مدرسه علمیه الزهرا خلخال

الهم صلی علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

توصیه‌های حجت‌الاسلام قرائتی به طلاب و اهل علم

06 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

طلب علم و درس‌خواندن ارزش دارد وگرنه شکم و شهوت و خواب و خوراک را حیوانات هم دارند؛ بنابراین ارزش انسان به درک و فهمش است.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، با درس خواندن است که می‌فهمیم همین سگی که نجس است؛ اگر آموزش ببیند و گوسفندی را بگیرد برای ما بیاورد، گوشت آن گوسفند حلال است وگرنه گوشت گوسفندی را که سگ آموزش ندیده بیاورد، ‌حرام است، این علم است که می‌گوید فرق بین پست‌ترین موجودات که نجس‌العین است در صورت آموزش دیدن و آموزش ندیدن کاری که انجام دهد حلال یا حرام است.
پیغمبری سوار بر الاغ بود از روستایی می‌گذشت به قبرستان رسید و گفت خدایا این مردگان چگونه زنده می‌شوند؟ در این هنگام به فرمان خداوند مُرد و صدسال بعد خداوند او را حیات دوباره بخشید و این نشان می‌دهد که علم، آنقدر ارزش دارد که پیامبری صدسال باید بمیرد تا یاد بگیرد که خداوند چگونه مردگان را زنده می‌کند.
در اسلام فارغ التحصیل نداریم
چرا حوزه‌های علمیه در ایام تعطیلات تابستان تعطیل می شود. ما در اسلام فارغ‌التحصیل نداریم و باید علم را از گهواره تا گور آموخت، باید بر این اساس گفت «وقل رب زدنی علما»؛ علما و بزرگان دین در هوای داغ نجف درس خواندند و مرجع شدند و اینکه خداوند به حضرت موسی(ع) دستور می‌دهد تا حضرت خضر را پیدا کند و یاد بگیرد یعنی پیغمبر هستی؛ اما فارغ التحصیل نیستی.
باید بدانیم چه درسی بخوانیم و روی منبر چه مباحثی را مطرح کنیم، علم بر سه قسم است، علم مفید، علم مضر و علمی مابین مفید و مضر و در تعریف علم مفید باید گفت این همان علمی است که پیغمبری باید صدسال بمیرد تا یاد بگیرد؛ چرا که یادگیری،‌ فهم و رشد و بصیرت را به دنبال دارد.
بهترین تعریف علم مضر را آیه قرآنی «ویتعلمون ما یضرّهم ولا ینفعهم»است. دانستن بعضی چیزها فاید‌ه‌ای بر آن مترتب نیست، مثل اینکه بدانیم شرایط خواندن نماز در قطب شمال چگونه است؛ بنابراین باید در آنچه که در منابر و سخنرانی‌ها برای مردم بازگو می‌شود، دقت شود که هر چه در رساله آمده دانستنش برای مردم مفید نیست مثل شک بین دو و پنج در نماز که معمولا پیش نمی‌آید.
توجه به مسائل مورد نیاز مردم در سخنرانی‌ها
از دیگر مواردی که بیان آن در منابر نباید صورت گیرد این است که خطبه را سخنران به عربی بیان کند حال آنکه برای عموم مردم قابل فهم نیست و فایده از شنیدن آن حاصل نمی‌شود،10 شب سخنرانی برای مردم در محرم یا ماه رمضان یا هر مناسبت دیگر و پرداختن به یک موضوع خاص،کاری بیهوده و بی‌ثمر است و ما نباید امروز بر اساس آنچه که قدما عمل می‌کردند، عمل کنیم، سخنرانی مفید، آن است که در هر شب به یک مبحث پرداخته شود، شبی به موضوع زکات، در شب دیگر اخلاق‌ و نماز و مسائلی که مورد نیاز مردم است.
برخی سخنرانان با کلمات بازی می‌کنند و جملات و کلمات مترادف و هم معنا را مدام تکرار می‌کنند، در حالی که باید سخنران بر بالای منبر کم حرف بزند، مفید حرف بزند و مسائل مورد نیاز مردم را بازگو کند: ومن احسن قولا ممن دعا الی‌الله؛ بهترین آدمها منبری‌ها هستند، اگر منبری دعوتش به خدا باشد منبرش خوب است به شرط اینکه این دعوت را نه در مسجد بلکه در خانه‌اش نیز بر همین اساس عمل کند؛ به عبارتی دیگر هم در خانه و هم در مسجد دعوتش «الی‌الله» باشد.
باید برای لحظه لحظه عمر از خداوند متعال استغفار کنیم و زمان را بیهوده از دست ندهیم؛ همان‌گونه که امامان ما از لحظه لحظه عمرشان برای استغفار و تسبیح خداوند استفاده می‌کردند و لحظه‌ای غافل از یاد و ذکر خداوند نبودند.
قرآن، بهترین و کامل‌ترین منبع برای وعظ
قرآن باید محور همه کارها باشد؛ ‌چرا که قرآن جامع و کامل است و در باب همه مسائل می‌توان به قرآن تمسک کرد و نکته‌هایش را استخراج کرد و آموخت، نباید برای موعظه کردن به سراغ عرفان رفت، چرا که برخی از این عرفان‌ها غلط است یا نباید منبر را به بیان تاریخ منحصر کرد؛ چرا که صحت و عدم صحت آن مشخص نیست.
شما ببینید انسانی را که بیرون از بانک به تماشای آن نشسته است و یا جوانانی که با شدت و حدت به تماشای یک برنامه ورزشی 90 دقیقه‌ای مثل فوتبال می‌نشینند، اینها همه زمان و وقت و کارهای بیهوده است که باید از زندگی‌ها حذف شود، تماشاگر فوتبال نباشیم؛ خودمان ورزش کنیم، از تماشای مسابقه فوتبال، چیزی جز خسران عایدمان نمی‌شود.
علمی که انسان با تحقیق از آیات و روایات به دست می‌آورد، آن زمان مفید فایده است که به مردم بگوید؛ بنابراین آن علمی که انسان در نزد خود نگه دارد علم نیست.
فردی از من پرسید راه حلی نشان بدهید که مسجد بعد از اقامه نماز باز باشد، بنده گفتم این نیازمند صرف بودجه است و بودجه فرهنگی باید صرف این امور شود؛ متأسفانه ما راحت پول خرج می‌کنیم،‌ اسراف می‌کنیم، عمرمان را تلف می‌کنیم و هیچ برنامه‌ای برای زندگی‌مان نداریم و بعد کاسه چه کنم چه کنم بر دست می‌گیریم و حتی برای پیش پا افتاده‌ترین مسائل نیز دنبال راه حل می‌گردیم.
علم نافع علمی است که عالمش به واسطه آن، دستگیر پدر و مادرش باشد و دست آنان را بوسه زند و متواضع باشد، ثمره علم، ‌اشک است و طلبه باید اهل اشک باشد؛ اینکه می‌گویند علما و روحانیان سلسله جلیله هستند این در صورتی مصداق دارد که فرقی بین نماز نجار و بنا و قصاب با یک عالم باشد وگرنه همین نماز سه رکعتی مغرب و عشا را یک انسان معمولی هم می‌خواند.
طلبه باید از ابتدا مواظب طلبگی‌اش باشد، ‌تقوا باید از ابتدا در طلاب تقویت شود و یک طلبه باید با مطالعه فردایش با امروز و دیروزش متفاوت باشد و البته برای این تفاوت نیاز است که محور کارهایش را تفسیر و جدی گرفتن قرآن قرار دهد.
ضرورت مهارت آموزی در بین طلاب حوزه‌های علمیه
در حوزه‌های علمیه باید طلاب در هر سال تحصیلی مهارتی خاص را فرا گیرند. برای مثال در سال اول روش تدریس قرآن در سال دوم قصه‌گویی در سال سوم احکام که اگر طلبه‌ای در سال دوم دیگر درسش را ادامه نداد، حداقل فایده‌اش این است که او دو هنر تدریس قرآن و آموزش احکام را فرا گرفته است.
یک طلبه باید ذبح گوسفند، شنا و تیراندازی وحتی مرده شوری را فرا بگیرد و بتواند پاسخگوی شبهات وهابیان باشد، باید تعجیل کنیم ؛زمان، زمان خوبی است. نگاه نکنیم که چند جوان بی‌حجاب و کذایی در جامعه هستند، باید جدی باشیم و از زمان حاضر به خوبی بهره بگیریم.
روضه‌خوانی ما نیز باید بر اساس قرآن باشد،اگر می‌خواهیم روضه حضرت علی اصغر(ع) را بخوانیم، باید بر اساس آیات قرآن باشد که بنده بر این اساس روضه‌خوانی می‌کنم.
خداوند بهترین روضه خوان است، وهابی‌ها می‌گویند روضه‌خوانی شرک است؛ در آیه 9  سوره تکویر آمده است: بای ذنب قتلت، آنان به چه جرمی دختران را زنده به گور می‌کردند، می‌بینیم که خدا برای دختر مشرک نیز روضه می‌خواند؛ ‌چرا که در جایی که ظلمی بر کسی روا شد چه مسلمان چه مشرک تفاوتی ندارد و باید برای آن ناله کرد و روضه خواند.
حوزه‌های علمیه نور هستند و باید از این نور کسب فیض کرد،  خط را گم نکنیم و یادمان نرود چه واجب و چه مستحب است، حوزه مثل خورشید است؛ از نور خورشید استفاده کنید؛ باید در هشت سال طلبگی هشت هنر طلبگی را طلاب بیاموزند و باید بازنگری کنیم و خاک باغچه را عوض کنیم و مقداری تغییر و تحول در برنامه‌ریزی‌ها باشد.

منبع:کیهان

 

 نظر دهید »

شاخصه‌های مدیریت جهادی از دیدگاه قرآن

05 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

شاخصه‌های مدیریت جهادی از دیدگاه قرآن


«مديريت جهادي» یکی از کلیدواژه‌هایی است که در شعار امسال مورد تاکید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است. شناخت مفهومی و مقصود رهبری از این عنوان و اصطلاح و شاخصه‌های آن می‌تواند جهت‌گیری در کل شعار تعیین کند؛ زیرا تحقق اهداف فرهنگی و اقتصادی با دو عنصر «عزم ملی» و «مديريت جهادي» شدنی است. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه‌های وحیانی اسلام و سخنان رهبری مفهوم و شاخصه‌های آن را تبیین کرده است.
عزم ملی و مدیریت جهادی
تحقق بخش اهداف
رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای (مدظله) شعار سال 93 را «اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی» نامیده‌اند. این بدان معناست که «اقتصاد و فرهنگ» باید به عنوان دو هدف اصلی مدنظر مردم و مسئولان نظام جمهوری اسلامی باشد. ایشان در حقیقت به شکل دیگر بر تمدن‌سازی اسلامی در جهان معاصر تاکید دارند؛ زیرا اقتصاد، قوام بخش جامعه و تمدن اسلامی است (نساء، آیه 5) و فرهنگ تعیین‌کننده جهت‌گیری‌های تمدنی آن.
تقدم اقتصاد بر فرهنگ از باب تقدم مقدمی است؛ هر چند که می‌تواند براساس برخی از شرایط خاص، تقدم آن براساس اهمیت بنیادین آن باشد؛ زیرا اقتصاد، مهمترین ابزار تمدنی و مقدمه تحقق آن است؛ اما شکی نیست که جامعه در سایه اقتصاد استقرار می‌یابد؛ زیرا اگر اقتصاد به معنای قوام بخش جامعه باشد؛ در حقیقت همانند ستون اصلی خیمه عمل می‌کند. پس این اقتصاد است که ستون برپایی جامعه است. علت این تقدم و اهمیت، از آن روست که افراد جامعه برای پاسخگویی به نیازهای ابتدایی خود که همان اقتصاد باشد گرد هم آمده و جامعه‌ای را تشکیل می‌دهند تا در سایه سار آن بتوانند با امنیت تمام، آسایش و رفاه را دریابند و تامین کنند. لذا در آیات قرآنی گاه اقتصاد بر سایر شاخص‌های سعادت مانند امنیت و آرامش مقدم شده است. به عنوان نمونه آنچه برای قریش در یک مکان خشک و فاقد عناصر اصلی اقتصاد اهمیت و ارزش بیشتر دارد، رهایی از گرسنگی و تامین اقتصاد است و سپس رهایی از هر ترس و خوف و تامین آرامش و امنیت اهمیت می‌یابد. (سوره قریش)
اما شکی نیست که تقدم اقتصاد بر فرهنگ و دیگر شاخصه‌های تمدنی، یک تقدم مقدمی نیز هست؛ زیرا نمی‌تواند هدف غایی و نهایی باشد؛ از این رو انسان‌ها پس از تامین اقتصاد ولو در حد قابل انتظار و در سطح کف آن، به سراغ امور دیگر چون فرهنگ و مانند آن می‌روند؛ زیرا فرهنگ در معنای عام آن یک هدف اصلی و غایی برای بشریت است.
به سخن دیگر، انسان وقتی امنیت غذایی خود را تامین شده یافت و از جنبه بشری خود فارغ گردید، به جنبه‌های انسانی خود می‌پردازد. داستان تقدم اقتصاد بر فرهنگ یا فرهنگ بر اقتصاد همانند داستان تقدم تعلیم بر تزکیه و تزکیه بر تعلیم است. در آیات قرآنی گاه تعلیم بر تزکیه مقدم شده و گاه بر عکس؛ زیرا شکی نیست که تعلیم به معنای علم و شناخت‌یابی، مقدم برای جهت‌گیری‌های بشری است (بقره، آیه 129)؛ ولی شکی هم نیست که آنچه هدف اصلی و غایی را تشکیل می‌دهد همان دست‌یابی به تزکیه است. (آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه2)
دستیابی  به تمدن اسلامی با تامین اقتصاد به عنوان مقدمه و فرهنگ به عنوان جهت دهنده و همچنین غایت حرکت تمدنی، یک اصل اساسی است که نیازمند تامین عناصری چون عزم ملی و مدیریت جهادی است؛ زیرا زمانی می‌توان موفقیت و تحقق اهدافی چون اقتصاد سالم و مستقل و شکوفا را در کنار فرهنگ اسلامی به دست آورد که ملت پس از جزم به حقانیت و درستی راه، در مقام عمل، عزم ارادی خود را به نمایش گذارند و این عزم ملی و اراده با یک مدیریت جهادی مدیریت و همراهی شود. از این‌رو امام خامنه‌ای (مدظله) تحقق اهداف مقدمی و غایی را درگرو عزم ملی و مدیریت جهادی دانسته‌اند.
اما عزم ملی و مدیریت جهادی چیست؟ چه شاخصه‌هایی را می‌توان برای عزم ملی و مدیریت جهادی برشمرد؟
مفهوم شناسی «عزم ملی»
«عزم» کلمه‌ای است که ناظر به حوزه رفتار و عمل است. انسان وقتی به چیزی شناخت یافت و در حوزه نظری و ذهنی به حقیقت چیزی واقف شد و صحت و درستی و نیز حقانیت آن را تایید کرد و به قطع و یقین رسید، در آن حالت به موضوع و قضیه جزم پیدا می‌کند. بنابراین، جزم در اندیشه شکل می‌گیرد؛ اما زمانی این جزم می‌تواند آثار و برکات بیرونی و خارجی داشته باشد که این شناخت قطعی و یقین جزمی، در مقام اراده و عمل همراه با عزم و همت باشد؛ یعنی شخص بخواهد دانسته‌های قطعی و جزمی خود را در خارج تحقق بخشد. پس همت کرده و عزم می‌نماید تا آن را به هر شکلی شده تحقق داده و تمامی مقتضیات را فراهم کرده و موانع را از پیش‌رو بردارد.
در آیات قرآنی بیان شده که برخی ممکن است به یک امری قطع و یقین داشته و از جهت حکمت نظری اهل جزم باشند؛ ولی از جهت حکمت عملی، اهل عزم نیستند و حتی برخلاف آن عمل می‌کنند. (نمل، آیه 14)
خداوند در قرآن بیان می‌کند که حضرت آدم(ع) با آنکه جزم و قطع یقینی نسبت به ممنوعیت خوردن از درخت ممنوع و همچنین آثار زیانبار آن داشت، ولی عزم بر مقاومت در برابر وسوسه‌‌ها و عمل مطابق با جزم نداشت.(طه، آیه 115)
بنابراین، ملتی که جزم قطعی نسبت به حرکت به سمت اهدافی چون فرهنگ و اقتصاد اسلامی دارد و می‌خواهد سبک اسلامی زندگی را تحقق بخشد و در جهان سعادتمند شود، باید این علم و دانش خویش را با عزم ملی و همگانی تحقق خارجی دهد.
البته شکی نیست که انسان در مقام عمل همواره با مشکلاتی مواجه می‌شود که نیازمند همت عالی و صبر و بردباری و مقاومت و استقامت است؛ زیرا نبود مقتضیات و بودن موانع، می‌تواند تردیدهایی را در مقام عمل موجب شود. از این‌رو تنها کسانی موفق می‌شوند که دارای عزم باشند. گزارش‌های قرآنی نشان می‌دهد که در میان پیامبران برخی از آنان به سبب استقامت و عزم عالی و همت بلند توانستند موفق شوند. از نظر قرآن هر کسی بخواهد در هر کاری موفق شود باید در کار‌ها عزم جدی داشته باشد و با صبر و استقامت و تقوا خود را همواره در مسیر رشد و تعالی قرار دهد. (نگاه کنید: آل عمران، آیه 186؛ لقمان، آیه 17؛ شوری، آیه 43)
دستیابی  به اهدافی که در شعار اسلام بیان شده، نیازمند عزم ملی یعنی همراهی همگانی در مقام عمل است و اینکه هر کسی در هر جا و در هر مسئولیتی که هست، بخواهد این اهداف را تحقق بخشد؛ زیرا در فعالیت‌های عظیم و بزرگ، عزم ملی است که می‌تواند مثمرثمر باشد.
مفهوم شناسی مدیریت جهادی
مدیریت می‌تواند در اشکال گوناگونی خود را نشان دهد؛ اما زمانی می‌تواند دستاوردهای بزرگ مورد انتظار را تحقق بخشد، که این مدیریت با صبغه جهادی همراه باشد. اینکه رهبر معظم انقلاب، بر مدیریت جهادی در تحقق اهداف سال تاکید می‌کند، از آن روست که این عزم ملی را مسئولان جهادی باید چنان مدیریت کنند تا به شکل درست و در راستای اهداف قرار گیرد.
حماسه و هیجان مردمی که برخاسته از انتظارات و مطالبات آنان است می‌بایست با مدیریت خردمند ولی جهادی هدایت شود تا به شکل درست در خدمت اهداف قرار گیرد.
اگر عزم ملی ناظر به حرکت توفنده ملت و استقامت و مقاومت در برابر مشکلات و برداشتن آنهاست، در عنوان مدیریت جهادی، مسئولیت مسئولان و دولتمردان مشخص و تعیین شده است. در اینجا از مدیران و مسئولان کشور که مدیریت کشور را به عهده دارند، خواسته شده تا در قالب مدیریت جهادی این حرکت و عزم توفنده ملت را برای تحقق اهداف جهت‌دهی کنند تا از هرگونه هرزروی و تباه شدن جلوگیری به عمل آید.
به سخن دیگر، در عبارت رهبری، مسئولیت و تکلیف متقابل ملت و دولت تعیین شده است. اگر ملت عزم داشته باشد، ولی مدیریت نشود ممکن است بی‌ثمر باشد؛ چنان که مدیریت عادی و غیرجهادی دولت نیز می‌تواند سرمایه گرد آمده از عزم ملت را تباه سازد. بنابراین لازم است که دولتمردان بیرون از مدیریت معمولی در قالب یک مدیریت خاص که از آن به مدیریت جهادی یاد شده، این حماسه و توان توفنده و تاثیرگذار ملت را هدایت و مدیریت کنند و به سرعت از آن بهره‌گیرند.
البته اصطلاح «مديريت جهادي» بار‌ها از سوی رهبرمعظم انقلاب تکرار شده است. به عنوان نمونه «مديريت جهادي» از مهم ترين شاخصه‌هاي مديران و مسئولان است كه بار‌‌ها در سخنان رهبری مورد تاكيد قرار گرفته است. ايشان در تاريخ ۱۴ بهمن سال90، درباره كارهاي ضروري ملت و مسئولان، توصيه به پرهيز از تنبلي، كسالت و كم‌كاري كردند و افزودند: «بايد در همه زمينه‌‌ها از جمله اقتصاد به‌طور جهادي كار كرد».
ایشان همچنین در دیدار شهردار و رئیس و اعضای شورای شهر اسلامی تهران گفتند: در اداره کلان شهر تهران و همچنین در اداره کشور باید روحیه خدمت به مردم با نیت خدایی و با تکیه بر علم و درایت یا همان روحیه مدیریت جهادی حاکم باشد تا بتوان از مشکلات عبور کرد و به پیش رفت.
حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای، رمز این موفقیت ‌ها را مدیریت جهادی دانستند و تأکید کردند: اگر مدیریت جهادی یا همان کار و تلاش با نیت الهی و مبتنی بر علم و درایت حاکم باشد، مشکلات کشور، در شرایط کنونیِ فشارهای خباثت‌آمیزِ قدرتهای جهانی و در شرایط دیگر، قابل حل است و کشور حرکت رو به جلو را ادامه خواهد داد.
حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای گفتند: کار‌ها و اقدامات فرهنگی همچون شمشیر دو دَم است، اگر همراه با محتوای خوب باشد، بستر اصلاح جامعه خواهد بود اما اگر با محتوای نامناسب باشد، بستر گسترش نابسامانی و کژی خواهدشد.
امام خامنه‌ای با تأکید بر لزوم استفاده از محتوای قوی و صحیح فرهنگی، خاطرنشان کردند: در مراکز فرهنگی همچنین باید از افراد اهل فرهنگی استفاده کرد که واقعاً متدین و انقلابی و معتقد به اسلام سیاسی و مردم سالاری دینی باشند. (سخنان رهبری در دیداراعضای شورای شهر، شهردار و مسئولان شهرداری تهران 23/ 10/ 1392) این بدان معناست که مدیریت جهادی با مدیریت انقلابی که یک مدیریت تغییردهنده و توفنده است مفهوم و معنا می‌یابد.
اهمیت روحیه جهادی
البته مدیریت جهادی و مدیریت انقلابی یک روحیه است که به عنوان ملکه در افراد شکل می‌گیرد و این‌گونه نیست که با شعار بتوان آن را تحقق بخشید؛ بلکه همانند دیگر منش‌ها و خلق و خوی بشر می‌بایست با تمرین و تکرار ایجاد و نهادینه شده و به عنوان شاکله شخصیتی فرد درآید. در این صورت است که می‌توان از یک شخصیت انقلابی و جهادی، مدیریت جهادی را انتظار داشت؛ زیرا هر کسی چنان عمل می‌کند که شاکله و شخصیت وجودی‌اش شکل گرفته است. (اسراء، آیه 84)
از نظر رهبری، غفلت از روحیه جهادی موجب می‌شود تا نتوانیم در مقابل انبوه مشکلات، کاری را پیش ببریم و از موقعیت‌‌ها و فرصت‌ها بهره ببریم. امام خامنه‌ای می‌فرماید: «گاهي اوقات غفلت از روحيه جهادي و ايثار داشته‌ايم» (بيانات مقام معظم رهبری در جمع مسئولين 16/5/1390 )
امام خامنه‌ای در سال‌های قبل از عنوان «جهاد اقتصادی» استفاده کرده است. این بار از مدیریت جهادی سخن به میان آورده است.  ايشان سال 1390 را با توجه به مجموعه اطلاعات و مشاوره‌هايي كه از جاهاي مختلف به معظم‌له مي‌رسد، سال جهاد اقتصادي نام‌گذاري فرمودند.
جهاد همان‌طور كه ايشان توضيح دادند يك مفهوم خاص است؛ چرا که به هر كار و تلاشي جهاد اطلاق نمي‌شود، بلكه كار و تلاشي جهاد است كه در مقابل دشمن انجام گيرد، در ادبيات امروزي ما نام ديگر آن مبارزه و جنگيدن است. اين مبارزه و جهاد بايد بار معنايي و ارزشي خود كه همان نيت خدايي داشتن است، را با خود داشته باشد.
ایشان در بیان معناي جهاد، می‌فرمایند: معيارِ جهاد، شمشير و ميدان جنگ نيست. معيار جهاد، همان چيزي است كه امروز در زبان فارسي ما در كلمه «مبارزه» وجود دارد. فلاني آدم مبارزي است؛ فلاني آدم مبارزي نيست. نويسنده مبارز؛ نويسنده غيرمبارز. عالِم مبارز؛ عالِم غير مبارز. دانشجوي مبارز و طلبه مبارز؛ دانشجوي غير مبارز و طلبه غير مبارز. جامعه مبارز و جامعه غيرمبارز. پس، جهاد يعني «مبارزه».
در مبارزه، دو چيز حتماً لازم است: يكي اينكه در آن جدّ و جهد و تحرّكي باشد. انسان در رختخواب يا در پستوي خانه كه نمي‌تواند مبارزه كند! در مبارزه، بايد جدّ و جهدي وجود داشته باشد. مبارزه، در آنجا كه دشمن نيست، معنا ندارد. پس، جهاد متقوّم بر اين دو ركن است: يكي اينكه در آن جدّ و جهد باشد؛ ديگر اينكه در مقابل دشمن باشد. اگر كسي عليه دوست جدّ و جهد كند، اين جهاد نيست؛ بلكه فتنه و اخلال است. اگر كسي در مقابل دولت حق، در مقابل صلاح و نظام حق، جدّ و جهد و تلاش كند، اين فتنه و محاربه است؛ جهاد نيست. حال اين جدّ و جهدي كه انجام می‌‌گيرد، به هر شكلي باشد ـ چه به شكل نوشتن، گفتن، كتاب، و چه به شكل شب‌نامه، شايعه‌پراكني، نق زدن و منفي بافي ـ همه اش فتنه‌گري و اغواگري و بعضي از اَشكالش محاربه است. اگر همه اين‌ها در مقابل دشمن خدا و دشمنِ «علي لسان اللَّه و لسان رسوله و اوليائه عليهم السلام‌»، باشد، می‌‌شود «جهاد في سبيل اللَّه». پيغمبر به اين گونه جهاد دعوت می‌‌كند. پس، تنبلي و نشستن و بيكارگي و بي‌اهتمامي، از امّت پيغمبر خواسته نيست. (20/06/1373)
امام خامنه‌ای در جایی دیگر می‌فرماید: جهاد يعني حركت انسان در ميدان حركت و مبارزه با مانع‌ها و مانع تراش‌ها و احساس تكليف و تعهد. يك ملت وقتي معتقد به جهاد شد، در همه ميدان‌ها پيشرو است. جهاد فقط تفنگ به دست گرفتن نيست؛ جهاد اين است كه انسان خود را هميشه در ميدان حركت و مبارزه با مانع‌ها و مانع تراش ‌ها ببيند، احساس تكليف كند، احساس تعهد كند؛ اين می‌‌شود جهاد؛ جهاد اسلامي اين است. جهاد گاهي با جان است، گاهي با مال است، گاهي با فكر است، گاهي با دادن شعار است، گاهي با حضور در خيابان است، گاهي با حضور در پاي صندوق رأي است؛ اين می‌‌شود جهاد في سبيل اللَّه؛ و اين است كه يك ملت را رشد می‌دهد، طراوت می‌دهد، تازگي می‌دهد، اميد می‌دهد و يك ملت پيش می‌ رود.حالا مبارزه با اين ملت چگونه ممكن است؟ آن جبهه ضداسلامي و ضدانقلاب اسلامي و ضدنظام اسلامي كه در دنيا به وجود آمد، مي‌خواهد با يك چنين پديده عظيمي مبارزه كند. چه جوري مي‌تواند مبارزه كند؟ با جنگ امكان ندارد ـ امتحان كردند، ديدند ـ با تهديد به جنگ و تهديد نظامي امكان ندارد، با تحريم امكان ندارد. كساني كه خيال مي‌كنند می‌توانند ملت ايران را با تحريم به زانو در بياورند، آب در هاون می‌‌كوبند. ملتي كه اميد دارد، ايمان دارد، می‌‌داند دارد چه كار می‌ كند، اين ملت را كه با تهديد نمي‌شود به عقب‌نشيني وادار كرد. (26/8/1389)
شاخصه‌هاي روحيه جهادي
جهاد از مادّه جَهد به معناى مشقّت است (معجم مقاييس‌اللّغه، ج‌1، ص‌486، «جَهد») و در اصطلاح شرع، عبارت است از بذل جان، مال و توان خويش در راه اعتلاى كلمه اسلام و اقامه شعائر ايمان. ( جواهرالكلام، ج‌21، ص‌3)
بنابراین، جهاد در اصطلاح قرآنی و فقه اسلامی، تنها جهاد با اسلحه و نظامی نیست، بلکه همه اشکالی که موجب می‌شود تا اسلام اجرایی شود و در میان مردم و جامعه تحقق یابد، جهاد است و مجاهد کسی است که با هر آنچه در توان دارد در همه زمینه‌ها از جمله نظامی، اقتصادی (نساء، آیه 95؛ انفال، آیه 72)، جهاد علمی (فرقان، آیه 52) و مانند آن از مال و جان بگذرد و تلاش کند تا هدف اسلام برآورده شود.
شاخصه‌هایی که در آیات و روایات برای روحیه جهادی بیان شده عبارتند از:
1. ایمان و اخلاص: از جمله مهم ترین شاخص‌های روحیه جهادی ایمان و اخلاص است. خداوند در آیاتی توفيق برجهاد خالصانه و به دور از هرگونه ترس از سرزنشگران را جلوه فضل الهى دانسته است. این بدان معناست که هر کسی به این روحیه دست نمی‌یابد، مگر اینکه از ایمان و اخلاص بهره برده باشد. (آل عمران، آیات 173 و 174؛ مائده، آیه 54؛ ممتحنه، آیه 1)
2. اتحاد و وحدت: از دیگر عناصر و شاخص‌های روحیه جهادی می‌توان به اتحاد، وحدت و همدلی میان اقشار جامعه اشاره کرد. خداوند در آیاتی از جمله 152 سوره آل عمران و 45 و 46 سوره انفال به این شاخص اشاره کرده و برلزوم اتّحاد و پرهيز از نزاع در عرصه جهاد با دشمن تاکید نموده است.
3. احسان و ایثار: از دیگر شاخص‌های روحیه جهادی احسان و ایثار است. اینکه شخص از حق و حقوق خود بگذرد و مردم و دیگران را مقدم دارد. (بقره، آیه 195)
4. استغفار از اسراف: انسان‌ها در موقعیت‌هایی چون قدرت و ثروت گرایش به اسراف می‌یابد. لذا باید همواره خود را در پناه خدا قرار داده و از هر گونه اسراف و خطا استغفار کند. خداوند در آیه 174 سوره آل عمران، آمرزش‌خواهى از گناه و اسراف در كار‌ها را از شاخص‌های جهاد و روحیه جهادی دانسته است.
5. پرهیز از سستی: اینکه انسان اهل مقاومت، استقامت و صبر باشد و کاهلی نکند، از واژه جهاد که از جهد به معنای مشقت و تلاش بی‌وقفه و مستمر است به دست می‌آید. البته خداوند برضرورت پرهيز مجاهدان اسلام، از سستى در تعقيب دشمنان و امور دیگر در آیاتی از جمله آیه 104 سوره نساء و 45 و 46 سوره انفال تاکید کرده است.
6. نظم: از دیگر شاخص‌های روحیه جهادی نظم در امور است. خداوند در آیه 4 سوره صف می‌فرماید که نظم نيرو‌ها در ميدان جهاد، از شاخص‌های پسنديده و ارزشمند در تحقق روحیه جهادی است.
7. پرهیز از غرور و عجب: قدرت و ثروت و موفقیت در امری موجب می‌شود که  انسان دچار عجب و غرور شود و زمینه برای اشتباه و خطا فراهم گردد. خداوند در آیه 47 سوره انفال از رهسپار شدن به جبهه‌هاى نبرد، با سرمستى و غرور نهی کرده است. این عامل در هر حوزه دیگری که مرتبط به جهاد است می‌تواند تاثیرات منفی و مخربی به جا گذارد.
8. توکل: خداوند بار‌ها بر اصل توکل تاکید کرده و حتی به پیامبر(ص) سفارش کرده که در هنگام عزم بر انجام کاری اصل توکل را فراموش نکند؛ زیرا این خداوند است که برای اسباب، آثار قرار می‌دهد و مشیت اوست که تاثیرات را رقم می‌زند. (آل عمران، آیه 159) همین مسئله در خصوص جهاد نیز به عنوان یک شاخص مورد تاکید قرآن در آیه 51 سوره توبه قرار گرفته است.
9. ذکر بسیار خدا: از شاخص‌های مهم دیگر روحیه جهادی این است که انسان همواره خدا را در یاد داشته و خود را در محضر خدا ببیند. چنین حالتی موجب می‌شود که هرگز کار را در گستره کوچک دنیا و برآورد نیازهای مردم نبیند بلکه یک انگیزه قوی و آسمانی و بلندتری او را هدایت و تقویت کند.(انفال، آیه 45)البته شاخص‌های دیگری می‌توان برشمرد ولی به اهم آن‌ها در این مطلب اشاره شد.       

 نظر دهید »

راههای رسیدن به آرامش در قرآن

05 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

راههای رسیدن به آرامش در قرآن

قرآن كريم كه بزرگترين معجزه پيامبراكرم(ص) است و تمام آنچه را كه بشر براي هدايت نياز داشته ودر آن آمده است، كاملترين نسخه براي آرامش روح است.

«مرتضی بذرافشان» دکترای علوم و معارف اسلامی،مشاور در امور مهارت های زندگی دراین باره می گوید:

محققان جهان، بخش عمده بیماری های شایع و عصبی در افراد را ناشی از استرس و عدم آرامش می دانند که معمولا این بیماری ها با دارو رفع نمی شود و دروجود این افراد می ماند.

روش های ساده بسیار برای رسیدن به آرامش وجود دارد که نه هزینه ونه نیاز به پزشک دارد، در این روش انسان باید خود را از درون خود اصلاح کند.

علت اینکه اکثر افراد، کمتر به آرامش درونی می رسند، این است که مسیر زندگی را اشتباه می روند؛ زیرا این افراد زندگی را برای مردم و قهرمان شدن می خواهند؛ درنتیجه حسادت ها، چشم هم چشمی ها، ریاست طلبی، وابستگی به دنیا، نام آور شدن، حرص و طمع مال و… عواملی هستند که باعث سلب آرامش افراد می شوند.

اگر فردی از درون تهی باشد و تمام تلاش خود را صرف فراهم کردن آسایش همسر و فرزندان کند، بیشتراز اینکه آرامش همسر و فرزندان را سلب کند، آرامش خودرا از بین می برد.

از نگاه قران روشهای رسیدن به آرامش عبارتند از:

ذکر خدا: ذکر و یاد خدا باعث آرامش دل ها است. همان طور که خداوند در سوره رعد آیه ۲۸ می فرماید: الا بذکر الله تطمئن القلوب؛ «دل ها با یاد خدا آرام می گیرند.»

قرآن يكي از عوامل آرامش را ‘’ذكر'’(ياد خدا)معرفي كرده است. چنانچه مي فرمايد:

“الّذين آمنوا وتطمئنّ قلوبهم بذكر الله الا بذكر الله تطمئنّ القلوب ” “آنها (كساني كه به خدا برمي گردند)كساني هستند كه ايمان آورده اند، ودلهايشان به ياد خدا مطمئن (وآرام) است،آگاه باشيد،تنها با ياد خدا دلها آرامش مي يابد “

اطمينان به معني آرامش وقرار گرفتن است ودل مطمئن، همان نفس مطمئنّه است كه در آية:

(يا ايّتها النفس المطمئنّه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي واد خلي جنّتي) آمده است كه پاداش كسي كه با ياد خدا به اين مقام (اطمينان) رسيده، درآمدن در سلك بندگان خدا وورود به بهشت است.

مراد از(ذكرالله) ياد خدا، مطلق توجّه انسان به خداست. درتزاحم زندگي وانبوهي كارها وتنگناههاي موجود ودر اضطرابي كه بسياري ازمردم را نابود مي كند دل آرامي، با ياد خدا آرامش مي گيرد. ازاين رو سزاوار است كه دشواريهاي دروني خود را به ذكر خداوند چاره كنيم. زيرا برترين چاره اي كه مي توان از آن بهره برد به ويژه در زمان ما كه روزگار اضطرابات وهيجانها ودر گيريهاست واتعمار شرق وغرب آن را دامن مي زند. ياد خدا تنها به ذكر زباني نيست اگرچه يكي از مصاديق روشن ياد خداست. زيرا آنچه مهم است به ياد خدا بودن در تمام حالات خصو صا در وقت گناه است.

” بركات ياد خدا: 1- يادنعمتهاي خدا عامل شكر است 2- . يادقدرت او سبب توكّل بر اوست 3- ياد الطاف او ماية محبّت است 4- ياد قهر و خشم او عامل خوف (ترس)از اوست 5- ياد عظمت وبزرگي او سبب خشيّت در مقابل اوست 6- ياد علم اوبه پنهان و آشكار ماية حيا و پاكدامني ماست7- ياد عفو وكرم او ماية اميد وتوبه است8- ياد عدل او عامل تقوي وپرهيزگاري است “

درمعراج السعاده درباره ذكر حقيقي آمده است كه:

“ذكر حقيقي عبارتست از ياد نمودن خدا در دل وچون زبان هم به موافقت دل حركت كند نور علي نور است واما مجرد ذكر زبان اگر چه هر گاه به قصد قربت وثواب باشد فايده بسيار برآن مترتب است اما اثر انس ومحبّت وياد خدا در دل حاصل نمي شود. ” پس ذكرحقيقي ذكري است كه در دل به ياد خدا بودن را همراهي كردن واگرفقط بازبان خدا را ياد كنيم ولي دردل از ياداو غافل باشيم، اين نوع ذكر، ذكر حقيقي وتأثير گذار به حساب نمي آيد ولذا قطعا ذكري كه لقلقه زبان باشد اثر آرامش بخشي هم نخواهد داشت.

توکل به خدا

کسی که توکل به خداوند نداشته باشد، همیشه دست نیاز به دیگران دراز می کند و این وابستگی موجب سلب آسایش او می شود. این افراد با کوچک ترین مشکل به دیگران متوسل می شوند و هیچ امیدی ندارند. دراین شرایط باید بدانند خود سعی و تلاش کرده و خداوند قهار است و مشکلات آنها را حل می کند.

خداوند در قرآن سوره طلاق آیه ۳ می فرماید: من یتوکل علی الله فهو حسبه:« هرکه به خداوند توکل کند.خداوند او را بس است.» بنابراین کسی که توکل به خدا داشته باشد، دیگر حرص مشکلات و سختی ها را نمی خورد و خود را به خداوند می سپارد.

قرآن يكي ديگر از عوامل آرامش را ” “توكّل ” ” واگذاري همة امور به خدا معرفي مي كند. به عنوان نمونه در سوره مباركه طلاق مي خوانيم ” “ويرزقه من حيث لايحتسب ومن يتوكل علي الله فهو حسبه انّ الله بالغ امره قد جعل الله لكل شي ء قدرا ” ” ” “واورا از جايي كه گمان ندارد روزي مي دهد، وهر كس بر خدا توكّل كند كفايت امرش را مي كند، خدا فرمان خود را به انجام مي رساند وخدا بر هر چيزي اندازه اي قرار داده است ” “

كساني كه در زندگي احساس فقر وناداري مي كنند ويا دچار ناراحتيها ونگراني هاي ديگري شده اند، براي رفع همة اين مشكلات بهتر است به قدرتي كه فوق قدرتهاست وفنا ناپذير است اعتمتد كنند. وخود را به او بسپارند. وچون قدر تي بالاتر از قدرت الهي نيست بهتر است بر او تكيه كنندوخود و زندگي خود را به او بسپارند. چرا كه به خير ومصلحت بندگانش واقف است. منظور از توكّل بر خدا اين است كه انسان تلاشگر كار خود را به خدا واگذارد وحلّ مشكلات خويش را از او بخواهد. كسي كه داراي روح توكّل است هرگز يأس ونا اميدي را به خود راه نمي دهد ودر مقابل مشكلات احساس ضعف وزبوني نمي كند. ودر برابر حوادث سخت مقاوم است. وهمين حالت موجب مي شود كه او در درون خود احساس امنيّت وآرامش كند ولذا قدرت او براي رفع مشكلات چند برابر مي شود و به راحتي سختيها ومشكلات را تحمّل مي كند.

در حديث معراج مي خوانيم كه وقتي پيامبر (ص)در پيشگاه خداوند سؤال كرد كه: ‘’ايّ العمال افضل'’ فرمود: ” ليس شي ء عندي افضل من التوكل عليّ والرضا بما قسمت ” يعني: چيزي نزد من از توكل بر من وراضي بودن به تقسيم من، با فضيلت تر نيست.

علامه طباطبايي در كتاب شريف الميزان مي فرمايد: مؤمن ابن ترس را به خود راه ندهد كه اگر از خدا بترسدو حدود اورا محترم شمارد وبه اين جهت از آن محرمات كام نگيرد،خوشي زندگي اش تأمين نشود وبه تنگي معيشت دچار گردد،نه،اين طور نيست. چون رزق از ناحيه خداوند تعالي ضمانت شده وخداوند قادر است كه از عهده ضمانت خود برآيد. (ومن يتوكل علي الله فهو حسبه)كسي كه بر خدا توكل كند از نفس وهواهاي آن وفرمانهايي كه مي دهد خود را كنار بكشد واراده خداي سبحان رابر اراده خود مقدم بداردوعملي راكه خداوند از او مي خواهد بر عملي كه خودش دوست دارد ترجيح دهدوبه عبارتي ديگربه دين خدا متدين شود وبه احكام او عمل كند،(فهو حسبه)چنين كسي كه خدا كافي وكفيل او خواهد بودوآن وقت آنچه كه او آرزو كند خداي تعالي هم همان را برايش مي خواهد. البته آنچه را كه او به مقتضاي

فطرتش مايه خوشي وزندگي وسعادت خود تشخيص مي دهد نه آنچه را كه واهمة كاذبش سعادت وخوشي

مي داند. واينكه فرمود: خدا كافي وكفيل اوست علّت اين است كه خداي تعالي آخرين سبب است كه تمامي سببها به او منتهي مي شود.

به هر حال اين نتيجه گيري قطعي است كه كسي ميتواندآرامش را در زندگي خود داشته باشد كه قدرتي كه همة قدرتها به قدرت او ختم مي شود را پشتيبان خود بداند. واگر وكالت همة امور زندگي اش را به او بسپارد يقينا احساس آرامش به او دست خواهد دادونگران نتيجه وعاقبت كار نيست چرا كه عاقبت همة امور به دست خداست.

ایمان

در قرآن در سوره مباركه فتح مي خوانيم: “هوالذي انزل السكينه في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم… ” “اوكسي است كه آرامش را در دلهاي مؤمنان نازل كرد تا ايماني به ايمان شان بيافزايند… “. اولين برداشتي كه صورت مي گيرد اين است كه بدون ايمان، آرامش روحي ورواني وجود ندارد. يا حداقل اينگونه مي توان گفت كه يكي از عوامل ايجاد آرامش دارابودن ايمان به خدا مي باشد. به تعبير علامه طبا طبايي “ظاهرا مراد از سكينت در اين آيه آرامش وسكون نفس واطمينان آن، به عقائدي است كه به آن ايمان آورده ولذا نزول سكينت را اين دانسته كه ‘’ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم'’ تا ايماني بر ايمان سابق بيفزايند. پس معناي آيه اين است كه: خدا كسي است كه ثبات واطمينان را لازمة مرتبه اي از مراتب روح است در قلب مؤمن جاي داد تا ايماني كه قبل از نزول سكينت داشته بيشتر وكاملتر شود. “
يقيقا داشتن آرامش در زندگي نخستين چشمه خوشبختي است وكسي كه از اين نعمت محروم باشد از نعمت خوشبختي نيز محروم است وهيچگاه طعم خوشبختي را نخواهد چشيد. انسان بي ايمان در دنيا با انديشه وافكار موهوم وبا نگراني هاي فراوان دست به گريبان است. ولذا دائما در درون خود دچار پيكاري بزرگ است وهميشه هم در انتخاب مسير زندگي ودر تصميم گيريهايش دچار سر در گمي است. ولي بر خلاف آن انسان با ايمان از همة اينها آسوده است وهمة افكار واهداف وانديشه هارا تحت لواي يك هدف گرد آورده است وفقط به خاطر آن تلاش مي كندوبه سوي آن مي شتابد وآن عبارتست از خشنودي خداي متعال. ديگر كاري به اين ندارد كه مردم از او خشنود باشند يا بر او خشم گيرند. ولذا هيچ وقت سردر گم نيست وهميشه در يك آرامش روحي به سر مي برد.
راجع به ايمان وفوايد آن در قرآن آيات فراواني وجود دارد، ولي چون در اينجا بحث ما روي عوامل آرامش دور مي زند .لذا نمي توان به صورت مبسوط به اين موضوع پرداخت. با اين حال جا دارد به يكي از آيات كه با بحث ما ارتباط دارد اشاره كنم:
آية “الذين آمنوا ولم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن وهم مهتدون ” ‘’ (آري) آنها كه ايمان آوردند،وايمان خود را با شرك وستم نيالودند، ايمني تنها از آن آنهاست وآنها هدايت يافتگانند'’
اين آيه متضمن يك تأ كيد قوي است زيرا مشتمل است بر اسنادهاي متعددي كه همگي آنها در جمله اسميه است. به تعبير علّامه طباطبايي نتيجة اين تأكيدهاي پي در پي اين است كه نبايدبه هيچ وجه در اختصاص (امنيّت)و(هدايت)براي مؤمنين شك وترديد داشت واين آية شريفه هم دلالت مي كند براينكه امنيّت (آرامش)وهدايت از خواص وآثار ايمان است. البته به شرط اينكه روي اين ايمان با پرده هايي مثل شرك وستم پوشيده نشود. ومراد از ظلم در اين آيه به معناي چيزهايي است كه براي ايمان مضرّ بوده وآن را فاسد وبي اثر مي سازد. كه اكثر مفسرين آنرا شرك دانسته واين را از آية(انّ الشرك لظلم عظيم) استفاده كرده اند.
به هر حال با توجه به اين آيات وآيات ديگر مي توان به اين اصل مهم رسيد كه: امنيت وآرامش روحي تنها موقعي به دست مي آيد كه در جوامع انساني دواصل حكومت كند، ايمان وعدل اجتماعي.
بگر پايه هاي ايمان به خدامتزلزل گرددواحساس مسئوليت در برابرپروردگار ازميان برودوعدالت اجتماعي جاي خود را به ظلم وستم بسپارد،امنيت در چنان جامعه اي وجود نخواهد داشت وبه همين دليل با تمام تلاش وكوششي كه جمعي از انديشمندان جهان براي برچيدن بساط نا امني هاي مختلف در دنيا مي كنندروز به روز فاصلة مردم جهان از آرامش وامنيت واقعي بيشتر مي گردد. دليل اين وضع همان است كه در آيه فوق اشاره شده. پايه هاي ايمان لرزان وظلم جاي عدالت را گرفته است. تأثير ايمان در آرامش وامنيت روحي براي هيچكس جاي ترديدنيست همانطور كه ناراحتي وجدان وسلب آرامش رواني به خاطر ارتكاب ظلم بر كسي پوشيده نمي باشد.
انس با قرآن:

قرآن كه خود يك نسخة شفا بخش براي همة دردها مي باشد، خود را به عنوان يك عامل جهت تسكين قلبها ومحكم كردن دل وآرام بخش معرفي مي كند. وهر كس با اين نسخة الهي انس بيشتري داشته باشد وبر خواندن آن مداومت داشته باشد احساس اطمينان وآرامش بيشتري بر وجودش حاكم مي شود.

قرآن خطاب به پيامبر (ص) مي فرمايد: “وقال الّذين كفروا لو لا نزّل عليه القرآن جمله واحده كذلك لنثبت به فؤادك ورتّلناه ترتيلا “

(وكافران گفتند: چرا قرآن يكجا بر او نازل نمي شود ؟! اين به خاطر آن است كه قلب تورا به وسيله آن محكم داريم و(از اين رو)آن را به تدريج بر تو خوانديم.)

از اين آيه بر داشت مي شود كه به تدريج خواندن قرآن ومداومت برآن موجب استحكام قلب ودل مي شود. ووقتي كه قلب انسان ثابت ومحكم شد، هيچ غم وناراحتي نمي تواند آرامش آن را بر هم بزند.

” كلمة فؤاد به معناي قلب است ومراد از آن چيزي است كه انسان با آن اشياء را درك مي كندوآن همان نفس انسان است. “

پس همانگونه كه نزول تدريجي قرآن بر قلب آن حضرت (پيامبر (ص))موجب آرامش وسكون نفس ويا استحكام نفس او مي گردد؛ تلاوت مستمر وانس مداوم با آيات قرآن، مي تواند موجب تثبيت قلوب وآرامش نفس هر كسي گردد.

در جاي ديگر خداوند تلاوت اين كتاب آسماني را موجب ترفيع درجات ايمان معرفي مي كند:

“انّما المؤمنون الذين اذا ذكرالله وجلت قلوبهم واذا تليت عليهم آياته زادته ايمانا وعلي ربهم يتوكّلون “

(مؤمنان تنها كساني هستند كه هر گاه نام خدا برده مي شود دلهاشان ترسان مي گرددوهنگامي كه آيات او برآنها خوانده مي شود ايمانشان افزونتر مي گرددوتنها بر پروردگارشان توكّل دارند.)

وهمچنين برا ي اينكه بر ايمان مؤمنين افزوده شود آرامش را بر آنها نازل ميكند:

” هو الذي انزل السكينه في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم “

(او (خداوند) كسي است كه آرامش را در دلهاي مؤمنان نازل كردتا ايماني بر ايمانشان بيفزايد.)

از جمع بندي اين چند آيه مي توان به اين نتيجه رسيد كه: آرامش واطمينان قلوب ودلها ونفوس، نصيب قاريان وتلاوت كنندگان قرآني مي شود كه از درجات ايماني بهره مند باشند وهر چه انس آنها با قرآن بيشتر باشد، درجات ايمانشان بالاتر مي رود و هرچه درجات ايمان بالاتر باشد آرامش واطمينان وامنيّت بيشتري را احساس مي كنند.

اميد:

يكي دیگر از عواملي كه موجب آرامش افراد مي شوداميد داشتن به آينده اي روشن است.

اميد، به انسان حالت نشاط وشادابي مي دهد وبرعكس نا اميدي به انسان احساس يأس وسرشكستگي وضعف وناتواني مي دهد. انسان نااميدهميشه شكست خورده است وانسان اميدوار در همة صحنه ها پيروزميدان است.

در اميد يك حالت انتظار به بهره مند شدن از تمتعات ونعمتها در انسان ايجاد مي كند واحساس خوش آيندي در دل او زنده مي كند واورا به تلاش وحركت وا مي دارد.

در قرآن كريم آيات زيادي راجع به اميد وجود داردواين حقيقت با تعابيري مثل رجاء ويأس وقنوط آورده شده است.

به عنوان نمونه در سوره مباركه يوسف آمده است كه:

“يا بنيّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف واخيه ولاتايئسوا من روح الله انّه لا ييئس من روح الله الاّ القوم الكافرين “

(پسرانم! برويد واز يوسف وبرادرش جستجو كنيد واز رحمت خدا مأيوس نشويد كه تنها گروه كافران از رحمت خدا مأيوس مي شوند.)

حضرت يعقوب سفارش مي كند كه فرزندانش از جستجو براي پيدا كردن يوسف وبرادرش نا اميد نشوند،چرا كه نا اميدي نوعي كفر است. چون انسان مؤمن وبا ايمان كه خدا را وقدرت او را باور دارد ورحمت الهي راهمواره مشاهده مي كند، مگر ممكن است با اين حال، ازرحمت وعنايت خدا نا اميد باشد. فقط كساني كه از خدا جدا هستند، احساس نا اميدي در وجودشان دارند.

انسان، بدون اميد، خصوصا اميد به رحمت الهي نمي تواند زندگي خوب وآرامي را داشته با شد. وافراد نا اميد ومأيوس درزندگي تعادل روحي خوبي ندارند. وبراي همين شيريني ولذّت زندگي را نمي چشندوهميشه در يك حالت نگراني واضطراب وهراس به سر مي برند.

براي اينكه بتوان در زندگي در همه عرصه ها پيشرفت كرد مي بايست در ابتداي كار به عاقبت آن كار اميدواربود، وگرنه با نا اميدي دست ودل انسان به كار نمي آيد.

اميد، محرك انسان براي رسيدن به خواسته ها وآرزوهاست. اينكه قرآن كساني كه از رحمت الهي نا اميد هستندرا جزء كافران به حساب مي آوردبراي اين است كه يأس ونا اميدي از رحمت خدا، در حقيقت محدود كردن قدرت خداست.

ازدواج با همسر خوب:

خداوند در قرآن سوره روم آیه ۲۱ می فرماید: من ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها» از نشانه های او این است که برای شما همسرانی آفرید تا به وسیله آن ها آرام گیرید.»

وقتی مردی وارد خانه می شود و همسرش تمام امکانات را برای او فراهم می کند تا او به آرامش برسد این نعمتی است که باید قدر او را دانست. همین طور زنی که با وجود همسرش احساس آرامش می کند. اخلاق نیک همسران در آرامش افراد بسیار تاثیرگذار است.

تسلیم مقدرات خداوند باشید

فرض کنید فردی مدام در حال دعا کردن است که خداوند شرایط ازدواج او را با کسی که دوستش دارد فراهم کند، اما دعای او مستجاب نمی شود و او به طرف مقابل خود نمی رسد. این تقدیر خداوند است و نباید بر خواسته های خود پافشاری کند.

برخی افراد می گویند: خداوند در قرآن فرموده که بخوانید مرا، تا اجابت کنم شما را. پس چرا خداوند دعاهای ما را اجابت نمی کند؟ باید در جواب گفت: دلیل آن این است که خداوند صلاح تو را می خواهد و حکمت و سرنوشت تو این طور رقم خورده است.

خداوند در قرآن سوره بقره آیه ۲۱۶ می فرماید: و هو کره لکم و عسی آن تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی أن تحبوا شیئاً و هو شر لکم والله یعلم و انتم لا تعلمون

«شاید چیزی را ناخوش بدارید و در آن خیر شما باشد و شاید چیزی را دوست داشته باشید و برایتان ناپسند افتد خدا می داند و شما نمی دانید.»

اگر هر کاری که نمی شود به آن دست یافت را به دست خداوند سپرد، آرامش انسان زیاد می شود. زیرا خود را درگیر آن کار نمی کند

پرهيزگاري
تقوي از ماده (وقايه) به معني نگهداري است وبه اين معني كه انسان خود را از زشتيها وبديها وآلودگيها وگناهان نگه مي دارد.
تقوي يك نيروي كنترل دروني است كه انسان را در برابر طغيان شهوات حفظ مي كند ودرواقع نقش ترمز نيرومندي را دارد كه ماشين وجود انسان را در پرتگاهها حفظ واز تند رويهاي خطرناك، باز مي دارد.
به همين دليل امير المؤمنين علي (ع)تقوا را به عنوان دژنيرومند دربرابر خطرات گناه شمرده است. آنجا كه مي فرمايد: ” اعلموا عبادالله آنّ التقوي دار حصن عزيز “(اي بندگان خدا ! بدانيد كه تقوا قلعه ا ي محكم وغيرقابل نفوذ است.)
در مورد تقوا هم آيات فراواني در قرآن آمده اسصت يكي از آياتي كه به موضوع ما مربوط مي شود ومي توان اين برداشت را از آن داشت كه تقوي از عوامل آرامش است،آيه شريفة:
(الا انّ اولياء الله لاخوف عليهم ولا هم يحزنون الّذين آمنوا وكانوا يتّقون لهم البشري في الحيوه الدنيا والآخره….)
“آگاه با شيد (دوستان و) اولياي خدا نه ترسي دارند ونه غمگين مي شوند همانا كه ايمان آوردندو(از مخالفت فرمان خدا)پرهيز مي كردند در زندگي دنيا وآخرت،شاد(ومسرور)ند.
كه دراين آيه اهل ايمان وتقوا را بشارت داده است كه براي آنها در دنيا وآخرت ترس وناراحتي وجود نداردوآنها در امنيت وآرامش به سر مي برند. در مجمع البيان آمده است كه: خوف از نظر معني با فزع وجزع نظير يكديگرندوآن اضطراب دل از وقوع امري ناگوار است. ومقابل آن امنيت وآرامش است. وحزن، سختي اندوه است ومقابل آن سرور وخوشحالي است.
پس با توجه به اين آيه مي توان گفت كه دوستان واولياي الهي كه خود را متصف به دو صفت ايمان وتقوا كرده با شند، در دنيا وآخرت در امنيت وآرامش به سر مي برند واين وعده اي است از طرف خدا وند، وخداوند هم خلف وعده
نمي كند.

واقعیت زندگی را قبول کنید

درست است که انسان دوست دارد به کارهای بزرگ ومال وثروت دست پیدا کند و این رفتار ذاتی است، اما زمانی است که فرد تمام سعی وتلاش خود را می کند، اما به آن مرحله از پیشرفت نمی رسد.او نباید ناامید شده و تمام فکرش را روی آن متمرکز کند،زیرا موجب سلب آسایش او می شود.

پیامبر اکرم (ص) می فرماید: ان الله یحب معالی الامور:«خداوند کارهای بلند و گرامی را دوست دارد».

ولی زمانی که افراد به خواسته های خود و آن پیشرفت نمی رسند، باید حسرت نخورند، زیرا حسرت خوردن خود یک عامل از بین بردن آسایش است.

 

 نظر دهید »

سیرۀ مدیریتی حضرت امام خمینی(ره)

05 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

سیرۀ مدیریتی حضرت امام خمینی(ره)

در استراتژی رهبری امام خمینی مؤلفۀ اساسی خدا محوری است. بدین معنا كه جهت كلی حركت امام در رهبری را خدا محوری تشكیل می‌دهد. از این‌رو بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران رهبر و مدیر فرزانه‌ای بودند كه حركت انقلابی خودشان را با فرهنگ خدا محوری آغاز، و در مسیر طولانی زندگی سیاسی، تلاش كردند كه از قدرتی مافوق قدرت‌های بشری مدد جویند؛
اشاره:

مدیریت الهی مبتنی بر شناخت حقیقت انسان و مراتب وجود اوست، چنین مدیریتی با ادارۀ قلب‌ها تحقق می‌یابد. این‌گونه مدیریت ویژۀ انبیاء و اولیای مكرم الهی و پیروان حقیقی ایشان است. تمام انبیاء به منظور خارج كردن انسان از مرتبه حیوانی و وارد كردن او در مرتبه رحمانی، خروج از ظلمات به سوی نور و تحول به اسم «رب» آمده‌اند تا با هدایت و اداره مردمان این تحول را تحقق بخشند:

«الَر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ[1]؛ این كتابی است كه به تو نازل كردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از ظلمت‌ها خارج كنی و به سوی نور ببری، به سوی راه خدای عزیز و ستوده.»

در بینش اسلامی، مدیریت به عنوان مسئولیتی سنگین‌تر، همراه با خدمتی گسترده‌تر مطرح می‌شود و مدیر اسلامی ، مدیریت را برای حاكمیت خویش نمی‌خواهد، اگر چنین اندیشه‌ای در ذهن مدیر بوجود آمد كه او حاكم است نه خادم، دیگر او مدیر اسلامی نخواهد بود و هرگاه با چنین بینشی، خدمتی هم در این مسند انجام دهد به خاطر تثبیت موقعیت‌های حكومتی انجام می‌گیرد.

مدیر باید مدیریت را برای خدمت بخواهد و به عبارت دیگر خدمت نباید وسیله حاكمیت باشد بلكه بعكس حكومت باید وسیله‌ای برای خدمت باشد.

حضرت امام خمینی(ره) در این‌باره می‌فرمایند:

«تمام انبیاء، موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان، موضوع علمشان انسان است. آمده‌اند انسان را تربیت كنند، آمده‌اند این موجود طبیعی را از مرتبه طبیعت به مرتبه عالی مافوق الطبیعه، مافوق الجبروت برسانند.[2]»

دیدگاه امام خمینی(ره):

رسول اكرم(ص) و تربیت‌شدگان سیرۀ وی در مدیریت خود رفتاری از سر بندگی حق و تواضع نسبت به خلق داشتند و همین سبب آن همه عزت و سیادت بود. حضرت امام خمینی كه خود تربیت یافته این مكتب است با عنایت به آنچه سیره نویسان و اهل حدیث نقل كرده‌اند، می‌نویسد:

«رسول خدا(ص) كه علمش از وحی الهی مأخوذ بود و روحش بقدری بزرگ بود كه یك تنه بر روحیات میلیون میلیون بشر غلبه كرد، تمام عادات جاهلیت و ادیان باطله را زیر پا گذاشت و نسخ جمیع كتب كرد و دایره نبوت به وجود شریفش ختم شد، سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود، به اذن الله تواضعش با بندگان خدا از همه كس بیشتر بود. كراهت داشت كه اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلسی می‌شد پایین می‌نشست. روی زمین طعام میل می‌فرمود و روی زمین می‌نشست و می‌فرمود من بنده‌ای هستم، می‌خورم مثل خوردن بنده و می‌نشینم مثل نشستن بنده.[3]»

حضرت امام خمینی(ره) نیز با تأسی به سیرۀ آن حضرت در زندگیش كوچكترین نشانه‌ای از تفاخر و تجمل نمی‌توان یافت. سیره پیامبر اكرم(ص) تحولی بر مبنای تحول رابطه انسان با خدا فراهم ساخت. حضرت امام خمینی(ره) می‌فرماید:

«اگر برای هر دولتی برنامه‌ای است، می‌شود گفت كه برنامه رسول اكرم(ص) همان سوره‌ای است كه در اول نازل شده است … برنامه را هم كه این آیه شریفه به حسب اعتبار و به حسب احتمال تعیین می‌فرماید به خود رسول اكرم خطاب است لكن خطابات قرآن، آنهم كه به خود رسول اكرم است غالبا عام است. (اقرا باسم ربك) از اول كه قرائت شروع می‌شود تعیین می‌فرماید كه قرائت چه جور باید باشد، به اسم رب باید باشد تمام كلماتی كه از اسم رب جدا باشد شیطانی است.[4]»

حضرت امام به همه توصیه می‌نمودند كه در همه امور با اسم الله وارد شوند و با خلوص و از سر صدق دست به عمل زنند از توصیه‌های دیگر حضرت امام حتی قبل از پیروزی انقلاب اصلاح رابطه خود و خدا بود زیرا او معتقد است كه آنان كه فارغ از اصلاح میان خود و خدا، در میدان اداره خلق و تدبیر امور مردمان گام می‌نهند، به سوی تباه كردن خود و مسئولیت و مردمان سیر می‌كنند . چنانكه در درس‌های خود در نجف اشرف این حقیقت را چنین یادآور شده‌اند:

«بكوشید پیش ازآنكه وارد جامعه گردید خود را اصلاح كنید، مهذب سازید، آن روز كه اجتماع به شما روی آورد دیگر نمی‌توانید خود را اصلاح نمایید… خدا نكند انسان پیش از آنكه خود را بسازد جامعه به او روی آورد و در میان مردم نفوذ و شخصیتی پیدا كند كه خود را می‌بازد، خود را گم می‌كند… اگر در كارها نیت خالص نباشد انسان را از درگاه ربوبی دور می‌كند.[5]‌»

اصل مهمی كه امام خمینی بر اساس شیوه توحیدی از مدیریت و رهبری و بر آن تاكید می‌ورزد و به طور یقین اقدام ایشان در تشكیل حكومت و بدست گرفتن رهبری جامعه، از آبشخور آن اصل مدد گرفته، اصل مهم «ادای تكلیف» است.

در رویكرد بنیانگذار جمهوری اسلامی «تأكید بر محوریت و اصالت تكلیف با قطع نظر از حصول یا عدم حصول نتیجه است بدین معنا كه انسان باید در هر حال بر مدار تكلیف شرعی زندگی كند و وقتی كه به انجام یا ترك فعلی، موظف شد، بنابر تكلیف عمل نماید، خواه به نتیجه برسد یا نرسد. هیچ گاه علم مكلف، به عدم حصول نتیجه ظاهری، رافع تكلیف نیست.[6]»

ایشان درباره عمل به تكلیف بدون توجه به نتیجه می‌فرمایند: «همه ما مأمور به تكلیف و وظیفه‌ایم نه مأمور به نتیجه[7]»

لذا باید این مسأله را در نظر گرفت كه رفتار و سلوك امام به عنوان یك مرد الهی ریشه در وحی داشته و از هویت دینی برخوردار بود، بدین سان تار و پود شخصیت وی از گزاره‌های اسلامی سیراب شده و از این راه شاكلۀ رفتاری او رشد یافته است؛ از این رو آن مرد خدا حاكمیت الهی را در وجود خود و در جامعه پذیرفته و رفتارهای فردی و اجتماعی‌اش، براساس آرمان‌ها و هدف‌های دینی شكل گرفته بود. بر این اساس با توجه به هنجارهای دینی، هویت دینی و ارزشی را در مدیریت دینی مطرح ساخته و در برخورد با دیگران، آن را یك اصل اساسی تلقی می‌نمود.

ارزش‌های معنوی و الهی كه مبنای حركت امام در انقلاب اسلامی بوده و رهبری امام خمینی را متأثر ساخته، در قالب یك نظام ارزشی استوار و پذیرفته شده در جامعه، سرمایه بزرگی برای آن جامعه به شمار می‌رود كه به پشتوانه آن تعادل و نظم لازم برای رشد و تعالی فراهم می‌گردد و مانع صرف هزینه‌های انسانی و اقتصادی برای ایجاد ابزارهای كنترل از روش‌های متكی به جبر و زور می شود و همین امر سبب خود كنترلی در مدیریت شده و نظارت درونی ایجاد می‌كند، چه اینكه توسل به وجدان افراد از راه ایجاد معیارهای درست و نادرست در یك سیستم اخلاقی و نظام ارزشی می تواند نظارت اجتماعی را بر پایه روابط متقابل اجتماعی مطرح سازد.

در استراتژی رهبری امام خمینی مؤلفۀ اساسی خدا محوری است. بدین معنا كه جهت كلی حركت امام در رهبری را خدا محوری تشكیل می‌دهد. از این‌رو بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران رهبر و مدیر فرزانه‌ای بودند كه حركت انقلابی خودشان را با فرهنگ خدا محوری آغاز، و در مسیر طولانی زندگی سیاسی، تلاش كردند كه از قدرتی مافوق قدرت‌های بشری مدد جویند؛ ایشان تقریباً در همه رخدادهای زندگی‌شان (چه فردی و چه اجتماعی) اصل نظارت الهی، و توجه به خواست و رضای خداوند را باور داشتند و به یك مرحله ای از تكامل انسانی دست یافته بودند كه تقدم خدا بر دیگران، خواست آرمانی شان گشته بود.

با نگاهی به زندگی پر بركت این مدیر توانا، اهمیت این اصل استراتژیك ظاهر و نمایان می‌گردد؛ برای مثال در مطرح شدن مرجعیت ، ایشان كوچكترین روی خوشی به كسانی كه به طرح مرجعیت‌شان می‌پرداختند، نشان ندادند و شخص امام شدیداً از مطرح نمودن خودشان برای این مقام ممانعت ورزیدند و اعلام فرمودند كه راضی نیستم در خانه من كوچكترین قدمی در این جهت برداشته شود.[8]

و باز در جای دیگر فرمودند: «خدا گواه است من برای رسیدن به مرجعیت حتی یك قدم بر نداشته‌ام ولی اگر مرجعیت به سراغم آمد از پذیرفتن آن باكی ندارم.[9]

آنچه برای هر موحدی قابل قبول است اینكه انگیزه هر كاری باید الهی باشد، پس در انجام آن كار، نیت و انگیزه الهی توام با ادای تكلیف و عمل صالح باشد؛ و در رهبری امام این ویژگی مشهود بوده ایشان در زندگی خصوصی و سیاسی شان، هیچ گاه از خداوند غافل نبودند و رضایت او را همواره در نظر داشته است.

از نشانه‌های یك مجموعه انسانی سالم و مدیریت صحیح، وجود روحیه نصیحت و انتقاد است. انتقاد و ارشاد و دعوت به خیر به استناد روایت “كُلُّكُمْ رَاعٍ وَكُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ ” فریضه‌ای است همگانی و برپاداشتن آن در انحصار قشر خاصی نیست:

«امر به معروف و نهی از منكر دو اصلی است در اسلام كه همه چیز را می‌خواهد اصلاح كند. یعنی با این دو اصل می‌خواهد تمام قشرهای مسلمین را اصلاح بكند، به همه ماموریت داده به همه … هیچ فرقی هم بین قشرها در این امر نیست كه همه باید طاعت خدا بكنند.[10]»

پی نوشت ها:

——————————————————————————–

[1] . قرآن كریم، سوره ابراهیم، آیه 1

[2] . خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج۸، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸، ص ۳۲۴

[3] . خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۴، ص ۹۶

[4] . خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج۸، همان

[5] . خمینی، روح الله، جهاد اكبر، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی( س)، ۱۳۷۴، ص ۲۱

[6] . ر.ك: امام خمینی و حكومت اسلامی، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸، ص ۳۲

[7] . خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج۲۱، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸، ص ۹۵

[8] . وجدانی، مصطفی، سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام خمینی، ج 2، تهران: پیام آزادی، 1374، ص 100

[9] . همان، ج ۱۵، ص ۱۰۱

[10] . خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج۵، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸، صص ۵۵۰-۵۵۱

* مسعود فولادفر، كارشناس ارشد اندیشه سیاسی در اسلام

مرکز اسناد انقلاب اسلامی

 

 نظر دهید »

اقتصاد مقاومتی از منظر امام (ره)

05 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

اقتصاد مقاومتی از منظر امام (ره)

اقتصاد مقاومتی، یک مفهوم جدید در نظام جمهوری اسلامی نیست؛ بلکه سابقه‌ای به اندازه انقلاب اسلامی دارد.

مجموعه آن چه که تحت عنوان سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی به عنوان رویکرد اصلی اقتصاد کشور، ابلاغ شده در عمر 36 ساله انقلاب بارها از سوی حضرت امام خمینی (ره) و همین‌طور مقام معظم رهبری، مورد توجه قرار گرفته است.

سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی را می‌توان چکیده و عصاره دیدگاه‌های حضرت امام (ره) و رهبر انقلاب در عرصه اقتصادی دانست؛ ضمن آن که بخش‌های مختلف مؤلفه‌های اقتصاد مقاومتی بارها از سوی کشورهای مختلف جهان تجربه شده است و از لحاظ تجربی نیز این سیاست‌ها پشتوانه عظیمی دارد.

از دیدگاه امام خمینی (ره)، یکی از موضوعات بسیار مهم در رسیدن به اهداف و آرمان‌های اصلی انقلاب اسلامی، رسیدن به خودکفایی و استقلال کامل و جامع در تمامی ابعاد می‌باشد. به همین خاطر، این مهم بارها در سخنان امام عزیز تکرار شده است و ایشان همگان را برای تحقق این مهم دعوت و تشویق نموده‌اند.

از منظر امام (ره)، انقلاب اسلامی بدون استقلال همه‌جانبه، کامل نمی‌شود و حفظ این انقلاب، مستلزم رسیدن به خودکفایی و استقلال همه‌جانبه و قطع هرگونه وابستگی به دشمنان است و در غیر این صورت شکست و یا انحراف انقلاب از مسیر و آرمان‌های خود حتمی خواهد بود. در نگاه امام (ره) رسیدن به استقلال سیاسی بدون دستیابی به استقلال اقتصادی معنا ندارد و لازمه هر دوی این‌ها استقلال فکری - فرهنگی می‌باشد.

امام بزرگوار ریشه تمام مشکلات امت‌های اسلامی و به‌خصوص کشورمان را عقب‌ماندگی‌های فرهنگی و خودباختگی‌های فکری می‌دانند که طی سال‌ها و قرن‌ها توسط استکبار و استعمار، در روح و جان مردم تزریق شده است تا آن‌ها به راحتی به غارت منابع این کشورها بپردازند. به همین دلیل از دیدگاه ایشان، مهم‌ترین عامل و اولین قدم در رسیدن به استقلال، دستیابی به خودباوری (بیدار شدن) و اعتماد به نفس زیر سایه اعتماد به خدا و توکل است.

امام امت می‌خواهد تمام آحاد جامعه به‌خصوص دانشگاهیان و مسئولین کشور به این دیدگاه برسند که اولاً بدانند هرچه که موردنیازشان است را خودشان باید به دست بیاورند و به کمک‌های دیگر کشورها و قدرت‌ها امیدوار نباشند و ثانیاً باور داشته باشند که هرچه را که بخواهند - دیر یا زود- می‌توانند به دست بیاورند و هیچ قله فتح‌ناشدنی برایشان وجود ندارد. «یک مملکت اگر بخواهد خودش به پای خودش بایستد، مستقل بشود در همه ابعاد، چاره ندارد جز این تفکر که «ما باید از خارج چیز وارد کنیم» از کله‌اش بیرون کند. مغزش توجه به این بکند که ما از خارج نباید وارد بکنیم.» و «شما متوقع نباشید که همین امروز بتوانید طیّاره درست کنید. میگ درست کنید. البته الآن نمی‌شود، اما مأیوس نباشید از اینکه می‌توانیم درست کنیم. باید بیدار بشوید، بروید دنبال اینکه آن صنایع پیشرفته را خودتان درست بکنید. وقتی این فکر در یک ملتی پیدا شد و این اراده در یک ملتی پیدا شد، کوشش می‌کند و دنبال کوشش این مطلب حاصل می‌شود.»

با این دید از نظر امام (ره) حتی اگر دولت‌های خارجی هم بخواهند نیازهای ما را برطرف کنند و کالا و خدمات عرضه کنند نباید قبول کرد و باید با اتکا به خود در حل ریشه‌ای مشکلات کوشید چرا که تا حرکت نکنیم به مقصد نخواهیم رسید. «مادام که در احتیاجات صنایع پیشرفته، دست خود را پیش دیگران دراز کنید و به دریوزگی عمر را بگذرانید قدرت ابتکار و پیشرفت در اختراعات در شما شکوفا نخواهد شد.» و «ما اگر خودمان یک امر ناقص هم داشته باشیم، بهتر از این است که [پیش] دشمنمان دست دراز کنیم و یک امر کامل از آن‌ها بگیریم.»

بر اساس همین دیدگاه است که تحریم‌های اقتصادی نه تنها بازدارنده نیست بلکه با انتخاب راهکارهای مناسب و عزمی بلند یکی از بهترین فرصت‌ها را در پیش پای ملت ایران برای رسیدن به استقلال اقتصادی و صنعتی قرار داده است که باید مغتنم شمرده شود. «این جنگ و تحریم اقتصادی و اخراج کارشناسان خارجی، تحفه‌ای الهی بود که ما از آن غافل بودیم.» و «این محاصره اقتصادی را که خیلی از آن می‌ترسند، من یک هدیه‌ای می‌دانم برای کشور خودمان، برای اینکه محاصره اقتصادی معنایش این است که «مایحتاج» ما را به ما نمی‌دهند. وقتی که مایحتاج را به ما ندادند، خودمان می‌رویم دنبالش. ممکن است یک ده سالی زحمت بکشیم، ده سالی گرفتاری داشته باشیم، اما نتیجه آخرش این است که بعد از ده سال خودمان هستیم.»

در این مسیر نیز فقط دولت مسئول نیست بلکه باید همه مردم در کنار سایر دستگاه‌ها وارد میدان شده و کمک نمایند. در این حرکت عظیم، همه، از مسئولین و دستگاه‌ها گرفته که باید ببینند تصمیماتشان ما را به سمت وابستگی سوق می‌دهد یا رهایی از آن تا مردم که باید با پرهیز از کالاهای خارجی و لوکس و تشریفات زائد، بدانند خود نیز در کنار دولت وظیفه دارند و تلاش در این راه را جهاد در راه خدا بدانند.

از نظر امام (ره)، رهایی ملتی که سال‌ها تحت سلطه استعمار بوده است آسان نبوده و مستلزم سختی‌ها و ترک رفاه‌های کاذب است ولی نویددهنده آینده‌ای روشن و درخشان است. «یک چند سال باید سختی را تحمل کنیم. سختی هم خیلی نیست- تحمل کنیم تا بتوانیم خودمان سر پای خودمان بایستیم و آدم باشیم.» در این نگاه عمیق، رفاه و آسایشی که با بردگی اجانب -و لو ناخودآگاه- به دست آید و باعث مسلط شدن دشمنان گردد باعث ننگ است و انسان باید خود را از آن نجات دهد که «زندگی انسانی شرافتمندانه را ولو با مشکلات، بر زندگانی ننگین بردگی اجانب ولو با رفاه حیوانی ترجیح دهید.»

* نگاهی به فرامین امام

اعتماد به نفس و توجه به تولید داخلی

آن‌ها که این صنعت‌های بزرگ را درست کردند، آن‌ها هم انسان‌های یک سر و دو گوشی هستند که مثل سایر انسان‌هایند؛ منتها قبل از ما بیدار شدند و ما را خواب کردند، قبل از اینکه ما بیدار شویم آن‌ها بیدار شدند و هم خوشان را صرف این کردند که با ایادی خودشان مستقیماً یا به طور غیرمستقیم ما را غافل کنند، ما را خواب کنند و به ما تزریق کنند به اینکه شما نمی‌توانید.

وابستگی اقتصادی

شما می‌دانید که اگر یک مملکت در اقتصاد، خصوصاً این رشته اقتصاد که نان مردم است؛ در این، احتیاج به خارج پیدا بکند و یک احتیاج مبرمی که نتواند خودش را اداره کند خودش را و باید دیگران او را اداره کنند. این وابستگی اقتصادی آن هم در این رشته، موجب این می‌شود که ملت ایران، مملکت ایران، تسلیم بشود به دیگران.

قبح واردات

چقدر برای یک مملکت عیب است و سرشکستگی که دستش را دراز کند طرف آمریکا که گندم بده، کشکول گدائی‌اش را باز کند پیش دشمنش و از او بخواهد که رزقش را بدهد. چقدر برای ما سرشکستگی دارد تا این ملت بنایش را بر این نگذارد که کشاورزی‌اش را تقویت کند و بسازد به آنکه خودش به دست می‌آورد، نمی‌توانیم استقلال پیدا کنیم.

القائات دشمن

با القای تفکرات و تحقیقات خودساخته به توده‌های محروم باورانده‌اند که باید تحت نفوذ ما زندگی کرده و الا راهی برای ادامه حیات پابرهنه‌ها جز تن دادن به فقر باقی نمانده است.

برکت محاصره اقتصادی

این محاصره اقتصادی را که خیلی از آن می‌ترسند، من یک هدیه می‌دانم برای کشور خودمان؛ برای اینکه محاصره اقتصادی معنایش این است که مایحتاج ما را به ما نمی‌دهند. وقتی مایحتاج را به ما ندادند خودمان می‌رویم دنبالش، مهم این است که ما بفهمیم که دیگران به ما چیزی نمی‌دهند، ما خودمان باید تهیه کنیم.

استقلال کشور

شما حالا باید از اول شروع کنید و قصدتان بر این باشد که خودتان مستقل در همه چیز باشید، در فرهنگ مستقل باشد، در صنعت مستقل باشید، در زراعت مستقل باشید؛ وقتی بنا را بر این گذاشتید و با این عزم وارد میدان شدید می‌توانید که کشور خودتان را نجات بدهید و کشور خودتان را مستقل کنید و بیمه کنید استقلال کشور خودتان را برای همیشه.

تحمل مشکلات

مادامی که بخواهیم مستقل باشیم و زیر بار وابستگی نرویم، باید تحمل این مشکلات و قدرت مبارزه با آن را پیدا کنیم.

تلاش اقتصادی

من دست و بازوی همه کسانی که بی‌ادعا و مخلصانه درصدد استقلال و خودکفایی کشورند را می‌بوسم.

کالاهای وارداتی

اکنون بازارهای کشورهای اسلامی مراکز رقابت کالاهای غرب و شرق شده است و سیل کالاهای تزئینی مبتذل و اسباب‌بازی‌ها و اجناس مصرفی به سوی آن‌ها سرازیر است و همه ملت‌ها را آن چنان مصرفی بار آورده‌اند که گمان می‌کنند بدون این اجناس آمریکایی و اروپایی و ژاپنی و دیگر کشورها زندگی نمی‌توان کرد.

نفت یا نفع؟!

آمریکا از شما نفت می‌خواهد و آمریکا از شما نفع می‌خواهد و می‌خواهد شما بازار باشید برای او. این‌ها فرق نمی‌کند، این‌ها می‌خواهند که از شما استفاده بکنند، از مخازن که خدا به شما داده آن‌ها استفاده‌اش را بکنند… والا در آنجایی که شما گرفتار بشوید، هیچ‌یک از این‌ها به داد شما نخواهند رسید؛ آن‌ها آن وقت می‌گویند ما این‌ها را نمی‌شناسیم. بنای این اشخاصی که توجهشان به خودشان و به دنیای خودشان است، این است که مادامی که به نفع آن‌ها چیزی باشد با آن‌ها همراه‌اند و با آن‌ها هم کاسه هستند، آن روزی که ببینند این به نفع نیست، ولو دوستشان باشد کنارش می‌گذارند.

نقش علما و کارشناسان

کشورهای اسلامی به واسطه ضعف مدیریت‌ها و وابستگی، به وضعیت اسفبار گرفتار شده‌اند که این به عهده علمای اسلام و محققین و کارشناسان اسلامی است که برای جایگزین کردن سیستم ناصحیح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام، طرح‌ها و برنامه‌های سازنده و دربرگیرنده منافع محرومین و پابرهنه‌ها را ارائه دهند و جهان مستضعفین و مسلمین را از تنگنا و فقر معیشت به درآورند.

کالای مصرفی

و بر دولت‌ها و دست‌اندرکاران است چه در نسل حاضر و چه در نسل‌های آینده که از متخصصین خود قدردانی کنند و آنان را با کمک‌های مادی و معنوی تشویق به کار نمایند و از ورود کالاهای مصرف‌ساز و خانه برانداز جلوگیری نمایند و به آنچه دارند بسازند تا خود همه چیز بسازند.

عدم وابستگی به غرب

وصیت من به ملت‌های کشورهای اسلامی است که انتظار نداشته باشید که از خارج کسی به شما در رسیدن به هدف که آن اسلام و پیاده کردن احکام اسلام است کمک کند؛ خود باید به این امر حیاتی که آزادی و استقلال را تحقق می‌بخشد قیام کنید. و علمای اعلام و خطبای محترم کشورهای اسلامی دولت‌ها را دعوت کنند که از وابستگی به قدرت‌های بزرگ خارجی خود را رها کنند و با ملت خود تفاهم کنند؛ در این صورت پیروزی را د ر آغوش خواهند کشید.

واردات همه چیز

وارد کردن کالاها از هر قماش و سرگرم کردن بانوان و مردان خصوصاً طبقه جوان، به اقسام اجناس وارداتی از قبیل ابزار آرایش و تزئینات و تجملات و بازی‌های کودکانه و به مسابقه کشاندن خانواده‌ها و مصرفی بار آوردن هر چه بیشتر که خود داستان‌های غم‌انگیز دارد و سرگرم کردن و به تباهی کشاندن جوان‌ها که عضو فعال هستند با فراهم آوردن مراکز فحشا و عشرتکده‌ها و ده‌ها از این مصائب حساب‌شده، برای عقب نگه‌داشتن کشورهاست.

من وصیت دلسوزانه و خادمانه می‌کنم به ملت عزیز که اکنون که تا حدود بسیار چشمگیری از بسیاری از این دام‌ها نجات یافته و نسل محروم حاضر به فعالیت و ابتکار برخاسته و دیدیم که بسیاری از کارخانه‌ها و وسایل پیشرفته مثل هواپیماها و دیگر چیزها که گمان نمی‌رفت متخصصینِ ایران قادر به راه انداختن کارخانه‌ها و امثال آن باشند و همه دست‌ها را به سوی غرب یا شرق دراز کرده بودیم که متخصصین آنان این‌ها را به راه‌اندازند، در اثر محاصره اقتصادی و جنگ تحمیلی، خود جوانان عزیز ما قطعات محل احتیاج را ساخته و با قیمت‌های ارزان‌تر عرضه کرده و رفع احتیاج نمودند و ثابت کردند که اگر بخواهیم می‌توانیم.
مشرق،۳۱ خرداد

http://www.siasi.porsemani.ir

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 42
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مدرسه علمیه الزهرا خلخال

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس