خصوصیات و مشخصات امام جواد(علیه السلام)
مشهورترین لقب آن حضرت جواد است.
شیخ صدوق رحمه الله میگوید: امام رضا علیه السلام دارای فرزندی به نام محمد بود، که پس از وی به امامت رسید، و پدر، همیشه او را با لقبهایی مانند: صادق، صابر، فاضل، قرهأعین المومنین، غیظ الملحدین صدا میکرد(1).
لقبهای دیگری نیز، برای آن حضرت در کتابهای حدیثی و تاریخی نقل کردهاند، مانند: المختار، المرضی، المتوکل، المتقی ،الزکی، التقی، المنتجب، المرتضی، القانع، الجواد، العالم الربانی ،الهادی، الوصی(2).
در برخی از نقلهای تاریخی آمده است که مردم آن زمان، لقبهائی که حکایت از مقام بلند امام جواد علیه السلام مینمود، برای آن حضرت قرار داده و او را با آن لقبها صدا میزدند مانند: اعجوبه اهل البیت، نادره الدهر، بدیع الزمان، عیسی الثانی، ذوالکرامات، المؤید بالمعجزات، سلاله رسول الله صلی الله علیه و آله، صاحب الخضره، الفائق علی المشائخ فی الصغر، من خاتم الامامه علی کتفه، المبرز علی کافه ذوی اهل الفضل، افضل اهل الدنیا فی الصبی، الکامل فی السؤدد و الهدی، والحکمه والعلم، هادی قضاه، سید الهداه، نور المهتدین، سراج المتعبدین، مصباح المتهجدین(3).
شیخ صدوق رحمه الله نقل فرموده است: امام جواد را تقی لقب دادهاند، زیرا از خداوند میترسید، پس آن گاه که گروهی مسلح شبانه و با حال مستی، به فرمان مامون به خانهی وی حمله کردند و با شمشیرهایشان او را به خیال خود پاره پاره ساختند، خداوند او را از شر مامون عباسی و ضربات شمشیر، حفظ کرده و در امان نگاه داشت(4).
تاریخ تولد امام جواد علیه السلام
دربارهی تاریخ تولد امام جواد علیه السلام میان مورخان اسلامی اعم از شیعه و سنی اختلاف نظرهایی وجود دارد، اگر چه در بعضی قسمتها مانند سال تولد اتفاق نظر داشته، و همهی سال 195 هجری قمری، و شب و روز جمعه را ذکر کردهاند، ولی در روز و ماه تولد، چند قول نقل شده است.
بعضی آن را در پانزدهم(12)، و بعضی هفتم(13)، و بعضی نوزدهم(14)، و یا بیست و یکم(15)، ماه رمضان دانسته، و برخی دیگر دهم ماه رجب ذکر کردهاند
در تقویت و تضعیف اقوال مزبور، به دو امر میشود تمسک نمود:
1- نیمهی ماه رمضان به جهت نقل آن از سوی بسیاری از بزرگان شیعه مانند شیخ مفید و دیگران، که موجب تقویت این قول میشود.
2دهم ماه رجب به جهت ورود آن در دعایی که از ناحیهی مقدسهی امام عصر علیه السلام، در ماه رجب صادر شده است نیز تقویت میشود، در دعای امام عصر آمده است: ألّلهم إنّی أسالک بالمولودین فی رجب: محمّد بن علی الثّانی، وابنه علی بن محمد المنتجب، خدایا تو را به حق دو مولود این ماه سوگند میدهم، محمد بن علی الثانی، و فرزندش علی بن محمد
چگونگی تولد امام جواد علیه السلام
حکیمه دختر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام میگوید: شب ولادت حضرت جواد علیه السلام در منزل امام رضا علیه السلام بودم، فرمود: هنگام وضع حمل از همسرم مراقبت نما، سپس حضرت چراغی را داخل اتاق روشن نمود و در را بست.
پس از لحظاتی، خیزران را درد زایمان فرا گرفت، طشتی مقابل او قرار دادم، که ناگهان چراغ خاموش شد، هراسناک از جا برخواستم، تا چراغ را روشن کنم، متوجه تشعشع نوری از میان طشت شدم که فضای اتاق را فرا گرفته بود، به صورتی که همه چیز به راحتی دیده میشد، چشمهایم به میان طشت دوخته شد، نوزادی را در پردهای نازک که تمام بدن او را پوشانده بود، مشاهده نمودم، او را در آغوش گرفته و پردهی نازک را کنار زدم؛ حضرت رضا علیه السلام در اتاق را باز نمود و فرزندش را از من گرفت، و او را میان گهواره قرار داده، و فرمود: عمه جان مواظب فرزندم باش.
حکیمه میگوید: روز سوم، نوزاد خاندان رسالت و امامت چشمش را گشوده و به طرف راست و چپ نگاهی کرد و فرمود: اشهد ان لا اله الا الله، و اشهد ان محمدا رسول الله
حیرت و تعجب سراسر وجود مرا فرا گرفت، با عجله و شتابان به محضر امام رضا علیه السلام آمده و عرض کردم:
چیز عجیبی مشاهده کردم!
فرمود: چه دیده و شنیدهای.
گفتم: با اینکه نوزاد است، زبان به شهادتین باز کرد!
امام فرمود: یا حکیمه! ما ترون من عجائبه أکثر، ای حکیمه! از این پس عجایب بیشتری از او دیده خواهد شد(18).
یگانه فرزند پدر
درباره ی اینکه امام جواد علیه السلام چندمین فرزند پدر بزرگوارش بوده است، دو نظریه در مورد تاریخ نویسان مطرح میباشد: برخی برای امام رضا علیه السلام پنج فرزند پسر به نامهای محمد (جواد)، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین، و یک دختر به نام عایشه، ذکر کردهاند(19).
در برخی آثار، نامهای دیگری از قبیل موسی و علی در میان پسران، و فاطمه به جای عایشه به چشم میخورد؛ و در برخی دیگر فقط دو فرزند برای وی به نامهای محمد و موسی ذکر شده است(20).
برخی دیگر که بسیاری از دانشمندان بزرگ شیعه و سنی مانند شیخ مفید، طبرسی، أبو عمر وکشی، ابن شهر آشوب، مسعودی، و گنجی شافعی را شامل میشود، بر این عقیدهاند که امام جواد علیه السلام تنها و یگانه فرزند امام رضا علیه السلام میباشد(21)، و از خود امام رضا علیه السلام روایت شده است که فرمود: همانا خداوند یک فرزند پسر به من عطا میفرماید که او وارث من خواهد بود(22).
دو صحنه نمایش ناموفّق با معجزهی امام جواد علیه السلام
مأمون عباسی یکی از حاکمان معاصر امام جواد علیه السلام است، او در مناسبتهای مختلف، و با نیرنگهای گوناگون، و روشهای متفاوت، تلاش میکند تا امام را در نظر مردم تحقیر کرده و کوچک نمایش دهد، یکی از این نمایشها را در مراسم ازدواج دخترش با حضرت جواد به صحنه میآورد.
او فرمانی صادر، و دستور میدهد، که تعداد دویست نفر از زیباترین کنیزان دربار با پوششی زننده در حالی که جامهایی پر از جواهر به دست گرفتهاند، در مسیر حرکت امام تا ورودی قصر صف کشیده، و مراسم استقبال به عمل آورند؛ انگیزهی او از این کار، فقط جلب توجّه و خیره کردن چشم و نظر میهمان دعوت شده به قصر خلیفه بود؛ اما امام بی توجه به حضور گستردهی این همه کنیزکان، به طرف قصر حرکت میکند و وارد بر خلیفه میشود، و با تدبیر خویش اولین صحنهی نمایش خلیفه راناموفّق جلوه میدهد.
پس از لحظاتی دومین صحنه نمایش شوم خلفیه آغاز میشود، پیش درآمد این صحنه، استفاده از آلات نوازندگی است، که به وسیلهی شخصی بنام مُخارِق به صدا در میآید ؛ پخش صدای نوازنده در میان آوای موزیک، توجه همه را به خود جلب کرد، اما چیزی نگذشت که ناگهان فریادی سهمگین، توجه میهمانان را به خود جلب نمود، آری، آن فریاد از حنجرهی خداییِ حجّت خدا، و جانشین رسول الله علیه السلام بود، که با نگاهی تند و خشم آلود به شخص نوازنده، فریاد برآورد: ای صاحب موهای بلند! از خدا بترس، و دست از این بازیها بردار!
هم زمان با شنیدن صدای مبارک امام علیه السلام، وسایل نوازندگی از دست نوازنده بر زمین افتاد، و هر چه تلاش کرد تا دوباره آنها را بردارد نتوانست، و در نتیجه صحنهی دوم نمایش خلیفه نیز به دون موفّقیت به پایان رسید.
چند روز از این ماجرا گذشت، مأمون از شخص نوازنده پرسید: چه شد که در مقابل سخن ابنالرضا بی تاب شدی، و قدرت نوازندگی و خوانندگی را از دست دادی؟
گفت: لحظهای که ابو جعفر فریادش بلند شد، و نگاه او به صورت من افتاد، ترس سراسر وجودم را فرا گرفت، لرزه بر اندامم افتاد، و آلات نوازندگی از دستم بر زمین افتاد، و تا امروز توان و قدرت نوازندگی را باز یافتهام.
نوشتهاند که مخارق تا پایان عمر دستهایش ضعیف و ناتوان بود و نتوانست از آنها استفاده کند(157).
(ط) معجزات امام جواد علیه السلام در خبر دادن از غیب
آگاهی از نیّت و قصد دیگران
عبدالله بن رزین میگوید: در شهر مدینه افتخار همسایگی امام جواد علیه السلام نصیبم شده بود، و میدیدم آن حضرت هر روز هنگام زوال آفتاب به مسجد جدش میآمد، و به کنار مرقد مطهّر رسول خدا میرفت و سلام میکرد، پس از آن به خانه جدهاش فاطمه علیها سلام میآمد و کفشها را در میآورد، و به نماز میایستاد.
وسوسههای شیطانی وادارم نمود تا از محل پیاده شدن و بر قسمتی که پایش را میگذارد مقداری خاک جهت تبرک بردارم، یک روز به قصد همین کار به انتظار آمدنش بودم تا این کار را انجام دهم، هنگام زوال ظهر سوار بر مرکب آمد و در صحن مسجد غیر از جایی که هر روز پیاده میشد، پاهایش را روی سنگی که در ورودی مسجد قرار داشت گذاشت، و سپس داخل مسجد شد، و من نتوانستم از محل پای او خاک بردارم، روزهایی چند به همین منوال گذشت و با خودم گفتم: از سنگریزههایی که پاهایش را روی آن میگذارد مقداری بر میدارم، ولی فردای آن روز هنگام ورود به مسجد نعلین و کفش رااز پایش بیرون نیاورد، و وارد مسجد شد، چندین روز به همین شکل تکرار شد، تا اینکه تصمیم گرفتم هنگام رفتن به حمام از خاکی که بر آن قدم میگذارد بردارم.
سوال کردم: از کدام حمّام استفاده میکند؟
گفتند: حمّامی که در بقیع قرار دارد و به یکی از اولاد و فرزندان طلحه متعلّق است.
به طرف حمّام رفتم و با حمّامی سرگرم گفتگو شدم، و در انتظار آمدن حضرت جواد علیه السلام. حمامی گفت: اگر جهت شستشو آمدهای الآن باید استفاده کنی، و گرنه تا یک ساعت دیگر نوبتت نخواهد شد.
گفتم: چرا؟
گفت: برای اینکه ابن الرضا علیه السلام قصد دارد به حمّام بیاید.
گفتم: ابن الرضا کیست؟
گفت: مردی است از خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم، انسانی است شایسته و با تقوا.
گفتم: آیا کسی دیگر حقّ ندارد با او وارد حمّام شود؟
گفت: حمّام را برای آن حضرت خلوت میکنم. هنوز مشغول گفتگو با صاحب حمّام بودم که دیدم امام جواد علیه السلام با دو تن از غلامانش، و یک غلام دیگر که حصیری با خودش میآورد آمدند، ابتدا به دفن شدگان در بقیع سلام کرد، آنگاه وارد حمّام شد و روی حصیر قرار گرفت. منتظر ماندم تا از حمّام خارج شود شاید به مقصودم برسم، ولی وقت خارج شدن از روی حصیر سوار بر مرکبش شد، و به راه افتاد، با خودم سوگند یاد کردم که دیگر او را اذیّت نکرده، و از هدفی که داشتم صرف نظر کردم.
ولی روز بعد هنگام ورود به مسجد در همان مکان سابق از مرکبش پیاده، و داخل مسجد شد، و به پیامبر سلام کرد، و کفشها را از پایش در آورد و در خانهی فاطمه به نماز ایستاد(158).
- مشخصات فردی امام جواد علیه السلام
امام نهم که نامش «محمد» و کنیه اش «ابوجعفر» و لقب او «تقی» و «جواد» است، در ماه رمضان سال 195 ه.ق در شهر «مدینه» دیده به جهان گشود.(الاصول من الکافی، کلینی، ج1، ص492)م. مشهورترین لقب آن حضرت «جواد» است.(اعجوبه اهل بیت، سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری، ص25).
پدر او امام «هشتم» و مادرش «سبیکه» است که از خاندان «ماریۀ قبطیه» همسر پیامبر اسلام به شمار می رود.(الاصول من الکافی، کلینی، ص315-492).
عمر مبارک ایشان بیست و پنج سال است(اصول کافی، کلینی، ج1، ص492)و پس از حضرت زهرا سلام الله علیها کسی در میان اهل بیت دیده نمی شود که عمری چنین کوتاه داشته باشد.
3- خلفای معاصر آن حضرت
پیشوای نهم در مجموع دوران امامت خود با دو خلیفۀ عباسی یعنی «مامون» (193-218) و «معتصم» (218-227 هجری) معاصر بوده است و هر دو نفر او را به اجبار از مدینه به بغداد احضار کردند و طبق شیوۀ سیاسی ای که مامون در مورد امام رضا علیه السلام به کار برده بود، او را در پایتخت زیر نظر قرار دادند.(سیمای پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص148)
4- اثبات امامت
پس از شهادت امام رضا علیه السلام و به امامت رسیدن امام جواد علیه السلام در خردسالی، برخی در حقانیت شیعه و امامت امام جواد دچار شک و تردید شدند؛ اما بتدریج همگان به بر حق بودن ایشان ایمان آوردند و دانستند که امامت امری الهی است. به عبارت دیگر در دوره امام رضا علیه السلام باور به اینکه امام جواد علیه السلام از طرف خداوند منصوب و توسط امام قبل خود معرفی شده است به خوبی در اذهان مردم جای گرفته بود. در دورۀ امام جواد علیه السلام مردم عملا به این باور عقلی رسیدند که امامت، مقامی الهی است و امامت امام جواد علیه السلام مصداق کامل ضرورت نص است. عملکرد امام علیه السلام در این امر بی تاثیر نبود. ایشان با معجزه های متعدد، پاسخ به سوالهای شیعیان و شرکت در مناظره ها، امامت خویش و حقانیت خود را ثابت کردند.(تدبری در سیرۀ تاریخی اهل بیت، الهی زاده، ص 120)
در دورۀ امام جواد علیه السلام مردم عملا به این باور عقلی رسیدند که امامت، مقامی الهی است و امامت امام جواد علیه السلام مصداق کامل ضرورت نص است.
از بررسی تاریخ زندگانی امامان استفاده می شود که مسئله تبعیت از امام خردسال در زمان خود آنان مخصوصا عصر امام جواد علیه السلام نیز مطرح بوده است.به عنوان نمونه به دو روایت در این زمینه اشاره می کنیم:
· یکی از یاران امام رضا علیه السلام می گوید: در خراسان در محضر امام رضا علیه السلام بودیم. یکی از حاضران به امام عرض کرد: سرور من، اگر (خدای نخواسته) پیش آمدی رخ دهد، به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام فرمود: به فرزندم ابوجعفر. در این هنگام آن شخص سن حضرت جواد علیه السلام را کم شمرد، امام رضا علیه السلام فرمود: خداوند عیسی بن مریم را در سنی کمتر از سن ابوجعفر، رسول و پیامبر و صاحب شریعت تازه قرار داد. (الاصول من الکافی، کلینی، ج1، ص322و 384)
· امام رضا علیه السلام به یکی از یاران خود به نام «معمر بن خلاد» فرمود: «من ابوجعفر را در جای خود نشاندم و جانشین خود قرار دادم، ما خاندانی هستمی که کوچکتران ما (معارف الهی را) موبمو از بزرگانمان ارث می برند» (الاصول من الکافی، کلینی، ص320)(سیمای پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص 152)
5- سیاست مأمون در برخورد با امام جواد علیه السلام
سیاست مامون (هفتمین خلیفه عباسی) نسبت به امام جواد علیه السلام همان ادامه سیاست او با حضرت رضا علیه السلام بود، مامون برای حفظ موجودیت و خلافت خود، در برابر اعتراضات و قیامهای علویان، خود را به امام رضا علیه السلام نزدیک نمود، او را به عنوان ولیعهد خود اعلام کرد، و تحت نظر نگه داشت. سیاست مامون؛ به عبارت بهتر توطئه سیاسی مامون در مورد امام جواد علیه السلام نیز بر همین اساس بود، که با نزدیک شدن به آن حضرت، شیعیان را طرفدار خود کند، او حتی دخترش ام الفضل را همسر امام جواد علیه السلام گردانید، و هدفش از این کار این بود که همۀ علویان وشیعیان را از خود راضی نگهدارد. امام جواد علیه السلام نیز همچون پدرش به خاطر مصالح اسلام، و اضطرار چاره ای جز این ندیدند که در ظاهر با سیاست مامون مخالفت نکند. امام جواد علیه السلام توطئه سیاسی مامون را می دانست، ولی برای حفظ خط فکری و فرهنگ تشیع و حفظ شیعیان، در مجموع چنین مصلحت دانست که در ظاهر در مورد نزدیک شدن مامون، جواب مثبت دهد، گرچه در این راه به شهادت برسد، چرا که گاهی برای حفظ نهضت علم و خط فکری تشیع، باید تا سر حد شهادت، به پیش رفت. امام جواد علیه السلام در کنار همین سیاست، اکثر بهره برداری را در تحکیم و گسترش تشیع، و تقویت فرهنگ شیعی، و تربیت شاگردان و نمایندگان نمود، از این رو گسترش نفوذ تشیع در آن عصر، بسیار چشمگیر شد، و امام جواد علیه السلام در تمام نقاط قلمرو اسلام، نمایندگانی داشت، که آنها در بسیاری از استانها مانند: اهواز، همدان، سیستان، بست، ری، بصره، واسط، بغداد، کوفه، و قم پخش بودند.(نگاهی بر زندگی امام جواد ع، محمد محمدی اشتهاردی، ص60-61
امام جواد علیه السلام برای حفظ خط فکری و فرهنگ تشیع و حفظ شیعیان، در مجموع چنین مصلحت دانست که در ظاهر در مورد نزدیک شدن مامون، جواب مثبت دهد.
6- پذیرش دعوت مأمون و عزیمت به بغداد
قدرت علمی امام جواد علیه السلام و محبوبیت ایشان در بین مردم، مامون را بر آن داشت تا امام عله السلام را کنترل کند و تحت نظر بگیرد. بنابراین، امام جواد علیه السلام را به بغداد فراخواند و برای شدت بخشیدن به کنترل ایشان، به امام علیه السلام پیشنهاد داد تا با دخترش ام فضل ازدواج کنند. امام علیه السلام برای صیانت خویش از شر مامون و بهبودی اوضاع به نفع خود و مسلمانان، پیشگیری از سرکوبی سران تشیع و یاران برجسته خود، نفوذ در مناصب حکومتی از طریق پیروان و طرفداران برای انجام اقدامات مثبت به نفع شیعیان، پیشنهاد مامون را پذیرفتند.(تاریخ تشیع، سید احمد رضا خضری و دیگران، ج1، ص280-282 ؛ تدبری در سیره تاریخی اهل بیت علیهم السلام ، الهی زاده، ص 121
7- موضع گیری امام جواد علیه السلام در برابر معتصم عباسی
دوران امامت امام جواد علیه السلام با دو طاغوت یعنی مامون (هفتمین خلیفه عباسی) و معتصم (هشتمین خلیفه عباسی) برادر مامون مصادف بود، موضعگیری امام جواد علیه السلام در برابر مامون، همچون موضعگیری پدرش امام رضا علیه السلام با او بود، امام جواد علیه السلام در این عصر به طور کامل به توطه های مامون آگاه بود، ولی نرمش ظاهری مامون از یک سو، و آزادی نسبی امام در استفاده از امکانات به نفع خط فکری تشیع، ومحافظت از شیعیان از سوی دیگر، موجب شد که امام جواد علیه السلام به بازسازی و نوسازی فقه و فرهنگ تشیع پرداخت، تا اینکه مامون در سال 218 با سپاه خود برای جنگ با رومیان به سرزمین آنها رفت و پس از فتوحات، هنگام بازگشت، در چشمۀ «بدیدون» در سرزمین رقه بیمار شد و از دنیا رفت، و جنازۀ او را به طرطوس برده و در آنجا به خاک سپردند. مامون در ماه رجب سال 218 هجری از دنیا رفت، در ماه شعبان همان سال با برادرش معتصم عباسی بیعت شد، و او بر مسند خلافت نشست. شیوۀ معتصم به گونه ای بود که خلافت را از آن عباسیان می دانست، و خط فکری و عملی او براساس افکار عباسیان دنبال می شد. امام جواد علیه السلام در این هنگام در مدینه بودند. معتصم و عباسیان وجود امام جواد علیه السلام را با آن همه شیعیان و رفت و آمد آنها به محضر آن حضرت تحمل می کردند. شیوه موضع گیری امام جواد علیه السلام در برابر معتصم، همانند شیوه اجداد پاکش در برابر طاغوتها بود، نه تنها او را تایید نمی کردند، بلکه در هر فرصتی مخالفت خود را به صورتهای گوناگون با حکومت ننگین معتصم آشکار می ساختند. معتصم در کمین امام جواد علیه السلام بود تا با برنامه ای آن حضرت را از سر راه خود بردارد. نخست تصمیم گرفت تا همچون پدرانش، آن حضرت را در ظاهر محترمانه، از مدینه به بغداد آورد و از نزدیک او را تحت نظر بگیرد. از این رو در سال 220 هجری برای عبدالملک زیات (والی مدینه) نامه نوشت که حضرت جواد علیه السلام و ام الفضل را روانۀ بغداد کن. عبدالملک زیات وسائل حرکت امام جواد علیه السلام را به سوی بغداد فراهم کرد، و آن حضرت را (با اینکه هرگز حاضر نبود از کنار حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله دور گردد، به اجبار) روانۀ بغداد نمود، وقتی که آن حضرت وارد بغداد شد، معتصم در ظاهر به استقبال او رفت و از ورود آن حضرت، تجلیل و احترام نمود. در این مدتی که امام جواد علیه السلام در بغداد بود، حوادث نشان می داد که معتصم در فکر حیله و طرح نقشه ای است تا آن حضرت را به قتل برساند.(نگاهی به زندگی امام جواد ع، محمد محمدی اشتهاردی، ص97-100)
8- آگاهی امام جواد علیه السلام از توطئه معتصم، و معرفی جانشین خود
عالم و محدث بزرگ کلینی از اسماعیل بن مهران روایت کرده، گفت: هنگامی که امام جواد علیه السلام بار اول (در عصر مامون) از مدینه به بغداد آمد، به آن حضرت عرض کردم: «فدایت گردم، من در مورد تو در این سفر ترس دارم (که تو را بکشند)، بعد از تو چه کسی عهده دار امامت می شود؟» آن حضرت، لبخندی زد و به من توجه نمود و فرمود: «آنچه را گمان می کنی در این سال، رخ نمی دهد.» هنگامی که معتصمم (در سال 220 ه.ق) آن حضرت را از مدینه به بغداد طلبید، به محضرش رفتم و عرض کردم: « فدایت گردم شما از مدینه می روید، امام بعد از شما کیست؟»، آن حضرت گریست به طوری که محاسنش خیس شد، سپس به من متوجه شد و فرمود: « در این سال بر من نگران باش، امامت بعد از من از آن پسرم علی (امام هادی علیه السلام) است.(اصول کافی، کلینی، ج1، ص323؛ نگاهی به زندگی امام جواد علیه السلام، محمدی اشتهاردی، ص102
9- مناظرات امام جواد علیه السلام
امام جواد علیه السلام نخستین امامی بود که در خردسالی به منصب امامت رسید، حضرت مناظرات و بحث و گفتگوهایی داشته است که برخی از آنها بسیار پرسرو صدا و هیجان انگیز وجالب بوده است.علت اصلی پیدایش این مناظرات این بود که از یک طرف، امامت او به خاطر کمی سن برای بسیاری از شیعیان کاملا ثابت نشده بود از اینرو برای اطمینان خاطر و به عنوان آزمایش، سوالات فراوانی از آن حضرت می کردند. از طرف دیگر، در آن مقطع زمانی، قدرت «معتزله» افزایش یافته بود و مکتب اعتزال به مرحلۀ رواج و رونق گام نهاده بود و حکومت وقت در آن زمان از آنان حمایت و پشتیبانی می کرد و از سلطه و نفوذ خود و دیگر امکانات مادی و معنوی حکومتی، برای استواری و تثبیت خط فکری آنان و ضربه زدن به گروههای دیگر و تضعیف موقعیت و نفوذ آنان به هر شکلی بهره برداری می کرد. معتزلیان دستورها و مطالب دینی را به عقل خود عرضه می کردند و آنچه را که عقلشان صریحا تایید می کرد می پذیرفتند و بقیه را انکار می کردند و چون نیل به مقام امامت امت در سنین خردسالی با عقل ظاهر بین آنان قابل توجیه نبود، سوالات دشوار و پیچیده ای را مطرح می کردند تا به پندار خود، آن حضرت را در میدان رقابت علمی شکست بدهند!. ولی در همۀ این بحثها و مناظرات علمی، حضرت جواد علیه السلام (در پرتو علم امامت) با پاسخهای قاطع و روشنگر، هر گونه شک وتردید را در مورد پیشوایی خود از بین می بردند و امامت خود و نیز اصل امامت را تثبیت می کردند.(سیمای پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص155)
علت اصلی پیدایش مناظرات این بود که امامت امام جواد علیه السلام به خاطر کمی سن کاملا ثابت نشده بود از این رو برای اطمینان خاطر و به عنوان آزمایش، سوالات فراوانی از آن حضرت می کردند.
10- مبارزه با فرقه های ضاله
مبارزه با فرقه های ضاله از دیگر فعالیتهای امام جواد علیه السلام بود؛ به عنوان مثال، ایشان اقتدا به اهل حدیث (مجسمه) و واقفیه را در نماز تحریم، و همگان را از پرداخت زکات به اهل حدیث منع می کردند. همچنین زیدیه را همردیف با ناصبی ها معرفی و غلات را ملعون خواندند و حکم قتل برخی از آنها را صادر کردند.(تدبری در سیرۀ تاریخی اهل بیت علیهم السلام، الهی زاده، ص 122)
11- وکلای امام جواد علیه السلام
از آنجا که مردم برای پرسیدن مسائل دینی و حل بسیاری از مشکلات خود، ناچارند به امام علیه السلام مراجعه نمایند، و مراجعۀ حضوری نیز برای افرادی که در مناطق دور از محل زندگی امام به سر می برند، میسور بود، لازم بود امام علیه السلام نمایندگانی را در بخش های مختلف منصوب کند، تا بتوانند مشکلات و نیازهای مردم را به وی انتقال داده و موجبات گشایش آن را فراهم سازند. و از جهت دیگر نیز حکومت غاصب و نامشروع، محدودیت هایی را برای بسیاری از امامان علیهم السلام فراهم آورده بودند، مردم نمی توانستند به آسانی به محضر امام علیه السلام رفت و آمد کنند، این امر نیز اقتضا می کرد، امام علیه السلام برخی از افراد مورد اطمینان را به صورت مخفیانه وکیل کند، تا ارتباط مردم با امام علیه السلام همیشه برقرار باشد، و حکومت نیز برای آنان مشکلاتی به وجود نیاورد.(اعجوبه اهل البیت، اسماعیلی و طباطبایی اشکذری، ص235)
امام علیه السلام نمایندگانی را در بخش های مختلف منصوب کرد تا بتوانند مشکلات و نیازهای مردم را به وی انتقال داده و موجبات گشایش آن را فراهم سازند.
فهرست منابع :
- الاصول من الکافی، کلینی، ج1، تهران، مکتبه الصدوق، 1381ه.ق
- اعجوبه اهل البیت علیهم السلام، اسماعیلی و طباطبایی اشکذری، مهدی و سید ابوالفضل، چاپ اول، قم، موسسه انتشارات ائمه ع، 1382ش
- تدبری در سیره تاریخی اهل بیت علیهم السلام، الهی زاده ، محمد حسین، چاپ اول، به نشر، 1390ش
- تاریخ تشیع ، خضری ، احمد رضا و دیگران، چاپ دوم، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت)، 1385ش
- سیمای پیشوایان، پیشوایی، مهدی، چاپ اول، قم، موسسه انتشارات دارالعلم، 1375ش
- شخصیت و سیره معصومین علیهم السلام در نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، شخصیت و سیره امام سجاد،امام باقر، امام صادق، امام کاظم و امام رضا علیهم السلام ، سید علی خامنه ای
- نگاهی به زندگی امام جواد علیه السلام، محمدی اشتهاردی، محمد، چاپ اول، تهران، نشر مطهر، 1374ش