استغفار
مفهوم شناسي و شیوه های کاربردی امر به معروف و نهي از منكر
مفهوم شناسي و شیوه های کاربردی امر به معروف و نهي از منكر
نویسنده: حبیبه شاهنده
چكيده
امر به معروف ، نشانه تولّى و تبرّىاست و به معني آن چیزی است که خداوند متعال، انجام دادن آن را واجب نموده و عقل، انجام آن را ترغیب کرده است و منکر، آن چیزی است که خداوند، از آن نهی فرموده و عقل، از انجام دادن آن، کناره گیری می نماید. امر به معروف و نهى از منكر، نوعى انضباط اجتماعى است؛ يعنى محدود كردن تمايلات اشخاص در برابر مصالح جامعه. همچنين اين دو امراز كارسازترين و كارآمدترين شيوه هاي تعامل اجتماعي و ايجاد امنيت روحي و رواني در فرد و جامعه است.
امر به معروف ونهي از منكر داراي آثار و بركات مهم و ارزشمندي براي جامعه، از جمله رشد اقتصاد و پيشرفت جامعه و همچنينن امنيت وآسايش دروني جامعه به بار آورد و سلامت و امنيت جامعه را از هر لحاظ تأمين، بيمه و حفظ مي كند. امر به معروف و نهي از منكر از والاترين و شريفترين واجبات ديني هستند كه بوسيله اين دو فريضه ديگر واجبات و تأمين امنيت اجتماع و آسايش روحي رواني فرد و جامعه با اجراي صحيح آن تأمين مي شو.د بنابراين شناساندن مفهوم اين دو امر و تبيين جايگاه آن در جامعه به عنوان اهرم آسايش و آرامش و انظباط اجتماعي ضروري به نظر مي رسد . تبيين و تشريح مفهوم امر به معروف و نهي از منكر در آيات و روايات و از ديدگاه علماي ديني، شناساندن جايگاه والا و واقعي اين دو فريضه مقدس در جامعه و تبيين تاثير آن در آسايش و آرامش و امنيت رواني جامعه و ارائه راهکارهای کاربردی شیوه امر به معروف و نهی از منکر از مهمترين اهداف اين مقاله مي باشد
در اين مقاله در مورد مباحثی نظیر، معني و مفهوم امر به معروف و نهي از منكر، پيشينه و اهميت و فلسفه آن، امر به معروف و نهي از منكر در آيات و روايات، از منظر علماي ديني، مراتب، شرايط وجوب آن، آثار و بركات اين دو فريضه، و شیوه های کاربردی امر به معرف و نهای از منکر( شیوه مستقیم، شیوه عظمت وجودی، پرسشی و آسان سازی و تدریجی، …..)، مورد بررسي و تبيين قرار گرفته است.
كليد وازه: امر به معروف- نهي از منكر- شیوه، امنیت، جامعه
عوامل و موانع استحكام خانواده در قرآن و روايات
«بسم الله الرحمن الرحیم»
عوامل و موانع استحكام خانواده در قرآن و روايات
نویسندگان: حبیبه شاهنده[1]- قنبر گل پرست[2]
چکیده
یکی از اساسی ترین و ارزشمندترین راهکارهای استمرار، استقرار و پایداری ارزشهای اخلاقی و دینی در جامعه، تقویت و تحکیم بنیان خانواده است. تحصیل و معرفت به این گونه مسایل ارزشمند(تحکیم بنیان خانواده و موانع آن)، نیازمند به تحقیق و بررسی دارد تا عوامل تحکیم اساس خانواده و موانع آن را به زوجین جهت افزایش سطح آگاهی و بینش استحکام روابط اعضای خانواده ارائه نماید . آیات و روایات های موجود، به عنوان عالی ترین رهنمود های حیات انسان، راهکارهای پایداری و استحکام روابط میان زوجین را برای مستحکم نمودن روابط میان اعضای خانواده تشریح نموده است. در این مقاله با مراجعه به قران کریم و روایات مستند، و دیگر منابع موجود و مرتبط با موضوع، با روش کتابخانه ای، پس از معناشناسی خانواده، عواملی نظیر؛ ایمان و فضیلت، اظهار عشق و محبت زوجین بسبت به همدیگر، خوش خلقی و خو رفتاری، دعا اعضای خانواده در حق همدیگر، تامین نیازهای جنسی و دینی، آراستگی زوجین برای همدیگر، پرهیز از آفت حس، وفاداری زوجین به همدیگر،….، از عوامل تحکیم و استوار نهاد خانواده شمرده شده است و عواملی مانند؛ ازدواج تحمیلی، مهریه سنگین، بی احترامی زوجین به همدیگر، ناباروری و نازایی، بدخلقی زوجین، بخل و خسیس، ناهمگونی شخصیت، از مهمترین موانع تحکیم خانواده شناخته شده است. که زوجین می توانند ضمن افزایش آگاهی خود از موانع تحکیم خانواده و رفع آنها، و توجه و اهتمام به توصیه ها و سفارشات اسلام و به کار گیری عواملی که اساس و بنیان خانواده را مستحکم می سازد روابط و جو خانواده را به سمت آسایش و رفاه سوق داده و امنیت خانواده را تضمین نماید.
واژگان کلیدی : خانوده، موانع تحکیم، عوامل تحکیم ، زوجین، آیات ، روایات
[1] - طلبه سطح 3، مدیر و استاد حوزه علمیه الزهراء(سلام الله علیها) شهرستان خلخال، 09147414060
[2] - کارشناس ارشد علوم تربیتی
ابعاد جنگ نرم در فرهنگ حجاب و عفاف
ابهاد جنگ نرم در فرهنگ حجاب و عفاف
نويسندگان: قنبر گلپرست[1]- حبيبه شاهنده[2]
چكيده: حجاب و عفاف از ضروریات اسلام است و از دیدگاه قرآن عدم رعایت آن از گناهان کبیره محسوب شده و دشمنان اسلام با واقف شدن به اهمیت تأثیر عفاف و حجاب در تحکیم بنیانهای خانواده درصدد ترویج بیبند باری و از هم گسستن کانون خانواده در نظام اسلامی هستند , سست كردن اعتقادات و ترويج بدحجابي از اهداف دشمن در جنگ نرم است جنگ نرم عملیاتی فکری ، فرهنگی و خصمانه است که دشمن برای سلطه سیاسی و اقتصادی بر ملتی از طریق تغییر اساسی در اعتقادات و باورهای ملتها انجام مید هد .در جنگ نرم دشمن برای رسیدن به نتیجه مطلوب سربازانش را از میان ملت مورد هدف ، استخدام میکند . البته به نحوی که خودشان هم بعضاً متوجه نمیشوند. در جنگ نرم مستكبرين جهان براي رسيدن به اهداف شوم خود از هر برنامه و وسايلي بهره مي برند تا به مقصود خود برسند. حجاب و عفاف هم یکی از اهداف جدی و مهم است که دشمن در جنگ نرم به شدت برعلیه آن اقدام میکند . زیرا حجاب بدلیل تاثیر و نقش مهم آن در حفظ سلامت جوامع اسلامی بعنوان یک نماد ظاهر و آشکار و یک سلاح قدرتمند اسلام است . جنگ نرم داراي ابعاد فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي بوده و دشمنان براي رسيدن به مقصود و اهداف شوم خود براي ترويج بي بندوباري و بي حجابي از آن سود مي برند.
كليد واژه: حجاب، عفاف، جنگ نرم، فرهنگ، اقتصاد، سياست، اجتماع
gg29673@gmail.com 1-كارشناس ارشد علوم تربيتي- مدرس دانشگاه پيام نور شهرستان خلخال-
2- مدير و استاد حوزه علميه خواهران الزهراء(س) شهرستان خلخال
امام علی (ع) و تربیت فرزند
امام علی (ع) و تربیت فرزند
بحث تربیت از ابتداییترین و اساسی ترین نیاز ها زندگی بشری است و نه تنها تربیت لازمه جدایی ناپذیر زندگی که متن آن بوده و بلکه زندگی،از گهواره تا گورش جلوه ای از آن است . انسان تنها در پرتو تربیت صحیح است که به عنوان موجودی هدفمند و اندیشه ورز به اهداف و آرمان های خود دست یازیده و قلّه رفیع سعادت مطلوب خویش را فتح می نماید ؛ از این رهگذر برای انسان مسلمان تربیت اسلامی ضرورتی مضاعف دارد زیرا انسانی که گردنبند مروارید دانه دین و بندگی خالق متعال را بر گردن آویخته جز در پرتو تربیت صحیح اسلامی به مدال افتخار عبودیت و تسلیم نائل نمی آید ، از سویی دیگر چنین انسان مسلمانی برای پیمودن راه سعادت و بندگی احتیاج به الگو های مطمئن عملی دارد تا با نصب العین قرار دادن دیدگاه ها و سیره عملی آنان ، هم راه صحیح بندگی و سعادت را بپیماید و هم در این وادی سریعتر گام نهد و سریعتر به مقصد نایل آید ، از این رو معصومین علیهم السلام ـ که از گوهر عصمت و مصونیت از خطا و اشتباه برخوردارند . ـ بهترین و مطمئن ترین الگو های تربیتی بوده و ارائه دیدگاه ها و کشف و عرضه سیره تربیتی آنان یک ضرورت انکار ناپذیر برای پویندگان عرصه تعلیم و تربیت اسلامی است و در این میان ، ارائه دیدگاه ها و سیره تربیتی امام علی علیه السلام ـ که خود ” اَب الائمه ” و سر سلسله جانشینان بهحق نبوی و سرآغاز تجلیگاه امامت معصومین علیهم السلام و نخستین تشکیل دهنده حکومت اسلامی علوی است . ـ بر ضرورت این کار میافزاید .
اهمیت تربیت فرزندان و ضرورت تسریع در آن و هدف نهایی از آن:
الف) اهمیت تربیت فرزندان:
تربیت از حیاتی ترین ابعاد زندگی انسان است و در پرتو آن ، انسان به سعادت مطلوب نائل می آید . بزرگ مربی اسلام ، علی علیه السلام در سخنان دربار خود بارها و بارها از این امر مهمّ پرده برداشته و آثار و نتائج مثبت تربیت فرزند و پیامد های منفی بی توجهی به آن را بیان داشته اند . امّا پیش از بیان دیدگاه های حضرت در این زمینه ، مناسب است نوع نگرش و برداشت آن حضرت را از فرزند ارائه نمائیم . بر خلاف برداشت و نگرش برخی افراد که از فرزند بیشتر به عنوان ابزاری برای پاسخگویی به نیاز عاطفی والدین و نیز عضوی برای تأمین و خدمت به خانواده و مایه فخر و مباهات والدین نگریسته می شود، امام علی علیه السلام به فرزند بسی فراتر از این نگریسته و آن را عطیهای الهی بر شمرده اند که در پرتو توجه و تربیت والدین به رشد کافی رسیده و در پی نیکوکاری و احسان به والدین بر میآید . در نهج البلاغه آمده است که : ” در حضور امام علی علیهالسلام مردی به دیگری تولد پسرش را این چنین تبریک گفت :” گوارایت باد رزم جویی سوار کار ! ” آن حضرت از نوع تبریک گفتن او نهی نمود و تبریک گفتنی این چنین را به او توصیه نمود : ” امید که بخشنده اش را سپاسگزار باشی و این عطیه الهی مبارکت باد ، او به رشد دلپذیر برسد و تو نیز از نیکی و خیرش بهره مند شوی . ” پس از آن که از نگرش علی علیه السلام نسبت به فرزند آگاه شدیم ، اینک به آثار و نتایج تربیت فرزند از دیدگاه آن حضرت اشاره میکنیم ؛ آن حضرت در سخنی کوتاه و در عین حال عمیق و ظریف ، تربیت و ادب آموزی را میراثی بی مانند تلقی نموده اند . معمولاً با در گذشت انسان ، نگهبان میزان و مقدار میراث به ارث گذاشته او معطوف است و چنانچه فردی متمّول و ثروتمند باشد ، اقلامی از میراث همانند زمین ، خانه و ماشین در نظر کوته نظران ، بزرگ و مهم جلوه می نماید امّا از دیدگاه امام مربیان ، علی علیه السلام ، میراثی به مانند ادب و تربیت وجود ندارد ” لامیراث کالادب ” و هرگز املاک و دارایی های باقیمانده مادّی ، قابل مقایسه با میراث گران بهای ادب و تربیت صحیح برای فرزندان نیست . و از این روست که در سخنی دیگر ، آن حضرت فرمود : ” گرانبها ترین چیزی که پدران برای فرزندانشان به ارث میگذارند ، ادب است . “
علی علیهالسلام ثمره و محصول تربیت صحیح را پرورش فرزند صالح و پیامد بی توجهی به امر خطیر تربیت را ” رشد یافتن فرزند ناصالح ” برشمرده و برای هر یک از این دو ، آثار و نتائج مثبت و منفی بیان نمودهاند . از دیدگاه آن حضرت فرزند صالح مایه انس و آرامش والدین است لذا می فرماید : ” انس و آرامش در سه چیز است : همسری که با شوهرش توافق داشته باشد ، فرزندی که صالح باشد و برادری که موافق و هم رأی انسان باشد . ” همچنین در سخن دیگری فرزند صالح را نیکو ترین یادگار و بلکه مساوی با همه یادگار های باقیمانده از والدین ، معرفی می نماید : ” الولد الصالح احد الذِکرین ” مرحوم خوانساری در ترجمه و شرح خود بر ” غرر الحکم و در رالکلم ” ذیل این حدیث می گوید : ” فرزند صالح نیکو تر دو یاد است ؛ یعنی اسباب یاد کسی به نیکویی دو تاست : یکی فرزند صالح که از او بماند و دیگری سایر اسباب او . فرزند صالح نیکو تر از همه آنها ست یا اینکه فرزند صالح را با هر سببی بسنجند ، از آن سبب نیکو تر است “
از سویی دیگر آن حضرت آثار سوء و پیامد های منفی پرورش فرزند ناصالح را مـورد توجه قـرار داده و همـه رهـروان صدیق خود را از بی توجهی به تربیت صحیح فرزندان بر حذر داشته است . ایشان در سخنی فرزند نا صالح را مایه نابودی شرف و بلندی مرتبه پدران خود و عیبناک کننده پیشینیان خود معرفی می نماید . و در کلامی دیگر از فرزند ناصالح به آلوده کننده پیشینیان خود و فاسد کننده اولاد و بازماندگان یاد میکنند .
همچنین در سخنی دیگر او را مایه محنت و شومی دانسته و در بیانی بلیغ ، فرزند ناخلف را شدید ترین مصیبت ها معرفی نموده اند . فرزند ناصالح نه تنها خویشتن خود را گم نموده و گوهر بندگی و انسانیت خویش را از دست میدهد ، که گاهی ممکن است پدر صالح و شایسته را به انسانی ناصالح مبدل گرداند ؛ علی علیه السلام درباره زبیر فرمود : ” پیوسته زبیر مردی از ما اهلبیت علیهم السلام بود تا اینکه فرزند شوم و ناخلف او عبدالله بزرگ شد و او را از ما جدا کرد .”
ب) ضرورت تسریع در تربیت فرزندان از دیدگاه امام علی علیه السلام :
برای موجوداتی که در طریق تغییر ، تحول ، رشد و تکامل هستند معمولاً موسم مناسبی وجود دارد که در آن به بهترین و مناسب ترین رشد خود میرسند و آثار مورد انتظار از آنها تجلی مییابد ، گل ها در موسم بهار میرویند ، چشمه ها در فصل زمستان جاری میشوند . ابرها در زمستان بارور می گردند و قطرات بارانش میهمان زمین می گردندو … تربیت فرزند نیز موسم مناسب خود را دارد که در آن بهتر و آسان تر به بار می نشیند . موسم مناسب تربیت ، در اوایل زندگی یعنی دوره کودکی ، نوجوانی و عنفوان جوانی است ، آنگاه که فرزند هنوز قلبی آسمانی و بیآلایش دارد ، آنگاه که هنوز هوا های نفسانی و خواهش های غیر انسانی به سرزمین وجود او هجمه نیاورده ، آنگاه که هنوز پلیدی ها و زنگار ها میهمان نا خواسته دل او نگشته و کشتزار دل او آماده پذیرش هر بذری است . از سوی دیگر والدین به عنوان مهمترین مربیان فرزندان خود نیز همیشه فرصت و حوصله تربیت ـ که امری ظریف و در عین حال پیچیده است . ـ را ندارند زیرا آنگاه که بهار عمر والدین به روز های آخر رسید و ضعف و سستی بر آنان مستولی گشت و حافظه شان چونان جسم شان به ضعف و نقصان گرائید توان تربیت و راهنمایی مفید را نداشته و از ایفای نقش مربی گری برای فرزندان عاجز می گردند.
علی علیه السلام مربی بزرگ بشریت در منشور تربیتی خود به امام حسن مجتبی علیه السلام در به این نکته مهم و ظریف توجه نموده و دیدگاه تربیتی گران سنگی ارائه نموده است ؛ آن حضرت فرموده اند : ” فرزند دلبندم ! چون دیدم سالیانی راپشت سر نهاده و به سستی در افتاده ام ، بدین وصیت برای تو مبادرت نموده ام و خصلت هایی رادر آن بر شمردم پیش از آنکه مرگ بشتابد و مرا دریابد و آنچه در اندیشه دارم به تو نا گفته ماند یا اندیشه ام همچون تنم نقصان بهم رساند یا پیش از نصیحت من پاره ای خواهش های نفسانی بر تو غالب گردد یا فریبندگی های دنیا تو را بفریبد و همچون شتری گریزان و نافرمان باشی . و به درستی که دل جوان همچون زمین نا کشته است ، هرچه در آن افکنند ، بپذیرد . پس به ادب آموختنت پرداختم پیش از آنکه دلت سخت شود و خِرَدت هوایی دیگر گیرد … ” و در قسمت دیگر آن ، می فرماید : ” … چون به کار تو چونان پدری مهربان عنایت داشتم و بر ادب آموختنت همت گماشتم ،چناندیدم که این عنایت در عنفوان جوانی ات به کار رود و در بهار زندگانی که نیتی پاک داری و نفسی صاف و بی آلایش … “
ج ) هدف نهایی از تربیت فرزند:
در نظام تربیتی اسلام بحث اهداف از کلیدی ترین مباحث بوده و جایگاه مهمّی در آن دارد چرا که بدون داشتن هدف و تعیین آن ، امکان برنامه ریزی و نیز ارزیابی فعالیت های تربیتی به آسانی ممکن نیست . در تربیت فرزندان آن هم در جامعه اسلامی ، داشتن هدفهای الهی بسی مهمّ و تعیین کننده است .
اکنون سؤال این است که در نظام تربیتی اسلام هدف از تربیت چه باید باشد ؟ آیا هدف صرفاً تولید نسل و افزودن بر اعضای جامعه است ؟ آیا هدف صرفاً پرورش فرزند سالم است ؟ آیا هدف تربیت نیروی انسانی برای تداوم جامعه اسلامی و به انجام رسانیدن امور آن است ؟ و یا اینکه علاوه بر این ها ، اهداف مهمتر و مقدس تری وجود دارد ؟ و بالاخره از دیدگاه بزرگ مربی اسلام ، علی علیه السلام هدف از داشتن فرزند و تربیت آن چیست ؟
با نگاهی به دیدگاه ها و سیره تربیتی علی علیه السلام آشکار می شود که در نظام تربیت اسلامی هدف نهایی از تربیت ، رسیدن فرزند به مقام اطاعت وعبودیت الهی است ، هدف نهایی ، تربیت انسانی است که مطیع پروردگار و تسلیم درآستان او باشد . امیر مؤمنان علی علیه السلام در ضمن حدیثی پیش از تولد فرزند ، هدف نهایی از تربیت را به طور غیر مستقیم بیان نموده و به راستی آن حضرت در سفره تربیتی خویش بدین هدف تحقق بخشیده و فرزندان خود را با توجه به آن ، تربیت نموده اند . مرحوم ابنشهر آشوب به سند خود از آن حضرت نقل میکند که فرمود : ” من از خداوند خویش طلب فرزندان زیبا چهره و نیکو قامت ننموده ام ، بلکه از من از خداوند خویش طلب فرزندان زیبا چهره و نیکو قامت ننمودهام ، بلکه از پروردگارم خواستهام فرزندانم مطیع او باشند و از او بترسند تا وقتی با این صفات به آنها نظر افکنم مایه چشم روشنی من باشند .
پروردگارم خواسته ام تا فرزندانم مطیع او باشند و از او بترسند تا اینکه وقتی با این صفات به آنها نظر افکنم مایه چشم روشنی من باشند . “
ابعاد تربیت از دیدگاه و سیره امام علی علیه السلام :
انسان موجودی است که از ابعاد گوناگون برخوردار است و به تبع آن تربیت نیز ابعادی دارد که خود به اقسامی تقسیم می گردد : تربیت اخلاقی ، تربیت دینی ، تربیت جسمانی ، تربیت اجتماعی و … در سیره تربیتی نخستین امام شیعیان نیز این ابعاد و انواع تربیت مورد توجه واقع گردیده با بررسی کامل و مفصّل هر یک از این ابعاد و انواع ، نیازمند ارایه یک مقاله مستقل وبلکه یک کتاب است ولی از آنجا که موضوع این مقاله ، عام بوده و امکان بررسی مفصل هر کدام دراین مقاله وجود ندارد ، به ناچار بصورت اشاره وا گذرا بدان نظر می افکنیم .
تربیت دینی:
مراد ما از تربیت دینی محدوده خاصی است ، هر چند تربیت دینی به یک معنا بسیار عام و گسترده است و شامل همه ابعاد وجودی انسان می گردد امّا در اینجا ، مراد از تربیت دینی ، مقابل تربیت اخلاقی ، اجتماعی و سایر ابعاد است و عمدتاً حوزه مربوط به عقاید و احکام عبادی از دین را شامل میگردد . تربیت دینی به این معنا در سیره تربیتی امام علی علیه السلام از اهمیت خاصی برخوردار است و در ذیل به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
1 - نماز:
یکی از بارزترین مصادیق تربیت دینی و بلکه مهمترین نمود آن در حوزه احکام و عبادات ، نماز است . نماز بزرگ ترین فریضه الهی و پیش درآمد قبولی سایر اعمال و عبادات است . علی علیه السلام در طول عمر با برکت شان زیبا ترین جلوه ها را در نماز به نمایش گذاشتند ، او در حالت جنگ و صلح ، بیماری و سلامت ، در خانه و مزرعه ، بر مسند حکومت و خانه نشینی 25 ساله و در همه حالات و شرائط ، نماز مهمترین عمل او بود و فرزندان خود را بدان سفارش می نمود . در وصیتی به امام حسن علیه السلام و تمامی خانواده و فرزندانش آنها رابه نماز سفارش کرده می فرماید : ” از خدا بترسید ، از خدا بترسید درباره نماز زیرا که نماز بهترین کار ها و ستون دین شما ست ” او نه تنها خود و فرزندانش به نماز اهمیت می دادند که همه پیروان و شیعیان خود را به تعلیم نماز به فرزندان و سعی در تشویق آنان به مدوامت بر آن ، فرا خوانده اند . آن حضرت فرمود : ” علّموا صیسانکم الصلوة و خذو هم بها اذا بلغوا الحلم ” ” در کودکی به فرزندانتان نماز را تعلیم دهید و هنگام بلوغ ، آنان را به نماز وا دارید .” فریضه نماز در تربیت دینی چنان مهم است که حتی در پیش از بلوغ ، تنبیه مختصر فرزند به خاطر ترک آن ، روا دانسته شده است . علی علیه السلام خطاب به یکی از اصحاب فرمود : ” کودکان اهل خانه ات را با زبان به نماز و طهارت تأدیت نما و وقتی به سن ده سالگی رسیدند ، آنان را بر ترک آن ، تنبیه بدنی نما ولی از سه بار بیشتر تجاوز نکند . ” نکته قابل توجهی که در این دو حدیث وجود دارد ، توجه حضرت به مراحل تربیت و نیز روش آشنا نمودن فرزندان با نماز و اقامه آن است ، زیرا در مورد نماز بین دوره کودکی و بلوغ فرق گذاشته اند ، در دوره کودکی تا قبل از ده سالگی فقط سفارش به آموزش و تعلیم نماز نموده اند و تنها به اقدام زبانی و سفارش کلامی اکتفا نموده اند ، در این مرحله تأکید بر آمادگی و زمینه سازی برای اقامه نماز شده است . اما در سن ده سالگی هر چند هنوز به حّد بلوغ نرسیده امّا بعلت رشد مناسب کودک در این سن و تا حدودی رسیدن به سن تمییز و تشخیص ، تأکید عملی بر اقامه نماز است و آنگاه که به سن بلوغ رسیدند تأکید بر وا داشتن آنها به نماز و ترک نکردن آن است .
2 - آموزش قرآن:
قرآن کتاب آسمانی و مهمترین منبع اسلامی است ، قرآن سر چشمه معارف الهی است و در تربیت دینی جایگاهی بس عظیم دارد . علی علیه السلام در نامه تربیتی خود به فرزندش امام حسن علیه السلام بعد از آنکه بر اهمیت تربیت و تسریع در آن تأکید می نمایند ، نخستین اقدام خود را تعلیم و آموزش قرآن و معارف و احکام حلال و حرام آن بیان می کند : ” … و اَنْ ابتدئک بتعلیم کتاب اللّه و تأویله و شرایع الاسلام و احکامه و حلاله و حرامه لا اجاوز ذالک بک الی غیره … ” ، ” نخست تو را کتاب خدا بیاموزم وتأویل آن را به تو تعلیم دهم و شریعت اسلام و احکام آن را از حلال و حرام بر تو آشکار سازم و ( در آغاز ) به چیزی غیر از قرآن نپردازم . ” همچنین آن حضرت در توصیه به فرزندش محمد بن حنیفه ، فرمود : ” … بر تو باد به خواندن قرآن و عمل کردن به آنچه در آن است و اینکه به مقررات و دستورات حلال و حرام آن و امر و نهی آن پایبند باشی . همچنین خواندن قرآن رادر شب و روز و هنگام تهجّد برخود لازم بدانی چرا که قرآن عهد نامه ای است از سوی خداوند تبارک و تعالی به خلق خود ، پس واجب است بر هر مسلمانی که در هر روز به عهدنامه خود بنگرد ولو پنجاه آیه باشد . “
3 - تعلیم دعا:
در تربیت دینی ، دعا و در خواست از خداوند جایگاه ویژهای دارد . دعا ابزاری است که بنده را به خالق پیوند می دهد و از طریق آن ، نیاز ها فردی و درونی خویش را با خداوند قادر متعال در میان می گذارد و در پرتو آن به سکون و آرامش نایل می آید . علی علیه السلام در سیره تربیتی خویش به عنصر دعا اهمیت زیادی قائل شده اند . آن حضرت هم دعا هایی را به فرزندان خود تعلیم میدادند و هم آنان
قرآن عهدنامه ای است از سوی خداوند تبارک و تعالی به خلق خود ، پس واجب است بر هر مسلمانی که در هر روز به عهدنامه خود بنگرد ولو پنجاه آیه باشد .
را بر مداومت بر آن توصیه می نمودند . امام حسین علیه السلام می فرماید : ” پدرم مرا به خواندن دعای جوشن کبیر و حفظ و بزرگداشت آن توصیه نمودند و سفارش کردند که در هنگام وفاتشان آن را بر کفن شان بنویسم و آن را به خانواده ام تعلیم دهم و آنان را بر خواندن آن برانگیز انم . “
هر چند در روایات برای دعا اوقات خاصی بیشتر مورد تأکید قرار گرفته و برخی دعا های خاص در اوقات خاص وارد شده ، امّا علی علیه السلام در سیره تربیتی خود هر فرصت مناسب را مغتنم شمرده و به تعلیم دعا به فرزندانش پرداخته ، برای نمونه در هنگام غذا خوردن فرزندش امام مجتبی علیه السلام را به دعایی همیشگی سفارش نموده و در ضمن آن به نقش تغذیه و سلامتی جسمانی برای انجام عبادات و نیز وسیله بودن غذا برای توان عبادت بیشتر ، اشاره می نماید ؛ آن حضرت فرمود : ” فرزندم ! هیچ لقمه سرد یا گرمی را مخور و هیچ شربت یا جرعه آبی را منوش الاّ اینکه قبل از خوردن و آشامیدن ، این دعا را بخوانی ” اللّهمّ انّی اسئلک فی اکلی و شربی السلامة من وعکه و القوّة به علی طاعتک و ذکرک و شکرک فیما بقیته فی بدنی و اَنْ تشجعنی بقوّته علی عبادتک و ان تلهمنی حسن التحرز من معصیتک … ” امام علی علیه السلام به دلیل اهمیت دعا و نقش آن در تربیت دینی ، نه تنها در طول زندگی خویش به فرزندان خود تعلیم دعا مینمودند بلکه در واپسین لحظات عمر خویش و در هنگام احتضار نیز از این امر غافل نبودند ، چنانکه در همان حالت حساس احتضار به فرزند خویش امام حسن علیه السلام دعایی را تعلیم نمودهاند .
4 - آشنایی با علوم اهل بیت علیهم السلام
آشنا نمودن فرزندان با علوم اهلبیت علیهم السلام و سخنان و عقاید مربوط به آنان ، از جمله عناصر مهم تربیت دینی در فرهنگ شیعی و علوی است . بر والدین ضروری است که ضمن آشنا نمودن اجمالی آنان با مذاهب اسلامی عقاید حقّه شیعه را به آنان تعلیم دهند و بذر محبت اهلبیت علیهم السلام را در دل های آنان بیفشانند و آنان را با معارف غنی ، متقن و روشنگر اهلبیت علیهم السلام آشنا نمایند . تعلیم معارف و محاسن دانش ناب اهلبیت علیهم السلام به فرزندان آنها را در حریم امن عقیده قرار داده و از آثار شوم هجوم عقاید و اندیشه های ناپاک مصون می دارد . مرحوم صدوق با سند خود در حدیث چهار صدگانه از علی علیه السلام نقل کرده است که حضرت فرمود : ” علّموا صبیانکم من علمنا ما ینفعهم اللّه به لاتغلب علیهم المرجئة برأیها ” ، ” به کودکان خود آن مقدار از دانش ما که به حال آنان مفید است ، تعلیم دهید تا اندیشه و نظر مرجئه بر آنان غالب نگردد . “
5 ـ رعایت آداب و سنن اسلامی در هنگام تولد فرزند:
در سیره تربیتی معصومین علیهم السلام از لحظه تولد نوزاد ، فعالیت های تربیتی آغاز می گردد و با اینکه نوزاد توان بالفعل درک اشیاء و اعمال را ندارد امّا در عین حال انجام برخی آداب و مراسم برای تربیت صحیح او در آینده مؤثر است ، از این رو علی علیه السلام در ضمن حدیث چهارصد گانه خود به اصحابش ، آنان را به انجام این آداب در هنگام ولادت فرزندانشان توصیه نمودهاند : ” … در روز هفتم برای فرزندانتان عقیقه نمایید و به مقدار وزن مو های سر فرزندتان نقره صدقه دهید . رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به حسن و حسین و سایر فرزندانش اینچنین رفتار نمود . ” و در قسمت دیگر حدیث میفرماید : ” فرزندان خود را روز هفتم ختنه کنید و گرما و سرما شما را از این کار باز ندارد که این باعث پاکیزگی بدن نوزاد است … “
اثرات مخرب شبکه های مجازی
اثرات مخرب شبکه های مجازی
نقش کلیدی شبکههای اجتماعی در طلاق
۱۳۹۴/۰۲/۱۶ - ۱۶:۲۲ - کد خبر: 146939
سلامت نیوز:يك نفر از هر هفت فرد متاهل حاضر در اين تحقيق اعلام كرد كه به دليل نحوه رفتار و عملكرد همسرش در اپليكيشنها و شبكههاي اجتماعي از قبيل فيسبوك، توئيتر، واتساپ و اسكايپ قصد جدايي و طلاق از او را دارد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری آنلاین ، تابهحال احساس کردهاید که شبکههای اجتماعی به ویژه در زمینه روابط اجتماعی بیشتر از آنکه مفید باشند، زیان آورند؟ اگر این حس را داشتهاید، گروهی از دانشمندان در مطالعه اخیر خود آن را تایید میکنند.براساس گزارش فاكسنيوز، تحقيق جديدي كه توسط شركت حقوقي اسليتر و گوردون از دو هزار زوج بريتانيايي انجام شده نشان ميدهد رسانههاي اجتماعي براي زندگيهاي متاهلي سم است.
يك نفر از هر هفت فرد متاهل حاضر در اين تحقيق اعلام كرد كه به دليل نحوه رفتار و عملكرد همسرش در اپليكيشنها و شبكههاي اجتماعي از قبيل فيسبوك، توئيتر، واتساپ و اسكايپ قصد جدايي و طلاق از او را دارد.
دست كم يك نفر از چهار نفر افراد حاضر در اين تحقيق يكبار در هفته برسر موضوعاتي مرتبط با شبكههاي اجتماعي با يكديگر بحث و جدل ميكنند. همچنين 17 درصد از اين افراد اعلام كردند روزانه با همسرانشان برسر عملكرد آنها در شبكههاي اجتماعي مشاجره ميكنند.
شايد جالب باشد بدانيد 58 درصد از افراد اعتراف كردند رمزهاي عبور حسابهاي كاربري همسرانشان را گاه حتي بدون اطلاع آنها، ميدانند. اين رويكرد نشاندهنده شدت تلاش افراد براي نظارت بر رفتارهاي اجتماعي همسرانشان است.
شبكههاي اجتماعي در پروندههاي طلاق آمريكا نيز نقشي قابل توجه دارند. وكلاي خانواده معتقدند شبكههاي اجتماعي بيشتر از هر زمان ديگري در مسائل و مشكلات خانوادگي تاثيرگذار شدهاند. در سال 2010 بيش از 80 درصد از وكلاي خانوادگي تاييد كردند كه رسانههاي اجتماعي از سال 2005 به بعد در پروندههاي طلاق نقشي پررنگ داشتهاند.
اگرچه اين آمار ارقام بسيار واضح و گويا هستند، اما تنها ازدواج نيست كه تحت اثرات منفي شبكههاي اجتماعي قرار گرفتهاست. وال استريت ژورنال چند سال پيش مقالهاي درباره اثر شبكههاي اجتماعي بر روابط دوستانه منتشر كرد كه نتيجهگيري آن نشان ميدادند اين رسانهها بيشتر از آنكه در دوستي افراد با يكديگي موثر باشند،مخرب روابط هستند. چكيده اين مقاله دو بخش داشت: اول اينكه شبكههاي اجتماعي افراد را به نوشتن محتواي بيمعني، ناخوشايند و كسلكندده تشويق ميكند كه ديگران را آزار ميدهد. دوم اينكه اين شبكهها به واسطه اينكه بستري مناسب براي خودنمايي افرادي است كه اتفاق ويژهاي در زندگي آنها رخ داده،حس حسادت را در ميان ديگران افزايش ميدهد.
اگرچه قرارگيري در دل عصر ديجيتال به آن معني است كه شبكههاي اجتماعي به اين زوديها انسان را به حال خود رها نخواهندكرد،اما شايد نتايج اين تحقيقات تلنگري باشد براي تجديد نظر درباره مدت زماني كه در شبكههاي اجتماعي صرف ميكنيد.
آثار مخرب ماهواره بر خانواده و جامعه
در روزها و ماه های اخیر بحث پیرامون شبکه های ماهواره ای خارج از کشور، آسیب های اجتماعی- فرهنگی آن برای جامعه وراهکارهای مقابله با تاثیرات مخرب آن، از مسائل مهم و اساسی مورد بحث در میان اندیشمندان، سیاسیون و به خصوص مجریان نهادهای دولتی ذیربط بدل شده است.
ابعاد و اثرات کوتاه مدت و دراز مدت ماهواره به عنوان یکی از فراگیرترین و موثرترین وسایل ارتباط جمعی، همیشه دارای اهمیت بوده اما با گذشت زمان و تغییرات اساسی در شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور و جهان، هرروز به این ضرورت افزوده می شود. اگر در گذشته فقط چند شبکه ماهواره ای فارسی زبان مانند بی بی سی یا صدای آمریکا با جهت گیری و اهداف سیاسی خاص و هدایت شده از سوی دولت های انگلیس و آمریکا وجود داشت؛ اما در چند سال اخیر شبکه های با اهداف کاملا متفاوت مانند من و تو1 و2، فارسی one،pmc و… بوجود آمده اند و در مدت زمان بسیار محدود مخاطبان بسیاری در بین مردم وبه ویژه کانون های خانوادگی به خود اختصاص داده اند.
بنابراین جنگ نرم رسانه ای بر ضد جامعه ایرانی در ظاهر و محتوا گسترده تر شده و ابعاد بسیار وسیعی پیدا کرده است. شبکه های کمتر سیاسی جدید بیشتر به مسائل فرهنگی - اجتماعی تکیه کرده و خانواده و روابط انسانی به عنوان بزرگترین سرمایه جامعه را هدف قرار داده اند. به عنوان مثال برخی از شبکه های ذکر شده با پخش فیلم و سریال های شبانه روزی اهداف زیر را دنبال می کنند:
- ترویج خانواده های بی سامان و لجام گسیخته در مقابل ساختار سنتی خانواده
- ترویج و عادی جلوه دادن خیانت زن به همسرر و البته شوهر به زن
- بی اهمیت جلوه دادن احترام به والدین
- عادی جلوه دادن رابطه جنسی دختر و پسر قبل از ازدواج تا حد باردار شدن دختر خانواده
- هویت زدایی از مفهوم خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی مستقل و مؤثر
- عادی جلوه دادن سقط جنین برای دختران قبل از ازدواج به عنوان راه حلی طبیعی برای رفع دلهره های احتمالی در روابط جنسی دختر و پسر
- تعصب زدایی از کانون خانواده و ترویج بی تفاوتی نسبت به حریم خانواده
- ترویج مفهوم زندگی با دیگران به جای ازدواج ( جالب است بدانیم این مفهوم سالهاست در برخی تولیدات روتین تلویزیونی خودمان هم تبلیغ می شود).
-ترویج فمینیسم و کم رنگ کردن نقش مرد در جامعه در حد کسی که تنها جهت رفع نیازهای جنسی زن خلق شده است!
- مخدوش نمودن رابطه فرزندان پسر و دختر در خانواده
- افزایش تأثیر پذیری جنسی و خشونت در جوانان و نوجوانان بخصوص از طریق پخش موزیک ویدئوهای خاص
- پی ریزی و ایجاد آمادگی ذهنی تفکر شیطان پرستی در نوجوانان و جوانان
درمورد بحث ماهواره، چند سوال اساسی وجود دارد: شبکه های ماهواره ای فرصت هستند یا تهدید؟ بایستی از آنها استفاده کرد یا استفاده آز آنها غیر قانونی است و باید ممانعت به عمل آید؟در عصر ارتباطات و دهکده جهانی بهترین روش مقابله و مواجهه با ماهواره و پیامدهای آن چیست؟
سوال و بحث اساسی این است که با وجود ممنوعیت قانونی وجود و استفاده از ماهواره در جامعه ایران، در حال حاضر شبکه های ماهواره ای حده اقل در تهران و کلان شهرها، با استقبال بسیار زیادی مواجه شده و استفاده از آن روز به روز بیشتر می شود ؛بطوریکه مسولان و سازمانهای مسئول را به فکر چاره اندیشی برای حل مشکل انداخته است. مثبت یا منفی بودن اهداف و کارکرد های شبکه های ماهواره ای و بودن یا نبودن آنها خود موضوع مفصلی است اما در حال حاضر و در جامعه ایران براساس مصوبه مجلس شورای اسلامی در 23 بهمن ماه 1373، ورود، تولید، نصب، نگهداری و استفاده از تجهیزات ماهواره ای ممنوع است. اگر بپذیریم که ماهواره تهدیدی کاملا جدی و ابزارجدیدی است که دشمنان و استکبار جهانی با اهداف دقیق ، برنامه ریزی و هزینه های میلیونی، برای آسیب زدن بر بنیان های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه ما طراحی کرده اند؛ بهترین راهکار و روش مقابله با آن کدام است تاکنون راه حل عملی برای این معضل صورت نگرفته و در حد پیشنهاد راه هایی ارائه شده است .
در سال های گذشته و حتی در چند روز اخیر اخبار مختلفی از سوی نهاد های انتظامی و دیگر سازمان های ذیربط مبنی بر جمع آوری ماهواره ها مطرح شده است.به جز جمع آوری، وضع جرائم سنگین و مجازات های دیگر مهمترین پیشنهاد و تنها راهکار عملی شده به صورت ناقص و گهگاه در سالیان گذشته بوده است که به اعتقاد نگارنده این بدترین و ناکارامد ترین روش مواجهه با این پدیده است که به جز دامن زدن به نارضایتی بخشی از مردم وبدبین کردن آنها به نظام و ترغیب بیشتر جامعه به برنامه ها و شبکه های ماهواره ای کارکرد دیگری نخواهد داشت. این بدان معنا نیست که بحث آسیب شناسی ماهواره ، ابعاد و راهکارهای مقابله با آن را رها سازیم و بالعکس از ضرورت پرداختن علمی و غیر احساسی و کارشناسانه با این پدیده بسیار حساس و جدی حکایت دارد.
قبل از پرداختن به هر بحثی بایستی به این سوال پاسخ داد که چرا شبکه های ماهواره ای خارجی با چنین استقبالی مواجه شده اند و از سویی شبکه های ملی داخلی اینقدردر موضع انفعال و ضعف قرار گرفته اند. با تشکیل گرو ههای کارشناسی از رشته های علمی مرتبط با موضوع نقاط ضعف و قوت و ابعاد مختلف موضوع را بررسی و برای حل آن چاره اندیشی نماییم. چرا برنامه نود به عنوان یک برنامه ورزشی با زمان پخش در ساعت 5/11 بیش از5 میلیون مخاطب دارد؟
پیشنهادات و راهکارهای عملی
1-برنامه سازی می بایست بر اساس نیاز مخاطب جامعه باشد، در رسانه های معتبر دنیا قضاوت پیام بعهده مخاطب است، در حالیکه در رسانه ملی پیام به شدت سانسور شده است، با رفع این مساله در حد معقول مخاطبان افزایش پیدا خواهند کرد.
2- بایستی مجوز فعالیت شبکه های خصوصی برای ایجاد رقابت و افزایش مخاطب صادر شود.
رقابت در عرصه رسانه باعث کشش و گرایش مخاطب به رسانه می شود، چنانچه صدا و سیما فرهنگ رسانه های برون مرزی را مغایر با اصول جامعه می داند باید به تولید فرهنگ در برنامه های خود بپردازد، طبیعتا زمانی که این تولید وجود ندارد تهاجم فرهنگ این رسانه ها روز به روز افزایش پیدا خواهد کرد .
بنابراین عواملی همچون، محیط بسته، رقابتی نبودن، عمل نکردن براساس نیاز مخاطب، دروازه بانی یک طرفه پیام، آزاد نگذاشتن ذهن مخاطب در انتخاب، قطره چکانی اطلاعات به مخاطب، باعث روی آوردن مخاطبان به سوی رسانه ها و شبکه های برون مرزی و عدم استقبال از شبکه های داخلی می شود.(مصاحبه با دکتر محمد احمدی استاد دانشگاه و کارشناس ارتباطات).
بدیهی است در مقابل هجوم فرهنگی باید مقابله فرهنگی صورت گیرد. برنامه سازان فرهنگی و هنری و سازمان هایی مانند صدا و سیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، سازمان های تبلیغات اسلامی ، نظام آموزش و پرورش ، نظام آموزش عالی و دیگر ارگان های دولتی باید در بخش غنی سازی و سالم سازی فرهنگ سرمایه گذاری کنند .در مقابل تهاجم فرهنگی باید فعالیت ، برنامه سازی ،تفریحات سالم و امکانات کافی ایجاد شود . چرا که منع و مقابله تنها راه مقابله نیست.
نقش کلیدی شبکههای اجتماعی در طلاق
یک نفر از هر هفت فرد متاهل حاضر در این تحقیق اعلام کرد که به دلیل نحوه رفتار و عملکرد همسرش در اپلیکیشنها و شبکههای اجتماعی از قبیل فیسبوک، توئیتر، واتساپ و اسکایپ قصد جدایی و طلاق از او را دارد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، تا بهحال احساس کردهاید که شبکههای اجتماعی به ویژه در زمینه روابط اجتماعی بیشتر از آنکه مفید باشند، زیان آورند؟ اگر این حس را داشتهاید، گروهی از دانشمندان در مطالعه اخیر خود آن را تایید میکنند. براساس گزارش فاکسنیوز، تحقیق جدیدی که توسط شرکت حقوقی اسلیتر و گوردون از دو هزار زوج بریتانیایی انجام شده نشان میدهد رسانههای اجتماعی برای زندگیهای متاهلی سم است.
براساس این پژوهش ،یک نفر از هر هفت فرد متاهل حاضر در این تحقیق اعلام کرد که به دلیل نحوه رفتار و عملکرد همسرش در اپلیکیشنها و شبکههای اجتماعی از قبیل فیسبوک، توئیتر، واتسآپ و اسکایپ قصد جدایی و طلاق از او را دارد.
همچنین دست کم یک نفر از چهار نفر افراد حاضر در این تحقیق یکبار در هفته برسر موضوعاتی مرتبط با شبکههای اجتماعی با یکدیگر بحث و جدل میکنند.17 درصد از این افراد نیز اعلام کردند روزانه با همسرانشان برسر عملکرد آنها در شبکههای اجتماعی مشاجره میکنند.
شاید جالب باشد بدانید 58 درصد از افراد اعتراف کردند رمزهای عبور حسابهای کاربری همسرانشان را گاه حتی بدون اطلاع آنها، میدانند. این رویکرد نشاندهنده شدت تلاش افراد برای نظارت بر رفتارهای اجتماعی همسرانشان است.
شبکههای اجتماعی در پروندههای طلاق آمریکا نیز نقشی قابل توجه دارند. وکلای خانواده معتقدند شبکههای اجتماعی بیشتر از هر زمان دیگری در مسائل و مشکلات خانوادگی تاثیرگذار شدهاند. در سال 2010 بیش از 80 درصد از وکلای خانوادگی تایید کردند که رسانههای اجتماعی از سال 2005 به بعد در پروندههای طلاق نقشی پررنگ داشتهاند.
اگرچه این آمار ارقام بسیار واضح و گویا هستند، اما تنها ازدواج نیست که تحت اثرات منفی شبکههای اجتماعی قرار گرفتهاست. وال استریت ژورنال چند سال پیش مقالهای درباره اثر شبکههای اجتماعی بر روابط دوستانه منتشر کرد که نتیجهگیری آن نشان میدادند این رسانهها بیشتر از آنکه در دوستی افراد با یکدیگی موثر باشند،مخرب روابط هستند. چکیده این مقاله دو بخش داشت: اول اینکه شبکههای اجتماعی افراد را به نوشتن محتوای بیمعنی، ناخوشایند و کسلکننده تشویق میکند که دیگران را آزار میدهد. دوم اینکه این شبکهها به واسطه اینکه بستری مناسب برای خودنمایی افرادی است که اتفاق ویژهای در زندگی آنها رخ داده،حس حسادت را در میان دیگران افزایش میدهد.
اگرچه قرارگیری در دل عصر دیجیتال به آن معنی است که شبکههای اجتماعی به این زودیها انسان را به حال خود رها نخواهندکرد، اما شاید نتایج این تحقیقات تلنگری باشد برای تجدید نظر درباره مدت زمانی که در شبکههای اجتماعی صرف میکنید.
تاثیر شبکه های اجتماعی بر روابط عاطفی همسران
۱۳۹۴/۰۵/۲۸ - ۱۱:۱۷ - کد خبر: 158766
سلامت نیوز: بین استفاده ازشبکه های اجتماعی ومیزان تعارض زناشویی رابطه وجود دارد و بیشترین آسیب در حوزه روابط جنسی و کمترین آسیب در تنظیم امورمالی است ولذا حوزه های که درگیرمستقیم با تعامل هستند آسیب بیشتری دریافت می کنند.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه ابتکار نوشت: خداوند در قرآن کریم می فرماید: و از جمله نشانههای خدا این است که برای شما همسرانی آفرید که با آنها آرامش پیدا کنید و در میانتان دوستی و مهربانی قرار داد(سوره روم، آیه21). وقتی زوجین در فضای خصوصی خود قرار میگیرند باید در مورد امور مختلف تصمیمگیری کنند. قرار گرفتن آنها در این جایگاه، خواستهها و نظرات متفاوتی ایجاد میکند که باید حل شود. تصمیمات گرفته شده توسط زوجین کیفیت و قدرت رابطه زوجین را تعیین میکند که گاه به دلیل اختلافها یا انتظارهای مدیریت نشده، کیفیت رابطه پایین میآید و رضایتمندی افت میکند. تعارض محصول الزامی زندگی مشترک است. هنگامی که دو نفر به عنوان یک زوج، با هم زندگی میکنند تعارض بروز خواهد کرد. به دلیل ماهیت تعامل زوجها، اوقاتی پیش میآید که عدم توافق مشاهده میشود یا نیازها برآورده نمیشوند در نتیجه همسران نسبت به یکدیگر احساس خشم و نارضایتی میکنند. تعارض زناشویی عبارت است از نوعی ارتباط زناشویی که در آن رفتارهای خشونتآمیز مثل توهین و سرزنش، انتقاد و حمله فیزیکی وجود دارد و زوجین در آن نسبت به یکدیگر احساس خصومت، کینه، نفرت و خشم داشته و هر یک عقیده دارد که همسرش انسان نامطلوب و ناسازگاری است که موجب رنجش و عذاب او میشود.
در شبکه های اجتماعی افراد با استفاده از کلمات محبت آمیز و برخورد های متشخصانه و محترمانه درصدد برقراری ارتباطاتی خارج از چهارچوب عرف جامعه و نظام خانواده هستند که موجب پیدایش خیانت های پنهان میشود.ارتباطات در شبکه های اجتماعی هرچند دارای ابعاد مثبتی از جمله گستره ی ارتباطات، رفع موانعی چون بعد مکان و زمان و دسترس پذیری تسهیل یافته تری است اما ارتباطات انسانی را در معرض آسیب های جدی زندگی مدرن قرار می دهد. در جامعه امروزی تعاملات آنلاین جایگزین روابط فیزیکی گشته است و به طور مشهود ارتباطات رودروی تا حد زیادی کاهش یافته است. برای این تحقیق از آزمون تعارض زناشویی MCQو آزمون سنجش میزان استفاده ازشبکه های اجتماعی بر روی جوانان متاهل شهر تهران که در دامنه سنی 20 تا 35 سال قرارداشتند استفاده شد.
یافته ها نشان می دهد که تمام ابعاد تعارض زناشویی از شبکه های اجتماعی تاثیر پذیرفته اند. در رتبهبندی ابعاد تعارض زناشویی براساس میزان تاثیر پذیری زیاد از شبکه ها به ترتیب؛ کاهش همکاری، روابط جنسی، امورمالی، تحریک پذیری، رابطه باخویشان همسر، رابطه با خویشان خود امور فرزندان و در تاثیرپذیری متوسط به ترتیب؛ رابطه جنسی، تحریک پذیری، امورمالی، کاهش همکاری، امور فرزندان، رابطه باخویشان خود و رابطه باخویشان همسر و در تاثیرپذیری پایین به ترتیب؛ کاهش همکاری، رابطه جنسی، تحریکپذیری، امورمالی، رابطه باخویشان همسر، رابطه باخویشان خود و امور فرزندان قرار دارد که بیشترین تاثیرپذیری در هر سه گروه مربوط به امور جنسی و تحریک پذیری و کمترین مربوط به رابطه باخویشان خود، همسر و امور فرزندان (یعنی اموری خارج از جنبه زن و شوهری و مربوط به شخص سوم) است. بین استفاده ازشبکه های اجتماعی ومیزان تعارض زناشویی رابطه وجود دارد و بیشترین آسیب در حوزه روابط جنسی و کمترین آسیب در تنظیم امورمالی است ولذا حوزه های که درگیرمستقیم با تعامل هستند آسیب بیشتری دریافت می کنند.
دو دسته مسایل باعث تعارض همسران میشود که یکی مسایل آشکار و دیگری مسائل پنهان است. در اکثر زمانها مسایلی که به وسیله حوادث ایجاد میشوند بسیار شفاف هستند و در مورد موضوعاتیاند که اکثر ما در هر روز با آنها مواجه هستیم و مستقیماً به همان موضوع برمیگردند، مثل پول، کارهای منزل، مسایل کودکان، خویشاوندان همسر، مسایل مذهبی، شغلی. گاهی اوقات همسران درگیر مشاجره در مورد مسایلی هستند که خود نیز از آن ناآگاهند و حتی با اصلاح آن موضوع نیز رابطه پیش نمیرود و لذا مسایل پنهانی اغلب باعث بحثهای ناکام کننده و تخریب گردر در میان همسران میشود. که درباره این مسایل به صورت باز گفتگو نمیشود. آنها انتظارات، نیازها و احساسات ابراز نشدهای را بازنمایی میکنند که اگر به آنها توجه نشود باعث آسیب جدی به ازدواج میشود. مسایل پنهانی در خشمی که حوادث به ظاهر خنثی میتوانند فرا بخوانند به خوبی بازنمایی میشوند.
چندین نوع مساله پنهانی در کار بازوجها مشخص شده که عبارتند از: قدرت، اهمیت و مراقبت، قدرشناسی، تعهد، تمامیت و پذیرش . رایس (1996) دو نوع تعارض را در روابط زناشویی مطرح میسازد: تعارض سازنده و تعارض مخرب. در تعارض سازنده تمرکز بر حل مسئله بوده و درآن نزدیکی، احترام، اعتماد به یکدیگر وجود دارد و هیجان منفی کم و پاسخ کلامی اندکی کند. در تعارض مخرب، زوجین «خود» را به جای مسئله مورد حمله قرار میدهند. از طریق سرزنش و انتقاد، هر یک سعی دارند دیگری را تحت نفوذ خود درآورند و لذا نظرهای بسیار منفی علیه یکدیگر به کار میبرند که در این حالت ارتباط درستی بین آنها برقرار نمیشود. در این نوع ارتباط بحث و مجادلههای بیهوده و مخرب، بیاعتمادی، بیاحترامی، توهین، خصومت، دشمنی و دشنام مشاهده میگردد.حال به نظر می رسد اگرفرهنگ استفاده از شبکه های اجتماعی و تقویت آموزه های دینی در سطح جامعه افزایش پیدا نکند، میزان این تعارض ها در زندگی زناشویی به مقدار فراوانی افزایش یابد.
شبكههای اجتماعی تعامل والدين و كودكان را كاهش میدهد
شيرين احمدنيا در مقاله «بررسی جامعهشناختی تأثير شبكههای اجتماعی مجازی بر مناسبات خانوادگی» آورده است: شبكههای اجتماعی به دليل افزايش معاشرتپذيری و كسب تجربههای اجتماعی برای نوجوانان، نقش مثبتی دارند، اما كاهنده ارتباط والدين با فرزندان میشوند.
به گزارش«وبلاگ نیوز» و به نقل از ایکنا، در مقاله «بررسی جامعهشناختی تأثير شبكههای اجتماعی مجازی بر مناسبات خانوادگی» به قلم شيرين احمدنيا، عضو هيئت علمی دانشگاه علامه طباطبايی، آمده است: امكانات ارتباطی وسيعی و پردامنهای كه اينترنت و شبكههای ارتباطی در دنيای مجازی در اختيار افراد انسانی، فراتر از مرزهای مرسوم جغرافيايی فراهم میآورند، بیترديد تأثير مستقيم خود را بر شكلگيری روابط انسانی، تسهيل، تقويت و همچنين در مواردی تضعيف برخی اشكال مالوف سنتیتر باقی گذاشته است.
در عرصه اشكال رابطههای صميمانه در صحنه روابط اجتماعی نيز شاهد جايگزينی بسياری از ارتباطات و تعاملات چهره به چهره و مستقيم با انواعی از ديدارها و تبادل پيامهای دوستی و معاشرت در دنيای مجازی هستيم. در كنار تأثير مثبتی كه شبكههای اجتماعی بر كاهش دادن فاصلهها و رشد اطلاعرسانی داشتهاند از سوی ديگر، موجب كاهش ارتباط رو در رو و فيزيكی انسانها نيز شدهاند.
كاربران شبكههای اجتماعی كمتر به ديدار دوستان و بستگان خود میروند و به جای آن به صورت آنلاين يا ارسال كامنت و گذاشتن پيام با آنها ارتباط برقرار میكنند، كمتر با اعضای خانواده خود صحبت میكنند و همچنين هنگامی كه در كنار اعضای خانواده خود هستند، كارها و فعاليتهای خود را از طريق ابزارهای ارتباطی پيگيری میكنند.
احمدنيا در ادامه اين مقاله نگاشته است: دكتر هانا كراسنووا (Hanna Krasnova) از دانشگاه هومبولت(Humboldt) برلين در مواجهه با نتايج بررسی خود در خصوص اينكه «چه تعداد زيادی از افراد پس از سر زدن به فيسبوك احساس حسودی و در پی آن احساس تنهايی، سرخوردگی و عصبانيت میكنند اظهار شگفتی كرده است. شواهدی وجود دارد كه رسانههای اجتماعی تأثير نسبتاً زيادی بر نرخهای طلاق داشتهاند. نسبتهای طلاق رو به افزايش است و شواهد نشان میدهد پايگاههای شبكههای اجتماعی (نظير فيسبوك و مایاسپيس) زمينههايی برای عدم پایبندی به ازدواج فراهم آوردهاند و به نرخهای بالاتر طلاق راه میگشايند.
برخی معتقدند كه وابستگی به شبكههای اجتماعی، ازدواج اينترنتی، طلاق، از هم پاشيدگی خانواده، بلوغ زودرس و اختلالات جسمانی را در كشورهای مختلف جهان از جمله آمريكا و انگليس به شكل قابل ملاحظهای افزايش داده است. آمار در ايالات متحده نشان میدهد كه در سال 2011 آشنايیِ حداقل يك زوج از هر پنجاه زوج متأهل، از طريق پايگاههای شبكههای اجتماعی شكل گرفته بوده است. اين سايتها، كاركردهای مختلفی دارند و تقويت پيوندهای صميمانه نيز يكی از اين كاركردها به شمار میرود.
عضو هيئت علمی دانشگاه علامه طباطبايی در بخش ديگری از اين مقاله نگاشته است: در عين حال، چهار مورد از هر پنج مورد وكلای مشاور در امور طلاق در آمريكا نيز اظهار داشته است كه شاهد افزايشی در موارد طلاق مرتبط با شبكههای اجتماعی بودهاند. علاوه بر آن، سخن از اين نيز رفته است كه برخی سايتهای شبكههای اجتماعی، همسران ناراضی يا ناخشنود را وسوسه میكنند تا در جست و جوی افراد ديگری (نظير دوستان، همكلاسیهای سابق، دوستان صميمی دوران كودكی، يا دوستان جديدی برآيند) كه بالقوه زمينه خيانت به همسران فعلی افراد را فراهم كرده و بر ضد ازدواج عمل میكنند.
همسرانی كه دچار سوء ظن يا بدگمانی میشوند اغلب تمايل پيدا میكنند كه شبكه دوستی همسرشان را زير نظر بگيرند و مواجهه و كشف اطلاعاتی در مورد همسر، بعد از سالها اعتماد، میتواند تباهی به دنبال داشته باشد و زوجين را در مسير مراحل قانونی منتهی به طلاق قرار بدهد.
در آغاز، كاربرد اينترنت و شبكههای اجتماعی مجازی، همچون ساير مظاهر تكنولوژی غربی تا مدتها، در ايران هم مانند بسياری كشورهای ديگر مورد تشويق و حمايت والدين قرار داشته است. به تدريج اما در ايران نيز مانند برخی ديگر از كشورها، حساسيتهايی در خصوص كاربرد گسترده اينترنت و محتوای رسانههای ديجيتال در ميان مردم به وجود آمده است.
شبكههای اجتماعی، خرده فرهنگ نوجوانان و جوانان را تحت تاثير خود قرار داده است
پديده شبكههای اجتماعی، خرده فرهنگ نوجوانان و جوانان را تحت تاثير خود قرار داده است و در عين حال، موجب بروز نگرانیهايی در ميان والدين شده است … كه به واسطه عدم بهرهمندی از سواد رسانهای مدرن از دنيای نسل جوان دورافتادهاند و همانها، مدام از طريق رسانهها، اخبار هراس برانگيزی هم در خصوص بروز مزاحمتهای فضای سايبری، تعرض به حريم خصوصی و هتك حرمت و مخاطرات اينچنينی دريافت میكنند.
با توجه به گسترش روزافزون شكاف نسلی در شرايط عدم امكان گفتوگو يا مفاهمه با نسل جديد نگاه و نگرش منفی در ميان والدين به رسانههای جديد و شبكههای اجتماعی تشديد میشود.
شبكههای اجتماعی تعامل فرزندان با والدين را نيز دگرگون كردهاند، براساس تحقيقاتی كه پيرامون رابطه فرزندان و والدين آنها در فيسبوك انجام شده است؛ در حاليكه در سنين 13 تا 17 سالگی، 65 درصد نوجوانان برای والدين خود درخواست دوستی ارسال میكنند، در سنين بالاتر اين ميزان به 40 درصد كاهش پيدا میكند.
در شرايط غفلت والدين، كودكان همراه با معصوميت كودكانه خود وارد فضای مجازی میشوند، چه بسا در شرايطی كه درباره سوءاستفادههايی كه در اين محيط صورت میگيرد اطلاع نداشته و گمان نمیكنند، طرف مقابل آنها نه تنها دوست نيست، بلكه حتی ممكن است فرد خطرناكی باشد.
بروز اختلالات جسمانی همانند چاقی، بیتحركی، ضعف بينايی و بلوغ زودرس در كنار تبعات روحی روانی متعدد همچون پرخاشگری، بیحوصلگی، گوشهگيری، مورد آزار قرار گرفتن و … از جمله تأثيرات شبكههای اجتماعی بر زندگی كودكان است. بيش از 30 درصد نوجوانان مزاحمت سايبری را تجربه كردهاند كه درصد قربانيان دختر به طور طبيعی از پسران بيشتر بوده است.
به والدين توصيه شده است كه نسبت به روابطی كه فرزندانشان با ديگران برقرار میكنند مراقب و هوشيار باشند، اما در عين حال بدانند كه گسترش روابط دوستی و عاطفی فرزندانشان به هر وسيلهای كه باشد مشتمل بر اينترنت، میتواند جنبه مثبت و مفيدی داشته باشد و نبايد از گسترش ارتباطات اجتماعی فرزندانشان نگران باشند.
در زمينه تاثير شبكههای اجتماعی مجازی بر رابطه والدين و فرزندان، دو مجموعه نظريه موافق و مخالف شناسايی شدهاند. در نظريه اول، شبكههای اجتماعی به دليل افزايش معاشرتپذيری و كسب تجربههای اجتماعی برای نوجوانان، نقش مثبتی دارا است.
به والدين توصيه میشود به جای نقش محدودكننده يا بازدارنده (به دليل نبود شناخت از فضای آنلاين و نوع ارتباطات فرزندان در اين محيط)، با افزايش توانايیهای خود، نقش كنترلی ـ نظارتی داشته باشند.
گروه دوم كه بر تاثير منفی شبكههای اجتماعی تأكيد دارند، معتقدند كه شبكههای اجتماعی زمان ارتباط با والدين با فرزندان را كاهش میدهند، در حالی كه زمان ارتباط با دوستان افزايش پيدا میكند. در نتيجه فرزندان به جای تاثيرپذيری از خانواده متاثر از رفتارهای انتخابی در گروه همسالان میشوند.
محققان اين گروه در تشريح نظريههای خود به نقش حياتی تعامل فرزندان با والدين برای رشد سالم آنها اشاره میكنند كه میتواند تحت تاثير اينترنت و شبكههای اجتماعی به عنوان يك رسانه قرار گيرد.
ارتباطات آنلاین، ارتباط افراد خانواده را کاهش میدهد
برخی محققان در يافته اند كه ارتباطات آنلاين در درازمدت به دليل ايجاد رضايت روانی در نوجوان باعث كاهش تعامل آنها با خانواده خواهد شد، زيرا ارتباط با خانواده برای نوجوانان دارای اولويت پايينتر و جذابيت كمتری نسبت به تعامل با همسالان است.
در قبال اين سوال كه «چگونه میتوان از رسانههای اجتماعی برای تقويت نهاد ازدواج استفاده كرد؟» بنا به پاسخی كه نيل پستمن Neil Postman در كتاب خود تحت عنوان تكنوپولی Technopoly: تسيلم فرهنگ در برابر تكنولوژی ارائه داده است؛ فنآوری، هم خير است و هم شر both a burden and a blessing نه اين است كه “يا اين يا آن"، بلكه هم اين و هم آن". او معتقد است اين امر، به ويژه در ارتباط با شبكههای اجتماعی صادق است.
مخاطرات و مشكلاتی وجود دارند كه زوجين متاهل لازم است از آنها آگاه باشند، اما اين مخاطرات تمام داستان نيستند. درست مانند اين است كه بگوييم تلفنهای همراه، آیپادها و سايتهای رسانهای اجتماعی نظير فيسبوك و تويتر، هنگامی كه توام با سنجيدگی، عقل و ملاحظه و بصيرت discernment مورد استفاده قرار بگيرند، میتوانند در حكم ابزاری موثر در جهت استحكام ازدواج، گسترش شبكهای ارتباطی دوستانه و پرورش احساس سودمند و سالم ارتباط اجتماعی برای زوجين عمل كنند.
در جمع بندی، میتوان گفت كه تعاملات در فضای شبكههای اجتماعی مجازی نيز كه روی ديگر مناسبات در فضای ارتباطی زندگی واقعی – هر چند با ويژگیهای خاص خود در زمينه شدت و گستره ارتباطی و رفع موانعی چون بعد مكان و در نتيجه، دسترسپذيری تسهيل يافته تری است. افراد را به گونه مشابهی در معرض آسيبهای مرسوم زندگی مدرن قرار میدهد.
حضور فعال در صحنه تعاملات شبكههای اجتماعی مجازی نيز، مستلزم نظارتهای اجتماعی متعارف و اعمال تمهيداتی در جهت حفظ سلامت روابط اجتماعی است همانگونه كه كمابيش در شرايط مناسبات در شبكه روابط غير مجازی صادق است.
نامه رهبر انقلاب اسلامی به عموم جوانان در کشورهای غربی
بسماللهالرّحمنالرّحیم
به عموم جوانان در کشورهای غربی
حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسّفبار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، امّا واقعیّت این است که اگر مسائل دردناک، زمینهای برای چارهاندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد. رنج هر انسانی در هر نقطه از جهان، بهخودیخود برای همنوعان اندوهبار است. منظرهی کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان میدهد، مادری که شادی خانوادهاش به عزا مبدّل میشود، شوهری که پیکر بیجان همسرش را شتابان به سویی میبرد، و یا تماشاگری که نمیداند تا لحظاتی دیگر آخرین پردهی نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنینگیزد. هرکس که از محبّت و انسانیّت بهرهای برده باشد، از دیدن این صحنهها متأثّر و متألّم میشود؛ چه در فرانسه رخ دهد، چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یکونیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسبّبان این فجایع، منزجر و بیزارند. امّا مسئله این است که رنجهای امروز اگر مایهی ساختن فردایی بهتر و ایمنتر نشود، فقط به خاطرههایی تلخ و بیثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راههایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهههایی شوید که غرب را به نقطهی کنونی رسانده است.
درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، امّا لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه، و افغانستان طیّ سالهای متمادی تحمّل کردهاند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی بمراتب وسیعتر، در حجمی انبوهتر و به مدّت بسیار طولانیتر قربانی وحشتافکنی و خشونت بوده است؛ و دوّم اینکه متأسّفانه این خشونتها همواره از طرف برخی از قدرتهای بزرگ به شیوههای گوناگون و به شکل مؤثّر حمایت شده است. امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحدهی آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنبالههای شوم آنان بیاطّلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناختهشدهی تروریسم تکفیری، علیرغم داشتن عقبماندهترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفتهاند، و این در حالی است که پیشروترین و روشنترین اندیشههای برخاسته از مردمسالاریهای پویا در منطقه، بیرحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانهی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونهی گویایی از تضاد در سیاستهای غربی است.
چهرهی دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده میشود. مردم ستمدیدهی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانههای خود پناه میگیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیّت پرهیز میکنند، یک خانوادهی فلسطینی دهها سال است که حتّی در خانهی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را میتوان از نظر شدّت قساوت با شهرکسازیهای رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز بهطور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بینالمللی قرار گیرد، هر روز خانهی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بیآنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمعآوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همهی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشتزده و چشمان اشکبار زنان و کودکانی روی میدهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانوادهی خود و در مواردی انتقال آنها به شکنجهگاههای مخوفند. آیا در دنیای امروز، قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی میشناسید؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سربازِ تا دندان مسلّح، اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریّت چون توسّط نیروی نظامی یک دولت اشغالگر انجام میشود، نباید افراطیگری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علّت که شصت سال مکرّراً از صفحهی تلویزیونها دیده شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند.
لشکرکشیهای سالهای اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بیشماری داشت، نمونهای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارتهای انسانی، زیرساختهای اقتصادی و صنعتی خود را از دست دادهاند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقّف یا کندی گراییده، و در مواردی دهها سال به عقب برگشتهاند؛ با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته میشود که خود را ستمدیده ندانند. چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعهها، آیا عذرخواهیِ صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سالها دنیای اسلام از دورویی و چهرهآرایی مهاجمان کشیده است، کمتر از خسارتهای مادّی نیست.
جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیّت آلوده به تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیّتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیّت و آرامش، اصلاح این اندیشهی خشونتزا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلّط باشد، و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود، و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشههای خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.
متأسّفانه این ریشهها طیّ سالیان متمادی، بتدریج در اعماق سیاستهای فرهنگی غرب نیز رسوخ کرده و یک هجوم نرم و خاموش را سامان داده است. بسیاری از کشورهای دنیا به فرهنگ بومی و ملّی خود افتخار میکنند، فرهنگهایی که در عین بالندگی و زایش، صدها سال جوامع بشری را بخوبی تغذیه کرده است؛ دنیای اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است. امّا در دورهی معاصر، جهان غرب با بهرهگیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیهسازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری میکند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملّتها و کوچک شمردن فرهنگهای مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیانبار تلقّی میکنم. تحقیر فرهنگهای غنی و اهانت به محترمترین بخشهای آنها در حالی صورت میگیردکه فرهنگ جایگزین، بههیچوجه از ظرفیّت جانشینی برخوردار نیست. به طور مثال، دو عنصر «پرخاشگری» و «بیبندوباری اخلاقی» که متأسّفانه به مؤلّفههای اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیّت و جایگاه آن را حتّی در خاستگاهش تنزّل داده است. اینک سؤال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزهجو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟ اگر مانع سیل ویرانگری شویم که در قالب انواع محصولات شبه هنری به سوی جوانان ما روانه میشود، مقصّریم؟ من اهمّیّت و ارزش پیوندهای فرهنگی را انکار نمیکنم. این پیوندها هر گاه در شرایط طبیعی و با احترام به جامعهی پذیرا صورت گرفته، رشد و بالندگی و غنا را به ارمغان آورده است. در مقابل، پیوندهای ناهمگون و تحمیلی، ناموفّق و خسارتبار بوده است. با کمال تأسّف باید بگویم که گروههای فرومایهای مثل داعش، زاییدهی اینگونه وصلتهای ناموفّق با فرهنگهای وارداتی است. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، میبایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیدهها در جهان اسلام مشاهده میشد، درحالیکه تاریخ، خلاف آن را گواهی میدهد. مستندات مسلّم تاریخی بروشنی نشان میدهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکّر افراطی و مطرود، آنهم در دل یک قبیلهی بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقیترین و انسانیترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادینِ خود، گرفتن جان یک انسان را به مثابهی کشتن همهی بشریّت میداند، زبالهای مثل داعش بیرون بیاید؟
از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولّد شدهاند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافتهاند، جذب این نوع گروهها میشوند؟ آیا میتوان باور کرد که افراد با یکی دو سفر به مناطق جنگی، ناگهان آنقدر افراطی شوند که هموطنان خود را گلولهباران کنند؟ قطعاً نباید تأثیر یک عمر تغذیهی فرهنگی ناسالم در محیط آلوده و مولّد خشونت را فراموش کرد. باید در این زمینه تحلیلی جامع داشت، تحلیلی که آلودگیهای پیدا و پنهان جامعه را بیابد. شاید نفرت عمیقی که طیّ سالهای شکوفایی صنعتی و اقتصادی، در اثر نابرابریها و احیاناً تبعیضهای قانونی و ساختاری در دل اقشاری از جوامع غربی کاشته شده، عقدههایی را ایجاد کرده که هر از چندی بیمارگونه به این صورت گشوده میشود.
بههرحال این شما هستید که باید لایههای ظاهری جامعهی خود را بشکافید، گرهها و کینهها را بیابید و بزدایید. شکافها را به جای تعمیق، باید ترمیم کرد. اشتباه بزرگ در مبارزه با تروریسم، واکنشهای عجولانهای است که گسستهای موجود را افزایش دهد. هر حرکت هیجانی و شتابزده که جامعهی مسلمان ساکن اروپا و آمریکا را که متشکّل از میلیونها انسان فعّال و مسئولیّتپذیر است، در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و بیش از گذشته آنان را از حقوق اصلیشان محروم سازد و از صحنهی اجتماع کنار گذارَد، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه فاصلهها را عمق، و کدورتها را وسعت خواهد داد. تدابیر سطحی و واکنشی ــ مخصوصاً اگر وجاهت قانونی بیابد ــ جز اینکه با افزایش قطببندیهای موجود، راه را بر بحرانهای آینده بگشاید، ثمر دیگری نخواهد داشت. طبق اخبار رسیده، در برخی از کشورهای اروپایی مقرّراتی وضع شده است که شهروندان را به جاسوسی علیه مسلمانان وامیدارد؛ این رفتارها ظالمانه است و همه میدانیم که ظلم، خواهناخواه خاصیّت برگشتپذیری دارد. وانگهی مسلمانان، شایستهی این ناسپاسیها نیستند. دنیای باختر قرنها است که مسلمانان را بخوبی میشناسد؛ هم آن روز که غربیان در خاک اسلام میهمان شدند و به ثروت صاحبخانه چشم دوختند، و هم روز دیگر که میزبان بودند و از کار و فکر مسلمانان بهره جستند، اغلب جز مهربانی و شکیبایی ندیدند. بنابراین من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرفبینی و استفاده از تجربههای ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پیریزی کنید. در این صورت، در آیندهای نهچندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالودهای استوار کردهاید، سایهی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش میگستراند، گرمای امنیّت و آرامش را به آنان هدیه میدهد، و فروغ امید به آیندهای روشن را بر صفحهی گیتی میتاباند.
سیّدعلی خامنهای
۸ آذر ۱۳۹۴
یــــــا حبیب الباکین...
یــــــا حبیب الباکین
یادم آمد شب بی چتر وکلاهی که به بارانی مرطوب خیابان زدم آهسته و گفتم چه هوایی است خدایی من و آغوش رهائی
سپس آنقدر دویدم طرف فاصله تا از نفس افتاد نگاهم به نگاهی ،
دلم آرام شد آنگونه که هر قطرهء باران غزلی بود نوازش گر احساس که می گفت فلانی!
چه بخواهی چه نخواهی به سفر می روی امشب چمدانت پر باران شده
پیراهنی از ابر به تن کن وبیا!
پس سفر آغاز شد و نوبت پرواز شد و راه نفس باز شد
و قافیه ها از قفس حنجره آزاد و رها در منِ شاعر منِ بی تاب تر از مرغ مهاجر به کجا می روم
اقلیم به اقلیم خدا هم سفرم بود و جهان زیر پرم بود
سراسر که سر راه به ناگاه مرا تیشهء فرهاد صدا زد :
نفسی #صبر_کن_ای_مرد_مسافر قسمت می دهم ای دوست
سلام من #دلخسته_مجنون_شده را نیز به شیرین غزلهای خداوند به معشوق دو عالم برسان
باز دلم شور زد آخر به کجا می روی ای دل که چنین مست ورها می روی
ای دل مگر امشب به تماشای خدا می روی
ای دل نکند باز به آن وادی…..
مشغول همین فکر وخیالات پر از لذت و پر جاذبه بودم که مشام دل من پر شد از آن عطر غریبی که نوشتند کمی قبل اذان سحر جمعه پراکنده در آن دشت خداییست.
چشم وا کردم وخود را وسط صحن وسرا ،
عرش خدا، کرب وبلا ، مست و رها
در دل آیینه جدا از غم دیرینه ولی دست به سینه یله دیدم من سر تا به قدم محو حرم
بال ملک دور و برم یک سره مبهوت به لاهوت رسیدم چه بگویم
که چه دیدم که دل از خویش بریدم به خدا رفت قرارم
نه #به_توصیف_چنین_منظره_ای_واژه ندارم
سپس آهسته نشستم،و نوشتم (فقط ای اشک امانم بده تا سجدهء شکری بگذارم )
که به ناگاه نسیم سحری از سر گلدستهء باران واذان آمد و یک گوشه از آن پردهء در شور عراقی و حجازی به هم آمیخته را پس زد
و چشم دلم افتاد به اعجاز خداوند به شش گوشهء معشوق
خدایا تو بگو این منم آیا که سراپا شده ام محو تمنا و تماشا
فقط این را بنویسید رسیده است لب تشنه به دریا
دلم آزاد شد از همهمه دور از همه مدهوش غم وغصه فراموش
در آغوش ضریح پسر فاطمه آرام سر انجام گرفتم.
………………………
از مجموعه “قبله مایل به تو” برقعی
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ علیه السلام وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام
وعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَیْن علیه السلام
یارَبَّ الحُسَینِ بِحَقِّ الحُسَینِ اشفِ صَدرَالحُسَینِ،بظُهورِالحُجَّة”
اسرار آفرينش در قرآن
اسرار آفرينش در قرآن
اسرار آفرينش در قرآن-قسمت نخست واحد دار القرآن تبیان زنجان-
قرآن مجيد در آيات متعددي از مسائل مربوط به قوانين آفرينش و عالم طبيعت و کرات آسماني و امثال آن ها سخن گفته است. قرآن در عصري از اين حقايق و اسرار، پرده برداشته است که راهي به اين گونه مسائل و مطالب نبود و کسي نمي توانست به اين حقايق پي برد، مگر از راه وحي و اخبار غيبي.
البته در آن تاريخ از دانشمندان يوناني و غيريوناني عده معدودي بودند که بر قسمتي از اسرار آفرينش دست يافته بودند و بر پاره اي از اين دقايق علمي آگاهي داشتند ولي جزيرة العرب از اين مسائل کاملاً به دور و بي اطلاع بود و در آن منطقه از اين حقايق خبري نبود.
اما قسمتي از حقايق علمي که قرآن از آن ها پرده برداشته است و بيش تر علوم و دانش هايي که اين کتاب آسماني از چهارده قرن پيش براي بشر آورده است، آن چنان مهم و دقيق است که آن روز، نه در يونان و نه در ساير جاها کسي از آن ها مطلع نبود، بلکه پس از قرن ها با پيشرفت و ازدياد علوم اين دانستني ها و اسرار کشف گرديد.
نکته قابل توجه اين که: آيات علمي قرآن در عين بيان حقيقت هميشه راه حزم و احتياط را در پيش گرفته، مطالبي را که قابل درک و فهم آن دوران بود، به وضوح و صراحت بازگو نموده ولي مطالبي که قابل درک مردم آن عصر نبود، به اجمال و اشاره برگزار شده و درک و فهم کامل آن را به مردم اعصار آينده که با تجهيزات و ابزار فني پيشرفته و اکتشافات و پيشرفت هاي علمي نائل خواهند شد، محول نموده است.
اين قسمت از آيات که از اسرار آفرينش و از حقايق و دقايق جهان هستي سخن مي گويد، فراوان است، اينک نمونه هاي چندي از آن ها را در اين جا مي آوريم:
1- قانون توازن در قرآن
(وَ أَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ کُلِّ شَيْ ءٍ مَوْزُونٍ.) (1)
ما، در روي زمين از هر گياهي، با توازن رويانديم.
در اين آيه به ترکيبات متناسب و متوازن نباتات که يکي از اسرار دقيق جهان آفرينش است، اشاره شده است.
اين آيه دلالت دارد بر اين که هر گياه و علفي که در روي زمين سبز مي شود و هر گل و لاله اي که در فصل بهار شکوفا مي گردد، داراي وزن مخصوص و ترکيب خاصي است و قانون توازن دقيق و اندازه گيري حساب شده در آن ها حکومت دارد و اخيراً از نظر گياه شناسي نيز ثابت گرديده که هر يک از انواع نباتات از اجزا و عناصر خاصي و به ميزان و مقدار معيني ترکيب و تشکيل يافته است به طوري که اگر بعضي از اجزاي آن کم يا زياد مي شد، از صورت آن نبات خاص خارج گرديده و نبات ديگري مي شد.
و باز ثابت شده است که نسبت بعضي از اين اجزا با بعضي ديگر به قدري دقيق است که با موازين و مقياس هاي دقيق و مدرن روز که تاکنون در اختيار بشر قرار گرفته است، نمي توان مقدار آن را تحقيقاً تعيين و اندازه گيري نمود.
2- قانون تلقيح در قرآن
يکي ديگر از اسرار عجيبي که وحي الهي به آن اشاره نموده، موضوع تلقيح در علم نباتات است که اشجار و نباتات به وسيله ي بادها تلقيح و بارور مي شوند و در اثر همان تلقيح است که نباتات توليد مثل نموده، ميوه ها و گل ها به وجود مي آيد.
قرآن کريم در اين مورد مي گويد:
(وَ أَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ. )(2)
ما بادها را براي بارور ساختن [ابرها و گياهان] فرستاديم.
مفسرين گذشته تلقيح را به اعتبار اين که در لغت به معناي حمل نيز آمده است، به همان معني گرفته، اين آيه را چنين تفسير نموده اند: بادها را فرستاديم تا ابرها را حمل کنند و حرکت دهند يا بادها را فرستاديم که باران را در لابه لاي ابرها حمل نمايند.
ولي اين گفتار در معناي آيه، صحيح به نظر نمي رسد زيرا اولاً: تذکر اين نکته خيلي قابل توجه و حائز اهميت نبوده و در خور شأن قرآن مجيد نيست و ثانياً: اصلاً بادها را حمل نمي کنند، بلکه آن ها را از نقطه اي به نقطه ديگر مي رانند.
بنابراين، آيه ي مذکور يک هدف عالي تري را تعقيب و ما را به يک حقيقت جالب علمي که افکار گذشتگان از درک آن عاجز بود، رهبري مي نمايد؛ آن حقيقت اين است که اشجار و نباتات نيز مانند حيوانات به عمل لقاح و به هم رسيدن دو ماده مخالف نيازمندند و بدون تلقيح نتيجه و ثمره اي نمي دهند، توليد مثل و تکثير نوع نمي کنند.
عمل تلقيح گاهي به وسيله ي بادها انجام مي پذيرد به طوري که در زردآلو، صنوبر، انار، پرتقال، پنبه، حبوبات و امثال آن ها تلقيح تنها به وسيله ي بادها انجام مي شود، بدين صورت که کيسه هاي داخل شکوفه ها بعد از رسيدن، سرباز مي کنند و گردي که ميان آن هاست، به وسيله ي بادها بر چهره ي ماده گل ها افشانده مي شود و عمل لقاح انجام مي گيرد و ماده گل ها آبستن مي شوند و براي به وجود آوردن نتايج و نباتات ديگر آمادگي پيدا مي کنند.
3- قانون زوجيت در قرآن
باز قرآن مجيد از يک حقيقت علمي ديگر چنين خبر مي دهد که: سنت و قانون ازدواج و زوجيت اختصاص به حيوانات ندارد، بلکه در تمام انواع نباتات نيز اين قانون حکم فرماست، آن جا که مي گويد:
(وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ. )(3)
خداوند در زمين از همه ي ميوه ها دو جفت آفريد.
(سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لاَ يَعْلَمُونَ .) (4)
پاک و منزه است، خدايي که جفت ها را آفريد: جفت هايي از گياهان و روييدني ها، از وجود انسان ها و از آن چه انسان ها آن ها را نمي شناسند، آفريد.
نويسنده: حضرت آيت الله حاج سيد ابوالقاسم خوئي ( ره )
مترجم:
محمد صادق نجمي
هاشم هاشم زاده هريسي
منبع مقاله:
خوئي، سيد ابوالقاسم، (1385)، البيان في تفسير القرآن، ترجمه محمد صادق نجمي- هاشم هاشم زاده هريسي، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ دوم.
چهل حدیث والدین
قال الله تعالی:
و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر احدهما، او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما…
سوره اسراء: 23.
و خدای تو حکم فرموده که، هیچ کس را جز او نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید اگر هر دو یا یکی از آنها به پیری برسند (که موجب رنج و زحمت باشند) زنهار کلمه ای که رنجیده خاطر شوند مگو و کمترین آزار به آنان مرسان و با ایشان با احترام و بزرگوارانه سخن بگو.
و همیشه پر و بال تواضع و تکریم را با کمال مهربانی نزدشان بگستران و بگو: پروردگارا، به پدر و مادرم رحمت و مهربانی فرما، آنگونه که آنان مرا در کوچکی تربیت کردند.
پیشگفتارگرچه هستی ما از خداست، لیکن سبب زندگی و وجود ما، پدر و مادر است و ما شاخه ای از وجود این دو عزیزیم و میوه ای از بوستان محبت و تربیت و مهر و عاطفه بی نظیر پدر و مادریم.
انسان فراموشکار، وقتی به قدرت و موقعیتی رسید، دوران عجز و کوچکی خویش را از یاد می برد و پدر و مادر و زحمات طاقت فرسای آنان را فراموش می کند، و چه ناسپاسی و کفرانی بدتر از این؟
انسانیت و اخلاق ایجاب می کند که پاسدار این دو گوهر باشیم و در حال حیاتشان از نیکی و احسان و پس از مرگشان از صدقات و یاد نیک غفلت نکنیم. ما امتداد وجودی والدین خودیم و فرزندان ما تداوم وجود مایند، چگونگی برخورد ما با پدر و مادر و احترام و نیکی ما به آنان سبب می شود: که فرزندان ما نیز در نسل آینده، حق شناس و قدردان و نیکوکار به بار آیند. فرزندان ما همانگونه خواهند بود که ما با والدین خویش رفتار می کنیم.
باری… ادای حق والدین و انجام سپاس زحمات آنان نیز مانند حق خدا و شکر نعمتهایش از عهده توانائی ما خارج است و تنها باید زبان به عجز بگشائیم و بال تواضع و فروتنی به زیر پای آندو فرشته بگستریم.
با اینحال، توجه به مقام پدر و مادر و شناخت قدر و منزلت آنان نزد خداوند، زمینه ادای بخشی از حق بزرگ آنان را فراهم می سازد.
روایاتی که در این مجموعه چهل حدیث والدین مطالعه می کنید، ما را با گوشه ای از وظایف خود در برابر والدین آشنا می کند.
توفیق الهی یارمان باد که از نیکوکاران به پدر و مادر خویش به حساب آئیم چرا که رضایت خدا در رضایت آنان است.
خدایا! ما را قدردان زحمات پدر و مادر بگردان.
خدایا! ما را به تربیت نسلی با ایمان و حق شناس و پاکدل و نیکوکار موفق بدار.
1. بزرگترین واجب
قال امیر المؤمنین علی(ع(
بر الوالدین اکبر فریضة.
امیر المؤمنین علی(ع) فرمود:
بزرگترین و مهمترین تکلیف الهی نیکی به پدر و مادر است.
میزان الحکمة، ج 10، ص 709.
2. برترین اعمال
قال الصادق(ع(
افضل الاعمال الصلاة لوقتها، و بر الوالدین و الجهاد فی سبیل الله.
امام صادق(ع) فرمود:
برترین کارها عبارتست از: 1 - نماز در وقت 2 - نیکی به پدر و مادر 3 - جهاد در راه خدا.
بحار الانوار، ج 74، ص 85.
3. انس با پدر و مادر…
فقال رسول الله(ص(
فقر مع والدیک فوالذی نفسی بیده لانسهما بک یوما و لیلة خیر من جهاد سنة.
مردی خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و گفت:
پدر و مادر پیری دارم که به خاطر انس با من مایل نیستند به جهاد بروم، رسول خدا(ص) فرمود:
پیش پدر و مادرت بمان، قسم به آنکه جانم در دست اوست انس یکروز آنان با تو از جهاد یکسال بهتر است. (البته در صورتی که جهاد واجب عینی نباشد(
بحار الانوار، ج 74، ص 52.
4. محبوبترین کارها
عن ابن مسعود قال: سئلت رسول الله(ص(
ای الاعمال احب الی الله عز و جل؟ قال:
الصلاة لوقتها، قلت ثم ای شی ء؟
قال: بر الوالدین، قلت: ثم ای شی ء؟ قال: الجهاد فی سبیل الله.
ابن مسعود می گوید: از پیامبر گرامی(ص) سؤال کردم محبوبترین کار پیش خدا کدام است؟
فرمود: نماز در وقت،گفتم: بعد از آن چه چیز؟
فرمود: نیکی به پدر و مادر،گفتم: بعد از آن چه چیز،فرمود: جهاد در راه خدا.
بحار الانوار، ج 74، ص 70.
5. نگاه به پدر و مادر
قال رسول الله(ص):
ما ولد بار نظر الی ابویه برحمة الا کان له بکل نظرة حجة مبرورة.
فقالوا: یا رسول الله و ان نظر فی کل یوم مائة نظرة؟
قال: نعم، الله اکبر و اطیب.
پیامبر خدا(ص) فرمود:
هر فرزند نیکو کاری که با مهربانی به پدر و مادرش نگاه کند در مقابل هر نگاه، ثواب یک حج کامل مقبول باو داده می شود، سؤال کردند، حتی اگر روزی صد مرتبه به آنها نگاه کند؟
فرمود: آری خداوند بزرگتر و پاکتر است.
بحار الانوار، ج 74، ص 73.
6. عظمت پدر و مادر
عن ابی الحسن الرضا(ع) قال:
ان الله عز و جل امر بثلاثة مقرون بها ثلاثة اخری: امر بالصلاة و الزکاة، فمن صلی و لم یزک لم تقبل منه صلاته و امر بالشکر له و للوالدین، فمن لم یشکر والدیه لم یشکر الله، و امر باتقاء الله و صلة الرحم، فمن لم یصل رحمه لم یتق الله عز و جل.
امام رضا(ع) فرمود:
خداوند متعال فرمان داده سه چیز همراه سه چیز دیگر انجام گیرد:
1 - به نماز همراه زکات فرمان داده است، پس کسی که نماز بخواند و زکات نپردازد نمازش نیز پذیرفته نمی شود.
2 - به سپاسگزاری از خودش و پدر و مادر فرمان داده است، پس کسی که از پدر و مادرش سپاسگزاری نکند، خدا را شکر نکرده است.
3 - به تقوای الهی فرمان داده و به صله رحم، پس کسی که صله رحم انجام ندهد تقوای الهی را هم بجا نیاورده است.
بحار الانوار، جلد 74، ص 77.
7. احترام پدر و مادر
قال الصادق(ع(
بر الوالدین من حسن معرفة العبد بالله اذ لا عبادة اسرع بلوغا بصاحبها الی رضی الله من حرمة الوالدین المسلمین لوجه الله تعالی.
امام صادق(ع) فرمود:
نیکی به پدر و مادر نشانه شناخت شایسته بنده خداست. زیرا هیچ عبادتی زودتر از رعایت حرمت پدر و مادر مسلمان به خاطر خدا انسان را به رضایت خدا نمی رساند.
بحار الانوار، ج 74، ص 77.
8. اطاعت از والدین
قال رسول الله(ص(
من اصبح مطیعا لله فی الوالدین اصبح له بابان مفتوحان من الجنة و ان کان واحدا فواحدا.
پیامبر خدا(ص) فرمود:
کسی که دستور الهی را در مورد پدر و مادر اطاعت کند، دو درب از بهشت برویش باز خواهد شد، اگر فرمان خدا را در مورد یکی از آنها انجام دهد یک درب گشوده می شود.
کنز العمال، ج 16، ص 467.
9. ارزش اطاعت از پدر و مادر
قال رسول الله(ص):
العبد المطیع لوالدیه و لربه فی اعلی علیین.
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
بنده ای که مطیع پدر و مادر و پروردگارش باشد، روز قیامت در بالاترین جایگاه است.
کنز العمال، ج 16، ص 467.
10. پرداخت بدهی والدین
عن رسول الله(ص(
من حج عن والدیه او قضی عنهما مغرما بعثه الله یوم القیامة مع الابرار.
رسول خدا(ص) فرمود:
کسی که به نیت پدر و مادرش حج انجام دهد یا بدهکاری آنها را بپردازد خداوند او را در روز قیامت با نیکان بر می انگیزد.
کنز العمال، ج 16، ص 468.
11. خشنودی پدر و مادر
قال رسول الله(ص(
من ارضی والدیه فقد ارضی الله و من اسخط والدیه فقد اسخط الله.
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
آنکه پدر و مادرش را خشنود کند، خدا را خشنود کرده و کسی که پدر و مادر خود را به خشم آورد، خدا را به خشم آورده است.
کنز العمال، ج 16، ص 470.
12. عاقبت نیکی به پدر و مادر
عن الصادق(ع) قال:
بینا موسی بن عمران یناجی ربه عز و جل اذ رای رجلا تحت عرش الله عز و جل فقال: یا رب من هذا الذی قد اظله عرشک؟
فقال: هذا کان بارا بوالدیه، و لم یمش بالنمیمة.
امام صادق(ع) فرمود:
هنگامی که حضرت موسی(ع) مشغول مناجات با پروردگارش بود، مردی را دید که در زیر سایه عرش الهی در ناز و نعمت است، عرض کرد: خدایا این کیست که عرش تو بر او سایه افکنده است؟
خداوند متعال فرمود: او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و هرگز سخن چینی نمی کرد.
بحار الانوار، ج 74، ص 65.
13. سفر برای نیکی به پدر و مادر
قال رسول الله(ص(
سر سنتین بر والدیک، سر سنة صل رحمک.
پیامبر خدا(ص) فرمود:
دو سال راه برو به پدر و مادرت نیکی کن، یکسال راه برو و صله رحم انجام بده، (یعنی اگر پدر و مادرت در فاصله دوری هستند که دو سال باید راه بروی تا به آنها برسی و نیکی کنی ارزش دارد).
بحار الانوار، ج 74، ص 83.
14. پدر و مادر و افزایش عمر و روزی
قال رسول الله(ص(
من احب ان یمد له فی عمره و ان یزاد فی رزقه فلیبر والدیه و لیصل رحمه.
پیامبر خدا(ص) فرمود:
کسی که دوست دارد عمرش طولانی و روزیش زیاد شود، نسبت به پدر و مادرش نیکی کند و صله رحم بجای آورد.
کنز العمال، ج 16، ص 475.
15. آثار نیکی به پدر و مادر
عن حنان بن سدیر قال: کنا عند ابی عبد الله(ع) و فینا میسر فذکروا صلة القرابة فقال ابو عبد الله(ع):
یا میسر قد حضر اجلک غیر مرة و لا مرتین، کل ذلک یؤخر الله اجلک، لصلتک قرابتک، و ان کنت ترید ان یزاد فی عمرک فبر شیخیک یعنی ابویک.
حنان بن سدیر می گوید: در حضور امام صادق(ع) بودیم که میسر هم در میان ما بود، از رابطه خویشاوندی سخن به میان آمد، امام صادق(ع) فرمود:
ای میسر چند بار اجل و مرگ تو فرا رسیده و هر بار خداوند آن را به خاطر صله رحم با خویشاوندانت تاخیر انداخته است، اگر می خواهی خداوند عمر تو را زیاد کند به پدر و مادرت نیکی کن.
بحار الانوار، ج 74، ص 84.
16. اول نیکی به مادر
عن ابی عبد الله(ع) قال:
جاء رجل الی النبی(ص) فقال:
یا رسول الله من ابر؟
قال(ص): امک،قال: ثم من؟
قال(ص): امک،قال: ثم من؟
قال(ص): امک،قال: ثم من؟
قال(ص): اباک.
امام صادق(ع) فرمود:
مردی خدمت پیامبر(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا به چه کسی نیکی کنم؟
فرمود: به مادرت، عرض کرد، بعد از او به چه کسی؟
فرمود: به مادرت، گفت: سپس به چه کسی؟
فرمود: به مادرت، سؤال کرد: سپس به چه کسی؟
فرمود: به پدرت؟
بحار الانوار، ج 74، ص 49.
17. نتیجه نیکی به پدر و مادر
عن رسول الله(ص) قال:
بروا اباءکم یبرکم ابناءکم، عفوا عن نساء الناس تعف نسائکم.
رسول خدا(ص) فرمود:
به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند، از زنان مردم چشم پوشی کنید تا دیگران نسبت به زنهای شما چشم پوشی کنند.
کنز العمال، ج 16، ص 466.
18. حق پدر
عن ابی الحسن موسی(ع) قال:
سال رجل رسول الله(ص): ما حق الوالد علی ولده؟ قال: لا یسمیه باسمه، و لا یمشی بین یدیه، و لا یجلس قبله و لا یستسب له.
از امام کاظم(ع) نقل شده که فرمود:
مردی از پیامبر خدا(ص) سؤال کرد: حق پدر بر فرزند چیست؟ حضرت فرمود: 1 - او را با نام صدا نکند 2 - در راه رفتن از او جلو نیفتند. 3 - قبل از او ننشیند. 4 - کاری انجام ندهد که مردم پدرش را فحش بدهند.
بحار الانوار، ج 74، ص 45.
19. عبادت در نگاه
قال رسول الله(ص(
نظر الولد الی والدیه حبا لهما عبادة.
رسول خدا(ص) فرمود:
نگاه محبت آمیز فرزند به پدر و مادرش عبادت است.
بحار الانوار، ج 74، ص 80.
20. رفتار با والدین
عن ابی ولاد الحناط قال:
سالت ابا عبد الله(ع) عن قول الله:
«و بالوالدین احسانا» (1)
فقال: الاحسان ان تحسن صحبتهما و لا تکلفهما ان یسالاک شیئا هما یحتاجان الیه.
ابی ولاد می گوید:
معنای آیه «و بالوالدین احسانا» را از امام صادق(ع) پرسیدم، فرمود:
احسان به پدر و مادر اینست که رفتارت را با آنها نیکو کنی و مجبورشان نکنی تا چیزی که نیاز دارند از تو بخواهند. «یعنی قبل از درخواست آنان » نیازشان را برطرف کنی ».
بحار الانوار، ج 74، ص 79.
21. وظیفه در برابر والدین
قال ابو عبد الله(ع)
لا تملا عینیک من النظر الیهما الا برحمة و رقة، و لا ترفع صوتک فوق اصواتهما، و لا یدیک فوق ایدیهما و لا تتقدم قدامهما.
امام صادق(ع) فرمود:
چشمهایت را جز از روی دلسوزی و مهربانی با پدر و مادر خیره مکن و صدایت را بلندتر از صدای آنها نکن دستهایت را بالای دستهای آنها مبر، و جلوتر از آنان راه مرو.
بحار الانوار، ج 74، ص 79.
22. نیابت از پدر و مادر
قال ابو عبد الله(ع(
ما یمنع الرجل منکم ان یبر والدیه حیین او میتین، یصلی عنهما و یتصدق عنهما و یحج عنهما و له مثل ذلک، فیزیده الله(عز و جل) ببره و صلاته خیراً کثیراً.
امام صادق(ع) فرمود:
چه چیز مانع شخص می شود وقتی که پدر و مادرش زنده یا مرده اند به آنها نیکی کند، باین صورت که به نیت آنها نماز بخواند، صدقه بدهد، حج بجا بیاورد و روزه بگیرد، زیرا اگر چنین کند ثواب آنها به پدر و مادر می رسد و به خود شخص هم همانقدر ثواب داده می شود، به علاوه خداوند متعال به واسطه کارهای نیک و نماز او خیر زیادی به او عطا می کند.
بحار الانوار، ج 74، ص 46.
23. نیکی به والدین بد
عن ابی جعفر(ع) قال:
ثلاث لم یجعل الله (عز و جل) لاحد فیهن رخصة اداء الامانة الی البر و الفاجر و الوفاء بالعهد للبر و الفاجر و بر الوالدین برین کانا او فاجرین.
امام باقر(ع) فرمود:
در سه چیز خداوند متعال به احدی اجازه ترک آنها را نداده است.
1 - ادای امانت به مرد نیکوکار و فاسق.
2 - وفای به عهد و پیمان نسبت به نیکوکار و فاسق.
3 - نیکی به پدر و مادر، نیکو کار باشند یا فاسق و لا ابالی.
بحار الانوار، ج 74، ص 56.
24. برخورد با پدر و مادر مشرک
فیما کتب الرضا(ع) للمامون:
بر الوالدین واجب، و ان کانا مشرکین و لا طاعة لهما فی معصیة الخالق.
در نوشته حضرت رضا(ع) به مامون آمده که:
نیکی به پدر و مادر واجب و لازم است اگرچه مشرک و کافر باشند، ولی در معصیت خدا نباید اطاعتشان کرد.
بحار الانوار، ج 74، ص 72.
25. زیارت قبر والدین
عن رسول الله(ص) قال:
من زار قبر والدیه او احدهما فی کل جمعة مرة غفر الله له و کتب برا.
رسول خدا(ص) فرمود:
کسی که قبر پدر و مادر یا یکی از آندو را در هر جمعه یکبار زیارت کند خداوند او را می بخشد و او را نیکوکار می نویسد.
کنز العمال، ج 16، ص 468.
26. بهشت و نیکی به والدین
عن ابی الحسن(ع) قال: قال رسول الله(ص(
کن بارا و اقتصر علی الجنة و ان کنت عاقا فاقتصر علی النار.
از امام رضا(ع) نقل شده که فرمود:
رسول خدا(ص) فرمود:
نسبت به پدر و مادر نیکوکار باش تا پاداش تو بهشت باشد ولی اگر عاق آنها شوی جهنمی خواهی بود.
اصول کافی، ج 2، ص 348.
27. نگاه تیز به پدر و مادر
عن ابی عبد الله(ع) قال:
لو علم الله شیئا ادنی من اف لنهی عنه، و هو من ادنی العقوق و من العقوق ان ینظر الرجل الی والدیه فیحد النظر الیهما.
امام صادق(ع) فرمود:
اگر خداوند چیزی کمتر از اف (اوه) گفتن سراغ داشت از آن نهی می کرد: و اف گفتن از کمترین مراتب عاق شدن است. نوعی از عاق شدن اینست که انسان به پدر و مادرش تیز نگاه کند. (خیره شود(.
اصول کافی، ج 4، ص 50.
28. نگاه خشم آلود به پدر و مادر
عن ابی عبد الله(ع) قال:
من نظر الی ابویه نظر ماقت، و هما ظالمان له، لم یقبل الله له صلاة.
امام صادق(ع) فرمود:
کسی که از روی نفرت به پدر و مادرش که باو ستم کرده اند نگاه کند، نمازش در درگاه الهی پذیرفته نمی شود.
اصول کافی، ج 4، ص 50.
29. غمگین کردن پدر و مادر
قال امیرالمؤمنین(ع(
من احزن والدیه فقد عقهما.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود:
کسی که پدر و مادر خویش را غمگین سازد عاق والدین شده است. (حق آنها را رعایت نکرده است.)
بحار الانوار، ج 74، ص 64.
30. نتیجه بی ادبی به والدین
عن ابی جعفر(ع) قال:
ان ابی نظر الی رجل و معه ابنه یمشی و الابن متکی ء علی ذراع الاب، قال:
فما کلمه ابی مقتا له حتی فارق الدنیا.
امام صادق(ع) فرمود:
پدرم مردی را دید که پسرش همراهش راه می رفت و به بازوی پدر تکیه کرده بود، (وقتی این جریان را دید) تا زنده بود از روی ناراحتی و خشم با او صحبت نکرد.
بحار الانوار، ج 74، ص 64.
31. درگیری با پدر
قال ابو عبد الله(ع(
ثلاثة من عازهم ذل:
الوالد و السلطان و الغریم.
امام صادق(ع) فرمود:
هر کس با این سه نفر کشمکش کند خوار می گردد:
پدر، سلطان حق و شخص بدهکار.
بحار الانوار، ج 74، ص 71.
32. محرومیت عاق والدین
قال رسول الله(ص(
ایاکم و عقوق الوالدین، فان ریح الجنة توجد من مسیرة الف عام و لا یجدها عاق و لا قاطع رحم.
پیامبر خدا(ص) فرمود:
از عاق والدین شدن بپرهیزید، زیرا با اینکه بوی بهشت از مسافت هزار سال به مشام می رسد، عاق والدین و کسی که قطع رحم کند آن بو را احساس نخواهد کرد. (یعنی بیش از هزار سال از بهشت فاصله دارد.)
بحار الانوار، ج 74، ص 62.
33. بدبختی عاق والدین
عن الصادق(ع) قال:
لا یدخل الجنة العاق لوالدیه و المدمن الخمر و المنان بالفعال للخیر اذا عمله.
امام صادق(ع) فرمود:
عاق والدین و شرابخوار و انسان خیر منت گذار وارد بهشت نمی شوند.
بحار الانوار، ج 74، ص 74.
34. عاقبت عاق والدین
قال رسول الله(ص(
اربعة لا ینظر الله الیهم یوم القیامة، عاق و منان و مکذب بالقدر و مدمن خمر.رسول خدا(ص) فرمود:
در قیامت خدا به چهار گروه نظر رحمت نخواهد کرد:
1 - عاق والدین 2 - منت گذار3 - منکر قضاء و قدر4 - شرابخوار.
بحار الانوار، ج 74، ص 71.
35. مجازات عاق والدین
قال رسول الله(ص(
ثلاثة من الذنوب تعجل عقوبتها و لا تؤخر الی الاخرة:
عقوق الوالدین، و البغی علی الناس و کفر الاحسان.
پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود:
کیفر سه گناه به قیامت نمی ماند (یعنی در همین دنیا مجازات می شود
1 - عاق پدر و مادر2 - ظلم و تجاوز به مردم 3 - ناسپاسی در مقابل احسان و نیکی.
بحار الانوار، ج 74، ص 74.
36. عاق والدین
عن ابی عبد الله(ع) قال:
الذنوب التی تظلم الهواء عقوق الوالدین.
امام صادق(ع) فرمود:
از گناهانی که هوا را تیره و تار می کند عاق والدین شدن است.
بحار الانوار، ج 74، ص 74.
37. شقاوت عاق والدین
قال الصادق(ع(
عقوق الوالدین من الکبائر لان الله (عز و جل) جعل العاق عصیا شقیا.
امام صادق(ع) فرمود:
عاق پدر و مادر شدن از گناهان کبیره است، زیرا خداوند متعال عاق والدین را گناهکار شقی شمرده است.
بحار الانوار، ج 74، ص 74.
38. هلاکت عاق والدین
عن ابی عبد الله(ع(:
ان رسول الله(ص) حضر شابا عند وفاته فقال(ص) له:
قل: لا اله الا الله،قال(ع): فاعتقل لسانه مرارا فقال(ص) لامراة عند راسه: هل لهذا ام؟
قالت: نعم انا امه،قال(ص): افساخطة انت علیه؟
قالت: نعم ما کلمته منذ ست حجج،قال(ص) لها: ارضی عنه،قالت: رضی الله عنه برضاک یا رسول الله فقال له رسول الله(ص): قال: لا اله الا الله قال(ع): فقالها… ثم طفی…
امام صادق(ع) فرمود:
هنگام مرگ جوانی، پیامبر اکرم(ص) کنار بستر او حضور یافتند و به جوان فرمودند: بگو لا اله الا الله، فرمود: زبانش بند آمد، چندبار تکرار کرد ولی زبان او بند شد، پیامبر(ص) به زنی که کنار جوان بود فرمود: آیا این جوان مادر دارد؟ زن گفت: بله، من مادر او هستم، فرمود: آیا از او ناراضی هستی؟ زن گفت: بله شش سال است با او صحبت نکرده ام، فرمود: از او راضی شو، زن گفت: یا رسول الله بخاطر رضایت تو خدا از او راضی شود. (من از او راضی شدم) سپس پیامبر(ص) بجوان فرمود: بگو لا اله الا الله، جوان در این هنگام گفت: لا اله الا الله و پس از لحظاتی مرد.
بحار الانوار، ج 74، ص 75.
39. اعمال عاق والدین
قال رسول الله(ص(:
یقال للعاق اعمل ما شئت فانی لا اغفر لک و یقال للبار اعمل ما شئت فانی ساغفر لک.
رسول خدا(ص) فرمود:
به عاق والدین از (طرف خدا) گفته می شود: هر کاری می خواهی انجام بده دیگر تو را نمی بخشم و به نیکوکار (نسبت به پدر و مادر) هم گفته می شود: هر چه می خواهی انجام ده تو را می بخشم.
بحار الانوار، ج 74، ص 80.
40. نیکی به والدین و آمرزش گناه
قال علی بن الحسین(ع):
جاء رجل الی النبی(ص) فقال: یا رسول الله ما من عمل قبیح الا قد عملته فهل لی توبة؟
فقال له رسول الله(ص(
فهل من والدیک احد حی؟
قال: ابی قال: فاذهب فبره.
قال: فلما ولی قال رسول الله(ص(:
لو کانت امه.
امام سجاد(ع) فرمود:
مردی خدمت رسول خدا(ص) رسید و گفت: ای رسول خدا، من هیچ کار زشتی نمانده که انجام نداده باشم، آیا می توانم توبه کنم؟ رسول خدا(ص) فرمود: آیا هیچیک از پدر و مادرت زنده هستند؟ گفت: بله، پدرم. حضرت فرمود: برو به او نیکی کن (تا آمرزیده شوی). وقتی او راه افتاد پیامبر(ص) فرمود: کاش مادرش زنده بود. (یعنی اگر او زنده بود و به او نیکی می کرد، زودتر آمرزیده می شد.)بحار الانوار، ج 74، ص 82.)
بررسی و تبیین رسالت دانشگاه از منظر امام خمینی(ره)
به نام خدا
عنوان: بررسی و تبیین رسالت دانشگاه از منظر امام خمینی(ره)
نويسندگان: 1- قنبر گل پرست 2- حبيبه شاهنده
چكيده
پایه و سرمنشأ سعادت و شقاوت هر ملتي وابسته به دانشگاه است و دانشگاه مهد تربيت انسان هاي متعهد و مؤمن است و و براي رسيدن به اين سعادت از منظر امام خميني (ره)در حقيقت دانشگاه ها بايد دو كار عمده را در دستور كار خود قرار دهند: یكی، تربیت و اصلاح انسان ها؛ و دیگر، تربیت دانشمندان متخصص و متعهد و به نظر ايشان، هر دو كار باید در كنار یكدیگر انجام شود.و خود كفايي، خود اتكايي ، استقلال علمي وفرهنگي ،حفظ و تداوم ارزشهاي انقلاب اسلامي ،مشاركت در مسائل سياسي و اجتماعي ، توليد دانش و فن آوري بومي و مشاركت در توسعه و سازندگي و آباداني كشور،از رسالت و وظايف مهم دانشگاه مي باشد و زماني اين اهداف به سر منزل مقصود خواهد رسيد كه به فرموده امام (ره) بين دو نهاد مهم و حساس، دانشگاه و حوزه علميه ، وحدت و يكپارچگي وجود داشته باشد.
اهميت اين مقاله در اين است كه رسالت دانشگاه ها را از منظر امام(ره)، با روش توصيف و تحليلي، مورد بررسي و تبيين نموده است و شناساندن رسالت دانشگاهها به موسسات آموزش عالي ودانشگاهها، تبيين توصيه هاي امام (ره) به دانشجويان و اساتيد دانشگاهها، از اهداف مهم اين مقاله مي باشد .در اين مقاله رسالت هاي مهم دانشگاه از منظر امام خميني (ره)از جمله انسان ساز، خودكفايي واستقلال علمي وفرهنگي، خوشبختي و سعادتمندي ملت، تعهد اجتماعي وسياسي، حفظ تداوم انقلاب اسلامي، سازندگي و توسعه، وحدت حوزه ودانشگاه مورد تبيين و تشريح قرار گرفته است.
از منظر امام خمینی(ره) دانشگاه می تواند ملتها بخصوص جوانان را از مفاسد، وابستگی به کشورهای استعمارگر و بدبختی ونجات داده و راه خوشبختی و خودکفایی یک ملت را در تمام جنبه ها هموار کند که از منظر ایشان شرط تحقق این امر بدون همکاری و همدلی حوزه و دانشگاه و دیگر نهادهای آموزشی و فرهنگی، دست نیافتنی و غیر ممکن است.
كليد وازه: رسالت، دانشگاه، استقلال، وابستگي، خودكفايي
.
مقدمه
دانشگاه در سرنوشت گشور نقش برجسته و تأثيرگذاري دارد. دانشگاه با تربيت دانشجويان، اثري ماندگار ودرازمدت را بر سرنوشت كشور ومصالح ملت وفرهنگ مردم برجاي مي گذارد. برجستگي اين نقش در ماندگاري و آثار ديرپاي دانشگاه است وفرآورده هايي كه هريك در ساختمان اين اثر ماندگار، چون خشتي و مصالحي، جايگاه تأثيرگذار دارند.(موسسه فرهنگي قدر ولايت، 1386،ص11).
امروزه همه كشورها براي رسيدن به مقاصد و آرمان هاي خود به وجود سازمان هايي همچون آموزش و پرورش، مراكزونهاد هاي فرهنگي و…. به خصوص دانشگاه نيازمندند و علل توسعه و پيشرفت ملت ها در تمام جنبه ها از جمله سياسي،اقتصادي، علمي….به دانشگاه هاي مجهز، پژوهش محورومستقل مي باشد در واقع دانشگاه ومؤسسات آموزش عالي، يك سازماني است كه سعادت، پيشرفت و توسعه،رشد و توليد علم و تربيت انسان هاي منعهد و عالم هركشوري وابسته به آن است كه اگر اين سازمان به وظايف خود به خوبي عمل كند ملت ها را از غرق شدن در درياي پر تلاطم و طوفاني نجات داده و به ساحل آرامش و سعادت مي رساند.
دانشگاه در رأس همه پيشرفتها، سعادت، بدبختي و شقاوت همه ملتها قرار دارد. دانشگاه هم منشاءِ دردها و فسادهاي موجود و هم منشاءِ اصلاح امور كشور است. همچنانكه حضرت امام خميني (ره) در اين باره مي فرمايند: “دانشگاه خوب، یک ملت را سعادتمند میکند و دانشگاه غیراسلامی، دانشگاه بد، یک ملت را عقب میزند” و در جای دیگر میفرمایند: “این افرادی که از دانشگاه میآیند، یا مخرّب یک کشوری هستند یا سازنده آن کشور هستند” و “هر چه از خوبیها و بدیها برای یک ملتی تحقق پیدا میکند: آن را در رأس امور ميخوانند؛ از جمله: «مقدرات اين مملكت، دست اين دانشگاهيهاست»، «از دانشگاه [است كه] بايد سرنوشت يك ملت تعيين شود»(صحيفه نورج19،ص253) و «دانشگاه كه رأس امور هست و تقديرات يك كشوري، مقدرات يك كشوري بسته به وجود آنهاست، بايد جديّت كنند كه روي خودشان را از غرب و شرق برگردانند».
دانشگاه از ديدگاه امام خميني(رحمت الله علیه)آن قدر اهميت دارد كه اگر نقش واقعي خود را نداشته باشد، همه چيز مملكت ازدست خواهد رفت. ايشان در جملهاي اين اهميت را گوشزد كردهاند: «اگر دانشگاه را ما سست بگيريم و از دست برود، همه چيزمان از دستمان رفته است».
دانشگاه به عنوان يك سازمان علمي وفرهنگي، سرمنشأ همه تحولات از جمله تغير و تحول و تربيت انسانهاي عالم و دانشمند، يك ملت به حساب مي آيد، همچنانكه از منظر امام خميني(ره) كار عمده دانشگاهها یکی، «تربیت و اصلاح انسانها»؛ و دیگري، «تربیت دانشمندان و متخصّصان» است. دانشگاههاي كشور ايران در گذشته به دليل وابستگي به فرهنگ وعلم كشورهاي غربي و وارد نمودن دانشهاي غربي از اين كار عمده از منظر امام به دور بوده و حتي در ابتدايي ترين امور علمي وابسته به غرب بودند اما به بركت انقلاب اسلامي و اسلامي شدن دانشگاه ها با دستورات و رهنمود هاي امام خميني (ره) از وابستگي و واردات فن و دانش رهايي و به خود كفايي علمي دست يافت.
امام خميني(رحمت الله علیه)براي دانشگاه، دانشگاهيان و دانشجويان، پيامها و سخناني بيان فرمودهاند كه اگر با دقت و از ابعاد گوناگون تجزيه و تحليل شوند، راه نجات يك ملت و كشور در دنيا و آخرت مشخص و در صورت عمل به آن رهنمودها، اين نجات محقق ميشود.اما بعد از بيش از ربع قرن از پيروزي انقلاب اسلامي آيا مراكز علمي و دانشگاه ها سخنان و فرمايشات امام خميني (ره ) را در سرلوحه عملكرد علمي شان قرار دادند ؟ و آيا به رسالتي كه امام (ره) بارها به آن تاكيد داشتند عمل كرده اند ؟
پژوهش هاي مختلفي در مورد اين موضوع به نگارش در آمده است كه از جمله مقاله موسوي با عنوان “جايگاه دانشگاه از ديدگاه امام خميني(ره)” با بررسي انديشه هاي امام به تبيين بيانات ايشان در مورد اهميت دانشگاه وتأثير آن بر سرنوشت كشور پرداخته ودانشگاه را سرمنشأ همه امور يك كشور از جمله بدبختي وسعادتمندي يك ملت دانسته وبه رسالت دانشگاه از جمله انسان سازي، الگو قرار گرفتن براي ملل ديگرو….، اشاره نموده است.
رشيدي زاده، در مقاله خود با عنوان ” انتظارات و ضرورت هاي وحدت و حوزه” وحدت حوزه ودانشگاه را از عوامل مهم تبيين علوم ديني در محيط دانشگاه بيان نموده است. همچنين خضريان در مقاله خود با عنوان” دانشگاه در نظر امام(ره) ” دانشگاه را نقطه آرماني هدايت جامعه دانسته و گفتمان انقلاب اسلامي و تبيين آن را سرمنشأ رسالت دانشگاه اظهار نموده است. به اسلامي شدن، انسان سازي، تربيت انسانهاي انديشمند، خودكفايي علمي، حفظ وپايداري انقلاب اسلامي به عنوان رسالت هاي مهم دانشگاه در مقالات مختلف اشاره شده است.
اهميت اين مقاله در اين است كه رسالت دانشگاه ودانشگاهيان را از منظر امام، با روش توصيفي و تحليلي، بررسي و تبيين نموده است. و شناساندن رسالت دانشگاهها به موسسات آموزش عالي ودانشگاهها،تبيين توصيه هاي امام (ره) به دانشجويان و اساتيد دانشگاهها، از اهداف مهم اين مقاله مي باشد .در اين مقاله رسالت هاي مهم دانشگاه از منظر امام خميني (ره)از جمله تربيت انسانهاي متعهد و مؤمن( انسان ساز)، خودكفايي واستقلال علمي وفرهنگي، خوشبختي و سعادتمندي ملت، تعهد اجتماعي وسياسي، حفظ تداوم انقلاب اسلامي، سازندگي و توسعه، وحدت حوزه ودانشگاه تبيين وتشريح خواهد شد.
تربيت انسان هاي مؤمن، متعهد وبا ايمان( انسان سازي)
از جمله رسالت ووظايف دانشگاه تربيت انسانهاي با ايمان ومؤمن است. سرمنشأ بدبختي وسعادتمندي يك ملت از دانشگاه است. دانشگاه با تربيت انسان هاي وابسته و بي اعتماد به نفس مي تواند مديريت و رهبري ملت را به اجانب و استعمار گران بسپارد وبا تربيت انسا نهاي با ايمان ووفادار به كشور خود سعادتمندي وترقي يك ملت را رقم بزند. امام خميني با توجه به وضيعت رسالت دانشگاه را انسان سازي يعني تربيت انسان هاي مؤمن، وفادار به ملت خود و متعهد مي داند ومي فرمايد:« ما هر دو طايفه بايد تربيت كنيم قشرهاي جامعه را. ما احتياج به آدم داريم، مملكت ما احتياج دارد به اينكه انسان درست بشود در آن، مؤمن باشد. آدمي كه اززير دستگاه شما يا دستگاه ما بيرون مي آيد، اگرمؤمن باشد، ديگر نمي شود كه زيربار ظلم اجانب برود ويا تطميع ها وتهديدي ها را همه، آني كه تطميع مي شود وتهديد در آنها اثر مي كند آنهايي است كه ايمان ندارند».(مؤسسه نشر وتنظيم آثار امام خميني(ره)، 1377،ص177).
همجنين ا مام مي فرمايد: «دانشگاه يايد مهد تربيت باشد مهدي كه انسانهاي معنويت گرا تربيت كند نه انسانهاي ماديگرا، همچنين ايشان مصون سازي كشور را نتيجه تربيت انسانهاي مؤمن ومتعهد مي داند و مي فرمايند: «اگر دانشگاهها درست نشود ومدرسه هاي ما هم درست نشود اميد اينكه يك جمهوري اسلامي ما پيدا بكنيم نداريم. اگر اين دو قشر تربيت شدند به طوري كه اسلام مي خواهد، تربيت انساني شدند هم مملكت ما مصون مي شود از تصرف شياطين وروي چرخ خودش گردش مي كند بدون وابستگي به خارج و بدون خيانتهاي داخلي و هم ترقيات حاصل مي شود براي شما»ا.(همان ). امام خمینی (س) با نگرشی ژرف به ابعاد گوناگون، از جمله به این مسأله توجه کرده و با کلامهای گوهربار خود راه را نشان دادهاند.
ایشان دراين خصوص میفرمایند: “شما دانشگاهیها کوشش کنید که انسان درست کنید؛ اگر انسان درست کردید، مملکت خودتان را نجات میدهید"، “دانشگاه باید مرکز درستکردن انسان باشد"، “دانشگاهها را مرکز تربیت قرار دهید؛ علاوه بر دانش، تربیت لازم است. اگر یک دانشمندی تربیت نداشته باشد، مضرّ است"، “دانشگاه را باید شما رو به خدا بیرید، رو به معنویت ببرید. و همه درسها هم خوانده بشود، همه درسها هم برای خدا خوانده بشود"؛ و بالأخره در فرازی دیگر، با اشاره به هر دو عامل تخصص و تعهد در کنار هم، میفرمایند: “اگر دانشگاه واقعا دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامی باشد، یعنی در کنار تحصیلات، تهذیب هم در آنجا متحقق باشد، تعهد هم باشد، یک کشوری را اینها میتوانند به سعادت برسانند".
پس ملاحظه میشود که امام خمینی(س) در این مجموعه از بیانات، ضمن اشاره به اینکه دانشگاه باید مرکز تربیت، انسانسازی و خداجویی باشد، کسب تخصص را هم لازم میشمرند. نپرداختن به چنین موضوعی را باعث نابودی کشور ذکر میکنند و متخصص غیرمتعهد و فاقد تربیت انسانی را به حال کشور مضرّ میدانند.
امّا روشن است که رسیدن به این دو عامل و جهت، یعنی تخصص و تعهد، بهآسانی صورت نمیگیرد و به کار و تلاش جدی استادان و دانشجویان و همه دست اندرکاران و متفکران دلسوز و هنرمندان دردمند نیاز دارد؛ که هر یک، بویژه دانشگاهیان، باید از یک سو به این تلاش و جدّیت دست زنند و متحمل سختیها و ناراحتیها شوند و از سویی دیگر، با شناخت موانع و مشکلات، در صدد مبارزه با آن موانع و حل مشکلات برآیند. از این جهت است که امام عزیز بکارگیری این کوشش و تلاش را متذکر میشوند و آن را لازم میشمارند. ایشان در جایی میفرمایند: “جدیت و فداکاری لازم دارد تا دانشگاه، دانشگاه بشود"؛ و در جایی دیگر به این تلاش و کوشش ارج مینهند و بر فداکاران و تلاشگران درود میفرستند: “سلام بر جوانان برومندی که با سلاح علم در سرافرازی و اعتلای کشور، کشور عزیز اسلامی کوشا، و در رسیدن به هدفهای انسانی ـ اسلامی از هیچ زحمت و کوششی دریغ ندارند". (موسوي ، جايگاه دانشگاه از ديد امام (ره)، 1388).
در واقع امام خميني(ره) رسالت و وظايف دانشگاه را تربيت انسانهاي مؤمن، معنويت گرا، تربيت مطابق فطرت الهي، متعهد، اصلاح و هدايت فطرت انسانها، تعليم و آموزش همراه با تربيت انساني و …، مي داند.
خودكفايي و استقلال علمي وفرهنگي
از دانشگاه است كه مي تواند يك كشور مستقل باشد و از دانشگاه است كه مي تواند يك كشوري كشور وابسته باشد(امام خميني(ره) ).
وابستگي و خودباختگي هر ملتي از لحاظ علم وفن آوري علل از دست دادن هويت ملي و فرهنگ و ارزش هر كشوري به حساب مي آيد و در اين وابستگي و خودباختگي دانشگاه نقش مؤثري را ايفا مي كند. به نظر امام خميني(ره)بايد قيد و بندها و دلبستگي به غرب و يا مظاهرِ ديگرِ شبيه به آن را رها كنيم و از آنها آزاد شويم. امّا ممكن است اين سؤال به ذهن خطور كند: بعد از قطع اين رابطه، چه ميشود؟ آيا پس از آن، در خلأ، تنهايي، بيياوري و بدبختي قرار نخواهيم گرفت؟ آيا همه چيزمان نابود نخواهد شد و به هلاكت نخواهيم افتاد ، براساس گفتههاي امام (رحمت الله علیه)«خودباوري» و «اتكا به خود» و «خويشتنيابي» است؛ كه خلاءِ موجود را به بهترين وجهي پر خواهد كرد. ايشان در خطاب به دانشجويان ميفرمايند: «شما دانشجويان عزيز! خودتان درصدد اين باشيد كه از غربزدگي بيرون بياييد. اين گمشده خودتان را پيدا كنيد. گمشده شما، خودتان هستيد». امّا اين خود را چگونه ميتوان پيدا كرد؟ و آيا چگونهبودن و چگونهشدن، خودپيدا كردن است؟
طبيعتاً اصطلاح «خود را يافتن» بايد مفهومي خاص داشته باشد. آنچنان «خودي» كه نه تنها جايگزين خلأ و قطع وابستگي شود، بلكه حالتي رشديابنده داشته باشد و استاد، دانشجو و دانشگاه را به بهترين وجه بسازد و آنها را از جهات مادي و معنوي، به صلاح و ساحل نجات و رشد و ترقي برساند(موسوي،1388) .
امام خميني (ره) دانشگاه را زمينه ساز استقلال مملكت مي داند و مي فرماييد:« اگر دانشگاهها درست نشود ومدرسه هاي ما هم درست نشود اميد اينكه يك جمهوري اسلامي ما پيدا بكنيم نداريم . اگر اين دو قشر تربيت شدند به طوري كه اسلام مي خواهد، تربيت انساني شدند هم مملكت ما مصون مي شود از تصرف شياطين وروي چرخ خودش گردش مي كند بدون وابستگي به خارج و بدون خيانتهاي داخلي و هم ترقيات حاصل مي شود براي شما»(مؤسسه نشر وتنظيم آثار آمام خميني(ره)، ص187). امام خميني (ره) خودباختگي و از دست دادن اسقلال فكري از جمله در علم پزشكي را عامل وابستگي كشور و بدبختي يك ملت مي داند و مي فرمايد:« در عين حالي كه طبيب داريم، يكي كه مريض مي شود مي گويند اروپا بايد ببريم؟ اين براي اين است كه خودمان را از دست داديم. استقلال فكري ديگري نداريم. همه اش دنبال اين هستسم كه غرب چه كاره است»(صحيفه نور، جلد8،ص95).
در واقع امام (ره) وابستكي پزشكي به غرب را از علل از دست داده استقلال فكري دانشگاه از لحاظ علم وفن آورزي مي دانسته است و دانشگاه را به سمت اسقلال فكري و به دست آوردن هويت خودشان سوق مي داده و مي فرمايد:« دانشگاهها بروند دنبال اينكه جوانهاي ما را مستقل بار بياورند، تربيت كنند كه بفهمند خودشان يك فرهنك دارند، يك فرهنگ بزرگ دارند، بفهمند كه فرهنگ از اينجا صادر شده است به خارج، بفهمند كه ما هم يك چيزي در عالم هستيم وما خودمان مي خواهيم خودمان را اداره كنيم (مؤسسه نشر وتنظيم آثار آمام خميني(ره)، ص187). امام خميني(ره) جهت استقلال كشور در علم وفن آوري دانشگاه را به قطع احتياج از خارج سفارش مي كرده ودانشگاهها را به جديت و تلاش دراستقلال توليد علم ودانش و خودكفايي در دانش به سعي و تلاش توصيه مي كرد و مي فرمود:« اگر يك ملت بخواهد مستقل باشد، شرط اول اين است كه احتياج نداشته باشد به غير، اگر احتياج داشت كه نمي تواند مستقل باشد، احتياج خودش يك وابستگي است».(همان) ايشان خروج از وابستگي را بدست آوردن اعتماد به نفس و هويت ملي، توليد علم بومي، برگرداندن روي خود از غرب وشرق، عدم گرايش به شرق و غرب در دانشگاهها، بريدن از خارج،كسب علم از موضع استقلال مي دانسته است. حضرت امام خميني(ره) استقلال و قطع وابستگي دانشگاهها را در علم دانش از غرب، نتيجه انزوا شدن و محدوديتهاي استعمارگران دانسته كه با فرصت طلبي دانشمندان و دانشگاهيان داخل كشورمان به وجود آمده است.(نور،جلد13، ص311).
بنابريان امام (ره) خودكفايي و استقلال ملتها را از رسالت مهم دانشگاه مي داند و دانشگاهيان را به تلاش وكوشش فراوان براي به استقلال رساندن ملت از همه لحاظ توصيه و سفارش كرده است.
خوشبختي و سعادتمندي ملتها
سعادت و خوشبختي هر كشوري وابسته به دانشگاه و وحدت ميان سازمانها و نهادهاي فرهنگي از جمله حوزه مي باشد. هرچه هماهنگي و اتحاد بين اين نهادها مداوم وبيشتر باشد سعادت و خوشبختي ملت تضمين؛ و اما اگر ميان اين نهادها تضاد و ناهماهنگي باشد بدبختي و شقاوت آن ملت رقم خواهد خورد.از منظر امام دانشگاه سرچشمه ومنشأ سعادت و شقاوت ملتها مي باشد و ايشان مي فرمايند:« دانشگاه مبدأ همه تحولات است. از دانشگاه علوم قديمه، چه دانشگاه علوم جديده، از دانشگاه سعادت يك ملت و در مقابل سعادت، شقاوت يك ملت سرچشمه مي گيرد. دانشگاه را بايد جديت بكنيد دانشگاه را درستش كنيد، دانشگاه را اسلاميش كنيد(نور، جلد6، ص61).
ايشان همچنين دانشگاه را والاترين مقام در سعادتمندي يك كشور و ملت دانسته و مي فرمايند: « آنهايي كه در زمان سابق براي مملكت غصه مي خورند،بايد خودشان را مجهز كنند كه اين فرزندان ايران، متعهد ودر خئمت خود ايران باشند .اگر اينطور بشود،دانشگاه بالاترين مقامي است كه كشور مارا به سعادت مي رساند .دانشگاه دو راه دارد :راه جهنم و راه سعادت، راه ذلت و مسكنت و نوكرمآبي و امثال اينها و راه عظمت و عزت وبزرگ منشي. دانشگاه، همين دانشگاه را تا – دانشگاه- را ما داريم فايده ندارد. ما دانشگاه پنجاه سال است داريم و از دانشگاه هرچه فساد توي اين مملكت پيدا شد از اين اشخاصي بودند كه در دانشگاه تحصيل كرده بودند،تخصص هم شايد داشتند». (صحيفه نور،ج13،ص210).
دانشگاه با توليد دانش مفيد ومؤثرو هدايت جوانان وملتها آنان را از افتادن به مفاسدها ونجات داده و به راه الهي وخدايي سوق دهدو با اين كار همه ملتها را اصلاح كند.از منظر امام (ره) دانشگاه مي تواند يك ملت را اصلاح و و به تباهي بكشاند. ايشان مي فرمايند:« دانشگاه و تربيت دانشگاهي است كه جوانهاي ما را يا طرف غرب مي كشد يا طرف شرق، و آنها را از خودشان تهي مي كند و وجهه آنها را متوجه به غرب و شرق مي كند تا اينكه يا شرق غلبه كند و تمام جهات ايران را و شرق را و تمام بلاد مسلمين را از بين ببرد و غلبه كند وهمه فرهنگ وچيزهاي ديگري را از ما بگيرند و به جاي آن يك مغز شرقي يا غربي بنشانند وملت ما را به تباهي بكشند»(نور، جلد 14، ص278).بنابراين دانشگاه به عنوان يك چراغ هدايت و منشأ ترقي و يا عقب گرد همه جنبه ها چه اقتصادي، سياسي، معنوي، علمي و فرهنگي و..مي تواند سعادت و شقاوت يك ملت را رقم زند و سرمايه ي اميد هاي يك كشورباشد ويا همه اميد هاي يك ملت را به باد نااميدي بسپارد. در واقع از منظر امام تلاش كشورهاي استعمارگربدبخت كردن ملتها توسط وابسته كردن دانشگاه است كه ملتها مي توانند از طريق تربيت انسانهاي مؤمن و متعهد به نظام و استقلال و خودكفايي علمي و بومي سازي آن ملت را از غرق شدن در درياي استعمارگر نجات دهد.
تعهد اجتماعي ومسئوليت سياسي
مشاركت همه نهادهاو سازمان ها براي پيشبرد آرمان هاي هدفمند و پيشرفت سياسي و اجتماعي ملت لازم و ضروري به نظر مي رسد كه از مهمترين اين سازمان ها دانشگاه است كه نمي توان مشاركت ونقش دانشگاهيان و دانشجويان و اساتيد را در اين پيشبرد اين اهداف ناديده گرفت از جمله امور اجتماعي و سياسي رسالت دانشگاهيان كه مي توانندبا بصيرت خود، مردم را همراهي كنند مي توان به انتخابات وملاك و معيارهاي نامزدها و تبيين قانون اساسي ، تبيين ارزشها و مقابله با تهاجمات فرهنگي و بالا بردن سطح آگاهي مردم در برابر نقشه هاي شوم استعمارگران و …..مي باشد
تعهد اجتماعي و سياسي دانشگاه و دانشگاهيان از ديگر وجوه مورد عنايت موكد حضرت امام است.امام از دانشگاهياان انتظار دارند همچون ناظري بصير و آگاه ،هوشمندانه و متعهدانه عملكرد ها و تصميم گيري ها را مد نظر داشته و با نقادي دلسوزانه خطا و لرزش احتمالي را گوشزد نمايند و همچون مشاوران و كارشناساني امين مساعدت خويش را از دست اندر كاران و مجريان امور دريغ ندارند همچنين در رخدادها و مراحل حساس تعيين كنندهاي همچون انتخابات، همراه با ديگر بازوان فكري جامعه، با ارائه ملاك ها و معيارها مردم رابراي مشاركت و حضور مؤثر در سرنوشت خويش مدد رساند و در جهت گيري ها و خلق بستر هاي اجتماعي و فرهنگي تسهيل كننده راه تحكيم مقاومت ملي و انقلابي در برابر جهانخواران، امت اسلام را حامي و هادي باشند وبه مدد قدرت فني و دانش خويش در تشخيص ترفند هاي دشمنان، لحظه اي درنگ به خود راه ندهند .(موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)،1377،ص11)
همچنين ايشان صاحب نظران در دانشگاه را به نظر دهي درتبيين قانون اساسي و همراهي با قوه سه گانه سفارش مي كند (نور،ج9،ص103)
حفظ و تداوم انقلاب اسلامي
از مهمترين و اساسي ترين نقش دانشگاهيان حفظ و تداوم انقلاب اسلامي است انقلابي كه بعد از 2500 سال شاهنشاهي به رهبري امام خميني و با دادن خون هزاران شهيد و مجروح و بدون وابستگي به بلوك شرقي و غربي و با 15 سال دفاع همگاني مردم از سال 42 تا 57وبسيجيان و سلحشوران در هشت سال دفاع مقدس به ظهور رسيده است. و اكنون با گذشت بيش از ربع قرن از اين انقلاب بر دانشگاهيان است كه تبليغات انحرافي دشمنان را خنثي كنند همچنان كه امام (ره) مي فرمايند :«سياسيون و روشنفكرانو دانشگاهيان وظيفه اسلامي و ملي خود را به جا آورند و نگذارند نهضت را به وسيله تبليلغات پر سر و صدا 0منحرف كنند».(صحيفه نور،ج2،ص106) همچنين ايشان طرفداري از انقلاب و پرهيز از اختلاف را از ديگر وظايف دانشگاهيان دانسته و فرموده است كه :«من از همه قشرهاي جوان دانشگاهي و مدارس علوم دينيه و روشنفكران و نويسندگان و دانشمندان عاجزانه استدعامي كنم در اين وقت حساس از هرگونه اختلاف دست برداشته و دشمن بزرگ را هدف قرار دهند»(نور،ج10،ص258) . بنابراين امام دراين سخنان قشرهاي فرهنگي به خصوص دانشگاهيان را به و تداوم انقلاب اسلامي سفارش نموده و از آنان مي خواهد كه شجاعانه در مقابل انحرافات قيام نمايندتا استقلال و آزادي خود و ملت خودشان رااز آسيب و گزند دشمنان مصون نگه دارند
سازتدگي و توسعه
سازندگي و آباداني هر كشوري نياز به متخصص و متعهداني هست كه بتوانند جامعه را توسعه دهند و در تمام سطوح در كشاورزان، كارخانه ها، مهندسين و بازاري ها همه بايد براي سازندگي جامعه كمك كنند. اما نكته قابل توجه اين است كه دانشجويان و دانشگاهيان با تخصص و تعهد خود نقش تعيين كننده اي دراين ميان دارند كه نمي توان از آن چشم پوشي كرد.
امام (ره ) از اين نكته غافل نبودند ودر اين مورد رسالت دانشگاهيان را چنين بيان كردند :«دانشگاه بايد عالم تربيت كند يك عالم درست نه عالم اداري بلكه عالمي كه بتواند مملكت خودش را اداره كند از حيث علميت، از حيث فرهنگ، نه اينكه غايت آمال اين باشد يك چيزي دستش بيايد برود در يك اداره اي بنشيند مهمل و نه اينكه بودجه مملكت را بي خودي صرف كند .دانشگاه بايد خود را مجهز كند براي اينكه جوانان را بسازد آتيه كشور را پي ريزي بكنند .»ايشان در جايي ديگر سهم دانشگاه را در سازندگي و باز سازي كشور اينگونه تشريح مي كنند :«باز سازي و سازندگي كشور جز از طريق تعاون و همفكري ميسر نيست .و اين كشور متعلق به اسلام و همه ملت ايران است و همان گونه كه در جنگ همه در كنار هم بودند ، در صلح و سازندگي هم بايد در كنار يكديگر باشند .و مراكز علمي و دانشگاهي در اين امر بزرگ سهم بسزايي دارند. (نور،ج15،ص309)
ايجاد وحدت با حوزه علميه
دانشگاه براي به انجام رساندن رسالت و وظايف خود از جمله موارد فوق الذكر به تنهايي و بدون كمك گرفتن از ساير نهادهاي فرهنگي به خصوص حوزه نمي تواند به اهداف خود برسد. دانشگاه هر چه رسالت خود را به خوبي انجام دهد اما در انجام وظايف خود از حوزه كه يك نهاد فرهنگي و معنوي است، دوري ورزد به سختي مي تواند وظايف خود را به مرحله ا نجام رساندو اگر هم به تنهايي رسالت خود را به انجام برساند علم و دانش توليد شده در آن مقدس و پاك نبوده و انسان هاي تربيت شده در آن به دور از معنويت و ايمان بوده و اين عامل مي تواند يك ملت را به فساد وانحراف كشانده وبه دنبال آن بدبختي ونابودي آن ملت را رقم بزند. امام خميني(ره) براي همين مي فرماند: « دانشگاه وحوزه علميه وروحانيون مي توانند دومركز باشند براي تمام ترقيات و تمام پيشرفتهاي كشور. ومي تواند دو مركز باشند براي تمام انحرافات و تمام انحطاطات. از دانشگاه هست كه اشخاص متفكر متعهد بيرون مي آيد. اگر دانشگاه، دانشگاه باشد، اگر دانشگاه واقعاً دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامي باشند؛ يعني در كنار تحصيلات متحقق درانجا، تهذيب هم باشد، متعهد هم باشد، يك كشوري را اينها مي تواند به سعادت يرسانند. و اگر حوزه هاي علميه مهذب باشند و متعهد، يك كشور را مي تواند نجات بدهند.»(نور، جلد13، ص4139).
امام (ره) براي تحقق اهداف فوق الذكر،وحدت حوزه علميه و دانشگاه را شرط و ابزار، و همسويي هر دو را از رسالتهاي اجتناب ناپذير اين دومركز فكري بر مي شمارد ولوازم وموانع آن را گوشزد مينمايد. از آن جمله، به فني ترين مباحث نظري و ظرايف روشي توجه داشته و مي فرماي:«فرهنگ دانشگاه ها و مراكز غير حوزوي به صورتي است كه با تجربه و لمس واقعيت ها بيشتر عادت كرده است تا فرهنگ نظري و فلسفي، بايد با تلفيق اين دو فرهنگ و معارف اسلام وسيع تر گردد .»(نور ،ج20،ص243). .همچنين ايشان توطئه ديرينه و ريشه دار عوامل بيگانه را جدي گرفته به هر دو مراكز يادآوري مي كند كه در هر موقعيت و موضوعي كه محتمل است تقابل يا دوگانگي احساس شود،مراقب و مواظب دشمن باشند و رد پاي آن را تفحص و جستجو كنند.
بحث ونتيجه گيري
دانشگاه از ديدگاه امام خميني (ره) بعنوان جايگاه تعليم و تعلم و كشف امور و آيات خلقت به مثابه تجلي گاه، بعدي از فطرت حقيقت جوي بشر است كه چنانچه در مسير درست هدايت شود مي تواند، نردبان صعودي بشر در طي طريق رسالت «خليفه اللهي» باشد.از طرف ديگر،امام رهبري بصير و دور انديش بود كه نگاه نافذش به رسالت آينده انقلاب در هدايت و راهبرد جهان اسلام نظر داشت و در اين چشم انداز، دانشگاه نقش و اعتباري كم نظير براي تربيت متخصصان متعهدي دارد كه بتوانند چارچوب سياستهاي حاكم و ظالم جهان خواران را در هم شكنند و جسارت ايجاد داربستهايي بر محور كرامت انساني را داشته باشند،
در اين مقاله ديدگاه امام خميني (ره) در مورد رسالت دانشگاه كه شامل تربيت انسان هاي مومن و متعهد،خود كفايي و استقلال علمي و فرهنگي، خوشبختي و سعادتمندي ملت، تعهد اجتماعي و مسئوليت سياسي، حفظ و تداوم انقلاب اسلامي،سازندگي و توسعه، ايجاد وحدت حوزه و دانشگاه مي باشد ، مورد بررسي و تبيين قرار گرفت واينگونه نتيجه گيري مي توان كرد كه دانشگاه از ديدگاه شخصيتي چون امام خميني(ره) مهد تربيت انسان هاي الهي است، مهدي كه انسانهاي معنويت گرا تربيت كند نه انسانهاي ماديگرا، چون سرمنشأ بدبختي وسعادتمندي يك ملت از دانشگاه است.و از لوازم سعادتمندي و خوشبختي يك ملت خودباوري و خود اتكايي علمي و فرهنگي است كه بدون وابستگي علمي به استعمارگران اين امر محقق مي گردد و دانشگاه مي تواند گامي بسيار مهم و موثر در اين راه برداشته و راه سعادت و خوشبختي ملت را هموار نمايد. همچنين دانشگاه از منظر امام مي تواند با توليد دانش مفيد ومؤثرو هدايت جوانان وملتها آنان را از افتادن به مفاسدها نجات داده و به راه الهي وخدايي سوق دهد و با اين كار همه ملتها را اصلاح كندو شرط تحقق اين موارد بدون همكاري با حوزه علميه و ديگر نهادهاي فرهنگي امكان پذير نيست.
منابع
رشيدي زاده، حسين(1387)، انتظارات وضرورت هاي وحدت حوزه ودانشگاه،صحيفه نور(1378)، جلد2، 6، 8، 9، 10، 13، 14، 15، 20، تهران، مؤسسه نشرآثار آمام خميني(ره)خضريان، علي(1387)، دانشگاه در نظر امام خميني(ره)موسوي، سيد فضل الله(1388)، جايگاه دانشگاه از ديدگاه امام(ره)مؤسسه نشر آثار امام(ره)(1378)، دانشگاه ودانشگاهيان از ديدگاه امام(ره)، تهران، معونت پژوهشي مؤسسه نشرآثار امام(ره)مؤسسه فرهنگي قدر ولايت(1386)، دانشجو و دانشگاه،ويژگيها، آفتها،انتظارات در آيينه رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي، تهران، مؤسسه……………
عنوان: مدیریت شایعه در سازمانها
عنوان: مدیریت شایعه در سازمانها
نویسندگان: قنبر گل پرست[1]3- حبیبه شاهنده[2]
چکیده:
در سيستم ارتباطی هر سازمان، به دو جریان به ظاهر متمایز،اما متأثر از هم بر می خوریم که یکی ارتباط رسمی سازمان و دیگری ارتباط غیر رسمی بین اعضای سازمان است. شبکه ارتباط غیر رسمی را اگر چه نمی توان به طور کامل شبکه شایعه ساز نامید اما شایعه( Rumor)، بخش قابل توجهی از محتوای ارتباطات را در این شبکه تشکیل می دهد. هدف این مقاله بررسی مدیریت شایعه در سازمانها است که از طریق جمع آوری اطلاعات از نمایه ها، مقالات، کتابخانه و اینترنت و… تهیه و تدوین شده است. در این مقاله، فرآیند شکل گیری شایعه، انواع و انگیزه بیان آن را بررسی شده است و تشريح كردهايم که سازمان چگونه می تواند شايعه را کنترل کند . با شناخت ماهیت شایعات و چگونگی تکذیب آنها،سازمانها می توانند از ایجاد شایعه در میان کارکنان جلوگیری کنند . در ادامه با بحث در مورد جنبه های مثبت شایعه به این نتیجه می رسیم که شایعه را همواره نمی توان بد تلقی کرد . اما مدیریت شایعه و خنثی سازی تبعات آن ، وقت قابل توجهی از مدیریت سازمان را به خود اختصاص می دهد و می تواند به گونه ای مخرب حتی موجودیت سازمان را به خطر اندازد. و در پايان راههاي مقابله با آن بيان شده است.
كليد واژه: شايعه، مديريت، شايعه پراكني، سازمان
مقدمه:
شایعه یکی از طبیعیترین پدیدههای اجتماعی و یکی از رایجترین شیوههای کنش متقابل است که تاکنون کمتر شناخته شده است. شایعه یک مقوله ذهنی و روانی با ابعاد گستردهاست که ابعاد مختلف آن بویژه در زمانهای بحرانی (مثل زمان جنگ، حالتی به مراتب حادتر به خود میگیرد.
تحقیقات نشان می دهند که شایعه در واکنش نسبت به اوضاع و شرایطی به وجود می آید که برای افراد اهمیت دارد، آن اوضاع و موقعیتها مبهم اند یا اینکه موجب اضطراب می شوند.غالباً اوضاع و شرایط کاری دارای هر سه رکن یاد شده هستند و به همین علت است که شایعات زیادی در سازمانها ساخته می شوند و شایعه تا زمانی که خواسته ها و انتظاراتی را که موجب به وجود آمدن آن شده است، تأمین و بر آورده نشوند یا اینکه هیجان و اضطراب کاهش نیابد، به قوت خود باقی می ماند. شایعه می تواند ناشی از نیازهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، پاسخگویی به موقعیتی خاص، عکس العمل نسبت به تصمیم یا پاسخ به رفتاری خاص باشد. سلطانی در مقاله خود باعنوان “تأثیر شایعه بر سیستم روابط سازمانی” راهکارهای را برای کاهش شایعه در سازمانها، از جمله؛ اطلاع رسانی، برگزاری جلسات حضوری، خنثی کردن شایعه از طریق بی توجهی به شایعه و توجه به کارکنان؛ استقرار نظام پیشنهادی، ارائه داده است.
نکته مهمی که مدیران باید به خاطر داشته باشند این است که محافل شایعه پراکنی همیشه وجود داشته اند و وجود خواهند داشت، بنابراین باید این موقعیت را بپذیرند و درباره اینکه چگونه می توانند از آن به نفع خودشان بهره برداری کنند، تصمیم بگیرند. مدیرانی که می خواهند ارتباطات سازمانی تأثیرگذاری داشته باشند،از اطلاعات این محافل در جهت توسعه ارتباطات شرکت استفاده می کنند. در این مقاله تعریف شایعه، مدیریت، انوع آن، فرایند و شکل گیری و اهداف شایعه، و.. بحث خواهد شد.
شایعه چیست؟
توماس لاسول، شایعه را از طبیعی ترین پدیده های اجتماعی و یکی از رایجترین شیوه های کنش متقابل می داند که تاکنون کمتر شناخته شده است. شایعه، یک مقوله اجتماعی و روانی با ابعادی گسترده است که ابعاد مختلف آن بویژه در زمانهای بحرانی ( مثل زمان جنگ) حالتی به مراتب حادتر به خود می گیرد.( فتحی آشتیانی ،1382).
در فصل لغت نامه اصول روانشناسي مان آمده است: “هر گزارش تاييد نشده يا شرح يک حادثه که آزادانه – بدون توجه به راستي و نادرستي آن – دهن به دهن مي گردد را شايعه گويند ويژگي هاي شايعه را مي توان اينگونه برشمرد : خلاف واقع، غير عادي و توطئه انگيز است؛ فاقد هرگونه سند و مدرك است؛ پر ابهام است؛ فاقد منبع معتبر و مشخص است؛ ناشي از خلاء اجتماعي و نياز هاي جامعه است؛ فريبنده و جذاب است؛ ميزان جدي بودن و دوره انتشار آن قابل پيش بيني نيست.(آل پورت،1374).
شایعه در سازمانها
شایعه،یکی دیگر از عواملی است که در سازمان ایجاد تنش می کند . شایعه پیامی است که در بین مردم رواج می یابد ، ولی واقعیت آن را تأیید نمی کند . شایعه زمانی رواج می یابد که مردم مشتاق خبر باشند،ولی نتوانند آن را از منبعی موثق دریافت کنند(فولادگر ،1386 ).
افراد به محض ورود به سازمان، بنا به دلایل مختلفی مانند علائق و سلائق مشترک،همفکری یا همدلی، الفت و انس با یکدیگر و… با هم رابطه برقرار می کنند و یک سیستم ارتباطات غیر رسمی را تشکیل می دهند.ارتباطات غیر رسمی در سازمان، گاهی آنقدر توسعه می یابد که ارتباطات رسمی در آن محو می شو. این شبکه های غیر رسمی در چارت سازمان تعریف نشده اند، ولی شایعات از طریق همین شبکه ها ساخته و منتشر می شوند. شبکه غیر رسمی در سازمان سه ویژگی عمده دارد: 1- به وسیله مدیریت کنترل نمی شود. 2- بیشتر اعضای سازمان آن را بهتر باور دارند و در مقایسه با آنچه به وسیله مدیریت ارشد سازمان صادر می شود ، به آن اعتماد بیشتری دارند ؛ 3- معمولاً منافع کسانی که درون سازمان هستند را تأمین می کند(عنبری، 1383).
تحقیقات نشان می دهند که تنها ده درصد افراد سازمان، شرکت کنندگان فعال در محافل شایعه پراکنی هستند. افراد در ارتباط با شایعه به سه دسته تقسیم می شوند:
1-پراکنده کنندگان اصلی یا افراد خوش زبان: این گروه اطلاعات را دریافت می کنند و به دیگران انتقال می دهند. این افراد اصولاً مسئول و علل شایعه پراکنی هستند.
2-شنوندگان یا پایان دهندگان:این گروه شایعات را می شنوند ،ولی آن را به دیگران منتقل نمی کنند. آنها پایان دهندگان نام گرفته اند .این گروه اطلاعات رادریافت می کنند، ولی آن را فقط به یک یا دو نفر منتقل می کنند، یا اصلاً آن را منتقل نمی کنند.
3-افراد خنثی: این گروه با هیچ اطلاعاتی انس ندارند .خبرها را نمی شنوند و بنابراین آنها را منتقل نمی کنند. معمولاً این گروه خارج از محافل شایعه پراکنی قرار می گیرند(دیوبس، 1375).
جونز و دیگران (2004) معتقدند که لازم است شایعه در سازمانها را در رابطه با دو مورد زیر در نظر بگیریم:1-فرآیندی از تعامل مذاکراتی بین اشخاص و گروهها؛2-تبعات فرآیندهای سازمانی وسیعتر مربوط به فرهنگ، قدرت، هوس، شهرت و مسئله همکاری.
شکل گیری شایعه:
به نظر می رسد دو شرط « اهمیت» و « ابهام» که در انتقال شایعه تأثیر دارند، کم و بیش از رابطه ای کمی برخوردارند. در واقع، می توان فرمول قدرت و شدت شایعه را به این صورت نوشت:(R~I*A) اگر بخواهیم این فرمول را با کلمات تعریف کنیم ، معنی آن چنین است: میزان رواج شایعه® تقریبا برابر است با حاصل ضرب اهمیت شایعه (I ) در ابهام (A) موضوع مطرح شده در آن شایعه.(عنبری، 1383)
بر این اساس هرگاه اهمیت موضوع یا « ابهام » برابر صفر باشد شایعه وجود نخواهد داشت ، بنابراین ابهام و اهمیت،هیچکدام به تنهایی موجب رواج شایعه نمیشوند . به عبارت دیگر هرگاه حادثه مهمی در جامعه اتفاق بیفتد اما اخبار دریافت شده مربوط به آن ، ناقص باشد و یا از نظر موضوع در هاله ای از ابهام قرار گیرد ،شایعه رواج می یابد.هرگاه ابهام و اهمیت در بالاترین حد خود باشند، باروری شایعه شگفت انگیز خواهد بود.
جهت ایجاد اطمینان نسبت به واقعی بودن شایعه،غالبا اجزایی از خبر یا هسته ای از حقیقت در آن گنجانده می شود.اما در زمان انتقال، مطالب کذب و جزئیات تخیلی آن قدر دیگر بخشها را تحت الشعاع قرار می دهند که واقعیات و اکاذیب از هم قابل تشخیص نیستند. تشخیص دقیق حقیقت نهفته در شایعه و اساسا وجود یا عدم حقیقت در شایعه، تقریبا همیشه غیر ممکن است. شاید بتوان فرایند شکل گیری، انتشار و عکس العمل کارکنان نسبت به شایعه را چنین ترسیم کرد ( عنبری ،1383): در انتقال شایعه، سه عمل ادراک، به حافظه سپردن و گزارش از فردی به فرد دیگر، طی می شود. این مراحل در روند رواج شایعه از یک فرد به فرد دیگر متناسب با دفعات انتقال تقویت به طور طبیعی به کاستن ها و افزودنهایی بر اصل مطلب منتهی می شوند . بدین ترتیب شایعه از مراحل اولیه شکل گیری تا تبدیل آن به گزارش نسبتا ثابت، با سه روند اصلی زیر ارتباط دارد:1-هموارسازی(Levelling ): یعنی حذف برخی جزئیات که به نظر ناقلان شایعه غیر مهم و کم اهمیت تلقی می شوند.
2-تقویت(Sharpening): بدین معنی که برخی جزئیات در طی انتقال شایعه ،قوت بیشتری می گیرند. 3- وفق دادن (Assimilation): بدین معنی که ناقلان شایعه بر اساس منافع خویش موضوع شایعه را مفهوم متناسب می کنند.
بایساو بر این باور است که رواج شایعه با این سه ویژگی به هم آمیخته می شود: 1-حادثه را یک یا چند نفر با علاقه برداشت می کنند: ؛ 2-حادثه از سوی دریافت کننده آن ویرایش و ارزشیابی می شود؛ 3-پس از تکمیل ویرایش ،شایعه آغاز می شود.(کاپفر،1380)
اهداف شایعه
هر مطلب و موضوعی دارای اهدافی برای خود دارند و شایعه هم یکی از این چهار هدف را دنبال می کند: 1-ایجاد اظطراب یا کم کردن آن ؛ 2-معنی و مفهوم دادن به بخش اندکی از اطلاعات ؛ 3-تبدیل شدن به محملی برای سازمان دادن اعضای گروه و احتمالا خارجی ها برای به وجود آوردن اختلافها؛4-دادن پیام یا نوعی علامت مبنی بر موجودیت ،موضع یا قدرت کسی که آن را به وجود می آورند. در محافل شایعه پراکنی ؛ معمولا اطلاعات از طریق مجاری نوشتاری ،زمانی مورد استفاده قرار می گیرند که ارتباط شفاهی مناسب نباشذ.(دبستانی، 1372). فرآیندهای مربوط به شایعه به ترتیب است: 1- تشویق و رضایتمندی،دلسردی، پرخاشگری، عکس العمل فیزیکی، خرابکاری، اعتصاب. 2 - ارتباطات تلفنی،دیدارهای دوستانه،جلسات و نشستها 3- واحدهای ستادی، واحدهای درگیر در موضوع، شایعه کارکنان در سطوح مختلف 4- تغییرات ساختاری و تکنولوژیک، تغییرات در سطوح وسیع، تغییرات در حقوق و مزایا، عوامل رفتاری کارکنان و مدیران
انواع شایعات :
شایعه را می توان از نظر زمان، موضوع و موقعیت دارای اشکال و انواع مختلف هستند از جمله شایعه نظای، سیاسی، اقتصادی، جنسی، پرخاشگرانه، رویای، ترس و وحشت و… بایساو،از نظر سرعت انتشار به دو نوع شایعه اشاره می کند :1-شایعه های خزنده:شایعه هایی هستندکه به آرامی منتشر می شوند و مردم آنها را به طور پنهانی و پچ پچ کنان به یکدیگر منتقل می کنند تا نهایتا در همه جا پخش می شوند .2-شایعه های تند و سریع: شایعه هایی هستند که چون آتش به خرمن می افتند. این نوع شایعه ها در زمانی کوتاه، گروه وسیعی را تحت پوشش قرار می دهند آنچه درباره حوادث و فجایع پیروزیهای درخشان یا شکست ها در زمان جنگ انتشار می یابد، از این نمونه است.(آل پورت، 1374).
کنترل شایعه:
اگر شایعات در سازمان کنترل و مدیریت نشوند، نظم و هماهنگی سازمان دچار مشکل خواهد شد، بنابراین ضروریست که شماری از عوامل پیچیدهای که با تعامل با یکدیگر باعث انتشار شایعات می شوند، شناسایی کنیم. با شناختی بهتر درباره ماهیت شایعات و چگونگی تکذیب شایعات سازمانها می توانند از ایجاد شایعات در میان کارکنان جلوگیری کنند .
در بسیاری از موارد مدیران متوسط و رده پایین دخالت کنندگان فعال هستند. آنها موضعی استراتژیک در مجاری ارتباطی اتخاذ می کنند ، زیرا آنها ارتباط دوطرفه میان مدیریت ارشد و کارمندان اجرایی را فیلتر می کنند.مدیران برای مداخله در محافل شایعه پراکنی سه انتخاب دارند: 1- این محافل را نادیده بگیرند و در آن شرکت نکنند،این کار در بسیاری از سازمانها دشوار،ولی قابل اجراست.آنها کارشان را انجام می دهند و اجازه می دهند این محافل در مجاور آنها برقرار باشند.2- تنها در زمانی که به نفعشان است،در آن شرکت کنند.در این مورد آنها این نوع محافل را بررسی می کنند و از طریق آن متوجه می شوند که در مورد مسائل و موقعیتهای خاص چه مطالبی گفته می شود. 3- شرکت کنندگان فعال و تمام وقت این محافل هستند.(عنبری، 1383).
نفوذ در سازمانهای غیر رسمی
سازمانهای غیر رسمی را مدیریت پدید نیاورده است و نمی تواند آن را از میان بردارد و نه آنکه هرگز چنان مقصدی در میان است. ولی مدیریت می تواند راه زیستن با آنها را بیاموزد و نوعی نفوذ را بر آنها به دست بیاورد. این نفوذ، با این راهکارها دست یافتنی است :1- سازمانهای غیر رسمی را بپذیرید و به آنها پی ببرید.2- هر گامی که بر می دارید، به اثرهای احتمالی آن بر نظامهای غیر رسمی توجه کنید 3- تا جایی که شدنی است، منافع گروههای غیر رسمی را با منافع سازمان رسمی یکپارچه سازید. چنین به نظر می رسد که دلخواه ترین شکل آمیزش سازمانهای رسمی و غیر آن است که یک نظام رسمی چیره ، پاسدار وحدت و یگانه برای دستیابی به هدف ها وجود داشته باشد و همراه آن یک نظام غیر رسمی به حفظ همبستگی و کار گروهی بپردازد.
مدیریت بر شایعه
مدیریت شایعه،شامل مطالعات جدیدی در مورد انتشار شایعات و اینکه مردم چگونه شایعات را باور می کنند و روشهایی است که مدیران سازمانها با شایعات مقابله می کنند . همان گونه که گفته شد، شایعه از نیازهای کارکنان و حاصل پاسخگویی به شرایط سازمانی و تصمیم های گرفته شده توسط مدیران و یا عکس العمل نسبت به رفتارهای ناهجار سازمانی است. بنابراین سه روش خاص برای مدیریت شایعه در شرکت وجود دارد:
1-بی توجهی به شایعات: بعضی از شایعات با گذشت زمان از بین می روند. به هر حال طبق مدل زمانی شایعه، اگر سکوت هم کنیم شایعه از بین می رود،اما در اوج گستردگی شایعه،شما هزینه مالی زیادی باید بپردازید.2- اگر انتظار برای از یاد رفتن شایعه به سر رسید، باید به صورت عمومی آن را تکذیب کرد. وقتی که شایعه تکذیب شود و در جمع بی منطق به نظر رسد ، ارزش خبری خود را از دست می دهد . این سرراست ترین استراتژی است.شرکت شایعه را علنی می کند و صحت آن را از طریق درج آگهی و کنفرانس تبلیغاتی زیر سوال می برد.3- باید اطلاعات حقیقی و درست با حداکثر سرعت منتشر شوند.(سلطانی،1378)
استراتژی تکذیب
موقعی که شایعه را تکذیب می کنیم، درست نیست که آن را تکرار کنیم و یا مستقیماً به آن اشاره کنیم،زیرا ممکن است این کار باعث تقویت تصادفی شایعه در ذهن شنوندگان شود. باید اجازه دهیم، مثالی بیاوریم که در آن شایعه بدون تکرار مستقیم شایعه تکذیب می شود. در واکنش به شایعه ای که درباره حادثه ای منتشر می شود،مدیر،اعلام می کند که هیچ اتفاق خاصی در هفته گذشته رخ نداده است. در تکذیب شایعه، مدیر باید حقیقت را هر چه سریعتر آشکار کند. اگر شایعه ای به سرعت انکار نشود، کارمندان اتفاقهای بعدی را نیز در سایه شایعه می دانند. در مثال یاد شده، اگر کارمندان صدای آمبولانس را شنیده باشند، بیشتر قانع می شوند که یکی از کارکنان در این حادثه به شدت جراحت دیده است(عنبری، 1383). قابل ذکر است که شایعه همچون آتش در جنگل در یک سازمان می چرخد، بنابراین هر چه سریعتر مهار شود، افراد کمتری آن را می شنوند و ضرر کمتری به سازمان وارد می آید. محافل شایعه پراکنی از بین نمی روند و نمی شود از وجود آنها چشم پوشی کرد. اگر آن را از جایی سرکوب کنیم،از جایی دیگر سر در می آورد.اگر یکی از منابع آن را از بین ببریم، منبعی دیگر پیدا می شود. این کار به سختی کشتن مار شیشه ای افسانه ای است که هنگام صدمه، خود را تکه تکه می کند و از هر تکه، مار جدیدی به وجود می آید.
جنبه های مثبت
مباحث مربوط به شایعه با جهت گیری مدیریتی در سازمانها به شدت بر پایه نظریاتی است که بیان می کنند که شایعه برای تولید مضر است ، فضایی از بی اعتمادی را به وجود می آورد و باعث کاهش روحیه می شود . گاهی شایعه به عنوان یک بتون اجتماعی عمل می کند که بسیاری از اوقات سازمان را سر پا نگه می دارد و به کارمندان اجازه می دهد تا رفتار رئیس خود را درک کنند و آن را پیش بینی کنند. شایعه می تواند باعث تخریب رقیبان شود و باعث تقویت شبکه اجتماعی در محیط کار می گردد .یکی از مهمترین جنبه های مثبت شایعه این است که مکانیسمی برای کاهش استرس است. ثابت شده است که احساساتی که در دل نگاه داشته می شوند، تأثیر خیلی مخربی دارند که شایعه و درد دل کردن این اثرات را کاهش می دهند. می دانیم که افراد نیاز دارند در مورد موقعیت کاری خود صحبت کنند. این یکی از بخشهای مهم زندگی انسان است. محافل شایعه پراکنی به انسان کمک می کنند تا به راحتی درباره این واقعیات مهم زندگی صحبت کند.
با صحبت درباره کار در این محافل، افراد فرصت تغییر سیاستهای رسمی شرکت به نفع خود را دارند. با این کار افراد می توانند سیاستها را بهتر بشناسند و قادر می شوند بهتر با موقعیت کاری خود مواجه شوند این ارتباط باز، همچنین به کارمندان این امکان را میدهد تا با افرادی که دچار استرس خارج از محیط کاری هستند احساس همدردی کنند. شایعه پراکنی میتواند در ارزیابی عکس العمل کارمندان به خبری قبل از اعلام از سوی مجاری رسمی مورد استفاده قرار گیرد. به منظور کاهش مشکلات ناشی از شایعه، مدیران میتوانند با استفاده از آن، اطلاعات را سریعاً پخش کنند و به این ترتیب عکس العمل کارمندان را در برابر تصمیمات مختلف با در گیر شدن در شایعات قبل از بروز نقایص تصمیمات مشاهده کنند. شایعه میتواند خروجی و وسیله ای برای تخلیه احساسات باشد،تماس شخص به شخص را حفظ کند و به کار جذابیت بخشد.
پیشنهاد و راهکار:
1- هر سازمانی بایستی تمام اهداف و برنامه ریزی خودشان را برای تمامی سطوح مختلف کارکنان خود، به طور واضح و روشن، تبیین و تشریح کند.
2- کارکنان خودشان را نسبت به عواقب شایعه پراکنی در سازمان و اهداف شایعه سازان آگاه سازند.
3- جلسه ای برای گفت و شنود با کارکنان در بین یک یا دو هفته برگزار کنند.
4- مدیر یک سازمان باید تمام ورود و خروج بخش نامه، آیین نامه و … را در سازمان کنترل، نظارت و مدیریت کند.
5- جهت دور کردن اضطراب و نگرانی کارکنان، باید امنیت شغلی برای آنان ایجاد شود.
6- ایجاد یک نظام بررسی و پیشنهادات، جهت بررسی پیشنهادات و انتقادات کارکنان و مشارکت دادن آنان در مدیریت سازمان.
بحث و نتیجه گیری
انتشاراشاعه دادن اخبار بی اساس و شایعات در بین مردم، به هر نحو، امر ناپسند و زشت بوده و باعث آسیب های روانی و اجتماعی متعدد می گردد و قران کریم در آیه ۱۹ سوره نور می فرماید: “از کسانی که دوست می دارند زشتی ها در میان اهل ایمان شایع شود، برای آنان در این جهان و اخرت عذابی دردناک خواهد بود و خداوند می داند شما نمیدانید “
شاید بتوان شایعه را انتشار اخبار، رویدادها و طرز تلقی از رویه ها و وقایع از طریق مجاری غیر رسمی سازمانی دانست اگر چه مدیریت، هرگز نمیتواند زنجیره شایعات در سازمان را از بین ببرد، میتواند آن را مدیریت کند. برای این کار ابتدا بایستی عوامل سبب ساز شایعه شناسایی وبررسی شوند.
در دومین مرحله باید به مبادی بروز شایعه توجه داشت. واحدهای ستادی باید به عنوان یاور مدیریت، نقش خود را در انتشار شایعات مثبت به خوبی ایفا کنند. در حالی که کل کارکنان درگیر موضوع شایعه هستند، باید با نشست های جمعی با کارکنان و نمایندگان آنان، بی پیرایه و رودر رو به گفت و گو نشست و ضمن چاره جویی، علل تصمیم گیری را برای آنها توضیح داد.
در اين مقاله شايعه و مديريت آن در سازمانها و همچنين فرايند آن،انواع مختلف شایعه، چگونگي شكل گيري آن و …. مورد تبین و. تشریح قرار گرفت و در آخر پیشنهاداتی برای مقابله با شایعه در سازمان،ارائه شد. از این مقاله می توان این نتایج را بدست آورد که، با شناخت ماهیت شایعات و چگونگی تکذیب آنها و افزایش سطح آگاهی کارکنان و واضح کردن برنامه های سازمان، مشارکت دادن آنان در مدیریت سازمان و توجه کردن به خواسته های کارکنان، سازمانها می توانند از ایجاد شایعه در سازمان جلوگیری کنند.
منابع :
v قرآن کریم
- آلپورت، گردن و پستمن(1374)، لئو؛ روانشناسی شایعه، تهران، مرکز تحقیقات و مطالعات و سنجش برنامهای صدا و سیمای جمهوی اسلامی ایران، چاپ دوم،
- حسابداری اندیشه شیراز(
http://www.hesabdari-andisheh.blogfa.com/post-142.aspx
- دیویس، کلیت و جان نیواستورم (1375) ترجمه : دکتر محمد علی طوسی ، ناشر مرکز آموزش و مدیریت دولتی چاپ سوم .
- دبستانی، ساعد، مترجم (1372)، روانشناسی شایعه (تألیف گردان آلپورت و لئو پستمن). تهران: مرک تحقیقات مطالعات و سنجش برنامهای صدا و سیما
- سلطانی ، ایرج (1379 )تاثیر شایعه بر سیستم روابط صنعتی سازمان های تولیدی
- عنبری ، محمود (1383) شایعه و نقش آن در ساختار مدریت یک سازمان.
- فتحی آشتیانی ، علی (1382) مقدمه ای بر روانشناسی سیاسی.
- کاپفرر، ژان نوئل (1380). شایعه. تهران: انتشارات شیراز.
[1] - مدرس دانشگاه پیام نور شماره تلفن- 09149559821- e-mail. Gg29673@gmail.com
[2]- استاد و مدیر حوزه علمیه الزهراء(س) خلخال
معرفی کتاب «انتظار بشر از دین» نوشته حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی
.:: معرفی کتاب «انتظار بشر از دین» نوشته حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی ::.
اشاره
حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی، از علما و اندیشمندان برجسته جهان اسلام در عصر حاضر است که آثار فاخر و پرشمار وی در موضوعات قرآن، فلسفه، عرفان، فقه، علوم اجتماعی، سیاسی و… راهگشای امت اسلامی، بهویژه اندیشمندان و طالبان علم میباشد. آیتالله جوادی آملی در سال 1312 در شهرستان آمل به دنیا آمد. پس از به پایان رساندن ششم ابتدایی، در سال 1326 وارد حوزه علمیه آمل شد و سه سال بعد، به حوزه علمیه مشهد عزیمت نمود. البته اقامت در مشهد مقدس، چندان به درازا نکشید و استاد، چندی بعد به تهران آمده و در مدرسه مروی، به تحصیل خود ادامه داد. او در تهران، پس از اتمام سطح، در درس خارج فقه و اصول آیتالله شیخ محمدتقی آملی شرکت کرد و علاوه بر آن، دروس عمده فلسفه و عرفان را نیز در محضر اساتید بنامی؛ چون علامه شعرانی، میرزا مهدی الهی قمشهای و آیتالله فاضل تونی فراگرفت. وی در سال 1344 رهسپار قم گردید و در درس بزرگانی؛ مانند آیتالله بروجردی، امام خمینی، علامه طباطبایی و میرزا هاشم آملی حاضر شد. عمده تلاش آیتالله جوادی آملی در حال حاضر، ترویج و تشریح علوم اسلامی و معارف وحیانی است. مؤسسه تحقیقاتی و نشر إسراء نیز که در سال 1372 در قم تأسیس شد، هماکنون تحت اشراف او، به فعالیتهای آموزشی و پژوهشی در زمینههای مختلف علمی اشتغال دارد.
***
مقدمه
در بحث کارآمدی دین، بیش از هر چیز به این مسئله توجه میشود که انسان در زندگی فردی و اجتماعی خود از دین چه انتظاری دارد و آیا دین میتواند انتظارات وی را برآورده سازد؟ از منظر اسلام، انسان ذاتاً محتاج و نیازمند، آفریده شده است. قرآن کریم در آیات بسیاری به ضعف، فقر و جهل انسان اذعان مینماید. در عین حال، این موجود فقیر و ضعیف، در کلام باریتعالی، برترین مخلوق الهی معرفی گردیده و جهان و آنچه در آن است، برای او آفریده شده است. در این راستا انسان چه در حیطه فردی و چه در حیطه اجتماعی، محتاج این ارتباط است. یکی از روابط مهم انسان، رابطه متقابل او با دین میباشد.
یکی از مهمترین کتبی که در موضوع «انتظار بشر از دین» نگاشته شده، کتابی است تحت همین عنوان و به قلم آیتالله جوادی آملی که به علت رعایت ساختار محتوای منطقی و تفکیک دقیق مباحث مرتبط، باید آن را یکی از بهترین آثار قلمی در این موضوع دانست. در این زمینه، آثار ارزشمندی از علما و اندیشمندانی؛ نظیر آیتالله سبحانی، حجتالاسلام والمسلمین خسروپناه، دکتر عبدالله نصری و سایرین منتشر شده است، اما کتاب مذکور، به دلیل ویژگیهایی که ذکر شد، از جایگاه قابل توجهی برخوردار میباشد.
معرفی
کتاب «انتظار بشر از دین» در سه بخش تنظیم شده است: بخش نخست به کلیات و مبادی تصوری مسئله میپردازد؛ بخش دوم به تبیین «انتظار بشر» اختصاص یافته و بخش سوم نیز با طرح چند پاسخ به سؤالات مختلف، خاتمه بحث را شکل میدهد.
در ابتدای مقدمه بخش اول از کتاب آمده است: «یکی از مهمترین مسائلی که اندیشه دینی در جهان معاصر با آن مواجه است، مسئله انتظار بشر از دین است؛ بدین صورت که دلایل نیاز انسان به دین چیست؟ چه نیاز یا نیازهایی، انسان را به دین سوق میدهد؟ چرا انسان به دین روی میآورد؟ انسان چه نقص یا کمبودی را در خویشتن مییابد که غیر دین نمیتواند آن نیاز را برآورده سازد؟ و…» (ص 22). آیتالله جوادی آملی، پیش از تحلیل و پاسخ به سؤالات مطرحشده، به سیر تاریخی مسئله انتظار بشر از دین و بیان زمینهها و علل مطرح شدن آن در جهان معاصر و نیز جایگاه آن در علم کلام میپردازد. در این بخش، تعاریف و اقسام هر یک از مفاهیم «دین»، «انتظار» و «بشر» بررسی میگردد.
نویسنده در باب تعریف دین و اقسام آن مینویسد: «مراد از دین، مکتبی است که از مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقرارت اجرایی تشکیل شده و هدف آن، راهنمایی انسان برای سعادتمندی است. دین به این معنا بر دو قسم است: دین بشری و دین الهی.» (ص 24) وی در ادامه به پیامدهای دین بشری که رهایی و عدم تعهّد و مسئولیت و واکنش در برابر دین الهی است، اشاره مینماید. او در این بخش، «انتظار» را به دو قسم «انتظار صادق و حق» و «انتظار کاذب و باطل» تقسیم میکند.
در بخش دوم کتاب نیز مسئله انتظار بشر از دین، از طریق بررسی ادله ضرورت بعثت انبیاء، بررسی فواید دین و انسانشناسی مورد تبیین قرار میگیرد. حضرت آیت الله جوادی آملی پس از اثبات ضرورت نزول وحی و بعثت، برای رساندن انسان به سعادت واقعی و حقیقیاش مینویسد: «چون وحی و نبوّت، انسان را به سعادت دنیا و آخرت نائل میسازد، مؤمن دینشناس و دینباور از خدا، حسنات دنیا و آخرت را طلب میکند و در مقام نیایش میگوید: « رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الآخِرَهِ حَسَنَهً» (بقره:201)؛ (ص 37). در خاتمه این فصل آمده است: «بنابراین از برهان عقلی و روایات نقلی استفاده میشود که دین با ارائه برنامههای متنوع، درصدد آن است که جامعه انسانی، زندگی دنیا را با رعایت آخرت تنظیم کند تا هم حسنه دنیا داشته باشد، هم حسنه آخرت.» (ص 38).
آیتالله جوادی آملی پس از بیان شانزده مورد از فواید دین از کلام خواجه نصیرالدین طوسی؛ مانند «تأیید مستقلات عقلی»، «از بین بردن ترس»، «حفظ نوع انسانی»، «همبستگی اجتماعی» و… به طور مبسوط، فواید بعثت انبیاء را در قرآن که ذیل آن به تعلیم حقایق دست نایافتنی، تزکیه و تربیت و آزادی انسانها پرداخته میشود، مورد بررسی قرار میدهد. نویسنده پس از توضیح در مورد مخالفان بعثت انبیاء و وحی الهی، شبهه مخالفان را تبیین نموده و در پاسخ به آن مینویسد: «نیاز بشر در شناخت اوصاف و کمالات الهی و کمّیت و کیفیت سپاسگزاری به معلم و راهنما، به دلیل وجود اختلاف عقلا در آنهاست و خداوند، احکام مناقض عقل صادر نکرده و از بندگان نخواسته است که از انبیاء، تعالیمی را دریافت کنند که مخالف حکم عقل باشد. خلاصه آنکه اولاً برهان عقلی لازم است، ولی کفایت نمیکند. ثانیاً اندیشوران خردورز، نه بینیاز از وحی و نبوت و نه صاحب چنین مقام منیعیاند؛ از این رو، ضرورت وحی و رسالت احساس میشود.» (ص 57).
وی ذیل تبیین مسئله انتظار بشر از دین، از طریق نوع رویکرد انسانشناسانه، پس از اشاره به انواع ارتباطات انسان از دیدگاه قرآن کریم، درباره ارتباط انسان با خدا، این نکته را خاطرنشان میکند که «رابطه انسان با خدا، بهتر از رابطه مقهور با قاهر یا محکوم با حاکم عادل است؛ بلکه رابطه عارف و معروف و محب و محبوب است که فوق رابطه قاهر و مقهور یا حاکم عادل و محکوم میباشد.» (ص 67). همچنین، نویسنده معتقد است که «دین، انسان را از توحّش حیوانی خارج میکند؛ او را وارد وادی و حریم انسانی میسازد و با پذیرش حیات انسانی و رعایت قوانین الهی و عمل به آن که از طریق وحی آسمانی در دسترس او قرار گرفته، او کمالات عقلی و اغراض فطری را تأمین میکند».
در بخش پایانی این اثر ارزشمند، ذیل نمونههایی از پاسخهای اسلامی به انتظارات بشر، به «اسلام و وحدت ملی»، «اسلام و امنیت ملی» و «اسلام و اقتدار ملی» اشاره شده است. نویسنده ضمن نقد برخی از دیدگاههای ناصحیح نسبت به دین مینویسد: «دین نه تنها افیون دولت یا ملت نیست، بلکه آنچه نزد دیگران افیون دولتی یا ملّی است، با کیمیای دین به عامل حیات و پویایی تبدیل میشود؛ از این رو رسول گرامی اسلام a فرمود: الإسلام یعلو و لایعلی علیه.» (ص 151) قابل ذکر است بیشترین حجم این بخش را ارزش کار و کرامتِ کارگر در اسلام به خود اختصاص داده است. نگارنده در این بخش خاطرنشان میدارد: «کار در نظام ارزشی اسلام به عنوان راز آفرینش و حکمت وجود مطرح است. آدمی، جوهره وجودی خویش را با سعی و تلاش مینمایاند و ارزش حقیقی خود را با کار تعیین میکند.» (ص 152).
آیتالله جوادی آملی پس از بیان فرامین اسلام به کارگر، به بیان مسائلی؛ چون «اسلام و صلح جهانی» و «اسلام و محیط زیست»، به «نقش دین در توسعه» به عنوان آخرین موضوع بحث پرداخته و پس از بررسی مفهوم توسعه و اقسام آن، به تبیین ویژگیهای آن میپردازد. نویسنده در پایان، «جامعنگری به دنیا»، «آخرت»، «فقاهت و اصلاح معیشت»، «هماهنگی اصلاح دنیا با انجام وظایف آخرتی» و «اتقان در عمل» را به عنوان چند نمونه از اصول اصیل اسلام از نگاه پیامبر اکرم a معرفی نموده و این اثر گرانسنگ را خاتمه میدهد.
این کتاب در زمستان سال 1391 توسط مرکز نشر اسراء در 307 صفحه و با قیمت 75000 ریال در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
پاورپوینت حجاب
هفته بسيج:(هفته بسيج بر مخلصان لشكر خدا، مبارك باد)
بسیج در کلام امام(ره):
در دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام، زیرا که گلدسته های رفیع آن اذان شهادت و رشادت سر داده[اند]. اگر ندای دلنشین تفکر بسیجی در کشور طنین انداز شد، چشم طمعِ دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد شد.
بسیج در کلام مقام معظم رهبری:
امروز همه جوانان ما، پیروان ما، دانشجویان ما، روحانیون ما، بزرگان ما و کوچکان ما فهمیدند که سعادتشان در این است که اسلام را با بصیرت و روشن بینی و با خردمندی بفهمند و آن را به کار گیرند تا بتوانند از دشمنی ها کم کنند و این همان بسیج است؛ حقیقت بسیج یعنی این.
بيانات مقام معظم رهبري در مورد جنگ نرم:
بيانات مقام معظم رهبري در مورد جنگ نرم:
آثار نماز شب و عوامل سلب آن
آثار نماز شب و عوامل سلب آن
نماز شب که یکی از عبادات خالص اولیای خدا و از برنامه های سازنده اسلامی به شمار می رود انسان را به وادی معنویات نزدیکتر می کند. نماز شب درس خودسازی و خلوت کردن با خالق خود را که از نیازهای طبیعی انسان است به انسان می آموزد ،نماز شب تاثیر بسزایی در سه عالم دارد هم در دنیا و هم در برزخ و هم در قیامت.
تاثیر نماز شب در دنیا، ابعاد گسترده ای دارد هم تاثیر در زندگی شخصی و اجتماعی و سیاسی، و هم تاثیر در باطن و ظاهر انسان دارد.نماز شب رفع مشکلات و گرفتاری و رفع بیماری های روحی و جسمی را نیز در برمی گیرد.
در اینجا چند نمونه از احادیثی که از معصومین علیهم السلام در مورد آثار نماز شب رسیده است را بیان می کنیم:
1- بازداشتن از گناه
یکی از آثار نماز شب بازداشتن انسان از گناه است.بهترین وسیله ای که مانع گناه انسان می شود و قرآن کریم و روایات ائمه معصومین علیهم السلام آن را امضا کرده است نماز است.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: « فإنّ صلاة الیل مِنهاةٌ عنِ الاثم؛ نماز شب انسان را از گناه باز می دارد.»بعضی ها به نماز یومیه اکتفا می کنند و می گویند همین نماز ما را بیمه می کند لازم نیبست کمه نماز شب بخوانیم و یا اهمیت نمی دهند. می بینیم که اولیای خدا که پاک هستند و گرفتار گناه نشدند به وسیله همین نماز یومیه و نماز شب است. هر کدام از این ها خواص خود را دارد. بزرگان و مردان شب، انتظار شب را می کشند. اگر گناه و خطایی در طول روز انجام دهند نماز شب آن را پاک می کند. مکمل نماز یویمیه ، نماز شب است.امام باقر علیه السلام فرمودند: «إنما جُعِلَت النّافلةُ لِیُتَمِّ بها ما أفسَدَهُ من الفریضة؛ همانان (نماز) نافله را به خاطر این جهت قرار دادند که جبران فساد نمازهای واجب را کند.»
2- ریزش گناهان
یکی دیگر از آثار نماز شب ریزش گناهان است.نماز حسنه ای است که در دل های مومنین وارد شده و آثار معصیت و تیرگی هایی که دلهایشان از ناحیه سیئات کسب کرده از بین می برد.در قرآن کریم آمده است: «و اقم الصلوة طرفی النهار و زلفا من الیل ان الحسنات یذهبن السیئات ذلک ذکری للذکرین؛ نماز بگزار در آغاز و انجام روز و ساعاتی از شب، زیرا نیکی ها بدیها را از میان می برند این تذکری است برای انها که اهل تذکرند.»
این نشان دهنده اهمیت و تاثیر و قدرت نماز است و این یک فضل و لطف الهی است در حق بندگان. خداوند دوست ندارد بندگانش آلوده به گناه شوند و اگر هم گناه کردند برای محو آن گناه به ما دستور داده نماز بخوانید . این به این معنا نیست که ما گناه کنیم بعد نماز بخوانیم تا آن گناه از بین برود بلکه این یک فرصت و امتیاز و فضلی است برای بندگان که اگر سهوا گناه نمودند و اصرار بر گناه نداشتند از آن استفاده نمایند.امام صادق علیه السلام می فرماید: « صلاة المومن بالیل تذهب بما عمل من ذنب بالنهار؛ نماز شب گناهانی را که مومن در روز مرتکب شده است را از بین می برد.»
3- رفع مشکلات و گرفتاریها
یکی دیگر از آثار نماز شب رفع مشکلات و گرفتاریها است،در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آمده است: «ای مردم هیچ کس از شما نیست مگر اینکه مشکلات و گرفتاریها همچون کمربندی او را محاصره کرده است. پس زمانی که دو سوم شب گذشت و یک سوم آن باقی ماند ملکی بر او وارد می شود و به او می گوید: ذکر خدا بگو که صبح نزدیک است. پس چنانچه او حرکت کرد و ذکر خدا را گفت یک گره از گرفتاریهایش گشوده می شود و اگر او بلند شد و وضو گرفت و داخل نماز شد همه گرفتاریها از او گشوده می شود پس صبح می کند در حالی که همچون مردمک چشم (روشن و پاکیزه) گردیده است.
4- کسب نور دائم از بیداری شب
حضرت عیسی می فرماید: « طوبی للذین یتهجدون من الیل . اولئک الذین یرثون النور الدائم من اجل انهم قاموا فی ظلمه الیل؛ خوشا به حال کسانی که شب را بیدار می مانند . اینانند که نور دائم را از آن رو که در تاریکی شب به پا خاسته اند به ارث می برند.»
5- نورانیت و زیبایی صورت
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: « من کثرت صلاته بالیل حسن وجهه بالنهار؛ هر که بیشتر نماز شب بخواند هنگام روز زیبا و نورانی است.»
6- به اجابت رسیدن دعا
از دیگر آثار نماز شب استجابت دعا است،امام صادق علیه السلام می فرماید: « کسی که در قنوت نمازوتر, چهل مومن و سپس برای خود دعا کند خداوند دعاهای وی را مستجاب می گرداند.»
7- گشایش درهای آسمان
از دیگر آثار نماز شب گشایش درهای آسمان است.حضرت هادی علیه السلام می فرمود: «گاه هست که بنده برای نماز شب برخیزد و خواب بر وی غلبه کند چندان که او را به راست و چپ کشاند و گاهی چانه اش به سینه اش رسد، حق تعالی امر فرماید که درهای آسمان را بگشایند و فرشتگان را ندا دهند که نظر کنید که این بنده من در راه نزدیکی به من چه سختی ها می کشد در چیزی که بر وی واجب نساخته ام به امید سه چیز: یا گناهش را بیامرزم یا توبه روزیش گردانم و یا رزق و روزی او را زیاد کنم. ای فرشتگان شما را گواه می گیرم که من همه را بدو عطا کردم»
8- درمان بیماریها
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: «بر شما باد به اقامه نماز شب، زیرا نماز شب سنتی است از پیامبرتان رسول خدا . نماز شب عادت و رسم صالحان و پاکان است که قبل از شما بودند و نماز شب موجب دفع بلا و بیماریها و دردها از بدن می شود.»(9)
9- زیاد شدن روزی
امام صادق علیه السلام فرمودند: «نماز شب روزی را جلب می کند.»
10- خوشبویی بدن
امام صادق علیه السلام می فرماید: «صلوه الیل تطیب الریح؛ نماز شب انسان را خوشبو می کند»
كیفیت نماز شب
نماز شب مجموعاً یازده ركعت است:
1. هشت ركعت آن، كه دو ركعت، دو ركعت، مانند نماز صبح خوانده می شود یعنی چهار دو ركعتی به نیت نماز شب می باشد.
2. دو ركعت نماز شفع: بهتر است در ركعت اول آن بعد از حمد، سوره «ناس» و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره «فلق» خوانده شود.
3. یك ركعت نماز وتر: بعد از حمد سه بار سوره «توحید» و یك بار سوره «فلق» و یك بار سوره «ناس» بخوانیم و میتوان یك سوره تنها خواند، سپس دستها را برای قنوت به سوی آسمان بالا می بریم و حاجات خود را از خدا می خواهیم.
-و برای چهل مؤمن دعا می كنیم(چهل بار بگویید ( اَللّهُمَّ اِغْفِر لِلْمومِنینَ وَ اَلْمومِناتْ وَ اَلْمُسلِمینَ وَ اَلْمُسلِماتْ )
-و طلب مغفرت می كنیم و هفتاد مرتبه می گوییم: «استغفرالله ربّی و اتوبُ الیه».
از پروردگار خود طلب آمزرش و مغفرت می كنیم و به سوی او بازگشت می نمایم.
-آن گاه 7 بار می گوییم «هذا مقامُ العائذٍٍِ بكَ منَ النّارِ»؛ (این است مقام كسی كه از آتش قیامت به تو پناه می برد)
-و بعد از آن 300 مرتبه می گوییم: «العفو» و سپس می گوییم: «ربّ اغفرلی و ارحمنی وتُب عَلیَّ انّكَ انتَ التّوابُ الغفُورُ الرّحیم».و سپس ركوع + سجده + تشهد + سلام .در پایان نماز شب تسبیحات فاطمة زهرا (س) را میگوئیم.
عوامل سلب توفیق نماز صبح و نماز شب چیست؟
عوامل سلب توفیق از نماز صبح و همچنین نماز شب به دو گروه عمده دسته بندی می شود :
الف : عوامل مادی
که برخی از این عوامل شامل موارد ذیل می باشد
1- فقدان برنامه ریزی و نظم در زندگی
از مهمترین عوامل مادی که مانع از توفیق درک نماز صبح می گردد فقدان برنامه ریزی و نظم در زندگی می باشد مانند فقدان برنامه ای منظم برای خواب و یا ایجاد مشغله های پراکنده و فراتر از توانایی های خود که نتیجه ای جز ایجاد خستگی مفرط ندارد .
2- پرخوری در شب
علتی دیگر خواب طولانی و سنگین پرخوری در شب می باشد. حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام ) خطاب به بنی اسرائیل فرمود: « ای بنی اسرائیل ! خوردن خود را زیاد نکنید، زیرا هر کس بر خوردن خود بیفزاید، بر خوابیدن خود هم می افزاید و هر کس که بر خواب خود بیفزاید، از نماز کم می گذارد (و در نتیجه) در زمره غافلان نوشته می شود». 1
3- کسلی و تنبلی افراد
4- غرق شدن در مسائل مادی و دنیویی
حضرت عیسی (علی نبینا و آله علیه السلام ) نقش دنیا زدگی را در بی حوصلگی افراد نسبت به عبادات اینچنین ترسیم می نماید که : همچنان که بیمار بر غذاى لذیذ نگاه می کند و بدلیل شدت درد لذّت آن را نمىچشد، همچنان فرد دنیادار نیز همراه با عشق به مال نه لذّتى از عبادت مىبرد و نه شیرینى و حلاوتش را مىچشد. 2
5- خوردن غذاهای نامناسب در شب
برخی از غذاها بگونه ای می باشند که اعصاب و بدن را سست می نمایند . لذا اگر شب ها از ماست ، دوغ ، کشک و مانند آن استفاده شود خواب بر انسان چیره شود ؛ و یا خوردن غذاهای چرب و سنگین موجب سنگینی خواب می گردد و این امور باعث می شود انسان برای بیدار شدن از خواب دچار مشکل گردد .
ب : عوامل معنوی
1- ضعف در خداشناسی
یکی از مهمترین عوامل معنوی که موجب می شود تا انسان نسبت به نماز صبح به سختی از خواب بیدار گردد ، عدم معرفت و شناخت نسبت به خداوند متعال و الطاف وی می باشد .
فرض کنید اگر با یکی از مسئولین که حل مشکل تان در دست اوست قراری گذاشته اید . و یقین دارید که وی در همان ساعت مقرر منتظر شما است . آیا واقعا شب به راحتی می خوابید و دیر بر سر قرار حاضر شده و یا با کسلی با وی مواجه می شوید؟
وضو گرفتن ، خواندن سوره های توحید و معوذتین ، ذکر صلوات و تسبیحات اربعه و تسبیح حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) ، آیة الکرسی ، بخصوص خواندن آیه ی آخر سوره ی کهف و نیز توسل به امام زمان برای محروم نماندن از فیض نماز اول وقت و … از جمله اموری است که خواب مؤمن را همراه با هدف و انگیزه می کند و این توجه و هدفمندی در بیداری صبح تأثیرگذار خواهد بود .
اگر انسان واقعا نسبت به الطاف الهی کمترین معرفتی داشته باشد و بداند که کسی که قرار است به هنگام نماز با وی صحبت کند همانی است که ما را از نیستی به دنیا آورده و تمامی نعمت های خود را نیز بر ما ارزانی داشته تا به نهایت کمال و درجات بالای بهشتی دست پیدا کند . او همانیست که اختیار کمی و زیادی روزی ما را دارد ؛ همانی است که مرگ و زندگی ما در ید قدرت اوست و … با این حال آیا نسبت به نماز با بی حالی برخورد خواهیم کرد و یا آنکه سر از پا نشناخته و با تمام وجود به اقامه نماز عاشقانه خواهیم پرداخت .
2- گناه
اعمال و رفتاری که انسان در طی روز انجام می دهد نقش بسیار مهمی در توفیق انسان نسبت به عبادات دارد یعنی هر چه در طی روز کارهای شایسته از انسان سر بزند توفیقات انسان نیز برای اعمال خوب دیگر بیشتر فراهم می شود و هر چه به گناه آلوده شود توفیق اعمال خوب از وی سلب می گردد ؛ لذا باید نسبت به این مسأله بسیار حساس بود تا بواسطه گناه درک لذت سحرخیزی را از دست نداد
بعضی از گناهان که معمولا دامنگیر جوانان می باشد از قرار ذیل است
- دیدن صحنه های و تصاویر غیر اخلاقی از طریق اینترنت ، ماهواره ، تلفن همراه و …
- چشم چرانی - برقراری روابط نامشروع با جنس مخالف - استفاده از غذاهایی که حلال نیستند.
- استفاده از غذاهایی که پاک نیستند.- دروغ گفتن - استهزاء و تحقیر دیگران - ایجاد مزاحمت و آزار همکلاسی ها و یا هم خوابگاهی ها
3- ضعف اراده
سحرخیزی اراده و عزم می خواهد. دوست داشتن تنها کافی نیست ، باید با تصمیم جدی خوابید. ضعف اراده از مهم ترین عوامل محروم ماندن از سحرخیزی می باشد. باید با این ضعف و سستی اراده مبارزه کرد. امام علی (ع )می فرمایند: « ضادوا التوانی بالعزم»3؛ « به وسیله عزم ، با سستی مبارزه کنید».
با توجه به آنچه گفته شد راهکارهایی حل این مشکل در هفت محور قابل ارائه می باشد:
اول : فعالیت های روزانه
1- تنظیم برنامه ای منسجم و منظم جهت جلوگیری از خستگی مفرط
2- انتقال فعالیت های شبانه به بعد از نماز صبح چراکه که معمولا اینگونه فعالیت ها تا پاسی از شب به طول می انجامد و باعث خواب ماندن از نماز صبح می شود اما با انتقال این فعالیت ها به بعد از نماز صبح علاوه بر از دست ندادن نماز ، بازدهی بیشتری نیز نسبت به فعالیت های خود کسب می نمائیم
3- از سیستم مراقبه ، مشارطه ، محاسبه استفاده کنید، یعنی با خود شرط نمائید که گناهی انجام ندهید سپس در طول روز مراقب اعمال خویش باشید (چه در زمان حضور در کلاس و کتابخانه و خوابگاه و … ) و شب هنگام محاسبه کنید تا ببینید تقوی را رعایت نموده اید و در طول روز آیا گناهی مرتکب شده اید و در صورتی که تقوی را رعایت ننموده اید توبه نموده و با خود شرطی را بگذارید تا دیگر مرتکب آن گناه نشوید .
4- تماشاى صحنه و فیلم هاى مبتذل و آلوده به گناه و همین طور رفتن به محیط هاى نامناسب را ترک نمائید .
5- از گفتگو با جنس مخالف، نگاه کردن به آنها، خندیدن در منظر نامحرم جدا خودداری کنید.
6- از آنجا که ممکن است ارتکاب برخی از گناهان به دلیل عدم اطلاع از آنها باشد ، لذا جهت فراگیری واجبات و محرمات دینی مطالعه بیشتری نموده و به کتابهای ذیل مراجعه فرمائید :
- مطالعه رساله عملیه مرجع تقلید خود
- پرسش و پاسخ دانشجویی شماره 18 (احکام نگاه و پوشش )
- کتاب واجبات و محرمات در شرع اسلام / آیت الله مشکینی / دفتر نشر الهادی / 1378 ش
- گناهان کبیره شهید دستغیب (ره)
دوم : خوراک شبانه
در خصوص خوراک شبانه نکات زیر را رعایت فرمائید :
1- شام را در ابتدای شب بخورید زیرا هر چه وقت خوردن شام به اول شب نزدیک تر بوده و با وقت خواب فاصله داشته باشد هم خواب راحت تری خواهید داشت و هم برای نماز صبح با مشکل کمتری مواجه خواهید شد .
2- بلافاصله قبل از خواب چیزی نخورید:
اگر در فاصله ی زمانی کمتر از دو ساعت به خوابیدن، چیزی بخورید وبعد به رختخواب بروید بدن شما درگیر هضم غذا خواهد بود و این امر می تواند در خواب شما اختلال ایجاد کند و یا اصلا زمان به خواب رفتنتان را طولانی کند.
3- سعی کنید زود بخوابید ، زیرا تحقیقات نشان داده است که خواب یک سوم ابتدای شب کاملتر و با آرامش تر می باشد و لذا خستگی را از تن انسان، بهتر خارج می کند.
4- پر خوری نکنید : باید از افراط و تفریط در خوردن پرهیز شود. کم خوری غیر از نخوردن یا بد خوردن است . میزان کم خوری را رسول اکرم (ص ) چنین می فرمایند: کُلْ وَ أَنْتَ تَشْتَهِی وَ أَمْسِکْ وَ أَنْتَ تَشْتَهِی در حالی که اشتها داری ، بخور و در حالی که (هنوز) اشتها داری ، از خوردن دست بکش.4
5- غذای مناسبی میل نمائید : کیفیت غذا جوری باشد که اعصاب و بدن سست نشود. شب ها از ماست ، دوغ ، کشک و مانند آن استفاده نشود یا در کنار آن ها چند دانه خرما یا کشمش یا مویز و مانند آن تناول شود. هر کس باید با توجه به مزاج خود، برنامه غذایی مناسبی برای خود داشته باشد. دقت کنید چه غذاهایی قوت می بخشد، چه غذاهایی سستی و نسبت به چه غذاهایی حساسیت دارید. مثلا خرما برای بعضی مزاج ها سازگار نیست ، زیرا موجب جوش صورت و دمل می شود.
6- از خوردن مال حرام پرهیز نمائید .
یکی از مهمترین عوامل معنوی که موجب می شود تا انسان نسبت به نماز صبح به سختی از خواب بیدار گردد ، عدم معرفت و شناخت نسبت به خداوند متعال و الطاف وی می باشد .
سوم: چگونگی خواب و استراحت برای بیدار شدن در سحر
1- زود بخوابید : بگونه ای برنامه ریزی نمائید که حداکثر تا ساعت ده شب در رختخواب خود باشید .
2- خواب قیلوله و قبل از ظهر - که استحباب شرعی هم دارد - ترک نشود. این خواب مختصر، ولی بسیار مفید است . اگر قبل از ظهر میسر نیست با فاصله ای بعد از ناهار انجام گیرد. اگر اصلا خواب روز میسر نیست ، حداقل باید دقایقی دراز کشید.
پیامبر گرامی اسلام فرمود: از خوردن غذاى سحر براى روزهى روز کمک بگیرید و از خواب قیلوله براى بیدارى یارى بخواهید. 5
3- محل استراحت خود را طورى طراحى و انتخاب کنید که مُشرف به پنجره و فضاى باز باشد تا تغییرات جوّى (رنگ آسمان و تغییرات نور هوا) براى شما ملموس باشد.
4- اگر اطرافیان شما دیر مىخوابند، شما سعى کنید محل خواب خود را در جائى که سر و صداى کمترى دارد و مزاحمتى براى شما نیست انتخاب کنید و هر چقدر زودتر بخوابید و هرچه خواب شما با آسودگى و در محیطى آرام صورت گیرد، بالطّبع برخاستن شما براى کارهاى صبح، بهتر و و مقدورتر خواهد شد. یکى از عللى که سبب خواب ماندن در صبحها مىشود این است که روح و جسم انسان از لحاظ کمى و کیفى استراحت کافى برخوردار نیست. حداقل 6 ساعت خواب براى یک انسان مورد نیاز است در این مدت زمان بدن باید طورى به خواب برود که استراحت عمیق احساس شود. اگر انسان بعد از این نوع استراحت، خودانگیز از خواب بیدار شد این نشانگر خواب و استراحت به میزان مطلوب است.
5- محیط خوابتان را برای بیدار شدن مساعد کنید:
جایی که در آن می خوابید و صبح قرار است در آن بیدار شوید خودش می تواند یک عامل برای سحر خیزی باشد. هر چند این عامل در افراد مختلف متغیر است اما مثلا داشتن یک اتاق خواب منظم و مرتب و تمیز می تواند بسیار در سحرخیز بودن شما موثر باشد و نظم این اتاق سبب شود که شما احساس کنید، سر زمانی که با خود قرار گذاشته اید باید از خواب بیدار شوید.
6- به اندازه کافی بخوابید: این یکی از عوامل اصلی است که سبب می شود افراد با زود از خواب بیدار شدن مشکل داشته باشند، در اصل داشتن خواب کافی ، زود بیدار شدن از خواب را چندین بار آسان تر میکند.
7- بر تمرین دادن بدن اصرار داشته باشید: سعی کنید همیشه رأس یک ساعت خاص از خواب بیدار شوید بیدار شدن از خواب در یک ساعت خاص می تواند سبب ایجاد عادت برای بیداری در آن ساعت در بدن شود و فراموش نکنید سحرخیزی تنها یک عادت است.
8- به بدن خود گوش دهید: بدن شما خیلی خوب می تواند احتیاجاتش را به شما اطلاع دهد، اگر هنگامی که صبح از خواب بیدار می شوید هنوز احساس خستگی میکنید سعی کنید شبها زودتر به رختخواب بروید بدن شما کم کم یک الگوی معین برای خوابیدن و بیدار شدن پیدا میکند و کاملا بر آن منطبق خواهد بود.
9- آداب خواب را رعایت کنید ، از جمله : وضو گرفتن ، خواندن سوره های توحید و معوذتین ، ذکر صلوات و تسبیحات اربعه و تسبیح حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) ، آیة الکرسی ، بخصوص خواندن آیه ی آخر سوره ی کهف و نیز توسل به امام زمان برای محروم نماندن از فیض نماز اول وقت و … از جمله اموری است که خواب مؤمن را همراه با هدف و انگیزه می کند و این توجه و هدفمندی در بیداری صبح تأثیرگذار خواهد بود . البته اگر بجا آوردن همه ی آداب خواب برایتان سخت است ، به هر میزان که مقدورتان می باشد انجام دهید .
منبع: ميزان الحكمه- وسال الشيعه- نهج الفصاحه- ثواب الاعمال- بحارالانوار
چند نكته....
ضرورت حجاب
ضرورت حجاب
اولین خاصیت حجاب و پوشش ،خاصیت روانی یعنی آرامش روانی است .
ضرورت حجاب:
درضرورت لزوم حجاب می توان موارد زیر را بیان کرد:
الف: جلوگیری از اذیت دیگران
قرآن کریم وقتی مسأله لزوم حجاب را بازگو می کند ،علت وفلسفه ضرورت حجاب را چنین بیان می فرماید :
ذلک ادنی یعرفن فلا یوذین ۱
برای اینکه شناخته نشوند ومورد اذیت واقع نگردند.
ب: امانت الهی
ازنظر قرآن زن امین حق الله مطرح است یعنی این مقام واین حرمت وحیثیت را خدای سبحان که حق خود اوست به زن داده و از او خواسته که ازاین حقش به عنوان امانت الهی محافظت نماید .یعنی زن باید کاملاً درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود اونیست وحجاب زن حقّی الهی است.
ج: انگیزه فطری
فطرت به عنوان یک نعمت درونی وهمگانی در وجود انسان ها قراردارد وافراد بدون استثنا ازاین نعمت الهی برخوردار می باشند .
قرآن کریم درترسیم چهره زندگی آدم وحوا پس ازتناول ازشجره منهیه می فرماید: چون ازآن درخت تناول کردند ،زشتی هایشان (مانند عورت ودیگرزشتیهای پنهان) آشکارگردید و برآن شدند که از برگ درختان بهشت خودرابپوشانند.۲
استاد جوادی آملی می فرماید: سرعت درپوشیدن خود بابرگ های درختان بیانگر آن است که پوشش برای زن ومرد امر فطری وذاتی است وبشربرای پاسخ دادن به ندای فطری خود ناگزیرازپوشش است.
د: عقل
عقل سلیم مارابه پوشش وحجاب دستورمی دهد وآن رامایه کرامت وحفظ انحرافات وبیهودگی ها و پوچی ها وموجب استواری انسان می داند وآنچه راکه باعث بی عفتی و پیامدهای شوم برهنگی می شود مذموم وناپسند می داند .
اولین خاصیت حجاب وپوشش ،خاصیت روانی یعنی آرامش روانی است .
هـ: آرامش روانی
بنابرفرمایش استاد مطهری ،اولین خاصیت حجاب وپوشش ،خاصیت روانی یعنی آرامش روانی است .
حجاب و فرهنگ
پوشش ظاهری هرانسانی بیانگراعتقاد درونی اوست وانسان مسلمان چون پوشش را وسیله ای برای پرستش حق وتقرب به او می داند ازاین رو لباسی می پوشد که خداپسند بوده ،با فرهنگ دینی واسلامی او سازگار باشد چراکه پوشش هرجامعه ای نشان دهنده فرهنگ آن جامعه ونشان دهنده شخصیت آنان می باشند .
حجاب و فعالیتهای زنان
مسئله دیگری که دررابطه باحجاب مطرح می گردد فعالیت های اجتماعی زنان است .عده ای حجاب وحفظ عفت را مانع فعالیت های اجتماع زنان می دانند واین طرزتفکر غلط غرب به ما می گوید حجاب مانع رشد وترقی است تأیید می نمایند .
درحالی که دراسلام شرکت زنان درمجامع برای رفع نیازمندی های ضروری واحقاق حق بلامانع می باشد چنانکه بانوی دو عالم حضرت زهرا (س) گاهاًبرای رفع نیازمندی های خانه واحقاق حق خویش بارعایت کامل حجاب وعفت دربیرون ازخانه حضورمی یافتند .ودرانقلاب اسلامی ما هم زنان باحفظ حجاب وعفت می توانند درتمامی صحنه های اجتماعی حضوریافته و به فعالیت بپردازند.
آیا حجاب محدودیت است ؟
شبهه دیگری که دشمنان اسلام به حجاب ما وارد می نمایند این است که می گویند حجاب برای انسان محدودیت می آورد ومانع آزادی است .ما برخلاف بینش غرب براین باوریم که هرنوع محدودیتی که آدمی را برای رسیدن به سرمنزل مقصود وفلاح ورستگاری یاری دهد عین آزادی ومطلوب است وطبق فرمایش حضرت امام (ره) زنان ما آزادی خودرا درپوششی که اسلام می گوید یافته اند.
جلوه های بارز آیات عفت در قرآن
درقران کریم به جلوه های بارزی ازعفت اشاره گردیده که مهمترین آنان عبارتند از:
الف :عفت چشم
درسوره نورآیات ۳۱و۳۰به آن اشاره گردیده است که: به مردان وزنان مؤمن بگوکه چشم ازنگاه به نامحرم فروببندید.۳
وامام سجاد (علیه السلام) دربیان حق چشم می فرمایند: حق چشم این است که آن رابه حرام ندوزی وجزآنجا که عبرتی درکارباشد وبصیرتی افزاید یاعلمی بدست آورد، به کارش نگیری که چشم دریچه عبرت (قلب) است.۴
ب: عفت زبان
زبان ابزاری است که اگر برای خیرونیکی استفاده گردد شخص راحفظ کرده به بهشت می رساند و اگربرای شر و بدی استفاده گردد شخص را به هلاکت و نابودی می کشاند لذا خداوند درآیه ۳۳احزاب خطاب به همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم)می فرمایند : باصدای نرم به گونه هوس انگیزسخن نگویید که بیماردرلان درشما طمع کنند (بلکه) برخوبی وشایستگی سخن بگویید.
ج: عفت بطن
علمای اخلاق فوائد زیادی برای گرسنگی وسبک بودن شکم بیان داشته اند که عبارتند از: صفای قلب ، رقت قلب ، انکسار و تواضع دربرابرپروردگار، فراموش نکردن گرسنگان ، دوری ازگناه ، دفع خواب ودوام بیداری ، سهولت عبادت، سلامتی بدن،….
قرآن کریم درآیه ۶۰سوره بقره می فرمایند : وگفتیم ازآنچه خداوند روزی شما ساخته بخورید و بیاشامید ودرزمین به فتنه وفساد انگیزی نپردازید.
د: عفت درراه رفتن
چگونگی راه رفتن وقدم برداشتن دردین مبین اسلام بسیارحائز اهمیت است به طوری که خداوند درآیه ۳۱نور زنان را مخاطب قرارداده می فرمایند: «زنان به منظورآشکارساختن زینتهای پنهان خود ، پای برزمین نکوبند.»
دراین آیه مبارکه خداوند ازهرگونه راه رفتن که زمینه توجه مردان را ایجاد می کند نهی می فرماید همچنین این نکته رامی توان ازآیه بدست آورد که وقتی آشکارساختن صدای پا زینت وحرام باشد قطعاً آشکارساختن موضع زینت یعنی پاها نیز حرام می باشد.
ر: عفاف درخانواده
برای اینکه ما یک خانوده عفیف داشته باشیم قرآن کریم دو راهکار درسوره نور آیات ۵۸و۵۹ ارائه داده است .
۱- اجازه ورود به اطاق والدین درسه وقت ازشبانه روز.
۲- ابرازمحبت به یکدیگردرخانواده .
آیه می فرماید : ای کسانی که ایمان آورده اید باید بردگان شما وهمچنین کودکانتان که به حد بلوغ نرسیده اند درسه وقت ازشما اجازه (ورود)بگیرند: قبل ازنمازفجر،درنیم روزهنگامی که لباس های خودرابیرون آورده اید وبعد ازنمازعشاء،این سه وقت مخصوص برای شماست ،…وبه گرد یکدیگر بگردید وباصفا و صمیمیت به یکدیگرخدمت نمایید. خداوند این چنین آیات را برای شما بیان می کند وخداوند دانا وحکیم است.
هـ: ازدواج سنگرعفاف
یکی ازغرائز طبیعی هرانسانی غریزه جنسی است که باید به طورطبیعی وشرعی ارضا شود وگرنه طغیان کرده وبسیاری ازانسان ها رابه سوی بی عفتی سوق می دهد ،طریق طبیعی ومشروع ارضای آن،همان ازدواج است .قران می فرمایند : والبته باید مردان بی زن وزنان بی شوهروکنیزان وبندگان خودرابه نکاح یکدیگردرآورید اگرفقیرند خداوند به لطف خود آنان رابی نیازخواهد فرمود که خداوند به احوال آگاه ورحمتش وسیع است وآنانکه وسیله ازدواج ندارند باید عفت پیشه کنند تاخدا آنها رابه لطف خود بی نیازگرداند.۵
وپیامبر(صلی الله علیه واله)می فرمایند: بدترین شما افرادی هستید که ازدواج نکرده اند.
پی نوشتها:
۱- احزاب ( ۳۳) ،آیه ۵۹٫
۲- سوره اعراف (۷) ،ایه ۲۲،
۳- نور ( ۲۴ ) ، آیات .۳۱٫۳۰٫
۴- حسین بن شعبه الحرانی.تحف العقول.انتشارات علمیه اسلامیه .باب حقوق .
۵- سوره نور (۲۴ ) ،آیات ۳۳و۳۲٫
حجاب
حجاب......
30جمله کوتاه از رهبر انقلاب در خصوص جنگ نرم
30جمله کوتاه از رهبر انقلاب در خصوص جنگ نرم
بسم الله الرحمن الرحیم
۱-این جنگ نرم ، شما جوانهای دانشجو ، افسران جوان این جبهه اید…
۲-شرط اصلی فعالیت درست شما در این جبهه ی جنگ نرم ، یکی اش نگاه خوشبینانه وامیدوارانه است.
۳-خط اغفال به خصوص خواص و نخبگان از تاثیر دشمن ، یکی از خطوط القائی و تبلیغاتی دشمن است.
۴-در میدان تنظیم شده ی از سوی دشمن بازی نکنید…. چون چه ببرید ، چه ببازید ، به نفع اوست.
۵-امروز اولویت اصلی کشور مقابله با جنگ نرم دشمن است.
۶-در این جنگ نرم وظیفه مجموعه فرهنگی این است که هنر را تمام عیار و با قالبی مناسب به میدان آورد تا اثرگذار شود.
۷-جنگ نرم، صحنه رویارویی دروغ های بزرگ باواقعیت های تردیدناپذیراست.
۸-دراین جنگ نرم،کافی است هواداران جبهه حق بیدارباشندو بیکار ننشینند چراکه زبان حق همیشه مؤثرتراز زبان باطل است.
۹-فرهنگ یک سیستم است و دارای انواع و اجزائی است و مهندسی فرهنگ به عنوان یک مهندسی سیستم باید انجام پذیرد.
۱۰- فرهنگ یک جامعه، اساس هویت آن جامعه است.
حجاب...
خلوت عشاق..
رهبر معظم انقلاب ..
حجاب
حجاب
رهبر معظم انقلاب ..
آیت الله بهجت(ره)
آیت الله بهجت(ره)
حجاب.
حجاب.
حجاب...
امام حسين (ع):
اكر به معروف...
آثار و بركات نماز اول وقت در روايات
آثار و بركات نماز اول وقت در روايات
پيامبر اكرم(ص) فرمودند: شيطان تا زماني كه مؤمن بر نمازهاي پنج گانه در وقت آن محافظت كند، پيوسته از او در هراس است؛ پس چون آنها را ضايع نمود بر وي جرأت پيدا كرده او را در گناهان بزرگ مي اندازد.
حضرت عبدالعظيم حسني از امام حسن عسگري(ع) روايت مي كند كه فرمودند: خداوند متعال با حضرت موسي تكلم كرد، حضرت موسي فرمود: خداي من. كسي كه نمازها را در وقتش به جاي آورد چه پاداشي دارد؟ خداوند فرمود:حاجت و درخواستش را به او عطا مي كنم و بهشتم را برايش مباح مي گردانم.
پيامبر اكرم(ص) فرمودند: بنده اي نيست كه به وقت هاي نماز و جاهاي خورشيد اهميت بدهد، مگر اين كه من سه چيز را براي او ضمانت مي كنم: برطرف شدن گرفتاري ها و ناراحتي ها، آسايش و خوشي به هنگام مردن و نجات از آتش.
امام محمد باقر(ع) مي فرمايند: هر كس نماز واجب را در حالي كه عارف به حق آن است در وقتش بخواند، به گونه اي كه چيزي ديگر را بر آن ترجيح ندهد، خداوند براي وي برائت از جهنم مي نويسد كه او را عذاب نكند، و كسي كه درغير وقتش به جا آورد در حالي كه چيزي ديگر را بر آن ترجيح دهد، خداوند مي تواند او را ببخشد يا عذابش كند.
در حديث است كه به هنگام ظهر درهاي آسمان گشوده مي شود و درهاي بهشت باز مي گردد و دعا مستجاب مي شود ؛ پس خوشا به حال كسي كه در آن هنگام براي او عمل صالحي بالا رود.
در حديثي ديگر از حضرت صادق(ع) آمده است كه فرمودند: … بهترين ساعت هاي شب و روز، وقت هاي نماز است. سپس فرمودند: چون ظهر مي شود درهاي آسمان گشوده شده و بادها مي وزند و خداوند به خلق خود نگاه مي كند. هر آينه من بسيار دوست دارم كه در آن هنگام، عمل صالحي براي من بالا رود. آنگاه فرمودند: برشما باد به دعا كردن بعد از نمازها، چرا كه آن مستجاب مي شود.”
امام صادق(ع) مي فرمايند:"ملك الموت در هنگام مردن، شيطان را از محافظ بر نماز دور مي كند و شهادت به يگانگي خدا و نبوت پيامبرش را در آن هنگامه بزرگ به او تلقين مي نمايد
سخن رهبر معظم انقلاب حضرت خامنه ای درباره نماز
سخن رهبر معظم انقلاب حضرت خامنه ای درباره نمازمقام معظم رهبری، حضرت آیت ا… العظمی خامنه ای
نماز آرام بخش ترین معجون هستی است که روان آدمیان را مشحون از صلابت و رضا می کند. نماز گواراترین شربت آسمانی است که هیچ مائده ای با آن برابری نمی کند. نماز سبزینه ی نیاز است و آبرو که در آن ذره ای از خلش و خفت وجود ندارد. و در یک کلام نماز تابش آفتاب جمال خدا بر کویر هیات انسانی است.
از خداوند متعال برایتان آرزوی سعادت و کمال می نمایم و عاجزانه از درگاهش می خواهیم که ما را از نمازگزاران حقیقی قرار دهد.
دستورالعملها، توصیهها و سخنان گوهربار ازآيت الله بهجت(ره)
دستورالعملها، توصیهها و سخنان گوهربار ازآيت الله بهجت(ره)
نامه حضرت آقاي بهجت به جوانان
بسم الله الرحمن الرحیم
نوجوانها و جوانها باید ملتفت باشند که همچنانی که خودشان در این سن هستند و روز به روز به سن بالا می روند، علم و ایمانشان هم باید همین جور باشد، مطابق این باشد، معلوماتشان، از همان کلاس اول علوم دینیه، به بالا برود، ایمانشان ملازم با همین علمشان باشد.
باید بدانید اینکه ما مسلمانها، امتیازی از غیر مسلمانها نداریم الا به قرآن و عترت، و الا ما هم مثل غیر مسلمانها می شویم. اگر ما قرآن نداشته باشیم، مثل غیر مسلمانها هستیم، اگر ما عترت را نداشته باشیم، مثل مسلمانهایی که اهل ایمان نیستند هستیم.
باید ملتفت باشیم روز به روز در این دو امر ترقی بکنیم. همچنان که سنّ ما به بالا می رود، معلومات ما هم در همین دو امر، بالا برود. این طرف، آن طرف نرود و الا گم می شود، گمش نکنند؛ گمراهش نکنند؛ این دو اصل اصیل را از اینها نتوانند بگیرند.
ما می گوییم: اگر [می گویید] اسلام درست نیست [و] شما قرآن را قبول ندارید، [پس] مثل قرآن بیاورید، یک سوره ای مثل قرآن بیاورید. می گویند: نه، نمی توانیم بیاوریم و نمی آوریم و مسلمان هم نمی شویم!
این ادعا و این کلام، جواب ندارد، برای اینکه می گویند: « ما می دانیم و عمل نمی کنیم »
همچنین کسانی که صورتاً با قرآن هستند و با عترت نیستند، به اینها می گوییم که این آثار عترت؛ این فضائل عترت؛ این ادعیه اینها؛ این احکام اینها؛ این خطب اینها؛ این رسائل اینها؛ این « نهج البلاغه »؛ این « صحیفه سجادیه »؛ در مخالفین عترت، مثل اینها را بیاورید! اگر آوردید، ما دست بر می داریم.
این علمیّاتشان، این عملیاتشان، این ایمانشان، این کراماتشان این معجزاتشان، باید بدانیم این دو تا را از ما نگیرند.
می دانید چقدر پول به ما می دهند اگر اینها را به آنها بدهیم؟ خیلی می دهند؛ لکن این پول ارزش ندارد، فردا از راه غیر مستقیم همین پول را از ما می گیرند و یک بلایی هم بر سر ما می آورند. اینها به ما وفا نمی کنند؛ تا خودشان استفاده شان را از ما بگیرند، دیگر کار ما را می سازند.
بالاخره باید ملتفت باشیم قرآن را یاد بگیریم، الفاظش را یاد بگیریم که از غلط، محفوظ باشد. آنچه را که می دانیم، قرائتش را تصحیح کنیم، تجویدش را تصحیح کنیم، در نمازمان صحیح القراءة باشیم.
و همچنین تفسیرهای آسان و ساده را ما که فارسی زبانیم، بدانیم؛ و [یک] تفسیر فارسی پیدا کنیم که از روی آن سهل باشد ما قرآن را بفهمیم؛ مثلاً «منهج الصادقین» را کم و بیش مطالعه کنیم، بلکه از اول تا به آخر، چون کتاب فارسی است و کتاب خوبی هم هست. اگر بهتر از او پیدا بکنیم عیب ندارد، اما کجا پیدا شود بهتر از او که معتبر باشد؟
حفظ کنیم قرآن را که همیشه با ما باشد، ما با او باشیم، تحصن بکنیم به قرآن، تحفظ بکنیم به قرآن، وسیله حفظمان در فتن و شدائد دنیا قرار بدهیم.
از خدا بخواهیم که از قرآن ما را جدا نکند، همچنین از خدا بخواهیم ما را از عترت جدا نکند که عترت با قرآن است و قرآن هم با عترت است، اگر کسی یکی از این دو تا را ندارد هیچ کدام را ندارد.
ملتفت باشیم دروغ به ما نگویند و دروغ خودشان را به ما نفروشند! از مردم دنیا، دروغ را نخریم!
ما از عترت و قرآن نمی توانیم دوری کنیم؛ اگر دوری کردیم، در دامن گرگها می افتیم، [و] خدا می داند آیا بعد، از دستشان نجات می یابیم؟ بعد از اینکه سرها شکست و دستها بریده شد و بلاها به سر ما آمد.
ملتفت باشید! از این دو اصل کسی را بیرون نبرند.
شما مدرسه می روید، معلم خودتان را ملتفت باشید در صراط مستقیم باشد. اگر معلم را با رشوه و غیر رشوه، منحرف کردند دیگر کار بچه ها زار است، چرا؟
به جهت اینکه او، از راه مستقیم یا غیر مستقیم، باطل خودش را به بچه ها می فروشد، به این بچه ها می خوراند.
ملتفت باشید! خیلی احتیاط بکنید! احتیاط شما هم فقط در همین است که از یقین، ******************** نکنید، بلکه امروز بزرگها هم همین جورند، باید خیلی سعی بکنید که غیر یقین را، داخل یقینیات ما نکنند، آب را توی شیر ما نریزند!
اگر یک نفر، هزار کلمه حقیّ گفت، این هزار کلمه را خوب تأمل بکنیم، و از او بگیریم، بعد[ تأمل کنیم که] هزار و یکم هم درست است؟ [یا] نه آن ظنّ است، یقین نیست.
هر کلمه ای از هر کسی شنیدید، دنبال این بروید که « آیا این صحیح است، تام است، مطابق با عقل و دین هست، یا نه؟ » [و بدانید که] در وقتی [که] ما خلوت کردیم [ خداوند] مطلع است، وقتی جلوی مردم هستیم مطلع است، حرف می زنیم مطلع است، ساکتیم مطلع است.
همین که شخص مطلع شد: [که] « صاحب این خانه، صاحب این عالم، از هر فرد فرد، به تمام افعال و تروک، به تمام نوایا، مطلع شد، آنچه که نیت کرده و می کند، آنها را هم مطلع است؛ بلکه نیّت خیر را می نویسد؛ نیت شّر را نمی نویسد تا شّر محقق نشده؛ شر هم که محقق شد، یک مقدار صبر می کند تا ببیند، توبه می کند یا نه، برمی گردد یا نه »؟ کار تمام است.
مقصود، همین که انسان بداند که خدا می داند، کار تمام شد، دیگر معطل نباشد، همه چیز را تا به آخر می فهمد [که] چه باید بکند و چه باید نکند، از چه منتفع می شود و از چه متضرر می شود، [خداوند] ما را می بیند.
[آیا] میتوانیم [با اینکه] سر سفره او نشسته ایم، با همدیگر نزاع بکنیم؟ [مثلاً] آن غذا را من جلوتر دیدم، من باید بخورم؛ او می گوید من اول این را برداشتم، من باید این غذا را بخورم، سر این دعوا بکنیم و مقاتله بکنیم؟!
تمام این جنگهایی که حکومتها دارند، از همین قبیل است؛ سر سفره کریم نشسته اند، او هم می بیند.
دستور هم معلوم است که چیست، [خداوند] از چه خوشش می آید، از چه بدش می آید. از آزار به غیر حقّ، بدش می آید؛ از احسان به حق در جایش، خوشش می آید، همه اینها را می داند و ما هم می دانیم که او این دستور را داده و اینها را می داند و می بیند، آیا این کار[ها] را می کنیم؟
آدم جلوی یک نفر آدم عادی هر گونه معصیت نمی کند، با اینکه شخص عادی است، شاید قدرت من از قدرت او بیشتر باشد نتواند به من[ کاری کند]، اما همین قدر به من بدبین می شود، با من بد می شود، یک وقتی اگر فرصت پیدا کرد کار ما را تصفیه می کند. اما خدا که این جور نیست، خدا قادر است و عالم است و دستور هم داده و می داند « چه کسی می داند و چه کسی نمی داند »، همه اینها را می داند.
[آیا] جلوی او می توانیم مخفی بکنیم، یا نه آشکار کنیم طوری نمی شود، نمی تواند کاری بکند، آیا این جور است؟ [آیا] هیچ فایده برای ما دارد، [آیا] می توانیم مخفی کنیم؟
انسان، یا غیر انسان- مکلّف- به جایی شقاوتش می رسد که اصلاً این مطالب کأنه به گوشش نخورده که خدایی داریم بیناست، شنواست، داناست، قادرست، رحیم و کریم است. قادرست یک سر سوزنی اگر در راه او صرف بشود، مزدش را بدهد، یک همچنین [خدایی است].
در انجیل برنابا- که اقرب اناجیل به صحّت است- نوشته شده که حضرت عیسی علیه السلام برای ابلیس شفاعت کرد: « خدایا این مدتها عبادت تو را می کرد، تعلیمات می کرد، فلان می کرد، بیا از گناهانش بگذر »! با اینکه از زمان آدم تا زمان عیسی علیه السلام چه کارها، چه فسادها کرده بود. این چه نوری است که حتی به این هم ترحّم کرد [که گفت]: خدایا از تقصیراتش بگذر!
[ خداوند] فرمود: « بله، من حاضرم ببخشم، بیاید بگوید: من گناه کردم، اشتباه کردم، ببخش، همین؛ بیاید بگوید: « اخطأت فارحمنی »، بیاید این دو کلمه را بگوید. »
حضرت عیسی علیه السلام خیلی خوشحال شد که کاری در عالم انجام داد، یک کاری که دیگر مثل ندارد. از زمان آدم تا به حال پر از فساد و افساد، حالا واسطه می شود و وساطتش اثر کرد، قبول شد.
از همان راهی که داشت، شیطان را صدا زد، گفت: بیا، من برای تو بشارت آوردم!
گفت: از این حرفها زیاد است. [ حضرت عیسی (ع)] گفت: « تو خبر نداری، اگر بدانی، سعی می کنی، حریص می شوی کار را بفهمی. »
گفت:« من به تو می گویم اعتنا به این حرفها نداشته باش، از این حرفها زیاد است».
گفت: « تو خبر نداری[ خداوند] می خواهد تمام این مفاسد با دو کلمه خلاص شود. »
گفت: « بگو ببینم چه بوده است. »
گفت: « اینکه تو بیایی و در محضر الهی بگویی:
« خدایا! أخطأت فارحمنی؛ من اشتباه کردم، تو ببخش. »
ببینید چقدر ما به خودمان ظلم می کنیم که به سوی خدا نمی رویم، به سوی چه کسی می رویم؟ آخرش افتادن میان چاه است، آخرش پشیمانی است؛ خوب چیزی که می دانی آخرش پشیمانی است، حالا دیگر نرو.
[شیطان] گفت: « نه، او باید بیاید و بگوید من اشتباه کردم! تو ببخش!، چرا؟! به جهت اینکه لشکر من از او زیادتر است! آن ملائکه ایی که با من سجود نکردند و تابع من شدند، آنها لشکر من هستند! شیاطین هم لشکر من هستند، آن اجنّه ای هم که ایمان به خدا نیاوردند، لشکر من هستند، تمام بت پرستهای بشر، لشکر من هستند! »
این، به زیادتی لشکر در روز قیامت می خواهد مغرور شود! آنجا جای زیادتی و کمی نیست. هر چقدر زیاد باشد جهنّم می گوید: ( هل من مزید؟ سوره ق/30 ). آن وقت تو می خواهی با زیادتی لشکر کار بکنی! بله، لشکر تو زیاد است؛ [اما] جهنم جایشان می شود؛ جهنم نمی گوید: «اتاق نداریم» جهنم می گوید:
« هرچقدر هست بیاورید، هل من مزید؟ » یعنی اینکه بیاورید، هرچه زیادتر بیاورید. جا داریم!
[حضرت عیسی (ع)] گفت: « برو ملعون! نتوانستم برای تو هم کاری بکنم. تو می گویی: خدا باید بیاید من او را ببخشم!؟ »
مقصود، حلّ این مطالب به علم و جهل است، دانستن و ندانستن، عالم بودن و جاهل بودن، دور می زند. اصل مطلب، از جهل این بدبخت است. تو ای جاهل! می گویی: « چیزی که آتش شد دیگر ممکن نیست برای خاک خضوع بکند؟ » آدم خاکِ به تنهایی است؟ یا مجموع خاک و یک پاک دیگری است. تو هم که فقط آتش نیستی، مثل آتش های جامد، روح داری، مکلفی، یک آتش مکلف هستی. [خداوند] به تو فرمود: «اسجدوا»، سجده نکردی؛ قهراً مجموع روح و جسم، انسان یا جنّ یا شیطان یا ملک می شود.
این بدبخت خیال کرد که همین بدن او با بدن این، این ظلمانی و آن نورانی است؛ دیگر محال است نورانی برای ظلمانی سجده و خضوع کند؛ دیگر نمی داند که این، نورانی است.
ای جاهل! آیا نمی دانستی آن وقتی که مجلس امتحان، درس امتحان شد، تمام ملائکه، عاجز بودند و عاجز ماندند از اسامی آنهایی را که خداوند اشاره کرد اسمهای اینها را بگویید، یا خودشان، یا سایر ملائکه، یا سایر اشیاء، همه عاجز بودند. [گفتند]: ما خودمان از خودمان چیزی نداریم؛ هر چیزی که به ما یاد دادی بلد هستیم و هر چیزی را که یاد ندادی بلد نیستیم. [خداوند] به آدم فرمود: « تو بگو! »، [آدم] تمام اسامی را بیان کرد.
حالا که فهمیدی آدم بر تمام ملائکه- با آن همه عظمت ها و اختلاف مراتب در ملائکه- تفوّق پیدا کرد و مقدم شد و حال که فهمیدی که آدم بر تو و همه ملائکه مقدم است، باز هم، خجالت نکشیدی، باز هم گفتی: ( خلقتنی من نار و خلقته من طین. سوره ص/76 ) ؟ باز هم جای این [حرف] است؟ باز هم نفهمیدی؟
ببینید: میزان، علم و جهل است.
خوب، اگر [تا به حال] نفهمیدی که آدم باید [به] آنچه معلوماتش است عمل کند، از حالا توبه بکن، اقلاً حالا بپرس: « آیا توبه من قبول می شود یا نه؟ »
و علی هذا، ببینید چقدر ما غافلیم! چقدر ما به خودمان ظالمیم که واضحات را زیر پا می گذاریم! مطلب همین است، دائر مدار این است که اگر معلومات ما زیر پا نباشد، مجهولات ما عملی نشود، کار تمام است.
معلومات را نباید زیر پا گذاشت، آدم پشیمان می شود، اگر به معلوماتش عمل کرد، دیگر روشن می شود، دیگر توقف ندارد.
اگر دید باز هم توقف دارد، بداند- به طور یقین- بعضی از معلومات را زیر پا گذاشته است، کفشش ریگ دارد، خوب دقت نکرد که این ریگ را خارج کند:
« من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم. » بحار الانوار، ج78، ص189.
( و الذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا ) سوره عنکبوت/69.
( ومن عمل بما علم کفی ما لم یعلم ) ثواب الاعمال،ص134.
هیچ کس نیست که بگوید هیچ چیز نمی دانم، [اگر بگوید] دروغ می گوید هر کسی [که] هست، غیر معصوم بعضی چیزها را میداند و بعضی چیزها را نمیداند؛ آن چیزهائی را که می داند، اگر عمل کند، آن چیزهایی را که نمی داند می فهمد.
آن چیزهایی را که می دانید، عمل کنید؛ و آن چیزهایی را که نمی دانید، از حالا توقف کنید و احتیاط کنید تا روشن شود، وقتی به آنها عمل کردی روشن می شود؛ به همان دلیلی که اینها را برای شما روشن کرد، آنهای دیگر را هم روشن می کند.
علی هذا، ببینید، برای چه توقف داریم. آنچه می دانی بکن و آنچه نمی دانی، احتیاط کن، هرگز پشیمان نخواهی شد.
خداوند بر توفیقات همه شما بیفزاید.
و خداوند ان شاءالله، سلامتی مطلقه روحیّه و جسمیّه، به همه مرحمت فرماید.
« والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
آيت الله بهجت(ره)
کلاس اول قرب و نزدیکی به سوی خداوند، برابر است با “عمل کردن به واضحات شرعی”
:: “مقید بودن به نماز اول وقت” زمینه ساز توفیق الهی در کامل شدن نماز است و هرچه نماز انسان کامل تر باشد، دستیابی به قله یقین و شهود، آسان تر خواهد شد.
:: تا انسان از لغو( بیهوده گویی و بیهوده کاری) اجتناب نکند، نمیتواند در نمازش خاضع باشد و حضور قلب داشته باشد.
:: اساس عبودیت و بندگی، ” حـُــبّ ” است.
:: ((امام علی(ع): از نشانه های کمال ایمان، این است که بدی کننده را به نیکی پاداش دهی)) آری! هنر شیعه علی-علیه السلام- بودن، مقابله با بدی به نیکی است.
:: محبت خداوند متعال، کیمیای خودسازی و سازندگی است!
:: از ما، عمل چندانی نخواسته اند! مهم تر از عمل کردن، “عمل نکردن” است! تقوا یعنی “عمل گناه را مرتکب نشدن! همه میپرسند چه کار کنیم؟ من میگویم:بگویید چه کار نکنیم؟ و پاسخ اینست: گناه نکنید. شاه کلید اصلی رابطه با خدا ” گناه نکردن ” است.
:: شما به دانسته های خود عمل کنید، مجهولاتتان را خدا معلوم میکند.
:: هر مصیبتی که به ما میرسد، به خاطر دوری از ائمه(علیهم السلام) و احادیث مأثوره از ایشان است.
:: بهره گرفتن از جنس مخالف هم مشترک بین حیوانات است، ولی این از مختصات و امتیازات انسان کامل است که از ” نماز"، لذت می برد.
تصویر زیبای آیت الله بهجت از نماز:
:: نماز، به منزله کعبه ، و تکبیرة الاحرام، پشت سر انداختن همه چیز غیرخدا و داخل شدن در حرم امن الهی است، و قیام، به منزله صحبت دو دوست، و رکوع، خم شدن عبد در مقابل آقاست، و سجده، نهایت خضوع و خاک شدن در مقابل اوست، و وقتی عبد ،در آخر نماز، از پیشگاه مقدس الهی باز میگردد، اولین چیزی که سوغات می آورد، سلامی از ناحیه اوست.
:: کثرت مجالست با اهل غفلت و اهل گناه و لغو، موجب افزودن قساوت و تاریکی قلب و تنبلی برای عبادت و زیارات است.
:: نماز شب، کلید توفیقات است.
:: شیطان، از سجده طولانی میترسد، چون میگوید:«این همانی است که به خاطرش به این روز افتاده ام و اینها هم از آن دست نمیکشند و این قدر طول میدهند».
:: سوال از آیت الله بهجت: آیا منظور آیت الله قاضی از جمله"هرکس نماز اول وقت خواند و به جایی نرسید(مقصود مقامات معنوی است)، مرا لعنت کند” منظورشان نماز اول وقت با حضور قلب است؟
پاسخ آیت الله بهجت: خیر! به هیچ وجه! فقط و فقط خواندن نماز اول وقت و تداوم آن و تقید به اوقات نماز-اینکه انسان تقید به نماز اول وقت داشته باشد- خدش موجب تکامل نماز انسان خواهد شد و راهگشای مشکلات انسان خواهد شد.
:: در این عصر حاضر، راه ارتباط با امام عصر(عج)، عمل کردن به دفتر امام زمان-عج- است! اینکه به خواسته هایشان عمل کنیم، از دعا کردن برایشان مهم تر است!
:: ما وظیفه داریم که در تعلیم، تعلم، تلاوت و عمل به قرآن کوشش کنیم. ولی ما شبهای احیاء قرآن بر سر می گذاریم و در عمل، آیه های حجاب، غیبت،کذب و آیات«ویل للمطففین»، وای بر کم فروشان و نیز «فلا تقل لهما اُف»، پس به پدر و مادر اف نگو و همچنین« و لا تمش فی الارض مرحا»، و با ناز و تکبر در روی زمین راه مرو” را زیر پا میگذاریم و پامال می کنیم.
سفارش آیت الله بهجت درباره زیارت عاشورا
آیت الله بهجت در پاسخ به سوالی ضمن تصریح به جایگاه زیارت عاشورا به حکایتی از حالت کشفی که برای یکی از بزرگان در اثر زیارت عاشورا ایجاد شده است اشاره کرده اند. توصیه آیت الله بهجت به زیارت عاشورا…
آیت الله بهجت در پاسخ به سوالی ضمن تصریح به جایگاه زیارت عاشورا به حکایتی از حالت کشفی که برای یکی از بزرگان در اثر زیارت عاشورا ایجاد شده است اشاره کرده اند.
توصیه آیت الله بهجت به زیارت عاشورا
از آیت الله بهجت پرسیدند: داستان ها و قضایایى از کسانى که پیوسته زیارت عاشورا مى خواندند و به این صورت، متوسل مى شدند، گردآورى و چاپ شده است. نظر حضرت عالى در این باره چیست؟
ایشان پاسخ داده اند که: متن زیارت عاشورا، بر عظمت آن گواه است؛ خصوصا با ملاحظه آنچه در سند زیارت رسیده است که حضرت صادق (علیه السلام) به صفوان مى فرماید: این زیارت و دعا را بخوان و بر آن مواظبت کن. به درستى که من چند چیز را بر خواننده آن تضمین مى کنم: 1. زیارتش قبول شود. 2. سعى و کوشش وى مشکور باشد 3. حاجات او هرچه باشد، برآورده شود و ناامید از درگاه خدا برنگردد.
اى صفوان! این زیارت را با این ضمان، از پدرم یافتم و پدرم از پدرش…تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت امیر نیز از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل و او هم از خداى متعال نقل می کند و هرکدام این زیارت را با این ضمان، تضمین کرده اند و خداوند به ذات اقدس خود قسم یاد نموده که: هرکس این زیارت و دعا را بخواند، دعا و زیارت وى را بپذیرم و خواسته اش هر چه باشد، برآورده سازم.
و از سند او استفاده مى شود که زیارت عاشورا از احادیث قدسى است و همین مطالب، سبب شده است که علماى بزرگ ما و استادان ما - با آن همه مشغولیت هاى علمى و مراجعاتى که داشتند - به خواندن آن مقید بودند تا جایى که استاد ما، مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى، از خداوند خواسته بودند که در آخر عمرشان، زیارت عاشورا را بخوانند و سپس قبض روح شوند و دعایشان هم مستجاب شد و پس از پایان این زیارت، درگذشتند.
تقید شیخ صدرا بادکوبه ای به زیارت عاشورا
شیخ صدرا بادکوبه اى با تبحرش در علوم عقلى و نقلى، آنچنان مقید به زیارت عاشورا بود که به هیچ عنوان، آن را ترک نکرد و کسى باورش نمى آمد که ایشان، این چنین پاى بند به عبادات و زیارت عاشورا باشد.
یکى از بزرگان هم نقل مى کردند روزى به قبرستان وادى السلام رفتم، در مقام حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف) دیدم پیرمردى نورانى، مشغول زیارت عاشورا است و از حالات او معلوم شد که زائر است. نزدیک او رفتم ؛ حالت کشف براى من نمودار شد و حرم امام حسین (علیه السلام) و زائران آن حضرت را که مشغول رفت و آمد و زیارت بودند، مشاهده کردم! (شرح زیارت عاشوراء و داستان هاى شگفت آن: 33-36.)
سبب آستان بوسی اهل بیت (ع) از سوی شیخ انصاری
مسلمانان در شان اهل بیت (علیه السلام) در غایت اختلاف اند، چنان که در مورد قرآن نیز چنین هستند. برخى آن قدر ضعیف هستند که در بوسیدن ضریح آن ها شک و اعتراض دارند.
آقایى ظاهرا به مرحوم شیخ انصارى که حرم یا ضریح را بوسید، اعتراض کرد که آقا شما هم؟! برعکس مرحوم دربندى به ایشان گفت: آقا کار شما براى مردم حجت است، وقتى به حرم مى روى، ضریح حرم حضرت ابوالفضل (علیه السلام) را ببوس. شیخ در جواب فرمود: عتبه درب را مى بوسم که گرد و خاک پاى زوار است! در یکى از زیارت حضرت سید الشهداء (علیه السلام) آمده است:
ثم قبل الضریح من اءربع جوانبه. بحار الانوار 98: 336؛ اقبال الاعمال: 712.
منبع: آینه حقیقت امام حسین علیه السلام در کلام آیت الله بهجت - رحمتى
خاطرات خواندنی از سخنان امام (ره) و آیات عظام بهاءالدینی و بهجت درباره مقام معظم رهبری
خاطرات خواندنی از سخنان امام (ره) و آیات عظام بهاءالدینی و بهجت درباره مقام معظم رهبری
نقل قول ها و خاطرات خواندنی درباره پس از رحلت حضرت امام خمینی(ره) و موضع آیت الله بهجت درباره مقام معظم رهبری.
آیت الله صدیقی امام جمعه موقت شهر تهران سه شنبه ۲۸/۲/۸۹ در مراسم ایام شهادت جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها که در بیت رهبری با حضور آیت الله العظمی امام خامنه ای حفظه الله برگزار می شد، پس از بیان فضایل صدیقه کبری و مناقب آن حضرت خطاب به مقام معظم رهبری فرمودند:
“آقا جان؛ شما دستور فرمودید از شما چیزی نگم، اما این ها که آمده اند اینجا همه عاشقند مگر می شود چیزی نگفت.”
آیت الله صدیقی پس از بیان چند جمله با همین مضامین، به نقل چند جمله از آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه پرداختند:
“از آقای بهجت سوال کردم نظرتان راجع به مقام معظم رهبری چیست؟
آقای بهجت فرمودند:"بهتر از ایشان نداریم.”
“همچنین آقای بهجت به خود بنده عرضه داشتند که در دیداری که با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف داشتم از ایشان راجع به آقای خامنه ای سوال کردم و حضرت پاسخ دادند: ” آقای خامنه ای از ما است.
همان یکبار که گفتند حضرت علی جوان است و ایشان را از خلافت منع کردند برای هفت پشتمان کافیست
به گزارش شیعه آنلاین ، نقل قولی که می خوانید مربوط می شود به سال 1368 و پس از رحلت حضرت امام خمینی -قدس الله نفسه الزکیه - که موضع گیری آیت الله بهجت را نسبت به مقام معظم رهبری اعلام می کند.
وقتی ایشان (مقام معظم رهبری) برای رهبری انتخاب شدند عده ای به آیت الله بهجت گفتند: آقای خامنه ای جوان است برای برای رهبر شدن!
آیت الله بهجت در جواب آن عده فرمودند: همان یکبار که گفتند حضرت علی علیه السلام جوان است و ایشان را از خلافت منع کردند برای هفت پشتمان کافیست…
دید سیاسی آیت الله بهجت بر خیلی از شاگردان ایشان پوشیده نیست و ایشان همواره بر حضور شاگردان ممتاز خود همچون آیت الله مصباح و دیگران بر حضور در عرصه سیاست تاکید داشتند.
آیت الله مصباح یزدی در این زمینه می فرمایند: «بنده باید عرض کنم که بزرگترین مشوّق خود بنده در پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی، خود ایشان بودهاند و به صورتهای مختلف به دوستان و کسانی که در درس شرکت میکردند، سفارش میکردند که به اینگونه مسائل اهمیت بدهند و اشاره میکردند که اگر کسانی که تقیّد به مسائل علمی و معنوی دارند، به این کارها نپردازند، روزگاری بیاید که جوّ سیاست اجتماع به دست نااهلان بیفتد و جامعه اسلامی را از مسیر خودش منحرف کند. حتی گاهی پیغامهای خاصی برای حضرت امام (قدس) در ارتباط با همین مسائل سیاسی میدادند که در یک موردش بنده با یکی از دوستان، واسطه در رساندن این پیام خاص به حضرت امام بودیم».
اگر مردم میدانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمینشست
حجت الاسلام والمسلمین دکتر مرتضی آقا تهرانی در پاسخ به سوالی در خصوص ارتباط مقام معظم رهبری و آیت الله العظمی بهجت به نشریه 9 دی گفـته است: ما مشهد بودیم که حاج آقای مصباح برای بیعت با آقا به تهران آمده بودند و از آن جا هم به مشهد آمدند. ما خدمتشان رسیدیم و از وضع و اوضاع پرسیدیم. حاج آقا فرمودند که برای بیعت خدمت آقا رفته بودم ولی خدا را شکر دست خالی نرفتم، چون آیت الله بهجت یک نامه چهار صفحهای برای حضرت آقا که تازه رهبر شده بودند، نوشتند. شروع نامه هم این بود که بنده انتصاب حضرتعالی را به سمت مقام ولایت و رهبری تبریک عرض میکنم. بعد آقا به آیت الله مصباح فرموده بودند که تا حالا خیلیها از مردم و مسوولان با من بیعت کردند ولی هیچ کدام دلم را آرام نکرد که من در این جایگاه باید باشم یا نه الا این نامه که خیالم را راحت کرد. چون میدانم که ایشان اصلا بر مبنایی که دیگران ممکن است بنویسند و حرف بزنند، نمینویسند و صحبت نمیکنند.
چند سال پیش که حضرت آیت الله خامنهای یک هفتهای تشریف آوردند قم، جمعیت بسیاری برای استقبال آمده بودند در خیابانها. آیت الله العظمی بهجت(ره) هم آمدند جزء جمعیت استقبال کنندگان. حالا یک مرجعی در سن حدود نود سال! ایشان هم آمدند در جمع استقبال کنندگان. شخصی به ایشان گفت که حاج آقا شما با این سن و سال آمدید وسط این جمعیت استقبال کنندگان ؟ آیت الله العظمی بهجت فرمودند: ” اگر مردم میدانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمینشست".
فرزند آیت الله العظمی بهجت با اشاره به همزمانی روزهای پایانی عمر پدر بزرگوارشان با سفر رهبر انقلاب به استان کردستان، در بیان حالت روحی ایشان، به حساسیت این مرجع تقلید نسبت به سلامت رهبری اشاره میکند و میگوید: این موضوع سبب شد تا معظم له برای سلامتی رهبر انقلاب چندین ختم ویژه صلوات و ذکر را گرفتند و مداومت بر این ختمها که برای سلامتی رهبر انقلاب بوده است تا آخرین ساعت عمر حضرت آیت الله بهجت ادامه داشته است. برخی نیز از پیش بینی رهبری آقا چند سال پیش از رهبری توسط ایشان خبر داده اند.
در یکی از موارد که فردی میخواست از آقا گله کند حضرت آیت الله بهجت با اعتراض فرمودند: آیا شما بهتر از ایشان سراغ دارید؟! من که بهتر از ایشان سراغ ندارم.
نگرانی آیت الله العظمی بهجت برای سلامتی مقام معظم رهبری
حجت الاسلام فقیهی اصفهانی از اساتید حوزه علمیه قم:
حاج آقای صدیقی در مراسم آیت الله بهجت نقل کردند که چقدر آقا برای سلامتی آیت الله خامنه ای نذر می کردند و گوسفند نذر می کردند و کارهایی انجام می دادند. خوب این باز نشانه شدت علاقه بود به آقا. بعد چیزی که نقل کردند این که شش ماه قبل از فوت آیت الله بهجت ایشان فرموده بودند که: “آقا را بگویید بیایند اینجا با ایشان کار دارم".
آقا را خواسته بودند و آیت الله خامنه ای آمده بودن این جا قم . صحبت هایی با هم داشتند از جمله آیت الله بهجت فرموده بودند: “خطری به سمت شما دارد می آید و من این خطر را احساس می کنم و من آن چه باید برای شما انجام بدهم ، برای سلامتی شما انجام داده ام.
و فرموده بودند: “خودتان هم هر کاری می توانید انجام بدهید “.
البته کاملش را حاج آقای صدیقی روی منبر نگفتند.
ولی بعدها یکی از دفتری های آیت الله بهجت که اطلاع داشتند و کامل تر گفتند.
گفتند چند روزی گذشت و باز دوباره حضرت آیت الله بهجت گفتند که: “آیت الله خامنه ای را بگویید یک نفر بفرستند من با ایشان کار دارم". حاج آقا محمدی گلپایگانی را آیت الله خامنه ای فرستادند پیش آیت الله بهجت.
آیت الله بهجت دومرتبه تأکید کردند: “که من برای سلامتی شما هرکاری می توانستم انجام دادم. خودتان هم یک کاری انجام بدهید". برای بار دوم بعد از چند روز این تأکید را آیت الله بهجت داشتند که به واسطه آقای محمدی گلپایگانی به آقا خبرش رسید و خود آیت الله خامنه ای هم هرکاری باید انجام بدهند انجام داده بودند.
آقا زاده آیت الله بهجت نیز می گفت که یک موقعی آیت الله خامنهای تشریف آوردند قم، بعد آیت الله بهجت فرمودند: “همه از اطاق بروند بیرون. حالا هر کس می آمد ملاقات آیت الله بهجت، پسر آقا و بعضی های دیگر هم حضور داشتند.
بعد می گفت: یک موقعی آیت الله خامنهای که آمدند، آیت الله بهجت فرمودند: ” هیچ کسی نماند، همه بروند بیرون من با آقا حرف خصوصی دارم” و بعد تا مدتی با هم بودند و به طور خصوصی و ما همه رفته بودیم بیرون از اطاق، این قدر با هم صمیمی بودند.
کسی که عرضه اداره خانواده را ندارد حالا علیه این سید بزرگوار که جهان اسلام را اداره می کنند حرف میزند
پایگاه صالحات آیت الله احدی :
مقام معظم رهبری - عزیز ما - معمولاً می آمدند خدمت جناب آقای بهجت ، دو تایی با هم خیلی نشست داشتند .
یک مرتبه در حال بازگشت از فرودگاه بودم ، یک پیرمرد بزرگوار محاسن سفید معمم روحانی را دیدم کنار جاده ایستاده ، ایشان را سوار اتومبیل کردیم . بعد دیدم انسان بسیار با فضلی است ، این پیرمرد بزرگوار نقل می کرد :
خدمت آیت الله بهجت بودم ، آقایی از علمای تبریز آمد و علیه آقای خامنه ای صحبت هایی کرد و یک سری گزارشاتی داد .
- فکر کرد چون آقای بهجت عارف است و ساکت و سیاسی حرف نمی زند، پس نسبت به آقای خامنه ای بدبین است، یک مرتبه آقای بهجت که مشغول ذکر بود از جا بلند شد و گفت: خودش عُرضه اداره کردن خانواده را ندارد ، حالا علیه این سید بزرگوار که جهان اسلام را دارند اداره می کنند حرف می زند .
بعد از جا بلند شدند و در را بست و رفت به اطاق دیگر .
بنده غافلگیر شدم .
خوب ببینید عارف اینچنین حرف میزنه ، عالم اینجوری حرف میزنه ، بلده .
و لذا تنها جایی که آقای خامنه ای به خودش تسلیت گفت در مرگ آقای بهجت بود.
گفتنی است که آیت الله بهجت درباره امام هم کلام معروفی دارند که:
“اسراری از آقای خمـــینی میدانم که تاکنون نگفته ام و نخواهم گفت.”
آیت الله بهاءالدینی و پیش بینی ایشان درباره رهبری امام خامنه ای
به گزارش اختصاصی خبرنگار رهوا از یک منبع آگاه : قرار بوداز طرف مجلس خبرگان منتظری انتخاب شود ازتمام علما برای ایشان امضای تائیدگرفته می شد.روزی برای گرفتن امضا چند نفر از نزدیکان منتظری به خدمت آیت الله سید رضا بهاء الدینی رسیدند اما ایشان امضا نکردند هرچه ازفرستادگان منتظری اصرار ازایشان انکار. تا آنجا که خود منتظری شخصا به خدمت ایشان رسید وتمام کتبی که درباره ولایت فقیه نوشته بود را محضر حضرت آقا قرار دادند.
حضرت آقا تمام کتب را جمع کردند و به منتظری چند لحظه نگاه کردند و خنده کوتاهی کردند و فرمودند ولایت فقیه نوشتنی نیست فهمیدنی است.
این منبع نزدیک به بیت آیت الله بهاءالدینی نقل می کند که از حضرت آقا پرسیدم چرا ایشان را تائید نکردید، مگه شخص دیگری هم می تواند بعد از امام (ره) به مقام رهبری برسند.
حضرت آقا فرمودند : البته هیچ کس حاج آقا روح الله نمی شود، ولی آقا سیدعلی خامنه ای حقیقتا ولی فقیه هستند و رهبر ,از همه به امام نزدیکتر است. کسی که ما به او امیدواریم آقای خامنه ای است. شما از ما قبول نمی کنید و تعجب می کنید، ولی این دید ما است، نزد ما محرز است، آقا سید علی خامنه ای رهبر آینده هستند و ایشان باز هم فرمودند: نظر ما سید علی سید علی سید علی خامنه ای است
این منبع آگاه در گوشه ای دیگر از گفتگو با رهوا بیان کرد که :زمان می گذشت و به مرور زمان سخنان گهربار و گلواژه های بینش آفرین این پیر روشن ضمیر، بیشتر و بهتر عملی می شد. تا این که رحلت حضرت امام خمینی قدس سره و انتخاب حضرت آیةالله خامنه ای (حفظه الله) پیش آمد.
محضر آقا جان رسیدیم و به عنوان خبر روز خدمتشان عرض کردیم. فرمودند:ما مدتها پیش به این مطلب رسیده بودیم و نظر خود را بیان کردیم که هیچ کس بعد از حاج آقا روح الله نمی تواند رهبر شود جز سید علی آقا و باید به ایشان کمک کرد تا تنها نباشد.
برپایه همین گزارش: قبل از ریاست جمهوری آقای خامنه ای روزی در بیت محترم حضرت آقا بهاءالدینی بودیم که آقای خامنه ای که درآن زمان نماینده مجلس بودند به بیت ایشان (منزل)تشریف آوردند و وقتی که آقای خامنه ای رفتند آقا زیر لب فرمودند :خورشید لحظه ای تابید ورفت!
یکی از روزها که حضرت آقا تشریف برده بودند به جمکران، حدود ساعت دو شب به حضرت آیتالله العظمی بهاءالدینی خبر میدهند که آقا صبح بعد از نماز میخواهند تشریف بیاورند منزل شما. تیم حفاظت ساعت چهار صبح برای آماده کردن شرایط به منزل ایشان میروند که متوجه میشوند آقای بهاءالدینی، پیرمرد نود ساله جلوی در خانه ایستادهاند. میگویند: آقا چرا با این کهولت سن اینجا تشریف دارید؟ ایشان میفرمایند: برای دیدن رهبر بزرگ انقلاب، من از همان ساعتی که شما زنگ زدید آمدهام استقبال.
یکی از نزدیکان آیت الله بهاالدینی هم در باره پیش بینی ایشان در باره رهبری آقا اینچنین نقل میکند: گاهی که صحبت از قائم مقامی برخی افراد بعد از امام می شد، ایشان لبخندی ملیح زده و با تامل اندیشمندانه ای می فرمود: ما این طور نمی بینیم، چون خدا نمی خواهد، هر چند بعضی تلاش می کنند . خیال می کنند می توانند برای شیعه از جانب خود رهبر و مرجع درست کنند.
آن گاه این داستان را بیان می کردند که: در زمان سید ابوالحسن اصفهانی برای مرجعیت بعد از ایشان، تبلیغ بسیاری برای میرزا محمد حسین اصفهانی (کمپانی) کردند، ولی از آن جاکه خدا نمی خواست، میرزا محمد حسین اصفهانی پنج سال قبل از سید ابوالحسن اصفهانی رحلت کرد و سید ابوالحسن اصفهانی بر پیکرش نماز خواند.
اجازه بدهید تا من دستتان را ببوسم تا فردا که به محضر جده ام زهرا مشرف شدم به ایشان عرض کنم دست ولی خود را بوسیدم
آیت الله فاطمی نیا:بعد از اینکه در سال 68 مجلس خبرگان به رهبری امام خامنه ای رای می دهند. بعد از فوت امام خمینی، رهبر انقلاب به دیدار آیت الله بها الدینی می روند. بسیجی ها آیت الله العظمی بها الدینی اصرار داشته اند که دست آقا را ببوسند و آقا هم نمی گذاشتند. این عالم بزرگوار وقتی امتناع رهبر انقلاب را می بیند می فرماید:
اجازه بدهید تا من دستتان را ببوسم تا فردا که به محضر جده ام زهرا مشرف شدم به ایشان عرض کنم، دست ولی خود را بوسیدم.
[ دوشنبه پانزدهم خرداد 1391 ] [ 23:48 ] [ محب آل محمد(ص) ]
تشرف مقام معظم رهبری به محضر مبارک امام زمان عجلل الله تعالی فرجه الشریف
پایگاه صالحات آیت الله احدی:
مطلبی را به شما عرض می کنم شاید نشنیده باشید .جناب آقای صدیقی شب فاطمیه روی منبر در بیت ایشان ( بیت رهبری ) که آقای رییس جمهور نشسته بود،آقای هاشمی بود، سران مملکتی بودند، قوه قضاییه ، همه بودند.آقای صدیقی روی منبر این مطلب را گفت و آن را نتوانست تمام کند .همین که خواست تمام کند فریاد گریه جمعیت و حضار بلند شد.
دیدند این جمعیت به سوی آقا دارند حمله می کنند که به عنوان تبرک به ایشان دست بزنند .آقا را بردند و دیگر نتوانستند جمعیت را اداره کنند.
و آن مطلب این بود :
(به نقل از حاج آقای صدیقی:) من همه ساله مکه که میرفتم قبل از رفتن به مکه به محضر آیت الله بهاءالدینی میرسیدم و توصیه میخواستم از ایشان.ایشان به من توصیه هایی میکرد و من این توصیه ها را در سفر مکه عمل میکردم . بعدهم که داشتم میامدم ، یک عمامه ای یا چیزی را برای ایشان هدیه میخریدم .
این دفعه که رفتم محضر ایشان این مطلب را فرمودند :
شما وقتی که میروید مسجدالنبی از قسمت جنوب شرقی مسجد ، از آن قسمت هفت قدم میاید به جلو و قسمت بعدی را هم گفت که من نمیتوانم دقیق به شما بگویم . به خاطر اینکه ایشان این را به ودیعت پیش من گذاشت . آن وقت از دو طرف به من دستور داد.
وقتی که قدم زدی آمدی جلو رسیدی به آنجا ،آنجا بنشین و این ذکر سبعه را بگو. این ذکر را که گفتی انشاءالله به حوائجت خواهی رسید .
(آقای صدیقی می گوید) ، عرض کردم: آقای بهاءالدینی چه وجهی دارد که من باید آنجا بنشینم و این اذکار سبعه را بگویم. چه وجهی دارد هفت قدم از آنجا قدم بزنم .
گفت : وجهش این است که دارم به شما میگویم فقط پیش شما بماند .
وقتی که حضرت زهرا سلام الله علیها آمد برای دفاع از علی ابن ابیطالب علیه السلام بدنش خون آلود بود وقتی که آمد ، که داخل مسجد وارد نشد وقتی که برگشت دیگر توان از او رفت دیگر به گونه ای شد که میخواست ادامه راه را بدهد نتوانست ، آنجا نشست و فکر میکنم که آن مکان به خون فاطمه سلام الله علیها رسیده است . آنجا حاجتتان را بخواهید .
(فریاد گریه جمعیت بلند شد)
بعد آقای بهاء الدینی میگوید : این کار را انجام بده .
(حالا جالب این است که حضار دارند به آقای صدیقی توجه می کنند ازاعیان شخصیتی مملکت ، و هم آقایانی که شرکت کننده بودند ، ایشان هم با ضرس قاطع دارد مطلب را می گوید.)
گفت :من رفتم مدینه همین کار را انجام دادم ، بعد از این رفتم مکه دیدم از بلند گو صدا میزنند : آقای صدیقی دوباره بروند مدینه. من دوباره رفتم مدینه ، چند روزی مدینه ماندم ، وقتی برگشتم به ایران یک عمامه ای خریده بودم رفتم محضر حاج آقا ، رسیدم، تا سلام علیک کردم بدون اینکه حرفی بزنم ،
حاج آقا بهاء الدینی فرمودند:
میدانی ثمره ذکر امسال چه بود ؟
گفتم : نه
گفت : نمیدانی ثمره ذکر امسال چه بود ، نگرفتی؟
گفتم : نه
فرمود : امسال ثمره ذکر شما یکی این بود که شما دو بار آمدید مدینه،
گفتم شما مطلعید من دو بار امسال آمدم مدینه .
گفت : بله آنجائی که نشسته بودید ذکر می گفتید در آنجا با تو بودم.
(این نوارش دربیت آقا هست، دم در که می فروشند ، نوار سه سال قبل فاطمیه)
بعد برگشت و گفت :
ثمره دوم اینجا بود :
(که تا گفت مجلس به هم پاشید اینقدرمردم به خودشان زدند وگریه کردند که آقا تشریف بردند؛ دیدند که دیگر نمی شود جمعیت را اداره کرد.)
فرمودند : ثمره دوم این بود که آن نیتی که من میخواستم، به آن نیت رسیدم ، و آن این بود
که امسال مقام معظم رهبری به دیدارامام زمان نائل آمد.
دانلود نشانی فایل صوتی سخنان آیت الله احدی :
http://salehat.ir/images/stories/sound/Ahadi.mp3
همین ماجرا به نقل از حاج آقا دکتر محمدی:
«آقای صدیقی به حضرت آیتاله بهاءالدین گفت ، آقا من سفر حج را در پیش دارم شما سفارشی ، دعایی ، درخواستی ندارید و آقای بهاءالدین فرمودند: من یک دعایی دارم ؛ در کوچه بنیهاشم همان جایی که مادرم حضرت فاطمه را سیلی زدند شما بروید و از خدا بخواهید که دعای من مستجاب شود، همین. و من به مدینه رفتم .
اما سفارش آقا را فراموش کردم و در مکه بودم که یادم آمد آقا سفارش دعا داشتهاند دوباره به مدینه برگشتم و دعا کردم که خدایا دعای آقای بهاءالدین مستجاب شود (از این مساله فقط خود خبر داشتم) وقتی به قم آمدم و خدمت آقا شرفیاب شدم آقا فرمودند ، حالا دیگر سفارش من را در مدینه فراموش میکنی و به مکه میروی و برمیگردی…!
من هم عذر خواستم و حسابی شرمنده شدم و بعد به آقا گفتم ، آقا دعایتان مستجاب شد. گفتند: بله ، خدا را شکر دعای من مستجاب شد.
بعد گفتم آقا لطف بفرمایید که اگر مانعی ندارد مضمون دعایی که داشتید را بیان کنید ، آقا نپذیرفتند و من خیلی سماجت کردم و بالاخره آقا فرمودند :من دعایی کردم که آیتالله خامنهای خدمت حضرت امام زمان(عج) برسند که خدا را شکر این دعا مستجاب شد و آقا سیدعلی آقا خدمت ولی عصر رسیدند.»
خاطرات بسیار خواندنی محافظ رهبر انقلاب
آنچه در ادامه می آید متن سخنرانی یکی از محافظان مقام معظم رهبری است که توسط خبرنامه دانشجویان ایران منتشر شده است.
سال 68 لحظاتی که امام (ره) داشتند به رحمت خدا می رفتند با دفتر ریاست جمهوری تماس گرفتند و ما به همراه آقای خامنه ای سوار ماشین شدیم و به سمت جماران حرکت کردیم. وقتی به جماران رسیدیم چون همه مسئولین آمده بودند شرایط بسیار سختی را ایجاد کرده بودند و فقط تعدادی از محافظین را داخل راه می دادند. همراه آقا که رئیس جمهور بودند فقط 4 نفر داخل شدیم و تا دم در حسینیه رفتیم .
خیلی از شخصیت ها و نمایندگان مجلس آنجا بودند و داخل راهشان نمی دادند، همراه آقای خامنه ای دو نفر توانستیم بعنوان محافظ داخل بیمارستان برویم که دائم شیفت عوض می کردیم. تنها کسی که امام (ره) موقع رحلتشان و قبل از خانواده شان او را پذیرفتند، آقای خامنه ای بودند. بعد از آن نمازی که امام (ره) خواندند پزشکان گفتند که نمی توان کاری برای ایشان انجام داد در این شرایط قرار شد همه کسانی که داخل اتاق امام بودند خارج شوند و فقط خانواده امام داخل شوند. قبل از ورود خانواده امام حاج احمد آقا از اتاق امام (ره) آمدند بیرون و گفتند آسید علی آقا را امام کار دارند.
آقای خامنه ای داخل شدند و برای اینکه صدای امام (ره) را که نحیف شده بود بشنوند گوششان را نزدیک صورت امام (ره) بردند و امام (ره) با ایشان صحبت کردند.
ما که پشت شیشه این صحنه را می دیدیم هر لحظه که می گذشت می دیدیم آقای خامنه ای قرمزتر می شد، صورت ایشان دائم قرمز می شد گویا به حد انفجار رسیده بود .
بعد از صحبت های امام (ره) آقای خامنه ای حاج احمد آقا را صدا کردند داخل، سپس حاج احمد آمدند بیرون و گفتند حاج خانم - همسر امام (ره) - و محارم امام (ره) بیایند داخل. - تمام این صحنه ها فیلم برداری شده است و نمی دانیم چرا پخش نمی شود! - حاج احمد آقا که صدا کردند خانواده امام تا آقای طباطبایی - برادر خانم حاج احمد آقا - که شهردار تهران بودند و دکتر طباطبایی - برادر خانم دیگر حاج احمد آقا – داخل بودند تمام دختران و پسران منسوب به امام (ره) داخل بودند و دیداری را با ایشان تازه کردند. تنها کسی که با محارم امام (ره) تا لحظه آخر حیات ایشان داخل اتاق بود فقط آقای خامنه ای بودند!
تقریباٌ ساعت 23:30 امام (ره) تمام کردند. در این شرایط آقای خامنه ای با همان صورت برافروخته آمدند بیرون و همه کسانی که آنجا حضور داشتند را صدا کردند چه چپی ها و چه راستی ها و همه اطاعت کردند. آقا فرمودند هیچکس حق ندارد با هیچ خبرگزاری و هیچ گروهی مصاحبه علنی داشته باشد و خبر فوت امام (ره) را اعلام کند. اگر ما فردا صبح بتوانیم از صدا و سیمای خودمان این خبر را اعلام کنیم، بقای جمهوری اسلامی را می توانیم حفظ کنیم و در غیر این صورت احتمال این هست که خیلی از مسائل و مشکلات بر کشور ما جاری شود. همه گوش کردند و هیچکس حرفی نزد. تنها کسی که آن زمان مامور شد آقای لاهیجانی معاون جهاد سازندگی وقت بود که مسئول تهیه یخچالی شد که جنازه امام (ره) را 3 روز داخل آن گذاشتند. غیر از وی قرار شد کسی کار خاصی را انجام ندهد.
بلافاصله همه از جمله آقای خامنه ای به محل کارشان رفتند. همان شب آقا بسیاری از کارهای مربوط به حفاظت و اطلاعات را انجام دادند. فردا صبح قرار شد جلسه مجلس خبرگان برای تعیین رهبری انجام شود. همراه آقای خامنه ای آقای انصاری نامی بود به همراه من و آقای قاسمی که با آقای خامنه ای پیاده از منزل راه افتادیم و به مجلس آمدیم. هیچ کدام از ما در آن لحظات رهبری آقای خامنه ای به ذهنمان هم خطور نمی کرد.
در مجلس حفاظت به دست گردان هفت سپاه بود و تعدادی از محافظین آیت الله مشکینی بعنوان رئیس مجلس خبرگان، محافظین آقای هاشمی بعنوان رئیس مجلس شورای اسلامی و محافظین آقای خامنه ای در مجلس تردد می کردیم.
لذا بسیاری از شرایط داخل را می دانستیم.حدود 20 دقیقه طول کشید تا جلسه به حد نصاب رسید. آقای مشکینی شروع به صحبت کردند و سپس آقای هاشمی چند دقیقه صحبت کردند.
در همین اثنی تلفن زنگ زد و گفتند حاج احمد آقای خمینی با آقای هاشمی کار دارند. آقای هاشمی اجازه گرفتند و داخل دفتر هیات رئیسه رفتند. آقای مشکینی راجع به مطالب داخلی مجلس خبرگان صحبت کردند و سپس قرار شد در مورد رهبری آینده صحبت شود. هیچ کس صحبت نکرد و همه به هم نگاه می کردند. اولین نفری که شروع به صحبت کرد، آقای خلخالی بود.
وی گفت می خواهم مطلبی را بگویم و این را یک تکلیف می دانم. آقای مشکینی بلندگوی وی را روشن کرد و وی شروع به صحبت کرد. ایشان گفتند من چند وقت پیش برای مراسم عقد دخترم نزد امام (ره) رفته بودم. تا دختر و عروس و دادمادم و بچه ها بازرسی شوند و بیایند داخل چند دقیقه طول کشید.
من از امام (ره) سوال کردم حالا که شما آقای منتظری، قائم مقام رهبری، را عوض کرده اید با این شرایط بیماریتان شخص خاصی را مد نظر ندارید؟ ایشان به من نگاه کردند و گفتند: “مگر می شود من نظر خاصی نداشته باشم و مگر می شود که نظرم را به کسی نگفته باشم؟ من به حاج احمد آقا و آقای هاشمی بارها گفتم . از نظر من هیچ کس در روی کره زمین از سید علی آقا بهتر نیست".
بعد از این حرف آقای خلخالی اعلام کردند که اساساً امام (ره) با شورای رهبری مخالف بودند. پس باید روی یک نفر صحبت کنیم و برای انفرادی هم چند نفر بیشتر در کشور نداریم، یکی آیت الله مشکینی هستند، یکی آیت الله موسوی اردبیلی و نفر سوم آقای خامنه ای هستند که امام (ره) روی ایشان نظر مثبت داشتند. بعد از آقای خلخالی تنها کسی که صحبت کرد آیت الله موسوی اردبیلی بود. ایشان گفتند در یکی از جلسات سران سه قوه که خدمت امام (ره) رسیدیم آقای خامنه ای و آقای هاشمی نیامده بودند.
من و مهندس موسوی رفته بودیم. داخل آمدن مهندس مقداری طول کشید. من با امام (ره) صحبت می کردم، به ایشان گفتم که نظر شما در مورد رهبری آینده چیست؟ و امام (ره) گفتند: “من نظرم را به حاج احمد اقا و آقای هاشمی گفته ام و احدی را در کره زمین بهتر از آسید علی آقا برای رهبری نمی دانم". این دو مورد را آنها گفتند. در حین صحبت ایشان آقای هاشمی از پله های دفتر هیات رئیسه آمدند پایین و به محض رسیدن به جایگاهشان میکروفون راخاموش کردند و بلندگوی خودشان روشن شد. آقای هاشمی گفتند احمد آقا یک مطلبی را به من گفتند که تکلیف را همین الان به شما بگویم و بعد معذرت خواهی کردند که بلندگو را خاموش کردند. سپس گفتند احمد آقا الان به من گفتند: “
اگر می خواهید روح امام (ره) شاد شود و به وصیت نامه امام (ره) عمل کرده باشید اعلام کنید که امام (ره) بارها به ما گفتند که آقای خامنه ای را مطرح کنیم ولی به دلیل مسائل سیاسی نگذاشت که ما بگوییم". آقای هاشمی گفتند حاج احمد آقا به من گفتند: ” امروز یک تکلیف است و حداقل حرف مرا در مجلس بزنید که من آن دنیا گرفتار نباشم". سپس آقای هاشمی گفتند حالا یک مطلب را من بگویم. من بارها خدمت امام(ره) رسیدم و هر بار که رفتم امام (ره) به من گفتند: ” تا دیر نشده آ سید علی آقا را شما مطرح کنید بد است من مطرح کنم چون اگر من مطرح کنم قضیه استخلا پیش می آید. شما مطرح کنید من دفاع می کنم “.
سپس آقای هاشمی طبق عادت ریاست مجلسی اش عمل کرد و در حالی که ایستاده بود گفت کسانی که با رهبری آقای خامنه ای موافقند قیام کنند. در همین هنگام آقای خامنه ای از کوره در رفتند و گفتند: ” اکبر آقا! بنشینید شما، مگر اینجا مجلس است که شما میخواهید رای بگیرید؟ رهبری نظام به این است که من بتوانم. مگر من می توانم خمینی باشم؟ این بار سنگینی که شما دارید به دوش یک نفر می گذارید را مگر یک نفر می تواند تحملش کند؟ تحملش شرایط میخواهد. نه من، بلکه هیچ کس نمی تواند تحمل کند".
در همین هنگام مجلس یک مقدار شلوغ شد و موافقین و مخالفین حرفهایی زدند. آقای آذری قمی به آقای خامنه ای گفت شما بپذیرید، مگر ما مردیم همه ما کمک می کنیم. ولایت فقیه، ولایت انبیا است. وی آنقدر تعریف کرد که آقای خامنه ای از کوره در رفتند و گفتند: ” آقای آذری قمی! بفرمایید بنشینید. ما شما را می شناسیم، در دوره های مختلف شما را امتحان کرده ایم.
اینی را که شما گفتید 10 سال آینده هم می گویید؟ 10 سال دیگر نخواهید گفت. هر جا مقابل شما مطلبی علم شود که شما نپذیرید مقابلش می ایستید". در همین هنگام آقای آذری قمی عمامه اش را برداشت و دو دستی محکم تو سرش زد و گفت خدا از من نگذرد اگر قرار باشد من 10 سال آینده مقابل شما بایستم ، من شما را بعنوان ولایت فقیه، ولایت مطلقه فقیه، قبول دارم.
- دقیقاً بعد از 10 سال آقای آذری قمی رفت قم و در فردو نماز جماعت خواند و آنجا با آقای خامنه ای مخالفت کرد! دقیقاً همانطور که آقای خامنه ای گفتند 10 سال بعد این حرف را زد! - بعد از این صحبت ها خبرگان رای گیری کرد که در رای گیری همه خبرگان به غیر از 6 نفر رای موافق دادند! که یکی از آنها خود آقای خامنه ای بودند که به خودشان رای ندادند.
یک نفر هم نظرش روی شورای رهبری بود نه اینکه با شخص آقای خامنه ای مخالفت داشته باشد. نظر وی این بود که در کشور به جای امام (ره) فرد نمی تواند عمل کند و یک شورای رهبری باید داشته باشیم که متشکل از آقای خامنه ای، آقای هاشمی بعنوان یکی از چهره های سیاسی و سه مرجع تقلید باشد. اما نظرش رای نیاورد و آقا با یک رای قوی انتخاب شدند.
حدود ساعت 3 جلسه تمام شد. کسانی بودند که از همان لحظه شروع به تبعیت کردند، از جمله این افراد آقای جوادی آملی بودند. هنگام خروج از مجلس هیچ کس ازدر خارج نشد همه به هم تعارف می کردند و حدود 3 دقیقه کسی خارج نشد. همه اصرار می کردند آقای خامنه ی خارج شوند اما آقای خامنه ای به آقای مشکینی گفتند که ایشان ابتدا خارج شوند. در همین هنگام آقای جوادی آملی گفتند: ” آقا شما بفرمایید که ما جرات کنیم پشت سر شما بیرون بیاییم. آن موقع شما بر ما رفیق بودید و ما افتخار می کردیم پایمان را پشت پای شما بگذاریم، امروز شما بر ما ولی هستید و از الان بر ما فرض و واجب است که همه پایمان را جای پای شما بگذاریم و طوری هم باید پایمان را بگذاریم که اگر کسی نگاه کند نفهمد چند نفر بعد از شما آمدند بیرون و فقط جای پای شما باشد! “
- من با همین چشم های خودم بیشتر از 100بار برخورد آقای خامنه ای و امام خمینی(ره) را با همدیگر دیدم. در هیچ برخوردی ندیدم که امام خمینی تمام قد جلوی ایشان بلند نشود و به طرفشان نرود. ولی برای هیچ کس ندیدم که این طور برخورد کند، البته بسیار نادر بودند در مقایسه با رفتاری که با شخصیت های دولتی، هیات دولت و… امام تنها با آقای خامنه ای اینگونه برخورد میکرد و با ایشان باز برخورد می کرد.
آقای خامنه ای اوایل رهبری در بیمارستان قلب شهید رجایی عمل داشتند. در کل طول عمل سید احمد خمینی در طول راهروی بیمارستان قدم می زدند، عصبانی و ناراحت بودند. گویا صحنه های بیماری امام راحل یادشان می آمد. بعد از اینکه عمل موفقیت آمیز بود، ما دوربینی روی قسمتی که ایشان بستری بودند گذاشتیم که دیگر مزاحم ایشان نباشیم و در باز و بسته نشود و تغییرات دمای اتاق به ایشان لطمه نزند.
از بیرون اتاق کارهای حفاظتی را کنترل می کردیم. حاج احمد خمینی(ره) ساعت 15/2 نیمه شب به بیمارستان قلب شهید رجایی آمدند البته تنها با یک راننده و با لباس راحتی روحانیت نه لباس رسمی. ما از اینکه ایشان تنها و بدون حفاظت آمده بودند تعجب کردیم. ایشان گفتند: از آقا چه خبر؟ گفتیم: الحمدلله خوبند. ایشان خیالشان راحت شد. به ایشان گفتم: اگر می خواهید آقای گلپایگانی و سایرین را بیدار کنم؟ گفتند: نه، حاج خانم بسیار نگران حال آقا بودند. ایشان خواستند من بیام پیش آقا و خودم از نزدیک در جریان وضعیت ایشان قرار بگیرم نه با تلفن و خبردهی دیگران.
بعد از چند دقیقه ایشان به ذکر خاطره ای پرداختند: ((ما در تمام جایی که امام تردد می کرد، سخنرانی می کرد و.. یک میکروفون های ریزی و یک کلید شصتی قرار داده بودیم تا هروقت حال ایشان نامساعد شد(این اواخر حال ایشان نامساعد بود) یکی از این کلیدها را فشار دهند تا من و دکتر طباطبایی سریع بدویم به سمت اتاق.
من در اتاق خودمان دراز کشیده بودم، ساعت 7 شب ناگهان زنگ به صدا درآمد. من با سرعت به سمت اتاق امام رفتم و فکر کردم خدای ناکرده ایشان سکته کرده، امام چمباتمه زده بود و دو دستشان به زانویشان و نگاه تلویزیون می کرد. من به هیچ وجه حواسم به تلویزیون نبود. گفتم: آقا، ایشان سریع گفتند: احمد بشین، احمد بشین. من نشستم و دیدم اخبار دارد دیدار آقای خامنه ای با یکی از مسئولان خارجی(رهبر کره شمالی) را نشان می دهد. گفتند: نگذارید دیر بشه، چند بار به شما و آقای هاشمی گفتم. ایشان رو مطرح کنید، این عظمت رو که آدم می بینه کیف می کنه. همینکه عصایشان را بلند می کند(در حال سان از نظامیان کره بودند) عظمت اسلام رو می بینم.))
درکتاب خاطرات آقای حیدر واعظ کاشانی اهل قم در باره آقای خامنه ای از قول آقای بهاالدینی چه فرمودند آنهم در چه سالی؟ ایشان(واعظ کاشانی) می گویند من در اتاق بودم و هر 2 داماد آقای بهاالدینی نشسته بودند. پسرآقای بهاءالدینی وارد شدند و گفتند: مجلس خبرگان آقای منتظری را به قائم مقام رهبری انتخاب کردند.
ایشان نگاهی به پسرشان انداخت و فرمودند: نه این طور نیست. پسرشان گفتند: مجلس خبرگان انتخاب کرد تمام شد. ایشان دوباره فرمودند: نه این طور نیست بعد از امام خمینی، رهبر ما آقا سید علی خودمونه.
در انتخاب آقای منتظری اصلا آقای خامنه ای امام جمعه بوده نه رئیس جمهور. مسایلی که بین عرفا و بزرگان و مراجع می گذرد ما نمی بینیم. اینها مسایل مادی است ما می بینیم نه مسایل غیرمادی و برداشتشان با ما فرق دارد. در عالم دیگری هستند و ما به تحلیل آنها وارد نیستیم
مطالبی از خصوصیات ایشان:
سیره هایی وجود دارد که ما مجازیم بگوییم . برخی موارد را راضی نیستند ما بگوییم و جامعه بداند و ما نمی گوییم ولی دیده ایم. به اهلش می توان گفت که اثر گذار باشد در زندگیشان. چیزی که ایشان را به مقام مرجعیت و رهبری رساند فقط و فقط خودشان و رفتارهایشان است.
ایشان همه این مقامات را از احترام به پدر و مادر می داند. ایشان می گوید: در زمانی که وارد حوزه شدند افتخار می کردند که کوچکترین فرد حوزه هستند. می فرمایند: وقتی وارد حوزه شدم با 2 نفر هم حجره ای شدم ودیدم که یکی از آنها از من کوچکتره و به من برخورد. ایشان آقای هاشمی بودند و بعدا فهمیدم از من بزرگتره. شهید بهشتی نیز با من بودند.دوران درس حوزوی به درس امام بسیار علاقه مند بودم و با هیچ چیز عوض نمی کردیم. با من تماس گرفتند و گفتند که پدرتان هیچ چیز نمی بیند و آب مروارید گرفته است. من به مشهد رفتم و چند وقت کارم این شده بود که دست پدرم را گرفته و از کوچه خامنه ای ها به مسجد حکمت چهارراه شهدا می بردم تا نماز بخوانند و بعد از آن به پرسش های مردم پاسخ می گفتم و دوباره ایشان را به منزل می بردم. هر 3 وعده نماز کار من این شده بود. تا اینکه ایشان قبول کردند عمل جراحی کنند و شکر خدا خوب شدند. من مطمئنم که دعای خیر پدرم مرا به اینجا رسانده است.
مادر و پدر برای ایشان از هیچ مرتبتی بالاتر نبودند. ایشان موقع ورود پدر تمام قد می ایستادند به سمت ایشان می دویدند و دستشان را می بوسیدند. تمام عمرشان کارش این بود و مادرشان نیز همینطور. وقتی پدرشان از فرودگاه می آمد ما را می فرستاد تا ویلچر ببریم ایشان را بیاوریم وتاکید می کردند به ایشان بگوییم آقا سیدعلی نمی تواند خودش به دیدار شما بیاید زیرا نیاز به برنامه ریزی حفاظتی دست و پا گیر دارد و الان احساس کند من دارم ایشان را جابه جا می کنم.
در ریاست جمهوری وقتی به در ورودی ریاست جمهوری می رسیدیم ایشان خودشان پدرشان را از ماشین پیاده می کردند و پله ها را همپای ایشان می آمدند و برای ایشان پشتی می گذاشت، چای می ریخت و اجازه نمی داد در این لحظات ما کوچکترین کاری انجام دهیم.
ایشان تاکید بسیار زیادی روی احترام به پدر و مادر داشتند و هرچه که به آن رسیده بود را از پدر و مادر می دانست. بر صله رحم بسیار بسیار تاکید می کرد و منزل برادرانشان: سیدمحمد- سید هادی و.. رفت و آمد می کرد.
وقتی مشهد می رفتند چند روز می ایستاد تا همه فامیل ها را ببیند. به پدرخانم شان بسیار احترام می گذاشت و همیشه دستشان را می بوسید. دیدار علما و بزرگان با ایشان نیز در همین فضای اخلاقی و احترام می باشد. د
ر سفر پس از رهبری ایشان به قم خیلی از علما و بزرگان حتی تا عوارضی قم آمده بودند جهت استقبال مانند آیت الله جوادی آملی. آیت الله حسن زاده آملی خودشان برای ورود آقای خامنه ای به قم خودشون به ورودی شهر قم آمدند ولو اینکه ایشان را نیز ندیدند.
سخنان ایشان در مورد آقای خامنه ای در دیدار با رهبری بسیار عجیب بود و من در تمام این مدت من و دیگران فقط گریه می کردیم و آنها در فضای دیگری بودند. بسیار متواضعانه با ایشان برخورد می کرد و با صفا.
ما با آقای موسوی کاشانی مسئول دفتر رهبری بیت آقای جوادی رفتیم و اعلام کردیم آقا می خواهد بعد از نماز مغرب بیاید دیدار شما. ایشان فرمودند: بگویید نیاید، واقعا می گویم. منزل من بسیار بسیار حقیر است وگنجایش ایشان را ندارد. من خواهشم این است اگر می خواهند بزرگی کنند بیایند قدمشان روی چشمم ولی خانه من گنجایش ایشان را ندارد. من حاضرم بارها بارها خودم بیایم خدمتشان. بگویید با این شرایط من راضی نیستم بیایند. ما به رهبری اعلام کردیم این گفته را و رهبری فرمودند: ما اگر برویم منزلشان خیلی چیزها گیرمان می اید. این برخورد ایشان بسیار متواضعانه و باکرامت بود.
نماز مغرب عشا خدمتشان رفتیم وگفتیم که آقا انشاالله امشب تشریف میارن، با بچه های حفاظت ایشان هماهنگ کردیم تا اطراف خانه پست حفاظتی بگذارند و همسایه ها نیز اذیت نشوند. آقای آملی پیش ما ایستاده بودند و ما گفتیم شما بنشینید تا ایشان نزدیک شوند ما خبرتان می دهم.
ایشان گفتند من از صبح تا الان منتظرم اصلا آرام و قرار ندارم. ما گفتیم اقلا شما بگذارید تا از دفتر(قم) حرکت کردند ما به شما اطلاع می دهیم. ایشان از هنگامی که خبر حرکت رهبری را شنیدند در خانه ایستاده بودند و منتظر بود.
وقتی آقا تشریف آوردند ایشان سریع دویدند درب ماشین را باز کردند و تلاش کردند دست آقا را ببوسند ولی آقا ممانعت کرد. ایشان پیاده شدند و داخل خانه شدند و آقای آملی تا دست آقا را نبوسیدند کوتاه نیامدند. برخورد ایشان با رهبری بسیار متواضعانه و خود را حقیر و کوچک می گرفتند و آقا نیز با ایشان متواضعانه برخورد می کردند.
حدود40 دقیقه دیدار طول کشید و در این 40 دقیقه فقط تعارف و معرفت بود. ایشان به منزل بسیاری به قم رفته اند ولی کمتر برخوردی این گونه بود. واقعا سرشار از فضل و کرامت بود.
منزل آقای بهاء الدینی کوچکتر بود. صبح زود رفتم منزل ایشان و قرار بود رهبری نماز صبح را که جمکران خواندند( نماز صبح ها را کامل جمکران می خواندند)بیایند.. گروهی که برای حفاظت ایشان رفتیم منزل آیت الله، پسرشان آمدند و ما خودمان را معرفی کردیم. ما رفتیم بالا ساعت 4 صبح بود و دیدیم که ایشان در آن موقع به صورت رسمی منتظر کسی هستند. بعد از دستبوسی ایشان فرمودند: خوب آقا سید علی کجاست و کی میاید!!؟. ما تعجب کرده بودیم. گفتم جمکران هستند وبعد خدمت شما می رسند. ایشان فرمودند: اینگونه نگویید ایشان بزرگتر از این است ایشان لطف می کنند و منت بر ما می گذارند اینجا می آیند.
اسکورت شروع به حرکت کردند و تاکید داشتند که زیاد مزاحم ایشان نباشیم. آقا تشریف آوردند و آقای بهاالدینی می خواستند از پله ها پایین بیایند ولی آقا دوید به سمت ایشان و آقا با ناراحتی به ما نگاه کرد که چرا اینگونه شد و تشریف آوردند پایین، ولی ایشان فرمودند: به بچه ها چیزی نگویید من از دیشب تا کنون منتظر شما هستم و خواب ندارم. می خواستند دست آقا را ببوسند ولی آقا نگذاشت.
آقای بهاالدینی خواهش کردند که اجازه دهید من دست شما ر ا ببوسم تا فردا به مادرتان زهرا بگویم من دست ولیتان را بوسیدم. اختلاف سنی آقای بهالدینی با رهبری حدود50 سال بود در آن زمان(سال1380). وقتی نشستیم آقای بهاالدینی به اطراف منزل همه را نگاه می کردند و ما نگران بودیم که ایشان چه در فکر دارن و ما را چگونه می بیند(چشم بصیرت و برزخی). ایشان سپس نگاه به رهبری نمودند و گفتند: من شنیده بودم که شما از دفترتان حفاظت می شود و الحمدالله همه محافظان و همراهانتان خوبند و خوب می بینمشان.
ما خیلی خوشحال شدیم. از فرزندان آقا گفتند و گفتند 2 فرزند بزرگ شما را بارها دیده ام الحق(3مرتبه) همه خوبند و مانند شمایند. 2 فرزند کوچک را ندیده بودم و تازگی ها که دیدم این ها نیز الحق خیلی خوبند. بعد آقا به بچه هایش، همراهان و محافظانش اشاره کردند که همگی دست آیت الله را ببوسند و بعد خداحافظی کردند. با این برخوردها و کراماتی که ما دیدیم و حالا می بینیم یه عده ای که 16سالش از انقلاب گذشته و 14 سال قبل از انقلاب مشخص نبود کجا بوده و کی بوده حالا به اسم وکیل، وزیر، روحانی و.. مطالبی را می گوید که دل آدم می سوزه.
البته دل برای اون می سوزه نه برای انقلاب. انقلاب الحمدلله مانند بلدوزر هرکس که جلوش آمد و خواست بایستد له کرده و رفت. فکر کردید اینها که حالا آمدند از بازرگان، بنی صدر و..بزرگترند؟ بازرگان را همه جهان می خواستند. انقلاب ما قطع یقین انقلاب آقا امام زمان است و هیچ کس نمی تواند به ما ضرر و لطمه ای برساند. فقط به آقا مربوطه این انقلاب و فقط مقدرات می تواند بر ما اعمال شود. و حفظ حکومت نیز شرایطی دارد که باید در این خط باشیم.
قبل از سفر به حج رفتم خدمت علما و مراجع جهت اجازه تشریف. منزل آقای بهجت مطلبی خواستم و ایشان فرمود: ما اجیریم. میدانی اجیر چیست؟ کسی که مزد و پاداشش را قبلا گرفته و الان به جز اطاعت چیزی نباید انجام دهد.
ما اجیر آقا امام زمانیم و مزد و پاداشمان بودن در این دوران و خدمت به نظام جمهوری اسلامی است. این مزد و پاداش ماست و به هیچ چیز فکر نکنید. ما اجیریم و هرچه می گذرد فقط و فقط به خدمت امام زمان ببینیم.برای طول عمر مقام رهبری و ظهور حضرت و تعجیل در فرجشون صلوات بلند بفرستین.
نشانی کلیپ تصویری سخنان آیت الله العظمی بهجت درباره مقام معظم رهبری
فرمت 3gp حجم http://netiran.info/uploads_group/1000/49/2594.3gp
ایام محرم در مدرسه الزهراء(س) خلخال
انقلاب اسلامی از منظر رهبر معظّم انقلاب اسلامی
چکیده
انقلاب اسلامی ایران یکی از رخدادهای بی نظیر دوران معاصر و فجر جدیدی در تاریخ بشریت است که منشأ آثاری بس شگرف در ابعاد فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… در داخل و خارج از ایران گشت. به یقین شجره طیبه این انقلاب با بهره گیری از چشمه زلال معارف و اعتقادات دینی مردم نستوه و فداکار ایران و با تکیه بر ریشه های استوار پیشینه فرهنگی و سیاسی و اجتماعی آنان بارور و پرثمر گشت.
ضرورت بررسی چیستی و نیز علل و عوامل ظهور این پدیده و شناخت آثار و برکات آن بر کسی پوشیده نیست. آنچه در این نوشتار تقدیم می گردد، اشاراتی به دیدگاه مقام معظّم رهبری درباره این انقلاب است که به موضوعاتی از قبیل مفهوم انقلاب اسلامی، ضرورت آن، اُلگو و رمز پیروزی و پیام آن و نیز آرمان، اهداف، اصول و ارکان انقلاب اسلامی و همچنین مخالفین، دستاوردها، آسیب ها، تهدیدات و رمز تداومش می پردازد.
کلید واژه ها: مقام معظم رهبری، انقلاب، اصول انقلاب اسلامی، اهداف انقلاب اسلامی، دستاوردهای انقلاب اسلامی، آسیب های انقلاب اسلامی و تداوم انقلاب اسلامی
مفهوم انقلاب اسلامی
نخستین گام در مطالعه هر پدیده، تبیین مفهومی آن است. شاید به تعداد اندیشمندانی که در مورد انقلاب قلم زده اند، تعاریفی از انقلاب ارائه شده باشد. این تعاریف کم و بیش وجوه اشتراک و اختلاف نسبت به یکدیگر دارند و هر یک از آنها زاویه ای از زوایای انقلاب را آشکار می سازد. آنچه مسلم و قطعی است این که بر روی هیچ تعریف مفهومیِ رضایت بخش و مورد پذیرش عموم، اتفاق نظر وجود ندارد.
در کالبدشکافی تعاریف انقلاب به مؤلفه هایی نظیر دگرگونی بنیادین و ساختاری، تغییر نهادها، جابه جایی نخبگان، خشونت و بی نظمی و… برمی خوریم که بر اساس تحلیل انقلاب های جهان، در تعریف انقلاب جای گرفته اند. وقوع انقلاب اسلامی ایران که یکی از بزرگ ترین پدیده های تاریخ در قرن بیستم بوده و در زمره مهم ترین جنبش های سیاسی ـ اجتماعی به شمار می آید، تعاریف موجود و نیز نظریه های انقلاب را به چالش کشید و ضرورت ارائه تعریف جدیدی از انقلاب را به دنبال آورد.
وجه عدم اتفاق نظر در درک مفهومی انقلاب، مربوط به پیچیدگی آن به عنوان یک پدیده اجتماعی است که به پیچیدگی و ناشناختگی انسان برمی گردد. با این وجود گفتنی است که شاید بتوان از طریق درک اشارت و رمزهای ضمنی اینگونه دگرگونی ها، به تصوری رضایت بخش از معنای انقلاب دست یافت.
انقلاب اسلامی خصوصیات منحصر به فردی دارد که آن را از دیگر انقلاب های جهان ممتاز می سازد و مفهوم جدیدی از انقلاب به دست می دهد. برخی از این خصوصیات از نظر خلف صالح معمار بزرگ انقلاب اسلامی از این قرارند:
1 ـ برخورداری از پشتوانه عظیم فلسفه و فقه و معارف شیعه در طول هزار سال،
2 ـ انقلاب اجتماعی همه جانبه همراه با تحول بنیادین در زندگی انسان ها،
3 ـ استواری بر پایه فرهنگ و اعتقاد و ایمان در مراحل اوج گیری و سازندگی انقلاب،
4 ـ بهره مندی از رویکرد ارزشی و هدف گیری اصلاح مفاسد جهانی و بشری،
5 ـ حاکم سازی فرهنگ توحیدی به جای فرهنگ الحادی و استبدادی،
6 ـ شکل گیری بر مبنای نظم و انضباط انقلابی.
با توجه به این خصوصیات است که انقلاب اسلامی یک تفسیر اسلامی و الهی بوده و به معنی زنده کردن دوباره اسلام است؛ چنان که رهبر معظم انقلاب می فرماید:
انقلاب یک تفسیر اسلامی و الهی است. ما انقلاب را یک تحوّل اخلاقی، فرهنگی و اعتقادی می دانیم که به دنبال آن ها تحول اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و آنگاه رشد همه جانبه ابعاد انسان ها می آید. همان طور که در آیه قرآن است «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» هر وقت انسان ها خصلتهای بد، ضعفها، نقص ها و بی ایمانی ها را در خودشان تغییر دادند، اوضاع و احوال اجتماعی آنها تحول پیدا خواهد کرد. هیچ چیز هم جلوگیر آن نخواهد بود. برای شروع این حرکت و تحول همگانی، انسان ها باید احساس تکلیف کنند.
ضرورت انقلاب اسلامی
بسیاری از صاحب نظران علل وقوع انقلاب اسلامی در ایران را بررسیده اند و به نحوی کوشیده اند تا یکی از نظریه های ابراز شده از سوی اندیشمندان غربی درباره انقلاب را بر انقلاب اسلامی تطبیق نمایند. آنان ضرورت وقوع انقلاب اسلامی را بیشتر در عواملی نظیر مدرنیزاسیون، توطئه ی خارجی، اقتصاد و مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی دانسته اند. در حالی که با کالبدشکافی دقیق انقلاب اسلامی ایران به تطبیق ناپذیری این نظریات بر آن حکم خواهیم نمود.
در دیدگاه مقام معظّم رهبری، انقلاب یک ضرورت طبیعی بر اساس سنّت های الهی بود. توضیح اینکه؛ نظام هستی به عنوان مظهر و تجلّی اراده و مشیّت الهی، مشمول قوانین و سنّت هایی است که نه تغییرپذیرند و نه جایگزین بردار. بشر چه بخواهد و چه نخواهد و قدرتمندان چه راضی باشند و چه نباشند، این سنّت ها تحقق می پذیرند. یکی از این سنّت ها تجلّی حق و پیروزی آن بر باطل است. یعنی جریان هستی و اداره امور عالم و نیز اعمال اختیاری انسان باید با تدبیر الهی و متکی بر معرفت صحیح اداره شود تا سعادت او تأمین و تضمین گردد.
بنابر این اگر روزی جامعه اسلامی که نماد جریان حق است منحرف شود و به جایی برسد که هم مردم به فساد کشیده شوند و هم حکومت ها فاسد گردند و در نتیجه جابجایی خوب و بد، معروف و منکر و حق و باطل در عرصه حیات اجتماعی صورت گیرد، خداوند شرایط را به گونه ای محقق می سازد که گروه خداپرستان و مؤمنان قیام کنند و جامعه را از فساد به صلاح برگردانند؛ همان طور که حادثه عظیم عاشورا در تاریخ اسلام از مصادیق روشن آن است. مقام معظم رهبری با توجه به این سنت الهی است که می فرماید:
من احساس می کنم که انقلاب اسلامی یک ضرورت بود برای اسلام. یک نیاز بود برای مسلمین. سنّت الهی بود برای حفظ دین و حفظ احکام الهی. مطلب بعدی این است که انقلاب اسلامی یک حادثه تاریخی است نه یک حادثه منطقه ای. اساساً انقلاب، هر انقلابی در جغرافیای انسانی مثل زلزله و آتشفشان در جغرافیای طبیعی است. زلزله و آتشفشان از لحاظ اصل بروز ناشی از تکاثف انرژی های مختلف طبیعی است. انقلاب هم در جغرافیای انسانی، ناشی از انباشته شدن انرژی های انسانی و انفجار این انرژی هاست.
بر اساس این قانون الهی بود که اوضاع و احوال جهانی و نیز اوضاع و احوال تاریخی کشور ایران اقتضا می کرد این تحول عظیم رخ دهد و نظام سلطنتی به نظام الهی و مردمی تبدیل شود، یعنی نظامی بر پایه ارزشهای معنوی که دنیا در نهایت درجه از آن دور بود، به وجود آید. دنیایی که غرق در مادی گری و فساد و فحشا شده و معنویتش ضعیف و ضعیف تر شده بود، هرگز باور نمی کرد و نمی کند که بتوان انقلابی بر مبنای حکم خدا به وجود آورد. امّا این معجزه در ایران رخ داد و پایگاه نجات دنیا از فساد و تباهی و رنجهای روحی شد و چنان شد که مستضعفان جهان، آمال و آرزوهای خود را در آن قابل تحقق یافتند.
برای تحقق وعده الهی که پیروزی اسلام بر همه کفر و الحاد و پیروزی ارزشهای الهی بر همه مادی گری های کوته نظرانه است، ضرورت داشت اسلام خودش را در عصر غربت دین بنمایاند و در عرصه حیات اجتماعی بشر مطرح سازد. از اینجا بود که خدای متعال چنین مقدّر کرد که این کار به دست یکی از شایسته ترین و برترین بندگانش عملی شود و شد.
بر پایه این سنّت الهی گرچه قدرتمندان و زورمداران جهان در مسیر دستیابی انقلاب به اهدافش سنگ اندازی و مانع تراشی می کنند، ولی به فضل الهی اگر مردم شریف ایران ایمان را با عمل صالح قرین سازند، هیچ قدرتی یارای مقاومت در برابر آنان را ندارد و چنین ملّتی قله های مرتفع عزّت و افتخار را یکی پس از دیگری فتح خواهد کرد. زیرا در کار خدا طفره نیست و طبیعت و فطرت عالم این است که به سمت کمال برود. به همین دلیل است که رهبر و ملت ایران، توحید، معنویت و دین داری را که شعار انقلاب حضرت مهدی(عج) است، شعار انقلاب اسلامی قرار داده و آن را زمینه و مقدمه ای برای انقلاب حضرت مهدی (عج) می دانند. شکی نیست، چون این انقلاب بر طبق سنّتهای الهی است، با صبر و توکّل به خدا پیش می رود و به اهداف خود نیز خواهد رسید.
حاصل کلام اینکه انقلاب اسلامی بر اساس یک ضرورت طبیعی و تاریخی و مبتنی بر قواعد و سنن الهی به وقوع پیوست و بر اساس همین قاعده نیز به راه خود ادامه خواهد داد. مقام معظم رهبری می فرماید:
انقلاب ما و حرکت ما اسلامی است. از جهت دیگر برای مردم دنیا امروز بسیار می تواند آموزنده باشد و به عنوان یک تجربه ملموس و عملی مطرح بشود. انقلاب ما از باب انطباق با سنت هایی که در قرآن برای نهضت ها و تحولات جهانی و تحولات اجتماعی ذکر شده، از جهت انطباق با این پیشگویی های قرآن و قوانینی که ذکر می کند و سنن الهی نیز اسلامی است. تفسیر و تحلیل قرآن نسبت به تحولات اجتماعی عمیقاً مغایر با تحلیل و تفسیری است که مکاتب مادی ذکر می کنند. در قرآن کریم برای تحولات مادی یک اصول و نقاط عطف و انگیزه ها و اهرم ها و عوامل دیگری ذکر شده، غیر از آنچه که در تحلیل ها و تفسیرهای مادی وجود دارد. ما نگاه می کنیم می بینیم عیناً آنچه در انقلاب ما اتفاق افتاد منطبق بر همین تفسیرها و تبیین های الهی است که سنن آفرینش را برای ما بیان می کند.
الگوی انقلاب اسلامی
قبل از وقوع انقلاب اسلامی ایران با توجه به حاکمیت دو تفکر اومانیسم و ماتریالیسم در جهان، چنان القا می شد که نظام های حکومتی منحصراً باید به یکی از دو شیوه لیبرال دموکراسی یا سوسیال دموکراسی باشد و چنانچه انقلابی در جهان رخ دهد، چاره ای جز اتکا به تفکر اومانیسم و یا ماتریالیسم نداشته و باید تحت حمایت یکی از دو بلوک شرق یا غرب باشد. بر این اساس بسیاری از نظریه پردازان انقلاب بر آن بودند که انقلاب اسلامی ایران را در چارچوب یکی از این دو تفکر تحلیل نمایند در حالی که انقلاب اسلامی هم در تأسیس و پیروزی و هم در اهداف و سیر حرکت خود، جدای از این دو تفکر بود. بلکه چالشی علیه نظام اختاپوسی سرمایه داری دنیا از یک طرف و نظام الحادی مارکسیستی از طرف دیگر بود و چون مستقل بود با هیچ کدام کنار نیامد.
در حقیقت انقلاب اسلامی در عصر غربت دین که دین به عنوان مخدّر جامعه معرفی می شد، به وقوع پیوست و شعار ضرورت مهندسی دین در حیات فردی و اجتماعی بشر را سرلوحه خویش قرار داد و الگوی خود را بعثت پیامبر(ص) در صدر اسلام و رسالت خود را نیز رسالت انبیاء معرفی کرد. همان گونه که اسلام، یک مکتب و طرحی برای زندگی و اساساً یک انقلاب است، بالطبع انقلابی که متکی به آن باشد، خاصیتش نیز خاصیت اسلام است. نظر به الگوپذیری انقلاب از بعثت پیامبر اعظم(ص)، رهیافت شباهت جویی بین این دو، ما را به یگانه و منحصر به فرد بودن انقلاب اسلامی در دوران معاصر رهنمون می سازد. مقام معظم رهبری می فرماید:
عین همین بعثت با یک تفاوت در جامعه ما و در زمان ما به وجود آمده است، آن تفاوت این است که بعثت آن روز به معنای بیدار شدن یک انسان و پیغمبر شدن او بود و در بعثت امروز دیگر رسالت در آن نیست بلکه بعثتی در راستای بعثت پیغمبر است؛ یعنی همینطور که پیغمبر اسلام وقتی مبعوث شد جامعه زمان خودش را بیدار کرد. ما امروز یک بار دیگر با ندای پیامبر، با فریاد بعثت رسول گرامی بیدار شدیم.
در تحلیل نهضت انبیاء روشن می شود که پیامبران سه وظیفه عمده به عهده داشتند؛
الف ـ تعلیم معارف، جهان بینی، مقررات و احکام الهی،
ب ـ تربیت و تزکیه مردم و رشد دادن و شکوفا ساختن استعدادهای آنان برای اداره خویش،
ج ـ مدیریت بالفعل جامعه و تشکیل و اداره نظام حکومتی.
ما نیز بر طبق حکم الهی امروز چنین الگویی را برای خود برگزیده ایم و انقلابمان را منطبق بر حرکت اسلامی صدر اسلام می دانیم و شک نداریم که انقلاب اسلامی مثل بعثت و پیام نبوت منطبق با قوانین آفرینش و خواست و اراده الهی است و ملت رشید ایران در مبارزه خود چونان مسلمانان صدر اسلام با ایثار و فداکاری همان هدف را تعقیب کرده و خط بعثت آنان بر خط کفر و الحاد و طغیان و شیطنت به پیروزی می پیوندد و پیروزی حق بر باطل آشکار می شود.
مقام معظم رهبری معتقدند امام راحل (ره) برای حیات دوباره اسلام درست همان راهی را پیمود که رسول اعظم(ص) پیمودند و فلسفه انقلاب نیز همان حرکت نبوت ها در طول تاریخ برای حمایت از مستضعفان و کوبیدن گردن کشان و سلطه گران و طاغوت ها به سنگ است. ایشان وجوه شباهت فراوانی را میان انقلاب اسلامی ایران و صدر اسلام در زمینه های دوران تبلیغ، کادرسازی، مبارزه، جنگ ها، شهدا و جانبازان، مخالفین و ترفندهای آنها و… یادآور می شود که حاکی از الگوپذیری انقلاب ما از صدر اسلام و انقلاب پیامبر(ص) است.
پیام انقلاب اسلامی
هر انقلابی نظیر زلزله یا آتشفشان تأثیرات کم و بیش منطقه ای و بین المللی دارد و برای ایجاد عمق استراتژیک خود، پیامی را عرضه می کند. هر چه پیام انقلاب پرجاذبه تر باشد، انسان های بیشتری به پذیرش و حمایت و الگوپذیری از آن روی می آورند. انقلاب اسلامی ایران که امتیاز اساسی اش، اتکای به جهانبینی اسلامی بود، در زمانی به وقوع پیوست که حرکتهای لیبرالی و سوسیالیستی جاذبه خود را از دست داده بودند. گرچه بسیاری از روشنفکران چپ گرا همچنان القا می کردند که تنها ایدئولوژی بسیج کننده ملت ها، مارکسیسم است.
انقلاب اسلامی مردم ایران این پیام را به دنیا عرضه کرد که بسیج کننده ترین ایدئولوژی ها اسلام است و اسلام مکتبی است که نه تنها توانایی سازماندهی یک مبارزه عظیم را دارد، بلکه در دوران پیچیده عصر ماشینی با همه معارضه ها و تضادهایی که سیاستهای جهانی دارد، قادر به حل مشکلات جامعه و اداره آن بوده و بقا و ماندگاری اش را تضمین می کند. به عبارت دیگر انقلاب اسلامی ایران، گشودن جبهه تازه ای فراروی همه انسان های مظلوم و محرومی است که از نارسایی و نابسامانی تمدن تحمیلی استعماری رنج می برند و شعار نه شرق و نه غربی این انقلاب، بیانگر نفی هر گونه ظلم و ستم بر بشریت است. برخی از پیام های انقلاب اسلامی را می توان به صورت زیر برشمرد:
1 ـ لزوم خروج انسان از یوغ بردگی و بندگی طاغوت و رستن از ذلت و خواری،
2 ـ روی آوردن به عبودیت خدا و رستگاری،
3 ـ برآشفتن در مقابل همه بدی ها و کجی ها و نابسامانی ها،
4 ـ مبتنی بودن حکومت و قدرت سیاسی بر پرهیزکاری، عدالت و حقیقت،
5 ـ ضرورت دین گرایی و خدامحوری و نیز بازگشت از مسیر انحرافی دوران غرور جاهلانه شکوفایی علم.
حاصل سخن در یک کلام این که پیام انقلاب، پیام معنویت است، یعنی بشرِ سرگشته امروز که از عدم تأمین نیازهای برتر و والاتر و ندیدن و نداشتن صفا و محبّت و مهربانی و نیافتن نوعی معرفت والا به ستوه آمده است، به دنبال مکتبی است که علاوه بر تأمین نیازهای مادی، نیازهای معنوی او را نیز برآورده سازد و چون شاهد بود هر جایی که این انقلاب نفوذ کرد، معنویت را هم با خود به آنجا برد، گمشده خود را در پیام انقلاب اسلامی یافتنی دید. بنابراین با قاطعیت می توان گفت رویکرد دین گرایی حاضر که در اطراف و اکناف جهان معاصر روبه توسعه و گسترش نهاده، محصول و ثمره دریافت این پیام است.
آرمان و اهداف انقلاب اسلامی
ارزش و اهمیت هر انقلابی بسته به آرمان و اهدافی است که تعقیب می کند. بزرگی و کوچکی آرمان ها و اهداف تا حدود زیادی تعیین کننده میزان هزینه ای است که برای هر انقلابی باید صرف کرد. هر چه آرمان ها و اهداف یک انقلاب، متعالی تر و پرجاذبه تر باشد، تحمل سختی ها و فشارها در مسیر دستیابی به آنها، آسان تر و شیرین تر خواهد بود. انقلاب اسلامی ایران نیز از ابتدا آرمان ها و اهداف مشخصی را برای خود ترسیم نمود و رهبر و ملت از آغاز تا کنون در جهت دستیابی به آنها از هیچ کوششی فروگذار نکرده اند. برخی از آرمان ها و اهداف انقلاب اسلامی به دیدگاه مقام معظم رهبری عبارتند از:
1 ـ عدالت خواهی،
2 ـ تربیت و تزکیه انسان و در نتیجه جامعه سازی بر مبنای آن،
3 ـ تشکیل نظام توحیدی و تلاش برای دستیابی به سعادت دنیوی و اخروی،
4 ـ دستیابی به حیات طیّبه،
5 ـ برخورداری از رفاه، امنیت، دانش، عزت سیاسی، استقلال اقتصادی و رونق تجاری،
6 ـ حاکمیت اسلام و قرآن در زندگی بشر،
7 ـ تکریم انسان و نفی فقر و فساد و تبعیض و در نتیجه احساس خوشبختی و سعادت،
8 ـ باز گرداندن عزّت اسلامی به مسلمانان.
علاوه بر موارد یادشده، اهداف دیگری نظیر استقلال، آزادی، رشد معنوی، تعالی مادی، ایجاد محیط امن و باکرامت و… نیز جزء اهداف انقلاب به حساب می آیند. مقام معظم رهبری در این باره می فرماید:
دین یک نظام اجتماعی به بشر ارائه می کند و نه فقط یک سلسله عبادات و عادات. هرچند عبادات و عادات نیز انباشته از روح زندگی و در جهت همان نظام است و این نظام اجتماعی مبتنی بر همان جهان بینی است و ساخته به شکل آن است. آزادی و برابری انسان ها، عدل اجتماعی، خودآگاهی افراد جامعه، مبارزه با کژی و زشتی، ترجیح آرمان های انسانی بر آرزوهای شخصی، توجه و یاد الهی، نفی سلطه های شیطانی و دیگر اصول اجتماعی نظام اسلامی و نیز اخلاق و رفتار شخصی و تقوای سیاسی و شغلی، همه و همه ملهم و زاییده آن جهان بینی و برداشت کلی از جهان و انسان است. اسلام، نظام های مبتنی بر زور و قلدری و زاینده ظلم، جهل، اختناق، استبداد، تحقیر انسان و تبعیض نژادها، ملت ها، خون ها و زبان ها را رد می کند و غلط می شمرد و با هر آن نظام و کس که به ستیزه نظام اسلامی کمر بندد، با شدت و مقاومت می ستیزد و به جز آن، با همه انسان ها چه هم کیش و چه ناهم کیش به محبت و مساعدت امر می کند. بر چنین پایه ها و با چنان هدف هایی انقلاب اسلامی در ایران پدید آمد و نظام جمهوری اسلامی را بنا نهاد.
رمز پیروزی انقلاب اسلامی
شکل گیری و پیروزی هر انقلابی به مؤلفه ها و عوامل گوناگونی وابسته است. بدیهی است برخی عوامل وجه غالب را به خود اختصاص داده و نقش مضاعفی را در پیروزی انقلاب ایفا می کنند. به دیدگاه مقام معظم رهبری، انقلاب اسلامی مردم ایران به نیروی اتحاد، اسلام و اتکای به خدا و نیز قدرت اراده و تن دادن به فداکاری و مجاهدت پیروز شده است. برخی از عوامل پیروزی انقلاب عبارتند از:
1 ـ مطابقت انقلاب اسلامی با سنتهای الهی،
2 ـ ایمان عمیق، آگاهانه و راسخ مردم به اسلام ناب،
3 ـ تکیه بر مفهوم واقعی شعار الله اکبر،
4 ـ تعظیم شعائر الهی و اسلامی به ویژه عزاداری ها در محرم و صفر،
5 ـ روشنگری و فداکاری روحانیت اصیل و متعهد به عنوان جلودار نهضت.
در یک کلام می توان رمز پیروزی انقلاب اسلامی را در ایمان و اعتقاد مردم به اسلام و نیز تسلیم در برابر فرمان خدا و صبر و فداکاری و استقامت در مسیر انقلاب جست وجو نمود.
اصول انقلاب اسلامی
نظر به اینکه انقلاب اسلامی زیربنای فعالیت خود را اسلام و قوانین خدا قرار داده است، مثل خود اسلام دارای احکام ثابت و متغیر بوده و هست. بنابراین با تکیه بر اصل توحید می توان موارد زیر را جزء اصول انقلاب به شمار آورد:
1 ـ پایبندی به اسلام و قرآن،
2 ـ دفاع از محرومان و مستضعفان،
3 ـ عدم گرایش به قدرتهای شرقی و غربی،
4 ـ تحقق عدالت اجتماعی،
5 ـ تعلیم و تربیت اسلامی،
6 ـ نفی سلطه و حاکمیت ظالمانه قدرت های زورگو،
7 ـ عدم خوف و هراس از تهدیدات قدرتهای مادی و امیدواری به نصرت و امداد الهی،
8 ـ تکریم انسان به معنی واگذاری حقیقی حق تصمیم گیری و تعیین سرنوشت به انسان،
9 ـ فراهم سازی راه کمال جویی و تقرب انسان به خدا و جلوگیری از منحصر و محدود سازی او در خواهشهای جسمی و جنسی.
حاصل سخن این که همه مسائلی که به عنوان مبانی اندیشه سیاسی اسلام به حساب می آیند، در زمره اصول انقلاب اسلامی به شمار می روند.
ارکان انقلاب اسلامی
برای شکل گیری هر انقلابی یک عنصر فکری و دو عامل انسانی مورد نیاز است. عنصر فکری همان ایدئولوژی و مکتبی است که انقلاب بر پایه آن استوار می گردد و عنصر انسانی نیز یکی مردمند و دیگری رهبری. هرگاه این سه عنصر در کنار هم قرار گیرند و جهت گیری یکسان داشته باشند، انقلاب شکل می گیرد. بدیهی است هر چه قوت این سه رکن بیشتر باشد، سرعت شکل گیری و پیروزی انقلاب نیز بیشتر خواهد بود:
الف ـ مکتب
انقلاب اسلامی ایران بر پایه اندیشه و جهان بینی اسلامی استوار است. تفسیر انسان، تفسیر تاریخ، تحلیل حوادث حال و گذشته و آینده، تفسیر طبیعت، تبیین همه علایقی که انسان را با دنیای بیرون از وجود او، یعنی جهان، اشیاء و انسانها مرتبط می کند و نیز فهم و درک آدمی از وجود خود و خلاصه همه چیزهایی که نظام ارزشی جامعه را می سازد و آن را بر اداره مطلوب خود قادر می سازد، از این جهان بینی الهی ریشه و مایه می گیرد و منشعب می شود.
نظر به اینکه دو برداشت انحرافی و متضاد از اسلام در جامعه وجود داشت، که یکی فهم کوته نظرانه، تعصب آمیز و متحجّرانه و دیگری برداشت متجددانه و تساهل آمیز، رهبر انقلاب برداشت صحیح را با نام اسلام ناب به جامعه معرفی کرد و انقلاب را بر مبنای آن پیش برد. مقام معظم رهبری در این باره می فرماید:
در انقلاب اسلامی، اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستی یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجّر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بی بند و باری و بی تفاوتی؛ اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بی حالی و افسردگی؛ اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتی و بی خاصیت؛ اسلام نجات بخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچه دست قدرت ها؛ و خلاصه اسلام ناب محمدی(ص) جایگزین اسلام امریکایی گردید.
اساسی ترین مبنای جهان بینی الهی و اسلامی، اصل توحید به معنی اعتقاد به وجود خدا و قدرت غیبی او و حاکمیت علم، قدرت، عزت، جلال، جمال مطلق، اراده و مشیّت او بر هستی، است و همه امور دیگر به نحوی از انحاء به توحید باز می گردند. یکی از نکات برجسته و قابل توجه در زمینه انقلاب اسلامی ایران این بود که دین اسلام سازنده فرهنگ ملّی شد و به همین جهت اموری نظیر جهاد، شهادت، پیروی از انسان باتقوا و عادل، بیزاری از ظلم و ظالم، اتحاد و همبستگی، توکل به خدا و… در متن این فرهنگ قرار گرفت و خمیرمایه حرکت انقلابی مردم شد و پیروزی را برای مردم به ارمغان آورد.
ب ـ رهبر
قدرت و قوت رهبری در انقلاب اسلامی با اتکای به اسلام، ناشی از موقعیت دینی اوست که مشروط به برخورداری از ویژگیهایی نظیر فقاهت، عدالت، علم، معرفت، زهد، مدیریت، شجاعت، بینش سیاسی و تدبیر است، بر خلاف انقلابهای دیگر که غالباً انسان هایی به عنوان سیاستمدار حرفه ای با تکیه بر زر و زور و تزویر در جایگاه رهبری قرار می گیرند.
امام راحل با برخورداری از همه ویژگیهای مورد نیاز برای رهبری دینی و الهی، سکانِ انقلاب اسلامی را به دست گرفت و هدایت پیامبرگونه خود را بر جهانیان آشکار ساخت. یکی از تفاوت های عمده ایشان با دیگر مصلحان تاریخ اسلام این بود که ضمن حضور در صحنه، اصول مکتب سیاسی خود را برای مردم تبیین نمود و آنان را به ایمان روشن بینانه و آگاهانه رساند و پس از اثبات حقانیت مکتب سیاسی خود، توانست ملت ایران را آرام آرام وارد میدان مبارزه کرده، به همراهی این اقیانوس عظیم پرتلاطم، انقلاب بزرگ اسلامی را شکل دهد و در نتیجه آثار شوم تسلط قدرتهای طاغوتی را در این کشور برطرف و دنیا را متحول کند، به گونه ای که حرکت او با هیچ حرکتی از صدر اسلام تا کنون قابل مقایسه نیست.
ج ـ مردم
بزرگ ترین اهرم پیشبرد انقلاب اسلامی، حضور عظیم توده های میلیونی مردم در عرصه های انقلاب بود که با ایمان نافذ و عمیق از یک سو و معرفت و آگاهی بالا از سوی دیگر، به ندای رهبرشان لبیک گفتند و در پرتو هدایت های روشنگرانه و پیامبرگونه او، صبر و مقاومت و استقامت را پیشه خویش ساخته و عاقبت شهد گوارای پیروزی بر نظام سلطه را نوشیدند.
یکی از بارزترین ویژگی های انقلاب اسلامی که در کمتر انقلابی نظیر آن وجود داشته است، مردمی بودن آن است به گونه ای که همه ملت ایران در شهر و روستا، از کوچک و بزرگ، زن و مرد در آن مشارکت داشتند. بر خلاف انقلاب های بزرگ دنیا که طبقات خاصی از جامعه در آن نقش آفرینی کردند. مقام معظم رهبری در بیان دلیل این که مردم صاحبان اصلی نظام و انقلابند اینگونه می فرماید:
مردم صاحبان این نظام هستند به چند دلیل؛ اولاً چون اسلام بیشترین حق را در اداره نظام های اجتماعی به مردم می دهد و هر دستگاه حاکم را یک دستگاه خدمتگزار برای مردم می داند. ثانیاً چون مردم تشکیل دهندگان و به وجود آورندگان این نظام بودند زیرا این نظام مبتنی بر یک انقلاب بود و آن انقلاب را مردم به وجود آوردند. ثالثاً چون دخالت و نظارت مردم بیشترین تضمین را برای حفظ این نظام از انحراف می کند.
مخالفان انقلاب اسلامی
یکی از سنت های الهی این است که هر قوم و گروهی اعم از حق یا باطل نتیجه تلاش خود را خواهد دید، یعنی مدد اولیه الهی پشت سر تلاش و اراده غیر حق هم وجود دارد. قرآن کریم می فرماید «کلاً نمدّ هؤلاء وهؤلاء»(اسراء / 20). شاهدش اینکه در طول تاریخ وقتی طرفداران حق کناره گیری، بی طرفی و قعود را انتخاب کردند، استکبار و طواغیت با بهره گیری از این سنت الهی بر دنیا حکمروایی داشته اند. این امر تا زمانی تداوم دارد که جریان حق به معارضه با آنان برنخیزد. ولی وقتی جریان حق قیام کرد و با جریان طاغوتی به ستیز برخاست، آنگاه سنّت دیگر خداوند حاکم شده و با امدادرسانی به جریان حق، او را حتی با کمی عِدّه و عُدّه اش بر باطل علیرغم قدرت ظاهری اش پیروز می گرداند.
زمانی که انقلاب اسلامی ایران به عنوان مظهر حق در دوران معاصر بر مبنای اسلام و قرآن تحقق یافت، طبیعی بود که استکبار جهانی، حاکمیت اسلام را برای خود یک خطر جدی بداند و با انواع ترفندها و توطئه های استکباری به مبارزه با آن برخیزد و همه نیرو و توان خود را برای به شکست کشانیدن آن بسیج نماید. مقام معظم رهبری می فرماید:
ما با دنیای استکبار مواجهیم. همه آن سلطه هایی که از احیاء اسلام ناراحتند و رنج می برند و همه آن دولت ها و قدرت هایی که عظمت اسلام را به زیان خودشان می بینند، امروز در مقابل اسلام، صف آرایی کردند.
و نیز می فرماید:
ملت ایران در حرکت خود مظلوم است. چرا؟ برای اینکه ملت ایران این مبارزه را برای تجاوز و تعدی به کسی یا تهدید به وجود نیاورد، بلکه این حرکت عظیم را برای دفاع از حق خود و مبارزه با دیکتاتوری و سلطه خارجی انجام داد. هر ملت و انسانی حق دارد از آزادی و کرامت خود دفاع کند و زندگی اش را بسازد. بنابر این کسانی که به ملت ایران از طرق مختلف سیاسی و غیر سیاسی حمله می کنند، در واقع به ملت ایران ظلم می کنند. چون حرکت ملت ایران منافع زیاده خواهانه و تجاوزگرانه آنها را تهدید کرده و آنها می خواهند از ملت ایران انتقام بگیرند. پس حق با ملت ایران است.
با بررسی اندک در تاریخ انقلاب اسلامی به روشنی درمی یابیم که فشارها و سرسختی های خصمانه و عنودانه و نیز توطئه های کینه ورزانه و مغرضانه از سوی شرق و غرب و اروپا و ارتجاع با انواع شیوه ها و ابزار علیه آن سازماندهی و اجرا شده است. علاوه بر تحریم های اقتصادی، توطئه های سیاسی، تحریک و حمایت از غائله های قومی و ده ها حرکت تخریبی، صدام را برای تحمیل جنگ به ایران تشویق و حمایت کردند به گونه ای که هشت سال از بهترین اوقات این ملت را به نفع امریکا مشغول کرد و ضمن اینکه مجال بازسازی و کارهای بزرگ بعد از انقلاب را از این ملت گرفت، خسارت های زیانبار و جبران ناپذیری را به هر دو ملت ایران و عراق وارد آورد.
یکی از حرکتهای اساسی و زیربنایی استکبار که از اوّل انقلاب تا به امروز با شدت و ضعف وجود داشته و از این پس هم وجود خواهد داشت، حمله به بنیانهای فرهنگی و اعتقادی این انقلاب است. آنان در صدد برآمدند خدشه فکری و علمی در مبانی انقلاب نظیر اسلام ناب، تلازم دین و سیاست، اصل انقلاب، قانون اساسی، ولایت فقیه و… وارد سازند و کوشیدند با تبلیغات فراوان و ایجاد جنگ روانی، فتنه گری و شبهه افکنی کرده و زیر چتر مسائلی از قبیل حقوق بشر، دموکراسی، مبارزه با تروریسم، تهدید امنیت جهانی و بزرگ نمایی حوادث کوچک، آنها را نشانه ضعف، انحطاط و ناکارآمدی انقلاب قرار دهند تا در اراده پولادین ملت تردید ایجاد کرده، حرکت انقلابی آنان را متوقف کنند و سپس منحرف و آنگاه به شکست بکشانند. تأسف آورتر اینکه جریان هایی در داخل کشور که از اوّل هم با حاکمیت دین خدا در ایران موافق نبودند، مجری سیاست های استکبار در کشور شدند. ولی به فضل خداوند بر اساس سنت الهی، ملت حق طلب ایران توفنده تر از گذشته به راه خویش ادامه خواهد داد و پیروزی نهایی را در کام خود خواهد چشید و انقلاب خود را نهادینه می سازد. چنانکه رهبر معظم انقلاب می فرماید:
در دنیای اسلام، امروز فکر انقلاب اسلامی، حقوق انقلاب اسلامی، منطق انقلاب اسلامی، مکتب سیاسی و فرهنگ انقلاب اسلامی همین طور دارد نهادینه می شود در ذهنها. هر چی باهاش مبارزه کرده اند نشده. انواع و اقسام مبارزه ها را خود شما شنیده اید، گویندگان هم خیلی گفته اند. انواع و اقسام مبارزه ها را هم کرده اند نشده. از این نگرانند دیگر؛ از این به شدت نگرانند. می خواهند این را از پا دربیاورند.
دستاوردهای انقلاب
هر پدیده اجتماعی پس از به ثمر رسیدن، دستاوردهایی را برای جامعه و حتی بشریت به ارمغان می آورد. بدیهی است میزان و سطح دستاوردهای هر پدیده نیز به بزرگی و اهمیت آن بستگی دارد. انقلاب اسلامی ایران به مصداق آیه شریفه «الم تر کیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کل حین باذن ربها» (ابراهیم / 24). که مبتنی بر توحید و تکریم انسان و عدالت اجتماعی است، دستاوردهای فراوانی داشته و دارد که یکی پس از دیگری آشکار خواهد شد. با یک نگاه می توان دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران را در دو حوزه داخلی و خارجی مورد بررسی قرار داد.
الف ـ دستاوردهای داخلی
مهم ترین دستاورد داخلی انقلاب اسلامی، تشکیل حکومت دینی در قالب «جمهوری اسلامی» است که بهترین الگو را در عصر دین ستیزی، فراروی جهانیان قرار داد. بخشی از دستاوردها و ثمرات ارزشمند آن عبارتند از:
1 ـ تبدیل رهبری دنیایی به رهبری الهی با الگوی ولایت فقیه،
2 ـ استخراج و ارائه الگوی مردم سالاری دینی و حکومت متکی به آرای مردم از متن تعالیم اسلام،
3 ـ حاکمیت ارزشهای دینی و معنوی در نظام حکومتی در عصر غلبه زر و زور بر دیگر ارزشها،
4 ـ شکست طلسم جدایی مظاهر دین داری و تجددخواهی و اثبات وحدت دین و تجدد به مفهوم دینی در قالب وحدت حوزه و دانشگاه،
5 ـ قطع دست بیگانگان و چپاولگران و سلطه گران نامشروع از ایران و ملت و منابع و ثروتهای آن،
6 ـ برچیدن بساط ارتجاع و روشنفکری و دریدن طومار خیانت آنان،
7 ـ نفی سلطه طاغوت و احیای استقلال ملت ایران،
8 ـ نهادینه سازی استقلال و آزادی اسلامی در کشور ایران،
9 ـ احیای هویت ملّی ـ اسلامی و حیات بخشی به ملت ایران،
10 ـ ایجاد اعتماد به نفس و خودباوری در ملت ایران،
11 ـ ایجاد جرأت و جسارت در مسائل علمی و شکستن مرزهای دانش،
12 ـ پرورش استعدادها و ترویج روحیه خودآگاهی،
13 ـ ایجاد انقلاب علمی و رشد و توسعه علم و فناوری در کشور،
14 ـ گسترش روحیه تحقیق و شکوفایی استعدادهای انسانی،
15 ـ تربیت انسان های صالح به عنوان فتح الفتوح انقلاب،
16 ـ تبیین و احیای منزلت و شأن زن مسلمان،
17 ـ ایجاد وحدت شیعه و سنّی.
ب ـ دستاوردهای خارجی
انقلاب اسلامی بسان زلزله ای بود که پس از ایران امواجش همه کره خاکی را درنوردید و تأثیرات شگرفی را به جای نهاد. پاره ای از دستاوردهای خارجی انقلاب اسلامی عبارتند از:
1 ـ ابطال نظریه های مادی گرایانه و الحادی در تبیین و تفسیر انقلاب ها،
2 ـ ارائه تلقی و فکر جدید مبتنی بر توحید و معنویت و تکریم انسان و عدالت اجتماعی به جهانیان،
3 ـ اثبات امکان پذیر بودن تشکیل جامعه ای مبتنی بر عدالت و معنویت،
4 ـ احیای امید در دنیای اسلام و عرب نسبت به شکست پذیری استکبار و صهیونیسم،
5 ـ ایجاد پویایی در ملت ها و مشکل آفرینی برای استکبار جهانی،
6 ـ دمیدن روحیه گستاخی و جسارت به ملت های منطقه برای ایستادگی و مقاومت در مقابل قدرتهای بزرگ،
7 ـ قوت یابی جبهه حق در برابر جبهه باطل،
8 ـ تغییر نقشه سیاسی جهان و ظهور عصر خمینی،
9 ـ بیداری امت اسلام و تلاش در جهت تعیین سرنوشت خویش و دفاع از اسلام،
10 ـ ایجاد اعتماد به نفس در امت اسلامی برای حرکت به سوی آینده ای روشن،
11 ـ خلق فرهنگ روی آوری و تمسّک به اسلام و قرآن،
12 ـ احیای عزّت اسلامی برای مسلمین جهان،
13 ـ تغییر معادلات قدرت در خاورمیانه و جهان،
14 ـ ارائه الگوی مبارزه به جنبش های آزادی بخش در جهان.
آسیب ها و تهدیدات انقلاب اسلامی
هیچ پدیده ای در نظام هستی از قواعد و سنّت های الهی مستثنی نیست. هر انقلابی به عنوان پدیده اجتماعی نیز مشمول این قواعد خواهد بود. یکی از سنّت های الهی این است که هر پدیده ای در معرض آسیب و تهدید قرار گیرد. منظور از آسیب، عوامل درونی پدیده است که آن را به سوی نابودی و اضمحلال سوق می دهد. تهدید هم فشارهایی است که از سوی عنصر یا عامل خارج از پدیده به آن تحمیل شده، باعث فتور و سقوطش می گردد. شناخت آسیب ها و تهدیدات هر پدیده و اقدام در جهت پیشگیری از بروز آنها، زمینه بقای آن پدیده را فراهم می آورد.
از منظر قرآن کریم، تحولات اجتماعی و دگرگونی هایی که در زندگی بشر به شکل انقلاب ها، تکامل ها، انحطاط ها، شکست ها و پیروزی ها رخ می دهد، مشمول قواعد و مقررات تکوینی به عنوان ضوابط تحول تاریخ هستند. قاعده طبیعت و تاریخ و تکوین الهی این نیست که خدای متعال نعمتی را که به یک ملت یا جمعی از انسان ها عطا فرموده، تغییر دهد، مگر اینکه آنها وضع خودشان را دگرگون سازند. بدین روی اگر ملت یا جامعه انقلابی بر اصول اساسی خویش پایدار باشد، نه آسیبی بروز خواهد کرد و نه تهدیدی می تواند او را از پای درآورد. با این نگاه، تغییر در آنچه که باعث شکل گیری، پیروزی و ادامه حرکت انقلاب شد، عامل آسیب زای انقلاب است. و از آنجا که استکبار جهانی، منافع و مطامع خود را از دست رفته می بیند و ناخرسند از چنین وضعیت است، بزرگ ترین عامل تهدید به شمار می رود.
برای پیشگیری از بروز آسیب ها و نیز بی اثر ساختن تهدیدات دشمن اقدامات زیر ضروری می نماید.
1 ـ تقویت و تعمیق فرهنگ اسلام ناب و محکم سازی پایه های اعتقادی مردم،
2 ـ تبیین، ترویج و پای بندی به فلسفه و مکتب سیاسی امام خمینی (ره)،
3 ـ تبیین علمی اصول و مبانی انقلاب و نظام اسلامی و حفظ هویت ملّی،
4 ـ حفظ وحدت و اتحاد ملّی به ویژه وحدت شیعه و سنّی.
رمز تداوم انقلاب اسلامی
بقا و تداوم انقلاب مهم تر و حتی مشکل تر از حدوث انقلاب است. تداوم هر انقلابی بسته به شرایط و قواعدی است که بقای آن را تضمین می کند. فلاسفه قاعده ای دارند که می گویند «علت مُبقیه شی ء، همان علت موجده آن است» یعنی اگر عوامل پدیدآورنده هر حادثه، همچنان پایدار باشند موجب تداوم حیات آن حادثه خواهند شد. بنابراین آنچه باعث پیدایش و پیروزی انقلاب گردید، عامل بقای آن نیز به شمار می رود. برخی از عوامل پویایی انقلاب اسلامی را می توان در امور زیر دانست.
1 ـ حفظ جهت گیری الهی انقلاب اسلامی،
2 ـ درک و فهم صحیح از اسلام و پای بندی به شعار اسلام خواهی،
3 ـ شناخت اصل مترقی ولایت فقیه و التزام به تبعیت از آن،
4 ـ حضور مردم در صحنه و مراقبت از جهت گیری صحیح انقلاب،
5 ـ ایمان و عمل صالح و استقرار و گسترش اخلاق اسلامی به ویژه در بین مسئولین،
6 ـ زنده نگه داشتن ارزش های انقلاب نظیر؛ تقوی، زهد، جهاد، شهادت، ایثار، صفا، مروت و… ،
7 ـ اخلاص، صبر، استقامت، مقاومت و ایثار در مسیر حرکت به سوی اهداف نهایی انقلاب،
8 ـ حفظ اتحاد و یکپارچگی ملت و جلوگیری از بروز تفرقه.
9 ـ تسلیم ناپذیری در برابر دشمن.
10 ـ بارور نمودن نسل جدید و پرورش آنها با هویت صحیح.
خلاصه و نتیجه
انقلاب اسلامی یک تفسیر الهی و اسلامی به معنی تحول اخلاقی، فرهنگی و اعتقادی است که جامعه با یک چرخش 180 درجه ای، ارزشهای مادی برآمده از فرهنگ الحادی و استبدادی مسلط بر جامعه را یکسره به کناری نهاده و ارزشهای متکی بر فرهنگ توحیدی را با همه لوازمش برمی گزیند و با یک انضباط والای انقلابی ضمن تخریب بنای کهنه و پوسیده گذشته به نوسازی جامعه مبادرت می ورزد.
انقلاب اسلامی ایران یک ضرورت طبیعی و تاریخی براساس سنّت های الهی بود که به عنوان مظهر و نماد حق در دوران معاصر جلوه گر شد. مؤمنان خالص و راستین با بهره گیری از سنت امداد و نصرت الهی، در عصر غربت دین و غرق دنیا در مادی گری، به یاری دین خدا برخاستند و به مثابه زلزله در جغرافیای طبیعی انسان ها، انرژی های متراکم در وجود خود را انفجار گونه آزاد ساخته و تشعشات نور حق را بر جهانیان تاباندند.
با ظهور معجزه انقلاب اسلامی علاوه بر اثبات توانایی و کارآمدی دین در اداره حیات اجتماعی بشر، یک تجربه ملموس و طرح عملی برای اداره زندگی بشر برمبنای عدالت و معنویت فراروی بشریت قرار گرفت و الگوی بعثت انبیاء، دیگر بار با پیام معنویت به تحقق پیوست. شعار خروج انسان از یوغ بردگی و بندگی طاغوت ها و رستن از ذلت و خواری و روی آوردن به عبودیت خدا و رستگاری و برآشفتن علیه همه بدی ها و کژی ها، جذابیت ویژه پیدا کرد و بشر سرگشته تمدن ماشینی، گمشده خود در تأمین نیازهای برتر و والاتر را در مکتب اسلام و جهانبینی توحیدی یافت.
آرمان ها و اهداف انقلاب اسلامی اموری نظیر عدالت خواهی اسلامی، تزکیه انسان، دستیابی به حیات طیبه، حاکمیت دین اسلام در زندگی، استقلال، آزادی و… است که پس از مطرح شدن، علاوه بر پذیرش از سوی جامعه ایران، مقبولیت بشری نیز پیدا کرد و امت اسلامی راه دستیابی به مجد و عظمت خویش را در بازگشت به اسلام ناب و تمسک به قوانین مترقی آن دانست.
رمز و راز پیروزی انقلاب اسلامی با کمی عِدّه و عُدّه اش بر طاغوت و نظام سلطه با همه قدرت ظاهری اش را تنها باید در ایمان خالص و آگاهانه ملت رشید ایران و نیز حضور در صحنه و صبر و استقامت و فداکاری آنان دانست که با پیروی بی چون و چرا از هدایت های روشنگرانه و پیامبرگونه رهبر الهی و دینی خویش امام خمینی(ره)، قدم در راه مبارزه نهادند و لحظه ای در جهت و مسیر دستیابی به اهداف متعالی انقلاب تردید، توقف و کوتاهی نکردند و سرانجام شاهد دل آرای استقلال و آزادی را در آغوش کشیده و شهد گوارای پیروزی را به کام خود چشیدند.
استکبار جهانی که با پیروزی انقلاب، همه منافع و مطامع مادی خود را از دست رفته یافت، از همان آغاز به فتنه گری و توطئه پرداخت تا به خیال باطل خویش بتواند آن را متوقف، منحرف و در نتیجه به شکست بکشاند، غافل از آنکه در تقابل و تعارض حق و باطل، براساس الهی، غلبه و پیروزی جریان حق بر جریان باطل حتمی و تخلف ناپذیر است. به همین دلیل هر چه بیشتر به مقابله برخاستند کمتر نتیجه گرفتند و حاصلی جز سرشکستگی، آبروریزی، نفرت جهانی و شکست ابهّت پوشالی نصیبشان نگشت و انقلاب اسلامی ایران با دستاوردهای گرانبهای داخلی و خارجی، توفنده و بی مهابا به حرکت خویش ادامه داد به گونه ای که باعث بیداری امت اسلامی شد و الگوی بی بدیل مبارزه با استکبار و سلطه برای نهضتهای رهایی بخش قرار گرفت.
انقلاب اسلامی مثل هر پدیده اجتماعی دیگر در معرض آسیب ها و تهدیدات قرار دارد و انقلابیون وظیفه دارند آنها را شناسایی نموده و اقدامات پیش گیرانه برای حفظ انقلاب را صورت دهند و پویایی و پایایی و مانایی انقلاب را براساس حفظ جهت گیری الهی و پاسداری از ارزشهای متعالی آن و نیز حضور در صحنه با روحیه تسلیم ناپذیری در پرتو اتحاد و وفاق ملّی تضمین نموده و پرچم برافراشته اش را نسل به نسل و دست به دست بگردانند تا اینکه عاقبت به صاحب اصلی اش حضرت ولی عصر(عج) بسپارند و تحقق وعده الهی را که حکومت عدل جهانی است نظاره گر باشند.
ان شاء الله
جملات قصار رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد نماز
انسان همیشه به نماز محتاج است و در عرصه های خطر محتاجتر.
حقیقتاً این نمازهایى که ما مىخوانیم، در واقع اداى بندگان خدا را درمى آوریم. بنده به خودم که مراجعه مىکنم، اینطورى مى بینم، چون بندگان برجستهى خدا طور دیگرى نماز مىخوانند؛ تسبیح که مىکنند، تسبیح از دل و جانشان برمىخیزد؛ سجده که مىکنند، در واقع دلشان سجده مىکند.
نماز برترین چیزى است که مىتواند همهى افراد جامعهى مسلمان را به تهذیب اخلاقى و تعالى روحى و معنوى برساند.
نماز تسلّا بخش و آرامشگر دلهاى مضطرب و خسته و به ستوه آمده، و مایهى صفاى باطن و روشنى روان است.
نماز جمعه یکى از پایه هاى اساسى حفظ نظام اجتماعى و مهمترین عامل حفظ روحیه و ایمان مردم است.
همگان نماز را که داروى شفابخش روح و مایهى صفا و آرامش و نورانیت است، بر همه ى کارهاى دیگر مقدم دارند و در هیچ شرایطى خود را از آن محروم نسازند و هرگز به بهانهى مشغله و گرفتارى، این حضور رهایى بخش در محضر آفریدگار رحیم و کریم و عزیز را از دست ندهند.
حجاب
من شکایت دارم…
از آن ها که نمی فهمند چادر مشکی من یادگار مادرم زهراست
از آن ها که به سخره می گیرند قـداسـتِ حجابِ مادرم را ؛
چـــــرا نمی فهمی؟
این تکه پارچه ی مشکی، از هر جنسی که باشد
حـــُرمــت دارد !
مجموعه بیانات رهبر انقلاب درباره «اسلام آمریکایی»
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در مقاطع مختلف بیاناتی را در ارتباط با اسلام آمریکایی و تفاوت آن با اسلام ناب محمدی داشتهاند.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) به نقل از khamenei.ir گزیدهای از این بیانات به شرح زیر است:
بیانات در محفل انس با قرآن
آنچه دیده میشود در دنیای اسلام این است که به نام اسلام، دشمنان اسلام در پوشش اسلام با اسلام مقابله میکنند؛ همان تعبیری که امام بزرگوار ما (رضوان الله تعالی علیه) فرمود: اسلام آمریکایی، در مقابل اسلام ناب محمّدی. اسلام آمریکایی، اسلامی است که با طاغوت میسازد، با صهیونیسم میسازد، در خدمت هدفهای آمریکا قرار میگیرد، ظاهر آن هم اسلام است، اسم آن هم اسلام است، شاید بعضی از مراسم اسلامی را هم انجام میدهند؛ اگرچه آنطوری که انسان میشنود - حالا ما اطّلاع خیلی دقیقی نداریم - این کسانی که به نام اسلام، با شکل تعصّبآمیزی در برخی از کشورها - اخیراً در عراق و قبلاً در برخی از جاهای دیگر - ظهور و بُروز پیدا کردند، خیلی هم پابند به احکام و شرایع دینی و وظایف دینیِ شخصی هم نیستند؛ امّا آنچه مسلّم است، در جهت کلّی قطعاً ۱۸۰ درجه در جهت مخالف اسلام حرکت میکنند. اسلام همراهی با دشمنان دین را، ولایت دشمنان دین را، ولایت مستکبرین را جزو چیزهایی دانسته است که مؤمن باید از آن بر کنار باشد؛ اَلَّذینَ ءامَنُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِالله وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطّاغُوت؛ اگر شما با نام اسلام، در راه طاغوت حرکت میکنید، کشف بکنید که این اسلام، اسلام درست و حسابیای نیست، اسلام واقعی نیست، یکجای کار عیب دارد؛ امروز اینجور است. البتّه انسان دستهای دشمن را میتواند ببیند؛ باید باور کرد که دست خبیث سرویسهای امنیّتی و جاسوسی رژیمهای دشمن اسلام در ایجاد اینجور قضایا و اینجور بلواها برای مسلمانها - حالا یا مستقیم یا غیر مستقیم - نقش حتمی دارند؛ آنها هستند که دارند صحنهگردانی میکنند، کمااینکه انسان مشاهده میکند؛ نشانهها و دلایل آنها هم آشکار است. اگر امّت اسلامی با معارف قرآن انس داشته باشد، بیشتر آشنا باشد، اینجور حوادث کمتر پیش میآید. ارتباط و اتّصال دلها به خدا مانع میشود از اینکه دلها به راه خدا خیانت کنند؛ که امیدواریم این پیش بیاید.۱۳۹۳/۰۴/۰۸
خطبههای نماز جمعه تهران
به اسلام مطلوب واشنگتن و لندن و پاریس بدبین باشید؛ چه از نوع لائیک و غربگرا، و چه از نوع متحجر و خشن آن. به اسلامی که رژیم صهیونیستی را تحمل میکند، ولی با مذاهب اسلامیِ دیگر بیرحمانه مواجه میشود، دست آشتی به سوی آمریکا و ناتو دراز میکند، ولی در داخل به جنگهای قبیلهای و مذهبی دامن میزند و اشدّاء با مؤمنین و رحماء با کفار است، اعتماد نکنید. به اسلام آمریکائی و انگلیسی بدبین باشید، که شما را به دام سرمایهداری غرب و مصرفزدگی و انحطاط اخلاقی میکشانند. در دهههای گذشته، هم نخبگان و هم حاکمان، به وابستگی بیشتر خود به فرانسه و انگلیس و آمریکا و یا شوروی افتخار میکردند و از سمبلهای اسلامی میگریختند؛ و امروز همه چیز برعکس شده است.۱۳۹۰/۱۱/۱۴
خطبههای نماز جمعهی تهران در حرم امام خمینی (ره)
اولین و اصلیترین نقطه در مبانی امام و نظرات امام، مسئلهی اسلام ناب محمدی است؛ یعنی اسلام ظلمستیز، اسلام عدالتخواه، اسلام مجاهد، اسلام طرفدار محرومان، اسلام مدافع حقوق پابرهنگان و رنجدیدگان و مستضعفان. در مقابل این اسلام، امام اصطلاح «اسلام آمریکائی» را در فرهنگ سیاسی ما وارد کرد. اسلام آمریکائی یعنی اسلام تشریفاتی، اسلام بیتفاوت در مقابل ظلم، در مقابل زیادهخواهی، اسلام بیتفاوت در مقابل دستاندازی به حقوق مظلومان، اسلام کمک به زورگویان، اسلام کمک به اقویا، اسلامی که با همهی اینها میسازد. این اسلام را امام نامگذاری کرد: اسلام آمریکائی.
فکر اسلام ناب، فکر همیشگی امام بزرگوار ما بود؛ مخصوص دوران جمهوری اسلامی نبود؛ منتها تحقق اسلام ناب، جز با حاکمیت اسلام و تشکیل نظام اسلامی امکانپذیر نبود. اگر نظام سیاسی کشور بر پایهی شریعت اسلامی و تفکر اسلامی نباشد، امکان ندارد که اسلام بتواند با ستمگران عالم، با زورگویان عالم، با زورگویان یک جامعه، مبارزهی واقعی و حقیقی بکند. لذا امام حراست و صیانت از جمهوری اسلامی را اوجب واجبات میدانست. اوجب واجبات، نه از اوجب واجبات. واجبترین واجبها، صیانت از جمهوری اسلامی است؛ چون صیانت اسلام - به معنای حقیقی کلمه - وابستهی به صیانت از نظام سیاسی اسلامی است. بدون نظام سیاسی، امکان ندارد.۱۳۸۹/۰۳/۱۴
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری
جمهوری اسلامی - که از انقلاب اسلامی برخاسته است - یک واحدی است که داری دو بعد است: اسلامی بودن و مردمی بودن؛ هم اسلامی است، هم مردمی است. و مردمی است، چون اسلامی است؛ چون اسلام دین جامعه است. دین مسئولیت همگانی است؛ اسلام دین تک تک افراد و اشخاص به حیث خودشان فقط نیست؛ آن هم هست، اما افراد به حیث اجتماعشان هم مورد خطاب اسلامند. اسلام یک دین مردمی است؛ یک دینِ مسئولیت عمومی است؛ بنابراین مردمی بودن از خود اسلامی بودن برمیآید. اسلامی هم هست؛ چون خدای متعال منت گذاشته است: «بل اللَّه یمنّ علیکم أن هداکم للإیمان»؛ منت گذاشته بر ما، هدایت کرده ما را به این ایمان؛ پروردگار به مردم ما، به خود ما منت گذاشته، ما را به این دین هدایت کرده؛ لذا جمهورِ ما اسلام را میخواهند و این دین الهی را بحمداللَّه خدای متعال به ما داده است. بنابراین «جمهوری اسلامی» است؛ یک منظومه است، یک مجموعه است، یا بگوئیم واحدِ دارای ابعادی است که این ابعاد باید با همدیگر مورد ملاحظه قرار بگیرد و با هم باشد؛ این درهمتنیدگی باید حفظ بشود. هر کدام از این جهات تضعیف بشود، کل و مجموعه تضعیف شده است.
مسئلهی ولایت هم پایبندی به همین مجموعه است؛ چه ولایت معصومین (علیهم السّلام)، چه ولایت فقیه که دنبالهی ولایت معصومین و ادامهی او هست. مسئلهی پایبندی به این مجموعه و رعایت حفظ این مجموعه در کشور و در نظام است، که زاویهای پیدا نکند، مشکلی برایش به وجود نیاید، در او تنقیصی و تبعیضی حاصل نشود، با همین جامعیت حرکت کند و پیش برود. و این اسلام ناب هم که در فرمایش امام بود، ناظر به همین است؛ چون امام اسلام ناب فرمودند، در مقابل اسلام آمریکائی. اسلام آمریکائی فقط آن نیست که آمریکاپسند باشد؛ هر چیزی که خارج از این اسلام ناب است؛ اسلام سلطنتی هم همین جور است، اسلام التقاطی هم همین جور است، اسلام سرمایهداری هم همین جور است، اسلام سوسیالیستی هم همین جور است، اسلامهائی که با شکلها و رنگهای مختلفی عرضه بشود و آن عناصر اصلی در او وجود نداشته باشد، همهاش مقابل اسلام ناب است؛ در واقع اسلام آمریکائی است. انسان مشاهده میکند در این معارضههائی که با نظام در طول این سی سال انجام گرفته، این اسلامهای گوناگون حضور داشتهاند؛ هم اسلام التقاطی وجود داشته، هم اسلام سلطنتی وجود داشته، هم اسلام سوسیالیستی وجود داشته؛ انواع و اقسام این اسلامها در مواجههی با نظام جمهوری اسلامی وجود داشتهاند. خوب، در این نگاه به اسلام و درک و فهم از اسلام، فرد و جامعه با هم ملاحظه میشوند، معنویت و عدالت با هم ملاحظه میشوند، شریعت و عقلانیت با یکدیگر ملاحظه میشوند، عاطفه و قاطعیت در کنار هم دیده میشوند؛ اینها همه باید باشد. قاطعیت در جای خود، عواطف در جای خود، شریعت در جای خود، عقلانیت - که آن هم خارج از شریعت البته نیست - در جای خود؛ همه در کنار هم بایستی مورد استفاده قرار بگیرند؛ انحراف از این منظومهی مستحکم، موجب انحراف از نظام اسلامی خواهد بود.۱۳۸۸/۰۷/۰۲
پیام به کنگره عظیم حج
اسلام و حرکتهای اسلامی همواره از نفاق، بیش از کفر صریح لطمه دیده است. امروز خطر اسلام امریکایی - یعنی آنجا که نام و عنوان اسلام در خدمت طواغیت و در جهت هدفهای امریکا و دیگر مستکبرین است - از خطر ابزارهای نظامی و سیاسی امریکا کمتر نیست و بیشتر است. از علمداران اسلام امریکایی، چه در لباس عالم دین و چه در موضع سیاستمدار برحذر باشید و آنان را در سخن و اشاره و جهتگیریشان متهم کنید و هرگز درصدد جلب کمک آنان نباشید.۱۳۷۰/۰۳/۲۶
بیانات در دیدار جمعی از آزادگان
ملتها امید بستهاند و بیدار شدهاند. مسلمانان، امروز به اسلام خودشان افتخار میکنند و احساس عزت مینمایند. امروز ترس قدرتمندان و زورگویان عالم، فقط از اسلام و قرآن و مسلمانان واقعی است. امروز واهمهی مرتجعان و پیروان و علمداران اسلام امریکایی، از اسلام ناب محمّدی(صلّیاللَّهعلیهواله) است. همه فهمیدند و دانستند که اسلام از جا برخاسته و حرکت را آغاز کرده و بازوان خود را باز کرده است و به مسلمانان امید و به مستضعفان نوید میدهد؛ و این هم خواهد شد. اگر مشکلاتی بر اثر نفوذ ابرقدرتهاست، برطرف میشود.۱۳۶۹/۰۶/۲۶
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم
برای استکبار جهانی و زشتترین فصل آن - یعنی حکومت ظالم امریکا - مسأله فقط این نیست که بازارش را در ایران از دست داده، یا دیگر به منابع کشور ما دسترسی ندارد. البته این هم هست؛ زیرا برای دستگاههای سرمایهداری عالم، پول و سرمایه و استفادهی مادّی، همه چیز است؛ اما مسأله این نیست، این بخشی از مسأله است. مسأله این است که دستگاه استکباری میبیند، آیندهنگری دارد، میفهمد و میداند که اگر این حرکت - یعنی حرکت اسلامیِ استوار و مؤمن و متکی به ایمانها و عواطف مردم - به همین ترتیب پیش برود، ادامهی قدرت استکباری امریکا و دستیاران و دستنشاندگانش مشکل، بلکه محال خواهد شد. حق هم با آنهاست، ما هم این را پوشیده نمیداریم.
البته ما در شکلدهی و راهاندازی حرکت اسلامی در جهان، هیچ نقش مستقیم و غیرمستقیمی که از روی برنامهریزی و طراحی ما باشد، نداریم؛ از اول هم نداشتیم. نقش، از آنِ اسلام است؛ یعنی همین که ملت ایران توانستهاند پرچم اسلام زندگی و زندگیساز و اسلام مبارز، نه اسلام تسلیم در مقابل دشمنان خدا، نه اسلام طاغوت و نه اسلام امریکایی - همانطوری که امام عزیزمان تعبیر کردند - بلکه اسلام ناب محمّدی(ص) را بلند کنند، در دست محکم نگهدارند و متزلزل نشوند. نفس همین، برای ملتهای مسلمان دنیا امیدبخش است.
ما در اینجا وظیفهی سنگینی پیدا میکنیم. آنچه تا حالا عرض کردم، وضعیت دنیا و حساسیت زمانه است؛ اما با شناختن این حساسیت، وظیفهی ما و بیش از همه وظیفهی شما جوانان، مضاعف میشود. ما باید ایران اسلامی را آنچنان آراسته کنیم و بسازیم که برای اسلام موجب آبرو بشود. یک ایرانِ بیسواد و بیبهداشت و بیرشد؛ ایرانی که آحاد مردم در آن، اتحاد و اتفاقی نداشته باشند، برای اسلام و انقلاب و نهضت اسلامی، هیچ افتخاری درست نمیکند؛ بلکه بهعکس، موجب سرشکستگی هم خواهد شد.۱۳۶۹/۰۳/۰۲
بیانات در دیدار جمع کثیری از علما و طلاب حوزهی علمیهی قم و مدارس علمیهی تهران
امروز روحانیت و اسلام، راه و جایگاه خود را کاملاً پیدا کردهاند؛ اما این طور هم نیست که افکار انحرافی، بکلی از بین رفته و ریشهکن شده باشد. کسانی که هنوز نتوانستهاند جلوهی انقلابی اسلام را درک کنند، باز هم در حوزهها و در کسوت روحانیت هستند. هنوز کسانی که به جای کینهی امریکا و دشمنان، قلبهای آنها جایگاه کینهی مجاهدان فیسبیلاللَّه و جوانان مؤمن و پرچمداران حقیقت است، در حوزهها و بیرون از حوزهها نیز پیدا میشوند. همان متحجّرانی که امام مکرر اشاره کردند - یعنی دوستداران و شیفتگان اسلام امریکایی؛ اسلامی که روحانیت و دین و معنویت را از مسیر خود و از مردم و خدا دور میکند و مایهی شادی و آسایش دل دشمنان خدا میشود - هنوز هستند. در همهی جبههها، حضور جوانهای مؤمن و فعال و فضلای جوان در سمت هدفهای انقلاب، یک ضرورت است.۱۳۶۸/۱۲/۰۲
پیام به کنگره عظیم حج
آیا تضعیف اسلام و مسلمین، ایجاد تفرقه، مقابله با انقلاب اسلامی و تبرّی از اولیای خدا و تهمت و بهتان به آنها و افکار آیات خدا - ولو سیاسی هم باشد اشکالی ندارد؛ ولی حمایت از مظلومان و برائت از مشرکان و همنوایی با محرومان و ستمدیدگان و اعتراض به تسلط امریکا و اسرائیل بر کشورهای اسلامی و مخالفت با غارتگری کمپانیهای خارجی و محکوم کردن خیانت رؤسا و سلاطین مسلمانْنام و حمایت از مبارزات مسلمانان واقعی و امثال آن جرم است؟!
اینجاست که سخن امام فقید ما، آن داعی الیاللَّه و فانی فیاللَّه آشکار میشود که اسلام را به اسلام ناب محمّدی(ص) و اسلام امریکایی تقسیم میکرد. اسلام ناب محمّدی، اسلام عدل و قسط است؛ اسلام عزت و اسلام حمایت از ضعفا و پابرهنگان و محرومان است؛ اسلام دفاع از حقوق مظلومان و مستضعفان است؛ اسلام جهاد با دشمنان و سازشناپذیری با زورگویان و فتنهگران است؛ اسلام اخلاق و فضیلت و معنویت است.
اسلام امریکایی، چیزی به نام اسلام است که در خدمت منافع قدرتهای استکباری و توجیهکنندهی اعمال آنهاست؛ بهانهیی برای انزوای اهل دین و نپرداختن آنان به امور مسلمین و سرنوشت ملتهای مسلمان است؛ وسیلهیی برای جدا کردن بخش عظیمی از احکام اجتماعی و سیاسی اسلام از مجموعهی دین و منحصر کردن دین به مسجد است (و مسجد نه به عنوان پایگاهی برای رتق و فتق امور مسلمین - چنانکه در صدر اسلام بوده است - بلکه به عنوان گوشهیی برای جدا شدن از زندگی و جدا کردن دنیا و آخرت).
اسلام امریکایی، اسلام انسانهای بیدرد و بیسوزی است که جز به خود و به رفاه حیوانی خود نمیاندیشند؛ خدا و دین را همچون سرمایهی تجار، وسیلهیی برای زراندوزی یا قدرتطلبی میدانند و همهی آیات و روایاتی را که برخلاف میل و منفعتشان باشد، بیمحابا به زاویهی فراموشی میافکنند و یا وقیحانه تأویل میکنند. اسلام امریکایی، اسلام سلاطین و رؤسایی است که منافع ملتهای محروم و مظلوم خود را در آستانهی آلههی امریکایی و اروپایی قربان میکنند و در مقابل، به حمایت آنان برای ادامهی حکومت و قدرت ننگین خود چشم میدوزند؛ اسلام سرمایهدارانی است که برای تأمین سود خود، پا بر همهی فضیلتها و ارزشها میکوبند.
آری، این اسلام امریکایی است که مردم را به دوری از سیاست و فهم و بحث و عمل سیاسی میخواند؛ ولی اسلام ناب محمّدی، سیاست را بخشی از دین و غیرقابل جدایی از آن میداند و همهی مسلمین را به درک و عمل سیاسی دعوت میکند؛ و این چیزی است که ملتهای مسلمان باید همواره از امام فقید خود و زبان گویای اسلام به یاد داشته باشند.۱۳۶۸/۰۴/۱۴
بیانات در دیدار کارگزاران حج
اگر در دنیای اسلام مذاهب اسلامی گریبان یکدیگر را بگیرند و کشمکش با همدیگر را شروع کنند، رژیم غاصب صهیونیست نفس راحتی خواهد کشید؛ این را خوب فهمیدند، درست فهمیدند؛ لذا از یک طرف گروههای تکفیری را به راه میاندازند که نه فقط شیعه را تکفیر کنند، بلکه بسیاری از فِرق اهل سنّت را هم تکفیر کنند؛ از آن طرف هم یک عدّه مزدور را به راه بیندازند که برای این آتش هیمه فراهم کنند، بنزین روی آتش بریزند؛ که میبینید، میشنوید، یا خبر دارید. وسائل ارتباط جمعی و رسانه در اختیار اینها میگذارند؛ در کجا؟ در آمریکا! در کجا؟ در لندن! آن تشیّعی که از لندن و از آمریکا بخواهد برای دنیا پخش بشود، آن تشیّع به درد شیعه نمیخورد. رهبران دینی تشیّع و بخصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، امام بزرگوار و دیگران، این همه تأکید میکنند بر حفظ اتّحاد امّت اسلامی و برادری مسلمانان با یکدیگر، آنوقت یک عدّهای - کاسهی داغتر از آش - دنبال آتشافروزی، دنبال ایجاد درگیری و اختلاف (هستند). این همان چیزی است که دشمن میخواهد؛ این همان چیزی است که دشمنان دنیای اسلام که نه شیعهاند، نه سنّیاند، نه این را دوست دارند، نه آن را دوست دارند، دنبالش هستند. اینها را باید بفهمیم، اینها را باید توجّه کنیم.۱۳۹۲/۰۶/۲۰
بیانات در دیدار شرکتکنندگان در اجلاس جهانی اساتید دانشگاههای جهان اسلام و بیداری اسلامی
البته دشمنان از کلمهی «بیداری اسلامی» میترسند؛ سعی میکنند عنوان «بیداری اسلامی» برای این حرکت عظیم به کار نرود. چرا؟ چون وقتی اسلام در هیئت حقیقی خود، در قوارهی واقعی خود بروز و ظهور پیدا میکند، تن اینها میلرزد. اینها از اسلامِ بردهی دلار نمیترسند؛ از اسلامِ غرق در فساد و اشرافیگری نمیترسند؛ از اسم اسلامی که امتداد و انتهائی در عمل و در تودهی مردم نداشته باشد، نمیترسند؛ اما از اسلام عمل، اسلام اقدام، اسلام تودهی مردم، اسلام توکل به خدا، اسلام حسن ظن به وعد الهی که فرمود: «و لینصرنّ الله من ینصره»، میترسند. وقتی اسم این اسلام میآید، نشانی از این اسلام پیدا میشود، مستکبرین عالم به خودشان میلرزند - «کأنّهم حمر مستنفرة. فرّت من قسورة» - لذا نمیخواهند عنوانِ بیداری اسلامی باشد. ولی ما معتقدیم نخیر، این یک بیداری اسلامی است، بیداری حقیقی است، و رسوخ پیدا کرده است، امتداد پیدا کرده است، به این آسانیها هم دشمنان نمیتوانند آن را از راه خودش منحرف کنند.۱۳۹۱/۰۹/۲۱
خطبههای نماز جمعه تهران
تعریفها باید بازخوانی و اصلاح شوند. دو الگوی «اسلام تکفیری» و «اسلام لائیک» از سوی غرب به شما پیشنهاد شده و خواهد شد تا الگوی «اسلام اصولگرای معتدل و عقلانی» در میان انقلابهای منطقه تقویت نشود. کلمات را دوباره و بدقت تعریف کنید.
«دموکرات بودن» اگر به معنای مردمی بودن و انتخابات آزاد در چارچوب اصول انقلابهاست، همه دموکرات باشید؛ و اگر به معنای افتادن به دام لیبرال دموکراسی درجهی دوم و تقلیدی باشد، هیچ یک دموکرات نباشید.
«سلفیگری» اگر به معنای اصولگرائی در کتاب و سنت و وفاداری به ارزشهای اصیل و مبارزه با خرافات و انحرافات و احیا شریعت و نفی غربزدگی باشد، همگی سلفی باشید؛ و اگر به معنای تعصب و تحجر و خشونت میان ادیان یا مذاهب اسلامی ترجمه شود، با نوگرائی و سماحت و عقلانیت - که ارکان تفکر و تمدن اسلامیاند - سازگار نخواهد بود و خود باعث ترویج سکولاریزم و بیدینی خواهد شد.
به اسلام مطلوب واشنگتن و لندن و پاریس بدبین باشید؛ چه از نوع لائیک و غربگرا، و چه از نوع متحجر و خشن آن. به اسلامی که رژیم صهیونیستی را تحمل میکند، ولی با مذاهب اسلامی دیگر بیرحمانه مواجه میشود، دست آشتی به سوی آمریکا و ناتو دراز میکند، ولی در داخل به جنگهای قبیلهای و مذهبی دامن میزند و اشدا با مومنین و رحما با کفار است، اعتماد نکنید. به اسلام آمریکائی و انگلیسی بدبین باشید، که شما را به دام سرمایهداری غرب و مصرفزدگی و انحطاط اخلاقی میکشانند. در دهههای گذشته، هم نخبگان و هم حاکمان، به وابستگی بیشتر خود به فرانسه و انگلیس و آمریکا و یا شوروی افتخار میکردند و از سمبلهای اسلامی میگریختند؛ و امروز همه چیز برعکس شده است.
بدانید که غرب در صدد انتقام بر خواهد آمد؛ انتقام اقتصادی، نظامی، سیاسی و تبلیغاتی! اگر ملتهای مصر و تونس و لیبی و … انشاالله در مسیر خدا ادامه دهند، ممکن است به تحریمها تهدید شوند.۱۳۹۰/۱۱/۱۴
بیانات در دیدار کارگزاران نظام
امّت اسلامی چگونه میتواند چشم خود را ببندد؟ اینها تجربه است. امروز دنیای اسلام برای به دست آوردن عزّت و موجودیّت و هویّتِ خود یک راه بیشتر ندارد و آن برگشت به اسلام است؛ البته اسلام واقعی، نه یک اسلام متحجّرِ آمیخته با خرافات که دشمنان اسلام تبلیغ میکنند و میگویند اسلام این است - اینطور اسلامی کارآمد نیست - و نه اسلامِ تطبیق داده شدهی با اصول امریکایی و مورد نظر غربیها که آن هم اسلام نیست؛ هر دوی اینها اسلام امریکایی است، که امام بزرگوار ما تقابل ایجاد کردند و فرمودند: «اسلام امریکایی» و «اسلام ناب محمّدی». اسلام ناب و خالص، اسلامِ توحید و وحدت بین امّت اسلامی، اسلامِ «و لن یجعل اللَّه للکافرین علی المؤمنین سبیلا»(۱)، اسلامِ «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه»، (۲)اسلامی که میگوید: «و لو انّ اهل القری امنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء والأرض»(۳). برگشت به این اسلام، تنها علاج و نسخهی درمان امّت اسلامی است و این ممکن است. امروز حرکت به سمت این اسلام، از شرق تا غرب دنیای اسلام، همه جا را فراگرفته و این همان چیزی است که دشمنان اسلام را دستپاچه کرده است.
به هیاهوی تبلیغاتی استکبار و جنجال و قدرتنماییای که میکنند، نگاه نکنید؛ آنها از اسلام ترسیدهاند و حرکت عظیم اسلامی، آنها را سراسیمه کرده است؛ لذا مجبورند به قوّهی قهریّه متوسّل شوند. قوّهی قهریّه هم به دردشان نمیخورد و کارشان را علاج نمیکند. قوّهی قهریّه میتواند دولتها و حکومتها را از بین ببرد، ولی نمیتواند حرکت عظیم اسلامی و مردمی را از بین ببرد. امّت اسلامی در حال بیدار شدن و برخاستن است؛ آنها این موضوع را فهمیدهاند. آیندهی امّت اسلامی، آیندهای است که اسلام ترسیم کرده است. ما به عنوان روشنفکر، به عنوان عالمِ دین، به عنوان مأمور دولت و مسؤول سیاسی موظّفیم این آینده را ترسیم کرده و این پیشرفت را تسریع و تسهیل کنیم.۱۳۸۲/۰۲/۲۹
پیام به مناسبت دومین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)
اینجانب، با قوّت و قاطعیت اعلام میکنم که این ترفند استکبار، خود دلیل محکمی بر عجز آنان در مقابله با انقلاب اسلامی ایران و نشان بارزی بر تداوم این راه مقدس در زادگاه نظام نوین اسلامی است. ملت ایران، بهتر از هر کس دانسته است که یگانه سنگر مستحکم در برابر زر و زور اردوگاه استکبار و بویژه امریکای غدار - که امروز علناً دم از سلطهگری بر ملل مظلوم و ضعیف میزند - تمسک به اسلام و قرآن و پایبندی به اصول نجاتبخش آن است، و انحراف از این اصول، راه را بر نفوذ دشمنان اسلام باز، و آنان را در سلطهی انتقامجویانه بر ملتی که بزرگترین ضربه را بر منافع نامشروع و حیثیت دروغین مستکبرین وارد آورده، کامیاب میسازد. از آن روست که این ملت هوشمند و شجاع، از لحظهی اوجگیری نهضت عظیم خود، همواره با همهی وجود، از اسلام ناب محمّدی(صلّیاللَّهعلیه والهوسلّم) دفاع کرده و هوشیارانه با ترفندها و توطئههایی که از سوی سردمداران استکبار و متولیان اسلام امریکایی هدایت میشده، مبارزه کرده است؛ و انشاءاللَّه همواره چنین خواهد بود.۱۳۷۰/۰۳/۱۳
پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)
در انقلاب اسلامی، اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستی یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بیبندوباری و بیتفاوتی؛ اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بیحالی و افسردگی؛ اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتی و بیخاصیت؛ اسلام نجاتبخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچهی دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمّدی(صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم)، جایگزین اسلام امریکایی گردید. و مطرح شدن اسلام بدین صورت و با این واقعیت و جدیت است که موجب خشم سراسیمه و دیوانهوار کسانی شده است که دل به زوال اسلام در ایران و در همهی کشورهای اسلامی بسته بودند و یا از اسلام، فقط نامی بیمحتوا و وسیلهیی برای تحمیق و اغفال مردم را میپسندیدند. و لذا از روز اول پیروزی انقلاب تا امروز، هیچ فرصتی را برای تهاجم و ضربه زدن و توطئه و بدخواهی نسبت به جمهوری اسلامی و کانون حرکت جهانی اسلام - یعنی ایران - از دست ندادهاند.
ملت ایران بخوبی دانسته است که نقطهی قوّت و پایداری او، درست همان است که دشمن همهی نیروی خود را در مقابله با آن مصروف میکند؛ یعنی توکل به خدا و تمسک به اصول اساسی انقلاب که همه از مبانی اسلام سرچشمه گرفته و در کلمات رهبر کبیر انقلاب(رضواناللَّهعلیه) بر آن تأکید شده است. خشم و غیظ عنادآمیزی که در بهکاربردن واژهی «بنیادگرایی» در اظهارات خصمانهی رسانههای دشمن، از اول انقلاب تا امروز محسوس است، ناشی از درماندگی و سراسیمگی آنان در برابر پایبندی رهبر و ملت و نظام ما به اصول اساسی انقلاب است.۱۳۶۹/۰۳/۱۰
بیانات در دیدار پاسداران
راه ما، راه روشن و اسلامی است که امام(ره) به ما معرفی کرد. راه ما، راه آن اسلامی است که دشمنان خدا از آن میترسند و مستضعفان و مظلومان از آن خوشحال و امیدوار میشوند؛ نه چیزی که اسمش اسلام است و از اول تا آخر، در خدمت دشمنان اسلام میباشد. ما این را به عنوان اسلام قبول نداریم. این، همان اسلام امریکایی است؛ تعبیر درستی که بارها امام فقید حکیممان، آن را تکرار میکردند.
اسلام ناب، اسلامی است که باید ابوجهلها از آن بترسند. اگر اسلامی بود که ابوجهلها و ابوسفیانها از آن نترسیدند و با آن دشمن نبودند، باید در اسلام بودنش شک کنیم. آن اسلامی هم که طبقات مستضعف و محروم به آن امیدوار نشوند و دل ندهند، اسلام نیست. اسلامی که نتواند آرزوهای خفته و فروکشتهی قشرهای مظلوم را در سطح دنیا - نه فقط در سطح کشور خودمان - زنده و احیا کند، شک کنید در اینکه این دین، اسلام باشد.۱۳۶۸/۱۲/۱۰
بیانات در دیدار ائمهی جمعه و مسئولان و اقشار مختلف مردم سراسر کشور
امروز، در سرتاسر عالم حقیقت روشنی محسوس است که اگر کسی از مسائل جهان مطلع باشد، این حقیقت را خواهد دید و نخواهد توانست انکار کند و آن این است که اسلام در اجتماعات بشری در حال نفوذ و رشد است؛ چه اجتماعاتی که از ظلم و ستم قدرتهای شیطانی و نظامهای طاغوتی بجان آمدهاند و به دنبال فکر و راه جدیدی هستند - مثل جوامع کشورهای آفریقایی و آسیایی و امثال اینها - و چه حتّی جوامع کشورهای اروپایی. البته، کدام اسلام؟ این، قابل بحث است؛ چون دو نوع اسلام وجود دارد که شاید بعضی از ظواهر این دو، با هم شبیه باشند، اما روح و جهتگیری آنها یکسان نیست:
یکی اسلام حقیقی و قرآنی و ناب محمّدی(ص) است؛ یعنی همان اسلامی که پیروان خود را به وضع جدیدی از زندگی دعوت میکند و در خدمت صاحبان قدرت و رؤسای شرق و غرب قرار نمیگیرد. دیگری هم همان اسلامی است که ظواهر و اسم اسلام را دارد؛ امّا به آسانی در خدمت امریکا و غرب و شرق قرار میگیرد - مثل اسلامِ همین قلدرهایی که بر بعضی از کشورهای اسلامی مسلطند. آنها هم از اسلام دم میزنند؛ اما اسلام برای آنها یک دکان و وسیلهی حیات و قدرت است؛ والّا اسلام اگر همان اسلامِ قرآن باشد، تسلط امریکا بر مخازن نفتی و سرنوشت مسلمین را صریحاً رد میکند.
چهطور ممکن است که کسی هم مسلمان باشد و هم مطیع و منقاد امریکا؟! هم مسلمان باشد و هم اهل فساد و انحطاط و عیش و طرب و انواع و اقسام گرفتاریهای اخلاقی؟! هم مسلمان باشد و هم به مردم ظلم کند و در رأس قدرت ظالمانهیی قرار داشته باشد و به میل دشمنان اسلام بر مسلمانها فشار وارد کند. پس، همان تعبیر «اسلام امریکایی» - که امام فقید و بزرگوارمان مکرّر بیان میکردند - تعبیر درستی برای اسلام آنچنان افراد و مدعیانی است.
آنچه امروز در دلها و جوامع بشری نفوذ میکند، اسلام حقیقی و ناب و سازش ناپذیر است. لذا شما میبینید در کشورهایی که مردمِ آن مسلمان هستند - مثل بعضی از کشورهای عربی و آفریقایی که تودهی مردم مسلمانند - مساجد معمور است؛ اما جمعی بهعنوان طرفداری از اسلام قیام میکنند و حکومتهای وابسته، این جمع را زیر فشار قرار میدهند و آنها را با انواع شکنجهها، شکنجه میکنند و نهایتاً هم آنها را خرابکار مینامند!! این، به چه معناست؟ معنایش این است که آنچه در آن کشورها رایج است، چون از لُب و حقیقت اسلام فاصله دارد، لذا افراد مؤمن و دارای وجدانِ آگاه و آزاد در صدد بر میآیند که اسلام واقعی و سازشناپذیر را حاکم کنند و به همین خاطر اصطکاک پیش میآید.
این، یک حقیقت است که امروز اسلام در حال پیشروی است و این، یکی از معجزات اسلام و قرآن است؛ زیرا آن قدری که علیه اسلام - بخصوص در طول ده سال اخیر - تبلیغ و اقدام شده و پول خرج شده است، شاید علیه هیچ فکر و عقیدهی دیگری در مدت مشابه، این همه تبلیغ و ضدیت و خصومت انجام نگرفته باشد.۱۳۶۸/۰۹/۰۱
امام محمد باقر(ع):
امام علی(ع):
پاسخ حماسی همسر شهید کجباف به داعش
امام علی(ع):
امام علی(ع):
امیر قافله عشق
راهکارهای ترویج وتقویت فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه
عنوان: راهکارهای ترویج وتقویت فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه
نویسندگان: قنبر گلپرست، حبیبه شاهنده[1]
چکیده
فرهنگ ايثار و شهادت ، به عنوان يك فرهنگ متعالي در زمره ي عالي ترين مفاهيم الهي و نتيجه والاترين ارزش هايي مي باشند كه يك انسان متعهد مي تواند به آن مقام دست يابد . اين مفاهيم اثر گذار و حركت آفرين قادرند تا فضاي يك جامعه را بصورت گسترده تحت تأثير قرار دهند و والاترين بركات را براي آن به همراه داشته باشند. اما شناساندن، ترویج و تقویت ارزشهای فرهنگ ایثار و شهادت برای جامعه و بخصوص نسل های کنونی یکی از مهمترین و اساس ترین وظیفه مسئولین، رسانه های جمعی و نهادهای فرهنگی و اجتماعی می باشد تا درقرن حاضر، در مقابل دشمنان اسلام که تمام سعی و تلاش خویش را برای بی اهمیت کردن و کم فروغ تر کردن ارزشهای ایثار و شهادت درمیان جوامع به خصوص نسل جوانان به کار بسته اند، بتوانند ارزش و مقام ایثار گران و شهدا را در بین جامع تقویت و ترویج کنند. بنابراین ترویج ، تقویت، تبین و تعریف فرهنگ و ایثار و شهادت مانند دیگر مفاهیم مثل مفاهیم اقتصادی، تربیتی، سیاسی و… امری ضروری و لازم می باشد.
اهمیت این مقاله هم در این است که با روش توصیفی- اسنادی، و با جمع آوری اطلاعات از طریق کتابخانه، مقالات، اینترنت و…، مفاهیم ایثار و شهادت را تعریف و تبین نموده و ضمن پرداختن به زمینه وعوامل مؤثر بر ترویج و تقویت، شاخص و موانع فرهنگ ترویج ایثار و شهادت، راهکارهای ارائه شده را بررسی و در نهایت راهکار و پیشنهادهای از جمله تقویت و تشویق نویسندگان و اصحاب قلم در مورد ادبیات دفاع مقدس، ارزشهای والای اسلام و ایثار و شهادت-تدوین و ثبت خاطرات رزمندگان، ایثار گران و جانبازان اسلام و انقلاب- تقویت و تثبیت فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه و توسل به فرهنگ غنی اسلامی- ایجاد شبکه های سراسری در سازمان صدا و سیما تحت عنوان شبکه ایثار و شهادت-راه اندازی مراکز تحقیقاتی و پژوهشی جهت استفاده جوانان و خانواده های آنان از آن.-تشکیل انجمن های علمی و فرهنگی با یاری بانوان و زنان نخبه و فرهیخته-گذاشتن یک یا دو واحد درسی در دانشگاهها و مدارس تحت عنوان پاداش، اجر و ارزشهای ایثارگران، شهدا و جانبازان.- رعایت اصول روانشناختی و تربیتی در معرفی اسوه های ایاثر و شهادت و…..را برای ترویج و توقیت فرهنگ ایثار و شهادت در بین جامعه ارائه نموده است، و در آخر به این نتیجه رسیده شده است که با گسترش فرهنگ جهاد و شهادت طلبي است كه لرزه بر اندام دشمنان ميافتد و آنان را از نفوذ در دژهاي اسلام نا اميد ميكند. پس تنها با گسترش و رواج فرهنگ جهاد و شهادت است كه استقرار عدل جهاني را به دنبال خواهد داشت و فاصله گرفتن از اين فرهنگ يعني ذلت و ضلالت جوامع و دور ماندن از قافله نور و هدايت. در شرایط کنونی و تلاش دشمنان اسلام جهت کم فروغ کردن و بی اهمیت نمودن ارزشهای ایثار گری و شهادت، در بین جامعه بخصوص در بین جوانان، و همچنین تضعیف روحیه ایثار گری در بین جامعه بویژه نسل کنونی، از طریق رسانه های جمعی پیشرفته، سوق دادن جوانان به مادیگری و راحت طلبی و لبی میل کردن آنان به آخرت، ترویج و تقویت فرهنگ و شهادت، و درونی کردن آن در بین قشر جامعه، تبین و تشریح ارزشهای ایثار گری و شهادت امری لازم و ضروری به نظر می رسد.
کلید واژه: فرهنگ، ایثار، شهادت، تقویت، ترویج، راهکار
مقدمه
فرهنگ ايثار وشهادت از برترين ارزشهاي معنوي فرهنگ اسلامي است كه درتثبيت استقلال كشور وهويت ديني و ملي آنان نقشي بي بديل دارد. ايثارمقام انساني فوق العاده باشكوهي است كه اسلام آن را ستوده وآن را درآيات و روايات متعددي بيان كرده است .الَّذين آمنُوا وهاجروا و جاهدوا في سبيلِ اللهِ بِاَموالهِمِ و اَنفُسهِم اعظَم درجةً عند اللهِ و اولئك هم الفائزونَ (توبه/2 و 3(
جهان کنونی با بحرانی عظیم تحت عنوان بحران ارزشها مواجه شده است. بحرانی که بواسطه دور ماندن از ارزشهای بشری، الهی و دینی پدید آمده است. به همین جهت یکی از دغدغههای مهم متفکران بشردوست در دنیای جدید، ترویج ارزشهای انسانی بخصوص ایثار و شهادت در عرصه دنیای کنونی میباشد. یکی از ارزشهای مهم بشری که از دیرباز مورد توجه ادیان و ملل مختلف قرار گرفته است، ایثار و شهادت میباشد. این موضوع در سطح وسیع در ادبیات و تاریخ و فرهنگ ما دیده میشود. و دفاع مقدس با بروز جنگ تحمیلی از سوی دشمنان اسلام، منجر به رواج مفاهیم ارزشی از قبیل فرهنگ ایثار و شهادت در میان مردم بویژه نوجوانان و جوانان شد. یکی از ویژگیهای بارز و منحصر بفرد انقلاب اسلامی در بعد معنوی و فرهنگی که موجب بالندگی انقلاب و نهضت جهانی اسلام در سراسر دنیا گردید ترویج وتقویت فرهنگ ایثار و شهادت بود
ثبات انقلاب و نظام جمهوري اسلامي ايران مديون ايثارگري و شهادت طلبي كساني است كه با بهره گيري از فرهنگ غني ايثار و شهادت در راه مكتب و ميهن خود ايثار نموده و به درجه رفيع شهادت نايل آمده اند. لذا ترويج فرهنگ ايثار و شهادت نه تنها يك وظيفه ديني است بلكه با امنيت ملي كشور گره خورده است . به و يژه آن كه پس از گذشت سي سال از عمر با بركت انقلاب اسلامي، اكنون جمعيت عمده كشور را كودكان، نوجوانان و جواناني تشكيل مي دهند كه به عنوان نسل سوم انقلاب، بيش از پيش ضرورت دارد تا با ميراث ارزش هاي به جاي مانده از شهدا، جانبازان و آزادگان آشنا گردند. البته اين ضرورت دو چندان مي نمايد هنگامي كه درمي يابيم دشمنان اسلام و انقلاب با تهاجم فرهنگي و در عرصه جنگ نرم هر روز سعي دارند به ترفندي جوانان ما را از باورهاي ارزشي خود دور سازند، آنان را بي هويت كنند و دنبال رو فرهنگ غرب نمايند. همچنان که امروزه کشورهای غربی و دشمنان اسلام که ظرفیت و توان دیدن الگو قرار دادن ایثارگران، جانبازان و شهداء از طرف جوانان و نوجوانان را ندارند و با استفاده از وسایل ارتباطی پیشرفته سعی در بی اهمیت جلوه دادن ارزشهای شهداء و ایثارگران و جانبازان را دارند بنابراين كاملاً منطقي به نظر مي رسد كه ترويج و تقویت فرهنگ ايثار و شهادت، يك ضرورت اجتناب ناپذير است و ارائه راهکارهای تقویت و ترویج فرهنگ و ایثار و شهادت، تبین و تشریح ارزشهای ایثارگری و شهداء برای اقشار جامعه بخصوص جوانان و نوجوانان، لازم و ضروری به نظر می رسد. در این مقاله به دنبال این سئوال هستیم که فرهنگ ایثار و شهادت چیست؟ آیا برای تثبیت و تحکیم ارزشهای فرهنگ و ایثار و شهادت تحقیقات لازم و ضروری صورت پذیرفته است؟ مقام و ارزش ایثارگران و شهدا چیست؟ چه راهکار و راهبردی را می توان برای تقویت و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در بین جامعه بخصوص جوانان به کار گرفت؟ آیا برای ارزشمند جلوه دادن فرهنگ ایثار و شهادت در بین جوانان کاری از طرف مسئولین کشور صورت پذیرفته است؟ و هداف از نگارش این مقاله، تبین و تعریف فرهنگ ایثار و شهادت، ارزشمند جلوه دادن فرهنگ و ایثار در میان جامعه بخصوص جوانان، تقویت و ترویج فرهنگ وایثار و در نهایت ارائه راهگارها و پیشنهادهای ارزشمند و مفید برای تقویت و ترویج فرهنگ و ایثاز و شهادت می باشد که با روش توصیفی – اسنادی و جمع آوری اطلاعات از طریق کتابخانه، اینترنت، مجله و فصلنامه ها، مقاله های مرتبط و مطالب مرتبط با موضوع و… به تبین و تشریح این موضوع پرداخته است.
در ارتباط با این موضوع پژوهش و تحقیقات ارزشمندی و مفییدی صورت پذیرفته است که از جمله پسندیده( 1387)” در بررسی میزان تأثیرگذاری گنجینه شهداء در تغییر نگرش دانش آموزان سوم راهنمایی و دوره متوسطه تهران"، به این نتیجه رسیده که بازدید از گنجینه شهداء بر نگرش نظری پسران تأثیر بیشتری داشته است. معدنی (1376)، درتحقیقی با عنوان “مقدمه ای بر مفهوم شهادت و شیوه های ترویج آن، معتقد است که ترویج غیر رسمی فرهنگ شهادت به جای شکل رسمی و حکومتی آن، تشویق داوطلبانه تشویق دانش آموزان، دانشجویان و دانشگاهها در انجام تحقیق پیرامون شهادت از اساسی ترین راهکاهکار تقویت و ترویج ایثار و شهادت است. همچنین سوری(1381) در تحقیقی با عنوان « بررسی عوامل تأثیر گذار ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه» ، راهکارهای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت را چنین بیان نموده است: از نظر کارکنان مرد و زن بنیاد شهید و امور ایثار گران شهر اهواز، پخش وصیت نامه های شهیدان، ساخت و پخش سریال های زندگی شهیدان، بازدید از مزار شهداء، نام گذاری خیابانها و میدانها به نام شهداء، شناسایی ویژگی های شخصیتی شهداء از طریق انجام تحقیقات در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، مؤثر است. سبحانی (1387)، در تحقیقی با عنوان” راهکارهای تقویت ایثار و شهادت در بین داشن آموزان” رعایت اصول روانشاختی و تربیتی، و بررسی و توضیح دیدگاههای امام خمینی (ره)، را به عنوان راه تقویت ایثار و شهادت در بین دانش آموزان بیان نموده است.همچنین وی در تحقیقی دیگر مسئولین کشور را برای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در بین جوانان و نوجوانان از طریق رسانه های جمعی، فرهنگی و اماکن عمومی مثل مسجد، به تلاش بیشتر خواستار شده است.
در این مقاله معنا و مفهوم ترویج، تعریف فرهنگ و ایثار و شهادت، ارتباط بین ایثار و شهادت- ایدئولوژی، و شاخص ها، فضیلت های ایثار و شهادت- زمینه ها و عوامل - موانع و راهکارهای مؤثر برترویج و تقویت فرهنگ ایثارو شهادت و در آخر پیشنهادهای مؤثر و مفید ارائه و مورد تبین و تشریح خواهد شد.
معنا و مفهوم ترویج
ترويج در لغت به معني رايج كردن، متداول كردن، روان كردن است . ترويج، نوعي ترغيب در جهت توسعه منابع انساني است (انوري، 1381). ترويج به طور كلي به صورت مستقيم يا غير مستقيم و يا به شكل رو در رو يا غير حضوري انجام مي پذيرد . ترويج حضوري همچون سخنرانيها، برگزاري همايشها، كنفرانس ها، كنگره ها و روضه خواني- ها، ترويجي هستند كه مروج و مخاطب رو در رو با هم مواجه مي شوند و پيام و مفهوم ارائه شده بي واسطه به سمع و نظر مخاطب مي رسد و بازخورد و بازتاب اين پيام قابل مشاهده است. اما در ترويج غير حضوري مروج، پيام و مفهوم خود را در قالب رسانه اي به سمع و نظر مخاطب مي رساند. همچون كتاب، نمايشنامه، فيلم،تله تئاتر، راديو، تلويزيون، روزنامه . در اين گونه ترويج، پيام كه به شكل غير مستقيم به مخاطب انتقال مي يابد، امكان اينكه بازتاب هم زمان نظرات و احساسات مخاطبان و مروجين برسد، وجود ندارد (نوراني،1388 )
تعریف فرهنگ
تعريف روشن ومورد تواقفي در مورد فرهنگ وجود ندارد .به طور کلی می توان گفت كه فرهنگ مجموعه اي پيچيده از علوم، دانش ها، هنرها، افكار، اعتقادات ، آداب، سنن وقوانين اجتماعي و مقررات هستند كه برجامعه حاكم است ومورد پذيرش اعضاي آن مي باشد(قهرماني ،ص 31 و رك بيرو، ،ص 77) . بنابراين فرهنگ عبارت است ازمجموعه ويژگي هاي، معنوي، فكري واحساسي متمايزي كه مختص يك جامعه يا گروه اجتماعي است(همان) . اما يكي از معروف ترين اين تعاريف، تعريف تايلوراست. ازنظراو فرهنگ عبارت است از مجموعه درهم تنيدهاي ازارزشها،هنجارها، آداب و رسوم، اخلاقيات، قانون وهر آنچه كه انسان به عنوان عضوي از جامعه كسب مي كند (به نقل از آشوري،1386) به عبارت ديگر، فرهنگ فعل و انفعالاتي است كه مبتني بر فطرت در روان انسان صورت مي گيرد (شهرويي؛ به نقل ازمطهري،1386)
مفهوم ايثار و شهادت
واژه شهيد به معناي شاهد، گواه و كشته شده در راه خدا آمده است. شهيد از ريشه شهد در لغت عرب با مشتقات متعدد در اصل معني حاضر بودن در يك محل (نقطه مقابل غايب بودن) است. همچنين به معني كسي كه چيزي را با چشم خود ديده و كسي كه آنچه را ديده بيان مي كند آمده است. در قرآن كريم 45 مرتبه به معناي حضور در يك محل، گواهي و علم به چيزي، اقرار و اعتراف، مشاهده و ديدار، به دست آمدن و حاصل شدن چيزي و آماده به خدمت بودن آمده است.
شهادت يعني كشته شدن در راه خدا، آ ن كه به شهادت دست يافته و در راه خدا كشته شده است (انوري، 1381) شهادت مرگ آگاهانه در راه هدف مقدس است . عملي آگاهانه و اختياري است و شهيدان شمع محفل بشريت هستند (مطهري، 1376) شهادت بالاترين و آخرين مرحله از خود گذشتگي و ايثار است. جان را در كف خود قرار دادن و در راه هدف متعالي فدا نمودن است و جوهره آن عاشق، مختار، با اراده و هدف مند بودن است. صفات متجلي در شهدا نترسيدن از مرگ، شفقت، آزاد منشي، ايمان و پرهيز ازشهوت طلبي، ثبات قدم و صداقت در عمل مي باشد (اسفندياري، 1380 )
ايثار، که يک واژه عام است، در همه مکتب ها و فرهنگ ها وجود دارد، ولي در اسلام مفهوم آن از يک برتري خاصي برخوردار است و هر تلاش، فداکاري، بخشش و جايگزيني را ايثار نمي گويند، بلکه ايثار در اسلام، داراي پيش زمينه اي چون اخلاص در راه خدا بودن دارد.
ايثار به معناي بذل، گذشت كردن از حق خود براي ديگران، نفع ديگري يا ديگران را بر خود ترجيح دادن است (انوري، 1381) همچنين به معناي غرض ديگران را بر خود مقدم داشتن، برگزيدن و منفعت غير را بر خود مقدم داشتن كه كمال درجه سخاوت است، بكار رفته است (دهخدا، 1352) . ايثار در لغت به معني «برگزيدن، عطاکردن، غرض ديگران بر غرض خويش مقدم داشتن، منفعت غير را بر مصلحت خود مقدم داشتن» (( دهخدا ،ص3166) و شهادت يعني «مجموعه باورها، آگاهي ها، آداب و اعتقادات و اعمالي که موجب وصول انسان به عالي ترين درجه کمال، يعني مرگ آگاهانه در راه خدا مي شود.» (معدنی، ص29)
كلمه ايثار باب افعال از ماده « آثر يوثر» به معناي او را بر خود برگزيد و برتري داد(جر، ،ص56 (اين كلمه، معناي بذل وبخشش، ترجيح دادن بعضي بربعضي ديگر، گذشت كردن از حق خود براي ديگران ( دهخدا، ،ص3166) علامه مهدي نراقي در جامع السعادات مي فرمايد:
برترين درجات جود وسخاء ايثار است وآن عبارت است از جود وبخشش مال با وجود نيازواحتياج به آن. خداي سبحان درمدح اهل ايثارمي فرمايد: »ويؤِثرُونَ علي اَنفُسهِم ولَو كانَ بِهِم خَصاصه « (حشر/9) وآنان را بر خود مرجح مي دارند اگر چه خود نيازمند باشند و رسول خدا(ص) فرمود:” أَيما امرِء اشتَهي شَهوةَ فَرَد شَهوتَه و آثرَ علي نَفسه غَفرَله .” هر مردي كه چيزي را بخواهد وخود را از آن خواهش نگاه دارد وديگري را بر خود ترجيح دهد آمرزيده مي شود".( نراقي، ،ص163)
بنابراين ايثارگاهي با بذل مال يا كار وتلاش بيشتر انجام مي گيرد، ودربعضي موارد ايثار با نثارجان در راه خدا صورت مي گيرد كه شهادت نام دارد. »ومنَ النّاسِ من يشري نَفسه ابتغاء مرضات اللهِ« . (بقره /207) در ميان مردم كساني هستند كه درجستجوي خشنودي خدا ازجان خويش مي گذرند. اهل بيت وشيعيان آنها همواره كوشيده اند تا حدامكان از اين فضيلت پاسداري كنند
تعريف فرهنگ شهادت
تعاريف متعددي از فرهنگ شهادت آورده شده است. فرهنگ شهادت عبارت است از «مجموعه آگاهی ها، باورها، آداب و اعتقادات و اعمالي كه موجب وصل انسان به عالي ترين و والاترين درجۀ كمال، يعني مرگ آگاهانه در راه خدا مي گردد.» هر گونه آثار باقی مانده از شهدا درباره شهادت و شهيد، سيره، روش و پيام شهيدان و بالاخره تربت پاك و مقدس آنان بخشي از اين فرهنگ مي باشد؛ فرهنگ شهادت عبارت است از :« تعيين عاشقانه اي كه انسان دنيوي را دز عبور از حيات مادي به حيات معنوي لقاءا…مي رساند.»(معدني،ص22 )
تعريف نهايي: فرهنگ شهادت عبارت است از «آثار باقي مانده از شهيد، اعم از غيرمادي (معنوي) مثل باورها، اعتقادات، خلقيتات ، رفتارها و اهداف و ديگر وجوه معنوي و الهي شهيد كه الهام گرفته از قرآن و معصومين(ع) مي باشد و آثار مادي آن كه عبارتند از تربت پاك شهيد، وسايل شخصي، اسامي خيابان ها، مراسم مربوط به شهيد، آثار مكتوب و كلاً هر آن چيزي كه قابل مشاهده و لمس بوده و يادآور شهيد باشد.»
ارتباط بين ايثار و شهادت با ارزش ها و هنجارهاي متعالي
ارزشها(values) بعنوان امري كه مورد پذيرش همگان بوده و واقعيت ها و اموري را تشكيل مي دهند كه مطلوبيت دارند ( وثوقي ، ص 234 ) و به نوعي اولويت هاي افراد را مشخص نموده و براي رفتار آنها راهكار ارائه مي نمايند آنچنان مهم است كه ، مطالعه درباره ي كنش هاي افراد بدون مراجعه به ارزشهاي آنها امري ناقص است و در سطح كلان نيز برنامه ريزي براي امور اجتماعي و سياسي جامعه با مراجعه به ارزش هاي آن جامعه محقق مي گردد . فلذا اشخاص براي صيانت از ارزشها مبارزه مي كنند و براي حفظ آن از بذل مال و جان خود دريغ نمي ورزند . ( شاعري ، ص 150 ) كه با توجه به اين تفاسير مي توان گفت كه ” ايثار و شهادت طلبي ” در بسياري از فرهنگ ها )خصوصاٌ فرهنگ متعالي تشيع( هم خودش يك ارزش است و هم نوعي فدا شدن در راه ارزش هاي الهي آن فرهنگ بحساب مي آيد.
ايدئولوژي اسلامي و نقش آن در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت
ترويج فرهنگ ايثارو شهادت بدون ايدئولوژي مشروعيت بخش غيرممكن است. و نقش ايدئولوژيها در اشاعه ي آن آنگاه كه سخن از نهادينه سازي اين فرهنگ مي شود بيشتر آشكار مي گردد . ايدئولوژي توجيه گر ايثار و شهادت در جامعه ما توجهي به امور دنيوي ندارد و در مقابل زهد اخروي را جايگزين آن ساخته است . مطابق باايدئولوژي اسلامي اوج تجلي رفتار ايثارگرانه جايي است كه انسان از عزيزترين كالاي خود كه جان اوست درگذرد .در ايدئولوژي اسلامي اين متعالي ترين مرتبت ايثارگري درسلسله مراتب ايثاراست . (اقبال ، ص 70)
اهم شاخص هاي ايثار و شهادت در فرهنگ تشيع
عمده ترين شاخصهاي شهادت از منظر آيات قرآن و احاديث عبارتند از: ايمان به وحدانيت خداوند واقراربه رسالت رسول اكرم (ص) و التزام عملي بر آن- نيت بعنوان شرط اصلي پذيرش تمام عبادات و اعمال بعنوان انگيزه الهي جهاد د ر راه خدا -اطاعت از رهبري و تبعيت از مفهوم ولايت فقيه با توجه به روحيه ي فداكارانه . ( ولوي ، ص 11(
فضيلت هاي ايثار و شهادت در فرهنگ اسلامي
در نگرش اسلامي شهادت در راه خدا از قداست و اهميت والائي برخوردار بوده و اولياء خدا و برگزيدگان همواره در طلب آن بوده اند . (فكرت ،ص 60 ) و اين امر آنقدر ارزشمند است كه مي تواند براي شهيد بعنوان متعالي ترين هدف تلقي شود . (جمالي ، ص 1 ) با توجه به اينكه فضيلت هاي بي شماري را مي توان به شهادت و ايثارگري برشمرددر اينجا فقط فهرست واربه تعدادي از اين امتيازات اشاره مي گرد: وعده ي بهشت بر طبق آيات قرآن روايات معصومين - كسب بالاترين نيكي - تقرب در جوار الهي - راحتي و آسودگي روح شهيد - استقبال بهشتيان از آنان - احترام انبياء نسبت به آنان- شفاعت اطرافيان - شريف ترين مرگ در راه خدا- خداوند مسئول بازماندگان اوست- آمرزش گناهان - تماس با فرشتگان هنگام شهادت- پوشيدگي بدن او با لباسهاي بهشتي -آساني مرگ - مردگان در راه خدا زنده اند معامله ي با خداوند) گوهري ، ص 171 (در احاديث است كه شهادت برترين مرگ است. قطره خون شهيد، نزد خدا از بهترين قطرات است. شهادت مرگي از راه كشته شدن است، كه شهيد آگاهانه و به خاطر هدف مقدس و به تعبير قرآن «في سبيلالله» انتخاب ميكند.
امام خميني (ره) فرمود: «مرگ سرخ، به مراتب از زندگي سياه بهتر است و ما امروز به انتظار شهادت نشستهايم، تا فردا فرزندانمان در مقابل كفر جهاني با سرافرازي بايستند.»(صحیفه نور). از ديدگاه اسلام، شهادت در راه خداوند متعال آن قدر مقام عالي و پراهميت و زيبايي داشته و دارد كه اولياي خداوند، و برگزيدگان او همچون علي بن ابيطالب (ع) و فرزندانشان مانند امام حسين (ع) و امام جعفر صادق (ع) و… آرزوي شهادت در راه خدا را مينمودهاند.(اسوه ، ص28).
زمینه های مؤثر بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت
به طور کلی هر زمینه دو پدیده ای که بستر خود محوری و خود خواهی را گسترش دهد و توجه به فردیت انسان را فزونی دهد در نقطه مقابل با فرهنگ ایثار و شهادت است. در بررسی همه جانبه عوامل موثر بر ترویج این حوزه به چهار بستر فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و بین المللی بر می خوریم که هر کدام به طور مسقیم و غیر مستقیم زمینه های از خود گذشتگی، ایثار و شهادت را نفی می کند.
1- زمینه های اقتصادی مؤثر بر ترویج ترویج فرهنگ ایثار و شهادت
حضور پدیده رانت اقتصادی که به نوعی تمایز و تفاوت داشتن شهروندان را تداعی می کند که البته منای فرهنگ از خود گذشتگی و در نظر گرفتن منافع جمع است- عدم امنیت شغلی که سوق دهنده روحیه تملق، چاپلوسی و محافظه کاری زیر دستان است که این خود در آن سوی مرز حریت و آزاد منشی ایثارگران و شهداست- تورم بسیار بالا و و ضعیت معیشتی اسفبار اکثریت جامعه در تقابل با حداقل افرادی که زندگی بسیار مرفه ای دارند.- ارجحیت داریی بر دانایی که این خود موجب تضعیف ارزهای اخلاقی انسانی و فزونی شأن دارایی بر دانایان عرصه را بر سود جویی و خود محوری باز می کند. (شمخانی، 1389)
2- زمینه های فرهنگی موثر بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت
احساس تمایزو تفاوت بین خانواده شهدا و مردم عادی، البته بیشتراین احساس در زمینه تحصیلات عالیه و اشتغل به چشم می خورد- به رسمیت شناختن برتری فرهنگی رابطه بر ضابطه- بیماری تاریخی، قانون گریزی- حضور فرهنگ ریا و تملق که در واقع در راستای حفظ مطامع فردی است- عادی شدن ساسی کاری و قومیت مداری.(همان منبع).
3- زمینه های سیاسی موثر بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت: سیاست بی اخلاقی، خویشاوند سالاری به جای شایسته سالاری
4- زمینه های بین المللی موثر بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت
جهانی شدن: فرایند جهانی شدن تمام جنبه های زندگی فردی، اجتماعی را تحت تأثیر قرار می دهد و کشمکش های اقتصادی و مادی گری و منفعت گرای جای روحیه ایثار و شهادت را گرفته و کم فروغ می کند.
گسترش رساتنه های ارتباطی: گسترش ماهواره و شبکه های اطلاع رسانی و ارتباطی، به سرعت تغییر و تحول فرهنگ و همچنین تغییر ارزشهای اجتماعی را دگرگون کرده و به دنبال آن شک و تردید مفاهیم و فلسفه وجودی ایثار و شهادت در بین مردم را رواج داده و اهمیت و ارزش آن را کم رنگ تر می کند
عوامل مؤثر بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت
1- نماز: یکی از مهمترین خاستگاههای نهایی و معراج شهادت، نماز است. پس ترویج نماز در جامعه ایجاد مهمترین مقوم و زیربنای فرهنگ ایثار و شهادت است. طبق آیه« الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاه» اقامه نماز اولین کاری است که جامعه اسلامی و حکومت اسلامی و حاکمیت اسلام و هر فردی در هر مقام و مسندی که باشد، باید تلاش کند و در راه آن گام بردارد.(رحیمیان، 1384).
2- مسجد: مسجد بعد از نماز، پایه و بستر و همچنین سنگر و معراج ایثار و شهادت است.
فرهنگ عاشورا و کربلا: یکی از عوامل مؤثر در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، تقویت فرهنگ عاشورا و کربلا است. که البته این در دست ما نبود و هزار و چهار صد سال است که خدا و حقانیت و حقیقت امام حسین (ع)، کار خودش را در جامعه کرده است. اکنون بیشترین آن را امام حسین (ع) در گردن ما و جامعه دارد. فرهنگ ایثار و شهادت طلبی بیشترین مدیونیت را نسبت به فرهنگ عاشورات و کربلا دارد. ( رحییمان، 1384).
3- اعتقاد به ولایت فقیه: جامعه ولایتی متشکل از افرادی است که بر اساس ارزشهای خود، ولایت و سرپرستی را به صورت آگاهانه از جانب خداوند پذیرفته اند و با پیروی از سرپرستی الهی خود شالوده و اساس جامعه را بر پایه دوستس و محبت و اطاعت از وحی بنا می کند. (سبحانی فرد، 1389)
4- نظام آموزش و پرورش در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت
نظام آموزش و پرورش یکی از اصلیترین حوزههای فعالیتی سازمان بسیج مستضعفین می باشد. تعمیق معنویت و توسعه آن و نیز ترویج فرهنگ ایثار وشهادت را می توان در این نظام گسترش داد. مرور تاریخ اسلام، همواره تداعی کنندة نام شهیدان و ایثارگران ثابت قدم بوده است. نام آورانی که اگر ایثارگری ها و شهادت طلبیهای آنها نبود، شاید دعوت اسلام در نطفه خفه شده و هیچگاه به گوش جهانیان نمیرسید. نتیجه گیری تعمق و تأمل در مفهوم ارایه شده از شهادت، حکایت از آن دارد که به موازات رشد و گسترش این فرهنگ، میتوان امیدوار بود که بسیاری از معضلات ونابهنجاریها در جامعه رو به کاهش خواهد رفت. (پژوهشکده تحقیقات اسلامی) بایستی اذعان داشت حتی اگر اکثریت نسلهای جدید و جوان با فرهنگ شهادت پرورش نیافته و تنها قلیلی از آنها بر مبنای این فرهنگ شکل گیرند، همین اقلیت نیز می تواند همچون اهرم کنترل عمل کرده و از همه گیر شدن ظلم و فساد جلوگیری نمایند. این واقعیتی است که تجارب مسلمانان در طول تاریخ اسلام آنرا نشان می دهد. بدین معنی که اجرایی کردن هر یک از موارد مستلزم انجام مطالعات و تحقیقات عمیق تر و جزئی تر می باشد. بنابراین با توجه به مفهوم پردازی شهادت و موارد ذیل به عنوان بسترهای اصلی پرورش فرهنگ ایثار و شهادت در نظام آموزش و پرورش پیشنهاد می کند: تدوین برنامه درسی مبتنی بر مؤلفههای فرهنگ شهادت در مقاطع گوناگون تحصیلی؛ بررسی اثرات مخرب برنامه درسی پنهان از جنبه فرهنگ شهادت و ایثار؛ چگونگی استفاده از زبان هنری در پرورش فرهنگ شهادت؛ شناسایی شیوههای ارزشیابی مبتنی بر مؤلفههای بنیادین شهادت (حق گروی، حق جویی و عدالت خواهی)؛ شناسایی فرصتهای یادگیری مناسب از جنبه فرهنگ شهادت و ایثار (همان منبع). از سوی دیگر در نقطه مقابل برخی از شاخصترین عواملی که موجب تضعیف وکم رنگ شدن فرهنگ ایثار و شهادت در حوزه نظام آموزش و پرورش شدهاند شامل: نقص در کتابهای درسی، نقص در محیط آموزشی، و بی توجهی برخی از کادر آموزشی می باشد
5- رسانه های جمعی: نقش رسانه ها و ابزارهای ارتباطی در ساخت و تشکیل فرهنگ ها در قرن حاضر بیش از پیش توجه نظریه پردازان و اندیشمندان حوزه فرهنگ را به خود جلب کرده است. «هارولد لاسول» برای رسانه ها، وظایف و کارکردهایی را بر می شمرد و معتقد است که این کارکردها باید در خدمت اهداف جمع و جامعه باشد. وی ایجاد هم بستگی بین اجزای گوناگون جامعه را در پاسخ به محیطی که در آن انتقال میراث فرهنگی از نسلی به نسل دیگر صورت می گیرد، وظیفه اصلی ارتباط جمعی و گروهی تلقی می کند.( نورانی، 1387)
بیتردید صدا و سیما، روزنامهها، مجلات و سایتهای اینترنتی به خاطر فراوانی مخاطبان و گسترهی موسیع دریافت کنندگان پیامهایشان تأثیری فراگیر برابعاد مختلف فرهنگ جامعه و شکلگیری باورها و شخصیت افراد به جای خواهند گذاشت؛ از این رو برنامهریزی هدفمند و مدیریت متعهدانه و استفاده از همهی ظریفیتهای علمی و هنری و امکانان سخت افزاری و نرمافزاری این رسانهها در راه ترویج و گسترش فرهنگ شهادت طلبی و فداکاری، میتواند نقش بسزایی در نهادینه شدن این فرهنگ در طیف وسیعی از افراد و خانوادهها ایفا نمایند. به نظر میرسد چنانچه وسایل ارتباط جمعی کشور به گونهای هماهنگ اقدامات زیر را به صورتی سنجیده، عالمانه و هنرمندانه انجام دهند تا حد زیادی به وظیفه خود در زمینهی پدیدآیی و گسترش فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه عمل کرده و فضای مناسب را در سطح اجتماع ایجاد خواهند نمود. در اینجا مخصری از وظایف رسانه جمعی اشاره خواهیم کرد:
5-1- تبیین قدسی بودن آرمانهای دینی
بدیهی است که هر قدر اهداف و آرمانهای یک ملت با عظمتتر و ارزشمندتر باشد، ایستادگیها و فداکاریهای بیشتری نیز به خاطر آن صورت خواهد گرفت. نگاهی عمیق به آموزههای دینی اسلام و بازخوانی همراه با تدبر آیات قرآنی و توجه به سخنان معصومین (علیهمالسلام) به خوبی ما را در اثبات این ادعا یاری و راهنمایی خواهد کرد.
قرآن مجید به عنوان کتاب آسمانی و قانون زندگانی همواره مبارزه و جهاد در راه خدا را وظیفهای بسیار والا که هدف آن رهایی آدمیان از بندگی یکدیگر و رساندن آنها به بندگی خدا و سعادت دنیا و آخرت است معرفی کرده و شهادت در راه حق را عین زندگی و برخورداری از نعمات الهی میداند (سبحانی نژاد1389) و پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص) شهید شدن در راه پروردگار را بالاترین فیض و ارزش برمیشمارد (غرویان، 1382: 695) و علی(ع) جهاد را دری از درهای بهشت نامیده که حضرت دوست آن را برای اولیاء خاص خود گشوده است. (نهجالبلاغه، خطبه 29). استاد شهید آیتالله مطهری(ره) در مورد تأثیر مقدس جلوه کردن اهداف بر ایثارگری و فداکاری در راه آنها میفرماید:
«تقدس بخشیدن یک جهان بینی به هدفهای مکتب، سبب میگردد که افراد به سهولت در راه هدفهای مکتب فداکاری و از خودگذشتگی به خرج دهند. تا یک مکتب نتواند به هدفهای خود تقدمی بخشد و در افراد، حس پرستش، فداکاری و گذشت نسبت به هدفهای مکتب به وجود نیاورد، آن مکتب ضمانت اجرایی ندارد.» (مکارم شیرازی، 1379: 99).
5-2- برانگیختن احساس مسؤولیت و تعهد دینی در مخاطبان یکی دیگر از نقشها و وظایف رسانههای گروهی دمیدن روح تعهد و مسؤولیت نسبت به دین و میهن و ارزشهای والای انسانی اسلام در اقشار مختلف جامعه است. آیات و روایات در بردارندهی موضوع «امر به معروف و نهی از منکر» (فیض حضور ولایت، 1380: 29) و «مسؤولیت همگانی مسلمین» (آل عمران / 199) در برابر جامعهی اسلامی و حتی نسبت جامعهی بشری از جمله نرمافزارهای لازم برای برانگیختن حس تعهد و مسؤولیت در جامعه است که صدا و سیمای بشری از جمله نرم افزارهای لازم برای برانگیختن حس تعهد و مسؤولیت در جامعه است که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و دیگر رسانههای جمعی میتوانند با تبیین عالمانه و جذاب آنها زمینه ایثارگری و از جان گذشتگی مردم را برای عملی ساختن آنها فراهم سازند.
در همین راستا است که امام خمینی(ره) در دوران جنگ تحمیلی چنین میفرمودند:«چه سپاه پاسداران و چه سایر قوای انتظامی و نظامی و غیر انتظامی و چه سایر ملت همه توجه داشته باشند که ما وظیفه داریم که این اسلامی که به ما رسیده حفظش کنیم، تا آن فرد آخری که خدای نخواسته کشته میشود موظف است برای حفظ اسلام، برای دفاع از ملت، دفاع از کیان اسلامی، دفاع از کشور اسلامی تا آخر، زن و مرد، بچه و بزرگ مکلفند که دفاع کنند.»
5-3- تبیین مفهومی و مصداقی رابطهی ایمان و ایثار
از جمله اقداماتی که صدا و سیما و دیگر رسانههای عمومی توان اجراء گستردهی آن را داشته و در پناه آن گستره و عمق فرهنگ شهادت و ایثار بیش از پیش فزونی مییابد تشریح مستدل و سمتند رابطهی ایمان دینی و ایثارگری است که هرگز نباید شانه از زیر بار آن خالی نمایند. هر مسلمانی میداند که جهاد اسلامی بدون قید «فیسبیلالله» مفهومی ندارد و برای خدایی شدن جنگ و دفاع باید ایمان و باور دینی مجاهدان تقویت گردد.
رسانههای جمعی به ویژه صدا و سیما که بیشترین مخاطب را به خویش اختصاص داده است به دو طریق میتوانند به این هدف دست یابند: نخست اینکه از همهی توان و امکانات خویش برای تشریح منطقی و جذاب رابطهی ایمان و فداکاری بهره بگیرند و از سخنان و بیانات اندیشمندان و صاحب نظران بزرگی همچون امام راحل (ره)، مقام معظم رهبری و اساتید حوزه و دانشگاه استفاده نموده و در قالب سخنرانیهای کوتاه، مصاحبه، میزگرد، پرسش و پاسخ و زیرنویسهای زیبا و تأثیرگذار به مخاطبان خود عرصه بدارند و دوم اینکه با پخش مستنداتی از دوران دفاع مقدس و نیز بازسازی صحنههای تاریخی از واقعیتهای پر افتخار گذشته، کارامدی فوقالعادهی ایمان را در میدانهای ایثار و فداکاری به نمایش بگذارند.
5-4- ارایه تصویری منطقی و واقعگرایانه از الگوهای ایثار و شهادت
تاریخ پرافتخار دین مبین اسلام و مذهب سرافراز تشیع مالامال از اسوههای فداکاری و از جان گذشتگی در راه آرمانهای الهی و انسانی میباشد که معرفی خالی از خرافهی آنها نقش بسزایی در عمق بخشی و گسترش فرهنگ ایثار و شهادت در جامعهی اسلامی خواهد داشت. صدا و سیما و دیگر ابزارهای ارتباط جمعی چنانچه بخواهند از این استعدادهای نهفتهی دینی در پدیدآیی و توسعه فرهنگ شهادت طلبی و فداکاری استفاده نمایند لازم است نکات زیر را مورد توجه و دقت قرار دهند:
6- مراکز آموزشی فرهنگ ایثار و شهادت
امروزه دیگر تجربیات و آموختههای علمی و تربیتی افراد محدود به خانواده و اطرافیان آنها نمیباشد، بلکه علاوه بر آنان مراکز آموزشی مختلف از کودکستانها گرفته تا دانشگاهها نیز در این میدان تأثیر جدی داشته و نقش بسیار مهمی ایفا مینمایند. به همین دلیل چنانچه جامعهای حاکمیت جو ایثار و شهادت بر فضای فرهنگی کشور را مهم میداند باید نظام آموزشی خود را به گونهای سازمان دهی کند که خروجی هزینهها و تلاشهای انجام شده در آن، جوانان خود ساخته و با هویتی باشد که به خوبی فرهنگ و تاریخ خویش را شناخته و به نیکی آمادهی کوشش و فداکاری در راه آن بوده و تا پای جان از آن دفاع نمایند. (صحیفه نور).
عمده ترين موانع باز دارنده ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه
يكي از بخش هاي فرهنگ غني و ناب اسلام ، فرهنگ ايثار و شهادت مي باشد كه شناخت صحيح و كافي درباره ي ابعاد گوناگون آن و اشاعه ي آن ، » در سطح جامعه علاوه بر شرايط و فضاي مناسب فردي و اجتماعي نيازمند شناسائي و رفع “اصلي ترين موانع و عوامل باز دارنده” دراين ارتباط است كه در اين مجال ، فهرست واربه عمده ترين آنها اشاره مي گردد تا بدين طريق بستر مناسبي جهت ترويج اين فرهنگ در جامعه ايجاد گردد .
1- عدم شناخت صحيح و كافي نسل هاي جديد از فرهنگ ايثار و شهادت بواسطه ي ايجاد شكاف بين نسل جوان با نسل شهداء و ايثار گران كه منشأبخشي از مشكلات بوده و عدم پاسخگويي به شبهات فكري ايجاد شده براي نسل جوان در اين زمينه.
2- تهاجم فرهنگي دشمنان خارجي و داخلي در قالب تبليغات سوء رسانه اي و جنگ نرم نسبت به عناصر اصيل فرهنگ اسلامي از جمله فرهنگ ايثار و شهادت و كمرنگ ساختن پيامدهاي مثبت آن براي جامعه.
3- وجود دغدغه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي در سطح جامعه و اولويت منافع فردي بر مصالح همگاني كه منجر به تضعيف باورهاي فرهنگي - اسلامي ( روحيه ي ايثار و شهادت طلبي ) در نزد اقشار مختلف جامعه مي شود
.
4- نبود ارتباط كافي خانواده ها با سازمان هاي فرهنگي و مذهبي از جمله ؛ بنياد شهيد و امور ايثارگران و همينطور روابط اندك اين مراكز با نهادهاي علمي و پژوهشي خصوصاً دانشگاه ها و بالعكس و كمبود محسوس فعاليت هاي پژوهشي در اين حوزه. navidehshahed.com
5 - ضعف در ساختار و محتواي سازمان ها و نهادهاي مذهبي و فرهنگي مرتبط با امور ايثارگران و شهداء از قبيل ؛ ضعف در مديريت ، برنامه ريزي ، كنترل ، نظارت ، آموزش ، تبليغ و غيره و د همين رابطه وجود موازي كاري هاي متعدد كه با اتلاف انرژي و منبع مادي و انساني و نيز وجود بوروكراسي بي مورد در بين نهادهاي مذكور به جهت تسلط برخي از افراد كم صلاحيت بر اين مراكز كه مانع بزرگي بر سر رسيدن به اهداف مورد نظر است .
6- نهادينه شدن برخي رفتارهاي غلط و افكار نادرست در اذهان بسياري از مردم بخاطر عدم تبيين صحيح از فرهنگ ايثار و شهادت و نيز بر خوردهاي تند و غلط در اين ارتباط كه موجب جبهه گيري مي گردد(همان)
7 - برخورد سلبي و غير تربيتي با جوانان و عدم استفاده از زبان مناسب و ضعف در معرفي الگوهاي عملي به آنان و كم توجهي به نقش سازنده ي آن ها به همراه محكم نبودن پايه هاي فكري و عدم درك صحيح از اين مقوله ها
.
8- و نهايتاً، عدم توجه به اولويت بندي ها، مقتضيات زماني و عدم شناخت كافي از اين موانع و راههاي مقابله با آن .
فلذا پر واضح است تا زماني كه اين موانع و چالش ها مرتفع نگردند ، هرگز نمي توان انتظار داشت ايثار و شهادت در جامعه اسلامي بطور كامل و صحيح اشاعه يابد .و اين نيازمند بينش و تحليلي جامعه شناختي و الهياتي است.
موثرترين راهكارهاي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت درجامعه
فرهنگ متعالي » ايثار و شهادت « با انديشه ها ، الگوهاي اخلاقي و رفتاري منبعث از قرآن ، روايات و احاديث نياز به يك شرايط و فضاي مناسبي دارد تا مورد تأمل و شناخت صحيح تمامي اقشار مردم در سطوح مختلف جامعه قرار گيرد و با اقبال حداكثري روبرو گردد . فلذا كار بست راهكارها و پيشنهاداتي كه به عمده ترين آنها در ذيل اشاره مي گردد گام بلندي در ايجاد فضاي مطلوب و اشاعه ي اين فرهنگ ناب در سطح جامعه خواهد بود
1- فرهنگ سازي و ارتقاء سطح آگاهي ها و باورهاي ديني مردم در طول سال از طريق رسانه ها، بويژه صدا و سيما ، سازمان هاي مسئول و متولي امور ديني ، مذهبي و فرهنگي ، خانواده ها و نهاد هاي آموزشي چرا كه اطلاع و آگاهي از هر چيزي زمينه ساز كشش به سمت آن بوده و بديهي است وقتي در مورد پديده اي فاقد آگاهي باشيم نسبت به آن هيچ انگيزه و گرايشي نداشته باشيم، و اين آگاهي بخشي هم براي تقويت رفتار مشاركتي مردم در اين موضوع ، هم براي اطلاع از حقوق فردي و اجتماعي ) مسئوليت پذيري( نسبت به آن هم آشنايي با تهديدات دشمنان در آن حوزه ق طعاً كارساز و مؤثر است
2- ايجاد ارتباط و تعامل متقابل از سوي سازمان بنياد شهيد وامور ايثارگران با جوانان بويژه جوانان دانشگاهي و مدرسه اي و نيز برگزاري نشست هاي مشترك و تخصصي دوره اي و حمايت از طريق پژوهش هاي علمي و عملياتي آنان و باز درهمين ارتباط ، ايجاد تعامل سازنده با ديگر نهادهاي آموزشي و پژوهشي و استفاده از ايده هاي متخصصان و صاحب نظران حوزه ي دين
3- معرفي شهداء و ايثارگران بعنوان الگوهاي راستين براي جوانان، به اين ترتيب كه ؛ اگر بخواهيم درباره ي مصاديق ايثار ( رزمندگان و جانبازان ) كار كنيم و آنان ر ا به جوانان بشناسانيم بايد با ساز و كارهاي مناسب از جمله تبليغات رسانه اي ، اختصاص بخششي از خطبه هاي نماز جمعه به معرفي آنان ، استفاده از چهره هاي علمي و فرهنگي مقبول و نافذ در گفتار و عمل براي معرفي آنان ، اختصاص بخشي از محتواي متون درسي به اين موارد و غيره ؛ آنان را در معرض نسل جوان قرار داده و با ايجاد يك محيط مناسب براي تماس و معاشرت متقابل مي توانيم شاهد شكل گيري زنجيره اي همگون از گروه هاي مرجع تأثير گذار و تأثير پذير در تعامل با يكديگر در جهت تعميق پيوند هاي عميق بين امت و الگو هاي راستين و از آن طريق گسترش فرهنگ اصيل ايثار و شهادت باشيم
4- برگزاري همايش ها ، كنفرانس ها و مسابقات علمي - پژوهشي در قالب فراخوان آثار در ابعاد مختلف فرهنگ ايثار و شهادت با همكاري بنياد شهيد ، نهادهاي فرهنگي و مذهبي، دانشگاهها و مدارس و صدا و سيما كه علاوه بر جنبه ي اطلاعاتي و آموزشي داشتن مي تواند با تجمع آثار و افكار مشوق طيف وسيعي در جهت اشاعه و زنده نگه داشتن دستاوردهاي دفاع مقدس و انقلاب اسلامي ، شهداء و ايثارگران باشد.
5- رسانه هاي جمعي عموماً و صدا و سيما خصوصاً به عنوان مهمترين كانالهاي فرهنگ ساز ، كه هدايتگري روند كلي فرهنگ جامعه را بر عهده دارند ، مي توانند در احياء ، رونق ، پيرايه زدايي و زمينه سازي هر چه بهتر و بيشتر اين فرهنگ متعالي نقش تعيين كننده اي ايفا كنند . ترديدي نيست كه رسانه جمعي ، در كنار ساير عوامل همچون خانواده ، محيط هاي آموزشي ، كانون هاي مذهبي و ساير بخش هاي جامعه ، نقش بر جسته اي در انتقال فرهنگ ، جامعه پذيري و تعليم و تربيت اجتماعي ايفا مي كنند . و علاوه بر بازتاب دادن فرهنگ جامعه ، قدرت چشمگيري در راستاي شكل دهي به عقايد و باورها ، اطلاع رساني و آگاهي بخشي بر عهده دارند. (لازار ، 1380 ،ص 86 )از اين رو در جامعه ي اسلامي ما نيز يكي از رسالت هاي اصلي رسانه ها ، بايد نشر فرهنگ ايثار و شهادت و پاسداري از آن باشد.
در اين خصوص امام خميني (ره) با تشريح نقش رسانه هاي جمعي ، از آنها ( راديو ، تلويزيون ، مطبوعات ، سينما ، تئاتر و غيره) به عنوان دانشگاه عمومي ياد كرده است كه بايد در تمام سطح كشور گسترش يابد و تمام مردم را متفكر و مبارز و ديني بار بياورد .(معاونت پژوهشي مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) ،ص 355 ).
چرا كه همه ي رسانه ها به تناسب ماهيت ، ميزان نفوذ ، ظرفيت امكانات ، نوع پيا م و مخاطب مي توانند نقش خويش را متناسب با انتظارات ايفا كنند و گام هاي مؤثر ي در توسعه فرهنگ و ارزشهاي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس بردارند حال راهكاري كه براي اشاعه ي فرهنگ ايثار و شهادت با در نظر گرفتن نقش همه ي اين رسانه ها مي توان ارائه داد به شرح زيل خواهد بود.
الف) فيلم ها و سريال هاي تلويزيوني: اين رسانه بخاطر فراگير بودنش مي تواند ، از مؤثرترين عوامل بسط فرهنگ ايثار و شهادت باشد ، كه اين امر مستلزم زمينه هاي فرهنگي و هنري بالايي است كه علاوه بر جنبه هاي ظاهري بايد در آنها به مفاهيم عميقي همچون ايثار ، شهادت ، دلاوري ، وطن دوستي ، ايمان قوي شهداء و رزمندگان توجه كرد و از هر گونه برخورد سليقه اي و حزبي اجتناب نمود . همچنين تأمين بودجه ، بكارگيري بازيگران مطرح و متعهد و ايجاد مركزي جهت ساخت فيلم هاي سينمايي مرتبط با اين موضوع كاملاً مي تواند راهگشا باشد.(همان)
ب) تئاتر : به عنوان نمايشي زنده و اجراي آن در مدارس ، دانشگاهها ، ادارات ، كارخانجات ، ساير سازمانهاي خصوصي ، مراكز نظامي و حتي در خود تلويزيون ، با هدف نمايش و شناساندن مجاهدت هاي ايثارگران و شهداء به شكل عيني و ملموس
ج) نشريات و كتب : در اين زمينه بايد خاطرات ، تجارب و انديشه ها و وصايا ي شهداء و ايثارگران و رزمندگان با يك حركت علمي - فرهنگي و با حمايت هاي معنوي و مالي از آنان در آثار مكتوب درج گردد . البته با يك تعامل سازنده بين نويسندگان اين عرصه با خود ايثارگران كه داراي تأثير مطلوبي در اين زمينه است . از جمله چاپ و انتشار اين آثار گران بها در كتب و نشريات عمومي ، روزنامه ها ، مجلات ، كتب دانشگاهي و مدرسه اي و توليد ساير محصولات فرهنگي مناسب
د) ايجاد يك بانك اطلاعاتي قوي دراين زمينه : براي دسترسي پژوهشگران عرصه ها ي مختلف دفاع مقدس به اطلاعات مورد نياز از طريق ارائه كليه ي اطلاعات در آن از قبيل : نام و رمز عمليات ها ، سوابق علمي و پژوهشي شهداء و ايثارگران ، وصايا ، خاطرات ، تاريخ و محل شهادت ، زندگي نامه و ساير آمار مربوط به دفاع مقدس كه مي تواند بعنوان يك مركز مهم نشر ارزشها و دستاوردهاي شهدا و ايثارگران كاملاً مؤثر باشد
و) و ساير قالب هاي رايج رسانه اي با محوريت و اولويت اشاعه ي فرهنگ ايثار و شهادت از قبيل : پخش اخبار ، سخنراني ، ميز گرد هاي كارشناسي ، مصاحبه ، برنامه هاي مستند ، گزارش هاي تحليلي ، كارتون ، زير نويس هاي تبليغاتي و ويدئو كليپ ها، چاپ و نشر مقالات ، كاريكاتورها، تهيه ي پوستر و موسيقي ، سرودها، نوحه ها ، اشعار و غيره . اما نكته اي كه در موفقيت عملي رسانه ها در ترويج اين فرهنگ بايد به آن توجه داشت ، رعايت عوامل ذيل مي باشد ؛ مسئوليت پذيري، گستردگي پوشش و ايجاد ارتباط با گروه هاي مختلف مردم ، درك وضعيت فرهنگي - اجتماعي جامعه، توجه به نيازهاي مخاطبان و برنامه ريزي دقيق در اين راستا ، هماهنگي رسانه ها در عمل ، تنوع در اشكال پيام و مداومت در القاي آن ، حذف پارازيت ها و غيره، اقدامات اجتماعي : به شكل گسترش نمادها و سمبل ها ي دفاع مقدس در قالب:
الف ) توسعه ي نمادها از طريق ساخت يادمان هاي شهداء در مراكز مهم و اصلي شهر ها و حتي مراكز آموزشي ، بازنگري در تهيه پوسترها ، كتيبه ها و فضاسازي فرهنگي و تبليغي(ديوار نويسي) در سطح شهرها باهمكاري شهرداريها و حتي در روستاهاي پرجمعيت با تكيه بر جنبه هاي آگاه سازي ديني و معرفتي از شهداء ، حفظ بخشي از آثار بجا مانده از دفاع مقدس ، نامگذاري خيابان ها ، ميادين، مدارس و دانشگاهها بنام شهداء و ايثارگران البته با در نظر گرفتن جامعه شناسي و روانشناسي تبليغات.
ب) ايجاد نمايشگاه و موزه ي دفاع مقدس براي تجمع و ارائه آثار مادي و معنوي بازگو كننده ي صحنه هاي مختلف از دفاع مقدس كه بلحاظ عيني و ملموس بودن مي تواند بسيار آموزنده و نتيجه بخش باشد. از قبيل ارائه ي تجهيزات نظامي رزمندگان ، هنر هاي دستي آنان ، پيشاني بندها ،عكس و پوسترريال دست نوشته ها ، كتب و اشعار ، ساخت ماكت از صحنه هاي نبرد،نقشه ي عمليات ها و بسياري موارد ديگر.
6- فراهم نمودن زمينه اعزام قشرهاي مختلفي از مردم خصوصاً جوانان براي بازديد از مناطق عملياتي كشور در دوران دفاع مقدس در قالب كاروان هاي راهيان نور و ه مچنين برنامه ريزي براي ديدار با خانواده ي شهداء و ايثارگران براي انتقال تجارب و تحكيم پيوندهاي دو سويه با همكاري بنياد شهيد ، بنياد حفظ آثار ونشر ارزشهاي دفاع مقدس ، مدارس ، دانشگاهها و صدا سيما.
7- در عرصه ي ورزشي هم مي توان با اقداماتي همچون برگزاري جام ها و مسابقات ورزشي مهم ، تأسيس باشگاه و ورزشگاه با نام شهداء ، ايثارگران و جانبازان و همينطور حمايت هاي مالي و معنوي از تيم هاي مختلف ورزشي جانبازان وايثارگران جهت تداوم بخشي به ياد ، نام و ارزش هاي دفاع مقدس و رزمندگان آن عرصه ها در ميادين ورزشي اشاره نمود
8 - تلاش هاي ديپلماتيك وسياسي : در راستاي نماياندن مظلوميت ملت ايران و شهداء در جنگ تحميلي هشت ساله به جهانيان با نقش آفريني وزارت امور خارجه در اين زمينه و يا اتخاذ تدابيري كه هر ايراني در خارج از كشور مبلغ و مروج فرهنگ دفاع مقدس و دلاوري هاي شهداء و ايثارگران باشد و يا ايجاد بستر مناسب براي حضور خارجيان و مشاهده ي آثار بجا مانده از دفاع مقدس ، مناطق جنگي و ديدار با ايثارگران در جهت توسعه ارزش هاي دفاع مقدس در خارج از مرزها با همت رايزنان فرهنگي كشور در خارج با ارائه تسهيلات و دعوت از اشخاص حقيقي و حقوقي مطرح
9- با توجه به اهداف جنگ ها و اين كه برخي از آنها حق طلبانه و در جهت وتأمين شرف و حيثيت افراد بشري هستند .( اديبي سده ، 1382 ، ص 26 ) پس با اين نگرش نمي توان همه ي آنها را نكوهش كرد كه جنگ ايران با عراق نيز براي حفظ اين آرمان ها و كرامات انساني بوده است . حال با تبيين صحيح اهداف اين جنگ كه بوسيله ايثار و جان فشاني رزمندگان ايران در دفاع مقدس حاصل شده است ، زمينه مناسبي براي ترويج اين نوع فرهنگ كه حافظ آرمان هاي يك ملت است در بين مردم فراهم مي گردد.
10- ايجاد يك سازمان تبليغاتي كارآمد در مورد دفاع مقدس به شكل متمركز با برنامه ريزي دقيق ساختاري و محتوايي با استفاده از نيروهاي فكري ، هنري و علمي متعهد در اين زمينه نيز قابل تأمل است
11- دادن آگاهي و اطلاعات كافي به مردم در زمينه اقدامات و مسئوليتهاي نهادهاي مرتبط با امور ايثارگران و شهداء : همچون بنياد شهيد و امور ايثارگران ، بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس با مشخص نمودن سازوكارهايشان و نقش و اهميتي كه در زمينه ي اشاعه فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه دارند. (همان)
12 - استفاده ازنيروهاي متعهد، با سواد و مسئوليت پذير كه درك صحيحي از زمان و شرايط داشته باشند در سطوح مختلف نهادهاي فوق الذكر كه قادر باشند با بينش واقع بينانه و مديريت همه سونگر ، در زمان صلح بخوبي با بستر سازي براي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت به مقابله با جنگ نرم دشمن بپردازند و با محتمل دانستن هر اتفاقي بتوانند اين روحيه و آمادگي را درهر شريطي و هر نسلي حفظ نمايند . وبهترآنست كه تركيب انساني اين نهادها هم شامل ايثارگران ، رزمندگان ، جانبازان ، خانواده هاي شهداء ، نيروهاي متعهد مردمي ، بانوان ، جوانان و از تما مي اقشار جامعه باشد
13- گاهي تصور خانواده ها از تربيت فرزندانشان مطابق با فرهنگ ايثار و شهادت طلبي دور از واقعيت مي نمايد . وآنان گمان مي كنند كه اين نوع پرورش فرزندان مستلزم رعايت هنجارهاي بسياري است كه از توان آنها خارج است ، از همين رو كمتر بدان مي پردازند در صورتي كه چنين نيست وتنها رعايت اصول سفارش شده در متون ديني و تربيتي اهل بيت (ع) و سيره عملي معصومين ، رهنمود هاي امام (ره) و رهبري عزيز و خود شهداء و ايثارگران مي تواند در اين مسير راهگشا باشد . البته در اين زمينه بايد از هر گونه افراط و تفريط اجتناب نمود و نقش ساير نهادها را هم در نظر گرفت
14- با توجه به اينكه امروزه يكي از دغدغه هاي اصلي ما در زمينه ي فرهنگ ايثار و شهادت به تأثير پذيري جوانان از آن مربوط مي شود . فلذا شايسته است در اين رابطه ، توجه ويژه اي به نسل جوان بشود و با نياز سنجي و تأمين مطالبات به حق آنان و تدوين برنامه هاي جامع در خصوص آگاه سازي آنان نسبت به هجمه هاي فرهنگي دشمنان در اين خصوص با راه اندازي پايگاه هاي اينترنتي و وبلاگ نويسي ، ارتباط دائمي با اين نسل برقرار كرده و به پرسشها و شبهات ذهني آنها پاسخ داده و توصيه هاي رهبر عزيز را در اين زمينه عملياتي نمود
15- اتخاذ سياست هاي تشويقي و انگيزشي در چارچوب اهداف برنامه پنجم توسعه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي كشور در زمينه توسعه مشاركت هاي مردمي در عرصه فرهنگ ديني و به تبع آن فرهنگ ايثار و شهادت با برنامه ريزي و اقدامات لازم با رويكرد بهبود كيفيت فعاليت ها و همچنين توسعه و حمايتهاي آموزشي و پژوهشي از زير ساخت هاي فكري و مولد فرهنگ اصيل ايثار و شهادت
16- فرهنگ ايثار و شهادت نيز به مثابه ساير فرهنگ ها در طول تاريخ تغيير و تحول مي يابد. پس بنابراين بايد مواظبت ونگهداري شده و همواره مورد پالايش قرار گيرد تا سنت هاي غلط وارد آن نشوند و به كاركردهاي آن در بستر زمان توجه گردد.
17- توجه به اولويت بندي ها بر اساس شناسايي نيازها در راستاي اشاعه ي اين فرهنگ در جامعه
18- شناسائي و معرفي فرصت ها و همينطور تهديدات و آسيب هائي كه فرهنگ ايثار و شهادت طلبي را با خطر مواجه مي نمايد و رعايت اعتدال در بيان و برخورد با اين چالش ها و موانع و همچنين تجليل از فعالان اين عرصه كه نقش مؤثري در اشاعه ي اين فرهنگ دارند .
19- و در نهایت ً نهادينه و دورنی سازي فرهنگ ايثار و شهادت از ابتداي زندگي هر فرد در فرايند پرورش اجتماعي او به عنوان بخشي از وظايف خانواده ها، نظام آموزشي، نظام ارتباطي و رسانه اي. بديهي است بسياري از اين راهكارها و پيشنهادات كه به آن ها اشاره شد فقط بخشي از آنها مي تواند بوسيله ي ارگانها و سازمان ها ي مرتبط و بخصوص بنياد شهيد و بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس،سپاه و تحت نظر ستاد كل نيروهاي مسلح به اجرا گذارده شود ، ولي پيچيدگي و تخصصي بودن بسياري از اين راهكارها تنها از عهده يك بنياد و مركز خاص بر نمي آيد ، بلكه بايد از كليه نيروهاي مردمي و مشاركت عمومي بهره گرفت ؛ زيرا حفظ و اشاعه آثار و ارزشهاي دفاع مقدس و فرهنگ ايثار و شهادت مانند خود دفاع مقدس و انقلاب اسلامي با مشاركت همگاني ميسر است .و بدين منظور بايد براي هر يك از دستگاههاي ذيربط بر اساس تقسيم كار و تناسب ماموريت،وظايف خاصي را در نظر گرفت.
عرفانی (1388) در تحقیقی با عنوان «تعیین عوامل ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه»، به شناسایی عوامل اساسی ترویج فرهنگ ایثار و شهادت پرداخته است. نتایج فرا تحلیلی و پیمایشی این تحقیق نشان داده است که عمده ترین عوامل ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه به ترتیب زیل می باشد:
1- استفاده از ابزارهای هنری اعم از فیلم، نمایشنامه، داستان و… 2- عمل کردن مسئولین بر گفتار و کلام خود 3- ابتکار عمل داشتن در شیوه های ترویج فرهنگ ایثار و شهادت 4- نهادینه کردن ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در نهادهایی مثل مدرسه، خانواده و صدا سیما 5- واضح و شفاف نمودن اهداف نهادهای متولی فرهنگ و ایثار و شهادت.
همچنین محمودی( 1388) ، در تحقیق خود راهکارهای تر ویج فرهنگ و ایثار را چنین بیان می نمایند:
تبین دائمی جایگاه دالای ایثار و شهادت در اسلام و مقایسه آن با سایر انواع مرگ ها به منظور شناخت برتری کشته شدن در نوع انتخاب شهداء- تقویت بنیه اعقتادی، اخلاقی و اصول و مبانی تربیت برای والدین نسبت به امر فرهنگ فداکاری و شهادت از طریق برنامه های رسانه ای و صدا سیما و برگزاری مشاوره و …. – اتخاذ تدابیر مناسب جهت جذب، تربیت و به کار گیری نیروی انسانی شایسته نظیر مدیران، معلمین و اساتید معتقد و برجسته در کلیه مراکز اداری و آموزشی- تبین آموزه های دینی در خصوص ضرورت رعایت اصول اخلاقی متناسب با قابلیت ها و ویژگی های فرهنگ ایثار و شهادت و ایجاد تعادل در روابط اجتماعی- ارتقاء سطح آگاهی جوانان در خصوص ارتباطات صریح انسانی و اخلاقی بین آنها - تبین فلسفه و پیامدهای مثبت فرهنگ اجتماعی، روانی و اخلاقی ایثار و شهادت در عرصه های مختلف زندگی و اثرات منفی عدم رعایت آن در سست گردیدن بنیان جامعه برای آنان. توسعه فرهنگ تفحص و کنکاش و تفکر در مفاهیم دینی و فرهنگ ایثار و شهادت توسط جوانان به منظور پذیرش درونی و قلبی از طریق بر گزاری همایش ها و مسابقات و ….- هماهنگی و وحدت رویه مستمر و پایدار در برخورد با ناهنجاریهای فرهنگی توسط دستگاههای مختلف در چارچوب قانون- تهیه مقررات لازم برای جلوگیری از واردات اقلام مختلف فرهنگی اعم از مجله، کتاب، فیلم، لباس و… غیر متناسب با فرهنگ ایثار و شهادت- توجه دستگاها و نهادهای فرهنگ ساز به نوع تفکر امروزی به عنوان مؤلفه های نوین و تأثیر گذاری در جهت دهی به نوع نگرش مردم- برگزاری جلسات پرسش و پاسخ درباره بعضی از مسایل و شبهات جدید فرهنگ ایثار و شهادت با حضور کارشناسان فرهیخته و مسلط دینی و اسلامی، نسل جبهه رفته و افراد مؤمن و آگاه و دانشجویان در مراکز آموزش عالی و دانشگاهها- اهتمام جدی نهاد خانواده نسبت به تأمین نیازهای عاطفی و شخصیتی فرزندان و تأثیر آن در شکل گیری هویت دینی و اجتماعی آنها- تبین نقش فرهنگ ایثار و شهادت در تقویت هویت ملی و فرهنگی جوانان و تأثیر آن بر استقلال فرهنگی و سیاسی کشور- تقویت هماهنگی بین دستگاههای ذیربط در برنامه ریزی و تأمین امکانات لازم جهت رفع مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موجود در راه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت- تبین ریشه های تاریخی و فرهنگی و نشانه های روشن از وجود فرهنگ ایثار، جهاد و شهادت در ادیان الهی و جواهع دارای سابقه تاریخی و تمدن فرهنگ.
پیشنهاد و راهکار
1- ترویج فرهنگ ایثار و فداکاری بین نسل های انقلاب بخصوص نسل سوم و نسل کنونی
2- تجهیز اردوهای راهیان نور برای یادآوری خاطره های ایثارگرانه و شهادت طلبی رزمندگان
3- انجام کارهای فرزهنگی متمرکز و اعزام سازماندهی شده ی جوانان به مناطق جنوب و مناطق جنگی
4- دعوت از ایثار گران و جانبازان جهت مصاحبه و پرسش و پاسخ در تلویزیون و رادیو
5- ایجاد نمایشگاههای کتاب، پوستر، و ارائه سی دی و نرم افزارها، اجرای همایش ایثار و شهادت
6- اجرای برنامه های فرهنگی در مدارس و دانشگاهها، جهت معرفی و تبین ایثار و شهادت
7- تقویت و تشویق نویسندگان و اصحاب قلم در مورد ادبیات دفاع مقدس، ارزشهای والای اسلام و ایثار و شهادت
8- تدوین و ثبت خاطرات رزمندگان، ایثار گران و جانبازان اسلام و انقلاب
9- تقویت و تثبیت فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه و توسل به فرهنگ غنی اسلامی
10- ایجاد شبکه های سراسری در سازمان صدا و سیما تحت عنوان شبکه ایثار و شهادت
11- راه اندازی مراکز تحقیقاتی و پژوهشی جهت استفاده جوانان و خانواده های آنان از آن.
12- تشکیل انجمن های علمی و فرهنگی با یاری بانوان و زنان نخبه و فرهیخته
13- گذاشتن یک یا دو واحد درسی در دانشگاهها و مدارس تحت عنوان پاداش، اجر و ارزشهای ایثارگران، شهدا و جانبازان.
14- رعایت اصول روانشناختی و تربیتی در معرفی اسوه های ایاثر و شهادت
15- بررسی وتوضیح دیدگاه حضرت امام خمینی( ره) ومقام معظم رهبری در مورد ایثار وشهادت برای جوانان و نوجوانان
16- گسترش سطح آگاه ىهای عمومی اقشار مختلف، به ویژه قشر جوان برای شناسایی استعدادها و توانمند یهای فردی و ملی و فرهنگی
17- استفاده وزارت آموزش وپرورش بنحوی شایسته وجذاب از وصیتنامه های شهدا برای معرفی هر چه بیشتر و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت
18- حضور در آرامگاه شهدا وتشریح مسئله شهادت از دیدگاههای مختلف. 15- حضور در بیمارستان جانبازان دفاع مقدس ومشاهده نمادهای مقاومت
نتیجه گیری
يكي از رسالتها و مسؤوليتها در طول تاريخ در همه عصرها و همه تمدنها و كشورها انتقال دادن ارزشهاي حاكم از جمله ارزش و مقام ایثار و شهادت بر جامعه است حفط، تقویت و اعتلاء و انتقال ارزشهاي اصيل فرهنگي و ديني و باورهاي مطلوب اجتماعي رفتارهاي متعالي فردي و جمعي مانند نشاط و پويايي، عطوفت، استواري، عزم و تلاش از اساسيترين رسالتهاي همگاني به حساب می آید. رسانههاي گروهي از جمله راديو و تلويزيون و مطبوعات و وسايل صوتي و تصويري و اطلاعرساني نوين ميتوانند نقش قابل توجهي در تبليغ و ترويج بسياري از باورها و ارزشهاي فرهنگي از جمله فرهنگ و ایثار و شهادت داشته باشند.
هنگامي كه فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه رواج و تقویت شد، شوق و شعفي در قلوب به وجود ميآيد كه سبب مسابقه و رقابت بر سر كسب اين مقام مي شود. پيامبر گرامي اسلام(ص) با ترويج فرهنگ جهاد و شهادت توانست با جمع اندك و ناتوان مسلمانان اوليه، (به لحاظ مادي) نصرت و ياري خداوند متعال را كسب كرده، بزرگترين ضربهها را بر پيكر شرك زده و سبب تثبيت و گسترش سريع اسلام شود. با گسترش فرهنگ جهاد و شهادت طلبي است كه لرزه بر اندام دشمنان ميافتد و آنان را از نفوذ در دژهاي اسلام نا اميد ميكند.
پس تنها گسترش و رواج فرهنگ ایثار و شهادت است كه استقرار عدل جهاني را به دنبال خواهد داشت و فاصله گرفتن از اين فرهنگ يعني ذلت و ضلالت جوامع و دور ماندن از قافله نور و هدايت. در شرایط کنونی و تلاش دشمنان اسلام جهت کم فروغ کردن و بی اهمیت نمودن ارزشهای ایثار گری و شهادت، در بین جامعه بخصوص در بین جوانان، و همچنین تضعیف روحیه ایثار گری در بین جامعه بویژه نسل کنونی، از طریق رسانه های جمعی پیشرفته، سوق دادن جوانان به مادیگری و راحت طلبی و لبی میل کردن آنان به آخرت، ترویج و تقویت فرهنگ و شهادت، و درونی کردن آن در بین قشر جامعه، تبین و تشریح ارزشهای ایثار گری و شهادت امری لازم و ضروری به نظر می رسد.
در این مقاله معنا و مفهوم ترویج، تعریف فرهنگ و ایثار و شهادت، ارتباط بین ایثار و شهادت- ایدئولوژی، و شاخص ها، فضیلت های ایثار و شهادت- زمینه ها و عوامل - موانع و راهکارهای مؤثر برترویج و تقویت فرهنگ ایثارو شهادت مورد تبین و تشریح قرار گرفت ودر نهایت راهکار و پیشنهاداتی برای ترویج و تقویت فرهنگ و ایثار و شهادت ارائه شد.
منابع
قرآن کریم
آشوري، داريوش (1386). تعريفها و مفهوم فرهنگ. تهران: آگه.انوری، حسن(1381)، فرهنگ بزرگ سخن، جلد اول، تهران، اديبي سده ، مهدي (1382). جامعه شناسي جنگ و نيروهاي نظامي ، ج 4 تهران : سمت، اقبال ، زهر(ا1355) ؛ جنگ شهادت ؛ تهران : سروش ،اسفندياري، خليل (1380) كاركرديابي و آسيب شناسي فرهنگ ايثار . نشريه رسالت، شماره 10انوري، حسن ( 1381). فرهنگ بزرگ سخن تهران: سخن.بيرو،آلن، (1370)، فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمه غلام عباس توسلي، تهران : مؤسسه كيهان .پایگاه اطلاع رسانی فرهنگ ایثار و شهادت-navidehshahed.comجر،خليل(1363)، فرهنگ لاروس، ترجمه سيد حميد طبيبيان، تهران : اميركبير
10- جمالي ، عيسي( 1381). سردار خوبان ، تهران : شاهد ،
11- خلاصه مقالات همايش اسوه «معلم، دانش آموز، شهادت و فردا» برگزار كننده مؤسسه فرهنگي آموزشي امام حسين (ع)، 1384، مشهد مقدس.
12- خمینی، روح الله(1369)،صحیفه نور، جلد11، انتشارات وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی،
13- دهخدا، علی اکبر(1352 )، لغت نامه، جلد هفدهم، تهران، دانشگاه تهران،
14- رحیمیان، علی(1384)، مجموعه مقالات ایثار و شهادت، دبیر خانه شورای نظارت و ترویج فرهنگ و ایثار و شهادت،
15- سبحاني نژاد، مهدي(1387)، راهكارهاي ترويج فرهنگ ايثاروشهادت دربين كودكان، تهران، دانشگاه شاهد،
16- سبحانی فرد، غلامغلی(1389)، مجموعه مقالات ایثار و شهادت، دانشگاه زنجان
17- شهرویی، شهروز(1385)،شهید و شهادت از دیدگاه شهید مطهری، تهران، انتشارات نجابت،
18- شاعري ، محمد حسين (1381). جامعه شناسي شهادت طلبي و انگيزه هاي شهيدان ، . تهران : شاهد ،
19- صحيفه نور، از جلد 9 تا 18.
20- صحيفه نور،( 1361- 1371)،مجموعه رهنمودهاي امام راحل(ره)، وزارت ارشاد، تهران
21- غرویان، محسن. (1382). صحیفه سجادیه موضوعی. قم: دفتر نشر معارف.
22- فكرت ، محمد آصف(1379) ؛ دايره المعارف تشيع ؛ بنياد شهيد ،
23- فیض حضور ولایت. انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی. قم: 1380.
24- گوهري، سيد اسماعيل(1361 )، آرزو و شهادت ؛ تهران : اميري ،
25- لازار ، ژوديت (1380)؛ افكار عمومي ؛ ترجمه مرتضي كتبي ؛ تهران : ني
26- مطهری، مرتضی. (1365). حماسه حسنی. قم: انتشارات صدرا.
27- مطهری، مرتضی. (1400). قیام و انقلاب محمدی(ع) به ضمیمه شهید. قم: انتشارات صدرا.
28- مکارم شیرازی، ناصر. (1397). یکصد و پنجاه درس زندگی. قم: انتشارات نسل جوان، قم 1397 ه. ق.
29- مطهري، مرتضي ( 1376 )قيام و انقلاب مهدي تهران: صدرا.
30- معاونت پژوهشي موسسه تنظيم و نشر آثارامام خميني (ره)( 1378) ؛ تعليم وتربيت از . ديدگاه امام خميني) ره؛ ج 2 ، تهران :
31- مولوی، جلال الدین محمد بلخی(1387)، کلیات دیوان شمس، نشر پیمان، تهران،
32- معدنی، سعید(1387)، مقدمهای برمفهوم فرهنگ شهادت و شیوه های ترویج آن، دفترتحقیق و پژوهش اداره تحقیقات ومطالعات بنیاد شهید، تهران،
33- مطهری، مرتضی(1372)، فرهنگ شهادت، انتشارات صدرا، تهران،
34- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، انتشارات لاهیجی، 1381 17- وسائل الشعیه، جلد 11 18-
35- نراقي، مولي مهدي( 1384 )، علم اخلاق اسلامي ترجمه كتاب جامع السعادات ، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي، تهران: انتشارات حكمت.
36- نوراني، حسين ( 1388 ). آسيب شناسي شيوه هاي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه. تهران: دبيرخانه شوراي هماهنگي و نظارت بر امر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت.
37- وثوقي ، منصور(1378)؛ مباني جامعه شناسي ؛ ج 1، تهران : دانشگاه تهران ،
38- ولوي ، محمد علي(1378) ؛ شادروان شهادات ؛ تهران : شاهد
[1] - مدیر و استاد حوزه علمیه الزهراء(س) شهرستان خلخال
تشییه پیکر شهید والامقام سردار رشید همدانی
راز پرچم های سرخ در مراسم تشییع پیکر شهید حسین همدانی
عصر ایران - در مراسم تشییع پیکر سردار شهید حسین همدانی که حین مأموریت در سوریه به شهادت رسید ، پرچم های سرخ رنگ توسط تشییع کنندگان حمل می شد.
اما علت انتخاب پرچم های سرخ چه بود؟ پرچم سرخ در فرهنگ عربی، نشانه خون خواهی است و کسی که در عزای عزیز از دست رفته ای پرچم سرخ به دوش می گیرد، در واقع به قاتلان می گوید که انتقام خون او را خواهد ستاند. این مهم ترین پیامی بود که امروز از ایران به داعشی ها مخابره شد.
امروز نیز سپاه محمد رسول الله (ص) اعلام کرد که انتقام خون شهید همدانی را از داعشیان خواهد گرفت. امید که با نابودی سلفی ها و داعشی ها، انتقام خون تمام کسانی که مظلومانه در این پیکار به شهادت رسیدند از متحجرین مزدور گرفته شود.
راهت را ادامه خواهیم داد. انشالله
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس و مدیران سازمان صداوسیما
هدف اصلی دشمن از جنگ نرم استحاله جمهوری اسلامی و تغییر باورهای مردم است/ صداوسیما باید تحلیلی مبنایی و واقع بینانه از شرایط داخلی، منطقه و جهان داشته باشد/ موقعیت جمهوری اسلامی را با وضعیت کشورهایی که زیر سایه امریکا زندگی کردند مقایسه کنید (۱۳۹۴/۰۷/۲۰ - ۱۴:۲۰)
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (دوشنبه) در دیدار مسئولان و مدیران رسانه ملی و اعضا شورای نظارت بر صدا و سیما با تبیین اهداف «جنگ نرمِ برنامه ریزی شده، گسترده و همه جانبه نظامِ سلطه با جمهوری اسلامی»، تغییر باورهای مردم را مهمترین هدف این جنگ پیچیده خواندند و با تأکید بر نقش منحصر به فرد رسانه ملی در این کارزار جدی، برنامه ریزی دقیق و عالمانه را برای تحقق وظایف رسانه ملی مورد تأکید قرار دادند.
حضرت آیت الله خامنه ای در ابتدای سخنان خود به موضوع اهمیت رسانه ملی در نظام جمهوری اسلامی ایران پرداختند و با اشاره به حرکت عظیم رسانه ای که با کمک رسانه های نوپدید، بوجود آمده گفتند: رسانه ملی در صحنه چنین نبرد عجیب و عظیم و درگیری ناخواسته و ناگزیر قرار دارد که همان عرصه پیچیده و بسیار مهم جنگ نرم است.
رهبر انقلاب اسلامی افراد صاحبنظر، دلسوز و دارای انگیزه را به مطالعه و بررسی دقیق ابعاد جنگ نرم فراخواندند و گفتند: در جنگ نرم، همان اهداف جنگ سخت دنبال می شود اما بصورتی فراگیرتر و عمیق تر.
ایشان به برخی پیچیدگی ها و خطرات بیشتر جنگ نرم در مقایسه با جنگ سخت اشاره کردند و افزودند: جنگ نرم برخلاف جنگ سخت، آشکار، قابل فهم و ملموس نیست و حتی در برخی موارد طرف مقابل ضربه خود را می زند اما جامعه هدف، دچار خواب آلودگی و عدم احساس حمله است.
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: جنگ های سخت معمولاً موجب برانگیخته شدن احساسات مردم و ایجاد وحدت و انسجام ملی می شود در حالیکه جنگ نرم، انگیزه های مقابله را از بین می برد و زمینه ساز ایجاد اختلاف نیز می شود.
حضرت آیت الله خامنه ای بعد از بیان خطرات به مراتب بیشتر و نگران کننده تر جنگ نرم در مقایسه با جنگ سخت گفتند: جنگ نرم فقط مخصوص ایران نیست اما در موضوع ایران، هدف اصلی از این جنگ نرمِ فکر شده و حساب شده، استحاله جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن است.
ایشان با تأکید بر اینکه تغییر باطن و سیرت به معنای تغییر انگیزه ها، شعارها، معارف انقلابی و اهداف بزرگ است، افزودند: در چارچوب اهداف جنگ نرمِ دشمن، باقی ماندن نام «جمهوری اسلامی» و حتی حضور یک معمم در رأس آن مهم نیست، مهم آن است که ایران تأمین کننده اهداف امریکا، صهیونیسم و شبکه قدرت جهانی باشد.
رهبر انقلاب اسلامی، مسئولان و مردم را آماج اصلی چنین جنگِ نرمی دانستند و خاطرنشان کردند: در مورد برنامه ریزی که در جنگ نرم برای مسئولان وجود دارد با آنان صحبت کرده و خواهم کرد اما مخاطبان اصلی جنگ نرم مردم به ویژه نخبگان، دانشگاهیان، دانشجویان، جوانان و عناصر فعال هستند.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: آنها بدنبال تأثیرگذاری بر مردم و تغییر طیف وسیعی از باورهای آنان بویژه جوانان و نخبگان هستند که باورهای اعتقادیِ دینی، سیاسی و فرهنگی مردم از جمله این باورها است.
ایشان گفتند: مردم ما باورهای اعتقادی درخصوص دین، خانواده، مسئله «زن و مرد»، استقلال، مقابله با بیگانه، مردم سالاری اسلامی و مسائل گوناگون فرهنگی دارند و طرف مقابل تلاش دارد این باورها را دستکاری کند و یا تغییر دهد.
رهبر انقلاب اسلامی، تغییر باور به گذشته را از دیگر اهداف مورد نظر در جنگ نرم برشمردند و تأکید کردند: مردم ما نسبت به رژیم فاسد و مستبد گذشته باورهایی دارند که در جنگ نرم تلاش بر این است تا این گذشته زشت و پلید و سیاه به گذشته ای درخشان و زیبا تغییر یابد.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: آنها می خواهند با تغییر باور به گذشته، نتیجه بگیرند که لزومی به وقوع انقلاب اسلامی برای از بین بردن آن گذشته، وجود نداشته است.
ایشان تغییر باور به آینده و حال را از دیگر اهداف جنگ نرم دانستند و خاطرنشان کردند: آنها می خواهند به جوان امروزی القاء کنند که وضع کنونی کشور مایه شرمندگی است و رسیدن به پیشرفت در آینده نیز غیرممکن است تا نشاط و تحرک و علم آموزی و امید به آینده را از نسل جوان بگیرند.
رهبر انقلاب اسلامی ایجاد باورهای غیرواقعی در جوانان نسبت به جهان بویژه امریکا و اروپا و ترسیم کشورهایی پیشرفته، راحت، امن و بدون مشکل از آنها را یکی دیگر از اهداف جنگ نرم برشمردند و در جمع بندی این بخش از سخنان خود گفتند: هدف اصلی و نهایی جنگ نرم طراحی شده، انحلال درونی و استحاله داخلی جمهوری اسلامی از طریق تغییر باورها و سست کردن ایمان مردم و بویژه جوانان است.
رهبر انقلاب با اشاره به امکانات سخت افزاری و نرم افزاری دشمن در جنگ نرم افزودند: همه پیشرفتهای روزافزون محیط مجازی در خدمت تحقق اهداف جنگ نرم است اما مهمتر از این امکانات و پیشرفتهای سخت افزاری، لشکر عظیم نخبگان فکری، سیاسی، ادبی، اجتماعی، و فعالان برجسته ارتباطات و رشته های مختلف هنری است که عقبه ی نرم افزاری قوی و تأثیرگذاری را برای تحقق اهداف جنگ نرم فراهم آورده است.
ایشان برنامه ریزی و کار و تلاش منسجم را از ویژگیهای بارز طراحان و مجریان جنگ نرم برشمردند و خاطرنشان کردند: در همه تولیدات و فراورده های صوتی، تصویری و مکتوب جبهه مقابل ملت ایران، مقاصد و اهداف جنگ نرم، البته عمدتاً بطور غیرمستقیم، پیگیری و القا می شود.
رهبر انقلاب در همین زمینه ترویج دین حداقلی و دین سکولار را که با هر رفتار شخصی و اجتماعی قابل انطباق است از جمله اهداف پنهان برنامه های عمدتاً اجتماعی رسانه های بیگانه خواندند و افزودند: آنها در پیگیری پیچیده اهداف خود، کاملاً جدی و دارای برنامه هستند اما ما در این زمینه عقب هستیم.
حضرت آیت الله خامنه ای، تلاشهای رسانه ملی را قابل توجه دانستند و در عین حال افزودند: باید این تلاشها را به عمق برد و اهداف مورد نظر را بدون تظاهر و درشت نمایی، در حد ظرفیت همه برنامه های صدا و سیما به صورت هنرمندانه ترویج کرد تا مخاطبان اقناع شوند و بپذیرند.
رهبر انقلاب مهمترین کار برای تحقق مشهود اهداف رسانه ملی در قبال جنگ نرم دشمنان را، دست یابی به تحلیلی مبنایی، صحیح و واقع بینانه از شرایط داخلی، منطقه ای و جهانی جمهوری اسلامی خواندند و افزودند: این تحلیل، ذهنها و جهت گیریهای سطوح مختلف مدیریتی و بدنه سازمان را منسجم می کند و پایه همه فعالیتها قرار می گیرد.
حضرت آیت الله خامنه ای، پرهیز از اغراق در تواناییها، توجه به مشکلات، تأثیرناپذیری از تبلیغات گمراه کننده بیگانگان، پرهیز از سطحی نگری، و توجه به ظرفیتهای بالفعل و بالقوه را در دستیابی به تحلیل مبنایی در صدا و سیما مؤثر دانستند و افزودند: مقایسه صحیح موقعیت کشور با دوران متناظر انقلابهای مهم جهانی، می تواند به درک و اقع بینانه از شرایط کشور، کمک کند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به مشکلات فراوان، جنگهای داخلی خونین و حتی بازگشت برخی انقلابهای معاصر جهان به رژیم های گذشته افزودند: باید موقعیت کنونی ایران را با موقعیت امریکا در حدود چهل سال پس از اعلامیه مهم استقلال آن کشور و موقعیت فرانسه پس از 4 دهه از انقلاب کبیر فرانسه مقایسه کرد تا شرایط امروز ایران و پیشرفتهای چشمگیر کشور بهتر درک شود.
رهبر انقلاب که در تبیین ضرورت دست یابی به تحلیل مبنایی و جامع الاطراف در صدا و سیما سخن می گفتند خاطرنشان کردند: در این چارچوب باید سیاه نمایی های بیگانگان را مد نظر داشت و متوجه بود که آنها در تحقق اهداف جنگ نرم، ایران را به جهانیان و حتی به خود ایرانیان واژگونه معرفی می کنند ضمن اینکه تصویر رسانه ای آنها از جهان نیز کاملاً مغرضانه است.
حضرت آیت الله خامنه ای به مسئولان و مدیران رسانه ملی پیشنهاد کردند برای دستیابی به تحلیلی پایه و واقع بینانه به مقایسه موقعیت جمهوری اسلامی با برخی کشورهای منطقه بپردازند که در 4 دهه اخیر زیر سایه آمریکا زندگی کرده اند.
ایشان گفتند: این مقایسه نشان می دهد که تسلیم، چه نتایجی دارد و ایستادگی به چه خیرات و پیشرفتهایی منجر می شود.
رهبر انقلاب پس از تشریح ضرورت برخورداری صدا و سیما از تحلیل مبنایی به عنوان پایه همه تولیدات و برنامه ها در تبیین دومین کار رسانه ملی برای پیگیری محسوس تر و هنرمندانه وظایف خود، تعریف و تدوین یک تفکر مبنایی و اصولی را ضروری خواندند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به راهبردهایی که در آغاز مسئولیت آقای سرافراز به رسانه ابلاغ شده تأکید کردند: همه این راهبردها باید دنبال و برای اجرای آنها برنامه ریزی دقیق و عالمانه شود که البته در برخی موارد کارهای خوبی شده است.
حضرت آیت الله خامنه ای برنامه ریزی عالمانه و دقیق برای تحقق راهبردهای ابلاغی صدا و سیما و راهبردی جمهوری اسلامی را از دیگر ضروریات حرکت رسانه ملی برشمردند.
ایشان رسانه ملی را رسانه نظام و کشور و انقلاب دانستند و تأکید کردند: صدا و سیما قرارگاه مقدم و فعال مقابله با جنگ نرم است و مدیران و کارکنان رسانه ملی، سرداران و سربازان این جنگ نرم هستند.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین با تشکر از زحمات مدیران و کارکنان رسانه ملی بویژه آقای سرافراز رئیس سازمان صدا و سیما، ایشان را فردی پرکار، سخت کوش، با همت، منظم، ساده زیست و بدور از تشریفات و تجملات، پاک دست، حساس در مورد بیت المال، شجاع، دارای جسارت در تصمیم گیری و خلاق و مبتکر و نوآور دانستند و خاطرنشان کردند: این ویژگی ها بسیار با ارزش و مورد تحسین است که باید استمرار داشته باشند و برای سازمان صدا و سیما به عنوان یک سازمان فرا قوه ای لازم و ضروری است.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، آقای سرافراز رئیس سازمان صداوسیما گزارشی از برنامه ها و اقدامات این سازمان بیان کرد.
رئیس سازمان صداوسیما با اشاره به چالش ها و مشکلات رسانه ملی، گفت: اصلاح ساختار اداری و همچنین اصلاح آیین نامه ها و مقررات، فراهم کردن مقدمات راه اندازی رسانه تعاملی، برنامه ریزی برای تقویت حضور در محیط وب و شبکه های اجتماعی تلفن همراه، افزایش کیفیت تولیدات رسانه ملی از جمله مهمترین فعالیتها و رویکردهای صدا و سیما است.
وی افزود: پیگیری موضوعات راهبردی همچون گفتمان انقلاب اسلامی، اقتصاد مقاومتی، سبک زندگی ایرانی اسلامی و رشد علمی، تاسیس مرکز گسترش فیلمنامه نویسی، بازطراحی و راه اندازی شبکه کودک، ایجاد گروه زیبایی شناسی و علوم شناختی، بکارگیری نیروهای جوان و مؤمن در مدیریت های مختلف، افزایش میزان مخاطبان رسانه ملی و افزایش اثرگذاری شبکه های العالم و پرس تی وی، راه اندازی خبرگزاری صداوسیما و حرفهای و روزآمد شدن شبکه خبر، تاکید بر تحلیل و تفسیر رویدادها، راه اندازی کانال های آذری، کردی و اردو در حوزه برون مرزی، بازسازی منابع آرشیوی، توجه به موسیقی دینی و آیینی و انقلابی و توجه به اعتماد و احساس امنیت مردم از دیگر برنامه ها و اقدامات رسانه ملی بوده است.
طلبه ها...
طلبه باید راه را با معرفت و علم و یقین انتخاب کن
و با معرفت و علم و یقین هم آن را ادامه دهد.
سوال جوان از یک عالم
روز مباهله مبارکباد
روز مباهله مبارکباد
محرم
مشکل این است....
عربستان...////
حاجی ها
حاجی ها
نقش حجاب و عفاف در آرامش خانواده
نقش حجاب و عفاف در آرامش خانواده
درد دل اخیر امام خامنه ای درباره اوضاع حجاب
دشمنان دنیاى ما، دشمنان آخرت ما، دشمنان عزت ما، دشمنان نظام جمهورى اسلامى، از نقاط ضعف ما استفاده میکنند؛ از حس شهوت ما، از حس غضب ما، از قدرتطلبى ما، از علاقهى ما به جلوهفروشى و خودنمائى؛ باید مراقب باشیم. بانوان عزیز هم باید مراقب باشند، دخترهاى جوان هم باید مراقب باشند…
این زندگى میگذرد؛ لذات و سختىهایش همه به طرفةالعینى میگذرد. شما در دورهى جوانى، این حرف را درست نمیفهمید. انسان در دوران جوانى خیال میکند دنیا ثابت است، ساکن است، همیشه همین جور است؛ به سن ما که رسیدید، یک نگاه میکنید، مىبینید دنیا عجب سریع میگذرد؛ چشم به هم میزنید، گذشته. خب، آن طرف: «و انّ الدّار الأخرة لهى الحیوان»؛(۷) زندگى و حیات، آنجاست. «ذلک الّذى یبشّر الله عباده»(۸) – که امروز در آیات کریمه میخواندند – بشارتهاى الهى آنجاست. هم براى آنجا، هم براى حفظ عزت کشور و پیشرفت کشور، وضع حجاب را، وضع عفاف را، وضع تقیدات و پایبندى را خانمها باید مراقبت کنند؛ این وظیفه است. خودنمائى و جلوهفروشى، یک لحظه است و آثار سوء آن براى کشور، براى جامعه، براى اخلاق، حتّى براى سیاست، آثار مخرب و ماندگار است؛ در حالى که ملاحظهى عفاف، ملاحظهى حدود شرعى در رفتار و حرکات بانوان، اگر چنانچه سختىاى داشته باشد، سختىِ کوتاهى است، اما آثارش، آثار عمیق و ماندگارى است. خود خانمها خیلى باید مراقبت کنند مسئلهى حجاب را، مسئلهى عفاف را؛ وظیفهى آنهاست، افتخار آنهاست، شخصیت آنهاست
ارزش دانشمند ودانش
1- حضرت امام علی (علیه السّلام) درباره ی ارزش علم و تفاوت افراد عالم و غیر عالم فرموده اند: کاش میدانستم کسیکه از علم بی نصیب مانده چه چیز بدست آورده است. و آنکس که از علم بهره مند شده چه چیز بدست نیاورده است.
منبع : شرح ابن ابی الحدید ، جلد 20 ، ص289، کلمه ی 299
2- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: در علم و ادب بکوشید چه آنکه عالم، عزیز و گرانقدر است، اگر چه خاندان بزرگی منتسب نباشد، اگر چه فقیر بی بضاعت باشد، و اگرچه جوان باشد.
منبع : شرح ابن ابی الحدید ، جلد 20 ، ص 332،کلمه ی 814
3- حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده اند: اطاعت از فرمان الهی و پرستش ذات اقدس او بر اثر علم است، خیر دنیا و آخرت در پرتو علم بدست می آید، و شرّ دنیا و آخرت از جهل و نادانی دامنگیر انسان میشود.
منبع : بحار ،جلد1،ص64
4- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: شایسته ی مرد عاقل آنست که نظر صائب خردمند را بر اندیشه خود بیفزاید و دانش خویش را بعلم دانشمندان پیوند دهد.
منبع : غررالحکم ،ص384
5- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: به هر نسبت که دانش آدمی زیادتر میشود توجه خود را بنفس خویش افزون میکند و برای نیل بسعادت و صلاح سعی و کوشش خود را بکار میاندازد.
منبع : مستدرک 2،ص310
6- حضرت امام علی (علیه السّلام) در ضمن وصایای خود به حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرموده اند: خوشبخت و رستگار کسی است که علم وعملش، دوستی و دشمنیش، گرفتن و رها کردنش، سخن گفتن و سکوتش، رفتار و گفتارش تنها بر اساس رضای الهی استوار باشد و بر خلاف امر پروردگار قدمی برندارد.
منبع : تحف العقول ،ص91
علم و عمل
7- حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده اند: ای اباذر، در قیامت بدترین مردم نزد پروردگار عالمی است که در جهان از دانش خود عملاً استفاده نکرده و از آن پیروی ننموده است.
منبع : لئالی اللخبار ص192
عقل و علم
8- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: عقل که غریزه ی اختصاصی انسان و از سرمایه های طبیعی بشر است با علم آموزی و تجربه اندوزی افزایش می یابد.
منبع : غررالحکم ،ص67
9- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: که تحصیل علم و دانش مایه ی تقویت و تأیید عقل آدمی است.
منبع : مستدرک 2،ص287
10- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: مطالعه ی بسیار و پی گیر در مسائل علمی، باعث شگفتی عقل و تقویت نیروی فکر و فهم است.
منبع : بحارز 1،ص52
11- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: هر آن علمی که مورد تأیید و امضاء عقل نباشد گمراهی و ضلالت است.
منبع : غررالحکم ،ص546
12- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: چه بسا مردم عالمی که عملشان باعث قتل و نابودی آنان شد.
منبع : فهرست غرر،ص269
13- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: علمی که با آنان هدایت خود را فاسد و تباه سازی بدترین علم است.
منبع : غررالحکم ،ص444
غرور علم
14- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: شایسته است انسان عاقل، خویشتن را از مستی ثروت، از مستی علم ودانش، از مستی تمجید و تملّق، از مستی جوانی مصون نگاه دارد. زیرا هر یک از این مستی ها مسموم و پلیدی دارد که عقل را زائل می کند و آدمی را خفیف و بی شخصیّت مینماید.
منبع : غررالحکم،ص862
تجربه و علم
13- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: هر کس از وقایع گذشتگان عبرت بگیرد بینا میشود، کسی که بصیرت و بینائی پیدا کرد می فهمد، و آنکس که فهمید عالم میشود.
منبع : سفینه ((عبر))ص146
14- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: تجربه های زندگی، دانش مفید و ثمر بخشی است.
منبع : غررالحکم، ص35
15- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: تجربیّات، به مردم دانش تازه می آموزد.
منبع : بحار 1،ص43
16- حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرموده اند: انسان عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود یعنی انسان عاقل همواره تجربیّات خود را بخاطر میسپارد و عملاً به کار می بندد و اگر یک بار اشتباه کرد دوبار آنرا تکرار نمی کند.
منبع : تحف القول ،ص96
طالبان علم
24- حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرموده اند: طالبان علم، سه گروه اند و تو آنان را به ذات و صفاتشان بشناس: گروهی برای کارهای جاهلانه و بحث های خصومت آمیز درس می خوانن . گروهی برای گردن فرازی و فریبکاری تحصیل می کنند، و گروه سوّم ، علم را برای فهمیدن و تعقّل کردن فرا میگیرند.
گروه اول با سخنان خود مردم را می آزارند و در بحث های علمی مجادله و لجاجت میکنند، اینان درس میخوانند تا در مجلس عمومی با حضور مردم سخن علمی بگویند، معلومات خود را به رخ این و آن بکشند و با نیروی دانش دیگران را شکست دهند و برتری خود را اثبات نمایند.
گروه دوم وقتی با اقران و امثال خود مواجه می شوند، تکبّر می کنند و بر اثر غرور علمی، آنان را با دیده ی تحقیر می نگرند و موقعیکه با ثروتمندان پست تر از خود بر خورد مینمایند به مکر و فریب دست می زنند و تملّق می گویند تا توجه آنان را به خود جلب کنند و از ثروتشان بهره مند کردند.
واضح است که تنها گروه سوّم در تحصیل علم، هدف صحیح و منزّه دارند و ممکن است در پرتو دانش خود به کمال انسانی نائل گردند، ولی گروه اوّل و دوّم گرچه درس می خوانند و از پی تحصیل علم می روند امّا اخلاق بد و رفتار ناپسندشان سدّ راه سعادت آنها است و نمی توانند از معلومات خویش به شایستگی استفاده نمایند.
منبع : کافی ،جلد1،ص49
25- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: تملّق گفتن و حسد بردن از خلقیات مردم با ایمان نیست مگر در راه فرا گرفتن علم و دانش.
منبع : تحف العقول ص207
تفکر و اندیشه
38- حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرموده اند: بهترین عبادت ادامه ی تفکر است درباره ی خدا و نیروی او
منبع : اصول کافی جلد 4، ص 175
39- معمر بن خلاد گوید: از حضرت امام رضا (علیه السّلام) شنیدم می فرمودند: عبادت به نماز و روزه ی بسیار نیست، همانا عبادت به تفکر در کار خدا عزوجل است.
منبع : اصول کافی جلد 4، ص 177
40- حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرموده اند: اندیشه و فکر دعوت می کند به نیکویی کردن و عمل به آن
منبع : اصول کافی جلد 4، ص 177
41- آنان که خدا را ایستاده و نشسته و خوابیده یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند که پروردگارا! این ( جهان) را بیهوده نیافریده ای، پاکی برای توست، پس ما را از عذاب آتش نگاه دار.
منبع:سوره ی آل عمران-191
42- حضرت امام حسن عسگری (علیه السّلام) فرموده اند: معیار بندگی و عبادت، بسیاری روزه و نماز یعنی صوم و صلاة نیست بلکه عبادت، بسیاری تفکر در آفریده ی خداوند و تعقل در آیات حکیمانه ی پروردگار جهان است.
منبع: بحار17،ص216
43- حضرت امام علی (علیه السّلام) به فرزندش حضرت مجتبی(علیه السّلام) فرموده اند: هیچ عبادتی همانند تفکر و مطالعه در مصنوعات الهی نیست.
منبع: سفینه،(( فکر))،ص382
44- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: بالاتر از هر عبادتی به کار انداختن نیروی تفکر و تعقل است.
منبع: فهرست غرر،ص314
45- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: فضیلت درک و فهم مطالب علمی به مراتب نافع تراز فضیلت تکرار و خواندن و فراگرفتن آن است.
منبع: غررالحکم، ص517
46- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: مردم اجتماع، دو گروهند، گروه اول کسانی هستند که در تحصیل دانش مدارجی را پیموده و عالمند. گروه دوم آنانند که به تحصیل علم اشتغال دارند. جز این دو گروه سایر افراد جامعه وحشیان حیوان صفتند.
منبع: فهرست غرر،ص267
47- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرمودند: مطالب حکیمانه را فرا گیرید ولو گوینده ی آن مشرک باشد.
منبع: اثبات الهداة،ج1،ص46-47
48- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرمودند: در سخن نظر به گوینده مکنید بلکه نظر به گفتار نمایید یعنی گفتار صحیح را از هر که گفته است بگیرید.
منبع: اثبات الهداة،ج1،ص46-47
49- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرمودند: به وسیله ی علم است که خداوند اطاعت و عبادت می شود. با علم، معرفت خداوند و توحید او حاصل می شود، به وسیله ی علم صله ی رحم انجام، و حلال از حرام شناخته می شود و علم پیشوای عقل، تابع آن است و سعادتمندان بدان الهام می یابند و تیره بختان، محروم می شوند.
منبع : البحار ١/١۶۶
50- حضرت امام علی (علیه السّلام) می فرمایند: کسی که با کتابها خود را آرامش دهد، هیچ آرامشی را از دست ندهد.
منبع: شرح غرر الحکم۵⁄٢٣٣
51- حضرت امام علی (علیه السّلام) می فرمایند: سر آمد فضیلتها علم است. نقطه پایان فضیلتها علم است.
منبع: شرح غرر الحکم۴⁄۴٩و٣۵٧
52- حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم) می فرمایند: اگر روزی بر من بیاید که در آن روز بر دانش خود نیفزایم که به خدای تعالی نزدیکم گرداند طلوع خورشید آن روز بر من مبارک مباد.
منبع : کنز العمال ١٠/١٣۶
53- حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم) می فرمایند: دانش را پیش از در گذشت دانشمندان بنویسید؛ زیرا با مرگ دانشمندان، دانش [آنان] نیز از بین می رود.
منبع : کنزالعمال ١٠/١۴۴
54- حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم) می فرمایند: ای ابوذر!نشست یک ساعته در گفتگوی علمی نزد خداوند پسندیده تر از هزار شب عبادت است که هر شب هزار رکعت نماز گزارده شود، و نشست یک ساعته در گفتگوی علمی نزد خداوند از هزار جنگ در راه خدا و خواندن همه ی قرآن، پسندیده تر است.
منبع : البحار ١/٢٠٣
عید غدیر خم
استاد جعفری
تعریف عشق
آیه انتظار
انسان لحظهای نمیتواند خود را از این غم فارغ بداند..
انسان لحظهای نمیتواند خود را از این غم فارغ بداند..
دفتر رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (یکشنبه) در ابتدای جلسه درس خارج فقه در سخنانی با اشاره به فاجعه بزرگ منا، تأکید کردند: دنیای اسلام سؤالات زیادی در این خصوص دارد و حکام عربستان بجای فرافکنی، باید با عذرخواهی از امت اسلامی و خانوادههای داغدار، مسئولیت خود را در این حادثه سنگین بپذیرند و به لوازم آن عمل کنند. حضرت آیت الله خامنهای، حادثه تلخ منا و تبدیل شدن عید قربان به عزای امت اسلامی را یادآور شدند و افزودند: انسان لحظهای نمیتواند خود را از این غم فارغ بداند و این غم در چند روز اخیر بر دلهای ما و همه مسلمانان سنگینی می کند. رهبر انقلاب، فرافکنی حکام عربستان و سر باز زدن از پذیرش مسئولیت این فاجعه را نادرست و اقدامی عقیم و بی اثر خواندند و گفتند: دنیای اسلام سؤالات زیادی دارد و جان باختن بیش از هزار نفر در این حادثه مسئله کوچکی نیست، بنابراین جهان اسلام باید برای این مسئله فکر کند. ایشان همچنین تأکید کردند: این قضیه فراموش نخواهد شد و ملتها به طور جدی آن را دنبال خواهند کرد و سعودیها نیز باید به جای فرافکنی و متهم کردن این و آن، مسئولیت خود را بپذیرند و از امت اسلامی و خانوادههای داغدار عذرخواهی کنند.
عید قربان
هفته دفاع مقدس
هفته دفاع مقدس
عشق چادر:
اگر لامپی...:
بانوی خوبم....:
در گرمایی آفتاب....:
صلوات:
خیابانها را به نام شهدا کردیم:
انتظار
خدایا:
هروقت خواستی گناه کنی:
حضرت آیت الله بهجت
هفته دفاع مقدس
سوال بی حجاب از با حجاب
از فرمایشات امام علی(ع)
فرماشات امام علی(ع)
توصیه های اخلاقی ایت الله بهجت
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله وحده، و الصلاة علی سید انبیائه و علی آله الطیبین و اللعن علی أعدائهم اجمعین.
جماعتی از مؤمنین و مؤمنات، طالب نصیحت هستند، بر این مطالب، اشکالات وارد است، از آنجمله:
۱٫ نصیحت در جزییات است، و موعظه اعم است از کلیات و جزییات.
ناشناس ها همدیگر را نصیحت نمی کنند.
2. «من عمل بما علم، ورثه الله علم ما لم یعلم»۱
- «من عمل بما علم کفی ما لم یعلم»۲
- «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»۳
[به] آن چه می دانید عمل کنید، و آن چه نمی دانید احتیاط کنید تا روشن شود و اگر روشن نشد بدانید که بعض معلومات را زیر پا گذاشته اید، طلب موعظه از غیر عامل، محل اعتراض است، و قطعاً مواعظی را شنیده اید و می دانید، عمل نکردید وگرنه روشن بودید.
3. همه می دانند که «رساله ی عملیه» را باید بنگرند و بخوانند و بفهمند و تطبیق عمل بر آن نمایند و حلال و حرام را با آن تشخیص بدهند؛ پس نمی توانند بگویند: «ما نمی دانیم چه بکنیم و چه نکنیم».
4. کسانی که به آن ها عقیده دارید نظر به اعمال آن ها نمایید، آن چه می کنند از روی اختیار بکنید، و آن چه نمی کنند از روی اختیار نکنید؛ و این از بهترین راه های وصول به مقاصد علیه است «کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم»۴ مواعظ عملیه بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قولیه است.
5. از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز و ادعیه ی مناسبه اوقات و امکنه در تعقیبات و غیر آن ها و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه و زیارات علما و صلحا و هم نشینی با آن ها، از مرضیات خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم است و باید روز به روز مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
و برعکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش۵ از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه ی حاصله ی از عبادات و زیارات و تلاوت ها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان مبدل می شوند؛ پس مجالست با ضعیف الایمان – در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آن ها – سبب می شود که ملکات حسنه ی خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده ی آن ها را یاد بگیرد:
«جالسوا من یذکرکم الله رؤیته، و یزید فی عملکم منطقه و یرغبکم فی الاخرة عمله».۶
امام صادق علیه السلام می فرمایند: با کسانی نشست و برخاست کنید که برخورد و دیدن آنان، شما را به یاد خدا آورد و گفتارشان موجب افزونی دانش شما، و اعمال آنان موجب رغبت و تمایل شما به آخرت گردد.۶٫ از واضحات است که ترک معصیت در اعتقاد و عمل بی نیاز می کند از غیر آن؛ یعنی غیر محتاج است به آن و او محتاج غیر نیست، بلکه مولد حسنات و دافع سیئات است: (و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون)؛ [یعنی] عبودیت ترک معصیت در عقیده و عمل.
بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم!! غافلند از این که معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم کبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع برای تخویف،۸ إیذاء محرم است؛ [و] تبسم به عاصی برای تشویق، اعانت بر معصیت است.
محاسن اخلاق شرعیه و مفاسد اخلاق شرعیه در کتب و رسائل عملیه متبین شده اند.
دوری از علما و صلحا سبب می شود که سارقین دین، فرصت را غنیمت بمشارند و ایمان و اهلش را به ثمن های بَخس۹ و غیر مبارک بخرند، همه این ها مجرب و دیده شده است.
از خدا می خواهیم که عیدی ما را در اعیاد شریفه ی اسلام و ایمان، موفقیت به «عزم راسخ ثابت دائم بر ترک معصیت» قرار بدهد که مفتاح سعادت دنیویه و اخرویه است، تا این که ترک معصیت ملکه بشود؛ و معصیت برای صاحب ملکه به منزله زهر خوردن برای تشنه یا میته خوردن برای گرسنه است.
البته اگر این راه تا آخر مشکل بود و به سهولت و رغبت منتهی نمی شد، از خالق قادر مهربان مورد تکلیف و ترغیب و تشویق نمی شد.
«و ما توفیقی إلا بالله، علیه و توکلت و إلیه أنیب و الحمدلله أولاً و آخراً و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین»
انتظار
هفته دفاع مقدس
دستورالعمل های اخلاقی آیت الله بهجت (ره) - بالاترین ذکر از نگاه حضرت آیت الله بهجت(ره)
بالاترین ذکر از نگاه حضرت آیت الله بهجت(ره)
مراجعهکننده: میخواهیم برویم اصفهان، یک ذکری یک دعایی یادمان بدهید.
آقا: اصفهان یا مازندران یا خراسان، فرق نمیکند. بالاترین ذکر، همین ذکری است که عرض میکنم: نیت بکند که اگر خدا به او صد سال عمر داد، یک دفعه عالماً عامداً مختاراً معصیت خدا را نکند. این بالاترین ذکر است. ذکر عملی است! اگر همه ما این ذکر را داشته باشیم، همه ما با فضل خدا اهل بهشتیم، اگر این ذکرمان دوام داشته باشد. دوامش هم [به این است که] اگر حدوث داشته باشد، دوام دارد. چرا؟! به جهت اینکه لطف خدا بیشتر است؛ «من تقرب الیّ شبراً تقربتُ الیه باعاً؛ هر که وجبی به من نزدیک شود؛ یک باع[۱] به او نزدیک میشوم». خدا بیشتر میخواهد که بنده نزدیک او برود، از اینکه بنده بخواهد دوست داشته باشد نزدیک خدا برود، که نمیداند نزدیک خدا چه میشود و چه هست و چی میبیند. بهشت میبیند؛ همیشه.
دستورالعمل های اخلاقی آیت الله بهجت (ره)
۱. دستورالعمل اول
الحمدلله رب العالمین، و الصلاة علی سید الأنبیاء و المرسلین، و علی آله سادة الأوصیاء الطاهرین و علی جمیع العترة المعصومین، واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین.
جماعتی از این جانب، طلب موعظه و نصیحت می کنند؛ اگر مقصودشان این است که بگوئیم و بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر، بگوییم و بشنوند، حقیر عاجزم و بر اهل اطلاع پوشیده نیست.
و اگر بگویند کلمه ای می خواهیم که امّ الکلمات باشد و کافی برای سعادت مطلقه دارین باشد، خدای تعالی قادر است که از بیان حقیر، آن را کشف فرماید و به شما برساند.
پس عرض می کنم که غرض از خلق، عبودیت است ( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. سوره ذاریات/۵۶ ) و حقیقت عبودیت؛ ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.
و ترک معصیت، حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت «ولا أقول سبحان الله و الحمد لله، لکنه ذکر الله عند حلاله و حرامه».
ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبیّ و وصیّ، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آنکه عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت [کنید]، خودش توضیح خود را می دهد.
اگر بگویید چرا خودت عامل نیستی؟! می گویم: « اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هر چه عالمیم، شاید حاضر به این حضور و بیان نمی شدیم »؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شاید به مقصود برساند؛ « ما أخذ الله علی العباد أن یتعلّموا حتی أخذ علی العماء أن یعلّموا».
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی، نصیحت عملّیه بالاتر است از نصایح قولیه «کونوا دعاة إلی الله بغیر أاسنتکم»
وفقّنا الله و ایاکم لما یرضیه و جنبنا جمیعاً عن ما یسخطه و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته والحمدلله أولاً و آخراً والصلوة علی محمد و آله الطاهرین واللعن علی أعدائهم أجمعین. / مشهد، ربیع الثانی ۱۴۲۰
۲. دستور العمل دوم
کوچک و بزرگ باید بدانیم: راه یگانه برای سعادت دنیا و آخرت، بندگی خدای بزرگ است؛ و بندگی، در ترک معصیت است در اعتقادیات و عملیات.
آنچه را که دانستیم، عمل نماییم و آنچه را که ندانستیم، توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود، هرگز پشیمانی و خسارت، در ما راه نخواهد داشت؛ این عزم اگر در بنده، ثابت و راسخ باشد، خدای بزرگ، اولی به توفیق و یاری خواهد بود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین، واللعن علی أعدائهم أجمعین/ مشهد ربیع الثانی ۱۴۲۰.
۳. دستور العمل سوم
گفتم که: الف، گفت: دگر؟ گفتم: هیچ
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است
بارها گفته ام و بار دگر می گویم: « کسی که بداند هر که خدا را یاد کند، خدا همنشین اوست، احتیاج به هیچ وعظی ندارد، می داند چه باید بکند و چه باید نکند؛ می داند که آنچه را که می داند، باید انجام دهد، و در آنچه که نمی داند، باید احتیاط کند.»
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته/الاقل محمد تقی البهجة
۴. دستور العمل چهارم
الحمدلله وحده، و الصلاة علی سید انبیائه و علی آله الطیبین، و اللعن أعدائهم اجمعین.
جماعتی از مؤمنین و مؤمنات، طالب نصیحت هستند؛ بر این مطالبه، اشکالاتی وارد است، از آن جمله:
۱. نصیحت در جزئیات است، و موعظه، اعمّ است از کلیات و جزئیات؛ ناشناسها و همدیگر را نصیحت نمی کنند.
۲. «من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم»؛ «[من عمل بما علم] کفی ما لم یعلم» ؛ (والذین جاهدوا فینا، لنهدینهم سبلنا).
آنچه می دانید، عمل کنید؛ و در آنچه نمی دانید؛ احتیاط کنید تا روشن شود؛ و اگر روشن شد، بدانید که بعض معلومات را زیر پا گذاشته اید؛ طلب موعظه از غیر عامل، محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظی را شنیده اید و می دانید، عمل نکردید، و گرنه روشن بودید.
۳. همه می دانند که «رساله عملیه» را باید بگیرند و بخوانند و بفهمند، و تطبیق عمل بر آن نمایند، و حلال و حرام را با آن تشخیص بدهند؛ و همچنین مدارک شرعیه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نمی توانند بگویند:
«ما نمی دانیم چه بکنیم و چه نکنیم.»
۴. کسانی که به آنها عقیده دارید، نظر به اعمال آنها نمایید، آنچه می کنند از روی اختیار، بکنید، و آنچه نمی کنند از روی اختیار، نکنید؛ و این، از بهترین راه های وصول به مقاصد عالیه است؛ «کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم »؛
مواعظ عملیه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قولیه است.
۵. از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه، در تعقیبات وغیرآنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زیارت علما و صلحاء و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول(ص) است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
و بر عکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل می شوند؛ پس، مجالست با ضعیف الایمان- در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنها- سبب می شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد:
«جالسوا من یذکرکم الله رؤیته، و یزید فی علمکم منطقه، و یرغبکم فی الاخرة عمله.»
۶. از واضحات است که ترک معصیت در اعتقاد و عمل، بی نیاز می کند از غیر آن؛ یعنی غیر، محتاج است به آن، و او محتاج غیر نیست، بلکه مولد حسنات و دافع سیئات است: (و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون.) عبودیت ترک معصیت در عقیده و عمل.
بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم!! غافلند از اینکه معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع، برای تخویف، إیذاءِ محرم است؛ [و] تبسم به عاصی، برای تشویق، اعانت بر معصیت است.
محاسن اخلاق شرعیه و مفاسد اخلاق شرعیه، در کتب و رسائل عملیه، متبین شده اند. دوری از علما و صلحا، سبب می شود که سارقین دین، فرصت را غنیمت بشمارند و ایمان و اهلش را بخرند به ثمنهای بَخس و غیر مبارک، همه اینها مجرب و دیده شده است.
از خدا می خواهیم که عیدی ما را در اعیاد شریفه اسلام و ایمان، موفقیت به «عزم راسخ ثابت دائم بر ترک معصیت» قرار بدهد که مفتاح سعادت دنیویه و اخرویه است، تا اینکه ملکه بشود ترک معصیت؛ و معصیت برای صاحب ملکه، به منزله زهر خوردن برای تشنه است، یا میته خوردن برای گرسنه است.
البته اگر این راه تا آخر، مشکل بود و به سهولت و رغبت، منتهی نمی شد، مورد تکلیف و ترغیب و تشویق از خالق قادر مهربان نمی شد.
«و ما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت، و إلیه انیب.»
و الحمدلله أولاً و آخراً، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین/ الأقل محمد تقی البهجة/ ۱۷ ربیع المولود ۱۴۱۹
۵. دستور العمل پنجم
کسی که به خالق و مخلوق، متیقن و معتقد باشد، و با انبیاء و اوصیاء صلوات الله علیهم، جمیعاً مرتبط و معتقد باشد، و توسل اعتقادی و عملی به آنها داشته باشد، و مطابق دستور آنها حرکت و سکون نماید، و در عبادات، «قلب» را از غیر خدا، خالی نماید، و فارق القلب، نماز را که همه چیز تابع آن است انجام دهد، و با مشکوکها، تابع امام عصر عجل الله له الفرج باشد، و هر که را امام، مخالف خود می داند با او مخالف باشد، و هر که را موافق می داند با او موافق، [و] لعن نماید ملعون او را، و ترحم نماید بر مرحوم او و لو علی سبیل الاجمالی؛ هیچ کمالی را فاقد نخواهد بود و هیچ وِزر و بالی را واجد نخواهد بود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته/ العبد محمد تقی البهجة
۶. دستور العمل ششم
هیچ ذکری، بالاتر از «ذکر عملی» نیست؛ هیچ ذکر عملی، بالاتر از «ترک معصیت در اعتقادیات و عملیات نیست.»
و ظاهر این است که ترک معصیت به قول مطلق، بدون «مراقبه دائمیه»، صورت نمی گیرد.
والله الموفق/العبد محمد تقی البهجة
۷. دستور العمل هفتم
من کلام علی علیه السلام:
«إعلم أن کل شیء من عملک تبع لصلاتک: بدان که هر چیزی از عمل تو تابع نماز توست»؛
علیکم بالمحافظة علی الصلوات الخمس فی اوائل أوقاتها و بالإقبال بالکل إلیه تعالی فیها، لا تفوتکم السعادة إن شاء الله تعالی: بر شما باد به محافظت بر نمازهای پنج گانه در اولین وقتهای آنها؛ و بر شما باد به روی نمودن و توجّه با تمام وجود بسوی خدای تعالی؛ {در این صورت} سعادت را از دست نخواهید داد إن شاء الله تعالی.
وفقنا الله و ایاکم لمراضیه و جنبنا سخطه بمحمد و آله الطاهرین صلوات علیهم أجمعین.
۸. دستور العمل هشتم
جماعتی هستند که وعظ و خطابه و سخنرانی را که مقدمه عملیات مناسبه می باشند، با آنها معامله ذی المقدمه می کنند، کأنه دستور این است که «بگویند و بشنوند، برای اینکه بگویند و بشنوند!» و این اشتباه است.
تعلیم و تعلم، برای عمل، مناسب است و استقلال ندارند. برای تفهیم این مطلب و ترغیب به آن فرموده اند: «کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم» با عمل بگویید و از عمل یاد بگیرید و عملاً شنوایی داشته باشید.
بعضی می خواهند معلم را تعلیم نمایند، حتی کیفیت تعلیم را از متعلمین یاد بگیرند.
بعضی «التماس دعا» دارند، می گوییم «برای چه؟» درد را بیان می کنند، دوا را معرفی می کنیم، به جای تشکر و به کار انداختن، باز می گویند: «دعا کنید!»
دور است آنچه می گوییم و آنچه می خواهند؛ شرطیت دعا را با نفسیت آن مخلوط می کنند. ما از عهده تکلیف، خارج نمی شویم، بلکه باید از عمل، نتیجه بگیریم و محال است عمل، بی نتیجه باشد و نتیجه، از غیر عمل، حاصل شود؛ این طور نباشد:
پی مصلحت، مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند!
خدا کند قوال نباشیم، فعّال باشیم؛ [مبادا] حرکت عملیه بدون علم بکنیم [و] توقف با علم بکنیم.
آنچه می دانیم بکنیم، در آنچه نمی دانیم، توقف و احتیاط کنیم تا بدانیم؛ قطعاً این راه پشیمانی ندارد.
به همدیگر نگاه نکنیم، بلکه نگاه به «دفتر شرع» نماییم و عمل و ترک را مطابق با آن نماییم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۹. دستور العمل نهم
آقایانی که طالب مواعظ هستند، از ایشان سؤال می شود: آیا به مواعظی که تا حال شنیده اید، عمل کرده اید، یا نه؟
آیا می دانید که: «هر که عمل کرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم می فرماید.»؟
آیا اگر عمل به معلومات - اختیاراً ـ ننماید، شایسته است توقع زیادتی معلومات؟
آیا باید دعوت به حق، از طریق لسان باشد؟ آیا نفرموده: «با اعمال خودتان، دعوت به حق بنماید»؟
آیا طریق تعلیم را باید یاد بدهیم، یا آنکه یاد بگیریم؟
آیا جواب این سؤالها از قرآن کریم:
(والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا)، و از کلام معصوم: «من عمل بما علم، ورثه الله علم ما لم یعلم » و «من عمل بما علم، کفی ما لم یعلم»، [ روشن نمی شود؟]
خداوند توفیق مرحمت فرماید که آنچه را می دانیم، زیر پا نگذاریم و در آنچه نمی دانیم، توقف و احتیاط نمائیم تا معلوم شود.
وما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت و إلیه انیب.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته/الاقل محمد تقی البهجة/ مشهد مقدس/ یکشنبه ۱۳۷۵ هـ.ش./ مطابق با ربیع الاول ۱۴۱۷ هـ.ق.
۱۰. دستور العمل دهم
همه می دانیم که رضای خداوند اجّل، با آنکه غنی بالذات [است] و احتیاج به ایمان بندگان و لوازم ایمان آنها ندارد، در این است [که]:
بندگان، همیشه در مقام تقرب به او باشند، پس می دانیم که برای حاجت بندگان به تقرب به مبدأ الطاف و به ادامه تقرب، [ خداوند] محبت به یاد او و ادامه یاد او دارد.
پس می دانیم به درجه اشتغال به یاد او، انتفاع ما از تقرب به او، خواهد بود؛ و در طاعت و خدمت او، هر قدر کوشا باشیم به همان درجه، متقرب و منتفع به قرب خواهیم بود؛ و فرق بین ما و سلمان سلام الله علیه، در درجه طاعت و یاد او که مؤثر در درجه قرب ما است، خواهد بود.
و آنچه می دانیم که اعمالی در دنیا محل ابتلاء ما خواهد شد، باید بدانیم؛ که آنها هر کدام مورد رضای خداست، ایضاً خدمت و عبادت و طاعت او محسوب است.
پس باید بدانیم که هدف باید این باشد که تمام عمر، صرف در یاد خدا و طاعت او و عبادت، باید باشد، تا به آخرین درجه قرب مستعد خودمان برسیم، و گرنه بعد از آنکه دیدیم بعضی، به مقامات عالیه رسیدند و ما بی جهت، عقب ماندیم، پشیمان خواهیم شد.
وقفنا الله لترک الاشتغال بغیر رضاه بمحمد و آله صلوات الله علیهم اجمعین/ الأقل محمد تقی بهجة/ مشهد مقدس/ چهارشنبه ۱۳۷۵ هـ ش/ مطابق با ربیع الاول ۱۴۱۷ هـ ق
۱۱. دستور العمل یازدهم
الحمدلله وحده و الصلاة علی سید الانبیاء محمد و آله سادة الأوصیاء الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم من الأولین و الآخرین.
و بعد، مخفی نیست بر اولی الألباب که اساسنامه حرکت در مخلوقات، شناختن محرّک است که حرکت، احتیاج به او دارد، و شناختن ما منه الحرکه و ما إلیه الحرکه و ما له الحرکه، یعنی بدایت و نهایت و غرض، که آن به آن، ممکنات، متحرک به سوی مقصد می باشند.
فرق بین عالم و جاهل، معرفت علاج حوادث و عدم معرفت است؛ و تفاوت منازل آنها در عاقبت، به تفاوت مراتب علم آنها است در ابتدا.
پس، اگر محرک را شناختیم و از نظم متحرکات، حسن تدبیر و حکمت محرّک را دانستیم، تمام توجه ما به اراده تکوینیه و تشریعیه اوست، خوشا به حال شناسنده، اگر چه بالاترین شهید باشد؛ و وای به حال ناشناس، اگر چه فرعون زمان باشد.
در عواقب این حرکات، جاهل می گوید: «ای کاش خلق نمی شدم»، عالم می گوید: «کاش هفتاد مرتبه، حرکت به مقصد نمایم و باز بر گردم و حرکت نمایم و شهید حق بشوم».
مبادا از زندگی خودمان، پشیمان شده بر گردیم؛ صریحاً می گویم: ـمثلاًـ اگر نصف عمر هر شخصی در یاد منعم حقیقی است و نصف دیگر در غفلت، نصف زندگی، حیات او محسوب و نصف دیگر، ممات او محسوب است، با اختلاف موت، در اضرار به خویش و عدم نفع.
خداشناس، مطیع خدا می شود و سر و کار با او دارد؛ و آنچه می داند موافق رضای اوست، عمل می نماید؛ و در آنچه نمی داند، توقف می نماید تا بداند؛ و آن به آن، استعلام می نماید و عمل می نماید، یا توقف می نماید؛ عملش، از روی دلیل؛ و توقفش، از روی عدم دلیل.
آیا ممکن است بدون اینکه با سلاح اطاعت خدای قادر باشیم، قافله ما به سلامت از این رهگذر پر خطر، به مقصد برسد؟ آیا ممکن است وجود ما از خالق باشد و قوت ما از غیر او باشد؟ پس قوت نافعه باقیه نیست، مگر برای خداییان، و ضعفی نیست مگر برای غیر آنها.
حال اگر در این مرحله، صاحب یقین شدیم، باید برای عملی نمودن این صفات و احوال، بدانیم که این حرکت محققه از اول تا به آخر، مخالفت با محرّک دواعی باطله است، که اگر اعتنا به آنها نکنیم، کافی است در سعادت اتصال به رضای مبدأ اعلی: «أفضل زاد الراحل إلیک عزم إرادة».
والحمدلله اولاً و آخراً، و الصلاة علی محمدو آله الطاهرین و اللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین./ مشهد مقدس چهارشنبه مرداد ماه هـ.ش/ مطابق با ربیع الاول ۱۴۱۷ هـ. ق
*****
نماز اول وقت در کلام آیت الله بهجت (ره)
خواندن نماز اول وقت جماعت ، به نوعی امر به معروف عملی است که اگر با خلوص نیت همراه باشد می تواند موجب بیداری قلوب بندگان خدا شده و آنان را نسبت به دستورات دینی ترغیب نماید.
مراقبت بر نماز اول وقت ، روحیه ی ایمان را در انسان تقویت نموده و همین مراقبت دایمی هر چند که با حضور قلب همراه نباشد ، انسان را به نماز با حضور قلب کامل می رساند و قلب آدمی را سرشار از محبت و معرفت الهی می نماید.
تأثیر نماز اول وقت
کسانی که ملتزم به نماز ، در اوّل وقتش هستند و ملتزم به « صلات کامله » هستند ، اگر قدری مراقب خودشان باشند و ببینند حال بعد از صلاتشان با حال قبل از صلاتشان فرق کرد و این فرق را اختیاراً از دست ندهند ، امید است به این که از « ألَّذِینَ هُم عَلَی صَلاتِهِم دَائِمُون ؛ همان کسانی که دائماً در حال نماز هستند » باشند ؛ همیشه مُصلّی باشند ؛ یعنی همیشه متذکّر باشند . نمازی را که برای تذکّر خوانده است ؛ تذکّر ، در او ایجاد یک روحیه ی قوی می کند ، که با واسطه ی آن روحیه ی قوی ، همیشه به یاد خدا می باشد و همیشه این قوّت خودش را حفظ می کند .
از فایده های نماز جماعت اول وقت
این که شب و روز اگر نماز جماعت را اول وقت بخوانند ، ثواب زیای دارد ، برای این است که علاوه بر این که خودشان جماعت خوانده اند ، دیگران را هم به جماعت می اندازند . همین جماعت عدّه ای در اوّل وقت ، حافظ نماز آخر وقت دیگران است که فرادی می خوانند ؛ اگر چه [ جماعت را ] خیلی هم مختصر بخوانند . همین ها محکوم سازی نماز خواندن مردم است . آن ها می گویند : « بعضی این قدر به نماز در اول وقت اهمیّت می دهند ؛ حالا ما در آخر وقت هم نماز نخوانیم ؟! » این ، کأنّه سند نماز برای دیگران است .
( گوهر های حکیمانه ، انتشارات خادم الرضا (ع) ، صفحات ۱۲۳ و ۱۲۶ )
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى 94/6/25
بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
الحمدلله ربّ العالمین، والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
خیلی خوشآمدید برادران و خواهران عزیز! یکی از شیرینترین دیدارها برای این حقیر، همیشه دیدار با شماها است؛ چه آنهایی که یادگاران دوران دفاع مقدّسید و ارزشمندترین خاطرات را در ذهن ما زنده میکنید، چه جوانهای عزیز و نسلهای بعدی که در طول این چند ده سال به این مجموعهی مبارک ملحق شدهاند. امیدواریم انشاءالله برکات الهی شامل حال همهی شما باشد و بتوانید آن راه مستقیم -صراط مستقیم- و جهاد مقدّس را در همهی احوال دنبال کنید که این، راز سعادت و نجاح بشر در دنیا و آخرت است.
اوّلاً ماه مبارک ذیحجّه ماه مهمّی است، قدر بدانیم. بجز عید شریف غدیر و عید مبارک قربان، آنچه در این ماه -غیر از این دو مناسبت- مهم است، مناسبت عرفه است؛ روز عرفه را قدر بدانید؛ خود را برای ورود به درگاه خشوع در مقابل پروردگار آماده کنیم. روز بزرگی است روز عرفه. ما دچار غبارگرفتگی و زنگزدگی در دلهایمان میشویم؛ تضرّع، خشوع، ذکر، توسّل، این زنگها را و این غبارها را میزداید و روزهای مشخّصی، فرصتهای برتری برای این زنگزدایی و رنگزدایی و غبارروبی هست که از جملهی برترینِ آنها عرفه است. روز عرفه را قدر بدانید. از ظهر عرفه تا غروب عرفه ساعات مهمّی است؛ لحظهلحظهی این ساعات مثل اکسیر، مثل کیمیا حائز اهمّیّت است؛ اینها را با غفلت نگذرانیم.
یک نمونه [از اعمال]، این دعای عجیب امام حسین (علیهالسّلام) در عرفه است که مظهر خشوع و تذلّل و ذکر و مظهر ابتهال(۲) در مقابل پروردگار است. یک نمونهی دیگر دعای امام سجاد (سلاماللهعلیه) در صحیفهی سجّادیّه است.(۳) اینها را با تأمّل و با تفکّر بخوانید؛ این توشهی شما است.
راهی که شما [در پیش] دارید، راه طولانی، دشوار و بسیار ارزشمندی است. خب، راههای زندگی زیاد است؛ همه دارند زندگی میکنند، همه دارند نان درمیآورند، کار میکنند -کارهای مباح، کارهای مستحب، کارهای حرام- امّا این راهی که شما انتخاب کردید، راه بینظیری است؛ جواهر است در قبال خاکوخاشاک و سنگریزهها؛ راه مهمّی است. از جملهی آن راههای زندگی است که تاریخ را میسازد، ملّتها را سربلند میکند، کشورها را نجات میدهد، آیندهها را میسازد و برتر از همه، رضوان الهی و بهشت اخروی و دنیوی را نصیب شما میکند؛ این راه، یک چنین راهی است. خب، طبعاً به موازات اهمّیّت این راه، خستگیها و دشواریها و خاروخاشاکها هم در این راه زیاد است؛ نیرو لازم دارد، نشاط لازم دارد؛ این اعمال، این توجّهات، آن نشاط را در شما بهوجود میآورد. از معنویّت، از توسّل، از خشوع غافل نباشید. هر دقیقهی تضرّع در مقابل پروردگار، یک ذخیرهی ارزشمندی در دل انسان بهوجود میآورد. این عرض اوّل ما.
امّا دربارهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. چهار کلمه است که هرکدام از این چهار کلمه یک عمقی دارد، یک مغزی دارد، یک شرحی دارد. شما در داخل سپاه مشغول فعّالیّت و سرگرم فعّالیّتید؛ شاید بهقدر آیندگان، بینندگان، مطالعهکنندگانِ بعدی فرصت پیدا نکنید روی اینها تکیه کنید و تعمّق کنید، امّا جای تعمّق دارد: «سپاه»، «پاسداری»، «انقلاب» و «اسلام». اینها چهار کلمه است که اسم شما و عنوان شما از اینها تشکیل شده.
امّا سپاه. شما سپاهید؛ خب، پاسداری از انقلاب، مخصوص سپاه پاسداران که نیست؛ همه موظّفند -هر انسانی، هر موجود مؤمنی موظّف است- امّا خصوصیّت سپاه این است که یک سازمان است، یک مجموعهی منظّم است، سپاه است. این سپاه بودن، تکیهی بر روی نظم و انضباط و کار مدیریّتی و نتیجهبخش بودنِ هر ذرّه کار [است]. وقتی پراکندگی بود، پریشانی بهوجود میآید، خیلی از کارها هدر میرود، [امّا] وقتی سازمان بود، مجموعه بود، تشکیلات بود، نظم و انضباط برقرار بود، مثل جدولکشی در زیر یک سدّ پُر از آب است که اگر درست انجام بگیرد، یک قطره آب هدر نخواهد رفت و همه به محلّ مورد نیاز میرسد. خصوصیّت سپاه بودن این است.
ما در مجموعهی تنظیمات کشوری جایی را نداریم جز سپاه که برای پاسداری از عزیزترین حادثهی تاریخی این کشور و حادثهی جاری این کشور -که حالا شرح خواهم داد- یک وظیفهی سازمانی برای خودش تعریف کرده باشد. بنابراین معنای سپاه بودن، سازمانیافتگی است، معنایش نظم است، معنایش مأموریّتهای تعریفشده و مشخّص است.
یک بُعد دیگرِ سپاه بودن و سازمانیافته بودن، پیر نشدن است؛ سازمان، پیر نمیشود. توالی نسلها، دستبهدست شدنِ معرفتها، تجربهها نمیگذارد که یک سازمان پیر بشود؛ دائماً تجدید حیات میکند. فقط هم دستبهدست شدنِ معرفتها نیست؛ رشد هم پیدا میکند. یعنی امروز سپاه به معارفی در زمینههای مختلف دست پیدا کرده است که سی سال پیش به این روشنی، به این وضوح این معارف را نداشت. دستاوردهای معرفتی سپاه در زمینههای مختلف روزبهروز رشد پیدا میکند، عمق پیدا میکند. این، خاصیّت دیگرِ سازمان بودن و منظّم بودن و تشکیلاتی بودن است.
یک خصوصیّت دیگر، تربیت عناصر جدید است؛ هم عناصر درونی، هم عناصر بیرونی. وقتی تشکیلات هست، وقتی منظّم است، انسانها در درون تشکیلات تربیت میشوند و عنصرهای کارآمد و فهیم بهوجود میآیند؛ در حالت گسیختگی سازمانی، این خصوصیّت بهدست نخواهد آمد. علاوهی بر تربیت درونی، تربیت بیرونی هم هست. امروز سپاه بر روی افکار عمومی اثر میگذارد؛ بر روی سازندگی جوانها و انسانها اثر میگذارد؛ عناصر صادراتی سپاه به دستگاههای مختلف که خیلی هم فراوان است -که عناصری را برای مدیریّت دستگاههای مختلف، سپاه در طول این سالها مرتّباً از میان خودش صادر کرده- بر روی آن مجموعهها و تشکیلاتها اثر میگذارند. بنابراین تربیت انسانها و رشد دادنِ عناصر مستعد، از جملهی دیگر خصوصیّاتِ اینها است.
[سپاه] مظهر اقتدار میدانی است؛ خصوصیّت سپاه بودن این است. اقتدار در عرصهی سیاسی، در عرصهی تبلیغات یک حرف است، اقتدار بر روی زمین در میدان، یک حرف دیگر است. اقتدار میدانی موجب میشود که اقتدار سیاسی هم بهوجود بیاید. وقتی شما بر روی زمین دارای اقتدار هستید، میتوانید تصرّف کنید، میتوانید کار کنید، میتوانید دفع کنید، میتوانید جذب کنید. وقتی یک ملّتی این خصوصیّت را دارد، یا مجموعهای از یک ملّت وقتی دارای یک چنین خصوصیّتی است، این، اقتدار سیاسی را هم بهوجود میآورد، اقتدار هویّتی را هم بهوجود میآورد، عزّت هم میبخشد؛ و از این قبیل. سپاه، مظهر اقتدار میدانی است. البتّه اقتدار میدانی در عرصهی اقتصاد هم معنا دارد؛ در آنجا هم اگر یک مجموعهی اقتصادی قویّ فعّالِ نافذی وجود داشته باشد، آن هم اقتدار میدانی است، که در جای خود بحث دیگری است. بنابراین پاسداریِ «سپاه» از انقلاب اسلامی بهعنوان سپاه، بهعنوان سازمان، بهعنوان مجموعه، معنایی دارد که اگر این انتظام نبود، این سازمانیافتگی نبود، ازهمگسیختگی بود، [اگر] یک عدّهای بودند که همه مردمان مؤمن، همه هم طرفدار انقلاب اسلامی و میخواستند هم از انقلاب پاسداری کنند امّا این نظم سازمانی وجود نداشت، چیز دیگری از آب درمیآمد. این نظم سازمانی، این وجود سازمان، یکی از برکات بزرگ است؛ این مخصوص سپاه است.
خب، با این خصوصیّاتی که عرض کردیم، گفتیم که سپاه تجدیدپذیر است، کهنهبشو نیست، پیربشو نیست -افراد پیر میشوند امّا سازمان پیر نمیشود- معنای این آن است که از همهی عناصری که میتوانند به این تجدیدپذیری کمک کنند، باید استفاده بشود. خصوصیّت جوانگرایی -که خوشبختانه در سپاه به آن توجّه میشود و گرایش به آن نشان داده میشود که خصوصیّت مثبتی است- باید همراه با استفادهی از مجربّان، کارکشتگان و قدیمیها باشد؛ یعنی قدیمیهای سپاه، کارکشتههای سپاه که امتحان دادهاند، کارهایشان را کردهاند، فعّالیّتهای فراوانی داشتهاند، باید در این تجدیدپذیری مورد استفاده قرار بگیرند؛ بدون حضور آنها تجدیدپذیری مشکل خواهد بود یا گاهی ممکن نخواهد بود. انقطاع نسلی در سپاه نباید بهوجود بیاید؛ بخصوص که قدیمیهای ما کارها کردند، در عمل، امتحانها پس دادند که امتحانهای بزرگی است.
بنده با اینکه در آن زمان در جریان همهی خبرها قرار میگرفتم و بعدها هم اینهمه کتابهای جنگ را خواندهام، باز وقتی یک کتاب جدیدی مطرح میشود، میآید و بنده فرصت میکنم، توفیق پیدا میکنم میخوانم، باز یک باب تازهای در مقابل من گشوده میشود؛ حرفهای تازهای میشنوم. چه دنیای عجیبی، اقیانوس عمیقی این دوران هشتساله در مقابل ملّت ایران قرار داد که به این زودیها، به این آسانیها تمامشدنی نیست. خب، از آن کسانی که فعّال بودند، مؤثّر بودند [استفاده بشود]. البتّه نمیخواهم بگویم هرکس آن روز فعّال بوده، ما به اعتبار آن روز به او نمره بدهیم؛ نه، من بارها گفتهام، همهی ما -بنده در نزدیکیِ هشتادسالگی [یکجور]، شما جوانها یکجور، پیرها یکجور- در معرض امتحانیم، در معرض لغزشیم؛ هر لحظه ممکن است انسان لغزش پیدا کند:
حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است
کس ندانست کز اینجا به چه حالت برود(۴)
گاهی انسان، عمری را هم بخوبی گذارنده امّا یک امتحان سخت، انسان را از این رو به آن رو میکند. نمیخواهیم ادّعا کنیم که برای هرکسی آن روز مثلاً آنجا حضور داشته است، ما یک حریم امنیّتی درست کنیم و جرئت نکنیم [به او نزدیک بشویم]؛ نه، لکن آن گذشتهها را باید ارج نهاد، باید قدر دانست؛ و انسانهایی که توانستهاند در طول این سالها آن ذخیره را حفظ کنند برای خودشان، سالم نگه دارند خودشان را، اینها خیلی قیمت دارد. خب، این حالا معنای سپاه، به معنای یک سازمان، به معنای یک مجموعهی منظّم؛ این جزء اوّل اسم شما [است]. البتّه در این زمینه آدم بخواهد حرف بزند و شرح بدهد، بیشتر از اینها حرف هست؛ حالا دیگر این چند کلمه کافی است.
پاسدار؛ سپاه پاسداران؛ شما پاسدارید. پاسداری از انقلاب در واقع نماد ارادهی انقلابی کشور است؛ ارادهی انقلابی، حضور انقلابی؛ هویّت انقلابی. وقتی شما میگویید که وظیفهی این سازمان، پاسداری از انقلاب است، معنایش این است که ارادهی انقلاب همچنان مستحکم است و انقلاب حضور قاطع در عرصه و صحنه دارد؛ خب این خیلی معنای مهمّی است. انقلاب را نباید محدود کرد به حوادث انقلابیِ مثلاً آغاز انقلاب و شروع انقلاب و روزهای پیروزی انقلاب؛ آنها یک بخشی از انقلاب است. شاید اگرچنانچه کسی معنای انقلاب را درست ملاحظه کند، [میبیند] حرکت انقلابی و نهضت انقلابی یک بخش کوچکی از مجموعهی انقلاب است. انقلاب یعنی یک دگرگونی همهجانبه در یک مجموعهی بشری -یا در یک ملّت یا فراتر از یک ملّت، در یک نسل، در یک تمدّن- معنای انقلاب این است. حالا در دنیا اسم کودتاها را هم گاهی انقلاب میگذارند امّا انقلاب معنای خیلی عمیقتری دارد و این همان چیزی است که در کشور ما اتّفاق افتاد. آنچه در کشور ما اتّفاق افتاد، به معنای واقعی کلمه، یک انقلاب بود و هست و این ادامه دارد. در بحث انقلاب، تفاسیر مربوط به انقلاب را عرض خواهم کرد لکن در این بخش پاسداری، وقتی شما میگویید ما پاسدار انقلابیم، معنایش این است که انقلاب زنده است، انقلاب حاضر است، انقلاب موجود است. اگر انقلاب -آنچنان که بعضی ادّعا میکنند یا بعضی آرزو میکنند- مرده بود، پاسدار لازم نداشت؛ مرده که پاسدار نمیخواهد؛ پس انقلاب حضور دارد. پس معنای پاسداری انقلاب، متضمّن معنای حضور انقلاب است؛ یعنی شما میخواهید بگویید انقلاب هست؛ بعد عرض خواهم کرد که بله انقلاب هست و با قوّت و قدرت هم هست.
وقتی شما میگویید من پاسدار انقلابم، یکی از معانی پاسداری و یکی از ابعاد مفهومی پاسداری، این است که انقلاب مورد تهدید است؛ بله، اگر تهدید نباشد، پاسداری لازم نیست. آنجایی انسان پاسداری میکند که تهدید وجود دارد؛ پس شما هم وجود انقلاب را دارید با اسم خودتان تأیید میکنید، هم تهدیدهایی را که متوجّه انقلاب است دارید تبیین میکنید و از وجودشان خبر میدهید. خب اگر پاسدار انقلابیم باید این تهدیدها را بشناسیم. یکی از کارهای اساسی سپاه، رصد مسائل بینالمللی فقط برای شناخت تهدیدها است. رصد کردن مسائل بینالمللی و حوادث بینالمللی و خبرهای بینالمللی موجب میشود که ما بدانیم تهدیدها چیست؛ و همچنین رصد حوادث داخلی کشور؛ بنابراین سپاه یک موجود سربهزیر کنارنشستهی سرگرم کارهای اداری خود نیست؛ یک موجود آگاه، ناظر، بینا، متوجّه اطراف -هم متوجّه اطراف در کشور، هم متوجّه اطراف در سطح بینالمللی و در سطح منطقه- [است که] دارد نگاه میکند، مثل یک موجود زندهی بیدار، برای اینکه ببیند از کجا تهدید وجود دارد. نسبت به چه کسی [یا] نسبت به چه تهدید وجود دارد؟ اینجا شخص مطرح نیست؛ [بلکه] تهدید وجود دارد نسبت به انقلاب؛ [لذا] رصد دائمی باید بکنید. بخشهای اطّلاعاتی سپاه و هرآنچه پهلو میزند به مسائل اطّلاعاتی سپاه، ناظر به این معنا است. البتّه درجات مختلف، سلسلهمراتب، کادرها باید در جریان این مسائل قرار بگیرند، باید در جریان تهدیدها قرار بگیرند تا همه بدانند که چهکار دارند میکنند و چهکار میخواهند بکنند. اگر سلسلهمراتب سپاه ندانند که چه تهدیدهایی متوجّه آن چیزی است که آنها پاسدارش هستند، معلوم نیست بتوانند درست به وظیفه عمل کنند. وقتی انسان فهمید تهدید چیست و از کجا است، انگیزه پیدا میکند.
بنابراین یکی از ابعاد کلمهی پاسداری، کمربستهی انقلاب بودن و هشیاری و بیداری دائمی است؛ همانی که در نامهی(۵) امیرالمؤمنین هست؛ وَ اِنَّ اَخَا الحَربِ لَاَرِق؛(۶) برادرِ جنگ، بیدار است. لازم نیست این جنگ، جنگ موجود و حاضری باشد؛ نه، آن کسی که خود را برای جنگ آماده کرده، باید بیدار باشد. جنگ با چه کسی؟ ما شروعکنندهی جنگ که هیچوقت نبودیم و نخواهیم بود؛ با آدمها یا ملّتها یا دولتهای بیطرف و بیاذیّت که ما جنگی نداریم؛ جنگ ما با مزاحمین و با معارضین و با تهدیدکنندهها است. «لَاَرِق»؛ اَرِق یعنی بیدار؛ دائم بیدار است. پس یک بُعد از معنای کلمهی پاسداری، بیداری و کمربستگی دائمی است.
طبعاً وقتی تهدیدها را شناختید، آمادگیهای متناسبش را پیدا میکنید. یک روزی بود که تهدید الکترونیک نبود، آن روز لازم نبود کسی برود دنبال مسائل الکترونیک؛ امروز هست، لازم است که بروند دنبالش؛ آقای فرمانده و سردار عزیزمان شرح دادند. اینجا در این حسینیّه، بچّههای سپاه آمدند پیشرفتهای برجسته و چشمگیر و بسیار خوب خودشان را در معرض دید کسانی که اهل تشخیصند قرار دادند، معلوم شد سپاه در این زمینه هم کار زیادی کرده؛ در همهی زمینهها همینجور. وقتی تهدید را شناختید، وسیلهی خنثی کردن تهدید را هم خواهید شناخت و دنبالش خواهید رفت؛ اگر دارید، حفظش میکنید و اگر ندارید، آن را تهیّه میکنید.
این پاسداری در واقع متضمّن دو معنا است؛ یک معنای پاسداری یعنی حراست کردن و حفاظت کردن، یک معنای پاسداری یعنی گرامی داشتن، پاسداشت کسی یا چیزی را داشتن، یعنی آن را انسان گرامی بدارد، آن را محترم بدارد؛ این هم هست. معنای پاسداری از انقلاب فقط حفاظت از انقلاب نیست -که این شرحی که دادیم مربوط به حفاظت بود- بلکه به معنای گرامی داشتن انقلاب، اهمّیّت دادن به انقلاب، بزرگ داشتن انقلاب هم هست. انسان پاس کسی را بدارد یعنی او را گرامی بدارد، قدر او را بشناسد، اهمّیّت او را بداند؛ این احتیاج دارد که انسان انقلاب را درست بشناسد [لذا] باید معرفت به انقلاب پیدا کنید. در سطح سپاه، در تمام سلسلهمراتب سپاه، باید معرفت به انقلاب یک معرفت آگاهانه، روشن، جامع بوده باشد؛ انقلاب را درست باید [شناخت]. اگر در زمینهی کارهای فرهنگی در این مورد، کاستیای وجود دارد، حتماً باید برطرف بشود؛ نگاه کنید ببینید. بایستی برادران و خواهران سپاه از صدر تا ذیل مجهّز باشند به منطق مستحکم انقلاب؛ چون ضدّ انقلاب امروز از طرق مختلفی وارد میشود. یکی از راههای ورود و نفوذ -که حالا در مورد نفوذ هم یک کلمهای عرض خواهم کرد؛ ما همینطور مدام دربارهی نفوذ دشمن تکرار میکنیم، تأکید میکنیم- ایجاد خلل در باورها است؛ باور انقلابی، باور دینی. در معرفتهای انقلابی و دینی اختلال ایجاد میکنند؛ رخنه کردن در اینها است. و از همهی طرق هم استفاده میکنند و آدمهای گوناگونی هم دارند؛ استاد دانشگاه هم دارند، فعّال دانشجویی هم دارند، نخبهی فکری و علمی هم دارند؛ همهجور آدمی برای ایجاد این رخنهها هستند. برادران در سطوح مختلف سپاه بایستی این آمادگی را و این اقتدار منطقی را داشته باشند. قبل از انقلاب، ما از این قوّت منطق در موارد زیادی استفاده میکردیم؛ بچّههای جوان، آن زمان در بحثهایی که ما داشتیم -بحثهای قرآنی و مانند اینها، نهجالبلاغه و قرآن و این چیزها، بنده داشتم- به من میگفتند که ما در دانشگاه در مقابل مارکسیستها دیگر حالا کم نمیآوریم؛ قبلاً کم میآوردیم؛ حرف داریم، منطق داریم، استدلال میکنیم؛ فقط رد کردن هم نیست، اثبات میکنیم و حقایقی را بیان میکنیم. در جوانی که امروز در سپاه مشغول فعّالیّت است، باید یک چنین قدرت اقناعی، یک چنین قدرت منطقی و قوّت بیانی وجود داشته باشد؛ این جزو کارهای اساسی است؛ این پاسداری از انقلاب و پاسداشت انقلاب است؛ یعنی گرامی داشتن انقلاب، حقّ انقلاب را ادا کردن، قدر انقلاب را دانستن.
یک بُعد دیگر از پاسداشت انقلاب و پاسداری انقلاب، شناخت دشمن است؛ دشمن را بشناسیم. البتّه شماها دشمن را میشناسید؛ دشمن استکبار جهانی است که مظهر کاملش هم، آمریکا است و عواملش هم رژیمهای مرتجع و آدمهای خودفروخته و آدمهای ضعیفالنّفس و مانند اینها هستند؛ دشمن برای شما شناختهشده است؛ بایستی از این شناخت استفاده کرد. نقاط ضعف دشمن را -نقاط ضعف معرفتی و عملی دشمن را- باید شناسایی کرد و اینها را به رخ انسانهایی که احتیاج دارند این مطلب به رخ آنها کشیده بشود، کشاند. دشمنان انقلاب اسلامی همان کسانی هستند که ده پانزده سال قبل وارد منطقه شدند، شعارشان ایجاد امنیّت بود؛ امروز شما نگاه کنید کجای این منطقه امنیّت دارد؟ ناامنی سراسر این منطقه را گرفته؛ غرب آسیا و شمال آفریقا. وقتی به افغانستان حمله کردند، شعارشان مبارزهی با تروریسم بود [امّا] امروز تروریسم همهی منطقه را فرا گرفته؛ آن هم چه تروریسمی! تروریسم وحشی و خشن؛ تروریسمی که آدمهایش انسانها را -دشمنان خودشان را- زندهزنده در آتش جلوی چشم همه میسوزانند؛ از امکانات گوناگون فنّی هم استفاده میکنند برای اینکه این منظره را درست به چشم و باور همهی مردم دنیا منتقل کنند و منعکس کنند؛ تروریسم اینجوری! عناصر تکفیری امروز اینجور هستند؛ بچّه را در مقابل مادرش میکُشند، پدر و مادر را در مقابل فرزندانشان سر میبُرند. اینها آمده بودند تروریسم را در منطقه با این شعار و با این ادّعا -نمیگویم خواست واقعیشان این بود؛ شعارشان این بود- از منطقه برچینند؛ امروز کجای منطقه تروریسم نیست؟ آمده بودند به ادّعای خودشان دموکراسی ایجاد کنند؛ امروز مرتجعترین و مستبدترین و دیکتاتورترین رژیمهای این منطقه به کمک آمریکا و متّحدین آمریکا دارند سرِ پای خودشان میایستند و به جنایات خودشان ادامه میدهند. واقعاً یکی از مشکلات اساسی آمریکا این است؛ این مشکل به پَروپای سیاستمداران آمریکا هم پیچیده؛ حسابی درگیرند. از رژیمهایی حمایت میکنند که در طول سالهای متمادی شعار ضدّ دیکتاتوری و شعار حقوق بشری آنها با وجود این رژیمها نقض میشود؛ این الان در بین روشنفکران و نخبگان سیاسی و فکری آمریکا، حسابی مسئله ایجاد کرده؛ نمیتوانند جواب بدهند؛ این دشمن یک چنین موجودی است. دشمنی که در مقابل ما است، آن مسئلهی حقوق بشرش، آن مسئلهی دموکراسیاش، آن مسئلهی تروریسمش، آن مسئلهی ایجاد امنیّتش، آن مسئلهی صلح؛ میگفتند ما میجنگیم برای صلح؛ کو صلح؟ همهی منطقه را آلودهی به جنگ کردند؛ کجای این منطقه الان جنگ نیست؟ دشمن این است. آنکه انقلاب در مقابل او ایستاده، آنکه شما در مقابلش سینه سپر کردهاید، این است؛ یک چنین موجودی با اینهمه تناقض، با اینهمه نقطهی ضعف، با اینهمه خلل معرفتی و عملی؛ این است آن دشمن. یکی از خصوصیّات پاسداری از انقلاب این است که چشم را باز کنیم، اینها را ببینیم، دشمن را بشناسیم؛ هم انقلاب را بشناسیم، هم دشمن را بشناسیم؛ حالا این هم مربوط به پاسداری. البتّه در مورد پاسداری و معنای پاسداری و عمق این معنا هم باز اگر کسی بخواهد حرف بزند، یک کتاب حرف هست.
امّا انقلاب؛ عرض کردیم پاسداری از انقلاب. انقلاب یک امر مستمر است؛ یک امر دفعی نیست که بگوییم در تاریخ فلان، مثلاً یک حادثهای اتّفاق افتاد، یک عدّهای به خیابان آمدند، ده روز، بیست روز، دو ماه، شش ماه طول کشید و حکومت سرنگون شد؛ انقلاب این است؛ نه، این انقلاب نیست؛ این یک بخشی از انقلاب است. انقلاب یک حقیقت ماندگار و حقیقت دائمی است. انقلاب یعنی دگرگونی؛ دگرگونیهای عمیق در ظرف شش ماه و یک سال و پنج سال بهوجود نمیآید؛ علاوه بر اینکه اصلاً دگرگونی و صیرورت -یعنی حالی به حالی شدن، تحوّل- اصلاً حدّ یقف ندارد؛ هیچوقت تمام نمیشود؛ انقلاب یعنی این. انقلاب یک امر دائمی است. حرفهایی یک عدّه [میزنند] -منبع این حرفها، به قول خودشان، اتاق فکرهای خارجی است، اینجا هم این حرفها را بعضیها در روزنامهها و در مجلّهها و در حرفهای گوناگون خودشان رِلِه میکنند و همانها را تکرار میکنند و به زبان ایرانی آنها را بیان میکنند؛ [امّا منبع] حرف از آنجا است- که بله، انقلاب تمام شد. حالا یک نفر بیعقلی پیدا میشود بصراحت میگوید انقلاب را باید به موزه سپرد، بعضیهای دیگر هم هستند اینقدر بیعقل نیستند، به این صراحت نمیگویند، در پوشش این حرف را میزنند؛ جوری حرف میزنند که معنایش این است که انقلاب تمام شد؛ تبدیل انقلاب به جمهوری اسلامی. اصلاً قابل تبدیل نیست؛ جمهوری اسلامی باید مظهر انقلاب باشد. یعنی همان حالت تجدیدپذیری، همان حالت تحوّل دائمی، همان حالت باید در جمهوری اسلامی وجود داشته باشد والّا جمهوری اسلامی نیست؛ حکومت اسلامی نیست؛ انقلاب یک امر مستمر است.
خب، انقلاب چهکار میکند؟ کاری که انقلاب در آغاز انجام میدهد، ترسیم آرمانها است؛ آرمانها را ترسیم میکند. البتّه آرمانهای عالی، تغییرناپذیرند؛ وسایل تغییرپذیر است، تحوّلات روزمرّه تغییرپذیر است امّا آن اصول که همان آرمانهای اساسی است، تغییرناپذیر است؛ یعنی از اوّل خلقت بشر تا امروز، عدالت یک آرمان است؛ هیچوقت نیست که عدالت از آرمان بودن بیفتد؛ آزادی انسان یک آرمان است -آرمانها یعنی اینجور چیزها- آرمانها را انقلاب تصویر میکند، ترسیم میکند، بعد آنوقت به سمت این آرمانها حرکت میکند. حالا آرمان را ما اگر بخواهیم در یک کلمه بگوییم و یک تعبیر قرآنی برایش بیاوریم، «حیات طیّبه»است که: فَلَنُحیِیَنَّهو حَیوةً طَیِّبَة؛(۷) اِستَجیبوا للهِ وَ لِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم؛(۸) شما را زنده کند. دعوت پیغمبر و همهی پیغمبران به حیات است؛ چه جور حیاتی؟ طبعاً حیات طیّبه.
خب، حیات طیّبه یعنی چه؟ یعنی همهی این چیزهایی که بشر برای بِهزیستی خود، برای سعادت خود به آنها احتیاج دارد. مثلاً عزّت ملّی جزو حیات طیّبه است؛ ملّت ذلیل، توسریخور، حیات طیّبه ندارد. استقلال، وابسته نبودن به بیگانگان و به دیگران جزو حیات طیّبه است. حیات طیّبه را فقط در عبادات و در کتابهای دعا که نباید جستجو کرد؛ واقعیّات زندگی اینها است. حیات طیّبهی یک ملّت، از جمله این است که این ملّت، عزیز زندگی کند، سربلند زندگی کند، وابسته نباشد، مستقل زندگی کند. حالا کتاب مینویسند برای ردّ استقلال! انسان واقعاً تعجّب میکند که چطور، افرادی رویشان میآید این حرفها را امروز بزنند. دزدی میآید سر گردنه، جلو کاروان را میگیرد، بِزور از آنها مطالبهی هست و نیستشان را میکند؛ یک نفر هم بگوید بله، امروز مصلحت این است که ما برویم جزو ایشان؛ هرچه میفرمایند عمل کنیم! این حرف زدن در نفی استقلال، یک چنین چیزی است. عرض کردیم استقلال، آزادی در ابعاد یک ملّت است. از آزادی به اسم دفاع میکنند، استقلال را میکوبند. استقلال یعنی آزادی؛ منتها نه آزادی یک شخص، آزادی یک ملّت از تحمیلها، از توسریزدنها، از عقب نگهداشتنها، از استثمارها، از تسمه از گردهی ملّتها کشیدنها؛ یک ملّت، از این چیزها که آزاد شد میشود مستقل.
یکی از چیزهایی که حیات طیّبه را تأمین میکند، پیشرانی در علم و تمدّن جهانی است. یک ملّتی بتواند در مجموعهی دانش جهانی و مدنیّت جهانی، حالت پیشران داشته باشد و جلو ببرد؛ برای ارتقای کلّ بشریّت، یک نردبان جدیدی را جلوی پای بشریّت بگذارد؛ این یکی از اجزای حیات طیّبه است. غربیها اینجور نیستند؛ بله، پیشرفتهای مادّی زیاد آوردند، در این زمینهها حرفهای جدید زدند، هنوز هم دارند میزنند، منتها این را همراه کردند با چیزی که سقوط از این نردبان در آن حتمی است؛ بله، نردبان را جلوی پای بشر میگذارند منتها کاری میکنند که از این نردبان حتماً بشر سقوط خواهد کرد؛ اخلاق را فاسد میکنند. شما امروز ملاحظه کنید در فرهنگ غربی زشتترین و شنیعترین کارها دارد شکل عادی، عرفی، قانونی میگیرد که اگرچنانچه کسی با اینها مخالفت بکند، محکوم میشود که چرا مخالفت میکند؛ به صرف اینکه انسان دلش میخواهد! خب، خیلی چیزها انسان دلش میخواهد. کار این پردهدریها در غرب به کجا خواهد رسید؟ راه علاج ندارند؛ یعنی راه خلاص قطعاً ندارند؛ این راهی که اینها دارند میروند، اینجور که اینها دارند در انحطاط اخلاقی پیش میروند، پدر غرب را در خواهد آورد، نابودشان خواهد کرد. بیچاره مردمشان، انسان دلش برای مردم این کشورها و این ملّتها میسوزد؛ مردم بیچارهای هستند. نخبگان، تأثیرگذاران، برنامهریزان، سیاستگذاران، روی اهداف خبث و پلید خودشان کارهایی دارند میکنند. خب، پس پیشرانی در علم و تمدّن بشری، همراه با معنویّت، همراه با معنویّت. آن روز در یک مجموعهای(۹) -به نظرم پخش هم شده- گفتم فرض کنید بیست سال دیگر، سی سال دیگر کشور جمهوری اسلامی را مثلاً با ۲۰۰ میلیون یا ۱۸۰ میلیون یا ۱۵۰ میلیون جمعیّت با پیشرفتهای شگرف مادّی و علمی و صنعتی و با استقرار معنویّت و عدالت؛ ببینید چه میشود؛ چه جاذبهای در بین آحاد بشر -مسلمان و غیر مسلمان- بهوجود میآورد؛ میخواهند این اتّفاق نیفتد. حیات طیّبه یعنی این؛ یعنی برویم بهسمت یک چنین وضعی برای زندگی کشور؛ انقلاب میخواهد ما را به اینجاها برساند. رفاه، عدالت، نشاط، نشاط کار، شوق کار، علم، فنّاوری، اینها همه جزو حیات طیّبه است؛ در کنار اینها معنویّت، رحم، خلقیّات اسلامی، سبک زندگی اسلامی، اینها جزو حیات طیّبه است. نظم جزو حیات طیّبه است؛ این حرکت بهسمت حیات طیّبه تمامنشدنی است. اَلآ اِلَی اللهِ تَصیرُ الاُمور؛(۱۰) این همان صیرورت به سمت خدا [است]. صیرورت یعنی حالیبهحالی شدن، چیزی در باطن ذات خود تغییر ایجاد کند و روزبهروز بهتر بشود؛ این را میگویند صیرورت؛ بشر به سمت خدا صیرورت دارد و جامعهی مطلوب اسلامی آن است که این صیرورت در آن وجود داشته باشد؛ این صیرورت تمامنشدنی است؛ همینطور بهطور دائم ادامه دارد؛ انقلاب این است.
یکی از خصوصیّات حیات طیّبه و خصوصیّات این انقلاب که در قرآن به آن تصریح شده، ایمان بالله و کفر به طاغوت است: فَمَن یَکفُر بِالطّاغوتِ وَ یُؤمِن بِاللهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی.(۱۱) «عروة الوثقی» یعنی شما مثلاً از یک جای خطرناکی، لغزشگاهی دارید عبور میکنید، یک ریسمان، یک چیزی هست که دستتان را میگیرید که نخورید زمین، لیز نخورید، پرت نشوید پایین؛ به این میگویند «عروةالوثقی». اگر ایمان بالله و کفر به طاغوت داشته باشید، این «عروةالوثقی» است. این هر دو با همدیگر است: ایمان بالله، کفر به طاغوت؛ این دو را از هم تفکیک نباید کرد. باز اینجا من اشاره کنم که ایمان بالله را از مردم بسختی میشود گرفت؛ تکیهی تبلیغات دشمنان، روی کفر به طاغوت است؛ کفر به طاغوت را ضعیف کنند بتدریج، این بخش از قضیّه را از دست مردم بگیرند خب بله، ایمان بالله هم داشته باشید، ایمان به طاغوت هم داشته باشید. این نمیشود؛ ایمان بالله با کفر به طاغوت، با هم همدوشند.
ایدئولوژیزدایی یکی از حرفهای رایج [است.] حالا چند سالی بود، بعد یک چند سالی تعطیل شد، باز دوباره حالا شروع کردهاند. از دیپلماسی ایدئولوژیزدایی کنیم؛ از سیاست داخلی [ایدئولوژیزدایی کنیم]؛ نه، این درست ضدّ حق است، ضدّ حقیقت است؛ معنایش این است که اصول و مبانی انقلاب و اسلام را در سیاست داخلی و خارجی دخالت ندهیم. چطور دخالت ندهیم؟ اصلاً این سیاستها باید براساس این مبانی بهوجود بیاید؛ در همهی زمینهها اینجور است. ملاحظه کنید، این نکتهی ظریفی است؛ علم، یعنی رفتن به سمت یک واقعیّت، یک واقعیّتی را کشف کردن و آن را دانستن. البتّه در این زمینه ایدئولوژی معنی ندارد امّا اینکه ما دنبال کدام واقعیّت برویم، دنبال کدام واقعیّت نرویم؛ اینجا فکر و عقیده و ایدئولوژی -به قول فرنگیمآبها- دخالت دارد. ما دنبال این علم نمیخواهیم برویم؛ این علم، علم مضرّ است. این علم را انتخاب میکنیم، چون علم نافع است؛ علم نافع داریم، علم مضر داریم. بنابراین حتّی در قضیّهی علم هم تفکّر، اعتقاد، عقیده و به تعبیر فرنگیمآبها ایدئولوژی، مؤثّر است.
حالا یکی از چیزهایی که انسان زیاد میشنود، دو گزاره را مخالفین ما، دشمنان ما میگویند، عدّهای هم در داخل همانها را تکرار میکنند؛ که در واقع اینها با هم متناقضند، منتها به تناقض آنها توجّه نمیشود. یک گزاره این است و مکرّر تکرار میکنند که شما کشور قدرتمندی هستید؛ شما کشور بانفوذ و اثرگذاری هستید. این را زیاد امروز در دنیا ما میشنویم. حالا یک عدّهای -آدمهای ضعیف و کوتهبین در داخل- همین را هم حاضر نیستند قبول کنند امّا آنهایی که از خارج ناظر به مسائلند، مکرّر در مکرّر -چه دوستان ما، چه دشمنان ما- اعتراف میکنند که جمهوری اسلامی، امروز یک کشور قدرتمند در منطقه و اثرگذار بر روی حوادث منطقه است؛ دارای نفوذ است. این یک گزاره. گزارهی دوّم این است که میگویند آقا شما این کلمهی انقلاب و مسئلهی انقلاب و روحیّهی انقلابی را اینقدر دنبال نکنید. خب، اینها با هم متناقض است. اصلاً این اقتدار، این نفوذ، بهخاطر انقلاب است؛ اگر انقلاب نبود، اگر روحیّهی انقلابی نبود، اگر عملکرد انقلابی نبود، این نفوذ وجود نداشت. اینکه شما بانفوذید، شما قدرتمندید، انقلاب را بگذارید کنار که بتوانیم با هم زندگی بکنیم، معنایش این است که انقلاب را بگذارید کنار تا از این قدرت بیفتید تا ما بتوانیم شما را ببلعیم. این را صریحاً به افرادی از جمهوری اسلامی میگویند و توجّه نمیشود به معنا و مفهوم واقعی این حرف. تا کِی میخواهید انقلابی باشید، تا کِی میخواهید مرتّب دم از انقلاب بزنید، بیایید جزو جامعهی جهانی؛ معنای این [حرف] این است که این نفوذی که الان دارید، این قدرتی که دارید، این تأثیرگذاریای که در منطقه دارید، این عمق راهبردیای را که شما در میان ملّتها دارید کنار بگذارید و از دست بدهید؛ یعنی ضعیف بشوید، تا ما بتوانیم شما را ببلعیم. میگویند جزو جامعهی جهانی بشوید؛ خب، مرادشان از جامعهی جهانی، چند قدرت مستکبرِ زورگویِ ظالمند؛ یعنی بیایید در نقشههای ما حل بشوید؛ معنای این حرف این است. بنابراین انقلاب دارای یک چنین ابعادی است؛ در [بارهی] پاسداری از این انقلاب، خیلی حرف هست که حالا در این زمینه حرف را متوقّف کنم.
[امّا] اسلام؛ انقلاب، انقلاب اسلامی است. عدّهای اصرار دارند که بگویند «انقلاب ۵۷»؛ اسم اسلام را نمیخواهند بیاورند، از اسم اسلام میترسند، از اسم انقلاب اسلامی میترسند. اسلام، پایه و مایه و همهی محتوای انقلاب ما است؛ البتّه اسلام ما اسلام ناب است، اسلام وابستهی به تفکّرات انحرافی و غلط و عوامانه و ابلهانهی افرادی مثل تکفیریها نیست؛ اسلام مبتنی بر عقل و نقل -اسلام عاقلانه- اسلام متّکی به قرآن، اسلام متّکی به معارف نبوی و معارف اهل بیت (علیهمالسّلام)، با تفکّرات روشن، با منطق قوی و روشن، یک چنین اسلامی است. این است اسلام؛ اسلامِ قابل دفاع در همهی محافل کاملاً بهروز عالَم.
بحمدالله ابعاد مختلف این انقلاب در جوامع اسلامی، باز شده است؛ با اینکه اینهمه پول خرج کردند، اینقدر دلار نفتی خرج کردند برای اینکه بتوانند جلوی این حرکت را بگیرند، خوشبختانه بدون اینکه حالا ما هم یک کار درستوحسابی کرده باشیم -ما در تبلیغ و تبیین، کوتاهی زیاد داریم- این تفکّر قوی و مستحکم پیش رفته. امروز در اقطار دنیای اسلام بحمدالله این هست و شواهد فراوانی دارد: ملّتها، ملّتهای مسلمان، به معنای واقعی کلمه جمهوری اسلامی را دوست دارند، مسئولین جمهوری اسلامی را دوست دارند، رؤسای جمهور ما در طول این سالها هرجا مسافرتی کردند و بنا شده است که جلوی مردم باز گذاشته بشود، آنها قیامت به راه انداختند؛ در پاکستان اینجور بود، در لبنان اینجور بود، در سودان اینجور بود، و در خیلی از کشورهای دیگر. البتّه آنجایی که جلوی مردم را بگیرند، خب، مسئلهی دیگری است؛ آنجایی که مردم آن کشورهای مسلمان بدانند که میتوانند ابراز عقیده و ابراز احساسات بکنند، [میکنند] این به برکت اسلام است، این به برکت تمسّک به قرآن است. اسلامِ فقط عمل شخصی، اسلامِ سکولار، اسلام «یؤمن ببعض و یکفر ببعض»،(۱۲) اسلامی که جهاد را از آن خط بزنند، نهیازمنکر را از آن خط بزنند و بردارند، شهادت فیسبیلالله را از آن بردارند، اسلامِ انقلاب نیست. اسلامِ انقلاب، همانی است که انسان در قرآن کریم -در آیات متعدّد الهیِ قرآنی- مشاهده میکند؛ به زبان خود ما هم [مشاهده میشود]؛ این وصیّتنامهی امام است، این یادگارهای منطوق و مکتوب امام است. این اسلام ما است؛ پاسداری از انقلابی با این درونمایه؛ درونمایهی اسلامی. نه فقط یک حرکت حماسیِ محض؛ نخیر، [بلکه] با معنای اسلامی که این توانست در دنیا خوشبختانه [تأثیر بگذارد]. پس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک چنین بار معناییای دارد؛ خیلی باید تلاش کنید، خیلی باید هوشیار باشید، خیلی باید قدر بدانید؛ همه باید قدر سپاه را بدانند. تضعیف سپاه و حرفهای بیربطی که گاهی علیه سپاه گفته میشود، چیزهای دلخوشکن دشمن و خوشحالکنندهی دشمن است. حالا نمیگوییم همهی کسانی که اینجوری حرف میزنند، پیشکردهی دشمنند؛ نه، بعضیهایشان از روی غفلت است و نمیفهمند؛ بعضی هم احتمالاً مأمورند که اینجور حرف بزنند و اینجور اظهاراتی بکنند.
سپاه را باید گرامی داشت، سپاه یک نعمت بزرگ الهی است در کشور. و این را هم به شما عرض بکنم: اوّلین کسی که باید آن را گرامی بدارد، خود شما هستید. بافت معنوی و فکری و عقیدتی و عملی سپاه را هرچه میتوانید، بافت مستحکمی قرار بدهید؛ از بهانههایی که ممکن است کسانی بگیرند، بشدّت پرهیز کنید؛ در زمینههای گوناگون اقتصادی و مالی و سیاسی و امثال اینها، خطّ مستقیم و خطّ درست انقلاب را دنبال کنید و دنبال چیزهایی که میتواند به کرامت سپاه لطمه وارد کند مطلقاً نروید. اوّلین کس، خود شما هستید که بایستی این شأن را، این حیثیّت واقعی را -نه حیثیّت تحمیلی که بخواهیم تحمیل کنیم که باید اینجوری فکر کنید؛ نه، واقع قضیّه این است- حفظ کنید؛ و چون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستید، متوجّه تهدیدها باشید.
عرض کردهایم، امروز نفوذ دشمن یکی از تهدیدهای بزرگ است برای این کشور؛ دنبال نفوذند. نفوذ یعنی چه؟ نفوذ اقتصادی ممکن است، که البتّه کماهمّیّتترین آن نفوذ اقتصادی است؛ و ممکن است که جزو کماهمّیّتترین [هم] نفوذ امنیّتی باشد. نفوذ امنیّتی چیز کوچکی نیست امّا در مقابل نفوذ فکری و فرهنگی و سیاسی، کماهمّیّت است. نفوذ امنیّتی عوامل خودش را دارد، مسئولین گوناگون -از جمله خود سپاه- جلوی نفوذ امنیّتی دشمن را با کمال قدرت انشاءالله میگیرند.
در زمینههای اقتصادی، چشمهای بینای مسئولین اقتصادی بایستی باز باشد و مواظب باشند که [دشمنان] نفوذ اقتصادی پیدا نکنند؛ چون نفوذ دشمن پایهی اقتصادِ محکم را متزلزل میکند. آنجاهایی که نفوذ اقتصادی کردند، آنجاهایی که توانستند خودشان را بر اقتصاد کشورها و ملّتها مثل یک بختکی(۱۳) سوار بکنند، پدر آن کشورها درآمد. اینجا ده پانزده سال قبل از این، رئیس یکی از همین کشورهایی که جزو کشورهای پیشرفتهی منطقهی ما بود، در سفری که به تهران داشت و پیش ما آمد به من گفت آقا ما به خاطر نفوذ اقتصادی در ظرف یک شب تبدیل شدیم به فقیر، به گدا؛ راست میگفت. فلان سرمایهدار، بهخاطر فلان خصوصیّت اراده میکند این کشور را به زانو دربیاورد: سرمایهی خودش را میکشد بیرون یا تصرّفاتی میکند که اقتصاد آن کشور به زانو دربیاید. این هم البتّه خیلی مهم است؛ امّا در قبال اقتصاد فرهنگی، اقتصاد سیاسی، نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی اهمیتش، کمتر است و از همه مهمتر، نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی است.
دشمن سعی میکند در زمینهی فرهنگی، باورهای جامعه را دگرگون کند؛ و آن باورهایی را که توانسته این جامعه را سرِپا نگه دارد جابهجا کند، خدشه در آنها وارد کند، اختلال و رخنه در آنها بهوجود بیاورد. خرجها میکنند؛ میلیاردها خرج میکنند برای این مقصود؛ این رخنه و نفوذ فرهنگی است.
نفوذ سیاسی هم این است که در مراکز تصمیمگیری، و اگر نشد تصمیمسازی، نفوذ بکنند. وقتی دستگاههای سیاسی و دستگاههای مدیریّتی یک کشور تحتتأثیر دشمنان مستکبر قرار گرفت، آنوقت همهی تصمیمگیریها در این کشور بر طبقِ خواست و میل و ارادهی مستکبرین انجام خواهد گرفت؛ یعنی مجبور میشوند. وقتی یک کشوری تحت نفوذ سیاسی قرار گرفت، حرکت آن کشور، جهتگیری آن کشور در دستگاههای مدیریّتی، بر طبق ارادهی آنها است؛ آنها هم همین را میخواهند. آنها دوست نمیدارند که یک نفر از خودشان را بر یک کشوری مسلّط بکنند، مثل آن چیزی که در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ در هند این کار را کردند؛ از خودشان آنجا مأمور داشتند؛ یک نفر از انگلیس رئیس هند بود. امروز این امکانپذیر نیست؛ برای آنها بهتر این است که از خود آن ملّت کسانی در رأس آن کشور باشند که مثل آنها فکر کنند، مثل آنها اراده کنند، مثل آنها و بر طبق مصالح آنها تصمیم بگیرند؛ این نفوذ سیاسی است. [هدف این است که] در مراکز تصمیمگیری نفوذ کنند، اگر نتوانستند در مراکز تصمیمسازی [نفوذ کنند]؛ زیرا جاهایی هست که تصمیمسازی میکند. اینها کارهایی است که دشمن انجام میدهد.
اگرچنانچه ما بیدار باشیم، امید آنها ناامید خواهد شد. آنها منتظر نشستهاند که یک روزی ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران خوابش ببرد؛ منتظر این هستند. وعده میدهند که ده سال بعد، ایران آن ایران نیست و دیگران هم که دیگر کاری نمیکنند! تصوّرشان این است. نباید گذاشت این فکر و این امید شیطانی در دل دشمن پا بگیرد؛ باید آنچنان پایههای انقلاب و فکر انقلابی در اینجا مستحکم باشد که مُردن و زنده بودن این و آن و زید و عمرو، تأثیری در حرکت انقلابی این کشور نگذارد؛ این وظیفهی اساسی نخبگان سپاه و همهی نخبگان انقلابی این کشور است.
پروردگارا ! برکات و هدایت خودت را بر همهی ما نازل بفرما؛ آنچه را گفتیم و شنیدیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده و به کرمت قبول بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
در محضر آیت الله حق شناس(ره)-اهمیت نماز
در محضر آیت الله حق شناس(ره)-اهمیت نماز
یکی از دستورات متعالی و بسیار انسان ساز اسلام نماز است. در قرآن کریم هدف از انجام این فریضه توجه انسان به خدا و زنده نگهداشتن یاد او در روح و جان بیان شده است. وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِی(سوره مبارکه طاها/آیه شریفه 14) همچنین یکی دیگر از دستاوردهای بزرگ نماز از نظر این کتاب الهی برای انسان، دور نگهداشتن او از گناه و کارهای زشت است. إِنَّ الصَّلَوةَ تَنهْى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَر( سوره مبارکه عنکبوت/آیه شریفه 45)و با توجه به آیه اول کاملا مشخص است که یاد خدا باعث ایجاد چنین اراده ای در انسان می شود و بدین ترتیب به راحتی می توان دریافت چرا انسان هایی که نماز نمی خوانند یا نسبت به ادای آن بی توجه هستند چرا به راحتی گناه می کنند، چون یاد و عظمت خدا در وجود آن ها کمرنگ شده است. این ها از مهم ترین موارد انجام این فریضه توسط انسان از نظر قرآن است. البته موارد دیگری نیز وجود دارد که فعلا از بیان آن خودداری می شود. روی همین حساب است که بندگان خوب و خاص خدا توجه ویژه ای به این دستور الهی دارند و بی توجهی به آن را اصلا روا نمی دارند. آن ها در اثر این توجه به جاهایی می رسند که می توانند حقیقت و روح این عمل را مشاهده کنند و دقیقا بگویند نماز چه تاثیری در حالات و روحیات انسان ها دارد. یکی از این بندگان خوب خدا آیت الله کریم حق شناس است که همین چندی پیش به لقاء پیوست. برای درک این مقصود، از راننده ی ایشان خاطره ای نقل شده که به خوبی بیانگر این واقعیت است. نام او مرتضی اسدی است. او در این باره می گوید:
طبق معمول،بنده هر روز ساعت ده صبح به خانه آیت الله حق شناس می رفتم وبا ایشان به مسجد می آمدیم . چون ایشان مقیّد بودند حدود یک ساعت و نیم - دو ساعت مانده به اذان ، مسجد بیایند و به سوالات مردم و جوانان پاسخ دهند . در آن دوران متاستفانه یک روز صبح که از خواب بیدار شدم دیدم آفتاب زده و نمازم قضا شده . قضای نماز را خواندم .
همانند روزهای گذشته ساعت ده صبح به خانه آیت الله حق شناس رفتم . احساس کردم حاج آقا کمی با من سرسنگین شده و با سردی سلام و علیک کرد . در همین فکر بودم که حاج آقا فرمود : شما فوراً برو گوشه آن اتاق و اوّل سوره یاسین و سپس زیارت عاشورا را بدون صد لعن و سلام بخوان .
من با حالت کنجکاوی پرسیدم : ببخشید حاج آقا چرا ؟
فرمودند : به خاطر نمازی که امروز صبح از شما قضا شده سیاهی و کدورت شما را فرا گرفته است که من را به شدت آزار میدهد .
این دو عمل آن سیاهی را کاهش میدهد .
منبع : کتاب عبد کریم ( مصاحبه با نزدیکان آیت الله حق شناس صفحه 60 )
ان شاء الله نسبت به انجام این فریضه اهتمام ویژه ای داشته باشیم.
شهادت امام جواد الائمه (علیه السلام) بر عموم مسلمین جهان تسلیت باد
خصوصیات و مشخصات امام جواد(علیه السلام)
مشهورترین لقب آن حضرت جواد است.
شیخ صدوق رحمه الله میگوید: امام رضا علیه السلام دارای فرزندی به نام محمد بود، که پس از وی به امامت رسید، و پدر، همیشه او را با لقبهایی مانند: صادق، صابر، فاضل، قرهأعین المومنین، غیظ الملحدین صدا میکرد(1).
لقبهای دیگری نیز، برای آن حضرت در کتابهای حدیثی و تاریخی نقل کردهاند، مانند: المختار، المرضی، المتوکل، المتقی ،الزکی، التقی، المنتجب، المرتضی، القانع، الجواد، العالم الربانی ،الهادی، الوصی(2).
در برخی از نقلهای تاریخی آمده است که مردم آن زمان، لقبهائی که حکایت از مقام بلند امام جواد علیه السلام مینمود، برای آن حضرت قرار داده و او را با آن لقبها صدا میزدند مانند: اعجوبه اهل البیت، نادره الدهر، بدیع الزمان، عیسی الثانی، ذوالکرامات، المؤید بالمعجزات، سلاله رسول الله صلی الله علیه و آله، صاحب الخضره، الفائق علی المشائخ فی الصغر، من خاتم الامامه علی کتفه، المبرز علی کافه ذوی اهل الفضل، افضل اهل الدنیا فی الصبی، الکامل فی السؤدد و الهدی، والحکمه والعلم، هادی قضاه، سید الهداه، نور المهتدین، سراج المتعبدین، مصباح المتهجدین(3).
شیخ صدوق رحمه الله نقل فرموده است: امام جواد را تقی لقب دادهاند، زیرا از خداوند میترسید، پس آن گاه که گروهی مسلح شبانه و با حال مستی، به فرمان مامون به خانهی وی حمله کردند و با شمشیرهایشان او را به خیال خود پاره پاره ساختند، خداوند او را از شر مامون عباسی و ضربات شمشیر، حفظ کرده و در امان نگاه داشت(4).
تاریخ تولد امام جواد علیه السلام
دربارهی تاریخ تولد امام جواد علیه السلام میان مورخان اسلامی اعم از شیعه و سنی اختلاف نظرهایی وجود دارد، اگر چه در بعضی قسمتها مانند سال تولد اتفاق نظر داشته، و همهی سال 195 هجری قمری، و شب و روز جمعه را ذکر کردهاند، ولی در روز و ماه تولد، چند قول نقل شده است.
بعضی آن را در پانزدهم(12)، و بعضی هفتم(13)، و بعضی نوزدهم(14)، و یا بیست و یکم(15)، ماه رمضان دانسته، و برخی دیگر دهم ماه رجب ذکر کردهاند
در تقویت و تضعیف اقوال مزبور، به دو امر میشود تمسک نمود:
1- نیمهی ماه رمضان به جهت نقل آن از سوی بسیاری از بزرگان شیعه مانند شیخ مفید و دیگران، که موجب تقویت این قول میشود.
2دهم ماه رجب به جهت ورود آن در دعایی که از ناحیهی مقدسهی امام عصر علیه السلام، در ماه رجب صادر شده است نیز تقویت میشود، در دعای امام عصر آمده است: ألّلهم إنّی أسالک بالمولودین فی رجب: محمّد بن علی الثّانی، وابنه علی بن محمد المنتجب، خدایا تو را به حق دو مولود این ماه سوگند میدهم، محمد بن علی الثانی، و فرزندش علی بن محمد
چگونگی تولد امام جواد علیه السلام
حکیمه دختر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام میگوید: شب ولادت حضرت جواد علیه السلام در منزل امام رضا علیه السلام بودم، فرمود: هنگام وضع حمل از همسرم مراقبت نما، سپس حضرت چراغی را داخل اتاق روشن نمود و در را بست.
پس از لحظاتی، خیزران را درد زایمان فرا گرفت، طشتی مقابل او قرار دادم، که ناگهان چراغ خاموش شد، هراسناک از جا برخواستم، تا چراغ را روشن کنم، متوجه تشعشع نوری از میان طشت شدم که فضای اتاق را فرا گرفته بود، به صورتی که همه چیز به راحتی دیده میشد، چشمهایم به میان طشت دوخته شد، نوزادی را در پردهای نازک که تمام بدن او را پوشانده بود، مشاهده نمودم، او را در آغوش گرفته و پردهی نازک را کنار زدم؛ حضرت رضا علیه السلام در اتاق را باز نمود و فرزندش را از من گرفت، و او را میان گهواره قرار داده، و فرمود: عمه جان مواظب فرزندم باش.
حکیمه میگوید: روز سوم، نوزاد خاندان رسالت و امامت چشمش را گشوده و به طرف راست و چپ نگاهی کرد و فرمود: اشهد ان لا اله الا الله، و اشهد ان محمدا رسول الله
حیرت و تعجب سراسر وجود مرا فرا گرفت، با عجله و شتابان به محضر امام رضا علیه السلام آمده و عرض کردم:
چیز عجیبی مشاهده کردم!
فرمود: چه دیده و شنیدهای.
گفتم: با اینکه نوزاد است، زبان به شهادتین باز کرد!
امام فرمود: یا حکیمه! ما ترون من عجائبه أکثر، ای حکیمه! از این پس عجایب بیشتری از او دیده خواهد شد(18).
یگانه فرزند پدر
درباره ی اینکه امام جواد علیه السلام چندمین فرزند پدر بزرگوارش بوده است، دو نظریه در مورد تاریخ نویسان مطرح میباشد: برخی برای امام رضا علیه السلام پنج فرزند پسر به نامهای محمد (جواد)، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین، و یک دختر به نام عایشه، ذکر کردهاند(19).
در برخی آثار، نامهای دیگری از قبیل موسی و علی در میان پسران، و فاطمه به جای عایشه به چشم میخورد؛ و در برخی دیگر فقط دو فرزند برای وی به نامهای محمد و موسی ذکر شده است(20).
برخی دیگر که بسیاری از دانشمندان بزرگ شیعه و سنی مانند شیخ مفید، طبرسی، أبو عمر وکشی، ابن شهر آشوب، مسعودی، و گنجی شافعی را شامل میشود، بر این عقیدهاند که امام جواد علیه السلام تنها و یگانه فرزند امام رضا علیه السلام میباشد(21)، و از خود امام رضا علیه السلام روایت شده است که فرمود: همانا خداوند یک فرزند پسر به من عطا میفرماید که او وارث من خواهد بود(22).
دو صحنه نمایش ناموفّق با معجزهی امام جواد علیه السلام
مأمون عباسی یکی از حاکمان معاصر امام جواد علیه السلام است، او در مناسبتهای مختلف، و با نیرنگهای گوناگون، و روشهای متفاوت، تلاش میکند تا امام را در نظر مردم تحقیر کرده و کوچک نمایش دهد، یکی از این نمایشها را در مراسم ازدواج دخترش با حضرت جواد به صحنه میآورد.
او فرمانی صادر، و دستور میدهد، که تعداد دویست نفر از زیباترین کنیزان دربار با پوششی زننده در حالی که جامهایی پر از جواهر به دست گرفتهاند، در مسیر حرکت امام تا ورودی قصر صف کشیده، و مراسم استقبال به عمل آورند؛ انگیزهی او از این کار، فقط جلب توجّه و خیره کردن چشم و نظر میهمان دعوت شده به قصر خلیفه بود؛ اما امام بی توجه به حضور گستردهی این همه کنیزکان، به طرف قصر حرکت میکند و وارد بر خلیفه میشود، و با تدبیر خویش اولین صحنهی نمایش خلیفه راناموفّق جلوه میدهد.
پس از لحظاتی دومین صحنه نمایش شوم خلفیه آغاز میشود، پیش درآمد این صحنه، استفاده از آلات نوازندگی است، که به وسیلهی شخصی بنام مُخارِق به صدا در میآید ؛ پخش صدای نوازنده در میان آوای موزیک، توجه همه را به خود جلب کرد، اما چیزی نگذشت که ناگهان فریادی سهمگین، توجه میهمانان را به خود جلب نمود، آری، آن فریاد از حنجرهی خداییِ حجّت خدا، و جانشین رسول الله علیه السلام بود، که با نگاهی تند و خشم آلود به شخص نوازنده، فریاد برآورد: ای صاحب موهای بلند! از خدا بترس، و دست از این بازیها بردار!
هم زمان با شنیدن صدای مبارک امام علیه السلام، وسایل نوازندگی از دست نوازنده بر زمین افتاد، و هر چه تلاش کرد تا دوباره آنها را بردارد نتوانست، و در نتیجه صحنهی دوم نمایش خلیفه نیز به دون موفّقیت به پایان رسید.
چند روز از این ماجرا گذشت، مأمون از شخص نوازنده پرسید: چه شد که در مقابل سخن ابنالرضا بی تاب شدی، و قدرت نوازندگی و خوانندگی را از دست دادی؟
گفت: لحظهای که ابو جعفر فریادش بلند شد، و نگاه او به صورت من افتاد، ترس سراسر وجودم را فرا گرفت، لرزه بر اندامم افتاد، و آلات نوازندگی از دستم بر زمین افتاد، و تا امروز توان و قدرت نوازندگی را باز یافتهام.
نوشتهاند که مخارق تا پایان عمر دستهایش ضعیف و ناتوان بود و نتوانست از آنها استفاده کند(157).
(ط) معجزات امام جواد علیه السلام در خبر دادن از غیب
آگاهی از نیّت و قصد دیگران
عبدالله بن رزین میگوید: در شهر مدینه افتخار همسایگی امام جواد علیه السلام نصیبم شده بود، و میدیدم آن حضرت هر روز هنگام زوال آفتاب به مسجد جدش میآمد، و به کنار مرقد مطهّر رسول خدا میرفت و سلام میکرد، پس از آن به خانه جدهاش فاطمه علیها سلام میآمد و کفشها را در میآورد، و به نماز میایستاد.
وسوسههای شیطانی وادارم نمود تا از محل پیاده شدن و بر قسمتی که پایش را میگذارد مقداری خاک جهت تبرک بردارم، یک روز به قصد همین کار به انتظار آمدنش بودم تا این کار را انجام دهم، هنگام زوال ظهر سوار بر مرکب آمد و در صحن مسجد غیر از جایی که هر روز پیاده میشد، پاهایش را روی سنگی که در ورودی مسجد قرار داشت گذاشت، و سپس داخل مسجد شد، و من نتوانستم از محل پای او خاک بردارم، روزهایی چند به همین منوال گذشت و با خودم گفتم: از سنگریزههایی که پاهایش را روی آن میگذارد مقداری بر میدارم، ولی فردای آن روز هنگام ورود به مسجد نعلین و کفش رااز پایش بیرون نیاورد، و وارد مسجد شد، چندین روز به همین شکل تکرار شد، تا اینکه تصمیم گرفتم هنگام رفتن به حمام از خاکی که بر آن قدم میگذارد بردارم.
سوال کردم: از کدام حمّام استفاده میکند؟
گفتند: حمّامی که در بقیع قرار دارد و به یکی از اولاد و فرزندان طلحه متعلّق است.
به طرف حمّام رفتم و با حمّامی سرگرم گفتگو شدم، و در انتظار آمدن حضرت جواد علیه السلام. حمامی گفت: اگر جهت شستشو آمدهای الآن باید استفاده کنی، و گرنه تا یک ساعت دیگر نوبتت نخواهد شد.
گفتم: چرا؟
گفت: برای اینکه ابن الرضا علیه السلام قصد دارد به حمّام بیاید.
گفتم: ابن الرضا کیست؟
گفت: مردی است از خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم، انسانی است شایسته و با تقوا.
گفتم: آیا کسی دیگر حقّ ندارد با او وارد حمّام شود؟
گفت: حمّام را برای آن حضرت خلوت میکنم. هنوز مشغول گفتگو با صاحب حمّام بودم که دیدم امام جواد علیه السلام با دو تن از غلامانش، و یک غلام دیگر که حصیری با خودش میآورد آمدند، ابتدا به دفن شدگان در بقیع سلام کرد، آنگاه وارد حمّام شد و روی حصیر قرار گرفت. منتظر ماندم تا از حمّام خارج شود شاید به مقصودم برسم، ولی وقت خارج شدن از روی حصیر سوار بر مرکبش شد، و به راه افتاد، با خودم سوگند یاد کردم که دیگر او را اذیّت نکرده، و از هدفی که داشتم صرف نظر کردم.
ولی روز بعد هنگام ورود به مسجد در همان مکان سابق از مرکبش پیاده، و داخل مسجد شد، و به پیامبر سلام کرد، و کفشها را از پایش در آورد و در خانهی فاطمه به نماز ایستاد(158).
- مشخصات فردی امام جواد علیه السلام
امام نهم که نامش «محمد» و کنیه اش «ابوجعفر» و لقب او «تقی» و «جواد» است، در ماه رمضان سال 195 ه.ق در شهر «مدینه» دیده به جهان گشود.(الاصول من الکافی، کلینی، ج1، ص492)م. مشهورترین لقب آن حضرت «جواد» است.(اعجوبه اهل بیت، سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری، ص25).
پدر او امام «هشتم» و مادرش «سبیکه» است که از خاندان «ماریۀ قبطیه» همسر پیامبر اسلام به شمار می رود.(الاصول من الکافی، کلینی، ص315-492).
عمر مبارک ایشان بیست و پنج سال است(اصول کافی، کلینی، ج1، ص492)و پس از حضرت زهرا سلام الله علیها کسی در میان اهل بیت دیده نمی شود که عمری چنین کوتاه داشته باشد.
3- خلفای معاصر آن حضرت
پیشوای نهم در مجموع دوران امامت خود با دو خلیفۀ عباسی یعنی «مامون» (193-218) و «معتصم» (218-227 هجری) معاصر بوده است و هر دو نفر او را به اجبار از مدینه به بغداد احضار کردند و طبق شیوۀ سیاسی ای که مامون در مورد امام رضا علیه السلام به کار برده بود، او را در پایتخت زیر نظر قرار دادند.(سیمای پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص148)
4- اثبات امامت
پس از شهادت امام رضا علیه السلام و به امامت رسیدن امام جواد علیه السلام در خردسالی، برخی در حقانیت شیعه و امامت امام جواد دچار شک و تردید شدند؛ اما بتدریج همگان به بر حق بودن ایشان ایمان آوردند و دانستند که امامت امری الهی است. به عبارت دیگر در دوره امام رضا علیه السلام باور به اینکه امام جواد علیه السلام از طرف خداوند منصوب و توسط امام قبل خود معرفی شده است به خوبی در اذهان مردم جای گرفته بود. در دورۀ امام جواد علیه السلام مردم عملا به این باور عقلی رسیدند که امامت، مقامی الهی است و امامت امام جواد علیه السلام مصداق کامل ضرورت نص است. عملکرد امام علیه السلام در این امر بی تاثیر نبود. ایشان با معجزه های متعدد، پاسخ به سوالهای شیعیان و شرکت در مناظره ها، امامت خویش و حقانیت خود را ثابت کردند.(تدبری در سیرۀ تاریخی اهل بیت، الهی زاده، ص 120)
در دورۀ امام جواد علیه السلام مردم عملا به این باور عقلی رسیدند که امامت، مقامی الهی است و امامت امام جواد علیه السلام مصداق کامل ضرورت نص است.
از بررسی تاریخ زندگانی امامان استفاده می شود که مسئله تبعیت از امام خردسال در زمان خود آنان مخصوصا عصر امام جواد علیه السلام نیز مطرح بوده است.به عنوان نمونه به دو روایت در این زمینه اشاره می کنیم:
· یکی از یاران امام رضا علیه السلام می گوید: در خراسان در محضر امام رضا علیه السلام بودیم. یکی از حاضران به امام عرض کرد: سرور من، اگر (خدای نخواسته) پیش آمدی رخ دهد، به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام فرمود: به فرزندم ابوجعفر. در این هنگام آن شخص سن حضرت جواد علیه السلام را کم شمرد، امام رضا علیه السلام فرمود: خداوند عیسی بن مریم را در سنی کمتر از سن ابوجعفر، رسول و پیامبر و صاحب شریعت تازه قرار داد. (الاصول من الکافی، کلینی، ج1، ص322و 384)
· امام رضا علیه السلام به یکی از یاران خود به نام «معمر بن خلاد» فرمود: «من ابوجعفر را در جای خود نشاندم و جانشین خود قرار دادم، ما خاندانی هستمی که کوچکتران ما (معارف الهی را) موبمو از بزرگانمان ارث می برند» (الاصول من الکافی، کلینی، ص320)(سیمای پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص 152)
5- سیاست مأمون در برخورد با امام جواد علیه السلام
سیاست مامون (هفتمین خلیفه عباسی) نسبت به امام جواد علیه السلام همان ادامه سیاست او با حضرت رضا علیه السلام بود، مامون برای حفظ موجودیت و خلافت خود، در برابر اعتراضات و قیامهای علویان، خود را به امام رضا علیه السلام نزدیک نمود، او را به عنوان ولیعهد خود اعلام کرد، و تحت نظر نگه داشت. سیاست مامون؛ به عبارت بهتر توطئه سیاسی مامون در مورد امام جواد علیه السلام نیز بر همین اساس بود، که با نزدیک شدن به آن حضرت، شیعیان را طرفدار خود کند، او حتی دخترش ام الفضل را همسر امام جواد علیه السلام گردانید، و هدفش از این کار این بود که همۀ علویان وشیعیان را از خود راضی نگهدارد. امام جواد علیه السلام نیز همچون پدرش به خاطر مصالح اسلام، و اضطرار چاره ای جز این ندیدند که در ظاهر با سیاست مامون مخالفت نکند. امام جواد علیه السلام توطئه سیاسی مامون را می دانست، ولی برای حفظ خط فکری و فرهنگ تشیع و حفظ شیعیان، در مجموع چنین مصلحت دانست که در ظاهر در مورد نزدیک شدن مامون، جواب مثبت دهد، گرچه در این راه به شهادت برسد، چرا که گاهی برای حفظ نهضت علم و خط فکری تشیع، باید تا سر حد شهادت، به پیش رفت. امام جواد علیه السلام در کنار همین سیاست، اکثر بهره برداری را در تحکیم و گسترش تشیع، و تقویت فرهنگ شیعی، و تربیت شاگردان و نمایندگان نمود، از این رو گسترش نفوذ تشیع در آن عصر، بسیار چشمگیر شد، و امام جواد علیه السلام در تمام نقاط قلمرو اسلام، نمایندگانی داشت، که آنها در بسیاری از استانها مانند: اهواز، همدان، سیستان، بست، ری، بصره، واسط، بغداد، کوفه، و قم پخش بودند.(نگاهی بر زندگی امام جواد ع، محمد محمدی اشتهاردی، ص60-61
امام جواد علیه السلام برای حفظ خط فکری و فرهنگ تشیع و حفظ شیعیان، در مجموع چنین مصلحت دانست که در ظاهر در مورد نزدیک شدن مامون، جواب مثبت دهد.
6- پذیرش دعوت مأمون و عزیمت به بغداد
قدرت علمی امام جواد علیه السلام و محبوبیت ایشان در بین مردم، مامون را بر آن داشت تا امام عله السلام را کنترل کند و تحت نظر بگیرد. بنابراین، امام جواد علیه السلام را به بغداد فراخواند و برای شدت بخشیدن به کنترل ایشان، به امام علیه السلام پیشنهاد داد تا با دخترش ام فضل ازدواج کنند. امام علیه السلام برای صیانت خویش از شر مامون و بهبودی اوضاع به نفع خود و مسلمانان، پیشگیری از سرکوبی سران تشیع و یاران برجسته خود، نفوذ در مناصب حکومتی از طریق پیروان و طرفداران برای انجام اقدامات مثبت به نفع شیعیان، پیشنهاد مامون را پذیرفتند.(تاریخ تشیع، سید احمد رضا خضری و دیگران، ج1، ص280-282 ؛ تدبری در سیره تاریخی اهل بیت علیهم السلام ، الهی زاده، ص 121
7- موضع گیری امام جواد علیه السلام در برابر معتصم عباسی
دوران امامت امام جواد علیه السلام با دو طاغوت یعنی مامون (هفتمین خلیفه عباسی) و معتصم (هشتمین خلیفه عباسی) برادر مامون مصادف بود، موضعگیری امام جواد علیه السلام در برابر مامون، همچون موضعگیری پدرش امام رضا علیه السلام با او بود، امام جواد علیه السلام در این عصر به طور کامل به توطه های مامون آگاه بود، ولی نرمش ظاهری مامون از یک سو، و آزادی نسبی امام در استفاده از امکانات به نفع خط فکری تشیع، ومحافظت از شیعیان از سوی دیگر، موجب شد که امام جواد علیه السلام به بازسازی و نوسازی فقه و فرهنگ تشیع پرداخت، تا اینکه مامون در سال 218 با سپاه خود برای جنگ با رومیان به سرزمین آنها رفت و پس از فتوحات، هنگام بازگشت، در چشمۀ «بدیدون» در سرزمین رقه بیمار شد و از دنیا رفت، و جنازۀ او را به طرطوس برده و در آنجا به خاک سپردند. مامون در ماه رجب سال 218 هجری از دنیا رفت، در ماه شعبان همان سال با برادرش معتصم عباسی بیعت شد، و او بر مسند خلافت نشست. شیوۀ معتصم به گونه ای بود که خلافت را از آن عباسیان می دانست، و خط فکری و عملی او براساس افکار عباسیان دنبال می شد. امام جواد علیه السلام در این هنگام در مدینه بودند. معتصم و عباسیان وجود امام جواد علیه السلام را با آن همه شیعیان و رفت و آمد آنها به محضر آن حضرت تحمل می کردند. شیوه موضع گیری امام جواد علیه السلام در برابر معتصم، همانند شیوه اجداد پاکش در برابر طاغوتها بود، نه تنها او را تایید نمی کردند، بلکه در هر فرصتی مخالفت خود را به صورتهای گوناگون با حکومت ننگین معتصم آشکار می ساختند. معتصم در کمین امام جواد علیه السلام بود تا با برنامه ای آن حضرت را از سر راه خود بردارد. نخست تصمیم گرفت تا همچون پدرانش، آن حضرت را در ظاهر محترمانه، از مدینه به بغداد آورد و از نزدیک او را تحت نظر بگیرد. از این رو در سال 220 هجری برای عبدالملک زیات (والی مدینه) نامه نوشت که حضرت جواد علیه السلام و ام الفضل را روانۀ بغداد کن. عبدالملک زیات وسائل حرکت امام جواد علیه السلام را به سوی بغداد فراهم کرد، و آن حضرت را (با اینکه هرگز حاضر نبود از کنار حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله دور گردد، به اجبار) روانۀ بغداد نمود، وقتی که آن حضرت وارد بغداد شد، معتصم در ظاهر به استقبال او رفت و از ورود آن حضرت، تجلیل و احترام نمود. در این مدتی که امام جواد علیه السلام در بغداد بود، حوادث نشان می داد که معتصم در فکر حیله و طرح نقشه ای است تا آن حضرت را به قتل برساند.(نگاهی به زندگی امام جواد ع، محمد محمدی اشتهاردی، ص97-100)
8- آگاهی امام جواد علیه السلام از توطئه معتصم، و معرفی جانشین خود
عالم و محدث بزرگ کلینی از اسماعیل بن مهران روایت کرده، گفت: هنگامی که امام جواد علیه السلام بار اول (در عصر مامون) از مدینه به بغداد آمد، به آن حضرت عرض کردم: «فدایت گردم، من در مورد تو در این سفر ترس دارم (که تو را بکشند)، بعد از تو چه کسی عهده دار امامت می شود؟» آن حضرت، لبخندی زد و به من توجه نمود و فرمود: «آنچه را گمان می کنی در این سال، رخ نمی دهد.» هنگامی که معتصمم (در سال 220 ه.ق) آن حضرت را از مدینه به بغداد طلبید، به محضرش رفتم و عرض کردم: « فدایت گردم شما از مدینه می روید، امام بعد از شما کیست؟»، آن حضرت گریست به طوری که محاسنش خیس شد، سپس به من متوجه شد و فرمود: « در این سال بر من نگران باش، امامت بعد از من از آن پسرم علی (امام هادی علیه السلام) است.(اصول کافی، کلینی، ج1، ص323؛ نگاهی به زندگی امام جواد علیه السلام، محمدی اشتهاردی، ص102
9- مناظرات امام جواد علیه السلام
امام جواد علیه السلام نخستین امامی بود که در خردسالی به منصب امامت رسید، حضرت مناظرات و بحث و گفتگوهایی داشته است که برخی از آنها بسیار پرسرو صدا و هیجان انگیز وجالب بوده است.علت اصلی پیدایش این مناظرات این بود که از یک طرف، امامت او به خاطر کمی سن برای بسیاری از شیعیان کاملا ثابت نشده بود از اینرو برای اطمینان خاطر و به عنوان آزمایش، سوالات فراوانی از آن حضرت می کردند. از طرف دیگر، در آن مقطع زمانی، قدرت «معتزله» افزایش یافته بود و مکتب اعتزال به مرحلۀ رواج و رونق گام نهاده بود و حکومت وقت در آن زمان از آنان حمایت و پشتیبانی می کرد و از سلطه و نفوذ خود و دیگر امکانات مادی و معنوی حکومتی، برای استواری و تثبیت خط فکری آنان و ضربه زدن به گروههای دیگر و تضعیف موقعیت و نفوذ آنان به هر شکلی بهره برداری می کرد. معتزلیان دستورها و مطالب دینی را به عقل خود عرضه می کردند و آنچه را که عقلشان صریحا تایید می کرد می پذیرفتند و بقیه را انکار می کردند و چون نیل به مقام امامت امت در سنین خردسالی با عقل ظاهر بین آنان قابل توجیه نبود، سوالات دشوار و پیچیده ای را مطرح می کردند تا به پندار خود، آن حضرت را در میدان رقابت علمی شکست بدهند!. ولی در همۀ این بحثها و مناظرات علمی، حضرت جواد علیه السلام (در پرتو علم امامت) با پاسخهای قاطع و روشنگر، هر گونه شک وتردید را در مورد پیشوایی خود از بین می بردند و امامت خود و نیز اصل امامت را تثبیت می کردند.(سیمای پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص155)
علت اصلی پیدایش مناظرات این بود که امامت امام جواد علیه السلام به خاطر کمی سن کاملا ثابت نشده بود از این رو برای اطمینان خاطر و به عنوان آزمایش، سوالات فراوانی از آن حضرت می کردند.
10- مبارزه با فرقه های ضاله
مبارزه با فرقه های ضاله از دیگر فعالیتهای امام جواد علیه السلام بود؛ به عنوان مثال، ایشان اقتدا به اهل حدیث (مجسمه) و واقفیه را در نماز تحریم، و همگان را از پرداخت زکات به اهل حدیث منع می کردند. همچنین زیدیه را همردیف با ناصبی ها معرفی و غلات را ملعون خواندند و حکم قتل برخی از آنها را صادر کردند.(تدبری در سیرۀ تاریخی اهل بیت علیهم السلام، الهی زاده، ص 122)
11- وکلای امام جواد علیه السلام
از آنجا که مردم برای پرسیدن مسائل دینی و حل بسیاری از مشکلات خود، ناچارند به امام علیه السلام مراجعه نمایند، و مراجعۀ حضوری نیز برای افرادی که در مناطق دور از محل زندگی امام به سر می برند، میسور بود، لازم بود امام علیه السلام نمایندگانی را در بخش های مختلف منصوب کند، تا بتوانند مشکلات و نیازهای مردم را به وی انتقال داده و موجبات گشایش آن را فراهم سازند. و از جهت دیگر نیز حکومت غاصب و نامشروع، محدودیت هایی را برای بسیاری از امامان علیهم السلام فراهم آورده بودند، مردم نمی توانستند به آسانی به محضر امام علیه السلام رفت و آمد کنند، این امر نیز اقتضا می کرد، امام علیه السلام برخی از افراد مورد اطمینان را به صورت مخفیانه وکیل کند، تا ارتباط مردم با امام علیه السلام همیشه برقرار باشد، و حکومت نیز برای آنان مشکلاتی به وجود نیاورد.(اعجوبه اهل البیت، اسماعیلی و طباطبایی اشکذری، ص235)
امام علیه السلام نمایندگانی را در بخش های مختلف منصوب کرد تا بتوانند مشکلات و نیازهای مردم را به وی انتقال داده و موجبات گشایش آن را فراهم سازند.
فهرست منابع :
- الاصول من الکافی، کلینی، ج1، تهران، مکتبه الصدوق، 1381ه.ق
- اعجوبه اهل البیت علیهم السلام، اسماعیلی و طباطبایی اشکذری، مهدی و سید ابوالفضل، چاپ اول، قم، موسسه انتشارات ائمه ع، 1382ش
- تدبری در سیره تاریخی اهل بیت علیهم السلام، الهی زاده ، محمد حسین، چاپ اول، به نشر، 1390ش
- تاریخ تشیع ، خضری ، احمد رضا و دیگران، چاپ دوم، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت)، 1385ش
- سیمای پیشوایان، پیشوایی، مهدی، چاپ اول، قم، موسسه انتشارات دارالعلم، 1375ش
- شخصیت و سیره معصومین علیهم السلام در نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، شخصیت و سیره امام سجاد،امام باقر، امام صادق، امام کاظم و امام رضا علیهم السلام ، سید علی خامنه ای
- نگاهی به زندگی امام جواد علیه السلام، محمدی اشتهاردی، محمد، چاپ اول، تهران، نشر مطهر، 1374ش
مواقع گناه با این شماره تماس بگیرید!
مواقع گناه با این شماره تماس بگیرید!
از دوران کودکی تا به حال علاقه زیادی با داشتن تقویمهای کوچک و جیبی داشتهایم، نکته ای که سبب علاقه ما به این تقویمهای زیبا و دوست داشتنی شده است، علاوه بر اطلاعات فراوانی که در آنها وجود دارد، درج شماره های کوتاه و ضروری در آخر تقویمهاست، از جمله کد کشورها و شهر های مختلف که گاهی مورد نیاز است و برای بدست آوردن آنها باید به این تقویمها مراجعه کنیم.
به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران؛ در کنار کد شهرها و کشورها آنچه از اهمیت بیشتری برخوردار است، شمارههایی است که هر فردی باید آنها را به خاطر بسپارد تا بتواند در مواقع ضروری از آنها به خوبی استفاده کند، که در این میان، شمارههایی مانند (۱۱۸،۱۱۵،۱۱۰،۱۲۵) از اهمیت بسزایی برخوردار هستند و روزانه افراد زیادی با آنها سر و کار دارند که همین جا برای همه شما یک آرزو میکنم و آن اینکه از میان این شماره های چهارگانه تنها با شماره ۱۱۸ کار داشته باشید و هیچ گاه در طول زندگی نیازی به تماس با بقیه شمارههایی که ذکر شد پیدا نکنید.
این مطالب مقدمه ای کوتاه بود تا به معرفی برخی از شماره های ضروری در آیات الهی و نسخه موفقیتی که خداوند متعال برای ما فرستاده است بپردازیم، شمارههایی که لازم است هر مسلمان آنها را به خاطر داشته باشد و در تمامی لحظات از آنها به بهترین شکل استفاده کند.
اگر چه تمامی آیات الهی برای زندگی انسان نازل شدهاند، اما در این میان برخی از آیات با آثار و خواص حیرت انگیز خود میتوانند در مواقع مختلف زندگی اعم از سختیها و آسانیها به ما کمک کنند و به بهترین شکل ممکن ما را از دریای مشکلات بیرون بکشند و راه موفقیت را به ما معرفی کنند.
بر خلاف سایر شماره های ضروری که ممکن است برای مدتی پاسخ گوی شما نباشد و شما را در انتظار قرار دهند، شماره های که در صدد معرفی آنها هستیم ۲۴ ساعته هستند و شما در اولین ثانیه از
اگر چه تمامی آیات الهی برای زندگی انسان نازل شدهاند، اما در این میان برخی از آیات با آثار و خواص حیرت انگیز خود میتوانند در مواقع مختلف زندگی اعم از سختیها و آسانیها به ما کمک کنند و به بهترین شکل ممکن ما را از دریای مشکلات بیرون بکشند و راه موفقیت را به ما معرفی کنند
تماس، وصل خواهید شد و پاسخگوی سۆالات شما خواهند بود.
پیشنهاد میکنیم که با سرمایه گذاری اندکی وقت، این شمارهها و همچنین آیاتی که ذکر میشود را به حافظه خود بسپارید تا بتوانید در مواقع نیاز به راحتی با آنها ارتباط برقرار کنید.
۱ - اگر با مشکلات فراوانی مواجه هستید با شماره ۲ و داخلی ۱۵۳ تماس بگیرید.
با تماس با این شماره مهم و ضروری راهی مطمئن و شایسته برای مبارزه و در نتیجه پیروزی بر مشکلات به شما معرفی میشود و در طول تاریخ انسانهای زیادی با این شماره تماس گرفته و توانستهاند بر مشکلات غلبه کنند، برای شما به محض تماس با این شماره آیه نورانی زیر تلاوت خواهد شد:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ : ای کسانی که ایمان آوردهاید، از شکیبایی و نماز یاری جویید؛ زیرا خدا با شکیبایان است) (البقرة : ۱۵۳)
امیر مۆمنان علی علیهالسلام از مصادیق بارز افرادی بود که در طول زندگی با این شماره بارها و بارها تماس گرفتند، چنانچه در روایتی میخوانیم که هر گاه کار سختی برای حضرت پیش می آمد حضرت دو رکعت نماز میخواندند (تفسیر صافی ذیل آیه شریفه)
همچنین در حالات صدرالدین شیرازی (معروف به ملاصدرا) و همچنین ابن سینا نیز نقل کردهاند که این دو مرد بزرگ در لحظات سختی و مشکلات با این شمارهها تماس گرفته و مشکلات علمی خود را اینگونه حل میکردند. (فوائد الرضویه، ص ۳۸۰.)
۲ - اگر ثروت میخواهید با این شمارهها تماس بگیرید (شماره ۵ و داخلی ۶۶) (شماره ۵۳ و داخلی ۳۹)
با تماس با این شماره به شما گفته خواهد شد که یکی از مهمترین اسرار برای ثروتمند شدن یک جامعه، عمل کردن به دستورات و توصیه های کتابهای آسمانی و در حال حاضر قرآن مجید است که طبق وعده خداوند متعال در این صورت انسانها از برکات آسمانی و زمینی برخوردار میشوند.
( وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَكَثِیرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا یَعْمَلُونَ : و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده است، عمل میکردند، قطعاً از بالای سرشان [برکات آسمانی] و از زیر پاهایشان [برکات زمینی] برخوردار میشدند. از میان آنان گروهی میانهرو هستند، و بسیاری از ایشان بد رفتار میکنند) (المائدة : ۶۶)
همچنین با تماس با شماره (شماره ۵۳ و داخلی ۳۹) به شما گفته خواهد شد که علاوه بر شرط ذکر شده تلاش و کوشش نیز نقش بسزایی در بدست آوردن ثروت دارد:
(وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى : و اینکه برای انسان جز حاصل
امیر مۆمنان علی علیهالسلام از مصادیق بارز افرادی بود که در طول زندگی با این شماره بارها و بارها تماس گرفتند، چنانچه در روایتی میخوانیم که هر گاه کار سختی برای حضرت پیش می آمد حضرت دو رکعت نماز میخواندند
تلاش او نیست) (النجم : ۳۹) و هیچ فردی در طول تاریخ با تنبلی و تن پروری به ثروت نرسیده است.
۳ - اگر به دنبال خوشبختی و سعادت هستید این شماره را فراموش نکنید (شماره ۲۲ و داخلی ۷۷)
عده زیادی در جستجوی خوشبختی و سعادت با شماره های مختلفی تماس میگیرند، اما یا پاسخی دریافت نمیکنند و یا اگر پاسخی بگیرند راه اصلی و حقیقی خوشبختی به آنها داده نمیشود و در نتیجه به بیراهه میروند، اما شما به راحتی میتوانید با تماس با این شماره از راه اصلی و واقعی خوشبختی و سعادت مطلع شوید، راهی که به شما برای رسیدن به ایستگاه خوشبختی توصیه های زیبایی میکند:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ : ای کسانی که ایمان آوردهاید، رکوع و سجود کنید و پروردگارتان را بپرستید و کار خوب انجام دهید، باشد که رستگار شوید) (الحج : ۷۷)
۴ - در مواقع گناه با این شماره تماس بگیرید (شماره ۴۱ و داخلی ۳۶)
بی شک شیطان در زندگی، همه افراد را وسوسه و به گناه تشویق میکند، که یکی از بهترین راهها برای جلوگیری از گناه و معصیت تماس با شماره ذکر شده است، بدین صورت که در لحظه گرفتار شدن در دام گناه به خداوند پناه ببریم و خود را از آلوده شدن به پلیدیها دور کنیم:
( وَإِمَّا یَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ : و اگر دمدمهای از شیطان تو را از جای درآورد، پس به خدا پناه ببر که او خود شنوای داناست) (فصلت : ۳۶)
در ارتباط با این شماره مهم و حیاتی که استفاده از ان برای هر فردی ضروری و مهم است به این روایت زیبا و خواندنی از امیر مۆمنان علی علیهالسلام اشاره میکنم که :
(إِذا وَسْوَسَ الشَّیْطانُ إِلی أَحَدِکُمْ فَلْیَسْتَعِذْ بِاللّهِ وَلْیَقُلْ آمَنْتُ بِاللّهِ مُخْلِصاً لَهُ الدِّیْنَ: هر گاه شیطان یکی از شما را وسوسه کند باید به خدا پناه برد، و بگوید: به خداوند ایمان آوردم، و دین خود را برای او خالص میکنم)(نور الثقلین، جلد ۴، صفحه ۵۵۱.)
خلاصه کلام آنکه اگرچه تمامی آیات الهی برای زندگی انسان مهم و حیاتی است، اما در میان این آیات، برخی از خواص و ویژگیهای منحصر به فردی برخوردار هستند و به عبارتی دیگر شماره های ضروری هستند که لازم است هر مسلمانی در زندگی روزمره خود بارها و بارها با آنها تماس گرفته و زندگی خود را با این شماره های حیاتی وفق ده