مدرسه علمیه الزهرا خلخال

الهم صلی علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

عرشیان امشب زمین را لاله باران می کنند/خاک را خوشبو تر از زلف نگاران می کنند/افرینش فیض از دیدار احمد میبرد/کعبه امشب سجده بر خاک محمد میبرد. میلادپیامبرمبارک

23 آذر 1395 توسط الزهرا خلخال

عرشیان امشب زمین را لاله باران می کنند/ خاک را خوشبو تر از زلف نگاران می کنند/افرینش فیض از دیدار احمد میبرد/ کعبه امشب سجده بر خاک محمد میبرد. میلادپیامبرمبارک

 نظر دهید »

میلاد با سعادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و حضرت امام جعفرصادق علیه السلام مبارک باد

23 آذر 1395 توسط الزهرا خلخال

میلاد با سعادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و حضرت امام جعفرصادق علیه السلام مبارک باد

 نظر دهید »

​رحلت عالم فقیه و عالم بزرگوار مرحوم مغفور آیت‌الله آقای حاج سید عبدالکریم موسوی اردبیلی رحمت‌الله‌علیه تسلیت باد

04 آذر 1395 توسط الزهرا خلخال

رحلت عالم فقیه و عالم بزرگوار مرحوم مغفور آیت‌الله آقای حاج سید عبدالکریم موسوی اردبیلی رحمت‌الله‌علیه تسلیت باد

 نظر دهید »

عید قربان مبارکباد

21 شهریور 1395 توسط الزهرا خلخال

 

خوشا آنان که با حق آشنایند
مطیع محض فرمان خدایند
چو ابراهیم اسماعیل خود را
فدای امر الله می نمایند
عید سعید «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارک

 نظر دهید »

افتتاحیه آغاز تحصیلی در مدرسه علمیه الزهراء(سلام الل علیها) شهرستان خلخال

21 شهریور 1395 توسط الزهرا خلخال

 

 

بسمه تعالی

 

گزارش مراسم افتتاحیه حوزه علمیه الزهراء(سلام الله علیها) شهرستان خلخال

 

با نزدیک شدن آغاز سالتحصیلی 96-95 حوزه های علمیه خواهران سراسر کشور، مراسم افتتاحیه حوزه‌ علمیه الزهراء سلام الله علیها شهرستان خلخال روز چهار شنبه 17 شهریورماه، با حضور حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای رشتبری امام جمعه محترم شهرستان خلخال و نماینده موسس محترم، مدیر محترم حوزه های علمیه خواهران استان اردبیل حاج آقای کاظمی، هیات امنا،اساتید و والدین طلاب حوزه علمیه الزهراء(سلام الله علیها) و   با سخنرانی حاج آقای رشتبری در فاطمیه مصلی امام خامنه ای، برگزار گردید.

 

در این مراسم، ابتدا با قرائت آیاتی چند از کلام الله قرآن مجید توسط آقای مددخواه، و خیرمقدم  گویی توسط مدیر محترمه خانم حبیبه شاهنده آغاز گردید و سپس بعد از سخنرانی حاج آقای رشتبری، به اهداء جوایز به نفرات اول، دوم و سوم هر پایه تحصلی پرداخته شد.  


در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین امیر رشتبری امام جمعه محترم شهرستان خلخال  با اشاره اهمیت طلبگی و یادگیری علوم دینی  در حوزه های علمیه گفت: حوزه های علمیه به عنوان پایگاه های نشر معارف اسلامی ودینی بوده و فراگیران آموزش های دینی و عقیدتی در این مدارس دینی با عنوان حوزه های  علمیه نقش مهمی در نشر مفاهیم ارزشمند اسلام و قرآن و پاسخ به شبهات و مسایل موجود در بین مردم در جامعه ایفا خواهند کرد.

ایشان در ادامه با اشاره به آیه 18 سوره آل عمران:« شهد الله أنه لا إله إلا هو والملائكة وأولو العلم قائما بالقسط لا إله إلا هو العزيز الحكيم ، به اهمیت علم آموزی اشاره کردند وبیان نمودند:  که عالمان دین  به یکتایی خداوند متعال همگام با فرشتگان شهادت می دهد» و این آیه مصداق عالم واقعی به علوم دینی و معرفتی است.

حاج آقا رشتبری در ادامه در مورد طالبان علم به حدیثی از  امیر المؤمنین - علیه السلام - به محمد بن حنیفه فرمود: بدان برای طالب علم، ساکنان آسمان و زمین استغفار می کنند. پرندگان آسمان ها و ماهیان دریا نیز برای آنها دعا می کنند و فرشتگان بال های خود را برای طالبان علوم پهن می کنند و از این عمل خود اظهار رضایت و خشنودی دارند.ایشان در توضیح این روایت بیان داشتند که یادگیری پاداشی دارد و انتقال به دیگران و تمرین و تکرار آن مانند تسبیح است و یاد دادن به دیگران صدقه می باشد .

ایشان در ادامه  به حدیثی از علی (علیه السلام ) اشاره کردند که : مي‌فرمايند مردم سه دسته‌اند: يا عالم‌اند (عالم رباني)، يا به دنبال علم هستند (متعلم علي سبيل نجاه) و يا در برابر علم موضع‌گيري منفي دارند (همج رعاع) و در ادامه به توضیح روایت پرداختند:

عالم رباني به افرادي اطلاق مي‌شود كه عالم و آگاه و متصف به صفات رباني مي‌باشند. اينها گروه اول هستند. گروه دوم افرادي هستند كه به درجه عالمان نرسيده‌اند ولي در مسير يادگيري و آموزش قرار گرفته‌اند. به تعبير حضرت، اينها همان «متعلمان علي سبيل نجاه» هستند؛ يعني آن متعلماني كه جهت‌گيري‌هاي آنها بر نجات و راه‌يابي است و علم را براي طي كردن راه زندگي و رسيدن به سعادت مي‌آموزند.

گروه سوم، مردمي هستند كه در برابر اين دو دسته قرار مي‌گيرند؛ يعني يا اصلاً عالم نيستند و يا اگر عالم هستند، عالم رباني نيستند. يا اين كه اصلاً متعلم نيستند و اگر هم به دنبال علم هستند «علي سبيل نجاه» نيستند. يعني اينها به دنبال علم جهت‌دار و هدفدار نيستند. اميرالمومنين علي عليه‌السلام، اين دسته اخير را داخل در «همج رعاع» مي‌كنند يعني اينها چون از خودشان مايه و ريشه‌اي ندارند، دائماً به دنبال صداها و حركت‌ها و امواجي هستند كه در جامعه ايجاد مي‌شود و از خود هيچ گونه اراده‌اي ندارند.اينها نه تنها اهل تشخيص نيستند، بلكه به دنبال تشخيص هم نمي‌روند

ایشان در ادامه در توضیح این روایت ارزشمند علم حقیقی را علمی دانستندکه توام با دید صحیح، اخلاق، حلم، عمل،هدایت و نورانیت باشد .

نماینده ولی فقیه در شهرستان خلخال در پایان سخنانشان  با اشاره به حضور طلاب در جامعه  اظهار داشتند : طلاب حوزه با توجه به جایگاهی که دارند می بایست در گفتار و رفتار مراقبت بیشتری از خود نشان دهند، لذا بايد طلبه تا مي‌تواند خود را متخلق به اخلاق نبوي و سيره ائمه عليهم السلام نمايد و حتي از پرداختن به برخي كارها كه شايد گناه ومعصيت نباشد اما مخالف عرف و شان روحانيت است پرهيز نمايد.و باید با رفتار شان الگو باشند.

حاج آقای رشتبری  با اشاره به سختی‌هایی که در گذشته برای کسب علم وجود داشت، عنوان کردند: در گذشته امکانات و لوازم تحصیل علم و نیز علمای فاضل و اساتید مجرب به اندازه امروز وجود نداشت ولی طلاب بزرگی تربیت شدند..

 

وی افزود: امروز این لوازم به‌وفور فراهم شده است و امکان فعالیت برای اهل علم وجود دارد که باید قدر این نعمت را دانست و از آن استفاده کرد و طلبه ها باید به گونه ای درس بخوانندکه هم تحصیلشان و هم دیگر فعالیتهایشان  مورد تأیید امام زمان(عج) باشد.

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

قیام 15 خرداد؛ تداوم مسیر نهضت خونین سید‌الشهدا (ع)/ دستاوردهای این قیام خونین چه بود؟

15 خرداد 1395 توسط الزهرا خلخال

به گزارش خبرنگار احزاب و تشکلهای باشگاه خبرنگاران،بی‌شک هیچ دگرگونی و انقلابی بدون علت و پیشینه پدید نمی‌آید و عواملی در شکل‌گیری آن موثر است. قیام 15 خرداد را بدون تردید باید اوج بحران رژیم شاهنشاهی و البته نقطه عطفی در کارنامه شکوهمند نظام اسلامی ایران برشمرد که بی‌هیچ شبهه‌ای نتیجه آن در 22 بهمن 57 به‌ثمر رسید و طعم بی‌نظیر پیروزی حق علیه باطل را به ذائقه ایران و ایرانی خوش آورد.

انقلاب اسلامی مردم ایران در زمان پیدایش و ظهور و بروز خود (سالهای 40-43)در بردارنده عواملی بود که از جمله آن می‌توان به رحلت آیت اللّه بروجردی و مطرح شدن نام امام خمینی (ره)، جریان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، جریان همه پرسی ششم بهمن ، حادثه خونین فیضیه و دستگیری امام(ره) و در نتیجه آن قیام 15 خرداد 1342 اشاره کرد.

111



**سفر شاه به آمریکا و آغاز دیکتاتوری در ایران

آغاز و سرمنشاء این تحولات در کشور، سفر “محمدرضا پهلوی” به آمریکا در فروردین 1341 و دادن این اطمینان به “کندی” رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده در مورد اجرای برنامه‌های موردنظر واشنگتن در کشور بود .
به‌این ترتیب شاه در بازگشت، دولت امینی را بر کنار و در 28 تیر 1341 دولت “اسدالله علم” را جایگزین وی کرد ، از این منظر دولت علم، آغاز دیکتاتوری مطلق شاه بر کشور تلقی می‌شود.

اولین اقدام دولت علم در جهت اجرای سیاستهای جدید، تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در هیئت دولت محسوب می‌شود.

**لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی

بر‌اساس این لایحه که در ۱۴ مهر ۱۳۴۱ با ۹۲ ماده و 17 تبصره از تصویب کابینه امیر اسدالله علم گذشت و در روزنامه‌های کیهان و اطلاعات منتشر شد به زنان حق رأی داده می‌شد و همچنین شرط مسلمان بودن و سوگند به قرآن مجید از شرایط انتخاب شوندگان حذف شد ، همچنین افراد می‌توانستند با هر کتاب آسمانی مراسم تحلیف را در مجلس شورای اسلامی به جای آورند. این موارد باعث اعتراض حوزه علمیه قم شد. فردای آن روز علما و مراجع قم طی تلگرافی به شاه به این مصوبه اعتراض کردند.

به این ترتیب امام خمینی(ره) ضمن انتشار بیانیه‌ای در این خصوص تاکید کردند:” اینجانب حسب وظیفه شرعی به ملّت ایران و مسلمین جهان، اعلام خطر می‌کنم،  قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است، استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیستها است… ملّت مسلمان تا رفع این خطرها نشود، سکوت نمی‌کنند و اگر سکوت کنند، در پیشگاه خداوند قاهر، مسئول و در این عالم محکوم به زوال است.”

سرانجام، پایمردی امام(ره) و حمایت مردم و روحانیت معظم پاسخ می‌دهد و دولت لایحه را پس می‌گیرد ولی از آن به بعد، شهر مقدس قم و شخص “آیت الله روح‌الله موسوی خمینی” مورد توجه و رصد حکومت قرار می گیرد.


** “انقلاب سفید” یا “انقلاب از بالا” به رفراندوم گذاشته می‌شود

در ماه های پایانی سال، ۱۳۴۱ محمدرضا شاه كه ناكامی طرح انجمن های ایالتی و ولایتی را به تلخی پشت سر می‌گذاشت، تصمیم گرفت اصول ششگانه ای را با حذف و اضافاتی در قالب «انقلاب سفید» به رفراندوم بگذارد. این اصول ششگانه در واقع همان انقلاب از بالایی بود كه آمریكا به كشورهای توسعه نیافته اعلام كرده بود. اصلاحات ارضی، سهیم كردن كارگران در كارخانه ها، سپاه دانش كه به نوعی به زن ها برمی‌گشت و قانون ملی كردن جنگلها، جزو اصول لوایح ششگانه شاه بود.

اینها مسائلی بود كه به ظاهر، وجهه عمومی شاه را در مقابل اقشاری از مردم بالا می‌بُرد. این اصول، ظاهری فریبنده و عوام پسندانه داشت و مخالفت با آنها اعتراض افراد ناآگاه را در پی‌داشت.

به‌هر حال با وجود تمام مخالفتهایی که در شهر ‌های مختلف به ویژه شهرهای مذهبی رخ داد، رفراندوم در ششم بهمن ماه ۱۳۴۱ برگزار شد و رسانه‌های عمومی اعلام كردند كه اصول پیشنهادی شاه با رای بالایی پذیرفته شده است، این درحالیست‌ که اسناد متعددی مبنی بر تشریفاتی و غیر واقعی بودن این انتخابات در دست است.

در ادامه این روند، شاه در یک سخنرانی از روحانیون و مراجع عظام تقلید با تعابیر نادرستی یاد کرد و به آنها نسبت به سرکوب قریب‌الوقوعی هشدار داد.

امام(ره) به‌منظور مطلع ساختن مردم از قصد رژیم، ضمن صدور اعلامیه‌ای نوروز 1342 را عزای عمومی اعلام کردند. در این اطلاعیه امده بود:  “عظم الله تعالی اجوركم. چنانچه اطلاع دارید دستگاه حاكمه می خواهد با تمام كوشش به هدم احكام ضروریه اسلام قیام و به دنبال آن مطالبی است كه اسلام را به خطر می اندازد. لذا اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر(عج) جلوس می كنم و به مردم اعلام خطر می نمایم. مقتضی است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان از مصیبتهای وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند. “

سایر علما از جمله 46 نفر از علمای تهران نیز با صدور اعلامیه ای عید نوروز را عزای عمومی اعلام كردند.



قیام 15 خرداد تداوم مسیر نهضت خونین سید‌الشهدا/دستاوردها و پیامدهای قیام خونین 15خرداد
 

**حادثه فیضیه یا عامل قیام آفرین


در واکنش به این اقدام مرجعیت، ساواک قم مجلس روضه خوانی را که از طرف آیت اللّه گلپایگانی(ره) منعقد شده بود، مورد حمله قرار داد. در این هجوم که روز دوم فروردین 1342 صورت گرفت، مردم و طلاب مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به رگبار بسته شدند و مدرسه فیضیه به خون ملّت رنگین شد.

به‌ این ترتیب و با اطلاع امام خمینی(ره) از فجایع فیضیه، ایشان یه ایراد یکی از تندترین سخنرانی‌های خود علیه رژیم پرداخته و فرمودند: “شاه دوستی؛ یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش، شاه دوستی؛ یعنی، ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، محو آثار اسلامیت، شاه دوستی؛ یعنی تجاوز به احکام اسلام و تبدیل قرآن کریم، شاه دوستی؛ یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت. حضرات آقایان توجّه دارند که اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است. ”

خونهای ریخته شده در فیضیه از یکطرف و  روشنگری‌های امام(ره) از طرف دیگرسبب شد تا حکومت با اتخاذ تدابیر امنیتی سختگیرانه‌ای به استقبال محرم و عاشورای 42 برود و به همین جهت وعاظ و طلاب در مجالس خود از سخنرانی درخصوص شاه اسرائیل و آمریکا منع شدند.



قیام 15 خرداد تداوم مسیر نهضت خونین سید‌الشهدا/دستاوردها و پیامدهای  این قیام خونین

 

**سخنرانی حماسی رهبر در عاشورای 42


در این میان امام(ره) با هوشیاری تمام سعی کردند تا فاجعه فیضیه را در سخنرانی ها و بیانات خویش تا محرم 42 زنده نگه دارد. از این منظر شهر قم شاهد سخنرانی‌های تاریخی و تکرار نشدنی ایشان بود که با انتقادات شدید از حکومت، اسرائیل و آمریکا نشان می داد مردم و روحانیت در مسیری غیر قابل بازگشت ودر تقابل با حکومت شاهنشاهی قرار گرفته‌اند.

** ارتباط بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت سخنرانی در مورد آنهارا ممنوع کرده است

امام(ره) در این سخنرانی‌ها می‌فرمودند: “ای آقای شاه! ای جناب شاه! بدبخت، بیچاره! 45 سال از عمرت میره، عبرت بگیر. عبرت از پدرت بگیر. اگر راست می‌گویند که تو با اسلام و روحانیت مخالفی، بد فکر می کنی. اگر دیکته می کنند، به دست تو می دهند، در اطراف آن فکر کن. چرا بی تأمّل حرف می زنی؟ چه ارتباطی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت می گوید: از شاه صحبت نکنید، از اسرائیل هم صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت، شاه، اسرائیلی است؟ آیا به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟ آقای شاه! اینها می خواهند تو را یهودی معرفی کنند تا من بگویم کافری، از ایران بیرونت کنند و به تکلیف تو برسند.”

حدود 24ساعت پس از این سخنرانی کوبنده توسط امام(ره) نیروهای امنیتی حکومت واکنش نشان داده و شبانه به منزل ایشان یورش برده و امام را دستگیر و به زندان قصر منتقل کردند.


111





**روشنگری‌های خمینی کبیر و قیام 15 خرداد

صبح روز 15خرداد مقارن با 12 محرم خبر دستگیری امام(ره) توسط حکومت ستمشاهی در سراسر قم منتشر شد و مردم در برابر این اقدام واکنش نشان دادند.

 شعار اصلى جمعیت تظاهرات کننده، ” یا مرگ یا خمینى” بود که از تمام فضاى قم به گوش مى رسید. خشم مردم آنچنان بود که ابتدا مأمورین پلیس پا به فرار گذاشتند و پس از تجهیز قوا به میدان آمدند. نیروهاى کمکى نظامى نیز از پادگان هاى اطراف به شهر قم گسیل شدند. هنگامى که سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه(ع) بیرون آمدند، رگبار مسلسلها گشوده شد و تا درگیرى شدید تا چندساعت ادامه داشت. حمام خون به راه افتاده بود. هواپیماهاى نظامى از تهران به پرواز درآمدند و در فضای شهر قم برای ایجاد رعب بیشتر دیوار صوتی را شکستند. قیام با سرکوبی شدید کنترل شد. کامیون های نظامی، اجساد شهدا و مجروحین را به سرعت از خیابانها و کوچه ها به نقاط نامعلومی بردند. غروب آن روز شهر قم حالتی جنگ زده داشت.

خبر دستگیری امام خمینی(ره) به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. مردم ورامین و شهرک هاى اطراف به سوی تهران سرازیر شدند. تانک ها و ابزار زرهی و نیروهای نظامی برای جلوگیری از ورود معترضین به شهر در سه راهی ورامین با جمعیت درگیر شدند و جمع زیادی از راهپیمایان را به خاک و خون کشیدند. جمعیت انبوهی در حوالی بازار تهران و مرکز شهر نیز گرد آمده و با شعار “یا مرگ یا خمینى” به سوی کاخ شاه به حرکت درآمدند.

این اعتراضاتِ به حق، با واکنش شدید رژیم ستمشاهی روبه رو شد و بر همین اساس توسط نیروهای جهنّمی و خون آشام خود، تظاهرکنندگان را با وضع فجیعی قتل عام کرد و به این ترتیب یوم اللّه 15 خرداد شکل گرفت.


چند روز پس از دستگیری امام(ره) دهها نفر از مراجع و علمای ایران به عنوان اعتراض به دستگیری امام (ره) به تهران مهاجرت کردند. بر اثر اعتراض علما و فشار افکار عمومی سرانجام امام خمینی(ره) پس از دو ماه بازداشت در پادگان نظامی به منزلی در شمال شهرتهران منتقل شد و تحت نظر قرار گرفت.

از نخستین ساعات روز بعد مغازه داران تهران و شهرستانها به مناسبت آزادی نسبی امام(ره) بر سر در مغازه‌های خود پرچم نصب کرده و چراغانی کردند و به مردم شیرینی و شکلات دادند.

یک روز پس از انتقال امام (12 مرداد) روزنامه‌های کثیر‌الانتشار کشور چیزی رابه دستور ساواک منتشر کردند. تا در نظر مردم چنین وانمود کنند که انتقال امام(ره) از زندان به محل جدید به دلیل تفاهمی بوده که میان ایشان و مقامات انتظامی بوجود آمده است. این خبر که شایعه‌ای بیش نبود و امام(ره) بعداً پس از آزادی کامل و بازگشت به قم در اولین فرصت طی یک سخنرانی آنرا به شدت تکذیب کردند.

شاه که تصور می‌کرد با سرکوب قیام 15 خرداد، دستگیری امام(ره)، کوتاه آمدن برخی از علما و از همه مهمتر شایعه تفاهم، امام(ره) را منزوی ساخته است بتدریج در جهت عادی نشان دادن اوضاع حرکت کرد. از اینرو اسدالله علم را در 17 اسفند 42 برکنار ساخت و وانمود کرد او مسبب حوادث اخیر بوده و عزل وی به دنبال تفاهم با امام تحقق یافته است.

بعد از علم، حسنعلی منصور به نخست‌وزیری رسید. او طی نطقی با تمجید از اسلام، از آن به عنوان “یکی از مترقی‌ترین و برجسته‌ترین ادیان جهان” یاد کرد و بر مراحم و عطوفت خاص شاه به مقامات روحانی تأکید کرد. دو روز پس از سخنان منصور ، امام خمینی بدون اطلاع قبلی در شب 18 فروردین 43 وارد قم شده و به تدریج مورد استقبال علما و مردم قرار گرفتند. در همان روز، روزنامه اطلاعات در مقاله‌ای تحت عنوان “انقلاب سفید شاه و امریکا” نوشت :” چقدر جای خوشوقتی است که جامعه روحانیت نیز در واکنش اکنون باهمه مردم، همگام در اجرای برنامه‌های انقلاب شاه و مردم شده است".

امام خمینی(ره) در واکنش به این اتهام در 21 فروردین طی سخنانی مطالب روزنامه اطلاعات را به شدت تکذیب کرده و اظهار داشتند:
“خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح به دست بگیرم. من پاپ نیستم که فقط روزهای یک شنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات خود سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم. پایگاه استقلال اسلامی اینجاست باید این مملکت را از این گرفتاریها نجات داد. “

**دستاوردها و پیامدهای قیام خونین 15خرداد

در واقع می توان قیام 15 خرداد را حرکت خودجوش و مردمی بدون برنامه ریزی قبلی دانست که با توجه به بسترها و زمینه های قبلی به وجود آمد و در حمایت از رهبر دینی و یاری آرمانهای متعالی، به اوج خود رسید و شهرها و مناطق مختلف ایران را در بر گرفت.


قیام 15 خرداد تداوم مسیر نهضت خونین سید‌الشهدا/دستاوردها و پیامدهای قیام خونین 15خرداد


آنچه 15خرداد را در تقویم ایران اسلامی تبدیل به روزی متمایز و استثنایی می‌کند، سند زنده مخالفت غیورانه ملت ایران با عمال اجنبی و استعمارگران است.

ازاین منظر ، 15 خرداد را می‌توان تداوم مسیر نهضت آزادی‌خواهی سید مظلومان اباعبدالله‌الحسین(ع) در برابر حکومت فاسد بنی‌امیه قلمداد کرد.



 1 نظر

عوامل آسيب زای خانواده از نگاه قرآن

15 خرداد 1395 توسط الزهرا خلخال

«بسم الله الرحمن الرحیم»

موضوع: عوامل آسيب زای خانواده از نگاه قرآن

نویسنده:حبیبه شاهنده

چکیده خانواده رکن اساسی جامعه ی انسانی است و شرط پویایی و استواری آن، وجود روابط صحیح و پایدار میان همسران است. پایداری و استواری روابط بین زن و شوهر زمانی تداوم خواهد ماند که هیچ مانع و سدی مابین همسران نباشد. طبق آیات و روایات در میان همسران عواملی وجود دارد که می توان از آن به عنوان آفت روابط همسران یاد نمود. در این مقاله آسیب های که می توانست روابط مابین همسران را با خطرات جدیتری مواجه سازد بررسی و تبیین شده است که این عوامل آسیب زا به سه دسته کلی مانند: 1- آسيب هايى مرتبط با مرد؛ 2. آسيب هاى مرتبط با زن؛ 3 آسيب هاى كلّى خانواده ؛ تقسیم بندی شده است که طبق آیات و روایات تبین و بررسی شده است. کلمات کلیدی: قرآن، خانواده، آیات، آسیب ها، تحکیم فهرست صفحه مقدمه………………………………………………………………………………………………………..4 تعریف خانواده……………………………………………………………………………………………6 عوامل آسیب زای خانواده……………………………………………………………………………..6 عوامل آسیب زا از طرف شوهر بر زن……………………………………………………………..6 عوامل آسیب زا از طرف زن بر شوهر……………………………………………………………..11 عوامل آسیب زا از طرف دیگران…………………………………………………………………….14 بحث و نتیجه گیری……………………………………………………………………………………17 منابع……………………………………………………………………………………………………..18 مقدمه خانوده به عنوان اولین نهاد اجتماعی، اصلی ترین و اساسی ترین رکن جامعه و بستر فرهنگ های گوناگون و زمینه ساز بدبختی و خوشبختی بشر و امت ها به شمار می آید كه این نهاد، بر پايه ازدواج مرد و زن ، شكل مى گيرد و با توليد مثل ، گسترش مى يابد . دراين نهاد ، پایه اولیه شخصیت انسان صورت می پذیرد و مهم ترين عامل تكامل جامعه بشر است و به همین خاطر در اسلام، برای تأسیس و استوار سازی این نهاد و پیشگیری از فروپاشی آن، برنامه های و رهنمود های متکامل و بسیار مهمی ارائه نموده است. و بنابراین، اسلام ـ كه برنامه تكامل انسان است ـ ، براى تأسيس و تحكيم اين نهاد سرنوشت ساز و پيشگيرى از فروپاشى آن ، رهنمودهاى بسيار مهمى ارائه كرده است . تأمل در اين رهنمودها و مقايسه آنها با آنچه در ساير مكاتب در باره خانواده ديده مى شود ، به روشنى نشان مى دهد كه اين مكتب ، ريشه در وحى الهى دارد و منطبق با فطرت انسانى است و براى صيانت خانواده و پيشگيرى از فرو پاشى آن ، راهى جز عمل به رهنمودهاى اين آيين الهى نيست نهادهاي اجتماعي هر يك براي برآوردن نيازي از نيازهاي اساسي بشر پديد آمده اند. نهاد خانواده نيز در پي سامان بخشيدن به نيازهاي جنسي و توليد نسل و سكونت و آرامش روحي است. اما با اين وصف، نهاد خانواده در تعامل با ساير نهادهاي اجتماعي اشكال و صور متنوّعي مي يابد، روابط اعضاي خانواده را دگرگون مي كند و كاركردهاي آن را به چالش مي كشاند. خانواده از ابتدای تاریخ تاکنون، به عنون اصلی‏ترین نهاد اجتماعی، زیربنای جوامع و خاستگاه فرهنگ‏ها، تمدن‏ها و تاریخ بشر بوده است. پرداختن به این بنای مقدس و بنیادین و هدایت آن به جایگاه واقعی‏ اش، همواره سبب اصلاح خانواده بزرگ انسانی و غفلت از آن، موجب دور شدن بشر از حیات حقیقی و سقوط به ورطه نابودی بوده است. اسلام به عنوان مکتبی انسان‏ساز، بیشترین توجه را به والایی خانواده دارد. از این رو، این نهاد مقدس را کانون تربیت می‏شمرد. نیک‏بختی و بدبختی جامعه انسانی را نیز به صلاح و فساد این بنا وابسته می‏داند و هدف از تشکیل خانواده را تأمین نیازهای عاطفی و معنوی انسان از جمله دست‏یابی به آرامش برمی‏شمارد. خانواده دارای کارکردهای گوناگونی از جمله محیط آرامش برای خانواده، محل امن، محل رابطه قدسی، محل ذکر و تلاوت آیات الهی و غیره است که خداوند در مورد محل تسکین و آرامش در سوره نحل، آیه 80، می فرمایند: « و الله جعل لکم من بیوتکم سکنا» ، (خداوند از خانه های شما محل سکونت و آرامش برایتان قرار داد). که اگر این کاکردها در خانواده وجود نداشته باشد آسیب های جبران ناپذیری برای اساس تحکیم خانواده به وجود خواهد آمد. اعضای خانواده نبیاز به آرامش، نیاز به امنیت دارد همچنین زن و شوهر نیاز به رفع عرایز جنسی و رابطه مشروع دارد که طریق آن بتوانند به آرامش روحی و روانی برسند که در صورت نبود آن، عواقب بسیار خطرناکی برای خانواده در پی خواهد امد که همچنان که در آمار ها این عواقب از جمله آمار طلاق مشاهده می شود زمانی که در خانواده نیازهای اساسی از جمله رفع غرایز جنسی و غیره برطرف نمی شود در فضای خانواده اغتشاش و به دنبال آن طلاق عاطفی و جدایی و عواقب دیگری مشاهده می شود افزایش آمار طلاق، به عنوان مغبوض ترین حلال الهی و کاهش درخواست برای ازدواج و افزایش سن ازدواج نشان می دهد نهاد خانواده به هر دلیل نتوانسته احساس رضایتمندی را در زوجین ایجاد کند یا بر مطلوبیت آزادی های فردی و کسب موفقیت های اجتماعی و شغلی، غلبه کند. در گزارشی در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۹ اعلام شد ۸۰ درصد طلاق‌ها در ایران در جوانان زیر ۳۰ سال است، «معاون امور جوانان و ساماندهی وزارت ورزش و جوانان ایران»، محمود گلزاری اعلام‌کرد ۸۰ درصد ازدواج‌هایی که در ایران به طلاق منجر می‌شوند طلاق‌های در میان جوانان زیر ۳۰ سال است؛ و بخش عمده این طلاق‌ها نیز به دلیل انتخاب نامناسب همسر است • آمار بالای زنان متقاضی طلاق نسبت به گذشته نشان می دهد میزان رضایتمندی زنان از زندگی در نهاد خانواده بیش از مردان کاهش یافته است. در واقع اگر خانواده نتواند زمینه و بستر مناسبی برای آرامش خانواده باشد با آسیب های زیادی از جمله طلاق مواجه خواهد شد که از هدف از نگارش این مقاله هم تبین و بررسی عوامل به وجود آورنده آسیب ها در خانواده است که بر آساس آیات قرآنی به تحلیل و بررسی این آسیب ها و آفت های خواهد پرداخت؟ آنچه در این مقاله در پی پاسخ گویی به آن خواهیم بود این سوالات می تواند باشد: عوامل آسیب زای خانواده از منظر قرآن کدامند؟ برای جبران این آسیب های چه راهکاری می توان ارائه نمود؟ در این مقاله ابتدا به تعریف مفاهیم و اصطلاحات خواهیم پرداخت و سپس به عوامل آسیب زا از منظر قران که می تواند فروپاشی خانواده را به وجود آورد خواهیم پرداخت. 1-تعریف خانواده: تعاریف متعددی از خانواده ارائه شده است که این تعاریف عبارتند از: خانواده گروهي از افراد است كه از طريق هم خونی، ازدواج يا فرزندخواندگي به هم پيوند خورده و كاركرد اجتماعي اصلي آن‌ها توليد مثل است.» . خانواده متشكل از افرادي است كه از طريق پيوند زناشويي، هم‌خوني يا پذيرش فرزند با يكديگر به عنوان زن، مادر، پدر، شوهر، برادر، خواهر و فرزند در ارتباط متقابل هستند؛ فرهنگ مشترك پديد مي‌آورند و در واحد خاص زندگي مي‌كنند.» و یا خانواده همچون گروهي از افراد است كه روابط آنان با يكديگر بر اساس هم‌خوني شكل مي‌گيرد و نسبت به يكديگر خويشاوند محسوب مي‌شوند.» . برگس ولاك مى‏نويسد:«خانواده گروهى است متشكل از افرادى كه از طريق پيوند زناشويى، همخونى، و يا پذيرش (به عنوان فرزند) با يكديگر به عنوان شوهر، زن، مادر، پدر، برادر و خواهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشتركى پديد آورده و در واحد خاصى زندگى مى‏كنند.» . مك آيور از ديگر جامعه‏شناسان خانواده مى‏گويد:«خانواده گروهى است داراى روابط جنسى چنان پايا و مشخص كه به توليدمثل و تربيت فرزندان منجر گردد.» سازمان ملل متحد (1994) ، خانواده را چنين تعريف مي‌ نماید: «خانواده يا خانوار به گروه دو يا چند نفره‌اي اطلاق مي‌شود كه با هم زندگي مي‌كنند؛ درآمد مشترك براي غذا و ديگر ضروريات زندگي دارند و از طريق خون، فرزندخواندگي يا ازدواج، با هم نسبت دارند. در يك خانواده ممكن است يك يا چند خانواده زندگي كنند، تمام خانوارها، هم خانواده نيستند » 2 -عوامل آسیب زای خانواده آسیب ها، آفاتی هستند که می توانند ریشه و اساس تحکیم خانواده را برهم زند و و انواع اختلاف ها و بحث و جدال را در خانواده بوجود آورد كه معمولاً این آسیب ها یا از ناحیه زن و یا شوهر هستند و یا از ناحیه پدر یا مادر و یا اشخاص دیگر از جمله خواهر و برادر، خاله و عمو و ..، که هر یک از آنها می تواند آفتی برای ایجاد اختلاف در میان خانواده باشد . این آسیب ها عبارت اند از: 1-2- عوامل آسیب زا از طرف شوهر بر زن الف- بد اخلاقی و بدخویی بداخلاقی و بدخویی یکی از ،آفتها و آسیب زای در خانواده است که از طرف مرد بر زن اعمال می شود و زنها را نسبت به مرد بدبین می کند بداخلاقی مرد در خانه محیط خانواده را مسموم کرده و فروپاشی خانواده را به وجود آورد آمار فعلي دادگاه هاي خانواده، بدخويي مرد را از علت هاي قابل توجه متلاشي شدن خانواده برمي شمرند. بر همين اساس، با وجود ترغيب به تزويج جوانان از سوي اسلام، امام رضا(ع) در راهنمايي حسين بن بشار كه خويشاوند بدخويش به خواستگاري دخترش آمده است، مى فرمايد: «لا تُزَوِّجهُ إن كانَ سَيِّئَ الخُلُقِ» . (اگر بدخُلق است، دخترت را به همسرى وى در نياور. ) همچنین در روایتی دیگری از امام على عليه السلام آمده است «:كسى كه بداخلاق است ، خانواده اش از او خسته [و بيزار] مى شوند» خوش اخلاقی و خوش خلقی، از عوامل تحكيم بنیان خانواده است که روابط و دوستی میان اعضای خانواده را مستحکم و استوار می سازد . از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روايت شده كه مى فرمايد : «حُسنُ الخُلقِ يُثبِتُ المَوَدَّةَ» ) خوش خويى ، دوستى را استوار مى كند). اين وظيفه نيز ميان مرد و زن، مشترك است؛ امّا از آن جا كه مرد ، رياست خانواده را به عهده دارد ، درباره داشتن خوىِ نيكو ، به او بيشتر توصيه شده است. همچنین در حديثى ديگر از پیامبر(ص) آمده است : «أحسَنُ النّاسِ ايمانا أحسَنُهُم خُلُقا وألطَفُهُم بِأهلِهِ ، وأنا ألطَفُكُم بِأهلي» ( شايسته ترينِ مردمان ، از جهت ايمان ، كسى است كه خوش اخلاق ترينِ آنها باشد و با خانواده اش مهربان تر باشد ، و من ، مهربان ترين شما با خانواده ام هستم) . همچنين با اين كه خوش رفتارى متقابل مرد و زن براى تحكيم پيوند خانوادگى ضرورى به نظر می رسد ، امّا قرآن كريم به مردها اين گونه توصيه و سفارش مى فرمايد: «وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْـئا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا » ب- عدم مدارا به زن مدارا نکردن مرد با همسر خود می تواند آسیب های برای خانواده بوجود اورد و پیامدهای جبران ناپذیری بر پیکره خانواده بگذارد. و به همین سبب ممکن است در طول زندگی مشترک، به دلیل برخی از مسائل، از میزان مهر و محبت زن و شوهر نسبت به هم کاسته شود . و یا ممکن است وجود برخی از خصوصیات اخلاقی در زن و یا شوهر، کدورت و دلسردی در بین ایشان ایجاد کند و زوجین تصور کنند که می توانند از طریق جدایی، زندگی بهتری را برای خود فراهم آورند . قرآن کریم با توجه به اهمیت لزوم حفظ نظام خانواده و نیز با توجه به این که حق طلاق در دست مردان است، خطاب به ایشان می فرماید: «فان کرهتموهن فعسی ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا» و اگر از آن ها (به جهتی) کراهت داشتید (فورا تصمیم به جدایی نگیرید)، چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانی در آن قرار می دهد . در این آیه، به مردان توصیه شده است که نسبت به همسران خود مدارا نمایند; هر چند که مورد پسند و رضای شما نباشند . و در مقابل، برای کسانی که چنین رفتار نمایند، مژده «خیر کثیر» می دهد; زیرا انسان به جهت محدودیت علم و دانش، از بسیاری از مطالب بی اطلاع است . و نیز امام علی ( علیه السلام) در رابطه با مدارا کردن به مردان چنین می فرمایند: «فدارها علی کل حال و احسن الصحبة لها لیصفوا عیشک » در هر حال، با همسرت مدارا کن و با او به نیکی معاشرت نما، تا زندگیت با صفا شود . مرد باید بداند که غرائز و احساسات او، با غرائز و احساسات همسرش متفاوت است و هر یک برای مقصودی خاص خلق شده اند . هر یک از زن و شوهر، باید وظایف و تکالیف خود را انجام دهد و برای دیگری ایجاد مزاحمت ننماید . مرد هیچ گاه نباید از همسرش انتظار داشته باشد که مطابق او فکر کند، یا مثل او عمل نماید . بلکه باید در مقابل گفتار و رفتار او مدارا پیشه کند تا زندگی برای هر دویشان شیرین و لذت بخش گردد پ- آزار و اذیت کردن همسر آزار و اذیت کردن زن از سوی مرد یکی دیگر از عوامل آسیب زای خانواده است که متاسفانه به علت ناآگاهی مرد نسبت به روحیه زن که از یک محیط گرم و محبت آمیز قدم به خانه ناآشنای همسر می گذارد نسبت به او بی مهربانی کرده و وی را اذیت کرده و به طریق پایه آسیب محیط خانه را رقم می زند . زن دوست دارد از طرف مرد مورد احترام قرار گرفته و مورد محبت قرار گیرد و دوست دارد به مرد خود محبت کند. در اين حالت، اگر در قبال محبّت و تلاشى كه بروز مى دهد ، پاسخ محبّت آميز نگيرد و حتّى در عوض آن ، آزار ببيند، دير يا زود، از محبّت دهى ، دست مى كشد و كانونى كه بايد با محبت و مودّت گرم شود ، به سردى مى گرايد . روشن است كه كمتر همسرى با اين وضعيت ، حاضر به ادامه زندگى است و اگر هم آن را ادامه دهد ، چنين زندگى اى را نمى توان يك زندگى سالم و يك كانون پُرحرارت خوانْد. از پيامبر اکرم (صلی الله علیه وآله والسلم) در رابطه آمده است: « مَن أضَرَّ بِامرَأةٍ حَتّى تَفتَدِىَ مِنهُ نَفسَها ، لَم يَرضَ اللّه ُ تَعالى لَهُ بِعُقوبَةٍ دونَ النّارِ ؛ لِأنَّ اللّه َ تَعالى يَغضَبُ لِلمَرأةِ كَما يَغضَبُ لِليَتيمِ »، هر كس به زنى آزار برساند تا آن زن [ با بخشيدن مهريه اش ] ، جان خود را از او بخرد ، خداى تعالى براى آن مرد ، به كيفرى كمتر از آتش ، رضايت نداده است ؛ چرا كه خداوند متعال براى زن ، همان گونه به خشم مى آيد كه به خاطر يتيم همچنین در حدیثی دیگری می خوانیم : «أيُّ رَجُلٍ لَطَمَ امرَأتَهُ لَطمَةً ، أمَرَ اللّه ُ عز و جل مالِكا خازِنَ النّيرانِ فَيَلطِمُهُ عَلى حُرِّ وَجهِهِ سَبعينَ لَطمَةً في نارِ جَهَنَّمَ . وأيُّ رَجُلٍ مِنكُم وَضَعَ يَدَهُ عَلى شَعرِ امرَأةٍ مُسلِمَةٍ ، سَمَّرَ كَفَّهُ بِمَساميرَ مِن نارٍ » هر مردى كه به زنش سيلى بزند ، خداوند عز و جل به مالك ـ نگهبان دوزخ ـ ، دستور مى دهد كه در آتش جهنّم ، هفتاد سيلى بر گونه او بزند . و هر مردى از شما بر موى زنى مسلمان [ و نا محرم ] دست نهد ، ميخ هايى از آتش ، در كف دست او مى كوبد . بنابراین لازم است که مرد نسبته به زن با مهربانی برخورد کند و حتی به گفته پیامبر (ص) به او «اف» بگوید، پیامبراکرم صلی‏الله علیه واله وسلم می‏فرمایند: «برادرم جبرئیل به من خبر می‏داد و همواره سفارش زنان را می‏کرد تا آنجا که گمان کردم برای شوهر جایز نیست به زنش حتی «اف» هم بگوید .» تا از طریق از دلسردی زن پیشگیری کرده و آسایش و امنیت را به درون خانواده بیاورد. از امام صادق علیه السلام در رابطه با آزار و اذيت زن از طرف مرد آمده است که مي فرمايند: «امیر مؤمنان علیه السلام در رساله اى به فرزندشان امام حسن علیه السلام فرمودند: مسؤولیتى بیش از توان بانو باو واگذار مکن، زیرا قرار نگرفتن او در تنگنا و سختى از براى حال او سودمندتر، و از جهت آسودگى او مفیدتر، و از نظر دوام زیبایى و طراوت او بهتر است ». ت- تحقير و تمسخر كردن (بی احترامی به زن) امروزه، تحقیر، تمسخر و بی احترامی از طرف مرد نسبت به زن، از نظر اسلام قابل قبول نبوده چرا که اسلام هر دو (زن و مرد) در گوهر انسانی و شرافت، یکی می داند و هیچ تمایز و تفاوتی بین آنها نمی بیند. قرآن کریم تمام انسان ها را بدون در نظر گرفتن جنسیت و نژاد و … دارای کرامت می داند و می فرماید: «و لقد کرمنا بنی ءادم »، که اشاره به این اصل مهم و اساسی است . اما در این میان، اکرام و احترام نسبت به زن جایگاه خاص و ممتازی دارد . پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در این رابطه می فرمایند: «ما اکرم النساء الا کریم و لا اهانهن الا لئیم » جز کسی که بهره ای از کرامت برده باشد، زنان را احترام و اکرام نمی کند و به زنان، اهانت نمی کند، مگر انسان پست .» امیرالمؤمنین در نهج البلاغه در سفارش به فرزندشان می فرماید: «و لا تملک المراة من امرها ماجاوز نفسها فان المراة ریحانة و لیست بقهرمانة»؛ کارى را که در توانمندى زن نیست، بر او تحمیل مگردان، زنان چون گل بهارى هستند، نه پهلوان سخت کوش و پرتوان . همچنین از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می خوانیم: «الا خیرکم خیرکم لنسائه و انا خیرکم لنسائی» بهترین شما مردی است که با زنش خوش رفتارتر باشد و من از همه شما نسبت به زنانم خوشرفتارترم . در حقیقت سیره عملی نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) نیز به خوبی نشان می دهد که ایشان در نهایت احترام با زنان، خصوصا دختر گرامیشان حضرت فاطمه ( علیهاالسلام) و همسرانشان، رفتار می نمودند . که رفتار و گفتار ایشان در حقیقت ترسیم کننده نگاه اسلام، به زن است، که زن را از موجودی پست و فاقد روح انسانی، در عصر جاهلیت، به انسانی صاحب کرامت، تبدیل کرد . از دیدگاه اسلام، زن میهمان محترمی است که اکرام و احترام نسبت به او لازم و ضروری است . چه زمانی که او دختری در خانه پدر است و چه زمانی که همسری در کنار شوهر و یا مادری مهربان برای فرزندان باشد . در همه حالات فوق توصیه های فراوانی در روایات آمده است که دلیل بر لزوم احترام و اکرام نسبت به اوست . ث- غيرت ورزى نابه جا مرد باید همچون حصاری زن را در حمایت و مراقبت قرار دهد . این حالت، همباید در مراقبت نسبت به عفاف و پاکدامنی زن باشد و هم در توجهبه نیازهای عاطفی او . توجه مرد به عفاف همسر خویش شرط اولیه حفظ حریم خانواده و حفظ سلامت اخلاقی آن است . حالت غیرت و حمیت مرد اثر دیگری نیز در روحیه و رفتار زن دارد ، به این صورت که در او احساس امنیت و اعتماد در پناه شوهر به وجود می آورد که یک احساس لذت بخش و مطلوب برای اوست و در افزایش عشق و محبت وی به شوهر مؤثر است . اما در مقابل اگر مردی نابجا به زن غیرت ورزی نماید از طریق فروپاشی خانواده به وجود آورده و از طریق دلسردی زن و فرار زن را از خانوده موجب خواهد شد. از امام علی (ع) در رابطه آمده است: «از غيرت ورزيدن بيجا [ نسبت به زنان ] بپرهيز كه اين كار ، زن سالم [و درستكار] را به بيمارى [ و نادرستى ] مى كشانَد و پاك دامن را به گناه ». و نیز از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله امده است :«يك غيرت است كه خدا دوست دارد ، و يك غيرت است كه خدا دشمن مى دارد . غيرتى كه خدا دوستش دارد ، غيرت ورزى به جاست (آن جا كه پاى حرام و گناهى در ميان باشد بايد غيرت نشان داد .) و غيرتى كه خدا دشمنش مى دارد ، غيرتى است كه ريبه اى در كار نباشد» همچنین از پیامبر اکرم (ص) می خوانیم : «دو غيرت است كه يكى از آنها را خدا دوست دارد و ديگرى را دشمن … . خداوند ، غيرت به جا را دوست دارد ، و غيرت ورزى اى را كه در آن ، ريبه اى در كار نباشد ، دشمن مى دارد» .بنابریان مرد بایستی از غیرت ورزی نابجا به زن پرهیز نموده و به طریق دلگرمی زن به محیط خانواده و ادا مه زندگی را هموار سازد. تهمتِ زِنا زدن؛ نفرت؛ بُخل و خسیس؛ سوء تدبير؛ تنوّع طلبى در ازدواج از دیگر عوامی آسیب زای خانوده به شمار می رود که مرد بایستی در این رابطه آگاهی و بصیرت خو را نسبت به این موارد گسترش دهد. 2- 2- آسیب های خانواده از طرف زن نسبت به مرد الف- بُخل در قرآن یکی از نابه هنجارهای رفتار و اخلاقی را بخل دانسته است. بخل حالتی است که انسان از توانایی و دارایی های خود بهره نمی گیرد و آن را به عللی تباه می سازد. این گونه است که شخص بخیل حتی گاه خود نیز از دارایی های مادی و داشته های معنوی خود بهره بر نمی گیرد و با امساک ورزی خود را در رنج می افکند. از نظر قرآن، بخیل با امساک خویش به عنوان مهم ترین عامل در پیدایش ناسازگاری های خانوادگی و محرومیت از عنایت و رحمت الهی معرفی می شود. در قرآن این معنا با واژگان و جملاتی مورد تحلیل و تبیین قرار گرفته و آثار و پیامدها و نیز علل و عواملش بیان شده است. زنی که بخل می روزد نه تنها از مهر و محبت شوهر سود نمی برد بلکه طوفان و ناآرامی را به محیط خانه سوق داده و فروپاشی خانواده را رقم خواهد زند «وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَهُمْ ۖ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ ۖ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗوَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ »کسانی که بخل می‌ورزند، و آنچه را خدا از فضل خویش به آنان داده، انفاق نمی‌کنند، گمان نکنند این کار به سود آنها است؛ بلکه برای آنها شر است؛ بزودی در روز قیامت، آنچه را نسبت به آن بخل ورزیدند، همانند طوقی به گردنشان می‌افکنند. و میراث آسمانها و زمین، از آن خداست؛ و خداوند، از آنچه انجام می‌دهید، آگاه است. زنی که نسبت به مرد بخیل و خسیس است همه و حتّى خود را نيز در تنگنا مى گذارد و از پرداخت هزينه هاى اصلى خانواده نيز شانه خالى مى كند و بدين سان، فشار سختى را به خانواده وارد مى آورد ؛ سختى اى كه با توجّه به وضعيت مالى اش براى همسر و خانواده ، توجيهى ندارد و تنها علّت آن ، خوى زشت بخل است . در اين وضعيت ، كمتر زنى تاب مى آورد . او يا به دزدى پنهان از شوهر روى مى آورد و يا حداقل در علاقه او به خود، ترديد مى كند و متقابلاً ، علاقه اش به همسر كاهش مى يابد؛ زيرا خود را از دارايى و مال همسرش، كم ارزش تر مى بيند . از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روايت شده كه مى فرمايد «أبغَضُ العِبادِ إلَى اللّه ِ عز و جل مَن ضَنَّ عَلى عِيالِهِ . ۲ منفورترين بندگان ، نزد خداوند عز و جل ، كسى است كه به خانواده اش بخل بورزد .» ب- عدم رعایت حجاب (عدم توجه به محرم و نامحرم) امروزه، توجه و اهتمام همسردر نزد شوهر خود به مسايل محرم و نامحرم، يكي از مسايلي مهم به حساب مي آيد كه قصور زن و عدم وي توجه وي به اين مسأله مي تواند مشكلات و عواقب جبران ناپذيري به محيط خانواده وارد بياورد. زن بايستي جهت پيشگيري از عواقب اين مسأله، ايجاد آرامش در خانواده، رعايت حفظ حجاب و عفت را در سرمنشأ زندگي خويش قرار دهد زن بايستي جهت حفظ آرامش و رضايتمندي شوهر خود، نگاه به نامحرم را رعايت نمايد و به مسأله محرم و نامحرم دقت و توجه نمايد. خداوند منان، در قرآن کريم مي فرمايند: «اي پيامبر!به مؤمنان بگو چشم هاي خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند، و عفاف خود را حفظ کنند؛ اين براي آنان پاکيزه تر است؛ خداوند از آنچه انجام مي دهند آگاه است. و به زنان با ايمان بگو چشم هاي خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند، و دامان خويش را حفظ کنند و زينت خود راـ جز آن مقدار که نمايان است ـ آشکار ننمايند، و (اطراف) روسري هاي خود را بر سينه ي خود افکنند (تا گردن و سر و سينه با آن پوشانده شود)، و زينت خود را آشکار نسازند مگر براي شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پسرانشان، يا پسران پسرانشان، يا برادرانشان، يا پسران برادرانشان، يا پسر خواهرانشان، يا زنان هم کيششان، يا بردگانشان (=کنيزانشان)، يا افراد سفيه که تمايلي به زن ندارند، يا کودکاني که از امور جنسي مربوط به زنان آگاه نيستند، و هنگام راه رفتن پاهاي خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود (و صداي خلخال که بر پا دارند به گوش رسد).و همگي به سوي خدا باز گرديد اي مؤمنان، تا رستگار شويد.» . و نيز در آيه اي ديگري مي فرمايند: «اي پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب ها (=روسري هاي بلند) خود را بر خويش فرو افکنند، اين کار براي اينکه (از کنيزان و آلودگان) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است، (و اگر تاکنون خطا و کوتاهي از آنها سر زده توبه کنند)خداوند همواره آمرزنده رحيم است. » و همچنين پيامبر اسلام (ص)در رابطه پرهيز از نگاه به نامحرم، خطاب به زنان مي فرمايند : «هر زن شوهرداري که چشمش را از نگاه کردن به غير شوهر و غير محارمش پر کند، مورد غضب شديد پروردگار واقع مي شود. پس اگر اين زن چنين کند، خداوند پاداش هر عملي را که انجام داده است از بين مي برد و محو مي کند. » بنابراين با توجه به آيات و روايات مي توان گفت كه زن با حفظ حجاب و رعايت عفت، و توجه به مسأله نامحرم و محرم و پرهيز از نگاه به نامحرم، نه تنها ارزش و عظمت خود را در نزد شوهر خود حفظ نكرده بلكه در جامعه و نزد خويشان و دوستان هم، مقام و منزلت، ارزش و عظمت خود را فزوني داده و بدين طرق باعث حفظ آرامش و آسايش خانه و اعضاي خانواده خواهد شد.. پ-خودآرايى زن براى غير شوهرش خودآرايى زن ، براى غير همسر ، يكى از خطرناكترين آفت هايى است كه كانون خانواده را تهديد مى كند. در حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است : «لا يَحِلُّ لِامرَأةٍ أن تُظهِرَ مِعصَمَها وقَدَمَها لِرَجُلٍ غَيرِ بَعلِها ، وإذا فَعَلَت ذلِكَ لَم تَزَل فى لَعنَةِ اللّه ِ وسَخَطِهِ ، وغَضِبَ اللّه ُ عَلَيها ، ولَعَنَتها مَلائِكَةُ اللّه ِ ، وأعَدَّ لَها عَذابا أليما» براى هيچ زنى ، حلال نيست كه مُچ و پاى خويش را براى مردى جز شوهرش آشكار سازد . هر گاه چنين كند ، پيوسته مورد لعنت و ناخشنودى خدا قرار مى گيرد ، و خداوند ، بر او خشم مى گيرد ، و فرشتگان خدا لعنتش مى كنند ، و برايش عذابى دردناك ، آماده مى سازد . اين آفت خطرناك، زمينه ساز آلودگى زن و فروپاشى خانواده است و از اين رو، مرد بايد به عنوان مدير خانواده، با همه توان از آن پيشگيرى كند . در روايتى از پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است : «المَرأةُ إذا خَرَجَت مِن بابِ دارِها مُتَزَيِّنَةً مُتَعَطِّرَةً وَالزَّوجُ بِذاكَ راضٍ ، بُنِيَ لِزَوجِها بِكُلِّ قَدَمٍ بَيتٌ فِي النّارِ . » همچنین از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله ( در این رابطه می خوانیم: «در خبر حَولاء ـ ) : اى حولاء ! زيور خود را براى غير شوهرت نمايان مساز . اى حولاء ! براى هيچ زنى ، حلال نيست كه مُچ و پاى خويش را براى مردى جز شوهرش آشكار سازد . هر گاه چنين كند ، پيوسته مورد لعنت و ناخشنودى خدا قرار مى گيرد ، و خداوند ، بر او خشم مى گيرد ، و فرشتگان خدا لعنتش مى كنند ، و برايش عذابى دردناك ، آماده مى سازد : مكلّف كردن شوهر به آنچه در توان او نيست؛ بُلهَوسى ناسازگارى؛ تنوّع طلبى؛ بدخویی؛ عصبانى كردن شوهر؛ ناسپاسى؛ خيانت كردن از دیگر موارد آسیبزای زن نسبت به شوهر است که می تواند در خانواده آیجاد اسیب کند. 3- عوامل آسیب زا خانواده از طرف دیگران 3-1- اجباری کردن پيوند زناشويى ۱ در قران در مورد تحمیل ازدواج زناشویی آیه وجود ندارد امّا در فقه اسلامی براساس منابع دیگر(سنت، عقل و اجماع)، اجبار دختر بر ازدواج به شدّت نهی شده است، به گونه ای که اگر دختر بدون رضایت و تنها با اجبار پدر به ازدواج کسی در بیاید، عقد او باطل است. آزادی و اختیار پسر و دختر نخستین شرط تشکیل خانواده مستحکم و با دوام است یعنی کسی(پدر و مادر و دیگران)، انتخاب همسر را بر وی تحمیل نکند ازدواج تحلیلی نه تنها پایدار نخواهد ماند بلکه آسیب های جبران ناپذیری بر پیکره خانواده خواهد گذاشت. اسلام از پی‌آمد ازدواج‌های اجباری آگاه است؛ زیرا دختر و پسری که با زور و اکراه به ازدواج هم درآیند، سرانجام با طلاق از هم جدا خواهند شد. بنابراین، اسلام در انتخاب همسر، نظر دو طرف زندگی را شرط می‌داند. ابن ابی یعفور به امام صادق(علیه‌السلام) عرض کرد: می‌خواهم با زنی ازدواج کنم ولی پدر و مادرم، دیگری را برای من می‌خواهند و در نظرگرفته‌اند، چه کنم؟ امام (علیه‌السلام) فرمود: با آن کس که دوست داری، ازدواج کن و دختری را که پدر و مادرت خواسته‌اند، برمگزین. و نیز پيامبر اکرم( صلى الله عليه و آله) در این رابطه مى فرمايند:«الأَرواحُ جُنودٌ مُجَنَّدَةٌ ، فَما تَعارَفَ مِنهَا ائتَلَفَ ، وما تَناكَرَ مِنهَا اختَلَفَ» . روح ها [همچون] سپاهيانى هستند فراهم آمده ، كه هر كدام از آنها با هم، آشنايى [و سازگارى ]داشته باشند، با هم الفت مى گيرند و هر كدام از آنها كه با هم ناآشنا باشند، با هم اختلاف پيدا مى كنند . بنابراین، طبيعى است كه ازدواج هاى تحميلى، پايدار نمى مانند. از كلينى، در این رابطه آمده است که شخصى به نام ابن أبى يعفور از امام صادق عليه السلام مى پرسد: من مايلم با زنى ازدواج كنم؛ ولى پدر و مادرم مى خواهند كه با زن ديگرى ازدواج نمايم. چه كنم؟ امام عليه السلام پاسخ داد : «تَزَوَّجِ الَّتى هَوَيتَ ، ودَعِ الَّتي يَهوى أبَواكَ» . با كسى ازدواج كن كه خودت مى خواهى ، و آن شخصى را كه پدر و مادرت مى خواهند ، رها ك ! در روايتى ديگر از جابر بن عبد اللّه آمده كه مردى نزد پيامبر آمد و گفت : دختر يتيمى پيش ماست كه دو مرد از او خواستگارى كرده اند : يكى توانگر و ديگرى تنگ دست . او مرد فقير را مى خواهد و ما به توانگر تمايل داريم! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: « لَم يُرَ لِلمُتَحابَّينِ مِثلُ النِّكاحِ» . براى دو دلداده ، چيزى همانند ازدواج ، ديده نشده است . پيامبر صلى الله عليه و آله به روشنى اعلام مى كنند كه دو طرف ازدواج در انتخاب همسر، آزادند. و ثروت نمى تواند جايگزين محبّت دو نفرى كه به هم علاقه مند هستند، گردد . جامعه شناسان نيز از ديرباز ، ازدواج هاى تحميلى را زمينه ساز اختلافات خانوادگى و فروپاشى خانواده مى دانند و برخى، اين گونه ازدواج ها را به فروش دختران ، تشبيه كرده اند . البته بايد توجّه داشت كه راهنمايى پدر و مادر براى انتخاب همسر مناسب، فوق العاده ضرورى است . و جوانان بايد بدانند كه در تشكيل خانواده بى نياز از بهره گيرى از مشورت والدين خود نيستند. هر چند در نهايت، خود آنها هستند. عواقب ازدواج تحمیلی: 1. اولين آسيب و عوارض منفي آن متوجه جسم و بدن زن شده، بر سلامت جسمي او تأثير منفي بر جاي مي گذارد و موجب اختلال در دستگاه باروري وي و تولد كودكان نارس و عوارض ناشي از آن مي شود. 2. دومين آسيب مربوط به اختلالات روحي دختران است. از دست دادن اميد به زندگي، فقدان تصويري موفقيت آميز براي زندگي خود و فرزندان يكي ديگر از اختلالات عاطفي و رواني ازدواج هاي تحميلي به شمار مي رود. مجموعه اين فشارهاي رواني ايجاد هرگونه ابتكار، طراوت و نشاط را در محيط خانه براي اين دختران از بين مي برد و خانه را براي آنان به زنداني با ميله هاي رواني و نامرئي تبديل مي كند و افسردگي، پرخاشگري و دل سردي از زندگي را به همراه مي آورد. 3. آسيب ديگر مربوط به روابط خانوادگي است كه در نتيجه آن مي توان به سست شدن بنيان خانواده، طلاق، فرار از خانه، سوء ظن، فقدان تفاهم بين زوجين، همسرآزاري، همسركشي، وجود فرزندان بزهكار، انحطاط اخلاقي و طلاق اشاره كرد. 3 -2- مهريه سنگين مهریه سنگین از دیگر عواملی است که می تواند اساس خانواده را سست کند و مهر و محبت میان زن و شوهر را در همان اوایل زندگی تضعیف نماید. در قرآن کریم درباره ميزان مهريه اشاره خاصي نشده است بلكه آن را عطيه الهي و پشتوانه اجتماعي براي زن مي شود بشمار آورد ميزان آن بسته به توافق دو همسر است اما در روايات تاكيد شده است كه ميزان آن را سنگين قرار ندهيد در این رابطه از امام رضا(ع) امده است: «مهريه در سنت پانصد درهم مى‏باشد و اين از جهتى شبيه مهريه‏اى است كه خداوند براى حورالعين قرارداده است و آن عبارت است از يكصد تكبير يكصد حمد يكصد تسبيح يكصد تهليل و يكصد صلوات» . البته اين روايات دلالت بر حسن و استحباب تعيين مهريه تامقدار فوق دارد و الزامى در اين زمينه در كار نيست. در عين حال به نظر مى‏رسد با شرايط كنونى جامعه بهتر است حدمتوسط معمول در جامعه را رعايت كنيد. مهريه ، با حيا و عفاف زن ، هم ريشه است. زن به الهام فطرى دريافته است كه عزّت و احترام او به اين است كه خود را رايگان در اختيار مرد قرار ندهد . قرآن كريم، با لطافت و ظرافت بى نظير مى فرمايند: «وَءَاتُواْ النِّسَآءَ صَدُقَـتِهِنَّ نِحْلَةً» . ۱ كابين زنانِ را [كه به آنها تعلق دارد و] عطيه اى است از شما به آنها، به خودشان بدهيد» . در اين آيه كوتاه، به سه نكته اساسى اشاره شده است : 1-. از مهريه، با نام «صدُقه» ياد شده ، از مادّه «صِدق» بدان جهت كه نشانه صداقت و راستين بودن علاقه مرد است . 2- الحاق ضمير «هُنَّ» به «صدُقات»، اشاره به آن است كه مهريه، به خودِ زن تعلق دارد ، نه پدر و مادر وى، و به اصطلاح، «شيربها» نيست . سه. كلمه «نِحله»، به روشنى دلالت دارد كه مهريه ، در واقع ، چيزى جز هديه و پيشكش مرد به زن نيست . امّا نكته مهمى كه در آسيب شناسى خانواده بايد به آن توجه داشت، اين است كه ميزان مهريه ، نبايد با حكمت آن در تضاد باشد ، چون در اين صورت ، آفت تحكيم نهاد خانواده مى گردد . در روایتی آمده است «رُویَ أَنَّ مِنْ بَرَكَةِ الْمَرْأَةِ قِلَّةَ مَهْرِهَا وَ مِنْ شُؤْمِهَا كَثْرَةَ مَهْرِهَا» روایت شده است كه از بركت زن كمى مهریّه اوست و از بى‏خیرى او بسیارى آن . مهریه در اسلام از سقف و کف وجوبی برخوردار نیست اما سفارشات فراوانی به جهت قرار ندادن مهریه‌های بسیار پایین و بسیار بالا شده و در مقابل به مهریه‌های کم، مخصوصا به مهرالسنه زیاد سفارش شده است. در مورد مهریه بسیار پایین از حضرت على(علیه‌السّلام)، روایت است که فرمودند: «من خوش ندارم كه مهر را كمتر از ده درهم كنند، بلكه بیشتر از آن قرار دهند تا به مهر زنان نابكار (مبلغی که در عوض زنا به زانیه می دهند) شباهت پیدا نكند» . مهريه ، بايد حقيقتا مفهوم هديه را به ذهن تداعى كند، نه داد و ستد و گروگانگيرى را. از اين رو، سنگينىِ مهريه، نشانه شوربختى زن ، و سبكى آن، نشانه بركت زن شناخته شده است، در این رابطه از پيامبر اکرم ( صلى الله عليه و آله) آمده است : «خَيرُ الصَّداقِ أيسَرُهُ» . بهترين مهريه ، سبك ترينِ آن است . در حديثى ديگر آمده است : لا تُغالوا بِمُهورِ النِّساءِ ، فَإِنَّما هِىَ سُقيَا اللّه ِ سُبحانَهُ . » در مهريه هاى زنان ، زياده روى نكنيد ؛ چرا كه زنان ، در واقع ، باران خداوند سبحان اند . عواقب مهریه سنگین 1-کینه ورزی بین زن و شوهر: مهریه سنگین کینه و دشمنی مابین زن و شهر را افزون تر کرده و اساس خانواده را سست تر می کند در رابطه پیامبر (ص) می فرمایند: «سَروا فِى الصَّداقِ ، إنَّ الرَّجُلَ يُعطِي المَراَةَ حَتّى يَبقى ذلِكَ في نَفسِهِ عَلَيها حَسيكَةً . ۱ در مهريه ، آسان بگيريد ؛ زيرا مرد ، با اين كه مهريه [ى سنگينى] را به زن مى پردازد ، امّا كينه آن، نسبت به زن ، در دلش مى مانَد . در جاى ديگرى، اين تعبير آمده است: لا تُغالوا بِمُهورِ النِّساءِ ، فَتَكونَ عَداوَةً . ۲ در مهريه هاى زنان ، زياده روى نكنيد ؛ چون مايه دشمنى مى شود 2-نافرمانی زن از شوهر: مهریه سنگین باعث تأسی زن از شوهر شده و روابط مابین زن و شوهر را تضعیف می نماید در زمینه روایتی آمده است که: امام صادق(ع) فرمودند: «الشؤم فی ثلاثه فی المره و… فاما شؤم المرأه فکثره» مهرها و عقوق زوجها؛ بد یمنی و بی برکتی در سه چیز است: زن و… اما بی برکتی زن به این است که مهریه اش زیاد و در برابر شوهرش نافرمان باشد. در این روایت زیاد بودن مهریه در کنار نافرمانی زن از شوهر قرار داده شده و واضح است که نافرمانی زن موجب تزلزل خانواده و ایجاد اختلافات و دشمنی خواهد شد لذا مهریه سنگین هم موجب دشمنی و ناسازگاری در روابط است.امام علی (ع) می فرمایند: «لا تغالوا بمهور النساء فتکون عداوه» ؛ مهریه زنان را سنگین نگیرید چرا که دشمنی پدید می آید. «پس بیایید دیدمان را نسبت به مهریه عوض کنیم» ازدواج با انگيزه هاى غير ارزشى؛ خويشاوند بودنِ هَوو با همسر اوّل و …؛ از دیگر موارد آسیب های دیگران، است که بایستی نسبت به موارد توجه نمود. 4- نتیجه گیری خانواده ، مانند همه نهادهاى پر ارزش ، در معرض انواع آسيب ها و آفت هايى است كه سلامتى ، استوارى و پويايىِ آن را تهديد مى كند. در آیات و روایات، در کنار عواملی که می تواند تحکیم خانواده رقم زند ، عواملی دیگری وجود دارد که می تواند بر این تحکیم روابط خانواده آسیب زند و فروپاشی خانواده را رقم زند. در واقع این آسیب ها می تواند ، زنگ خطر پرآوايى را براى مسئولان فرهنگى جامعه ها به صدا در آورد ؛ خطرى كه حتّى بسيارى از خانواده هاى اصيل و مذهبى را نيز به طور جدّى تهديد مى كند. در این مقاله آسیب های که می توانست روابط مابین اعضای خانواده را دچار مشکل کند بررسی شد که این عوامل آسیب زا عبارت بود از.1- آسيب هايى مرتبط با مرد؛ 2. آسيب هاى مرتبط با زن؛ 3 آسيب هاى كلّى خانواده ؛ که امید است مورد توجه خانواده و مسئولین فرهنگی و .. ؛ بوده باشد منابع و مآخذ • قرآن کریم • نهج البلاغه 1- بیگ محمدی اندریان، محمدرحیم، چهل حدیث ازدواج، نشر معروف، قم، 1377 2-حر عاملی، محمد بن حسن، “وسائل الشیعه"، قم، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1414ق 3-حرانی ،ابو محمد ، “تحف العقول"، ترجمه: صادق حسن زاده، قم، آل علی، ١٣٨٧ 4-ساروخاني، باقر، “جامعه‌شناسي خانواده"، تهران، سروش، 1379 5- محمد رضا،سالاری فر ،خانواده در نگرش اسلام وروان شناسی،سمت، تهران، 1384ش،ص88 6- شیخ صدوق، علل الشرائع، ترجمه ذهنی تهرانی،قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385 7- شیخ تاج الدین محمد بن محمد بن حیدر، شعیری ،جامع الاخبار، انتشارات رضی، قم، ۱۳۶۳ ص 102 8- ضمیری، محمدرضا، ، دختران و ازدواج تحمیلی، کتاب زنان ش24، به نقل از سایت حوزه دات نت، 9- قنادان، منصور، “جامعه‌شناسي مفاهيم كليدي"، تهران، آواي نور، 1375 10- کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق ، “اصول کافی"، ج٢،تهران، دارالکتب الاسلامی،1363 11- محمد بن حسن الحر العاملی، وسائل الشیعه، موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان، قم 1389 12- محمدرضا، ضمیری، دختران و ازدواج تحمیلی، کتاب زنان ش24، به نقل از سایت حوزه دات نت، 13- محمدی ری شهری، محمد ، دوستى در قرآن و حديث : ص ۸۸ ح ۱۶۰ 15- محمد ري شهري، محمد ميزان الحكمه،چاپ اول، ج10 مكتبه الاعلام الاسلاميه قم،1362 16- میرزا حسین، نورى، مستدرک‏الوسائل، ج 14، نشر موسسه آل البيت، 1320 17- محمدی ری شهری، محمد، دانشنامه قرآن و حديث، انتشارات دارالحدیث، قم، 1390 18- محمدی ری شهری، محمد، دوستي در قرآن و حديث، ناشر : سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، 1383 19- محمدی ری شهری، محمد، تحكيم خانواده از نگاه قرآن و حديث، ناشر : مشعر، قم،1387 20- متقی هندی ، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج16، موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان، قم، 1387 21- مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الانوار ج93، دار احياء التراث العربي، بیروت، بی تا 22- نجاريان، فرزانه، “عوامل مؤثر در كارايي خانواده"، دانشگاه آزاد اسلامي (پايان‌نامه كارشناسي ارشد)، 1375

 نظر دهید »

آسیب شناسی روابط فرزند با والدین

04 خرداد 1395 توسط الزهرا خلخال

 

موضوع : آسیب شناسی روابط فرزند با والدین

نویسندگان: قنبر گل پرست– حبیبه شاهنده

 

خانواده،از مهمترین عوامل موثر در روابط و محیطی امن برای دستیابی به اهداف عالی انسانی است.

خانواده کانونی است شکل گرفته بر پایه ی پیمان مقدس ازدواج که با حضور فرزندان ، روابط اعضای خانواده ، گسترده ترو تاثیر گزاری مثبت ومنفی بر یکدیگر بیشتر می شود . برخورداری از پرورش سالم در خانواده که نخستین پایگاه تربیتی است، به فرد این فرصت را می دهد که در اجتماع موفق وقابل احترام باشد، خانواده محل آسایش وآرامش وآبراه کوچکی است که فرد را به اقیانوس جامعه پیوند می دهد. برخورد منطقی با خطاها ولغزش فرزندان از اصول مهم ایجاد صمیمیت است. خانواده باید خانه را محیطی امن وپناهگاهی مستحکم برای فرزندان کنند وبه یکدیگر احترام بگذارند ،درحضور آنان به مشاجره نپردازند وعیب های یکدیگر را بازگو نکند ،هرگز در حضور دیگران بویژه همسالان به پند واندرز دادن آنها نپردازند.ایجاد راطه صمیمی وعاطفی والدین با فرزندان، راه هر گونه تعارض وعدم اطاعت پذیری از دستورات والدین را گرفته وفرزندان را به احترام واطاعت از والدین وا می دارد.

خشونت، پرخاشگری، تنبیه، بی توجهی به نیازهاوناآگاهی از آن ، درگیری ومشاجره بین والدین ، بی اعتمادی به فرزندان و … نگرش ودید فرزندان را نسبت به والدین منحرف و آنان را نسبت به والدینشان به واکنش وعکس العمل تند وسرکش وادار خواهد کرد .

هدف این مقاله این است که عواملی را که به روابط فرزندان و والدین آسیب می رساند، شناسایی وعلل آن را بررسی کند. برای والدین ضروریست که نسبت به ایجاد روابط صمیمی و عاطفی بافرزندان اقدام کند  وعلم ودانش خودشان را نسبت به علل به وجود آورنده روابط ناسالم وتخریب با با روابط فرزندان با والدین می انجامد شناسایی وبا روش توصیفی- تحلیلی بررسی کرده است. از جمله عواملی که به ایجاد در روابط ناسالم وناسازگاری فرزندان با والدین می انجامد ودر این مقاله به آن پرداخته شده است عبارتند از : درگیری ونزاع بین والدین، ناامنی محیط خانواده، توقع ودرخواست های منطقی وبی جا ، بد قولی والدین در قبال فرزندان ، طلاق وکشمکش بین والدین، نبود عشق وصمیمیت بین والدین، کمبود محبت عدم توجه به فرزندان تنبیه و بی اعتمادی به فرزندان ، تبعیض میان فرزندان ، شخصیت والدین وغیره ، بنابراین ایجاد روابط سالم با فرزندان ، محیط امن وسالم در خانواده ، افزایش آگاهی ، دانش وبصیرت در مقابل نیاز ودرخواست های فرزندان از جمله راه های جلوگیری از ایجاد روابط ناسالم وناسازگاری فرزندان با والدین می باشد .

کلید واژه ها روابط ، خانواده ، روابط سالم ، روابط ناسالم ، آسیب شناسی

 

 

 

 

سازمان خانواده در عین حال که از اعضای اندکی تشکیل می شودامانظام پیچیدهای داردو عناصری که پیرامون اعضای خانواده قرارگرفته اند بسیارند. واکنش آن عوامل برهم و برهریک اعضای خانواده، شبکه ای در هم تنیده وگسترده ای را بوجود می آورد(دان دینک میر-گری.د.مکی،ص5).

خانواده در رشد وتشکیل شخصیت فرزندان جایگاه ویژه ای دارد .خانواده اولین وتنها واسطه ارتباط فرزندان با اجتماع است . در خانواده،فرزندان ارزشهاوضد ارزشها، اصول وقواعد اخلاق را می آموزد.فرزندان از لحاظ عاطفی ، شناختی و…وابستگی خاصی به خانواده دارند . خانواده مهمترین نقش را در زمینه تامین نیازهای روانی فرزندان دارند.  خانواده محل آسایش وآرامش وآبراه کوچکی است که فرد را به اقیانوس جامعه پیوند می دهد. برخورد منطقی با خطاها ولغزش فرزندان از اصول مهم ایجاد صمیمیت است. خانواده باید خانه را محیطی امن وپناهگاهی مستحکم برای فرزندان کنند وبه یکدیگر احترام بگذارند ،درحضور آنان به مشاجره نپردازند وعیب های یکدیگر را بازگو نکنند ،هرگز در حضور دیگران بویژه همسالان به پند واندرز دادن آنها نپردازند.

   خانواده به عنوان یک پایگاه ونهاد خرد اجتماعی که دردرون آن انواع روابطه شگل گرفته است، ووالدین نقش حساسی در ایجاد رابطه سالم در میان فرزندان در درون خانواده دارد. با توجه به این موضوع دورابطه وجوددارد؛ رابطه سازنده- رابطه مخرب(حسینی،ص31). در رابطه سازنده وسالم، طرفین در مبادله اطلاعات واحساسات در فضای مناسب مشارکت می کند، و با یگدیکر هماهنگ دارند ودر این ارتباط هر دو طرفین ارزش بالای برای خوددر نظر می گیرند. به طور کلی در این نوع رابطه، ارتباط انسان ها با یگدیکر بر پایه بینش کرامت استواراست. در رابطه مخرب وناسالم،رابطه ناسالم و تحقیر شخصیت طرفین است. در چنین روابطی تفهیم و تفاهم دشوار، وروابط بیشتر فیزیکی است تا قلبی و احساسی. در حالت روابط ارتباط اعضای خانواده با یگدیکر، به ضعف و سستی می نهد و گفت وگوهاگاه یکسویه و بسته است.

   در جوامع امروزه، روابطه فرزندان با والدین در وضیعت نامناسبی به سر می برد.هم چنانکه در رسانه ها ومجلات اینگونه روابط مشاهده می شود و همچنین شکایاتی که بعضی از والدین از فرزندان خودشان دارند، گویای همین مطلب می باشد. اما چرا اینگونه واکنشها از طرف  فرزندان نسبت به والدین انجام می گیرد. فرزندان امروزه دارای توقعات و انتظارات فراوان و گوناگونی از طرف والدینشان دارند. بعضی از انتظارات بجا ومناسب ومنطقی بوده و بعضی از آنهاغیرمنطقی وبی جا می باشد؛ که در صورت برآورده نشدن انتظاراتشان واکنش تندو نامناسبی را نسبت به والدین خودشان نشان می دهند. وحتی به راههای خلاف ومنحرفی کشیده می شوند. فرزندان امروزه، از والدینشان انتظار دارند که به آنان توجه شوند، به آنان اعتماد کنند، مسئولیت دهند، بین والدنشان ارتباط صمیمی و عاطفی برقرار باشد، خشونت و پرخاشگری در کلامشان در مقابل اعضای خانواده شان نداشته باشد. در کل در میان اعضای خانواده صلح و صفاوصمیمیت را از والدنشان انتظار دارند، که اگر این انتظارات از طرف والدینشان برآورده نشود؛ واکنش و عکس العمل های نامناسب و تندی را نسبت به آنان نشان خواهند داد.به همین دلیل برای  والدین ضروریست که نست به شیوه های فرزند پروری و ایجاد خانواده متعادل وبرقراری رابطه سالم،علم،آگاهی و بینش لازم را بدست بیاورند. 

در جوامع امروزه، حقوق والدین و فرزندان در کتابهای مختلفی برای آنان بیان شده است، که وظیفه انتقال این گونه وظایف بر عهده آموزش پرورش، سایرنهادها از جمله رسانه ها می باشد.  این گونه نهادها باید وظایف و نحوه رفتار فرزندان با والدین خودشان را به آنان انتقال و درونی سازند. هر چند همه سازمانها و نهادها وظایف خودشان را به نحو احسن انجام می دهند اما همچنانکه بدیهی است بعضی سازمانها از جمله رسانه ها در انتقال اینگونه وظایف گوتاهی کرده وفرزندان را در قبال والدین قرار داده است.(حسینی، ص14). از جمله رفتارفرزندان با والدین عبارتند از: احترام به والدین- اطاعت از والدین- احسان به والدین. از وظایف فرزندان است که به والدینشان احترام کنند، همچنانکه در سوره عنکبوت آیه 8، خداوند می فرمایید:«ما انسان را نسبت به پدر و مادرش به نیکی توصیه کردیم،ولی اگر پدر ومادرتلاش کردند تا به فرزندان جهل وشرک ورزند، دیگرآنان را اطاعت مکن» با این حال والدین در مقابل بعضی از فرزندان به دلیل ناآگاهی با بی احترامی مواجه هستند، اماریشه این بی احترامی فرزندان کجاست؟ چرا فرزندان نسبت به والدین بی احترامی می کنند؟ چرا ارتباط فرزندان با والدین روزبه روزسست ترمی شود؟ و چراهای بیشتر دیگر؟؟

از جمله یکی ازپدیده های که اختلاف بین والدین و فرزندان را افزایش داده است وفرزندان را نسبت به والدین به طغیان انداخته است، شکاف نسل می باشد.پژوهشگران عوامل متعددی را در بروز این اختلافات مؤثر دانسته اند که از آن جمله به اختلاف نگرشها ومیزان توافق والد –فرزند در مباحث دینی اشاره کردهاند.

هانز برگر(1985)، با تأیید مطالب فوق به طور کلی نشان داده اند که همسانی عقاید دینی در بین فرزندان با مادران 43%و وبا پدران 48%در صد بوده است وهرچه کیفیت روابط والدبا فرزند بهتر باشد توافق در مباحث دینی بیشتر وانتقال وآموزش ارزشهای دینی بهتر میشود. باومریند(1991)، درتحقیق خوددرمورد سبکهای تربیتی براساس دوبعدپاسخگویی وتقاضامندی والدین، سه سبک تربیتی را پیشنهاد داده است؛ مقتدرانه، استبداد، آسان گیر.تحقیقات باوم ریند نشانداده است که  فرزندان با والدین  مقتدرانه  دراعتماد به خودوخودکنترلی نمرات بالاتری در مقایسه با فرزندان دیگر والدین داشته است .

.فالون و باولس(2001)در طی یک بررسی در زمینه گروهی از نوجوانانی که درگیر مشکلات خانوادگی بوده و دچار نوعی درماندگی شده بودند متوجه گردیدند که بیش از نیمی از نوجوانان درگیر فشار روحی در جستجوی کمک بودند. سان (2001)در  مطالعات وبررسی های خود به این نتیجه رسیده که نوجوانان از والدین جدا شده میزان بیشتری از مشکلات رفتاری، مسائل اجتماعی و نواقص تحصیلی را از خود نشان می دهند.سرنگویچ و گیردنو (1978)، در پژوهش خود به این نتیجه رسیده است که درمحیط های خانوادگی که جوانان رفتار خشونت آمیز با والدین را مشاهده وتجربه میکنند در نتیجه کیفیت روابط فرزند با والدین پایین است وگرایش جوانان به رفتار بزهکارانه بیشتر خواهد بود.

    اهمیت این مقاله در این است که عواملی را که ارتباط فرزنا با والدین را سست تر وضعیف تر کرده و فرزندان را در قبال والدین قرار داده و واکنش نامناسب فرزندان را موجب شده است با روش توصیفی-تحلیلی شناسایی و بررسی کرده است .و همچنین هدف این مقاله بررسی علل وعوامل ایجاد رابطه ناسالم فرزند با والدین –گسترش بینش و بصیرت والدین نسبت به آسیب هایی که  رابطه آنها را با فرزندان تهدید می کند ،می باشد . ازجمله عوامل دیگری مانند بزهکاری، خشونت والدین به فرزندان،طلاق یکی از والدین،  رابطه فرزندان را با والدین تغییر داده است

   در این مقاله  مواردی مانند مشاجره و جنگ و دعوا بین والدین، توقع بی جا و درخواست های غیرمنطقی ، بد قولی والدین و الگوی خوب نبودن، نبود عشق و محبت و صمیمیت در خانواده ، بی توجهی و بی اعتمادی به فرزندان، سخت گیری والدین ،.شخصیت والدین ،تنبیه ،شکاف بین نسل ها وتبیض در خانواده مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است .

   مشاجره وجنگ ودعوا بین والدین (محیط ناامن خانواده )

     کودکان رفتار خود را ازافرادی که درمحیط زندگی او هستند، می آموزند.والدین نخستین مدل هایی هستند که کودک از آنها تقلید می کنند کودک  ضفات اجتماعی خود را از اینجا کسب می کنند وبا دیدن همبستگی ها،انس ها و در گیری های والدین در می یابد که چگونه باشد .سر مشق بد و فاسق خانواده ومسمومیت جو عاطفی خانواده برای کودکان ارزان تمام نمی شود فرزندان والدینی که دچار اختلال روانی،در حال درگیری و اختلاف وهمواره در مشاجره و جنگ و ستیز و فحش و نا سزا گویی باشند، ازاین رفتارها تاثیر خواهند پذیرفت وهمین رفتار را در برابر خواهروبرادر کوچکتر خود اعمال می کنند (حسینی ،ص169).اختلاف پدر ومادر بلای خانمان سوزی است که بر روح وروان کودک آثار بسیار منفی دارد ،اختلاف ومجادله والدین با یکدیگر فرزندان را در موقعیت مبهم و آینده تاریک قرار داده و آنان را در یک وضعت اضطراب و تعارض قرار می دهد .(دهنوی ،ص184).

     کودکان به یک محیط امن و سالم جهت رشد جنبه روانی و روحی نیاز دارند و برای والدین ضروریست که این نوع نیازها را برای فرزندانشان جهت رشد سالم فراهم کنند.محیط ناامن و مملو از مشاجره و جنگ ودعوا دید ونگرش فرزندان را نسبت به والدینشان تغییرو آنان را به تغییر رفتارشان نسبت به والدین خود وا خواهد داشت .در یک محیط جنگ ودعوا چونکه کودکان همیشه نظاره گر جنگ وستیز میان والدینشان هستند بنابراین والدین از دید و نظر فرزندان خود می افتند و ارزش احترامشان رادر نزد فرزندان خود از دست می دهند.

    توقع بیجا و درخواست های غیر منطقی

     توقع و در خواست های به جا و منطقی والدین از کودکان  اعتماد و نگرش مثبت  فرزندان رانسبت به توانشان بر می انگیزد و اعتماد به نفس آنان را افزایش می دهد . زمانی  که والدین د رخواست هایی از فرزندان می کنند که خارج از توانشان باشد و در کنار آن توقع زیادی از آنان داشته باشند، نه تنها اعتماد به نفس فرزندان خود را فزونی نمی بخشند بلکه دید و نگرش فرزندان را نسبت به  توانشان منفی و آنان را گیج و مبهوت  نگه می دارند . و به دنبال آن سر کش وطغیان فرزندان را به دلیل در خواست و تو قع بی جا و غیر منطقی والدین بر می انگیزد در واقع  والدین با کمال تاسف آرزوهایی را به فرزندان خود تحمیل می کنند که در زمان خودشان تحقق نیافته است و با اصرار خاصی فرزندانشان را موظف  به تأمین خواسته هایی میکنند که در توان آنها   نیست (شرفی،ص27).

   آثار نا مطلوب اینگونه توقع وآرزوهای غیر منطقی بر کودکان عبارتند از:رشد نا کافی و ناامیدی فرزند ،شکست های مکرر ی که فرزند در طول زندگی آن مواجه می شود زمینه ساز ناکامی و نو امیدی است- سلب مسئولیت  از شخص خود (همان منبع) .

  بنا براین انتظارها و تو قع ها باید متناسب با رشد جسمی، روحی،روانی و عقلی فرزندان باشد .والدینی که بدون توجه به رشد و توانایی کودکان، اموری را که متناسب با ظرفیت و علاقه شان نباشد، از آنان توقع داشته  باشند؛ آسیب و لطمعه فراوانی به شخصیت فرزندان خواهند زد.

بقولی والدین والگوی خوب نبودن

فرزندان به دلیل تقلید و الگوپذیری شان مخصوصاً در سنسن پیش دبستانی و دبستانی، هرنوع عکس العمل و رفتاری که والدینشان در قبال فرزندان خود ودیگران داشته باشند، همان رفتارو عکسالعمل را انجام خواهند داد. اگر والدین دروغگوباشند وبه آنان دروغبگویند فرزندانشان نیز دروغ خواهند گفت.اگر به فرزندان خود ودیگران بی احترامی کنند، آنان نیز همان رفتار را انجام خواهند داد.

یکی ازشاخص های اساسی برای سنجش تحقق یک ارزش در رفتار انسان بروز وظهور آن در رفتار وگفتاراست. بسیارند افرادی که درباره فضایل اخلاقی مانند؛ راستگویی، امانت داری ورعایت مصالح همگان، داد و سخن می دهند ولی برخلاف آن عمل می کنند. خداوند در این باره در قرآن(آیه 2و3،سوره صف)می فرمایید: « ای کسانی که ایمان آورده اید چرا سخن می گوییدکه عمل نمی کنند؟ نزد خدابسیار موجب خشم است که سخن بگویید که عمل نکنید» . تناقض درگفتار ورفتار پدر و مادر سبب بی اعتمادی کودک نسبت به آموزشهای والدین می شود واثر زیان بارتراین که کودک دانستن وعمل نکردن را از والدین خود فرامیگیرد،یعنی آن گفتاروآموزشها را جدی نمی گیرد(حسنی،ص86).

الگو یا سرمش شدن والدین،مهمترین عامل تعلیم وتربیت وتضمین بهداشت روانی کودکان است. اگر والدین در مقابل فرزندان صادق نباشد، و عملی را خودشان انجام ندهند اما آن عمل را از فرزندان خود بخواهند، نمی توان انتظار انجام عمل درخواست شده را از فرزندان داشت(گنجی،ص157).

وعده دادناز راههای خوبی است که والدین می توانند برای تشویق کودکان خود برگزینند، ولی مسأله مهم آن است که کودک توقع دارد والدین به وعده خود عمل کند اگر اولیا به وعده خودعمل خود نکنند اعتماد کودک را از دست می دهند واو دیگر توجهی به آنان نمی کنند(حسینی، ص96). پیامبر اگرم(ص) می فرمایید کودکان را دوست بدارید وبا آنان مهربان باشید وبه وعده ای که به آنان داده اید، وفا کنید. 

نبود عشق ومحبت صمیمیت میان والدین(محیط ناسالم وناامن)                      

فرزندان از والدین خود انتظار دارند که همیشه به یگدیکرعشق بورزند وهمیشه فیمابین شان صلحوصفا برقرار باشد. وجود صلح و صفا ومحبت در خانواده آرامش وآسایش فرزندان را تأمین خواهد کرد. اما در صورت نبودن آن وناامنی درخانواده، فرزندان را در آینده نامعلوم ومبهم قرار خواهد داد.  نبودصلح وثبات و صمیمیت بین والدین منجر به فرار وطرد فرزندان از کنار والدین خود خواهد شد وآنان را از خانواده دور خواهد کرد، که عوارضی را برای فرزندان از بزهکاری بهدنبال خواهد داشت. پژوهش های روان پزشکان درباره روحیه ورفتار افراد نامتعادل وبزهکار و نابهنجار نشان داده است که بیشترخشونت ها، دزدیها، انحراف های جنسی و دیگر بزهکاری های کودکان ونوجوانان به علت وابستگی آنها به خانواده ناسالم ونابسامان بوده است(حسینی،ص160). پژوهش های پرفسور هوبر در مطالعاتی بر روی چهارصد کودک بزهکار در محیط شهری نشان داده است، که 88% درصد آنان متعلق به خانواده های نابسامان وناسالم بوده اند.

وجود روح صفا وصمیمیت در خانواده ثروتی بارازش وماندنی است ودوام زندگی را تضمین میکند. فقدان روابط سالم و دوستانه والدین با یگدیکر که نتیجه آن محیطی پراز خصومت واحساسات نامطلوب است فرزندان را در قبال آنان قرار می دهد وحتی ارزش و احترام آنان در دید فرزندان خود کم رنگتر خواهد شد(شرفی،ص222).

  بی توجهی و بی اعتمادی والدین نسبت به فرزندان 

بی توجهی به فرزندان از طرف والدین، انتقامجویی و بی احترامی فرزندان را در پی خواهد داشت. کودکی که انتقام را ترجیح می دهد  متقاعد شدند ه اند که دیگران دوستشان ندارند و فقط زمانی به آنان اهمیت میدهند که بتوانند دیگران را اذیت کتنند آنان با بی رحم بودن و مورد علاقه نبودن امکان می یابند برای خود جایی باز کنند والدینی که انتقام جویی فرزندان را با همان عکس العمل نشان می دهند جنگ افزاری و بد رفتاری فرزندان را بر می گزینند اینگونه والدین باید درک کنند که رفتار انتقام جوی کودک از روی بی توجهی و دلسردی است که الزلما والدین سبب آن شده اند(دان دینک میر –گری .دی.مکی،ص16).

  ممکن است والدین از خودشان بپرسند که چرا فرزندانشان نسبت به آنان بی توجهی نشان داده و حتی به آنان هیچ احترام و اعتمادی نمی کنند .اگر والدین به رفتار و عکس العمل خودشان با فرزندان خود توجه کنند و آن را ریشه یابی کنند متوجه خواهند شد که آنان به فرزندان خود توجهی نشان نداده و با مسئولیت ندادن به آنان اعتماد به نفس فرزندان خود را تضعیف کرده اند و در مقابل اعتماد و احترام خودشان را در قبال فرزندان خود از دست داده اند. فرزندان نیازمند توجه و مورد اعتماد قرار گرفتن از طرف والدینشان می باشند و دوست دارند بخصوص نوجوانان نسبت به آنان اعتماد شده و آنان را در کارهای منزل به کارگیرند واز آنان مشورت ومشاوره بخواهند دوره نوجوانی دوره مشورت و هم رأیی است. دوره ایی که از دیدگاه اسلام  والدین باید نوجوانان را در تصمیم گیری های منزل و ددیگر کارها دستیار و معاون خودشان دقرار دهند و از آنان نظر و مشاوره بخواهند (سیف و همکاران ،ص132) .در واقع بی توجهی و بی اعتمادی والبدین نسبت به فرزندان آنان را در قبال  والدین قرار داده و حتی به منحرف شدن و بزهکاری فرزندان در اثر بی توجهی  و بی اعتمادی والدین خواهد انجامید .

    سخت گیری والدین در منزل

   در خانواده های سخت گیرروابط  بین والدین و فرزندان از روی استبدادی است و حتی گاه  این روابط پایه روابط میان والدین را پی ریزی می کند. والدین نسبت به خواسته های مشروع فرزندانشان بی اعتنا می باشند و هموارهع مانع از تحقق آنها می شوند در واقع در این نوع خانواده والدین همیشه در مقابل فرزندان مانع تراشی می کنند و به آنان زور گفته و هیچ استقلالی به فرزندان نمی دهند وسلطه مطلق از طرف والدین نسبت به فرزندان حاکم است. این وضیعت فرزندان را در قبال والدین قرار داده و همیشه یک دید منفی وسلطه خویی را در فرزندان درونی می کنند.اینگونه فرزندان درموقع بزرگسالی همان روش رادر مقابل والدین اعمال خواهند کرد.همچنین این وضیعت اعتماد به نفس و کرامت،عزت نفس فرزندان  را کاهش داده و فرزندانی بی اعتماد، کم ظرفیت وبی اراده راتحویل جامعه خواهد داد . الدر و همکاران( 2001 ) د ر تحقیقات خودشان نشلن داده اند که ارتباط مستقیمی بین رفتار نا فرمانی و لجبازی و ارتباط با دوستان منحرف و با بزهکاری وجود ندارد به همین علت این پژوهشگران می گویند که رفتار انحرافی در دوران کودکی و نوجوانی ریشه درشیوه فرزند پروری نامناسب والدین دارد .

آثار عمده سخت گیری والدین عبارت است از :1-فاصله عاطفی فرزندان و والدین بیشتر و عمیق تر می شود 2-احساس ناامنی،تزلزل، به لحاظ رفتار خشونت آمیز والدین در فرزندان ایجاد می شود.3-فرزندان معمولا به درون گرایی و پنهان کاری گرایش می یابند .4-فرزندان معیارهاو ملاک های دیگر والدین را نیز طرد میکنند .5- روش سخت گیری والدین،به زندگی آتیه فرزندان منتقل می شود (شرفی،ص195).  

شخصیت والدین

شخصیت والدین برتعلیم وتربیت فرزندان و همچنین برخصوصیات درونی آنان تأثیر می گذارد. کودکانب که دارای والدینی ثبات ناپایدار شخصیتی هستد، آنان نیز همان شخصیت را در زندگی و درمقابل با والدین و دیگران خواهند داشت. اگر والدین دارای ویژگیهای مانند، بدهنی، بدخلقی، پرخاشگری،معتاد و.. داشته باشند، به احتمال زیاد دارای فرزندانی همان شخصیت را خواهند داشت. به این ترتیب والدین اشفته بیش از دیگران با خطرداشتن کودکان آشفته و پریشان روبه رو خواند شد. یکی از تحقیقات امریکای که روی 693 خانواده صی یک دوره ی شش ساله انجام گرفته، نشان داده است که 65%درصد کودکانی که اختلالهای عاطفی نشان می دادند، به مادرانی تعلق داشتند که دارای اختلال روانی بودند. 72% درص کودکان مسأله دار در خانواده های بودنند که هردو والدین اختلال داشتند(جیمز وندر،ص152).

وقتی والدین در مقابل خانواده خویش بدهنی و پرخاشگری میکنند،همان واکنش را فرزندان در قبال دیگر مخصوصاً والدین خود نشان خئاهند داد. درواقع اگروالدین علل بدهنی و پرخاشگری فرزندان را بررسی وتفحص کنند می توانند علل آن را در الگوی خوب نبودن،عصبانیت ونمایش استقلال فرزندان خود پیداکند. اگروالدین با اعضای خانواده و نزدیکان با بددهنی وپرخاشگری برخورد کند و سخنان زشتی را برزبان جاری سازد، فرزندان نیز چنین خواهند کرد0دهنوی،ص141).

محیط خانواده می تواند علل پرخشگری فرزندان در قبال والدین و دیگران باشد. محیط خانواده،مدرسه، محله و…می تواند کودکان را پرخاشگروعصبانی به بار بیاورد. باتوجه به نقش الگوی والدین و دیگر اعضای خانواده، اگر یکی از آنان پرخاشگر باشد، رفتار پرخاشگر والدین به فرزندان منقل خواهد شد(همان منبع). پس بنابراین شخصیت والدین می تواند روابط فرزندان با والدین را درمعرض خطر قرار دهد.

تبیه فرزندان از طرف والدین

تنبیه از جمله عواملی است که می تواند به انتقامجویی و ارتباط ناسالم فرزندان با والدین منجر بشود. والدینی که برای هرچیزی و برای کنترل فرزندان خود این شیوه را به کار به می گیرند، نه تنها به کنترل و تربیت آنان موفق نمی شوند بلکه اثرات سوء و مخرب را به دنبال خواهد آورد که از جمله یکی از آثار وعواقب سوء آن انتقامجویی از والدین در هنگام بزرگسال می باشد.

عوارض تنبیه فرزندان از طرف والدین را اینگونه می توان بیان نمود: 1- انزجار ونفرت از تنبه کننده. یکی ازعوارض تنبیه این است که احساس ناخوشایند حاصل تنبیه در لحضه تنبیه شدن، از طریق شرطی شدن کلاسیک، باشرایط تنبیهی و شخصی یا اشخاص تنبیه کننده، تداعی شده وسبب انزجار ونفرت از تنبیه کننده می شود. سعدی در این گفته حکیمانه خود، اثرات این پدیده را به خوبی نشان داده است:«خبری که دلی بیازارد، تو خاموش  تا دیگری بیارد»(سیف،ص137). 2- کینه تنبه کننده: کودک کینه تنبیه کننده را به دل می گیر ودر آینده به شکل های گونان گون(درس نخواندن، سهل انکاری در امور محوله، عدم اطاعت پذیری، خلاف و…) از او انتقام می گیرد. 3- تبیه مسری است. بندرا  (1915) شواهدی بدست داده است که نشان می دهد کسانی که شاهد تنبیه شدن افراد توسط دیگران بوده اند رد مواقع و مکانهای دیگر خود به تنبیه کسان دیگر، اقدام کرده اند(سیف،ص237). کودکانی که در حال مشاهده تنبیه از طرف والدین به یکی از اعضای خانواده است، اونیز همان رفتاررا درقبال دیگران انجام خواهند داد. در واقع فرزندان به دیگری زور می گوید یعنی  او نیز به ضعیف تر از خود(خواهر وبرادر کوچکتر) زور می گوید و آنان را تنبیه خواهد کرد.(دهنوی،ص94). ایجاد روحیه تسلیم پذیری، ماهر کردن مجرم، اضراب، ازبین رفتن اعتماد به نفس از جمله آثار دیگرتنبیه می باشد. 4- تحقیر شخصیت:کودک و یا نوجوانی که کتک می خورند، شخصیتش خورد می شود وکسی که به شخصیت اوتوهین شود، امیدی به خیر اونیست ودیگران از شر او درامان نخواهد بود.(همان منبع).

  شکاف بین نسل ها

  کودکان به والدین آگاه و با بصیرت نیازمند هستند که بتوانند با حضورخود و با ایجاد رابطه صمیمیو عاطفی در خانواده، یک محیط آرام و صمیمی ایجاد کند و با محبت عاطفه دور هم گرد آیند و به حرف های یکدیگر گوش دهند و نیازهای همدیگر را بر آورده کنند. کودکان و نوجوانان به والدینی نیاز دارند که با آنان همراه و همدل باشند و به نیازها و درخواست های آنان توجه و اهتمام ورزند. اما متاسفانه امروزه در خانواده والدین کمتر به نیازها و درخواست های آنان توجه می کنند والدین  فکر میکنند که وقتی خوراک، پوشاک و…فرزندانشان را فراهم کنند مسئولیت خود شان را در قبال فرزندان خود انجام داده اند درحالی که این عوامل تنها جزئی از مسئولیت آنان می باشد، کودکان امروزه به عاطفه،صمیمیت،محبت و عشق والدین و…نیاز دارند.

  جامعه امروزه با واقعیت بسیار مهم و غم انگیزی به نام شکاف بین نسل ها مواجه است.اکثر والدین اعتراف میکنند که فرزندان خود را خوب نمی شناسند و روابط با یکدیگر مثل روابط با بیگانگان است حتی تعدادی از والذین معتقدند که این شکاف روز به روز عمیق تر و فاجعه آمیز تر می شود. ودر دوره نوجوانی،نوجوانان نه تنها با والدین همراهی نمی کنند بلکه به مخالفت بر آنان بر می خیزند (گنجی ص141).

 امروزه به دلیل بسیاری از عوامل مثل اشتغال والدین ارتباط والدبا فرزندان کم رنگ تر شده است واین امر باعث شده است که والدین به درخواستها و نیازهای فرزندان کمتر توجه شود و این امر فرزندان را در قبال والدین به لجاحت و بهانه جویی وادار کرده و در نتیجه والدین از این رفتار فرزندان خود شگفت زده و سر در گم شده اند.

  تبعیض در خانواده

تبیض از نظر عرف عبارت است از تفاوت گذاری در شرایط مساوی، گاهی میان دوفرددر ارتباط با امری فرق گذاشته می شود، از آن روکه هریک ازاین دودرخورشأن ومقامی هستند(حسینی،ص169).

در خانواده ای که والدین میان فرزندان خود تبعیض قایل می شوند وحق را به یک کودکی می دهد در حالی که حق اونبود،کینه وارتباط ناسالم میان خانواده ره به وجود می آورد. درواقع وقتی والدین در میان فرزندان خود تفاوت قایا می شوند وبه یکی از فرزندان خودتوجه می کنند ناسازگاری وناهنجاری فرزندان را تحریک ودید و نگرش آنان رانسبت به والدین تغییر می دهند. از نظر اسلام و دیدگاه تربیتی، تبعیض به همه اقسام آن باطل است خواه تبعیض در جنس باشد. مانند فرق گذاری میان پسر ودختر یا در اظهار محبت به بعضی از فرزندان یا تبعیض در بهرمندکردن بعضی از فرزندان ازمزایای زندگی ومحروم کردن دیگران.    

پیامبر اکرم(ص) درباره رفتار والدین با فرزندان سفارش می کند که؛« با عدالت ومساوات رفتار کنید.بین فرزندان به مساوات کنید چنان که دوست دارید درنیکی ومحبت به شما به مساوات رفتار کنند».(محجة البضائ.ج2،ص46).

آثار تبعیض در خانواده: 1- بچه ها درمحیط خانه عملاً از رفتار والدین درس حق کشی وبی عدالتی فرا می گیرند وبه تدریج به آن عادت میکنند.2- فرزندانی که مورد تبعیض قرارگرفته اند از والدین کینه به دل می گیرند و ممکن است واکنش نشان دهند3-  در میان  خواهر وبرادر حسودودشمنی پدید آید.(حسینی،ص171).

طلاق یکی از والدین، رسانه ها، بی مسئولیت والدین در قبال، فقر ومالی واقتصادی وخورد کردن شخصیت فرزندان رد قبال همسالان، ازجمله عوامل دیگری هستند که ارتباط بین فرزند با والدین را سست تر وضعیف ترکرده است.

بحث نتیجه گیری

فرزندان امروزه، بزرگسالان آینده وسازندگان جامعه فرداهستند. یکی از مؤالفه های اساسی سازنده شخصیت و منش آینده آنها خانواده و روابط درونی میان والدین آنان می باشد. والدین نقش حساسی در قبال فرزندان خودشان دارند و هر گونه رفتار وعکس العمل های آنان در قبال فرزندان، به دلیل الگوپذیری کودکان از والدین، آن رفتار وعکس العمل را در خود درونی و در قبال والدین خود ودیگران انجام خواهند داد.اگر والدین خواستار اطاعت پذیری فرزندان، مسئولیت پذیری و تربیت پذیری کوکان، احترام به فرزندان، جلوگیری از انحراف وبزهکاری فرزندان خود و …هستند ومی خواهند رابطه فرزندان باآنان صمیمی ودوستانه باشد، ضروریست دید، بینش وبصیرت، دانش و آگاهی خود را در مورد نحوه ارتباط و رفتار صمیمی با فرزندان فزونی بخشند، و یک خانواده سالم وامنی را برای اعضای خانواده خود به وجود آورند.

دراین مقاله عواملی را که به رابطه فرزندان باوالدین آسیب می رساند وروابط بین والد وفرزندان را سست تر وضعیف تر کرده است، پرداخته شده است.این عوامل عبارتند از مشاجره وجنگ ودعوا، توقع بیجا وغیر منطقی، بدقولی والدین والگوی خوب نبودن، نبود عشق، محبت وصمیمیت و..، بی توجهی وبی اعتمادی، سخت گیری والدین به فرزندان در خانواده،شخصیت والدین، تنبیه وشکاف بین نسل، تبعیض و…؛ که هریک از عوامل مورد بررسی وتبیین قرار گرفته شد. در کل ایجاد محیط سالم وصمیمی با فرزندان، آگاهی ودانش به مسئولیت ووظیفه والدین در قبال فرزندان، لازمه جلوگیری از ایجاد رایطه ناسالم وسست فرزندان با والدین میباشد. که هر والدی باید هریک از موارد فوق الذکر را بررسی وشناسی واز ایجاد هرگونه رابطه ناسالم فرزندان باخود جلوگیری کنند.        

 

 

منابع

1-     آقاداود،سید رسول(1385)،روابط درونی خانوادهوتاثیر آن بر شخصیت کودک،مجموعه مقالات دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقان.

2-    برک،لورآی(1385)،روانشناسی رشد،مترجم؛یحیی سید محمدی،تهران،نشر ارسباران.

3-    حسینی،سید داود (1386)،روابط سالم در خانواده سالم، قم،مرکزپژوهش های اسلامی صداو سیما.

4-    دهنوی،حسین(1387)،نسیم مهر(پرسش وپاسخ تربیت کودک ونوجوان)،قم،محدث.

5-    دان دینک میر، گری مکی(1385)، راهنمای فرزند پروری موفق،ترجمه؛رئیس دانا، تهران.نشررشد

6-      دان دینک میر، گری مکی(1387)، والدین مؤثرفرزندان مسئول، ترجمه؛ رئیس دانا، تهران،نشررشد

7-    سیف، علی اکبر(1379)، روانشناسی تربیتی،تهران، دانشگاه پیام نور.

8-    سیف،سوسن وهمکاران(1382)،روانشناسی رشد ،تهران سمت .

9-    شرفی، محمدرضا(1376)مشکلات تربیتی را چگونه حل کنیم؟،تهران ،نشر تزکیه.

10-                       فیض کاشانی،محسن(1381)، محجةالبیصاء، تهران،نشر بیجا

11-                       گنجی، حمزه(1382)، بهداشت روانی، تهران،  نشر ارسباران.

12-                       گیتی پسند،زهرا(1387)،آسیب شناسی روابط والدین با نوجوانان دختر ،مشاوره مدرسه شماره 2.

13-                       مارک آر.داز(1387)-خانواده های آسیب زا(خانواده،فرزندوبروزمشکلات)،مترجم؛

محمد دهگانپوروهمکاران،تهران،رشد.

14-                       وندرزندن،جیمز(1384)روانشناسی رشد،مترجم؛حمزهگنجی،تهران،نشر ساوالان

 15 - Bales,novman.(2000).All about families. Jun14,.vol.5,number21



















15-                        

16-                                        

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                             

 

 

 نظر دهید »

مباني نظري فرهنگ ايثار وشهادت در آيات و روايات و فرهنگ ديني

04 خرداد 1395 توسط الزهرا خلخال

 

عنوان : مباني نظري فرهنگ ايثار وشهادت در آيات و روايات و فرهنگ ديني

نویسنده:حبيبه شاهنده

 

 

 

    چکيده

    شهادت شکوفايي ملکات فاضله و بر جسته ترين ويژگي انساني و آزادگي آدمي است، در يک جمله به زيارت خدا رفتن و به حق پيوستن است، کشته شدن در راه خدا و رکاب رسول خدا (ص) را شهادت مي گويند و ايثارگري يعني هدف ديگران را به هدف ديگران را به هدف خود مقدم داشتن ميباشدفرهنگ ايثار و شهادت منشأ بيداري وآگاهي، جوانمردي، شجاعت و نشاط مردم بوده وجامعه را از حالت سکون به حالت پويايي وجنبش درآورده است وخدمات ارزنده ای را به جامعه بشريت ارائه نموده است.

  بيان مقام و منزلت ايثارگران و شهدا به عنوان يک سنبل و نماد استقامت درطول تاريخ احياي ياد و خاطرات مقام و منزلت ايثارگران و شهيدان از اهداف نگارش اين مقاله به شمار مي روددراين مقاله فرهنگ ايثار و شهادت از ديدگاه قرآن واحاديث و انديشمندان متفکر ديني و ويژگي هاي ايثارگران و شهدا در فرهنگ ديني و عوامل تقويت کننده اين فرهنگ در جامعه بررسي شده و در پايان؛ چنين نتيجه گيري شده است : ازجان گذشتن، فداکاري و کشته شدن در راه خدا ساده ترين تعريف از ايثار و شهادت است و شهيد به مقامي مي رسد که هم رديف انبيا و اوصيا قرار مي گيرند و نه تنها مورد مغفرت الهي قرار مي گيرد به مقامي مي رسد که به اذن خدا ديگران را شفاعت مي کند .  شهادت در راه خدا تبلوري يافته حيات طيبه و عزتمندي و عزت آفرين است و در پايان شهادت کمال شهيد است زيرا او به جايي رسيده که مقام وصال و قرب است و بي حجاب و بي پرده با حق ديدار مي کند.

 

 

کلید واژه:ایثار- شهادت- فرهنگ- آیات- روایات- فزهنگ دینی

 

 

 

 

 

 

   مقدمه

   فرهنگ ايثار و شهادت از ارزشهايي هستند كه در دامن خود انسان‌هايي را پرورش داده كه داراي خصوصيات و روحيات والا و متعالي هستند. داشتن همت بزرگ، عزّت نفس، برخورداري از روح بزرگ، همت والا، بزرگ منشي و زهد گرايي و عدم دلبستگي و وابستگي به دنيا و … از مهمترين و برجسته‌ترين خصوصيات انسان هاي تربيت يافته در دامن فرهنگ ايثار و شهادت است.

فرهنگ ايثار و شهادت در گستره تاريخ و در ادوار و اعصار گذشته به عنوان یكي از كارآمدترين و موثرترين عنصر همواره در پيشبرد اهداف و حفظ ارزش‌ها و مقابله با دشمن در همه اديان مطرح بوده است. چنانچه حتي در اديان اساطيري هم اعم از توتم و تابو و اديان مترقي چون بت‌پرستي، خورشيد پرستي، ستاره پرستي و …  و در نگاهي ديگر در اديان آسماني مسيحيت يهوديت و اسلام كه شيوه زندگي شان بر اساس فدا شدن، از خود گذشتن و دليري و جنگاوري و كشته شدن براي آباد ماندن سرزمين مادر و اجدادي است (محمود آبادي، 1387، ص55).

فرهنگ ايثار و شهادت نماد استقامت و رشادت چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام ارزش رايج ميان مردمان بوده است. اما وقتي كه حماسه قهرماني و جانبازي و ايثار در فرهنگ ناب اسلامي مطرح مي‌شود رنگ و بوي متفاوت و مغاير با ديگر انديشه‌ها و نگرش هاي ديگران پيدا مي‌كند. در اين فرهنگ، هدف  مقصود و انگيزه ايثارگران و شهيدان در قالبي الهي ريخته مي شود. تا ارزشمندي يك حماسه و ايثار مشروط به في سبيل‌الله بودن، براي خدا قيام كردن و خدايي شدن صورت پذيرد. دين اسلام به شكل قابل توجهي بر بكار بستن اين ارزش اخلاقي و اجتماعي تاكي مي‌كند به گونه‌اي كه مصاديق برجسته اي از ايثار را در زندگاني پيامبر (ص) و ساير معصومين مي توان مشاهده كرد. يكي از اسوه‌هاي پايدار تاريخ، امام حسين (ع) بود كه با نثار جان و مال خويش  بناي عزت و اقتدار را در جهان پايدار ساخت و نام خود را با سربلندي و افتخار بر لوح ماندگار عالم ثبت كرد. عاشورا مكتب جان نثاري و فداكاري در راه خدا بود چنانكه جلوه هاي ايثار در صحنه صحنه‌هاي آن پديدار بود رزمگاهش ميدان مسابقه ايثارگران بود تا به فوز عظيم شهادت نايل آيند.

امروز بر همگان روشن است كه ايثارگري و شهادت با وقوع انقلاب اسلامي و بخصوص هشت سال جنگ تحميلي و دفاع مقدس سربازان ايران اسلامي، معناي زيبا و حركت آفرين، روح بخش و پرشكوه خود را عرضه نموده است.

     معنا و مفهوم ايثار و شهادت

    کشته شدن در راه خدا و رکاب رسول خدا (ص) را شهادت مي گويند. ايثار در لغت به معني برگزيدن، عطا کردن، غرض ديگران را بر غرض خويش مقدم داشتن، برگزيدن يعني منفعت غير را بر مصلحت خود مقدم داشتن و اين کمال ايثار در لغت به معني برگزيدن عطا کردن بالاترين درجه سخاوت است و برادري است. (دهخدا، م 3682 ،ج3).

  عبدالرزاق کاشاني در شرح منازل السائرين مي‌نويسد.ايثار را سه درجه است.درجه اول: آنکه خلق را در اموال و منافع بر خود برتري نهد و آنچه لازم است در راه اهل و عيال بذل شود.درجه دوم: برتري دادن رضايت خدا بر رضايت ديگران، هرچند دشواري ها را در اين راه تحمل کند.درجه سوم: ايثار الله است. يعني ايثار خود را بر غيره عين ايثار خداوند دانند و در يابد که اصولاً او راه وجودي نيست تا چه رسد به فعل و اختيار و به طور کامل بداند که فعال «لامايشاء» خداوند است و ايثار و ترک ايثار و شهود آن و ترک آن و ملک و فعل همه از آن خداوند است. (تاجريني، 1386)

   فلسفه وجودي ايثار و شهادت از نظر اسلام

  اسلام به عنوان آخرين و کامل کننده اديان آسماني، ديني همه جانبه است که براي تمامي ابعاد و زواياي مختلف زندگي فردي و اجتماعي انسان‌ها برنامه‌ها و پيام هاي تربيتي و اخلاقي و… دارد يکي از عرصه‌هاي تجلي اين پيام‌ها که مضاميني انساني و عاطفي دارد و ايثار مي‌باشد که اسلام توجه خاصي به اين موضوع دارد. با پيچيده تر شدن جوامع شهري و غلطيدن انسان‌ها در زندگي صنعتي و پيشرفته و مدرن امروز بيش از هر زمان ديگر نياز انسان به تعاليم و برنامه‌ها دستورات تربيتي و اجتماعي الهي اسلام احساس مي شود. شرط بقاء و سلامت اجتماعي و رواني شهروندان عمل به دستورات آيين اسلامي و تعاليم ديني است. (پژوهشکده تحقيقات اسلامي، 1369)

 در اين زمينه فرهنگ ايثار و شهادت که از مفاهيم نوراني اسلام است، داراي تاثيرات فراوان فرهنگي و اجتماعي است که انسان‌ها را مي تواند به اوج کمال و ترقي و سعادت برساند. اسلام در مقابل توطئه ها و دسيسه‌هاي دشمنان که قصد تحريف و نابودي حق را دارند دستور ايثار و جهاد و شهادت را داده است. بنابراين بر اساس فلسفه جهاد اسلامي، پيروان و عاشقان راه حق « مبارزه و مقاومت در برابر ظلم و ستم دشمنان» و « تن به ذلت آن‌ها ندادن» از وظايف مهم شرعي و اخلاقي خود مي‌دانند و پايبند به آن هستند. اسلام هرگونه تجاوز و تعدي به اصول و حقايق اسلام و براي جلوگيري از ظلم و ستم و فساد دستور جهاد را داده است. احکام و دستوراتي که در فلسفه جهاد اسلامي آمده از مهمترين دستورات الهي است… 

     ايثاروشهادت درقرآن کريم:

     قرآن کريم با بيان شواهد و نمونه ها، ايثار و شهادت را در ابعاد  مختلف ستوده و ويژگي هايي را براي آن بيان کرده است و شهيد را به بهترين وجه تعريف مي کند که بشر به راحتي نمي تواند به عمق معناي آن دست يابد.

     « و لا تقولو المن يقتل في سبيل الله امواتُ بل احياء ولکن لا تشعرون » ((بقره، 154))

   کشته شدگان در راه خدا را مرده نخوانيد بلکه آنان زنده اند و لکن شما درک نمي کنيد .

  با توجه به معني آيه مي توان گفت که اين مقام را هر کس درک کند. لذا خود قرآن مي فرمايد : « ولکن لما تشعرون » «يعني شما نمي دانيد ». نکته چشمگيري که در اين آيه وجود دارد «زنده بودن شهيد است  که اشاره به حيات آنان و روزي خوردن ايشان درنزد پروردگار ميشود که در تفاسير به قصد ملموس کردن موضوع و عيني نشان دادن مطالب، تعابيرخامي براي اين حقيقت متعالي مطرح شده است به عنوان مثال در بيان زنده بودن شهدا گفته اند که اينان در بهشت و در قالب پرنده ي سبزي پرواز مي کنند و اين گونه در بهشت متنوعند

 شهيدان نزد خداوند از پاداشي بزرگ که براي ما ناشناخته است بهره مندند .و مَن يقاتل في سبيل فيقتل اويغلب فسوف نؤتيهِ اَجررّ عظيماً . (نساء، 74 )و هرکس در راه خدا بچنگد، پس کشته شود يا پيروز گردد به زودي پاداشي بزرگي به او خواهيم داد.

 در يک نگاه کلي قرآن کريم مشخصات عمومي ايثارگر و شهيد را چنين بيان کرده است.  کساني پيشگام وسبقت گيرندگان در راه دين و جهاد در راه دين خداهستند.(واقعه/10)_ آنها مقربان درگاه الهي اند و کساني اند که به مقام قرب الهي نرديکند. (واقعه /11)، شفاعت کنندگان درگاه احدييت ( آل عمران /18 ) همنشين با پيامبران و اولياءالله.(نساء /72 )، دريافت کنندگان رحمت و پاداش عظيم (نساء /96،90 ) رستگارانند (واقعه / 11- نساء / 74 ) و …لدینسیوخی،الدررالمنثور،ی قرار می گیرند.  مانند پرندگان ه ی سبزی پرواز می کنند و این گونه در بهشت  پر مشاهده کرده، جنگ هاآيات ديگري که به ويژگي مقام و منزلت شهدا و ايثارگران پرداخته است.

   فرهنگ ايثار و شهادت در احاديث روايات پيامبر(ص) ائمه معصومين (عليه السلام ):        

    شهادت فنا شدن انسان براي نيل به سرچشمه نور و نزديک شدن به هستي مطلق است. شهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زيباترين شکل است. در حديث به رنگ و بوي ايثارگري بيشترازشهادتاست.                                                                                                                         رسول اکرم (ص) مي فرمايد: جبرئيل امين را خبرداد که موجب روشنايي ديدگان  و شادي قلبم گرديد . زيرا او فرمود : اي محمد! هرگاه کسي از پيروان تو در راه خدا ايثارگري کند اگر قطره اي از خونش روي زمين افتد و يا دردي در وي به وجود آيد«اشاره به جانبازان» خداي متعال برايش مقام گواه و الگو در شهيد بودن را معين مي کند. ايشان در خصوص امتياز ايثارگران و شهيدان هفت نعمت را بيان فرموده است :1- تمام گناهش در هنگامي که اولين قطره خونش بر زمين افتد بخشيده مي گردد .2 - وقتي که سرش روي زمين قرار گيرد، حوريان بهشتي غبار از چهره اش پاک مي کنند وبه او  مي گويند آفرين بر تو و به فرشتگان گفته مي شود، اين شهيد مانند شماست .1- لباس از لباسهاي بهشت بر تنش مي پوشانند .2 براي شهيد گنجينه اي از عطرهاي پاک ظاهر مي شود و مي گويند هرکدام از آنها را مي خواهي برگزين خود را معطرنما .3 - جايگاهش را در بهشت به او نشان ميدهند .4 - آنگاه به روحش گفته مي شود حال به وجه خدا بنگر زيرا اين مقام نگريستن به وجه خدا مخصوص پيامبر وشهيد است. 5- اين حديث و امثال آن دل بر جاودانگي جايگاه رفيع و حيات حقيقي ايثارگران و شهيدان دارد .

امام صادق (ع) ميفرمايند: سه گروه هستند که در روز قيامت شفاعت ميکنند و خداوند هم شفاعت آنها را مي پذيرد. 1- انبياء   2- علماء    3- شهدا.(محمدی ری شهری،255).

     ايثارو شهادت ازديدگاه انديشمندان اسلامي        

    شهيد و شهادت از جمله ارزشها و مفاهيم ماندگاري هستند که درباره ي آنها بسيار سخن گفته شده در حالي که بيش از آنها ناگفته مانده است. حقيقت فاخر و عظيم و درخشنده اي است که جز ذات اقدس الهي و اولياء معصوم، تنها شهيد، پس از وصول به اين مقام آن را در مي يابد. شهادت برترين سکوي انساني به اوج قلّه يکمال است .

 علامه محمد تقي جعفري، مفسر نهج البلاغه ج 9 ص 26 مي نويسد. در اسلام، شهادت و ايثار در راه خدا ايفاي تعهدي است كه اولاد آدم با خدا بسته است. شهيد مطهري متفكر و فيلسوف بزرگ در مقام شهيد مي گويد: مثل شهيد مثل شمع است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فاني شدن و پرتو افكندن است، تا ديگران در اين پرتو كه به بهاي نيستي او تمام شده بنشيند و آسايش بيابند و كار خويش را انجام دهند  (مطهری،ص 66).

 

   شهادت از دیدگاه امام خمینی (ره):

  انقلاب اسلامي ايران با نفس الهي امام خميني (قدس سره) و آرمان گرايي آن مرد بزرگ، راه و رسم فراموش شده شهادت را احياءکرد.

   بدون شک نظريات امام خميني(ره) درباره شهادت و انگيزه هاي آن در جهان معاصر و براي نسل هاي آينده فصل جديدي را در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت وتهييج عشق به آن، در بين مسلمانان و جهان گشوده است. چشم انداز امام خميني(ره) در مورد ايثار و شهادت ابعاد گوناگون وجود دارد. اما آن چه در سخنان امام به چشم مي آيد، با توجه به موقعيت خاص انقلابي جامعه، امام از جان گذشتگي و ايثار و گريز از نفع طلبي علفيت خواهي را لازمه يک انقلاب مي دادند . از نظر طبع يک انقلاب فداکاري است. لازمه يک انقلاب شهادت و مهيا بود براي شهادت است. انگيزه هاي شهادت از نظر امام فراتر از نيازهاي اوليه حيات و در رديف انگيزه هاي معنوي و فرق مادي هستند.   

  ايثار و شهادت از نظر ايشان هر مردان خدا و خط سرخ شهادت ميراثي از خاندان نبوت و ولايت است و شهيد به  وجه الله نظر مي کند و به لقاء الله  مي ماند شير و لذا شهيد به دنبال مرگ في سبيل الله است .ايشان آرزوي شهادت را از ويژگي هاي عارفانه و روحانيون اصيل مي داند و معتقدان آنان که حلقه ذکر عارفانه و دعاي سحرگان حوزه هاي روحانيت را درک کردند، در خلفه حضورشان آرزويي جز شهادت نديده اند . (خميني روح الله، 1378، ص30)

 

 شهادت در سخنان حضرت آيت الله خامنه اي(حفظه الله)

  مقام عظماي ولايت درمورد شهادت مي فرمايد :((ما تاريخ خود را مرهون شهادت طلبي مي دانيم و اين شيوه اسلامي را با روي کننده مجاهدت هاي ملت خود مي شماريم. اين نگرش نخستين کسی که به ما مي دهد، حفظ کانون پر فروغ شهادت است)). ايشان در جايي ديگر در مقام ايثارگران و شهيدان مي فرمايد :                  بهترين مردن ها شهادت است. بالاترين اجرها براي انساني که درراه خدا مبارزه مي کند، نوشيدن شربت گواراي شهادت است.   (معاونت فرهنگی،ص17).

    شهادت ازديدگاه شهيد مطهري :                                       

   انديشه هاي استاد شهيد مطهري يک از منابع مهم و معتبر و موثر در زمينه هاي مسائل اسلامي به ويژه موضوع جهاد و شهادت است. ايشان با درک مقتضيات زمان و با تحقيقات عميق و اصيل که از منابع، مسائل اسلامي و اجتماعي داشت در اين وادي نيز مباحث جالب و به ياد ماندني دارد .                                تاکيد ايشان به موضوع «خالص بودن انگيزه هاي شهادت » و «في سبيل الله » بودن آن از ويژگي هاي منحصر به فرد تفکر اوست  .(مطهري،ص 382) .

   

 

     عناصر ايثار و شهادت در فرهنگ ديني

1-ايمان واعتقاد :  نخستين عنصر در تفكرشيعه،اعتقادپاك واصيل به مبداًومعادوقبول عميق وباور داشتن كامل نسبت به خالق و فرامين اوبا قلب وجان ودل، كه ايمان را به اقرار به لسان وعمل به اركان ميباشد.                                 الذينء آمنوا يقتلون في سبيل الله و الذين کفروا يقتلون في سبيل الطغوت : (نساء آیه76) كساني كه ايمان دارند در راه خدا مي جنگند وكافران در راه طاغوت(شهرکی پور وهمکاران).                             

2- بصيرت : تجربه نشان داده كه جنگجويان جبهه ي باطل همواره براساس تعصب كوركورانه ودر راه اهدافي پوچ گام درميدان بند نهاده اند درحاليكه در فرهنگ ايثار وشهادت مومنان مجاهد وايثارگران با بيش وآگاهي و از سردرد و عشق به مصاف دشمن رفته اند. بينش عميق مجاهدان راه خدا افق روشني فرارويشان مي گشايد به گونه اي كه دنيا ر ا با همه ي زرق وبرق وچرب وشيرينش، پست و حقير مي شمارند.  رهبر عزيز انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي مقام عظماي ولايت به فرماندهان سپاه مي فرمايد:شما بايد  آگاه باشيد، شما بايد چشم بصيرت داشته باشيد، شما بايد بدانيد بازويتان در اختيار خداست يا نه؟ اين بصيرت مي خواهد اين را دست كم نگيريد.اهل بصيرت بايد باشيد بايد هوشمندانه، آگاهانه از خدا كمك بخواهيد، بينديشيد، روي مسائل فكر كنيد و تصميم بگيريد و صبر، ايستادگي و استقامت در ميدان جنگ نظامي خيلي آسانتر است از استقامت درمقابل جاذبه هاي دنيا.  (ديداربا فرماندهان سپاه13/3/76)

3- شجاعت:   رويارويي با دشمن مسلح و پنجه در پنجه ي او افكندن ، اراده اي پولادين ودل شير مي خواهد كه مجاهدان راه خدا آن را دارند پيكارگر راه خدا با بينش صحيح، همه ي عالم را از آن خدا و در محضر او قبضه ي قدرتش مي داند كه هرچه او بخواهد مي شود ومرگ و زندگي وشكست و پيروزي به اراده ي او بستگي دارد.در اين صورت ترس مفهوم خود رااز دست ميدهد و مومن در راستاي خواست واراده ي حق خود را به  قلب لشكر دشمن مي زند. امام مجاهدان علي(ع)درجنگ جمل ،فرزند خويش، محمد حنفيه رابه عنوان پرچمدار پيكار انتخاب كرد و هنگام سپردن پرچم به او فرمود: (خطبه 1 )اگركوه ها متزلزل شوند، تو استوار باش، دندان هايت را برهم بفشار، جمجمه ات رابه خدا عاريت ده،پاهايت را در زمين ميخ كن، دورترين نقطه ي سپاه دشمن را ديده باني كن و چشم از اطراف فرو گير و بدان تاپيروزي تنها ازنزد خداي سبحان  .  

4-از خودگذشگي و فداكاري :   فداكاري تقريباًمعادل واژه ي مواسات در عربي است كه همان جان فشاني و سپر قرار دادن خود در برابر حملات دشمن به جبهه ي خودي است چنانكه در نبرد(احد) آنگاه كه حملات سهمگين دشمن مسلمانان را فرار مي داد ورسول خدا درمحاصره ي تيغ هاي آشفته قرار گرفت، اميرالمومنان پروانه وار گرد شمع وجود پيامبر(ص)چرخيد و از جان ايشان دفاع مي كرد به گونه اي كه آنان را از چهار جانب پراكند وتعدادي را به خاك افكند و رسول خدا(ص) از خطر جدي نجات يافت. در اين هنگام جبرئيل به رسول خدا(ص)گفت: اين واقعاً مواسات وفداكاري بود. فرهنگ ايثار و شهادت شهيد هم هستي دنيوي خويش را فداي آرمان مقدسش ميكند وهم از فداكاران جان خويش دريغ نمي ورزد، از قضارمز پيروزي ايثارگران مجاهد نيز در همين نكته نهفته است.وآنچه از معنويت و منزلت در پيشگاه خدا مي يابند و در برابراهداي سرمايه مادي وجان انديشمندشان است 

 

 

 

   بحث ونتيجه گيري:                                                                                  

  ايثار مقدمه اي براي شهادت كه اوج كمال آدمي است،مي باشد.براي رسيدن به اين مقام تقويت ودروني كردن ايمان،يقين،بصيرت،رشادت،شجاعت،تعصب ديني وملي و…ضروري به نظر مي رسد و بارور كردن ورشدوشكوفايي هريك از اين موارد قدمي است براي رسيدن انسان به كمال وسعادت،هرچه فرهنگ ايثاروشهادت طلبي اين نظام ارزش در جامعه تقويت مي شود روح از خود گذشتن ،ايثار،فداكاري درجامعه بيشتر مي شود واجتماع از هرجنبه اقتصادي،سياسي،اجتمايي واخلاقي روبه رشد و بالنگي مي رود. فرهنگ ايثاروشهادت در ادوار گذشته در همه ي اديان  وقوميت ها بوده است واين فداكاري در مقابل دفاع ازعقايد و افكار و ارزش ها و يا براي دفاع ازجان و مال و ناموس و سرزمين خويش درمقابل دشمنان بوده است.به استقلال رسيدن بسياري ازكشورهاي زير سلطه ي استكبار و مستعمره نتيجه دادن بسياري از انقلاب ها مانند: انقلاب اسلامي ايران، انتفاضه فلسطين، حزب الله لبنان نتيجه وثمره ي همين فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه اشاره شده است.و درآخر نتيجه گيري كه مي توان از اين مقاله گرفت اين است كه در نگاهي كلي ايثار و شهادت يعني از جان ومال گذشتن، فداكردن و نثار كردن خويش در راه عقايد ايثارگر و شهيد به مقامي مي رسد،كه هم رديف انبيا و اوصيا قرار مي گيرد و نه تنها مورد مغفرت الهي قرار مي گيرد، به مقامي ميرسد كه به اذن خداوند ديگران را شفاعت مي كند. از جلوه هاي حيات طيبه كه شهيدان و ايثارگران درآن قدم گذاشتن، زيستن با عزت وذلت ناپذيري است. ايثارگري وفداكاري راهي براي شهادت ومقدمه اي براي رسيدن به فيض عظيم شهادت است .                     

     شهادت در راه خداتبلور يافته حيات طيبه وعزت مندي وعزت آفريني است.ودرپايان شهادت كمال شهيد است زيرا او به جايي رسيد كه مقام وصال و قرب است و بي حجاب و بي پرده با حق ديدار مي كند .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع:

- الهی قمشه ای، مهدی؛قران کریم، قم

- ابن فارس،احمد(1410)، معجم مقاییس اللغه، لبنان، دارالسلام

 اداره فرهنگ  سازمانی،درپرتوی ولایت،معاونت فرهنگی-

- تاجیک، محمد رضا، (1372) انقلاب آرام فراز و فرود، ارزشهای ایران امروز، نشر آموزش وپرورش،تهران

- تاجرینی، علی(1386)، ماهیت ایثار  اندیشه عرفانی

- خمینی ، روح الله ، صحیفه نور، تهران، نشر حوزه، نشر آثار آمام خمینی

 beyadeshohada.parsibhog.com-  چالشها،مبانی فرهنگ ایثار

- دشتی، محمد(1381)، ترجمه نهج البلاغه،قم، نشر اسلامی

- ری شهری،محمد مهدی(1362)،میزان العمله،قم،نشر صداقت

 شهرکی پور،محمد رضا(1373)، آسیب شناسی فرهنگ ایثار، فصلنامه نگاه حو-

- قاسمی، مرضیه( 1381)،بررسی شهید و شهادت از دیدگاه قرآن و حدیث

- مطهری،مرتضی(1360)، قیام وانقلاب مهدی، تهران، نشر صدرا

- نصرتی، مرضیه(1380)، مبانی نظری شهادت در قرآن و انجیل، دانشگاه آزاد اسلامی کرج

- نشریه فرهنگ، چرا فرهنگ ایثار؟ تأملی بر ویژگی ها و دستاوردهای فرهنگ ایثار و شهادت

 

 نظر دهید »

دو نکته اخلاقی از آیت الله جوادی آملی

04 خرداد 1395 توسط الزهرا خلخال
بشر خلائی دارد که باید با تقوا و معنویت پر شود
 
بشر جایی می‌خواهد که معنویت خود را تأمین کند. این را نمی‌شود از بشر گرفت. غرب هم که الان گرفتار پیشرفت صنعتی است، به دنبال فال و امثال این‌هاست، به دلیل این است که چیزی باید آن خلاء را پر کند. انسان باید به جایی تکیه کند و اگر ما بتوانیم تکیه‌گاه صحیح را که از درون و بیرون، اصل را تثبیت می‌کند بشناسیم، خودمان به دستورات او عمل و به جامعه هم منتقل کنیم، جامعه از شرک و بت‌پرستی و صنمی و وثنی بودن هند و امثال هند نجات پیدا می‌کند. از شرّ مکتب‌های دیگر هم نجات پیدا می‌کند. ژاپن تقریباً دومین کشور اقتصادی جهان است، اما مردمش در معارف زیر خط فقر هستند. بسیاری از مردم، به دنبال فال و شرک هستند. بشر خلائی دارد که باید آن را پر کند و ذات اقدس الهی او را با الهام فجور و تقوا از یک سو و توحید از سوی دیگر تأمین می‌کند. 
 
***
لزوم حق شناسی و گرامی داشت عالمان دین
 
2- ائمه(علیهم‌السلام) که اسوه ما هستند، از عالمان دین که در نشر معارف الهی می‌کوشند، حق‌شناسی می‌کردند و مقدم آن‌ها را گرامی می‌داشتند. 
 
ابان‌بن تغلب از شاگردان امام صادق(سلام‌الله علیه) است. نجاشی نقل می‌کند وقتی ابان‌بن تغلب به حضور امام زمانش یعنی امام صادق(سلام‌الله علیه) رسید. وجود مبارک امام، برای تکریم علم و گرامی‌داشت مقام ایشان فرمود: «امر بوسادة فالقیت له؛ آن بالش را برای آقا بیاورید» که آقا تکیه بدهد. 
 
خب ابان‌بن تغلب جزء اوحدی از شاگردان امام صادق(سلام‌الله علیه) نظیر هشام‌بن حکم و هشام‌بن سالم نبود. در آن حد نبود، اما وجود مبارک امام صادق(سلام‌الله علیه) برای گرامی‌داشت مقام علم و ارج نهادن به کوشش صادقانه یک معلم و مبلغ دینی، دستور می‌دهد که بالش را برای ابان بیاورید تا ایشان تکیه دهد.
 
وجود مبارک امام زمان(ارواحنا فداه) هم همان کار را می‌کند. اگر امام آن زمان، این کار را کرد، امام این زمان هم همین کار را می‌کند. این طور نیست که وجود مبارک امام صادق(سلام‌الله علیه) برای ترویج علم، آن دستور را بدهد و وجود مبارک امام زمان(ارواحنا فداه)چنین کاری نکند.
 نظر دهید »

نکات اخلاقي از آيت الله بهجت(ره)

04 خرداد 1395 توسط الزهرا خلخال

 

نکات اخلاقي از آيت الله بهجت

مراقب باشید از خدا دور نشوید
قدم اول در سیر الی الله و در مسیر تقرب خدا این است که انسان هر وقت تصمیم به خود سازی گرفت ،بداند که فاصله ای طولانی با مولای خود دارد و مراقب باشد که حد اقل ،اگر نزدیکتر نشد ، (از خدا) دورتر نیز نشود و سعی کند موقعیتی که دارد ،حفظ کند و بعد کم کم به جلو حرکت کرده خود را خود را به مولا نزدیکتر کند.

به روح بیشتر از جسم اهمیت دهید
اگر بشر به همان اندازه که به جسمش اهمیت می دهد ، به روحش نیز می پرداخت ،هیچ غم و غصه ای باقی نمی ماند ، اما با تاسف بسیار بشر تنها به دنبال آنچه برای جسمش مفید است می رود و از روحش باز می ماند.

بدون اصلاح نفس به جایی نمی رسیم
باید بدانیم که علاج ما اصلاح نفس است در همه ی مراحل واز این مستغنی نخواهیم بود و بدون آن کار ما تمام نخواهد شد. با اعتراف به این که عمل خود ما است که بر سر ما آمده و می آید ،تا خودمان را اصلاح نکنیم و با خدا ارتباط نداشته باشیم و با نمایند گان خدا ارتباط نداشته باشیم ، کارمان درست نمی شود .

کاری نکنید که پشیمان شوید
اعمالی در دنیا محل ابتلا و آزمایش ما خواهد شد . باید بدانیم که آنها مورد رضای خداست و همچنین خدمت و عبادت و طاعت او محسوب می شود . پس هدف باید این باشد که تمام عمر صرف در یاد خدا ، طاعت او و عبادت شود تا به آخرین درجه قرب شایسته خود برسیم . در غیر این صورت ، پس از آنکه دیدیم بعضی به مقامات عالی رسیدند و ما بی جهت عقب ماندیم ،پشیمان خواهیم شد.

چند نکته برای جلو گیری از گناه
از غذای خود از نظر کم و کیف ، کم کنید و از خوردن غذاهای محرک بپرهیزید ، خصوصا شبها ، و بین الطلوعین مقداری قدم بزنید ، ورزش در هوای آزاد نمایید و از نظر فکر و نظر در مناظر مهیج خود داری نمایید و برای ازدواج به نحو آسان اقدام کنید و با توبه و تضرع به درگاه خداوند مهربان و توسل به امام عصر (عج) از خداوند بخواهید که شما را از گناه حفظ فرماید.
خودمان باعث عذاب می شویم
انٌ الله لا یُغَیَرُ ما بِقَوم حَتٌی یُغَیروا ما بِاَنفسِهم”سوره رعد آیه ۱۱
خداوند هرگز اوضاع قومی را تغییر نمی دهد ، تا اینکه خود آنان آنچه را که دارند تغییر دهند.هر چه هست از قامت نا ساز بی اندام ماست . تا ما نا جور نشویم ، آنچه از بالابر سر ما نازل می شود ، نا جور نمی شود؛ بلکه کاری می کنیم که باران رحمت بر ما نقمت و عذاب می شود.

به آنچه می دانی عمل کن
اگر کسی هر چه می داند زیر پا نگذارد و در هر چه نمی داند توقف کند و احتیاط کند ، تا زمانی که بداند ، کار تمام است . اما اگر معلومات را زیر پا گذاشت و درمجهولات ، هیچ مقید نشد و به هر طرف رفت ، به مقصود نمی رسد . پس همین که انسان به معلوماتش عمل کرد ، دیگر حالت منتظره ای ندارد ،بقیه بر عهده ی خداست.

راه لذت بردن از نماز
احساس لذت در نماز ، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد و یک سری مقدمات در خود نماز ، آنچه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود ، این است که انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند و معصیت ،روح را مکدر می کند و نورانیت دل را می برد و در هنگام خود نمازنیزاو را از غیر خدا منصرف کند و توجهش با غیر خدا مشغول نشود ، اگر به طور اتفاقی منصرف شد به محض التفات پیدا کردن باید قلبش را متوجه خدا کند.

دیگران را دعا کنید تا دعایتان مستجاب شود
یکی از چاره جویی های شرعی برای استجابت دعا و برآورده شدن حاجت خود این است که شخصی که حاجت یا گرفتاری دارد ،دعا کند و از خدا بخواهد که تمام گرفتاری های مشابه گرفتاری او را از تمام مومنین و مومنانی که گرفتارند ، برطرف و یا هر حاجتی نظیر حاجت او دارند ، بر آورده شود ، زیرا در این صورت مَلَک برای خود انسان دعا می کند و دعای مَلَک مستجاب می شود .

این گونه دعا کردن در حقیقت دعای به خود کردن است.

در زمان غیبت عبادت کنید
لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عج) تشزف پیدا کند ، بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز ، سپس توسل به ائمه (ع) برای او بهتر از تشرف باشد زیرا آن حضرت می بیند و می شنود و عبادت در زمان غیبت افضل از عبادت در زمان حضور است و زیارت هر کدام ا ز ائمه اطهار (ع)مانند زیارت حضرت حجت (عج)است.

 نظر دهید »

دو نکته اخلاقی از آیت الله جوادی آملی

04 خرداد 1395 توسط الزهرا خلخال
بشر خلائی دارد که باید با تقوا و معنویت پر شود
 
بشر جایی می‌خواهد که معنویت خود را تأمین کند. این را نمی‌شود از بشر گرفت. غرب هم که الان گرفتار پیشرفت صنعتی است، به دنبال فال و امثال این‌هاست، به دلیل این است که چیزی باید آن خلاء را پر کند. انسان باید به جایی تکیه کند و اگر ما بتوانیم تکیه‌گاه صحیح را که از درون و بیرون، اصل را تثبیت می‌کند بشناسیم، خودمان به دستورات او عمل و به جامعه هم منتقل کنیم، جامعه از شرک و بت‌پرستی و صنمی و وثنی بودن هند و امثال هند نجات پیدا می‌کند. از شرّ مکتب‌های دیگر هم نجات پیدا می‌کند. ژاپن تقریباً دومین کشور اقتصادی جهان است، اما مردمش در معارف زیر خط فقر هستند. بسیاری از مردم، به دنبال فال و شرک هستند. بشر خلائی دارد که باید آن را پر کند و ذات اقدس الهی او را با الهام فجور و تقوا از یک سو و توحید از سوی دیگر تأمین می‌کند. 
 
***
لزوم حق شناسی و گرامی داشت عالمان دین
 
2- ائمه(علیهم‌السلام) که اسوه ما هستند، از عالمان دین که در نشر معارف الهی می‌کوشند، حق‌شناسی می‌کردند و مقدم آن‌ها را گرامی می‌داشتند. 
 
ابان‌بن تغلب از شاگردان امام صادق(سلام‌الله علیه) است. نجاشی نقل می‌کند وقتی ابان‌بن تغلب به حضور امام زمانش یعنی امام صادق(سلام‌الله علیه) رسید. وجود مبارک امام، برای تکریم علم و گرامی‌داشت مقام ایشان فرمود: «امر بوسادة فالقیت له؛ آن بالش را برای آقا بیاورید» که آقا تکیه بدهد. 
 
خب ابان‌بن تغلب جزء اوحدی از شاگردان امام صادق(سلام‌الله علیه) نظیر هشام‌بن حکم و هشام‌بن سالم نبود. در آن حد نبود، اما وجود مبارک امام صادق(سلام‌الله علیه) برای گرامی‌داشت مقام علم و ارج نهادن به کوشش صادقانه یک معلم و مبلغ دینی، دستور می‌دهد که بالش را برای ابان بیاورید تا ایشان تکیه دهد.
 
وجود مبارک امام زمان(ارواحنا فداه) هم همان کار را می‌کند. اگر امام آن زمان، این کار را کرد، امام این زمان هم همین کار را می‌کند. این طور نیست که وجود مبارک امام صادق(سلام‌الله علیه) برای ترویج علم، آن دستور را بدهد و وجود مبارک امام زمان(ارواحنا فداه)چنین کاری نکند.

گروه معارف رجانیوز
 نظر دهید »

نکات اخلاقي از آيت الله بهجت

04 خرداد 1395 توسط الزهرا خلخال

 

 

مراقب باشید از خدا دور نشوید
قدم اول در سیر الی الله و در مسیر تقرب خدا این است که انسان هر وقت تصمیم به خود سازی گرفت ،بداند که فاصله ای طولانی با مولای خود دارد و مراقب باشد که حد اقل ،اگر نزدیکتر نشد ، (از خدا) دورتر نیز نشود و سعی کند موقعیتی که دارد ،حفظ کند و بعد کم کم به جلو حرکت کرده خود را خود را به مولا نزدیکتر کند.

به روح بیشتر از جسم اهمیت دهید
اگر بشر به همان اندازه که به جسمش اهمیت می دهد ، به روحش نیز می پرداخت ،هیچ غم و غصه ای باقی نمی ماند ، اما با تاسف بسیار بشر تنها به دنبال آنچه برای جسمش مفید است می رود و از روحش باز می ماند.

بدون اصلاح نفس به جایی نمی رسیم
باید بدانیم که علاج ما اصلاح نفس است در همه ی مراحل واز این مستغنی نخواهیم بود و بدون آن کار ما تمام نخواهد شد. با اعتراف به این که عمل خود ما است که بر سر ما آمده و می آید ،تا خودمان را اصلاح نکنیم و با خدا ارتباط نداشته باشیم و با نمایند گان خدا ارتباط نداشته باشیم ، کارمان درست نمی شود .

کاری نکنید که پشیمان شوید
اعمالی در دنیا محل ابتلا و آزمایش ما خواهد شد . باید بدانیم که آنها مورد رضای خداست و همچنین خدمت و عبادت و طاعت او محسوب می شود . پس هدف باید این باشد که تمام عمر صرف در یاد خدا ، طاعت او و عبادت شود تا به آخرین درجه قرب شایسته خود برسیم . در غیر این صورت ، پس از آنکه دیدیم بعضی به مقامات عالی رسیدند و ما بی جهت عقب ماندیم ،پشیمان خواهیم شد.

چند نکته برای جلو گیری از گناه
از غذای خود از نظر کم و کیف ، کم کنید و از خوردن غذاهای محرک بپرهیزید ، خصوصا شبها ، و بین الطلوعین مقداری قدم بزنید ، ورزش در هوای آزاد نمایید و از نظر فکر و نظر در مناظر مهیج خود داری نمایید و برای ازدواج به نحو آسان اقدام کنید و با توبه و تضرع به درگاه خداوند مهربان و توسل به امام عصر (عج) از خداوند بخواهید که شما را از گناه حفظ فرماید.
خودمان باعث عذاب می شویم
انٌ الله لا یُغَیَرُ ما بِقَوم حَتٌی یُغَیروا ما بِاَنفسِهم”سوره رعد آیه ۱۱
خداوند هرگز اوضاع قومی را تغییر نمی دهد ، تا اینکه خود آنان آنچه را که دارند تغییر دهند.هر چه هست از قامت نا ساز بی اندام ماست . تا ما نا جور نشویم ، آنچه از بالابر سر ما نازل می شود ، نا جور نمی شود؛ بلکه کاری می کنیم که باران رحمت بر ما نقمت و عذاب می شود.

به آنچه می دانی عمل کن
اگر کسی هر چه می داند زیر پا نگذارد و در هر چه نمی داند توقف کند و احتیاط کند ، تا زمانی که بداند ، کار تمام است . اما اگر معلومات را زیر پا گذاشت و درمجهولات ، هیچ مقید نشد و به هر طرف رفت ، به مقصود نمی رسد . پس همین که انسان به معلوماتش عمل کرد ، دیگر حالت منتظره ای ندارد ،بقیه بر عهده ی خداست.

راه لذت بردن از نماز
احساس لذت در نماز ، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد و یک سری مقدمات در خود نماز ، آنچه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود ، این است که انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند و معصیت ،روح را مکدر می کند و نورانیت دل را می برد و در هنگام خود نمازنیزاو را از غیر خدا منصرف کند و توجهش با غیر خدا مشغول نشود ، اگر به طور اتفاقی منصرف شد به محض التفات پیدا کردن باید قلبش را متوجه خدا کند.

دیگران را دعا کنید تا دعایتان مستجاب شود
یکی از چاره جویی های شرعی برای استجابت دعا و برآورده شدن حاجت خود این است که شخصی که حاجت یا گرفتاری دارد ،دعا کند و از خدا بخواهد که تمام گرفتاری های مشابه گرفتاری او را از تمام مومنین و مومنانی که گرفتارند ، برطرف و یا هر حاجتی نظیر حاجت او دارند ، بر آورده شود ، زیرا در این صورت مَلَک برای خود انسان دعا می کند و دعای مَلَک مستجاب می شود .

این گونه دعا کردن در حقیقت دعای به خود کردن است.

در زمان غیبت عبادت کنید
لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عج) تشزف پیدا کند ، بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز ، سپس توسل به ائمه (ع) برای او بهتر از تشرف باشد زیرا آن حضرت می بیند و می شنود و عبادت در زمان غیبت افضل از عبادت در زمان حضور است و زیارت هر کدام ا ز ائمه اطهار (ع)مانند زیارت حضرت حجت (عج)است.

 نظر دهید »

عید مبعث مبارک باد

15 اردیبهشت 1395 توسط الزهرا خلخال

از بعثت او جهان جوان شد / گیتى چو بهشت جاودان شد

خوشبخت کسى کز امت اوست / در سایه دین و رحمت اوست

با بعثت آن نبى مرسل / بتخانه به کعبه شد مبدل‏

این عید به اهل دین مبارک / بر جمله ی مسلمین مبارک . . .

 نظر دهید »

هفته معلم گرامی باد

12 اردیبهشت 1395 توسط الزهرا خلخال

 

 

 

معلم را بر پدر شرف باشد به قدر آن كه روح را بر جسم شرف است. زيرا معلم سبب
كمال و تربيت روحاني است و پدر سبب تربيت جسماني.

 

 

 

 

                                                                     در هر ملت چراغي است كه به عموم افراد نور مي‌دهد و آن معلم است

 

جنبندگان زمين، ماهي‌هاي درياها، و هركوچك و بزرگي در زمين خدا و آسمان او براي
معلم خوبي‌ها، استغفار مي‌نمايند. امام صادق(علیه السلام)

 نظر دهید »

وفات حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) تسلیت باد

03 اردیبهشت 1395 توسط الزهرا خلخال

 

صبر را معنا و مفهومی به نام زینب است / احترام عشق هم از احترام زینب است
داوری بنگر که در بیدادگاه شهر شام / با حسین همدست گشتن اتهام زینب است
مشت را کرده گره با هیبت و احساس گفت / این حسین فرمانده عالم، امام زینب است
گرچه بین بانوان زهرا مقام اول است / بعد زهرا رتبه ی برتر مقام زینب است . . .


 


چون قافله ی عشق رسیدند زراه / برتربت شاه دین بصد ناله و آه
زینب بسر قبر برادر می گفت / لاحول ولا قوه الا باالله . . .

نه تنها زینب از دین یاوری کرد / به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیمان / نوازشها به مهر مادری کرد . . .
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد


 نظر دهید »

تبریک روز میلاد امام علی علیه السلام و روز پدر

01 اردیبهشت 1395 توسط الزهرا خلخال

 

ای تو کعبه را نگین، یا امیر المؤمنین
ای تو خلقت را پدر، وی خلائق را امین
کن نظر از روی لطف، به تمام پدران
روز سیزده رجب، ای امیر مؤمنان

ولادت مولی الموحدین امیرالمومنین حیدر کرار شیر خدا مولود کعبه و فرا رسیدن روز پدر بر عموم شیعیان جهان و بر پدران عزیز مبارک و گرامی باد

 نظر دهید »

چرا ماه رجب؟.....

23 فروردین 1395 توسط الزهرا خلخال

چرا رجب «ماه خدا» نامیده شده است؟

حضرت رسول(ص) می‌فرمایند: ماه رجب ویژه آمرزش و مخصوص مغفرت است در این ماه خداوند اولیا و محبانش را می آمرزد، توبه‌ آنان را می‌پذیرد و از دشمنانشان می‌رهاند.

به گزارش خبرگزاری فارس، ماه رجب، ماه ولایت و امامت، ماهی است که رحمت گسترده الهی بر بندگانش جاری می‌شود. رسول خدا (ص) در این خصوص می‌فرماید:

«الا ان رجب و شعبان شهرای و شهر رمضان شهر امتی الا فمن صام من رجب یوما ایمانا و احتسابا استوجب رضوان الله الاکبر و اطفی صومه فی ذلک الیوم غضب الله و اغلق عنه باب من ابواب النار ولو اعط مثل الارض ذهبا ما کان بافضل من صومه و لایستکمل اجره بشی ء من الدنیا دون الحسنات اذا اخلص لله عزوجل، له اذا امسی عشر دعوات مستجابات».

هان! ماه رجب و ماه شعبان دو ماه من هستند و ماه رمضان ماه امتم. آگاه باشید، هر که یک روز از ماه رجب را با ایمان و اخلاص روزه بگیرد، مستوجب رضوان بزرگ الهی می‌شود و روزه‌اش در آن روز بی‌گمان خشم خداوند را فرو می‌نشاند و دری از درهای دوزخ را بر روی خویش می‌بندد و اگر به اندازه گستره زمین، زر به او داده شود برتر از روزه‌اش نخواهد بود و پاداش این روزه هرگز با حسنات دنیوی قابل مقایسه نیست جز این که باید اخلاص داشته باشد و برای تقرب به خدای عزوجل انجام داده باشد و همانا شب هنگام، ده دعایش مورد استجابت قرار می‌گیرد.

در روایت دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

«رجب شهر الله و شعبان شهری و رمضان شهر امتی» ماه رجب، ماه خداست و ماه شعبان ماه من و ماه رمضان ماه امت من است.

از حضرت سؤال شد: چه معنا دارد سخنت که فرمودی ماه رجب ماه خداست؟ حضرت پاسخ داد: زیرا ماه رجب ویژه آمرزش و مخصوص مغفرت است. در این ماه خونی ریخته نمی‌شود (حتی در جاهلیت نیز ماه رجب جزء ماه های حرام به حساب می‌آمد و جنگ و خونریزی در آن تعطیل می‌شد) و در این ماه، خداوند اولیا و محبانش را مورد آمرزش قرار می‌دهد و توبه‌شان را می‌پذیرد و آنان را از دشمنانشان می‌رهاند.

پیامبر اکرم(ص) سپس فرمودند:

هر که تمام این ماه را روزه بدارد، سه چیز از خدایش دریافت می‌کند:

1 - آمرزش برای تمام گناهان گذشته‌اش

2 - مصونیتی برای باقی مانده از عمرش

3 - ایمنی از تشنگی روز قیامت

از امام صادق(ع) روایت است که حضرت رسول اکرم( ص) فرمود که: ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را «أصب» مى‏‌گویند زیرا که رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته مى‏شود پس بسیار بگوئید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ».

فضیلت و اعمال ماه مبارک رجب

ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارند و در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت شده که: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمى‏رسد و جنگیدن با کافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است کسى که یک روز از ماه رجب را روزه دارد موجب خشنودى خدای بزرگ می‌گردد و غضب الهى از او دور گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته گردد.

از حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام روایت است که: هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال، از او دور شود و هر کس سه روز از آن را روزه دارد بهشت او را واجب گردد.

و همچنین فرمود که: رجب نام نهرى است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‏تر. هر کس یک روز از رجب را روزه بگیرد البته از آن نهر بیاشامد.

از حضرت صادق علیه السلام روایت است که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود که: ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را “أصب” مى‏گویند زیرا که رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته مى‏شود پس بسیار بگوئید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ»

و ابن بابویه به سند معتبر از سالم روایت کرده است که گفت: رفتم به خدمت حضرت صادق علیه السلام در اواخر ماه رجب که چند روز از آن مانده بود چون نظر مبارک آن حضرت بر من افتاد فرمود که آیا در این ماه روزه گرفته‏اى؟ گفتم نه والله اى فرزند رسول خدا. فرمود که آنقدر ثواب از تو فوت شده است که قدر آن را به غیر خدا کسى نمى‏داند به درستى که این ماهى است که خدا آن را بر ماه‌هاى دیگر فضیلت داده و حرمت آن را عظیم نموده و براى روزه داشتن آن گرامى داشتن را بر خود واجب گردانیده است.

پس گفتم یابن رسول الله اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضى از ثواب روزه‏داران آن نائل مى‏گردم؟ فرمود: اى سالم هر که یک روز از آخر این ماه را روزه بدارد خدا او را ایمن گرداند از شدت سکرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب قبر و هر که دو روز از آخر این ماه روزه دارد بر صراط به آسانى بگذرد و هر که سه روز از آخر این ماه را روزه دارد ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدت‌ها و هول‌هاى آن روز و برات بیزارى از آتش جهنم به او عطا کنند. و بدان که از براى روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده است و روایت شده که اگر شخصی قادر بر آن نباشد هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد:  سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَکْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزََّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ

عظمت و فضیلت بسیار زیاد ماه رجب که در کلام ائمه معصومین علیهم السلام به صورت فراوان می توان ملاحظه کرد باعث شده، این ماه عارفان و پویندگان راه حق، از فرصتهایی چون ماه رجب، مثل دری گرانبها و قیمتی مراقبت کنند و به راحتی از آن نگذرند و با استفاده از شبها و روزهای آن، در انس بیشتر با خداوند بکوشند. در این گزارش به گوشه ای مراقبتها و فضیلتهای ماه رجب از نگاه علما و بزرگان دین می پردازیم:

آیت الله العظمی میرزا جواد ملکی تبریزی

مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی، استاد بزرگ اخلاق و عرفان، در کتاب شریف و ارجمند المراقبات درباره دلایل شرافت ماه رجب، می‌‏نویسد: «ماه رجب، یکی از ماه‏های حرام می‏‌باشد و از اوقات دعاست.[این ماه] حتی در زمان جاهلیت نیز به این مطلب مشهور بوده و مردم آن زمان منتظر این ماه بودند تا در آن دعا کنند. هم‏چنین این ماه، ماهِ امیرالمؤمنین علیه السلام است، چنان‏چه طبق روایات شعبان ماهِ رسول خدا و رمضان ماه خدای متعال می‏‌باشد».

آیت الله العظمی قاضی طباطبایی:

مرحوم آیت الله العظمی قاضی طباطبایی به شاگردان خود در ماههای رجب، شعبان و رمضان این توصیه ها را می کردند:

اول: بر شما باد به اینکه نمازهای فریضۀ خود را با نوافل آن که مجموعاً پنجاه و یک رکعت5 است، در بهترین اوقاتشان انجام دهید؛ و اگر نتوانستید چهل و چهار رکعت6 آنرا بجا بیاورید. چنانچه باز هم شواغل دنیا شما را بازداشت، حتماً نافلۀ ظهر را که به او «صلوة أوّابین» می گویند، انجام بدهید. و نماز ظهر را هم در وقت فضیلت انجام دهید که در قرآن بدان تأکید شده و مراد از صلوة وُسطی» همان نماز ظهر است.

دوم: امّا در مورد نافلۀ شب بخصوص باید بدانید که: انجام دادن آن در نظر مؤمنین و سالکان حضرت معبود از واجبات است و هیچ چاره ای جز أتیان آن نیست! و تعجّب است از کسانی که قصد رسیدن به مرتبه‌ای از مراتب کمال را داشته ولی به قیام شب و انجام نوافل آن بی‌توجّه هستند! و ما هیچگاه ندیده و نشنیده‌ایم که احدی به یک مرحله و مرتبه ای از کمال راه یافته باشد مگر بواسطۀ برپاداری نماز شب.

سوم: بر شما باد به قرائت قرآن کریم در نافله‌های شب که انسان را حرکت داده، سیر او را سریع می‌نماید و برای او بسیار مفید است. تغنّی به قرآن، انسان را بخدا نزدیک می‌کند! بخلاف غنای محرم که آدمی را به لهو می‌کشاند. پس تا می توانید در شبها قرائت قرآن کنید، چرا که قرائت قرآن شراب مؤمنین است.

چهارم: بر شما باد اینکه: به انجام دادن اوراد و أذکاری که هر یک از شما بعنوان دستور در دست دارید، ملتزم و متعهد باشید! و بر شما باد به مداومت سجدۀ یونسیّه و گفتن ذکر یونسیّه: «لا إلهَ إلا أنتَ سُبحانکَ إنی کُنْتُ مِن الظالمین7» در سجده از پانصد تا هزار مرتبه.

پنجم: بر شما باد به زیارت مشهد اعظم، که مراد همان حرم مطهر امیرالمؤمنین و قبر نورانی آن بزرگوار است، و نیز سایر مشاهد مشرفۀ اهل البیت (ع) و مساجد معظمه مانند: مسجد الحرام، مسجد النبی، مسجد کوفه، مسجد سهله و بطور کلی هر مسجدی از مساجد! زیرا مؤمن در مسجد، همانند ماهی است در آب دریا!

ششم: و هیچگاه پس از نمازهای واجب خود، تسبیحات حضرت صدیقه صلَوات الله علیها را ترک ننمائید، زیرا این تسبیحات، یکی از انواع «ذکر کبیر» شمرده شده است.

هفتم: یکی از وظائف مهم و لازم برای سالک إلی الله، دعا برای فرج حضرت حجّت صلوات الله علیه در قنوت «وَتْر» است. بلکه باید در هر روز و در همۀ اوقات و همۀ دعاها، برای فرج آن بزرگوار دعا نمود.

هشتم: یکی دیگر از وظائف لازم و مهم، قرائت زیارت جامعه، معروف به «جامعۀ کبیره» در روز جمعه است.

نهم: لازم است که قرائت قرآن حتماً کمتر از یک جزء نباشد.

دهم: تا می توانید بسیار به دیدار و زیارت برادران نیکوکار خود بشتابید، چرا که براستی آنها برادرانی هستند واقعی که در تمام مسیر، همراه انسانند و با رفاقت خویش، آدمی را از کریوه های نفس و تنگناها و عقبات آن عبور می دهند.

یازدهم: به زیارت اهل قبور ملتزم باشید ولی نه بصورت مداوم و همه روزه (مثلاً در هفته، یک روز انجام بگیرد) و نباید زیارت قبور در شب واقع گردد.

امام خمینی(ره)

بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی روح الله الموسوی الخمینی در باب فضیلت ماه رجب و دعاهای این ماه معتقد است: این دعاهایی که در ماهها هست، در روزها هست، خصوصاً، در ماه رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان، اینها انسان را همچو تقویت روحی می کند- اگر کسی اهلش باشد… همچو راه را برای انسان باز می کند و نور افکن است برای اینکه، این بشر را از این ظلمتها بیرون بیاورد و وارد نور بکند که معجزه آساست.!»

همچنین امام خمینی(ره) در جای دیگری اشاره می کند: این سه ماه رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان، برکات بسیار نصیب انسان، انسانهایی که می توانند استفاده کنند از این برکات، شده است.البته مبدأ همه مبعث است و دنبال او تمام جهاتی که هست. در ماه رجب، مبعث بزرگ و ولادت مولا علی بن ابی طالب- سلام اللَّه علیه- و بعض ائمه دیگر، و در ماه شعبان ولادت حضرت سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- و ولادت حضرت صاحب- ارواحنا له الفداء- و در ماه مبارک، نزول قرآن بر قلب مبارک پیغمبر اکرم بوده است. و شرافت این سه ماه در زبانها و در بیانها و در عقلها و در فکرها نمی گنجد. و از برکات این ماهها ادعیه ای است که وارد شده است در این ماهها.»

مقام معظم رهبری

مقام معظم رهبری در فضیلت ماه رجب می فرمایند: ماه رجب فرصت خوبى است؛ ماه دعاست، ماه توسل است، ماه توجه است، ماه استغفار است. دائم هم باید استغفار کنیم. هیچ کس هم خیال نکند که من از استغفار مستغنى‌ام. پیغمبر خدا می فرماید که: «انّه لیغان على قلبى و انّى لأستغفر اللَّه فى کلّ یوم سبعین مرّة». بلاشک پیغمبر هم حداقل روزى هفتاد مرتبه استغفار میکرد. استغفار براى همه است؛ بخصوص ماها که در این تحرکات مادى، در این دنیاى مادى غرقیم و آلوده‌ایم. استغفار بخشى از این آلودگى را پاکیزه میکند و از بین میبرد. ماه استغفار است؛ ان‌شاءاللَّه فرصت را مغتنم بشماریم. حلول این ماه را به شما تبریک عرض می کنیم. ان‌شاءاللَّه که بر ما و شما این ماه مبارک باشد و از این ماه وقتى وارد ماه شعبان می شویم، بخشى از کار را به توفیق الهى انجام داده باشیم.

همچنین معظم له جای دیگر اظهار می دارند: رجب، بیشتر ماه نماز است. شعبان، بیشتر ماه دعا و روزه است…در این سه ماه، آن‌چه مى‌توانید، براى ذخیره‌گیرى معنوى استفاده کنید؛ چون این متکى به روح جوانى است و براى شما ماندگار خواهد شد. همه‌ى چیزهاى جامعه این‌گونه است. هر چیزى که به جوانان متکى باشد، این در جامعه اولاً ماندگار است، ثانیاً همیشه باطراوت و تر و تازه است.

آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی

آیت الله العظمی جوادی آملی اظهار می دارند: ماه پربرکت رجب در پیش است، تا می‌توانید در ماه رجب روزه بگیرد، مخصوصا کسانی که قدرت جوانی دارند، از روزه‌های این ایام و مبعث و ایام اعتکاف فراموش نشود، درس و بحث گوشه‌ای از کار است، اساس کار جای دیگر است، اگر این اساس کار را رعایت بکنیم، آن وقت لذت علم و طهارت را می‌چشیم، اگر لذت طهارت را بچشیم هیچ چیزی جای آن را نمی‌گیرد، اگر عالم را به وی بدهیم، برایش گزنده است.

همچنین حضرت آیت الله جوادی آملی در ماه رجب سفارش می کند: درست است که بعضی از کارهای بدی که کردیم از ما ظرفیت را گرفته است ولی ظرفیت‌ده همچنان بخشنده است از او ظرفیت طلب کنید, استحقاق طلب کنید, لیاقت طلب کنید و بعد از خداوند مسئلت کنید که به این ظرفیت, پاسخ مثبت بدهد و مظروف را عطا کند.

آیت الله العظمی وحید خراسانی

این مرجع تقلید شیعیان درباره فضیلت ماه رجب اظهار می دارند: روزه هفت روز اول ماه رجب، باعث بسته شدن  هفت در جهنم خواهد شد و سفارشات زیادی در روایات شیعه بر اهمیت این ماه شده است.

همچنین وی با تاکید بر لزوم برپایی عزاداری در سوم رجب شهادت امام هادی علیه السلام و اهمیت سوگواری در این روز معتقد است: اراده امام هادی علیه السلام متصل به اراده خدای متعال است؛ به طوری که عنایت امام دهم به شیعیان ویژه می‌باشد و باعث نجات خیلی‌ها از هلاکت گشته است.

آیت الله العظمی شبیری زنجانی

حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی در فضیلت ماه رجب می فرماید: همان گونه که از روایات به دست می آید ثواب اعمال خیر در ماه رجب زیاد است. پس بهتر است انسان در این ماه مبارک عبادتی را برگزیند که آن عبادت افضل از سایر عبادات است. یکی از عباداتی که ما را به انجام آن تشویق کرده اند همین رسیدگی به نیازمندان و رفع گرفتاری آنهاست. همه ما باید نسبت به مشکل اطرافیان خود احساس وظیفه کنیم.

استاد شهید مرتضی مطهری

استاد مرتضی مطهری، درباره خاطراتش از ماه رجب می‌‏نویسد: «ما که بچه بودیم در منزل خود، انتظار آمدن ماه رجب را می‌‏کشیدیم و چند روز مانده به آمدن ماه، همه جا صحبت از این ماه شریف بود. شب اول آن برای مشاهده هلال رجب، در مسجد جمع می‌‏شدیم».

ایشان هم‏چنین درباره انتقال فرهنگ اهتمام به سنت‏‌های اسلامی چون احترام به ماه رجب، و استفاده از فرصت‏‌های آن، در پیامی انتقادی می‏‌فرمایند: «این ماه، ماه استغفار و ماه عبادت و روزه است و این سنت‏‌ها در میان ما، در حال فراموشی است. بچه‌‏های ما کم کم حتی نام ماه‌‏های قمری را هم از یاد می‏‌برند و نمی‏‌توانند آن‏ها را ذکر کنند، ولی به هر حال تکلیف (بیان سنت‏‌های اسلامی) از ما ساقط نمی‌‏شود.

آیت الله میرباقری

آیت الله سید مهدی میرباقری با اهمیت دانستن ماه رجب تصریح می کند: روزهای ابتدای ماه رجب را با اباعبدالله الحسین شروع کنید. ایشان اسوه بی بدیل انسانیت و اخلاص در برابر خداوند است. این روزها با کاروان اباعبدالله الحسین(ع) همراه شوید و روزتان را با یاد او آغاز کنید. ایشان الگوی تمام بشریت هستند. به این ترتیب در روایات آمده است که یکی از بهترین اعمال این روزها خواندن زیارت سید الشهداء است. می دانید یعنی چه؟ یعنی اینکه تمام فتوحات معنوی با امام حسین(ع) است. اگر می خواهید ماه رجب، شعبان و رمضان را دریابید، این ماه ها را با امام حسین(ع) آغاز کنید و توسط ایشان حقیقت بندگی را درک کنید.

اعمال مشترك ماه مبارک رجب

اینها اعمالی است كه انجام دادن آنها متعلق به همه ماه است و اختصاصى به روز معینی ندارد و آن چند مورد است :

1- در تمام ایام ماه رجب دعای ذیل را که روایت شده امام زین العابدین(علیه السلام) در حجر در غره خواندند، خوانده شود:

“یَا مَنْ یَمْلِكُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ وَ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْكَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ اللَّهُمَّ وَ مَوَاعِیدُكَ الصَّادِقَةُ وَ أَیَادِیكَ الْفَاضِلَةُ وَ رَحْمَتُكَ الْوَاسِعَةُ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْضِىَ حَوَائِجِى لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِیرٌ .”

2- دعایی را كه از امام صادق(علیه السلام) روایت شده، خوانده شود:

«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَكَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِكَ وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ وَ خَیْرُكَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ وَ فَضْلُكَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ وَ نَیْلُكَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ وَ رِزْقُكَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاكَ وَ حِلْمُكَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاكَ عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ وَ سَبِیلُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ اللَّهُمَّ فَاهْدِنِى هُدَى الْمُهْتَدِینَ وَ ارْزُقْنِى اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِینَ وَلا تَجْعَلْنِى مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ وَ اغْفِرْ لِى یَوْمَ الدِّینِ .»

3- از امام صادق (علیه السلام) روایت شده كه در ماه رجب این خوانده شود:

«اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِینَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْكَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَكَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِىُّ الْعَظِیمُ وَ أَنَا عَبْدُكَ الْبَائِسُ الْفَقِیرُ أَنْتَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِیلُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنُنْ بِغِنَاكَ عَلَى فَقْرِى وَ بِحِلْمِكَ عَلَى جَهْلِى وَ بِقُوَّتِكَ عَلَى ضَعْفِى یَا قَوِىُّ یَا عَزِیزُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ اكْفِنِى مَا أَهَمَّنِى مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.»

قابل توجه است که ادعیه دیگری نیز برای این ماه عزیز ذکر شده است که می‌توانید به مفاتیح الجنان مبحث اعمال ماه رجب رجوع نمایید .

4- از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت شده كه: هر كس در ماه رجب صد مرتبه بگوید:

«أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیكَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» و آن را به صدقه ختم فرماید حق تعالى براى او به رحمت و مغفرت و كسى كه چهار صد مرتبه بگوید بنویسد براى او اجر صد شهید عطا فرماید.

5- از نبی مکرم اسلام روایت است: كسى كه در ماه رجب هزار مرتبه “لا إِلَهَ إِلا اللهُ” بگوید خداوند عز و جل براى او صد هزار حسنه عطا کند و براى او صد شهر در بهشت بنا فرماید .

6- روایت است كسى كه در رجب در صبح هفتاد مرتبه و در شب نیز هفتاد مرتبه بگوید:

“أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ” و پس از اتمام ذکر، دست‌ها را بلند كند و بگوید: “اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِى وَ تُبْ عَلَىَّ” اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضى باشد و به بركت ماه رجب، آتش او را مس نكند .

7- در کل این ماه هزار مرتبه ذکر:

أَسْتَغْفِرُ اللهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ ” گفته شود؛ تا خداوند رحمان او را بیامرزد .

8- سید بن طاووس در اقبال از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) فضیلت بسیاری براى خواندن سوره قل هو الله أحد نقل کرده است که ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه یا صد مرتبه در این ماه تلاوت شود. و نیز روایت كرده كه هر كس در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره قل هو الله أحد را بخواند براى او در قیامت نورى شود كه او را به بهشت بكشاند.

9- سید بن طاووس از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت كرده كه: هر كس در روز جمعه ماه رجب، مابین نماز ظهر و عصر، چهار ركعت نماز بگزارد و در هر ركعت حمد یك مرتبه و آیة الكرسى هفت مرتبه و قل هو الله أحد پنج مرتبه بخواند، و سپس ده مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ» حق تعالى براى او از روزى كه این نماز را گزارده تا روزى كه بمیرد هر روز هزار حسنه به او عطا فرماید، و او را به هر آیه‌ای كه خوانده شهرى در بهشت از یاقوت سرخ و به هر حرفى قصرى در بهشت از دُرّ سفید دهد و تزویج فرماید او را حورالعین و از او راضى شود .

10- سه روز از این ماه را كه پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه گرفته شود. زیرا كه روایت شده هر كس در یكى از ماه‌هاى حرام، این سه روز را روزه بدارد حق تعالى براى او ثواب نهصد سال عبادت بنویسد.

11- از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده است كه: هر كس در یك شب از شب‌هاى ماه رجب ده ركعت نماز به این نحو که در هر ركعت حمد و قل یا ایها الكافرون یك مرتبه و توحید سه مرتبه بخواند، خداوند گناهان او را می‌آمرزد.

 نظر دهید »

چهل حديث « اخلاق پسنديده »

23 فروردین 1395 توسط الزهرا خلخال

چهل حديث « اخلاق پسنديده »

چهل حديث « اخلاق پسنديده »

قرآن کريم :

وَ لا تَسْتَوِى الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتى، هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذى بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَ نَّهُ وَلىٌّ حَميمٌ وَ ما يُلَقّاها إِلاَّ الَّذينَ صَبَروا و ما يُلَقّاها إِلاّ ذو حَظٍّ عَظيمٍ؛ [سوره فصلت، آيه ۳۴ و ۳۵]

هرگز خوبى و بدى يكسان نيست، بدى را با خوبى دفع كن تا دشمنان سرسخت هم چون دوستان گرم و صميمى شوند. امّا جز كسانى كه داراى صبر و استقامتند به اين مقام نمى رسند، و جز كسانى كه بهره عظيمى (از ايمان و تقوا) دارند به آن نايل نمى گردند.

۱پيامبر صلي الله عليه و آله : … وَ ما يَمْنَعُكَ أنْ تُحِبَّ أنْ تَعيشَ حَميدا وَ تَموتَ سَعيدا و اِنّما بُعِثْتُعَلى تَمامِ مَحاسِنَ الأخْلاقِ؛

چه چيزى مانع توست كه زندگى پسنديده و مرگ با سعادت را داشته باشى، چرا كهمن براى كامل نمودن اخلاق زيبا مبعوث شده ام. [مجمع الزوائد، ج ۸ ، ص ۲۳]

۲پيامبر صلي الله عليه و آله : اَحَبُّكُمْ اِلَى اللّه ِ اَحْسَنُكُمْ اَخْلاقا؛

محبوب ترين شما در نزد خدا، خوش اخلاق ترين شماست. [مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۸۷]

۳امام صادق عليه السلام : اِنَّ مِمّا يُزَيِّنُ الاِْسْلامَ الاَْخْلاقُ الْحَسَنَةُ فيما بَيْنَ النّاسِ؛

خوش اخلاقى در بين مردم، زينت اسلام است. [مشكاة الأنوار، ص ۴۲۲]

۴امام على عليه السلام : عَوِّدْ اُذُنـَكَ حُسْنَ الاِْسْتِماعِ وَ لا تُصغِ اِلى ما لا يَزيدُ فى صَلاحِكَاستِماعُهُ فَاِنَّ ذلِكَ يُصدِئُ الْقُلوبَ وَ يوجِبُ الْمَذامَّ؛

گوش خود را به شنيدن خوبى ها عادت بده و به آنچه كه به صلاح و درستى تونمى افزايد گوش مسپار، زيرا اين كار، دل ها را زنگار مى زند و موجب سرزنش مى شود. [غررالحكم، ح ۶۲۳۴]

۵امام صادق عليه السلام : اَلا اُحَدِّثُكَ بِمَكارِمِ الاَْخْلاقِ؟ الصَّفْحُ عَنِ النّاسِ وَ مُواساةُ الرَّجُلِاَخاهُ فى مالِهِ وَ ذِكْرُ اللّه ِ كَثيرا؛

آيا به شما بگويم كه مكارم اخلاق چيست؟ گذشت كردن از مردم، كمك مالى به برادر (دينى) خود و بسيار به ياد خدا بودن. [معانى الأخبار، ص ۱۹۱، ح ۲]

۶امام على عليه السلام : عَوِّدْ نَفْسَكَ الْجَميلَ فَبِاعْتيادِكَ اِيّاهُ يَعودُ لَذيذا؛

خودت را به كارهاى زيبا عادت بده كه اگر به آنها عادت كنى، برايت لذت بخشمى شوند. [شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج۲۰،ص۲۶۶، ح۹۲]

۷امام على عليه السلام : ما اَصْعَبَ اِكْتِسابَ الْفَضائِلِ وَ اَيْسَرَ اِتْلافَها؛

فضائل اخلاقى و صفات پسنديده چه به سختى به دست مى آيند و چه آسان ازدست مى روند. [شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج۲۰،ص ۲۵۹، ح۳۸]

۸امام سجاد عليه السلام : قُلْتُ لِعَلىِّ بْنِ الْحُسَينِ عليه السلام اَخْبِرنىِ بِجَميعِ شَرايِـعِ الّدينِ، قالَ عليه السلام:قَوْلُ الْحَقِّ وَ الْحُكْمُ بِالْعَدْلِ وَ الْوَفاءُ بِالْعَهْدِ؛

به امام سجّاد عليه السلام عرض كردم: مرا از تمام دستورهاى دين آگاه كنيد، امام عليه السلامفرمودند:حقگويى، قضاوت عادلانه و وفاى به عهد. [خصال، ص ۱۱۳، ح ۹۰]

۹پيامبر صلي الله عليه و آله : اَلا اُنَـبِّـئُـكُمْ بِخيارِكُمْ؟ قالوا: بَلى يا رَسولَ اللّه ِ. قالَ اَحاسِنُـكُم اَخْلاقااَ لْمُوَطِّـئُونَ اَكْنافا، اَ لَّذينَ يَأْلِفونَ وَ يُؤْلَفونَ ؛

آيا شما را از بهترين افرادتان خبر ندهم؟ عرض كردند: چرا، اى رسول خدا. حضرتفرمودند: خوش اخلاق ترين شما، آنان كه نرمخو و بى آزارند، با ديگران انس مى گيرند واز ديگران انس و الفت مى پذيرند. [بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۳۹۶، ح ۷۶]

۱۰امام على عليه السلام : رَأْسُ الْعِلْمِ التَّمْييزُ بَيْنَ الاَْخْلاقِ وَ اِظْهارُ مَحْمودِها وَ قَمْعُ مَذْمومِها؛

بالاترين درجه دانايى، تشخيص اخلاق از يكديگر و آشكار كردن اخلاق پسنديده وسركوب اخلاق ناپسند است. [غررالحكم، ح ۵۲۶۷]

۱۱امام صادق عليه السلام : مَنْ اَحْسَنَ خُلْقَهُ اَحَبَّهُ الاَْخْيارُ وَ جانَبَهُ الفُجّارُ؛

انسان خوش اخلاق، از دوستى مردمان خوب برخوردار است و از تعرّض آدم هاىنابكار در امان است. [مستدرك الوسائل، ج ۸ ، ص ۴۴۹]

۱۲امام صادق عليه السلام : وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَكارِمِ الاَْخْلاقِ: اَ لْعَفْوُ عَمَّنْ ظَـلَمَكَ وَ صِلَةُ مَنْ قَطَعَكَوَ اِعْطاءُ مَنْ حَرَمَكَ وَ قَوْلُ الْحَقِّ وَ لَوْ عَلى نَفْسِكَ؛

درباره مكارم اخلاق سؤال شد، فرمودند: گذشت از كسى كه به تو ظلم كرده، رابطه با كسى كه با تو قطع رابطه كرده، عطا به آن كس كه از تو دريغ داشته است و گفتن حق اگرچه بر ضد خودت باشد. [معانى الأخبار، ص ۱۹۱، ح ۱]

۱۳امام حسن عسكرى عليه السلام : كَفاكَ اَدَبا تَجَـنُّـبُكَ ما تَـكْرَهُ مِنْ غَيْرِكَ؛

براى ادب تو همين بس كه آنچه را از ديگران نمى پسندى، از آن دورى كنى. [بحارالأنوار، ج ۷۸، ص ۳۷۷]

۱۴امام حسين عليه السلام : لا تَقولَنَّ فى اَخيكَ المُؤْمِنِ اِذا تَوارى عَنْكَ اِلاّ ما تُحِبُّ اَنْ يَقولَ فيكَاِذا تَوارَيْتَ عَنْهُ؛

وقتى كه برادر دينى ات از تو جدا شد، سخنى پشت سر او نگو، مگر اين كه دوستدارى او در پشت سر تو آن را بگويد. [بحارالأنوار، ج ۷۸، ص ۱۲۷]

۱۵پيامبر صلي الله عليه و آله : ثَلاثٌ مَنْ لَمْ تَكُنْ فيهِ فَلَيْسَ مِنّى وَ لا مِنَ اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ. قيلَ: يا رَسولَ اللّه ِ، وَ ما هُنَّ؟ قالَ: حِلْمٌ يَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجاهِلِ وَ حُسْنُ خُلْقٍ يَعيشُ بِهِ فِى النّاسِ وَ وَرَعٌيَحْجُزُهُ عَنْ مَعاصِى اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ؛

سه چيز است كه هر كس نداشته باشد نه از من است و نه از خداى عزّوجلّ. عرض شد:اى رسول خدا! آنها كدامند؟ فرمودند: بردبارى كه به وسيله آن جهالت نادان را دفع كند،اخلاق خوش كه با آن در ميان مردم زندگى كند و پارسايى كه او را از نافرمانى خدا باز دارد. [خصال، ص ۱۴۵، ح ۱۷۲]

۱۶امام صادق عليه السلام : اِنَّ لاَِهْلِ الْجَنَّةِ اَرْبَعَ عَلاماتٍ: وَجْهٌ مُنْبَسِطٌ وَ لِسانٌ لَطيفٌ وَ قَلْبٌرَحيمٌ وَ يَدٌ مُعْطيَةٌ؛

بهشتى ها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده. [مجموعه ورام، ج ۲، ص ۹۱]

۱۷پيامبر صلي الله عليه و آله : اَبَى اللّه ُ لِصاحِبِ الْخُلْقِ السَّيِّى ءِ بِالتَّوبَةِ. فَقيلَ: يا رَسول اللّه ِ، وَ كَيْفَذلِكَ؟ قالَ: لاَِنـَّهُ اِذا تابَ مِنْ ذَنـْبٍ وَقَعَ فى اَعْظَمَ مِنَ الذَّنـْبِ الّذى تابَ مِنْهُ؛

خداوند از آدم بد اخلاق توبه نمى پذيرد. عرض شد: اى رسول خدا، چرا؟ فرمودند:چون هرگاه از گناهى توبه كند در ورطه گناهى بدتر از آن كه توبه كرده است مى افتد. [بحارالأنوار، ج ۷۳، ص ۲۹۹، ح ۱۲]

۱۸پيامبر صلي الله عليه و آله : لا تَـكُنْ عَيّابا وَ لا مَدّاحا وَ لا طَعّانا وَ لا مُماريا؛

نه عيب جو باش و نه ثناگو، نه زخم زبان زن و نه مجادله گر. [مكارم الاخلاق، ص ۴۶۷]

۱۹امام على عليه السلام : فى سَعَةِ الاَْخْلاقِ كُنوزُ الاَْرْزاقِ؛

گنج هاى روزى در وسعت اخلاق نهفته است. [كافى، ج ۸ ، ص ۲۳]

۲۰امام على عليه السلام : مَنْ ساءَ خُلْقُهُ ضاقَ رِزْقُهُ؛

هر كس بد اخلاق باشد، روزى اش تنگ مى شود. [غررالحكم، ح ۸۰۲۳]

۲۱امام صادق عليه السلام : لا عَيْشَ اَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ؛

هيچ زندگى گواراتر از اخلاق و رفتار پسنديده نيست. [علل الشرايع، ج ۲، ص ۵۵۹]

۲۲امام على عليه السلام : اَلسَّيِّئُ الْخُلُقِ كَثيرُ الطَّيْشِ مُنَغَّصُ الْعَيْشِ؛

آدم بد اخلاق بسيار خطا مى كند و زندگى اش تلخ مى شود. [غررالحكم، ح ۱۶۰۴]

۲۳امام سجاد عليه السلام : اَللّهُمَّ لا تَدَعْ خَصْلَةً تُعابُ منّى اِلاّ اَصْلَحْتَها وَ لا عائِبَةً اُوَنَّبُ بِها اِلاّحَسَّنْتَها وَ لا اُكْرومَةً فىَّ ناقِصَةً اِلاّ اَتـْمَمْتَها ؛

خدايا هيچ صفتى كه بر من عيب شمرده شود وامگذار مگر آن كه اصلاحش فرمايى وهيچ صفت نكوهيده اى را بجاى مگذار مگر آن كه آن را نكوسازى و مرا در هيچ خصلتپسنديده ناتمامى فرو مگذار مگر آن كه كاملش گردانى. [صحيفه سجاديه، از دعاى ۲۰]

۲۴امام صادق عليه السلام : قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ: يا بُنَىَّ ايّاكَ وَ الضَّجَرَ وَ سوءَ الْخُلْقِ وَ قِلَّةَ الصَّبْرِفَلا يَسْتَقيمُ عَلى هذِهِ الْخِصالِ صاحِبٌ وَ اَ لْزِمْ نَفْسَكَ التُّؤَدَةَ فى اُمورِكَ وَ صَبِّرْ عَلىمَؤوناتِ الاِْخْوانِ نَفْسَكَ وَ حَسِّنْ مَعَ جَميعِ النّاسِ خُلْقَكَ؛

لقمان به فرزندش فرمود: فرزندم! از بى حوصلگى و بد اخلاقى و بى تابى دورى كن كه هيچ دوستى تحمل اين خصلت ها را ندارد. در كارهايت آرام و بردبار، در تحمّل زحماتبرادران صبور و با همه مردم خوش اخلاق باش. [قصص الأنبياء، ص ۱۹۸، ح ۲۴۵]

۲۵امام على عليه السلام : رُبَّ عَزيزٍ اَذَ لَّهُ خُلْقُهُ وَ ذَليلٍ اَعَزَّهُ خُلْقُهُ؛

چه بسا عزيزى كه اخلاق بدش او را ذليل و چه بسا ذليلى كه اخلاق خوبش او راعزيز كرد. [بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۳۹۶، ح ۷۹]

۲۶امام على عليه السلام : حَسِّنْ خُلْقَكَ يُخَفِّفِ اللّه ُ حِسابَكَ؛

اخلاقت را خوب كن تا خداوند حسابت را آسان گرداند. [امالى صدوق، ص ۲۷۸]

۲۷امام على عليه السلام : اِذا حَسُنَ الْخُلْقُ لَطُفَ النُّطْقُ؛

با اخلاق نيكو، گفتار نرم مى شود. [غررالحكم، ح ۴۰۵۲]

۲۸امام على عليه السلام : حُسْنُ الْخُلْقِ فى ثَلاثٍ: اِجْتِنابُ الْمَحارِمِ وَ طَـلَبُ الْحَلالِ وَ التَّـوَسُّعُعَلَى الْعِيالِ؛

خوش اخلاقى در سه چيز است: دورى كردن از حرام، طلب حلال و فراهم آوردنآسايش و رفاه براى خانواده. [بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۳۹۴، ح ۶۳]

۲۹امام صادق عليه السلام : اِنَّ اللّه َ تَبارَكَ وَ تَعالى خَصَّ رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آلهبِمَكارِمِ الاَْخْلاقِ،فَامْتَحِنوا اَنـْفُسَكُمْ، فَاِنْ كانَتْ فيكُمْ فَاحْمَدُوا اللّه َ عَزَّوَجَلَ وَ ارْغَبوا اِلَيْهِ فِى الزّيادَةِمِنْها. فَذَكَرَها عَشَرَةً: اليَقينُ وَ القَناعَةُ وَ الصَّبْرُ وَ الشُّكْرُ وَ الْحِلْمُ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ وَالسَّخاءُ وَ الْغَيْرَةُ وَ الشَّجاعَةُ وَ الْمُروءَةُ؛

خداى تبارك و تعالى، رسول خدا صلي الله عليه و آله را به مكارم اخلاق، مخصوص گردانيد. پس شمانيز خود را بيازماييد، اگر اين صفات در شما بود خداى عزّوجل را سپاس گوييد و از خدااين مكارم را بيشتر بخواهيد. سپس آن ده صفت را برشمردند: يقين، قناعت، صبر،شكر، بردبارى، خوش اخلاقى، بخشندگى، غيرت، شجاعت و جوانمردى. [امالى صدوق، ص ۲۹۰]

۳۰امام على عليه السلام : عَوِّدْ نَفْسَكَ حُسْنَ النِّيَّةِ وَ جَميلَ الْمَقْصَدِ، تُدْرِكْ فى مَباغيكَ النَّجاحَ؛

خودت را به داشتن نيّت خوب و مقصد زيبا عادت ده، تا در خواسته هايت موفق شوى. [غررالحكم، ح ۶۲۳۶]

۳۱امام على عليه السلام : عَوِّدْ لِسانَكَ لينَ الْكَلامِ وَ بَذْلَ السَّلامِ، يَكْثُرْ مُحِبّوكَ وَ يَقِلَّ مُبْغِضوكَ؛

زبان خود را به نرمگويى و سلام كردن عادت ده، تا دوستانت زياد و دشمنانت كم شوند. [غررالحكم، ح ۶۲۳۱]

۳۲امام على عليه السلام : تِسْعَةُ اَشْياءَ قَبيحةٌ وَ هِىَ مِنْ تِسْعَةِ اَنـْفُسٍ اَقبَحُ مِنها مِنْ غَيْرِهِمْ:ضيقُ الذَّرْعِ مِنَ الْـمُلوكِ وَ الْبُخْلُ مِنَ الاَْغْنياءِ وَ سُرْعَةُ الْغَضَبِ مِنَ الْعُلَماءِ وَ الصِّبا مِنَ الْكُهولِ وَ الْقَطيعَةُ مِنَ الرُّؤوسِ وَ الْكِذْبُ مِنَ الْـقُضاةِ وَ الزَّمانَةُ مِنَ الاَْطِبّاءِ وَ الْبَذاءُمِنَ النِّساءِ وَ الطَّيشُ مِن ذَوِى السُّلْطانِ؛

نُه چيز زشت است، اما از نه گروه زشت تر: درماندگى و ناتوانى از دولتمردان؛ بخل ازثروتمندان؛ زود خشمى از دانشمندان؛ حركات بچگانه از ميانسالان؛ جدايى حاكمان از مردم؛دروغ از قاضيان؛ بيمارى كهنه از پزشكان؛ بدزبانى از زنان و سختگيرى و ستمگرى از سلاطين. [دعائم الإسلام، ج ۱، ص ۸۳]

۳۳پيامبر صلي الله عليه و آله : اَلْعَدْلُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الاُْمَراءِ اَحْسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِىالاَْغْنياءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الْعُلَماءِ اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الْفُقَراءِاَحْسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَياءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ؛

عدالت نيكو است اما از دولتمردان نيكوتر، سخاوت نيكو است اما از ثروتمنداننيكوتر؛ تقوا نيكو است اما از علما نيكوتر؛ صبر نيكو است اما از فقرا نيكوتر، توبه نيكواست اما از جوانان نيكوتر و حيا نيكو است اما از زنان نيكوتر. [نهج الفصاحه، ح ۲۰۰۶]

۳۴امام على عليه السلام : اَلْكَريمُ يَرى مَكارِمَ اَفْعالِهِ دَيْنا عَلَيْهِ يَقْضيهِ، اَللَّئيمُ يَرى سَوالِفَاِحْسانِهِ دَيْنا لَهُ يَقْتَضيهِ ؛

بزرگوار، نيكوكارى هاى خود را بدهى به گردن خود مى داند كه بايد بپردازد وفرومايه، احسان هاى گذشته خود را بدهى به گردن ديگران مى داند كه بايد پس بگيرد. [غررالحكم، ح ۲۰۳۱ و ۲۰۳۲]

۳۵امام على عليه السلام : اِذا كانَ فى رَجُلٍ خَلَّةٌ رائِقَةٌ فَانْتَظِروا اَخَواتِها؛

اگر در وجود كسى خصلتى پسنديده باشد، انتظار خصلت هاى پسنديده ديگرى رانيز در او داشته باشيد. [نهج البلاغه، حكمت ۴۴۵]

۳۶امام صادق عليه السلام : ايّاكَ وَ خَصْلَتَينِ: اَلضَّجَرَ وَ الْكَسَلَ، فَاِنَّكَ اِنْ ضَجِرْتَ لَمْ تَصْبِرْعَلى حَقٍّ وَ اِنْ كَسِلْتَ لَمْ تُؤَدِّ حَقّا؛

از دو خصلت بپرهيز: بى حوصلگى و تنبلى، زيرا اگر كم حوصله باشى بر حق شكيبايىنكنى و اگر سست و تنبل باشى حقّى را ادا نكنى. [امالى صدوق، ص ۶۳۶]

۳۷پيامبر صلي الله عليه و آله : اِنَّما تَفْسيرُ حُسْنِ الْخُلْقِ: ما اَصابَ الدُّنْيا يَرْضى وَ اِنْ لَمْ يُصِبْهُ لَمْيَسْخَطْ؛

تفسير خوش اخلاقى اين است كه اگر دنيا به انسان رو كرد، راضى و خشنود باشد واگر رو نكرد خشمگين و ناراحت نشود. [كنزالعمّال، ح ۵۲۲۹]

۳۸پيامبر صلي الله عليه و آله : اَوَّلُ ما يوضَعُ فى ميزانِ الْعَبْدِ يَوْمَ الْقيامَةِ حُسْنُ خُلْقِهِ؛

نخستين چيزى كه روز قيامت در ترازوى اعمال بنده گذاشته مى شود، اخلاقخوب اوست. [قرب الإسناد، ص ۴۶، ح ۱۴۹]

۳۹امام على عليه السلام : مَنْ ساءَ خُلْقُهُ مَلَّهُ اَهْلُهُ؛

هر كس بد اخلاق باشد، خانواده اش از او دلتنگ و خسته مى شوند. [تحف العقول، ص ۲۱۴]

۴۰امام على عليه السلام : اَلنُّصْحُ بَيْنَ الْمَلَأ تَقْريعٌ؛

نصيحت كردن در حضور ديگران، خُرد كردن شخصيت است.

 نظر دهید »

11 درس عرفانی از آیت الله العظمی بهجت(ره)

23 فروردین 1395 توسط الزهرا خلخال

11 درس عرفانی از آیت الله العظمی بهجت(ره)

جماعتی از این جانب، طلب موعظه و نصیحت می کنند؛ اگر مقصودشان این است که بگوئیم و بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر، بگوییم و بشنوند، حقیر عاجزم و بر اهل اطلاع پوشیده نیست.

عصرایران - آن چه در زیر می آید ،دستورالعمل های عرفانی و اخلاقی حضرت آیت الله بهجت(ره) است که در مناسبت های مختلف و بنا به درخواست مراجعین نقل شده است :

1. دستورالعمل اول

جماعتی از این جانب، طلب موعظه و نصیحت می کنند؛ اگر مقصودشان این است که بگوئیم و بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر، بگوییم و بشنوند، حقیر عاجزم و بر اهل اطلاع پوشیده نیست.
و اگر بگویند کلمه ای می خواهیم که امّ الکلمات باشد و کافی برای سعادت مطلقه دارین باشد، خدای تعالی قادر است که از بیان حقیر، آن را کشف فرماید و به شما برساند.

پس عرض می کنم که غرض از خلق، عبودیت است ( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. سوره ذاریات/56 ) و حقیقت عبودیت؛ ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.

و ترک معصیت، حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت « ولا أقول سبحان الله و الحمد لله، لکنه ذکر الله عند حلاله و حرامه ».

ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبیّ و وصیّ، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آنکه عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت [کنید]، خودش توضیح خود را می دهد.
اگر بگویید چرا خودت عامل نیستی؟! می گویم: « اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هر چه عالمیم، شاید حاضر به این حضور و بیان نمی شدیم »؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شاید به مقصود برساند؛ « ما أخذ الله علی العباد أن یتعلّموا حتی أخذ علی العماء أن یعلّموا ».
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی، نصیحت عملّیه بالاتر است از نصایح قولیه « کونوا دعاة إلی الله بغیر أاسنتکم »

2. دستور العمل دوم

کوچک و بزرگ باید بدانیم: راه یگانه برای سعادت دنیا و آخرت، بندگی خدای بزرگ است؛ و بندگی، در ترک معصیت است در اعتقادیات و عملیات.
آنچه را که دانستیم، عمل نماییم و آنچه را که ندانستیم، توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود، هرگز پشیمانی و خسارت، در ما راه نخواهد داشت؛ این عزم اگر در بنده، ثابت و راسخ باشد، خدای بزرگ، اولی به توفیق و یاری خواهد بود.

3. دستور العمل سوم

گفتم که: الف، گفت: دگر؟ گفتم: هیچ
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است
بارها گفته ام و بار دگر می گویم: « کسی که بداند هر که خدا را یاد کند، خدا همنشین اوست، احتیاج به هیچ وعظی ندارد، می داند چه باید بکند و چه باید نکند؛ می داند که آنچه را که می داند، باید انجام دهد، و در آنچه که نمی داند، باید احتیاط کند. »

4. دستور العمل چهارم

جماعتی از مؤمنین و مؤمنات، طالب نصیحت هستند؛ بر این مطالبه، اشکالاتی وارد است، از آن جمله:
1. نصیحت در جزئیات است، و موعظه، اعمّ است از کلیات و جزئیات؛ ناشناسها و همدیگر را نصیحت نمی کنند.

2. « من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم »؛ « [ من عمل بما علم] کفی ما لم یعلم » ؛ ( والذین جاهدوا فینا، لنهدینهم سبلنا ).
آنچه می دانید، عمل کنید؛ و در آنچه نمی دانید؛ احتیاط کنید تا روشن شود؛ و اگر روشن شد، بدانید که بعض معلومات را زیر پا گذاشته اید؛ طلب موعظه از غیر عامل، محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظی را شنیده اید و می دانید، عمل نکردید، و گرنه روشن بودید.

3. همه می دانند که « رساله عملیه» را باید بگیرند و بخوانند و بفهمند، و تطبیق عمل بر آن نمایند، و حلال و حرام را با آن تشخیص بدهند؛ و همچنین مدارک شرعیه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نمی توانند بگویند:
« ما نمی دانیم چه بکنیم و چه نکنیم. »

4. کسانی که به آنها عقیده دارید، نظر به اعمال آنها نمایید، آنچه می کنند از روی اختیار، بکنید، و آنچه نمی کنند از روی اختیار، نکنید؛ و این، از بهترین راه های وصول به مقاصد عالیه است؛ « کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم »؛
مواعظ عملیه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قولیه است.

5. از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه، در تعقیبات وغیرآنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زیارت علما و صلحاء و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول(ص) است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
و بر عکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل می شوند؛ پس، مجالست با ضعیف الایمان- در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنها- سبب می شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد:
« جالسوا من یذکرکم الله رؤیته، و یزید فی علمکم منطقه، و یرغبکم فی الاخرة عمله. »

6. از واضحات است که ترک معصیت در اعتقاد و عمل، بی نیاز می کند از غیر آن؛ یعنی غیر، محتاج است به آن، و او محتاج غیر نیست، بلکه مولد حسنات و دافع سیئات است:
( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. )
عبودیت ترک معصیت در عقیده و عمل.
بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم!! غافلند از اینکه معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع، برای تخویف، إیذاءِ محرم است؛ [و] تبسم به عاصی، برای تشویق، اعانت بر معصیت است.
محاسن اخلاق شرعیه و مفاسد اخلاق شرعیه، در کتب و رسائل عملیه، متبین شده اند. دوری از علما و صلحا، سبب می شود که سارقین دین، فرصت را غنیمت بشمارند و ایمان و اهلش را بخرند به ثمنهای بَخس و غیر مبارک، همه اینها مجرب و دیده شده است.
از خدا می خواهیم که عیدی ما را در اعیاد شریفه اسلام و ایمان، موفقیت به
« عزم راسخ ثابت دائم بر ترک معصیت » قرار بدهد که مفتاح سعادت دنیویه و اخرویه است، تا اینکه ملکه بشود ترک معصیت؛ و معصیت برای صاحب ملکه، به منزله زهر خوردن برای تشنه است، یا میته خوردن برای گرسنه است.
البته اگر این راه تا آخر، مشکل بود و به سهولت و رغبت، منتهی نمی شد، مورد تکلیف و ترغیب و تشویق از خالق قادر مهربان نمی شد.
« و ما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت، و إلیه انیب ».

5. دستور العمل پنجم

کسی که به خالق و مخلوق، متیقن و معتقد باشد، و با انبیاء و اوصیاء صلوات الله علیهم، جمیعاً مرتبط و معتقد باشد، و توسل اعتقادی و عملی به آنها داشته باشد، و مطابق دستور آنها حرکت و سکون نماید، و در عبادات، «قلب» را از غیر خدا، خالی نماید، و فارق القلب، نماز را که همه چیز تابع آن است انجام دهد، و با مشکوکها، تابع امام عصر عجل الله له الفرج باشد، و هر که را امام، مخالف خود می داند با او مخالف باشد، و هر که را موافق می داند با او موافق، [و] لعن نماید ملعون او را، و ترحم نماید بر مرحوم او و لو علی سبیل الاجمالی؛ هیچ کمالی را فاقد نخواهد بود و هیچ وِزر و بالی را واجد نخواهد بود.

6. دستور العمل ششم

هیچ ذکری، بالاتر از «ذکر عملی» نیست؛ هیچ ذکر عملی، بالاتر از « ترک معصیت در اعتقادیات و عملیات نیست. »
و ظاهر این است که ترک معصیت به قول مطلق، بدون « مراقبه دائمیه »، صورت نمی گیرد.

7. دستور العمل هفتم

من کلام علی علیه السلام:
« إعلم أن کل شیء من عملک تبع لصلاتک: بدان که هر چیزی از عمل تو تابع نماز توست »؛
علیکم بالمحافظة علی الصلوات الخمس فی اوائل أوقاتها و بالإقبال بالکل إلیه تعالی فیها، لا تفوتکم السعادة إن شاء الله تعالی: بر شما باد به محافظت بر نمازهای پنج گانه در اولین وقتهای آنها؛ و بر شما باد به روی نمودن و توجّه با تمام وجود بسوی خدای تعالی؛ { در این صورت } سعادت را از دست نخواهید داد إن شاء الله تعالی.
وفقنا الله و ایاکم لمراضیه و جنبنا سخطه بمحمد و آله الطاهرین صلوات علیهم أجمعین.

8. دستور العمل هشتم

جماعتی هستند که وعظ و خطابه و سخنرانی را که مقدمه عملیات مناسبه می باشند، با آنها معامله ذی المقدمه می کنند، کأنه دستور این است که « بگویند و بشنوند، برای اینکه بگویند و بشنوند! » و این اشتباه است.
تعلیم و تعلم، برای عمل، مناسب است و استقلال ندارند. برای تفهیم این مطلب و ترغیب به آن فرموده اند: « کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم » با عمل بگویید و از عمل یاد بگیرید و عملاً شنوایی داشته باشید.

بعضی می خواهند معلم را تعلیم نمایند، حتی کیفیت تعلیم را از متعلمین یاد بگیرند.
بعضی « التماس دعا » دارند، می گوییم « برای چه؟ » درد را بیان می کنند، دوا را معرفی می کنیم، به جای تشکر و به کار انداختن، باز می گویند: « دعا کنید! »

دور است آنچه می گوییم و آنچه می خواهند؛ شرطیت دعا را با نفسیت آن مخلوط می کنند. ما از عهده تکلیف، خارج نمی شویم، بلکه باید از عمل، نتیجه بگیریم و محال است عمل، بی نتیجه باشد و نتیجه، از غیر عمل، حاصل شود؛ این طور نباشد:
پی مصلحت، مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند!

خدا کند قوال نباشیم، فعّال باشیم؛ [مبادا] حرکت عملیه بدون علم بکنیم [و] توقف با علم بکنیم.
آنچه می دانیم بکنیم، در آنچه نمی دانیم، توقف و احتیاط کنیم تا بدانیم؛ قطعاً این راه پشیمانی ندارد.
به همدیگر نگاه نکنیم، بلکه نگاه به « دفتر شرع » نماییم و عمل و ترک را مطابق با آن نماییم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

9. دستور العمل نهم

آقایانی که طالب مواعظ هستند، از ایشان سؤال می شود: آیا به مواعظی که تا حال شنیده اید، عمل کرده اید، یا نه؟
آیا می دانید که: « هر که عمل کرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم می فرماید. »؟
آیا اگر عمل به معلومات - اختیاراً ـ ننماید، شایسته است توقع زیادتی معلومات؟
آیا باید دعوت به حق، از طریق لسان باشد؟ آیا نفرموده: « با اعمال خودتان، دعوت به حق بنماید »؟
آیا طریق تعلیم را باید یاد بدهیم، یا آنکه یاد بگیریم؟
آیا جواب این سؤالها از قرآن کریم:
( والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا )، و از کلام معصوم:« من عمل بما علم، ورثه الله علم ما لم یعلم » و « من عمل بما علم، کفی ما لم یعلم »، [ روشن نمی شود؟]
خداوند توفیق مرحمت فرماید که آنچه را می دانیم، زیر پا نگذاریم و در آنچه نمی دانیم، توقف و احتیاط نمائیم تا معلوم شود.
نباشیم از آنها که گفته اند:
پی مصلحت مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند!
نشستند و گفتند و برخاستند

10. دستور العمل دهم

همه می دانیم که رضای خداوند اجّل، با آنکه غنی بالذات [است] و احتیاج به ایمان بندگان و لوازم ایمان آنها ندارد، در این است [ که]:
بندگان، همیشه در مقام تقرب به او باشند، پس می دانیم که برای حاجت بندگان به تقرب به مبدأ الطاف و به ادامه تقرب، [ خداوند] محبت به یاد او و ادامه یاد او دارد.
پس می دانیم به درجه اشتغال به یاد او، انتفاع ما از تقرب به او، خواهد بود؛ و در طاعت و خدمت او، هر قدر کوشا باشیم به همان درجه، متقرب و منتفع به قرب خواهیم بود؛ و فرق بین ما و سلمان سلام الله علیه، در درجه طاعت و یاد او که مؤثر در درجه قرب ما است، خواهد بود.
و آنچه می دانیم که اعمالی در دنیا محل ابتلاء ما خواهد شد، باید بدانیم؛ که آنها هر کدام مورد رضای خداست، ایضاً خدمت و عبادت و طاعت او محسوب است.
پس باید بدانیم که هدف باید این باشد که تمام عمر، صرف در یاد خدا و طاعت او و عبادت، باید باشد، تا به آخرین درجه قرب مستعد خودمان برسیم، و گرنه بعد از آنکه دیدیم بعضی، به مقامات عالیه رسیدند و ما بی جهت، عقب ماندیم، پشیمان خواهیم شد.
وقفنا الله لترک الاشتغال بغیر رضاه بمحمد و آله صلوات الله علیهم اجمعین.

11. دستور العمل یازدهم

بسمه تعالی

مخفی نیست بر اولی الألباب که اساسنامه حرکت در مخلوقات، شناختن محرّک است که حرکت، احتیاج به او دارد، و شناختن ما منه الحرکه و ما إلیه الحرکه و ما له الحرکه، یعنی بدایت و نهایت و غرض، که آن به آن، ممکنات، متحرک به سوی مقصد می باشند.
فرق بین عالم و جاهل، معرفت علاج حوادث و عدم معرفت است؛ و تفاوت منازل آنها در عاقبت، به تفاوت مراتب علم آنها است در ابتدا.
پس، اگر محرک را شناختیم و از نظم متحرکات، حسن تدبیر و حکمت محرّک را دانستیم، تمام توجه ما به اراده تکوینیه و تشریعیه اوست، خوشا به حال شناسنده، اگر چه بالاترین شهید باشد؛ و وای به حال ناشناس، اگر چه فرعون زمان باشد.
در عواقب این حرکات، جاهل می گوید: « ای کاش خلق نمی شدم »، عالم می گوید: « کاش هفتاد مرتبه، حرکت به مقصد نمایم و باز بر گردم و حرکت نمایم و شهید حق بشوم ».
مبادا از زندگی خودمان، پشیمان شده بر گردیم؛ صریحاً می گویم: ـ مثلاًـ اگر نصف عمر هر شخصی در یاد منعم حقیقی است و نصف دیگر در غفلت، نصف زندگی، حیات او محسوب و نصف دیگر، ممات او محسوب است، با اختلاف موت، در اضرار به خویش و عدم نفع.
خداشناس، مطیع خدا می شود و سر و کار با او دارد؛ و آنچه می داند موافق رضای اوست، عمل می نماید؛ و در آنچه نمی داند، توقف می نماید تا بداند؛ و آن به آن، استعلام می نماید و عمل می نماید، یا توقف می نماید؛ عملش، از روی دلیل؛ و توقفش، از روی عدم دلیل.
آیا ممکن است بدون اینکه با سلاح اطاعت خدای قادر باشیم، قافله ما به سلامت از این رهگذر پر خطر، به مقصد برسد؟ آیا ممکن است وجود ما از خالق باشد و قوت ما از غیر او باشد؟ پس قوت نافعه باقیه نیست، مگر برای خداییان، و ضعفی نیست مگر برای غیر آنها.
حال اگر در این مرحله، صاحب یقین شدیم، باید برای عملی نمودن این صفات و احوال، بدانیم که این حرکت محققه از اول تا به آخر، مخالفت با محرّک دواعی باطله است، که اگر اعتنا به آنها نکنیم، کافی است در سعادت اتصال به رضای مبدأ اعلی:
« أفضل زاد الراحل إلیک عزم إرادة ».
والحمدلله اولاً و آخراً، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین.

… و نکاتی اشارت وار از آن عارف الهی

امام زمان:

*سبب غیبت امام زمان (عج) خود ما هستیم!

*به افرادی که پیش از ظهور در دین و ایمان باقی می مانند و ثابت قدم هستند، عنایات و الطاف خاصی می شود.

*لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عج) تشرّف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسّل به ائمه (علیهم السلام) بهتر از تشرّف باشد.

*انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)، با اذیّت دوستان آن حضرت، سازگار نیست.

*افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!

*چه قدر بگوییم که حضرت صاحب (عج) در دل هر شیعه ای یک مسجد دارد!

بر آستان اهل بیت

*ائمه (علیهم السلام) از حال ما غافل نیستند، اگرچه ما از آن ها غافل باشیم.

*هر بلایی که به ما می رسد، در اثر دوری از اهل بیت (علیهم السلام) و روایات مأثورۀ از ایشان است.

*نجات برای کسی است که اهل بیت (علیهم السلام) را در همه جا مورد تخاطب و حاضر ببیند.

*اهمّ آداب زیارت این است که بدانیم: بین حیات معصومین (علیهم السلام) و مماتشان، هیچ فرقی وجود ندارد!

اخلاق و سیر وسلوک

*خوب است که انسان اسم خود را در هر کار خیر بنویسد و خود را شریک گرداند؛ زیرا فردای قیامت معلوم نیست کدام قبول و کدام ردّ می شود.

*انسان چه قدر به مرگ نزدیک است و در عین حال، چه قدر آن را دور می پندار و از آن غافل است!

*اگر بی تفاوت باشیم و برای رفع گرفتاریها و بلاهایی که اهل ایمان بدان مبتلا هستند دعا نکنیم، آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود.

 

 نظر دهید »

تبریک تولد حضرت فاطمه سلام الله علیها و روز زن

10 فروردین 1395 توسط الزهرا خلخال

فاطمه یعنی شرف،یعنی حجاب, فاطمه فخر زنان، روز حساب

فاطمه یعنی رضای کردگار

شاهکار  خلقت  پروردگار.

فاطمه یعنی شرف،یعنی حجاب
فاطمه فخر زنان، روز حساب
فاطمه یعنی رضای کردگار
شاهکار خلقت پروردگار

سالروز میلاد خجسته فاطمه زهرا (سلام علیها) سرور بانوان جهان، عطای خداوند سبحان، کوثر قرآن، همتای امیر مومنان و الگوی بی بدیل تمام جهانیان  و روز زن، مبارک باد

 نظر دهید »

بیانات مقام معظم رهبري در دیدار مردم نجف‌آباد

05 اسفند 1394 توسط الزهرا خلخال

بیانات در دیدار مردم نجف‌آباد

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌(۱)
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

به همه‌ی برادران و خواهران عزیز نجف‌آبادی که حقیقتاً، بی‌ملاحظه و بی‌تعارف نمونه‌ای از مردان و زنان انقلابی، مؤمن، باوفا در تمام دورانهای انقلاب بوده‌اید و هستید خوشامد عرض میکنم، بخصوص به خانواده‌های معظّم شهیدان و علمای محترم و اقشار مختلف عزیزی که تشریف دارید.

آنچه جناب آقای حَسناتی درباره‌ی نجف‌آباد گفتند، به‌طور کامل مورد تصدیق و تأیید اینجانب است؛ بنده هم حقیقتاً شهادت میدهم که مردم نجف‌آباد امتیازی بر بسیاری از مناطق کشور دارند؛ در صداقتشان، در وفاداری‌شان، در سابقه‌شان نسبت به انقلاب. آن‌وقتی که مبارزات اسلامی و نهضت اسلامی در غربت بود، نجف‌آباد محلّ شکوفایی تفکّرات این مبارزات بود. بنده در همان دوران -سالهای پیش از انقلاب- آمدم و از نزدیک نجف‌آباد را دیدم و شور مردم، شعور مردم، حضور مردم و فهمشان از مسائل انقلاب را؛ همه‌ی قشرها؛ نه‌فقط قشر جوانِ آن روز یا قشر روشنفکرِ آن روز؛ با بعضی افراد روستایی و عامی هم انسان وقتی در[باره‌ی‌] مسائل انقلاب حرف میزد، میدید روشنند، آگاهند، پایبندند. رحمت خدا بر آن کسانی که در این راه زحمت کشیدند، تلاش کردند، مردم را آگاه کردند.

و انقلاب که پیروز شد، نجف‌آباد باز هم در صفوف مقدّم قرار داشت. اشاره کردند به لشکر نجف، شهید کاظمی(۲) و دیگر شهدای این لشکر؛ آن فرماندهان صادق، مؤمن، وفادار، غیور، کارآمد. بنده رفتم لشکر را در منطقه‌ی عملیّات در خودِ جبهه بازدید کردم -بیش از یک‌بار- نشانه‌های همین خصوصیّات بارز را انسان در آنجا هم میدید. ایستادید، ایستادگی کردید، صدق و وفا به‌خرج دادید، شهید دادید، جانباز دادید؛ اجر شما پیش خداوند محفوظ است؛ نام شما در لوحه‌ی زرّین تاریخ انقلاب درخشنده است. راه را باید ادامه بدهید؛ هنوز به آخر منزل نرسیده‌ایم؛ باید همچنان پیش برویم، باید همچنان تلاش کنیم، باید همچنان جهاد کنیم؛ میدانها تفاوت کرده است امّا اصل جهاد برقرار است. اگر بتوانیم این امانت را به نسل بعد تحویل بدهیم وظیفه‌مان را انجام داده‌ایم. بحمدالله جوانهای شما فعّالند، پُرتلاشند، آگاهند؛ کشور هم مال جوانها است. امیدواریم ان‌شاءالله خداوند متعال برکات شهدای شما، بزرگان شما، علمای بزرگی را که این شهر تحویل داده است -چه آنهایی که در نجف‌آباد بودند، چه آنهایی که در اصفهان بودند، چه آنهایی که در مشهد بودند، چه آنهایی که در قم بودند، [یعنی‌] صادرات عالِم و صادرات مجتهد از این شهر پُربرکت- برای شما محفوظ بدارد و نتایج این برکات را در کلّ کشور ببینیم.

من اشاره‌ای هم بکنم به ایّام شهادتِ دُردانه‌ی اهل‌بیت، فاطمه‌ی زهرا، صدّیقه‌ی طاهره (سلام‌الله‌علیها) که این روزها بنا بر روایت ۷۵ روز، ایّام شهادت آن بزرگوار است. امیرالمؤمنین این روزها با دل شکسته، با سینه‌ی پُر از غم، با عزیزه‌ی خود وداع میکند و ودیعه‌ی گرانبهای پیغمبر را به او برمیگرداند؛ دل امیرالمؤمنین پُر از غم است امّا اراده‌ی او و همّت او مطلقاً کاستی نگرفته است؛ این درس است برای من و شما. گاهی دل از غم مالامال میشود -از این قبیل قضایا در زندگی انسان هست؛ چه زندگی فردی، چه زندگی اجتماعی- امّا عزم و اراده باید راسخ بماند، گام باید محکم برداشته بشود؛ غمهایی هست که کوه‌ها را میشکند، [ولی‌] انسانِ مؤمن را نمیتواند بشکند؛ راه را باید ادامه داد.

من امروز به‌مناسبت اینکه در آستانه‌ی انتخابات هستیم و انتخابات، بسیار مهم است، چند نکته را مایلم در باب انتخابات عرض بکنم.

نکته‌ی اوّل اهمّیّت خود این انتخابات است؛ صرفاً این نیست که ما میرویم پای صندوق رأی و یک برگه‌ی رأیی به نام کسی و کسانی می‌اندازیم در صندوق؛ مسئله این است که انتخابات در کشور ما قد برافراشتن ملّی است؛ ملّت با انتخابات در مقابل دشمن سینه سپر میکند، عرضِ اندام میکند؛ اهمّیّت انتخابات این است. وقتی دشمن مشاهده میکند که بعد از ۳۷ سال با این‌همه فشار، با این تحریمهای ظالمانه، با این تبلیغات غرض‌آلود و خباثت‌بار نتوانسته است مانع مردم از بیعت با نظام بشود، عظمت این انقلاب در چشم او هیبت پیدا میکند، ملّت ایران عظمت پیدا میکند؛ انقلاب او عظمت پیدا میکند؛ انتخابات این است. انتخابات به‌معنای حمایت از عزّت ملّی و استقلال ملّی و به‌معنای ایستادگی ملّت ایران است. ببینید، الان آقای حَسناتی درباره‌ی وفاداری و ایستادگی مردم نجف‌آباد گفتند؛ هم شما در دلتان احساس افتخار کردید، هم این حقیر در دلم احساس افتخار کردم؛ وقتی‌که وفاداریِ یک مجموعه و ایستادگی و قدرت عزم و اراده‌ی آنها ظاهر میشود، هر بیننده‌ای، هر شنونده‌ای احساس افتخار میکند؛ انتخابات، نشان دادنِ وفاداری ملّت ایران است. یک ملّتِ قریب به هشتاد میلیونی در این میدان پُر از دشمن، میدان مین، میدان مقابله‌ها و مبارزه‌های غرض‌آلود و خباثت‌آلود این‌جور شجاعانه، این‌جور دلیرانه حضور خودش را اعلام میکند؛ انتخابات این است. ببینید چقدر مهم است! هر که به عزّت ایران اسلامی علاقه‌مند است، در این انتخابات باید شرکت کند و میکند؛ حالا ان‌شاءالله خواهید دید. دنیا روز جمعه خواهد دید که مردم ایران چطور مشتاقانه به‌سمت انجام وظیفه و احقاق حق -که هم وظیفه است، هم حق است- حرکت میکند. به نظر من این نکته مهم‌ترین نکته‌ای است که در باب انتخابات باید گفت و بنده مکرّر عرض کرده‌ام و عرض میکنم؛ اصل انتخابات.

نکته‌ی دوّم این است که همچنان‌که ما ملّت ایران در مقابل این انتخابات و در مقابل انتخابات‌ها در طول این ۳۷ سال حسّاس بودیم، بدخواهان ملّت ایران هم همین‌جور حسّاس بودند؛ آنها هم با ترفندهای مختلف میخواستند یک ایرادی بر این انتخابات‌ها وارد کنند؛ انواع‌واقسام ترفندها: یک مدّتی سعی میکردند بگویند انتخابات دروغ است، اصلاً انتخابات در ایران نیست؛ که خب، جلوی چشم همه، انتخابات بود؛ تبلیغات آن سالهای اوّل این‌جوری بود. یک مدّتی سعی کردند که با تبلیغات، صریحاً مردم را از رفتن پای صندوق بازبدارند؛ حتّی در یک دوره‌ای از انتخابات، رئیس‌جمهور آمریکا دو سه روز به انتخابات، صریحاً خطاب به ملّت ایران گفت نروید رأی بدهید! مردم چه‌کار کردند؟ لج کردند، آن‌دفعه بیشتر از همیشه رأی دادند؛ این هم یک ترفند بود که مردم را با انواع حیَل و با تبلیغات مختلف، از رفتن پای صندوق بازبدارند. یک ترفند دیگر این بود که به مردم تفهیم بکنند که انتخاب شما فایده‌ای ندارد؛ شما اسم زید را مینویسید، اسم عمرو درمی‌آید؛ اینها را میگفتند، یادتان هست؛ حالا شاید جوان‌ترها یادشان نباشد، ندیده باشند آن روزها را، امّا اغلب یادشان هست؛ این را به‌صورت شعار درمی‌آوردند و میگفتند؛ متأسّفانه یک عدّه غافل هم در داخل کشور با آنها هم‌نوایی میکردند؛ یک مدّتی هم این‌جوری میگفتند. هیچ‌کدام از اینها فایده نکرد؛ این ترفندها نتوانست مردم را سست کند؛ فهم مردم و درک مردم از اهمّیّت قضیّه را نتوانست تحت‌الشّعاع قرار بدهد؛ حالا راه‌های دیگری را هم دارند تجربه میکنند. البتّه دولتمردان آمریکایی به تجربه دریافته‌اند که باید اظهارنظر نکنند؛ هرچه اظهارنظر کنند، مردم عکسش عمل میکنند، لذا این دفعه آنها ساکتند؛ دولتمردهای آمریکایی سکوت کرده‌اند، از ترس، هیچ حرف نمیزنند که نبادا یک چیزی بگویند، مردم عکسش عمل کنند، امّا ریزه‌خواران خوان استکبار که رفته‌اند آنجا و شده‌اند نان‌خور دولت آمریکا و دولت انگلیس، اینها مشغولند؛ در رادیوها، در رسانه‌های گوناگون، رسانه‌های دنیای مجازی و اینترنت و امثال اینها شب و روز مشغولند. یکی از کارها این است که نظرسنجی‌های دروغین پخش کنند و از این نظرسنجی‌ها نتیجه بگیرند که مردم علاقه‌ای به انتخابات ندارند.

یکی از این ترفندهایی که اخیراً یاد گرفته‌اند و دارند اعمال میکنند، ایجاد دوقطبی‌های کاذب است؛ دوقطبی‌های دروغین. این نکته، نکته‌ی مهمّی است؛ من یک‌قدری درباره‌ی این بیشتر صحبت کنم با شما برادران و خواهران عزیز: دوقطبی دروغین.

خب، انتخابات مسابقه است؛ معلوم است در مسابقه همه تلاش میکنند برنده بشوند، همه تلاش میکنند جلو بیفتند؛ طبیعت مسابقه، شور و نشاط و دوندگی و مانند اینها است؛ انتخابات مسابقه است؛ یکی جلو می‌افتد، یکی عقب میماند؛ این دشمنی نیست، این عناد نیست، این دوقطبی شدن نیست. مرتّباً در رادیوها و در تلویزیون‌ها و در رسانه‌های گوناگونشان خبر از دوقطبی شدن ملّت ایران -یعنی دودستگی‌ای که با همدیگر دشمنند و علیه هم تلاش میکنند- میدهند. بله، در ایران اسلامی یک دوقطبی‌ای وجود دارد؛ دوقطبی انقلاب و استکبار. آن کسانی که تفاله‌های بازمانده‌ی از دوران غلبه‌ی استکبارند و هرکسی که دنبال آنها است، همفکر آنها است، بله، اینها با انقلاب بدند؛ این دوقطبی هست امّا قاطبه‌ی ملّت ایران، قاطبه‌ی انقلابی، علاقه‌مند به نظام اسلامی، عاشق امام و خاطرات امام -آنهایی که امام را حتّی یک لحظه هم ندیدند و بعد از رحلت امام به دنیا آمدند- و فرمایشات امام، صدای امام، توصیه‌های امام و اصولی که امام پایه‌گذاری کرده [هستند]؛ قاطبه‌ی ملّت ایران به اینها علاقه‌مندند؛ بله، [بین‌] آن کسانی که به امام علاقه‌مندند، به انقلاب علاقه‌مندند، با کسانی که اصل انقلاب را قبول ندارند، اصل نظام را قبول ندارند، البتّه یک دوقطبی این‌جوری هست. من البتّه به آنهایی که حتّی نظام را هم قبول ندارند، گفتم ایران را که قبول دارید؛ [پس‌] برای عزّت ایران بیایید؛ حالا بعضی گوش میکنند و بعضی هم گوش نمیکنند.

الان در این انتخابات، دو قطبی القا میکنند؛ دوقطبی‌های القائی؛ اصلش آنجا است، اینجا هم گاهی تکرار میشود؛ امّا کسانی‌که اطّلاع دارند از تبلیغات بیگانه، گوش میکنند، خبر میشوند، میدانند که این مال آنها است. دوقطبیِ مجلس دولتی و مجلس ضدّ دولتی؛ کأنّه در ایران یک عدّه طرف‌دار مجلس دولتی‌اند، یک عدّه طرف‌دار مجلس ضدّ دولتی‌اند؛ نه، ملّت ایران نه مجلس دولتی میخواهند، نه مجلس ضدّ دولتی میخواهند؛ ملّت ایران مجلسی میخواهند که به وظایف خودش آشنا باشد؛ بداند که چه بر عهده‌ی او است در قانون اساسی؛ متعهّد باشد، متدیّن باشد، شجاع باشد، مرعوب آمریکا نباشد؛ علاقه‌مند واقعی به پیشرفت کشور باشد، پیشرفت کشور را در تربیتِ علمیِ جوانانِ بااستعدادِ این کشور و این ملّت بداند. این‌جور مجلسی را میخواهند؛ مجلسی که درد مردم را بشناسد، درد کشور را بشناسد، درصدد درمان و علاج آن دردها باشد -قانون‌گذاری یعنی این- مردم این‌جور مجلسی را میخواهند. مجلس دولتی و مجلس ضدّ دولتی یعنی چه! اینها دوقطبی‌های کاذب است. شما با یکایک ملّت ایران تماس بگیرید و بگویید آیا شما مجلسی میخواهید که دردهای کشور را، مشکلات کشور را، مشکلات مردم را بشناسد و بخواهد آن را حل کند یا مجلسی که طرف‌دار زید یا عمرو باشد. جواب چیست از طرف مردم؟ معلوم است که مردم آن اوّلی را میخواهند؛ برای مردم این مهم است؛ مجلس متدیّن، مجلس متعهّد، مجلس شجاع، مجلس فریب‌نخور که فریب ترفند دشمن را نخورد؛ مجلسی که به عزّت ملّی و استقلال ملّی اهمّیّت بدهد و عزّت ملّی را پایمال نکند، استقلال ملّی را پایمال نکند؛ بِایستد در مقابل طمع‌ورزی و زیاده‌خواهی استکبار، در مقابل طمع‌ورزی قدرتهایی که دستشان از ایران کوتاه شده و دارند تلاش میکنند که دوباره برگردند و زمام قدرت را در این کشور در دست بگیرند؛ این‌جور مجلسی. مسئله‌ی اقتصاد درون‌زا را ما مطرح کردیم؛ مردم مجلسی میخواهند که برای اقتصاد درون‌زا، به معنای واقعی کلمه وقت‌گذاری کند، ریل‌گذاری کند و دولت موظّف بشود بر اساس این حرکت بکند؛ آنچه مردم میخواهند اینها است.

یک نکته‌ی دیگر این است که بنده از چندی پیش گفتم مراقب نفوذی‌ها باشید؛ بعضی‌ها بیخود، برآشفته شدند؛ برآشفتگی ندارد. آمریکایی‌ها برای بعد از دوران مذاکرات هسته‌ای، یک نقشه برای داخل ایران داشتند، یک نقشه برای منطقه. این برای ما روشن بود و روشن شد. نقشه برای ایران داشتند، هنوز هم دارند؛ نقشه برای منطقه داشتند، هنوز هم دارند؛ دارند تلاش هم میکنند؛ میدانند که در مقابل اهداف پلید آنها در منطقه چه کسی محکم ایستاده؛ این را هم میدانند و متوجّهند. خب، وقتی‌که دشمن برای داخل کشور برنامه دارد، چه‌کار میکند؟ از نفوذی استفاده میکند. معنای نفوذی این نیست که حتماً رفته باشد پول گرفته باشد برای اینکه بیاید در فلان دستگاه نفوذ کند و خودش هم بداند چه‌کار دارد میکند؛ نه، گاهی نفوذی، نفوذی است، خودش هم نمیداند! امام (رضوان‌الله‌علیه) فرمودند گاهی حرف دشمن با چند واسطه از دهان مردمان موجّه شنیده میشود. امام هوشیار بود، امام مجرّب بود. دشمن یک چیزی میگوید، یک چیزی میخواهد، این را با وسایل گوناگونی، با چند واسطه کاری میکند که از زبان فلان آدم موجّه که نه پولی از دشمن گرفته، نه تعهّدی به دشمن داده، بیرون بیاید. مگر ندیدیم اینها را؟ مگر تجربه نکردیم اینها را؟ در همین مجلس شورای اسلامی مگر ندیدیم که یک نماینده‌ای آمد نظام را متّهم کرد به دروغ‌گویی! گفت ما ده سال است، سیزده سال است داریم به دنیا دروغ میگوییم، در تریبون مجلس شورای اسلامی! در این منبر عمومی! خب، او حرف دشمن را دارد میزند؛ دشمن به ما میگفت شما دروغ میگویید! حالا یکی از خود ما پیدا میشود میگوید نظام دارد دروغ میگوید! این نفوذی نیست؟ احیاناً خودش هم خبر ندارد و نمیداند. مجلسی داشتیم که در حال مذاکرات گرم دشوار هسته‌ای در دورانی که رئیس‌جمهور محترم فعلی ما رئیس مذاکرات هسته‌ای بود و داشتند با زحمت، با شدّت حرف میزدند، با طرفهای مقابل مجادله میکردند و درواقع مبارزه میکردند برای اینکه حرف ایران را سبز کنند، در مجلس طرح سه‌فوریّتی آوردند برای اینکه حرف طرف مقابل سبز بشود! همان‌وقت رئیس هیئت مذاکره که رئیس‌جمهور محترم فعلی ما است، گلایه کرد و گفت ما داریم آنجا مبارزه میکنیم، اینجا آقایان دارند طرح به نفع دشمن طرّاحی میکنند؛ خب، اینها نفوذ است؛ اینها چیست؟ [مگر] نفوذ شاخ‌ودم دارد که بعضی تا گفته میشود نفوذ، برآشفته میشوند که آقا، گفتید نفوذ، گفتید نفوذ؟ بله، باید مراقب بود. خب، پس دشمن در فکر نفوذ است؛ چه کسی باید مراقبت بکند؟ هم مردم باید آگاهانه مراقبت بکنند، هم مسئولان، سیاسیّون، شخصیّت‌های سیاسی؛ آنها بیشتر لازم است مراقب باشند. مراقبت کنند آنچه میدانند خواست دشمن است انجام نگیرد. وقتی می‌بینید که دشمن یک حرفی میزند برای ایجاد دودستگی [مثلاً] از شما تعریف میکند، این میخواهد ایجاد تردید بکند؛ خب دشمن که دوست شما نیست، وقتی شما می‌بینید که دشمن یک چنین ترفندی را دارد به کار میبرد، بلافاصله و بی‌درنگ ابراز بیزاری کنید، بگویید نخواستیم. شما که میگویید دشمن با این کار قصد تفرقه‌افکنی دارد، خب نگذارید ذهن مردم مردّد شود. این چیزها را باید توجّه داشت. برمیگردیم به فرمایشات امام؛ امام میگفتند آن‌وقتی که دشمن از شما تعریف کرد، در رفتار خودتان و کارهای خودتان تردید پیدا کنید و مراجعه کنید ببینید چه اشتباهی کرده‌اید که دشمن خوشش آمده و از شما تعریف میکند. دستورالعمل انقلاب اینها است، این‌جوری باید عمل کرد، این‌جوری باید پیش رفت؛ نباید غفلت کرد. اداره‌ی کشور کار آسانی نیست؛ پیش بردن یک ملّت به این بزرگی، با این عظمت و با این رشادت کار یک‌ذرّه دوذرّه نیست؛ باید مواظب بود، باید مراقب بود، باید با چشم باز حرکت کرد، باید با عزم راسخ در مقابل دشمن حرکت کرد. این هم یک نکته‌ی مهمّی است که عرض کردم.

یک نکته‌ی دیگر این است که ما از ادبیّات سیاسی دشمن استفاده نکنیم؛ من این مسئله را، بخصوص به دوستان و برادران محترم خودمان در مشاغل گوناگون سیاسی و دولتی و غیر دولتی و مانند اینها تأکید میکنم؛ از ادبیّات دشمن استفاده نکنید. دشمنان انقلاب از روز اوّل آمدند تعبیر ادبیّات تندرو و میانه‌رو را مطرح کردند؛ فلانی تندرو است، فلان جریان تندرو است، فلان جریان میانه‌رو است. آن روز، از همه تندروتر هم از نظر آنها امام بزرگوار بود؛ امروز هم از همه تندروتر، به نظر آنها این بنده‌ی حقیر هستم. میانه‌رو حرف قشنگی است امّا اسلام این‌جوری حرف نمیزند؛ بفهمیم معارف اسلامی را. اسلام، طرف‌دار میانه و طرف‌دار «وسط» است: وَ کَذلِکَ جَعَلنٰکُم اُمَّةً وَسَطًا.(۳) امّا «وسط» در اسلام چیست؟ در مقابل تندرو است؟ نه، «وسط» در مقابل منحرف است: اَلیَمینُ وَ الشِّمالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّریقُ الوُسطی‌ٰ هِیَ الجادَّة؛(۴) این نهج‌البلاغه است. راه میانه یعنی راه مستقیم، راه جادّه. اگر از این راه مستقیم منحرف شدید -چه به این طرف و چه به آن طرف- این غیر میانه است. پس در مقابل میانه‌رو تندرو نیست؛ در مقابل میانه‌رو منحرف است. آن کسی میانه‌رو نیست که منحرف از راه و منحرف از جادّه است؛ امّا در جادّه، بعضی‌ها تندتر میروند و بعضی‌ها کندتر میروند. تند رفتن در صراط مستقیم چیز بدی نیست؛ سابِقوا اِلی‌ مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم؛(۵) جلوتر بروید. آنهایی که امروز در بیرون از مرزهای کشور میگویند تندرو، مقصودی دارند و معنایی مورد نظرشان است. دوستان ما و برادران ما در داخل مراقب باشند آنچه مقصود او است تکرار نکنند. آنهایی که میگویند تندرو، منظورشان کسانی است که در راه انقلاب مصمّم‌تر و پایدارترند؛ حزب‌اللّهی‌ها را میگویند تندرو. میانه‌رو [هم‌] کسی است که در مقابل آنها تسلیم باشد. در ادبیّات سیاسی آمریکا و انگلیس و امثال اینها، معنای تندرو و میانه‌رو این است: تندرو کسی است که پایبند انقلاب است، میانه‌رو کسی است که در مقابل خواسته‌های آنها تسلیم است. حالا چه کسی در مقابل آنها تسلیم است؟ خوشبختانه خودشان هم اعتراف دارند و میگویند در ایران میانه‌رو نداریم، همه تندروند. این حرف حرف درستی است؛ در ملّت ایران هیچ‌کس طرف‌دار وابستگی به اینها نیست. گاهی غفلت میشود، لغزش به‌وجود می‌آید و بعضی اشتباه میکنند، امّا قاطبه‌ی ملّت ایران طرف‌دار انقلابند، دنباله‌روِ انقلابند و پافشاری بر انقلاب میکنند؛ آنها به این میگویند تندرو. چرا ما تکرار کنیم حرف آنها را؟ به داعش هم میگویند تندرو؛ داعش تندرو است؟ داعش منحرف است؛ منحرف از اسلام است، منحرف از قرآن است، منحرف از صراط مستقیم است. ما به این معنا تندرو نداریم. توجّه کنند ادبیّاتی که دشمن به کار میبرد و معنای خاصّی را که در نظر دارد ما تکرار نکنیم.

من یک نکته‌ی دیگر هم عرض بکنم که نکته‌ی آخر باشد. برادران عزیز، خواهران عزیز، فرزندان عزیز من، جوانان! هرچه انتخاب کنید برای خودتان انتخاب کرده‌اید. انتخاب خوب شما به خود شما برمیگردد؛ اگر انتخاب با غفلت انجام بدهید که انتخاب بدی از آب دربیاید و از کار دربیاید، بدی‌اش به شما برمیگردد؛ خاصیّت کار این است. با اختیار و با اراده دارید یک اقدامی را انجام میدهید، سعی کنید کار را درست انجام بدهید. اگر درست و با دقّت انجام دادید، دو فایده میبرید: اوّلاً خدای متعال از شما راضی میشود که کار را درست انجام داده‌اید؛ ثانیاً نتیجه‌ی کار به احتمال زیاد نتیجه‌ی درست خواهد بود. اگرچنانچه کار را با ملاحظه و با دقّت انجام بدهیم، ممکن هم هست یک‌وقتی نتیجه خوب از آب درنیاید امّا آن اجر اوّلی وجود دارد؛ وقتی کار را شما با دقّت و با بصیرت انجام دادید، خدای متعال از شما قبول میکند، ولو یک اشتباهی هم انسان در اثنا کرده باشد؛ امّا اگر بی‌دقّت انجام دادید، نه؛ خدای متعال هم ناراضی میشود، احتمال مصادف شدن با حق هم کم میشود. انتخاب که میخواهید بکنید، بشناسید و انتخاب کنید؛ بشناسید. به دینشان، به تعهّدشان، به وفاداری‌شان به انقلاب، به ایستادگی‌شان در راه انقلاب، به عزم و اراده‌شان، به شجاعتشان و به مرعوب نشدنشان خاطرجمع بشوید، [آن‌وقت‌] رأی بدهید؛ چه در انتخابات مجلس شورای اسلامی، چه در انتخابات مجلس خبرگان؛ فرقی نمیکند، هر دو مهم است، که من قبلاً درباره‌ی اهمّیّت هر دو صحبت کرده‌ام. آنجایی هم که نمی‌شناسید، نگویید من نمی‌شناسم پس رأی نمیدهم؛ نه، بروید سراغ کسانی که به دین آنها، به تعهّد آنها و به بصیرت آنها اطمینان دارید، از آنها سؤال کنید؛ این راه علاج است. بنابراین، راه روشن است، هدف روشن است، وظیفه و تکلیف روشن است، کار هم بزرگ است. و وقتی انسان کار بزرگ را و کار خدایی را درست انجام داد، اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم؛(۶) وقتی شما در راه نصرت الهی قدم زدید، خدای متعال قطعاً شما را نصرت خواهد کرد. در آن صورت، نتیجه‌ی انتخابات نتیجه‌ای خواهد بود که ان‌شاءالله به نفع کشور است هرچه باشد. و بدانید من اعتقاد راسخ دارم با همه‌ی تلاشی که دشمن دارد می‌کند -که در این ۳۷ سال، دشمن دائماً تلاش کرده است- برای ضربه زدن به انقلاب، و انقلاب و کشور دائماً به‌رغم اَنف او(۷) پیش رفته است، بدانید بعد از این هم خدای متعال پیروزی نهایی را برای شما ملّت ایران و برای این کشور مقدّر فرموده است و ان‌شاءالله شما به نتیجه خواهید رسید و خدای متعال دشمنان شما را مغلوب خواهد کرد و به فضل الهی دشمن نخواهد توانست به این انقلاب و به این نظام اسلامی هیچ‌گونه ضربه‌ای وارد کند.

از خداوند متعال علوّ مقام شهیدان عزیز را و علوّ مقام امام بزرگوار را که این راه را در مقابل ما گشودند، مسئلت میکنیم و توفیقات ملّت ایران را در همه‌ی مسائلشان، بخصوص در این مسئله‌ای که ان‌شاءالله دو روز بعد با آن مواجه هستند، از پروردگار عالم مسئلت میکنیم.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌

 نظر دهید »

شاخص های نماینده تراز انقلاب اسلامی

05 اسفند 1394 توسط الزهرا خلخال

در آستانه برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی، پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری شاخص‌های نماینده تراز انقلاب اسلامی را بر اساس بیانات رهبر انقلاب اسلامی منتشر می‌کند. حضرت آیت الله خامنه‌ای معتقدند: «مجلس شوراى اسلامى، هم براى مسائل داخلى کشور، هم براى اعتبار جهانى و بین‌المللى کشور، خیلى داراى اهمّیّت است و یکایک افراد نماینده دخیلند… انسان باید به شکل اطمینان‌بخشى به نتیجه برسد. ۱۹/دی/۱۳۹۴»

۱- محور اعتقاد و التزام عملی

الف - پایبندی به احکام اسلام
• اعتقاد به اسلام و اجرای احکام آن (صحیفه امام، ج۱۴، ص ۴۱۱)
• عدم گرایش به دشمنان (بیانات در خطبه هاى نماز عید فطر، ۱۳۸۲/۱۴/۱)
• عدم تمایل به دنیا و مادیات (منافع شخصی، شهرت و …) (بیانات در خطبه هاى نماز عید فطر، ۱۳۸۲/۱۴/۱)
ب - عدم انحراف عقیدتی و اخلاقی
• عدم اعتماد به افراد منحرف (عقیدتی، اعمالی و اخلاقی) (صحیفه امام، ج۱۴، ص ۴۱۱)
پ – تقوا و تدین
• رکن اصلی برای یک نماینده تدین است (مصاحبه در پایان بازدید از پنجمین نمایشگاه بین المللى کتاب تهران، ۱۸۳۱/۴/۱۳)
• بى دینى و بى تقوایى هرجا باشد، انسان را آسیب پذیر مى کند. اگر در جاى حسّاس باشد، آسیب پذیرى آن بسیار گران تمام خواهد شد. (بیانات در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، (۲۴/۱۱/۱۳۸۲)
• کسى که مى آید به مجلس، باید باتقوا باشد. اوّلین شرط تقواست. (۱۸/۱۰/۱۳۸۲)
ت - پایبندی به نظام و قانون اساسی
• معلوم است کسانی که این قانون اساسی و این ملت و کارها و شعارها و راه و اهدافش را قبول ندارند، نباید به مجلس بیایند. (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم قم در آستانه سالروز قیام ۱۹ دی ۱۸/۱۰/۱۳۸۲)
ث - صداقت
• باید اشخاص امین و صادق در مجلس شورا بروند که مقدرات شما را بر طبق خواسته هاى خداى متعال پیاده کنند. (صحیفه امام، ج۶، ص ۴۸۸)
ج – امانت
• اشخاصى که امین هستند، اشخاصى که معروف است پیششان به امانت، به دیانت، به خدمت به مردم، آنها را تعیین کنند. (صحیفه امام ج ۱۰، ص ۵۲۵)
چ - انقلابی و در خط امام (ره) بودن
• اگر نگوییم شجاع ترین و مؤمن ترین و انقلابى ترین؛ لااقل در سطح این توده‎ى عظیم مردم که اینگونه از خود درخشش نشان مى‎دهند، باشد….. وکیل آینده‌ى مجلس، باید دنبال راه امام و در خطّ او باشد. (بیانات در خطبه هاى نماز عید فطر ۱/۱۲/۱۳۷۴)
۲- محور اقتصادی

الف - اهتمام به امور مستضعفین و دلسوز مردم و طبقات محروم
• مردم به نمایندگانى رأى دهند که در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند، و طعم تلخ فقر را چشیده باشند، و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاک طینتان عارف، و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدى (صلى الله علیه و آله و سلم) باشند. (صحیفه امام، ج۴۱، ص ۱۱)
• اگر کسى وامدار دستگاه ها و اشخاص و وامدار پول و قدرت شد، دیگر نمى تواند براى مردم دلسوزى کند. دلسوزى یک شرط بزرگ است. (بیانات در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، ۲۴/۱۱/۱۳۸۲)
• نماینده ى مردم باید نماینده ى توده ى مردم باشد؛ بخصوص آنهایى که دستشان به جایى نمى رسد و محرومیت بیشترى دارند. (بیانات در دیدار نمایندگان هفتمین دوره ى مجلس شوراى اسلامی، ۲۷/۳/۱۳۸۳)
ب – روحیه مبارزه با راحت طلبی
• افرادى را که طرفدار اسلام سرمایه دارى، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بى درد، اسلام منافقین، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان، و در یک کلمه، اسلام امریکایى هستند طرد نموده و به مردم معرفى نمایند. (صحیفه امام، ج۴۱، ص ۱۱)
پ – مبارزه با مفاسد اقتصادی
• باید ضدّ فساد باشد و با فساد مالى و اقتصادى به شدّت و به جد، از بُن دندان و نه به لفظ، مخالف باشد، تا با فساد مبارزه کند. (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم قم،۱۳/۱۱/۱۳۸۴)
ت - عدم وابستگی به کانون های قدرت و ثروت
• نامزدهاى انتخابات مراقب باشند خود را وامدار ثروتمندان و قدرتمندان و امثال این ها نکنند. اگر کسى وامدار دستگاه ها و اشخاص و وامدار پول و قدرت شد، دیگر نمى تواند براى مردم دلسوزى کند. پس دلسوزى هم یک شرط بزرگ است. (بیانات در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، ۲۴/۱۱/۱۳۸۲)
• اگر چنانچه نامزدها به مراکز ثروت و قدرت متصل شوند، کار خراب می شود؛ همچنان که امروز در به اصطالح دموکراسی های دنیا، در آمریکا و غیر آمریکا این رسم هست.
ث - ساده زیستی و پرهیز از اشرافی‌گری
• ساده زیستى و پرهیز از اسراف و پرهیز از هزینه کردن بیت المال در امور شخصى و غیر ضرورى، شرط لازم براى حفظ پیوند حقیقى با مردم است. ترویج فرهنگ اشرافیگرى و تجمّل و سفرهاى پرهزینه و بیهوده ى خارجى از کیسه ى مردم، دور از شأن نمایندگى و عامل گسیخته شدن پیوند نماینده با مردم است. (پیام به مناسبت افتتاح مجلس هفتم، ۶/۳/۱۳۸۳)
• نماینده ى ملت از جنس ملت است. خوى اشرافى و گرایش به اسراف و طعمه انگاشتن این مسئولیت، بلای بزرگى است (پیام به مناسبت افتتاح مجلس هشتم، ۷/۳/۱۳۸۷)
• مسئولان مراقب باشند که از عوارض بیمارى رفاه زدگى و عشرت طلبى؛ بیمارى زد و بند نامشروع و فساد مالى و ادارى؛ بیمارى تکبر و دورى از مردم و بى اهمیتى به نیاز و خواست و اراده و حضور آنان؛ بیمارى دسته بندی هاى ناسالم و ترجیح مقاصد باندى بر مصالح عمومى و امثال این ها، که ابتلای به آن، مانند موریانه پایه هاى هر نظامى را سست و پوک مى کند؛ خود را دور نگه دارند. (پیام به مناسبت دومین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره)، ۱۳/۳/۱۳۷۰)
ج – اهل خدمت به مردم
• نامزد انتخابات باید با قصد خدمت وارد شود. اگر با قصد قدرت طلبی و جمع کردن پول و مسائل گوناگون و انگیزه های ناسالم دیگر وارد شود، به کشور خدمت نمی کند. . (بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز ۱۹ دی ۱۹/۱۰/۱۳۹۰)

۳- محور سیاسی

الف - عدم وابستگی و تمایل به شرق و غرب
• همه با هم اشخاص متعهد مسْلم، کسانى که نه گرایش چپ دارند، نه گرایش راست دارند، انتخاب کنید (صحیفه امام، ج۱۲، ص ۱۸۵)
ب - پایبندی به وحدت و انسجام ملی
• نمایندگان محترم باید این یکپارچگى را قدر شناخته، همه ى کوشش و مجاهدت خود را صرف تحکیم و تعمیق آن کنند. همه ى گفته ها و مصوبه ها و نطق ها در مجلس باید در جهت همدلى بیشتر میان ملت باشد. هر حرکت و گفتار و نطقى در مجلس که به دودستگى و اختلاف یا تشویش اذهان مردم بینجامد، کارى برخالف طبیعت و جهت مجلس شوراى اسلامی است. (پیام به مناسبت افتتاح دوره ى پنجم مجلس شوراى اسلامی، ۱۱/۳/۱۳۷۵)
• هر گفتار و کردارى در مجلس که به فرسایش نظام و بر افروختن چالش هاى جناحى بینجامد؛ همبستگى ملى را سست و دشمن را به نفوذ در صفوف ملت و مسئولان امیدوار کند؛ مردم را از کارگشائى نمایندگان خود نومید و در راستگوئى آنان به تردید افکند؛ بى گمان در سمتى مخالف با وظیفه ى نمایندگى است. (پیام به مناسبت آغاز به کار هفتمین دورهى مجلس شوراى اسلامی، ۶/۳/۱۳۸۳)
پ - شجاعت
• نماینده مردم باید شجاع باشد و نترسد؛ شجاعت در مقابل دشمن، شجاعت در مقابل باطل، شجاعت در پذیرش حرف حق. (بیانات در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، ۲۴/۱۱/۱۳۸۲)
• مجلس باید مجلسی باشد که بتواند در مقابل زورگویی ها و زیاده خواهی ها و مرعوب کردن ها و تطمیع کردن های قدرتمندان جهانی بایستد و مصالح کشور و ملت را محاسبه کند و دنبال آن برود. (بیانات در دیدار کارگزاران حج ۲۶/۱۱/۱۳۷۸)
ت – بصیرت و بینش سیاسی
• نماینده مردم باید داراى فهم و درک سیاسى باشد و مسائل کشور را بفهمد؛ هم مسائل خارجى و توطئههاى دشمنان را و هم مسائل داخلى و نیازهاى مردم و اولویتهاى کشور را. (بیانات در خطبه هاى نماز جمعه تهران، ۷/۱/۱۳۷۱)
ث - حفظ عزت ملی
• نماینده ى مجلس، چون نماینده ى این ملت عزیز است، باید عزّت این ملت را حفظ کند.(بیانات در دیدار نمایندگان دوره ى پنجم مجلس شوراى اسلامی، ۸/۳/۱۳۷۴)
۴- محور عملکرد و تخصص

الف – کارآمدی
• مجرد اینکه این آدم یک آدم خوبى است خیلى، اول وقت نمازش را مى خواند و نماز شب مى خواند، این براى مجلس کفایت نمى کند. مجلس اشخاص سیاسى لازم دارد، اشخاص اقتصاددان لازم دارد، اشخاص سیاست‎مدار لازم دارد، اشخاص مطلع بر اوضاع جهان لازم دارد. (صحیفه امام، ج۱۸، ص ۲۸۴)
ب - دلسوزی
• نماینده اى که انتخاب مى شود، باید دلسوز مردم باشد، صادق باشد، صمیمى باشد و بخواهد براى مردم کار کند.
پ - تجربه داشتن
• آدمى باشد که حتّى المقدور باتجربه باشد. در این کارهاى بزرگ، تجربه خیلى مهم است. (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، ۱۳/۱۱/۱۳۷۸)
ت - برنامه داشتن، خوشنامی و جوانگرایی
• نماینده باید خدوم، امتحان داده، با کفایت، برنامه دار، خوشنام و جوانگرا باشد و به جوانان اعتقاد داشته باشد. (بیانات در اجتماع بزرگ مردم قزوین، ۲۵/۹/۱۳۸۲)
ث - اهتمام در قانونگذاری و نظارت
• چیزى که رکن اداره ى کشور است، عبارت است از وضع قوانین. اینکه نمایندگان، از همه ى گوشه و کنار کشور انتخاب مى شوند، به آن خاطر است که مصالح همه ى کشور در “قانون” متجلى شود (بیانات در دیدار نمایندگان دوره ى چهارم مجلس شوراى اسلامی، ۲۰/۳/۱۳۷۱)
ج- ساده لوح نبودن
• برخی از نمایندگان ساده لوح هستند که راه حل هاى خیالىِ اقتصادى یا سیاسى یا امنیتى اى که با آب و تاب تمام و با رنگ و لعاب گوناگون عرضه مى شود، آنها را از خود بى خود مى کند. نمایندگان می بایست به دنبال راه حلّ صحیح، راه حلّ مستقل، راه حلّ برخاسته از شرایط خاص این ملت و این کشور و راه حلّ ارائه شده از سوى اسلام باشند. (بیانات در دیدار کارگزاران حج، ۲۶/۱۱/۱۳۷۸)
چ – نگاه کلان ملی داشتن
• خطاست اگر نماینده اى بدون توجه به اقتضائات مالى و بودجه اى، بدون توجه به اولویت ها، بدون توجه به برنامه هایى که مجلس قاعدتاً باید آنها را تصویب کند سنگى بیندازد که “آقا، بیایید این کار را براى حوزه ى انتخابیه ى من بکنید.” (بیانات در دیدار نمایندگان دوره ى چهارم مجلس شوراى اسلامی، ۲۰/۳/۱۳۷۱)
• مصالح منطقه اى را بر مصالح کلى ترجیح ندهید. (بیانات در دیدار نمایندگان هفتمین دوره ى مجلس شوراى اسلامی، ۲۷/۳/۱۳۸۳)
ح - تصمیم گیری مستقل با استفاده از نظر کارشناسی
• وقتى که ما مى گوییم نمایندگان مجلس مستقل باشند، یعنى به تشخیص خودشان نگاه کنند. البته از کارشناسان باید مدد بگیرند.کارشناسان، هم در وزارتخانه ها و هم در دانشگاه ها و هم در خود مجلس هستند. (بیانات در دیدار با نمایندگان پنجمین دوره ى مجلس شوراى ۲۹/۳/۱۳۷۵)
خ- پرتلاش بودن
• تا آخرین روز نمایندگى، شما نماینده هستید. سال آخرِ نمایندگى، با سال اوّل هیچ فرقى ندارد. حالا ما وارد سال آخر مى شویم. جلسات سال آخر هم باید از همه جهت، مثل جلسات سال اوّل باشد. (بیانات در دیدار نمایندگان دوره ى پنجم مجلس شوراى اسلامی، ۸/۳/۱۳۷۴)
۵- محور اخلاقی و شئون نمایندگی
الف - رعایت اخلاق و آداب اسلامی در مباحث
• آقایان در یک محیط آرام مسائلى که دارند با آرامش بیان کنند. اختلافاتی که در دیدها دارند، در سلیقه ها دارند، این ها را با یک آرامش خاطر بیان کنند و حل و فصل کنند. در محیط آرام است که عقل ها مى توانند کار بکنند. (صحیفه امام، ج۱۴، ص ۳۶۶)
• انتقاد و استیضاح حق مجلس است اما برخورد با متخلف با آرامى و طرح مسائل اخلاقی بهتر رفع اختلاف می کند تا با الفاظ نیش دار و مقابله کردن با یکدیگر. (صحیفه امام، ج۱۸، ص ۴۳)
• از نمایندگان متوقع است که مراعات آداب اسلامی در محاورات بشود؛ که این امر آقایان را بهتر و آسانتر به حقیقت مى رساند و مجادلات با حال غضب و عصبانیت انسان را از واقع دور مى کند. (صحیفه امام، ج۱۸، ص ۴۶۶)
• گاهى بعضى نطق ها موجب تأسف بسیار و تأثر است؛ و چه بسا که اهانت به یک مسلمان و مؤمن را به حد اعلى مى کشاند و حیثیات انسانها را لکه دار مى کند؛ و گاهى ارقام و اقلام بسیار از گوشه و کنار اعم از صحیح و فاسد جمع آورى مى کند و با آبروى دولت و اشخاص، بلکه مجلس بازى مى کند. (صحیفه امام، ج۱۸، ص ۴۶۸و۴۶۹)
• رعایت تقوا و اخلاق و ادب اسلامی در گفتگوها و مباحثات، از جمله ى مسائل مهم و قابل توجه نمایندگان و مجلس محترم است. نمایندگان عزیز باید توجه کنند که هر کار و گفتار آنان، در جامعه منعکس مى شود و تأثیر سیاسى و اخالقى ویژه اى بر فضاى کشور مى گذارد. (پیام به مناسبت افتتاح چهارمین دوره ى مجلس شوراى اسلامی، ۷/۳/۱۳۷۱)
ب - التزام به حفظ شئون نمایندگی
• یک طورى نباشد که وقتى این محیط در منظر مردم واقع شد، مردم از اینکه این وکیل را انتخاب کرده اند پشیمان بشوند. (صحیفه امام، ج۱۴، ص ۳۷۹)
پ - حریص نبودن برای تصدی سمت نمایندگی
• میزان در نظر همه ارزش خدمت باشد، نه خداى نخواسته تحصیل مقام. (صحیفه امام، ج۱۸، ص ۳۷۷)
• ما به نمایندگى مردم در مجلس شوراى اسلامی، به عنوان یک مسئولیت، یک اداى وظیفه و یک صحنه ى کارآمد براى خدمت نگاه کنیم. اگر شوقى هم به نماینده شدن هست، به این خاطر باشد. (بیانات در دیدار نمایندگان دوره ى چهارم مجلس شوراى اسلامی، ۲۰/۳/۱۳۷۱)
ت - مردمی بودن
• مردمى بودن هم فقط این نیست که انسان هرگاهى یکبار به محل انتخابات سر بزند. نباید ما در جمهورى اسلامی کمک کنیم به ایجاد یک طبقه ى جدید، یک طبقه ى برخوردارِ اشرافىِ جدید. این کار انجام بگیرد. این هم با دستور و حکم و فرمان حاصل نمى شود، با دل، با ایمان، با انگیزه، شدنى است. (بیانات در اولین دیدار با نمایندگان مجلس هشتم، ۲۱/۳/۱۳۸۷)
ث - رعایت اخلاق تبلیغاتی و ندادن وعده های نشدنی
• وظیفه ى نماینده این نیست که وعده ى عمرانى و فلان پروژه، فلان کار را در منطقه ى انتخابى خود به مردم بدهد؛ این‎ها کار اجرائى است، کار دولت است. (بیانات در اجتماع بزرگ مردم یزد، ۱۲/۱۰/۱۳۸۶)
• در تبلیغاتشان ارزش‎هاى نظام را ندیده نگیرند؛ همدیگر را تخریب نکنند و از دادن آمارهاى سست بپرهیزند… وحدت ملى را خدشه دار نکنند. طورى نباشد که به خاطر جذب یک دسته یا یک گروه، حرفى بزنند که وحدت ملت خدشه دار شود. وعده هایى که معلوم است نمى توانند به آن ها عمل کنند، به مردم ندهند. آنچه که در چارچوب قانون اساسى است و امکانات مملکت از امکانِ آن حکایت مى کند، آن را به مردم بگویند … تبلیغات پُرخرج هم نکنند. (بیانات در خطبه هاى نماز جمعه تهران، ۲۸/۲/۱۳۸۰)

http://www.leader.ir منبع

 نظر دهید »

شاخص های نماینده تراز انقلاب اسلامی

05 اسفند 1394 توسط الزهرا خلخال

در آستانه برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی، پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری شاخص‌های نماینده تراز انقلاب اسلامی را بر اساس بیانات رهبر انقلاب اسلامی منتشر می‌کند. حضرت آیت الله خامنه‌ای معتقدند: «مجلس شوراى اسلامى، هم براى مسائل داخلى کشور، هم براى اعتبار جهانى و بین‌المللى کشور، خیلى داراى اهمّیّت است و یکایک افراد نماینده دخیلند… انسان باید به شکل اطمینان‌بخشى به نتیجه برسد. ۱۹/دی/۱۳۹۴»

۱- محور اعتقاد و التزام عملی

الف - پایبندی به احکام اسلام
• اعتقاد به اسلام و اجرای احکام آن (صحیفه امام، ج۱۴، ص ۴۱۱)
• عدم گرایش به دشمنان (بیانات در خطبه هاى نماز عید فطر، ۱۳۸۲/۱۴/۱)
• عدم تمایل به دنیا و مادیات (منافع شخصی، شهرت و …) (بیانات در خطبه هاى نماز عید فطر، ۱۳۸۲/۱۴/۱)
ب - عدم انحراف عقیدتی و اخلاقی
• عدم اعتماد به افراد منحرف (عقیدتی، اعمالی و اخلاقی) (صحیفه امام، ج۱۴، ص ۴۱۱)
پ – تقوا و تدین
• رکن اصلی برای یک نماینده تدین است (مصاحبه در پایان بازدید از پنجمین نمایشگاه بین المللى کتاب تهران، ۱۸۳۱/۴/۱۳)
• بى دینى و بى تقوایى هرجا باشد، انسان را آسیب پذیر مى کند. اگر در جاى حسّاس باشد، آسیب پذیرى آن بسیار گران تمام خواهد شد. (بیانات در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، (۲۴/۱۱/۱۳۸۲)
• کسى که مى آید به مجلس، باید باتقوا باشد. اوّلین شرط تقواست. (۱۸/۱۰/۱۳۸۲)
ت - پایبندی به نظام و قانون اساسی
• معلوم است کسانی که این قانون اساسی و این ملت و کارها و شعارها و راه و اهدافش را قبول ندارند، نباید به مجلس بیایند. (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم قم در آستانه سالروز قیام ۱۹ دی ۱۸/۱۰/۱۳۸۲)
ث - صداقت
• باید اشخاص امین و صادق در مجلس شورا بروند که مقدرات شما را بر طبق خواسته هاى خداى متعال پیاده کنند. (صحیفه امام، ج۶، ص ۴۸۸)
ج – امانت
• اشخاصى که امین هستند، اشخاصى که معروف است پیششان به امانت، به دیانت، به خدمت به مردم، آنها را تعیین کنند. (صحیفه امام ج ۱۰، ص ۵۲۵)
چ - انقلابی و در خط امام (ره) بودن
• اگر نگوییم شجاع ترین و مؤمن ترین و انقلابى ترین؛ لااقل در سطح این توده‎ى عظیم مردم که اینگونه از خود درخشش نشان مى‎دهند، باشد….. وکیل آینده‌ى مجلس، باید دنبال راه امام و در خطّ او باشد. (بیانات در خطبه هاى نماز عید فطر ۱/۱۲/۱۳۷۴)
۲- محور اقتصادی

الف - اهتمام به امور مستضعفین و دلسوز مردم و طبقات محروم
• مردم به نمایندگانى رأى دهند که در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند، و طعم تلخ فقر را چشیده باشند، و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاک طینتان عارف، و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدى (صلى الله علیه و آله و سلم) باشند. (صحیفه امام، ج۴۱، ص ۱۱)
• اگر کسى وامدار دستگاه ها و اشخاص و وامدار پول و قدرت شد، دیگر نمى تواند براى مردم دلسوزى کند. دلسوزى یک شرط بزرگ است. (بیانات در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، ۲۴/۱۱/۱۳۸۲)
• نماینده ى مردم باید نماینده ى توده ى مردم باشد؛ بخصوص آنهایى که دستشان به جایى نمى رسد و محرومیت بیشترى دارند. (بیانات در دیدار نمایندگان هفتمین دوره ى مجلس شوراى اسلامی، ۲۷/۳/۱۳۸۳)
ب – روحیه مبارزه با راحت طلبی
• افرادى را که طرفدار اسلام سرمایه دارى، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بى درد، اسلام منافقین، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان، و در یک کلمه، اسلام امریکایى هستند طرد نموده و به مردم معرفى نمایند. (صحیفه امام، ج۴۱، ص ۱۱)
پ – مبارزه با مفاسد اقتصادی
• باید ضدّ فساد باشد و با فساد مالى و اقتصادى به شدّت و به جد، از بُن دندان و نه به لفظ، مخالف باشد، تا با فساد مبارزه کند. (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم قم،۱۳/۱۱/۱۳۸۴)
ت - عدم وابستگی به کانون های قدرت و ثروت
• نامزدهاى انتخابات مراقب باشند خود را وامدار ثروتمندان و قدرتمندان و امثال این ها نکنند. اگر کسى وامدار دستگاه ها و اشخاص و وامدار پول و قدرت شد، دیگر نمى تواند براى مردم دلسوزى کند. پس دلسوزى هم یک شرط بزرگ است. (بیانات در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، ۲۴/۱۱/۱۳۸۲)
• اگر چنانچه نامزدها به مراکز ثروت و قدرت متصل شوند، کار خراب می شود؛ همچنان که امروز در به اصطالح دموکراسی های دنیا، در آمریکا و غیر آمریکا این رسم هست.
ث - ساده زیستی و پرهیز از اشرافی‌گری
• ساده زیستى و پرهیز از اسراف و پرهیز از هزینه کردن بیت المال در امور شخصى و غیر ضرورى، شرط لازم براى حفظ پیوند حقیقى با مردم است. ترویج فرهنگ اشرافیگرى و تجمّل و سفرهاى پرهزینه و بیهوده ى خارجى از کیسه ى مردم، دور از شأن نمایندگى و عامل گسیخته شدن پیوند نماینده با مردم است. (پیام به مناسبت افتتاح مجلس هفتم، ۶/۳/۱۳۸۳)
• نماینده ى ملت از جنس ملت است. خوى اشرافى و گرایش به اسراف و طعمه انگاشتن این مسئولیت، بلای بزرگى است (پیام به مناسبت افتتاح مجلس هشتم، ۷/۳/۱۳۸۷)
• مسئولان مراقب باشند که از عوارض بیمارى رفاه زدگى و عشرت طلبى؛ بیمارى زد و بند نامشروع و فساد مالى و ادارى؛ بیمارى تکبر و دورى از مردم و بى اهمیتى به نیاز و خواست و اراده و حضور آنان؛ بیمارى دسته بندی هاى ناسالم و ترجیح مقاصد باندى بر مصالح عمومى و امثال این ها، که ابتلای به آن، مانند موریانه پایه هاى هر نظامى را سست و پوک مى کند؛ خود را دور نگه دارند. (پیام به مناسبت دومین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره)، ۱۳/۳/۱۳۷۰)
ج – اهل خدمت به مردم
• نامزد انتخابات باید با قصد خدمت وارد شود. اگر با قصد قدرت طلبی و جمع کردن پول و مسائل گوناگون و انگیزه های ناسالم دیگر وارد شود، به کشور خدمت نمی کند. . (بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز ۱۹ دی ۱۹/۱۰/۱۳۹۰)

۳- محور سیاسی

الف - عدم وابستگی و تمایل به شرق و غرب
• همه با هم اشخاص متعهد مسْلم، کسانى که نه گرایش چپ دارند، نه گرایش راست دارند، انتخاب کنید (صحیفه امام، ج۱۲، ص ۱۸۵)
ب - پایبندی به وحدت و انسجام ملی
• نمایندگان محترم باید این یکپارچگى را قدر شناخته، همه ى کوشش و مجاهدت خود را صرف تحکیم و تعمیق آن کنند. همه ى گفته ها و مصوبه ها و نطق ها در مجلس باید در جهت همدلى بیشتر میان ملت باشد. هر حرکت و گفتار و نطقى در مجلس که به دودستگى و اختلاف یا تشویش اذهان مردم بینجامد، کارى برخالف طبیعت و جهت مجلس شوراى اسلامی است. (پیام به مناسبت افتتاح دوره ى پنجم مجلس شوراى اسلامی، ۱۱/۳/۱۳۷۵)
• هر گفتار و کردارى در مجلس که به فرسایش نظام و بر افروختن چالش هاى جناحى بینجامد؛ همبستگى ملى را سست و دشمن را به نفوذ در صفوف ملت و مسئولان امیدوار کند؛ مردم را از کارگشائى نمایندگان خود نومید و در راستگوئى آنان به تردید افکند؛ بى گمان در سمتى مخالف با وظیفه ى نمایندگى است. (پیام به مناسبت آغاز به کار هفتمین دورهى مجلس شوراى اسلامی، ۶/۳/۱۳۸۳)
پ - شجاعت
• نماینده مردم باید شجاع باشد و نترسد؛ شجاعت در مقابل دشمن، شجاعت در مقابل باطل، شجاعت در پذیرش حرف حق. (بیانات در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، ۲۴/۱۱/۱۳۸۲)
• مجلس باید مجلسی باشد که بتواند در مقابل زورگویی ها و زیاده خواهی ها و مرعوب کردن ها و تطمیع کردن های قدرتمندان جهانی بایستد و مصالح کشور و ملت را محاسبه کند و دنبال آن برود. (بیانات در دیدار کارگزاران حج ۲۶/۱۱/۱۳۷۸)
ت – بصیرت و بینش سیاسی
• نماینده مردم باید داراى فهم و درک سیاسى باشد و مسائل کشور را بفهمد؛ هم مسائل خارجى و توطئههاى دشمنان را و هم مسائل داخلى و نیازهاى مردم و اولویتهاى کشور را. (بیانات در خطبه هاى نماز جمعه تهران، ۷/۱/۱۳۷۱)
ث - حفظ عزت ملی
• نماینده ى مجلس، چون نماینده ى این ملت عزیز است، باید عزّت این ملت را حفظ کند.(بیانات در دیدار نمایندگان دوره ى پنجم مجلس شوراى اسلامی، ۸/۳/۱۳۷۴)
۴- محور عملکرد و تخصص

الف – کارآمدی
• مجرد اینکه این آدم یک آدم خوبى است خیلى، اول وقت نمازش را مى خواند و نماز شب مى خواند، این براى مجلس کفایت نمى کند. مجلس اشخاص سیاسى لازم دارد، اشخاص اقتصاددان لازم دارد، اشخاص سیاست‎مدار لازم دارد، اشخاص مطلع بر اوضاع جهان لازم دارد. (صحیفه امام، ج۱۸، ص ۲۸۴)
ب - دلسوزی
• نماینده اى که انتخاب مى شود، باید دلسوز مردم باشد، صادق باشد، صمیمى باشد و بخواهد براى مردم کار کند.
پ - تجربه داشتن
• آدمى باشد که حتّى المقدور باتجربه باشد. در این کارهاى بزرگ، تجربه خیلى مهم است. (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، ۱۳/۱۱/۱۳۷۸)
ت - برنامه داشتن، خوشنامی و جوانگرایی
• نماینده باید خدوم، امتحان داده، با کفایت، برنامه دار، خوشنام و جوانگرا باشد و به جوانان اعتقاد داشته باشد. (بیانات در اجتماع بزرگ مردم قزوین، ۲۵/۹/۱۳۸۲)
ث - اهتمام در قانونگذاری و نظارت
• چیزى که رکن اداره ى کشور است، عبارت است از وضع قوانین. اینکه نمایندگان، از همه ى گوشه و کنار کشور انتخاب مى شوند، به آن خاطر است که مصالح همه ى کشور در “قانون” متجلى شود (بیانات در دیدار نمایندگان دوره ى چهارم مجلس شوراى اسلامی، ۲۰/۳/۱۳۷۱)
ج- ساده لوح نبودن
• برخی از نمایندگان ساده لوح هستند که راه حل هاى خیالىِ اقتصادى یا سیاسى یا امنیتى اى که با آب و تاب تمام و با رنگ و لعاب گوناگون عرضه مى شود، آنها را از خود بى خود مى کند. نمایندگان می بایست به دنبال راه حلّ صحیح، راه حلّ مستقل، راه حلّ برخاسته از شرایط خاص این ملت و این کشور و راه حلّ ارائه شده از سوى اسلام باشند. (بیانات در دیدار کارگزاران حج، ۲۶/۱۱/۱۳۷۸)
چ – نگاه کلان ملی داشتن
• خطاست اگر نماینده اى بدون توجه به اقتضائات مالى و بودجه اى، بدون توجه به اولویت ها، بدون توجه به برنامه هایى که مجلس قاعدتاً باید آنها را تصویب کند سنگى بیندازد که “آقا، بیایید این کار را براى حوزه ى انتخابیه ى من بکنید.” (بیانات در دیدار نمایندگان دوره ى چهارم مجلس شوراى اسلامی، ۲۰/۳/۱۳۷۱)
• مصالح منطقه اى را بر مصالح کلى ترجیح ندهید. (بیانات در دیدار نمایندگان هفتمین دوره ى مجلس شوراى اسلامی، ۲۷/۳/۱۳۸۳)
ح - تصمیم گیری مستقل با استفاده از نظر کارشناسی
• وقتى که ما مى گوییم نمایندگان مجلس مستقل باشند، یعنى به تشخیص خودشان نگاه کنند. البته از کارشناسان باید مدد بگیرند.کارشناسان، هم در وزارتخانه ها و هم در دانشگاه ها و هم در خود مجلس هستند. (بیانات در دیدار با نمایندگان پنجمین دوره ى مجلس شوراى ۲۹/۳/۱۳۷۵)
خ- پرتلاش بودن
• تا آخرین روز نمایندگى، شما نماینده هستید. سال آخرِ نمایندگى، با سال اوّل هیچ فرقى ندارد. حالا ما وارد سال آخر مى شویم. جلسات سال آخر هم باید از همه جهت، مثل جلسات سال اوّل باشد. (بیانات در دیدار نمایندگان دوره ى پنجم مجلس شوراى اسلامی، ۸/۳/۱۳۷۴)
۵- محور اخلاقی و شئون نمایندگی
الف - رعایت اخلاق و آداب اسلامی در مباحث
• آقایان در یک محیط آرام مسائلى که دارند با آرامش بیان کنند. اختلافاتی که در دیدها دارند، در سلیقه ها دارند، این ها را با یک آرامش خاطر بیان کنند و حل و فصل کنند. در محیط آرام است که عقل ها مى توانند کار بکنند. (صحیفه امام، ج۱۴، ص ۳۶۶)
• انتقاد و استیضاح حق مجلس است اما برخورد با متخلف با آرامى و طرح مسائل اخلاقی بهتر رفع اختلاف می کند تا با الفاظ نیش دار و مقابله کردن با یکدیگر. (صحیفه امام، ج۱۸، ص ۴۳)
• از نمایندگان متوقع است که مراعات آداب اسلامی در محاورات بشود؛ که این امر آقایان را بهتر و آسانتر به حقیقت مى رساند و مجادلات با حال غضب و عصبانیت انسان را از واقع دور مى کند. (صحیفه امام، ج۱۸، ص ۴۶۶)
• گاهى بعضى نطق ها موجب تأسف بسیار و تأثر است؛ و چه بسا که اهانت به یک مسلمان و مؤمن را به حد اعلى مى کشاند و حیثیات انسانها را لکه دار مى کند؛ و گاهى ارقام و اقلام بسیار از گوشه و کنار اعم از صحیح و فاسد جمع آورى مى کند و با آبروى دولت و اشخاص، بلکه مجلس بازى مى کند. (صحیفه امام، ج۱۸، ص ۴۶۸و۴۶۹)
• رعایت تقوا و اخلاق و ادب اسلامی در گفتگوها و مباحثات، از جمله ى مسائل مهم و قابل توجه نمایندگان و مجلس محترم است. نمایندگان عزیز باید توجه کنند که هر کار و گفتار آنان، در جامعه منعکس مى شود و تأثیر سیاسى و اخالقى ویژه اى بر فضاى کشور مى گذارد. (پیام به مناسبت افتتاح چهارمین دوره ى مجلس شوراى اسلامی، ۷/۳/۱۳۷۱)
ب - التزام به حفظ شئون نمایندگی
• یک طورى نباشد که وقتى این محیط در منظر مردم واقع شد، مردم از اینکه این وکیل را انتخاب کرده اند پشیمان بشوند. (صحیفه امام، ج۱۴، ص ۳۷۹)
پ - حریص نبودن برای تصدی سمت نمایندگی
• میزان در نظر همه ارزش خدمت باشد، نه خداى نخواسته تحصیل مقام. (صحیفه امام، ج۱۸، ص ۳۷۷)
• ما به نمایندگى مردم در مجلس شوراى اسلامی، به عنوان یک مسئولیت، یک اداى وظیفه و یک صحنه ى کارآمد براى خدمت نگاه کنیم. اگر شوقى هم به نماینده شدن هست، به این خاطر باشد. (بیانات در دیدار نمایندگان دوره ى چهارم مجلس شوراى اسلامی، ۲۰/۳/۱۳۷۱)
ت - مردمی بودن
• مردمى بودن هم فقط این نیست که انسان هرگاهى یکبار به محل انتخابات سر بزند. نباید ما در جمهورى اسلامی کمک کنیم به ایجاد یک طبقه ى جدید، یک طبقه ى برخوردارِ اشرافىِ جدید. این کار انجام بگیرد. این هم با دستور و حکم و فرمان حاصل نمى شود، با دل، با ایمان، با انگیزه، شدنى است. (بیانات در اولین دیدار با نمایندگان مجلس هشتم، ۲۱/۳/۱۳۸۷)
ث - رعایت اخلاق تبلیغاتی و ندادن وعده های نشدنی
• وظیفه ى نماینده این نیست که وعده ى عمرانى و فلان پروژه، فلان کار را در منطقه ى انتخابى خود به مردم بدهد؛ این‎ها کار اجرائى است، کار دولت است. (بیانات در اجتماع بزرگ مردم یزد، ۱۲/۱۰/۱۳۸۶)
• در تبلیغاتشان ارزش‎هاى نظام را ندیده نگیرند؛ همدیگر را تخریب نکنند و از دادن آمارهاى سست بپرهیزند… وحدت ملى را خدشه دار نکنند. طورى نباشد که به خاطر جذب یک دسته یا یک گروه، حرفى بزنند که وحدت ملت خدشه دار شود. وعده هایى که معلوم است نمى توانند به آن ها عمل کنند، به مردم ندهند. آنچه که در چارچوب قانون اساسى است و امکانات مملکت از امکانِ آن حکایت مى کند، آن را به مردم بگویند … تبلیغات پُرخرج هم نکنند. (بیانات در خطبه هاى نماز جمعه تهران، ۲۸/۲/۱۳۸۰)

http://www.leader.ir منبع

 نظر دهید »

فرارسيدن ايام فاطميه تسليت باد

02 اسفند 1394 توسط الزهرا خلخال

فاطميه قصه گوي رنجهاست
فاطميه تفسير سوز مرتضي ست
فاطميه شعر داغ لاله است
قصه ي زهراي 18 ساله ست
فاطميه شرح ديوار و در است
دفتر در مقام سخت زينب پرور است
.
بی تو با شمع علی تا به سحر می سوزد
شمع می میرد و او بار دگر می سوزد
یک نفر مثل درختان سپیدار بلند
در خیالش همه شب بین دو در می سوزد . . .

.
در ظلمت شب شهاب را می شستند
آیینه افتاب را می شستند
در چشمه خون چکان چشمان علی
پیمانه نور ناب را می شستند . . .

.
جاهلان خیال بافتند / فرق شیعه را شکافتند
زخم شیعه را نمک زدند / قفل بر در فدک زدند
تاب دیدنت نداشتند / داغ بر دلت گذاشتند
تیر و قلب عاشق آه آه / سیلی و شقایق آه آه
.

 نظر دهید »

میلاد حضرت زینب (س) و روز پرستار مبارکباد

24 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

شب میلاد دختر زهراست/ هر کجا بنگری شعف برپاست
خانه مصطفی شده گلشن/ دیده مرتضی شده روشن
مونس و یار مجتبی آمد/ حامی شاه کربلا آمد

 نظر دهید »

حضور پرشور کادر، اساتید و طلاب حوزه علمیه الزهراء(س) شهرستان خلخال در راهپیمایی 22 بهمن

23 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

 

 نظر دهید »

22 بهمن منتظرتان هستیم

20 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

 


آنروزها که دشمن به جانمان حمله کرد، شهدا ما را شرمنده خود کردند.
نکند این روزها که دشمن به نانمان حمله کرده است؛ شرمنده شهدا شویم…
وعده ما راهپیمایی 22 بهمن

 

 

 نظر دهید »

آثار معجز آسا و سند زیارت عاشورا

19 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

آثار معجز آسا و سند زیارت عاشورا

1 ـ در زمان مرحوم آیت الله میرزای شیرازی بزرگ در کشور عراق مرض وبا شیوع پیدا کرد و به قدری شدید بود که جنازه قربانیان در کنار خیابان ها رها شده بود و کسی نبود که آن ها را جمع کند ، کسانی هم که امکانات داشتند و می توانستند فرار می کردند ، در همان ایّام روزی در مجلس درس مرحوم آیت الله میرزای شیرازی که در شهر سامرا بود ، شاگردان گفتند که ” آقا وبا به این جا نیز رسیده و سرایت کرده ، چه کنیم ؟ “مرحوم میرزا در مجلس که بزرگان و شارگردانش نشسته بودند فرمود : « من حکم می کنم که از همین امروز همه ، زن و مرد ، کوچک و بزرگ زیارت عاشورا را با 100 لعن و 100 سلام شروع کنید به خواندن تا خداوند این مرض را برطرف نماید . »این خبر یه سرعت در عراق منتشر شد و نقل کرده اند که 3 روز بیشتر طول نکشید که دیگر کسی از شیعیان به مرض وبا از دنیا نرفت و این بیماری به صورت کامل برطرف شد .

2 ـ در عهد زعامت مرحوم آيه‏اللّه‏ حاج سيّد محمّد حجّت كوهكمرى قحطى و گرانى سختى پديد آمد ، آن مرحوم چهل نفر از طلاّب مهذّب و متديّن را دستور داد كه به مسجد جمكران مشرّف شوند و در پشت‏بام مسجد به صورت دسته‏جمعى زيارت عاشورا را با صد سلام و صد لعن و دعاى علقمه بخوانند ، آنگاه به حضرت موسى بن جعفر ، حضرت ابوالفضل و حضرت على‏اصغر عليهم‏السلام متوسّل شوند ، رفع گرانى و نزول باران را از خداوند بخواهند . چهل تن از طلبه فاضل و متديّن به امر مرجعيّت اعلاى تشيّع به ميعادگاه عاشقان شرفياب شدند ، زيارت عاشورا را طبق دستور آن مرجع آگاه انجام دادند ، مسجد جمكران را به قصد قم ترك كردند . هنوز به دهِ جمكران نرسيده بودند كه باران رحمت سيل‏آسا فروريخت و طلاّب ناچار شدند كه لباسهاى خود را درآورند ، كفشهاى خود را به دست بگيرند و از ميان سيلابها عبور كنند
.
3 ـ داستان همسرِ صالحه استاد « اشرف حدّاد » را همه شنيده‏ايد كه به زيارت عاشورا مداومت داشت ، در شب اوّل رحلتش سه بار امام حسين عليه‏السلام به ديدارش تشريف‏فرما شدند و در بار سوّم امر فرمودند كه عذاب را از اهل آن قبرستان بردارند .

4 ـ سيّد احمد رشتى هنگامى كه از قافله عقب ماند و از زندگى دست شست ، توسّل فراوان نمود ، سرانجام به محضر كعبه دلها تشرّف يافت ، حجّت خدا بعد از فرمان نماز شب و جامعه كبيره فرمود : « شما چرا عاشورا نمى‏خوانيد ؟ عاشورا ، عاشورا ، عاشورا » .

5 ـ مرحوم ميرزا ابراهيم محلاّتى ، عموى مرحوم آيه‏اللّه‏ حاج شيخ بهاءالدّين محلاّتى ، در شب 24 صفر 1336 ه . در شيراز رحلت كرد . در همان شب مرحوم شيخ مشكور در نجف‏اشرف حضرت عزرائيل عليه‏السلامرا رؤيا كرد . از او پرسيد : از كجا تشريف مى‏آوريد ؟ فرمود : از شيراز ، از قبض روح ميرزا ابراهيم محلاّتى مى‏آيم . از وضع آن مرحوم در عالم برزخ پرسيد ، فرمود : در بهترين حالت است ، خداوند هزار فرشته موكّل فرموده ، كه از او اطاعت كنند . پرسيد : از كجا ايشان به اين مقام رسيده ؟ فرمود : او سى سال تمام بر زيارت عاشورا مداومت داشت . شيخ مشكور خوابش را به ميرزا محمّدتقى شيرازى نقل كرد ، او به شدّت گريه نمود ، گفته شد : خواب است ، فرمود : بلى ، وليكن خوابِ شيخ مشكور است . فرداى آن روز تلگرافى از شيراز رسيد و صادقه بودن رؤياى شيخ مشكور بر همگان ثابت شد .

6 ـ مرحوم شيخ صدرا بادكوبه‏اى كه بر زيارت عاشورا مداومت داشت ، در 11 شعبان 1392 ه . درگذشت ، پس از 23 سال هنگامى كه قبر شريفش در موقع تخريب وادى‏السلام توسّط رژيم عفلقى شكافته شد ، پيكر پاكش تر و تازه پديدار گرديد .

7 ـ مرحوم حاج شيخ حسن فريد كه داستان سامرّا را از مرحوم حايرى شنيده بود ، به گرفتارى سختى مبتلا مى‏شود ، از روز اوّل محرّم به زيارت عاشورا شروع مى‏كند ، روز هشتم از بركت آن زيارت به صورت خارق‏العاده‏اى مشكلش حل مى‏شود.

8 ـ بانويى كه تا بيست سال بعد از ازدواج اولاد دار نمى‏شد ، با مداومت بر زيارت عاشورا ـ به مدّت چهل روز ـ صاحب فرزند شد .

9 ـ مرحوم آقانجفى اصفهانى مى‏نويسد : دو چلّه زيارت عاشورا جهت مطالب مشروعه خواندم و نتيجه گرفتم .

10 ـ مرحوم حاج شيخ عبدالنّبى عراقى كه كتاب ارزشمندى در كيفيّت مداومت بر زيارت عاشورا نوشته ، انگيزه نگارش اين كتاب را برآورده شدن حاجتى به بركت زيارت عاشورا معرّفى مى‏كند كه به نظر ايشان محال عادى بوده است .

سند زيارت مقدس عاشورا

آنچه از متن زيارت عاشورا و دعاى علقمه تقديم گرديد ، بر اساس نقل شيخ طوسى در كتاب « مصباح المتهجّد » از محمّد بن خالد طيالسى ، از سيف بن عميره ، از صفوان بن مهران ، از امام صادق عليه‏السلام و از علقمة بن محمّد حضرمى از امام‏باقر عليه‏السلاممى‏باشد .[1] جمعى از بزرگان در مورد اثبات صحّت اين سند به تفصيل سخن گفته‏اند كه فقط اشاره مى‏كنيم :
1 . مرحوم حاج ميرزا ابوالفضل تهرانى ، متوفاى 1316 ق . كه به تفصيل در اين رابطه سخن گفته است .[2]
2 . آية اللّه‏ حاج شيخ نصراللّه‏ شبسترى قدس‏سرهكه در حدود 50 صفحه پيرامون سند آن بحث كرده است .[3]

3 . آية اللّه‏ حاج سيد موسى شبيرى زنجانى ، از مراجع تقليد كه در پاسخ استفتايى به تاريخ 28 / ع 1 / 1428 ق . به خط شريف خود به تفصيل بحث كرده و اثبات كرده كه كه طريق شيخ طوسى به كتاب محمّد بن خالد طيالسى صحيح ، مورد وثوق و همگى از بزرگان اماميه و مورد اعتماد هستند ، و سند در نهايت اعتبار است .[4]

همسو با قرآن

برخى از روشن‏فكر نماها در مورد زيارت عاشورا از نظر محتوا ترديد كرده گفته‏اند : در زيارت عاشورا افرادى به نام و افرادى به وصف لعن شده‏اند ، در حالى كه پيشوايان ما اهل لعن نبودند ! ! در پاسخ بايد گفت :آيا پيشوايان ما راهى به جز راه قرآن مى‏پيمودند ؟ آيا قرآن كريم افرادى را به اسم و افرادى را به وصف لعن نكرده است ؟ در قرآن كريم 37 بار واژه لعن به خدا نسبت داده شده ، به افراد و گروه‏هايى چون : ابليس ، كافران ، دروغگويان و ستمگران لعن شده است .[5] در موردى به حضرت داود و حضرت عيسى[6] و در مواردى به فرشتگان و ديگران نسبت داده شده است .[7]

همسو با سنّت

بر اساس روايات معتبر كه در كتب اهل سنّت به سند صحيح رسيده ، پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم افرادى را به نام و افرادى را به وصف لعن كرده ، كه از آن جمله است :
1 . حكم بن ابى‏العاص ، كه پيامبر او را و نسلش را لعن كرد .[8]
2 . ابوسفيان ، كه معاويه دستش را گرفته از مسجد بيرون برد ، پيامبر اكرم فرمود : خداوند پيرو و پيشرو را لعنت كند .[9]
3. معاويه ، كه ابوذر به وى گفت : از پيامبر شنيدم كه ترا لعن كرد .[10]
4 . مروان بن حكم ، كه عايشه گفت : از پيامبر شنيدم كه فرمود : منظور از « شجره ملعونه » در قران : پدرت حكم و پدر بزرگت : ابوالعاص مى‏باشد .[11] پس محتواى زيارت عاشورا كه لعن به ستمگران ، خاندان ابوسفيان ، خاندان مروان ، خاندان زياد و ديگر ستمگران مى‏باشد ، دقيقاً با قرآن كريم و سيره پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم منطبق مى‏باشد .

[1] . شيخ طوسى ، مصباح المتهجّد ، ص 777 .
[2] . تهرانى ، شفاء الصّدور فى شرح زيارة العاشور .
[3] . شبسترى ، اللّؤلؤ النّضيد ، ص 23 ـ 71 .
[4] . استفتاء شماره : 4383 ، تاريخ ورود به دفتر 30 / 1 / 86 .
[5] . سوره ص ، آيه 78 ؛ سوره احزاب ، آيه 64 ؛ سوره نور ، آيه 7 ؛ سوره هود ، آيه 18 .
[6] . سوره مائده ، آيه 78 .
[7] . سوره آل‏عمران ، آيه 87 .
[8] . حاكم ، مستدرك صحيحين ، ج 4 ، ص 481 .
[9] . ابن ابى الحديد ، شرح نهج‏البلاغه ، ج 3 ، ص 79 .
[10] . احمد حنبل ، المسند ، ج 4 ، ص 421 .
[11] . سيوطى ، الدّر المنثور ، ج 4 ، ص 191 .

 

 نظر دهید »

سفارش آیت الله بهجت درباره زیارت عاشورا

19 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

آیت الله بهجت در پاسخ به سوالی ضمن تصریح به جایگاه زیارت عاشورا به حکایتی از حالت کشفی که برای یکی از بزرگان در اثر زیارت عاشورا ایجاد شده است اشاره کرده اند.

توصیه آیت الله بهجت به زیارت عاشورا
از آیت الله بهجت پرسیدند: داستان ها و قضایایى از کسانى که پیوسته زیارت عاشورا مى خواندند و به این صورت، متوسل مى شدند، گردآورى و چاپ شده است. نظر حضرت عالى در این باره چیست؟

ایشان پاسخ داده اند که: متن زیارت عاشورا، بر عظمت آن گواه است؛ خصوصا با ملاحظه آنچه در سند زیارت رسیده است که حضرت صادق (علیه السلام) به صفوان مى فرماید: این زیارت و دعا را بخوان و بر آن مواظبت کن. به درستى که من چند چیز را بر خواننده آن تضمین مى کنم: ۱. زیارتش قبول شود. ۲. سعى و کوشش وى مشکور باشد ۳. حاجات او هرچه باشد، برآورده شود و ناامید از درگاه خدا برنگردد.

اى صفوان! این زیارت را با این ضمان، از پدرم یافتم و پدرم از پدرش…تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت امیر نیز از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل و او هم از خداى متعال نقل می کند و هرکدام این زیارت را با این ضمان، تضمین کرده اند و خداوند به ذات اقدس خود قسم یاد نموده که: هرکس این زیارت و دعا را بخواند، دعا و زیارت وى را بپذیرم و خواسته اش هر چه باشد، برآورده سازم.
و از سند او استفاده مى شود که زیارت عاشورا از احادیث قدسى است و همین مطالب، سبب شده است که علماى بزرگ ما و استادان ما - با آن همه مشغولیت هاى علمى و مراجعاتى که داشتند - به خواندن آن مقید بودند تا جایى که استاد ما، مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى، از خداوند خواسته بودند که در آخر عمرشان، زیارت عاشورا را بخوانند و سپس قبض ‍ روح شوند و دعایشان هم مستجاب شد و پس از پایان این زیارت، درگذشتند.

تقید شیخ صدرا بادکوبه ای به زیارت عاشورا
شیخ صدرا بادکوبه اى با تبحرش در علوم عقلى و نقلى، آنچنان مقید به زیارت عاشورا بود که به هیچ عنوان، آن را ترک نکرد و کسى باورش ‍ نمى آمد که ایشان، این چنین پاى بند به عبادات و زیارت عاشورا باشد.
یکى از بزرگان هم نقل مى کردند روزى به قبرستان وادى السلام رفتم، در مقام حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف) دیدم پیرمردى نورانى، مشغول زیارت عاشورا است و از حالات او معلوم شد که زائر است. نزدیک او رفتم ؛ حالت کشف براى من نمودار شد و حرم امام حسین (علیه السلام) و زائران آن حضرت را که مشغول رفت و آمد و زیارت بودند، مشاهده کردم! (شرح زیارت عاشوراء و داستان هاى شگفت آن: ۳۳-۳۶.)

سبب آستان بوسی اهل بیت (ع) از سوی شیخ انصاری
مسلمانان در شان اهل بیت (علیه السلام) در غایت اختلاف اند، چنان که در مورد قرآن نیز چنین هستند. برخى آن قدر ضعیف هستند که در بوسیدن ضریح آن ها شک و اعتراض دارند.
آقایى ظاهرا به مرحوم شیخ انصارى که حرم یا ضریح را بوسید، اعتراض ‍ کرد که آقا شما هم؟! برعکس مرحوم دربندى به ایشان گفت: آقا کار شما براى مردم حجت است، وقتى به حرم مى روى، ضریح حرم حضرت ابوالفضل (علیه السلام) را ببوس. شیخ در جواب فرمود: عتبه درب را مى بوسم که گرد و خاک پاى زوار است! در یکى از زیارت حضرت سید الشهداء (علیه السلام) آمده است:
ثم قبل الضریح من اءربع جوانبه. بحار الانوار ۹۸: ۳۳۶؛ اقبال الاعمال: ۷۱۲.
منبع: آینه حقیقت امام حسین علیه السلام در کلام آیت الله بهجت - رحمتى

 نظر دهید »

آثار و بركات زيارت عاشورا

19 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

 آثار و بركات زيارت عاشورا

تعليم زيارت عاشورا
علقمه بن محمد حضر مى گويد: به امام باقر عليه السلام گفتم : به من دعايى تعليم بده كه با آن دعا در اين روز (عاشور) هنگامى كه زيارت مى كنم او را (امام حسين عليه السلام ) بخوانم . و دعايى تعليم بده كه با آن دعا، هنگامى كه او را از نزديك يا هنگامى كه از خانه ام و از راه دور (و به قصد زيارت بدان سو) اشاره مى كنم ، بخوانم . حضرت فرمود: اى علقمه پس از آن كه به آن حضرت با سلام اشاره كردى ، دو ركعت نماز بخوان و پس از آن اين قول (متن زيارت ) را مى خوانى . پس هنگامى كه اين زيارت را خواندى در حقيقت او را به چيزى خواندى كه هركس از ملايكه كه بخواهند او را زيارت كند به آن مى خواند. و خداوند براى تو هزار هزار سيئه محو مى كند، تو را هزار هزار درجه بالا مى برد. جزو كسانى مى باشى كه در ركاب حضرت به شهادت رسيدند، حتى در درجات آنها هم شريك مى شوى و براى تو ثواب هر پيامبر و رسولى و هر كس كه حسين عليه السلام را از زمان شهادتش تا به حال زيارت كرده ، را مى نويسند. مى گويى : ((السلام عليك يا ابا عبدالله …. پس از نقل زيارت مى فرمايد: يا علقمة ان استطعت اءن تزوره فى كل يوم بهذه الزيارة من دهرك فافعل . فلك ثواب جميع ذلك ان شاء الله : اى علقمه ! اگر توانستى هر روز از عمرت آن حضرت را با اين زيارت ، زيارت كنى ، اين كار را انجام بده ، پس براى تو ثواب تمام اين زيارت است )).
سفارش امام صادق عليه السلام
امام صادق عليه السلام به صفوان مى فرمايند:
زيارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت كن ، به درستى كه من چند چيز را براى خواننده آن تضمين مى كنم .
1- زيارتش قبول شود.
2- سعى و كوشش او مشكور باشد.
3- حاجات او هر چه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نااميد از درگاه خدا برنگردد….
بعد فرمود: اى صفوان ! هرگاه حاجتى براى تو به سوى خداوند متعال روى داد. پس به وسيله اين زيارت به سوى آن حضرت توجه كن از هر جا و مكانى كه هستى و اين دعا را بخوان و حاجتت را از پروردگار خود بخواه كه برآورده مى شود و خداوند وعده خود را خلاف نخواهد كرد.
آرى ، هر كس حاجت بزرگى داشته باشد حوايج و خواسته هايش با چهل روز خواندن زيارت عاشورا برآورده مى شود. تجربه گواه هر عارف و عامى است كه ما در اين جا نمونه هايى از حكايات را خواهيم آورد.
سيره شيخ مرتضى انصارى (رحمة الله عليه (
در شرح احوال مرحوم شيخ مرتضى ، نواده شيخ انصارى آورده اند كه ؛
((از جمله عاداتش خواندن زيارت عاشورا بوده كه در هر روز، دو بار صبح و عصر آن را مى خواند و بر آن بسيار مواظبت مى نمود. بعد از وفاتش كسى او را در خواب ديد و از احوالش پرسش كرد؛ در جواب سه مرتبه فرمود: ((عاشورا، عاشورا، عاشورا،))
سيره ميرزاى قمى
اين مرد بزرگ ، هرگز نماز شب و زيارت عاشورا و نماز جماعت را ترك نكرد، و هرگاه به مسجد نمى رفت ، در منزل با زن و فرزند خود نماز جماعت مى خواند. بسيار با انصاف بود و با افراد مستمند مواسات مى ورزيد. و در اصلاح امور مسلمان ها، اهتمامى عجيب داشت . حاكم دهكده خوانسار دستور داد مخصوص وى ، يك مسجد جامع ساختند كه هميشه نماز جمعه و جماعتش در آن مسجد برپا مى شد.
سيره شهيد قدوسى
شهيد آيت الله قدوسى (رحمة الله عليه ) به خاندان عصمت و طهارت عشق مى ورزيد، به زيارت جامعه و عاشورا، و توسل به خاندان پيغمبر و شركت در جلسات روضه و سوگوارى حضرت سيد الشهداء مقيد بود.
مرحوم قدوسى مى فرمود: علامه طباطبايى ، به اين معنا تاكيد دارد و در ايام محرم و صفر، زيارت عاشورايش ترك نمى شود و به زيارت جامعه اهتمام دارد.
دريافت علوم خاص
يكى از دوستان مرحوم قدوسى مى نويسد:
… ظاهرا ايشان نسبت به ((زيارت عاشور)) مواظبت داشت . چون ، موقعى كه دادستان كل بود، من در خواب ديدم كه بر اثر خواندن زيارت عاشورا، به ايشان علوم خاصى داده شده ، وقتى به ايشان عرض كردم ، متاءثر شد و گفت : مدتى است توفيق پيدا نكرده ام . و اين بر اثر كثرت كارشان در دادستانى بود، و آن كارها را ولى مى دانست ؛ از اين رو بود كه فرمود:
مدتى است كه به خواندن زيارت عاشورا، موفق نشده ام .
سيره ميرزاى محلاتى
مرحوم ميرزاى محلاتى سى سال آخر عمرش ، زيارت عاشورا را ترك نكرد و هر روز كه به سبب بيمارى يا امرى ديگر نمى توانست بخواند، نايب مى گرفت .
رفع بيمارى و بلا
شهيد دستغيب مى نويسد: از مرحوم آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى نقل شده است : اوقاتى كه در سامراء مشغول تحصيل علوم دينى بودم ، اهالى سامراء به بيمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اى مى مردند.
روزى در منزل استادم مرحوم سيد محمد فشاركى ، عده اى از اهل علم جمع بودند، ناگاه مرحوم آقاى ميرزا محمد تقى شيرازى تشريف آوردند و صحبت از بيمارى وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم ميرزا فرمود: اگر من حكمى بكنم آيا لازم است انجام شود يا نه ؟
همه اهل مجلس پاسخ دادند بلى . فرمود: من حكم مى كنم كه شيعيان ساكن سامراء از امروز تا ده روز، همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند، و ثواب آن را به روح نرجس خاتون ، والده ماجده حضرت حجة ابن الحسن عليه السلام هديه نمايند تا اين بلا از آنان دور شود. اهل مجلس اين حكم را به تمام شيعيان رساندند و همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شدند.
از فرداى آن روز تلف شدن شيعه موقوف شد و همه روزه ، تنها عده اى از سنى ها مى مردند به طورى كه بر همه آشكار گرديد. برخى از سنى ها از آشنايان شيعه خود پرسيدند؛ سبب اين كه ديگر از شما كسى تلف نمى شود چيست ؟ به آنها گفته بودند زيارت عاشورا. آنها هم مشغول شدند و بلا از آنها هم بر طرف گرديد.
در منزل ميرزاى شيرازى در كربلا ايام عاشورا، روضه خوانى بود و روز عاشورا به اتفاق طلاب و علما به حرم حضرت سيد الشهدا و حضرت اباالفضل مى رفتند و عزادارى مى نمودند. عادت ميرزا اين بود كه هر روز در غرفه خود، زيارت عاشورا مى خواند، سپس پايين مى آمد و در مجلس عزا شركت مى كرد. يكى از بزرگان مى گويد: روزى خودم حاضر بودم كه پيش از وقت پايين آمدن ، ناگاه ميرزا با حالت غير عادى و پريشان و نالان از پله هاى غرفه به زير آمد و داخل مجلس شد و فرمود: امروز بايد از مصيبت عطش ‍ حضرت سيد الشهدا بگوييد و عزادارى كنيد. تمام اهل مجلس منقلب شدند و بعضى بيهوش شدند. سپس با همان حالت به اتفاق ميرزا به صحن و حرم مقدس مشرف شديم ، گويا ميرزا به اين تذكر مامور شده بود.
مداومت به خواندن زيارت عاشورا
يكى از بزرگان مى فرمود: مرحوم آيه الله حاج آقا حسين خادمى و حاج شيخ عباس قمى و حاج شيخ عبدالجواد مداحيان روضه خوان امام حسين را در خواب ديدم كه در غرفه هاى بهشتى دور يكديگر جمع بودند. از آية الله خادمى احوالپرسى كردم و گفتم :
با هم بودن شما يك آية الله و آقاى حاج شيخ عباس قمى يك محدث و حاج شيخ عبدالجواد روضه خوان امام حسين عليه السلام چه مناسبتى دارد كه با يكديگر يك جا قرار گرفته ايد؟
جواب دادند: ما همگى مداومت به زيارت عاشورا داشتيم و در مقدار خواندن زيارت عاشورا مثل هم بوديم .
توسعه رزق و روزى
عالم جليل و زاهد مسلم حاج آقاى شيخ عبدالجواد حايرى مازندانى فرمود:
روزى كسى آمد خدمت خلد مكان شيخ الطائفه زين العابدين مازندرانى (رحمة الله عليه ) شكايت از تنگى معاش خود كرده ، شيخ به او فرمود: برو حرم حضرت ابا عبدالله عليه السلام زيارت عاشورا بخوان رزق و روزى به تو خواهد رسيد اگر نرسيد بيا نزد من ، من خواهم داد.
آن بنده خدا رفت . بعد از زمانى آمد خدمت آقا، آقا فرمود: چه كار كردى ؟ گفت : در حرم مشغول خواندن زيارت عاشورا بودم كسى آمد و وجهى به من داد و در توسعه قرار گرفتم .
بهترين عمل براى سفر آخرت
مرحوم آية الله سيد محمد حسين شيرازى نوه مرحوم آية الله العظمى ميرزاى شيرازى بزرگ بعد از وارد شدن به ايران و مسدود شدن راه عراق در اثر جنگ جهانى دوم به اينجا آمد و براى خانواده اش كه در نجف بودند، فوق العاده ناراحت مى شود مراجعه مى كند به كسى كه ارتباط با ارواح بر قرار مى كرده - نه به وسيله هيپنوتيزم … دو سوال مى كند مطابق با واقع جواب مى آيد، علاقمند مى شود، سوال سوم مى كند: بهترين عمل براى سفر آخرت چيست ؟ بعد از موعظه ها چنين جواب مى آيد بهترين عمل براى سفر آخرت زيارت عاشورا است . بدين جهت مرحوم آية الله سيد محمد حسين شيرازى تا آخر عمر ملتزم و مداوم به زيارت عاشورا بود.
رفع گرفتارى
يكى از علما و حجج اسلام و از ذريه رسول الله صلى الله عليه و آله در يادداشتهاى خود چنين فرموده بود: شبى از طريقى به من الهام شد كه مبلغ چهل و پنج هزار تومان بر درب مغازه يكى از بندگان خدا كه مرد محترمى از اهل اصفهان است (و نخواسته اسمش گفته شود) صبح متحير بودم چه كنم ، آيا آنچه فهميديم صحيح است يا نه و نمى دانستم چقدر پول دارم ؟ وقتى مراجعه كردم ديدم موجودى من چهل و پنج هزار تومان است ، اول وقت رفتم درب مغازه آن آقا كه از محترمين آن شهر بود، ديدم دو نفر درب مغازه او ايستاده اند، به آن آقا گفتم : من با شما كارى دارم ، مى خواهم با هم برويم جايى و برگرديم .
گفت : بسيار خوب . من ايشان را بردم مسجدالنبى واقع در خيابان جى ، آنجا عمله و بنا كار مى كردند، لب ايوان طرف قبله نشستيم .
من به ايشان گفتم : من مامور هستم گرفتارى شما را اصلاح كنم ، مشكلى دارى بگو، هر چه اصرار كردم نگفت ، بالاخره آن مبلغ را به ايشان دادم ولى نگفتم چقدر است . ايشان بى اختيار به گريه افتاد و گفت :
من چهل و پنج هزار تومان قرض داشتم ، چهل زيارت عاشورا نذر كردم بخوانم و امروز بعد از اذان آخر آن را خواندم و از آقا ابى عبدالله الحسين عليه السلام خواستم رفع گرفتاريم شود كه بحمد الله گره باز گرديد.
شفاى بيمار
يكى از فاميلهاى نزديك آقا سيد زين العابدين ابرقويى سخت دچار دل درد مى شود تا حدى كه خون از گلوى او بيرون مى آيد، دكترها مايوس شده و دستور حركت به تهران و عمل جراحى را خبر دادند، خبر را به آقا سيد زين العابدين رساندند و درخواست دعا و توسل نمودند، ايشان به فرزندان خود دستور دادند وضو بگيرند و در ميان آفتاب مشغول مى شوند، پس از ساعتى ناگهان از اطاق خود بيرون آمده و گفتند:
شفا حاصل شد، برخيزيد و مژده دهيد به مادرتان كه خداوند برادرت را شفا داد.
يكى از علماى اصفهان كه از ملازمين ايشان بودند گفتند:
آقاى سيد زين العابدين ختم زيارت عاشورا برداشته بودند براى كمالات نفسانى و رسيدن به درجه يقين ، بدين جهت آن حالات براى ايشان پيدا شده بود. شرح حال سيد زين العابدين ابرقويى طباطبايى مولف كتاب ولاية المتقين .

منبع : سايت غدير

 

 نظر دهید »

چه کنیم نماز صبح قضا نشود

17 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

چه کنیم نماز صبح قضا نشود+پاسخ آیت‌الله بهجت

شیخ ‏نخودکی در وصیت خود به فرزندش می‌گوید: اگر آدمی چهل روز به ریاضت و عبادت بپردازد، ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی‌ارزش خواهد شد.

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، مرحوم کلینى و شیخ طوسى و طبرسى از زهرى نقل کرده‌اند که گفت: مدت طولانی در طلب حضرت مهدى(عج) بودم و در این راه اموال فراوانى در راه خدا خرج کردم، اما به هدف نرسیدم،‌ تا اینکه به خدمت محمد بن عثمان یکی از نواب خاص اربعه رسیدم و مدتى در محضر او بودم، روزى از او به التماس خواستم که مرا خدمت امام زمان(عج) ببرد. محمد بن عثمان پاسخ منفى داد، ولى در مقابل تضرع بسیار من، سرانجام لطف کرد و فرمود: فردا اول وقت بیا، فردا صبح نزد وى رفتم، دیدم جوانى که در زیبایى و خوشبویى از همه کس بهتر و لباس تجار بر تن داشت؛ با وى است و چیزى در آستین دارد.

وقتى نظرم به او افتاد، نزدیک محمد بن عثمان رفتم، ولى او به من اشاره کرد که به طرف آن جوان برگردم، من هم به‌ طرف جوان برگشتم و سؤالاتى از وى کرددم و هر چه می‌خواستم به من جواب داد، آنگاه رفت که داخل خانه شود و آن خانه، چندان مورد نظر نبود.

محمد بن عثمان به من گفت: اگر می‌خواهى چیزى بپرسى بپرس که دیگر بعد از این او را نمی‌بینى. من هم به دنبال او رفتم که سؤالاتى بپرسم، ولى او گوش نداد و داخل خانه شد و جز این دو جمله نفرمود: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْعِشَاءَ إِلَى أَنْ تَشْتَبِکَ النُّجُومُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْغَدَاةَ إِلَى أَنْ تَنْقَضِیَ النُّجُوم»؛(1) ‏از رحمت خدا به دور است، ‏از رحمت خدا به دور است، کسى که نماز مغرب را بقدرى به تأخیر بیندازد تا ستاره‌ها نمایان شوند، ‏از رحمت خدا به دور است‏ از رحمت خدا به دور است کسی که نماز صبح را چندان به تأخیر بیندازد تا ستاره‌ها دیده نشوند.

نماز صبح نسبت به دیگر نمازهای یومیه نقش بسزایی در تقویت بعد معنوی انسان دارد. همچنین به لحاظ ارزش زمانی و تأثیرگذاری آن در استجابت دعا جایگاه ویژه‌ای دارد. شاید برخورداری از شرایط ویژه از بعد زمان فلق و صبح صادق آن را با اهمیت‌تر کرده است.

حجت‌الاسلام حسن هرمز از کارشناسان مرکز تخصصی نماز درباره اهمیت نماز صبح این طور می‌نویسد:

در واقع نماز صبح، پیروزی نفس رحمانی بر هوی و هوس شیطانی است. زمانی که شیطان در تلاش است تا مانع بیدار شدن انسان مؤمن، برای اقامه نماز شده و همواره او را دعوت می‌کند تا در خواب ناز بماند، ازاین‌رو نماز صبح شرایط سخت‌تری برای مبارزه با شیطان داشته و پیروزی در این میدان، لذت و حلاوت بی‌شماری دارد و در نتیجه ثواب اخروی و سودمندی بیشتری بر آن مترتب است

اما برخی دلایل اهمیت نماز صبح عبارتند از:

مشهود ملائکه بودن

قرآن کریم دراین‌باره می‌فرماید: «إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُودا»(2)؛ همانا قرآن فجر(نماز صبح‏)، مشهود فرشتگان شب و روز است! قرآن به معنى چیزى است که قرائت مى‌‏شود و قرآن فجر روى هم رفته اشاره به نماز فجر است.(3) آیه فوق مى‌‏گوید: «إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً» نماز صبح مورد مشاهده است، اکنون این سؤال پیش مى‏‌آید که مشاهده چه کسانى؟

روایاتى که در تفسیر این آیه به ما رسیده(4) مى‌‏گوید: نماز صبح مشهود ملائکه شب و روز است، زیرا در آغاز صبح فرشتگان شب که مراقب بندگان خدایند جاى خود را به فرشتگان روز مى‌‏دهند و چون نماز صبح در همان آغاز طلوع انجام مى‌‏گیرد هر دو گروه آن را مشاهده کرده و بر آن گواهى مى‏‌دهند.

در روایت دیگر امام صادق(ع) در پاسخ اسحاق بن عمار می‌فرمایند: «فَإِذَا صَلَّى الْعَبْدُ الصُّبْحَ مَعَ طُلُوعِ الْفَجْرِ أُثْبِتَتْ لَهُ مَرَّتَیْنِ أَثْبَتَهَا مَلَائِکَةُ اللَّیْلِ وَ مَلَائِکَةُ النَّهَارِ»(5)؛ وقتی بنده‌ای نماز صبح را هنگام طلوع فجر بخواند دو بار برای او نوشته می‌شود، هم ملائکه لیل آن را ثبت می‌کنند و هم ملائکه نهار.

بنابراین اگر انسان توجه کند که نماز صبح چنین عظمت و خصوصیتی دارد، هرگز به خود اجازه نخواهد داد که نماز صبح او قضا شود و اگر انجام نماز صبح از زمان طلوع فجر بگذرد و یک ساعت یا نیم ساعت بعد از طلوع فجر خوانده شود، دیگر این اثر و این خصوصیت را نخواهد داشت. اگر کسی می‌خواهد نمازش مورد شهادت و نظر ملائکه لیل و نهار باشد، باید آن‌ را اول طلوع فجر که هنگام صعود و عروج ملائکه شب به آسمان و وقت نزول ملائکة نهار بر زمین است بخواند تا این دو گروه از فرشتگان نماز او را ثبت کنند، برادران و خواهران ایمانی حتماً نسبت به نماز صبحشان مقید باشند و در آن سهل‌انگاری نکنند. بدانند آثار بزرگ و برکات فراوانی در نماز اول وقت صبح وجود دارد.

در زمان حیات آیت‌الله فاضل لنکرانی، پیرمردی از کشور آذربایجان خدمت ایشان آمده بود، نکته‌ای را گفت که واقعاً جای تعجب داشت و به حال‌ او باید غبطه خورد. آن پیرمرد گفت در تمام دوران کمونیستی یک بار نماز صبح او قضا نشده است، این چه لذتی دارد، فردی که 70 ـ 80 سال عمر کرده وقتی به گذشته خود نگاه می‌کند و می‌خواهد به اعمالش نمره بدهد، به نماز خود می‌نگرد می‌بیند، الحمدلله هیچ یک از نمازهایش قضا نشده و اگر همین لحظه از دنیا برود نمازی بر ذمّه او وجود ندارد. اما برخی دیگر از انسان‌ها که سن کمتری هم دارند وقتی به گذشته خود نگاه می‌کنند می‌بینند برخی از نمازهایشان قضا شده! حالا به جای اینکه به سرعت مبادرت به قضای آن کرده و تکلیف خود را انجام دهند، آن را به امروز و فردا واگذار می‌کنند تا پایان عمرشان فرا می‌رسد و موفق به انجام قضای آن هم نمی‌شوند، بعد از مرگ هم معلوم نیست، ورثه او این کار را انجام بدهند.

بنابراین نسبت به گذشته خود تأمل کنیم، اگر احتمال می‌دهیم نمازی از ما فوت شده حتماً آن را قضا کنیم. آیه‌ شریفه «إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُوداً» یادمان باشد، شب که می‌خواهیم بخوابیم از خدای تبارک و تعالی استمداد کنیم، خدایا تو خودت ما را برای نماز صبح بیدار کن، خدایا تو عنایت کن و ما را به محفل نورانی خود و به بزم عاشقان و مناجات کنندگان خودت راه بده، شما امتحان کنید، بزرگان ما بارها فرمودند نمی‌شود انسان شب از خدا طلب کند، حتی نماز شب را، اما موفق به نماز شب نشود، به جای اینکه به این و آن سفارش کنیم که ما را برای نماز صبح بیدار کنید از خدا و ملائکه الهی بخواهیم، از آنهایی که دائماً بیدارند و توجه دارند.

حال اگر واقعاً دغدغه داشته باشیم، چنانچه یک روز صبح از خواب بلند شویم و ببینیم نیم ساعت از اذان گذشته، بگوئیم عجب! ملائکه لیل رفتند و شاهد نماز امروز نبودند و این چه خسارت بزرگی است! اگر یک مقدار این حال را در خود ایجاد کنیم مطمئن باشید که همیشه هنگام اذان صبح برای نماز و مناجات با خدای تبارک و تعالی بیدار هستیم، معنای این آیه را همه‌ بدانند و به ذهن بسپارند، در حال راه رفتن این را با خود زمزمه کنند(6).

تأکید برگزاری نماز صبح به جماعت

یکی دیگر از دلایل اهمیت نماز صبح تأکید برگزاری نماز صبح به جماعت است، امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل می‌فرمایند که: «مَنْ‏ صَلَّى‏ الْغَدَاةَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ فِی جَمَاعَةٍ فَهُوَ فِی ذِمَّةِ اللَّهِ فَمَنْ ظَلَمَهُ فَإِنَّمَا یَظْلِمُ اللَّهَ وَ مَنْ حَقَّرَهُ فَإِنَّمَا یُحَقِّرُ اللَّه»(7)‏؛ هر کسی نماز صبح و عشا را با جماعت بجا آورد، در تحت نگهبانی و ذمه خدا قرار می‌گیرد و هر کس به او ستم کند، گویا خدا را ستم کرده است و هر کسی او را تحقیر کند، همانا خدا را تحقیر کرده است.

رسول خدا(ص) فرمودند: «وَ لَوْ عَلِمُوا الْفَضْلَ الَّذِی فِیهِمَا لَأَتَوْهُمَا وَ لَوْ حَبْواً»(8)؛ اگر بدانند فضیلت خواندن نماز صبح و عشا (با جماعت) را به سوی آن می‌آیند، هر چند با زانوها و دست‌ها باشد و در حدیثی دیگر می‌فرمایند: «مَنْ صَلَّى الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ وَ صَلَاةَ الْغَدَاةِ فِی الْمَسْجِدِ فِی جَمَاعَةٍ فَکَأَنَّمَا أَحْیَا اللَّیْلَ کُلَّهُ»(9)؛ هر کس نماز مغرب و عشا و صبح را در مسجد با جماعت بخواند، گویا تمام شب را احیا نگه داشته.

رسول خدا(ص) روزی پس از ادای نماز صبح در مسجد رو به اصحاب کرده و از حال مردمی که نامشان را یک به یک برد، پرسید که آیا اینان به جماعت حاضر شده‌اند؟ اصحاب عرض کردند: نه یا رسول الله! حضرت با تعجب پرسید: آیا غایب اند؟ بعد فرمودند: به راستی که هیچ نمازی بر منافقان از این نماز صبح و نماز عشا، دشوارتر نخواهد بود.(10)

اهتمام بزرگان به نماز صبح

یکی دیگر از دلایل اهمیت نماز صبح، اهتمام بزرگان به انجام این فرضیه است؛ هنگامی امام حسن عسکری(ع) در بستر بیماری بود و آخرین لحظات عمر شریفش را سپری می‌کرد مقداری دارو جوشانده خدمت حضرت آوردند تا میل فرمایند، حضرت فرمودند: وقت نماز صبح است. اول مقداری آب بیاورید تا وضو بگیرم و نماز بخوانم.آب آوردند و امام وضو گرفت و نماز صبح را بجا آورد و لحظاتی بعد روح مقدسش به عالم بقا پرواز کرد.(11)

امام خمینی (ره) در خاطره‌ای از خودشان می‌فرمایند: شب بعد از دستگیری در مسیر راه به سمت تهران به سربازان گفتم: نماز صبح نخوانده‌ام و یک جایی نگه دارید که من وضو بگیرم، گفتند ما اجازه نداریم، گفتم شما که مسلح هستید من اسلحه‌ای ندارم، ضمناً چند نفر هستید من تنها هستم، کاری نمی‌توانم بکنم، گفتند: ما اجازه نداریم، فهمیدم اصرار فایده‌ای ندارد. گفتم خوب اقلاً نگه دارید تا من تیمّم کنم، گوش کردند و ماشین را نگه داشتند و اجازه پیاده شدن به من ندادند.

من همین طور که توی ماشین مأمورین نشسته بودم از توی ماشین خم شدم و دست خود را به زمین زدم و تیمم کردم، نمازی که خواندم پشت به قبله بود چرا که از قم به تهران می‌رفتیم و قبله در جنوب بود نماز با تیمم و پشت به قبله و ماشین در حال حرکت این طور نماز خودم را خواندم، شاید همین دو رکعت نماز من مورد رضای خدا واقع شود.(12)

مرحوم آیت‌الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به نخودکی در وصیت خود به فرزندش می‌گوید: اگر آدمی چهل روز به ریاضت و عبادت بپردازد، ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی‌ارزش و نابود خواهد شد، اما نمازی که این قدر اهمیت دارد و چنین آثاری دارد چرا برخی افراد با اینکه دیگر نمازهایشان را مرتب می‌خوانند نماز صبح‌شان قضا می‌شود و نسب به قضاشدن آن نگرانی ندارند؟ به عبارت دیگر عوامل سلب توفیق از نماز صبح چیست؟

عوامل سلب توفیق از نماز صبح به دو گروه عمده دسته بندی می‌شود:

الف: عوامل مادی که برخی از این عوامل شامل موارد ذیل است:

فقدان برنامه‌ریزی و نظم در زندگی

از مهمترین عوامل مادی که مانع از توفیق درک نماز صبح می‌ شود، فقدان برنامه‌ریزی و نظم در زندگی است، مانند فقدان برنامه‌ای منظم برای خواب و یا عدم برنامه‌ریزی جهت قضا نشدن نماز صبح و یا ایجاد مشغله‌های پراکنده و فراتر از توانایی‌های خود که نتیجه‌ای جز ایجاد خستگی مفرط ندارد.

پرخوری در شب

علتی دیگر برای خواب طولانی و سنگین پرخوری در شب است، حضرت عیسی(ع) خطاب به بنی اسرائیل فرمودند: «ای بنی اسرائیل! خوردن خود را زیاد نکنید، زیرا هر کس بر خوردن خود بیفزاید، بر خوابیدن خود هم می‌افزاید و هر کس که بر خواب خود بیفزاید، از نماز کم می‌گذارد و در نتیجه در زمره غافلان نوشته می‌شود.(13)

آیت‌الله آقا عزیز خوشوقت درباره برخی کارهای که موجب قضا شدن نماز صبح شده می‌فرمایند: آدم شب زیاد پای تلویزیون بنشیند، غذای چرب هم بخورد، شب هم کوتاه باشد، طبیعی است که دیگر بیدار نمی‌شود، از ایشان پرسیدند: حالا اگر بخواهد بیدار شود چه کار باید بکند؟ ایشان پاسخ دادند: باید مقدماتش را فراهم کند. مقدمات یکی‌اش همین است، زود بخوابد، پای این تلویزیون ننشیند، غذای چرب و چیل نخورد، درست می‌شود إن‌شاء‌الله، بنابراین واجب است بر این آدم این کارها را بکند و الّا مبتلا به گناه قضاشدن نماز صبح می‌شود.

ب: عوامل معنوی

ضعف در خداشناسی

یکی از مهمترین عوامل معنوی که موجب می‌شود تا انسان نسبت به نماز صبح اهمیت ندهد، عدم معرفت و شناخت نسبت به خداوند متعال و الطاف وی است، فرض کنید اگر با یکی از مسئوالان که حل مشکلتان در دست اوست قراری گذاشته‌اید و یقین دارید که وی در همان ساعت مقرر منتظر شما است. آیا واقعا شب به راحتی می‌خوابید و دیر بر سر قرار حاضر شده و یا با کسلی با وی مواجه می‌شوید؟

اگر انسان واقعاً نسبت به الطاف الهی کمترین معرفتی داشته باشد و بداند که کسی که در نماز با او صحبت می‌کند، همانی است که او را از نیستی به دنیا آورده و تمامی نعمت های خود را نیز بر او ارزانی داشته تا به نهایت کمال و درجات بالای بهشتی دست پیدا کند و او همانی است که اختیار کمی و زیادی روزی‌اش را دارد ؛ همانی است که مرگ و زندگی‌اش در ید قدرت اوست، با این حال آیا نسبت به نماز با بی‌حالی برخورد خواهد کرد و یا آنکه سر از پا نشناخته و با تمام وجود به اقامه نماز عاشقانه خواهد پرداخت.

گناه

اعمال و رفتاری که انسان در طی روز انجام می‌دهد نقش بسیار مهمی در توفیق انسان نسبت به عبادات دارد؛ یعنی هر چه در طی روز کارهای شایسته از انسان سر بزند، توفیقات انسان نیز برای اعمال خوب دیگر بیشتر فراهم می‌شود و هر چه به گناه آلوده شود توفیق اعمال خوب از وی سلب می‌‌شود، لذا باید نسبت به این مسأله بسیار حساس بود تا به واسطه گناه درک لذت سحرخیزی را از دست نداد، از آیت‌الله بهجت سؤال شد: چه کنیم تا نماز صبحمان قضا نشود؟ در پاسخ فرمودند: کسی که باقی نمازهایش را در اول وقت بخواند؛ خدا او را برای نماز صبح بیدار خواهد کرد.

بیایم با عزم و اراده جدی نسبت به نماز اول وقت بینی شیطان را به خاک بمالیم، چرا که امام زمان(عج) درباره نماز می‌فرمایند: «فَمَا أُرْغِمَ أَنْفُ الشَّیْطَانِ بِشَیْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الصَّلَاةِ فَصَلِّهَا وَ أَرْغِمْ أَنْفَ الشَّیْطَان‏»(14)؛ هیچ چیز مانند نماز، بینى شیطان را به خاک نمى‌مالد پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال.»

*پی‌نوشت‌ها:

1- الغیبة للطوسی، کتاب الغیبة للحجة، النص، ص: 271.

2- اسراء: 78.

3- تفسیر نمونه ذیل آیه.

4- الکافی ط - الإسلامیة، ج‏8، ص: 341.

5- الکافی ط - الإسلامیة، ج‏3، ص: 283.

6- اسرار و آداب نماز 219.

7- المحاسن، ج‏1، ص: 52.

8- من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص: 377

9- وسائل الشیعة، ج‏8، ص: 295.

10- المحاسن، ج‏1، ص: 84.

11- منتهی الامال ،ج2،ص412.

12- امام در سنگر نماز، ص13.

13- مجموعة ورام ج‏1، ص: 47

14- من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص: 498.

 

 نظر دهید »

رازهای موفقیت حضرت امام خمینی (ره) از نگاه مقام معظم رهبری

15 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

رازهای موفقیت حضرت امام خمینی (ره) از نگاه مقام معظم رهبری

سخن گفتن از افکار و اندیشه های امام خمینی (ره) به عنوان یک دانشمند و عارف برجسته در عرصه سیاست و مبارزه، بدون شناخت بنیان های فکری ایشان میسر نیست چرا که ایشان در عصری که ورود به میدان های سیاست، دور شدن از اسلام به شمار می آمد و سیاست، حیله و فریب تلقی می شد، اعلام کرد که اسلام با سیاست پیوندی ناگسستنی دارد.
● براستی رازهای موفقیت حضرت امام خمینی (ره) در چیست؟
امام خمینی (ره) بزرگمردی بود که با درکی واقع بینانه از روابط پیچیده انسان معاصر، مسائل اساسی زندگی بشر را مورد توجه قرار داد و با شخصیت عظیم و خردمندانه خود، حصار ترس و خودباختگی را شکست تا ملتی را از بند ستم و دیکتاتوری برهاند و با رهبری و شجاعت کم نظیر خویش ملت ایران را به آزادی و سربلندی رساند.
او رهبر، معلم و پایه گذار انقلاب اسلامی است که پدیده مهم عصر ما نامیده شده است درخشش او در این انقلاب تا آنجاست که به تعبیر رهبر انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای، انقلاب اسلامی بی نام خمینی در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست.
نیکوست که سخن کوتاه کنیم و امام را از نگاه یار نزدیک ایشان بشناسیم و با رازهای موفقیت و ویژگی های مکتب سیاسی آن بزرگوار از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی آشنا شویم.
● رازهای موفقیت امام از نگاه رهبری
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اولین راز موفقیت امام را ارتباط ایشان با خدای یگانه می‌دانند؛ «امام خمینی بدین خاطر توانست این حرکت عظیم را در دنیا بوجود آورد، که با خدا ارتباط داشت و دراین راه ملاحظه هیچ چیزی را نمی کرد. امروز که او درمیان ما نیست، سیل اعترافها و تعریفها سرازیر شده و همه دنیا به اقدام عظیم او که اقیانوس انسانها را به حرکت درآورد، معترفند. به اعتقاد من، اخلاص و توجه و اتصال به خدا مهمترین رمز موفقیت او بود. ایشان توانست معنای «ایاک نستعین» - فقط از تو یاری می خواهیم - را در عمل خود مجسم کند. وقتی یک انسان، خود را به اقیانوس بی پایان وصل می کند، دیگر هیچ عاملی وجود ندارد که بتواند بر او فائق آید.»
حضرت آیت الله خامنه ای، علت اقتدار و ماندگاری مردان الهی را ارتباط با خدا و کار برای خدا می دانند و می فرمایند:« راز قدرت معنوی و رمز «عظمت و نفوذ» رو به افزایش امام خمینی (ره) این است که آن شخصیت بزرگ در همه کارها فقط خدا را دید و در راه او مجاهدت کرد و خدا نیز همانگونه که در قرآن وعده داده است همیشه با او بود….علت آرامش خاطر و تزلزل ناپذیری امام در همه لحظات به ویژه مقاطع سخت و حساس کشور و حتی در لحظه عروج به سوی پروردگار همین ارتباط و اتصال با خدا بود.»
رهبر انقلاب اسلامی در تشریح عوامل توفیقات امام خمینی، ایمان کامل به نصرت الهی را مهمترین عامل برمی شمارند و می فرمایند: بر اساس یک حقیقت قرآنی هرکس خداوند را یاری کند خداوند در مقیاسی عظیم او را نصرت می کند و امام با ایمان کامل به این قانون الهی، با تلاش بی وقفه برای تحقق دین خدا یعنی آباد کردن دنیا و آخرت ملت ایران، به نصرت خدا برخاست و پروردگار نیز متقابلاً، امام را به حرکتی معجزه‌آسا و استقرار نظامی مبتنی بر اسلام نصرت بخشید.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی، یکی دیگر از رازهای موفقیت حضرت امام خمینی (ره) را «مردمی بودن ایشان می دانند که از «اصل اسلام» نشأت می گیرد.
مقام معظم رهبری در این خصوص می فرمایند: « امام وارد صحنه شد، وسط میدان آمد، میان مردم بود، با مردم حرف زد، اصول خود را برای مردم تبیین کرد و آنها را به ایمان روشن‏بینانه و آگاهانه‏ای مثل ایمان خود رساند؛ آن‏گاه ایمان و انگیزه مردم و تعالیم اسلام، معرکه را به سود حقّ و حقیقت تمام کرد. دیگران نمی‏توانستند و نتوانستند این مرحله دشوار را پیش ببرند؛ اما امام توانست. ملت ایران به این اصول اعتقاد پیدا کرد، ایمان آورد و در راه آن به مجاهدت پرداخت. نتیجه این شد که اوّلاً نظام اسلامی علی‏رغم همه کارشکنیها و دشمنیها به پیروزی رسید و روزبه‏روز تا امروز ریشه‏دارتر شد و ثانیاً فکر تحقّق و حیات دوباره اسلام و نجات امّت اسلامی از ظلم و استکبار قدرتهای مستکبر، در مرزهای این کشور محدود نماند.»
« محور همه اصول و قواعد کار امام بزرگوار ما در دو چیز خلاصه می‏شد: اسلام و مردم. اعتقاد به مردم را هم امام بزرگوار ما از اسلام گرفت. اسلام است که روی حقّ ملتها، اهمیت رأی ملتها و تأثیر جهاد و حضور آنها تأکید می‏کند؛ لذا امام بزرگوار محور کار را اسلام و مردم قرار داد؛ عظمت اسلام، عظمت مردم؛ اقتدار اسلام، اقتدار مردم؛ شکست‏ناپذیری اسلام، شکست‏ناپذیری مردم.»
مقام معظم رهبری، «مکتب سیاسی امام» را یکی دیگر از عوامل توفیق بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی می دانند و می فرمایند:« یکی دیگر از تعیین کننده ترین رازهای موفقیت امام، در مکتبی است که عرضه کرد و توانست آن را بصورت یک نظام دربرابر دید مردم جهان قرار دهد. مکتب سیاسی ای که امام مطرح کرد، برای بشریت و برای دنیا حرف تازه دارد و راه نو پیشنهاد می کند. در مکتب سیاسی امام، معنویت و سیاست درهم تنیده است. امام خود نیز سیاست و معنویت ، سیاست و اخلاق و سیاست و عرفان را با هم داشت. شاخص دیگر مکتب امام، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است. ازنظر امام، هویت انسانی، هم ارزشمند و دارای کرامت است و هم قدرتمنند و کارساز/ به همین دلیل آراء و نظرات مردم باید در اداره سرنوشت بشر و جامعه، نقش اساسی ایفا کند …. »
● ویژگی های مکتب سیاسی امام از نگاه رهبری
چنان که گفتیم مقام معظم رهبری یکی از رازهای موفقیت حضرت امام خمینی (ره) را مکتب سیاسی ایشان می دانند. پس چه نیکوست که با مکتب سیاسی امام راحل از نگاه یار نزدیک ایشان آشنا شویم.
۱) پیوند سیاست با معنویت
رهبر معظم انقلاب اسلامی شاخص هایی را برای مکتب سیاسی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی بر می شمارند که اولین شاخص «پیوند سیاست با معنویت» در مکتب سیاسی امام است.
مقام معظم رهبری در این خصوص می فرمایند:
« مکتب سیاسی امام دارای شاخصهایی است. من امروز چند خط از خطوط برجسته‏ی این مکتب را در این‏جا بیان می‏کنم. یکی از این خطوط این است که در مکتب سیاسی امام، معنویت با سیاست در هم تنیده است. در مکتب سیاسی امام، معنویت از سیاست جدا نیست؛ سیاست و عرفان، سیاست و اخلاق. امام که تجسم مکتب سیاسی خود بود، سیاست و معنویت را با هم داشت و همین را دنبال می‏کرد؛ حتّی در مبارزات سیاسی، کانون اصلی در رفتار امام، معنویت او بود. همه‏ی رفتارها و همه‏ی مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور می‏زد. … حرف نوی مکتب سیاسی امام بزرگوار ما برای دنیا این است که در همه‏ی ارکان برنامه‏ریزی‏های یک قدرت سیاسی، سیاست با معنویت، و قدرت با اخلاق همراه شود و اصول اخلاقی مورد مراعات قرار گیرد. شاخص اول از شاخصهای اساسی مکتب سیاسی امام این است.»
۲) اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم
دومین شاخص مکتب سیاسی حضرت امام از نگاه مقام معظم رهبری، «اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم» است؛
« شاخص دوم، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است؛ هم کرامت انسان، هم تعیین‏کننده بودن اراده‏ی انسان. در مکتب سیاسی امام، هویت انسانی، هم ارزشمند و دارای کرامت است، هم قدرتمند و کارساز است. نتیجه‏ی ارزشمندی و کرامت داشتن این است که در اداره‏ی سرنوشت بشر و یک جامعه، آراء مردم باید نقش اساسی ایفا کند. لذا مردم‏سالاری در مکتب سیاسی امام بزرگوار ما - که از متن اسلام گرفته شده است - مردم‏سالاری حقیقی است؛ مثل مردم‏سالاری امریکایی و امثال آن، شعار و فریب و اغواگری ذهنهای مردم نیست. … در مکتب سیاسی امام رأی مردم به معنای واقعی کلمه تأثیر می‏گذارد و تعیین کننده است. این، کرامت و ارزشمندی رأی مردم است. از طرف دیگر امام با اتکاء به قدرت رأی مردم معتقد بود که با اراده‏ی پولادین مردم می‏شود در مقابل همه‏ی قدرتهای متجاوز جهانی ایستاد؛ و ایستاد. در مکتب سیاسی امام، مردم‏سالاری از متن دین برخاسته است؛ از «امرهم شوری بینهم» برخاسته است؛ از «هو الّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین» برخاسته است. ما این را از کسی وام نگرفته‏ایم.»
۳) نگاه بین المللی و جهانی
رهبر معظم انقلاب ویژگی دیگر مکتب امام را، نگاه بین المللی و جهانی آن ذکر می کنند؛
« شاخص سوم از شاخصهای مکتب سیاسی امام، نگاه بین‏المللی و جهانی این مکتب است. مخاطب امام در سخن و ایده‏ی سیاسی خود، بشریت است؛ نه فقط ملت ایران. ملت ایران این پیام را به گوش جان شنید، پایش ایستاد، برایش مبارزه کرد و توانست عزت و استقلال خود را به‏دست آورد؛ اما مخاطب این پیام، همه‏ی بشریت است. … مکتب سیاسی اسلام فکر درست و سخن نوی خود را با تبیین در فضای ذهن بشریت رها می‏کند و مثل نسیم بهاری و عطر گلها در همه‏جا می‏پیچد.»
مقام معظم رهبری در ادامه تصریح می کنند:«مخاطب امام در سخن و ایده سیاسی اش فقط ملت ایران نبود، بلکه او بشریت را مخاطب پیام خود قرار می داد. پاسداری از فرهنگ و موازین انسانی و همچنین عدالت اجتماعی، از مهمترین و اصلی ترین خطوط مکتب سیاسی امام خمینی است. مجموع این عوامل، موجب موفقیت امام در دستیابی به اهدافش شد و محبت او را در قلبها نشاند. امام خمینی (ره) این نکته را به مردم یادآور شد که اسلام دلها را جذب و جمع می کند و نیرویی عظیم و شکست ناپذیر بوجود می آورد.»
۴) پاسداری از ارزشها
یار نزدیک امام، دیگر ویژگی مکتب سیاسی آن بزرگوار را «پاسداری از ارزشها» می دانند؛
« شاخص مهم دیگر مکتب سیاسی امام بزرگوار ما پاسداری از ارزشهاست، که مظهر آن را امام بزرگوار در تبیین مسأله‏ی ولایت‏فقیه روشن کردند. … پاسداری و دیده‏بانی حرکت کلی نظام به سمت هدفهای آرمانی و عالی‏اش، مهمترین و اساسی‏ترین نقش ولایت‏فقیه است. امام بزرگوار این نقش را از متن فقه سیاسی اسلام و از متن دین فهمید و استنباط کرد…. ضابطه‏های رهبری و ولایت‏فقیه، طبق مکتب سیاسی امام بزرگوار ما، ضابطه‏های دینی است؛ مثل ضابطه‏ی کشورهای سرمایه‏داری، وابستگی به فلان جناح قدرتمند و ثروتمند نیست. … در مکتب سیاسی اسلام، ضابطه، اینها نیست؛ ضابطه، ضابطه‏ی معنوی است. ضابطه عبارت است از علم، تقوا و درایت. علم، آگاهی می‏آورد؛ تقوا، شجاعت می‏آورد؛ درایت، مصالح کشور و ملت را تأمین می‏کند؛ اینها ضابطه‏های اصلی است برطبق مکتب سیاسی اسلام.»
۵) عدالت اجتماعی
رهبر معظم انقلاب اسلامی «عدالت اجتماعی» را دیگر ویژگی مکتب سیاسی حضرت امام خمینی (ره) می دانند؛
« آخرین نکته‏یی که به‏عنوان شاخصه‏ی مکتب سیاسی امام عرض می‏کنم، مسأله‏ی عدالت اجتماعی است. عدالت اجتماعی یکی از مهمترین و اصلی‏ترین خطوط در مکتب سیاسی امام بزرگوار ماست. در همه‏ی برنامه‏های حکومت - در قانونگذاری، در اجرا، در قضا - باید عدالت اجتماعی و پُر کردن شکافهای طبقاتی، مورد نظر و هدف باشد. این‏که ما بگوییم کشور را ثروتمند می‏کنیم - یعنی تولید ناخالص ملی را بالا می‏بریم - اما ثروتها در گوشه‏یی به نفع یک عده انبار شود و عده‏ی کثیری هم از مردم دستشان خالی باشد، با مکتب سیاسی امام نمی‏سازد. پُر کردن شکاف اقتصادی در بین مردم و رفع تبعیض در استفاده‏ی از منابع گوناگون ملی در میان طبقات مردم، مهمترین و سخت‏ترین مسؤولیت ماست. همه‏ی برنامه‏ریزان، قانونگذاران، مجریان و همه‏ی کسانی که در دستگاه‏های گوناگون مشغول کار هستند، باید این را مورد توجه قرار دهند و یکی از مهمترین شاخصهای حرکتِ خود به‏حساب آورند.»
● خصوصیات بارز امام از نگاه رهبری
رهبر معظم انقلاب اسلامی «صبر» و «یقین» را از جمله خصوصیات بارز حضرت امام خمینی (ره) می دانند و می فرمایند:
« خدای متعال در سوره سجده، می فرماید کسانی که دو خصوصیت صبر و یقین را در خود بوجود آورند، به این موهبت بزرگ دست می یابند که خدای متعال زمام هدایت مجموعه های انسانی را به آنها می سپارد… امام راحل ما این تجدید کننده حیات اسلام درمیان ملتها، از این دو خصوصیت (صبر و یقین) برخوردار بود . او امید مستضعفان بود که به مسلمانان قوت و شوکت و به جهان اسلام نیرو و حرکت بخشید. باورهای شرک آلود را زدود و به همه فهماند که انسان کامل شدن و علی وار زیستن، افسانه نیست. او در ملتها این باور را ایجاد کرد که قوی شدن و گسستن از بند اسارت و ایستادگی دربرابر سلطه گران ممکن است.»
یاز نزدیک امام و تداوم بخش راه ایشان صفات دیگر آن بزرگوار را این گونه بیان می دارند:
« آن بزرگوار، قوت ایمان را با عمل صالح ، شجاعت اخلاقی را با دوراندیشی و حکمت، صراحت بیان را با صدق و متانت، صفای معنوی را با هوشمندی و کیاست، ابهت و صلابت رهبری را با عطوفت، و سایر خصلتهایی را که مجموعه آن درطول سالها بندرت ممکن است در انسان بزرگی جمع شود، همه را با هم داشت … حقیقتاً برای انسان بی نظیری مثل امام عزیز ، جا دارد که هوشمندترین ذهنها و صاف ترین دلها و جانها از احساس تعظیم و تکریم نسبت به او سرشار شوند. فرق است میان شخصیتی که بخاطر مقام و سمت ظاهریش مورد احترام واقع شود، با کسی که شخصیت و عظمت وجودیش، هر انسان هوشمندی را به تعظیم و تکریم وادار می کند. امام عزیز ما از این نوع انسانها بود.»
« از روز اوّل تا روزهای آخر عمر، امام بزرگوار روی قشرهای مستضعف، پابرهنه‏ها و محرومان تکیه کرد. بارها و بارها در آغاز تشکیل نظام اسلامی و در طول ده سال عمر با برکتش در مقام رهبری نظام اسلامی، به مسؤولان و به همه ما تأکید کرد که باید رعایت حال ضعفا را بکنید؛ شما مرهون طبقه پابرهنه این کشورید. عزیزان من؛ ملت بزرگ ایران! هر جا و در هر موردی ما به این توصیه امام توجّه نمودیم و در برنامه‏ریزیها، قانونگذاریها، اجرا و عزل و نصبها، به این نصیحت عمل کردیم، پیروزی نصیب ما شد.»
● مهمترین کاری که امام برای اسلام انجام داد
رهبر معظم انقلاب اسلامی، مهمترین کار حضرت امام خمینی (ره) را «احیای اسلام» در سطح دنیا می دانند و می فرمایند:
« مهمترین کاری که امام بزرگوار ما در سطح دنیای اسلام انجام داد، این بود که ابعاد سیاسی و اجتماعی اسلام را احیاء کرد. … امام حقایق فراموش‏شده اسلام را احیاء کرد؛ عدالتخواهی اسلام را سرِ دست بلند کرد؛ ضدّیت اسلام را با تبعیض و اختلاف طبقاتی و اشرافیتها علنی کرد.»۱۵
مهمترین کاری که امام برای مردم انجام داد
مقام معظم رهبری مهمترین کار امام راحل درباره مردم را تبیین مفهوم «مردم سالاری» می دانند و می فرمایند:
« در مورد مردم، مهمترین کاری که امام کرد، این بود که مفهوم مردم‏سالاری را از چیزی‏که طرّاحان دمکراسی غربی و عوامل آنها در صحنه‏های عملی می‏خواستند نشان دهند، به‏کلّی دور کرد. سعی آنها این بود که این‏طور القاء کنند که مردم‏سالاری با دین سالاری و دینداری سازگار نیست. امام این مفهوم باطل را زایل کرد و مردم‏سالاری دینی - یعنی همان جمهوری اسلامی - را در دنیا مطرح نمود. او به زبان هم اکتفا نکرد؛ صرفاً استدلال فکری هم نکرد؛ عملاً این را نشان داد.»

منبع: خبرگزاری آریا
http://www.aryanews.com/Default.aspx?r=qahTPPwQp۲N۷۳QmTaNFT

 نظر دهید »

بالاترین ورژن حجاب، حجاب حداکثری و تعقلی

14 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

بالاترین ورژن حجاب، حجاب حداکثری و تعقلی

خیلی خوب لباس پوشیده بود … مانتویی گشاد … شلوار خوب و مناسب حتی ساق دست هم دستش کرده بود اما موهایش بیرون بود … حتی یک ذره آرایش هم نداشت … خیلی هم سنگین راه می رفت و با نامحرم صحبت نمی کرد اما پوشاندن مو را واجب نمی دانست…

حجاب و حیا، دو عنصر زیبنده ظاهر و باطن انسانها همچون سدی محکم و قلعه استوار، افراد را از تهاجم های نفسانی و گزند خواسته های شیطانی مصون نگه می دارند. انسان چه از جنس زن باشد یا مرد، اگر به ماهیت و گوهر درونی خود واقف باشد، این گوهر حیا و حجاب اوست که می تواند مانع دژخیمان شیاطین و تسلط و بهره کشی جنسی دیگران باشد.
جایگاه و اهمیت حیا و حجاب در فرهنگ اسلامی
هر چند که حیا و عفت جنسی، مختص به جامعه زنان نیست و مردان هم از آن مستثنی نیستند، ولی از آنجا که بر اساس خلقت زیبای خداوند متعال زنان از ظرافت ها و زیبایی های خاصی بر خوردار می باشند، از طرفی نوعاً زنان هستند که در معرض تحدید بهره کشی جنسی قرار می گیرند، حال برای در امان ماندن از این چنین آسیب هایی سزاوار است زنان موجبات سوء استفاده ابزاری از خود را برای دیگران فراهم ننمایند، و با رعایت انواع حیا راه تسلط شیطانی دیگران را بر خود ببندند: « فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً؛[احزاب، آیه 32] پس به گونه اى هوس انگیز سخن نگویید كه بیماردلان در شما طمع كنند و سخن شایسته بگویید!».
انواع مدل حجاب و پوشش در جامعه
لازم به ذکر است استفاده و بهره مندی از عنصر ارزشمند حجاب در بین مردم و جامعه به یک شکل نیست از اینرو این کالای گران بها و ارزشمند در بین افراد شکل و شمایل متفاوتی دارد.
1-حجاب زورکی و تحمیلی:
حجاب زنان منحصر در نقاط محدودی از جسم نیست بلکه بر اساس منطق قرآن حفظ و پوشاندن موها نیز از ضروریات حجاب است؛ کما اینکه خداوند متعال در این خصوص می فرماید: اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [روسرى هاى بلند] خود را بر خویش فروافكنند، این كار براى اینكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است»
در مواردی این نوع از حجاب گواه بر این است که دارنده آن هیچ گونه اعتقاد و باوری به آن نداشته و در پس پرده آن رضایت و باوری به حجاب وجود ندارد. دربرخی دیگر از افراد به خاطر مقررات و قوانین اجتماعی این مدل پوشش را پذیرفته اند.
هستند افرادی که با خارج شدن از محیط آموزشی و اداری و یا در بدو ورود در اماکن مذهبی و متبرک مجبور به استفاده از آن هستند و یا کسانی که تا در مرزهای جامعه اسلامی حضور دارند خود را ملزم به رعایت آن می کنند و به محض خارج شدن از آسمان اسلام، باور، اسلام و پوشش ایشان نیز رخ بر می بندد.
به روشنی می توان این چنین رفتار و رویکردی را در زمره کسانی دانست که خداوند متعال در خصوص ایشان می فرماید: «مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِكَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلاً؛[نساء: آیه143] آنها افراد بى هدفى هستند كه نه سوى اینها، و نه سوى آنهایند! (نه در صف مؤمنان قرار دارند، و نه در صف كافران!) و هر كس را خداوند گمراه كند، راهى براى او نخواهى یافت».
2-حجاب تقلیدی و ظاهری:
برخی افراد به خاطر نوع فرهنگ و قوانینی که در خانواده حاکم بوده از ابتدا این چنین آموخته اند که می بایست در بدو ورود در جامعه،ُ ظاهر و سیمای خود را به گونه ای از پوشش و حجاب آراسته نماید که مطابق میل خانواده باشد. ولی مشکل این نوع و مدل از حجاب در مواری به این است که در پس واقعیت این انتخاب استدلال، و تعقلی استوار و محکم وجود ندارد از این رو این خطر و نگرانی در خصوص این افراد وجود دارد که با تغیر محیط زندگیشان حجاب و پوشش ایشان نیز تغییر یابد.[1]
3-حجاب تعقلی و تعبدی:
حجاب آن دسته افرادی که با بهره مندی از قوه تعقل و اندیشه، مبانی دینی و عقیدتی خود را مستحکم کرده اند و به گوهر درونی خود واقف شده اند و ارزش انسانی خود را فراتر از جسم و ظاهر می بینند از این قسم می باشد.
این دسته افراد حجاب را نه از روی اجبار و تحمیل دیگران و نه به خاطر رضایت و خوشایند اطرافیان بلکه از طریق برهان و یقین پذیرفته اند. این دسته افراد حجاب را زینت و زیبایی خود می بینند و با تهدید و مطایع دنیوی حاضر به کنار گذاشتن آن نمی شوند .
در واقع انتخاب این دسته از افراد بر اساس منطق بصیرت و آگاهی است همانند الگوهای قرآنی که راه خود را از مسیر علم و معرفت کسب کرده اند: «قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكینَ؛[سوره یوسف: آیه 108] بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت كامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت مى كنیم! منزّه است خدا! و من از مشركان نیستم!».
حجاب حداقلی و حجاب حداکثری
بعضی افراد دایره و حیطه حجاب را بسیار محدود و نا چیز می پندارند، به طور مثال اینکه حجاب را نه برای مردان بلکه فقط برای جامعه زنان می پسندند، بعضی دیگر نیز به این نوع حجاب بسنده نکرده و حجاب زنان را محدود به قسمتهای خاصی از تن و جسم زنان می دانند. به طور مثال حجاب موها را برای ایشان لازم نمی بینند.
این برداشت های سلیقه ای و شخصی از حجاب، تفسیر به رأی از جانب خود است، از اینرو همان طور که زنان لازم است حجاب خود را رعایت نمایند مردان نیز باید شرم داشته باشند که از هر گونه لباس منافی عفت استفاده نمایند.
در روایات اسلامی نیز این چنین استفاده می شود که موی زن زینت و زیبایی او محسوب می شود کما اینکه در عرف اجتماعی نیز به همین منوال می باشد: «إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ یَتَزَوَّجَ فَلْیَسْأَلْ عَنْ شَعْرِهَا كَمَا یَسْأَلُ عَنْ وَجْهِهَا فَإِنَّ الشَّعْرَ أَحَدُ الْجَمَالَیْن؛هر وقت یکی از شما، بخواهد، ازدواج کند، از اوصاف موی سر زن نیز سؤال کند همچنان که از چگونگی رخسار او می پرسد. چون که موی زن یکی از دو زیبایی (مو و صورت) اوست
از طرفی حجاب زنان منحصر در نقاط محدودی از جسم نیست بلکه بر اساس منطق قرآن حفظ و پوشاندن موها نیز از ضروریات حجاب است؛ کما اینکه خداوند متعال در این خصوص می فرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما؛[احزاب، آیه 59] اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [روسرى هاى بلند] خود را بر خویش فروافكنند، این كار براى اینكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است».
علامه طباطبایی (ره) در ذیل این آیه شریف می فرماید: «كلمه، جلابیب جمع جلباب است، و آن جامه اى است سرتاسرى كه تمامى بدن رامى پوشاند، و یا روسرى مخصوصى است كه صورت و سر را ساتر مى شود، به طوری که زیر گلو و سینه هایشان در انظار ناظرین پیدا نباشد.»[2]
شاید این چنین ادعا شود که در این آیه و آیات دیگر سخنی از موی زنان به میان نیامده است، ولی این دسته افراد فراموش کرده اند که بر اساس منطق و رهنمودهای قرآنی زنان می بایست زینت های خود را از چشم نا محرمان بپوشانند: « وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ؛[سوره نور، آیه 31] و به آنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ كنند و زینت خود را- جز آن مقدار كه نمایان است- آشكار ننمایند و (اطراف) روسرى هاى خود را بر سینه خود افكنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان».
از این آیه به خوبی بدست می آید که بر زنان لازم است زینتهای خود را جز برای شوهران و محرمان خود ظاهر ننمایند.
از طرفی در روایات اسلامی نیز این چنین استفاده می شود که موی زن زینت و زیبایی او محسوب می شود کما اینکه در عرف اجتماعی نیز به همین منوال می باشد: «إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ یَتَزَوَّجَ فَلْیَسْأَلْ عَنْ شَعْرِهَا كَمَا یَسْأَلُ عَنْ وَجْهِهَا فَإِنَّ الشَّعْرَ أَحَدُ الْجَمَالَیْن ؛[3] هر وقت یکی از شما، بخواهد، ازدواج کند، از اوصاف موی سر زن نیز سؤال کند همچنان که از چگونگی رخسار او می پرسد. چون که موی زن یکی از دو زیبایی (مو و صورت) اوست.
سخن آخر
حجاب و حیا صرفاً محدود به جامعه زنان نیست و اینکه این عنصر ارزشمند در صورتی که همراه با بصیرت و آگاهی انتخاب شده باشد، از ارزش دو چندان بر خوردار است، و معرفت و شناخت به زیبایی حجاب است که ماندگاری و ثبات آن را دو چندان می سازد.

پی نوشت ها:

[1]. حسین مهدی زاده، پرسمان حجاب، پژوهشی در باب پوشش از دیدگاه قرآن، ص23.
[1]. المیزان، ج 16، ص509
[2]. من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 388 ، ح 4364 ٓ مکارم الاخلاق ص

http://www.erfan.ir/farsi/82823.html

 نظر دهید »

۲۵ وظيفه مؤمنان در زمان غيبت امام زمان (عج)

14 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

آيت‌الله شيخ محمّدتقي اصفهاني مشهور به آقا نجفي در يك‌صد سال پيش با تتبّع در روايات و احاديث اهل‌بيت(ع)، پنجاه‌وچهار وظيفة مؤمنان در زمان غيبت امام زمان(عج) را در دو جلد بيان مي‌كند.

از زبان آيت‌الله آقا نجفي

اكنون ۲۵ وظيفة اوّل با اندكي تصرّف و تلخيص در پي مي‌آيد:

وظيفة اوّل، غمگين بودن به علّت مفارقت آن‌جناب و مظلوميّت آن حضرت.

در «كافي» از حضرت صادق(ع) منقول است كه فرمود: «كسي‌كه مهموم باشد براي ما و غمناك باشد به جهت مظلوميّت ما، نفس كشيدن او، ثواب تسبيح دارد».

وظيفة دوم؛ منتظر فرج و ظهور آن حضرت بودن.

در جلد دوم «كمال‌الدّين وتمام‌النّعمـ↨» از امام محمّد تقي(ع) منقول است كه فرمودند: «قائم ما آن مهدي‌ است كه واجب است در زمان غايب بودن او انتظار او را داشتن و او سومي از اولاد من است…»
و از حضرت امير‌المؤمنين(ع) روايت شده است كه: «افضل عبادت‌ها، انتظار فرج است.»۱
و در حديث ديگر از حضرت صادق(ع) منقول است كه: «هر مؤمني بميرد در حالي‌ كه منتظر ظهور آن‌جناب باشد، مثل آن است كه در خيمة حضرت قائم(ع) بوده باشد».۲

وظيفة سوم، گريه كردن در دوري آن‌ حضرت و به جهت مصيبت آن‌جناب.

در كمال‌الدّين از حضرت صادق(ع) روايت شده است كه فرمودند: «به‌خدا قسم غايب مي‌شود امام شما زماني از روزگار و آزموده مي‌شوند تا آنكه گفته مي‌شود، مرد و از دنيا رفت يا به ‌كدام وادي رفت و هر آينه ‌چشم‌هاي مؤمنان بر او گريان مي‌شود.»۳
و از حضرت رضا(ع) مروي است كه: «هر مؤمني ياد كند مصيبت ما را ـ يعني مصيبت پيغمبر(ص) و هر يك از ائمه را ـ پس گريه كند يا كسي را به جهت ظلمي كه بر ما شده بگرياند، روز قيامت با ما و در درجة ما است.»

وظيفة چهارم، به امر امام، تسليم و مقيّد باشد و در امر ظهور عجله نكند.

يعني چون و چرا در امر ظهور آن‌جناب نكند و آنچه از جانب آن‌ حضرت مي‌رسد، صحيح و مطابق با حكمت بداند كه در كمال‌الدّين از حضرت امام محمّد تقي(ع) روايت شده است كه فرمود: «امام بعد از من، پسر من علي است. امر او، امر من است و قول او، قول من و طاعت او، طاعت من و امام بعد از او پسر او حسن است، امر او، امر پدر اوست و قول او، قول پدرش و طاعت او، طاعت پدرش.» آنگاه ساكت شدند. راوي گويد، پرسيدم: يابن رسول‌الله! پس امام بعد از حسن كيست؟ حضرت گرية شديدي كردند، آنگاه فرمودند: «امام بعد از امام حسن عسكري، پسر او قائم منتظَر است.» گفتم: يا بن رسول‌الله! چرا او را قائم گويند؟ فرمود: «براي آنكه قائم مي‌شود بعد از آنكه ذكر او مرده باشد و بيشتر قائلان به امامتش مرتد شوند.» گفتم: چرا او را منتظَر ناميدند؟ فرمود: «به‌جهت آنكه روزهاي غيبت او بسيار باشد و زمان غايب بودنش، دراز مي‌شود. پس، مخلصان، انتظار خروج او [را] كشند و شك‌كنندگان او را انكار كنند و منكران به ‌ذكر او استهزاء كنند و كساني‌كه وقت براي ظهورش معيّن كنند، دروغ‌گو باشند و عجله‌شوندگان هلاك شوند و تسليم‌شوندگان نجات يابند.»۴

وظيفة پنجم، به مال خود، آن حضرت را صله كنند.

در «كافي» از حضرت صادق(ع) نقل شده كه فرمودند: «هيچ چيز نزد خدا محبوب‌تر از صرف نمودن مال، براي امام نيست و به درستي كه خداوند در عوض يك‌درهم كه مؤمن از مال خود به صرف امام برساند، به اندازة كوه احد در بهشت به ‌او عطا مي‌فرمايد.» آنگاه فرمود: حق‌تعالي در قرآن كريم فرموده: «مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً و َاللهُ يَقْبِضُ و َيَبْسُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛ كيست آن كس كه به [بندگان] خدا وام نيكويى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بيفزايد و خداست كه [در معيشت بندگان] تنگى و گشايش پديد مى‏آورد و به سوى او بازگردانده مى‏شويد.»۵ سپس فرمود: به خدا قسم اين آيه به خصوص در صله كردن امام به مال نازل شد.»۶
در «بحارالانوار» از «كامل‌الزّياراة»، ص ۳۱۹ نقل شده است كه امام موسي كاظم(ع) فرمودند: «هر كس نتواند به ‌زيارت ما بيايد؛ بايد صالحان از دوستان ما را زيارت كند تا ثواب زيارت ما برايش نوشته شود و هر كس نتواند ما را صله كند، بايد نيكان از دوستان ما را صله كند تا ثواب صله كردن ما برايش نوشته شود.»

وظيفة ششم، صدقه دادن به قصد سلامت آن‌ ذات، چنانچه در «نجم الثّاقب»، ص ۴۴۲ ذكر فرموده‌اند.

وظيفة هفتم، شناختن صفات آن حضرت و در هر حال عزم بر ياري آن ‌جناب داشتن و در فراقش ندبه و زاري كردن.۷

وظيفة هشتم، طلب كردن معرفت آن‌ حضرت از ذات اقدس الهي و خواندن اين دعا كه در كتاب كافي و كمال‌الدّين از حضرت صادق(ع) روايت شده است: «اللهمّ عرّفني نفسك، فانك إنْ لم تُعرّفني نفسك لم اعرف نبيّك، اللهمّ عرّفني رسولك فانّك إن لم تعرّفني رسولك لم اعرفْ حجّتك، اللهمّ عرّفني حجتك فانّك انْ لم تعرّفني حجتك ضللتُ عن ديني.»۸

وظيفة نهم، مداومت نمودن به خواندن اين دعا كه از حضرت صادق(ع) روايت شده است: «يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلّب القلوب ثبّت قلبي علي دينك.»۹

وظيفة دهم، اگر بتواند به نيابت آن حضرت قرباني كند، چنانچه در «نجم‌الثّاقب» آمده است.

وظيفة يازدهم، نبردن نام اصلي آن حضرت كه نام حضرت رسول‌الله است. [ضرورت دارد] شيعيان، آن حضرت را به لقب ياد كنند؛ مثل: قائم، منتظَر، حجّت، مهدي و امام غايب و در اخبار متعدّد، فرموده‌اند كه بردن نام آن حضرت در زمان غيبت جايز نيست.۱۰

وظيفة دوازدهم، برخاستن به جهت احترام نام آن بزرگوار به ‌خصوص اسم «قائم»، چنانچه در ص ۴۴۴ نجم‌الثّاقب آمده است.

وظيفة سيزدهم، به هر ميزان كه ممكن است براي جهاد با دشمنان در ركاب آن‌ جناب، اسلحه مهيّا كند.

در بحارالانوار از كتاب «الغيبـ↨ نعماني» منقول است كه حضرت صادق(ع) فرمود: «بايد مهيّا نمايد هر يك از شما براي ظهور حضرت قائم، آلت حربي اگر چه يك تير باشد، اميد است همين كه اين نيّت را داشته باشد، حق تعالي او را از اصحاب و ياران او قرار دهد.»

وظيفة چهاردهم، در مهمّات به آن حضرت متوسّل شود و عريضة توسّل بيندازد. چنانچه در جلد ۲۲ بحار منقول است.

وظيفة پانزدهم، در دعا كردن، خدا را به حقّ آن حضرت قسم دهد و آن جناب را شفيع قرار دهد، چنانچه در كمال‌الدّين منقول است.

وظيفة شانزدهم، بر دين قويم ثابت باشند و دنبال صداها و مزخرفاتي كه از هر گوشه‌اي برمي‌خيزد، نروند؛ زيرا تا خروج سفياني و صيحة آسماني بلند نشود، ظهور امام(ع)، واقع نمي‌شود.

در جلد ۵۲ بحارالانوار به نقل از «غيبت شيخ طوسي» از حضرت امام رضا(ع) روايت شده است: «سه ندا از آسمان بلند مي‌شود كه همه كس مي‌شنود و اين نداها در ماه رجب ظاهر مي‌شود. اوّل، الا لعنة الله علي الظّالمين. دوم؛ ازفة ‌الازفة يا معشر المؤمنين. سوم؛ مي‌بينيد بدني محاذي خورشيد و ندا مي‌شود: اين است امير‌المؤمنين كه به تحقيق براي هلاك كردن ظالمان برگشته است.» و در جلد دوم كمال‌الدّين منقول است: «اوّل كسي كه با امام زمان(عج) بيعت مي‌كند؛ جبرئيل است. آنگاه يك پاي [خويش را] بر بيت‌الله [الحرام] مي‌گذارد و يك پاي بر بيت‌المقدّس و ندا مي‌كند به ندايي كه همة خلايق مي‌شنوند: أَتَى أَمْرُ اللهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ».

وظيفة هفدهم، معاشرت و رفت و آمد بسيار با مردمان روزگار او را از ياد امام زمان(عج) باز ندارد.

در جلد اوّل كمال‌الدّين از امام محمّد باقر(ع) روايت شده است كه فرمودند: «مردم! زماني مي‌آيد كه امام غايب مي‌شود. خوشا به حال آنها كه بر امر ما ثابت باشند. در آن زمان، كمترين ثوابي كه براي آنها در نظر مي‌گيرند؛ اين است كه خداوند آنها را ندا مي‌فرمايد كه اي بندگان من! به سرّ من ايمان آورديد و حجّت غايب مرا تصديق كرديد. بشارت باد شما را به نيكويي ثواب، از شما قبول مي‌كنم اعمال خوب را و عفو مي‌كنم اعمال بد شما را و مي‌آمرزم گناهان شما را و به بركات شما باران مي‌بارم بر بندگانم و دفع بلا از آنها مي‌كنم، اگر شما نبوديد بر آنها عذاب مي‌فرستادم.»
در ادامه، راوي پرسيد كدام عمل، افضل اعمال مؤمن در آن زمان است و پاسخ شنيد: «نگاه داشتن زبان و ماندن در خانة خود»؛ يعني بدون ضرورت با مردم دنيا معاشرت و رفت و آمد نكند، كه او را از ياد امامش باز دارد.

وظيفة هجدهم، ذكر صلوات خاصّة آن حضرت؛ آن‌چنان كه در كتاب‌هاي بحارالانوار، «مكارم‌الاخلاق» و «جما‌ل‌الاسبوع» آمده است.

صلواتي كه در صفحة ۲۸۴ مكارم‌الاخلاق از شيخ طبرسي نقل شده، ‌بدين شرح است: «اَللهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اَللهُمَّ اِنَّ رَسُولَكَ الصّادِقَ الْمُصَدَّقَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ قالَ اِنَّكَ قُلْتَ ما تَرَدَّدْتُ في شَيءٍ اَ نَا فاعِلُهُ كَتَرَدُّدي في قَبْضِ رُوحِ عَبْدِي الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَاَكْرَهُ مَسآئَتَهُ اَللهُمَّ فَصَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجَّلْ لِوَلِيِّكَ الْفَرَجَ وَالْعافِيَةَ وَالنَّصْرَ وَلا تَسُؤْني في نَفْسي وَلا في اَحَدٍ مِنْ اَحِبَّتي.»

وظيفة نوزدهم، فضايل و كمالات آن حضرت را ذكر كردن؛ زيرا كه آن جناب وليّ‌نعمت و واسطه در جميع نعمت‌هاي خداوند است كه به ما مي‌رسد و طبق فرمودة امام سجاد(ع) كه در صفحة ۴۲۲ مكارم‌الاخلاق ذكر شده، يكي از راه‌هاي شكر وليّ‌نعمت، گفتن فضايل و كمالات اوست.

وظيفة بيستم، اظهار كردن اشتياق واقعي به زيارت جمال مبارك امام زمان(ع).

چنانچه در جلد اوّل كمال‌الدّين وتمام‌النّعمه آمده است، حضرت امير‌المؤمنين(ع) به سينة خود اشاره مي‌كردند و آه مي‌كشيدند و اظهار شوق به لقاي امام دوازدهم را داشتند.

وظيفة بيست و يكم، مردم را به سوي معرفت آن جناب و خدمت به آن بزرگوار دعوت كردن.

در كافي از سليمان ‌بن ‌خالد، مروي است كه به حضرت صادق(ع) عرض كردم: مرا اهل بيتي است و آنها سخن مرا مي‌شنوند. آيا آنها را به سوي اين امر دعوت كنم؟ امام در پاسخ فرمودند: بلي! خدا در كتاب خويش مي‌فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ؛۱۱ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خودتان و كسانتان را از آتشى كه سوختِ آن مردم و سنگ‌هاست؛‏ حفظ كنيد.»

وظيفة بيست و دوم، صبر داشتن در مقابل سختي‌ها و آزار دشمنان دين و سرزنش آنها در زمان غيبت امام زمان(عج).

در جلد اوّل كمال‌الدّين از حضرت سيّد‌الشّهداء(ع) روايت شده كه فرمود: «هر مؤمني كه در زمان غايب بودن امام دوازدهم، بر اذيّت و تكذيب دشمنان صبر كند؛ به منزلة كسي است كه با كفّار در خدمت رسول‌الله(ص) جهاد كرده باشد.»

وظيفة بيست و سوم، هديه كردن ثواب اعمال صالح خود مانند قرائت قرآن و غيره به امام زمان(ع).

وظيفة بيست و چهارم، داشتن طلب زيارت آن حضرت.

وظيفة بيست و پنجم، دعا كردن به وجود مبارك آن بزرگوار و طلب كردن فتح، نصرت و ظهور آن جناب از خداوند.

در توقيع شريفي از آن حضرت روايت شده است كه فرمودند: «براي تعجيل در فرج من بسيار دعا كنيد، چرا كه گشايش و شادماني شما در آن است».۱۲
و از حضرت امام حسن عسكري(ع) مروي است كه فرمود: «اين دعا باعث ثبوت بر ايمان است».۱۳

پي‌نوشت‌ها:

۱. تحف العقول، ص ۲۰۱.
۲. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۵.
۳. كمال‌الدّين و تمام‌النّعمه، ج ۲، ص ۳۴۷.
۴. همان، ص ۳۷۸.
۵. سورة بقره (۲)، آية ۲۴۵.
۶. اصول كافي، ج ۱، ص ۵۳۷.
۷. نجم‌الثّاقب، ص ۴۲۴.
۸. كمال‌الدّين وتمام ‌النّعمه، ج ۲، ص ۳۴۲.
۹. همان، ص ۳۵۲.
۱۰. اصول كافي، ج ۱، ص ۳۳۲.
۱۱. سورة تحريم (۶۶)، آية ۶.
۱۲. احتجاج، ج ۲، ص ۲۸۴.
۱۳. كمال‌الدّين و تمام‌النّعمه، ج ۲، ص ۳۸۴.

منبع : وبلاگ الغوث

 

 نظر دهید »

دهه فجر گرامي باد

12 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

وقتی صدای پای بهمن از کوچه پس کوچه های خاطره ها به گوش تو می رسد. گویی شهیدانند که آمده اند برای بیعت دوباره برای هشدار و تذکر و بیداری . بهمن که از راه می رسدشهیدان پیمان نامه ی خونین شهادت را برای تجدید امضای تک تک ما می آورند تا فراموش نکنیم که باغبان لاله ها امام مهربان بود و سایبان لحظه ها، نگاهش هنوز هم نگران باغمان است. هر بهمن امام است که دوباره بر بال ملائک به دیدارمان می آید و کوچه های باغمان را پر از نسترن و نیلوفر می نماید. گام هایش همه جا یاس می کارد و گل محمدی به خانه ها هدیه می کند.

بهمن همیشه در راه است.

فرارسیدن ایام مبارک فجر طلیعه ی آزادی ملت و محو استبداد و واپس راندن استعمار، بر ملت بزرگ ایران مبارک باد.

خمینی جان

آن دل که به یاد تو نباشد دل نیست/ قلبی که به عشقت نتپد جز گِل نیست

آن کس که ندارد به سر کوی تو راه/ از زندگی بی ثمرش حاصل نیست

سلامی صمیمانه و خاضعانه محضر شما عزیزانی داریم که مشیت الهی، نور مهرتان را به دل ما تاباند و در دل مهربانتان جایی برای ما باز کرد و نعمت همدلی را به ما ارزانی داشت. امیدواریم قدر این نعمت را بدانیم و لایق عنایت و محبت شما باشیم.

ضمن عرض خیر مقدم پیشگاه شما عزیزان و سروران گرامی، سر بر آستان جلال پروردگاری می ساییم که همتمان را بدرقه ی راه ساخت تا در جشن بزرگ انقلاب گامی برداریم.

الهی گر شکر شوم شکر تو نتوانم گفت/ ور عذر شوم عذر تو نتوانم خواست (نتوانم با سکون “ت").

همدلان ، همنفسان ، عاشقان سلام، سلامی چو بوی خوش آشنایی ، سلامی از دیار احساس در لفافه ای از مهر و محبت و در طبقی از عطر گل یاس پیشکش حضور پر لطفتان و درودی چون گلواژه ی سرخ عشق به پاکی صداقت چشمانتان تقدیمتان باد.

سلام بر فجر و سلام بر فجر آفرینان میدان عشق

پرهای بافته را بگشا که تندیسی به لطافت نسیم روی امام، چونان تمثیلی جاندار از این دیار می گذرد و با تبسمی پاک، عشقی بی آلایش را از دروازه ی شرق عبور می دهد تا خورشیدی را به طلوعی دوباره فراخواند.

پرهای بافته را بگشا که تیغه های نور در رگهای ظلمت می دود . دانه های مدفون را به تجربه ای نیازموده دعوت می کند. اکنون باغ در انتظار مولودی جدید است.

پرهای بافته را بگشا تا برای محشریان پلی از پیغام عبودیت سازیم و سرود پیروزی و آمدن آفتابی سرخ را همگی به یک آهنگ بخوانیم

 نظر دهید »

موانع استجابت دعا

09 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

 نظر دهید »

آبروداری..

09 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

 نظر دهید »

فواید نیکی به پدر و مادر

06 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

فواید نیکی به پدر و مادر

۱ – نگاه با محبّت به پدر و مادر، عبادت است

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

نظر الولد الی والدیه حباً لهما عباده.(۱۰۶)

نگاه دوستانه به پدر و مادر، عبادت است.

در روایات، نگاه کردن به چند چیز، عبادت شمرده شده که یکی از آنها نگاه کردن به قرآن است و دیگری نگاه کردن به جمال با کمال امیرالمؤمنین علی علیه السلام .

مردی در کنار کعبه به ابوذر گفت: «چرا به چهره علی علیه السلام زیاد نگاه می کنی؟». ابوذر پاسخ داد که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود:

النّظر الی علی بن أبی طالب عباده، و النّظر الی الوالدین برأفهٍ و رحمهٍ عباده.

نگاه کردن به روی مبارک علی علیه السلام عبادت است؛ همچنین نگاه کردن به پدر و مادر از روی محبّت و رحمت، عبادت است.

۱۰۶ – تحف العقول، ص ۴۴؛ کشف الغُمّه، ص ۲۴۳؛ بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۸۰٫۱۰۷ – بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۴۵٫

۲ – جهاد در راه اسلام است

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

برّ الوالدین یجزی عن الجهاد.(۱۰۸)

نیکی به پدر و مادر، جای جهاد را می گیرد.

۱۰۸ – نهج الفصاحه، ح ۱۰۸۶٫

۳ – بزرگترین واجب است

امام علی علیه السلام فرموده است:

برّ الوالدین أکبر فریضه.(۱۰۹)

نیکی به پدر و مادر، بزرگترین واجب است.

۱۰۹ – غررالحکم و دررالکلم.

۴ – باعث طول عمر و زیادتی روزی است

امام باقر علیه السلام می فرماید:

من سرّه أن یمدّ له فی عمره و یزاد فی رزقه فلیبرّ والدیه.

کسی که می خواهد بر عمر خود بیفزاید و روزی خود را زیاد کند، پس بر پدر و مادر خود، نیکی کند.

در روایت دیگری به نقل از عنان بن سریر آمده است:

کنّا عند أبی عبدالله علیه السلام و فینا میسر فذکر واصله القرابه، فقال  أبوعبدالله علیه السلام یا میسر! قد حضر أجلک غیر مرّه و لا مرّتین کلّ ذلک یؤخّر الله أجلک لصلتک قرابتک و ان کنت تریدان یزاد فی عمرک فبرّ شیخیک یعنی أبویه.

با میسر نزد امام صادق علیه السلام بودیم. گفتگو از صله رحم شد. حضرت فرمود: ای میسر! اجلت بیش از یک دفعه رسید، خداوند تمام آن را به تأخیر انداخت، برای اینکه صله رحم می کردی. اگر می خواهی عمرت زیاد شود، به پدر و مادرت نیکی کن.

و در روایت دیگری آمده است:

انّه ربّما کان قد بقی من عمر الانسان ثلث سنین ثم انّه یحسن الی والدیه و یصل أرحامه فیؤخّره الله الی ثلثین سنه و انّ منهم من یبقی من عمره ثلاثون سنه ثم انّه یقطع أرحامه أو یعق والدیه فیمحو الله سبحانه الثلاثین و یثبت مکانها ثلاث سنین، و قال رسول الله صلی الله علیه و آله : رأیت فی المنام رجلا قد اتاه ملک الموت لقبض روحه فجاء برّه بوالدیه فمنعه منه.

چه بسا گاهی از عمر انسان، سه سال باقی است؛ امّا در اثر احسان به پدر و مادر و صله رحم، خداوند، عمر سه ساله او را تبدیل به سی سال می کند، و در مقابل، شخصی از عمرش سی سال باقی است؛ امّا به دلیل قطع رحم و آزار و اذیت والدین، خداوند عمر او را به سه سال تبدیل می کند.

پیامبر صلی الله علیه و آله در خواب شخصی را دید که ملک الموت برای قبض روح او آمده؛ ولی در اثر نیکی به پدر و مادر، این عمل تحقّق نیافت.

۱۱۰ – میزان الحکمه، باب الاحسان الی الوالدین؛ بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۸۱٫۱۱۱ – بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۸۴٫۱۱۲ – أنوار النعمانیه، ج ۳، ص ۸۵ (نور فی عقوق الوالدین و قطع رحم).

۵ – بهترین خوبی هاست

علی علیه السلام می فرماید:

برّ الوالدین من أکرم الطّباع.(۱۱۳)

نیکی به پدر و مادر از بهترین خوبی هاست. چه نیکی یی بالاتر از این است که انسان، در دنیا نسبت به پدر و مادر خود، مهربانی کند.

۱۱۳ – بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۸۴٫

۶ – باعث خشنودی خداوند است

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

رضی الله مع رضی الوالدین.(۱۱۴)

رضایت خداوند، در رضایت والدین است.

۱۱۴ – همان، ج ۷۱، ص ۸۰٫

۷ – باعث لذّت زندگی است

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است:

لذّه العیش فی البرّ بالوالدین.(۱۱۵)

لذّت زندگی در نیکی به پدر و مادر است.

کسانی که در زندگی اجتماعی با پدر و مادر خود، نامهربانی می کنند و با غیظ و غضب با آنان برخورد می نمایند، نه تنها در آخرت مورد عذاب خدای سبحان واقع می شوند، بلکه در دنیا هم هیچ لذّت و بهره ای از زندگی خود نمی برند. ما در زمان خود، شاهد هستیم کسانی که با پدر و مادر خود هیچ برخورد مناسبی نداشته اند، چطور گرفتار از هم پاشیدگی زندگی می شوند و همیشه گرفتار سختی زندگی هستند. بنابراین، کسانی که می خواهند در این دنیا از زندگی راحت و مطلوبی برخوردار باشند، باید با پدر و مادر با مهر و محبّت برخورد کنند و همیشه با خوشرویی با آنان رفتار کنند تا به زندگی خود، سامان ببخشند و شیرینی زندگی، در خانواده آنها همواره شعله ور بماند.

۱۱۵ – همان.

۸ – باعث راحتی مرگ است

امام صادق علیه السلام می فرماید:

من أحبّ أن یخفّف اللّه عزّ و جّل عنه سکرات الموت فلیکن بوالدیه بارّا.(۱۱۶)

کسی که دوست دارد موقع قبض روح جان او راحت گرفته شود، پس به پدر و مادر خود، نیکی کند.

۱۱۶ – همان، ص۸۱٫

۹ – بهترین اعمال است

امام صادق علیه السلام فرموده است:

أفضل الأعمال الصلاه لوقتها و برّ الوالدین و الجهاد فی سبیل اللّه.(۱۱۷)

بهترین اعمال نزد خداوند، نمازگزاردن در وقت آن و نیکی به پدر و مادر و جهاد در راه خداست.

۱۱۷ – همان، ج ۷۱، ص ۸۵٫

۱۰ – سپر آتش جهنّم است

در روایت آمده است:

انّ أبی قد کبر جداً و ضعف فنحن نحمله اذا اراد الحاجه فقال ان استطعت أن تلی ذلک منه فافعل و لقّمه بیدک فانّه جنه لک غدا.(۱۱۸)

شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: «پدرم به حدّی پیر و ناتوان شده که او را برای قضای حاجت، حمل می کنم و می برم. امام صادق علیه السلام فرمود: اگر قدرت داری، خودت این کار را انجام بده و خودت بر دهان او غذا بگذار تا این عمل، سپر آتش فردایت باشد [و تو را به بهشت ببرد].

۱۱۸ – همان، ج ۷۱، ص ۵۶؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۱۶۲٫

۱۱ – باعث نیکی فرزندان آنها در آینده به پدر می شود

امام صادق علیه السلام می فرماید:

برّوا أبائکم یبرّ کم أبناؤکم.(۱۱۹)

به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند.

۱۱۹ – بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۶۵٫

۱۲ – مورد رحمت خداوند واقع می شود

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

رحم الله امرءً اعان والده علی برّه.(۱۲۰)

خداوند، رحمت کند کسی را که کمک کند به پدرش بر نیکی.

۱۲۰ – همان.

۱۳ – دعایش درباره فرزند، رد نمی شود

امام صادق علیه السلام فرموده است:

ثلاث دعوات لایحجبن عن الله تعالی: دعاء الوالد لولده اذا برّه.(۱۲۱)

امام صادق علیه السلام فرمود: سه دعاست که رد نمی شود و یکی، دعای پدر برای فرزندش است، زمانی که به او نیکی کند.

۱۲۱ – همان.

۱۴ – باعث شناخت و معرفت انسان می شود

امام صادق علیه السلام می فرماید:

برّ الوالدین من حسن معرفه العبد باللّه.(۱۲۲)

نیکی به پدر و مادر، از نشانه های شناخت انسان نسبت به پروردگار است.

۱۲۲ – همان، ص ۷۷٫

۱۵ – باعث تأخیر در مرگ می شود

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است:

رأیت بالمنام رجلاً من أمّتی قد أتاه ملک الموت لقبض روحه، فجاء برّه بوالدیه فمنعه منه.(۱۲۳)

در خواب دیدم که ملک الموت می خواهد یکی از امّتم را قبض روح کند. در این هنگام، آن شخص به پدر و مادر نیکی کرد. لذا [خداوند] از قبض روح او منع کرد.

۱۲۳ – همان، ص ۸۰٫

۱۶ – ثواب حج دارد

از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است:

ما من ولد بارّ ینظر الی والدیه نظر رحمه الاّ کان له بکلّ نظره حجّه مبروره؛ فقالوا: یا رسول الله! و ان نظر فی کلّ یوم مأه» قال: نعم، الله أکبر و أطیب.(۱۲۴)

[فرمود:]هر فرزندی که از روی رحمت و نیکی به پدر و مادر نگاه کند، به هر نگاهش [ثواب] یک حجّ قبول شده، داده می شود. عرضه داشتند: «ای رسول خدا! اگر در هر روز صد بار نگاه می کند». فرمود: آری! خداوند بزرگ است.

۱۲۴ – همان.

۱۷ – هرگز فقیر نمی شود

امام صادق علیه السلام می فرماید:

… فلیکن بوالدیه بارّاً فاذا کان کذلک لم یصبه فی حیاته فقرا أبداً.(۱۲۵)

هر کسی می خواهد که خداوند، سکرات مرگ را بر او آسان گرداند، به پدر و مادر نیکی کند که در این هنگام، هرگز در زندگی اش فقیر نمی شود.

۱۲۵ – همان، ص ۸۱٫

۱۸ – نیکی به والدین، نعمت خداوند است

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

من نعمه الله علی الرجل أن یشبه والده.(۱۲۶)

از نعمتهای خداوند بر انسان، آن است که پدرش را گرامی دارد.

۱۲۶ – همان، ص ۸۴٫

۱۹ – اطاعت خداوند است

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

فان صلتهما طاعه الله.(۱۲۷)

نیکی به پدر و مادر، طاعت خداوند است.

۱۲۷ – همان، ص ۸۵٫

۲۰ – حضرت موسی علیه السلام به چنین کسی غبطه می خورد

در روایتی آمده است:

روی أنّ موسی علیه السلام لمّا ناجی ربّه رأی رجلاً تحت ساق العرش قائماً یصلّی فغبطه بمکانه، فقال: «یا ربّ بم بلّغت عبدک هذا ما أری؟» قال: یا موسی! انّه کان بارّاً بوالدیه.(۱۲۸)

وقتی حضرت موسی با پروردگارش مناجات می کرد، مردی را دید که مناجات می کند. حضرت موسی به مقام و درجه او غبطه خورد. عرض کرد:

«پروردگارا! به چه وسیله بنده ات را به این مقام رساندی؟». فرمود: ای موسی! این مرد به پدر و مادر خود، نیکی می کرد.

۱۲۸ – همان.

۲۱ – بهترین افراد در روز قیامت است

در روایت آمده است:

سید الأبرار یوم القیامه رجل برّ والدیه.(۱۲۹)

بهترین نیکوکار در روز قیامت، مردی است که به پدر و مادر خود، نیکی کند.

البته این مرد، شخص نیکوکار در روز قیامت است و در دنیا هم، موجب خوشبختی و خرسندی و سعادت در زندگی اوست.

۱۲۹ – همان، ص ۸۶٫

۲۲ – از صفات شیعه است

امام باقر علیه السلام می فرماید:

ما شیعتنا الاّ من أتقی اللّه و اطاعه و ما کانوا یعرفون الاّ بالتواضع و التخشع و أداء الأمانه و کثره ذکر الله والصوم و الصلاه و البرّ بالوالدین.(۱۳۰)

شیعه ما نیست، جز کسی که خدا را در نظر داشته باشد و او را اطاعت کند، و شیعه را نمی توان شناخت، جز با تواضع، افتادگی، ادای امانت، ذکر فراوان، روزه گرفتن، نماز خواندن و نیکی با پدر و مادر.

۱۳۰ – تحف العقول، ص ۲۹۵ (حکم و مواعظ أبی جعفر محمد بن علی علیهماالسلام ).

۲۳ – سبب ورود به بهشت است

امام صادق علیه السلام فرموده است:

قال یأتی یوم القیامه شی ء مثل الکبه فیدفع فی ظهر المؤمن فیدخله الجّنه، فیقال: هذا البرّ.(۱۳۱)

روز رستاخیز، چیزی مثل سپر آورده می شود و در بهشت بر سر مؤمن افکنده گردد و او را داخل بهشت می کند و گفته می شود که این، به سبب نیکی به والدین و خویشان و مؤمنان است.

در روایت دیگری از امام باقر علیه السلام آمده است:

أربع من کنّ فیه بنی اللّه له بیتاً فی الجنّه: من آوی الیتیم، و رحم الضعیف و أشفق علی والدیه، و رفق بمملوکه.(۱۳۲)

چهار دسته هستند که اگر این چهار صفت در آنها باشد، خدا برای آنان در بهشت خانه آماده کرده است: ۱) کسی که یتیمی را پناه دهد؛ ۲) به ضعیف ترحّم کند؛ ۳) به پدر و مادر، مهربان باشد؛ ۴) با مملوک خود مهربان باشد و با او مدارا کند.

در آیات قرآن و روایات ائمّه معصومین علیهم السلام ، مجموع صفات و اعمالی که سبب ورود انسان به بهشت می شود و او را در جایگاهی رفیع قرار می دهد، کاملاً مشخّص شده است که البته ما درصدد بررسی همه این صفات نیستیم؛ ولی به مناسبت، اوصافی را بیان می کنیم تا با

عمل به آنها، از جمله کسانی باشیم که از این نعمت جاوید خداوند، بهره مندند.

۱۳۱ – اصول کافی، ج ۲ (باب البرّ بالوالدین)، ص ۱۵۸٫۱۳۲ – الخصال، شیخ صدوق.

۲۴ – در سایه عرش خداست

در روایتی آمده است:

انّ موسی یناجی ربّه اذ رأی رجلاً تحت ظلّ العرش فقال: «یا ربّ من هذا الّذی قد أظلّه عرشک؟»، قال: هذا کان بارّاً بوالدیه.(۱۳۸)

حضرت موسی علیه السلام با پروردگارش مناجات می کرد. در این هنگام، مردی را در زیر سایه عرش خدا مشاهده کرد. عرضه داشت: پروردگارا! این چه کسی است که در سایه عرش تو سُکنا گزیده؟». فرمود: این شخص، نسبت به پدر و مادرش مهربان بود.

۱۳۸ – کشف الاسرار وعده الابرار، ج ۵، ص۵۴۲

 نظر دهید »

بي حجابي....؟؟

06 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

 نظر دهید »

توصیه‌های حجت‌الاسلام قرائتی به طلاب و اهل علم

06 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

طلب علم و درس‌خواندن ارزش دارد وگرنه شکم و شهوت و خواب و خوراک را حیوانات هم دارند؛ بنابراین ارزش انسان به درک و فهمش است.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، با درس خواندن است که می‌فهمیم همین سگی که نجس است؛ اگر آموزش ببیند و گوسفندی را بگیرد برای ما بیاورد، گوشت آن گوسفند حلال است وگرنه گوشت گوسفندی را که سگ آموزش ندیده بیاورد، ‌حرام است، این علم است که می‌گوید فرق بین پست‌ترین موجودات که نجس‌العین است در صورت آموزش دیدن و آموزش ندیدن کاری که انجام دهد حلال یا حرام است.
پیغمبری سوار بر الاغ بود از روستایی می‌گذشت به قبرستان رسید و گفت خدایا این مردگان چگونه زنده می‌شوند؟ در این هنگام به فرمان خداوند مُرد و صدسال بعد خداوند او را حیات دوباره بخشید و این نشان می‌دهد که علم، آنقدر ارزش دارد که پیامبری صدسال باید بمیرد تا یاد بگیرد که خداوند چگونه مردگان را زنده می‌کند.
در اسلام فارغ التحصیل نداریم
چرا حوزه‌های علمیه در ایام تعطیلات تابستان تعطیل می شود. ما در اسلام فارغ‌التحصیل نداریم و باید علم را از گهواره تا گور آموخت، باید بر این اساس گفت «وقل رب زدنی علما»؛ علما و بزرگان دین در هوای داغ نجف درس خواندند و مرجع شدند و اینکه خداوند به حضرت موسی(ع) دستور می‌دهد تا حضرت خضر را پیدا کند و یاد بگیرد یعنی پیغمبر هستی؛ اما فارغ التحصیل نیستی.
باید بدانیم چه درسی بخوانیم و روی منبر چه مباحثی را مطرح کنیم، علم بر سه قسم است، علم مفید، علم مضر و علمی مابین مفید و مضر و در تعریف علم مفید باید گفت این همان علمی است که پیغمبری باید صدسال بمیرد تا یاد بگیرد؛ چرا که یادگیری،‌ فهم و رشد و بصیرت را به دنبال دارد.
بهترین تعریف علم مضر را آیه قرآنی «ویتعلمون ما یضرّهم ولا ینفعهم»است. دانستن بعضی چیزها فاید‌ه‌ای بر آن مترتب نیست، مثل اینکه بدانیم شرایط خواندن نماز در قطب شمال چگونه است؛ بنابراین باید در آنچه که در منابر و سخنرانی‌ها برای مردم بازگو می‌شود، دقت شود که هر چه در رساله آمده دانستنش برای مردم مفید نیست مثل شک بین دو و پنج در نماز که معمولا پیش نمی‌آید.
توجه به مسائل مورد نیاز مردم در سخنرانی‌ها
از دیگر مواردی که بیان آن در منابر نباید صورت گیرد این است که خطبه را سخنران به عربی بیان کند حال آنکه برای عموم مردم قابل فهم نیست و فایده از شنیدن آن حاصل نمی‌شود،10 شب سخنرانی برای مردم در محرم یا ماه رمضان یا هر مناسبت دیگر و پرداختن به یک موضوع خاص،کاری بیهوده و بی‌ثمر است و ما نباید امروز بر اساس آنچه که قدما عمل می‌کردند، عمل کنیم، سخنرانی مفید، آن است که در هر شب به یک مبحث پرداخته شود، شبی به موضوع زکات، در شب دیگر اخلاق‌ و نماز و مسائلی که مورد نیاز مردم است.
برخی سخنرانان با کلمات بازی می‌کنند و جملات و کلمات مترادف و هم معنا را مدام تکرار می‌کنند، در حالی که باید سخنران بر بالای منبر کم حرف بزند، مفید حرف بزند و مسائل مورد نیاز مردم را بازگو کند: ومن احسن قولا ممن دعا الی‌الله؛ بهترین آدمها منبری‌ها هستند، اگر منبری دعوتش به خدا باشد منبرش خوب است به شرط اینکه این دعوت را نه در مسجد بلکه در خانه‌اش نیز بر همین اساس عمل کند؛ به عبارتی دیگر هم در خانه و هم در مسجد دعوتش «الی‌الله» باشد.
باید برای لحظه لحظه عمر از خداوند متعال استغفار کنیم و زمان را بیهوده از دست ندهیم؛ همان‌گونه که امامان ما از لحظه لحظه عمرشان برای استغفار و تسبیح خداوند استفاده می‌کردند و لحظه‌ای غافل از یاد و ذکر خداوند نبودند.
قرآن، بهترین و کامل‌ترین منبع برای وعظ
قرآن باید محور همه کارها باشد؛ ‌چرا که قرآن جامع و کامل است و در باب همه مسائل می‌توان به قرآن تمسک کرد و نکته‌هایش را استخراج کرد و آموخت، نباید برای موعظه کردن به سراغ عرفان رفت، چرا که برخی از این عرفان‌ها غلط است یا نباید منبر را به بیان تاریخ منحصر کرد؛ چرا که صحت و عدم صحت آن مشخص نیست.
شما ببینید انسانی را که بیرون از بانک به تماشای آن نشسته است و یا جوانانی که با شدت و حدت به تماشای یک برنامه ورزشی 90 دقیقه‌ای مثل فوتبال می‌نشینند، اینها همه زمان و وقت و کارهای بیهوده است که باید از زندگی‌ها حذف شود، تماشاگر فوتبال نباشیم؛ خودمان ورزش کنیم، از تماشای مسابقه فوتبال، چیزی جز خسران عایدمان نمی‌شود.
علمی که انسان با تحقیق از آیات و روایات به دست می‌آورد، آن زمان مفید فایده است که به مردم بگوید؛ بنابراین آن علمی که انسان در نزد خود نگه دارد علم نیست.
فردی از من پرسید راه حلی نشان بدهید که مسجد بعد از اقامه نماز باز باشد، بنده گفتم این نیازمند صرف بودجه است و بودجه فرهنگی باید صرف این امور شود؛ متأسفانه ما راحت پول خرج می‌کنیم،‌ اسراف می‌کنیم، عمرمان را تلف می‌کنیم و هیچ برنامه‌ای برای زندگی‌مان نداریم و بعد کاسه چه کنم چه کنم بر دست می‌گیریم و حتی برای پیش پا افتاده‌ترین مسائل نیز دنبال راه حل می‌گردیم.
علم نافع علمی است که عالمش به واسطه آن، دستگیر پدر و مادرش باشد و دست آنان را بوسه زند و متواضع باشد، ثمره علم، ‌اشک است و طلبه باید اهل اشک باشد؛ اینکه می‌گویند علما و روحانیان سلسله جلیله هستند این در صورتی مصداق دارد که فرقی بین نماز نجار و بنا و قصاب با یک عالم باشد وگرنه همین نماز سه رکعتی مغرب و عشا را یک انسان معمولی هم می‌خواند.
طلبه باید از ابتدا مواظب طلبگی‌اش باشد، ‌تقوا باید از ابتدا در طلاب تقویت شود و یک طلبه باید با مطالعه فردایش با امروز و دیروزش متفاوت باشد و البته برای این تفاوت نیاز است که محور کارهایش را تفسیر و جدی گرفتن قرآن قرار دهد.
ضرورت مهارت آموزی در بین طلاب حوزه‌های علمیه
در حوزه‌های علمیه باید طلاب در هر سال تحصیلی مهارتی خاص را فرا گیرند. برای مثال در سال اول روش تدریس قرآن در سال دوم قصه‌گویی در سال سوم احکام که اگر طلبه‌ای در سال دوم دیگر درسش را ادامه نداد، حداقل فایده‌اش این است که او دو هنر تدریس قرآن و آموزش احکام را فرا گرفته است.
یک طلبه باید ذبح گوسفند، شنا و تیراندازی وحتی مرده شوری را فرا بگیرد و بتواند پاسخگوی شبهات وهابیان باشد، باید تعجیل کنیم ؛زمان، زمان خوبی است. نگاه نکنیم که چند جوان بی‌حجاب و کذایی در جامعه هستند، باید جدی باشیم و از زمان حاضر به خوبی بهره بگیریم.
روضه‌خوانی ما نیز باید بر اساس قرآن باشد،اگر می‌خواهیم روضه حضرت علی اصغر(ع) را بخوانیم، باید بر اساس آیات قرآن باشد که بنده بر این اساس روضه‌خوانی می‌کنم.
خداوند بهترین روضه خوان است، وهابی‌ها می‌گویند روضه‌خوانی شرک است؛ در آیه 9  سوره تکویر آمده است: بای ذنب قتلت، آنان به چه جرمی دختران را زنده به گور می‌کردند، می‌بینیم که خدا برای دختر مشرک نیز روضه می‌خواند؛ ‌چرا که در جایی که ظلمی بر کسی روا شد چه مسلمان چه مشرک تفاوتی ندارد و باید برای آن ناله کرد و روضه خواند.
حوزه‌های علمیه نور هستند و باید از این نور کسب فیض کرد،  خط را گم نکنیم و یادمان نرود چه واجب و چه مستحب است، حوزه مثل خورشید است؛ از نور خورشید استفاده کنید؛ باید در هشت سال طلبگی هشت هنر طلبگی را طلاب بیاموزند و باید بازنگری کنیم و خاک باغچه را عوض کنیم و مقداری تغییر و تحول در برنامه‌ریزی‌ها باشد.

منبع:کیهان

 

 نظر دهید »

شاخصه‌های مدیریت جهادی از دیدگاه قرآن

05 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

شاخصه‌های مدیریت جهادی از دیدگاه قرآن


«مديريت جهادي» یکی از کلیدواژه‌هایی است که در شعار امسال مورد تاکید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است. شناخت مفهومی و مقصود رهبری از این عنوان و اصطلاح و شاخصه‌های آن می‌تواند جهت‌گیری در کل شعار تعیین کند؛ زیرا تحقق اهداف فرهنگی و اقتصادی با دو عنصر «عزم ملی» و «مديريت جهادي» شدنی است. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه‌های وحیانی اسلام و سخنان رهبری مفهوم و شاخصه‌های آن را تبیین کرده است.
عزم ملی و مدیریت جهادی
تحقق بخش اهداف
رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای (مدظله) شعار سال 93 را «اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی» نامیده‌اند. این بدان معناست که «اقتصاد و فرهنگ» باید به عنوان دو هدف اصلی مدنظر مردم و مسئولان نظام جمهوری اسلامی باشد. ایشان در حقیقت به شکل دیگر بر تمدن‌سازی اسلامی در جهان معاصر تاکید دارند؛ زیرا اقتصاد، قوام بخش جامعه و تمدن اسلامی است (نساء، آیه 5) و فرهنگ تعیین‌کننده جهت‌گیری‌های تمدنی آن.
تقدم اقتصاد بر فرهنگ از باب تقدم مقدمی است؛ هر چند که می‌تواند براساس برخی از شرایط خاص، تقدم آن براساس اهمیت بنیادین آن باشد؛ زیرا اقتصاد، مهمترین ابزار تمدنی و مقدمه تحقق آن است؛ اما شکی نیست که جامعه در سایه اقتصاد استقرار می‌یابد؛ زیرا اگر اقتصاد به معنای قوام بخش جامعه باشد؛ در حقیقت همانند ستون اصلی خیمه عمل می‌کند. پس این اقتصاد است که ستون برپایی جامعه است. علت این تقدم و اهمیت، از آن روست که افراد جامعه برای پاسخگویی به نیازهای ابتدایی خود که همان اقتصاد باشد گرد هم آمده و جامعه‌ای را تشکیل می‌دهند تا در سایه سار آن بتوانند با امنیت تمام، آسایش و رفاه را دریابند و تامین کنند. لذا در آیات قرآنی گاه اقتصاد بر سایر شاخص‌های سعادت مانند امنیت و آرامش مقدم شده است. به عنوان نمونه آنچه برای قریش در یک مکان خشک و فاقد عناصر اصلی اقتصاد اهمیت و ارزش بیشتر دارد، رهایی از گرسنگی و تامین اقتصاد است و سپس رهایی از هر ترس و خوف و تامین آرامش و امنیت اهمیت می‌یابد. (سوره قریش)
اما شکی نیست که تقدم اقتصاد بر فرهنگ و دیگر شاخصه‌های تمدنی، یک تقدم مقدمی نیز هست؛ زیرا نمی‌تواند هدف غایی و نهایی باشد؛ از این رو انسان‌ها پس از تامین اقتصاد ولو در حد قابل انتظار و در سطح کف آن، به سراغ امور دیگر چون فرهنگ و مانند آن می‌روند؛ زیرا فرهنگ در معنای عام آن یک هدف اصلی و غایی برای بشریت است.
به سخن دیگر، انسان وقتی امنیت غذایی خود را تامین شده یافت و از جنبه بشری خود فارغ گردید، به جنبه‌های انسانی خود می‌پردازد. داستان تقدم اقتصاد بر فرهنگ یا فرهنگ بر اقتصاد همانند داستان تقدم تعلیم بر تزکیه و تزکیه بر تعلیم است. در آیات قرآنی گاه تعلیم بر تزکیه مقدم شده و گاه بر عکس؛ زیرا شکی نیست که تعلیم به معنای علم و شناخت‌یابی، مقدم برای جهت‌گیری‌های بشری است (بقره، آیه 129)؛ ولی شکی هم نیست که آنچه هدف اصلی و غایی را تشکیل می‌دهد همان دست‌یابی به تزکیه است. (آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه2)
دستیابی  به تمدن اسلامی با تامین اقتصاد به عنوان مقدمه و فرهنگ به عنوان جهت دهنده و همچنین غایت حرکت تمدنی، یک اصل اساسی است که نیازمند تامین عناصری چون عزم ملی و مدیریت جهادی است؛ زیرا زمانی می‌توان موفقیت و تحقق اهدافی چون اقتصاد سالم و مستقل و شکوفا را در کنار فرهنگ اسلامی به دست آورد که ملت پس از جزم به حقانیت و درستی راه، در مقام عمل، عزم ارادی خود را به نمایش گذارند و این عزم ملی و اراده با یک مدیریت جهادی مدیریت و همراهی شود. از این‌رو امام خامنه‌ای (مدظله) تحقق اهداف مقدمی و غایی را درگرو عزم ملی و مدیریت جهادی دانسته‌اند.
اما عزم ملی و مدیریت جهادی چیست؟ چه شاخصه‌هایی را می‌توان برای عزم ملی و مدیریت جهادی برشمرد؟
مفهوم شناسی «عزم ملی»
«عزم» کلمه‌ای است که ناظر به حوزه رفتار و عمل است. انسان وقتی به چیزی شناخت یافت و در حوزه نظری و ذهنی به حقیقت چیزی واقف شد و صحت و درستی و نیز حقانیت آن را تایید کرد و به قطع و یقین رسید، در آن حالت به موضوع و قضیه جزم پیدا می‌کند. بنابراین، جزم در اندیشه شکل می‌گیرد؛ اما زمانی این جزم می‌تواند آثار و برکات بیرونی و خارجی داشته باشد که این شناخت قطعی و یقین جزمی، در مقام اراده و عمل همراه با عزم و همت باشد؛ یعنی شخص بخواهد دانسته‌های قطعی و جزمی خود را در خارج تحقق بخشد. پس همت کرده و عزم می‌نماید تا آن را به هر شکلی شده تحقق داده و تمامی مقتضیات را فراهم کرده و موانع را از پیش‌رو بردارد.
در آیات قرآنی بیان شده که برخی ممکن است به یک امری قطع و یقین داشته و از جهت حکمت نظری اهل جزم باشند؛ ولی از جهت حکمت عملی، اهل عزم نیستند و حتی برخلاف آن عمل می‌کنند. (نمل، آیه 14)
خداوند در قرآن بیان می‌کند که حضرت آدم(ع) با آنکه جزم و قطع یقینی نسبت به ممنوعیت خوردن از درخت ممنوع و همچنین آثار زیانبار آن داشت، ولی عزم بر مقاومت در برابر وسوسه‌‌ها و عمل مطابق با جزم نداشت.(طه، آیه 115)
بنابراین، ملتی که جزم قطعی نسبت به حرکت به سمت اهدافی چون فرهنگ و اقتصاد اسلامی دارد و می‌خواهد سبک اسلامی زندگی را تحقق بخشد و در جهان سعادتمند شود، باید این علم و دانش خویش را با عزم ملی و همگانی تحقق خارجی دهد.
البته شکی نیست که انسان در مقام عمل همواره با مشکلاتی مواجه می‌شود که نیازمند همت عالی و صبر و بردباری و مقاومت و استقامت است؛ زیرا نبود مقتضیات و بودن موانع، می‌تواند تردیدهایی را در مقام عمل موجب شود. از این‌رو تنها کسانی موفق می‌شوند که دارای عزم باشند. گزارش‌های قرآنی نشان می‌دهد که در میان پیامبران برخی از آنان به سبب استقامت و عزم عالی و همت بلند توانستند موفق شوند. از نظر قرآن هر کسی بخواهد در هر کاری موفق شود باید در کار‌ها عزم جدی داشته باشد و با صبر و استقامت و تقوا خود را همواره در مسیر رشد و تعالی قرار دهد. (نگاه کنید: آل عمران، آیه 186؛ لقمان، آیه 17؛ شوری، آیه 43)
دستیابی  به اهدافی که در شعار اسلام بیان شده، نیازمند عزم ملی یعنی همراهی همگانی در مقام عمل است و اینکه هر کسی در هر جا و در هر مسئولیتی که هست، بخواهد این اهداف را تحقق بخشد؛ زیرا در فعالیت‌های عظیم و بزرگ، عزم ملی است که می‌تواند مثمرثمر باشد.
مفهوم شناسی مدیریت جهادی
مدیریت می‌تواند در اشکال گوناگونی خود را نشان دهد؛ اما زمانی می‌تواند دستاوردهای بزرگ مورد انتظار را تحقق بخشد، که این مدیریت با صبغه جهادی همراه باشد. اینکه رهبر معظم انقلاب، بر مدیریت جهادی در تحقق اهداف سال تاکید می‌کند، از آن روست که این عزم ملی را مسئولان جهادی باید چنان مدیریت کنند تا به شکل درست و در راستای اهداف قرار گیرد.
حماسه و هیجان مردمی که برخاسته از انتظارات و مطالبات آنان است می‌بایست با مدیریت خردمند ولی جهادی هدایت شود تا به شکل درست در خدمت اهداف قرار گیرد.
اگر عزم ملی ناظر به حرکت توفنده ملت و استقامت و مقاومت در برابر مشکلات و برداشتن آنهاست، در عنوان مدیریت جهادی، مسئولیت مسئولان و دولتمردان مشخص و تعیین شده است. در اینجا از مدیران و مسئولان کشور که مدیریت کشور را به عهده دارند، خواسته شده تا در قالب مدیریت جهادی این حرکت و عزم توفنده ملت را برای تحقق اهداف جهت‌دهی کنند تا از هرگونه هرزروی و تباه شدن جلوگیری به عمل آید.
به سخن دیگر، در عبارت رهبری، مسئولیت و تکلیف متقابل ملت و دولت تعیین شده است. اگر ملت عزم داشته باشد، ولی مدیریت نشود ممکن است بی‌ثمر باشد؛ چنان که مدیریت عادی و غیرجهادی دولت نیز می‌تواند سرمایه گرد آمده از عزم ملت را تباه سازد. بنابراین لازم است که دولتمردان بیرون از مدیریت معمولی در قالب یک مدیریت خاص که از آن به مدیریت جهادی یاد شده، این حماسه و توان توفنده و تاثیرگذار ملت را هدایت و مدیریت کنند و به سرعت از آن بهره‌گیرند.
البته اصطلاح «مديريت جهادي» بار‌ها از سوی رهبرمعظم انقلاب تکرار شده است. به عنوان نمونه «مديريت جهادي» از مهم ترين شاخصه‌هاي مديران و مسئولان است كه بار‌‌ها در سخنان رهبری مورد تاكيد قرار گرفته است. ايشان در تاريخ ۱۴ بهمن سال90، درباره كارهاي ضروري ملت و مسئولان، توصيه به پرهيز از تنبلي، كسالت و كم‌كاري كردند و افزودند: «بايد در همه زمينه‌‌ها از جمله اقتصاد به‌طور جهادي كار كرد».
ایشان همچنین در دیدار شهردار و رئیس و اعضای شورای شهر اسلامی تهران گفتند: در اداره کلان شهر تهران و همچنین در اداره کشور باید روحیه خدمت به مردم با نیت خدایی و با تکیه بر علم و درایت یا همان روحیه مدیریت جهادی حاکم باشد تا بتوان از مشکلات عبور کرد و به پیش رفت.
حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای، رمز این موفقیت ‌ها را مدیریت جهادی دانستند و تأکید کردند: اگر مدیریت جهادی یا همان کار و تلاش با نیت الهی و مبتنی بر علم و درایت حاکم باشد، مشکلات کشور، در شرایط کنونیِ فشارهای خباثت‌آمیزِ قدرتهای جهانی و در شرایط دیگر، قابل حل است و کشور حرکت رو به جلو را ادامه خواهد داد.
حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای گفتند: کار‌ها و اقدامات فرهنگی همچون شمشیر دو دَم است، اگر همراه با محتوای خوب باشد، بستر اصلاح جامعه خواهد بود اما اگر با محتوای نامناسب باشد، بستر گسترش نابسامانی و کژی خواهدشد.
امام خامنه‌ای با تأکید بر لزوم استفاده از محتوای قوی و صحیح فرهنگی، خاطرنشان کردند: در مراکز فرهنگی همچنین باید از افراد اهل فرهنگی استفاده کرد که واقعاً متدین و انقلابی و معتقد به اسلام سیاسی و مردم سالاری دینی باشند. (سخنان رهبری در دیداراعضای شورای شهر، شهردار و مسئولان شهرداری تهران 23/ 10/ 1392) این بدان معناست که مدیریت جهادی با مدیریت انقلابی که یک مدیریت تغییردهنده و توفنده است مفهوم و معنا می‌یابد.
اهمیت روحیه جهادی
البته مدیریت جهادی و مدیریت انقلابی یک روحیه است که به عنوان ملکه در افراد شکل می‌گیرد و این‌گونه نیست که با شعار بتوان آن را تحقق بخشید؛ بلکه همانند دیگر منش‌ها و خلق و خوی بشر می‌بایست با تمرین و تکرار ایجاد و نهادینه شده و به عنوان شاکله شخصیتی فرد درآید. در این صورت است که می‌توان از یک شخصیت انقلابی و جهادی، مدیریت جهادی را انتظار داشت؛ زیرا هر کسی چنان عمل می‌کند که شاکله و شخصیت وجودی‌اش شکل گرفته است. (اسراء، آیه 84)
از نظر رهبری، غفلت از روحیه جهادی موجب می‌شود تا نتوانیم در مقابل انبوه مشکلات، کاری را پیش ببریم و از موقعیت‌‌ها و فرصت‌ها بهره ببریم. امام خامنه‌ای می‌فرماید: «گاهي اوقات غفلت از روحيه جهادي و ايثار داشته‌ايم» (بيانات مقام معظم رهبری در جمع مسئولين 16/5/1390 )
امام خامنه‌ای در سال‌های قبل از عنوان «جهاد اقتصادی» استفاده کرده است. این بار از مدیریت جهادی سخن به میان آورده است.  ايشان سال 1390 را با توجه به مجموعه اطلاعات و مشاوره‌هايي كه از جاهاي مختلف به معظم‌له مي‌رسد، سال جهاد اقتصادي نام‌گذاري فرمودند.
جهاد همان‌طور كه ايشان توضيح دادند يك مفهوم خاص است؛ چرا که به هر كار و تلاشي جهاد اطلاق نمي‌شود، بلكه كار و تلاشي جهاد است كه در مقابل دشمن انجام گيرد، در ادبيات امروزي ما نام ديگر آن مبارزه و جنگيدن است. اين مبارزه و جهاد بايد بار معنايي و ارزشي خود كه همان نيت خدايي داشتن است، را با خود داشته باشد.
ایشان در بیان معناي جهاد، می‌فرمایند: معيارِ جهاد، شمشير و ميدان جنگ نيست. معيار جهاد، همان چيزي است كه امروز در زبان فارسي ما در كلمه «مبارزه» وجود دارد. فلاني آدم مبارزي است؛ فلاني آدم مبارزي نيست. نويسنده مبارز؛ نويسنده غيرمبارز. عالِم مبارز؛ عالِم غير مبارز. دانشجوي مبارز و طلبه مبارز؛ دانشجوي غير مبارز و طلبه غير مبارز. جامعه مبارز و جامعه غيرمبارز. پس، جهاد يعني «مبارزه».
در مبارزه، دو چيز حتماً لازم است: يكي اينكه در آن جدّ و جهد و تحرّكي باشد. انسان در رختخواب يا در پستوي خانه كه نمي‌تواند مبارزه كند! در مبارزه، بايد جدّ و جهدي وجود داشته باشد. مبارزه، در آنجا كه دشمن نيست، معنا ندارد. پس، جهاد متقوّم بر اين دو ركن است: يكي اينكه در آن جدّ و جهد باشد؛ ديگر اينكه در مقابل دشمن باشد. اگر كسي عليه دوست جدّ و جهد كند، اين جهاد نيست؛ بلكه فتنه و اخلال است. اگر كسي در مقابل دولت حق، در مقابل صلاح و نظام حق، جدّ و جهد و تلاش كند، اين فتنه و محاربه است؛ جهاد نيست. حال اين جدّ و جهدي كه انجام می‌‌گيرد، به هر شكلي باشد ـ چه به شكل نوشتن، گفتن، كتاب، و چه به شكل شب‌نامه، شايعه‌پراكني، نق زدن و منفي بافي ـ همه اش فتنه‌گري و اغواگري و بعضي از اَشكالش محاربه است. اگر همه اين‌ها در مقابل دشمن خدا و دشمنِ «علي لسان اللَّه و لسان رسوله و اوليائه عليهم السلام‌»، باشد، می‌‌شود «جهاد في سبيل اللَّه». پيغمبر به اين گونه جهاد دعوت می‌‌كند. پس، تنبلي و نشستن و بيكارگي و بي‌اهتمامي، از امّت پيغمبر خواسته نيست. (20/06/1373)
امام خامنه‌ای در جایی دیگر می‌فرماید: جهاد يعني حركت انسان در ميدان حركت و مبارزه با مانع‌ها و مانع تراش‌ها و احساس تكليف و تعهد. يك ملت وقتي معتقد به جهاد شد، در همه ميدان‌ها پيشرو است. جهاد فقط تفنگ به دست گرفتن نيست؛ جهاد اين است كه انسان خود را هميشه در ميدان حركت و مبارزه با مانع‌ها و مانع تراش ‌ها ببيند، احساس تكليف كند، احساس تعهد كند؛ اين می‌‌شود جهاد؛ جهاد اسلامي اين است. جهاد گاهي با جان است، گاهي با مال است، گاهي با فكر است، گاهي با دادن شعار است، گاهي با حضور در خيابان است، گاهي با حضور در پاي صندوق رأي است؛ اين می‌‌شود جهاد في سبيل اللَّه؛ و اين است كه يك ملت را رشد می‌دهد، طراوت می‌دهد، تازگي می‌دهد، اميد می‌دهد و يك ملت پيش می‌ رود.حالا مبارزه با اين ملت چگونه ممكن است؟ آن جبهه ضداسلامي و ضدانقلاب اسلامي و ضدنظام اسلامي كه در دنيا به وجود آمد، مي‌خواهد با يك چنين پديده عظيمي مبارزه كند. چه جوري مي‌تواند مبارزه كند؟ با جنگ امكان ندارد ـ امتحان كردند، ديدند ـ با تهديد به جنگ و تهديد نظامي امكان ندارد، با تحريم امكان ندارد. كساني كه خيال مي‌كنند می‌توانند ملت ايران را با تحريم به زانو در بياورند، آب در هاون می‌‌كوبند. ملتي كه اميد دارد، ايمان دارد، می‌‌داند دارد چه كار می‌ كند، اين ملت را كه با تهديد نمي‌شود به عقب‌نشيني وادار كرد. (26/8/1389)
شاخصه‌هاي روحيه جهادي
جهاد از مادّه جَهد به معناى مشقّت است (معجم مقاييس‌اللّغه، ج‌1، ص‌486، «جَهد») و در اصطلاح شرع، عبارت است از بذل جان، مال و توان خويش در راه اعتلاى كلمه اسلام و اقامه شعائر ايمان. ( جواهرالكلام، ج‌21، ص‌3)
بنابراین، جهاد در اصطلاح قرآنی و فقه اسلامی، تنها جهاد با اسلحه و نظامی نیست، بلکه همه اشکالی که موجب می‌شود تا اسلام اجرایی شود و در میان مردم و جامعه تحقق یابد، جهاد است و مجاهد کسی است که با هر آنچه در توان دارد در همه زمینه‌ها از جمله نظامی، اقتصادی (نساء، آیه 95؛ انفال، آیه 72)، جهاد علمی (فرقان، آیه 52) و مانند آن از مال و جان بگذرد و تلاش کند تا هدف اسلام برآورده شود.
شاخصه‌هایی که در آیات و روایات برای روحیه جهادی بیان شده عبارتند از:
1. ایمان و اخلاص: از جمله مهم ترین شاخص‌های روحیه جهادی ایمان و اخلاص است. خداوند در آیاتی توفيق برجهاد خالصانه و به دور از هرگونه ترس از سرزنشگران را جلوه فضل الهى دانسته است. این بدان معناست که هر کسی به این روحیه دست نمی‌یابد، مگر اینکه از ایمان و اخلاص بهره برده باشد. (آل عمران، آیات 173 و 174؛ مائده، آیه 54؛ ممتحنه، آیه 1)
2. اتحاد و وحدت: از دیگر عناصر و شاخص‌های روحیه جهادی می‌توان به اتحاد، وحدت و همدلی میان اقشار جامعه اشاره کرد. خداوند در آیاتی از جمله 152 سوره آل عمران و 45 و 46 سوره انفال به این شاخص اشاره کرده و برلزوم اتّحاد و پرهيز از نزاع در عرصه جهاد با دشمن تاکید نموده است.
3. احسان و ایثار: از دیگر شاخص‌های روحیه جهادی احسان و ایثار است. اینکه شخص از حق و حقوق خود بگذرد و مردم و دیگران را مقدم دارد. (بقره، آیه 195)
4. استغفار از اسراف: انسان‌ها در موقعیت‌هایی چون قدرت و ثروت گرایش به اسراف می‌یابد. لذا باید همواره خود را در پناه خدا قرار داده و از هر گونه اسراف و خطا استغفار کند. خداوند در آیه 174 سوره آل عمران، آمرزش‌خواهى از گناه و اسراف در كار‌ها را از شاخص‌های جهاد و روحیه جهادی دانسته است.
5. پرهیز از سستی: اینکه انسان اهل مقاومت، استقامت و صبر باشد و کاهلی نکند، از واژه جهاد که از جهد به معنای مشقت و تلاش بی‌وقفه و مستمر است به دست می‌آید. البته خداوند برضرورت پرهيز مجاهدان اسلام، از سستى در تعقيب دشمنان و امور دیگر در آیاتی از جمله آیه 104 سوره نساء و 45 و 46 سوره انفال تاکید کرده است.
6. نظم: از دیگر شاخص‌های روحیه جهادی نظم در امور است. خداوند در آیه 4 سوره صف می‌فرماید که نظم نيرو‌ها در ميدان جهاد، از شاخص‌های پسنديده و ارزشمند در تحقق روحیه جهادی است.
7. پرهیز از غرور و عجب: قدرت و ثروت و موفقیت در امری موجب می‌شود که  انسان دچار عجب و غرور شود و زمینه برای اشتباه و خطا فراهم گردد. خداوند در آیه 47 سوره انفال از رهسپار شدن به جبهه‌هاى نبرد، با سرمستى و غرور نهی کرده است. این عامل در هر حوزه دیگری که مرتبط به جهاد است می‌تواند تاثیرات منفی و مخربی به جا گذارد.
8. توکل: خداوند بار‌ها بر اصل توکل تاکید کرده و حتی به پیامبر(ص) سفارش کرده که در هنگام عزم بر انجام کاری اصل توکل را فراموش نکند؛ زیرا این خداوند است که برای اسباب، آثار قرار می‌دهد و مشیت اوست که تاثیرات را رقم می‌زند. (آل عمران، آیه 159) همین مسئله در خصوص جهاد نیز به عنوان یک شاخص مورد تاکید قرآن در آیه 51 سوره توبه قرار گرفته است.
9. ذکر بسیار خدا: از شاخص‌های مهم دیگر روحیه جهادی این است که انسان همواره خدا را در یاد داشته و خود را در محضر خدا ببیند. چنین حالتی موجب می‌شود که هرگز کار را در گستره کوچک دنیا و برآورد نیازهای مردم نبیند بلکه یک انگیزه قوی و آسمانی و بلندتری او را هدایت و تقویت کند.(انفال، آیه 45)البته شاخص‌های دیگری می‌توان برشمرد ولی به اهم آن‌ها در این مطلب اشاره شد.       

 نظر دهید »

راههای رسیدن به آرامش در قرآن

05 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

راههای رسیدن به آرامش در قرآن

قرآن كريم كه بزرگترين معجزه پيامبراكرم(ص) است و تمام آنچه را كه بشر براي هدايت نياز داشته ودر آن آمده است، كاملترين نسخه براي آرامش روح است.

«مرتضی بذرافشان» دکترای علوم و معارف اسلامی،مشاور در امور مهارت های زندگی دراین باره می گوید:

محققان جهان، بخش عمده بیماری های شایع و عصبی در افراد را ناشی از استرس و عدم آرامش می دانند که معمولا این بیماری ها با دارو رفع نمی شود و دروجود این افراد می ماند.

روش های ساده بسیار برای رسیدن به آرامش وجود دارد که نه هزینه ونه نیاز به پزشک دارد، در این روش انسان باید خود را از درون خود اصلاح کند.

علت اینکه اکثر افراد، کمتر به آرامش درونی می رسند، این است که مسیر زندگی را اشتباه می روند؛ زیرا این افراد زندگی را برای مردم و قهرمان شدن می خواهند؛ درنتیجه حسادت ها، چشم هم چشمی ها، ریاست طلبی، وابستگی به دنیا، نام آور شدن، حرص و طمع مال و… عواملی هستند که باعث سلب آرامش افراد می شوند.

اگر فردی از درون تهی باشد و تمام تلاش خود را صرف فراهم کردن آسایش همسر و فرزندان کند، بیشتراز اینکه آرامش همسر و فرزندان را سلب کند، آرامش خودرا از بین می برد.

از نگاه قران روشهای رسیدن به آرامش عبارتند از:

ذکر خدا: ذکر و یاد خدا باعث آرامش دل ها است. همان طور که خداوند در سوره رعد آیه ۲۸ می فرماید: الا بذکر الله تطمئن القلوب؛ «دل ها با یاد خدا آرام می گیرند.»

قرآن يكي از عوامل آرامش را ‘’ذكر'’(ياد خدا)معرفي كرده است. چنانچه مي فرمايد:

“الّذين آمنوا وتطمئنّ قلوبهم بذكر الله الا بذكر الله تطمئنّ القلوب ” “آنها (كساني كه به خدا برمي گردند)كساني هستند كه ايمان آورده اند، ودلهايشان به ياد خدا مطمئن (وآرام) است،آگاه باشيد،تنها با ياد خدا دلها آرامش مي يابد “

اطمينان به معني آرامش وقرار گرفتن است ودل مطمئن، همان نفس مطمئنّه است كه در آية:

(يا ايّتها النفس المطمئنّه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي واد خلي جنّتي) آمده است كه پاداش كسي كه با ياد خدا به اين مقام (اطمينان) رسيده، درآمدن در سلك بندگان خدا وورود به بهشت است.

مراد از(ذكرالله) ياد خدا، مطلق توجّه انسان به خداست. درتزاحم زندگي وانبوهي كارها وتنگناههاي موجود ودر اضطرابي كه بسياري ازمردم را نابود مي كند دل آرامي، با ياد خدا آرامش مي گيرد. ازاين رو سزاوار است كه دشواريهاي دروني خود را به ذكر خداوند چاره كنيم. زيرا برترين چاره اي كه مي توان از آن بهره برد به ويژه در زمان ما كه روزگار اضطرابات وهيجانها ودر گيريهاست واتعمار شرق وغرب آن را دامن مي زند. ياد خدا تنها به ذكر زباني نيست اگرچه يكي از مصاديق روشن ياد خداست. زيرا آنچه مهم است به ياد خدا بودن در تمام حالات خصو صا در وقت گناه است.

” بركات ياد خدا: 1- يادنعمتهاي خدا عامل شكر است 2- . يادقدرت او سبب توكّل بر اوست 3- ياد الطاف او ماية محبّت است 4- ياد قهر و خشم او عامل خوف (ترس)از اوست 5- ياد عظمت وبزرگي او سبب خشيّت در مقابل اوست 6- ياد علم اوبه پنهان و آشكار ماية حيا و پاكدامني ماست7- ياد عفو وكرم او ماية اميد وتوبه است8- ياد عدل او عامل تقوي وپرهيزگاري است “

درمعراج السعاده درباره ذكر حقيقي آمده است كه:

“ذكر حقيقي عبارتست از ياد نمودن خدا در دل وچون زبان هم به موافقت دل حركت كند نور علي نور است واما مجرد ذكر زبان اگر چه هر گاه به قصد قربت وثواب باشد فايده بسيار برآن مترتب است اما اثر انس ومحبّت وياد خدا در دل حاصل نمي شود. ” پس ذكرحقيقي ذكري است كه در دل به ياد خدا بودن را همراهي كردن واگرفقط بازبان خدا را ياد كنيم ولي دردل از ياداو غافل باشيم، اين نوع ذكر، ذكر حقيقي وتأثير گذار به حساب نمي آيد ولذا قطعا ذكري كه لقلقه زبان باشد اثر آرامش بخشي هم نخواهد داشت.

توکل به خدا

کسی که توکل به خداوند نداشته باشد، همیشه دست نیاز به دیگران دراز می کند و این وابستگی موجب سلب آسایش او می شود. این افراد با کوچک ترین مشکل به دیگران متوسل می شوند و هیچ امیدی ندارند. دراین شرایط باید بدانند خود سعی و تلاش کرده و خداوند قهار است و مشکلات آنها را حل می کند.

خداوند در قرآن سوره طلاق آیه ۳ می فرماید: من یتوکل علی الله فهو حسبه:« هرکه به خداوند توکل کند.خداوند او را بس است.» بنابراین کسی که توکل به خدا داشته باشد، دیگر حرص مشکلات و سختی ها را نمی خورد و خود را به خداوند می سپارد.

قرآن يكي ديگر از عوامل آرامش را ” “توكّل ” ” واگذاري همة امور به خدا معرفي مي كند. به عنوان نمونه در سوره مباركه طلاق مي خوانيم ” “ويرزقه من حيث لايحتسب ومن يتوكل علي الله فهو حسبه انّ الله بالغ امره قد جعل الله لكل شي ء قدرا ” ” ” “واورا از جايي كه گمان ندارد روزي مي دهد، وهر كس بر خدا توكّل كند كفايت امرش را مي كند، خدا فرمان خود را به انجام مي رساند وخدا بر هر چيزي اندازه اي قرار داده است ” “

كساني كه در زندگي احساس فقر وناداري مي كنند ويا دچار ناراحتيها ونگراني هاي ديگري شده اند، براي رفع همة اين مشكلات بهتر است به قدرتي كه فوق قدرتهاست وفنا ناپذير است اعتمتد كنند. وخود را به او بسپارند. وچون قدر تي بالاتر از قدرت الهي نيست بهتر است بر او تكيه كنندوخود و زندگي خود را به او بسپارند. چرا كه به خير ومصلحت بندگانش واقف است. منظور از توكّل بر خدا اين است كه انسان تلاشگر كار خود را به خدا واگذارد وحلّ مشكلات خويش را از او بخواهد. كسي كه داراي روح توكّل است هرگز يأس ونا اميدي را به خود راه نمي دهد ودر مقابل مشكلات احساس ضعف وزبوني نمي كند. ودر برابر حوادث سخت مقاوم است. وهمين حالت موجب مي شود كه او در درون خود احساس امنيّت وآرامش كند ولذا قدرت او براي رفع مشكلات چند برابر مي شود و به راحتي سختيها ومشكلات را تحمّل مي كند.

در حديث معراج مي خوانيم كه وقتي پيامبر (ص)در پيشگاه خداوند سؤال كرد كه: ‘’ايّ العمال افضل'’ فرمود: ” ليس شي ء عندي افضل من التوكل عليّ والرضا بما قسمت ” يعني: چيزي نزد من از توكل بر من وراضي بودن به تقسيم من، با فضيلت تر نيست.

علامه طباطبايي در كتاب شريف الميزان مي فرمايد: مؤمن ابن ترس را به خود راه ندهد كه اگر از خدا بترسدو حدود اورا محترم شمارد وبه اين جهت از آن محرمات كام نگيرد،خوشي زندگي اش تأمين نشود وبه تنگي معيشت دچار گردد،نه،اين طور نيست. چون رزق از ناحيه خداوند تعالي ضمانت شده وخداوند قادر است كه از عهده ضمانت خود برآيد. (ومن يتوكل علي الله فهو حسبه)كسي كه بر خدا توكل كند از نفس وهواهاي آن وفرمانهايي كه مي دهد خود را كنار بكشد واراده خداي سبحان رابر اراده خود مقدم بداردوعملي راكه خداوند از او مي خواهد بر عملي كه خودش دوست دارد ترجيح دهدوبه عبارتي ديگربه دين خدا متدين شود وبه احكام او عمل كند،(فهو حسبه)چنين كسي كه خدا كافي وكفيل او خواهد بودوآن وقت آنچه كه او آرزو كند خداي تعالي هم همان را برايش مي خواهد. البته آنچه را كه او به مقتضاي

فطرتش مايه خوشي وزندگي وسعادت خود تشخيص مي دهد نه آنچه را كه واهمة كاذبش سعادت وخوشي

مي داند. واينكه فرمود: خدا كافي وكفيل اوست علّت اين است كه خداي تعالي آخرين سبب است كه تمامي سببها به او منتهي مي شود.

به هر حال اين نتيجه گيري قطعي است كه كسي ميتواندآرامش را در زندگي خود داشته باشد كه قدرتي كه همة قدرتها به قدرت او ختم مي شود را پشتيبان خود بداند. واگر وكالت همة امور زندگي اش را به او بسپارد يقينا احساس آرامش به او دست خواهد دادونگران نتيجه وعاقبت كار نيست چرا كه عاقبت همة امور به دست خداست.

ایمان

در قرآن در سوره مباركه فتح مي خوانيم: “هوالذي انزل السكينه في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم… ” “اوكسي است كه آرامش را در دلهاي مؤمنان نازل كرد تا ايماني به ايمان شان بيافزايند… “. اولين برداشتي كه صورت مي گيرد اين است كه بدون ايمان، آرامش روحي ورواني وجود ندارد. يا حداقل اينگونه مي توان گفت كه يكي از عوامل ايجاد آرامش دارابودن ايمان به خدا مي باشد. به تعبير علامه طبا طبايي “ظاهرا مراد از سكينت در اين آيه آرامش وسكون نفس واطمينان آن، به عقائدي است كه به آن ايمان آورده ولذا نزول سكينت را اين دانسته كه ‘’ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم'’ تا ايماني بر ايمان سابق بيفزايند. پس معناي آيه اين است كه: خدا كسي است كه ثبات واطمينان را لازمة مرتبه اي از مراتب روح است در قلب مؤمن جاي داد تا ايماني كه قبل از نزول سكينت داشته بيشتر وكاملتر شود. “
يقيقا داشتن آرامش در زندگي نخستين چشمه خوشبختي است وكسي كه از اين نعمت محروم باشد از نعمت خوشبختي نيز محروم است وهيچگاه طعم خوشبختي را نخواهد چشيد. انسان بي ايمان در دنيا با انديشه وافكار موهوم وبا نگراني هاي فراوان دست به گريبان است. ولذا دائما در درون خود دچار پيكاري بزرگ است وهميشه هم در انتخاب مسير زندگي ودر تصميم گيريهايش دچار سر در گمي است. ولي بر خلاف آن انسان با ايمان از همة اينها آسوده است وهمة افكار واهداف وانديشه هارا تحت لواي يك هدف گرد آورده است وفقط به خاطر آن تلاش مي كندوبه سوي آن مي شتابد وآن عبارتست از خشنودي خداي متعال. ديگر كاري به اين ندارد كه مردم از او خشنود باشند يا بر او خشم گيرند. ولذا هيچ وقت سردر گم نيست وهميشه در يك آرامش روحي به سر مي برد.
راجع به ايمان وفوايد آن در قرآن آيات فراواني وجود دارد، ولي چون در اينجا بحث ما روي عوامل آرامش دور مي زند .لذا نمي توان به صورت مبسوط به اين موضوع پرداخت. با اين حال جا دارد به يكي از آيات كه با بحث ما ارتباط دارد اشاره كنم:
آية “الذين آمنوا ولم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن وهم مهتدون ” ‘’ (آري) آنها كه ايمان آوردند،وايمان خود را با شرك وستم نيالودند، ايمني تنها از آن آنهاست وآنها هدايت يافتگانند'’
اين آيه متضمن يك تأ كيد قوي است زيرا مشتمل است بر اسنادهاي متعددي كه همگي آنها در جمله اسميه است. به تعبير علّامه طباطبايي نتيجة اين تأكيدهاي پي در پي اين است كه نبايدبه هيچ وجه در اختصاص (امنيّت)و(هدايت)براي مؤمنين شك وترديد داشت واين آية شريفه هم دلالت مي كند براينكه امنيّت (آرامش)وهدايت از خواص وآثار ايمان است. البته به شرط اينكه روي اين ايمان با پرده هايي مثل شرك وستم پوشيده نشود. ومراد از ظلم در اين آيه به معناي چيزهايي است كه براي ايمان مضرّ بوده وآن را فاسد وبي اثر مي سازد. كه اكثر مفسرين آنرا شرك دانسته واين را از آية(انّ الشرك لظلم عظيم) استفاده كرده اند.
به هر حال با توجه به اين آيات وآيات ديگر مي توان به اين اصل مهم رسيد كه: امنيت وآرامش روحي تنها موقعي به دست مي آيد كه در جوامع انساني دواصل حكومت كند، ايمان وعدل اجتماعي.
بگر پايه هاي ايمان به خدامتزلزل گرددواحساس مسئوليت در برابرپروردگار ازميان برودوعدالت اجتماعي جاي خود را به ظلم وستم بسپارد،امنيت در چنان جامعه اي وجود نخواهد داشت وبه همين دليل با تمام تلاش وكوششي كه جمعي از انديشمندان جهان براي برچيدن بساط نا امني هاي مختلف در دنيا مي كنندروز به روز فاصلة مردم جهان از آرامش وامنيت واقعي بيشتر مي گردد. دليل اين وضع همان است كه در آيه فوق اشاره شده. پايه هاي ايمان لرزان وظلم جاي عدالت را گرفته است. تأثير ايمان در آرامش وامنيت روحي براي هيچكس جاي ترديدنيست همانطور كه ناراحتي وجدان وسلب آرامش رواني به خاطر ارتكاب ظلم بر كسي پوشيده نمي باشد.
انس با قرآن:

قرآن كه خود يك نسخة شفا بخش براي همة دردها مي باشد، خود را به عنوان يك عامل جهت تسكين قلبها ومحكم كردن دل وآرام بخش معرفي مي كند. وهر كس با اين نسخة الهي انس بيشتري داشته باشد وبر خواندن آن مداومت داشته باشد احساس اطمينان وآرامش بيشتري بر وجودش حاكم مي شود.

قرآن خطاب به پيامبر (ص) مي فرمايد: “وقال الّذين كفروا لو لا نزّل عليه القرآن جمله واحده كذلك لنثبت به فؤادك ورتّلناه ترتيلا “

(وكافران گفتند: چرا قرآن يكجا بر او نازل نمي شود ؟! اين به خاطر آن است كه قلب تورا به وسيله آن محكم داريم و(از اين رو)آن را به تدريج بر تو خوانديم.)

از اين آيه بر داشت مي شود كه به تدريج خواندن قرآن ومداومت برآن موجب استحكام قلب ودل مي شود. ووقتي كه قلب انسان ثابت ومحكم شد، هيچ غم وناراحتي نمي تواند آرامش آن را بر هم بزند.

” كلمة فؤاد به معناي قلب است ومراد از آن چيزي است كه انسان با آن اشياء را درك مي كندوآن همان نفس انسان است. “

پس همانگونه كه نزول تدريجي قرآن بر قلب آن حضرت (پيامبر (ص))موجب آرامش وسكون نفس ويا استحكام نفس او مي گردد؛ تلاوت مستمر وانس مداوم با آيات قرآن، مي تواند موجب تثبيت قلوب وآرامش نفس هر كسي گردد.

در جاي ديگر خداوند تلاوت اين كتاب آسماني را موجب ترفيع درجات ايمان معرفي مي كند:

“انّما المؤمنون الذين اذا ذكرالله وجلت قلوبهم واذا تليت عليهم آياته زادته ايمانا وعلي ربهم يتوكّلون “

(مؤمنان تنها كساني هستند كه هر گاه نام خدا برده مي شود دلهاشان ترسان مي گرددوهنگامي كه آيات او برآنها خوانده مي شود ايمانشان افزونتر مي گرددوتنها بر پروردگارشان توكّل دارند.)

وهمچنين برا ي اينكه بر ايمان مؤمنين افزوده شود آرامش را بر آنها نازل ميكند:

” هو الذي انزل السكينه في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم “

(او (خداوند) كسي است كه آرامش را در دلهاي مؤمنان نازل كردتا ايماني بر ايمانشان بيفزايد.)

از جمع بندي اين چند آيه مي توان به اين نتيجه رسيد كه: آرامش واطمينان قلوب ودلها ونفوس، نصيب قاريان وتلاوت كنندگان قرآني مي شود كه از درجات ايماني بهره مند باشند وهر چه انس آنها با قرآن بيشتر باشد، درجات ايمانشان بالاتر مي رود و هرچه درجات ايمان بالاتر باشد آرامش واطمينان وامنيّت بيشتري را احساس مي كنند.

اميد:

يكي دیگر از عواملي كه موجب آرامش افراد مي شوداميد داشتن به آينده اي روشن است.

اميد، به انسان حالت نشاط وشادابي مي دهد وبرعكس نا اميدي به انسان احساس يأس وسرشكستگي وضعف وناتواني مي دهد. انسان نااميدهميشه شكست خورده است وانسان اميدوار در همة صحنه ها پيروزميدان است.

در اميد يك حالت انتظار به بهره مند شدن از تمتعات ونعمتها در انسان ايجاد مي كند واحساس خوش آيندي در دل او زنده مي كند واورا به تلاش وحركت وا مي دارد.

در قرآن كريم آيات زيادي راجع به اميد وجود داردواين حقيقت با تعابيري مثل رجاء ويأس وقنوط آورده شده است.

به عنوان نمونه در سوره مباركه يوسف آمده است كه:

“يا بنيّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف واخيه ولاتايئسوا من روح الله انّه لا ييئس من روح الله الاّ القوم الكافرين “

(پسرانم! برويد واز يوسف وبرادرش جستجو كنيد واز رحمت خدا مأيوس نشويد كه تنها گروه كافران از رحمت خدا مأيوس مي شوند.)

حضرت يعقوب سفارش مي كند كه فرزندانش از جستجو براي پيدا كردن يوسف وبرادرش نا اميد نشوند،چرا كه نا اميدي نوعي كفر است. چون انسان مؤمن وبا ايمان كه خدا را وقدرت او را باور دارد ورحمت الهي راهمواره مشاهده مي كند، مگر ممكن است با اين حال، ازرحمت وعنايت خدا نا اميد باشد. فقط كساني كه از خدا جدا هستند، احساس نا اميدي در وجودشان دارند.

انسان، بدون اميد، خصوصا اميد به رحمت الهي نمي تواند زندگي خوب وآرامي را داشته با شد. وافراد نا اميد ومأيوس درزندگي تعادل روحي خوبي ندارند. وبراي همين شيريني ولذّت زندگي را نمي چشندوهميشه در يك حالت نگراني واضطراب وهراس به سر مي برند.

براي اينكه بتوان در زندگي در همه عرصه ها پيشرفت كرد مي بايست در ابتداي كار به عاقبت آن كار اميدواربود، وگرنه با نا اميدي دست ودل انسان به كار نمي آيد.

اميد، محرك انسان براي رسيدن به خواسته ها وآرزوهاست. اينكه قرآن كساني كه از رحمت الهي نا اميد هستندرا جزء كافران به حساب مي آوردبراي اين است كه يأس ونا اميدي از رحمت خدا، در حقيقت محدود كردن قدرت خداست.

ازدواج با همسر خوب:

خداوند در قرآن سوره روم آیه ۲۱ می فرماید: من ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها» از نشانه های او این است که برای شما همسرانی آفرید تا به وسیله آن ها آرام گیرید.»

وقتی مردی وارد خانه می شود و همسرش تمام امکانات را برای او فراهم می کند تا او به آرامش برسد این نعمتی است که باید قدر او را دانست. همین طور زنی که با وجود همسرش احساس آرامش می کند. اخلاق نیک همسران در آرامش افراد بسیار تاثیرگذار است.

تسلیم مقدرات خداوند باشید

فرض کنید فردی مدام در حال دعا کردن است که خداوند شرایط ازدواج او را با کسی که دوستش دارد فراهم کند، اما دعای او مستجاب نمی شود و او به طرف مقابل خود نمی رسد. این تقدیر خداوند است و نباید بر خواسته های خود پافشاری کند.

برخی افراد می گویند: خداوند در قرآن فرموده که بخوانید مرا، تا اجابت کنم شما را. پس چرا خداوند دعاهای ما را اجابت نمی کند؟ باید در جواب گفت: دلیل آن این است که خداوند صلاح تو را می خواهد و حکمت و سرنوشت تو این طور رقم خورده است.

خداوند در قرآن سوره بقره آیه ۲۱۶ می فرماید: و هو کره لکم و عسی آن تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی أن تحبوا شیئاً و هو شر لکم والله یعلم و انتم لا تعلمون

«شاید چیزی را ناخوش بدارید و در آن خیر شما باشد و شاید چیزی را دوست داشته باشید و برایتان ناپسند افتد خدا می داند و شما نمی دانید.»

اگر هر کاری که نمی شود به آن دست یافت را به دست خداوند سپرد، آرامش انسان زیاد می شود. زیرا خود را درگیر آن کار نمی کند

پرهيزگاري
تقوي از ماده (وقايه) به معني نگهداري است وبه اين معني كه انسان خود را از زشتيها وبديها وآلودگيها وگناهان نگه مي دارد.
تقوي يك نيروي كنترل دروني است كه انسان را در برابر طغيان شهوات حفظ مي كند ودرواقع نقش ترمز نيرومندي را دارد كه ماشين وجود انسان را در پرتگاهها حفظ واز تند رويهاي خطرناك، باز مي دارد.
به همين دليل امير المؤمنين علي (ع)تقوا را به عنوان دژنيرومند دربرابر خطرات گناه شمرده است. آنجا كه مي فرمايد: ” اعلموا عبادالله آنّ التقوي دار حصن عزيز “(اي بندگان خدا ! بدانيد كه تقوا قلعه ا ي محكم وغيرقابل نفوذ است.)
در مورد تقوا هم آيات فراواني در قرآن آمده اسصت يكي از آياتي كه به موضوع ما مربوط مي شود ومي توان اين برداشت را از آن داشت كه تقوي از عوامل آرامش است،آيه شريفة:
(الا انّ اولياء الله لاخوف عليهم ولا هم يحزنون الّذين آمنوا وكانوا يتّقون لهم البشري في الحيوه الدنيا والآخره….)
“آگاه با شيد (دوستان و) اولياي خدا نه ترسي دارند ونه غمگين مي شوند همانا كه ايمان آوردندو(از مخالفت فرمان خدا)پرهيز مي كردند در زندگي دنيا وآخرت،شاد(ومسرور)ند.
كه دراين آيه اهل ايمان وتقوا را بشارت داده است كه براي آنها در دنيا وآخرت ترس وناراحتي وجود نداردوآنها در امنيت وآرامش به سر مي برند. در مجمع البيان آمده است كه: خوف از نظر معني با فزع وجزع نظير يكديگرندوآن اضطراب دل از وقوع امري ناگوار است. ومقابل آن امنيت وآرامش است. وحزن، سختي اندوه است ومقابل آن سرور وخوشحالي است.
پس با توجه به اين آيه مي توان گفت كه دوستان واولياي الهي كه خود را متصف به دو صفت ايمان وتقوا كرده با شند، در دنيا وآخرت در امنيت وآرامش به سر مي برند واين وعده اي است از طرف خدا وند، وخداوند هم خلف وعده
نمي كند.

واقعیت زندگی را قبول کنید

درست است که انسان دوست دارد به کارهای بزرگ ومال وثروت دست پیدا کند و این رفتار ذاتی است، اما زمانی است که فرد تمام سعی وتلاش خود را می کند، اما به آن مرحله از پیشرفت نمی رسد.او نباید ناامید شده و تمام فکرش را روی آن متمرکز کند،زیرا موجب سلب آسایش او می شود.

پیامبر اکرم (ص) می فرماید: ان الله یحب معالی الامور:«خداوند کارهای بلند و گرامی را دوست دارد».

ولی زمانی که افراد به خواسته های خود و آن پیشرفت نمی رسند، باید حسرت نخورند، زیرا حسرت خوردن خود یک عامل از بین بردن آسایش است.

 

 نظر دهید »

سیرۀ مدیریتی حضرت امام خمینی(ره)

05 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

سیرۀ مدیریتی حضرت امام خمینی(ره)

در استراتژی رهبری امام خمینی مؤلفۀ اساسی خدا محوری است. بدین معنا كه جهت كلی حركت امام در رهبری را خدا محوری تشكیل می‌دهد. از این‌رو بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران رهبر و مدیر فرزانه‌ای بودند كه حركت انقلابی خودشان را با فرهنگ خدا محوری آغاز، و در مسیر طولانی زندگی سیاسی، تلاش كردند كه از قدرتی مافوق قدرت‌های بشری مدد جویند؛
اشاره:

مدیریت الهی مبتنی بر شناخت حقیقت انسان و مراتب وجود اوست، چنین مدیریتی با ادارۀ قلب‌ها تحقق می‌یابد. این‌گونه مدیریت ویژۀ انبیاء و اولیای مكرم الهی و پیروان حقیقی ایشان است. تمام انبیاء به منظور خارج كردن انسان از مرتبه حیوانی و وارد كردن او در مرتبه رحمانی، خروج از ظلمات به سوی نور و تحول به اسم «رب» آمده‌اند تا با هدایت و اداره مردمان این تحول را تحقق بخشند:

«الَر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ[1]؛ این كتابی است كه به تو نازل كردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از ظلمت‌ها خارج كنی و به سوی نور ببری، به سوی راه خدای عزیز و ستوده.»

در بینش اسلامی، مدیریت به عنوان مسئولیتی سنگین‌تر، همراه با خدمتی گسترده‌تر مطرح می‌شود و مدیر اسلامی ، مدیریت را برای حاكمیت خویش نمی‌خواهد، اگر چنین اندیشه‌ای در ذهن مدیر بوجود آمد كه او حاكم است نه خادم، دیگر او مدیر اسلامی نخواهد بود و هرگاه با چنین بینشی، خدمتی هم در این مسند انجام دهد به خاطر تثبیت موقعیت‌های حكومتی انجام می‌گیرد.

مدیر باید مدیریت را برای خدمت بخواهد و به عبارت دیگر خدمت نباید وسیله حاكمیت باشد بلكه بعكس حكومت باید وسیله‌ای برای خدمت باشد.

حضرت امام خمینی(ره) در این‌باره می‌فرمایند:

«تمام انبیاء، موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان، موضوع علمشان انسان است. آمده‌اند انسان را تربیت كنند، آمده‌اند این موجود طبیعی را از مرتبه طبیعت به مرتبه عالی مافوق الطبیعه، مافوق الجبروت برسانند.[2]»

دیدگاه امام خمینی(ره):

رسول اكرم(ص) و تربیت‌شدگان سیرۀ وی در مدیریت خود رفتاری از سر بندگی حق و تواضع نسبت به خلق داشتند و همین سبب آن همه عزت و سیادت بود. حضرت امام خمینی كه خود تربیت یافته این مكتب است با عنایت به آنچه سیره نویسان و اهل حدیث نقل كرده‌اند، می‌نویسد:

«رسول خدا(ص) كه علمش از وحی الهی مأخوذ بود و روحش بقدری بزرگ بود كه یك تنه بر روحیات میلیون میلیون بشر غلبه كرد، تمام عادات جاهلیت و ادیان باطله را زیر پا گذاشت و نسخ جمیع كتب كرد و دایره نبوت به وجود شریفش ختم شد، سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود، به اذن الله تواضعش با بندگان خدا از همه كس بیشتر بود. كراهت داشت كه اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلسی می‌شد پایین می‌نشست. روی زمین طعام میل می‌فرمود و روی زمین می‌نشست و می‌فرمود من بنده‌ای هستم، می‌خورم مثل خوردن بنده و می‌نشینم مثل نشستن بنده.[3]»

حضرت امام خمینی(ره) نیز با تأسی به سیرۀ آن حضرت در زندگیش كوچكترین نشانه‌ای از تفاخر و تجمل نمی‌توان یافت. سیره پیامبر اكرم(ص) تحولی بر مبنای تحول رابطه انسان با خدا فراهم ساخت. حضرت امام خمینی(ره) می‌فرماید:

«اگر برای هر دولتی برنامه‌ای است، می‌شود گفت كه برنامه رسول اكرم(ص) همان سوره‌ای است كه در اول نازل شده است … برنامه را هم كه این آیه شریفه به حسب اعتبار و به حسب احتمال تعیین می‌فرماید به خود رسول اكرم خطاب است لكن خطابات قرآن، آنهم كه به خود رسول اكرم است غالبا عام است. (اقرا باسم ربك) از اول كه قرائت شروع می‌شود تعیین می‌فرماید كه قرائت چه جور باید باشد، به اسم رب باید باشد تمام كلماتی كه از اسم رب جدا باشد شیطانی است.[4]»

حضرت امام به همه توصیه می‌نمودند كه در همه امور با اسم الله وارد شوند و با خلوص و از سر صدق دست به عمل زنند از توصیه‌های دیگر حضرت امام حتی قبل از پیروزی انقلاب اصلاح رابطه خود و خدا بود زیرا او معتقد است كه آنان كه فارغ از اصلاح میان خود و خدا، در میدان اداره خلق و تدبیر امور مردمان گام می‌نهند، به سوی تباه كردن خود و مسئولیت و مردمان سیر می‌كنند . چنانكه در درس‌های خود در نجف اشرف این حقیقت را چنین یادآور شده‌اند:

«بكوشید پیش ازآنكه وارد جامعه گردید خود را اصلاح كنید، مهذب سازید، آن روز كه اجتماع به شما روی آورد دیگر نمی‌توانید خود را اصلاح نمایید… خدا نكند انسان پیش از آنكه خود را بسازد جامعه به او روی آورد و در میان مردم نفوذ و شخصیتی پیدا كند كه خود را می‌بازد، خود را گم می‌كند… اگر در كارها نیت خالص نباشد انسان را از درگاه ربوبی دور می‌كند.[5]‌»

اصل مهمی كه امام خمینی بر اساس شیوه توحیدی از مدیریت و رهبری و بر آن تاكید می‌ورزد و به طور یقین اقدام ایشان در تشكیل حكومت و بدست گرفتن رهبری جامعه، از آبشخور آن اصل مدد گرفته، اصل مهم «ادای تكلیف» است.

در رویكرد بنیانگذار جمهوری اسلامی «تأكید بر محوریت و اصالت تكلیف با قطع نظر از حصول یا عدم حصول نتیجه است بدین معنا كه انسان باید در هر حال بر مدار تكلیف شرعی زندگی كند و وقتی كه به انجام یا ترك فعلی، موظف شد، بنابر تكلیف عمل نماید، خواه به نتیجه برسد یا نرسد. هیچ گاه علم مكلف، به عدم حصول نتیجه ظاهری، رافع تكلیف نیست.[6]»

ایشان درباره عمل به تكلیف بدون توجه به نتیجه می‌فرمایند: «همه ما مأمور به تكلیف و وظیفه‌ایم نه مأمور به نتیجه[7]»

لذا باید این مسأله را در نظر گرفت كه رفتار و سلوك امام به عنوان یك مرد الهی ریشه در وحی داشته و از هویت دینی برخوردار بود، بدین سان تار و پود شخصیت وی از گزاره‌های اسلامی سیراب شده و از این راه شاكلۀ رفتاری او رشد یافته است؛ از این رو آن مرد خدا حاكمیت الهی را در وجود خود و در جامعه پذیرفته و رفتارهای فردی و اجتماعی‌اش، براساس آرمان‌ها و هدف‌های دینی شكل گرفته بود. بر این اساس با توجه به هنجارهای دینی، هویت دینی و ارزشی را در مدیریت دینی مطرح ساخته و در برخورد با دیگران، آن را یك اصل اساسی تلقی می‌نمود.

ارزش‌های معنوی و الهی كه مبنای حركت امام در انقلاب اسلامی بوده و رهبری امام خمینی را متأثر ساخته، در قالب یك نظام ارزشی استوار و پذیرفته شده در جامعه، سرمایه بزرگی برای آن جامعه به شمار می‌رود كه به پشتوانه آن تعادل و نظم لازم برای رشد و تعالی فراهم می‌گردد و مانع صرف هزینه‌های انسانی و اقتصادی برای ایجاد ابزارهای كنترل از روش‌های متكی به جبر و زور می شود و همین امر سبب خود كنترلی در مدیریت شده و نظارت درونی ایجاد می‌كند، چه اینكه توسل به وجدان افراد از راه ایجاد معیارهای درست و نادرست در یك سیستم اخلاقی و نظام ارزشی می تواند نظارت اجتماعی را بر پایه روابط متقابل اجتماعی مطرح سازد.

در استراتژی رهبری امام خمینی مؤلفۀ اساسی خدا محوری است. بدین معنا كه جهت كلی حركت امام در رهبری را خدا محوری تشكیل می‌دهد. از این‌رو بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران رهبر و مدیر فرزانه‌ای بودند كه حركت انقلابی خودشان را با فرهنگ خدا محوری آغاز، و در مسیر طولانی زندگی سیاسی، تلاش كردند كه از قدرتی مافوق قدرت‌های بشری مدد جویند؛ ایشان تقریباً در همه رخدادهای زندگی‌شان (چه فردی و چه اجتماعی) اصل نظارت الهی، و توجه به خواست و رضای خداوند را باور داشتند و به یك مرحله ای از تكامل انسانی دست یافته بودند كه تقدم خدا بر دیگران، خواست آرمانی شان گشته بود.

با نگاهی به زندگی پر بركت این مدیر توانا، اهمیت این اصل استراتژیك ظاهر و نمایان می‌گردد؛ برای مثال در مطرح شدن مرجعیت ، ایشان كوچكترین روی خوشی به كسانی كه به طرح مرجعیت‌شان می‌پرداختند، نشان ندادند و شخص امام شدیداً از مطرح نمودن خودشان برای این مقام ممانعت ورزیدند و اعلام فرمودند كه راضی نیستم در خانه من كوچكترین قدمی در این جهت برداشته شود.[8]

و باز در جای دیگر فرمودند: «خدا گواه است من برای رسیدن به مرجعیت حتی یك قدم بر نداشته‌ام ولی اگر مرجعیت به سراغم آمد از پذیرفتن آن باكی ندارم.[9]

آنچه برای هر موحدی قابل قبول است اینكه انگیزه هر كاری باید الهی باشد، پس در انجام آن كار، نیت و انگیزه الهی توام با ادای تكلیف و عمل صالح باشد؛ و در رهبری امام این ویژگی مشهود بوده ایشان در زندگی خصوصی و سیاسی شان، هیچ گاه از خداوند غافل نبودند و رضایت او را همواره در نظر داشته است.

از نشانه‌های یك مجموعه انسانی سالم و مدیریت صحیح، وجود روحیه نصیحت و انتقاد است. انتقاد و ارشاد و دعوت به خیر به استناد روایت “كُلُّكُمْ رَاعٍ وَكُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ ” فریضه‌ای است همگانی و برپاداشتن آن در انحصار قشر خاصی نیست:

«امر به معروف و نهی از منكر دو اصلی است در اسلام كه همه چیز را می‌خواهد اصلاح كند. یعنی با این دو اصل می‌خواهد تمام قشرهای مسلمین را اصلاح بكند، به همه ماموریت داده به همه … هیچ فرقی هم بین قشرها در این امر نیست كه همه باید طاعت خدا بكنند.[10]»

پی نوشت ها:

——————————————————————————–

[1] . قرآن كریم، سوره ابراهیم، آیه 1

[2] . خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج۸، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸، ص ۳۲۴

[3] . خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۴، ص ۹۶

[4] . خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج۸، همان

[5] . خمینی، روح الله، جهاد اكبر، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی( س)، ۱۳۷۴، ص ۲۱

[6] . ر.ك: امام خمینی و حكومت اسلامی، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸، ص ۳۲

[7] . خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج۲۱، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸، ص ۹۵

[8] . وجدانی، مصطفی، سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام خمینی، ج 2، تهران: پیام آزادی، 1374، ص 100

[9] . همان، ج ۱۵، ص ۱۰۱

[10] . خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج۵، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸، صص ۵۵۰-۵۵۱

* مسعود فولادفر، كارشناس ارشد اندیشه سیاسی در اسلام

مرکز اسناد انقلاب اسلامی

 

 نظر دهید »

اقتصاد مقاومتی از منظر امام (ره)

05 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

اقتصاد مقاومتی از منظر امام (ره)

اقتصاد مقاومتی، یک مفهوم جدید در نظام جمهوری اسلامی نیست؛ بلکه سابقه‌ای به اندازه انقلاب اسلامی دارد.

مجموعه آن چه که تحت عنوان سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی به عنوان رویکرد اصلی اقتصاد کشور، ابلاغ شده در عمر 36 ساله انقلاب بارها از سوی حضرت امام خمینی (ره) و همین‌طور مقام معظم رهبری، مورد توجه قرار گرفته است.

سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی را می‌توان چکیده و عصاره دیدگاه‌های حضرت امام (ره) و رهبر انقلاب در عرصه اقتصادی دانست؛ ضمن آن که بخش‌های مختلف مؤلفه‌های اقتصاد مقاومتی بارها از سوی کشورهای مختلف جهان تجربه شده است و از لحاظ تجربی نیز این سیاست‌ها پشتوانه عظیمی دارد.

از دیدگاه امام خمینی (ره)، یکی از موضوعات بسیار مهم در رسیدن به اهداف و آرمان‌های اصلی انقلاب اسلامی، رسیدن به خودکفایی و استقلال کامل و جامع در تمامی ابعاد می‌باشد. به همین خاطر، این مهم بارها در سخنان امام عزیز تکرار شده است و ایشان همگان را برای تحقق این مهم دعوت و تشویق نموده‌اند.

از منظر امام (ره)، انقلاب اسلامی بدون استقلال همه‌جانبه، کامل نمی‌شود و حفظ این انقلاب، مستلزم رسیدن به خودکفایی و استقلال همه‌جانبه و قطع هرگونه وابستگی به دشمنان است و در غیر این صورت شکست و یا انحراف انقلاب از مسیر و آرمان‌های خود حتمی خواهد بود. در نگاه امام (ره) رسیدن به استقلال سیاسی بدون دستیابی به استقلال اقتصادی معنا ندارد و لازمه هر دوی این‌ها استقلال فکری - فرهنگی می‌باشد.

امام بزرگوار ریشه تمام مشکلات امت‌های اسلامی و به‌خصوص کشورمان را عقب‌ماندگی‌های فرهنگی و خودباختگی‌های فکری می‌دانند که طی سال‌ها و قرن‌ها توسط استکبار و استعمار، در روح و جان مردم تزریق شده است تا آن‌ها به راحتی به غارت منابع این کشورها بپردازند. به همین دلیل از دیدگاه ایشان، مهم‌ترین عامل و اولین قدم در رسیدن به استقلال، دستیابی به خودباوری (بیدار شدن) و اعتماد به نفس زیر سایه اعتماد به خدا و توکل است.

امام امت می‌خواهد تمام آحاد جامعه به‌خصوص دانشگاهیان و مسئولین کشور به این دیدگاه برسند که اولاً بدانند هرچه که موردنیازشان است را خودشان باید به دست بیاورند و به کمک‌های دیگر کشورها و قدرت‌ها امیدوار نباشند و ثانیاً باور داشته باشند که هرچه را که بخواهند - دیر یا زود- می‌توانند به دست بیاورند و هیچ قله فتح‌ناشدنی برایشان وجود ندارد. «یک مملکت اگر بخواهد خودش به پای خودش بایستد، مستقل بشود در همه ابعاد، چاره ندارد جز این تفکر که «ما باید از خارج چیز وارد کنیم» از کله‌اش بیرون کند. مغزش توجه به این بکند که ما از خارج نباید وارد بکنیم.» و «شما متوقع نباشید که همین امروز بتوانید طیّاره درست کنید. میگ درست کنید. البته الآن نمی‌شود، اما مأیوس نباشید از اینکه می‌توانیم درست کنیم. باید بیدار بشوید، بروید دنبال اینکه آن صنایع پیشرفته را خودتان درست بکنید. وقتی این فکر در یک ملتی پیدا شد و این اراده در یک ملتی پیدا شد، کوشش می‌کند و دنبال کوشش این مطلب حاصل می‌شود.»

با این دید از نظر امام (ره) حتی اگر دولت‌های خارجی هم بخواهند نیازهای ما را برطرف کنند و کالا و خدمات عرضه کنند نباید قبول کرد و باید با اتکا به خود در حل ریشه‌ای مشکلات کوشید چرا که تا حرکت نکنیم به مقصد نخواهیم رسید. «مادام که در احتیاجات صنایع پیشرفته، دست خود را پیش دیگران دراز کنید و به دریوزگی عمر را بگذرانید قدرت ابتکار و پیشرفت در اختراعات در شما شکوفا نخواهد شد.» و «ما اگر خودمان یک امر ناقص هم داشته باشیم، بهتر از این است که [پیش] دشمنمان دست دراز کنیم و یک امر کامل از آن‌ها بگیریم.»

بر اساس همین دیدگاه است که تحریم‌های اقتصادی نه تنها بازدارنده نیست بلکه با انتخاب راهکارهای مناسب و عزمی بلند یکی از بهترین فرصت‌ها را در پیش پای ملت ایران برای رسیدن به استقلال اقتصادی و صنعتی قرار داده است که باید مغتنم شمرده شود. «این جنگ و تحریم اقتصادی و اخراج کارشناسان خارجی، تحفه‌ای الهی بود که ما از آن غافل بودیم.» و «این محاصره اقتصادی را که خیلی از آن می‌ترسند، من یک هدیه‌ای می‌دانم برای کشور خودمان، برای اینکه محاصره اقتصادی معنایش این است که «مایحتاج» ما را به ما نمی‌دهند. وقتی که مایحتاج را به ما ندادند، خودمان می‌رویم دنبالش. ممکن است یک ده سالی زحمت بکشیم، ده سالی گرفتاری داشته باشیم، اما نتیجه آخرش این است که بعد از ده سال خودمان هستیم.»

در این مسیر نیز فقط دولت مسئول نیست بلکه باید همه مردم در کنار سایر دستگاه‌ها وارد میدان شده و کمک نمایند. در این حرکت عظیم، همه، از مسئولین و دستگاه‌ها گرفته که باید ببینند تصمیماتشان ما را به سمت وابستگی سوق می‌دهد یا رهایی از آن تا مردم که باید با پرهیز از کالاهای خارجی و لوکس و تشریفات زائد، بدانند خود نیز در کنار دولت وظیفه دارند و تلاش در این راه را جهاد در راه خدا بدانند.

از نظر امام (ره)، رهایی ملتی که سال‌ها تحت سلطه استعمار بوده است آسان نبوده و مستلزم سختی‌ها و ترک رفاه‌های کاذب است ولی نویددهنده آینده‌ای روشن و درخشان است. «یک چند سال باید سختی را تحمل کنیم. سختی هم خیلی نیست- تحمل کنیم تا بتوانیم خودمان سر پای خودمان بایستیم و آدم باشیم.» در این نگاه عمیق، رفاه و آسایشی که با بردگی اجانب -و لو ناخودآگاه- به دست آید و باعث مسلط شدن دشمنان گردد باعث ننگ است و انسان باید خود را از آن نجات دهد که «زندگی انسانی شرافتمندانه را ولو با مشکلات، بر زندگانی ننگین بردگی اجانب ولو با رفاه حیوانی ترجیح دهید.»

* نگاهی به فرامین امام

اعتماد به نفس و توجه به تولید داخلی

آن‌ها که این صنعت‌های بزرگ را درست کردند، آن‌ها هم انسان‌های یک سر و دو گوشی هستند که مثل سایر انسان‌هایند؛ منتها قبل از ما بیدار شدند و ما را خواب کردند، قبل از اینکه ما بیدار شویم آن‌ها بیدار شدند و هم خوشان را صرف این کردند که با ایادی خودشان مستقیماً یا به طور غیرمستقیم ما را غافل کنند، ما را خواب کنند و به ما تزریق کنند به اینکه شما نمی‌توانید.

وابستگی اقتصادی

شما می‌دانید که اگر یک مملکت در اقتصاد، خصوصاً این رشته اقتصاد که نان مردم است؛ در این، احتیاج به خارج پیدا بکند و یک احتیاج مبرمی که نتواند خودش را اداره کند خودش را و باید دیگران او را اداره کنند. این وابستگی اقتصادی آن هم در این رشته، موجب این می‌شود که ملت ایران، مملکت ایران، تسلیم بشود به دیگران.

قبح واردات

چقدر برای یک مملکت عیب است و سرشکستگی که دستش را دراز کند طرف آمریکا که گندم بده، کشکول گدائی‌اش را باز کند پیش دشمنش و از او بخواهد که رزقش را بدهد. چقدر برای ما سرشکستگی دارد تا این ملت بنایش را بر این نگذارد که کشاورزی‌اش را تقویت کند و بسازد به آنکه خودش به دست می‌آورد، نمی‌توانیم استقلال پیدا کنیم.

القائات دشمن

با القای تفکرات و تحقیقات خودساخته به توده‌های محروم باورانده‌اند که باید تحت نفوذ ما زندگی کرده و الا راهی برای ادامه حیات پابرهنه‌ها جز تن دادن به فقر باقی نمانده است.

برکت محاصره اقتصادی

این محاصره اقتصادی را که خیلی از آن می‌ترسند، من یک هدیه می‌دانم برای کشور خودمان؛ برای اینکه محاصره اقتصادی معنایش این است که مایحتاج ما را به ما نمی‌دهند. وقتی مایحتاج را به ما ندادند خودمان می‌رویم دنبالش، مهم این است که ما بفهمیم که دیگران به ما چیزی نمی‌دهند، ما خودمان باید تهیه کنیم.

استقلال کشور

شما حالا باید از اول شروع کنید و قصدتان بر این باشد که خودتان مستقل در همه چیز باشید، در فرهنگ مستقل باشد، در صنعت مستقل باشید، در زراعت مستقل باشید؛ وقتی بنا را بر این گذاشتید و با این عزم وارد میدان شدید می‌توانید که کشور خودتان را نجات بدهید و کشور خودتان را مستقل کنید و بیمه کنید استقلال کشور خودتان را برای همیشه.

تحمل مشکلات

مادامی که بخواهیم مستقل باشیم و زیر بار وابستگی نرویم، باید تحمل این مشکلات و قدرت مبارزه با آن را پیدا کنیم.

تلاش اقتصادی

من دست و بازوی همه کسانی که بی‌ادعا و مخلصانه درصدد استقلال و خودکفایی کشورند را می‌بوسم.

کالاهای وارداتی

اکنون بازارهای کشورهای اسلامی مراکز رقابت کالاهای غرب و شرق شده است و سیل کالاهای تزئینی مبتذل و اسباب‌بازی‌ها و اجناس مصرفی به سوی آن‌ها سرازیر است و همه ملت‌ها را آن چنان مصرفی بار آورده‌اند که گمان می‌کنند بدون این اجناس آمریکایی و اروپایی و ژاپنی و دیگر کشورها زندگی نمی‌توان کرد.

نفت یا نفع؟!

آمریکا از شما نفت می‌خواهد و آمریکا از شما نفع می‌خواهد و می‌خواهد شما بازار باشید برای او. این‌ها فرق نمی‌کند، این‌ها می‌خواهند که از شما استفاده بکنند، از مخازن که خدا به شما داده آن‌ها استفاده‌اش را بکنند… والا در آنجایی که شما گرفتار بشوید، هیچ‌یک از این‌ها به داد شما نخواهند رسید؛ آن‌ها آن وقت می‌گویند ما این‌ها را نمی‌شناسیم. بنای این اشخاصی که توجهشان به خودشان و به دنیای خودشان است، این است که مادامی که به نفع آن‌ها چیزی باشد با آن‌ها همراه‌اند و با آن‌ها هم کاسه هستند، آن روزی که ببینند این به نفع نیست، ولو دوستشان باشد کنارش می‌گذارند.

نقش علما و کارشناسان

کشورهای اسلامی به واسطه ضعف مدیریت‌ها و وابستگی، به وضعیت اسفبار گرفتار شده‌اند که این به عهده علمای اسلام و محققین و کارشناسان اسلامی است که برای جایگزین کردن سیستم ناصحیح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام، طرح‌ها و برنامه‌های سازنده و دربرگیرنده منافع محرومین و پابرهنه‌ها را ارائه دهند و جهان مستضعفین و مسلمین را از تنگنا و فقر معیشت به درآورند.

کالای مصرفی

و بر دولت‌ها و دست‌اندرکاران است چه در نسل حاضر و چه در نسل‌های آینده که از متخصصین خود قدردانی کنند و آنان را با کمک‌های مادی و معنوی تشویق به کار نمایند و از ورود کالاهای مصرف‌ساز و خانه برانداز جلوگیری نمایند و به آنچه دارند بسازند تا خود همه چیز بسازند.

عدم وابستگی به غرب

وصیت من به ملت‌های کشورهای اسلامی است که انتظار نداشته باشید که از خارج کسی به شما در رسیدن به هدف که آن اسلام و پیاده کردن احکام اسلام است کمک کند؛ خود باید به این امر حیاتی که آزادی و استقلال را تحقق می‌بخشد قیام کنید. و علمای اعلام و خطبای محترم کشورهای اسلامی دولت‌ها را دعوت کنند که از وابستگی به قدرت‌های بزرگ خارجی خود را رها کنند و با ملت خود تفاهم کنند؛ در این صورت پیروزی را د ر آغوش خواهند کشید.

واردات همه چیز

وارد کردن کالاها از هر قماش و سرگرم کردن بانوان و مردان خصوصاً طبقه جوان، به اقسام اجناس وارداتی از قبیل ابزار آرایش و تزئینات و تجملات و بازی‌های کودکانه و به مسابقه کشاندن خانواده‌ها و مصرفی بار آوردن هر چه بیشتر که خود داستان‌های غم‌انگیز دارد و سرگرم کردن و به تباهی کشاندن جوان‌ها که عضو فعال هستند با فراهم آوردن مراکز فحشا و عشرتکده‌ها و ده‌ها از این مصائب حساب‌شده، برای عقب نگه‌داشتن کشورهاست.

من وصیت دلسوزانه و خادمانه می‌کنم به ملت عزیز که اکنون که تا حدود بسیار چشمگیری از بسیاری از این دام‌ها نجات یافته و نسل محروم حاضر به فعالیت و ابتکار برخاسته و دیدیم که بسیاری از کارخانه‌ها و وسایل پیشرفته مثل هواپیماها و دیگر چیزها که گمان نمی‌رفت متخصصینِ ایران قادر به راه انداختن کارخانه‌ها و امثال آن باشند و همه دست‌ها را به سوی غرب یا شرق دراز کرده بودیم که متخصصین آنان این‌ها را به راه‌اندازند، در اثر محاصره اقتصادی و جنگ تحمیلی، خود جوانان عزیز ما قطعات محل احتیاج را ساخته و با قیمت‌های ارزان‌تر عرضه کرده و رفع احتیاج نمودند و ثابت کردند که اگر بخواهیم می‌توانیم.
مشرق،۳۱ خرداد

http://www.siasi.porsemani.ir

 نظر دهید »

نقد و بررسی تفکر یهود از منظر اسلام و قرآن؛

05 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

نقد و بررسی تفکر یهود از منظر اسلام و قرآن؛

شاید برای یک محقق مبتدی و ناآگاه به معارف اسلام، برخورد اسلام و قرآن با یهود متناقض جلوه نماید، ولی حقیقت امر این است که اسلام برای دو دین یهود و مسیحیت و پیامبران این دو دین، احترام خاصی قائل است، ولی با شدت در مقابل کهانت یهود و مسیحیت پولسی ایستاده است. قرآن مجید در آیه‌ی 62 سوره‌ی بقره گفته است یهود و نصاری، در صورتی که موحد و مؤمن به یگانگی خداوند و معتقد به معاد و اهل عمل صالح باشند، نزد خداوند مأجور و به دور از حزن و خوف خواهند بود؛ ولی در آیه‌ی 82 سوره‌ی مائده، یهود را شدیدترین دشمن مؤمنین و نصاری را نزدیک‌ترین دوست مؤمنین قلمداد نموده است و نهایتاً در آیه‌ی 51 سوره‌ی مائده، در بخشنامه‌ای، مسلمین را ملزم می‌نماید که یهود و نصاری را دوست صمیمی خودشان نگیرند.

دو دین یهود و مسیحیت از ادیان ابراهیمی و نزدیک‌ترین دین به اسلام هستند و اعتقادات، اخلاق و احکام تحریف‌نشده‌ی این دو دین نیز صورت غیرمتکامل اسلام است. اگر یهود و نصاری موحد، معتقد به معاد و اهل عمل صالح باشند، قطعاً از یهودیت خشن و تحریف‌شده‌ی امروز و مسیحیت آلوده به تثلیث، فاصله خواهند گرفت. به طور قطع، آنجا که قرآن یهود را شدیدترین دشمن مؤمنین دانسته و آ‌ن‌ها را از دوستی با یهود و نصاری بر حذر داشته است، مراد یهودیت و مسیحیت تحریف‌شده و آلوده به شرک است. اسلام و قرآن به همان میزانی که با پیروان موسی، کلیم‌الله و عیسی، روح‌الله، احساس قرابت می‌نماید، از یهودیت منادی نژادپرستی و دنیاپرستی و مسیحیت پولسی و آلوده به شرک و تثلیث فاصله گرفته است.

در خصوص یهود نیز حساب یهودیان نبوی و پیروان واقعی موسی، کلیم‌الله، از زرسالاران خشن یهود و صهیونیست‌های نژادپرست جداست. به هر حال، نام حضرت موسی (علیه السلام) در قرآن پرتکرارترین نام در میان انبیاست و در کشور جمهوری اسلامی نیز به عنوان یکی از ادیان رسمی کشور معرفی شده است؛ به نحوی که با جمعیتی حدود 15 هزار نفر، یک نماینده در مجلس شورای اسلامی دارند.

جالب است بدانید به سیاق و روش قرآن، دانشمندان یهود نیز میان یهودیت نبوی و یهودیت سیاسی متعصب دنیوی، فرق قائل‌اند که در زیر به سخنان دو تن از علمای بزرگ یهود اشاره می‌نماییم.

خاخام موشه منوهین از بزرگان یهود، متولد روسیه و از منتقدین صهیونیسم می‌گوید: ما باید میان یهودیت نبوی و ناسیونالیسم سیاسی دنیوی یهود (صهیونیسم) فرق قائل باشیم. سنت‌های یهودیت نبوی طی اعصار، مدام تحول یافت و در هر شرایطی، به پیروان خود آموخت که در هر شرایطی رحیم و پایبند اخلاق و درستکار باشند. من پذیرفته‌ام که موسی سرور پیامبران، نخستین منتقد نژادپرستی بود. موسایی را که ما تحسین می‌کنیم، به یقین «ده فرمان» را به خلق یهود و نیز بشریت سپرد و خواست که قتل نکنیم، دزدی نکنیم، به مال غیر طمع نورزیم، عدالت را دنبال کنیم، با بیگانگان رفتاری خطا روا نداریم، فقط قدرتمندان را محترم نداریم. این است یهودیت نبوی که مخالف ناسیونالیسم دنیوی یهود است.

موشه منوهین، در حالی که یک یهودی متعصب است، رفتاری دوگانه با یهودیت منتسب به حضرت موسی (علیه السلام) و یهودیت خاخام‌های متعصب و صهیونیست دارد.

گرچه طبق نظر اکثر محققین، شریعت و احکام کلیمیان با شریعت و احکام اسلام قرابت و نزدیکی زیادی دارد، ولی در میان محققین مسلمان نسبت به قوم یهود اتفاق نظر وجود ندارد. به نظر می‌رسد ریشه‌ی این اختلاف در عدم تفکیک شریعت حضرت موسی (علیه السلام) با عقاید و نظرات قوم یهود است.
یکی دیگر از بزرگان قوم یهود که ضمن تعصب شدید نسبت به یهودیت نبوی، منتقد سرسخت دنیاطلبان یهود و صهیونیست‌های غاصب است، دکتر اسرائیل شاهاک، استاد شیمی دانشگاه اورشلیم و رئیس جمعیت حقوق مدنی و حقوق بشر اسرائیل است. او در 80سالگی هنوز از اینکه دین ریشه‌دار یهود قربانی مطامع دنیاطلبان صهیونیست شده سرخورده و رنجور است و در مصاحبه‌ی سال 1973 با لندن‌تایمز گفته است: طرفداری یهودیان از کشور اسرائیل که خود تابعیت آن را دارم، هم قبیح است و هم مخالف مسیر اصلی سنت‌های یهود، که اسرائیل را به فلاکت خواهد نشاند… به نظر من، اکثریت ملتم خدا را ترک گفته‌اند و بتی را جایگزین آن ساخته‌اند. درست همان طور که در صحرا از گوساله‌ی زرین طرفداری کردند؛ گوساله‌ای که با طلاهای خودشان ساخته شد. نام این بت جدید کشور اسرائیل است.

چنانچه مشاهده کردیم، علاوه بر قرآن و سایر متون اسلامی، بزرگان قوم یهود نیز به واسطه‌ی دوگانگی دین اصیل یهود و دین تحریف‌شده‌ی امروزین، در اظهارنظرهای خود، دچار دوگانگی شده‌اند. لذا اگر قرآن، یهودیان موحد و معادباور را نزد خدا مأجور دانسته، منظور یهودیانی است که از جان و دل به دستورات حضرت موسی (علیه السلام) عمل کرده‌اند، نه یهودیان زرسالار و خشن صهیونیست. البته از نظر ما مسلمانان، زمان توقف در آیین حضرت موسی (علیه السلام) گذشته است. به علاوه اینکه در اثر مرور زمان و غارت و انهدام متون یهود، اثری از مکتب اصیل و توحیدی حضرت موسی (علیه السلام) به جای نمانده است و یهودیان باید طبق دستورات دینی خود به موعودی که آن حضرت بشارت آمدن او را داده بود، رجوع می‌کردند. البته احکام دین یهود، علی‌رغم گذشت زمان، بیش از آیین مسیحیت به اسلام نزدیک است.

گرچه طبق نظر اکثر محققین، شریعت و احکام کلیمیان با شریعت و احکام اسلام قرابت و نزدیکی زیادی دارد، ولی در میان محققین مسلمان، نسبت به قوم یهود اتفاق نظر وجود ندارد. به نظر می‌رسد ریشه‌ی این اختلاف در عدم تفکیک شریعت حضرت موسی (علیه السلام) با عقاید و نظرات قوم یهود است. متأسفانه در اظهارات بعضی محققین، ‌قوم نژادپرست، رباخوار و سفاک و خون‌ریز یهود، به اعتبار اینکه فقهای ‌اسلام، یهود را از اهل کتاب و افضل از پیروان ادیان غیرابراهیمی دانسته‌اند، مورد لطف ویژه قرار دارند و برخی مانند آقای مهاجرانی و کدیور، عازم کشور جعلی و غصبی اسرائیل شده‌اند و به توجیه جنایات صهیونیست‌ها پرداخته‌اند.

بعضی نیز با استناد به مزخرفات تلمود و احکام خشن و ظالمانه‌ی تورات تحریف‌شده و لحن شدید قرآن نسبت به یهود، آنان را در زمره‌ی اشرار دسته‌بندی نموده‌اند و کلیه‌ی یهودیان را دشمن شماره‌‌ی یک بشریت دانسته‌اند.

به نظر ما مسلمانان، حضرت یعقوب (علیه السلام) و فرزندان او، یعنی بنی‌اسرائیل، به خصوص فرزندانی که به پیامبری[1] مبعوث شدند یا مانند فرزندان لاوی[2] و یوسف (علیه السلام) که حکومت افرائیم[3]را تشکیل دادند و به مقابله با اشرافی‌گری و جنایت یهودیان اقدام کردند، محترم و دارای جایگاه و شأن هستند. همچنین اکثر آنان که اسباط گمشده‌ی بنی‌اسرائیل محسوب می‌شوند، به اسلام پناه آورده‌اند و به این دین گرویده‌اند. شکی نیست کسانی از بنی‌اسرائیل که بر مدار شریعت واقعی حضرت موسی (علیه السلام) و سایر انبیای بنی‌اسرائیل (که مدار حق و انسانیت و مقابله با زراندوزی و نژادپرستی و ظلم و جنایت است) حرکت کرده‌اند با صهیونیست‌ها متفاوت هستند؛ گرچه کل بنی‌اسرائیل به مصداق آیه‌ی 122 سوره‌ی بقره، نتوانست برتری و فضیلت خدادادی را حفظ نماید و با کفران نعمت و قدرناشناسی از آنان فضیلت و نعمت سلب شد.

به هر حال، این واقعیت را نمی‌توان کتمان و انکار کرد که یهود در میان سایر ملت‌ها و مذاهب و جوامع مختلف منفور است. «برنالد لازار» اندیشمند یهودی، این تفکر عمومی نسبت به یهود را ناشی از خوی و خصلت مشترک یهودی‌ها و شالوده‌ی آن را در تفکر و خصیصه‌های یهود می‌داند و می‌گوید:

«با توجه به اینکه یهود با نفرت و انزجار تمامی ملیت‌ها روبه‌رو بوده و دشمنان یهود نیز از تنوع مذهبی و نژادی برخوردارند، باید دلایل و انگیزه‌های نفرت از یهود در درون خود یهودیان قرار داشته باشد، نه دیگران.»[4]

قرآن مجید بیش از همه‌ی پیامبران، به زندگی و مبارزات حضرت موسی (علیه السلام) و انحرافات بنی‌اسرائیل و قوم یهود پرداخته است تا به ما مسلمانان بیاموزد که باید به طور جدی، با تأسی به قرآن، تاریخ قوم بنی‌اسرائیل و یهود را مورد مطالعه قرار دهیم و از آن درس عبرت بگیریم.
خاخام موشه منوهین، به عنوان یک منتقد صهیونیسم می‌گوید: «اشغال سرزمین دیگران، قتل، ریختن ناپالم بر سر انسان‌های بی‌گناه، تبعید و آواره نمودن اعراب، ‌سلب مالکیت از اعراب بی‌گناه و مطیع،‌ شکنجه‌ی افراد مظنون به شرکت در نهضت مقاومت را نمی‌توان با سیاسی‌بازی و اعمال نمایشی مخفی کرد. این‌ها موجب نفرت از یهود می‌شود. یهودیان نبوی و پیروان واقعی انبیای الهی طالب افشای اعمال غیراخلاقی و غیرانسانی صهیونیست‌ها می‌باشند که من در کتاب انحطاط یهودیت در عصر ما آن را توضیح داده‌ام.»

نظیر اظهارات فوق، در میان نوشته‌های یهودیان منتقد صهیونیسم، به وفور یافت می‌شود که در مقدمه، فقط به یک نمونه‌ی دیگر، یعنی گفته‌های پروفسور آلبرت انشتاین، در کتاب «سال‌های آخر زندگی من» اکتفا می‌نمایم. او می‌گوید:

«من توافق با اعراب، ‌بر اساس زندگی مسالمت‌آمیز را به ایجاد یک کشور یهودی ترجیح می‌دهم. ملاحظات عملی به کنار،‌ آنچه من از ماهیت اصلی یهودیت می‌دانم، با ایده‌ی یک کشور یهودی، با مرزهای مشخص، ارتش و قدرت دنیوی و فانی نمی‌خواند. زیانی که یهودیت متحمل خواهد شد، ‌به ویژه به واسطه‌ی گسترش و تکامل ناسیونالیستی تنگ‌نظرانه درون یک کشور یهودی، مرا سخت هراسان می‌سازد. ما دیگر یهودیان دوران مکابیها نیستیم! بازگشت به ملتی به معنی سیاسی کلمه، معادل دور شدن از روح‌گرایی جامعه‌ی ماست که آن را مدیون نبوغ پیامبرانمان هستیم.»[5]

به هر حال یهود در عصر ما با آنچه حضرت موسی (علیه السلام) آورده است بسیار فاصله دارد. قرآن مجید بیش از همه‌ی پیامبران، به زندگی و مبارزات حضرت موسی (علیه السلام) و انحرافات بنی‌اسرائیل و قوم یهود پرداخته است تا به ما مسلمانان بیاموزد که باید به طور جدی با تأسی به قرآن، تاریخ قوم بنی‌اسرائیل و یهود را مورد مطالعه قرار دهیم و از آن درس عبرت بگیریم، ولی متأسفانه در متون شیعه، کمتر به این موضوع توجه شده است.(*)

پی‌نوشت‌ها:

[1]طبق نظر طبرسی، در تقسیر طبرسی، هزار نفر از بنی اسرائیل به پیامبری مبعوث شدند که بعضی به دست بنی‌اسرائیل کشته شده‌اند.

[2]حضرت موسی (علیه السلام) فرزند عمران از نوادگان لاوی بن یعقوب (علیه السلام) است.

[3]حکومت افرائیم را فرزندان یوسف تشکیل دادند که 10 سبط یعقوب نبی (علیه السلام) دور آنان جمع شده بودند.

[4]اتاق‌های گاز افسانه یا واقعیت روبر فریسون.

[5]Out of my later years

 

 نظر دهید »

رسالت جهانی نهضت امام خمینی (ره)

05 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

رسالت جهانی نهضت امام خمینی (ره)

گفتاری از حجت الاسلام و المسلمین رضا غلامی پیرامون:

رسالت جهانی نهضت امام خمینی (ره)
سلاح ما امروز فکر و قلم ما است. چه در مبارزه فرهنگی از نوع تهاجمی که بهترین نوع مبارزه همین است، و چه در مبارزه فرهنگی از نوع تدافعی، می‌بایست از فکر و قلم خودمان به عنوان سلاح استفاده کنیم. البته مراد از قلم، شامل هر ابزاری است که بتواند در انتشار افکار به ما کمک کند.
گروه فرهنگی- اجتماعی برهان؛ متن حاضر، سخنرانی حجت‌الاسلام رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانیِ اسلامی صدرا در نشست انقلاب اسلامی و فضای مجازی، در دانشگاه تهران، مورخ 11/3/92 است که به مناسبت پنجاهمین سالگرد نهضت امام خمینی (ره) در جمع شماری از فعالان فضای مجازی ایراد شده است. گفتنی است، این نشست به همت مجمع فعالان فضای مجازی (فرا) وکانون اندیشه جوان برگزار شد. نظر به اهمیت این سخنان، برهان متن کامل آن را منتشر می کند:

نهضت امام خمینی (ره) پس از گذشت نیم قرن بحمدالله همچنان پاینده و پیش برنده است. عوامل متعددی در این امر دخیلند. مهم ترین این عوامل، یکی حقانیت نهضت امام (ره) است. ما معتقدیم که حق ماندنی است و میرایی ندارد. «و ما عندالله باق» فقط آنچه نزد خداست و خدایی است باقی است. البته ممکن است بتوانند طرفداران حق را به صورت ظاهری از بین ببرند، کما اینکه در طول تاریخ این کار مکرراً از سوی دشمنان حق صورت گرفته است، اما در هر شرایطی حق پابرجا خواهد ماند. در نقطه مقابل، باطل سرنوشتی جز زوال و نابودی ندارد.«انّ الباطل کان زهوقا» یعنی یقیناً باطل نابود شدنی است.

عامل دوم، نعمت عظیم ولایت فقیه و رهبری حکیمانه‌ی خمینی زمان است. تردیدی نیست که مقام معظم رهبری طی این 24 سال گذشته، نقش بی‌بدیلی را در پاسداری و تداوم نهضت امام (ره) ایفا نموده‌اند. عامل سوم، مردم وفادار ایران هستند. مردم ما به حق تا الان بر سر عهدی که با امام خود برای حفظ ارزش‌ها و آرمان‌های مقدس انقلاب بسته‌اند ایستاده‌اند و در این راه از هر نوع مجاهدت و ایثاری دریغ نکرده‌اند. شاید در طول تاریخ یعنی از صدر اسلام تا الان، نظیر چنین مردمی با این حد از بصیرت و وفاداری پیدا نشود. این سه عامل، مهم‌ترین عواملی هستند که با سپری شدن 50 سال از نهضت امام (ره) و با وجود اقسام دشمنی‌ها، همچنان این نهضت زنده و بانشاط است و انشاءالله تا ظهور امام زمان (عج) با قوت استمرار خواهد یافت. البته این مطلب را باید در پرانتز عرض کنم که در طول این 24 سالی که از رحلت امام گذشته است، بعضی از کسانی که با نسبت تراشی‌های گوناگون، خود را به امام چسبانده‌اند و از این طریق برای خود موقعیتی در بین مردم دست و پا کرده‌اند، بیشترین خیانت را به راه امام کرده‌اند. اثبات این حرف کار دشواری نیست، کافی است اگر کسی می‌خواهد با ابعاد این خیانت آشنا شود، مواضع و اعمال این افراد را با بیانات امام (ره) که در صحیفه نور تجمیع شده و یا حتی فقط با وصیت‌نامه سیاسی- الهی امام (ره) مقایسه کند، آن وقت متوجه می‌شود که چه اتفاقی افتاده است. البته مردم ما به لطف الهی هوشیارند. خود امام هم با فرمایشات گوناگون هوشیاری مردم را در این زمینه افزایش داده‌اند. این جمله از امام (ره) معروف است که ملاک حال فعلی افراد است. اینکه فلان فرد در گذشته سابقه مهمی داشته و حتی امام (ره) از او تجلیل کرده، دلیل نمی‌شود تا چشمان‌مان را بر روی گفتار و رفتار او که به روشنی در تعارض با دیدگاه‌های امام (ره) است ببندیم. امام می‌فرمایند: «در اسلام، معیار رضایت خداست و نه شخصیت‌ها، ما شخصیت‌ها را با حق می‌سنجیم و نه حق را با شخصیت‌ها؛ معیار، حق و حقیقت است.»

شکل‌گیری جهانی شدنِ اسلامی قبل از ظهور منجی عالم بشریت (ارواحنا فداه) با محوریت انقلاب اسلامی و از باب مقدمه‌سازی، جزو اهداف مبنایی نهضت امام است. چه اینکه قیام امام زمان (عج) از حیث زمانی متصل به انقلاب اسلامی باشد که طبعاً آرزوی قلبی همه ما همین است و چه اینکه از حیث زمانی قرن‌ها با انقلاب اسلامی فاصله داشته باشد.
موضوع بحث بنده در این نشست، رسالت جهانی نهضت امام (ره) و انقلاب اسلامی است و اجازه می‌خواهم بعد از این مقدمه، به طور فشرده مطالبی را خدمتتان عرض می‌کنم:

اول اینکه، نهضت امام و به تبع آن، انقلاب اسلامی، از ابتدا با اتکاء به رویکرد اسلامی، برای خود یک رسالت جهانی قائل بوده است و از بیان این رسالت با صدای بلند و رسا هیچ ابایی نداشته است. امام می‌فرمایند : «من بارها گفته‌ام تا قطع تمام وابستگی‌ها به تمام ابرقدرت های شرق و غرب، مبارزات آشتی‌ناپذیرانه ملت ما علیه مستکبرین ادامه دارد. ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می‌کنیم، چراکه انقلاب ما اسلامی است و تا بانگ لا اله الا الله و محمد رسول الله (ص) بر تمام جهان طنین نیفکند، مبارزه هست و تا مبارزه در هر کجای جهان علیه مستکبرین هست ما هستیم.» همانطور که ملاحظه می‌کنید، رسالت جهانی انقلاب، و نقطه کانونی آن یعنی مبارزه با نظام استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا، جزو محکمات نهضت امام است و آن‌قدر این مطلب در فرمایشات ایشان فراوان و روشن است که نمی‌توان هیچ تردیدی درباره آن داشت. باز برای نمونه، امام در سال 67 یعنی یکسال پیش از ارتحالشان می‌فرمایند : « ما بر سر آنیم که پرچم لا اله الا الله را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم؛ پس ای فرزندان ارتشی و سپاهی‌ام و ای نیروهای مردمی، هرگز از دست دادن موضعی را با تأثر و گرفتن مکانی را با غرور و شادی بیان نکنید که این‌ها در برابر هدف شما به قدری ناچیزند که تمامی دنیا در مقایسه با آخرت.» این هدف چیست که حتی بازپس‌گرفتن مناطق اشغالی از دشمن، در برابر آن به اندازه نسبت دنیای فانی به زندگی جاودانه انسان در آخرت بی قدر و قیمت است؟ این همان رسالت جهانی انقلاب است که از امام در این فرمایش و در فرمایشات دیگر، به صراحت از آن به جهانی شدن اسلام تعبیر نموده‌اند.

البته باید توجه داشته باشیم که اسلام و انقلاب اسلامی در وهله اول با کسی جنگی ندارد. هیچ کس نمی‌تواند مسلمانان را به جنگ طلبی متهم کند. اساس اسلام صلح است و اصولاً بعثت پیامبر اعظم (ص) برای این بوده که صلح دائمی و حقیقی در جهان حاکم شود. امام بیان روشنی در این زمینه دارند می‌فرمایند : «ما صلح می‌خواهیم. ما با همه مردم دنیا صلح می‌خواهیم باشیم. ما می‌خواهیم با همه دنیا مسالمت داشته باشیم، ما می‌خواهیم در بین مردم دنیا زندگی کنیم، لکن آنها نمی‌گذارند… ما اسلام را می‌خواهیم، اسلام را نگه دارید تا از همه شرهای شرق و غرب نجات پیدا کنید.» پس از نظر امام، این مستکبرین جهان هستند که با جنایت‌های نظامی، اقتصادی و فرهنگی خود زمینه دست‌یابی به صلح پایدار را به کلی از بین برده‌اند و با گردن کلفتی تمام، به اقدامات ضدبشری و وحشیانه خود ادامه می‌دهند و در این صورت روشن است که دست‌یابی به صلح حقیقی تنها در گرو مبارزه سرسختانه با آنهاست. بنابراین امام می‌فرمایند : « امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پابرهنه‌ها و مرفهین بی‌درد شروع شده است.» یا در جای دیگر که خطاب به مسلمانان جهان می‌فرمایند: «مسلمانان تمامی کشورهای جهان! از آنجا که شما در سلطه بیگانگان، گرفتار مرگ تدریجی شده‌اید، باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید و از وجود جوانان پرشور و شهادت‌طلبی که حاضرند خطوط جبهه کفر را بشکنند استفاده نمایید. به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایی از بردگی و یورش به دشمن اسلام باشید که عزت و صیانت در سایه مبارزه است.» در واقع از منظر امام، کسانی که امروز ما را به تواضع و سکوت در برابر قدرت‌های سلطه‌گر دعوت می کنند، ما را به تن دادن به اسارت و بردگی، به ذلت و خواری و به نادیده گرفتن حقوق قطعی‌مان دعوت می کنند؛ لذا امام با قاطعیت می‌فرمایند: «شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان بپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرد و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرت‌ها و عمّال سرسپرده آنها نترسید.» از دیدگاه امام، این مبارزه عظیم و تاریخی یک دژ مستحکم دارد و آن دژ نظام مقدس جمهوری اسلامی است؛ لذا می‌فرمایند: «مسلمانان جهان با همراهی نظام جمهوری اسلامی ایران عزم خود را جزم کنند تا دندان‌های آمریکا را در دهانش خرد کنند و نظاره‌گر شکوفایی گل آزادی و توحید و امامت جهانی نبی اکرم (ص) باشند.» در این بیانات روشن است که عزتمندی مشروط به مبارزه شده است. در واقع، عزت با تسلیم و انفعال در برابر زورگویی‌ها قابل جمع نیست. در این روزها، یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری خطاب به ایرانیان خارج از کشور گفته بود من با از بین بردن خصومت و محترم شمردن حق کدخدای جهان یعنی آمریکا، عزت را به گذرنامه‌های ایرانی برمی‌گردانم! خوب روشن است، این عزتی که این آقا از آن نام می‌برد ذلت است. اتفاقاً گذرنامه ایرانی امروز در بین کشورها و ملت‌های آزاده در اوج عزت است و البته طبیعی است که قدرت‌های سلطه‌گر از ملت ایران به خاطر پافشاری بر روی حقوق خود عصبانی‌اند و این عصبانیت غربگراهای ایرانی و کسانی که غرب را قبله خود انتخاب کرده‌اند را آزار می‌دهد!

سلاح ما امروز فکر و قلم ما است. چه در مبارزه فرهنگی از نوع تهاجمی که بهترین نوع مبارزه همین است، و چه در مبارزه فرهنگی از نوع تدافعی، می‌بایست از فکر و قلم خودمان به عنوان سلاح استفاده کنیم. البته مراد از قلم، شامل هر ابزاری است که بتواند در انتشار افکار به ما کمک کند و طبعاً رسانه‌های صوتی و تصویری و به خصوص رسانه‌های تحت شبکه اینترنت، از مهم‌ترین ابزارهایی است که امروز در اختیار ماست و مسیر را برای انجام مأموریت جهانی نیروهای انقلاب به شدت هموار کرده است.

دومین مطلب اینکه، شکل‌گیری جهانی شدنِ اسلامی قبل از ظهور منجی عالم بشریت (ارواحنا فداه) با محوریت انقلاب اسلامی و از باب مقدمه‌سازی، جزو اهداف مبنایی نهضت امام است. چه اینکه قیام امام زمان (عج) از حیث زمانی متصل به انقلاب اسلامی باشد که طبعاً آرزوی قلبی همه ما همین است و چه اینکه از حیث زمانی قرن‌ها با انقلاب اسلامی فاصله داشته باشد. در هر صورت ما بر اساس وظیفه اسلامی خود موظفیم اسلام را در همه‌ی جهان گسترش دهیم. امام (ره) در این زمینه بیان زیبایی دارند که می‌فرمایند : « جمهوری اسلامی ایران نباید تحت هیچ شرایطی از اصول و آرمان‌های مقدس و الهی خود دست بردارد. انشاء الله مردم سلحشور ایران کینه و خشم انقلابی و مقدس خویش را در سینه‌ها نگه داشته و شعله‌های ستم‌سوز آن را علیه شوروی جنایتکار و آمریکای جهان‌خوار و اذناب آنان به کار خواهند گرفت تا به لطف خداوند بزرگ، پرچم اسلام ناب محمدی (ص) بر بام همه عالم قد برافرازد و مستضعفان و پابرهنگان و صالحان، وارثان زمین گردند.» اینکه امام (ره) در فرمایش خودشان می‌فرمایند تا مستضعفان و پابرهنگان و صالحان، وارثان زمین گردند، اشاره به وعده الهی است که می‌فرماید: «و نرید أنّ نمن علی الذین استضعفوا فی‌الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین». این در حقیقت تصویری از دوران ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) است که امام (ره) به دلیل اتصال طولی‌ای که میان انقلاب اسلامی و قیام قائم آل محمد (ع) قائل بوده‌اند، مقصد انقلاب اسلامی با مقصد قیام حضرت مهدی (عج) را یکسان بیان کرده‌اند.

در اینجا باید مطلبی را در پرانتز عرض کنم و آن تفاوت مبنایی اعتقاد ما به رسالت جهانی انقلاب، با اعتقاد منحرفینی است که امروز در کشور با اتکاء به توهمات خود و یکسری اباطیل، دم از ارتباط با امام زمان (ع) و مدیریت جهانی می‌زنند! ما بر خلاف آنها که به قول خودشان از اسلام عبور کرده‌اند، محکم پای اسلام ایستاده‌ایم، لذا در اندیشه جهانی شدن اسلامی که بنده در اینجا با اشاره به فرمایشات امام راحل (ره) مختصراً درباره آن توضیحاتی را عرض کردم، هیچ ردپایی از رویکردهای پلورالیستی که انحرافیون به آن تن داده‌اند و یا نگاه سکولاریستی که از توابع غیرقابل انکار پلورالیسم دینی است، مشاهده نمی‌کنید. البته آنچه منحرفین در این سالها در این عرصه مطرح کردند، سست پایه‌تر و توخالی‌تر از این است که لازم باشد به آن پاسخ علمی داد.

رسالت جهانی انقلاب، و نقطه کانونی آن یعنی مبارزه با نظام استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا، جزو محکمات نهضت امام است و آن‌قدر این مطلب در فرمایشات ایشان فراوان و روشن است که نمی‌توان هیچ تردیدی درباره آن داشت.
مطلب سوم اینکه، مهم ترین وظیفه ما در شرایط کنونی، مبارزه‌ی فرهنگی است. در حقیقت، سلاح ما امروز فکر و قلم ما است. چه در مبارزه فرهنگی از نوع تهاجمی که بهترین نوع مبارزه همین است، و چه در مبارزه فرهنگی از نوع تدافعی، می‌بایست از فکر و قلم خودمان به عنوان سلاح استفاده کنیم. البته مراد از قلم، شامل هر ابزاری است که بتواند در انتشار افکار به ما کمک کند و طبعاً رسانه‌های صوتی و تصویری و به خصوص رسانه‌های تحت شبکه اینترنت، از مهم‌ترین ابزارهایی است که امروز در اختیار ماست و مسیر را برای انجام مأموریت جهانی نیروهای انقلاب به شدت هموار کرده است. در این زمینه، توجه به چند مطلب ضروری است : یکی آنکه، مهم‌ترین هدف ما در شکل‌دهی کامل به جهانی شدن اسلامی، به تبع رسالت انبیای الهی (ص)، انسان‌سازی و فراهم‌سازی زمینه برای رشد و تعالی انسان است؛ امام (ره) در این زمینه می‌فرمایند : « قرآن کریم که در رأس تمام مکاتب و تمام کتب است، حتی سایر کتب الهیه آمده است که انسان را بسازد. انسان بالقوه را، انسان بالفعل و موجودِ بالفعل کند. تمام دعوت انبیاء هم، حسب اختلاف مراتب، برای همین معناست که انسان را انسان کند.» امروز مردم دنیا برای خروج از مرداب فکری- فرهنگی‌ای که غرب و تفکر الحادی برای آنها بوجود آورده است و هر روز در آن بیشتر فرو می‌روند، لحظه شماری می‌کنند.

امام تجربه خودشان در این زمینه را در کتاب ولایت فقیه این‌گونه ذکر می‌کنند هر چند باید توجه داشت که امروز وضع ده‌ها برابر نسبت به آن زمان بهتر است. ایشان می‌فرمایند : « اگر اسلام را معرفی نمایید و جهان بینی و اصول و احکام و نظام اجتماعی اسلام را به مردم بشناسانید، با اشتیاق کامل از آن استقبال می‌کنند. خدا می‌داند که خواستاران آن بسیارند. من تجربه کرده‌ام وقتی کلمه‌ای القاء می‌شد موجی در مردم ایجاد می‌گردید.» از طرف دیگر، ما اگر به دنبال جهانی شدن اسلام هستیم، راه ما از راه قدرت‌های سلطه‌گر غربی در جهانی‌سازی جداست چنانکه امام به صراحت می‌فرمایند اسلام به دنبال حکومت بر قلوب است؛ ایشان تاکید دارند که «حکومت بر قلوب، یک حکومت شیرین است. بر خلاف حکومت بر ابدان که قلوب با آنها نباشد. حکومت این کشور (یعنی جمهوری اسلامی ایران) حکومت بر ابدان نیست. حکومت بر قلوب است، قلوب مردم با کسانی که در این کشور حکومت می‌کنند همراه است.»

واقعیت این است که از نظر ما هدف وسیله را به هیچ وجه توجیه نمی‌کند. ما بر خلاف سلطه‌گران غربی و دست پرورده‌های سرویس‌های جاسوسی غرب، یعنی سلفی‌های مزدور و جنایتکار، به دنبال استفاده از هر وسیله‌ای، ولو غیرشرعی و غیراخلاقی برای گسترش اسلام و انقلاب در جهان نیستیم و این خود یکی از جاذبه‌های مهم حرکت ناب اسلامی است. امام (ره) در بیان منطق اسلام صراحتاً می‌فرمایند که « نه ظلم می‌کنیم و نه تحت ظلم واقع می‌شویم» در کار فرهنگی هم همین‌گونه است. در این کار هم باید مراقب باشیم که حتی به دشمن ظلم نشود؛ این خواست اسلام است و ما باید به خواست اسلام عمل کنیم. در نقطه مقابل، تحت ظلم هم واقع نمی‌شویم و برای احقاق حقوق انسانی خود مطابق حکم عقل و شرع مبارزه می‌کنیم.

نکته‌ی دیگر اینکه، وقتی امروز صحبت از کار فرهنگی می‌شود، منظور آن فرهنگی است که در بطن آن گوهر مبارزه نهفته باشد. کار فرهنگی خنثی و یکی به نعل و یکی به میخ فایده‌ای ندارد. برای نمونه امام (ره) درباره‌ی کار هنری بیانی دارند که حقیقتاً زیباست و باید سرلوحه‌ی فعالیت‌های نیروهای انقلابی قرار بگیرد. ایشان در پیامی که در تجلیل از هنرمندان متعهد در سال 1367 صادر نموده بودند می‌فرمایند : «هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه‌داری مدرن و کمونیسم خون‌آشام و نابودکننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی‌درد و در یک کلمه، اسلام آمریکایی باشد. هنر در جایگاه واقعی خود، تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا، لذت می‌برند. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهان‌خواران شرق و غرب و در رأس آنان آمریکا و شوروی را بیاموزد.» بنا بر آنچه امام (ره) درباره‌ی رسالت هنرمندان انقلابی بیان نمودند، حقیقتاً خیلی از هنرمندان مدعی انقلابی‌گری یا مراکز هنری وابسته به نظام باید بر روی عملکرد خود تأمل کنند و ببینند چقدر کارهایشان با مأموریتی که امام به وضوح برایشان ترسیم کرده است انطباق دارد.

نکته‌ی دیگری که در این جا باید به آن بپردازیم، مرتبط با فرصت طلایی است که فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطاتی در جهت تحقق رسالت جهانی انقلاب برای ما ایجاد کرده‌اند. اینکه این فناوری‌ها ذاتاً اشکالاتی دارند در جای خود درست است و بنده به آن در کتاب «اسلام و جهانی شدن» پرداخته‌ام، لکن بر این باورم که علی رغم این اشکالات، ما می‌توانیم از این امکانات به نفع رسالت خودمان حداکثر بهره را ببریم. به نظر می‌رسد اصحاب این حوزه، یعنی فعالان فضای مجازی که در این نشست حضور دارند چند کار بزرگ را باید در دستور کارشان قرار دهند:

یکم، مبارزه با سانسور؛ امروز سانسور به یک قاعده تبدیل شده است. قدرت‌های سلطه‌گر که بر رسانه‌های عظیم دنیا کاملاً اشراف دارند، هر خبر و اطلاعاتی را که به نفعشان نباشد را با بی‌شرمی تمام سانسور می‌کنند. در همین قضیه دردناک بحرین، ببینید چگونه جنایات آل‌خلیفه و آل‌سعود را سانسور می‌کنند، اما اگر یک حادثه‌ی کوچک در نقطه‌ای از دنیا اتفاق بیفتد و نفعشان در بیان آن باشد، چگونه آن را در بوق و کرنا می‌کنند! در نقطه‌ی مقابل، ما باید یک جنبش ضدسانسور به راه بیاندازیم و دست به افشاگری بزنیم.

دوم، مبارزه با تحریف واقعیت‌های مسلم. در طول این سال‌ها هر چه توانسته‌اند واقعیت‌ها را وارونه به مردم نشان داده‌اند. باید این جریان غالب در رسانه‌ها به ویژه فضای مجازی، عوض شود.

سوم، روشنگری درباره‌ی حقایق حاکم بر جهان. باید مردم جهان را با طرح سؤالات اساسی و طرح چراهای بسیار، متوجه حقایقی کرد که سعادت و شقاوت آنها در گرو فهم عمیق این حقایق است.

چهارم، رفع آلودگی‌های حیوانی از فضای مجازی به ویژه مفاسد زاییده از فرهنگ منحط غرب برای برگرداندن قوه عاقله به انسان‌ها در جهت فهم حقیقت است. تا زمانی که بشر را در حالت مستی قرار بدهند، می‌توانند به هر باطلی لباس حق بپوشانند.

پنجم، متحد کردن تشکل‌های مردمی در فضای مجازی در قالب شبکه‌های عظیم در اقصی نقاط جهان برای یک مبارزه همه‌جانبه علیه نظام استکبار جهانی. واقعیت این است که یک دست صدا ندارد. باید همه کسانی را که در این زمینه آماده مبارزه هستند را به میدان آورد و دست به یک کار متشکل و هماهنگ زد.

امروز پیشرفت ما بر اساس یک الگوی اسلامی- ایرانی نه یک الگوی غربی، خود در نفوذ کلام و اثرگذاری مبارزه فکری- فرهنگی ما نقش بسزایی دارد. اگر در الگوسازی تعلل کردیم و به همین الگوهای رایج غربی تن دادیم، که همه گرفتاری‌های بشر از همین الگوهاست، و یا اگر با بی‌عرضگی و ضعف مدیریت، کشور را عملاً به قله‌های پیشرفت نرساندیم، مطمئناً نفود کلام خود را در دنیا از دست خواهیم داد.

مطلب چهارمی که می‌خواهم عرض کنم این است که قطعاً کسانی هستند که مثل گذشته، امروز هم می‌خواهند ما را از مبارزه منصرف کنند و یا حرکت انقلابی ما را تندروی و ماجراجویی معرفی کنند لکن این وصیت امام است که برایمان تعیین‌کننده است. امام می‌فرمایند: «باید هشیار، بیدار و مراقب باشید که سیاست بازانِ پیوسته به غرب و شرق با وسوسه‌های شیطانی، شما را به سوی چپاولگران بین‌المللی نکشانند و با اراده مصمم و فعالیت و پشتکار خود، به رفع وابستگی‌ها قیام کنید.» امام (ره) دو نکته اساسی دیگر را هم به ما گوشزد می‌کنند. یکی اینکه از هیاهو، جنجال و تهدیدهای قدرت‌های سلطه‌گر ترسی نداشته باشیم و دیگر اینکه مراقب باشیم هرکجا دشمن از ما تعریف کرد بدانیم در آنجا مرتکب اشتباه شده‌ایم و به فکر اصلاح خودمان باشیم. امام در جمع فقها و حقوقدانان شورای نگهبان می‌فرمایند: «هیچ سستی نکنیم و از این ترس نداشته باشیم که فلان رادیو و یا دولت خارجی چه می‌گوید. رادیوها به ما فحش بدهند. آن روزی را که آمریکا از ما تعریف بکند باید عزا گرفت. آن روز که کارتر و ریگان از ما تعریف کنند، معلوم می‌شود در ما اشکالی پیدا شده است. آنها باید به ما فحش بدهند و ما هم باید محکم کارمان را انجام دهیم.» در حقیقت امام (ره) در این بیان مهم، به ما یک شاخص کلیدی برای شناخت دوست از دشمن، شناخت آدم‌های درست از آدم‌های فریب خورده یا راه صحیح از راه انحرافی معرفی کرده‌اند و آن شاخص، عکس‌العملی است که دشمنان اسلام به گفتار و عمل افراد نشان می‌دهند. اگر آنها از گفتار و عمل عده‌ای خوششان آمد و برای آنها کف و سوت زدند، باید دانست که ریگی در کفش این افراد است. جای تعجب است که چگونه می‌شود دشمن این روزها با صدای بلند برای عده‌ای هورا می‌کشد و رسانه‌های خود را با همه توان در خدمت این افراد می‌گذارد اما باز آنها بیدار نمی‌شوند! نه خودشان بیدار می‌شوند و نه کسانی که لجوجانه از آنها جانبداری می‌کنند بیدار می‌شوند! امام (ره) ریشه ترس از دشمن و انفعال و وادادگی در برابر قدرت‌های سلطه‌گر را دنیازدگی و دلبستگی‌های مادی بیان می‌کنند و می‌فرمایند: «اگر بخواهید بی‌خوف و بی‌هراس، در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاح‌های پیشرفته آنان و شیاطین و توطئه‌های آنان، در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید. مردان بزرگ که خدمت‌های بزرگ برای ملت‌های خود کرده‌اند اکثراً ساده‌زیست و بی‌علاقه به زخارف دنیا بوده‌اند.»

مطلب پنجم و آخر بنده این است که علی‌رغم اهمیت فوق‌العاده اندیشه مبارزه‌ی جهانی با نظام ظلم و کفر، برخورداری از این اندیشه و کار میدانی برای عرضه آن به دنیا، شرط لازم، اما کافی نیست. ما در نظام جمهوری اسلامی ایران که امروز به قرارگاه مرکزی مبارزه علیه جبهه مستکبرین جهان تبدیل شده است، باید به یک واقعیت روشن توجه داشته باشیم که امروز پیشرفت ما بر اساس یک الگوی اسلامی- ایرانی نه یک الگوی غربی، خود در نفوذ کلام و اثرگذاری مبارزه فکری- فرهنگی ما نقش بسزایی دارد. اگر در الگوسازی تعلل کردیم و به همین الگوهای رایج غربی تن دادیم، که همه گرفتاری‌های بشر از همین الگوهاست، و یا اگر با بی‌عرضگی و ضعف مدیریت، کشور را عملاً به قله‌های پیشرفت نرساندیم، مطمئناً نفود کلام خود را در دنیا از دست خواهیم داد. البته ما در این 34 سال با وجود همه فشارها و دشمنی‌ها کارنامه‌ی درخشانی برای ارائه به دنیا داریم، اما این کافی نیست. باید کسانی در رأس قوه مجریه کشور قرار بگیرند که علاوه بر داشتن تفکرات ناب اسلامی و شجاعت بالا برای مبارزه، از قدرت لازم برای تداوم پیشرفت کشور و جهشی کردن این پیشرفت بهره‌مند باشند. البته پیشرفت و مبارزه با یکدیگر رابطه متقابل دارند، چراکه پیشرفت حقیقی جز با خوداتکایی و رفع وابستگی‌ها و احقاق حقوق حقه ملت میسر نیست، اما نقش مدیریت و روحیه استفاده از خرد جمعی در جای خود بسیار مهم است.

یکی از توصیه‌های امام (ره) به امثال ما، مقابله دائمی با سکون و سکوت و پابرجا داشتن شور و حال انقلابی است. باید مراقب باشیم دچار رخوت، تنبلی و بی‌تفاوتی نشویم. شکر نعمت انقلاب را باید با عمل فراوان به جا آورد. روحیه انقلابی داشتن هم شرط موفقیت است. بعضی ها امروز ما را به کنار گذاشتن روحیه انقلابی ترغیب می کنند و می‌گویند دیگر تاریخ روحیه انقلابی داشتن گذشته است. ما به این افراد می‌گوییم که اتفاقاً این روحیه انقلابی است که تا الان نظام اسلامی را به جلو برده است و روزی که این روحیه در ما نباشد باید فاتحه‌ی انقلاب را خواند و خدا نیاورد روزی را که ما زنده باشیم و خبری از حقیقت انقلاب نباشد!
انشاءالله خداوند متعال به همه ما کمک کند تا بتوانیم در استمرار نهضت امام (ره) که این روزها مصادف با پنجاهمین سالگشت آن است به تکالیف الهی و انقلابی خود عمل کنیم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.(*)

 

http://www.siasi.porsemani.ir/

 نظر دهید »

آقا بیا....

02 بهمن 1394 توسط الزهرا خلخال

همتا هم نداری که …

وقت نبودنت به دلم وعده بدهم

شاید ” مثلش ” را پیدا کنم !

آقای بی همتای من بیا

 

 

 

 نظر دهید »

دعایی که آیت الله بهجت(ره) به رهبری سفارش کردند

29 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

به گزارش از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، این توصیه به مناسبت ایام سالگرد رحلت  عالم ربانی، فقیه عالیقدر و عارف روشن ضمیر حضرت آیت الله بهجت رحمه الله علیه منتشر شده که به شرح زیر است.

رهبر انقلاب در دیدار اساتید، فضلا و طلاب نخبه ی حوزه علمیه قم در تاریخ ۱۳۸۹/۸/۲ در ذیل شرح حدیثی، توصیه مرحوم آیت الله بهجت را برای خواندن دعای «یا الله،یا رحمان، یا رحیم، یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک» بیان کردند و فرمودند:

«مرحوم آقای بهجت (رضوان الله تعالی علیه) می فرمودند این دعا را زیاد بخوانید:

«یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک».

ممکن بود یک اشکال مقدّری وجود داشته باشد، ایشان به آن هم جواب می داد. ممکن بود کسی بگوید وقتی می گوییم «ثبت قلبی علی دینک»، ما که دینمان درست است، منطقی است، مستحکم است، این برای آن طبقات پایین است. ایشان می فرمود در هر طبقه ای که دل انسان و ایمان انسان و دینداری انسان هست، تنزل از آن طبقه، برگشت است.

«ثبت قلبی علی دینک» یعنی دین را در همان طبقه عالی نگه دار و تثبیت کن. اگر این شد، آن وقت زندگی می شود شیرین، مرگ هم مرگ راحت. یکی از مشکلات اساسی ماها، مشکل مردن است. امام سجاد (علیه السلام) به خداوند متعال عرض می کند:

«امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین».

خب، انسان در همه طول عمر در طریق هدایت بوده، اما باز امام دعا می کند که: «امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین»؛ معلوم می شود خطرناک است.

حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است کس ندانست که آخر به چه حالت برود»

http://bashiran.ir

 نظر دهید »

قابل توجه کسانی که دوست دارند به بهشت بروند !

29 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

 

در کتاب روضه الصفا آمده است :

سبب آزادی لقمان این بود که سالی مولایش به او دستور داد در مزرعه کنجد بکارد . وقتی بعد از مدتی به مزرعه رفت دید لقمان جو کاشته است .

او را خواست و گفت :

چرا چنین کردی ؟ !

جواب داد :

تصور کردم از جو کاشتن ، می توان کنجد به دست آورد .

خواجه گفت :

منشا این تصور باطل چیست ؟

گقت :

زیرا می بینم تو با وجود کارهای زشت امید بهشت داری ، با خود اندیشیدم اگر افعال و کارهای زشت و ناپسند ، نتیجه ی مغفرت و آمرزش دارد ( بدون توبه ) ، پس از جو هم می توان کنجد به دست آورد .

مولا از این تذکر بیدار شد و از کارهای زشت دست برداشت و او را آزاد کرد . (۱)

وقتی تو زندگی و اعمال و رفتار خیلی از انسان ها دقت می کنیم ، می بینیم همه خدا و بهشتش را دوست دارند ، ولی توجه ندارند خدا در قبال انجام چه کارهایی به بندگانش بهشت پاداش میدهد و در قبال انجام چه کارهایی بندگان را روانه دوزخ میکند .

میدانیم خدا در قرآن که معجزه ای است از پیغمبر به نماز و روزه و خمس و زکات و … امر نموده است ولی در انجام این امور دقت نمیکنیم

میدانیم خدا از کارهایی همچون دروغ ، غیبت ، دزدی و … نهی نموده است ولی گاهی مرتکب این امور می شویم

پس ما که بهشت را دوست داریم نباید با کاشت جو ، امید برداشت کنجد داشته باشیم .

بیایید بیشتر به کارهایی که انجام میرهیم دقت کنیم

(۱) چهره جاوید زمان . ص ۱۳۷ذ

 نظر دهید »

امانتی که حضرت زهرا به آیت‌الله‌بهجت داد..

29 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

صحن عقیله بنی هاشم یکی از پروژه هایی است که در راستای طرح توسعه اعتاب مقدسه قرار است از چند ماه آینده توسط ستاد بازسازی عتبات عالیات در کربلا مراحل اجرایی آن آغاز شود.

رئیس ستاد بارسازی عتبات عالیات در خصوص حکمت نامگذاری این طرح با نام صحن عقیله بنی هاشم به خبرنگار فارس گفت:

از آنجا که قرار است تل زینبیه در این طرح قرار گیرد بنابراین تصمیم بر این شد که نام این صحن با عنوان صحن عقیله بنی هاشم نامگذاری شود.

اما انجام این طرح توسط مردم ایران حکایت معنوی دیگری دارد که نشان از ارادت و تمایل ایرانیان به اهل بیت(ع) است.

پلارک ادامه داد:

شیخ عبدالمهدی تولیت حرم امام حسین(ع) در روز انعقاد قرارداد این طرح و سپردن آن به ایرانیان برای انجام این پروژه خاطره ای را تعریف کرد که شنیدن آن خالی از لطف نیست.

وی ادامه داد:

قرار بود جلسه در روز انعقاد قرارداد ساعت ۱۴ برگزار شود بعد از شروع جلسه شیخ عبدالمهدی خاطره ای را از چند ساعت قبل از شروع جلسه تعریف کرد، به گفته تولیت حرم امام حسین(ع) ساعت ۱۱ روز انعقاد قرارداد یکی از روحانیون بزرگ لبنان طی تماسی با وی می گوید من خوابی دیده ام و می خواهم آن را بازگو کنم:

« در عالم رویا دیدم که امام حسین(ع) و آیت الله بهجت(ره) از قسمت باب القبله به سمت داخل حرم امام حسین(ع) حرکت می کنند و مردم زیادی نیز جمع شده اند در مقابل در باب القبله، حضرت فاطمه زهرا(س) یک طفل را در بغل داشتند و از حرم خارج می شدند، زمانیکه به امام حسین(ع) و آیت الله بهجت(ره) رسیدند حضرت فاطمه (س) آن طفل را به آیت الله بهجت(ره) دادند و فرمودند: این طفل را من به امانت به شما می سپارم.»

وی افزود: به این ترتیب ساخت صحن عقیله بنی هاشم روزی مردم ایران شد و توفیق بزرگی است که امیدوار هستیم بتوانیم به خوبی آن را انجام دهیم.

وقتی آب شرمنده علمدار کربلا می شود

محمد جواد گل محمدی مدیر پروژه ستاد بازسازی عتبات عالیات در گفت و گو با فارس به کربلای معلی گفت:

چند سال گذشته تحقیقاتی در مورد جهت حرکت آب در کربلا انجام دادیم و متوجه شدیم که جهت حرکت آب در تمام شهر کربلا از سوی حرم امام حسین(ع) به سمت حرم حضرت ابوالفضل(ع) است و کلیت مسیر حرکت آب به این ترتیب است اما در این میان تنها در یک مسیر جهت حرکت آب تغییر می کند.

وی ادامه می دهد:

در بین حرم حضرت ابوالفضل(ع) و حرم امام حسین(ع) یا همان بین الحرمین مسیر حرکت آب تغییر می کند و بر عکس مسیر حرکت آب در شهر کربلا از سوی حرم علمدار کربلا به سوی حرم امام حسین(ع) آب در جریان است که می توان آن را یک معجزه دانست.

گل محمدی همچنین به سطح بالای آب در کربلا و در زیر زمین حرم حضرت ابوالفضل(ع) اشاره کرد و گفت:

در گذشته سطح آب در حرم حضرت ابوالفضل(ع) آنقدر بالا آمده بود که از درز سنگ های حرم هم آب بیرون می آمد و با توجه به اینکه

آب برای ساختمان مضر است و باعث پوسیدگی و در نهایت تخریب بنا می شود و به همین دلیل اقداماتی را انجام دادیم تا آب باعث تخریب بنا نشود.

وی تصریح کرد:

آبی که در حرم حضرت ابوالفضل(ع) است و آبی که در بیرون از حرم وجود دارد را با هم آزمایش کردیم و متوجه شدیم که اتفاق خاصی افتاده است آبی که در بیرون از حرم جریان دارد آمونیاک داشت که نشان دهنده وجود فاضلاب شهری در این آب است اما آب داخل سرداب حرم مطهر کاملا پاک بود و هیچ گونه آلودگی نداشت و این جز معجزه نمی تواند نام دیگری داشته باشد.

http://bashiran.ir

 نظر دهید »

امانتی که حضرت زهرا به آیت‌الله‌بهجت داد..

29 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

صحن عقیله بنی هاشم یکی از پروژه هایی است که در راستای طرح توسعه اعتاب مقدسه قرار است از چند ماه آینده توسط ستاد بازسازی عتبات عالیات در کربلا مراحل اجرایی آن آغاز شود.

رئیس ستاد بارسازی عتبات عالیات در خصوص حکمت نامگذاری این طرح با نام صحن عقیله بنی هاشم به خبرنگار فارس گفت:

از آنجا که قرار است تل زینبیه در این طرح قرار گیرد بنابراین تصمیم بر این شد که نام این صحن با عنوان صحن عقیله بنی هاشم نامگذاری شود.

اما انجام این طرح توسط مردم ایران حکایت معنوی دیگری دارد که نشان از ارادت و تمایل ایرانیان به اهل بیت(ع) است.

پلارک ادامه داد:

شیخ عبدالمهدی تولیت حرم امام حسین(ع) در روز انعقاد قرارداد این طرح و سپردن آن به ایرانیان برای انجام این پروژه خاطره ای را تعریف کرد که شنیدن آن خالی از لطف نیست.

وی ادامه داد:

قرار بود جلسه در روز انعقاد قرارداد ساعت ۱۴ برگزار شود بعد از شروع جلسه شیخ عبدالمهدی خاطره ای را از چند ساعت قبل از شروع جلسه تعریف کرد، به گفته تولیت حرم امام حسین(ع) ساعت ۱۱ روز انعقاد قرارداد یکی از روحانیون بزرگ لبنان طی تماسی با وی می گوید من خوابی دیده ام و می خواهم آن را بازگو کنم:

« در عالم رویا دیدم که امام حسین(ع) و آیت الله بهجت(ره) از قسمت باب القبله به سمت داخل حرم امام حسین(ع) حرکت می کنند و مردم زیادی نیز جمع شده اند در مقابل در باب القبله، حضرت فاطمه زهرا(س) یک طفل را در بغل داشتند و از حرم خارج می شدند، زمانیکه به امام حسین(ع) و آیت الله بهجت(ره) رسیدند حضرت فاطمه (س) آن طفل را به آیت الله بهجت(ره) دادند و فرمودند: این طفل را من به امانت به شما می سپارم.»

وی افزود: به این ترتیب ساخت صحن عقیله بنی هاشم روزی مردم ایران شد و توفیق بزرگی است که امیدوار هستیم بتوانیم به خوبی آن را انجام دهیم.

وقتی آب شرمنده علمدار کربلا می شود

محمد جواد گل محمدی مدیر پروژه ستاد بازسازی عتبات عالیات در گفت و گو با فارس به کربلای معلی گفت:

چند سال گذشته تحقیقاتی در مورد جهت حرکت آب در کربلا انجام دادیم و متوجه شدیم که جهت حرکت آب در تمام شهر کربلا از سوی حرم امام حسین(ع) به سمت حرم حضرت ابوالفضل(ع) است و کلیت مسیر حرکت آب به این ترتیب است اما در این میان تنها در یک مسیر جهت حرکت آب تغییر می کند.

وی ادامه می دهد:

در بین حرم حضرت ابوالفضل(ع) و حرم امام حسین(ع) یا همان بین الحرمین مسیر حرکت آب تغییر می کند و بر عکس مسیر حرکت آب در شهر کربلا از سوی حرم علمدار کربلا به سوی حرم امام حسین(ع) آب در جریان است که می توان آن را یک معجزه دانست.

گل محمدی همچنین به سطح بالای آب در کربلا و در زیر زمین حرم حضرت ابوالفضل(ع) اشاره کرد و گفت:

در گذشته سطح آب در حرم حضرت ابوالفضل(ع) آنقدر بالا آمده بود که از درز سنگ های حرم هم آب بیرون می آمد و با توجه به اینکه

آب برای ساختمان مضر است و باعث پوسیدگی و در نهایت تخریب بنا می شود و به همین دلیل اقداماتی را انجام دادیم تا آب باعث تخریب بنا نشود.

وی تصریح کرد:

آبی که در حرم حضرت ابوالفضل(ع) است و آبی که در بیرون از حرم وجود دارد را با هم آزمایش کردیم و متوجه شدیم که اتفاق خاصی افتاده است آبی که در بیرون از حرم جریان دارد آمونیاک داشت که نشان دهنده وجود فاضلاب شهری در این آب است اما آب داخل سرداب حرم مطهر کاملا پاک بود و هیچ گونه آلودگی نداشت و این جز معجزه نمی تواند نام دیگری داشته باشد.

http://bashiran.ir

 نظر دهید »

گزیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون معیارهای نماینده یک ملت انقلابی، مؤمن و شجاع

27 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

گزیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون معیارهای نماینده یک ملت انقلابی، مؤمن و شجاع:
اولین شرط تقواست
هر کس که به این نظام معتقد و پایبند است، می تواند وارد میدان انتخابات شود. کسانی که این نظام و قانون اساسی را قبول ندارند، آمدنشان به مجلس خطاست و خودشان هم بایستی بدانند که از نظر این ملت آمدن آن ها به مجلس خطاست. معلوم است کسانی که این قانون اساسی و این ملت و کار ها و شعار ها و راه و اهدافش را قبول ندارند، نباید به مجلس بیایند؛ اما آن کسانی که نظام، اسلام، قانون اساسی و امام را قبول دارند، باید به میدان رقابت بیایند؛ منتها رقابت سالم و نه رقابت لجوجانه و عنادآمیز. این جناح ها و خطوط و احزاب هم از نظر بنده اعتباری ندارند. بعضی خودشان که کشمکش می کنند هیچ، سعی می کنند که رهبری و دستگاههای نظام را هم وانمود کنند که در دعواهای جناحی و خطّیِ این ها واردند! این مطلب درست نیست. بنده حزب و شخصیت نمی شناسم؛ بنده این را می شناسم که کسی که می آید به مجلس، باید با تقوا باشد. اوّلین شرط تقواست: «انّ اکرمکم عنداللَّه اتقاکم». دیگر این که باید طرفدار محرومین باشد؛ بداند که در کشور محرومیت هست و سعی و همّت او باشد که رفع محرومیت کند. باید ضدّ فساد هم باشد و با فساد مالی و اقتصادی به شدّت و به جد، از بُن دندان و نه به لفظ، مخالف باشد، تا با فساد مبارزه کند. البته توانمند، با اخلاص و عالِم هم باشد. صلاحیت بر اساس این مسائل است.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم قم در آستانه سالروز قیام ۱۹ دی 18/10/1382
نماینده شایسته: شجاع ترین، مؤمن ترین و انقلابی ترین
آن کسی که به عنوان وکیل این ملتِ انقلابی و مؤمن و شجاع به مجلس می رود، باید انقلابی و مؤمن و شجاع باشد. اگر نگوییم شجاع ترین و مؤمن ترین و انقلابی ترین؛ لااقل در سطح این توده ی عظیم مردم که این گونه از خود درخشش نشان می دهند، باشد.
آن کسی که اسلام را نمی پسندد و مقرّرات اسلامی را قبول نمی کند و برای خاطر دل بیگانگان و خوشامد دیگران، به انقلاب و ارزشهای انقلابی اهانت می کند و یا به خاطر ترس از دیگران، به جای این که به ملت گرایش نشان دهد، به دشمن گرایش نشان می دهد و آن کسی که تقوای لازم را ندارد و اهل معنویّات نیست و اهل دنیاست و فقط برای نام و نشان و استفاده ی شخصی، این مسؤولیت را می خواهد، او لایق و شایسته ی این کار نیست.
دنبال آدمهای مؤمن و شجاع و انقلابی و کسانی که بتوانند قدرت این ملت را - که در سایه ی ارزشهای انقلابی است - حفظ کنند، باشید. کسانی که وقتی قوانینی می گذارند و موضعی می گیرند و نطقی می کنند، همه در این جهت باشد. این طور آدمی، شایسته ی آن است که به عنوان وکیل این ملت، به مجلس شورای اسلامی برود؛ آن کسی که بفهمد امام چه می گفت، چه می خواست و چرا می خروشید.
وکیل آینده ی مجلس، باید دنبال راه امام و در خطّ او باشد.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبه های نماز عید فطر 01/12/1374
اصلح را انتخاب کنید
هنر ملت ایران و مردم شهر ها و حوزه های انتخابیه این است که دقت کنند، نگاه کنند، بشناسند اصلح را، بهترین را انتخاب کنند؛ بهترین از لحاظ ایمان، بهترین از لحاظ اخلاص و امانت، بهترین از لحاظ دینداری و آمادگی برای حضور در می دانهای انقلاب؛ دردشناسترین و دردمند ترین نسبت به نیازهای مردم را انتخاب کنند.
بیانات در اجتماع عظیم مردم یزد 12/10/1386
مرزبندی شفاف با دشمن؛ شاخص مهم نماینده اصلح
نماینده ی صالح آن کسی است که پایبندی او به اسلام باشد، پایبندی او به عدالت باشد، پایبندی او به منافع ملی باشد، مرز او با دشمن مرز مشخصی باشد. اگر این نشد، آن نماینده، نماینده ی خوبی نخواهد بود؛ نماینده ی ملت در واقع نخواهد بود. خوشبختانه در کشور ما مجموعه های سیاسی ای که هستند، نسبت به مبانی اسلام و انقلاب تقریباً همه، بجز یک اقلیت کوچکی، متفق القولند؛ منتها مرز ها را باید روشن کرد. بعضی، از دشمن رودربایستی دارند؛ بعضی، ملاحظه ی دشمن را می کنند. ملاحظه ی ملت را باید کرد، ملاحظه ی خدا را باید کرد، نه ملاحظه ی دشمن را. دشمن، دشمن است؛ هرچه ملاحظه کنی، هر چه عقب بنشینی، او جلو می آید. اگر خاکریز شما در مقابل دشمن خاکریز مستحکمی نباشد، او نفوذ می کند. دشمنان این را می خواهند. یکی از شاخص ها همین است. مردم در هر جای کشور هستند، به این شاخص توجه کنند.
آن کسانی که مرزشان با دشمن و دست نشاندگان دشمن مرز کمرنگی است، این ها برای ورود به مجلس اصلح نیستند. کسانی باید باشند که مرز روشنی با دشمن داشته باشند.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم 22/12/1386
چهار شرط اصلی برای یک نماینده
به نظر من مهم ترین شرایط نماینده عبارت است از این که متدیّن، کارآمد، دلسوز و شجاع باشد. اگر این چهار شرط در نماینده ای جمع شد، همان کاری را که شما آرزو و توقّع دارید، انجام خواهد داد. نماینده باید متدیّن باشد. بی دینی و بی تقوایی چیز بدی است؛ هرجا باشد، انسان را آسیب پذیر می کند. اگر در جای حسّاس باشد، آسیب پذیری آن بسیار گران تمام خواهد شد. نماینده باید کارآمد هم باشد. بعضی ها متدیّن هستند، اما از آن ها کاری ساخته نیست. باید به گونه ای باشند که بتوانند وظایفی را که بر عهده شان قرار دارد، انجام دهند.
سوم این که دلسوز مردم - بخصوص طبقات محروم - باشد و برای آن ها کار و فکر کند. من در انتخاباتِ دوره ی قبل - شاید در نماز جمعه بود - گفتم نامزدهای انتخابات مراقب باشند خود را وامدار ثروتمندان و قدرتمندان و امثال این ها نکنند. اگر کسی وامدار دستگاه ها و اشخاص و وامدار پول و قدرت شد، دیگر نمی تواند برای مردم دلسوزی کند. پس دلسوزی هم یک شرط بزرگ است.
شرط چهارم این است که نماینده ی مردم باید شجاع باشد. این ملت، ملت شجاع و آزاده ای است؛ ملتی است که تهدید قدرتهای متکبّر جهانی او را به عقب نمی نشاند؛ بنابراین نماینده ی او هم باید شجاع باشد و نترسد؛ شجاعت در مقابل دشمن، شجاعت در مقابل باطل، شجاعت در پذیرش حرف حق.
بیانات در خطبه های نماز جمعه تهران 24/11/1382
نماینده باید وجدان سیاسی داشته باشد
نماینده باید احساس دلسوزی و وجدان سیاسی داشته باشد. علاوه بر همه ی این ها - و شاید بتوانم عرض کنم مهم تر از همه ی این ها - این است که متدین باشد. نماینده ی متدین است که برای مردم کار می کند. نیتش را خدا می کند؛ مردم فهمیدند، فهمیدند؛ نفهمیدند، نفهمیدند. آن کس که بخواهد کار نکرده ای را به رخ مردم بکشد، متدین نیست. نماینده ای که متدین است، برای مردم کار می کند، جان می کند، نفس می زند، در تنظیم قوانین، در حفظ اکثریت مجلس و کمیسیون ها و برای حضور در کمیسیون ها تلاش می کند. کسی فهمید، فهمید؛ نفهمید، نفهمید. اهمیت نمی دهد. می خواهد کار کند. این، فایده ی تدین نماینده است؛ نماینده ی متدین و معتقد به انقلاب، معتقد و پایبند به اصول انقلاب.
بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه تهران 07/01/1371
کارآمدی تنها کافی نیست
انتخابات، یک کار بزرگ و یک اقدام شرعی و یک اقدام خدایی است؛ بگردید آدمهای مناسب را برای این کار مهم پیدا کنید. آدمِ مناسب چطور آدمی است؟ باید کارآمد باشد… کارآمدیِ تنها هم کافی نیست؛ باید متدیّن هم باشد. آدم متدیّن، احتمال خیانتش کم است. آن متدیّنهایی که یک وقت دچار لغزش می شوند، اوّل تقوای خودشان را از دست می دهند؛ بعد این لغزش به سراغ آن ها می آید. پس، باید متدیّن و باتقوا هم باشند تا بتوانید برای کارهای این کشور به آن ها اعتماد کنید. همچنین باید در مقابل توپ و تشر این و آن - خارجی، داخلی، زورگویان، قدرتمداران - شجاع باشد و دل خود را نبازد. کسی که دل خود را در مقابل توپ و تشر باخت، دستش هم برای امضا می لغزد؛ پایش هم برای جلو رفتن می لرزد؛ نمی شود به او اعتماد کرد.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم 11/12/1378
صداقت و دلسوزی نماینده را تشخیص دهید
مجلس شورای اسلامی، مجلس مردم است. مجلس خان ها نیست؛ مجلس آحاد مردم است. نماینده ای که انتخاب می شود، باید دلسوز مردم باشد، صادق باشد، صمیمی باشد و بخواهد برای مردم کار کند. بعضی تظاهر به کار می کنند، اما کار نمی کنند. این، به درد نمی خورد. باید برای مردم کار کرد. صداقت و دلسوزی نماینده ای را که می خواهید انتخاب کنید، تشخیص دهید و بعد او را برگزینید.
بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه تهران 07/01/1371
نماینده باید اولویت ها را بفهمد
نماینده باید دارای فهم و درک سیاسی باشد و مسائل کشور را بفهمد؛ هم مسائل خارجی و توطئه های دشمنان را و هم مسائل داخلی و نیازهای مردم و اولویتهای کشور را. این طور نباشد که بدون رعایت اولویت ها، مسأله ای را مطرح کنند، شعاری بدهند و برای ملت و دولت مشکل درست کنند.
بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه تهران 07/01/1371
برای مسؤول عقیده و اخلاق مسأله ی شخصی نیست!
در نظام جمهوری اسلامی غیر از دانایی و کفایت سیاسی، کفایت اخلاقی و اعتقادی هم لازم است. افرادی نگویند که اخلاق و عقیده مسأله ی شخصی انسانهاست. بله، اخلاق و عقیده مسأله ی شخصی انسانهاست؛ اما نه برای مسؤول. من اگر در جایگاه مسؤولیت قرار گرفتم و اخلاق زشتی داشتم؛ فهم بدی از مسائل جامعه داشتم و معتقد بودم که باید جیب خودم را پُر کنم، نمی توانم به مردم بگویم این عقیده و اخلاق شخصی من است و اخلاق و عقیده ربطی به کسی ندارد! برای یک مسؤول عقیده و اخلاق مسأله ی شخصی نیست؛ مسأله ای اجتماعی و عمومی است؛ حاکم شدن بر سرنوشت مردم است. آن کسی که به مجلس می رود، یا به هر مسؤولیت دیگری در نظام جمهوری اسلامی می رسد، اگر فاسد، بیگانه پرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگر نمی تواند نقشی را که ملت و طبقات محروم می خواهند، ایفا کند. اگر آن شخص انسان معامله گر، رشوه و توصیه پذیر و مرعوبی بود؛ در مقابل تشرِ تبلیغات و سیاستهای خارجی جا زد، دیگر نمی تواند مورد اعتماد مردم قرار گیرد و برود آن جا بنشیند و تکلیف ملک و ملت را معیّن کند. این شخص غیر از کفایت ذاتی و داناییِ ذاتی، به شجاعت اخلاقی، تقوای دینی و سیاسی و عقیده ی درست هم احتیاج دارد.
بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان قزوین 26/09/1382
تملق گوی استکبار مجلس را خراب می کند
اگر نماینده ای بی علاقه به انقلاب و کشور و بی اعتقاد به قانون اساسی به مجلس راه پیدا کند که مصالح این کشور برایش مهم نباشد؛ دشمنیهای استکبار جهانی را نفهمد، دلش بخواهد که از استکبار جهانی تملّق بگوید و در روزنامه ها و مجلّات وابسته به صهیونیست ها اسمش را درشت بنویسند و بگویند فلانی با سیاست نظام جمهوری اسلامی مخالفت کرد؛ چنین نماینده ای مجلس را خراب می کند، ملت را خراب می کند، کشور را هم خراب می کند؛ پس به درد نمی خورد. اگر نماینده ای بر سرِ کار آید که قبل از ورود به مجلس، خود را وامدار دیگران کرده و مجبور باشد در مجلس وام آن ها را ادا کند؛ نانهایی به قرض گرفته باشد و بخواهد به مجلس که رفت، قرض خود را ادا کند؛ به درد نمی خورد. اگر نماینده ای به مجلس برود که از مسائل کشور درک لازم را نداشته باشد؛ فاقد هوشمندی، آگاهی، سواد و معرفت لازم باشد، به درد نمی خورد. نمایندگی کار مهّمی است.
بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه 20/11/1374
مراقب آدمهای اهل سوء استفاده باشید!
باید مراقب بود که آدمهای اهل سوء استفاده و بی اعتقاد به رسالت انقلابی و مسؤولیت نمایندگی و کسانی که می خواهند وارد مجلس شوند فقط برای این که سوء استفاده ای بکنند یا خدای نکرده خرابکاری ای انجام دهند، وارد مجلس نشوند…
توجه به چیزهای کم اهمیت، تنگ نظری و دقّتهای بیخودی را باید کنار گذاشت. اساس قضیه همان چیزهایی است که واقعاً همه را می ترساند: آدم پول پرستی؛ آدم پیشکرده ی خوانین و اشرار منطقه ای، از فقد یا ضعف نظارت استفاده کند و وارد مجلس شود و بعد بخواهد برای آن گونه افراد کار و تلاش کند.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای هیأت نظارت بر انتخابات شورای نگهبان 14/11/1374
نماینده باید طرفدار ضعفا باشد
نماینده باید شجاع و باشرف و امین و طرفدار ضعفا و قشر ضعیف باشد. قانون باید بتواند از حقوق ضعفا دفاع کند، والاّ قانونی که پولداران را پولدار تر کند، قانون مملکت اسلامی نیست. قانون باید بتواند گره ها را باز کند و به دردِ دل قشرهای محروم برسد.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم 13/11/1378
نامزد ها به مراکز قدرت و ثروت متصل نباشند
اگر چنانچه نامزد ها به مراکز ثروت و قدرت متصل شوند، کار خراب می شود؛ همچنان که امروز در به اصطلاح دموکراسی های دنیا، در آمریکا و غیر آمریکا این رسم هست؛ کمپانی ها و پولدار ها به نامزد انتخابات در ریاست جمهوری یا در انتخابات کنگره پول می دهند، ولی او در مقابل آن ها متعهد است. آن رئیس جمهوری که با پول دستگاه های گوناگون و مراکز ثروت سر کار بیاید، در مقابل آن ها متعهد است. آن نماینده ی مجلسی که با پول فلان شرکت و فلان کمپانی و فلان ارباب و فلان پولدار توی مجلس بیاید، مجبور است آنجائی که آن ها لازم می دانند، قانون جعل کند، قانون بردارد، توسعه و تضییق در قانون بکند. این نماینده به درد مردم نمی خورد. نه باید به مراکز ثروتهای شخصی متصل بود، و نه به طریق اولی به ثروتهای عمومی. کسی بیاید از پول بیت المال مصرف کند، برای اینکه به وکالت مجلس برسد؛ این دو برابر اشکال دارد، اشکال مضاعف دارد. این ها را باید مردم مراقب باشند.
بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز ۱۹ دی 19/10/1390
نماینده باید طرفدار حقوق محرومین باشد
باید ما هوشیار باشیم؛ آحاد ملت باید هوشیار باشند. نماینده ی متدین، امین، طرفدار عدالت، مخالف با فساد، طرفدار حقوق محرومین، پایبند به مبانی اسلام و ارزشهای اسلامی و خط امام؛ یک چنین نماینده ای را بفرستند مجلس؛ آنوقت مجلس مقتدر خواهد شد، عزتمند خواهد شد. تشخیص این برای همه البته آسان نیست، ولی باید تحقیق کرد، باید به آدمهای مطلع، آدمهای خبره، آدمهای مطمئن مراجعه کرد.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم   22/12/1386ارسال نظر

 

 نظر دهید »

گزیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون معیارهای نماینده یک ملت انقلابی، مؤمن و شجاع

27 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

گزیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون معیارهای نماینده یک ملت انقلابی، مؤمن و شجاع:
اولین شرط تقواست
هر کس که به این نظام معتقد و پایبند است، می تواند وارد میدان انتخابات شود. کسانی که این نظام و قانون اساسی را قبول ندارند، آمدنشان به مجلس خطاست و خودشان هم بایستی بدانند که از نظر این ملت آمدن آن ها به مجلس خطاست. معلوم است کسانی که این قانون اساسی و این ملت و کار ها و شعار ها و راه و اهدافش را قبول ندارند، نباید به مجلس بیایند؛ اما آن کسانی که نظام، اسلام، قانون اساسی و امام را قبول دارند، باید به میدان رقابت بیایند؛ منتها رقابت سالم و نه رقابت لجوجانه و عنادآمیز. این جناح ها و خطوط و احزاب هم از نظر بنده اعتباری ندارند. بعضی خودشان که کشمکش می کنند هیچ، سعی می کنند که رهبری و دستگاههای نظام را هم وانمود کنند که در دعواهای جناحی و خطّیِ این ها واردند! این مطلب درست نیست. بنده حزب و شخصیت نمی شناسم؛ بنده این را می شناسم که کسی که می آید به مجلس، باید با تقوا باشد. اوّلین شرط تقواست: «انّ اکرمکم عنداللَّه اتقاکم». دیگر این که باید طرفدار محرومین باشد؛ بداند که در کشور محرومیت هست و سعی و همّت او باشد که رفع محرومیت کند. باید ضدّ فساد هم باشد و با فساد مالی و اقتصادی به شدّت و به جد، از بُن دندان و نه به لفظ، مخالف باشد، تا با فساد مبارزه کند. البته توانمند، با اخلاص و عالِم هم باشد. صلاحیت بر اساس این مسائل است.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم قم در آستانه سالروز قیام ۱۹ دی 18/10/1382
نماینده شایسته: شجاع ترین، مؤمن ترین و انقلابی ترین
آن کسی که به عنوان وکیل این ملتِ انقلابی و مؤمن و شجاع به مجلس می رود، باید انقلابی و مؤمن و شجاع باشد. اگر نگوییم شجاع ترین و مؤمن ترین و انقلابی ترین؛ لااقل در سطح این توده ی عظیم مردم که این گونه از خود درخشش نشان می دهند، باشد.
آن کسی که اسلام را نمی پسندد و مقرّرات اسلامی را قبول نمی کند و برای خاطر دل بیگانگان و خوشامد دیگران، به انقلاب و ارزشهای انقلابی اهانت می کند و یا به خاطر ترس از دیگران، به جای این که به ملت گرایش نشان دهد، به دشمن گرایش نشان می دهد و آن کسی که تقوای لازم را ندارد و اهل معنویّات نیست و اهل دنیاست و فقط برای نام و نشان و استفاده ی شخصی، این مسؤولیت را می خواهد، او لایق و شایسته ی این کار نیست.
دنبال آدمهای مؤمن و شجاع و انقلابی و کسانی که بتوانند قدرت این ملت را - که در سایه ی ارزشهای انقلابی است - حفظ کنند، باشید. کسانی که وقتی قوانینی می گذارند و موضعی می گیرند و نطقی می کنند، همه در این جهت باشد. این طور آدمی، شایسته ی آن است که به عنوان وکیل این ملت، به مجلس شورای اسلامی برود؛ آن کسی که بفهمد امام چه می گفت، چه می خواست و چرا می خروشید.
وکیل آینده ی مجلس، باید دنبال راه امام و در خطّ او باشد.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبه های نماز عید فطر 01/12/1374
اصلح را انتخاب کنید
هنر ملت ایران و مردم شهر ها و حوزه های انتخابیه این است که دقت کنند، نگاه کنند، بشناسند اصلح را، بهترین را انتخاب کنند؛ بهترین از لحاظ ایمان، بهترین از لحاظ اخلاص و امانت، بهترین از لحاظ دینداری و آمادگی برای حضور در می دانهای انقلاب؛ دردشناسترین و دردمند ترین نسبت به نیازهای مردم را انتخاب کنند.
بیانات در اجتماع عظیم مردم یزد 12/10/1386
مرزبندی شفاف با دشمن؛ شاخص مهم نماینده اصلح
نماینده ی صالح آن کسی است که پایبندی او به اسلام باشد، پایبندی او به عدالت باشد، پایبندی او به منافع ملی باشد، مرز او با دشمن مرز مشخصی باشد. اگر این نشد، آن نماینده، نماینده ی خوبی نخواهد بود؛ نماینده ی ملت در واقع نخواهد بود. خوشبختانه در کشور ما مجموعه های سیاسی ای که هستند، نسبت به مبانی اسلام و انقلاب تقریباً همه، بجز یک اقلیت کوچکی، متفق القولند؛ منتها مرز ها را باید روشن کرد. بعضی، از دشمن رودربایستی دارند؛ بعضی، ملاحظه ی دشمن را می کنند. ملاحظه ی ملت را باید کرد، ملاحظه ی خدا را باید کرد، نه ملاحظه ی دشمن را. دشمن، دشمن است؛ هرچه ملاحظه کنی، هر چه عقب بنشینی، او جلو می آید. اگر خاکریز شما در مقابل دشمن خاکریز مستحکمی نباشد، او نفوذ می کند. دشمنان این را می خواهند. یکی از شاخص ها همین است. مردم در هر جای کشور هستند، به این شاخص توجه کنند.
آن کسانی که مرزشان با دشمن و دست نشاندگان دشمن مرز کمرنگی است، این ها برای ورود به مجلس اصلح نیستند. کسانی باید باشند که مرز روشنی با دشمن داشته باشند.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم 22/12/1386
چهار شرط اصلی برای یک نماینده
به نظر من مهم ترین شرایط نماینده عبارت است از این که متدیّن، کارآمد، دلسوز و شجاع باشد. اگر این چهار شرط در نماینده ای جمع شد، همان کاری را که شما آرزو و توقّع دارید، انجام خواهد داد. نماینده باید متدیّن باشد. بی دینی و بی تقوایی چیز بدی است؛ هرجا باشد، انسان را آسیب پذیر می کند. اگر در جای حسّاس باشد، آسیب پذیری آن بسیار گران تمام خواهد شد. نماینده باید کارآمد هم باشد. بعضی ها متدیّن هستند، اما از آن ها کاری ساخته نیست. باید به گونه ای باشند که بتوانند وظایفی را که بر عهده شان قرار دارد، انجام دهند.
سوم این که دلسوز مردم - بخصوص طبقات محروم - باشد و برای آن ها کار و فکر کند. من در انتخاباتِ دوره ی قبل - شاید در نماز جمعه بود - گفتم نامزدهای انتخابات مراقب باشند خود را وامدار ثروتمندان و قدرتمندان و امثال این ها نکنند. اگر کسی وامدار دستگاه ها و اشخاص و وامدار پول و قدرت شد، دیگر نمی تواند برای مردم دلسوزی کند. پس دلسوزی هم یک شرط بزرگ است.
شرط چهارم این است که نماینده ی مردم باید شجاع باشد. این ملت، ملت شجاع و آزاده ای است؛ ملتی است که تهدید قدرتهای متکبّر جهانی او را به عقب نمی نشاند؛ بنابراین نماینده ی او هم باید شجاع باشد و نترسد؛ شجاعت در مقابل دشمن، شجاعت در مقابل باطل، شجاعت در پذیرش حرف حق.
بیانات در خطبه های نماز جمعه تهران 24/11/1382
نماینده باید وجدان سیاسی داشته باشد
نماینده باید احساس دلسوزی و وجدان سیاسی داشته باشد. علاوه بر همه ی این ها - و شاید بتوانم عرض کنم مهم تر از همه ی این ها - این است که متدین باشد. نماینده ی متدین است که برای مردم کار می کند. نیتش را خدا می کند؛ مردم فهمیدند، فهمیدند؛ نفهمیدند، نفهمیدند. آن کس که بخواهد کار نکرده ای را به رخ مردم بکشد، متدین نیست. نماینده ای که متدین است، برای مردم کار می کند، جان می کند، نفس می زند، در تنظیم قوانین، در حفظ اکثریت مجلس و کمیسیون ها و برای حضور در کمیسیون ها تلاش می کند. کسی فهمید، فهمید؛ نفهمید، نفهمید. اهمیت نمی دهد. می خواهد کار کند. این، فایده ی تدین نماینده است؛ نماینده ی متدین و معتقد به انقلاب، معتقد و پایبند به اصول انقلاب.
بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه تهران 07/01/1371
کارآمدی تنها کافی نیست
انتخابات، یک کار بزرگ و یک اقدام شرعی و یک اقدام خدایی است؛ بگردید آدمهای مناسب را برای این کار مهم پیدا کنید. آدمِ مناسب چطور آدمی است؟ باید کارآمد باشد… کارآمدیِ تنها هم کافی نیست؛ باید متدیّن هم باشد. آدم متدیّن، احتمال خیانتش کم است. آن متدیّنهایی که یک وقت دچار لغزش می شوند، اوّل تقوای خودشان را از دست می دهند؛ بعد این لغزش به سراغ آن ها می آید. پس، باید متدیّن و باتقوا هم باشند تا بتوانید برای کارهای این کشور به آن ها اعتماد کنید. همچنین باید در مقابل توپ و تشر این و آن - خارجی، داخلی، زورگویان، قدرتمداران - شجاع باشد و دل خود را نبازد. کسی که دل خود را در مقابل توپ و تشر باخت، دستش هم برای امضا می لغزد؛ پایش هم برای جلو رفتن می لرزد؛ نمی شود به او اعتماد کرد.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم 11/12/1378
صداقت و دلسوزی نماینده را تشخیص دهید
مجلس شورای اسلامی، مجلس مردم است. مجلس خان ها نیست؛ مجلس آحاد مردم است. نماینده ای که انتخاب می شود، باید دلسوز مردم باشد، صادق باشد، صمیمی باشد و بخواهد برای مردم کار کند. بعضی تظاهر به کار می کنند، اما کار نمی کنند. این، به درد نمی خورد. باید برای مردم کار کرد. صداقت و دلسوزی نماینده ای را که می خواهید انتخاب کنید، تشخیص دهید و بعد او را برگزینید.
بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه تهران 07/01/1371
نماینده باید اولویت ها را بفهمد
نماینده باید دارای فهم و درک سیاسی باشد و مسائل کشور را بفهمد؛ هم مسائل خارجی و توطئه های دشمنان را و هم مسائل داخلی و نیازهای مردم و اولویتهای کشور را. این طور نباشد که بدون رعایت اولویت ها، مسأله ای را مطرح کنند، شعاری بدهند و برای ملت و دولت مشکل درست کنند.
بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه تهران 07/01/1371
برای مسؤول عقیده و اخلاق مسأله ی شخصی نیست!
در نظام جمهوری اسلامی غیر از دانایی و کفایت سیاسی، کفایت اخلاقی و اعتقادی هم لازم است. افرادی نگویند که اخلاق و عقیده مسأله ی شخصی انسانهاست. بله، اخلاق و عقیده مسأله ی شخصی انسانهاست؛ اما نه برای مسؤول. من اگر در جایگاه مسؤولیت قرار گرفتم و اخلاق زشتی داشتم؛ فهم بدی از مسائل جامعه داشتم و معتقد بودم که باید جیب خودم را پُر کنم، نمی توانم به مردم بگویم این عقیده و اخلاق شخصی من است و اخلاق و عقیده ربطی به کسی ندارد! برای یک مسؤول عقیده و اخلاق مسأله ی شخصی نیست؛ مسأله ای اجتماعی و عمومی است؛ حاکم شدن بر سرنوشت مردم است. آن کسی که به مجلس می رود، یا به هر مسؤولیت دیگری در نظام جمهوری اسلامی می رسد، اگر فاسد، بیگانه پرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگر نمی تواند نقشی را که ملت و طبقات محروم می خواهند، ایفا کند. اگر آن شخص انسان معامله گر، رشوه و توصیه پذیر و مرعوبی بود؛ در مقابل تشرِ تبلیغات و سیاستهای خارجی جا زد، دیگر نمی تواند مورد اعتماد مردم قرار گیرد و برود آن جا بنشیند و تکلیف ملک و ملت را معیّن کند. این شخص غیر از کفایت ذاتی و داناییِ ذاتی، به شجاعت اخلاقی، تقوای دینی و سیاسی و عقیده ی درست هم احتیاج دارد.
بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان قزوین 26/09/1382
تملق گوی استکبار مجلس را خراب می کند
اگر نماینده ای بی علاقه به انقلاب و کشور و بی اعتقاد به قانون اساسی به مجلس راه پیدا کند که مصالح این کشور برایش مهم نباشد؛ دشمنیهای استکبار جهانی را نفهمد، دلش بخواهد که از استکبار جهانی تملّق بگوید و در روزنامه ها و مجلّات وابسته به صهیونیست ها اسمش را درشت بنویسند و بگویند فلانی با سیاست نظام جمهوری اسلامی مخالفت کرد؛ چنین نماینده ای مجلس را خراب می کند، ملت را خراب می کند، کشور را هم خراب می کند؛ پس به درد نمی خورد. اگر نماینده ای بر سرِ کار آید که قبل از ورود به مجلس، خود را وامدار دیگران کرده و مجبور باشد در مجلس وام آن ها را ادا کند؛ نانهایی به قرض گرفته باشد و بخواهد به مجلس که رفت، قرض خود را ادا کند؛ به درد نمی خورد. اگر نماینده ای به مجلس برود که از مسائل کشور درک لازم را نداشته باشد؛ فاقد هوشمندی، آگاهی، سواد و معرفت لازم باشد، به درد نمی خورد. نمایندگی کار مهّمی است.
بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه 20/11/1374
مراقب آدمهای اهل سوء استفاده باشید!
باید مراقب بود که آدمهای اهل سوء استفاده و بی اعتقاد به رسالت انقلابی و مسؤولیت نمایندگی و کسانی که می خواهند وارد مجلس شوند فقط برای این که سوء استفاده ای بکنند یا خدای نکرده خرابکاری ای انجام دهند، وارد مجلس نشوند…
توجه به چیزهای کم اهمیت، تنگ نظری و دقّتهای بیخودی را باید کنار گذاشت. اساس قضیه همان چیزهایی است که واقعاً همه را می ترساند: آدم پول پرستی؛ آدم پیشکرده ی خوانین و اشرار منطقه ای، از فقد یا ضعف نظارت استفاده کند و وارد مجلس شود و بعد بخواهد برای آن گونه افراد کار و تلاش کند.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای هیأت نظارت بر انتخابات شورای نگهبان 14/11/1374
نماینده باید طرفدار ضعفا باشد
نماینده باید شجاع و باشرف و امین و طرفدار ضعفا و قشر ضعیف باشد. قانون باید بتواند از حقوق ضعفا دفاع کند، والاّ قانونی که پولداران را پولدار تر کند، قانون مملکت اسلامی نیست. قانون باید بتواند گره ها را باز کند و به دردِ دل قشرهای محروم برسد.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم 13/11/1378
نامزد ها به مراکز قدرت و ثروت متصل نباشند
اگر چنانچه نامزد ها به مراکز ثروت و قدرت متصل شوند، کار خراب می شود؛ همچنان که امروز در به اصطلاح دموکراسی های دنیا، در آمریکا و غیر آمریکا این رسم هست؛ کمپانی ها و پولدار ها به نامزد انتخابات در ریاست جمهوری یا در انتخابات کنگره پول می دهند، ولی او در مقابل آن ها متعهد است. آن رئیس جمهوری که با پول دستگاه های گوناگون و مراکز ثروت سر کار بیاید، در مقابل آن ها متعهد است. آن نماینده ی مجلسی که با پول فلان شرکت و فلان کمپانی و فلان ارباب و فلان پولدار توی مجلس بیاید، مجبور است آنجائی که آن ها لازم می دانند، قانون جعل کند، قانون بردارد، توسعه و تضییق در قانون بکند. این نماینده به درد مردم نمی خورد. نه باید به مراکز ثروتهای شخصی متصل بود، و نه به طریق اولی به ثروتهای عمومی. کسی بیاید از پول بیت المال مصرف کند، برای اینکه به وکالت مجلس برسد؛ این دو برابر اشکال دارد، اشکال مضاعف دارد. این ها را باید مردم مراقب باشند.
بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز ۱۹ دی 19/10/1390
نماینده باید طرفدار حقوق محرومین باشد
باید ما هوشیار باشیم؛ آحاد ملت باید هوشیار باشند. نماینده ی متدین، امین، طرفدار عدالت، مخالف با فساد، طرفدار حقوق محرومین، پایبند به مبانی اسلام و ارزشهای اسلامی و خط امام؛ یک چنین نماینده ای را بفرستند مجلس؛ آنوقت مجلس مقتدر خواهد شد، عزتمند خواهد شد. تشخیص این برای همه البته آسان نیست، ولی باید تحقیق کرد، باید به آدمهای مطلع، آدمهای خبره، آدمهای مطمئن مراجعه کرد.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم   22/12/1386ارسال نظر

 

 نظر دهید »

گزیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون معیارهای نماینده یک ملت انقلابی، مؤمن و شجاع

27 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

گزیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون معیارهای نماینده یک ملت انقلابی، مؤمن و شجاع:
اولین شرط تقواست
هر کس که به این نظام معتقد و پایبند است، می تواند وارد میدان انتخابات شود. کسانی که این نظام و قانون اساسی را قبول ندارند، آمدنشان به مجلس خطاست و خودشان هم بایستی بدانند که از نظر این ملت آمدن آن ها به مجلس خطاست. معلوم است کسانی که این قانون اساسی و این ملت و کار ها و شعار ها و راه و اهدافش را قبول ندارند، نباید به مجلس بیایند؛ اما آن کسانی که نظام، اسلام، قانون اساسی و امام را قبول دارند، باید به میدان رقابت بیایند؛ منتها رقابت سالم و نه رقابت لجوجانه و عنادآمیز. این جناح ها و خطوط و احزاب هم از نظر بنده اعتباری ندارند. بعضی خودشان که کشمکش می کنند هیچ، سعی می کنند که رهبری و دستگاههای نظام را هم وانمود کنند که در دعواهای جناحی و خطّیِ این ها واردند! این مطلب درست نیست. بنده حزب و شخصیت نمی شناسم؛ بنده این را می شناسم که کسی که می آید به مجلس، باید با تقوا باشد. اوّلین شرط تقواست: «انّ اکرمکم عنداللَّه اتقاکم». دیگر این که باید طرفدار محرومین باشد؛ بداند که در کشور محرومیت هست و سعی و همّت او باشد که رفع محرومیت کند. باید ضدّ فساد هم باشد و با فساد مالی و اقتصادی به شدّت و به جد، از بُن دندان و نه به لفظ، مخالف باشد، تا با فساد مبارزه کند. البته توانمند، با اخلاص و عالِم هم باشد. صلاحیت بر اساس این مسائل است.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم قم در آستانه سالروز قیام ۱۹ دی 18/10/1382
نماینده شایسته: شجاع ترین، مؤمن ترین و انقلابی ترین
آن کسی که به عنوان وکیل این ملتِ انقلابی و مؤمن و شجاع به مجلس می رود، باید انقلابی و مؤمن و شجاع باشد. اگر نگوییم شجاع ترین و مؤمن ترین و انقلابی ترین؛ لااقل در سطح این توده ی عظیم مردم که این گونه از خود درخشش نشان می دهند، باشد.
آن کسی که اسلام را نمی پسندد و مقرّرات اسلامی را قبول نمی کند و برای خاطر دل بیگانگان و خوشامد دیگران، به انقلاب و ارزشهای انقلابی اهانت می کند و یا به خاطر ترس از دیگران، به جای این که به ملت گرایش نشان دهد، به دشمن گرایش نشان می دهد و آن کسی که تقوای لازم را ندارد و اهل معنویّات نیست و اهل دنیاست و فقط برای نام و نشان و استفاده ی شخصی، این مسؤولیت را می خواهد، او لایق و شایسته ی این کار نیست.
دنبال آدمهای مؤمن و شجاع و انقلابی و کسانی که بتوانند قدرت این ملت را - که در سایه ی ارزشهای انقلابی است - حفظ کنند، باشید. کسانی که وقتی قوانینی می گذارند و موضعی می گیرند و نطقی می کنند، همه در این جهت باشد. این طور آدمی، شایسته ی آن است که به عنوان وکیل این ملت، به مجلس شورای اسلامی برود؛ آن کسی که بفهمد امام چه می گفت، چه می خواست و چرا می خروشید.
وکیل آینده ی مجلس، باید دنبال راه امام و در خطّ او باشد.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبه های نماز عید فطر 01/12/1374
اصلح را انتخاب کنید
هنر ملت ایران و مردم شهر ها و حوزه های انتخابیه این است که دقت کنند، نگاه کنند، بشناسند اصلح را، بهترین را انتخاب کنند؛ بهترین از لحاظ ایمان، بهترین از لحاظ اخلاص و امانت، بهترین از لحاظ دینداری و آمادگی برای حضور در می دانهای انقلاب؛ دردشناسترین و دردمند ترین نسبت به نیازهای مردم را انتخاب کنند.
بیانات در اجتماع عظیم مردم یزد 12/10/1386
مرزبندی شفاف با دشمن؛ شاخص مهم نماینده اصلح
نماینده ی صالح آن کسی است که پایبندی او به اسلام باشد، پایبندی او به عدالت باشد، پایبندی او به منافع ملی باشد، مرز او با دشمن مرز مشخصی باشد. اگر این نشد، آن نماینده، نماینده ی خوبی نخواهد بود؛ نماینده ی ملت در واقع نخواهد بود. خوشبختانه در کشور ما مجموعه های سیاسی ای که هستند، نسبت به مبانی اسلام و انقلاب تقریباً همه، بجز یک اقلیت کوچکی، متفق القولند؛ منتها مرز ها را باید روشن کرد. بعضی، از دشمن رودربایستی دارند؛ بعضی، ملاحظه ی دشمن را می کنند. ملاحظه ی ملت را باید کرد، ملاحظه ی خدا را باید کرد، نه ملاحظه ی دشمن را. دشمن، دشمن است؛ هرچه ملاحظه کنی، هر چه عقب بنشینی، او جلو می آید. اگر خاکریز شما در مقابل دشمن خاکریز مستحکمی نباشد، او نفوذ می کند. دشمنان این را می خواهند. یکی از شاخص ها همین است. مردم در هر جای کشور هستند، به این شاخص توجه کنند.
آن کسانی که مرزشان با دشمن و دست نشاندگان دشمن مرز کمرنگی است، این ها برای ورود به مجلس اصلح نیستند. کسانی باید باشند که مرز روشنی با دشمن داشته باشند.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم 22/12/1386
چهار شرط اصلی برای یک نماینده
به نظر من مهم ترین شرایط نماینده عبارت است از این که متدیّن، کارآمد، دلسوز و شجاع باشد. اگر این چهار شرط در نماینده ای جمع شد، همان کاری را که شما آرزو و توقّع دارید، انجام خواهد داد. نماینده باید متدیّن باشد. بی دینی و بی تقوایی چیز بدی است؛ هرجا باشد، انسان را آسیب پذیر می کند. اگر در جای حسّاس باشد، آسیب پذیری آن بسیار گران تمام خواهد شد. نماینده باید کارآمد هم باشد. بعضی ها متدیّن هستند، اما از آن ها کاری ساخته نیست. باید به گونه ای باشند که بتوانند وظایفی را که بر عهده شان قرار دارد، انجام دهند.
سوم این که دلسوز مردم - بخصوص طبقات محروم - باشد و برای آن ها کار و فکر کند. من در انتخاباتِ دوره ی قبل - شاید در نماز جمعه بود - گفتم نامزدهای انتخابات مراقب باشند خود را وامدار ثروتمندان و قدرتمندان و امثال این ها نکنند. اگر کسی وامدار دستگاه ها و اشخاص و وامدار پول و قدرت شد، دیگر نمی تواند برای مردم دلسوزی کند. پس دلسوزی هم یک شرط بزرگ است.
شرط چهارم این است که نماینده ی مردم باید شجاع باشد. این ملت، ملت شجاع و آزاده ای است؛ ملتی است که تهدید قدرتهای متکبّر جهانی او را به عقب نمی نشاند؛ بنابراین نماینده ی او هم باید شجاع باشد و نترسد؛ شجاعت در مقابل دشمن، شجاعت در مقابل باطل، شجاعت در پذیرش حرف حق.
بیانات در خطبه های نماز جمعه تهران 24/11/1382
نماینده باید وجدان سیاسی داشته باشد
نماینده باید احساس دلسوزی و وجدان سیاسی داشته باشد. علاوه بر همه ی این ها - و شاید بتوانم عرض کنم مهم تر از همه ی این ها - این است که متدین باشد. نماینده ی متدین است که برای مردم کار می کند. نیتش را خدا می کند؛ مردم فهمیدند، فهمیدند؛ نفهمیدند، نفهمیدند. آن کس که بخواهد کار نکرده ای را به رخ مردم بکشد، متدین نیست. نماینده ای که متدین است، برای مردم کار می کند، جان می کند، نفس می زند، در تنظیم قوانین، در حفظ اکثریت مجلس و کمیسیون ها و برای حضور در کمیسیون ها تلاش می کند. کسی فهمید، فهمید؛ نفهمید، نفهمید. اهمیت نمی دهد. می خواهد کار کند. این، فایده ی تدین نماینده است؛ نماینده ی متدین و معتقد به انقلاب، معتقد و پایبند به اصول انقلاب.
بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه تهران 07/01/1371
کارآمدی تنها کافی نیست
انتخابات، یک کار بزرگ و یک اقدام شرعی و یک اقدام خدایی است؛ بگردید آدمهای مناسب را برای این کار مهم پیدا کنید. آدمِ مناسب چطور آدمی است؟ باید کارآمد باشد… کارآمدیِ تنها هم کافی نیست؛ باید متدیّن هم باشد. آدم متدیّن، احتمال خیانتش کم است. آن متدیّنهایی که یک وقت دچار لغزش می شوند، اوّل تقوای خودشان را از دست می دهند؛ بعد این لغزش به سراغ آن ها می آید. پس، باید متدیّن و باتقوا هم باشند تا بتوانید برای کارهای این کشور به آن ها اعتماد کنید. همچنین باید در مقابل توپ و تشر این و آن - خارجی، داخلی، زورگویان، قدرتمداران - شجاع باشد و دل خود را نبازد. کسی که دل خود را در مقابل توپ و تشر باخت، دستش هم برای امضا می لغزد؛ پایش هم برای جلو رفتن می لرزد؛ نمی شود به او اعتماد کرد.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم 11/12/1378
صداقت و دلسوزی نماینده را تشخیص دهید
مجلس شورای اسلامی، مجلس مردم است. مجلس خان ها نیست؛ مجلس آحاد مردم است. نماینده ای که انتخاب می شود، باید دلسوز مردم باشد، صادق باشد، صمیمی باشد و بخواهد برای مردم کار کند. بعضی تظاهر به کار می کنند، اما کار نمی کنند. این، به درد نمی خورد. باید برای مردم کار کرد. صداقت و دلسوزی نماینده ای را که می خواهید انتخاب کنید، تشخیص دهید و بعد او را برگزینید.
بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه تهران 07/01/1371
نماینده باید اولویت ها را بفهمد
نماینده باید دارای فهم و درک سیاسی باشد و مسائل کشور را بفهمد؛ هم مسائل خارجی و توطئه های دشمنان را و هم مسائل داخلی و نیازهای مردم و اولویتهای کشور را. این طور نباشد که بدون رعایت اولویت ها، مسأله ای را مطرح کنند، شعاری بدهند و برای ملت و دولت مشکل درست کنند.
بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه تهران 07/01/1371
برای مسؤول عقیده و اخلاق مسأله ی شخصی نیست!
در نظام جمهوری اسلامی غیر از دانایی و کفایت سیاسی، کفایت اخلاقی و اعتقادی هم لازم است. افرادی نگویند که اخلاق و عقیده مسأله ی شخصی انسانهاست. بله، اخلاق و عقیده مسأله ی شخصی انسانهاست؛ اما نه برای مسؤول. من اگر در جایگاه مسؤولیت قرار گرفتم و اخلاق زشتی داشتم؛ فهم بدی از مسائل جامعه داشتم و معتقد بودم که باید جیب خودم را پُر کنم، نمی توانم به مردم بگویم این عقیده و اخلاق شخصی من است و اخلاق و عقیده ربطی به کسی ندارد! برای یک مسؤول عقیده و اخلاق مسأله ی شخصی نیست؛ مسأله ای اجتماعی و عمومی است؛ حاکم شدن بر سرنوشت مردم است. آن کسی که به مجلس می رود، یا به هر مسؤولیت دیگری در نظام جمهوری اسلامی می رسد، اگر فاسد، بیگانه پرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگر نمی تواند نقشی را که ملت و طبقات محروم می خواهند، ایفا کند. اگر آن شخص انسان معامله گر، رشوه و توصیه پذیر و مرعوبی بود؛ در مقابل تشرِ تبلیغات و سیاستهای خارجی جا زد، دیگر نمی تواند مورد اعتماد مردم قرار گیرد و برود آن جا بنشیند و تکلیف ملک و ملت را معیّن کند. این شخص غیر از کفایت ذاتی و داناییِ ذاتی، به شجاعت اخلاقی، تقوای دینی و سیاسی و عقیده ی درست هم احتیاج دارد.
بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان قزوین 26/09/1382
تملق گوی استکبار مجلس را خراب می کند
اگر نماینده ای بی علاقه به انقلاب و کشور و بی اعتقاد به قانون اساسی به مجلس راه پیدا کند که مصالح این کشور برایش مهم نباشد؛ دشمنیهای استکبار جهانی را نفهمد، دلش بخواهد که از استکبار جهانی تملّق بگوید و در روزنامه ها و مجلّات وابسته به صهیونیست ها اسمش را درشت بنویسند و بگویند فلانی با سیاست نظام جمهوری اسلامی مخالفت کرد؛ چنین نماینده ای مجلس را خراب می کند، ملت را خراب می کند، کشور را هم خراب می کند؛ پس به درد نمی خورد. اگر نماینده ای بر سرِ کار آید که قبل از ورود به مجلس، خود را وامدار دیگران کرده و مجبور باشد در مجلس وام آن ها را ادا کند؛ نانهایی به قرض گرفته باشد و بخواهد به مجلس که رفت، قرض خود را ادا کند؛ به درد نمی خورد. اگر نماینده ای به مجلس برود که از مسائل کشور درک لازم را نداشته باشد؛ فاقد هوشمندی، آگاهی، سواد و معرفت لازم باشد، به درد نمی خورد. نمایندگی کار مهّمی است.
بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه 20/11/1374
مراقب آدمهای اهل سوء استفاده باشید!
باید مراقب بود که آدمهای اهل سوء استفاده و بی اعتقاد به رسالت انقلابی و مسؤولیت نمایندگی و کسانی که می خواهند وارد مجلس شوند فقط برای این که سوء استفاده ای بکنند یا خدای نکرده خرابکاری ای انجام دهند، وارد مجلس نشوند…
توجه به چیزهای کم اهمیت، تنگ نظری و دقّتهای بیخودی را باید کنار گذاشت. اساس قضیه همان چیزهایی است که واقعاً همه را می ترساند: آدم پول پرستی؛ آدم پیشکرده ی خوانین و اشرار منطقه ای، از فقد یا ضعف نظارت استفاده کند و وارد مجلس شود و بعد بخواهد برای آن گونه افراد کار و تلاش کند.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای هیأت نظارت بر انتخابات شورای نگهبان 14/11/1374
نماینده باید طرفدار ضعفا باشد
نماینده باید شجاع و باشرف و امین و طرفدار ضعفا و قشر ضعیف باشد. قانون باید بتواند از حقوق ضعفا دفاع کند، والاّ قانونی که پولداران را پولدار تر کند، قانون مملکت اسلامی نیست. قانون باید بتواند گره ها را باز کند و به دردِ دل قشرهای محروم برسد.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم 13/11/1378
نامزد ها به مراکز قدرت و ثروت متصل نباشند
اگر چنانچه نامزد ها به مراکز ثروت و قدرت متصل شوند، کار خراب می شود؛ همچنان که امروز در به اصطلاح دموکراسی های دنیا، در آمریکا و غیر آمریکا این رسم هست؛ کمپانی ها و پولدار ها به نامزد انتخابات در ریاست جمهوری یا در انتخابات کنگره پول می دهند، ولی او در مقابل آن ها متعهد است. آن رئیس جمهوری که با پول دستگاه های گوناگون و مراکز ثروت سر کار بیاید، در مقابل آن ها متعهد است. آن نماینده ی مجلسی که با پول فلان شرکت و فلان کمپانی و فلان ارباب و فلان پولدار توی مجلس بیاید، مجبور است آنجائی که آن ها لازم می دانند، قانون جعل کند، قانون بردارد، توسعه و تضییق در قانون بکند. این نماینده به درد مردم نمی خورد. نه باید به مراکز ثروتهای شخصی متصل بود، و نه به طریق اولی به ثروتهای عمومی. کسی بیاید از پول بیت المال مصرف کند، برای اینکه به وکالت مجلس برسد؛ این دو برابر اشکال دارد، اشکال مضاعف دارد. این ها را باید مردم مراقب باشند.
بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز ۱۹ دی 19/10/1390
نماینده باید طرفدار حقوق محرومین باشد
باید ما هوشیار باشیم؛ آحاد ملت باید هوشیار باشند. نماینده ی متدین، امین، طرفدار عدالت، مخالف با فساد، طرفدار حقوق محرومین، پایبند به مبانی اسلام و ارزشهای اسلامی و خط امام؛ یک چنین نماینده ای را بفرستند مجلس؛ آنوقت مجلس مقتدر خواهد شد، عزتمند خواهد شد. تشخیص این برای همه البته آسان نیست، ولی باید تحقیق کرد، باید به آدمهای مطلع، آدمهای خبره، آدمهای مطمئن مراجعه کرد.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم   22/12/1386ارسال نظر

 

 نظر دهید »

داستان های واقعی؛ تاثیرات مخرب ماهواره بر خانواده های ایرانی

25 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

ماهواره که حامل پیام فرهنگ مبتذل غرب است، اثر ویران کننده ای بر رفتار و پرورش کودکان و نوجوانان و جوانان دارد و بر خانواده هاست که خود را از آثار ویرانگر این پدیده شوم در امان نگه دارند.

به گزارش دیمه نیوز، در یادداشت ذیل که اقتباسی از حوادث روزنامه های سراسر کشور است، تاثیر مخرب ماهواره بر زندگی برخی خانواده های ایرانی توصیف شده است. امید است با مطالعه دقیق این سطور و پی بردن به آثار ویرانگر این ابزار رسانه ای دشمن درون منازل، در تنویر افکار و بازداشتن دیگران از نشستن پای برنامه های شبکه های ماهواره ای بکوشیم.

داستان طلاق بر اثر تماشای شبکه ی ماهواره

تماشای ماهواره عامل طلاق یک زوج جوان شد

زن جوان نفس عمیقی کشید و افزود: چند ماه دیگر هم گذشت و منصور روز به روز نسبت به مسائل اعتقادی و تعهدهای زناشویی مان بی تفاوت تر می شد تا این که فهمیدم با زن دیگری نیز ارتباط برقرار کرده است.

تماشای یکی از شبکه های ماهواره ای که فیلم ها و سریال های خانوادگی را پخش می کرد، باعث شد تا آتش به زندگی ام بیفتد و شوهرم را از دست بدهم.

من خودم از همسرم خواستم تا یک دستگاه ماهواره بخرد و تصور می کردم با این وسیله سرگرم خواهم شد، اما اعتراف می کنم که اشتباه کرده ام.

زن جوان در مرکز مشاوره پلیس خراسان رضوی افزود: با ورود ماهواره به زندگی ام، شوهرم در مدت کوتاهی تغییر کرد و توجه بیش از حد او به فیلم هایی که در آن خیانت همسران به همدیگر عادی جلوه داده می شد، آزارم می داد.

من پس از گذشت ۶ ماه از شوهرم خواستم این دستگاه لعنتی را از جلوی چشمانم دور کند ولی او زیر بار نرفت و کم کم به دیدن فیلم های بی محتوا و مبتذل اعتیاد پیدا کرد.

روزی که فهمیدم همسرم با زنی نامحرم ارتباط مخفیانه برقرار کرده است خیلی دلم گرفت و از او به دلیل این کار خطا توضیح خواستم. شاید باورتان نشود مردی که روزهای اول زندگی مان ابراز عشق و علاقه می کرد، خیلی راحت سعی داشت کارهای خودش را مانند آن چه از فیلم های کثیف یاد گرفته بود عادی نشان دهد و حتی به نوعی از حرف هایش متوجه شدم که دنبال هوس بازی و عیاشی است.

زن جوان نفس عمیقی کشید و افزود: چند ماه دیگر هم گذشت و منصور روز به روز نسبت به مسائل اعتقادی و تعهدهای زناشویی مان بی تفاوت تر می شد تا این که فهمیدم با زن دیگری نیز ارتباط برقرار کرده است.

تحمل این وضعیت برایم خیلی دشوار بود و دوباره با شوهرم گفت وگو کردم و به او گفتم اگر به راستی قصد ازدواج مجدد داری مردانه حرف دلت را بگو و خودت را گناهکار نکن. اما منصور که شرم و حیا را در وجودش قربانی هوس های شیطانی خود کرده بود، به چشمانم خیره شد و خیلی بی شرمانه مرا با بازیگران چند فیلم شرم آور مقایسه کرد و از تیپ و قیافه ام ایراد گرفت.

شنیدن این حرف ها برایم خیلی شکننده بود و مدتی تحت نظر یک مشاور قرار گرفتم تا اگر ایراد و ضعفی دارم برطرف شود اما افسوس که منصور در بیراهه هوس های خودش سردرگم شده بود و هیچ نتیجه ای نگرفتم. من به پیشنهاد یکی از دوستانم تصمیم گرفتم از شوهرم انتقام بگیرم و با این تفکر احمقانه متاسفانه با پسر جوانی که برای تنظیم و نصب دستگاه ماهواره به خانه ما رفت و آمد می کرد ارتباط برقرار کردم و . . . .

نمی دانم چرا زندگی ام این چنین از هم پاشید و به جایی رسید که دیگر من و منصور راه برگشتی نداریم.

ماجرای واقعی:شیطان آرام

شما را به خدا قسمتان می دهم، ماهواره ها را جمع کنید! زندگی ام در حال نابودی است… جوان ۲۵ ساله در حالی این جملات را خطاب به ماموران کلانتری طرقبه می گفت که بغضش ترکیده بود. او در میان  های های گریه ادامه داد: زن ۴۵ ساله ای را که به اتهام رابطه و مواد مخدر دستگیر کرده اید مادر زن من است اما همسرم نیز مانند مادرش و به تقلید از فیلم های ماهواره ای زندگی را برای من به جهنمی سوزان تبدیل کرده است دیگر نمی توانم او را با این گونه وضعیت بدحجابی تحمل کنم. دختر محجبه ای که ۳ سال قبل با او ازدواج کردم اکنون مروج بی بند و باری شده است و افکار شیطانی او عذابم می دهد.وقتی با او آشنا شدم مانند من در دانشگاه تحصیل می کرد و دختری با حیا و با حجاب بود اما چون پدرش کارگر ساده ای بود آن ها در یکی از شهرک های حاشیه ای مشهد زندگی می کردند و من به خاطر این که خانواده ام با ازدواج ما مخالفت نکنند، یک واحد آپارتمان ۵۰ متری در یکی از نقاط معروف مشهد برایشان خریدم و بدین ترتیب آن ها به محل جدید اسباب کشی کردند و ما با هم ازدواج کردیم. چند ماه بعد با اصرار مادرزنم و به خاطر این چشم و هم چشمی  که همسایگان مجتمع «ماهواره» داشتند آن ها هم متاسفانه دیش ماهواره را پشت بام منزل نصب کردند. مدتی بعد مادرزنم با تبلیغات واهی «لاغری» به کلاس های بدنسازی رفت و از داروهایی که برای لاغری در ماهواره تبلیغ می شد استفاده کرد اما چند ماه از این ماجرا نگذشته بود که متوجه شد به داروهای مذکور معتاد شده است از آن روز به بعد و با راهنمایی یکی از دوستانش که در کلاس های بدنسازی با او آشنا شده بود به مصرف «شیشه» روی آورد و برای تامین مخارج مواد مصرفی اش با فروشنده «شیشه» رابطه داشت و بدین ترتیب پای او به لانه های فساد باز شد که ماموران برای دومین بار او را دستگیر کردند اما در این میان متاسفانه همسر من هم با تاثیرپذیری از فیلم ها و سریال های ماهواره ای دیگر نماز و روزه را کنار گذاشته و به زنی بدحجاب و بی بند و بار تبدیل شده است. در طول دوران نامزدی ۲ بار او را طلاق دادم اما هر بار با دخالت خانواده و بزرگ ترها و همچنین به امید روزی که همسرم متوجه اشتباهاتش شود دوباره با هم ازدواج کردیم و این بار سوم است که برای آخرین بار او را به عقد خودم درآوردم اما باز هم می بینید که وضعیت این زندگی با وجود شیطان آرامی مانند «ماهواره» هیچ تغییری نکرده است. شما را به خدا، این شیطان هایی را که پشت بام «انسانیت» لانه کرده اند جمع کنید! جوان ۲۵ ساله  با چشمانی اشکبار این جملات را گفت و کلانتری را ترک کرد تا چاره ای برای زندگی اش بیندیشد.

ماجرای واقعی: متهم: قتل به خاطر اختلاف برای تماشا یک شبکه ماهواره ای ؟

جوانی که به خاطر اختلاف نظر با پدرش برای دیدن فیلم شبکه های ماهواره ای او را به قتل رسانده بود صبح روز گذشته چگونگی صحنه جنایت خود را بازسازی کرد.

متهم این پرونده جنایی که در برابر دوربین قوه قضاییه و مقابل قاضی ویژه قتل عمد قرار گرفته بود گفت: شب حادثه من در حال تماشای مسابقه فینال کشتی کج در یکی از شبکه های ماهواره ای بودم که پدرم کنترل رسیور را برداشت و کانال را عوض کرد تا برنامه مورد علاقه اش را ببیند من هم کنترل را از او گرفتم و دوباره شبکه مورد نظر خودم را زدم این بار وقتی دوباره او کنترل را برداشت من عصبانی شدم و قصد داشتم که کنترل را از او بگیرم که ناگهان او شیشه نوشابه ای را به سمت من پرت کرد اما شیشه به پایم خورد و زخمی شدم. من که دیگر عصبانیتم شدت یافته بود کتری پر از آب را از روی بخاری برداشتم و چند ضربه به سرش زدم و به داخل اتاق دیگر رفتم. وقتی کمی آرام شدم دیدم از سر پدرم خون می آید چون دوره کمک های اولیه را دیده بودم به او تنفس مصنوعی دادم ولی دیگر نبض او نمی زد. وقتی فهمیدم پدرم را کشته ام از مغازه مقداری چسب نواری پهن خریدم و صورتش را با چسب پوشاندم تا چهره اش را نبینم. وی در پاسخ به سوال قاضی موحدی راد که پرسید چرا جسد پدرت را از پل آویزان کردی ؟ گفت: می خواستم جسد را که داخل پتو پیچیده بودم به پایین پل پرت کنم اما وقتی کارگر شهرداری را در آن منطقه دیدم ترسیدم و خواستم فرار کنم که قسمتی از پتو به میله های فلزی پل گیر کرد. پدرم قبلاً گفته بود که دلم می خواهد در جنگل یا دریا بمیرم به همین دلیل هم قصد داشتم جسد او را به داخل رودخانه بیندازم. متهم این پرونده جنایی درحالی که پس از یادآوری صحنه قتل اشک می ریخت افزود: پدرم پول زیادی از مردم طلبکار بود و آدم های ناجوری به منزلش رفت و آمد می کردند پس از قتل هم مقداری قرص خوردم تا خودکشی کنم وقتی دستگیر شدم حالم مناسب نبود و از این حادثه خیلی ناراحت بودم. روز بعد هم روزنامه خراسان را خریدم تا ببینم در مورد قتل چه چیزی نوشته است. وی درباره کشف پول های جعلی نیز به مقام قضایی گفت: کاپشن مال من نبود من نمی دانستم داخل جیب های کاپشن پول جعلی وجود دارد و گرنه فرصت کافی برای از بین بردن آن ها را داشتم. گزارش خراسان حاکی است، در ابتدای بازسازی صحنه قتل که کارآگاه محمدی (رئیس اداره قتل پلیس آگاهی) نیز حضور داشت، کارآگاه حسن نژاد (افسر پرونده) به تشریح چگونگی دستگیری متهم در مدت زمان کوتاهی پس از کشف جسد پرداخت و گفت: صبح روز سوم بهمن ماه همزمان با کشف جسد معلق روی پل شهید ستاری، پیگیری جدی این پرونده با راهنمایی و نظارت مستقیم قاضی ویژه قتل عمد آغاز شد که چند ساعت بعد با سرنخ های به دست آمده، متهم در منطقه یوسفیه مشهد شناسایی و دستگیر شد.  سابقه خبر – بامداد سوم بهمن ماه جسد پتو پیچ مرد ۶۰ساله ای که به حال معلق روی پل شهید ستاری مشهد قرار داشت کشف شد. با دستورات ویژه قاضی موحدی راد، کارآگاهان پلیس آگاهی حدود ۲۰ساعت بعد متهم این پرونده را در حالی که مشغول مطالعه روزنامه خراسان بود در منزل مسکونی مقتول به دام انداختند. بررسی ها مشخص کرد متهم فرزند مقتول بوده که مدتی قبل از تهران به مشهد آمده بود.

داستان واقعی از تأثیر ویرانگر ماهواره برخانواده ایرانی

اکنون داستان زندگی خانواده ای را ورق می زنیم که از پی آمدهای زیان بار ماهواره در امان نمانده اند و تا سراشیب پرتگاه فنا پیش رفته اند. پدری می گوید: خیلی وقت ها آدمی می ماند که چه کار کند، آن هم در شرایطی که همه نوع فرهنگ به وسیله فن آوری، به طور غیر مستقیم به مغز انسان می کوبد که “انتخاب کن!” من هم به ارزش های فرهنگی خودمان بسنده نکردم و به این فکر افتادم که ماهواره تهیه کنم؛ هر چند از زیان های این مار خوش خط و خال، در رسانه های همگانی چیزهایی شنیده بودم. خلاصه آنتن ماهواره را تهیه کردم و کار ما شب و روز تماشای تلویزیون و کانال های گوناگون ماهواره بود؛ از فیلم های خشن گرفته تا صحنه های مبتذل و شرم آور. در این حال، رفت و آمد دختر بزرگم به خانه ما و تماشای ماهواره، او را نیز وسوسه کرد تا شوهرش را به خرید آنتن وادار سازد. پس از گذشت چند روز اختلافات دختر و دامادم به گوش رسید. معلوم شد که دخترم با تقلید از هنرپیشه ها و خواننده های غربی هر روز در پی مد و لباس و آرایش و خواسته های دیگر است. کار از کار گذشته بود که دخترم خانه اش را به حالت قهر ترک کرد. از سوی دیگر پسر شانزده ساله ام در غیاب من، دوستانش را به دیدن فیلم های ماهواره ای دعوت می کرد. در میان همسایه ها و فامیل انگشت نما و رسوا شده بودم. پسرم هر روز در پی مد و لباس بود و پول می خواست تا خود را به شکل تیپ های مضحک ماهواره ای درآورد. کار به جایی رسید که پسرم رودرروی من ایستاد و احترام پدر و فرزندی را کنار گذاشت. بسیار تندخو، بداخلاق و بی شرم شده بود. دیگر از کنترل من بیرون رفته بود. در این اوضاع و احوال، دعوا و بددهانی و ناسازگاری شبانه روزی من و بچه ها، خانه را به صورت جهنمی سوزان و گردابی مهلک درآورده بود. پس از مدتی پسرم از خانه رفت و تا چند وقت نیامد. به دنبالش رفتم و او را در وضعی اسف بار و آلوده به مواد مخدر یافتم. پسرم به کلی دگرگون شده بود و جوانی اش را بر باد داده بود. آتشی را که با دست خود افروخته بودم، شیره جانم را سوزاند و خاکستر کرد. دیگر پاهایم سست شده بود و از خود بیزار بودم. راهی برای نجات نمی یافتم. یکی از همسایگان که گویا از دور شاهد نابود شدن خانواده ما بود، به دیدنم آمد و پیشنهاد کرد که اول آنتن و وسایل ماهواره را جمع کنم. در اولین فرصت ماهواره را جمع کردم؛ وسیله ای که در خفا و در پس پرده و دور از چشم مردم و قانون در خانه جا داده بودم، چنان جلوه گری کرد که عالم و آدم باخبر شدند. تصمیم به خودسازی و بازسازی کانون خانواده ام گرفتم. از دخترم نیز خواستم که به زندگی اش بازگردد و به آنچه دارد، قانع باشد.به دنبال پسرم رفتم و او را به خانه برگرداندم و زیر بال و پر خود گرفتم. به لطف خدا و اراده خودمان، آفتابی دوباره در زندگی ما طلوع کرد و کانون خانواده ما را دوباره گرمی بخشید.

آری، ماهواره که حامل پیام فرهنگ مبتذل غرب است، اثر ویران کننده ای بر رفتار و پرورش کودکان و نوجوانان و جوانان دارد و بر خانواده هاست که خود را از آثار ویرانگر این پدیده شوم در امان نگه دارند.

 

http://dimehnews.ir/

 نظر دهید »

آیت الله بهجت(ره) در نگاه دیگر علما و مراجع

25 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

 

1. حضرت امام (ره)
امام (ره) عنایت خاصی به آیت الله بهجت داشتند، نقل چند جریان در این ارتباط، مدعای ما را اثبات می کند:

آیت الله مسعودی می گوید:
« من در ضمن چهار پنج سالی که خدمت امام بودم یادم هست که دو سه مرتبه امام فرمود: فلانی، فردا صبح می خواهیم برویم منزل آقای بهجت. و فردای آن روز بلند می شدیم و می آمدیم منزل ایشان، همین منزلی که اکنون در آن ساکن هستند، و در اولین اتاق ورودی با همین فرشهایی که الان موجود است یکی دو دقیقه می نشستیم، سپس امام اشاره می کردند و من بیرون می رفتم و ایشان حدود نیم ساعت با آقای بهجت به گفتگو می پرداختند بعد امام بیرون می آمدند و می رفتیم. اما اینکه درباره چه مسائلی گفتگو می کردند، نمی دانم خودشان می دانستند و خدا.

همچنین دو سه مرتبه در همان بحبوحه نهضت 41 یا 42 آقای بهجت به من فرمودند که شما به آقای خمینی بگویید فردا صبح ساعت فلان دو رأس گوسفند قربانی کند و من می آمدم به امام اطلاع می دادم، ایشان هم بلا فاصله به من می گفت شما به قصاب ( آقای فرجی که اکنون نیز در قید حیات هست ) بگویید دو رأس گوسفند از طرف ما قربانی کند بعد پولشان را می دهیم.

بار دیگر نیز آقای بهجت به من پیغام داد که به امام بگویم: سه رأس گوسفند قربانی کند، آقا هم بلافاصله دستور داد سه رأس قربانی کنند.
اینها همه مسائلی بود که بین امام و آیت الله بهجت بود و ما فقط ظواهرش را می دیدیم و از باطنش اطلاع نداشتیم.

نیز هنگامی که امام در جماران ساکن بودند آقای بهجت به من فرمودند: یک نامه کوچکی دارم شما این را به آقا برسانید، من نامه را گرفتم توی پاکت گذاشتم و بردم در جماران خدمت امام دادم.

در هر صورت رابطه این دو بزرگوار خیلی تنگاتنگ بود، چندین بار نیز حضرت امام با آقای شیخ حسن صانعی منزل آقای بهجت رفتند؛ زیرا هنگامی که امام قم بودند من و آقای شیخ حسن صانعی همیشه در خدمت امام بودیم.

آیت الله بهجت هم به امام عنایت خاصی داشتند.
یکی از شاگردان امام قدس سره در خاطره ای می گوید: « پس از آزادی حضرت امام از زندان و ورودشان به قم در سال 1341 هـ.ش. مردم در تمام محله های قم جشن گرفتند و منزل هر روز آکنده از جمعیت بود، در آن زمان حضرت آیت الله العظمی بهجت نیز از کسانی بود که هر روز به منزل امام تشریف می آوردند و مدتی بر در یکی از حجرات بیت ایشان می ایستادند وقتی به ایشان پیشنهاد شد که شایسته نیست بیرون اتاق بایستید، لااقل در داخل اطاق بنشینید. ایشان در جواب فرمود: من بر خود واجب می دانم که جهت تعظیم این شخصیت ارزنده به اینجا آمده و دقایقی بایستم و سپس باز گردم. »

آیت الله مصباح نیز در این باره می گوید:
« مرحوم آقا مصطفی(ره) از پدرشان مرحوم امام (ره) نقل می کرد:
آقا معتقدند جناب آقای بهجت دارای مقامات معنوی بسیار ممتازی هستند.

از جمله مطالبی که از پدرشان درباره آقای بهجت نقل می کردند این بود که: ایشان دارای موت اختیاری هستند، یعنی قدرت این را دارند که هر وقت بخواهند روح خویش را از بدن به اصطلاح خلع کنند و بعد مراجعت کنند. این یکی از مقامات بلندی است که بزرگان در مسیر سیروسلوک عرفانی ممکن است به آن برسند، و همینطور مقامات معنوی دیگری در معارف توحیدی که زبان بنده یارای بحث درباره این زمینه ها را ندارد. »

هم او در جای دیگر می گوید:
« مرحوم حاج آقا مصطفی از قول امام نقل می کردند: وقتی امام (که ارتباط نزدیکی با مرحوم آقای بروجردی داشتند ) دیده بودند که زندگی آقای بهجت خیلی ساده است، برای کمک به زندگی ایشان یک وجهی از مرحوم آقای بروجردی گرفته بودند، وقتی آورده بودند برای آقای بهجت ایشان قبول نکرده بودند و امام هم مصلحت نمی دیدند آن وجه را برگردانند، به هر حال با یک چاره اندیشی حضرت امام فرموده بودند ( این طور که نقل کردند ): من از مال خودم به شما می بخشم، و شما اجازه بدهید من این را دیگر بر نگردانم. تا اینکه به این صورت ایشان به عنوان هبه از ملک شخصی حضرت امام قبول کردند. »

باز آیت الله یزدی در مورد عنایت ویژه حضرت امام به ایشان می گویند:
« در یکی از شرفیابی های خبرگان رهبری به خدمت حضرت امام راحل رحمه الله، از ایشان رهنمودی برای مسائل اخلاقی خواسته شد، حضرت امام، خبرگان را به حضرت آیت الله العظمی بهجت حواله دادند. و در جواب اظهار خبرگان که ایشان کسی را نمی پذیرد، فرمودند: آنقدر اصرار کنید تا بپذیرد. »

2.آیت الله شیخ عباس قوچانی (ره)
آقای مصباح می گوید:
« از جمله کسانی که درباره حضرت آقای بهجت اعتقاد به کمالات فوق العاده داشت آقا شیخ عباس قوچانی، جانشین مرحوم آقای قاضی در مسائل اخلاقی و عرفانی بودند که در نجف متوطن بود ( و فرزندش نماینده ولی فقیه در ستاد مشترک است.)

ایشان می فرمود: وقتی که آقای بهجت خیلی جوان بودند و هنوز سنشان به بیست نرسیده بود ( تعبیرشان این بود که هنوز محاسنشان درست در نیامده بود ) به مقاماتی رسیده بودند که ما به واسطه ارتباط نزدیک و رفاقت صمیمانه ای که داشتیم اطلاع پیدا کردیم، و ایشان از من عهد شرعی گرفتند تا زنده هستم آنها را جایی نقل نکنم. و به نظرم همین موت اختیاری را مطرح می کردند. »

کسی که در آن سن به این مقامات رسیده باشد باید حدس زد که در سن هشتاد سالگی و بعد از یک عمر طولانی سیروسلوک و استقامت در راه بندگی خدا و انجام وظایف، به چه پایه ای از قرب خدا رسیده باشد. وهمین باعث می شود که هر مؤمن پاک سرشتی که ایشان را می بیند مجذوب شود، مخصوصاً آن حالات عبادی ایشان را، و اگر کسی مؤفق بشود در نمازهای ایشان شرکت کند، مایه برکات بسیار زیادی است.

3.آیت الله علامه محمد تقی جعفری(ره)
« اینکه در روایات آمده است که « هر کس عالمی را در چهل روز زیارت نکند، مات قلبه ( قلبش می میرد) و همچنین « زیارة العلماء أحبّ إلی الله تعالی من سبعین طوافاً حول البیت: زیارت علماء در نزد خدا محبوبتر از هفتاد بار طواف نمودن در گرد خانه {خدا} می باشد. » مصداق بارز «علما» آیت الله بهجت هستند. صرف دیدن و ملاقات کردن ایشان خود سر تا پا موعظه است. من هر وقت ایشان را می بینم تا چند روز اثر این ملاقات در من باقی است، و در واقع هشدار دهنده برای ما می باشد. »

4.آیت الله مصباح
« آیت الله بهجت جامع دقتهای مرحوم آقا میرزا محمد تقی شیرازی از طریق شاگردان بر جسته شان آقا شیخ محمد کاظم، و همینطور نوآوریهای مرحوم آقای نائینی و مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی، و تربیتهای معنوی مرحوم آقای قاضی می باشند.

این استادان یک شخصیت جامع الاطرافی به وجود آورده اند که نعمت بسیار بزرگی در عصر ما به حساب می آید، و جا دارد که از لحظه لحظه عمر ایشان استفاده برده شود. البته کسانی که لیاقتش را داشته و قدر شناس باشند.

همینطور خدای متعال به ایشان ویژگیهای شخصی و استعدادهای ذاتی عطا فرموده که جنبه کسبی ندارد و خدادادی است، با این وصف ایشان مقامات معنوی خود را کتمان می کنند و کسانی که اطلاعی داشته باشند اجازه گفتن ندارند. »

و نیز آقای مصباح می فرماید:
« آیت الله بهجت هم در مسائل علمی فوق العاده دقیق هستند و بدان اهتمام دارند و واقعاً درس را یک وظیفه واجب جدّی می دانند و تحقیق در مسائل فقهی را بسیار اهمیت می دهند، و هم در مسائل عبادتی و معنوی اهتمام کافی دارند و آنها را یک بال دیگری برای پرواز انسان تلقی می کنند که هیچ کدام بدون دیگری کارساز نیست. »

http://www.jamnews.ir

 نظر دهید »

روزمه امام حسن عسگری(علیه السلام)

25 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

نام: حسن بن علي.

كنيه: ابومحمد.

القاب: عسكرى، زكى، خالص، صامت، سراج، تقى و خاص (به امام حسن عسكرى(ع)، امام على النقى(ع) و امام محمد تقى(ع)، ابن الرضا نيز گفته مى‏شد.)

منصب: معصوم سيزدهم و امام يازدهم شيعيان.

تاريخ ولادت: هشتم ربيع الثانى سال 232هجرى.

همچنين چهارم و دهم ربيع الثانى نيز نقل شده است. در مورد سال تولد ايشان نيز برخى گفته‏اند كه 231 هجرى بوده است.

محل تولد: مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى).

نسب پدرى: ابوالحسن، على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى‏طالب(ع).

نام مادر: حُديث، كه او را جدّه مى‏گفتند.

برخى نام او را سليل و برخى ديگر، سوسن نقل كرده‏اند. اين بانوى پاكيزه، كه در عصر خويش از بهترين زنان عالم بوده و مفتخر به همسرى ذريه پيامبر اكرم(ص) است، در ولايت خويش پادشاه زاده بود. امام هادى(ع) در شأن او فرمود: سليل، دور از هر آفت، پليدى و آلودگى است.

مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، حضرت امام هادى(ع)، در سال 254 تا سال 260هجرى، نزديك به شش سال.

تاريخ و سبب شهادت: هشتم ربيع الاول سال 260 هجرى، در سن 28 (يا 29) سالگى، به وسيله زهرى كه معتمد عباسى به آن حضرت خورانيد.

محل‏دفن: سامرا (درسرزمين عراق‏كنونى)، در جوار مرقد پدرش، امام‏هادى(ع).

همسر: نرجس (صيقل).

فرزند : ابوالقاسم، محمد بن حسن، صاحب الزمان(ع).

امام زمان(ع) تنها فرزند امام حسن عسكرى(ع) هستند. امام عسكرى(ع) تولد و زندگىِ تنها فرزندش را بر بيگانگان پنهان نگه مى‏داشت تا از سوى دشمنان اهل‏بيت(ع) و مزدوران خليفه‏آسيبى به وى نرسد.

اصحاب و ياران:

1. احمد بن اسحاق اشعرى.

2. احمد بن محمد بن مطهر.

3. اسماعيل بن على نوبختى.

4. محمد بن صالح همدانى.

5. عثمان بن سعيد عمروى.

6. محمد بن عثمان عمروى.

7. حفص بن عمرو عمروى.

8. ابوهاشم، داود بن قاسم جعفرى.

9. احمد بن ابراهيم بن اسماعيل.

10. احمد بن ادريس قمى.

در برخى منابع، تعداد اصحاب و ياران امام حسن عسكرى(ع) بيش از صد نفر ذكر شده است.

امام حسن عسکري (ع) در سال 232هجري در مدينه چشم به جهان گشود. مادر والا گهرش سوسن يا سليل زني لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت را داشت، تا حجت حق را آن چنان که شايسته است پرورش دهد.

اين زن پرهيزگار در سفري که امام عسکري (ع) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد. کنيه آن حضرت ابامحمد بود.

صورت و سيرت امام حسن عسکري (ع)
امام يازدهم صورتي گندمگون و بدني در حد اعتدال داشت. ابروهاي سياه کماني، چشماني درشت و پيشاني گشاده داشت. دندانها درشت و بسيار سفيد بود. خالي بر گونه راست داشت.

امام حسن عسکري (ع) بياني شيرين و جذاب و شخصيتي الهي باشکوه و وقار و مفسري بي نظير براي قرآن مجيد بود. راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه براي اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر کوتاه خود - روشن کرد.

دوران امامت
به طور کلي دوران عمر 29ساله امام حسن عسکري (ع) به سه دوره تقسيم مي گردد:
دوره اول 13سال است که زندگي آن حضرت در مدينه گذشت.
دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت.
دوره سوم نزديک 6 سال امامت آن حضرت مي باشد.

دوره امامت حضرت عسکري (ع) با قدرت ظاهري بني عباس رو در روي بود. خلفايي که به تقليد هارون در نشان دادن نيروي خود بلندپروازيهايي داشتند.

امام حسن عسکري (ع) از شش سال دوران اقامتش، سه سال را در زندان گذرانيد. زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را - به وسيله آن دو غلام - آزار بيشتري دهد، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاري گراييده بودند.

وقتي از اين غلامان جوياي حال امام شدند، مي گفتند اين زنداني روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با کسي سخن نمي گويد.

عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسي با همه غروري که داشت وقتي با حضرت عسکري ملاقات مي کرد به احترام آن حضرت برمي خاست، و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد. پيوسته مي گفت: در سامره کسي را مانند آن حضرت نديده ام، وي
زاهدترين و داناترين مردم روزگار است.

پسر عبيدالله خاقان مي گفت: من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم. مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم. مي ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مي باشند.

با آنکه امام (ع) جز با خواص شيعيان خود رفت و آمد نمي فرمودند، دستگاه خلافت عباسي براي حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات، آن حضرت را زنداني و ممنوع از معاشرت داشت.

از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکري (ع) يکي نيز اين بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شيعه، به دست کساني سپرده مي شد که دشمن آل محمد (ص) و جريانهاي شيعي بودند، تا بدين گونه بنيه مالي نهضت تقويت نشود.چنانکه نوشته اند که احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا، والي اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بيت رسالت، نهايت مرتبه عداوت را داشت.

نيز اصحاب امام حسن عسکري، متفرق بودند و امکان تمرکز براي آنان نبود، کساني چون ابوعلي احمد بن اسحاق اشعري در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختي در بغداد مي زيستند، فشار و مراقبتي که دستگاه خلافت عباسي، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيري واداشته بود. اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلي، اين همه سختي را تحمل مي کرد، و لحظه اي از حراست (و نگهباني) موضع غفلت نمي کرد.

اينکه حضرت هادي (ع) و حضرت امام حسن عسکري (ع) هم از سوي دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با ياران خاص و کساني که براي حل مشکلات زندگي مادي و ديني خود به آنها مراجعه مي نمودند - کمتر معاشرت مي کردند به جهت آن بود که دوران غيبت حضرت مهدي (ع) نزديک بود، و مردم مي بايست کم کم بدان خو گيرند، و جهت سياسي و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهاي مذهبي بودند بخواهند، و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد.

باري، امام حسن عسکري (ع) بيش از 29سال عمر نکرد ولي در مدت شش سال امامت و رياست روحاني اسلامي، آثار مهمي از تفسير قرآن و نشر احکام و بيان مسائل فقهي و جهت دادن به حرکت انقلابي شيعياني که از راههاي دور براي کسب فيض به محضر امام (ع) مي رسيدند بر جاي گذاشت.

در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآني و نشر احکام الهي و مناظرات کلامي جنبش علمي خاصي را تجديد کرد، و فرهنگ شيعي - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته هاي ديگر نيز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگي چون يعقوب بن اسحاق کندي ، که خود معاصر امام حسن عسکري بود و تحت تعليمات آن امام، گرديد.

در قدرت علمي امام (ع) - که از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود - نکته ها گفته اند. از جمله: همين يعقوب بن اسحاق کندي فيلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ايراني ابونصر فارابي شاگرد مکتب وي بوده است، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابي را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد.

شهادت امام حسن عسکري (ع)
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري نوشته اند.

در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبيدالله بن خاقان گويد: روزي براي پدرم (که وزير معتمد عباسي بود) خبر آوردند که ابن الرضا - يعني حضرت امام حسن عسکري - رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد. خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد.

يکي از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبيبي را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز براي پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولي گرديده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطباي مسيحي و يهودي در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضي القضات (داور داوران) را طلبيد و گفت ده نفر از علماي مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند.

و اين کارها را براي آن مي کردند که آن زهري که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه. ق آن امام مظلوم در سن 29سالگي از دار فاني به سراي باقي رحلت نمود.

بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولي خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد… تا دو سال تفحص احوال او مي کردند….

اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسي بود که معتصم عباسي و خلفاي قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادي که به حضرت رسول الله (ص) مي پيوست، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکري فرزندي پاک گهر ملقب به مهدي آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدين جهت به بهانه هاي مختلف در خانه حضرت عسکري (ع) رفت و آمد بسيار مي کردند، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامي اثري بيابند و او را نابود سازند.

به راستي داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع) و حضرت موسي (ع) تکرار مي شد. حتي قابله هايي را گماشته بودند که در اين کار مهم پي جويي کنند. اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهيد خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد، و همچنان نگاهداري خواهد کرد تا مأموريت الهي خود را انجام دهد.

باري، علت شهادت آن حضرت را سمي مي دانند که معتمد عباسي در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد، از کردار زشت خود پشيمان شد. بناچار اطباي مسيحي و يهودي که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، به ويژه در مأموريتهايي که توطئه قتل امام بزرگواري مانند امام حسن عسکري (ع) در ميان بود، براي معالجه فرستاد. البته از اين دلسوزيهاي ظاهري هدف ديگري داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود.

بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکري (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوي صداي ناله و گريه برخاست. مردم آماده سوگواري و تشييع جنازه آن حضرت شدند.

ماجراي جانشين بر حق امام عسکري (ع)
ابوالاديان مي گويد: من خدمت حضرت امام حسن عسکري (ع) مي کردم. نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم. در مرض موت، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.

ابوالاديان به امام عرض مي کند: اي سيد من، هرگاه اين واقعه دردناک روي دهد، امامت با کيست؟
فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند.

ابوالاديان مي گويد: دوباره پرسيدم علامت ديگري به من بفرما.
امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد.

ابوالاديان مي گويد: باز هم علامت ديگري بگو تا بدانم.
امام مي گويد: هر که بگويد که در هميان چه چيز است او امام شماست.

ابوالاديان مي گويد: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چيز ديگري بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتي به در خانه امام رسيدم صداي شيون و گريه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکري را ديدم که نشسته، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند. من از اين بابت بسيار تعجب کردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم. اما او جوابي نداد و هيچ سؤالي نکرد.

چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمي آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ايستاد، طفلي گندمگون و پيچيده موي، گشاده دنداني مانند پاره ماه بيرون آمد و رداي جعفر را کشيد و گفت: اي عمو پس بايست که من به نماز سزاوارترم.

رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ايستاد. سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوي امام علي النقي عليه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسليم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسيد: اين کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام.

در اين موقع، عده اي از شيعيان از شهر قم رسيدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند: بگو که نامه هايي که داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند! در آن حال خادمي از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: اي مردم قم با شما نامه هايي است از فلان و فلان و همياني (کيسه اي) که در آن هزار اشرفي است که در آن ده اشرفي است با روکش طلا.

شيعياني که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم کن.

جعفر کذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: برويد و در خانه امام حسن عسکري (ع) جستجو کنيد و کودک را پيدا کنيد. رفتند و از کودک اثري نيافتند. ناچار «صيقل» کنيز حضرت امام عسکري (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينکه او حامله است. ولي هرچه بيشتر جستند کمتر يافتند.

خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نيز در کنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد. درود خداي بزرگ بر او باد.

نمونه هایی از فضايل و سيره فردى

امام حسن عسگری,امام عسکری,شهادت امام حسن عسکری,ویژه نامه امام حسن عسکری,ویژه نامه شهادت امام حسن,شهادت امام حسن عسکری,شهادت امام عسکری,حدیث امام حسن,زندگینامه امام حسن,زندگینامه

1- نفوذ معنوى

ثقة الاسلام كلينى در كافى و شيخ مفيد در ارشاد نقل مى‏كند: از حسين بن محمد اشعرى و محمد بن يحيى و ديگران كه گويند: احمد بن عبيدالله بن خاقان (وزير معتمد عباسى) و كيل املاك و مستغلات خليفه در قم و عامل اخذ ماليات از آنها بود، او در عداوت اهل بيت عليهم السلام بسيار شديد بود.

روزى در مجلس او سخن از علويان و اهل بيت و مذهب آنها به ميان آمد، احمد گفت: من كسى از علويان را در سيرت و وقار و عفت و نجابت و عزت و شرف مانند حسن بن على بن محمد بن رضا نديدم، رجال خانواده‏اش و بنى‏هاشم او را برهمه مقدم مى‏داشتند، و ميان فرماندهان خليفه و وزراء و همه مردم مورد احترام و عظمت بود.

روزى بالاى سر پدرم (عبيدالله بن خاقان وزير اعظم خليفه) ايستاده بودم كه دربانها گفتند: ابن الرضا مى‏خواهد وارد شود، پدرم با صداى بلند گفت: اجازه بدهيد تشريف بياورند، من تعجب كردم كه دربانها چطور توانستند پيش پدرم كسى را با كنيه ياد كنند. فقط خليفه يا وليعهد خليفه يا كسى را كه خليفه كنيه مى‏داد، پيش پدرم با كنيه ياد مى‏كردند.

در آن موقع ديدم مردى گندمگون، زيبا قامت، زيبا صورت، با تناسب اندام، جوان، با جلالت و با هيبت وارد شد، پدرم چون او را ديد برخاست و به طرف او رفت، من نديده بودم كه پدرم به استقبال كسى از بنى هاشم و فرماندهان برود، چون به او رسيد دست به گردن او انداخت، صورت و سينه او را بوسيد و دستش را گرفت و او را در مصلاى خود نشانيد و خود در كنار او نشست و به او رو كرد و با او سخن مى‏گفت و گاهى مى‏گفت: فدايت شوم، من غرق تعجب بودم.

در اين بين دربان آمد و گفت: موفّق (برادر خليفه) آمد، قرار بر اين بود چون موفق نزد پدرم مى‏آمد، دربانان و فرماندهان از اول درب ورودى تا تخت پدرم دو طرف صف مى‏ايستادند، موفق از ميان آنها مى‏آمد و مى‏رفت، پدرم همانطور با او صحبت مى‏كرد تا غلامان خاص موفق ديده شدند، در آن وقت پدرم به او گفت: خدا مرا فداى تو كند، اگر مى‏خواهيد تشريف ببريد مانعى ندارد. او به پا خاست، پدرم گفت: او را از پشت صفها ببريد تا امير (موفق) او رإ؛ ك‏ك نبيند، بعد پدرم با او معانقه كرد و چهره او را بوسيد و او رفت.

من به دربانان گفتم: واى بر شما! اين كيست كه پدرم با او با چنين احترامى برخورد كرد؟ گفتند: اين مردى از علويان است كه حسن بن على معروف به ابن الرضا مى‏باشد. تعجب من زيادتر شد، آن روز همه‏اش در فكر او و كار پدرم نسبت به او بودم پدرم شبها پس از نماز عشاء مى‏نشست و درباره جلسات و كارها و مطالبى كه بايد به محضر خليفه برسد بررسى مى‏كرد.

چون از كارش فارغ شد، من رفتم و پيش رويش نشستم، گفت: احمد! كارى دارى؟ گفتم: آرى، پدرجان! اگر اجازه دهى، گفت: اجازه دادم هر چه مى‏خواهى بگو، گفتم: پدرجان! آن مرد كى بود كه ديروز آن هم اجلال و اكرام و تبجيل از ايشان نموده و خودت و پدر و مادرت را فداى او مى‏كردى؟

گفت: پسرم! او ابن الرضا و امام رافضه است، بعد از كمى سكوت اضافه كرد: اگر خلافت از بنى عباس برود، كسى از بنى هاشم جز او شايسته نخواهد بود، چون او در فضل، عفاف، وقار، صيانت نفس، زهد، عبادت، اخلاق نيكو و صلاح بر ديگران مقدم است، و اگر پدر او را مى‏ديدى، مى‏ديدى كه مردى جليل، بزرگوار، نيكو كار و فاضل است .

اين سخنان بر اضطراب و تفكر و غضب من بر پدرم افزود، بعد از آن، من پيوسته از حالات او مى‏پرسيدم و از كارش جستجو مى‏كردم ولى از هر كه از بنى هاشم، فرماندهان، نويسندگان، قضات، فقهاء و ديگر مردم سؤال مى‏كردم، مى‏ديدم كه در نزد همه در نهايت تجليل و تعظيم و مقام بلند و تعريف نيكو و مقدّم بر خانواده و ديگران است و همه‏ى گفتند: او امام رافضه است، لذا مقام وى در نزد من بزرگ شد، زيرا دوست و دشمن درباره او نيكو گفته و ثنا مى‏كردند.

بعضى از حاضران از اشعريها به او گفتند: اى ابابكر! حال برادرش جعفر چگونه بود؟ گفت: جعفر كيست كه از او سؤال شود ويا با او يك جا گفته شود؟ جعفر آشكارا گناه مى‏كرد، بى حياء و شرابخوار بود، كمتر كسى را مانند او ديده‏ام كه پرده خويش را بدرد، احمق و خمار و كم ارزش بود، به خدا قسم او در وقت وفات حسن بن على پيش سلطان آمد كه تعجب كردم و فكر نمى‏كردم كه چنين كند.

چون ابن الرضا مريض شد، فوراً به پدرم خبر فرستاد كه او مريض است، بعد بلافاصله به خانه خليفه آمد و با پنج نفر از خادمان و خواص خليفه از جمله نحرير (مسؤول باغ وحش) برگشت و آنها را گفت كه در خانه حسن بن على باشند و حالات او را زير نظر بگيرند و به چند نفر پزشك گفت كه شب و روز از او ديدار كنند… جريان اين طور بود كه او چند روز از ربيع الاول گذشته در سال دويست و شصت از دنيا رفت، سامراء يكپارچه ضجه شد، همه مى‏گفتند: «ابن الرضا از دنيا رفت»… پس از آن جعفر نزد پدر من آمد و گفت: مقام پدر و برادرم را به من واگذار كن، در عوض هر سال بيست هزار دينار به تو مى‏دهم، پدرم او را طرد كرد و گفت: احمق! خليفه شمشير و تازيانه‏اش را به دست گرفت تا مردم را از امامت پدرت و برادرت برگرداند، مقدور نشد و نتوانست و تلاش كرد كه آن دو را از امامت براندازد، موفق نشد، اگر در نزدغ شيعه پدر و برادرت امام بودى، لازم نبود كه سلطان و غير سلطان تو را در جاى آنها قرار بدهد.

و اگر آنها به امامت تو قائل نباشند با نصب خليفه به امامت نخواهى رسيد، پدرم او را تحقير كرد و گفت اجازه ندهند كه نزد او بيايد… رجوع شود به كافى: ج 1 ص 503 باب مولد ابى محمد الحسن بن على، ارشاد مفيد: ص 318 حالات امام عسكرى (ع) ،كمال الدين صدوق: ج 1ص 40 - 43 ما روى فى وفات العسكرى (ع)، شيخ طوسى در فهرست در ترجمه احمد بن عبيدالله بن خاقان و نيز نجاشى در ترجمه وى به اين مجلس اشاره فرموده‏اند.

* * *

2- خبر از مهدى موعود صلوات الله عليه‏

ثقه جليل القدر احمد بن اسحاق بن سعد اشعرى نقل مى‏كند: خدمت امام حسن (ع) رسيدم، مى‏خواستم از امام بعد از او بپرسم، امام پيش از سؤال من فرمود:

«يا احمد بن اسحاق ان الله تبارك و تعالى لم يخل الارض منذ خلق آدم عليه السلام و لا يخليها الى ان تقوم الساعة من حجت الله على خلقه به يدفع البلاء عن اهل الارض و به ينزل الغيث و به يخرج بركات الارض».

گفتم: يابن رسول الله! امام و خليفه بعد از شما كيست؟ آن حضرت بسرعت برخاست و داخل اندرون شد، بعد به اتاق آمد و در شانه‏اش پسرى بود، گويى جمال مباركش مانند ماه چهارده شبه بود، حدود سه سال داشت، بعد فرمود: يا احمد بن اسحاق! اگر پيش خدا و امامان محترم نبودى اين پسرم را به تو نشان نمى‏دادم، او همنام و هم كينه رسول خداست، زمين را پر از عدل و داد مى‏كند چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد.

يا احمد بن اصحاق! مَثل او در اين امت مَثل خضر (ع) و مثل ذوالقرنين است، به خدا قسم او را غيبتى خواهد بود كه فقط كسى از هلاكت نجات مى‏يابد كه خدا او را در امامت وى ثابت نگاه دارد و به دعا در تعجيل فرجش موفق فرمايد.

گفتم: مولاى من! آيا علامتى هست كه قلب من مطمئن باشد؟ در اين وقت آن كودك با زبان عربى فصيح فرمود: «انا بقيّةُ اللّه فى اَرضه و المنتقم من اعدائه فلا تطلب اثر بعد عين يا احمد بن اسحاق».

احمد بن اسحاق گويد: شاد و خرامان از خانه امام (ع) بيرون آمدم، فرداى آن به محضر امام بازگشتم و عرض كردم يابن رسول الله (ص)! شاديم بيش از حد گرديد در مقابل منتى كه بر من نهاديد، اين كه فرموديد: مَثل او مَثل خضر و ذوالقرنين است يعنى چه؟ فرمود: طول غيبت.

گفتم: غيبتش طولانى خواهد بود؟ فرمود: آرى، به خدايم قسم تا جايى كه اكثرى از اين امر برگردند و در امامت او نماند مگر كسى كه خدا براى ولايت ما از او عهد گرفته باشد و ايمان را در قلب او ثابت فرموده و با روح مخصوصى او را تأييد كرده باشد.

«يا احمد بن اسحاق هذا امرٌ من امر الله و سرّ من سرّاللّه و غيبٌ من غيب اِللّه فخذما آتيتك و اكتمه و كن من الشاكرين تكن معنا غدا فى عليين» 1.

* * *

3- مخلوق بودن قرآن‏

ثقه جليل القدر، داوود بن قاسم ابو هاشم جعفرى كه زمان پنج امام را درك كرده است مى‏گويد: به خاطرم خطور كرد كه آيا قرآن مخلوق است يا غير مخلوق؟ امام عسكرى (ع) فرمود: «يا ابا هاشم الله خالق كل شى و ما سواه مخلوق» 2.

خدا خالق هر چيز است، غير خدا مخلوق خداست، و در نقل ديگرى آمده كه گويد: در پيش خودم گفتم: اى كاش مى‏دانستم ابو محمد عسكرى درباره قرآن چه مى‏گويد: آيا قرآن مخلوق است يا غير مخلوق؟

امام رو كرد به من و فرمود: آيا به تو نرسيده آنچه از ابى عبدالله (ع) نقل شده كه فرمود: چون قل هو الله احد نازل شد، خداوند براى آن چهار هزار بال آفريد، به هر گروهى از ملائكه كه مى‏گذشت به او خشوع مى‏كردند، نسبت پروردگار تبارك و تعالى اين است .3

ناگفته نماند: مسأله خلق قرآن يكى از پر جنجالترين مسائل در ميان اهل سنت بود كه در زمان عباسيان دست سياست نيز درباره آن بازى كرد و فريادها به آسمان رفت، عده‏اى مى‏گفتند: قرآن كلام خداست، متكلم بودن خدا،مانند خود خدا قديم است و قرآن نيز قديم است و مخلوق نيست و سخن شاعر:

ان الكلام لفى الفواد و انما

جعل اللسان على الفواد دليلاً

در همين زمينه است. ولى عده‏اى به حادث و مخلوق بودن قرآن قائل بودند، كه رأى اهل بيت عليهم السلام نيز همان است .

* * *

4- در بهشت

باز همان ثقه جليل القدر فرموده: شنيدم امام عسكرى صلوت الله عليه مى‏فرمود: «ان فى الجنة باباً يقال له المعروف لا يدخله الا اهل المعروف» در بهشت درى هست كه نامش معروف است از آن در داخل بهشت نمى‏شود مگر اهل نيكى در دنيا. من در نفس خودم خدا را شكر كردم و شاد شدم كه براى رفع حاجتهاى مردم خودم را به زحمت مى‏انداختم.

امام به من نگاه كرد و فرمود: آرى، يا ابا هاشم! به كار خودت ادامه بده، اهل احسان در دنيا اهل احسان در آخرتند، خدا تو را از آنها قرار دهد و رحمتت كند.4

* * *

5- تفسير آيه

از ابو هاشم روايت شده كه گويد: از حضرت عسكرى صلوات الله عليه از آيه «ثم اورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرات بادن الله» سؤال كردم.5

فرمود: هر سه گروه از آل محمداند(ص)، ظالم به نفس از آنها كسى است كه بامام معتقد نيست، مقتصد كسى است كه عارف به امام باشد، سابق به خيرات خود امام است. من پيش خود درباره مكرمتى كه به آل محمد (ص) داده شده فكر مى‏كردم: گريه‏ام گرفت .

امام به من نگاه كرد و فرمود: عظمت شأن آل محمد بزرگتر از آن است كه به نظرت آمده، خدا را حمد كن كه تو را به ولايت آنها معتقد و متمسك كرده است. روز قيامت با آنها خوانده خواهى شد وفتى كه هر جمعيت با امامش خوانده مى‏شود، تو بر خيرى.6

* * *

6- خبر غيبى

ثقة الاسلام كلينى و شيخ مفيد نقل مى‏كنند از اسماعيل بن محمد كه گويد: در راه ابو محمد عسكرى نشستم، چون از آنجا گذر كرد به او از فقر شكايت كرده و قسم خوردم كه نه درهمى دارم و نه زيادتر از آن. نه طعام صبح دارم و نه شب. امام (ع) فرمود: به خدا دروغ قسم مى‏خورى. با آن كه دويست دينار دفن كرده‏اى!! ولى اين حرف من بدان معنى نيست كه به تو چيزى ندهم، اى غلام! هر چه دارى به او بده، غلامش صد دينار به من داد.

بعد فرمود: تو از پولى كه دفن كرداى در وقت حاجت محروم خواهى شد. امام (ع) راست فرمود، من آنچه امام داده بود خرج كردم، به مخارج احتياج شديدى پيدا كردم، درهاى روزى براى من بسته شد. دفينه را بيرون آوردم، چيزى نيافتم، بعد معلوم شد كه پسرم جاى آنها را دانسته و آنها را برداشته و فرار كرده است. ديگر چيزى از آنها به دست من نرسيد.

* * *

7- سه نادره‏

على بن محمد بن زياد گويد: به محضر أبى احمد بن عبدالله وارد شدم، نامه امام حسن عسكرى (ع) را پيش رويش ديدم كه نوشته بود: من از خدا انتقام اين طاغى (مستعين عباسى) را خواستم، خدا او را بعد از سه روز خواهد گرفت: «انى نازلت‏الله فى هذا الطاغى يعنى المستعين و هو اخذه بعد ثلاث».

چون روز سوم رسيد، مستعين از خلافت خلع شد و آخر كارش به آن جا رسيد كه كشته شد.7نگارنده گويد: به واسطه شورش كه بر عليه آن خبيث به وجود آمد، خودش از خلافت خلع و با خانواده‏اش به «واسط» رفت، معتز عباسى سعيد بن صالح را فرستاد تا سر مستعين را بريده پيش معتز آورد.

ابوهاشم جعفرى گويد: شنيدم امام عسكرى صلوات الله عليه مى‏فرمود: از گناهانى كه بخشوده نمى‏شود، سخن شخص است كه بگويد: اى كاش جز به اين گناه مؤاخذه نشوم: «من الذّبوب التى لا تغفر قول الرجل لَيتنى‏ لا اواخذ الاّ بهذا» من به خودم گفتم: اين بسيار دقيق است سزاوار است كه انسان از خودش و از كارش همه چيز را بررسى كند.

امام (ع) فرمود: راست گفتى يا ابا هاشم! ملازم باش به آنچه ضميرت به نظر آورد چون شرك آوردن خفى‏تر است از حركت مورچه ريز در روى سنگ صاف در شب ظلمانى و از حركت مورچه ريز بر روى پلاس سياه: «فقال يا ابا هاشم صدقت فالزما حدثت به نفسك فان الا شراك فى الناس اخفى من دبيب الذر على الصفا، فى الليلة الظلماء و من دبيب الذر على المسح الاسود» 8.

ابو هاشم جعفرى گويد: فهفكى از امام عسكرى صلوات الله عليه پرسيد: چرا زن مسكين و ضعيف از ارث يك سهم مى‏برد و مرد دو سهم؟ فرمود: چون براى زن جهاد و نفقه (مخارج خانه) و ديه بر عاقله نيست، اينها بر عهده مردان است .

من در پيش خود گفتم: نقل شده كه ابن أبى العوجاء اين سؤال را از امام صادق (ع) كرده بود و امام همين جواب را داده بودند… امام رو كرد به من و فرمود: آرى اين سؤال ابن أبى العوجاء است، و جواب از ما يكى است وقتى كه مسأله يكى باشد، پاسخ جارى شده براى آخر ما آنچه است كه جارى شده براى اول ما، اول و آخرما در علم و كار يكى است، رسول خدا و اميرالمؤمنين بر ما فضيلت دارند«فاقبل على فقال: نعم هذه مسالة ابن ابى العوجاء والجواب منا واحد اذا كان المسالة واحدا، جرى لا خرنا ما جرى لا ولنا و اولنا و آخرنا فى العلم و الامر سواء ولرسول الله و اميرالمؤمنين فضلهما» 9.

* * *

8- امام در زندان

يكى از نوادگان حضرت كاظم (ع) به نام محمد بن اسماعيل گويد: گروهى از بنى عباس و چند نفر ديگر از منحرفين به نزد صالح بن وصيف، رئيس شرطه سامراء آمده و گفتند: ابو محمد عسكرى را كه زندان كرده‏اى بر او سخت‏گير و نگذار كه در استراحت باشد.

صالح گفت: مى‏خواهيد چه بكنم، دو نفر كه در نظرم از همه شريرتر بودند، بر او مأمور كرده بودم، چنان اهل عبادت و نماز شده‏اند كه خارج از حد است. آنگاه گفت: آن دو را آوردند، گفت: واى بر شما! جريان شما درباره اين مرد چيست؟! گفتند: چه بگوييم در خصوص مردى كه در روز، روزه است و همه شب را مشغول به عبادت حق!! با كسى سخن نمى‏گويد، به غير عبادت مشغول نمى‏شود.

چون به او نگاه مى‏كنيم بندبند شانه‏هايمان به لزوه مى‏افتد و چنان مجذوب مى‏شويم كه قدرت از دست ما مى‏رود، چون بنى عباس اين را شنيدند ذليلانه بر گشتند. 10

* * *

9- خبر از وفات فضل بن شاذان‏

شيخ كشى در رجال خود از محمد بن ابراهيم وراق سمرقندى نقل كرده گويد: بقصد حج از وطن خويش بيرون شدم، خواستم قبل از حج به زيارت مردى از اصحاب برسم، او معروف به صدق و صلاح و ورع و خير بود، نامش بورق و در «بوشنجان» از روستاهاى هرات سكونت داشت.

چون به زيارت او رسيدم، صحبت از فضل بن شاذان نيشابورى به ميان آمد، بورق گفت: او مبتلا به «بطن» شديد11 بود بطورى كه در يك شب صد تا صد و پنجاه دفعه به قضاى حاجت مى‏رفت، من سالى به حج رفته به خدمت محمد بن عيساى عبيدى رسيدم، او را شيخ فاضلى يافتم… عده‏اى نيز با او بودند ولى همه را محزون و غمگين ديدم.

گفتم: جريان چيست؟ گفتند: ابو محمد عسكرى (ع) را زندان كرده‏اند من به حج رفتم، پس از اتمام مراسم حج باز به خدمت محمد بن عيسى رسيدم، ديدم شادمان است، گفتم: خبر چيست؟ گفت: امام (ع) از زندان آزاد شده‏اند.

بعد من به سامرآء آمدم و كتاب «يوم و ليلة» را با خود داشتم، به خدمت امام (ع) رسيدم و كتاب را به ايشان نشان داده و گفتم: فدايت شوم اگر صلاح بدانى، به آن نگاهى كرده و اظهار نظر فرمايى، امام (ع) همه آن را ورق زد و فرمود: اين صحيح است، شايسته است عمل شود، گفتم: فضل بن شاذان بشدت مريض است، مى‏گويند: شما نسبت به ايشان خشم گرفته‏ايد، چون گفته: وصى ابراهيم از وصى محمد (ص) بهتر است، ولى او چنين چيزى نگفته، بلكه به او دروغ بسته‏اند.

امام صلوات الله عليه فرمود: آرى به او دروغ بسته‏اند، خدا به فضل رحمت كند، خدا به فضل رحمت كند«رحم الله الفضل، رحم الله الفضل». بورق گويد: چون از سامرآء برگشتم ديدم فضل بن شاذان در همان ايام كه امام به او رحمت فرستاد از دنيا رفته بود. 12

ناگفته نماند كتاب «يوم وليله» تأليف يونس بن عبدالرحمان مولى آل يقطين است، كشى در رجال خود از احمد بن ابى خلف نقل مى‏كند گويد: مريض بودم، ابوجعفر جواد (ع) به عيادت من آمد، كتاب يوم و ليله را در بالاى سر من ديد، آن را تا آخر ورق زد و مى‏فرمود: «رحم الله يونس، رحم الله يونس، رحم الله يونس» 13

و نيز از ابو هاشم جعفرى نقل كرده گويد: كتاب يوم و ليله يونس را محضر امام عسكرى (ع) بردم، به آن نگاه كرد و ورق زد، بعد فرمود «هذا دينى و دين آبائى حقا» 14 نجاشى در رجال خويش نقل كرده كه آن حضرت از ابوهاشم پرسيد: اين كتاب تصنيف كيست؟ جواب داد: تصنيف يونس آل يقطين، فرمود: «اعطاه الله بكل حرف نورا فى الجنة».

* * *

10- نواده حبابه والبيّه‏

حبابه والبيه زنى بود كه در كوفه به خدمت اميرالمؤمنين (ع) رسيد و گفت: يا اميرالمؤمنين! خدا تو را رحمت كند، دليل امامت چيست؟ امام سنگى را نشان داد و فرمود: آن سنگ 15 را پيش من آور، زن سنگ را پيش امام آورد، حضرت مهر خودش را به سنگ زد (اثر مهر در سنگ آشكار شد). بعد فرمود: يا حبابه! وقتى كه يك نفر ادعاى امامت كرد و توانست ماند من اين سنگ را مهر كند بدان او امام مفترض الطاعة است.

اين زن تا زمان امام رضا (ع) زنده ماند، با معجزه امام سجاد (ع) جوانى به او بازگشت و سنگ را تا مهر امام ثامن (ع) رسانيد، 16 آنگاه فرزندان وى در زمان امامان ديگر اين كار ادامه دادند.

ثقه جليل‏القدر داود بن قاسم جعفرى گويد: نزد امام حسن عسكرى (ع) بودم كه به امام گفتند: مردى از اهل يمن اجازه ورود مى‏خواهد، امام اجازه فرمود، ديدم مردى بلند قامت و قوى بازو داخل شد، به امام سلام ولايت داد، حضرت جواب داده و امر به نشستن كرد.

او در نزد من و چسبيده به من نشست، من به خود گفتم: اى كاش مى‏دانستم اين شخص كيست؟ امام (ع) فرمود: اين از فرزندان آن زنى است كه پدران من سنگى كه او داشت مهر كرده‏اند، و اثر مهرشان در آن نقش شده است، آن را آورده است تا من نيز مهر كنم. بعد فرمود: سنگ را بياور، او سنگ را بيرون آورد، ديدم جايى از آن صاف است و مهر نخورده .

ابو محمد عسكرى (ع) آن را گرفت، مهر خويش بيرون آورد و آن را مهر كرد، گويى الان نقش مهر را مى‏بينم كه «الحسن بن على» بود، من به مرد يمانى گفتم: تا به حال امام را ديده بودى؟ گفت: نه واللّه ولى مدتى بود كه به ديدارش شايق بودم، گويى الساعه جوانى كه او را نديده بودم نزد من آمد و گفت: برخيز به محضر امام برو، من وارد خدمتش شدم.

سپس مرد يمانى برخاست و مى‏گفت: «رحمة الله و بركاته عليكم اهل البيت ذرية بعضها من بعض اشهد بالله ان حقك الواجب كوجوب حق اميرالمؤمنين والائمة من بعده صلوات الله عليهم اجمعين»آنگاه رفت و ديگر او را نديدم.

ابو هشام گويد: از او پرسيدم اسمت چيست؟ گفت: نام من مهجع پسر صلت پسر عقبه، پسر سمعان، پسر غانم، پسر ام غانم و آن زن اعرابيه يمنى صاحب سنگى است كه اميرالمؤمنين (ع) بر آن مهر زد و فرزندانش مهر زدند تا زمان امام أبى الحسن رضا (ع). 17 مجلسى رحمة الله آن را در بحار: ج 50 ص 302 از ابوهاشم از اعلام الورى نقل كرده و اشعار ابوهاشم را نيز درباره آن آورده است .

* * *

11- كار عيسى بن مريم (ع)

ثقه جليل القدر احمد بن اسحاق اشعرى گويد: به امام حسن عسكرى صلوات الله عليه گفتم: چيزى بنويسيد تا من خط شما را بشناسم، وقتى كه نامه‏اى آمد بدانم كه شما مرقوم فرموده‏ايد. امام فرمود: آرى، بعد فرمود: يا احمد! خط با درشتى و كوچكى قلم فرق مى‏كند، در خط من بودن شك نكن.

آنگاه دواتى خواست و شروع به نوشتن كرد، به فكرم آمد كه قلم امام را به عنوان تبرك از او بخواهم، چون از نوشتن فارغ شد با من صحبت مى‏كرد و قلم را با دستمال دوات پاك مى‏فرمود، بعد قلم را به طرف من آورد و فرمود: بگير يا احمد! گفتم: فدايت شوم عارضه‏اى پيش آمده كه مرا غمگين كرده است، خواستم از پدر بزرگوارتان بپرسم ميسر نشد و رحلت فرمود. گفت: يا احمد! آن چيست؟ گفتم: مولاى من! از پدرانت نقل شده: انبياء بر پشت مى‏خوابند، مؤمنان بر طرف راست، منافقان بر طرف چپ و شياطين بر رويشان: «نوم الانبياء على اقفيتهم و نوم المومنين على ايمانهم و نوم المنافقين على شمائلهم و نوم الشياطين على وجوههم».

فرمود: چنين است گفتم: مولاى من! من هر قدر تلاش مى‏كنم كه بر پهلوى راستم بخوابم خوابم نمى‏برد، امام (ع) مقدارى ساكت شد، بعد فرمود: يا احمد! جلو بيا، من جلو آمدم، فرمود: دستت را به زير لباست داخل كن، داخل كردم، آن حضرت دست خويش را از زير لباس بيرون آورد و زير لباس من برد، آنگاه دست راستش را به پهلوى چپ من و دست چپش را به پهلوى راست من سه دفعه كشيد.

احمد بن اسحاق مى‏گويد: از روزى كه امام اين كار را كرد، ديگر نمى‏توانم بر پهلوى چپ بخوابم، خوابم

نمى‏برد. 18

نگارنده گويد: اين نظير جريان حضرت عيسى (ع) كه با دست كشيدن، كور مادرزادى را شفا مى‏داد و آدم مبروص را صحت مى‏بخشيد و مردگان را زنده مى‏كرد. خداوند از زبان عيسى مى‏فرمايد: «و أبرى الاكمه و الابرص و أحى الموتى باذن الله» آل عمران: 49، پيامبران و امامان (ع) در ولايت تكوينى همه از يك افاضه مدد گرفته‏اند.

* * *

12- يك ارشاد بخصوص

ابوالقاسم كوفى در كتاب تبديل مى‏نويسد: اسحاق كندى در زمان خود فيلسوف عراق بود، او شروع به نوشتن كتابى در«تناقض قرآن» (نعوذ بالله) كرد، شغلش را به آن منحصر نمود و در خانه خود نشست تا بتواند آن را زود بنويسد. روزى يكى از شاگردان او محضر امام حسن عسكرى (ع) آمد.

امام فرمود:آيا در ميان شما مرد رشيد و كاملى نيست تا استادتان را از نوشتن چنين كتاب باز دارد؟!! او جواب داد: ما از شاگردان او هستيم، چگونه مى‏توانيم به او در چنين كار يا غير آن اعتراضى بكنيم.

امام (ع) فرمود: آيا مى‏توانى آنچه را كه من مى‏گويم به او بگويى؟ گفت: آرى، حضرت فرمود: پيش او برو و با او انس برقرار كن، چون با او خصوصيت پيدا كردى، بگو: براى من مسأله‏اى پيش آمده كه مى‏خواهم از تو بپرسم، او خواهد گفت: بپرس.

بگو: اگر گوينده اين قرآن بيايد و بگويد: غرض من آن نيست كه تو فكر كرده‏اى، آيا جايز است كه چنين باشد؟ او در جواب به تو خواهد گفت: جايز است، زيرا او آدمى است چون بشنود مى‏فهمد. و چون چنين جواب داد، بگو: از كجا مى‏دانى شايد غرض گوينده قرآن غير از آن است كه تو گمان مى‏كنى. در اين صورت معانى را در جايى مى‏نهى كه گوينده، آن را اراده نكرده است .

آن شخص پيش اسحاق كندى رفت و مطابق دستور امام با او انس پيدا كرد. و آن سؤال را از وى كرد، اسحاق پيش خود فكر كرد، ديد چنين چيزى جايز است، گفت: تو را به خدا قسم مى‏دهم اين سؤال را از كجا دانسته‏اى؟ گفت: سؤالى است كه به ذهنم رسيد و به تو گفتم.

گفت: نه هرگز، شخصى مانند تو چنين فكرى نتواند، بگو ببينم از كى ياد گرفته‏اى؟ گفتم: ابومحمد حسن عسكرى مرا به اين كار امر كرد. گفت: الان راست گفتى وگرنه اين سؤال جز از بيت او خارج نمى‏شود، آنگاه آتشى آماده كرد وآنچه نوشته بود مبدّل به خاكستر نمود.19

* * *

13- تشريف بردن آن حضرت به گرگان‏

جعفر بن شريف گرگانى گويد: سالى كه به حج مى‏رفتم در «سر من رأى» (= سامرّا) به خدمت امام عسكرى (ع) رسيدم، مردم آنجا مقدارى مال توسط من ارسال كرده بودند خواستم از امام بپرسم كه آن را به كجا تحويل دهم، حضرت پيش از سؤال من، فرمودند: آنچه آورده‏اى به خادم من، مبارك تحويل بده، اين كار را كردم.

بعد گفتم: شيعيان شما در گرگان به محضرتان سلام مى‏رسانند، فرمود: مگر بعد از حج به گرگان نخواهى رفت؟ گفتم: چرا، فرمود: از امروز تا صد و هفتاد روز به گرگان باز مى‏گردى، روز جمعه سوم ربيع الاخر در اول روز وارد آن جا خواهى شد، چون وارد شدى به آنها بگو كه در آخر همان روز من به آنجا خواهم آمد.

برو در هدايت و رشاد، بدان كه خدا تو را و ياران تو را در اين مسافرت سلامت خواهد داد، بسلامت به خانواده‏ات باز خواهى گشت. براى پسرت شريف پسرى به دنيا خواهد آمد، نام آن را صلت بن شريف بن جعفر بن شريف بگذارد، خداوند او را بزرگ خواهد كرد و از شيعيان ما خواهد بود.

گفتم: يابن رسول الله! ابراهيم بن اسماعيل جرجانى مردى است از شيعيان شما، به دوستان شما بسيار كمك مى‏كند، در هر سال بيشتر از صد هزار درهم در اين باره خرج مى‏نمايد و او يكى از ثروتمندان گرگان است. فرمود: خداوند به ابى اسحاق در مقابل احسانش جزاى خير بدهد، گناهانش را بيامرزد و به او پسر كامل الخلقه‏اى عطا فرمايد، به او بگو: حسن بن على مى‏گويد: نام پسرت را احمد بگذار.

من از خدمت امام مرخص شدم، خداوند مرا در سفر سلامت داد تا روز جمعه سوم ربيع الاخر در اول روز آنطور كه امام فرموده بود وارد گرگان شدم، دوستان به ديدار من آمدند، به من تهنيت مى‏گفتند. به آنها گفتم كه: امام صلوات الله عليه وعده كرده در آخر امروز به گرگان تشريف بياورد، آنچه لازم داريد بخواهيد و مسائل و حوائجتان را در نظربگيريد.

آنان چون نماز ظهر و عصر را خواندند همه در خانه من جمع شدند، به خدا قسم كه در يك حالت بى خبرى بوديم ناگاه ديديم كه امام تشريف آوردند و به جمع ما داخل شدند و پيش از ما به ما سلام كردند، ما از آن حضرت استقبال كرده، دست مباركش را بوسيديم.

امام صلوات الله عليه فرمودند: من به جعفر بن شريف وعده كردم كه در آخر اين روز به اين جا آيم، نماز ظهر و عصر را در سامراء خوانده با اينجا آمدم تا با شما تجديد عهد نمايم و الان به وعده خود عمل كرده‏ام، مسائل و حوائج خويش را بگوييد.

در آن وقت، اول نضربن جابر عرض كرد: يابن رسول الله! پسرم، جابر يك ماه است كه چشمش بينايى خود را از دست داده است، دعا كنيد كه خداوند بينياى او را باز گرداند. امام (ع) فرمود: او را پيش من آوريد، حضرت دست مباركش را بر چشم او كشيد، در دم بينايى خويش را باز يافت، بعد يكى پس از ديگرى آمده از حوائج خويش سؤال مى‏كردند، امام حاجاتشان را برآورد و براى آنها دعاى خير كرد و همان روز برگشت.20

نگارنده گويد: آمدن امام (ع) به گرگان نظير جريان على بن خالد و جريان آمدن تخت ملكه سباء به محضر سليمان است كه در حالات امام جواد (ع) گذشت، و شفا دادن آن حضرت نظير كار عيسى بن مريم (ع) است كه خدا درباره او فرموده: «و أبُرى الاكمه والابرص و أُحى الموتى‏ بإذنِ اللّه» (آل عمران: 49)، و خبر دادن از غيب از علوم خدايى است كه در اختيار آنان عليهم السلام بود.

* * *

14- جريان فصد

يكى از پزشگان نصارى به نام بطريق كه بيشتر از صد سال عمر داشت و در شهر «رى» مشغول طبابت بود مى‏گويد: من شاگرد دكتر «بختيشوع» پزشك مخصوص متوكّل بودم، او براى كارهاى مخصوص مرا مأموريت مى‏داد، روزى حسن بن على بن محمد عسكرى به او سفارش كرد كه بهترين شاگردانش را پيش او بفرستد تا با فصد (رگ زدن) از او خون بگيرد، او مرا براى اين كار برگزيد و گفت: ابن الرضا از من خواسته كه كسى را براى فصد (رگ زدن) پيش او بفرستم.

تو برو و بدان كه او در اين روز داناترين كس زير آسمان است، حذر كن از اين كه بر خلاف دستور او كارى كنى. من خدمت او رسيدم، فرمود: برو در فلان اتاق باش تا تو را بخواهم، من در وقتى كه وارد خدمت او شدم براى فصد و خون گرفتن مناسب بود. ولى او مرا در وقتى خواست كه براى «فصد» مناسب نبود.

طشت بزرگى حاضر كردند من رگ اكحل امام را فصد كردم، 21مرتب خون مى‏آمد تا طشت پر از خون گرديد، فرمود: خون را قطع كن، من رگ را بستم، خون قطع گرديد، امام دستش را شست و بست، فرمود به همان حجره برگشتم، براى من طعام زيادى گرم و سر آوردند و تا عصر در آنجا ماندم.

آنگاه مرا خواست و فرمود: رگ را باز كن، رگ را باز كردم، خون شروع به آمدن كرد تا طشت مزبور باز پر از خون گرديد، فرمود: خون را قطع كن، من خون را بستم، امام دستش را بست و مرا به همان حجره باز گردانيد، من شب را در آنجا ماندم.

چون صبح شد و آفتاب بالا آمد مرا خواست، باز طشت را حاضر كردند فرمود: خون را باز كن، من رگ را باز كردم، اين دفعه خونى مانند شير سفيد آمد، تا طشت پر گرديد، فرمود: خون را قطع كن، رگ را بستم، امام دست خويش را بست، مرا مقدارى لباس و پنجاه دينار داد و فرمود: اين را بگير و از كمى آن معذرت خواست، من آن را گرفته و برگشتم، به وقت برگشتن گفتم: آيا سفارشى نداريد؟ فرمود: آرى، آنان كه از «دير عاقول» با تو رفاقت خواهند كرد، با آنها خوب رفيق باش.

من پيش «بختيشوع» برگشته، جريان را باز گفتم، گفت :حكماء اتفاق دارند كه در بدن انسان بيشتر از هفت امناء خون نمى‏شود، 22 اين كه تو مى‏گويى اگر از چشمه آبى هم خارج شود عجيب است، عجيب‏تر از آن، جريان شير است، استادم به فكر رفت .

آنگاه سه روز مرتب كتابها را مطالعه مى‏كرديم تا براى اين واقعه نظيرى پيدا نماييم، ولى چيزى پيدا نشد، بعد گفت:

در عالَم نصرانيت داناتر به طب كسى نماند مگر راهبى در «دير عاقول»، آنگاه براى او نامه‏اى نوشت و جريان را گزارش كرد.

من نامه را به دير عاقول بردم و آن راهب را صدا كردم، از بالاى دير سر بلند كرد و گفت: تو كيستى؟ گفتم: شاگرد بختيشوع. گفت: نامه‏اى آورده‏اى؟ گفتم: آرى. زنبيلى از پشت بام با طنابى پايين فرستاد، نامه را در آن گذاشتم و بالا كشيد چون نامه را خواند، فى الفور پايين آمد و گفت: آيا تو اين فصد را انجام داده‏اى؟ گفتم: آرى. گفت: طوبا به حال مادرت. آنگاه قاطرى سوار شده و با من به طرف سامرآء آمد، چون به سامرآء رسيديم، ثلثى از شب مانده بود، گفتم: دوست دارى كجا بروى، آيا به خانه استادم يا به خانه آن كس؟ بعد به خانه ابن الرضا رفتيم، پيش از اذان به آن جا رسيديم.

غلام سياه پوستى در را باز كرد و گفت: كدام يك ازشما راهب دير عاقول هستيد؟ راهب جواب داد: من هستم فدايت شوم، گفت: پياده شو. بعد آن خادم به من گفت: اين قاطرها را نگاه دار. آن دست او را گرفت و به داخل خانه برد.

من در آن جا ماندم تا صبح شد و آفتاب بلند گرديد، ناگاه ديدم كه راهب خارج شد و لباس رهبانيت را انداخته و لباس سفيدى پوشيده و اسلام آورده است، بعد به من گفت: اكنون مرا پيش استاد خودت ببر. من از را به خانه بختيشوع بردم، استادم با ديدن او يه سويش دويد، و گفت: چه عاملى تو را از دين خودت بيرون كرد؟

گفت: مسيح را پيدا كرده و در دستش اسلام آوردم. گفت: مسيح را پيدا كردى؟! گفت: نه، بلكه نظير او را پيدا كردم، اين كار را در جهان جز مسيح كسى انجام نداده است!!! اين مانند آيات و براهين مسيح است.

نگارنده گويد: اين واقعه را علامه مجلسى رضوان الله عليه در بحار: ج 50 ص 261 از مختار خرائج: ص 213 نقل كرده است، مرحوم ثقة الاسلام كلينى آن را بطور اختصار در كافى: ج 1 ص 512 باب مولد ابى محمد الحسن بن على نقل مى‏كند و در آخر آن فرموده: «فقال لى ان هذا الذى تحكيه عن هذا الرجل فعله المسيح فى دهره مرة.»

مجلسى رحمة الله عليه در مرآت العقول در شرح حديث كافى، حديث خرائج را كه در بالا نقل شد، نقل فرموده و در آخر گويد:» و الظاهر اتحاد الواقعة و يحتمل التعدد». ناگفته نماند اين واقعه از مصاديق ولايت تكوينى است كه خداوند در اختيار اهل بيت عليهم السلام قرار داده بود، امام صلوات الله عليه مأموريت داشت با اين واقعه آن راهب را مسلمان نمايد.

* * *

15- احسان عالى‏

محمد بن على بن ابراهيم گويد: كار معاش بر ما تنگ شد، پدرم گفت: برويم محضر ابو محمد حسن عسكرى، گويند: آدم باسخاوتى است، گفتم: با او آشنايى دارى؟ گفت: نه، او را نمى‏شناسم و تا به حال او را نديده‏ام.

در راه كه براى ديدن او مى‏رفتيم پدرم گفت: اى كاش پانصد درهم به من مى‏داد، دويست درهم براى لباس، دويست درهم براى آرد و صد درهم براى مخارج. من هم در دلم گفتم: اى كاش مى‏فرمود به من سيصد درهم مى‏دادند، با صد درهم الاغى مى‏خريدم، صد درهم براى مخارج و صد درهم براى لباس، در اين صورت به طرف قزوين و همدان براى كار مى‏رفتم.

چون به در خانه آن حضرت رسيديم غلامى بيرون آمد و ما را با نام صدا كرد و گفت: على بن ابراهيم و پسرش محمد داخل شوند، چون به خدمتش رسيده و سلام عرض كرديم، فرمود: يا على! چه چپز سبب شده كه تا اين وقت از ملاقات ما تأخير كرده‏اى؟! گفتم: يا سيدى! مقيد بودم كه در اين حال تنگدستى محضر شما آيم.

و چون از خدمت ايشان بيرون آمديم غلامش آمد و به پدرم كيسه‏اى داد و گفت: اين پانصد درهم است، دويست درهم براى لباس، دويست درهم براى آرد و صد درهم براى نفقه، بعد كيسه ديگرى به من داد و گفت: اين سيصد درهم است، با صد درهم الاغ بخر، صد درهم براى لباس و صد درهم براى نفقه، به سوى جبل (همدان و قزوين…) و به طرف «سورا» 23سفر كن.

ابن كردى، راوى حديث مى‏گويد: او به «سورا» رفت و در آن جا زنى تزويج كرد و در يك روز چهار هزار دينار به خانه‏اش وارد شد، با وجود آن، قائل به وقف و از واقفيّه بود، به او گفتم: آيا دليلى روشنتر از اين به امامت او مى‏خواهى؟! گفت: راست مى‏گويى ولى ما در كارى و در گروهى هستيم كه به آن عادت كرده‏ايم.24

و نگارنده گويد: واى به حال او! خدا هدايتش كرده ولى هدايت خدايى را نپذيرفته است «و ما يغنى الايات و النذر عن قوم لا يومنون».

* * *

16- امام حسن عسكرى (ع) و أبوالاديان‏

ابوالاديان گويد: من از خدمتگزاران امام حسن عسكرى (ع) بودم و نامه‏هاى آن حضرت را به شهرها مى‏بردم، در بيمارى كه امام با آن از دنيا رفت به خدمتش رسيدم، حضرت نامه‏هايى نوشت و فرمود: اينها را به مدائن مى‏برى، پانزده روز در سامراء نخواهى بود، روز پانزدهم كه داخل شهر شدى خواهى ديد كه ناله از خانه من بلند است و جسد مرا در محل غسل گذاشته‏اند.

گفتم: مولاى من! اگر چنين شود، امام بعد از شما كيست؟ فرمود: هر كه جواب نامه‏هاى مرا از تو بخواهد، گفتم: شاهد ديگرى بفرماييد، فرمود: هر كه بر جنازه من نماز گزارد قائم بعد از من است. گفتم: باز شاهد ديگرى بفرماييد، فرمود: هر كه خبر دهد به آنچه در هميان (كمربند) است، او امام بعد از من است .

هيبت و عظمت امام مانع شد كه بگويم: آنچه در هميان است يعنى چه؟ من نامه‏هاى آن حضرت را به مدائن بردم، و جواب آنها را گرفته، روز پانزدهم داخل سامرآء شدم، ديدم همان طور كه فرموده بود از خانه امام ناله بلند است و ديدم برادرش جعفر (جعفر كذاب) در كنار خانه آن حضرت نشسته و شيعه در اطراف او، به وى تسليت و به امامتش تبريك مى‏گويند!!!

من از اين جريان يكه خورده و در پيش خود گفتم: اگر جعفر امام باشد، پس جريان امامت عوض شده است، چون من خودم با چشم خود ديده بودم كه جعفر شراب مى‏خورد و قمار بازى مى‏كرد و اهل تار و طنبور است، من هم جلو آمده، رحلت برادرش را تسليت و امامتش را تبريك گفتم. ولى از من چيزى نپرسيد.

در اين هنگام عقيد خادم بيرون آمد و به جعفر گفت: مولاى من! برادرت را كفن كردند براى نماز بياييد، 25 جعفر داخل خانه شد، شيعه در اطراف او بودند، سمان و حسن بن على معروف به سلمه پيشاپيش آنها بودند.

چون به صحن خانه آمديم حسن بن على صلوات الله عليه را كفن كرده و در نعش گذاشته بودند، جعفر برادر آنحضرت پيش رفت تا بر جنازه امام نماز گزارد، چون خواست تكبير نماز را بگوييد، ناگاه طفيل گندمگون و سياه موى كه دندانهاى پيشينش تا حدى از همه فاصله داشت بيرون آمد و لباس جعفر را گرفته و كنار كشيد.

و گفت: عمو! كنار شو، من سزاروارترم كه بر پدرم نماز بخوانم، جعفر در حالى كه قيافه‏اش متغير شده بود كنار رفت، آن كودك بر جنازه امام نماز خواند و حضرت را در كنار قبر پدرش امام هادى دفن كردند.

بعد همان كودك رو كرد به من كه: اى مرد بصرى! جواب نامه‏هاى را كه با تواست بده، من جواب نامه‏هاى را داده و پيش خود گفتم: اين دو شاهد (نماز بر جناره و خواستن جواب نامه‏ها)، فقط هميان ماند. آنگاه پيش جعفر آمدم كه صدايش بلند بود، حاجز وشّاء كه حاضر بود به جعفر گفت: آن كودك كى بود؟!! مى‏خواست با اين سؤال جعفر را مجاب كند، جعفر گفت: والله تا به حال او را نديده و نشناخته‏ام.

در آن جا نشسته بوديم كه گروهى از اهل قم آمدند و از امام حسن عسكرى (ع) پرسيدند، چون دانستند كه امام رحلت فرموده است، گفتند: جانشينش كيست؟ حاضران جعفر را نشان دادند، آنها به جعفر سلام كرده تسليت و تهنيت گفتند، و گفتند: نامه‏ها و پول آورده‏ايم، بفرماييد: نامه‏ها را كدام كسان نوشته‏اند و پول چقدر است، جعفر از اين سؤال بر آشفت و برخاست و در حالى كه گرد جامه‏هاى خود را پاك مى‏كرد، گفت: اينها از ما مى‏خواهند كه علم غيب بدانيم!! در اين ميان خادمى از خانه بيرون آمد و گفت: نامه‏ها از فلان كس و فلان كس است و در هميان هزار دينار هست كه ده تا از آنها را آب طلا داده‏اند. آنها نامه‏ها و هميان را داده و به خادم گفتند:

هر كه تو را براى گرفتن هميان فرستاده ،او امام است جعفر بن على به نزد معتمد خليفه عباسى آمد و اين جريان را به وى گفت، معتمد مأموران خويش را فرستاد، خادمه صيقل نامى را از خانه امام گرفته و به او گفتند: آن كودك كجاست؟ او گفت: من اطلاعى ندارم ولى خودم حامله هستم، خواست با اين كار امر آن كودك (صاحب الامر) را پنهان دارد.

صيقل را به قاضى ابوالشوارب سپردند تا وضع حمل در نزد او باشد، در آن بين عبيدالله بن يحيى بن خاقان ناگهان از دنيا رفت و صاحب زنج در بصره قيام كرد، اين جريان اوضاع را آشفته نمود، صيقل از موقعيت استفاده كرده از خانه قاضى بيرون آمد وو الحمد لله رب العالمين لا شريك له .26

پى‏نوشتها:

1- كمال الدين: ج 2 ص 384 باب 38، آنگاه در ص 409 .407 هشت روايت ديگر از آن حضرت درباره مهدى موعود (ع) آورده است .

2- رعد: 39.

3- بحار: ج 50 ص 257.

4- كافى: ج 2 ص 469 كتاب الدعاء.

5- مناقب: ج 4 ص 436.

6- بحار: ج 50 ص 254.

7- مناقب آل ابى طالب: ج 4 ص 431.

8- فاطر: 32.

9- بحار: ج 50 ص 259.

10- كافى: ج 1 ص 509 ارشاد: ص 323.

11- مناقب: ج 4 ص 439.

12- مناقب: ج 4 ص 437.

13- كافى: ج 1 ص 512 باب مولد ابو محمد الحسن بن على، ارشاد مفيد ص 324.

14- بطن مرضى است كه انسان از آمدن غائط جلوگيرى نتواند و ذره ذره بيرون مى‏آيد.

15- رجال كشى: ص 451 فضل بن شاذان‏

16- رجال كشى: يونس بن عبدالرحمن.

17- رجال كشى: يونس بن عبدالرحمن.

18- عبارت عربى «حصاة» است ظاهراً منظور سنگ كوچكى است .

19- اصول كافى: ج 1 ص 346 باب ما يفصل به بين دعوى المحق و المبطل، كمال الدين: ص 536 باب 49.

20- كافى: ج 1 ص 347 باب مايفصل به بين دعوى المحق و المبطل، غيبت شيخ: ص 122.

21- اصول كافى: ج 1 ص 513 باب مولدالعسكرى (ع).

22- مناقب ابن شهر آشوب: ج 4 ص 424.

23- بحار الانوار: ج 50 ص 263 از مختار الخرائج.

24- اكحل رگ معروف است در بازوى انسان كه بيشتر آنرا فصد مى‏كنند.

25- امناء جمع مناء پيمانه‏اى است كه با آن روغن را پيمانه مى‏كنند.

26- سورى بر وزن طوبى محلى است در عراق.

27- ارشاد مفيد: ص 320 و كافى: ج 1 ص 506 باب مولد ابى محمد العسكرى (ع).

28- در حالات مهدى موعود (ع) خواهد آمد كه تجهيز و غسل حضرت عسكرى (ع) توسط عثمان بن سعيد رضوان الله عليه بوده است .

29- كمال الدين صدوق: ج 2 ص 475، باب ذكر من شاهد القائم (ع).

 

 نظر دهید »

26 دی ماه روز آوارگی و فرار شاه معدوم .....

25 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

http://s6.picofile.com/file/8233557868/%D8%B4%D8%A7%D9%87.jpg

 

 نظر دهید »

26 دی روز فرار شاه معدوم....

25 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

 

شکل گیری و گسترش نهضت اسلامی و هماهنگی قیام های مردمی به رهبری امام خمینی و برگزاری مراسم چهلم های شهدا در شهرهای مختلف و کشتار 17 شهریور و اعتصاب کارکنان شرکت ملی نفت، کنترل امنیت کشور را از دست نیروهای رژیم و حتی حکومت نظامی خارج نموده و موجب شد که در زمان کوتاهی، پایه های اقتدار رژیم 2500 ساله شاهنشاهی سست شده و منجر به فرار شاه گردد. شاه پس از عدم موفقیت دولت نظامی ازهاری در برقراری نظم و آرامش ، آخرین تیر خود را رها کرد و سعی کرد با انتخاب یکی از اعضای جبهه ملی که به ظاهر از مخالفان شاه باشد، خشم مردم را فرو نشاند. به همین جهت شاپور بختیار به شرط گرفتن اختیارات کامل و خروج شاه از کشور بعد از رای اعتماد مجلسین به دولت، نخست وزیری را پذیرفت.

سرانجام در روز 26 دی 1357، شاه پس از سالها ظلم و جنایت در حق مردم مسلمان ایران، به همراه همسرش، ایران را به سمت مصر ترک کرد، در حالیکه حتی نزدیک ترین حامیان و اربابانش هم از پذیرفتن او امتناع کردند. پس از فرار شاه، ملت با آمدن به خیابان ها و اظهار شادمانی و پخش گل و شیرینی، این پیروزی بزرگ را جشن گرفتند و این زمانی بود که رژیم پهلوی پس از 50 سال حکومت استبدادی، روزهای پایانی عمر خود را سپری می کرد؛ چنانکه در کمتر از یک ماه پس از فرار شاه، طومار عمر 2500 ساله شاهنشاهی ایران در هم پیچیده شد.

*زمینه ها و اهداف فرار شاه از ایران

دربررسی علل خروج شاه از ایران در تاریخ 26 دی ماه 1357( یعنی درست 16 روز قبل از ورود امام خمینی به ایران) باید ابتدا وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران را در آن دوره بررسی كرد و از روی شواهد و قرائن ماهیت این واقعه و اهدافی كه در پشت آن وجود داشته را درك نمود . بعضی از تحلیل گران خارجی سال 1975، یعنی اواخر سال 1353 و 9 ماهه ی اول 1354را نقطه ی آغاز افول قدرت شاه در ایران می دانند. وقایعی كه در این سال رخ داد، به حسب ظاهر همه از نیرومندتر شدن موقعیت شاه و رژیم سلطنت در ایران حكایت می كرد. درآمد نفت چهار برابر شد و به مرز سالانه 20 میلیارد دلار رسید كه با قدرت خرید آن روز دلار، رقم هنگفتی به شمار می آمد.

شكی نیست که ایران از نقطه نظر استراتژیكی برای آمریكا به عنوان یك عامل ثبات در منطقه برای حفظ منافع آن اهمیت داشته است. خلیج فارس همواره یك نقطه حساس از نظر عامل موازنه سیاسی و اقتصادی در جهان مطرح بوده و ایران با كمك تجهیزات نظامی آمریكا و حمایت كشورهای غربی تبدیل به كشوری به ظاهر نیرومند در منطقه شده بود. در واقع ایران مطمئن ترین متحد آمریكا و آرام ترین كشور منطقه به شمار می رفت.

حمایت آمریكا از رژیم ایران درمواردی مثل، مبادله تجهیزات نظامی و اطلاعاتی پیشرفته، همكاری اطلاعاتی میان سازمان اطلاعات و امنیت كشور با سازمان‌های اطلاعاتی غربی، حمایت‌های رسانه‌های غربی و پشتیبانی كامل و همه جانبه روسای جمهور آمریكا، شاه را دچار نوعی خودبینی و غرور كرده بود و موجب عدم درك واقعی او را از وضعیت موجود ایران شده بود.

*موقعیت برترایران

در اواخر دهه 1970، جمعیت ایران به 36 میلیون نفر می‌رسید و نیمی از این تعداد را نوجوانان تشکیل می دادند. كارگران ایرانی شاغل در كارخانه‌ها از اقشار حاشیه نشین نسل اول یا دوم بودند كه در اثر اجرای قانون اصلاحات اراضی آواره شده و برای امر معاش به حاشیه شهرها پناه آورده بودند و نیروی ارزان قیمت كارخانجات صنعتی را تأمین می‌كردند.

شاه طرح های اقتصادی عظیمی همچون احداث نیروگاه اتمی، مجتمع پتروشیمی، صنایع اتومبیل سازی و تراكتور سازی، صنایع ذوب آهن و صنایع مس را در دست اقدام داشت، ولی بدون داشتن پایه های اقتصادی محكم و یك برنامه ریزی منسجم، حاضر بود با صرف هزینه فراوان و استخدام متخصصین خارجی این امور را به سرانجام برساند.

این برنامه‌های شتاب زده باعث ایجاد یك تورم اقتصادی و فشار روانی بر مردم به دلیل ناهماهنگی‌های موجود می شد و هزینه‌های گزافی را بر پیكره اقتصادی جامعه تحمیل می كرد .

در این بین، سوءاستفاده‌های مالی، فساد دولت و برخورد نادرست با احساسات مذهبی مردم، حس بدبینی را در میان مردم به وجود آورده بود. شاه سران مذهبی را مسخره می‌كرد و آنها را سنتی و عقب افتاده می‌خواند.

* بروزنارضایتی‌ نسبت به حكومت

مسائل بسیاری را در بروز احساس نارضایتی و عدم اطمینان مردم از دستگاه سلطنت می‌توان برشمرد؛ نفرت و وحشت مردم از دستگاه، تضاد طبقاتی شدید، ناهمگونی در توسعه، ركود اقتصادی، عدم اعتماد عمومی به برنامه‌های شاه، خشونت رژیم علیه مخالفین، ناامیدی مردم از برآورده نشدن اعتراضات، دوری و انزوای شاه از مردم و فساد خاندان سلطنتی از جمله‌این امور هستند .

یكی از علامت‌ها ی منفی و احساس عدم امنیت، خروج ماهیانه یك میلیارد دلار از بخش خصوصی و اشخاص حقیقی به خارج از كشور بود، كه علامت بدی برای اقتصاد ایران به شمار می رفت(1)

* امام خمینی و رهبری نهضت

جامعه ایرانی و ساختار حكومتی محمدرضا شاه پهلوی بر چهار پایه استوار بود:

1- سرمایه داری؛2- كشاورزی؛3- رشد صنعتی؛4- سرمایه داری دولتی.

این امور، برنامه‌های توسعه دولتی را به هم ریخته بود. ظهور آیت الله خمینی با احساسات ضد آمریكایی‌اش، به اختلافات میان رژیم و سران مذهبی دامن زد. در واقع با ظهور حضرت امام ،مذهب به یك ایدئولوژی انقلابی تبدیل شده بود.

در میان جنبش‌های چهارگانه مخالف رژیم شاه، جنبش مذهبی، قویترین پایگاه را در میان مردم دست و پا كرده بود. ولی به دلیل رنگ و روی مذهبی آن از سوی ناظران سیاسی خطری جدی به شمار نمی‌رفت. تشنجات و ناآرامی‌هایی كه ایران را فرا گرفته بود برای جامعه‌ای در حال گذار از وضعیتی سنتی به وضعیتی مدرن، امری عادی پنداشته می‌شد.(2)

واقعیت این است كه رژیم كارتر تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی جریانات به وقوع پیوسته در ایران را جدی تلقی نمی‌كرد و تصورش از ایران، یك پایگاه امن و مطمئن برای منافع آمریكا بود.تدابیر نسنجیده رژیم در مقابله با اعتراضات مردمی، آتش شعله انقلاب را شعله ورتر می‌كرد و طبقات دیگر مردم نیز به آن می‌پیوستند.

* تزلزل حكومت شاه

در فوریه ی سال 1976، یعنی در زمان حكومت فورد و یازده ماه قبل از آن كه كارتر وارد كاخ سفید بشود، یك هیئت تحقیقاتی از طرف سازمان اطلاعات مركزی امریكا (سیا) به سرپرستی «ارنست اونی» گزارشی درباره یخاندان سلطنتی و ساختار حكومت در ایران تهیه كرد كه در تیراژ محدودی در مجموعه ی نشریات محرمانه ی سیا چاپ و بین مقامات سیا و بعضی مقام های بالای امریكا توزیع گردید.(3) در این گزارش، خانواده ی سلطنتی ایران «كانون عناصر فساد و هرزه و شهوتران» معرفی شده و بیش از همه به شرح احوال اشرف پهلوی به عنوان با نفوذترین و در عین حال فاسدترین اعضای خانواده پرداخته بود و شاه، را زمامداری خودكامه كه به جز افراد خانواده ی خود فقط با ده، دوازده نفر، كه رأس آن ها امیر اسدالله علم وزیر دربارش قرار دارد، محشور است «فقط از این عده اطلاعاتی را كسب می كند. او با كسی مشورت نمی نماید و دیگران فقط مجری تصمیمات او هستند.

ایران عملاً تیول چهل خانواده است كه مقامات دولتی و تجارت را تحت كنترل خود دارند و بعد از آن ها 150 تا 160 خانواده ی دیگر هم هستند كه در درجه ی دوم اهمیت قرار گرفته اند و رده ی دوم مقامات سیاسی و فعالیت های بازرگانی كشور را اشغال می كنند. گزارش سیا در تشریح نهادهای سیاسی در ایران می نویسد: «دولت و پارلمان در ایران فاقد اختیار و قدرت نهادهای مشابه در حكومت دموكراسی هستند و عملاً جز صحه نهادن بر تصمیمات شاه و اجرای آن نقشی ایفا نمی كنند.»

شاه بعد از روی كار آمدن كارتر در سال 1977، درصدد جلب رضایت وی برآمد. نخست دولت سیزده ساله ی هویدا را تغییر داد و جمشید آموزگار تحصیل كرده ی امریكا را به صدارت گماشت و راهی آن كشور شد. تظاهرات انبوه مخالفان هنگام ورود او به كاخ سفید كه موجب پرتاب گاز اشك آور از طرف پلیس و اشك ریختن كارتر و مهمانانش شد، آغاز ناخوشی برای این سفر بود. اما شاه در همان دیدار نخستین با رییس جمهور جدید امریكا سر تسلیم فرود آورد و متعهد شد از افزایش قیمت نفت جلوگیری كند. در این مذاكرات، شاه جای هیچ گله و شكایتی برای امریكایی ها باقی نگذاشت، به طوری كه در بازگشت اعتماد به نفس خود را باز یافته و بار دیگر با خیال راحت بر اریكه ی سلطنت تكیه زده بود. ولی مشكلات اقتصادی و نابسامانی های ناشی از ریخت و پاش های گذشته از یك طرف و تشدید مخالفت ها با حكومت خودكامه و مفاسد و مشكلات ناشی از آن، به تدریج روند نهضتی را در جامعه شدت بخشید كه مهار آن روز به روز دشوارتر می شد.

* زمزمه های سقوط

آموزگار در كار خود فرو مانده و هویدا هم كه به وزارت دربار منصوب شده بود، از هیچ گونه كارشكنی در كار دولت فروگذار نمی كرد و سرانجام با انتشار مقاله ی توهین آمیز نسبت به امام خمینی« قدس سره» در روزنامه ی اطلاعات در 17 دی 1356، كاری ترین زهر خود را به حكومت آموزگار ریخت.

این مقاله به ابتكار هویدا تهیه و شاه بر انتشار آن صحه گذاشت و حتی لحن آن را تندتر كرد. سرانجام دولت آموزگار از كار بر كنار شد و شاه شریف امامی را كه مهره انگلیسی ها بود روی كار اورد تا بتوانددر كنار حمایت امریكا، رضایت انگلستان را نیز جلب نماید. انتخاب شریف امامی به نخست وزیری هم هیچ یك از انتظارات شاه را بر نیاورد. عقب گرد ناگهانی رژیم در برابر مخالفان و آزادی مطبوعات، به گسترش فعالیت های مخالف رژیم انجامید. اقدام شتابزده ی رژیم در برقراری حكومت نظامی، فاجعه ی 17 شهریور میدان ژاله (شهدا) را آفرید. انعكاس جهانی این فاجعه رژیم را از اجرای مقررات حكومت نظامی بازداشت و تظاهرات و اعتصابات تازه ای را به دنبال آورد.

تیراندازی به سوی دانشجویان و دانش آموزان در 13 آبان 1357 در دانشگاه تهران و كشته و زخمی شدن تعدادی از آن ها، تظاهرات بی سابقه ی 14 آبان را در تهران به دنبال داشت.(4) شاه همان روز با هلیكوپتر بر فراز شهر پرواز كرد و پس از مشاهده ی شعله های آتش كه از صدها نقطه ی شهر زبانه می كشید، به كاخ نیاوران بازگشت و سفیران امریكا و انگلیس را نزد خود فرا خواند تا تصمیم خود را به تشكیل یك دولت نظامی به آن ها ابلاغ كند. سفیر امریكا نظر موافق واشنگتن را با استقرار یك دولت نظامی اعلام داشت. سفیر انگلیس نیز گفت:

دولت انگلستان آنچه را كه اعلی حضرت به مصلحت كشور خود تشخیص دهند، تأیید می كند. شاه پس از این ملاقات حكم نخست وزیری ارتشبد ازهاری را امضا كرد و فردای آن روز ضمن اعلام تشكیل دولت نظامی گفت كه صدای انقلاب ملت را شنیده و قول می دهد كه اشتباهات گذشته جبران شود.

دولت نظامی در همان چند روز اول ناتوانی خود را در اداره ی امور كشور نشان داد و موج تظاهرات و اعتصابات بعد از چند روز وقفه از سرگرفته شد. حكومت نظامی هم عملاً كارآیی خود را از دست داد، زیرا مقررات حكومت نظامی در مورد منع اجتماعات اجرا نمی شد. حكومت نظامی به ویژه در مورد مطبوعات سختگیری كرد، ولی نویسندگان مطبوعات زیر بار سانسور نرفتند و دست به اعتصاب زدند و مردم بیش از پیش برای آگاهی از آنچه در كشورشان می گذشت به رادیوهای بیگانه روی آوردند.

* فرار شاه

گسترش موج اعتصابات در سراسر كشور، بخصوص صنعت نفت، مملكت را به حال فلج كامل در آورد و درآمد ارزی كشور به صفر رسید. شاه برای خروج از بن بستی كه در آن گرفتار شده بود به رهبران جبهه ی ملی روی آورد و قبل از همه دكتر غلامحسین صدیقی را برای مقام نخست وزیری در نظر گرفت. دكتر صدیقی پس از یك هفته مطالعه و مشورت، پاسخ ردّ داد. شاه از شاپور بختیار دعوت كرد. بختیار این پیشنهاد را به شرط گرفتن اختیار كامل و خروج شاه از كشور بعد از رأی اعتماد مجلسین به دولت پذیرفت. شاه ناگزیر، تمام شرایط را پذیرفت.

با روشن شدن جرقه های اولیه انقلاب و فشار نیروهای مخالف رژیم و هماهنگی قیام های مردمی به رهبری امام خمینی قدس سره و كشتار 17 شهریور و برگزاری مراسم چهلم های مختلف شهدا در تهران، تبریز، اصفهان ،مشهد و …، و اعتصاب كارگران شركت ملی نفت و چاپ مقاله توهین آمیز احمد رشیدی مطلق علیه امام« قدس سره»، كنترل امنیت كشور از دست نیروهای رژیم و حتی حكومت نظامی خارج شد و پایه های اقتدار رژیم 2500 ساله شاهنشاهی سست شده و منجر به فرار شاه گردید.

در آن تاریخ همه ناظران سیاسی متفق القول بودند كه حل بحران، با حضور شاه در ایران امكان پذیر نیست و رهبر انقلاب اسلامی، به هیچ عنوان حضور شاه و رژیم سلطنتی را تحمل نخواهد كرد. شاه نیز پس از عدم موفقیت دولت نظامی ازهاری در برقراری نظم و آرامش و رقع اعتصاب ها كه اقتصاد كشور را فلج كرده بود، راه دیگری جز خروج از كشور نداشت. تشریفات مربوط به خروج شاه خصوصی و غیررسمی بود. مشایعت كنندگان، نخست وزیر، رؤسای مجلسین، وزیر دربار، رییس ستاد ارتش و گروهی از مقامات وابسته به دربار بودند. فرودگاه مهرآباد در محاصره یگان های گارد شاهنشاهی بود. مقارن ساعت یازده و نیم صبح، شاه و همسرش، با یك هلیكوپتر وارد فرودگاه شدند.

شاه در مصاحبه ی كوتاهی به خبرنگاران گفت:«مدتی است احساس خستگی می كنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمناً گفته بودم پس از این كه خیالم راحت شود و دولت مستقر گردد، به مسافرت خواهم رفت. این سفر اكنون آغاز می شود و تهران را به سوی آسوان در مصر ترك می كنم. امروز با رأی مجلس شورای ملی كه پس از رأی سنا داده شد، امیدوارم كه دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم در پایه گذاری آینده موفق شود.»

در مورد مدت سفر گفت: «این سفر بستگی به حالت من دارد و در حال حاضر دقیقاً نمی توانم آن را تعیین كنم.» و سرانجام شاه و همسرش ایران را ترک کردند.

در آخرین روزها فرح كوشید تا موافقت شاه را به استعفا از مقام سلطنت و تفویض مقام نیابت سلطنت به وی، طبق قانون اساسی جلب نماید. شاه نپذیرفت و گفت این كار مشكلی را حل نخواهد كرد. سرانجام شاه روز 26 دی 1357، فرار را بر قرار ترجیح داد. از اعضای خانواده ی سلطنتی تنها فرح مانده بود كه او نیز همراه همسرش از ایران خارج شد. پس از خروج شاه از ایران، موج شادی مردم را فرا گرفت و ملت با آمدن به خیابان ها و اظهار شادمانی و پخش گل و شیرینی این پیروزی بزرگ را جشن گرفت . وی با زمینه سازی قبلی در 26 دی ماه 1357 ایران را به مقصد مصر ترك كرد ولی سیر حوادث به خواست او پیش نرفت . وی با اقامت در مصر، امیدوار بود كه بار دیگر به ایران بازگردد و قدرت از دست رفته خویش را دوباره به دست آورد ولی با ورود آیت الله خمینی به ایران و سیر سریع انقلاب، همه نقشه‌های شاه نقش بر آب شد. عاملین حكومتی یكی پس از دیگر در برابر خشم مردم عقب نشینی كردند و اصولا با خروج شاه، انگیزه‌های دفاع از حكومت از بین رفت.

سیاست‌های آمریكا در منطقه به دلیل برداشت نادرست دولت مردان غربی از وضعیت ایران با شكست مواجه شدو رژیم سلطنتی كمتر از یك ماه پس از فرار شاه سقوط كرد و طومار عمر رژیم سرتاسر ظلم و جور 2500 ساله ی شاهنشاهی روز 22 بهمن 1357، درهم پیچیده شد.

 نظر دهید »

رهبرم...

23 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

 نظر دهید »

آقای من رهبرم....

23 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

 نظر دهید »

آقا جان....

23 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

.
دلم هوای تو کرده ، هوای آمدنت
صدای پای تو آید ، صدای آمدنت
بهار با تو بیاید به خانه دل ما
قدم به خانه ما نِه ، صفای آمدنت

 نظر دهید »

در انتظار صاحب الزمان(عج)...........

23 دی 1394 توسط الزهرا خلخال


تا کی غروب جمعه ببینم که مادرت
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت
آقا بیا که درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

جهان در حسرت آیینه مانده ست
گرفتار غمی دیرینه مانده ست
شب سردی ست بی تو بودن ما
بگو تا صبح چند آدینه مانده ست ؟

با یاد خدا همیشه در زمزمه باش
از غصه روزگار بی واهمه باش
هر لحظه دلت شکست یادت نرود
آن لحظه به یاد یوسف فاطمه باش

.
با اینکه روضه خوانم و می خوانم از شما
فهمیده ام که هیچ نمی دانم از شما
یا ایها العزیز ! ذلیل معاصی ام
باید ز شرم چهره بپوشانم از شما
می ترسم از رسیدن آن جمعه ای که من
جای سلام ، روی بگردانم از شما
رویی نمانده است به چشمت نظر کنم
پس بی دلیل نیست گریزانم از شما
من اصل انتظار تو را برده ام ز یاد
با انتظارهای فراوانم از شما
من نان به نرخ نام تو خوردم ، حلال کن
محض رضای ذائقه می خوانم از شما

 نظر دهید »

خدایا:

22 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

 

 

 

 نظر دهید »

خدایا چگونه بخوانمت !!!

22 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

خدایا چگونه بخوانمت !!!

مجموعه: آرامش سبز

چگونه بخوانمت؟ چگونه یادت كنم؟ كه شرمسارم از اینكه چون تو خدایی و چون ما بندگانی چون تو مهربان وبنده نواز وبخشنده و چون بندگانی بی رحم و متجاوز

خدایا !

شرمسارم كه بندگانت به نام تو سر از تن جدا میكنند.

خدایا !

خجلم كه بندگان تو به نام تو آزار و شكنجه می دهند و حقوق انسان ها را زیر پا می گذارند.

خداوندا

شرمسارم كه بندگان تو با نام تو حكومت می كنند و دلهای امیدوار به تو را مایوس می سازند.

خدایا !

غصه دارم كه مدعیان راه تو در حالی مشعول زر اندوزی هستنددر حالی كه مردانی شرمسار از فقر و نداری نزد زن و همسر خود سر در گریبان می كنند.

خدایا !

شرمسارم از این همه ریا و دقل بازی! دلهایی كه نور تورا ندیده اند اما زبان و ظاهر آنها تو را فریاد می زند.

خدایا !

شرمسارم كه بر درو دیوار شهرم همه جا نام توست اما دریغ از اینكه در رفتار و كردارها بتوانم ترا بیابم.

خدایا !

خجلم كه ما بندگان از نعمتی چون فكر و اندیشه خود بهره نمی بریم و عاقبت آن را نصیب و قسمت تو می دانیم.

خدایا !

شرمسارم كه ما نمی خواهیم ترا آنگونه كه هستی بشناسیم.

خدایا !

شرمسارم كه هنوز آنقدر تورا نشناخته ایم كه تصور می كنیم برای رابطه با تو باید كسی یا چیزی را نزد تو روان كنیم.

خدایا !

خجلم كه از زمان بت پرستی تا كنون نوعی پرستش در ذهن ما نقش بسته كه به ما اجازه نمی دهد بیشتر ترا بشناسیم و هنوز خوی بت پرستی در وجود ماست.

خدایا !

شرمسارم كه در آسمانها به دنبال تو می گردیم در حالی كه تو با مایی و اگر خود اراده كنیم دست ما را میگیری.

خدایا !

از این ناراحتم كه روزی بسیاری از درهای علوم را بر روی خود بگشاییم و هنوز شناختمان از تو تنها در همین حد باشد.

خدایا !

شرمسارم كه نمی بینیم تو خارج از قوانین طبیعی هستی هرگز هرگز عملی انجام نمی دهی با این حال همه ما بندگان دست به دعا بر می داریم كه : قوانینت را به نفع كار ما تغییرده!

خدایا !

خجلم كه جهالت خود را به تو نسبت می دهیم.و هرگونه كم و كاستی و كوته اندیشی خود را ناشی از قوانین تو می دانیم. در حالی كه قوانین طبیعی تو افراد متفكر و صاحب اندیشه را میطلبد, كه بدانند این قوانین ازلی و ابدی است.

خدایا !

شرمسارم كه در طول تاریخ همه آنان كه خواستند به درستی تو را به مردم بشناسند, شكنجه دادیم و به نام كافر آنها را بر دار كردیم. و از آنان روی بر گرداندیم چرا كه آنان می خواستند تعقل را به جای تعبد پیشه ما سازند.

خدایا !

خجلم كه چون فكر نمی كنیم به حقیقت نمی رسیم پس ناچار می شویم موهومات را خیلی راحت بپزیریم.

 نظر دهید »

راهکارهای ترویج وتقویت فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه

21 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

عنوان: راهکارهای ترویج وتقویت فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه

نویسندگان: قنبر گلپرست، حبیبه شاهنده

چکیده

فرهنگ  ايثار و شهادت ، به عنوان يك فرهنگ متعالي  در زمره ي عالي ترين مفاهيم الهي و نتيجه والاترين ارزش هايي مي باشند كه يك انسان متعهد مي تواند به آن مقام دست يابد . اين مفاهيم اثر گذار و حركت آفرين قادرند تا فضاي يك جامعه را بصورت گسترده تحت تأثير قرار دهند و والاترين بركات را براي آن به همراه داشته باشند. اما شناساندن، ترویج و تقویت ارزشهای فرهنگ ایثار و شهادت برای جامعه و بخصوص نسل های کنونی یکی از مهمترین و اساس ترین  وظیفه مسئولین، رسانه های جمعی و نهادهای فرهنگی و اجتماعی می باشد تا درقرن حاضر، در مقابل دشمنان اسلام که  تمام  سعی و تلاش خویش را برای بی اهمیت کردن و کم فروغ تر کردن ارزشهای ایثار و شهادت درمیان  جوامع به خصوص نسل جوانان به کار بسته اند، بتوانند ارزش و مقام ایثار گران و شهدا را در بین جامع تقویت و ترویج کنند. بنابراین ترویج ، تقویت، تبین و تعریف فرهنگ و ایثار و شهادت مانند دیگر مفاهیم مثل مفاهیم اقتصادی، تربیتی، سیاسی و… امری ضروری و لازم می باشد.

اهمیت این مقاله هم در این است که با روش توصیفی- اسنادی، و با جمع آوری اطلاعات از طریق کتابخانه، مقالات، اینترنت و…،  مفاهیم ایثار و شهادت را تعریف و تبین نموده و ضمن پرداختن به زمینه وعوامل مؤثر بر ترویج و تقویت،  شاخص و موانع فرهنگ ترویج ایثار و شهادت، راهکارهای ارائه شده را بررسی و در نهایت راهکار و پیشنهادهای از جمله تقویت و تشویق نویسندگان و اصحاب قلم در مورد ادبیات دفاع مقدس،  ارزشهای والای اسلام و ایثار و شهادت-تدوین و ثبت خاطرات رزمندگان، ایثار گران و جانبازان اسلام و انقلاب- تقویت و تثبیت فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه و توسل به فرهنگ غنی اسلامی-   ایجاد شبکه های سراسری در سازمان صدا و سیما تحت عنوان شبکه ایثار و شهادت-راه اندازی مراکز تحقیقاتی و پژوهشی جهت استفاده جوانان و خانواده های آنان از آن.-تشکیل انجمن های علمی و فرهنگی با یاری بانوان و زنان نخبه و فرهیخته-گذاشتن یک یا دو واحد درسی در دانشگاهها و مدارس تحت عنوان پاداش، اجر و ارزشهای ایثارگران، شهدا و جانبازان.- رعایت اصول روانشناختی و تربیتی در معرفی اسوه های ایاثر و شهادت و…..را برای ترویج و توقیت فرهنگ ایثار و شهادت در بین جامعه ارائه نموده است، و در آخر به این نتیجه رسیده شده است که با گسترش فرهنگ جهاد و شهادت طلبي است كه لرزه بر اندام دشمنان مي‌افتد و آنان را از نفوذ در دژهاي اسلام نا اميد مي‌كند. پس تنها با گسترش و رواج فرهنگ جهاد و شهادت است كه استقرار عدل جهاني را به دنبال خواهد داشت و فاصله گرفتن از اين فرهنگ يعني ذلت و ضلالت جوامع و دور ماندن از قافله نور و هدايت. در شرایط کنونی و تلاش دشمنان اسلام جهت کم فروغ کردن و بی اهمیت نمودن ارزشهای ایثار گری و شهادت، در بین جامعه بخصوص در بین جوانان، و همچنین تضعیف روحیه ایثار گری در بین جامعه بویژه نسل کنونی، از طریق رسانه های جمعی پیشرفته، سوق دادن جوانان به مادیگری و راحت طلبی و لبی میل کردن آنان به آخرت، ترویج و تقویت فرهنگ و شهادت، و درونی کردن آن در بین قشر جامعه، تبین و تشریح ارزشهای ایثار گری و شهادت امری لازم و ضروری به نظر می رسد.

کلید واژه: فرهنگ، ایثار، شهادت، تقویت، ترویج، راهکار

مقدمه

فرهنگ ايثار وشهادت از برترين ارزشهاي معنوي فرهنگ اسلامي است كه درتثبيت استقلال كشور وهويت ديني و ملي آنان نقشي بي بديل دارد. ايثارمقام انساني فوق العاده باشكوهي است كه اسلام آن را ستوده وآن را درآيات و روايات متعددي بيان كرده است .الَّذين آمنُوا وهاجروا و جاهدوا في سبيلِ اللهِ بِاَموالهِمِ و اَنفُسهِم اعظَم درجةً عند اللهِ و اولئك هم الفائزونَ (توبه/2 و 3(

جهان کنونی با بحرانی عظیم تحت عنوان بحران ارزشها مواجه شده است. بحرانی که بواسطه دور ماندن از ارزش‏های بشری، الهی و دینی پدید آمده است. به همین جهت یکی از دغدغه‏های مهم متفکران بشردوست در دنیای جدید، ترویج ارزش‏های انسانی بخصوص ایثار و شهادت  در عرصه دنیای کنونی می‏باشد. یکی از ارزش‏های مهم بشری که از دیرباز مورد توجه ادیان و ملل مختلف قرار گرفته است، ایثار و شهادت می‏باشد. این موضوع در سطح وسیع در ادبیات و تاریخ و فرهنگ ما دیده می‏شود. و دفاع مقدس با بروز جنگ تحمیلی از سوی دشمنان اسلام، منجر به رواج مفاهیم ارزشی از قبیل فرهنگ ایثار و شهادت در میان مردم بویژه نوجوانان و جوانان شد. یکی از ویژگی‏های بارز و منحصر بفرد انقلاب اسلامی در بعد معنوی و فرهنگی که موجب بالندگی انقلاب و نهضت جهانی اسلام در سراسر دنیا گردید ترویج  وتقویت فرهنگ ایثار و شهادت بود

ثبات انقلاب و نظام جمهوري اسلامي ايران مديون ايثارگري و شهادت طلبي كساني است كه با بهره گيري از فرهنگ غني ايثار و شهادت در راه مكتب و ميهن خود ايثار نموده و به درجه رفيع شهادت نايل آمده اند. لذا ترويج فرهنگ ايثار و شهادت نه تنها يك وظيفه ديني است بلكه با امنيت ملي كشور گره خورده است . به و يژه آن كه پس از گذشت سي سال از عمر با بركت انقلاب اسلامي، اكنون جمعيت عمده كشور را كودكان، نوجوانان و جواناني تشكيل مي دهند كه به عنوان نسل سوم انقلاب، بيش از پيش ضرورت دارد تا با ميراث ارزش هاي به جاي مانده از شهدا، جانبازان و آزادگان آشنا گردند. البته اين ضرورت دو چندان مي نمايد هنگامي كه درمي يابيم دشمنان اسلام و انقلاب با تهاجم فرهنگي و در عرصه جنگ نرم هر روز سعي دارند به ترفندي جوانان ما را از باورهاي ارزشي خود دور سازند، آنان را بي هويت كنند و دنبال رو فرهنگ غرب نمايند. همچنان که امروزه کشورهای غربی و دشمنان اسلام که ظرفیت و توان دیدن الگو قرار دادن  ایثارگران، جانبازان و شهداء از طرف جوانان و نوجوانان را ندارند و با استفاده از وسایل ارتباطی پیشرفته سعی در بی اهمیت جلوه دادن ارزشهای شهداء و ایثارگران و جانبازان را دارند بنابراين كاملاً منطقي به نظر مي رسد كه ترويج و تقویت  فرهنگ ايثار و شهادت،  يك ضرورت اجتناب ناپذير است و ارائه راهکارهای تقویت و ترویج فرهنگ و ایثار و شهادت، تبین و تشریح ارزشهای ایثارگری و شهداء برای اقشار جامعه بخصوص جوانان و نوجوانان، لازم و  ضروری به نظر می رسد. در این مقاله به دنبال این سئوال هستیم که فرهنگ ایثار و شهادت چیست؟ آیا برای تثبیت و تحکیم ارزشهای فرهنگ و ایثار و شهادت تحقیقات لازم و ضروری صورت پذیرفته است؟ مقام و ارزش ایثارگران و شهدا چیست؟ چه راهکار و راهبردی را می توان برای تقویت و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در بین جامعه بخصوص جوانان به کار گرفت؟ آیا برای ارزشمند جلوه دادن فرهنگ ایثار و شهادت در بین جوانان کاری از طرف مسئولین کشور صورت پذیرفته است؟  و هداف از نگارش این مقاله، تبین و تعریف فرهنگ ایثار و شهادت، ارزشمند جلوه دادن فرهنگ و ایثار در میان جامعه بخصوص جوانان، تقویت و ترویج فرهنگ وایثار و در نهایت ارائه راهگارها و پیشنهادهای ارزشمند و مفید برای تقویت و ترویج فرهنگ و ایثاز و شهادت می باشد که با روش توصیفی – اسنادی و جمع آوری اطلاعات از طریق کتابخانه، اینترنت، مجله و فصلنامه ها، مقاله های مرتبط و مطالب مرتبط با موضوع  و… به تبین و تشریح این موضوع پرداخته است.

در ارتباط با  این موضوع پژوهش و  تحقیقات ارزشمندی و مفییدی صورت پذیرفته است که از جمله پسندیده( 1387)” در بررسی میزان تأثیرگذاری گنجینه شهداء در تغییر نگرش دانش آموزان سوم راهنمایی و دوره متوسطه تهران"، به این نتیجه رسیده که بازدید از گنجینه شهداء بر نگرش نظری پسران تأثیر بیشتری داشته است. معدنی (1376)، درتحقیقی با عنوان “مقدمه ای بر مفهوم شهادت و شیوه های ترویج آن، معتقد است که ترویج غیر رسمی فرهنگ شهادت به جای شکل رسمی و حکومتی آن، تشویق داوطلبانه تشویق دانش آموزان، دانشجویان و دانشگاهها در انجام تحقیق پیرامون شهادت از اساسی ترین راهکاهکار تقویت و ترویج ایثار و شهادت است. همچنین سوری(1381) در تحقیقی با عنوان « بررسی عوامل تأثیر گذار ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه» ،  راهکارهای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت را چنین بیان نموده است: از نظر کارکنان مرد و زن بنیاد شهید و امور ایثار گران شهر اهواز، پخش وصیت نامه های شهیدان، ساخت و پخش سریال های زندگی شهیدان، بازدید از مزار شهداء، نام گذاری خیابانها و میدانها به نام شهداء، شناسایی ویژگی های شخصیتی شهداء از طریق انجام تحقیقات در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، مؤثر است. سبحانی (1387)، در تحقیقی  با عنوان” راهکارهای تقویت ایثار و شهادت در بین داشن آموزان” رعایت اصول روانشاختی و تربیتی، و بررسی و توضیح دیدگاههای امام خمینی (ره)، را به عنوان راه تقویت ایثار و شهادت در بین دانش آموزان بیان نموده است.همچنین وی در تحقیقی دیگر مسئولین کشور را برای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در بین جوانان و نوجوانان از طریق رسانه های جمعی، فرهنگی و  اماکن عمومی مثل مسجد، به تلاش بیشتر خواستار شده است.

در این مقاله معنا و مفهوم ترویج، تعریف فرهنگ و ایثار و شهادت، ارتباط بین ایثار و شهادت-  ایدئولوژی، و شاخص ها، فضیلت های ایثار و شهادت- زمینه ها و عوامل - موانع و راهکارهای مؤثر برترویج و تقویت فرهنگ  ایثارو شهادت و در آخر پیشنهادهای مؤثر و مفید ارائه  و مورد  تبین و تشریح خواهد شد.

معنا و مفهوم ترویج

ترويج در لغت به معني رايج كردن، متداول كردن، روان كردن است . ترويج، نوعي ترغيب در جهت توسعه منابع انساني است (انوري، 1381). ترويج به طور كلي به صورت مستقيم يا غير مستقيم و يا به شكل رو در رو يا غير حضوري انجام مي پذيرد . ترويج حضوري همچون سخنرانيها، برگزاري همايشها، كنفرانس ها، كنگره ها و روضه خواني- ها، ترويجي هستند كه مروج و مخاطب رو در رو با هم مواجه مي شوند و پيام و مفهوم ارائه شده بي واسطه به سمع و نظر مخاطب مي رسد و بازخورد و بازتاب اين پيام قابل مشاهده است. اما در ترويج غير حضوري مروج، پيام و مفهوم خود را در قالب رسانه اي به سمع و نظر مخاطب مي رساند. همچون كتاب، نمايشنامه، فيلم،تله تئاتر، راديو، تلويزيون، روزنامه . در اين گونه ترويج، پيام كه به شكل غير مستقيم به مخاطب انتقال مي يابد، امكان اينكه بازتاب هم زمان نظرات و احساسات مخاطبان و مروجين برسد، وجود ندارد (نوراني،1388 )

تعریف فرهنگ

تعريف روشن ومورد تواقفي در مورد فرهنگ وجود ندارد .به طور کلی می توان گفت كه فرهنگ مجموعه اي پيچيده از علوم، دانش ها، هنرها، افكار، اعتقادات ، آداب، سنن وقوانين اجتماعي و مقررات هستند كه برجامعه حاكم است ومورد پذيرش اعضاي آن مي باشد(قهرماني ،ص 31 و رك بيرو،  ،ص 77) . بنابراين فرهنگ عبارت است ازمجموعه ويژگي هاي، معنوي، فكري واحساسي متمايزي كه مختص يك جامعه يا گروه اجتماعي است(همان) . اما يكي از معروف ترين اين تعاريف، تعريف تايلوراست. ازنظراو فرهنگ عبارت است از مجموعه درهم تنيدهاي ازارزشها،هنجارها، آداب و رسوم، اخلاقيات، قانون وهر آنچه كه انسان به عنوان عضوي از جامعه كسب مي كند (به نقل از آشوري،1386) به عبارت ديگر، فرهنگ فعل و انفعالاتي است كه مبتني بر فطرت در روان انسان صورت مي گيرد (شهرويي؛ به نقل ازمطهري،1386)

مفهوم ايثار و شهادت

واژه شهيد  به معناي شاهد،  گواه و كشته شده در راه خدا آمده است. شهيد  از ريشه  شهد در لغت عرب با مشتقات  متعدد در اصل معني  حاضر بودن در يك محل (نقطه مقابل غايب بودن) است. همچنين  به  معني كسي كه چيزي  را با چشم خود ديده  و كسي كه آنچه را  ديده بيان مي كند  آمده است.  در قرآن كريم  45 مرتبه  به معناي حضور در يك محل، گواهي  و علم به چيزي، اقرار و اعتراف،  مشاهده و ديدار، به دست آمدن و حاصل شدن چيزي  و آماده به خدمت  بودن آمده است.

شهادت يعني كشته شدن در راه خدا، آ ن كه به شهادت دست يافته و در راه خدا كشته شده است (انوري، 1381) شهادت مرگ آگاهانه در راه هدف مقدس است . عملي آگاهانه و اختياري است و شهيدان شمع محفل بشريت هستند (مطهري، 1376) شهادت بالاترين و آخرين مرحله از خود گذشتگي و ايثار است. جان را در كف خود قرار دادن و در راه هدف متعالي فدا نمودن است و جوهره آن عاشق، مختار، با اراده و هدف مند بودن است. صفات متجلي در شهدا نترسيدن از مرگ، شفقت، آزاد منشي، ايمان و پرهيز ازشهوت طلبي، ثبات قدم و صداقت در عمل مي باشد (اسفندياري، 1380 )

ايثار، که يک واژه عام است، در همه مکتب ها و فرهنگ ها وجود دارد، ولي در اسلام مفهوم آن از يک برتري خاصي برخوردار است و هر تلاش، فداکاري، بخشش و جايگزيني را ايثار نمي گويند، بلکه ايثار در اسلام، داراي پيش زمينه اي چون اخلاص در راه خدا بودن دارد.

ايثار به معناي بذل، گذشت كردن از حق خود براي ديگران، نفع ديگري يا ديگران را بر خود ترجيح دادن است (انوري، 1381) همچنين به معناي غرض ديگران را بر خود مقدم داشتن، برگزيدن و منفعت غير را بر خود مقدم داشتن كه كمال درجه سخاوت است، بكار رفته است (دهخدا، 1352) . ايثار در لغت به معني «برگزيدن، عطاکردن، غرض ديگران بر غرض خويش مقدم داشتن، منفعت غير را بر مصلحت خود مقدم داشتن» ((  دهخدا  ،ص3166) و شهادت يعني «مجموعه باورها، آگاهي ها، آداب و اعتقادات و اعمالي که موجب وصول انسان به عالي ترين درجه کمال، يعني مرگ آگاهانه در راه خدا مي شود.» (معدنی، ص29)

كلمه ايثار باب افعال از ماده « آثر يوثر» به معناي او را بر خود برگزيد و برتري داد(جر، ،ص56   (اين كلمه، معناي بذل وبخشش، ترجيح دادن بعضي بربعضي ديگر، گذشت كردن از حق خود براي ديگران (  دهخدا،  ،ص3166) علامه مهدي نراقي در جامع السعادات مي فرمايد:

برترين درجات جود وسخاء ايثار است وآن عبارت است از جود وبخشش مال با وجود نيازواحتياج به آن. خداي سبحان درمدح اهل ايثارمي فرمايد: »ويؤِثرُونَ علي اَنفُسهِم ولَو كانَ بِهِم خَصاصه « (حشر/9) وآنان را بر خود مرجح مي دارند اگر چه خود نيازمند باشند و رسول خدا(ص) فرمود:” أَيما امرِء اشتَهي شَهوةَ فَرَد شَهوتَه و آثرَ علي نَفسه غَفرَله .” هر مردي كه چيزي را بخواهد وخود را از آن خواهش نگاه دارد وديگري را بر خود ترجيح دهد آمرزيده مي شود".( نراقي،  ،ص163)

بنابراين ايثارگاهي با بذل مال يا كار وتلاش بيشتر انجام مي گيرد، ودربعضي موارد ايثار با نثارجان در راه خدا صورت مي گيرد كه شهادت نام دارد. »ومنَ النّاسِ من يشري نَفسه ابتغاء مرضات اللهِ« . (بقره /207) در ميان مردم كساني هستند كه درجستجوي خشنودي خدا ازجان خويش مي گذرند. اهل بيت وشيعيان آنها همواره كوشيده اند تا حدامكان از اين فضيلت پاسداري كنند

تعريف فرهنگ شهادت

تعاريف متعددي از فرهنگ شهادت آورده شده است. فرهنگ شهادت عبارت است  از «مجموعه آگاهی ها، باورها،  آداب و اعتقادات و اعمالي  كه موجب وصل  انسان  به عالي ترين  و  والاترين  درجۀ  كمال،  يعني مرگ  آگاهانه  در راه خدا مي گردد.»  هر گونه آثار باقی مانده از شهدا درباره  شهادت و شهيد، سيره، روش و پيام شهيدان  و بالاخره تربت پاك  و مقدس آنان بخشي  از اين فرهنگ مي باشد؛ فرهنگ شهادت عبارت است از :« تعيين عاشقانه اي كه انسان دنيوي  را دز عبور از  حيات مادي به حيات معنوي  لقاءا…مي رساند.»(معدني،ص22 )

تعريف نهايي: فرهنگ شهادت عبارت است از «آثار باقي مانده از شهيد، اعم از غيرمادي (معنوي) مثل باورها، اعتقادات، خلقيتات ، رفتارها و اهداف و ديگر وجوه معنوي و الهي شهيد كه الهام گرفته از قرآن و معصومين(ع) مي باشد و آثار مادي آن كه عبارتند از تربت پاك شهيد، وسايل شخصي، اسامي خيابان ها، مراسم مربوط به شهيد، آثار مكتوب و كلاً  هر آن چيزي كه قابل مشاهده  و لمس بوده  و يادآور  شهيد باشد.»

ارتباط بين ايثار و شهادت با ارزش ها و هنجارهاي متعالي

ارزشها(values) بعنوان امري كه مورد پذيرش همگان بوده و واقعيت ها و اموري را تشكيل مي دهند كه مطلوبيت دارند ( وثوقي  ، ص 234 ) و به نوعي اولويت هاي افراد را مشخص نموده و براي رفتار آنها راهكار ارائه مي نمايند آنچنان مهم است كه ، مطالعه درباره ي كنش هاي افراد بدون مراجعه به ارزشهاي آنها امري ناقص است و در سطح كلان نيز برنامه ريزي براي امور اجتماعي و سياسي جامعه با مراجعه به ارزش هاي آن جامعه محقق مي گردد . فلذا اشخاص براي صيانت از ارزشها مبارزه مي كنند و براي حفظ آن از بذل مال و جان خود دريغ نمي ورزند . ( شاعري  ، ص 150 ) كه با توجه به اين تفاسير مي توان گفت كه ” ايثار و شهادت طلبي ” در بسياري از فرهنگ ها )خصوصاٌ فرهنگ متعالي تشيع( هم خودش يك ارزش است و هم نوعي فدا شدن در راه ارزش هاي الهي آن فرهنگ بحساب مي آيد.

ايدئولوژي اسلامي و نقش آن در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت

ترويج فرهنگ ايثارو شهادت بدون ايدئولوژي مشروعيت بخش غيرممكن است. و نقش ايدئولوژيها در اشاعه ي آن آنگاه كه سخن از نهادينه سازي اين فرهنگ مي شود بيشتر آشكار مي گردد . ايدئولوژي توجيه گر ايثار و شهادت در جامعه ما توجهي به امور دنيوي ندارد و در مقابل زهد اخروي را جايگزين آن ساخته است . مطابق باايدئولوژي اسلامي اوج تجلي رفتار ايثارگرانه جايي است كه انسان از عزيزترين كالاي خود كه جان اوست درگذرد .در ايدئولوژي اسلامي اين متعالي ترين مرتبت ايثارگري درسلسله مراتب ايثاراست . (اقبال ، ص 70)

اهم شاخص هاي ايثار و شهادت در فرهنگ تشيع

عمده ترين شاخصهاي شهادت از منظر آيات قرآن و احاديث عبارتند از: ايمان به وحدانيت خداوند واقراربه رسالت رسول اكرم (ص) و التزام عملي بر آن- نيت بعنوان شرط اصلي پذيرش تمام عبادات و اعمال بعنوان انگيزه الهي جهاد د ر راه خدا  -اطاعت از رهبري و تبعيت از مفهوم ولايت فقيه با توجه به روحيه ي فداكارانه . ( ولوي ، ص  11(

فضيلت هاي ايثار و شهادت در فرهنگ اسلامي

در نگرش اسلامي شهادت در راه خدا از قداست و اهميت والائي برخوردار بوده و اولياء خدا و برگزيدگان همواره در طلب آن بوده اند . (فكرت  ،ص 60 ) و اين امر آنقدر ارزشمند است كه مي تواند براي شهيد بعنوان متعالي ترين هدف تلقي شود . (جمالي ، ص 1 ) با توجه به اينكه فضيلت هاي بي شماري را مي توان به شهادت و ايثارگري برشمرددر اينجا فقط فهرست واربه تعدادي از اين امتيازات اشاره مي گرد:   وعده ي بهشت بر طبق آيات قرآن  روايات معصومين - كسب بالاترين نيكي - تقرب در جوار الهي - راحتي و آسودگي روح شهيد - استقبال بهشتيان از آنان -  احترام انبياء نسبت به آنان- شفاعت اطرافيان - شريف ترين مرگ در راه خدا-  خداوند مسئول بازماندگان اوست-  آمرزش گناهان - تماس با فرشتگان هنگام شهادت- پوشيدگي بدن او با لباسهاي بهشتي -آساني مرگ - مردگان در راه خدا زنده اند    معامله ي با خداوند) گوهري  ، ص 171 (در احاديث است كه شهادت برترين مرگ است. قطره خون شهيد، نزد خدا از بهترين قطرات است.   شهادت مرگي از راه كشته شدن است، كه شهيد آگاهانه و به خاطر هدف مقدس و به تعبير قرآن «في سبيل‌الله» انتخاب مي‌كند.

امام خميني (ره) فرمود: «مرگ سرخ، به مراتب از زندگي سياه بهتر است و ما امروز به انتظار شهادت نشسته‌ايم، تا فردا فرزندانمان در مقابل كفر جهاني با سرافرازي بايستند.»(صحیفه نور).  از ديدگاه اسلام، شهادت در راه خداوند متعال آن قدر مقام عالي و پراهميت و زيبايي داشته و دارد كه اولياي‌ خداوند، و برگزيدگان او همچون علي بن ابيطالب (ع) و فرزندانشان مانند امام حسين (ع) و امام جعفر صادق (ع) و… آرزوي شهادت در راه خدا را مي‌نموده‌اند.(اسوه  ، ص28).

زمینه های مؤثر بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت

به طور کلی هر زمینه دو پدیده ای که بستر خود محوری و خود خواهی را گسترش دهد و توجه به فردیت انسان را فزونی دهد در نقطه مقابل با فرهنگ ایثار و شهادت است. در بررسی همه جانبه عوامل موثر بر ترویج این حوزه به چهار بستر فرهنگی،  اقتصادی، سیاسی و بین المللی بر می خوریم که هر کدام به طور مسقیم و غیر مستقیم زمینه های از خود گذشتگی، ایثار و شهادت را نفی می کند.

1- زمینه های اقتصادی مؤثر بر ترویج ترویج فرهنگ ایثار و شهادت

حضور پدیده رانت اقتصادی که به نوعی تمایز و تفاوت داشتن شهروندان را تداعی می کند که البته منای فرهنگ از خود گذشتگی و در نظر گرفتن منافع جمع است- عدم امنیت شغلی که سوق دهنده روحیه تملق، چاپلوسی و محافظه کاری زیر دستان است که این خود در آن سوی مرز حریت و آزاد منشی ایثارگران و شهداست- تورم بسیار بالا و و ضعیت معیشتی اسفبار اکثریت جامعه در تقابل با حداقل افرادی که زندگی بسیار مرفه ای دارند.- ارجحیت داریی بر دانایی که این خود موجب تضعیف ارزهای اخلاقی انسانی و فزونی شأن دارایی بر دانایان عرصه را بر سود جویی و خود محوری باز می کند. (شمخانی، 1389)

2- زمینه های فرهنگی موثر بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت

احساس تمایزو تفاوت بین خانواده شهدا و مردم عادی، البته  بیشتراین احساس در زمینه تحصیلات عالیه و اشتغل به چشم می خورد- به رسمیت شناختن برتری فرهنگی رابطه بر ضابطه- بیماری تاریخی، قانون گریزی-  حضور فرهنگ ریا و تملق که در واقع در راستای حفظ مطامع فردی است-  عادی شدن ساسی کاری و قومیت مداری.(همان منبع).

3- زمینه های سیاسی موثر بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت: سیاست بی اخلاقی، خویشاوند سالاری به جای شایسته سالاری

4- زمینه های بین المللی  موثر بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت

جهانی شدن: فرایند جهانی شدن تمام جنبه های زندگی فردی، اجتماعی را تحت تأثیر قرار می دهد و کشمکش های اقتصادی و مادی گری و منفعت گرای جای روحیه ایثار و شهادت را گرفته و کم فروغ می کند.

گسترش رساتنه های ارتباطی: گسترش ماهواره و شبکه های اطلاع رسانی و ارتباطی، به سرعت تغییر و تحول فرهنگ و همچنین تغییر ارزشهای اجتماعی را دگرگون کرده و به دنبال آن شک و تردید مفاهیم و فلسفه  وجودی ایثار و شهادت در بین مردم را رواج داده و اهمیت و ارزش آن را کم رنگ تر می کند

عوامل مؤثر بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت

1- نماز: یکی از مهمترین خاستگاههای نهایی و معراج شهادت، نماز است. پس ترویج نماز در جامعه ایجاد مهمترین مقوم و زیربنای فرهنگ ایثار و شهادت است. طبق آیه« الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاه» اقامه نماز اولین کاری است که جامعه اسلامی و حکومت اسلامی و حاکمیت اسلام و هر فردی در هر مقام و مسندی که باشد، باید تلاش کند و در راه آن گام بردارد.(رحیمیان، 1384).

2- مسجد: مسجد بعد از نماز، پایه و بستر و همچنین سنگر و معراج  ایثار و شهادت است.

فرهنگ عاشورا و کربلا: یکی از عوامل مؤثر در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، تقویت فرهنگ عاشورا و کربلا است. که البته این در دست ما نبود و هزار و چهار صد سال است که خدا و حقانیت و حقیقت امام حسین (ع)، کار خودش را در جامعه کرده است. اکنون بیشترین آن را امام حسین (ع) در گردن ما و جامعه دارد. فرهنگ ایثار و شهادت طلبی بیشترین مدیونیت را نسبت به فرهنگ عاشورات و کربلا دارد. ( رحییمان، 1384).

3- اعتقاد به ولایت فقیه: جامعه ولایتی متشکل از افرادی است که بر اساس ارزشهای خود، ولایت و سرپرستی را به صورت آگاهانه از جانب خداوند پذیرفته اند و با پیروی از سرپرستی الهی خود شالوده و اساس جامعه را بر پایه دوستس و محبت و اطاعت از وحی بنا می کند. (سبحانی فرد، 1389)

4-  نظام آموزش و پرورش در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت

نظام آموزش و پرورش یکی از اصلی‏ترین حوزه‏های فعالیتی سازمان بسیج مستضعفین می باشد. تعمیق معنویت و توسعه آن و نیز ترویج فرهنگ ایثار وشهادت را می توان در این نظام گسترش داد. مرور تاریخ اسلام، همواره تداعی کنندة نام شهیدان و ایثارگران ثابت قدم بوده است. نام آورانی که اگر ایثارگری ها و شهادت طلبی‏های آنها نبود، شاید دعوت اسلام در نطفه خفه شده و هیچگاه به گوش جهانیان نمی‏رسید. نتیجه گیری تعمق و تأمل در مفهوم ارایه شده از شهادت، حکایت از آن دارد که به موازات رشد و گسترش این فرهنگ، می‏توان امیدوار بود که بسیاری از معضلات ونابهنجاری‏ها در جامعه رو به کاهش خواهد رفت. (پژوهشکده تحقیقات اسلامی) بایستی اذعان داشت حتی اگر اکثریت نسل‏های جدید و جوان با فرهنگ شهادت پرورش نیافته و تنها قلیلی از آنها بر مبنای این فرهنگ شکل گیرند، همین اقلیت نیز می تواند همچون اهرم کنترل عمل کرده و از همه گیر شدن ظلم و فساد جلوگیری نمایند. این واقعیتی است که تجارب مسلمانان در طول تاریخ اسلام آنرا نشان می دهد. بدین معنی که اجرایی کردن هر یک از موارد مستلزم انجام مطالعات و تحقیقات عمیق تر و جزئی تر می باشد. بنابراین با توجه به مفهوم پردازی شهادت و موارد ذیل به عنوان بسترهای اصلی پرورش فرهنگ ایثار و شهادت در نظام آموزش و پرورش پیشنهاد می کند: تدوین برنامه درسی مبتنی بر مؤلفه‏های فرهنگ شهادت در مقاطع گوناگون تحصیلی؛ بررسی اثرات مخرب برنامه درسی پنهان از جنبه فرهنگ شهادت و ایثار؛ چگونگی استفاده از زبان هنری در پرورش فرهنگ شهادت؛ شناسایی شیوه‏های ارزشیابی مبتنی بر مؤلفه‏های بنیادین شهادت (حق گروی، حق جویی و عدالت خواهی)؛ شناسایی فرصت‏های یادگیری مناسب از جنبه فرهنگ شهادت و ایثار (همان منبع). از سوی دیگر در نقطه مقابل برخی از شاخص‏ترین عواملی که موجب تضعیف وکم رنگ شدن فرهنگ ایثار و شهادت در حوزه نظام آموزش و پرورش شده‏اند شامل: نقص در کتاب‏های درسی، نقص در محیط آموزشی، و بی توجهی برخی از کادر آموزشی می باشد

5- رسانه های جمعی: نقش رسانه ها و ابزارهای ارتباطی در ساخت و تشکیل فرهنگ ها در قرن حاضر بیش از پیش توجه نظریه پردازان و اندیشمندان حوزه فرهنگ را به خود جلب کرده است. «هارولد لاسول» برای رسانه ها، وظایف و کارکردهایی را بر می شمرد و معتقد است که این کارکردها باید در خدمت اهداف جمع و جامعه باشد. وی ایجاد هم بستگی بین اجزای گوناگون جامعه را در پاسخ به محیطی که در آن انتقال میراث فرهنگی از نسلی به نسل دیگر صورت می گیرد، وظیفه اصلی ارتباط جمعی و گروهی تلقی می کند.( نورانی، 1387)

بی­تردید صدا و سیما، روزنامه­ها، مجلات و سایت­های اینترنتی به خاطر فراوانی مخاطبان و گستره­ی موسیع دریافت کنندگان پیام­هایشان تأثیری فراگیر برابعاد مختلف فرهنگ جامعه و شکل­گیری باورها و شخصیت افراد به جای خواهند گذاشت؛ از این رو برنامه­ریزی هدفمند و مدیریت متعهدانه و استفاده از همه­ی ظریفیت­های علمی و هنری و امکانان سخت افزاری و نرم­افزاری این رسانه­ها در راه ترویج و گسترش فرهنگ شهادت طلبی و فداکاری، می­تواند نقش بسزایی در نهادینه شدن این فرهنگ در طیف وسیعی از افراد و خانواده­ها ایفا نمایند. به نظر می­رسد چنانچه وسایل ارتباط جمعی کشور به گونه­ای هماهنگ اقدامات زیر را به صورتی سنجیده، عالمانه و هنرمندانه انجام دهند تا حد زیادی به وظیفه خود در زمینه­ی پدیدآیی و گسترش فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه عمل کرده و فضای مناسب را در سطح اجتماع ایجاد خواهند نمود. در اینجا مخصری از وظایف رسانه جمعی اشاره خواهیم کرد:

5-1- تبیین قدسی بودن آرمان­های دینی

بدیهی است که هر قدر اهداف و آرمان­های یک ملت با عظمت­تر و ارزشمندتر باشد، ایستادگی­ها و فداکاری­های بیشتری نیز به خاطر آن صورت خواهد گرفت. نگاهی عمیق به آموزه­های دینی اسلام و بازخوانی همراه با تدبر آیات قرآنی و توجه به سخنان معصومین (علیهم­السلام) به خوبی ما را در اثبات این ادعا یاری و راهنمایی خواهد کرد.

قرآن مجید به عنوان کتاب آسمانی و قانون زندگانی همواره مبارزه و جهاد در راه خدا را وظیفه­ای بسیار والا که هدف آن رهایی آدمیان از بندگی یکدیگر و رساندن آنها به بندگی خدا و سعادت دنیا و آخرت است معرفی کرده و شهادت در راه حق را عین زندگی و برخورداری از نعمات الهی می­داند (سبحانی نژاد1389) و پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص) شهید شدن در راه پروردگار را بالاترین فیض و ارزش برمی­شمارد (غرویان، 1382: 695) و علی(ع) جهاد را دری از درهای بهشت نامیده که حضرت دوست آن را برای اولیاء خاص خود گشوده است. (نهج­البلاغه، خطبه 29). استاد شهید آیت­الله مطهری(ره) در مورد تأثیر مقدس جلوه کردن اهداف بر ایثارگری و فداکاری در راه آنها می­فرماید:

«تقدس بخشیدن یک جهان بینی به هدف­­های مکتب، سبب می­گردد که افراد به سهولت در راه هدف­های مکتب فداکاری و از خودگذشتگی به خرج دهند. تا یک مکتب نتواند به هدف­های خود تقدمی بخشد و در افراد، حس پرستش، فداکاری و گذشت نسبت به هدف­های مکتب به وجود نیاورد، آن مکتب ضمانت اجرایی ندارد.» (مکارم شیرازی، 1379: 99).

5-2- برانگیختن احساس مسؤولیت و تعهد دینی در مخاطبان یکی دیگر از نقش­ها و وظایف رسانه­های گروهی دمیدن روح تعهد و مسؤولیت نسبت به دین و میهن و ارزش­های والای انسانی اسلام در اقشار مختلف جامعه است. آیات و روایات در بردارنده­ی موضوع «امر به معروف و نهی از منکر» (فیض حضور ولایت، 1380: 29) و «مسؤولیت همگانی مسلمین» (آل عمران / 199) در برابر جامعه­ی اسلامی و حتی نسبت جامعه­ی بشری از جمله نرم­افزارهای لازم برای برانگیختن حس تعهد و مسؤولیت در جامعه است که صدا و سیمای بشری از جمله نرم افزارهای لازم برای برانگیختن حس تعهد و مسؤولیت در جامعه است که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و دیگر رسانه­های جمعی می­توانند با تبیین عالمانه و جذاب آنها زمینه ایثارگری و از جان گذشتگی مردم را برای عملی ساختن آنها فراهم سازند.

در همین راستا است که امام خمینی(ره) در دوران جنگ تحمیلی چنین می­فرمودند:«چه سپاه پاسداران و چه سایر قوای انتظامی و نظامی و غیر انتظامی و چه سایر ملت همه توجه داشته باشند که ما وظیفه داریم که این اسلامی که به ما رسیده حفظش کنیم، تا آن فرد آخری که خدای نخواسته کشته می­شود موظف است برای حفظ اسلام، برای دفاع از ملت، دفاع از کیان اسلامی، دفاع از کشور اسلامی تا آخر، زن و مرد، بچه و بزرگ مکلفند که دفاع کنند.»

5-3- تبیین مفهومی و مصداقی رابطه­ی ایمان و ایثار

از جمله اقداماتی که صدا و سیما و دیگر رسانه­های عمومی توان اجراء گسترده­ی آن را داشته و در پناه آن گستره و عمق فرهنگ شهادت و ایثار بیش از پیش فزونی می­یابد تشریح مستدل و سمتند رابطه­ی ایمان دینی و ایثارگری است که هرگز نباید شانه از زیر بار آن خالی نمایند. هر مسلمانی می­داند که جهاد اسلامی بدون قید «فی­سبیل­الله» مفهومی ندارد و برای خدایی شدن جنگ و دفاع باید ایمان و باور دینی مجاهدان تقویت گردد.

رسانه­های جمعی به ویژه صدا و سیما که بیشترین مخاطب را به خویش اختصاص داده است به دو طریق می­توانند به این هدف دست یابند: نخست اینکه از همه­ی توان و امکانات خویش برای تشریح منطقی و جذاب رابطه­ی ایمان و فداکاری بهره بگیرند و از سخنان و بیانات اندیشمندان و صاحب نظران بزرگی همچون امام راحل (ره)، مقام معظم رهبری و اساتید حوزه و دانشگاه استفاده نموده و در قالب سخنرانی­های کوتاه، مصاحبه، میزگرد، پرسش و پاسخ و زیرنویس­های زیبا و تأثیرگذار به مخاطبان خود عرصه بدارند و دوم اینکه با پخش مستنداتی از دوران دفاع مقدس و نیز بازسازی صحنه­های تاریخی از واقعیت­های پر افتخار گذشته، کارامدی فوق­العاده­ی ایمان را در میدان­های ایثار و فداکاری به نمایش بگذارند.

5-4- ارایه تصویری منطقی و واقع­گرایانه از الگوهای ایثار و شهادت

تاریخ پرافتخار دین مبین اسلام و مذهب سرافراز تشیع مالامال از اسوه­های فداکاری و از جان گذشتگی در راه آرمان­های الهی و انسانی می­باشد که معرفی خالی از خرافه­ی آنها نقش بسزایی در عمق بخشی و گسترش فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه­ی اسلامی خواهد داشت. صدا و سیما و دیگر ابزارهای ارتباط جمعی چنانچه بخواهند از این استعدادهای نهفته­ی دینی در پدیدآیی و توسعه فرهنگ شهادت طلبی و فداکاری استفاده نمایند لازم است نکات زیر را مورد توجه و دقت قرار دهند:

6- مراکز آموزشی فرهنگ ایثار و شهادت

امروزه دیگر تجربیات و آموخته­های علمی و تربیتی افراد محدود به خانواده و اطرافیان آنها نمی­باشد، بلکه علاوه بر آنان مراکز آموزشی مختلف از کودکستانها گرفته تا دانشگاه­ها نیز در این میدان تأثیر جدی داشته و نقش بسیار مهمی ایفا می­نمایند. به همین دلیل چنانچه جامعه­ای حاکمیت جو ایثار و شهادت بر فضای فرهنگی کشور را مهم می­داند باید نظام آموزشی خود را به گونه­ای سازمان دهی کند که خروجی هزینه­ها و تلاش­های انجام شده در آن، جوانان خود ساخته و با هویتی باشد که به خوبی فرهنگ و تاریخ خویش را شناخته و به نیکی آماده­ی کوشش و فداکاری در راه آن بوده و تا پای جان از آن دفاع نمایند. (صحیفه نور).

عمده ترين موانع باز دارنده ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه

يكي از بخش هاي فرهنگ غني و ناب اسلام ، فرهنگ ايثار و شهادت مي باشد  كه شناخت صحيح و كافي درباره ي ابعاد گوناگون آن و اشاعه ي آن ، » در سطح جامعه علاوه بر شرايط و فضاي مناسب فردي و اجتماعي نيازمند شناسائي و رفع “اصلي ترين موانع و عوامل باز دارنده” دراين ارتباط است كه در اين مجال ، فهرست واربه عمده ترين آنها اشاره مي گردد تا بدين طريق بستر مناسبي جهت ترويج اين فرهنگ در جامعه ايجاد گردد .

1- عدم شناخت صحيح و كافي نسل هاي جديد از فرهنگ ايثار و شهادت بواسطه ي ايجاد شكاف بين نسل جوان با نسل شهداء و ايثار گران كه منشأبخشي از مشكلات بوده و عدم پاسخگويي به شبهات فكري ايجاد شده براي نسل جوان در اين زمينه.

2- تهاجم فرهنگي دشمنان خارجي و داخلي در قالب تبليغات سوء رسانه اي و جنگ نرم نسبت به عناصر اصيل فرهنگ اسلامي از جمله فرهنگ ايثار و شهادت و كمرنگ ساختن پيامدهاي مثبت آن براي جامعه.

3-  وجود دغدغه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي در سطح جامعه و اولويت منافع فردي بر مصالح همگاني كه منجر به تضعيف باورهاي فرهنگي - اسلامي ( روحيه ي ايثار و شهادت طلبي ) در نزد اقشار مختلف جامعه مي شود

.
4- نبود ارتباط كافي خانواده ها با سازمان هاي فرهنگي و مذهبي از جمله ؛ بنياد شهيد و امور ايثارگران و همينطور روابط اندك اين مراكز با نهادهاي علمي و پژوهشي خصوصاً دانشگاه ها و بالعكس و كمبود محسوس فعاليت هاي پژوهشي در اين حوزه. navidehshahed.com

5 - ضعف در ساختار و محتواي سازمان ها و نهادهاي مذهبي و فرهنگي مرتبط با امور ايثارگران و شهداء از قبيل ؛ ضعف در مديريت ، برنامه ريزي ، كنترل ، نظارت ، آموزش ، تبليغ و غيره و د همين رابطه وجود موازي كاري هاي متعدد كه با اتلاف انرژي و منبع مادي و انساني و نيز وجود بوروكراسي بي مورد در بين نهادهاي مذكور به جهت تسلط برخي از افراد كم صلاحيت بر اين مراكز كه مانع بزرگي بر سر رسيدن به اهداف مورد نظر است .

6-  نهادينه شدن برخي رفتارهاي غلط و افكار نادرست در اذهان بسياري از مردم بخاطر عدم تبيين صحيح از فرهنگ ايثار و شهادت و نيز بر خوردهاي تند و غلط در اين ارتباط كه موجب جبهه گيري مي گردد(همان)

7 - برخورد سلبي و غير تربيتي با جوانان و عدم استفاده از زبان مناسب و ضعف در معرفي الگوهاي عملي به آنان و كم توجهي به نقش سازنده ي آن ها به همراه محكم نبودن پايه هاي فكري و عدم درك صحيح از اين مقوله ها

.
8- و نهايتاً، عدم توجه به اولويت بندي ها، مقتضيات زماني و عدم شناخت كافي از اين موانع و راههاي مقابله با آن .

فلذا پر واضح است تا زماني كه اين موانع و چالش ها مرتفع نگردند ، هرگز نمي توان انتظار داشت ايثار و شهادت در جامعه اسلامي بطور كامل و صحيح اشاعه يابد .و اين نيازمند بينش و تحليلي جامعه شناختي و الهياتي است.

موثرترين راهكارهاي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت درجامعه

فرهنگ متعالي » ايثار و شهادت « با انديشه ها ، الگوهاي اخلاقي و رفتاري منبعث از قرآن ، روايات و احاديث نياز به يك شرايط و فضاي مناسبي دارد تا مورد تأمل و شناخت صحيح تمامي اقشار مردم در سطوح مختلف جامعه قرار گيرد و با اقبال حداكثري روبرو گردد . فلذا كار بست راهكارها و پيشنهاداتي كه به عمده ترين آنها در ذيل اشاره مي گردد گام بلندي در ايجاد فضاي مطلوب و اشاعه ي اين فرهنگ ناب در سطح جامعه خواهد بود

1-   فرهنگ سازي و ارتقاء سطح آگاهي ها و باورهاي ديني مردم در طول سال از طريق رسانه ها، بويژه صدا و سيما ، سازمان هاي مسئول و متولي امور ديني ، مذهبي و فرهنگي ، خانواده ها و نهاد هاي آموزشي چرا كه اطلاع و آگاهي از هر چيزي زمينه ساز كشش به سمت آن بوده و بديهي است وقتي در مورد پديده اي فاقد آگاهي باشيم نسبت به آن هيچ انگيزه و گرايشي نداشته باشيم، و اين آگاهي بخشي هم براي تقويت رفتار مشاركتي مردم در اين موضوع ، هم براي اطلاع از حقوق فردي و اجتماعي ) مسئوليت پذيري( نسبت به آن هم آشنايي با تهديدات دشمنان در آن حوزه ق طعاً كارساز و مؤثر است

2-   ايجاد ارتباط و تعامل متقابل از سوي سازمان بنياد شهيد وامور ايثارگران با جوانان بويژه جوانان دانشگاهي و مدرسه اي و نيز برگزاري نشست هاي مشترك و تخصصي دوره اي و حمايت از طريق پژوهش هاي علمي و عملياتي آنان و باز درهمين ارتباط ، ايجاد تعامل سازنده با ديگر نهادهاي آموزشي و پژوهشي و استفاده از ايده هاي متخصصان و صاحب نظران حوزه ي دين

3-   معرفي شهداء و ايثارگران بعنوان الگوهاي راستين براي جوانان، به اين ترتيب كه ؛ اگر بخواهيم درباره ي مصاديق ايثار ( رزمندگان و جانبازان ) كار كنيم و آنان ر ا به جوانان بشناسانيم بايد با ساز و كارهاي مناسب از جمله تبليغات رسانه اي ، اختصاص بخششي از خطبه هاي نماز جمعه به معرفي آنان ، استفاده از چهره هاي علمي و فرهنگي مقبول و نافذ در گفتار و عمل براي معرفي آنان ، اختصاص بخشي از محتواي متون درسي به اين موارد و غيره ؛ آنان را در معرض نسل جوان قرار داده و با ايجاد يك محيط مناسب براي تماس و معاشرت متقابل مي توانيم شاهد شكل گيري زنجيره اي همگون از گروه هاي مرجع تأثير گذار و تأثير پذير در تعامل با يكديگر در جهت تعميق پيوند هاي عميق بين امت و الگو هاي راستين و از آن طريق گسترش فرهنگ اصيل ايثار و شهادت باشيم

4-   برگزاري همايش ها ، كنفرانس ها و مسابقات علمي - پژوهشي در قالب فراخوان آثار در ابعاد مختلف فرهنگ ايثار و شهادت با همكاري بنياد شهيد ، نهادهاي فرهنگي و مذهبي، دانشگاهها و مدارس و صدا و سيما كه علاوه بر جنبه ي اطلاعاتي و آموزشي داشتن مي تواند با تجمع آثار و افكار مشوق طيف وسيعي در جهت اشاعه و زنده نگه داشتن دستاوردهاي دفاع مقدس و انقلاب اسلامي ، شهداء و ايثارگران باشد.

5-   رسانه هاي جمعي عموماً و صدا و سيما خصوصاً به عنوان مهمترين كانالهاي فرهنگ ساز ، كه هدايتگري روند كلي فرهنگ جامعه را بر عهده دارند ، مي توانند در احياء ، رونق ، پيرايه زدايي و زمينه سازي هر چه بهتر و بيشتر اين فرهنگ متعالي نقش تعيين كننده اي ايفا كنند . ترديدي نيست كه رسانه جمعي ، در كنار ساير عوامل همچون خانواده ، محيط هاي آموزشي ، كانون هاي مذهبي و ساير بخش هاي جامعه ، نقش بر جسته اي در انتقال فرهنگ ، جامعه پذيري و تعليم و تربيت اجتماعي ايفا مي كنند . و علاوه بر بازتاب دادن فرهنگ جامعه ، قدرت چشمگيري در راستاي شكل دهي به عقايد و باورها ، اطلاع رساني و آگاهي بخشي بر عهده دارند. (لازار ، 1380 ،ص 86 )از اين رو در جامعه ي اسلامي ما نيز يكي از رسالت هاي اصلي رسانه ها ، بايد نشر فرهنگ ايثار و شهادت و پاسداري از آن باشد.

در اين خصوص امام خميني (ره) با تشريح نقش رسانه هاي جمعي ، از آنها ( راديو ، تلويزيون ، مطبوعات ، سينما ، تئاتر و غيره) به عنوان دانشگاه عمومي ياد كرده است كه بايد در تمام سطح كشور گسترش يابد و تمام مردم را متفكر و مبارز و ديني بار بياورد .(معاونت پژوهشي مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) ،ص 355 ).

چرا كه همه ي رسانه ها به تناسب ماهيت ، ميزان نفوذ ، ظرفيت امكانات ، نوع پيا م و مخاطب مي توانند نقش خويش را متناسب با انتظارات ايفا كنند و گام هاي مؤثر ي در توسعه فرهنگ و ارزشهاي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس بردارند حال راهكاري كه براي اشاعه ي فرهنگ ايثار و شهادت با در نظر گرفتن نقش همه ي اين رسانه ها مي توان ارائه داد به شرح زيل خواهد بود.

الف) فيلم ها و سريال هاي تلويزيوني: اين رسانه بخاطر فراگير بودنش مي تواند ، از مؤثرترين عوامل بسط فرهنگ ايثار و شهادت باشد ، كه اين امر مستلزم زمينه هاي فرهنگي و هنري بالايي است كه علاوه بر جنبه هاي ظاهري بايد در آنها به مفاهيم عميقي همچون ايثار ، شهادت ، دلاوري ، وطن دوستي ، ايمان قوي شهداء و رزمندگان توجه كرد و از هر گونه برخورد سليقه اي و حزبي اجتناب نمود . همچنين تأمين بودجه ، بكارگيري بازيگران مطرح و متعهد و ايجاد مركزي جهت ساخت فيلم هاي سينمايي مرتبط با اين موضوع كاملاً مي تواند راهگشا باشد.(همان)

ب) تئاتر : به عنوان نمايشي زنده و اجراي آن در مدارس ، دانشگاهها ، ادارات ، كارخانجات ، ساير سازمانهاي خصوصي ، مراكز نظامي و حتي در خود تلويزيون ، با هدف نمايش و شناساندن مجاهدت هاي ايثارگران و شهداء به شكل عيني و ملموس

ج) نشريات و كتب : در اين زمينه بايد خاطرات ، تجارب و انديشه ها و وصايا ي شهداء و ايثارگران و رزمندگان با يك حركت علمي - فرهنگي و با حمايت هاي معنوي و مالي از آنان در آثار مكتوب درج گردد . البته با يك تعامل سازنده بين نويسندگان اين عرصه با خود ايثارگران كه داراي تأثير مطلوبي در اين زمينه است . از جمله چاپ و انتشار اين آثار گران بها در كتب و نشريات عمومي ، روزنامه ها ، مجلات ، كتب دانشگاهي و مدرسه اي و توليد ساير محصولات فرهنگي مناسب

د) ايجاد يك بانك اطلاعاتي قوي دراين زمينه : براي دسترسي پژوهشگران عرصه ها ي مختلف دفاع مقدس به اطلاعات مورد نياز از طريق ارائه كليه ي اطلاعات در آن از قبيل : نام و رمز عمليات ها ، سوابق علمي و پژوهشي شهداء و ايثارگران ، وصايا ، خاطرات ، تاريخ و محل شهادت ، زندگي نامه و ساير آمار مربوط به دفاع مقدس كه مي تواند بعنوان يك مركز مهم نشر ارزشها و دستاوردهاي شهدا و ايثارگران كاملاً مؤثر باشد

و) و ساير قالب هاي رايج رسانه اي با محوريت و اولويت اشاعه ي فرهنگ ايثار و شهادت از قبيل : پخش اخبار ، سخنراني ، ميز گرد هاي كارشناسي ، مصاحبه ، برنامه هاي مستند ، گزارش هاي تحليلي ، كارتون ، زير نويس هاي تبليغاتي و ويدئو كليپ ها، چاپ و نشر مقالات ، كاريكاتورها، تهيه ي پوستر و موسيقي ، سرودها، نوحه ها ، اشعار و غيره . اما نكته اي كه در موفقيت عملي رسانه ها در ترويج اين فرهنگ بايد به آن توجه داشت ، رعايت عوامل ذيل مي باشد ؛ مسئوليت پذيري، گستردگي پوشش و ايجاد ارتباط با گروه هاي مختلف مردم ، درك وضعيت فرهنگي - اجتماعي جامعه،  توجه به نيازهاي مخاطبان و برنامه ريزي دقيق در اين راستا ، هماهنگي رسانه ها در عمل ، تنوع در اشكال پيام و مداومت در القاي آن ، حذف پارازيت ها و غيره،  اقدامات اجتماعي : به شكل گسترش نمادها و سمبل ها ي دفاع مقدس در قالب:

الف ) توسعه ي نمادها از طريق ساخت يادمان هاي شهداء در مراكز مهم و اصلي شهر ها و حتي مراكز آموزشي ، بازنگري در تهيه پوسترها ، كتيبه ها و فضاسازي فرهنگي و تبليغي(ديوار نويسي) در سطح شهرها باهمكاري شهرداريها و حتي در روستاهاي پرجمعيت با تكيه بر جنبه هاي آگاه سازي ديني و معرفتي از شهداء ، حفظ بخشي از آثار بجا مانده از دفاع مقدس ، نامگذاري خيابان ها ، ميادين، مدارس و دانشگاهها بنام شهداء و ايثارگران البته با در نظر گرفتن جامعه شناسي و روانشناسي تبليغات.

ب) ايجاد نمايشگاه و موزه ي دفاع مقدس براي تجمع و ارائه آثار مادي و معنوي بازگو كننده ي صحنه هاي مختلف از دفاع مقدس كه بلحاظ عيني و ملموس بودن مي تواند بسيار آموزنده و نتيجه بخش باشد. از قبيل ارائه ي تجهيزات نظامي رزمندگان ، هنر هاي دستي آنان ، پيشاني بندها ،عكس و پوسترريال دست نوشته ها ، كتب و اشعار ، ساخت ماكت از صحنه هاي نبرد،نقشه ي عمليات ها و بسياري موارد ديگر.

6-  فراهم نمودن زمينه اعزام قشرهاي مختلفي از مردم خصوصاً جوانان براي بازديد از مناطق عملياتي كشور در دوران دفاع مقدس در قالب كاروان هاي راهيان نور و ه مچنين برنامه ريزي براي ديدار با خانواده ي شهداء و ايثارگران براي انتقال تجارب و تحكيم پيوندهاي دو سويه با همكاري بنياد شهيد ، بنياد حفظ آثار ونشر ارزشهاي دفاع مقدس ، مدارس ، دانشگاهها و صدا سيما.

7- در عرصه ي ورزشي هم مي توان با اقداماتي همچون برگزاري جام ها و مسابقات ورزشي مهم ، تأسيس باشگاه و ورزشگاه با نام شهداء ، ايثارگران و جانبازان و همينطور حمايت هاي مالي و معنوي از تيم هاي مختلف ورزشي جانبازان وايثارگران جهت تداوم بخشي به ياد ، نام و ارزش هاي دفاع مقدس و رزمندگان آن عرصه ها در ميادين ورزشي اشاره نمود

8 - تلاش هاي ديپلماتيك وسياسي : در راستاي نماياندن مظلوميت ملت ايران و شهداء در جنگ تحميلي هشت ساله به جهانيان با نقش آفريني وزارت امور خارجه در اين زمينه و يا اتخاذ تدابيري كه هر ايراني در خارج از كشور مبلغ و مروج فرهنگ دفاع مقدس و دلاوري هاي شهداء و ايثارگران باشد و يا ايجاد بستر مناسب براي حضور خارجيان و مشاهده ي آثار بجا مانده از دفاع مقدس ، مناطق جنگي و ديدار با ايثارگران در جهت توسعه ارزش هاي دفاع مقدس در خارج از مرزها با همت رايزنان فرهنگي كشور در خارج با ارائه تسهيلات و دعوت از اشخاص حقيقي و حقوقي مطرح

9- با توجه به اهداف جنگ ها و اين كه برخي از آنها حق طلبانه و در جهت وتأمين شرف و حيثيت افراد بشري هستند .( اديبي سده ، 1382 ، ص 26 ) پس با اين نگرش نمي توان همه ي آنها را نكوهش كرد كه جنگ ايران با عراق نيز براي حفظ اين آرمان ها و كرامات انساني بوده است . حال با تبيين صحيح اهداف اين جنگ كه بوسيله ايثار و جان فشاني رزمندگان ايران در دفاع مقدس حاصل شده است ، زمينه مناسبي براي ترويج اين نوع فرهنگ كه حافظ آرمان هاي يك ملت است در بين مردم فراهم مي گردد.

10- ايجاد يك سازمان تبليغاتي كارآمد در مورد دفاع مقدس به شكل متمركز با برنامه ريزي دقيق ساختاري و محتوايي با استفاده از نيروهاي فكري ، هنري و علمي متعهد در اين زمينه نيز قابل تأمل است

11- دادن آگاهي و اطلاعات كافي به مردم در زمينه اقدامات و مسئوليتهاي نهادهاي مرتبط با امور ايثارگران و شهداء : همچون بنياد شهيد و امور ايثارگران ، بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس با مشخص نمودن سازوكارهايشان و نقش و اهميتي كه در زمينه ي اشاعه فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه دارند. (همان)

12 - استفاده ازنيروهاي متعهد، با سواد و مسئوليت پذير كه درك صحيحي از زمان و شرايط داشته باشند در سطوح مختلف نهادهاي فوق الذكر كه قادر باشند با بينش واقع بينانه و مديريت همه سونگر ، در زمان صلح بخوبي با بستر سازي براي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت به مقابله با جنگ نرم دشمن بپردازند و با محتمل دانستن هر اتفاقي بتوانند اين روحيه و آمادگي را درهر شريطي و هر نسلي حفظ نمايند . وبهترآنست كه تركيب انساني اين نهادها هم شامل ايثارگران ، رزمندگان ، جانبازان ، خانواده هاي شهداء ، نيروهاي متعهد مردمي ، بانوان ، جوانان و از تما مي اقشار جامعه باشد

13- گاهي تصور خانواده ها از تربيت فرزندانشان مطابق با فرهنگ ايثار و شهادت طلبي دور از واقعيت مي نمايد . وآنان گمان مي كنند كه اين نوع پرورش فرزندان مستلزم رعايت هنجارهاي بسياري است كه از توان آنها خارج است ، از همين رو كمتر بدان مي پردازند در صورتي كه چنين نيست وتنها رعايت اصول سفارش شده در متون ديني و تربيتي اهل بيت (ع) و سيره عملي معصومين ، رهنمود هاي امام (ره) و رهبري عزيز و خود شهداء و ايثارگران مي تواند در اين مسير راهگشا باشد . البته در اين زمينه بايد از هر گونه افراط و تفريط اجتناب نمود و نقش ساير نهادها را هم در نظر گرفت

14- با توجه به اينكه امروزه يكي از دغدغه هاي اصلي ما در زمينه ي فرهنگ ايثار و شهادت به تأثير پذيري جوانان از آن مربوط مي شود . فلذا شايسته است در اين رابطه ، توجه ويژه اي به نسل جوان بشود و با نياز سنجي و تأمين مطالبات به حق آنان و تدوين برنامه هاي جامع در خصوص آگاه سازي آنان نسبت به هجمه هاي فرهنگي دشمنان در اين خصوص با راه اندازي پايگاه هاي اينترنتي و وبلاگ نويسي ، ارتباط دائمي با اين نسل برقرار كرده و به پرسشها و شبهات ذهني آنها پاسخ داده و توصيه هاي رهبر عزيز را در اين زمينه عملياتي نمود

15- اتخاذ سياست هاي تشويقي و انگيزشي در چارچوب اهداف برنامه پنجم توسعه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي كشور در زمينه توسعه مشاركت هاي مردمي در عرصه فرهنگ ديني و به تبع آن فرهنگ ايثار و شهادت با برنامه ريزي و اقدامات لازم با رويكرد بهبود كيفيت فعاليت ها و همچنين توسعه و حمايتهاي آموزشي و پژوهشي از زير ساخت هاي فكري و مولد فرهنگ اصيل ايثار و شهادت

16- فرهنگ ايثار و شهادت نيز به مثابه ساير فرهنگ ها در طول تاريخ تغيير و تحول مي يابد. پس بنابراين بايد مواظبت ونگهداري شده و همواره مورد پالايش قرار گيرد تا سنت هاي غلط وارد آن نشوند و به كاركردهاي آن در بستر زمان توجه گردد.

17-  توجه به اولويت بندي ها بر اساس شناسايي نيازها در راستاي اشاعه ي اين فرهنگ در جامعه

18- شناسائي و معرفي فرصت ها و همينطور تهديدات و آسيب هائي كه فرهنگ ايثار و شهادت طلبي را با خطر مواجه مي نمايد و رعايت اعتدال در بيان و برخورد با اين چالش ها و موانع و همچنين تجليل از فعالان اين عرصه كه نقش مؤثري در اشاعه ي اين فرهنگ دارند .
19- و در نهایت ً نهادينه و دورنی سازي فرهنگ ايثار و شهادت از ابتداي زندگي هر فرد در فرايند پرورش اجتماعي او به عنوان بخشي از وظايف خانواده ها، نظام آموزشي، نظام ارتباطي و رسانه اي.    بديهي است بسياري از اين راهكارها و پيشنهادات كه به آن ها اشاره شد فقط بخشي از آنها مي تواند بوسيله ي ارگانها و سازمان ها ي مرتبط و بخصوص بنياد شهيد و بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس،سپاه و تحت نظر ستاد كل نيروهاي مسلح به اجرا گذارده شود ، ولي پيچيدگي و تخصصي بودن بسياري از اين راهكارها تنها از عهده يك بنياد و مركز خاص بر نمي آيد ، بلكه بايد از كليه نيروهاي مردمي و مشاركت عمومي بهره گرفت ؛ زيرا حفظ و اشاعه آثار و ارزشهاي دفاع مقدس و فرهنگ ايثار و شهادت مانند خود دفاع مقدس و انقلاب اسلامي با مشاركت همگاني ميسر است .و بدين منظور بايد براي هر يك از دستگاههاي ذيربط بر اساس تقسيم كار و تناسب ماموريت،وظايف خاصي را در نظر گرفت.

عرفانی (1388) در تحقیقی با عنوان «تعیین عوامل ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه»، به شناسایی عوامل اساسی ترویج فرهنگ ایثار و شهادت پرداخته است. نتایج فرا تحلیلی و پیمایشی این تحقیق نشان داده است که عمده ترین عوامل ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه به ترتیب زیل می باشد:

1- استفاده از ابزارهای هنری اعم از فیلم، نمایشنامه، داستان و… 2- عمل کردن مسئولین بر گفتار و کلام خود 3- ابتکار عمل داشتن در شیوه های ترویج فرهنگ ایثار و شهادت 4- نهادینه کردن ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در نهادهایی مثل مدرسه، خانواده و صدا سیما 5- واضح و شفاف نمودن اهداف نهادهای متولی فرهنگ و ایثار و شهادت.

همچنین محمودی( 1388) ، در تحقیق خود راهکارهای تر ویج فرهنگ و ایثار را چنین بیان می نمایند:

تبین دائمی جایگاه دالای ایثار و شهادت در اسلام و مقایسه آن با سایر انواع مرگ ها به منظور شناخت برتری کشته شدن در نوع انتخاب شهداء- تقویت بنیه اعقتادی، اخلاقی و اصول و مبانی تربیت برای والدین نسبت به امر فرهنگ فداکاری و شهادت از طریق برنامه های رسانه ای و صدا سیما و برگزاری مشاوره و …. – اتخاذ تدابیر مناسب جهت جذب، تربیت و به کار گیری نیروی انسانی شایسته نظیر مدیران، معلمین و اساتید معتقد و برجسته در کلیه مراکز اداری و آموزشی- تبین آموزه های دینی در خصوص ضرورت رعایت اصول اخلاقی متناسب با قابلیت ها و ویژگی های فرهنگ ایثار و شهادت و ایجاد تعادل در روابط اجتماعی- ارتقاء سطح آگاهی جوانان در خصوص ارتباطات صریح انسانی و اخلاقی بین آنها -  تبین فلسفه و پیامدهای مثبت فرهنگ اجتماعی، روانی و اخلاقی ایثار و شهادت در عرصه های مختلف زندگی و اثرات منفی عدم رعایت آن در سست گردیدن بنیان جامعه برای آنان. توسعه فرهنگ تفحص و کنکاش و تفکر در مفاهیم دینی و فرهنگ ایثار و شهادت توسط جوانان به منظور پذیرش درونی و قلبی از طریق بر گزاری همایش ها و مسابقات و ….- هماهنگی  و وحدت رویه مستمر و پایدار در برخورد با ناهنجاریهای فرهنگی توسط دستگاههای مختلف در چارچوب قانون- تهیه مقررات لازم برای جلوگیری از واردات اقلام مختلف فرهنگی اعم از مجله، کتاب، فیلم، لباس و… غیر متناسب با فرهنگ ایثار و شهادت- توجه دستگاها و نهادهای فرهنگ ساز به نوع تفکر امروزی به عنوان مؤلفه های نوین و تأثیر گذاری در جهت دهی به نوع نگرش مردم- برگزاری جلسات پرسش و پاسخ درباره بعضی از مسایل و شبهات جدید فرهنگ ایثار و شهادت با حضور کارشناسان فرهیخته و مسلط دینی و اسلامی، نسل جبهه رفته و افراد مؤمن و آگاه و دانشجویان در مراکز آموزش عالی و دانشگاهها- اهتمام جدی نهاد خانواده نسبت به تأمین نیازهای عاطفی و شخصیتی فرزندان و تأثیر آن در شکل گیری هویت دینی و اجتماعی آنها- تبین نقش فرهنگ ایثار و شهادت در تقویت هویت ملی و فرهنگی جوانان و تأثیر آن بر استقلال فرهنگی و سیاسی کشور- تقویت هماهنگی بین دستگاههای ذیربط در برنامه ریزی و تأمین امکانات لازم جهت رفع مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موجود در راه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت- تبین ریشه های تاریخی و فرهنگی و نشانه های روشن از وجود فرهنگ ایثار، جهاد و شهادت در ادیان الهی و جواهع دارای سابقه تاریخی و تمدن فرهنگ.

پیشنهاد و راهکار

1-     ترویج فرهنگ ایثار و فداکاری بین نسل های انقلاب بخصوص نسل سوم و نسل کنونی

2-     تجهیز اردوهای راهیان نور برای یادآوری خاطره های ایثارگرانه و شهادت طلبی رزمندگان

3-     انجام کارهای فرزهنگی متمرکز و اعزام سازماندهی شده ی جوانان به مناطق جنوب و مناطق جنگی

4-     دعوت از ایثار گران و جانبازان جهت مصاحبه و پرسش و پاسخ در تلویزیون و رادیو

5-     ایجاد نمایشگاههای کتاب، پوستر، و ارائه سی دی و نرم افزارها، اجرای همایش ایثار و شهادت

6-      اجرای برنامه های فرهنگی در مدارس و دانشگاهها،  جهت معرفی و تبین ایثار و شهادت

7-     تقویت و تشویق نویسندگان و اصحاب قلم در مورد ادبیات دفاع مقدس،  ارزشهای والای اسلام و ایثار و شهادت

8-     تدوین و ثبت خاطرات رزمندگان، ایثار گران و جانبازان اسلام و انقلاب

9-     تقویت و تثبیت فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه و توسل به فرهنگ غنی اسلامی

10- ایجاد شبکه های سراسری در سازمان صدا و سیما تحت عنوان شبکه ایثار و شهادت

11- راه اندازی مراکز تحقیقاتی و پژوهشی جهت استفاده جوانان و خانواده های آنان از آن.

12- تشکیل انجمن های علمی و فرهنگی با یاری بانوان و زنان نخبه و فرهیخته

13- گذاشتن یک یا دو واحد درسی در دانشگاهها و مدارس تحت عنوان پاداش، اجر و ارزشهای ایثارگران، شهدا و جانبازان.

14- رعایت اصول روانشناختی و تربیتی در معرفی اسوه های ایاثر و شهادت

15- بررسی وتوضیح دیدگاه حضرت امام خمینی( ره) ومقام معظم رهبری در مورد ایثار وشهادت برای جوانان و نوجوانان

16- گسترش سطح آگاه ىهای عمومی اقشار مختلف، به ویژه قشر جوان برای شناسایی استعدادها و توانمند یهای فردی و ملی و فرهنگی

17- استفاده وزارت آموزش وپرورش بنحوی شایسته وجذاب از وصیتنامه های شهدا برای معرفی هر چه بیشتر و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت

18- حضور در آرامگاه شهدا وتشریح مسئله شهادت از دیدگاههای مختلف. 15- حضور در بیمارستان جانبازان دفاع مقدس ومشاهده نمادهای مقاومت

نتیجه گیری

يكي از رسالت‌ها و مسؤوليت‌ها در طول تاريخ در همه عصرها و همه تمدن‌ها و كشورها انتقال دادن ارزش‌هاي حاكم  از جمله ارزش و مقام ایثار و شهادت بر جامعه است حفط، تقویت و اعتلاء و انتقال ارزش‌هاي اصيل فرهنگي و ديني و باورهاي مطلوب اجتماعي رفتارهاي متعالي فردي و جمعي مانند نشاط و پويايي، عطوفت، استواري، عزم و تلاش از اساسي‌ترين رسالت‌هاي همگاني  به حساب می آید. رسانه‌هاي گروهي از جمله راديو و تلويزيون و مطبوعات و وسايل صوتي و تصويري و اطلاع‌رساني نوين مي‌توانند نقش قابل توجهي در تبليغ و ترويج بسياري از باورها و ارزش‌هاي فرهنگي از جمله فرهنگ و ایثار و شهادت  داشته باشند.

هنگامي كه فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه رواج و  تقویت شد، شوق و شعفي در قلوب به وجود مي‌آيد كه سبب مسابقه و رقابت بر سر كسب اين مقام مي شود. پيامبر گرامي اسلام(ص) با ترويج فرهنگ جهاد و شهادت توانست با جمع اندك و ناتوان مسلمانان اوليه، (به لحاظ مادي) نصرت و ياري خداوند متعال را كسب كرده، بزرگ‌ترين ضربه‌ها را بر پيكر شرك زده و سبب تثبيت و گسترش سريع اسلام شود. با گسترش فرهنگ جهاد و شهادت طلبي است كه لرزه بر اندام دشمنان مي‌افتد و آنان را از نفوذ در دژهاي اسلام نا اميد مي‌كند.

پس تنها گسترش و رواج فرهنگ ایثار  و شهادت است كه استقرار عدل جهاني را به دنبال خواهد داشت و فاصله گرفتن از اين فرهنگ يعني ذلت و ضلالت جوامع و دور ماندن از قافله نور و هدايت. در شرایط کنونی و تلاش دشمنان اسلام جهت کم فروغ کردن و بی اهمیت نمودن ارزشهای ایثار گری و شهادت، در بین جامعه بخصوص در بین جوانان، و همچنین تضعیف روحیه ایثار گری در بین جامعه بویژه نسل کنونی، از طریق رسانه های جمعی پیشرفته، سوق دادن جوانان به مادیگری و راحت طلبی و لبی میل کردن آنان به آخرت، ترویج و تقویت فرهنگ و شهادت، و درونی کردن آن در بین قشر جامعه، تبین و تشریح ارزشهای ایثار گری و شهادت امری لازم و ضروری به نظر می رسد.

در  این مقاله معنا و مفهوم ترویج، تعریف فرهنگ و ایثار و شهادت، ارتباط بین ایثار و شهادت-  ایدئولوژی، و شاخص ها، فضیلت های ایثار و شهادت- زمینه ها و عوامل - موانع و راهکارهای مؤثر برترویج و تقویت فرهنگ  ایثارو شهادت مورد تبین و تشریح قرار گرفت ودر نهایت راهکار و پیشنهاداتی برای ترویج و تقویت فرهنگ و ایثار و شهادت ارائه شد.

منابع

قرآن کریم

آشوري، داريوش (1386). تعريفها و مفهوم فرهنگ. تهران: آگه.انوری، حسن(1381)، فرهنگ بزرگ سخن، جلد اول، تهران،   اديبي سده ، مهدي (1382). جامعه شناسي جنگ و نيروهاي نظامي ، ج 4 تهران : سمت،  اقبال ، زهر(ا1355) ؛ جنگ شهادت ؛ تهران : سروش ،اسفندياري، خليل (1380) كاركرديابي و آسيب شناسي فرهنگ ايثار . نشريه رسالت، شماره 10انوري، حسن ( 1381). فرهنگ بزرگ سخن تهران: سخن.بيرو،آلن، (1370)، فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمه غلام عباس توسلي، تهران : مؤسسه كيهان .پایگاه اطلاع رسانی فرهنگ ایثار و شهادت-navidehshahed.comجر،خليل(1363)، فرهنگ لاروس، ترجمه سيد حميد طبيبيان، تهران : اميركبير

10- جمالي ، عيسي( 1381). سردار خوبان ، تهران : شاهد ،

11- خلاصه مقالات همايش اسوه «معلم، دانش آموز، شهادت و فردا» برگزار كننده مؤسسه فرهنگي آموزشي امام حسين (ع)، 1384، مشهد مقدس.

12- خمینی، روح الله(1369)،صحیفه نور، جلد11، انتشارات وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی،

13- دهخدا، علی اکبر(1352 )، لغت نامه، جلد هفدهم، تهران، دانشگاه تهران،

14- رحیمیان، علی(1384)، مجموعه مقالات ایثار و شهادت، دبیر خانه شورای نظارت و ترویج فرهنگ و ایثار و شهادت،

15- سبحاني نژاد، مهدي(1387)، راهكارهاي ترويج فرهنگ ايثاروشهادت دربين كودكان،  تهران، دانشگاه شاهد،

16- سبحانی فرد، غلامغلی(1389)، مجموعه مقالات ایثار و شهادت، دانشگاه زنجان

17- شهرویی، شهروز(1385)،شهید و شهادت از دیدگاه شهید مطهری، تهران، انتشارات نجابت،

18- شاعري ، محمد حسين (1381). جامعه شناسي شهادت طلبي و انگيزه هاي شهيدان ، . تهران : شاهد ،

19- صحيفه نور، از جلد 9 تا 18.

20-    صحيفه نور،( 1361- 1371)،مجموعه رهنمودهاي امام راحل(ره)، وزارت ارشاد، تهران

21- غرویان، محسن. (1382). صحیفه سجادیه موضوعی. قم: دفتر نشر معارف.

22- فكرت ، محمد آصف(1379) ؛ دايره المعارف تشيع ؛ بنياد شهيد ،

23- فیض حضور ولایت. انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی. قم: 1380.

24- گوهري، سيد اسماعيل(1361 )، آرزو و شهادت ؛ تهران : اميري ،

25- لازار ، ژوديت (1380)؛ افكار عمومي ؛ ترجمه مرتضي كتبي ؛ تهران : ني

26- مطهری، مرتضی. (1365). حماسه حسنی. قم: انتشارات صدرا.

27- مطهری، مرتضی. (1400). قیام و انقلاب محمدی(ع) به ضمیمه شهید. قم: انتشارات صدرا.

28- مکارم شیرازی، ناصر. (1397). یکصد و پنجاه درس زندگی. قم: انتشارات نسل جوان، قم 1397 ه. ق.

29-    مطهري، مرتضي ( 1376 )قيام و انقلاب مهدي تهران: صدرا.

30-    معاونت پژوهشي موسسه تنظيم و نشر آثارامام خميني (ره)( 1378) ؛ تعليم وتربيت از . ديدگاه امام خميني) ره؛ ج 2 ، تهران :

31-    مولوی، جلال الدین محمد بلخی(1387)، کلیات دیوان شمس، نشر پیمان، تهران،

32-    معدنی، سعید(1387)، مقدمهای برمفهوم فرهنگ شهادت و شیوه های ترویج آن، دفترتحقیق و پژوهش اداره تحقیقات ومطالعات بنیاد شهید، تهران،

33-   مطهری، مرتضی(1372)، فرهنگ شهادت، انتشارات صدرا، تهران،

34-    نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، انتشارات لاهیجی، 1381 17- وسائل الشعیه، جلد 11 18-

35-    نراقي، مولي مهدي( 1384 )، علم اخلاق اسلامي ترجمه كتاب جامع السعادات ، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي، تهران: انتشارات حكمت.

36-   نوراني، حسين ( 1388 ). آسيب شناسي شيوه هاي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه. تهران: دبيرخانه شوراي هماهنگي و نظارت بر امر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت.

37-    وثوقي ، منصور(1378)؛ مباني جامعه شناسي ؛ ج 1، تهران : دانشگاه تهران ،

38-    ولوي ، محمد علي(1378) ؛ شادروان شهادات ؛ تهران : شاهد

 

 نظر دهید »

رزاهای نماز شب..

21 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

راز های نماز شب

شب مردان خدا روز جهان افروزست

روشنان را به حقیقت شب ظلمانى نیست

مرحوم ملکى مى فرماید: استادم [ملا حسینقلى همدانى ] به من فرمود: ((فقط متهجّدین هستند که به مقاماتى نائل مى گردند و غیر آنان به هیچ جایى نخواهند رسید)).

علاّمه طباطبائى رحمه الله علیه مى فرماید:

چون به نجف اشرف براى تحصیل مشرّف شدم ، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندى و رحمیّت گاهگاهى به محضر مرحوم قاضى شرفیاب مى شدم ، تا یک روز درِ مدرسه اى ایستاده بودم که مرحوم قاضى از آنجا عبور مى کردند، چون به من رسیدند دستِ خود را روى شانه من گذاردند و گفتند: ((اى فرزند! دنیا مى خواهى نماز شب بخوان و آخرت مى خواهى نماز شب بخوان )).

این سخن آنقدر در من اثر کرد که از آن زمان به بعد تا زمانى که به ایران مراجعت کردم ، پنج سال تمام ، در محضر قاضى روز و شب به سر مى بردم و آنى از ادراک فیض ایشان دریغ نمى کردم و از آن وقتى که به وطن بازگشتم تا وقت رحلت استاد، پیوسته روابط ما برقرار بود و مرحوم قاضى طبق روابط استاد و شاگردى ، دستوراتى مى دادند و مکاتبات از طرفین برقرار بود.

علاّمه مى فرمودند:

((ما هر چه داریم از مرحوم قاضى داریم .))

در حدیثى از امام صادق علیه السلام چنین مى خوانیم :

((أَبْغَضُ الْخَلْقِ إ لى اللّه جِیْفَةٌ بِاللَّیلِ، بطالٌ بِالنَّهار)).

مبغوض ترین و ناپسندترین مردم نزد خداوند، کسى است که [شب را سراسر به خواب و] بسان مردارى گندیده و در روز بیکار و تنبل باشد.

اهمیت نماز شب از زبان خدا و پیامبر و ائمه:

رسول خدا(ص) فرمود: برشما باد خواندن نماز شب اگرچه یک رکعت باشد. (کنز الاعمال،ج 7،ص 786،ش 8 ،214) و همچنین فرمودند: خداوند با نمازهای نافله، نمازهای واجب شما را کامل می­کند و می­پذیرد.(وسائل الشیعه،ج 3،ص 73)

امام صادق می­فرماید: کسی که نماز شب را ترک کند از شیعیان ما نیست. (اسرار الصلوة ص 269) و امام صادق(ع) به سلیمان دیلمی فرمود: ای سلیمان نماز شب را ترک نکن همانا زیان کار کسی است که از نماز شب محروم بماند. (علل الشرایع،ص 363) و همچنین فرمودند: جان ایمان سه چیز است: نماز شب خواندن، روزه را افطار دادن و به ملاقات برادران رفتن. (رساله لقاءالله،68)

فضیلت و ثواب نماز شب:

فضیلت نماز شب بر نماز مستحب در هنگام روز مانند فضیلت انفاق پنهانی بر انفاق آشکار است.(کنز الاعمال،ج 7،ص 788)

پیامبر اکرم (ص) می­فرماید: برشما باد نماز شب که آن روش صالحان پیش از شما و وسیله نزدیک شدن به خداوند و مانع گناهان آینده و کفاره گناهان گذشته و دورکننده دردها از بدن می­باشد.(کنز الاعمال ص 790)

رسول خدا فرمود: آیا چهره نماز شب خوان­ها را نمی­بینی که از همه چهره­ها زیباتر است؟ این برای آن است که آنان هنگام شب با خدای سبحان خلوت کرده­اند و خدای تعالی جامه­ای از نور خود بر چهره ایشان پوشانید. (رساله لقاءالله،ص 131)

نماز شب چراغ خانه و حجابی در میان آنان و آتش دوزخ و گذرنامه صراط و کلید بهشت است.

حضرت علی(ع) می­فرماید: نماز شب مایه سلامتی جسم و متوسل شدن به اخلاق پیامبران و موجب رضایت پروردگار عالمیان است.(میزان الحکمة،ج 5،ص 417)

و از حضرت صادق علیه السلام روایتست که فرموده بود در وصیّت رسول خدا به على علیهما و آلهما السّلام : یا على وصیّت مى کنم تو را در باب نفس ‍ خودت به چند خصلت پس حفظ کن آنها را، بعد از آن فرمود: خداوندا یارى کن او را و ذکر فرمود جمله اى از خصلتها تا اینکه فرمود:

((وَ عَلَیْکَ بِصَلوةِ اللَّیْلِ وَ عَلَیْکَ بِصَلوةِ اللَّیْلِ وَ عَلَیْکَ بِصَلوةِ اللَّیْلِ وَ عَلَیْکَ بِصَلوةِ الزَّوالِ وَ عَلَیْکَ بِصَلوةِ الزَّوالِ وَ عَلَیْکَ بِصَلوةِ الزَّوالِ))

بر تو باد به نماز شب ، بر تو باد به نماز شب ، بر تو باد به نماز شب ، بر تو باد به نماز زوال و سه بار تکرار فرمود.

و ظاهر این است که حضرت اراده کردند به نماز شب سیزده رکعت را و به نماز زوال هشت رکعتى که نافله زوال است .

پیامبران و نماز شب:

در روایت از امام باقر(ع) آمده است که فرمود:«آگاه باشید که هیچ پیامبری نیامده مگر با نماز شب و هیچ پیامبری هم نماز شب را سر شب نمی­خوانده است».

بر همین اساس روایت شده است بهترین موقع نماز شب پس از نصف شب تا هنگام نماز صبح است که هرچه به آخرهای شب نزدیک شود فضیلتش بیشتر است ولی برای کسی که انجام آن پس از نصفه شب میسر نیست، خواندن آن سرشب اشکالی ندارد.(سیره انبیاء (چهل حدیث)،ص 31ـ32)

حضرت داود(ع) گاهی تمام شب را بایک رکعت اشک می­ریخت و از گریه او همه چیز می­گریست و اگر شخص غمگین و بیمار صدای مناجات و گریه او را می­شنید آرامش می­یافت.(نماز معراج خاکیان،ص 242)

روایت شده است که خدای متعال به حضرت موسی(ع) وحی کرد که: ای موسی! در تاریکی شب از خواب برخیز (و مناجات و راز و نیاز کن) تا قبرت را باغی از باغ های بهشت قرار دهم.

در تفسیر نور می­خوانیم: سه چیز بر پیامبر اکرم(ص) واجب بود و بر دیگران مستحب:نماز شب، مسواک و سحرخیزی. (تفسیر نور،ج 7،ص 105)

در کیفیت نمازشب رسول اکرم(ص) آمده است که آن حضرت آب وضو و مسواک خود را از قبل مهیا می­فرمود و مانند یک رزمنده سنگرنشین خواب طولانی نداشت و همواره پاسدار حرم دل بود که مبادا غفلت به آن راه پیدا کند و پس از خوابی کوتاه بیدار می­شد و چهار رکعت نماز می­خواند و دوباره بر می­خاست و به همین ترتیب عمل می­کرد. و هر بار که بیدار می­شدند به آسمان نگاه می­کردند و این آیات را تلاوت می­کردند:﴿ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف الیل و النهار لایات لاولی الالباب …﴾ (سوره آل عمران آیه 190).

از خود امیرالمؤمنین، امام علی(ع) نیز روایت شده است که فرمودند: از وقتی که از رسول خدا شنیدم که فرمود: «نماز شب نور است»هرگز نماز شب را ترک نکردم حتی دریکی از سخت ترین شب­های نبرد که به نام لیلة الهریر معروف است. ایشان در آن شرایط سخت فرشی را پهن کردند و بر روی آن مشغول خواندن نماز شب شدند در حالی که تیرهای زیادی از طرف راست و چپ ایشان می­گذشت و هرگز تزلزلی در ایشان ایجاد نکرد و ایشان از جایشان تکان نخوردند تا اینکه نماز شبشان تمام شد.(منتهی الامال،ج 1،ص 150،شرح نهج البلاغه)

در شرح حال امام حسین(ع) ویارانش در شب عاشورا چنین می­خوانیم: در شب عاشورا امام حسین ویارانشان تا بامداد در حال نماز شب خواندن و نیایش و ناله و زمزمه بودند که این صداها همچون آوای زنبور عسل به گوش می­رسید که حتی دشمن تحت تأثیر قرار گرفته بود.(مقتل الشمس،ص 188)

از یکی از کنیزهای امام سجاد(ع) پرسیدند: از حال آقای خود برای ما نقل کن، او گفت: مختصر بگویم یا مفصل؟ گفتند: مختصر. گفت: هیچگاه در روز برای او غذا حاضر نکردم زیرا در حال روزه بود و هیچ شبی برای او رختخواب پهن نکردم زیرا برای خدا شب زنده دار بود و هرگاه به نماز شب می­ایستادند در قنوت نماز وتر سیصد مرتبه می­گفتند: «العفو، الهی العفو: پروردگارا مرا بیامرز.(نمونه معارف اسلامی،ج 3،ص 309)

امام صادق(ع) فرمودند: «پدرم حضرت امام باقر(ع)، رضوان خدا نثارش باد، چون شبانگاه از خواب برمی­خاست در نماز شب قیامی طولانی و رکوع و سجده­ای طولانی به جای می­آورد به حدی که گفته می­شد خوابش برده است؛ ناگاه می­شنیدیم که می­گوید «لا اله الا الله حقا حقا» (سیره باقری (ع) چهل حدیث،ص 29)

امام موسی بن جعفر(ع) در وصف مهدی آل محمد(عج) فرمود: با آن چهره گندمگون که به زردی بی­خوابی نیز آمیخته است فدای آن که شبش را در حال رکوع و سجود و ستاره شماری (کنایه از بیداری بسیار) و تماشای عجایب آسمان خواهد گذراند.

بزرگان و نماز شب:

حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) به فرزندش وصیت کرد: سجاده­ای که هفتاد سال بر روی آن نماز شب به جا آورده­ام و تسبیحی از تربت امام حسین(ع) که با آن در سحرها به عدد دانه­هایش استغفار کرده­ام با من دفن شود.(فرازهایی از وصیت نامه الهی و اخلاقی آیت الله مرعشی نجفی(ره) ص 19)

علامه طباطبایی(ره) می­گوید: مرحوم آیت الله میرزا آقای قاضی به من گفتند: ای فرزند، دنیا می­خواهی نماز شب بخوان و آخرت می­خواهی باز هم نماز شب بخوان. علامه طباطبایی نیز می­فرمایند: از وقتی که ایشان این مطلب را فرمودند دیگر نماز شب را ترک نکردم.(اخلاق و عرفان در وضو و نماز،ص 176)

حضرت امام خمینی(ره) تقید خاصی به نماز شب داشته­اند. مرحوم حاج آقا مصطفی یک روز نقل کردند که امام فرموده است: اگر به مطالبی رسیده­ام از سحر خیزی من بوده است و به شاگردانشان می­فرمودند که نماز شب و سحرخیزی را از دست ندهند.(برداشت هایی از سیره امام خمینی (ره)،ج 3،ص 129)

وقت نماز شب

وقت نماز شب از اول نیمه شب است تا طلوع صبح صادق .

توضیح : شب از دیدگاه شرع عبارت است از اول مغرب تا طلوع صبح صادق . بنا بر این در ساعت 12 شب که عبارت است از نیمه غروب تا طلوع آفتاب بیش از نیم ساعت از نیمه شب شرعى گذشته است .

- افضل آن است که نماز شب به هنگام سحر خوانده شود و هنگام سحر عبارت است از یک سوم آخر شب و هر قدر به صبح نزدیکتر باشد افضل خواهد بود.

- شخص مسافر مى تواند نماز شب را پیش از نیمه بخواند.

- جوانى که مى ترسد بخواب بماند و نماز شب از او فوت شود مى تواند نماز شب را پیش از نیمه شب بخواند.

- همه کسانى که براى خواندن نماز شب بعد از نیمه شب عذرى دارند مانند پیرمردان و یا کسى که از سرد شدن هوا مى ترسد و یا از جنب شدن در خواب مى ترسد و مانند اینها مى توانند نماز شب را قبل از نیمه شب بخوانند.

امام صادق علیه السلام فرمود:

اگر بیم دارى که پایان شب برنخیزى یا سرما و مشکل دیگرى مانع نماز شبت خواهد شد، نماز شب و ((وتر)) را در اوّل شب بخوان .(5)

- در مواردى که تقدیم نماز شب جایز است سزاوار است که نیّت اداء نکند بلکه به نیّت (تعجیل ) و جلو انداختن بخواند.

- اگر نماز شب از کسى فوت شد مى تواند قضاى آن را در روز به جا بیاورد.

((مفضّل )) مى گوید:

به امام صادق علیه السلام عرض کردم : فدایت شوم ؛ من گاهى به خواندن نماز شب موفّق نمى شوم ، آیا اجازه مى فرمائید پس از خواندن نماز صبح پیش از آنکه آفتاب طلوع کند قضاى نماز شب را بخوانم ؟

فرمود: آرى ؛ امّا اهل خانه ات را از این کار با خبر مکن زیرا آنان هم از تو یاد مى گیرند و این کار را سنّت قرار مى دهند.(6)

تذکّر: قضاى نماز شب را فضیلت بسیار است چنانچه در تفسیر على بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام روایت مى کند که :

شخصى به آن حضرت عرض کرد: فدایت شوم چه بسا که اتّفاق مى افتد که یک ماه و دو ماه و سه ماه نماز شب از من فوت مى شود و من آن را به روز قضا مى کنم ، آیا این کار جایز است ؟

فرمود: به خدا قسم این کار مایه روشنى چشم تو است و اینجمله را سه بار تکرار کرد.

- قضاى نماز شب را بر تقدیم آن یعنى پیش از نیمه شب خواندن رجحان دارد. بنابر این اگر مى داند که قضاى نماز شب از او فوت نخواهد شد قضا اولویت دارد.

تذکر: براى تشویق جوانان عزیز روایتى در مورد قضاى نماز شب نقل مى کنم :

اسحق بن عمار ضمن روایتى از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که ایشان از پدران بزرگوار و آنان از رسول خدا صلى اللّه علیهم اءجمعین نقل مى کند که فرمود:

((ان اللّه یباهى بالعبد یقضى صلوة اللّیل بالنهار یقول ملائکتى عبدى یقضى ما لم افترضه علیه اشهدوا انى قد غفرت له )).

خداى تعالى با بنده اى که نماز شب را در روز قضا بکند مباهات مى کند و مى فرماید:

((اى فرشتگان من ، این بنده من چیزى را که به او واجب نکرده ام قضا مى کند گواه باشید که من او را آمرزیدم )).(7)

- جوانى که مى ترسد به خواب بماند اگر پیش از نیمه شب نماز شب را خواند و خوابید و پیش از صبح بیدار شد لازم نیست نماز شب را دوباره بخواند.

- اگر مشغول نماز شب شد و صبح طلوع کرد اگر چهار رکعت از نماز شب را خوانده است که صبح شد بقیه نماز شب را به طور مخفف و بدون مستحبات مى خواند و اگر هنوز چهار رکعت از نماز شب نخوانده صبح شد همان دو رکعتى را که شروع کرده تمام مى کند و پس از آن دو رکعت نافله صبح را مى خواند و سپس دو رکعت نماز صبح واجب را مى خواند و پس از آن باقیمانده نماز شب را قضا مى کند و اگر اصلاً به نماز شب شروع نکرده صبح طلوع کرد دو رکعت نافله صبح را اوّل مى خواند و پس از آن نماز صبح را و پس از آن قضاى نماز شب را به جا مى آورد.(8)

امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم

خواب در روضه رضوان نکنند اهل نعیم

خاک را زنده کند تربیت باد بهار

سنگ باشد که دلش زنده نگردد به نسیم

بوى پیراهن گم کرده خود مى شنوم

گر بگویم همه گویند ضلالى است قدیم

اى رفیقان سفر دست بدارید از ما

که بخواهیم نشستن به در دوست مقیم

کیفیّت نماز شب به صورت مختصر

- نماز شب مجموعاً یازده رکعت است که ده رکعت آن هر دو رکعت به یک سلام خوانده مى شود و یک رکعت به یک سلام .

- هشت رکعت از یازده رکعت را باید به نیت نماز شب خواند و دو رکعت آن را به نیّت نماز (شفع ) و یک رکعت آن را به نیت نماز (وتر).

- فضیلت نمازهاى شفع و وتر بیش از هشت رکعتى است که به نیت نماز شب خوانده مى شود.

- انسان مى تواند فقط به نماز شفع و وتر اکتفا کند و هشت رکعت را نخواند.

- اگر وقت براى اداى نماز شب تنگ باشد مى تواند فقط به نماز وتر اکتفا کند.

- اگر وقت براى اداى نماز شب تنگ نباشد ولى انسان مى خواهد نماز وتر را بخواند باید آن را (رجائا) بخواند.

- جایز است انسان نماز شب را نشسته بخواند حتّى در حال اختیار، ولى اگر مى خواهد نشسته بخواند بهتر آن است که هر دو رکعت نشسته را یک رکعت ایستاده حساب کند. بنابراین باید هشت بار دو رکعت نشسته هر دو رکعت به یک سلام که جمعاً شانزده رکعت مى شود به نیّت نماز شب بخواند و دو بار دو رکعت هر دو رکعت به یک سلام به نیت نماز شَفع . و دو بار یک رکعت هر یک رکعت به یک سلام به نیّت نماز وَتر.(

- خواندن سوره در رکعتهاى نماز شب لازم نیست و مى تواند فقط به خواندن سوره (حمد) اکتفا کند و همچنین قنوت در رکعتهاى دوّم مستحب است و مى تواند بدون قنوت بخواند.

- نماز وتر یک رکعت است ، و کافى است در قنوت سه بار تسبیح گفتن

- لازم نیست همه یازده رکعت را در یک مجلس بخواند بلکه مى تواند در دو سه نوبت بخواند بلکه با فاصله خواندن افضل است . همانطور که رسول خدا تهجد مى کرد.

- مستحب است که نماز شب را بلند بخواند تا اگر از خانواده اش کسى مى خواهد به نماز شب برخیزد بیدار شود. چنانچه در روایت است و علماء نیز تصریح به استحباب بلند خواندن کرده اند.

- بدیهى است که استحباب بلند خواندن نماز شب در جائى است که از ریا و سمعه در امان باشد و اگر خداى نخواسته خوف ریا و سمعه در بلند خواندن باشد باید آهسته بخواند.

امام صادق علیه السلام فرمود:

صلوة اللیل تذهب بذنوب النهار

نماز شب گناهان روز را پاک مى کند

بحار الانوار: ج 84، ص 143 و 154.

مستدرک : 6/330.

کیفیّت نماز شب به صورت مفصّل

چون از خواب برخاست سجده کند براى خداوند تعالى و نیکو است در این حال یا در حال برداشتن سر از سجده بگوید:

((اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى اَحْیانى بَعْدَ ما اَماتَنى وَ اِلَیْهِ النُّشُورُ اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى رَدَّ عَلَىَّ رُوحى لاَِحْمَدَهُ وَ اَعْبُدَهُ)).

و چون برخاست و ایستاد بگوید:

((اَللّهُمَّ اَعِنّى عَلى هَوْلِ الْمُطَلَّعِ وَ وَسِّعُ عَلَىَّ الْمَضْجَعَ وَارْزُقْنى خَیْرَ ما بَعْدَ الْمُوتِ)).

و چون صداى خروس شنید بگوید:

((سُبُّوْحٌ قُدُّوْسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوْحِ سَبَقَتْ رَحْمَتُکَ غَضَبَکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ عَمِلْتُ سُوَّْءً وَ ظَلَمْتُ نَفْسى فَاغْفِرْلى اِنَّهُ لا یَغْفِرُالذُّنُوبَ اِلاّ اَنْتَ فَتُبْ عَلَىَّ اِنَّکَ اَنْتَ التَّوّابُ الرَّحیمُ)).

و چون نگاه کند به اطراف آسمان بخواند:

((اَللّهُمَّ اِنَّهُ لا یُوارى مِنْکَ لَیْلٌ ساجٍ وَ لا سَماَّءٌ ذاتُ اَبْراجٍ وَ لا اَرْضٌ ذاتُ مِهادٍ وَلا ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ وَلا بَحْرٌ لُجِّىُّ تُدْلِجُ بَیْنَ یَدَىِ الْمُدْلِجِ مِنْ خَلْقِکَ تُدْلِجُ الرَّحْمَةَ عَلى مَنْ تَشاءُ مِنْ خَلْقِکَ تَعْلَمُ خائِنَةَ الاْ عْیُنِ وَ ما تُخْفِى الصُّدُوْرُ غارَتِ النُّجُوْمُ وَ نامَتِ الْعُیُونُ وَ اَنْتَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ لاتَاْخُذُکَ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ سُبْحانَ اللّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ اِلهِ الْمُرْسَلینَ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ)).

پس بخواند پنج آیه آل عمران :

((اِنَّ فى خَلْقِ السَّمواتِ وَالاَْرضِ وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ لاََّیاتٍ لاُِولِى الاَْلْبابِ الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیاماً وَقُعُوداً وَعَلى جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فى خَلِقِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ رَبَنّا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ رَبَّنا اِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ اَخْزَیْتُهُ وَما لِلظّالِمینَ مِنْ اَنْصارٍ رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادى لِلاْیمانِ اَنْ امِنُوْا بِرَبِّکُمْ فَامَنّا رَبَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَکَفِّرْ عَنّا سَیِّئاتِنا وَتَوَفَّنا مَعَ الاَْبْرارِ رَبَّنا وَاتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِکَ وَلاتُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ اِنَّکَ لاتُخْلِفُ الْمیعادَ)).

مسواک کند، و بعد از آن وضو بسازد وضوء کامل و خود را خوشبو سازد، پس برخیزد به نماز شب .

ابتدا شروع مى کند به هشت رکعت نماز شب و بعد از هر دو رکعت ، سلام مى دهد، و خوبست که در دو رکعت اوّل بعد از حمد سى مرتبه توحید بخواند، (که در دو رکعت مجموعا شصت مرتبه توحید خوانده شود) از اثرات ثواب آن این استکه : تا منصرف شود از نماز نبوده باشد میان او و خداى عزّوجلّ هیچ گناهى .

و یا آنکه در رکعت اوّل آن توحید و در رکعت دوّم قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِرُونَ بخواند.

در شش رکعت دیگر حمد و هر سوره که خواهد بخواند و کافى است حمد و قُلْ هُوَ اللّه اَحَدْ در هر رکعتى .

و چنانکه سنّت است قنوت در نمازهاى واجبى ، در هر رکعت دوّمى از نافله ها نیز سنّت است .

و کافى است در قنوت سه بار سُبْحانَ اللّهِ گفتن .

و یا آنکه گفته شود:

اَللّهُمَّ اغْفِرْلَنا وَ ارْحَمْنا وَ عافِنا وَاعْفُ عَنّا فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَى ءٍ قَدیرٌ.

و یا آنکه بگوید:

رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الاَْعَزُّ الاَْجَلُّ الاَْکْرَمْ.

و روایت شده که حضرت امام موسى علیه السلام چون شب در محراب عبادت مى ایستاد مى خواند: ((اَللّهُمَّ اِنَّکَ خَلَفْتَنى سَوِیّاً…)) و این دعاء پنجاهم صحیفه کامله است .

و چون فارغ شود از هشت رکعت نماز شب پس بجا بیاورد دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر.

و مى خواند در این سه رکعت بعد از حمد قُلْ هُوَ اللّه اَحَدْ تا بمنزله آن باشد که یک ختم قرآن کرده باشد، زیرا که سوره توحید ثلث قرآن است ، و یا آنکه بخواند در نماز شفع در رکعت اوّل حمد و قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ و در رکعت دوّم حمد و قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقْ.

و چون از نماز شفع فارغ شد مستحب است آنکه بخواند:

اِلهى تَعَرَّضَ لَکَ فى هذَا اللَّیْلِ الْمُتَعَرِّضُوْنَ…)) و این دعائى است که در اعمال شب نیمه شعبان در مفاتیح الجنان مذکور شد.

و چون از دو رکعت شفع فارغ شد بر مى خیزد به جهت یک رکعت وتر و مى خواند در آن حمد و سوره توحید و یا آنکه مى خواند بعد از حمد قُلْ هُو اللّهُ اَحَدٌ سه مرتبه ، و معوذّتین یعنى قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ و قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقْ، پس دست بر مى دارد براى قنوت و دعا مى خواند آنچه بخواهد.

شیخ طوسى رحمه الله علیه فرموده : دعاهائى که در قنوت نماز وتر خوانده مى شود از زیادى به شمارش نمى آید.

مستحب است که انسان در قنوت نماز وتر گریه کند از خوف خدا و ترس از عقاب خدا، یا خود را به حال گریه در آورد و دعا کند براى برادران مؤمن ، و مستحب است که ذکر شود چهل نفر، پس بدرستیکه کسیکه دعا کند براى چهل مؤمن دعایش مستجاب مى شود انشاءاللّه تعالى . و دعا کند به آنچه خواسته باشد.

شیخ صدوق رحمه الله علیه فرموده که : حضرت رسول صلى الله علیه و آله در قنوت وتر مى خواند:

((اَللّهُمَّ اهْدِنى فیمَنْ هَدَیْتَ وَ عافِنى فیمَنْ عافَیْتَ و تَوَلَّنى فیمَنْ تَوَلَّیْتَ وَ بارِکْ لى فیما اَعْطَیْتَ وَقِنى شَرَّ ما قَضَیْتَ فَاِنَّکَ تَقْضى وَ لایُقْضى عَلَیْکَ، سُبْحانَکَ رَبَّ الْبَیْتِ، اَسْتَغْفِرُکَ وَ اَتُوبُ اِلَیْکَ وَ اُوْمِنُ بِکَ وَ اَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِکَ یا رَحیمُ)).

سزاوار است آنکه هفتاد مرتبه بگوید:

((اَسْتَغْفِرُاللّهَ رَبّى وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ)).

سزاوار است که دست چپ را به دعا بلند کرده باشد و استغفار را به دست راست بشمارد

روایت شده که حضرت رسول صلى الله علیه و آله استغفار مى کرد در نماز وتر هفتاد مرتبه و هفت مرتبه مى گفت : ((هذا مَقامُ الْعاَّئِذِ بِکَ مِنَ النّارِ)).

روایت شده که حضرت امام زین العابدین علیه السلام در سحر، در نماز وتر سیصد مرتبه مى گفت : ((اَلْعَفْوَ الْعَفْوَ)). و بگوید بعد از این : ((رَبِّ اغْفِرْلى وَارْحَمْنى وَ تُبْ عَلَىَّ اِنَّکَ اَنْتَ التَّوّابُ الْغَفُورُ الرَّحیمُ)).

و سزاوار است آنکه طول دهد قنوت را و چون فارغ شد از قنوت به رکوع رود و چون سر از رکوع برداشت بخواند این دعا را که شیخ در تهذیب از حضرت موسى بن جعفر علیه السلام نقل کرده :

((هذا مَقامُ مَنْ حَسَناتُهُ نِعْمَةٌ مِنْکَ وَ شُکْرُهُ ضَعیفٌ وَ ذَنْبُهُ عَظیمٌ وَ لَیْسَ لِذلِکَ اِلاّ رِفْقُکَ وَ رَحْمَتُکَ فَاِنَّکَ قُلْتَ فى کِتابِکَ الْمُنْزَلِ عَلى نَبِیِّکَ الْمُرْسَلِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلَ ما یَهْجَعُونَ وَ بِالاَْسْحارِهُمْ یَسْتَغْفِرُوْنَ طالَ هُجُوعى وَ قَلَّ قِیامى وَ هذَا السَّحَرُ وَ اَنَا اَسْتَغْفِرُکَ لِذُنُوبى اِسْتِغْفارَ مَنْ لا یَجِدُ لِنَفْسِه ضَرّا وَ لا نَفْعاً وَ لا مَوْتاً وَ لاحَیوةً وَ لا نُشُوْراً)).

پس به سجده رود و نماز را تمام کند و بعد از سلام تسبیح حضرت زهرا علیها السلام بخواند، پس بگوید:

((اَلْحَمْدُ لِرَبِّ الصَّباحِ اَلْحَمْدُ لِفالِقِ الاِْصْباحِ)).

و بگوید سه مرتبه :

((سُبْحانَ رَبِّىَ الْمَلِکَ الْقُدُّوْسِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ))

پس بگوید:

((یا حَىُّ یا قَیُّومُ یا بَرُّ یا رَحیمُ یا غَنىُّ یا کَریمُ ارْزُقْنى مِنَ التِّجارَةِ اَعْظَمَها فَضْلاً وَ اَوْسَعَها رِزْقاً وَ خَیْرَها لى عاقِبَةً فَاِنَّهُ لا خَیْرَ فیما لا عاقِبَةَ لَهُ)).

پس به سجده رود و بگوید پنج مرتبه : ((سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوْحِ)). پس بنشیند و بخواند آیة الکرسى را، دوباره به سجده رود و ذکر سابق را پنج مرتبه بخواند.

((إ نَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ تقُوم أ دنى من ثُلْثَىِ اللَّیْلِ وَ نِصْفَهُ و ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مَّنَ الَّذِینَ مَعَکَ.))

(اى پیامبر!) پروردگارت مى داند که تو و گروهى از آنها که با تو هستند نزدیک دو سوّم شب یا نصف یا ثلث آن را به پا مى خیزند.

مزمّل : آیه 20.

((إ نَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِىَ أَشَدُّ وَطْأً وَ أَقْوَمُ قِیلاً.))

مسلّماً نماز و عبادت شبانه پا برجاتر و با استقامت تر است .

مزمّل : آیه 6.

سفارش جبرئیل به نماز شب

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

برترین نمازها (ى مستحب ) نماز نیمه شب است و چه اندک است به جا آورنده آن .(

و باز رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

جبرئیل آن قدر مرا به نماز شب سفارش کرد تا این که گمان کردم نیکانِ امّتم شب را نمى خوابند مگر اندکى از آن .

و باز رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

خداوند حضرت ابراهیم را دوست خود انتخاب نکرد مگر براى دو کارش :

1 - اطعام به مستمندان 2 - نماز شب ، هنگامى که مردم در خواب بودند.

در حالات رسول خدا صلى الله علیه و آله

حضرت على علیه السلام فرمود:

هر گاه رسول خدا صلى الله علیه و آله براى نماز شب بر مى خاست ، نخست مسواک مى کرد، سپس به آسمان مى نگریست و این آیات را زمزمه مى کرد:

((إِنَّ فِى خَلْقِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ لاَ یاتٍ لاُِوْلِى الاَْلْبابِ…))

مسلّماً در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و رفتِ شب و روز، نشانه هاى (روشنى ) براى خرمندان است … -

(در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز دستور داده شده که هر کس براى نماز شب بر مى خیزد، این آیات را تلاوت کند).

شب زنده داران در قیامت

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

در قیامت پس از آن که خداوند همه انسانها را جمع کند، منادى ندا مى کند و مى گوید:

پیش آیند کسانى که در نیمه هاى شب از بستر خواب دور مى شدند و خدا را مى خواندند و از خشم و غضبش بیمناک و به رحمتش امیدوار بودند.

آن گاه جمعى پیش روند و قبل از دیگران به جایگاههاى خود (در بهشت ) وارد شوند و بعد از آنان به حساب مردمِ دیگر رسیدگى نمایند.

شب زنده دارى دختر امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام درباره دختر بزرگوارش ((فاطمه )) فرمود:

او در امر دین چنان بود که تمام شب را به نماز مى ایستاد و روز را روزه مى گرفت .

رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:

جبرئیل نزد من آمد و گفت : اى محمّد!… بدان که شرف مؤمن ، نماز شب اوست و عزّتش بى نیازى او از مردم است .

بدآموزى و کج اندیشى

طلبه اى مى گفت : شخصى به ظاهر باسواد و متّقى به من گفت : بهتر است انسان نماز شب نخواند و نماز صبح را هم نزدیک طلوع آفتاب به جاى آورد، براى این که دچار عُجب و خودبینى نشود، و چون نماز شب غرور مى آورد باید آن را ترک کرد!

آن طلبه گفت : در اثر این کلام (چون گوینده آن را مورد اعتماد مى دانستم ) چندین سال نماز شب نخواندم با اینکه سحر هم بیدار بودم !

ببینید بدآموزى و کج اندیشى را! به آن طلبه گفته شد:

آن شخص شیطان بوده که چنین سخن مزخرفى را بر زبان رانده است ؛ زیرا، اگر این سخن صحیح باشد در همه مستحبّات جارى است . بنابراین باید گفت : نماز جماعت و قرآن و دعا و… نخوانیم زیرا مغرور مى شویم ! بى ارزش بودن این گفتار به قدرى واضح است که نیازى به تفصیل ندارد. چون بدیهى است که انسان در کنار انجام مستحبّات باید رذائل اخلاقى را از خود دور کند. و اصلاً خودِ نماز شب باعث توفیق انسان براى ستردن و زدودن صِفات رذیله مى شود و آن خدایى که توفیق سحرخیزى مى دهد توفیق پیراسته شدن از مرض خطرناک عُجب را نیز عطا مى کند.

ثانیاً، چنین شخصى که این قدر لاابالى و بى تعهّد است که نماز صبح خود را در آخر وقت مى خواند، معنى ندارد دچار عُجب بشود و اصلاً دلیلى براى عُجب او نیست مانند کورى است که نامحرم را نمى بیند! بلکه هنر است که انسان با رعایت و انجام مستحبّات ، دچار خودپسندى نشود و خلاصه تقواى منفى به درد نمى خورد، آنچه سودمند است تقواى مثبت است .

سالک کامل مرحوم ملکى مى نویسد:

((گاهى از بعضى متهجّدین ، نماز شب فوت مى شود، ولى این خود لطفى از سوى خداوند است ؛ براى این که آن شخص ، از تأ سف خوردن براى فوت نماز شب و موفّق نشدن به این امر مهم ، اجر بیشترى ببرد و نیز از عُجب محفوظ و مصون بماند؛ ولى طبق آنچه از احادیث استفاده مى شود این امر بسیار نادر است و بیش از یکى دو شب نمى شود)).

راستى ، چه صادق است درباره آن شخص بدبخت و جاهل که آن طلبه را چندین سال از این فیض محروم داشت این بیت اعتصامى که مى گوید:

آموزگار خلق شدیم امّا

نشناختیم خود، الف و با را

این شخص ، دستِ کم به آیات قرآن کریم در این موضوع توجّه نکرده و سخنى گفته است صد در صد مخالف با قرآن ، آنجا که مى فرماید: ((وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهجِّد بِهِ نافِلَةً لَک عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً)).

برخى دیگر نیز چنین مى پندارند که شب زنده دارى و نافله شب با درس ‍ خواندن منافات دارد و مانع تحصیل است و خلاصه اتلاف وقت است و باید آن وقت را صرفِ درس خواندن و مطالعه کرد.

این گروه نیز سخت در اشتباهند و نمى دانند که تهجّد بهترین وسیله براى ازدیاد توفیق تحصیل است و چه بسیار از تارکین تهجّد را دیده ایم که نه تنها موفّق به تحصیل نشده اند، بلکه در گرداب گناه غرق گشته اند.

در این باره مرحوم ملکى مى گوید:

((من بسیارى از محصّلین را مى شناسم که از شب زنده داران بودند و همین موضوع سبب شد که فهمى عمیق و استقامتى بى نظیر در امر تحصیل نصیبشان شد و به مراتب و مقامات والایى رسیدند و بالعکس ، کسانى هستند که در مطالعه کتب علمى کوشش بسیار دارند ولى به جایى نمى رسند و از علم خویش سودى نمى برند و برکتى نمى بینند)).

معلوم نیست کسانى که داراى این منطقند جواب ، ((لَیْسَ مِنْ شِعَتِنا)) و نیز ((لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُصَلِّ صَلوةَ اللّیْلَ)) را، چه مى گویند؟ چه پاسخى براى ((قُم اللّیْلَ إِلاّ قَلِیلا))دارند؟

حضرت زینب (س ) در شب یازدهم محرّم

((در شب عاشورا حضرت زینب علیها السلام بود و امام حسین علیه السلام ، زینب بود و همه کس و همه چیز. در شب یازدهم زینب بود و زینب ، در این شب زینب علیها السلام قافله سالار اسیران بود و نقطه اتکاء یتیمان !

مصائب هر چند بسیار سنگین بود و گران ، ولى حضرت زینب علیها السلام همچون کوهى استوار در برابر مصائب ایستاد و خم به ابرو نیاورد!

به نگهبانى اسیران پرداخت ، به گرد آوردن زنان و کودکان پرداخت ، روان بخش پیکرهاى بى روح گردید، نواى بینوایان بود و رمق بى رمقان .

از این سو به آن سو مى دوید و گمشدگان را مى جست ، از ضرب تازیانه پیکرش مى سوخت ، خارهاى بیابان به پایش فرو مى رفت ، و جگرش ‍ مى سوخت ولى یتیمان را مى جست .

این پیکر رنجدیده ناتوان ، معجزه گر بود، چنان شایستگى به خرج داد که یک بچه به زیر سمّ ستور نرفت . یک زن در آتش نسوخت ، یک کودک در آن شامِ شوم گم نشد.

پس از آنکه از این کارها فراغت یافت و از سلامت همه اطرافیان مطمئن شد، به سوى خدا رفت و به عبادت پرداخت ، نماز شب به جاى آورد.

آنقدر ناتوان و کوفته شده بود که نتوانست ایستاده بخواند، در آن شب نماز شب را نشسته به جا آورد و با خداى خود به راز و نیاز پرداخت .

امام صادق علیه السلام فرمودند:

نماز شب موجب رضاى پروردگار و دوستى فرشتگان و سنّت پیامبران و ریشه ایمان و ناخوشایند شیطان است .

لذّت مناجات

استاد شهید، مى گوید:

((ما یک سلسله لذّتهاى معنوى داریم که معنویّت ما را بالا مى برد. براى کسى که اهل تهجّد و نماز شب است جزو صادقین و صابرین و مستغفرین بالاسحار باشد، نماز شب لذّت و بهجت دارد، آن لذّتى که یک نفر نماز شب خوانِ حقیقى و واقعى از نماز شب خودش مى برد، از آن ((استغفراللّه ربّى و اتوب و الیه ))ها مى برد، از آن ((العفو گفتنها)) و یادکردن و دعا کردنهاى حدّاقل چهار مؤمن مى برد، و آن لذّتى که از آن ((یا ربّ یا ربّ)) گفتنها مى برد، هیچ وقت یک آدم عیّاش که در کاباره ها مى گردد، احساس ‍ نمى کند.

لذّت آن نماز شب خوان خیلى عمیق تر، نیرومندتر و نشاطبخش تر است . ولى اگر ما خودمان را غرق در لذّت مادّى دنیا کنیم مثلاً سر شب بنشینیم دور هم و شروع کنیم به گفتن و خندیدن و فرضاً غیبت هم نکنیم که حرام است ، صرفاً شوخیهاى مباح هم بکنیم و بعد هم سفره را پهن کنیم و آنقدر بخوریم که نفس کشیدن برایمان دشوار شود، بعد مثل یک مرده در رختخواب بیفتیم . آیا در این صورت توفیق پیدا مى کنیم که سحر از دو ساعت مانده به طلوع صبح بلند شویم و بعد، از عمق روح خودمان ((یا ربّ یا ربّ)) بگوییم ؟ اساساً بیدار نمى شویم و اگر هم شویم مثل مستى که چند جام شراب خورده است ، تلو تلو مى خوریم .

پس اگر انسان بخواهد لذّتهاى معنوى و الهى را در این دنیا درک کند، چاره اى ندارد جز این که از لذّتهاى مادّى کسر کند. به خدا قسم لذّتى که یک مرد با ایمان در آن وقت شب که بلند مى شود و چشمش مى افتد به آسمان پرستاره و آیات آخر سوره آل عمران را که صداى هستى است و از قلب وجود برخاسته است ، مى خواند و با هستى همصدا مى شود، احساس ‍ مى کند برابر است با یک عمر لذّت مادّى در این دنیا.

یک چنین آدمى ، نمى تواند مثل ما زندگى کند نمى تواند سر سفره شام بنشیند در حالى که ظهر غذاهاى سنگین ، انواع گوشتها، روغنهاى حیوانى و نباتى ، انواع شیرینى ها و انواع محرّک اشتهاها را خورده است ؛ تازه مقدارى سوپ بخورد تا اشتهایش تحریک شود این روح خود به خود مى میرد، این آدم نمى تواند در نیمه هاى شب بلند شود و اگر هم بلند شود نمى تواند لذّت ببرد.

لهذا کسانى که چنین توفیقاتى داشته اند و ما چنین اشخاصى را دیده ایم به لذّتهاى مادّیى که ما دل بسته ایم هیچ اعتنا ندارند. چه مانعى دارد که من ذکر خیرى از پدر بزرگوار خودم بکنم . از وقتى که یادم مى آید مى دیدم این مرد بزرگ و شریف هیچ وقت نمى گذاشت و نمى گذارد که وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته تأ خیر بیفتد شام را سر شب مى خورد و سه ساعت از شب گذشته مى خوابد و حداقل دو ساعت به طلوع صبح مانده بیدار مى شود.

و حداقل قرآنى که تلاوت مى کند یک جزء است ، و با چه فراغت و آرامشى نماز شب مى خواند حالا تقریباً صد سال از عمرش مى گذرد هیچ وقت نمى بینم که یک خواب ناآرام داشته باشد… اینها دل را زنده مى کند، آدمى که مى خواهد از چنین لذّتى بهره مند شود ناچار، از لذّتهاى مادّى تخفیف مى دهد تا به آن لذّت عمیقتر الهى برسد)).

آرى ، چنان پدر چنین فرزندى را به اجتماع تحویل مى دهد.

گوهر پاک بباید که شود قابل فیض

ورنه هر سنگ و گِلى لؤ لؤ و مرجان نشود

تهجّدِ امام

یکى از نزدیکان امام مى گوید:

((پنجاه سال است که نماز شب امام خمینى ترک نشده . امام در بیمارى ، در صحّت ، در زندان ، در خلاصى ، در تبعید، حتّى بر روى تخت بیمارستان قلب هم ، نماز شب مى خواندند. امام در قم بیمار شدند و به دستور اطبّاء مى بایست به تهران منتقل شوند، هوا بسیار سرد بود و برف مى بارید و یخبندان عجیبى در جادّه ها وجود داشت ، امام چندین ساعت در آمبولانس بودند، و پس از انتقال به بیمارستان قلب باز نماز شب خواندند. شبى که از پاریس به سوى تهران مى آمدند تمام افراد در هواپیما خوابیده بودند و امام تنها در طبقه بالاى هواپیما نماز شب مى خواندند.

و شما اگر امام را از نزدیک دیده باشید آثار اشک بر گونه هاى مبارک امام ، حکایت از شب زنده دارى و گریه هاى نیمه شب وى دارد.

بعضى از پاسداران در قم نقل مى کردند که گاهى اوقات که امام براى تهجّد بیدار مى شدند، آنها را مورد نوازش و تفقّد قرار مى دادند.))

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:

خداوند رحمت کند مردى را که از خواب شب برخیزد و نماز شب بخواند و همسرش را نیز بیدار کند و او هم نماز بگذارد. و خداوند رحمت کند زنى را که شب هنگام از خواب بیدار شود و نماز بخواند و همسرش را نیز بیدار کند و او هم نماز به جا آورد.

نماز شب در یکى از حسّاس ترین فرازهاى تاریخ

در یکى از نشریه ها از قول فرزند امام خمینى آمده است :

1 - شبى که از پاریس عازم ایران بودیم ، امام در هواپیما براى نماز شب برخاستند و چنان مى گریستند که خدمه ارفرانس ، تعجّب کرده بودند و شنیدم که پرسیده بودند: آیا امام از چیزى ناراحت هستند؟ من گفتم که کار هر شب امام است .

2 - وقتى امام را از قم مى بردند براى زندان [در عصر طاغوت ] امام با حالتى نماز شب خواندند که یکى از همراهیان بعداً به من گفت : که ما تحت تأ ثیر شدید نماز امام واقع شدیم و یکى از آنها تا تهران گریه کرده بود.

3 - روزى که از نجف عازم کویت شدیم از صبح ساعت چهار حرکت کردیم و شاید هم زودتر، درست بعد از اذان صبح و بعد از آن همه گرفتاریها ساعت دوازده و شاید بیشتر، سرانجام امام در هُتل بصره استراحت کردند.

دو ساعت نخوابیده بودند که ساعتشان زنگ زد و بیدار شدند و نماز شب خواندند و بعد هم نماز صبح …

کرامتى از امام راحل رحمه الله علیه

شهید محراب مرحوم صدوقى مى گوید:

((ما مسافرتهایى با امام کرده ایم ، در مسافرت مشهد یک اخلاق پدرانه نسبت به ما مبذول داشتند. وقتى از ارض اقدس بر مى گشتیم در بین راه روسها براى بازرسى جلوى ماشین ما را گرفتند (در آن زمان قسمتهایى از ایران زیر نظر دولتهاى شوروى و آمریکا و انگلستان بود) همگى پیاده شدیم و چون امام از اوّل تکلیف ، مراقب نماز شب بودند و این عمل ، صد در صد از ایشان ترک نشده ، بعد از پیاده شدن خواستند که نماز شب بخوانند. آن جا که وسط بیابان بود آبى وجود نداشت . یک وقت نگاه کردیم آبى جارى شده ایشان آستین بالا زد و وضو گرفت . بعداً نفهمیدیم که تا ایشان نمازش ‍ تمام شد آب بود یا نبود. به هر حال ما در آن سفر یک چنین کرامتى از ایشان دیدیم )).

و در اثر همین شب زنده داریهاست که مى بینیم این مرد بزرگ ، متصّل به ((معدن عظمت )) شده است و در راه خدا از هیچ چیز نمى هراسد.

بنا به نوشته بعضى ، امام خمینى در ضمن بیان ماجراى زندان رفتن خود فرموده اند:

((همان طور که در آن جاده مستقیم [قم - تهران ] مى رفتیم ، من متوجّه شدم آن دو نفرى که جلو نشسته بودند، یکى از آنها اشاره کرد به سمت راست [سمت راست آن جادّه دریاچه نمک است ، که برخى از مؤمنینى را که علیه دولت فعالیّت شدید داشتند آنجا مى انداختند.] با دست که به آن طرف اشاره کرد، من فهمیدم مقصودش چیست ولى من از اوّل که با آنها رفتم هیچ نترسیدم و آن وقت که اشاره کردند هم واللّه نترسیدم .

ناقل این قضیه ادامه مى دهد: یکى از مراجع که در آن مجلس بود، وقتى این عبارت را شنید، دگرگون شد و در برابر عظمت این مرد بزرگ الهى انگشت به دندان گرفت .))

حاج میرزا جواد ملکى رحمه الله علیه

یکى از دوستان و نزدیکانِ مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى ، مى گوید:

مرحوم ملکى رحمه الله علیه شبها که براى تهجّد و نماز شب به پا مى خاست ، ابتدا در بسترش مدّتى صدا به گریه بلند مى کرد؛ سپس بیرون مى آمد و نگاه به آسمان مى کرد و آیات ((إ نَّ فى خَلْق السَّمواتِ وَالارض …)) را مى خواند و سر به دیوار مى گذاشت و مدّتى گریه مى کرد و پس از تطهیر نیز کنار حوض ‍ مدّتى پیش از وضو مى نشست و مى گریست .

وخلاصه از هنگام بیدار شدن ، تا آمدن به محلّ نماز و خواندن نماز شب ، چند جا مى نشست و بر مى خاست و گریه سر مى داد و چون به مصلاّیش ‍ مى رسید، دیگر حالش قابل وصف نبود.

محدّث قمى رحمه الله علیه

در شرح حال محدّث گرانمایه ، حاج شیخ عباس قمّى آورده اند:

وى در تمام دوره سال ، در چهار فصل ، حدّاقل یک ساعت قبل از طلوع فجر بیدار و مشغول نماز و تهجّد بود.

به عبادت آخر شب و قبل از سپیده دم اهمیّت زیاد مى داد و معتقد بود که بهترین اعمال مستحبّى ، عبادت و تهجّد است فرزند بزرگش مى گوید: تا آن جا که من به خاطر دارم بیدارى آخر شب از او فوت نشد. حتّى در سفرها، این شیوه عملى مى شد.

محدّث قمى درباره استادش حاج میرزا حسین نورى ، مى نویسد: او در زهد و عبادت سخت کوشا بود، نماز شب او فوت نشد و راز و نیازش با خداوند متعال در تمام شبها برقرار بود.

علامه مجلسى اوّل رحمه الله علیه

((آقا احمد نواده وحید بهبهانى در کتاب ((مرآت الاحوال )) مى نویسد: از بعضى ثقات شنیدم که آخوند ملا محمّد تقى نقل کرده که در شبى از شبها بعد از نماز و تهجّد و گریه و زارى به درگاه قادر متعال ، خود را به حالتى دیدم که دانستم هر چه از درگاه احدیّت مسأ لت کنم ، البته به اجابت مقرون ، و عنایت خواهد شد و فکر مى کردم که چه از خدا بخواهم ؟ امر دنیوى یا اُخروى ؟ که ناگاه صداى گریه محمّد باقر [مجلسى دوّم ] از گهواره بلند شد، من گفتم ؛ الهى به حق محمّد و آل محمّد صلى الله علیه و آله این طفل را مروّج دین و ناشر احکام سیّدالمرسلین گردان و موفّق کن او را به توفیقات بى نهایت خود.

سپس آقا احمد مى گوید: و مسلّم است که این خوارق عادات که از آن بزرگوار به ظهور رسیده ، نیست مگر از دعاى چنین بزرگوارى .))

آورده اند که مرحوم ملاّ محمّد اشرفى که از شاگردان سعیدالعلماست ، از نیمه شب تا صبح مشغول تضرّع و زارى و مناجات با حضرت بارى (جلّ و علا) بود، و آنقدر بر سر و سینه مى زد که هنگامى که صبح مى شد در نهایت ضعف و نقاهت بود به گونه اى که هر کس او را مى دید چنین مى پنداشت که تازه از بستر بیمارى ، برخاسته است .

آرى ، به قول مولا امیر المؤمنین علیه السلام :

((قَدْ بَر اهُمُ الْخَوْفُ بَرْىَ الْقِداحِ، یَنْظر إ لَیْهِمُ النّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضى ، وَ ما بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ، وَ یَقُولُ: لَقَدْ خُوْلطُوا…)).

بیم خداوند متعال ، آنان را به سان پیکانهاى باریکى که تراشیده شده لاغر و نحیف کرده است . کسى که آنان را مى بیند، خیال مى کند که بیمارند.

در حالى که بیمارى ندارند و ترس از جهنّم آنان را لاغر کرده است ، و مى گوید: اینان دیوانه شده اند. در صورتى که مجنون نیستند …

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

دو رکعت نماز که انسان در پایان شب بخواند براى او بهتر است از دنیا و آنچه در آن است و اگر براى امّتم دشوار نبود آن را واجب مى کردم .

چند نکته جالب

مردی به امیر مؤمنان علی(ع) عرض کرد: من از نماز شب محروم شده ام. حضرت فرمودند: تو را گناهانت به بند کشیده است. (نورالثقلین،ج 3،ص 204).

در حالات بعضی بزرگان نقل می­کنند که فرمودند: شب­ها ملائکه مرا برای نماز و نافله شب بیدار می­کردند ولی گاهی صدا می­زدند آقا، آقا، پا شوید. بعضی سحرها دقت کردم دیدم اعمالی که در روز انجام می­دهم در صدا زدن شبم تأثیر دارد، روزهایی که خیلی مراقبم شب­ها آقایم می­خوانند و روزهایی که کمی نقصان است مرا آشیخ صدایم می­زنند و روزهایی که خطاهایی دارم با لفظ اُ اُ صدایم می­زنند.(نماز نیاز عاشقان،ص 109)

امام باقر(ع) فرمود: شب شیطانی دارد به نام «زهاء» به معنی فخر و تکبر (لسان العرب). وقتی بنده­ای بیدار می­شود و تصمیم دارد نماز شب بخواند به او می­گوید: هنوز وقت نماز نشده، برای مرتبه دوم بیدار می­شود، باز می­گوید وقت باقی است و به همین صورت او را به خوابیدن تشویق می­کند تا اذان شود.(نماز شب،تجهد (خسروی)،ص 41)

امام صادق(ع) فرمود: خوشم نمی­آید از بنده­ای که قرآن خوانده و فضیلت نماز شب را دریافته و شب هم بیدار شده؛ ولی برای نماز شب برنمی­خیزد تا اینکه بامداد فرا می­رسد و او فقط نماز صبحش را می­خواند.(معارف و معاریف،ج 10،ص 48)

 نظر دهید »

مباش در عالم امیدوار کسی..

21 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

 نظر دهید »

اعتماد به خدا..

21 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

 

: پیامبر اکرم(ص): أيُّما رَجُلٍ آتاهُ اللّه ُ عِلما فكَتَمَهُ وهُوَ يَعلَمُهُ ، لَقِيَ اللّه َ عَزَّوجلَّ يَومَ القِيامَةِ مُلجَما بِلِجامٍ مِن نارٍ .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر مردى كه خداوند به او دانشى دهد و او آن را، با اين كه مى داند، مخفى نگه دارد، در روز قيامت در حالى كه لگامى از آتش بر او زده شده است خداوند عز و جل را ديدار كند

. الإمامُ عليٌّ عليه السلام : ما أخَذَ اللّه ُ عَلى أهلِ الجَهلِ أن يَتَعَلَّموا حَتّى أخَذَ عَلى أهلِ العِلمِ أن يُعَلِّموا

امام على عليه السلام : خداوند، نادانان را براى آموختن علم متعهّد نكرد مگر اين كه پيشتر دانايان را به آموزش دادن آن متعهد و موظّف ساخت.

الإمامُ الباقرُ عليه السلام : مَن عَلَّمَ بابَ هُدىً فلَهُ مِثلُ أجرِ مَن عَمِلَ بِهِ ، ولا يُنقَصُ اُولئكَ مِن اُجورِهِم شَيئا .

امام باقر عليه السلام : هر كه يك باب هدايت آموزش دهد، براى او همانند پاداش كسى باشد كه به آن عمل كند و از پاداش عمل كنندگانِ به آن نيز چيزى كاسته نمى شود.

 

 

 نظر دهید »

روزي دهنده خداست......

19 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

 

 نظر دهید »

پیام تاریخی امام به مناسبت قیام 19 دی مردم قم

19 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

روسیاه باد رژیمى که علماى عظیم الشأن اسلام را با رژیم منحط خود و انقلاب خونین رسواى خود موافق معرفى مى‏ کند. رسوا باد رژیمى که از وحشت زدگى مى ‏خواهد با افتراى به فقهاى مذهب، ملت را اغفال کند. ملت ایران که پیشرو آن روحانیت است با انقلاب قلابى که به امر اجانب سودجو انجام گرفت سرسختانه مخالف است. ملت ایران اصلاحات ادعایى را که به بدبختى ملت و بازارسازى براى اجانب و ورشکستگى‏ زراعت منتهى شد افساد و خرابکارى مى ‏داند.

امام خمینی(س) به مناسبت قیام 19 دی 1356 مردم قم در پیامی خطاب به ملت ایران بشارت پیروزی مردم مسلمان انقلابی و شکست رژیم شاه را اعلام کردند؛ در این پیام ضمن یادآوری و ارج‌گذاری به قیام 15 خرداد، خیزش مردم انقلابی و طلاب حوزه‌های علمیه قم را در این راستا ارزیابی کرده و آن را مورد ستایش قرار دادند، اشاره به وحشیگری‌های رژیم شاه در قتل و کشتارمردم و برخورد سبعانه با مجروحین حادثه 19 دی، از دیگر فرازهای این پیام است.

توجه به ترفندهای مکارانه رژیم و ضرورت حفظ وحدت و هوشیاری در مقابل آن از دیگر موارد توصیه شده می‌باشد. در این پیام همچنین ضمن برشمردن ویژگی‌های ممتاز مردم ایران نظیر: وحدت و همدلی، روحیه شهادت‌طلبی، ایثار و فداکاری، نقش ارزنده بانوان در نهضت، نقش دانشجویان و دانشگاهیان در افشای ماهیت رژیم در داخل و خارج کشور، هوشیاری و دشمن‌شناسی مردم، استظهار به پشتیبانی قرآن و اسلام، شکست رژیم شاه و پیروزی مردم از جمله موارد طرح شده در این پیام است. (روزنگار زندگی و تاریخ سیاسی اجتماعی امام خمینی، ص 350 و 351)

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

سلام به روحانیت مترقى شیعه که با هم پیوستگى زاید الوصف در مقابل سرنیزه عمال بى‏ حیثیت اجانب ایستاده و از هیاهو و دست و پا زدن هاى مذبوحانه آنها نهراسید. سلام به روحانیون و علماى اعلام مذهب از نجف اشرف تا سراسر ایران که با وحدت کلمه در مقابل ستمکاران و چپاولگران به جواب مثبت دست زدند. درود بر جوانان غیور حوزه علمیه بیدار قم و سایر حوزه ‏ها که با سرفرازى به نهضت روحانیت ادامه و رونق دادند. درود بر جوانان پر شور آگاه دانشگاه هاى ایران که با قیام هاى هوشیارانه پیاپى، وفادارى خود را به اسلام بزرگ و کشور عزیز خود ثابت کردند.

سلام و درود بر ملت بزرگ هوشمند ایران که با همه اختناق و فشار، از اسلام عدل ‏پرور و مظلومان و مقتولان در راه دیانت دفاع نمودند. رحمت خداوند بر مقتولین 15 خرداد (دوازده محرّم)، و 19 دى و (29 محرّم) امسال. محرّم چه ماه مصیبت ‏زا و چه ماه سازنده و کوبنده ‏اى است، محرّم ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سروَر اولیاى خداست که با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگى و کوبندگى به بشر داد و راه فناى ظالم و شکست ستمکار را به فدایى دادن و فداشدن دانست؛ و این خود سرلوحه تعلیمات اسلام است براى ملتها تا آخر دهر.

نهضت 12 محرّم (15 خرداد) در مقابل کاخ ظلم شاه و اجانب به پیروى از نهضت مقدس حسینى چنان سازنده و کوبنده بود که مردانى مجاهد و بیدار و فداکار تحویل جامعه داد که با تحرک و فداکارى روزگار را بر ستمکاران و خائنان سیاه نمودند، و ملت‏ بزرگ را چنان هوشیار و متحرک و پیوسته کرد که خواب را از چشم بیگانه و بیگانه‏ پرستان ربود و حوزه ‏هاى علمیه و دانشگاه ها و بازارها را به صورت دژ مدافع از عدالت‏ خواهى و از اسلام و مذهب مقدس در آورد. نهضت اخیر که پرتوى از نهضت 15 خرداد است و شعاعش در سراسر کشور نور افکنده، خود کوبندگى خاصى دارد که شاه را از خود بیخود کرده و او و دار و دسته چاقوکشش را به تلاش مذبوحانه واداشته، جنایات 29 محرّم امسال نقطه عطفى است به جنایات شاهانه 12 محرّم آن سال. شاه خواست ضرب شستى به ملت مسلمان نشان دهد؛ پس از تمامیت حساب با رئیس جمهور امریکا با بهانه مختصرى که مأمورین ایجاد کردند، مرکز تشیع و حوزه فقاهت اسلام را در جوار مرقد پاک فاطمه معصومه- سلام اللَّه علیها- به مسلسل بست و جمعیت بیگناه فراوانى از جوانان حوزه علمیه و متدینین غیور شهر مذهبى قم را در خاک و خون کشیده به قتل رساند؛ و تا کنون آمار آنها در دست نیست، و مقتولین را از هفتاد تا سیصد، تا حال گفته‏ اند و عدد مجروحین را خدا مى‏ داند. و أسف‏ آورتر (که ننگش بر جبین آنها خواهد ماند) آنکه کسانى که رفته ‏اند خون به مجروحین در بیمارستانها بدهند، توقیف کرده و مانع شده ‏اند از اعطاى خون؛ و گفته مى‏ شود کسانى به این جهت جان داده ‏اند.

شاه مى ‏خواهد ثابت کند که نوکرى او تحکیم شده؛ و ملت نباید گمان کند [او] از پشتیبانى اجانب برخوردار نیست؛ ولى ملت با تظاهرات عمومى و تعطیل سرتاسرى دامنه‏دار و اظهار تنفر، بار دیگر ثابت کرد که او را نمى‏ خواهد و از او و خاندانش بیزار است؛ و این رفراندم طبیعى سرتاسرى در حقیقت خلع او از سلطنت غاصبانه جابرانه است. کارتر و دیگر غارتگران مخازن ملت هاى مظلوم باید بدانند محمد رضا خان، خائن و یاغى است و ناچار از سلطنت مخلوع است؛ بر فرض قانونى بودن؛ چه رسد به سلطنت انتصابى از قِبَل اجانب که خودش اعتراف نموده. به ملت شریف ایران مژده مى‏ دهم که رژیم جائرانه شاه نفس هاى آخرش را مى‏ کشد، و این قتل عام هاى بى‏ رحمانه نشانه وحشت زدگى و حرکات مذبوحانه است. مضحک و بسیار رسوا، این مانورهاى وقیحانه و بچگانه است که پس از داغ باطله از طرف عموم ملت خوردن، به راه انداخته ‏اند و مشتى‏ سازمانى و اراذل و اوباش از خودشان و جمعى ضعفا و بیچارگان را با زور سرنیزه از اطراف جمع ‏آورى و در شهرها به فریاد و جنجال «جاوید شاه» وادار مى‏ کنند، و گمان مى‏ کنند جبران تعطیل عمومى بازارهاست و با این سیلی ها مى ‏توانند صورت سیاه خود را سرخ کنند. من به ملت ایران با این بیدارى و هوشیارى و با این روحیه قوى و شجاعت بى‏ مانند نوید پیروزى مى‏ دهم؛ پیروزى توأم با سربلندى و افتخار؛ پیروزى توأم با استقلال و آزادى؛ پیروزى توأم با قطع ایادى اجانب و چپاولگران؛ پیروزى با برچیده شدن بساط ستمگران و انقراض دودمان سیاه روى پهلوى. ملتى که با هوشمندى و پیوستگى همه طبقات از روحانى تا دانشگاهى، از منبرى تا بازارى، از دانشجوى داخلى تا خارجى، از کارگر تا دهقان، بپاخاسته و تب و تاب اسلام عدالت‏پرور دارد پیروز است. ملتى که با دادن بهترین جوانان برومند خود با سرافرازى به مخالفت و تنفر از دستگاه جبار ادامه مى ‏دهد پیروز است. ملتى که حتى بانوان محترمه ‏اش با تظاهرات محجوبانه بیزارى خود را از رژیم شاه اعلام مى‏ کنند، پیروز است. ملتى که مادران و خواهران شیردلش افتخار به مرگ جوانان برومندش مى ‏کند که در صف شهدا هستند، پیروز است. ملتى که جوانان و دانشجویان داخل و خارج کشورش مجال تفکر را از شاه و اربابانش سلب کرده، پیروز است. ملتى که با همه تشبثات شاه و دار و دسته‏اش در امریکا با تظاهرات پر شور و رعدآساى جوانان رشیدش در مقابل کارتر و شاه، کاخ سفید را به لرزه در آورده و تنفر خود را نثار آنها کرده، پیروز است. ملتى که پشتیبانش اسلام و قرآن و نهضتش براى خدا و بسط عدالت و محو ستمکارى است، پیروز است. شما اى ملت شریف بزرگ پیروزید؛ با دیدن خسارات بسیار و دادن فداییان بی شمار.

روسیاه باد رژیمى که علماى عظیم الشأن اسلام را با رژیم منحط خود و انقلاب خونین رسواى خود موافق معرفى مى‏ کند. رسوا باد رژیمى که از وحشت زدگى مى ‏خواهد با افتراى به فقهاى مذهب، ملت را اغفال کند. ملت ایران که پیشرو آن روحانیت است با انقلاب قلابى که به امر اجانب سودجو انجام گرفت سرسختانه مخالف است. ملت ایران اصلاحات ادعایى را که به بدبختى ملت و بازارسازى براى اجانب و ورشکستگى‏ زراعت منتهى شد افساد و خرابکارى مى ‏داند. در کشورى که مردمش در این پنجاه سال حکومت جائرانه پهلوى روى آزادى ندیده ‏اند، دم زدن از آزادى زنها مسخره و اغفال است. رژیمى که در مأموریت براى وطنش از جانب اجانب، سرلوحه خدمتش محو اسلام و احکام آن است و با تغییر تاریخ پر افتخار اسلام به تاریخ ستمکاران و روسیاهان تاریخ مى‏ خواهد اسم اسلام را محو کند، دم زدن از اسلام و قرآن کریم جز فریب و مضحکه عنوانى ندارد.

باید این رژیم فاسدِ ارباب و نوکرى بداند که وقت گذشته؛ و این تبلیغات تار عنکبوتى نمى ‏تواند ملتى را که با کمال بیدارى و هوشمندى بپاخاسته اغفال کند. خداى تعالى و اسلام عزیز پشتیبان ملت است.

من با کمال تواضع دست خود را به سوى ملت نجیب ایران دراز مى‏ کنم؛ از روحانیون عظیم الشأن تا خطباى ارجمند، از جوانان محترم حوزه‏ هاى علمیه تا دانشجویان دانشگاه ها، از بازاریان محترم تا کارگران و دهقانان و جناح ها و طبقات محترم داخل و خارج کشور- ایدهم اللَّه تعالى- و از همه صمیمانه و با عرض تشکر خواستارم که پیوستگى و وحدت کلمه خود را حفظ و از مناقشات تفرقه ‏انداز احتراز نمایند، و با صداى واحد و نداى همگانى در راه استقلال کشور و قطع ایادى اجانب و عمال وابسته آنها کوشش کنند، و با اتکا به خداى متعال و احکام عدالت‏ پرور اسلام همدست و همداستان شوند، و به آنها که از چهارچوب قانون اساسى دم مى‏ زنند تذکر اکید دهند که با این کلمه صحه به رژیم سلطنتى فاسد موجود نگذارند که تا این دودمان فاسد بر مقدرات کشور حکومت مى‏ کنند، ملت ایران نه از اسلام بهره‏مند مى‏ شوند و نه از آزادى و استقلال کشور خبرى است و نه مردم روى سعادت مى ‏بینند.

از خداوند متعال عظمت اسلام را که کفیل وحید عدالت و استقلال و مدافع حقیقى مظلومان است، خواستار و ملت ایران خصوصاً جوانان متدین برومندش را به خداى متعال مى‏ سپارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

12 شهر صفر 98- روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

http://www.imam-khomeini.ir/

 نظر دهید »

پیام تاریخی امام به مناسبت قیام 19 دی مردم قم

19 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

روسیاه باد رژیمى که علماى عظیم الشأن اسلام را با رژیم منحط خود و انقلاب خونین رسواى خود موافق معرفى مى‏ کند. رسوا باد رژیمى که از وحشت زدگى مى ‏خواهد با افتراى به فقهاى مذهب، ملت را اغفال کند. ملت ایران که پیشرو آن روحانیت است با انقلاب قلابى که به امر اجانب سودجو انجام گرفت سرسختانه مخالف است. ملت ایران اصلاحات ادعایى را که به بدبختى ملت و بازارسازى براى اجانب و ورشکستگى‏ زراعت منتهى شد افساد و خرابکارى مى ‏داند.

امام خمینی(س) به مناسبت قیام 19 دی 1356 مردم قم در پیامی خطاب به ملت ایران بشارت پیروزی مردم مسلمان انقلابی و شکست رژیم شاه را اعلام کردند؛ در این پیام ضمن یادآوری و ارج‌گذاری به قیام 15 خرداد، خیزش مردم انقلابی و طلاب حوزه‌های علمیه قم را در این راستا ارزیابی کرده و آن را مورد ستایش قرار دادند، اشاره به وحشیگری‌های رژیم شاه در قتل و کشتارمردم و برخورد سبعانه با مجروحین حادثه 19 دی، از دیگر فرازهای این پیام است.

توجه به ترفندهای مکارانه رژیم و ضرورت حفظ وحدت و هوشیاری در مقابل آن از دیگر موارد توصیه شده می‌باشد. در این پیام همچنین ضمن برشمردن ویژگی‌های ممتاز مردم ایران نظیر: وحدت و همدلی، روحیه شهادت‌طلبی، ایثار و فداکاری، نقش ارزنده بانوان در نهضت، نقش دانشجویان و دانشگاهیان در افشای ماهیت رژیم در داخل و خارج کشور، هوشیاری و دشمن‌شناسی مردم، استظهار به پشتیبانی قرآن و اسلام، شکست رژیم شاه و پیروزی مردم از جمله موارد طرح شده در این پیام است. (روزنگار زندگی و تاریخ سیاسی اجتماعی امام خمینی، ص 350 و 351)

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

سلام به روحانیت مترقى شیعه که با هم پیوستگى زاید الوصف در مقابل سرنیزه عمال بى‏ حیثیت اجانب ایستاده و از هیاهو و دست و پا زدن هاى مذبوحانه آنها نهراسید. سلام به روحانیون و علماى اعلام مذهب از نجف اشرف تا سراسر ایران که با وحدت کلمه در مقابل ستمکاران و چپاولگران به جواب مثبت دست زدند. درود بر جوانان غیور حوزه علمیه بیدار قم و سایر حوزه ‏ها که با سرفرازى به نهضت روحانیت ادامه و رونق دادند. درود بر جوانان پر شور آگاه دانشگاه هاى ایران که با قیام هاى هوشیارانه پیاپى، وفادارى خود را به اسلام بزرگ و کشور عزیز خود ثابت کردند.

سلام و درود بر ملت بزرگ هوشمند ایران که با همه اختناق و فشار، از اسلام عدل ‏پرور و مظلومان و مقتولان در راه دیانت دفاع نمودند. رحمت خداوند بر مقتولین 15 خرداد (دوازده محرّم)، و 19 دى و (29 محرّم) امسال. محرّم چه ماه مصیبت ‏زا و چه ماه سازنده و کوبنده ‏اى است، محرّم ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سروَر اولیاى خداست که با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگى و کوبندگى به بشر داد و راه فناى ظالم و شکست ستمکار را به فدایى دادن و فداشدن دانست؛ و این خود سرلوحه تعلیمات اسلام است براى ملتها تا آخر دهر.

نهضت 12 محرّم (15 خرداد) در مقابل کاخ ظلم شاه و اجانب به پیروى از نهضت مقدس حسینى چنان سازنده و کوبنده بود که مردانى مجاهد و بیدار و فداکار تحویل جامعه داد که با تحرک و فداکارى روزگار را بر ستمکاران و خائنان سیاه نمودند، و ملت‏ بزرگ را چنان هوشیار و متحرک و پیوسته کرد که خواب را از چشم بیگانه و بیگانه‏ پرستان ربود و حوزه ‏هاى علمیه و دانشگاه ها و بازارها را به صورت دژ مدافع از عدالت‏ خواهى و از اسلام و مذهب مقدس در آورد. نهضت اخیر که پرتوى از نهضت 15 خرداد است و شعاعش در سراسر کشور نور افکنده، خود کوبندگى خاصى دارد که شاه را از خود بیخود کرده و او و دار و دسته چاقوکشش را به تلاش مذبوحانه واداشته، جنایات 29 محرّم امسال نقطه عطفى است به جنایات شاهانه 12 محرّم آن سال. شاه خواست ضرب شستى به ملت مسلمان نشان دهد؛ پس از تمامیت حساب با رئیس جمهور امریکا با بهانه مختصرى که مأمورین ایجاد کردند، مرکز تشیع و حوزه فقاهت اسلام را در جوار مرقد پاک فاطمه معصومه- سلام اللَّه علیها- به مسلسل بست و جمعیت بیگناه فراوانى از جوانان حوزه علمیه و متدینین غیور شهر مذهبى قم را در خاک و خون کشیده به قتل رساند؛ و تا کنون آمار آنها در دست نیست، و مقتولین را از هفتاد تا سیصد، تا حال گفته‏ اند و عدد مجروحین را خدا مى‏ داند. و أسف‏ آورتر (که ننگش بر جبین آنها خواهد ماند) آنکه کسانى که رفته ‏اند خون به مجروحین در بیمارستانها بدهند، توقیف کرده و مانع شده ‏اند از اعطاى خون؛ و گفته مى‏ شود کسانى به این جهت جان داده ‏اند.

شاه مى ‏خواهد ثابت کند که نوکرى او تحکیم شده؛ و ملت نباید گمان کند [او] از پشتیبانى اجانب برخوردار نیست؛ ولى ملت با تظاهرات عمومى و تعطیل سرتاسرى دامنه‏دار و اظهار تنفر، بار دیگر ثابت کرد که او را نمى‏ خواهد و از او و خاندانش بیزار است؛ و این رفراندم طبیعى سرتاسرى در حقیقت خلع او از سلطنت غاصبانه جابرانه است. کارتر و دیگر غارتگران مخازن ملت هاى مظلوم باید بدانند محمد رضا خان، خائن و یاغى است و ناچار از سلطنت مخلوع است؛ بر فرض قانونى بودن؛ چه رسد به سلطنت انتصابى از قِبَل اجانب که خودش اعتراف نموده. به ملت شریف ایران مژده مى‏ دهم که رژیم جائرانه شاه نفس هاى آخرش را مى‏ کشد، و این قتل عام هاى بى‏ رحمانه نشانه وحشت زدگى و حرکات مذبوحانه است. مضحک و بسیار رسوا، این مانورهاى وقیحانه و بچگانه است که پس از داغ باطله از طرف عموم ملت خوردن، به راه انداخته ‏اند و مشتى‏ سازمانى و اراذل و اوباش از خودشان و جمعى ضعفا و بیچارگان را با زور سرنیزه از اطراف جمع ‏آورى و در شهرها به فریاد و جنجال «جاوید شاه» وادار مى‏ کنند، و گمان مى‏ کنند جبران تعطیل عمومى بازارهاست و با این سیلی ها مى ‏توانند صورت سیاه خود را سرخ کنند. من به ملت ایران با این بیدارى و هوشیارى و با این روحیه قوى و شجاعت بى‏ مانند نوید پیروزى مى‏ دهم؛ پیروزى توأم با سربلندى و افتخار؛ پیروزى توأم با استقلال و آزادى؛ پیروزى توأم با قطع ایادى اجانب و چپاولگران؛ پیروزى با برچیده شدن بساط ستمگران و انقراض دودمان سیاه روى پهلوى. ملتى که با هوشمندى و پیوستگى همه طبقات از روحانى تا دانشگاهى، از منبرى تا بازارى، از دانشجوى داخلى تا خارجى، از کارگر تا دهقان، بپاخاسته و تب و تاب اسلام عدالت‏پرور دارد پیروز است. ملتى که با دادن بهترین جوانان برومند خود با سرافرازى به مخالفت و تنفر از دستگاه جبار ادامه مى ‏دهد پیروز است. ملتى که حتى بانوان محترمه ‏اش با تظاهرات محجوبانه بیزارى خود را از رژیم شاه اعلام مى‏ کنند، پیروز است. ملتى که مادران و خواهران شیردلش افتخار به مرگ جوانان برومندش مى ‏کند که در صف شهدا هستند، پیروز است. ملتى که جوانان و دانشجویان داخل و خارج کشورش مجال تفکر را از شاه و اربابانش سلب کرده، پیروز است. ملتى که با همه تشبثات شاه و دار و دسته‏اش در امریکا با تظاهرات پر شور و رعدآساى جوانان رشیدش در مقابل کارتر و شاه، کاخ سفید را به لرزه در آورده و تنفر خود را نثار آنها کرده، پیروز است. ملتى که پشتیبانش اسلام و قرآن و نهضتش براى خدا و بسط عدالت و محو ستمکارى است، پیروز است. شما اى ملت شریف بزرگ پیروزید؛ با دیدن خسارات بسیار و دادن فداییان بی شمار.

روسیاه باد رژیمى که علماى عظیم الشأن اسلام را با رژیم منحط خود و انقلاب خونین رسواى خود موافق معرفى مى‏ کند. رسوا باد رژیمى که از وحشت زدگى مى ‏خواهد با افتراى به فقهاى مذهب، ملت را اغفال کند. ملت ایران که پیشرو آن روحانیت است با انقلاب قلابى که به امر اجانب سودجو انجام گرفت سرسختانه مخالف است. ملت ایران اصلاحات ادعایى را که به بدبختى ملت و بازارسازى براى اجانب و ورشکستگى‏ زراعت منتهى شد افساد و خرابکارى مى ‏داند. در کشورى که مردمش در این پنجاه سال حکومت جائرانه پهلوى روى آزادى ندیده ‏اند، دم زدن از آزادى زنها مسخره و اغفال است. رژیمى که در مأموریت براى وطنش از جانب اجانب، سرلوحه خدمتش محو اسلام و احکام آن است و با تغییر تاریخ پر افتخار اسلام به تاریخ ستمکاران و روسیاهان تاریخ مى‏ خواهد اسم اسلام را محو کند، دم زدن از اسلام و قرآن کریم جز فریب و مضحکه عنوانى ندارد.

باید این رژیم فاسدِ ارباب و نوکرى بداند که وقت گذشته؛ و این تبلیغات تار عنکبوتى نمى ‏تواند ملتى را که با کمال بیدارى و هوشمندى بپاخاسته اغفال کند. خداى تعالى و اسلام عزیز پشتیبان ملت است.

من با کمال تواضع دست خود را به سوى ملت نجیب ایران دراز مى‏ کنم؛ از روحانیون عظیم الشأن تا خطباى ارجمند، از جوانان محترم حوزه‏ هاى علمیه تا دانشجویان دانشگاه ها، از بازاریان محترم تا کارگران و دهقانان و جناح ها و طبقات محترم داخل و خارج کشور- ایدهم اللَّه تعالى- و از همه صمیمانه و با عرض تشکر خواستارم که پیوستگى و وحدت کلمه خود را حفظ و از مناقشات تفرقه ‏انداز احتراز نمایند، و با صداى واحد و نداى همگانى در راه استقلال کشور و قطع ایادى اجانب و عمال وابسته آنها کوشش کنند، و با اتکا به خداى متعال و احکام عدالت‏ پرور اسلام همدست و همداستان شوند، و به آنها که از چهارچوب قانون اساسى دم مى‏ زنند تذکر اکید دهند که با این کلمه صحه به رژیم سلطنتى فاسد موجود نگذارند که تا این دودمان فاسد بر مقدرات کشور حکومت مى‏ کنند، ملت ایران نه از اسلام بهره‏مند مى‏ شوند و نه از آزادى و استقلال کشور خبرى است و نه مردم روى سعادت مى ‏بینند.

از خداوند متعال عظمت اسلام را که کفیل وحید عدالت و استقلال و مدافع حقیقى مظلومان است، خواستار و ملت ایران خصوصاً جوانان متدین برومندش را به خداى متعال مى‏ سپارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

12 شهر صفر 98- روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

http://www.imam-khomeini.ir/

 نظر دهید »

تأثیر برنامه های ماهواره ای بر کودکان

17 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

ماهواره، یکی از رسانه های قدرتمند ارتباط جمعی به شمار می آیدکه در صورت استفاده نامناسب بدی زیادی همراه دارد. برنامه های تخریبی و نا به هنجاری که متاسفانه بیشتر اوقات خانواده را پر می کند و بدتر از آن شاهد هستیم که بسیاری از خانواده ها به اتفاق فرزندانشان به تماشای سریال ها و برنامه های ماهواره ای می نشینند، سریال ها و برنامه هایی که مناسب با فرهنگ ایرانی و اسلامی ما نیستند.
در خانواده های جوامع اسلامی معیار ها و الگوها متفاوت می باشد و با ارزش های جوامع غیر اسلامی فرق می کند. متاسفانه بارها شاهد آن بودیم که والدین برای پایان دادن به لجبازی کودک شان آن ها را با برنامه های ماهواره ای سرگرم می کنند در اینجاست که این سوال پیش می آید که چرا والدین کودکانشان را جدی نمی گیرند و به پیامد این برنامه ها فکر نمی کنند!!.. از وظایف والدین است  تا ذائقه کودک خود را تغییر دهندو اوقات فراغت فرزندشان را با بازی پر کنند یا با خرید اسباب بازی های مناسب و جذاب کودک را به سمت بازی با اسباب بازی هایش بکشانند زیرا که:
کودکان امروز مانند کودکان گذشته نیستند و وقت کمتری را صرف بازی با همسالان در کوچه می کنند و متاسفانه بیشتر وقت خود را به تماشای برنامه های تلویزیونی و ماهواره ای می گذرانند. اگر باور داشته باشیم که ذهن کودکانمان با چه سرعت و دقتی از عناصر موجود در محیط زندگی شان رنگ می گیرند، ممکن است به گونه ‌ای دیگر به این موجودات لطیف و آنچه که به عنوان وسائل سرگرمی آنها معرفی شده‌اند، نگاه کنیم.
بیشتر سریال ‌ها و برنامه ‌های ماهواره ‌ای به راحتی و بدون هیچ سانسوری، مسائل جنسی را مطرح و نمایش می ‌دهند، این شیوه‌ی ارائه‌ی اطلاعات حتی در آگهی ‌های بازرگانی ماهواره ‌ای نیز به وفور دیده می ‌شود و متأسفانه بارها مشاهده شده فرزندان کوچک خانواده نیز بدون هیچ محدودیتی در کنار والدین خود این صحنه ها را تماشا می‌کنند و این در حالی است که هیچ‌گونه ظرفیتی برای پذیرش این قبیل اطلاعات ندارند، در نتیجه تحت‌تأثیر آن قرار می گیرند که خود سبب بلوغ زودرس و دسترسی سریع به اطلاعات جنسی می باشد.
از دیگر پیامدهای منفی فیلم ها و برنامه های شبکه های ماهواره ای، افزایش خشونت است. تحقیقات مختلف روانشناسی با محوریت نظریه یادگیری مشاهده ای آلبرت بندورا نشان داده اند مشاهده صحنه های خشونت آمیز، گرایش به پرخاشگری را در بینندگان آن بالا می برد و این در حالی است که حجم قابل مشاهده برنامه های ماهواره ای به فیلم های سینمایی و سریال هایی اختصاص دارد که در آن صحنه های خشونت آمیز به طور مکرر تکرار می شود. در واقع هنگامی که بیننده ساعت های متوالی، چنین برنامه هایی را می بیند، گویا در کلاس آموزشی ترویج خشونت قرار گرفته است.
این تاثیرپذیری بر روی کودکان و نوجوانان بیشتر و قابل تامل تر است. همچنین برنامه های ماهواره ای به دلیل کثرت سریال هایی که تجمل گرایی و مصرفی بودن شخصیت های داستان را نمایش می دهد می تواند افزایش مصرف گرایی را در کودکان ایجاد کند و در کنارش وابستگی و اتلاف وقت را نیز برای کودکان به دنبال داشته باشد.
برای آنکه کودکان بتوانند در بین امکانات و مضامین متنوع ارائه شده توسط رسانه ها راه صحیح خود را پیدا کنند به راهنمایی خانواده نیاز دارند. با فرزندتان در مورد اینکه به چه برنامه های تلویزیونی علاقمند است صحبت کنید و متوجه شوید که شخصیت ها و داستان های مورد علاقه اش چه تاثیری بر رفتار وی دارد و به عبارتی او را زیر نظر بگیرید. کودک را در برنامه هایی که مورد علاقه اش است همراهی کنید و با خواندن کتاب ها و داستان هایی با موضوعات ایرانی اسلامی، با فرهنگ جامعه ای که در آن زندگی می کند آشنا سازید تا در ذهن کودکانمان ضد ارزش ها جایگزین ارزش های جامعه اسلامی نشود.

www.aznav.ir

 نظر دهید »

موعظه و پند و اندرز

17 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

1- امام موسی کاظم علیه السلام:

مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ تَرَاهُ عَيْنُكَ إِلَّا وَ فِيهِ مَوْعِظَةٌ.

چیزی نیست که چشمانت آن را بنگرد، مگر آن که در آن پند و اندرزی است.

امالی(صدوق) ص 509

2- امام على عليه السلام:

في وَصيَّتِهِ لابنِهِ و هُو يَعِظُهُ: أحيِ قَلبَكَ بالمَوعِظَةِ؛

- در مـقام انـدرز بـه فـرزند خود-: دلت را بـا اندرز زنده گردان.

تحف العقول ص 69 - نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 392 ، نامه 31

3- امام على عليه السلام:

الْمَوَاعِظُ صِقَالُ النُّفُوسِ وَ جِلَاءُ الْقُلُوب‏

اندرزها صيقل بخش جان ها، و جلا دهنده دل هاست.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 224 ، ح 4524

4- امام على عليه السلام:

بالمَواعِظِ تَنجَلي الغَفلَةُ؛

با اندرزهاست كه (پرده) غفلت كنار مى رود.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 224 ، ح 4530

5- پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلّم:

كَفى بالمَوتِ واعِظا؛

مرگ براى اندرز گرفتن بس است.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 275 ، ح 28 - تحف العقول ص 35

6- امام على عليه السلام:

العاقِلُ مَن وَعَظَتهُ التَّجارِبُ؛

خردمند كسى است كه تجربه ها او را پند دهد.

تحف العقول ص 85 - من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 388

7- امام على عليه السلام:

كَفى عِظَةً لِذَوي الألبابِ ما جَرَّبوا؛

براى خردمندان، تجربه هاى آنان پندى است كافى.

عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 386 ، ح 6547

8- امام على عليه السلام:

إذا أحَبَّ اللّه عَبدا وعَظَهُ بالعِبَرِ؛

هرگاه خداوند بنده اى را دوست بدارد، او را با عبرت ها پند دهد.

عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 134 ، ح 3026

9- امام على عليه السلام:

مَن فَهِمَ مَواعِظَ الزَّمانِ لَم يَسكُنْ إلى حُسنِ الظَّنِّ بالأيّام؛

هركه پندهاى زمانه را بفهمد، به روزگار خوشبين نباشد.

عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 435 ، ح 7517

10- امام على عليه السلام:

في صِفَةِ الدُّنيا: إنَّ الدُّنيا … دارُ مَوعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِها… ذَكَّرَتهُمُ الدُّنيا  فَتَذَكَّرُوا وَ حَدَّثَتْهُمْ فَصَدَّقُوا وَ وَعَظَتْهُمْ فَاتَّعَظُوا

- در وصف دنيا- : همانا دنيا… سراى پند است براى كسى كه پند گيرد… دنيا به آنان يادآورى كرد و ايشان يادآور شدند، آنان را خبر داد و ايشان تصديق كردند، آنان را پند داد و ايشان پندش را پذيرفتند.

نهج البلاغة(صبحی صالح) ص 493 ، حكمت 131

11- امام صادق عليه السلام:

السَّعيدُ يَتَّعِظُ بمَوعِظَةِ التَّقوى و إن كانَ يُرادُ بالمَوعِظَةِ غَيرُهُ؛

انسان سعادتمند، اندرزِ به تقوا را آويزه گوش خود مى كند، هرچند مخاطب آن اندرز كسى ديگر باشد.

كافي(ط-الاسلامیه) ج 8، ص 151، ح 132

12- امام على عليه السلام:

لِلكَيِّسِ في كُلِّ شَيءٍ اتِّعاظٌ؛

انسان زيرك، از هر چيزى پندى مى آموزد.

عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 404 ، ح 6826

13- امام على عليه السلام:

أَبْلَغُ الْعِظَاتِ الِاعْتِبَارُ بِمَصَارِعِ الْأَمْوَات‏

رساترين پندها، عبرت گرفتن از آرامگاه هاى مردگان است.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 471 ، ح 10764

14-امام صادق عليه السلام:

أَصْدَقَ الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ الْمَوْعِظَةِ وَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ كِتَابُ اللَّه‏

راست ترين سخن و رساترين پند و بهترين داستان، كتاب خداست.

من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 402 ، ح 5868 - أمالي (صدوق) ص 488

15- امام على عليه السلام:

إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَعِظْ أَحَداً بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآن‏

خداوند سبحان هيچ كس را به چيزى چون اين قرآن اندرز نداده است.

نهج البلاغة(صبحی صالح) ص 254 ، خطبه 176

16- امام على عليه السلام:

لا واعِظَ أبلَغُ مِن النُّصحِ؛

هيچ واعـظـى مـؤثرتر از نصيحت نيست.

عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 537 ، ح 9887

17- امام على عليه السلام:

مَن كانَ لَهُ في نَفسِهِ واعِظٌ كانَ علَيهِ مِن اللّه حافِظٌ؛

هر كه واعـظى درونـى داشته باشد، او را از جانب خداوند نگهبانى است.

بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 67، ح 11

18- امام سجّاد عليه السلام:

ابْنَ آدَمَ إِنَّكَ لَا تَزَالُ بِخَيْرٍ مَا كَانَ لَكَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِكَ وَ مَا كَانَتِ الْمُحَاسَبَةُ مِنْ هَمِّكَ وَ مَا كَانَ الْخَوْفُ لَكَ شِعَاراً وَ الْحَذَرُ لَكَ دِثَاراً

اى فرزند آدم! تا زمانى كه واعظى از درون دارى و به حسابرسى (اعمالِ خود) اهتمام مى ورزى و ترس (از خدا و كيفر الهى) جامه زيرين تو باشد و پرهيز بالاپوشت، پيوسته در خير و صلاح خواهى بود.

تحف العقول ص 280

19-امام باقر عليه السلام:

مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظاً فَإِنَّ مَوَاعِظَ النَّاسِ لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُ شَيْئاً.

كسى كه خداوند براى او واعظى درونى قرار ندهد، موعظه هاى مردم هرگز در او سودمند نمى افتد.

تحف العقول ص 294

20- امام على عليه السلام:

الجاهِلُ لا يَرتَدِعُ، و بالمَواعِظِ لا يَنتَفِعُ؛

نادان باز نمى ايستد (هيچ نهى و بازداشتى در او اثر نمى كند) و پند و اندرزها سودش نمى دهد.

غررالحکم و دررالکلم ص 92 ، ح 1757

21- امام على عليه السلام:

مَن لَم يُعِنْهُ اللّه على نَفسِهِ لَم يَنتَفِعْ بِمَوعِظَةِ واعِظٍ؛

كسى كه خدا او را بر نفسش كمك نكند، از پند هيچ پندگويى سود نبرد.

عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 427 ، ح 7242

22- امام على عليه السلام:

بَينَكُم و بَينَ المَوعِظَةِ حِجابٌ مِن الغِرَّةِ؛

ميان شما و اندرز، پرده اى از بى خبرى آويخته است.

نهج البلاغة(صبحی صالح) ص 525 ، حكمت 282

23- پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلّم:

عِظْ نَفْسَكَ فَإِنِ اتَّعَظْتَ فَعِظِ النَّاسَ وَ إِلَّا فَاسْتَحْيِ مِنِّي‏

خودت را اندرز ده. اگر از آن سود بردى، آن گاه مردم را نيز اندرز ده و گرنه از من شرم كن.

مجموعه ورام ج 1 ، ص 239

24- امام على عليه السلام:

إِنَّ الْوَعْظَ الَّذِي لَا يَمُجُّهُ سَمْعٌ وَ لَا يَعْدِلُهُ نَفْعٌ مَا سَكَتَ عَنْهُ لِسَانُ الْقَوْلِ وَ نَطَقَ بِهِ لِسَانُ الْعَقْلِ.

اندرزى كه هيچ گوشى آن را دور نمى اندازد و هيچ سودى با آن برابرى نمى كند، آن اندرزى است كه زبانِ گفتار از آن خاموش شود و زبانِ كردار بدان گويا گردد.

عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 155 ، ح 3372

25- امام على عليه السلام:

عَوّد اُذُنَکَ حُسنَ الإستِماعِ وَ لا تُصغِ إلی ما لا یَزیدُ فی صَلاحِکَ استِماعُهُ؛

گوش خود را به خوب شنیدن عادت ده و به سخنی که به اصلاح و پاکی تو نمی افزاید گوش مسپار.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 215 ، ح 4211

26- امام على عليه السلام:

خادع نَفسَکَ فی العِبادَةِ وَ ارفُق بِها وَ لا تَقهَرها وَ خُذ عَفوَها وَ نَشاطَها إلّا ما کان مَکتوباً عَلَیکَ مِنَ الفَریضَةِ.

برای عبادت نفس خود را بفریب و با او ملایمت کن، با زور وادار به عبادتش نکن و در زمان فراغت و نشاطش او را به عبادت نگیر، مگر در واجباتی که باید آنها را در وقتشان به جای آوری.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 460 ، نامه 69

 نظر دهید »

زندگینامه دانش آموز بسيجي شهیدمحمد حسين فهميده

17 دی 1394 توسط الزهرا خلخال


زندگي نامه

وي فرزند محمد تقي است که در خانواده اي مذهبي د ريکي از روزهاي بهاري ارديبهشت 1346 ( مصادف با سوم محرم ) در شهر خون و قيام درخانه اي محقر و کوچک در محله پامنار قم چشم به جهان گشود. دوران کودکي را همراه ساير فرزندان خانواده و درکنار برادرش داوود که وي نيز سه سال بعد از شهادت محمد حسين به فوز شهادت نايل آمد، با صفا وصميميت ودر زير سايه محبت و توجه پدر و مادري مهربان ، سپري کرد . درسال 1352، به مدرسه رفت وکلاس اول تا چهارم ابتدايي را با يک معلم روحاني طي کرد. سال پنجم ابتدايي واول و دوم راهنمايي را به دليل انتقال خانواده اش به کرج در دو مدرسه دراين شهر گذراند. درهمين دوران بود که به واسطه حوادث انقلاب، روح وي نيز، مانند ميليون ها جوان و نوجوان ديگر کشور، دچار تحولات عظيمي گرديد. شخصيت او با داشتن خانواده اي متدين ومذهبي و شرايط خاص شهر مقدس قم و نيز زمينه مساعد روحي به گونه اي شکل گرفت که سرشار از دين و فرهنگ غني اسلام بود.

از عوامل مهم ديگر د رشکل گيري شخصيت او ، نوارها واعلاميه هاي امام بود که قبل از انقلاب به دست او مي رسيد.

شهيد فهميده ، نوجواني خوش برخورد، شجاع ، فعال ، کوشا بود که به مطالعه علاقه زيادي داشت و با وجود اين که به سن تکليف نرسيده بود، نماز مي خواند و احترام خاصي براي والدينش قايل بود و هرگز به آن ها بي احترامي نمي کرد. شيفته و عاشق امام قدس سره بود و با تمام وجود سعي در اجراي فرامين امام قدس سره داشت . او مي گفت : امام هر چه اراده کند، همان را انجام خواهم داد و من تسليم او هستم .

هنگام ورود اما م قدس سره به ايران به دليل مصدوم بودن ، موفق به زيارت امام قدس سره نگرديد، اما پس از بهبودي دراولين فرصت به شهر مقدس قم رفته و موفق به ديدار شد. شهيد فهميده ، يکي از هزاران دانش آموز بسيجي کشور است که با نثار خون خود برطراوت و سرخي خون شهداي انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي افزود. وي دوران کودکي و نوجواني خود را در حالي سپري کرد که هر روز آن همراه حادثه اي بود که در شکل گيري شخصيت او موثر واقع مي شد. او با سرمايه عظميي از فهم و درک انقلابي واسلامي به دنبال طوفان حوادث انقلاب، واردجنگ شد و با وجود سن کم ، خود را به خونين شهر قهرمان رسانيد و با اقدامي آگاهانه و شجاعانه ، نام خود را در دفتر شهيدان زنده تاريخ ثبت کرد.اين دانش آموز رزمنده بسيجي، با ايمان و بينش عميق واستوارخود در جنگ با دشمن پيش قدم و با نيل به شهادت ، درس شجاعت ، فداکاري و مقاومت را به همه بسيجيان و امت حزب الله آموخت، امام بزرگوارمان از اين نوجوان 13 ساله به عنوان رهبر يا د فرموده و بدين گونه نام و ياد او، منشا حماسه هاي بزرگ شد و تحول عظيمي در شيوه هاي دفاع مقدس و نبرد رزمندگان اسلام ايجاد کرد و راه پيروزي وسرافرازي را يکي پس از ديگري، هموار ساخت . امروز شهيد فهميده به حق الگوي شايسته اي براي دانش آموزان بسيجي و جوانان و نوجوانان کشور مي باشد و ياد آوري اين حماسه مي تواند يادآور دوران دفاع مقدس و ارزش هاي والاي آن زمان باشد.

عزيمت به سوي جهاد

فهميده دوازده ساله بود که حوادث کردستان اتفاق افتاد.او که عشق انقلاب وامام قدس سره را در سر داشت ، خود را به کردستان رساند، ولي به دليل کمي سن، برادران کميته او را باز      مي گردانند و درصدد برمي آيند که در حضور مادرش از او تعهد بگيرند که ديگراز شهرستان کرج خارج نشود. ولي او رضايت نمي دهد و خطاب به آنان مي گويد که خودتان را زحمت ندهيد. اگر امام بگويد، به هر کجا که باشد، آماده رفتن هستم . من بايد به مملکت خدمت کنم و اضافه مي کند:  من نمي نويسم و اگربنويسم حرفي دروغ زده ام . حتي با تهديد به زندان حاضر نمي شود تعهد بدهد و بالاخره تنها از مادرش امضا مي گيرند.

درهمان روزهاي  نخست جنگ تحميلي ، محمد حسين تصميم مي گيرد که به جبهه برود وبا متجاوزان بعثي بجنگد . زمزمه رفتن را در خانواده و بين دوستانش مي افکند. دريکي از بيمارستان هاي کرج خود را به يکي از دوستانش که بستري بود، مي رساند و با او خداحافظي مي کند و از جبهه و جنگ براي او مي گويد و تکليف الهي خود را گوشزد مي کند.يک روزکه به بهانه خريد نان از منزل خارج شده بود ، مبلغ 50 تومان را به دوستش مي دهد واز او مي خواهد که نان را بخرد و به منزل آن ها ببرد و تصميم خود را براي رفتن به خوزستان به او مي گويد و از وي مي خواهد که تا سه روز به خانواده اش خبر ندهد تا مانع رفتن او نشوند وسپس آن ها را مطلع کند . دوست ا و يکي ، دو روز بعد خبر را چنين مي دهد که :

من رفتم جبهه نگران من نباشيد.

در تهران يکي از پاسداران کميته متوجه تصميم او مي شده و با وي صحبت و سعي مي کند او را از تصميم خويش منصرف نمايد، اما موفق نمي شود . شهيد فهميده که درعزم خود راسخ بود، خود را به شهرهاي جنوب کشور مي رساند و هرچه تلاش مي کند که همراه گروه يا دسته اي که عازم خطوط مقدم جبهه هستند، برود ، موفق نمي شود. تا با گروهي از دانشجويان انقلابي دانشکده افسري برخورد کرده و به نزد فرمانده آنان مي رود واز او مي خواهد که وي را با خود ببرند. فرمانده امتناع مي کند، اما شهيد فهميده ، آن قدر اصرار مي کند تا فرمانده را متقاعد مي کند که براي يک هفته اورا همراه خود به خرمشهر ببرد. دراين مدت کوتاه هر کاري که پيش مي آيد حسين پيشقدم شده و استعداد و قابليت خود را درهمه کارها نشان مي دهد. درهمين مدت کوتاه حضور درخرمشهر با دوستي که درآن جا پيدا کرده بود، يعني محمد رضا شمس ، هر دو مجروح مي شوند وآن دو را به بيمارستان منتقل مي کنند و علي رغم مخالفت فرمانده آن گروه و با حالت مجروحيت، دوباره به خطوط مقدم در خرمشهر بر مي گردد. درحين برخورد با فرمانده و پس از ممانعت وي از حضور درخط مقدم، چشمان حسين پراز اشک شده و با ناراحتي به فرمانده مي گويد:

من به شما ثابت مي کنم که مي توانم به خط بروم ولياقت آن را دارم.

او براي اثبات لياقت خود يک با ر به تنها يي به ميان عراقي ها رفته ولباس و اسلحه اي از عراقي ها به دست مي آورد و در هيئت يک عراقي به نيروهاي خودي نزديک مي شود،     به طوري که رزمندگان مشاهده مي کنند که يک عراقي کوچک به طرف آنان مي آيد!       مي خواهند به او شليک کنند، که يکي از آنان مي گويد، صبرکنيد با پاي خودش بيايد تا اسيرش کنيم . هنگامي که نزديک مي شود، مي بينند حسين است که خواسته ثابت کند که    مي تواند با دست خالي هم با عراقي ها بجنگد و شهامت ولياقت حضور در خط مقدم را دارد.

مسوول گروه که به توانمندي و توانايي واراده پولادين حسين براي رزم د رجبهه اعتماد واطمينان پيدا مي کند، به او اجازه ماندن د رجبهه را مي دهد.

کيفيت شهادت

از آن پس او به اتفاق دوست شهيدش محمد رضا شمس ، دريک سنگر قرار داشتند تا درهجوم عراقي ها به خرمشهر محاصره مي شوند.محمد رضا شمس ، دوست و هم سنگر حسين زخمي مي شود و حسين با سختي و زحمت زياد او را به پشت خط مي رساند و به سنگر خود بر مي گردد و مي بيند که تانک ها ي عراقي    ( ظاهرا 5 دستگاه ) به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده ودر صدد محاصره آن ها هستند.حسين درحالي که تعدادي نارنجک به کمرش بسته و در د ستش گرفته بود به طرف تانک ها حرکت مي کند. تيري به پاي او مي خورد واز ناحيه پا مجروح مي شود. اما زخم گلوله     نمي تواند از اراده محکم و عزم پولادين او جلوگيري نمايد. بدون هيچ دغدغه  و ترديدي تصميم خود را عملي مي کند واز لا به لاي امواج تير که از هر سو به طرف او مي آمد، خود را به تانک پيشرو مي رساند وآن را منفجر مي کند و خود نيز تکه تکه مي شود . افراد دشمن گمان مي کنند که حمله اي از سوي نيروهاي ايراني صورت گرفته است ، جملگي روحيه خود را مي بازند و با سرعت تانک ها را رها کرده و فرار مي کنند. در نتيجه ، حلقه محاصره شکسته مي شود و نيروهاي کمکي هم  مي رسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان  پاک سازي مي کنند.

فهميده در بيان رهبري

رهبر معظم انقلاب ، مي فرمايند: زنده نگه داشتن ياد حادثه شهادت دانش آموز بسيجي ، شهيد فهميده از اصالت هاي دفاع مقدس مي باشد .مقام معظم رهبري د رديدار با خانواده او در رابطه با فداکاري و شجاعت او فرمودند: بروز چنين حوادثي که از تربيت صحيح واصالت هاي خانوادگي است ، صرفا درمحيط هاي اسلامي جلوه گري و نور افشاني مي کند.

فهميده از نگاه آويني

سيد شهيدان اهل قلم ، حاج مرتضي آويني ، در قسمتي از برنامه پنجم روايت فتح با نام شهري درآسمان شهادت محمد حسين فهميده را اين گونه زيبا ترسيم مي کند: خرمشهر، از همان آغاز خونين شهر شده بود. خرمشهر، خونين شهر شده بود. آيا طلعت را جز از منظر اين آفاق  مي توا ن نگريست ؟ آنان درغربت جنگيدند و با مظلوميت به شهادت رسيدند و پيکرهاي شان زير تانک هاي شيطان تکه تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پيوست . اما… راز خون آشکار شد. راز خون را جز شهدا در نمي يابند. گردش خون در رگ هاي زندگي شيرين است . اما ريختن آن در پاي محبوب ، شيرين تر…. شايستگان آنانند که قلبشان را عشق تا آن جا انباشته است که ترس از مرگ جايي براي ماندن ندارد. شايستگان جاودانانند. حکمرانان جزاير سرسبز اقيانوس بي انتهاي نور، که پرتوي از آن همه کهکشان آسمان دوم را روشني بخشيده است.

خبر شهادت حسين فهميده

صداي جمهوري اسلامي ايران با قطع برنامه هاي خود اعلام مي کند که نو جواني سيزده ساله با فداکاري زير تانک عراقي رفته آن را منفجر کرده و خود نيز به شهادت رسيده است . امام قدس سره در پيامي که به مناسبت دومين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي صادر مي کنند، جملات معروف خود را پيرامون او مي فرمايند: رهبر ماآن طفل سيزده ساله اي است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ تر است، با نارنجک ، خود را زير تانک دشمن انداخت وآن را منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد.

به اين ترتيب و با اين کلمات ، حسين و فداکاري و شجاعت او جاودانه شد. بقاياي پيکر شهيد حسين فهميده دربهشت زهرا، قطعه 24، رديف 44، شماره 11، به خاک سپرده مي شود.

 نظر دهید »

زندگی نامه شهید مرحمت بالازاده

17 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

نام : مرحمت
نام خانوادگی : بالازاده

نام پدر : حضرتقلی

تاریخ تولد : ۱۷/۳/۱۳۴۹

تحصیلات : دانش آموز

تاریخ شهادت : ۲۱/۱۲/۱۳۶۳

محل شهادت : جزایر جنوب

 

 در هفدهم خردادماه 1349 در یک کیلومتری تازه کند «انگوت» در روستای «چای گرمی»، خانواده ای صاحب فرزندان دوقلویی می شوند که یکی از آنها نیامده به سوی پروردگار بر می گردد و آن یکی برای خانواده اش تحفه ای می ماند. خانواده نام “مرحمت” را برایش بر می گزینند.

پدرش “حضرتقلی” در روستاهای اطراف دستفروشی می کرد و مادرش هم به کارهای خانه مشغول بود. مرحمت از اوایل کودکی جسور بود به طوری که مادرش به او می گوید: «می ترسم چشم بخوری و نظر شوی»

بالاخره تحصیلاتش را تا ابتدایی ادامه می دهد و همین مواقع مصادف می شود با پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از  آن شروع جنگ تحمیلی.

مرحمت دیگر نمی تواند تحمل کند و می خواهد در دوران ابتدایی به جبهه اعزام شود  ولی هیچ کس تصورش را هم نمی کند که او می خواهد به مناطق عملیاتی برود.

بالاخره مرحمت وارد بسیج می شود و توانایی های خود را نشان می دهد. در پایان دوره آموزشی در امتحان تیراندازی، مرحمت در کل گردان نفر پنجم شده و تعجب همگان را برانگیخته بود. ولی با تمام اینها به خاطر سن کمش با اعزام او مخالفت می کردند. چندین بار در مراحل اعزام در گرمی و اردبیل، و در خان آخر در تبریز اجازه اعزام به او داده نمی شود.

مرحمت سرش را پائین انداخته و با حسرت می گوید: “اینها به من می گویند سن تو کم است اما خیال کرده اند، هر طوری شده من باید خودم را به جبهه برسانم".

او به هر دری می زند تا اینکه فرجی پیدا شود. اما واقعاً هم سن و هم هیکل او در قد و قواره جنگ نبود.

مرحمت تکلیف خود را شناخته بود و بر اساس آن تکلیف باید به جبهه می رفت، لذا برای رسیدن به هدف، تصمیم بزرگی می گیرد و خود را به تنهایی و با مشقت هر چه تمام تر به پایتخت می رساند و به ملاقات رئیس جمهور می رود. با چه مشکلاتی وارد ساختمان ریاست جمهوری می شود، بماند.

رئیس جمهور وقت حضرت آیت الله خامنه ای مد ظله را ملاقات می کند. در آن ملاقات به حضور حضرت قاسم (ع) در واقعه عاشورا و 13 ساله بودن آن بزرگوار اشاره می کند و می گوید “اگر من 12 ساله اجازه حضور در جبهه ندارم، پس از شما خواهش می کنم که دستور بدهید  بعد از این روضه حضرت قاسم (ع) خوانده نشود.”

حرف های مرحمت رئیس جمهور را تحت تأثیر قرار داد و ایشان دست خطی با این مضمون می نویسد که «مرحمت عزیز می تواند بدون محدودیت به منطقه اعزام شود» یعنی مجوزی بسیار معتبر که نوجوانی با این قد و قواره ولی شجاع و نترس از رئیس جمهور می گیرد، جای هیچ حرفی و حدیثی را باقی نمی گذارد.

توانایی های او در منطقه عملیاتی و در چندین عملیات، رابطه او با شهید باکری و اینکه شهید باکری به منظور تبلیغ و روحیه دادن به رزمندگان دیگر که چنین فردی با سن کم، رو در روی دشمن می ایستد و جان فشانی می کند، مرحمت را برای دیگران الگویی می خواند.

مرحمت با آن جثه کوچک، قیافه معصومانه و دوست داشتنی، به فرمانده روحیه بچه ها تبدیل شده بود. نقل داستان و رشادت ها و شجاعت های او در میدان نبرد، موجب تقویت روحیه رزمندگان بود.

از جمله مسایل جالب درباره زندگی شهید بالازاده این است که هر زمانی این شهید بزرگوار برای مرخصی به پشت جبهه می آمده به درخواست امام جمعه شهر، قبل از خطبه های نماز جمعه برای مردم سخنرانی و آنها را برای رفتن به جبهه تشویق می کرد.

مرحمت در یکی از عملیات ها که در حال برگشت به موقعیت خودشان بود، با نیروهای دشمن مواجه می شود و این در حالی بوده است که آن شهید قهرمان اسلحه ای هم در اختیار نداشته است، ولی ناگهان متوجه شیئی می شود و آن را بر می دارد و به عربی می گوید: “قف” یعنی “ایست” آنها از ترس و وحشت تسلیم او می شوند و مرحمت در تاریکی شب آنها را به مقر می آورد.

افسر عراقی دستگیر شده به فرمانده ایرانی می گوید: “می خواهم از شما یک سوال بپرسم. من خودم در چند کشور دوره چریکی دیده ام ولی تابحال اسلحه ای که سرباز شما بدست داشت را ندیده ام” نگو که مرحمت که به دستشویی رفته بود و اسلحه هم نبرده بود، متوجه اگزوز لودر می شود که به زمین افتاده و آن را بر می دارد و عراقیها هم از خوفی که خداوند بر دل آنها گذاشته بود، آن را اسلحه ای پیشرفته می بینند و مرحمت برای اینکه نیروهای دشمن را خوار و ذلیل نشان بدهد، به جای اینکه اگزوز را بیاورد آفتابه را می آورد و می گوید “من با این اسلحه شما را اسیر گرفته ام” این حرف باعث انفجار خنده در بین رزمندگان اسلام و باعث شرمساری نیروهای عراقی می شود.

مرحمت حدود سه سال در جبهه ها، جنگ کرده بود تا اینکه 21 اسفند 1363 در عملیات بدر در جزایر جنوب به درجه رفیع شهادت که کمتر از آن حق او نبود نایل می آید

روحش شاد.

 نظر دهید »

توصیه‌‌ اخلاقی امیرالمومنین (ع) درباره شوخی کردن

17 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

اسلام با در نظر گرفتن استعدادهای بالقوه آدمیان سعی در ارتقای جایگاه معنوی انسان‌ها در نزد خداوند دارد. این نوع نگرش در تمام دستورات ائمه و سفارش‌های دین اسلام نهفته است، بطوریکه با ارائه دستوراتی عینی و ملموس در رابطه با زندگی روزمره و امورات دنیوی انسان‌ها، جانب تعادل را پیش گرفته است و نه مانند برخی ادیان با جانب داری از امورات دنیایی، آخرت را رها کرده و نه با اساس قرار دادن آخرت، ریاضت‌گرایی دنیایی را پیش گرفته است. شوخی و طنز یکی از ویژگی های رفتار آدمی است که هم می تواند به عنوان یک قابلیت مورد استفاده قرار گیرد و هم می تواند به عنوان یکی از اخلاقیات ناپسند جلوه کند. بپرهیز از شوخی! امیرالمومنین علی(ع) می فرمایند: «بپرهیز از شوخی و بازی و مزاح و خنده و سخنان بی فایده و باطل.» (۱) چاشنی کارهای جدی کمی شوخی! و در جایی دیگر می فرمایند: «أعقل الناس من غلب جده هزله و استظهر على هواه بعقله‏»؛ عاقل‌ترین مردم کسی است که کارهای جدی او برشوخی‌اش غالب باشد و کمک گیرد از عقل خود برای غلبه بر هوا و خواهش خود. (۲) در واقع حضرت می فرمایند اگر می خواهید در زمره انسان‌های عاقل به‌شمار آیید، باید کارها و امورات جدی شما بر شوخی و خنده شما پیشی گیرد. حضرت در این گفتار ما را از شوخی منع نمی‌کنند بلکه می‌گویند سعی کنید در کنار کارهای جدی زندگی‌تان کمی شوخی چاشنی کنید نه این که در کنار شوخی و خنده کمی کار جدی چاشنی کنید! همان طور که در قسمت های پیشن بیان شد اسلام در زمینه شوخی و خنده نیز، جانب اعتدال را رعایت می‌کند و متذکر می‌شود شوخی در حد اعتدال و کم آن مطلوب است، اما اگر از حد گذشت؛ نتایجی در پی دارد که قابل جبران نیستند و تا مدت ها باید به دنبال خلاصی از مشکلات ایجاد شده ناشی از آن باشید. مضرات شوخی بی جا و بسیار ۱. یاد مرگ مرا از شوخى‏ و کارهاى بیهوده باز مى‏دارد! علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند: «آگاه باشید! به خدا سوگند که یاد مرگ مرا از شوخى‏ و کارهاى بیهوده باز مى‏دارد.» (۳) حضرت در این سخن شوخی کردن را در زمره بسیاری از کارهای بیهوده و بی ثمر قرار می دهند که انسان را از یاد آخرت غافل می‌کند. گاهی اوقات انسان آن قدر در شوخی و خنده‌های بی مورد زیاده‌روی می‌کند که دیگر جایی برای توجه به خداوند در دل آن‌ها باقی نمی‌ماند. در واقع شوخی بسیار مانند خنده زیاد دل را می‌میراند. ۲. «مردى شوخى‏ نکرد، جز آنکه پاره‏اى از عقل خود را بیرون انداخت.» (۴) ۳. «غلبه کردن شوخی در انسان تصمیم جدی او را در کارها باطل کند.» (۵) ۴. «شوخی بسیار نشانه نادانی است.» (۶) ۵. «مزاح و شوخی سبب جدایی است و کینه در پی دارد.» (۷) ۶. «آفت هیبت و شکوه انسان مزاح و شوخی است.» (۸) ۷. «کسی که شوخی بسیار کند، وقار و سنگینی او کم شود.»(۹) ۸. «کسی که شوخی کند او را سبک شمارند.»(۱۰) اما جدای از مضرات شوخی زیاد برای شخصیت و تعالی روحی انسان، شوخی می‌تواند در بسیاری از موارد مفید باشد. هرچند که شاید تشخیص جایگاه شوخی به‌جا کار سختی باشد، اما شوخی درست و به موقع خالی از فایده نیست. موقعیت و جایگاه شوخی نکته ای که همیشه باید در شوخی کردن مد نظر داشت موقعیت و جایگاه آن است. آیا واقعا فضا و موقعیت ظرفیت شوخی ما را دارد؟ یا شوخی کردن در این فضا باعث سبک مغز جلوه کردن ما می‌شود؟ اما اگر شوخی همراه با نکاتی ظریف باشد قطعا تبعات فوق را در پی نخواهد داشت. در بسیاری اوقات انسان‌ها در شوخی بر ارزش‌های اخلاقی پای نهاده و با شوخی یکدیگر را به تمسخر می‌گیرند و با بیان خلقیات منفی افراد حاضر، بذر کینه می‌کارند. گاهی اوقات نیز افراد در شوخی های خود ادب را لحاظ نمی‌کنند و این شوخی وقار و متانت آنها را خدشه‌دار می‌کند. حربه‌ای مفید برای ایجاد روابط دوستانه و محبت آمیز اما اگر این شوخی برای تلطیف فضا و ملازم با اخلاقیات و رعایت ادب و بدون تمسخر گرفتن افراد باشد؛ فواید بسیاری هم به دنبال خواهد داشت. شوخی می‌تواند یکی از حربه‌های مفید برای ایجاد روابط دوستانه و محبت آمیز باشد. انسان‌ها می‌توانند با شوخی‌های خود سنگینی فضا را بشکنند و روابط را نزدیک‌تر سازند. از عوامل مهم موفقیت سخنرانان شوخی می تواند یکی از عوامل مهم موفقیت سخنرانان باشد. وقتی خستگی و بی حوصلگی در مخاطب سرایت کرده و روحیه خواب آلودگی در همه محیط نشت یافته است؛ یک شوخی کوچک می‌تواند محیط را برای ادامه سخنرانی فراهم‌تر کند. نکته‌ای که بسیاری از سخنرانان از آن غفلت می‌کنند و بازدهی سخنان خود را پایین می‌آورند. در نتیجه می توان گفت در شوخی کردن باید حد اعتدال را رعایت نمود تا از مضرات بی شمار آن در امان بود و از فواید آن بهره‌مند گردید.

 نظر دهید »

صحبت با خدا...

14 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

 

زنی می گوید…. داشتم نماز میخواندم و طفلم نزدیک من بود و مرا مرتب صدا میکرد… و من جوابش را نمی دادم…برادرش که دو سال از او بزرگ تر بود آمد و به او گفت :

زشته…. صحبت دو نفر رو داری قطع می کنی…. مامان داره الان با الله صحبت می کنه!…

تمام بدنم به لرزه افتاد و در برابر بزرگی و عظمت کسی که در برابرش ایستاده بودم احساس کوچکی و ضعف کردم…

و هر وقت که برای نماز تکبیر می گفتم این جمله کودکم در فکر و گوش من تکرار می شد…

 

خدايا…

خواستم بگويم تنهايم ،

اما نگاه خندانت مرا شرمگين کرد ؛

چه کسي بهتر از تو …؟

 نظر دهید »

تجمع اعتراض آمیز حوزه علمیه الزهراء(سلام الله علیها) شهرستان خلخال به اعدام شیخ نمر

13 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

بسمه تعالي

حوزه علميه الزهراء(سلام الله عليها)  شهرستان خلخال در محكوميت  اقدام جنايتكارانه آل سعود در اعدام عالم رباني شيخ نمر مراسمي را برگزار كردند در اين مراسم خانم حبيبه شاهنده مديرحوزه علميه در ابتداي سخنانشان شهادت عالم بزرگواررا  به محضر آفا امام زمان (عج)  و مقام معظم رهبري (مدظله العالي)  تسليت  گفتند و با اشاره به زندگي سراسر مبارزه شيخ نمر افزودند ايشان از معروف‌ترین و شایسته‌ترین مدرسان علوم مذهبی و دینی در حوزه‌های علمیه به شمار می‌آید که حتی در حوزه‌های علمیه ایران و سوریه به تدریس کتاب‌هایی همچون کتاب “اللمعة الدمشقیة” و کتاب “جامع المدارک” و عروة الوثقى” “الحلقات” شهید سید محمدباقر صدر پرداخته است.

ايشان در ادامه با اشاره به خصوصيات اخلاقي عالم مبارز شيخ نمر(ره ) افزودند: از جمله خصوصیات اخلاقی اين عالم بزرگوار بلندمنشی و وسواس او در مراعات و حفظ اصول و مبادی و ارزش‌های دینی ملاحظه کرد که بازتاب آن به‌خوبی در خط مشی فکری و جهادی‌اش آشکار است  همچنین شیخ، از دیدی باز و آگاه نسبت به حوادث جاری پیرامون خود چه در عربستان و چه در منطقه برخوردار است و همین موجب شده تا دارای دید تحلیلی دقیقی از جریان امور در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی باشد که یکی از دلایل آن بنا به گفته شيخ نمرارتباط عمیق وی با قرآن و اهل بیت علیهم‌السلام است که همواره روشنگر راه وی در زندگی بوده‌اند.

خانم شاهنده با اشاره به مبارزات سياسي و جهادي  شیخ نمر خاطر نشان كردند : اين عالم بزرگوار همواره در خطابه‌‌هایش رژیم سعودی را بخاطر  اعمال  جنايتكارانه و “سیاست‌‌های تبعیض‌آمیز طایفه‌ای سازمان‌یافته محكوم مي كردند  و در اين راه از گفتن کلام حق، بیم و واهمه‌ای نداشتند. و به شهادت رساندن اين عالم بزرگوار برگي ديگر از كارنامه سياه رژيم منحوس آل سعود ورق خورد.

ايشان در پايان سخنانشان ضمن محكوميت جنايات آل سعود دراعدام شيخ نمر گفتند: پيام شهادت شيخ نمر، مبارزه با آل سعود و استكبار جهاني است و خون به ناحق ريخته شيخ نمر، راه سقوط رژيم منحوس آل سعود را فراهم مي كند.

در پايان اين مراسم بيانيه مركز مديريت خواهران در محكوميت اعدام شيخ نمر توسط يكي از طلاب قرائت شد و طلاب با حضور در جلوي ساختمان حوزه علميه الزهراء(سلام الله عليها) با دادن شعارهاي مرگ بر آل سعود جنايتكار، جنايات آل سعو را محكوم كردند.

 

 نظر دهید »

بیانیه حوزه علیمه الزهراء(سلام الله علیها) شهرستان خلخال در محکومیت شیخ نمر

13 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

انا لله و انا الیه راجعون

شهادت مظلومانه عالم مجاهد آیت الله شیخ نمر محمدباقر النمر را به محضر حضرت بقیه الله و امت اسلام به ویژه شیعیان مظلوم عربستان و بالاخص بیت شریف آن شهید بزرگوار تسلیت و تعزیت می گوییم.

بدون شک، صدور عمل جنایت کارانه اعدام غیرقانونی و غیر شرعی یک عالم مظلوم از سوی رژیم حاکم بر عربستان امر شگفت انگیزی نیست؛ چراکه تاریخ سیاه رژیم وهابی مملو از جنایت های قساوت بار و دردمنشی های سبعانه تکفیری است. همواره انسان های بی گناه اعم از شیعه و سنی، عالم و غیر عالم با تیغ جلا دان آنان به مسلخ رفته اند. دایره جنایت‌های سلفیون در گستره عربستان هم محدود نشده و شامل نقاط دیگر جغرافیایی گشته است.

اقدام ددمنشانه رژیم مرتجع ،قرون وسطایی و تروریست پرور سعودی در اعدام آیت الله شیخ نمر نقض آشکار حقوق بشر و آزادی بیان بوده و نشان می دهد بنیان اینگونه جنایات تفکر وهابیت و جریان تکفیری ـ سلفی است که امروز داعش پرچمدار آن است.

حکام آل سعود که ان شاء ‌الله تعالی سقوط آنان نزدیک است بدانند که خون به ناحق ریخته‌ی این روحانی شهید، خواب راحت را از آنان سلب نموده، جهان اسلام را بیدار کرده و راه سقوط را برای این رژیم هموار خواهد نمود. مسلماً این جنایت ددمنشانه را آزادگان دنیا و مجامع آزاد بین المللی محکوم خواهند نمود و فریاد مظلومیت این شهید بزرگوار به گوش جهانیان خواهد رسید.

اساتید و طلاب  حوزه علمیه الزهراء(سلام الله علیها) شهرستان خلخال، ضمن محکوم نمودن این جنایات اسفناک، از سازمانها و نهادهای بین المللی مدعی حقوق بشر و آزادی بیان انتظار دارد با پرهیز از هر گونه رفتار دوگانه و متناقض، در قبال این جنایت سبوعانه بموقع موضعگیری کرده و با محکومیت شدید آن به وظیفه خود عمل نماید.

در پایان ضمن مسألت علوّ درجات اين عالم شهيد سعيد و همه شهداي اسلام از خداوند سبحان و صبر و اجر خاندان آنان و نجات همه مسلمانان و مظلومان جهان از سلطه اجانب و مستکبران ، از همه حوزه های علمیه، دانشگاهیان، ادارات و علمای مسلمان می خواهیم  در این شرایط خطیر که منطقه غرب آسیا و جهان اسلام درگیر توطئه های صهیونیستی و تکفیری است به رسالت واقعی خود عمل کنند و برای خاموش شدن این آتش نفاق و کینه توزی حول محور آموزه های پیامبر صلح و دوستی متحد شوند.

أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ

 نظر دهید »

ازد‌‌‌واج سفيد‌‌‌ ؛علل تبعات و راهكارها سلامت نیوز: ازد‌‌‌واج سفيد‌‌‌ ؛علل تبعات و راهكارها

10 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

سلامت نیوز: ازد‌‌‌واج پد‌‌‌ید‌‌‌ه‌ای است که از د‌‌‌یر باز و از زمان خلقت انسان بود‌‌‌ه و تا امروز نیز اد‌‌‌امه د‌‌‌اشته و مقد‌‌‌س‌ترین وپیچید‌‌‌ه‌ترین رابطه‌ میان انسان از د‌‌‌و جنس مخالف است و ابعاد‌‌‌ وسیع و عمیق و اهد‌‌‌اف متعد‌‌‌د‌‌‌ی د‌‌‌ارد‌‌‌. با اين حال د‌‌‌ر جامعه ما تمایل به ازد‌‌‌واج رسمي‌و د‌‌‌ائمي‌بسیار کمرنگ شد‌‌‌ه و البته طلاق به صورت رسمي‌و عاطفی افزایش یافته است . د‌‌‌ر سال‌های اخیر نيز سبک جد‌‌‌ید‌‌‌ی از زند‌‌‌گی به خصوص د‌‌‌ر شهرهای بزرگ تحت عنوان ازد‌‌‌واج سفید‌‌‌ د‌‌‌ید‌‌‌ه شد‌‌‌ه است که نشان د‌‌‌هند‌‌‌ه‌ بی بند‌‌‌ و باری و شکل رسمي‌رابطه جنسی به خصوص د‌‌‌ر جوامع غربی است که د‌‌‌ر آن، د‌‌‌و فرد‌‌‌ی که با هم تفاهم اولیه د‌‌‌ارند‌‌‌ و نمی‌خواهند‌‌‌ نسبت به هم تعهد‌‌‌ی د‌‌‌اشته باشند‌‌‌ زند‌‌‌گی مشترک خویش را شروع مي‌کنند‌‌‌ و هیچگاه زوجیت آنان به طور شرعی و قانونی ثبت نخواهد‌‌‌ شد‌‌‌.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه قانون، ممکن است که آنان بین خود‌‌‌ قرار د‌‌‌اد‌‌‌ و شروطی را د‌‌‌ر نظر بگیرند‌‌‌ مثلا د‌‌‌ر ارتباط با خرج و مخارج زند‌‌‌گی چگونه خرج کنند‌‌‌ یا اینکه شرایط یک زند‌‌‌گی معمولی را بد‌‌‌ون تعهد‌‌‌ قانونی و رسمي‌بپذیرند‌‌‌. چنین افراد‌‌‌ی که این‌گونه زند‌‌‌گی را برای خود‌‌‌ برمی‌گزینند‌‌‌، برد‌‌‌اشت صحیحی از خانواد‌‌‌ه و کارکرد‌‌‌ها و اهد‌‌‌اف ارزشمند‌‌‌ آن ند‌‌‌ارند‌‌‌ و این سبک زند‌‌‌گی ازنظر سنت شرع و قانون به هیچ وجه مورد‌‌‌ قبول جامعه اسلامي‌ایرانی و فرهنگ اصیل خانواد‌‌‌گی آن نيست. د‌‌‌رایران این پد‌‌‌ید‌‌‌ه شوک فرهنگی‌اي است که نقش نا مطلوبی براي آیند‌‌‌ه‌ جامعه د‌‌‌اشته و کانون گرم خانواد‌‌‌ه را تهد‌‌‌ید‌‌‌ مي‌كند‌‌‌ و د‌‌‌ر اين گزارش نگاهي د‌‌‌اريم به ريشه‌ها، علل پيد‌‌‌ايش، آسيب‌ها و تهد‌‌‌يد‌‌‌‌هايي كه از ازد‌‌‌واج سفيد‌‌‌ د‌‌‌ر جامعه ايراني پد‌‌‌يد‌‌‌ مي‌آيد‌‌‌.

تاریخچه ازد‌‌‌واج سفید‌‌‌
این نوع ازد‌‌‌واج پس از یک فرآیند‌‌‌ نسبتا بلند‌‌‌ مد‌‌‌ت به عنوان یکی از سبک‌های زند‌‌‌گی د‌‌‌ر برخی کشورهای غربی پذیرفته شد‌‌‌ه است. پیش از سال 1970 زند‌‌‌گی بد‌‌‌ون ازد‌‌‌واج د‌‌‌ر ایالات متحد‌‌‌ه آمریکاغیر قانونی بود‌‌‌ و د‌‌‌ر د‌‌‌هه 70 د‌‌‌ر آمریکا جنبش (‌آزاد‌‌‌ی زن) به‌وجود‌‌‌ آمد‌‌‌ که هد‌‌‌ف آن تغییراتی د‌‌‌ر نظام اجتماعی، اقتصاد‌‌‌ی، سیاسی جامعه آمریکا و برقراری شرایط عاد‌‌‌لانه و مساوی برای آنان بود‌‌‌ اما آنچه از د‌‌‌ل این جنبش به‌وجود‌‌‌ آمد‌‌‌ انقلاب جنسی‌اي بود‌‌‌ که نتیجه آن رواج رفتارهای نا بهنجار و بی بند‌‌‌ و بار بود‌‌‌. د‌‌‌ر این انقلاب کلیه هنجارهای جنسی نابود‌‌‌ شد‌‌‌ند‌‌‌ و یک نوع آنارشیسم و هرج‌و‌مرج به‌وجود‌‌‌ آمد‌‌‌ و پس از آن شاهد‌‌‌ آزاد‌‌‌ی د‌‌‌ر روابط جنسی از هرنوع بود‌‌‌ از همجنس گرایی تا روابط خارج از خانواد‌‌‌ه . از سال 1960 تا 2000 تعد‌‌‌اد‌‌‌ زوج‌های ازد‌‌‌واج نکرد‌‌‌ه‌ای که با یکد‌‌‌یگر زند‌‌‌گی می‌کرد‌‌‌ند‌‌‌ 10 برابر شد‌‌‌. فرانسه از پیشتازان و با سابقه ترین کشورها د‌‌‌ر قبول و به رسمیت شناختن (همباشی سیاه ) است و از آن به ازد‌‌‌واج قانونی بد‌‌‌ون روابط جنسی یاد‌‌‌ می‌شود‌‌‌. شاید‌‌‌ بتوان علت گسترش این سبک زند‌‌‌گی د‌‌‌ر کشورهای آمریکایی و اروپایی را سختگیری‌هایی د‌‌‌انست که د‌‌‌ین مسیحیت و یهود‌‌‌یت د‌‌‌ر زمینه طلاق و مسائل قانونی آن د‌‌‌ارد‌‌‌ که به عنوان مثال با طلاق باید‌‌‌ نصف اموال بین زوج تقسیم شود‌‌‌ و اجازه‌ طلاق به راحتی به افراد‌‌‌ د‌‌‌اد‌‌‌ه نمی‌شود‌‌‌. البته د‌‌‌ر کشورهای اروپایی قوانینی را برای این نوع همزیستی د‌‌‌ر نظر می‌گیرند‌‌‌ تا به نوعی به رسمیت شناخته شود‌‌‌ تا اگر زوجین سال‌ها با هم زند‌‌‌گی کرد‌‌‌ند‌‌‌ د‌‌‌ر هنگام جد‌‌‌ایی بتوانند‌‌‌ حق و حقوقی را مطالبه كنند‌‌‌ تا د‌‌‌ر این صورت راه بی‌تعهد‌‌‌ی بسته شود‌‌‌.

د‌‌‌ر ایران از سال 1391 مرتضی طلایی، رئیس وقت کمیسیون فرهنگی – اجتماعی شورای شهر تهران از شکل گیری خانه‌هایی د‌‌‌ر شمال شهر تهران خبر د‌‌‌اد‌‌‌ که د‌‌‌ر آن‌ها د‌‌‌ختران و پسران بد‌‌‌ون ازد‌‌‌واج رسمي‌با یکد‌‌‌یگر زند‌‌‌گی می‌کنند‌‌‌ و شاید‌‌‌ بتوان گفت که این مد‌‌‌ل همزیستی احتمال د‌‌‌ارد‌‌‌ قبلا هم وجود‌‌‌ د‌‌‌اشته اما کسی از آن اطلاعی ند‌‌‌اشته است. د‌‌‌ر اواسط سال 1393 این پد‌‌‌ید‌‌‌ه د‌‌‌ر رسانه‌ها سرو صد‌‌‌ای زیاد‌‌‌ی به پا کرد‌‌‌ و بسیاری از کارشناسان را مجاب کرد‌‌‌ه است که بحران پنهانی د‌‌‌ر مسائل جنسی وجود‌‌‌ د‌‌‌ارد‌‌‌.

اين ريشه‌هاي گرايش به ازد‌‌‌واج سفيد‌‌‌ شکلی از زند‌‌‌گی د‌‌‌ر فرهنگ غرب است که با فرهنگ، شرع، قانون د‌‌‌ر جامعه ماهماهنگی ند‌‌‌ارد‌‌‌ و نوعی همزیستی با نامحرم است که بنیان زند‌‌‌گی خانواد‌‌‌گی را از بین برد‌‌‌ه و فقط تامین نیازهای جنسی را به خصوص برای مرد‌‌‌ان د‌‌‌ر پی د‌‌‌ارد‌‌‌ و هر چند‌‌‌که این نوع ازد‌‌‌واج د‌‌‌ر کشور ما آنقد‌‌‌ر شایع نشد‌‌‌ه است اما به هر جهت نوعی زند‌‌‌گی بیگانه است که د‌‌‌ر فرهنگ و تمد‌‌‌ن اسلامي‌چارچوب‌های شرعی، عرفی و قانونی را زیر پا گذاشته و زنان جامعه‌ ما اصلی‌ترین قربانیان و بازند‌‌‌گان آن خواهند‌‌‌ بود‌‌‌. برای ایجاد‌‌‌ این همزیستی د‌‌‌ر جامعه د‌‌‌لایل مختلفی اهم از روانی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصاد‌‌‌ی را مطرح كرد‌‌‌ه‌اند‌‌‌ که به برخی از آن‌ها اشاره مي‌کنیم.

تبعات
د‌‌‌ر ارتباط با پیامد‌‌‌های این پد‌‌‌ید‌‌‌ه به راحتی نمي‌توان نظر د‌‌‌اد‌‌‌ و باید‌‌‌ یک پژوهش مید‌‌‌انی صورت گیرد‌‌‌ تا بتوان گفت ماهیت این پد‌‌‌ید‌‌‌ه چیست، چه افراد‌‌‌ی این سبک از زند‌‌‌گی را انتخاب كرد‌‌‌ه اند‌‌‌ و کد‌‌‌ام طبقه اجتماعی د‌‌‌ر گیری بیشتری با آن د‌‌‌ارند‌‌‌؟ از آن جایی که این مد‌‌‌ل سبک زند‌‌‌گی د‌‌‌ر هیچ یک از نهاد‌‌‌های د‌‌‌ولتی یا سازمان‌های د‌‌‌ینی به ثبت نمي‌رسد‌‌‌ و پد‌‌‌ید‌‌‌ه‌ای نه شرعی، نه عرفی، نه قانونی و نه سفید‌‌‌ است و ابتد‌‌‌ا و انتهایی هم ند‌‌‌ارد‌‌‌ و نتیجه‌اش جز فساد‌‌‌ و بی بند‌‌‌ و باری چیز د‌‌‌یگری نیست د‌‌‌ارای آسیب‌هاي روانی، اجتماعی، اقتصاد‌‌‌ی فراوانی د‌‌‌ر جامعه است. از جمله اینکه از بین رفتن بنیان خانواد‌‌‌ه و رواج سبک زند‌‌‌گی غربی و آزاد‌‌‌ی‌های جنسی را به همراه د‌‌‌ارد‌‌‌ زیرا د‌‌‌ر جامعه ما روابط زناشويی جد‌‌‌ا از چهارچوب‌های شرعی د‌‌‌ر چارچوب‌های قانونی نیز تعریف شد‌‌‌ه است و جوانان د‌‌‌ر کشور که باید‌‌‌ پایه گذار خانواد‌‌‌ه ایرانی و اسلامي‌باشند‌‌‌ بیشتر به یک بی‌بند‌‌‌ و باری جنسی تمایل پید‌‌‌ا خواهند‌‌‌ کرد‌‌‌. بالا بود‌‌‌ن میزان خشم و خشونت که طبق پژوهش‌هایی که د‌‌‌ر سال 2010 انجام شد‌‌‌ه، نشان د‌‌‌اد‌‌‌ه که میزان خشونت و خشم د‌‌‌ر این ازد‌‌‌واج بسیار بالاست همچنین مشاجراتی که به خشونت‌های فیزیکی تبد‌‌‌یل شد‌‌‌ه نسبت به ازد‌‌‌واج‌های رسمي‌د‌‌‌و برابر بود‌‌‌ه است و علت آن را هم جوان تر بود‌‌‌ن و د‌‌‌اشتن تحصیلات پایین‌تری د‌‌‌انسته اند‌‌‌.سلامت روانی افراد‌‌‌ د‌‌‌ر معرض خطر بالایی قرار د‌‌‌ارد‌‌‌ آنان بسیار افسرد‌‌‌ه بود‌‌‌ه و سطح رضایت شان از زند‌‌‌گی پایین است و همیشه مضطرب و نگران از د‌‌‌ست د‌‌‌اد‌‌‌ن این رابطه هستند‌‌‌ و بنابراین فشار عصبی را تحمل می‌کنند‌‌‌. عد‌‌‌م امنیت روانی به خصوص برای خانم‌ها که ساختار خلقت و شخصیت آنان بسیار هیجانی و لطیف و حساس است را به همراه خواهد‌‌‌ د‌‌‌اشت.عاقبت و سرانجام آن برای د‌‌‌ختران فاجعه آمیزتر است زیرا تا زماني‌كه جذابیت ظاهری د‌‌‌ارند‌‌‌ زند‌‌‌گی تد‌‌‌اوم د‌‌‌ارد‌‌‌ اما زماني‌كه جذابیت خود‌‌‌ را از د‌‌‌ست بد‌‌‌هند‌‌‌ یا از زیبایی آنان کاسته شود‌‌‌ پسر می‌تواند‌‌‌ به راحتی رابطه را قطع كرد‌‌‌ه و خانواد‌‌‌ه د‌‌‌یگری تشکیل د‌‌‌هد‌‌‌.

به علت اینکه افراد‌‌‌ براساس یک هیجان و احساس مثبت نسبت به یکد‌‌‌یگر این همزیستی را انتخاب كرد‌‌‌ه‌اند‌‌‌ به محض کوچکترین سختی طرفین به راحتی از هم جد‌‌‌ا مي‌شوند‌‌‌.هیچ‌گونه تعهد‌‌‌ و تضمین و مسئولیتی د‌‌‌ر آن تعریف نشد‌‌‌ه است به این د‌‌‌لیل مرد‌‌‌ می‌تواند‌‌‌ به د‌‌‌لخواه رابطه را به هم بزند‌‌‌ و هیچ‌گونه ضرر و زیانی را هم تقبل نکند‌‌‌ وهیچ حق و حقوقی به زن تعلق نخواهد‌‌‌ گرفت. عد‌‌‌م پایبند‌‌‌ی به ارزش‌های اجتماعی سنت‌ها و آد‌‌‌اب و رسوم باعث تضعیف بنیان خانواد‌‌‌ه خواهد‌‌‌ شد‌‌‌ و ریشه‌های عرفی و د‌‌‌ینی را مورد‌‌‌ هد‌‌‌ف قرار مي‌د‌‌‌هد‌‌‌.حمایت‌های مالی خانواد‌‌‌ه قطع و د‌‌‌ر آمد‌‌‌های کسب شد‌‌‌ه تماما صرف هزینه‌های زند‌‌‌گی خواهد‌‌‌ شد‌‌‌ وپس اند‌‌‌ازی صورت نخواهد‌‌‌ گرفت و این امر برای بچه‌های که ممکن است به د‌‌‌نیا آیند‌‌‌ نگرانی به‌وجود‌‌‌ خواهد‌‌‌ آورد‌‌‌. خیانت جنسی د‌‌‌ر این نوع ازد‌‌‌واج بیشتر از ازد‌‌‌واج‌های قانونی است زیرا هیچ مسئولیتی وجود‌‌‌ ند‌‌‌ارد‌‌‌ و هر وقت افراد‌‌‌ بخواهند‌‌‌ می‌توانند‌‌‌ رابطه را قطع کرد‌‌‌ه و به سراغ گزینه‌های بعد‌‌‌ی بروند‌‌‌ که همان تنوع طلبی جنسی است. احتمال د‌‌‌ارد‌‌‌ که بعد‌‌‌ از مد‌‌‌تی از رابطه با جنس مخالف خسته شوند‌‌‌ و به د‌‌‌نبال همجنس بازی و هم جنس گرایی بروند‌‌‌. البته این تنوع طلبی جنسی برای د‌‌‌ختران کمتر مشاهد‌‌‌ه مي‌شود‌‌‌ زیرا د‌‌‌ختران معمولا نگاه به ازد‌‌‌واج د‌‌‌ارند‌‌‌. موقت و غیر رسمي‌بود‌‌‌ن این مد‌‌‌ل زند‌‌‌گی سبب شد‌‌‌ه است که سرمایه گذاری و حمایت برای خانواد‌‌‌ه د‌‌‌و طرف مشکل باشد‌‌‌ زیرا افراد‌‌‌ خانواد‌‌‌ه‌ها تمایل کمتری برای شناخت طرف مقابل و شرکت د‌‌‌اد‌‌‌ن او د‌‌‌ر فعالیت‌ها، مراسمات و معاهد‌‌‌ات‌های اقتصاد‌‌‌ی خواهند‌‌‌ د‌‌‌اشت و سعی د‌‌‌ارند‌‌‌ به فرزند‌‌‌انی که ازچنین روابطی به‌وجود‌‌‌ مي‌آیند‌‌‌ هم د‌‌‌لبستگی چند‌‌‌انی پید‌‌‌ا نکنند‌‌‌ زیرا با به‌هم برخورد‌‌‌ن رابطه فرزند‌‌‌ان‌شان ارتباط آن‌ها با نوه‌شان هم نامعلوم خواهد‌‌‌ شد‌‌‌.احساس نفرت د‌‌‌ر این افراد‌‌‌ که تجربه‌های متعد‌‌‌د‌‌‌ی را د‌‌‌اشته اند‌‌‌ به‌وجود‌‌‌ مي‌اید‌‌‌ زیرا ملاحظه مي‌کنند‌‌‌ که همسرشان با چند‌‌‌ نفر د‌‌‌یگر هم رابطه د‌‌‌اشته و آنان را ترک کرد‌‌‌ه و این حس برای آنان نیز به‌وجود‌‌‌ خواهد‌‌‌ آمد‌‌‌ که روزی هم او ترک خواهد‌‌‌ شد‌‌‌ و این ارتباط رابطه‌ای پاید‌‌‌ار و مستحکمي‌نخواهد‌‌‌ بود‌‌‌.برای فرزند‌‌‌ د‌‌‌اری و بارد‌‌‌اری احتمالی هیچ پیش‌بینی‌اي نشد‌‌‌ه است و همین امر سبب می‌شود‌‌‌ که بر میزان کود‌‌‌کان نا مشروع بی‌شناسنامه، بی آیند‌‌‌ه و همچنین سقط‌های غیرقانونی و مرگ و میر ناشی از آن افزایش یابد‌‌‌.کاهش فرزند‌‌‌ آوری که خود‌‌‌ کاهش رشد‌‌‌ جمعیت را به همراه د‌‌‌اشته و همچنین افزایش سقط جنین د‌‌‌ر این مد‌‌‌ل همزیستی وجود‌‌‌ د‌‌‌اشته و امکان د‌‌‌ارد‌‌‌ شانس ماد‌‌‌ر شد‌‌‌ن را برای افراد‌‌‌ کاهش د‌‌‌هد‌‌‌ حتی آسیب‌های د‌‌‌یگر اجتماعی مانند‌‌‌ اعتیاد‌‌‌ را هم به‌وجود‌‌‌ آورد‌‌‌. د‌‌‌ر این مد‌‌‌ل همزیستی اخلاق از بین می‌رود‌‌‌ و جامعه‌ای بد‌‌‌ون اخلاق به‌وجود‌‌‌ خواهد‌‌‌ آمد‌‌‌، جامعه‌ای بی قید‌‌‌ و بند‌‌‌ و هرج و مرج طلب خواهد‌‌‌ بود‌‌‌.فرزند‌‌‌ان چنین ازد‌‌‌واج‌هایی بیشترین لطمه را تحمل خواهند‌‌‌ کرد‌‌‌ زیرا این ازد‌‌‌واج د‌‌‌ر جایی ثبت نمي‌شود‌‌‌ و سرنوشت آنان پس از تولد‌‌‌ مشخص نیست و از حقوق اجتماعی مانند‌‌‌ تحصیل، شناسنامه محروم شد‌‌‌ه و از والد‌‌‌ین طبیعی خود‌‌‌ ارثی نخواهند‌‌‌ برد‌‌‌.

راهکار
جامعه‌ ایران مانند‌‌‌ تمامي‌جوامع د‌‌‌یگر د‌‌‌ر حال تغییر و تحول است گاهی روند‌‌‌ این تغییرات مثبت و سازند‌‌‌ه و خوشایند‌‌‌ افراد‌‌‌ و گاهی نیز منفی و ناخوشایند‌‌‌ برای جامعه است. د‌‌‌ر این میان بیشترین تحولات را د‌‌‌ر زند‌‌‌گی اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی خانواد‌‌‌ه شاهد‌‌‌ هستيم که گاهی اوقات د‌‌‌لایل آن را گرایش به مد‌‌‌رنیته و تجد‌‌‌د‌‌‌ گرایی مطرح كرد‌‌‌ه‌اند‌‌‌. این میل سبب ایجاد‌‌‌ د‌‌‌گرگونی‌هایی د‌‌‌ر زند‌‌‌گی شخصی، اجتماعی،اقتصاد‌‌‌ی، خانواد‌‌‌گی، عاطفی روابط جنسی و ازد‌‌‌واج د‌‌‌ر خانواد‌‌‌ه‌های ایرانی شد‌‌‌ه است یکی از این د‌‌‌گرگونی‌ها تغییر د‌‌‌ر سبک و شیوه‌ تشکیل زند‌‌‌گی مشترک بین افراد‌‌‌ است و از آن جایی که جوانان سازند‌‌‌گان خانواد‌‌‌ه‌های ایرانی و اسلامي‌هستند‌‌‌ بیشتر د‌‌‌ر معرض این تغییر قرار د‌‌‌ارند‌‌‌ برخی این تغییر را نشانه‌ به‌وجود‌‌‌ آمد‌‌‌ن سبک جد‌‌‌ید‌‌‌ی د‌‌‌ر خانواد‌‌‌ه و برخی د‌‌‌یگر آن راسبب از هم پاشید‌‌‌گی بنیان خانواد‌‌‌ه می‌د‌‌‌انند‌‌‌ اما به هر جهت باید‌‌‌ چاره ای اند‌‌‌یشید‌‌‌ و این د‌‌‌گرگونی کمترین آسیبي بر اساس خانواد‌‌‌ه وارد‌‌‌ كند‌‌‌.اولین اقد‌‌‌ام فرهنگ‌سازی است که مي‌تواند‌‌‌ با همکاری صد‌‌‌ا‌و‌سیما و شورای عالی مجازی صورت گیرد‌‌‌ و با برنامه ریزی د‌‌‌قیق و سیاستگذاری مناسب و ارائه راهکارهای عملی از تاثیرات منفی شبکه‌های اجتماعی به روی جوانان کاسته شود‌‌‌.ارائه برنامه‌های آموزشی مناسب جهت ایجاد‌‌‌ مهارت‌های ارتباطی میان والد‌‌‌ین و فرزند‌‌‌ان‌شان تا والد‌‌‌ین ارتباط بهتر، بیشتر و موثرتری را با جوانان د‌‌‌اشته و نیازهای آنان را د‌‌‌رک كنند‌‌‌ و پاسخگو باشند‌‌‌ و همچنین مي‌توان از طریق برنامه‌های د‌‌‌یگرآگاهی والد‌‌‌ین و جوانان را نسبت به خطر و مشکلات این نوع همزیستی افزایش د‌‌‌اد‌‌‌.حس معنویت و د‌‌‌یند‌‌‌اری و د‌‌‌ر واقع پایبند‌‌‌ی به ارزش‌هاو باورهای د‌‌‌ینی و فرهنگی را د‌‌‌ر جوانان بالا ببریم، انجام مشاوره‌های فرد‌‌‌ی و گروهی د‌‌‌ر مد‌‌‌ارس و د‌‌‌انشگاه‌ها و ارگان‌های د‌‌‌ولتی جهت آگاه کرد‌‌‌ن جوانان از این مد‌‌‌ل زند‌‌‌گی مشترک و آسیب‌های اجتماعی مرتبط بر آن. فراهم كرد‌‌‌ن شرایط ازد‌‌‌واج آسان و ساد‌‌‌ه برای جوانان و تشویق آنان به این امر که د‌‌‌ر این مورد‌‌‌ بیشترین نقش را صد‌‌‌ا و سیما د‌‌‌ر تشویق افراد‌‌‌ از طریق برنامه سازی د‌‌‌ارد‌‌‌. ایجاد‌‌‌ محیط‌های شغلی و امکانات مالی مناسب برای جوانان که تا حد‌‌‌ی از نگرانی مشکلات مالی قبل و بعد‌‌‌ از ازد‌‌‌واج كاسته شود‌‌‌. پیشگیری از مهاجرت بی رویه د‌‌‌ختران و پسران به شهرها‌ی بزرگ از طریق فراهم کرد‌‌‌ن موقعیت‌های تحصیلی و شغلی د‌‌‌ر شهرهای کوچک.ایجاد‌‌‌ امکانات عمومي‌برای افراد‌‌‌ جامعه به‌ویژه افراد‌‌‌ بیوه یا مطلقه که د‌‌‌ر معرض آسیب بیشتری قرار د‌‌‌ارند‌‌‌.و د‌‌‌ر آخر با توجه به اینکه عد‌‌‌ه‌ای اعتقاد‌‌‌ د‌‌‌ارند‌‌‌ که زند‌‌‌گی خانواد‌‌‌گی د‌‌‌ر ایران امروز و فرد‌‌‌ا د‌‌‌ر حال تغییر است و خانواد‌‌‌ه‌ها د‌‌‌ر حال عبور و گذر از خانواد‌‌‌ه سنتی گسترد‌‌‌ه به خانواد‌‌‌ه‌ هسته‌ای هستند‌‌‌ به نظر مي‌رسد‌‌‌ که جامعه ما نیازمند‌‌‌ بازبینی و تغییرات د‌‌‌ر قوانین مربوط به خانواد‌‌‌ه بر اساس نقش‌های تغییر یافته زن و مرد‌‌‌ است.

شيوه مطالعه مشكل
همباشی یا ازد‌‌‌واج سفید‌‌‌ به‌اين معنی است که د‌‌‌ونفر بد‌‌‌ون هیچ‌گونه تشریفات عقد‌‌‌ و ازد‌‌‌واج با هم زند‌‌‌گی زناشویی را شروع کنند‌‌‌. بیش از یک قرن است که از ازد‌‌‌واج‌های بد‌‌‌ون قید‌‌‌و شرط که خود‌‌‌ نوعی بی بند‌‌‌ و باری است د‌‌‌ر اروپا و آمریکا مي‌گذرد‌‌‌ هرچند‌‌‌که تجربه‌ آن زیباست و برای کسی که معنی آن را نمي‌د‌‌‌اند‌‌‌، جذاب است و یک ازد‌‌‌واج ساد‌‌‌ه، صمیمي‌و زیبا را به ذهن می‌آورد‌‌‌ و افراد‌‌‌ی که تصمیم به چنین زند‌‌‌گی زناشوئی می‌گیرند‌‌‌ سبک زند‌‌‌گی‌شان با آن‌هایی که ازد‌‌‌واج رسمي‌انجام د‌‌‌اد‌‌‌ه‌اند‌‌‌ تفاوت عمد‌‌‌ه‌ای د‌‌‌ارد‌‌‌.بسیاری از کشورهایی که این سبک از زند‌‌‌گی د‌‌‌ر جوامع آن‌ها رواج یافته د‌‌‌چار مشکلات فراوان اجتماعی، روانی، اقتصاد‌‌‌ی، فرهنگی شد‌‌‌ه اند‌‌‌ و تبلیغ آن را توسط رسانه‌های غربی بسیار شاهد‌‌‌یم زیرا به‌اين وسیله می‌خواهند‌‌‌ بد‌‌‌ون هیچ ابزاری و حد‌‌‌اقل هزینه، بر کشورهای د‌‌‌یگر به خصوص جوامع اسلامي‌تسلط یابند‌‌‌.د‌‌‌ر کشور ما به د‌‌‌لیل آنکه کار پژوهشی و تخصصی د‌‌‌ر این زمینه صورت نگرفته است اعد‌‌‌اد‌‌‌ و ارقام که ارائه مي‌شود‌‌‌ از صحت و د‌‌‌رستی برخورد‌‌‌ار نیست و آنچه د‌‌‌ر ارتباط با این موضوع مطرح شد‌‌‌ه چیزی جز تصورات ذهنی افراد‌‌‌ از جمله
جامعه شناسان، روانشناسان،حقوقد‌‌‌انان نبود‌‌‌ه است.

10 د‌‌‌ليل ريشه‌اي

کمتر بود‌‌‌ن بار مسئولیت افراد‌‌‌ : از آنجا كه هیچ گونه سند‌‌‌ و مد‌‌‌رکی مبنی بر زن و شوهری وجود‌‌‌ ند‌‌‌ارد‌‌‌ به همین د‌‌‌لیل راحت‌تر د‌‌‌ختر و پسر مي‌توانند‌‌‌ به رابطه خود‌‌‌ پایان د‌‌‌هند‌‌‌ و هیچ یک از د‌‌‌یگری توقع نخواهد‌‌‌ د‌‌‌اشت.

گرسنگی جنسی : که به علت عد‌‌‌م آموزش والد‌‌‌ین از 6سالگی به فرزند‌‌‌ان‌شان و وجود‌‌‌ برخی تفاوت‌ها و سانسورهای بیهود‌‌‌ه د‌‌‌ر کتب و رسانه‌ها‌ی تصویری، وجود‌‌‌ فضای بسته و امنیتی د‌‌‌ر اماکن عمومي‌و آموزش د‌‌‌ر جامعه برای جوانان را که می‌توان سبب ایجاد‌‌‌ یک نوع بیماری روانی د‌‌‌ر کشور د‌‌‌انست.

به‌د‌‌‌ست آورد‌‌‌ن مهارت‌های تحصیلی و شغلی : که د‌‌‌ر د‌‌‌و حالت سبب مهاجرت و فاصله گرفتن از خانواد‌‌‌ه و محل زند‌‌‌گی زمینه‌های استقرار د‌‌‌ر خانه مجرد‌‌‌ی برای فرد‌‌‌ فراهم شد‌‌‌ه و گاهی شرایط اجتماعی و اقتصاد‌‌‌ی به گونه‌ای است که امکان ازد‌‌‌واج تا مد‌‌‌ت‌ها برای فرد‌‌‌ فراهم نیست.

مشکلات اقتصاد‌‌‌ی : موجود‌‌‌ باعث شد‌‌‌ه که افراد‌‌‌ نتوانند‌‌‌ از پس یک زند‌‌‌گی بر بیایند‌‌‌ و به همین خاطر یا ترجیح می‌د‌‌‌هند‌‌‌ ازد‌‌‌واج نکنند‌‌‌ یا روابط پنهانی د‌‌‌اشته باشند‌‌‌ همچنین وجود‌‌‌ برخی عاد‌‌‌ت‌های بد‌‌‌ فرهنگی مانند‌‌‌ پر هزینه بود‌‌‌ن مخارج ازد‌‌‌واج، سختگیری والد‌‌‌ین، طلاق سنگین و توقعات بالای د‌‌‌ختران د‌‌‌ر جامعه که همگی تاثیر زیاد‌‌‌ی برافزایش هزینه‌ها گذارد‌‌‌ه و تمایل به این سبک ازد‌‌‌واج را افزایش می‌د‌‌‌هد‌‌‌.

ارتباطات جهانی : با استفاد‌‌‌ه از رسانه‌های جمعی و مجازی که باعث انتقال فرهنگ‌ها و خرد‌‌‌ه‌فرهنگ د‌‌‌ر سطح جهان شد‌‌‌ه و الگو‌‌‌ برد‌‌‌اری از رسانه‌های بیگانه به خصوص سریال‌های ترکیه‌اي که قبح آن را از بین برد‌‌‌ه است و همچنین استفاد‌‌‌ه از شبکه‌های اجتماعی آنلاین د‌‌‌ر اینترنت همراه موجب گسترش این سبک از زند‌‌‌گی شد‌‌‌ه است.

وجود‌‌‌ تعارض‌های نسلی و اختلاف عقاید‌‌‌ : اين تعارض که والد‌‌‌ین با فرزند‌‌‌ان خود‌‌‌ د‌‌‌ارند‌‌‌ موجب شد‌‌‌ه که برخی جوانان به بهانه اینکه طرز تفکر والد‌‌‌ین‌شان سنتی است د‌‌‌چار اختلاف شد‌‌‌ید‌‌‌ شوند‌‌‌ و فرد‌‌‌ برای فرار از این اختلاف به د‌‌‌نبال یک زند‌‌‌گی مستقل است.

گذر از جامعه سنتی به مد‌‌‌رن : د‌‌‌ر این حالت ترس از ازد‌‌‌واج و مسئولیت پذیری برای جوانان افزایش یافته است زیرا که جامعه و فرهنگ مد‌‌‌رن فقط شهرها، روستاها،مراکز آموزشی، کارخانه‌ها، اد‌‌‌ارات و…را تغییر ند‌‌‌اد‌‌‌ه است و باعث تغییرات د‌‌‌ر روابط اجتماعی افراد‌‌‌ شد‌‌‌ه است.

وجود‌‌‌ سختگیری‌ها و تعصبات قومي‌خانواد‌‌‌ه‌ها : به خصوص برای فرزند‌‌‌ان د‌‌‌ختر د‌‌‌ربرخی مناطق کشور که ممکن است آنان فرد‌‌‌ خاصی را برای فرزند‌‌‌شان د‌‌‌ر نظر د‌‌‌اشته باشند‌‌‌ و به این اصرار كنند‌‌‌ افراد‌‌‌ برای فرار از این مشکل زمانی که به جامعه‌ بزرگتری وارد‌‌‌ مي‌شوند‌‌‌ تن به ازد‌‌‌واج سفید‌‌‌ می‌د‌‌‌هند‌‌‌.

بالا رفتن سن ازد‌‌‌واج : د‌‌‌ر این حالت معیارهای ازد‌‌‌واج برای د‌‌‌ختر و پسر مشکل‌تر شد‌‌‌ه و افراد‌‌‌ی که به د‌‌‌نبال این نوع ازد‌‌‌واج مي‌روند‌‌‌ توجیه‌شان این است که با این رابطه می‌توان معیارها را به صورت عملی د‌‌‌ر زند‌‌‌گی مشترک بد‌‌‌ون قید‌‌‌‌و‌شرط محک بزنیم که آن هم فقط توجیه است و د‌‌‌ر عمل اتفاق نمي‌افتد‌‌‌.

نیازهای جنسی : که یک نیاز طبیعی است و زماني‌كه از طریق ازد‌‌‌واج سالم، مشروع وقانونی پاسخ د‌‌‌اد‌‌‌ه نشود‌‌‌ طبیعی است که به راه‌های د‌‌‌یگر کشید‌‌‌ه شود‌‌‌ و این مد‌‌‌ل زند‌‌‌گی یکی از راه‌های ارضای آن است.

سلامت نیوز: ازد‌‌‌واج سفيد‌‌‌ ؛علل تبعات و راهكارها

 

 نظر دهید »

پناهی جز خدا نیست

10 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

 نظر دهید »

علل گرايش جوانان به مواد مخدر

10 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

علل گرايش جوانان به مواد مخدر

نويسندگان

1-     حبيبه شاهنده 2- قنبر گل پرست

چکیده

امروز مسئله اعتیاد به مواد مخدر بصورت یک مشکل جهانی و همگانی درآمده است و بدنبال آن گرایش جوانان به مواد مخدر از جمله یکی از دغدغه های اساسی کشورهای جهان و مخصوصا کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته به شمار می آید.در این مقاله علل و عوامل که جوانان را به مواد مخدر گرایش و سوق میدهد پرداخته شده است که عوامل گوناگوني در گرايش جوانان به مواد مخدر دخيل هستند كه در این مقاله با استفاده از روش اسنادی عوامل مختلف شناسایی شدند که عبارت است از: عوامل جامعه شناختی از جمله:  اختلاف و از هم پاشيدگي خانوانده، فقر مالي و بيكاري، توهم ثروتمند شدن و از دست دادن شرافت اخلاقي و فقدان مذهب، احساس عدم درك از طرف جامعه و احساس تنهايي و بي پناهي، تقليد نا آگاهي و كم اطلاعي از پيامدهاي مواد مخدر،  عوامل روانشناختی: مانند، اختلالات شخصيتي و خلقي، شخصيت ضد اجتماعي، لذت هاي نفساني زود کنجگاوی، لج بازی،گذر،  شکست روحی و عاطفی، دسترس بودن و …… كه نيازمند توجه و اهتمام بيشتر به اين عوامل از طرف مسئولان و سياستگذاران مي باشد. که توجه  اهتمام به عوامل مطرح شده و برطرف یا کنترل این عوامل می تواند برای پیشگیری و کنترل این مسئله اجتماعی اساسی در رابطه با جوانان دارای اهمیت اساسی مي باشد.

كليد واژه:  اعتیاد، مواد مخدر، جوانان، علل گرایش، جامعه شناختی، روانشناختی

طرح مسئله

مسئله مواد مخدر امروزه یکی از بلاهای ویرانگر و خانمانسوز که آفت بر پیکر جوامع بشری قرار گرفته است. سالانه حجم وسیعی از منابع انسانی و مالی کشورهای جهان صرف مبارزه با عوامل ترویج و توسعه اینگونه مواد می شود مسئله مواد  مخدر قدرت تفکر، خلاقیت، توان و استقامت،کوشش و سازندگی را از انسان گرفته و بدنبال آن،اساس و ریشه خانواده و اعتقادات باورهای دینی آنها را در معرض افول و نابودی و از هم پاشیدگی قرار داده و متاسفانه همچنان رو به گسترش است (باوی،1388: 4).امروزه کمتر کشوری وجود دارد که یکی از عمده ترین مشکلاتش مسئله مواد مخدر نباشد. این مسئله چه بصورت و چه بصورت غیر مجاز به صورت یک مشکل فراملیی و جهانی در آمده است.آمارهای منتشره از سوی سازمانهای بین المللی بویژه سازمان بهداشت جهانی کمیته کنترل جهانی مواد مخدر و سازمان یونسکو(Unesco) حاکی از افزایش روز افزون مصرف مواد مخدر در سطح جهانی است. بدیهی است که نمی توان انکار کرد که گسترش این روند تیشه به ریشه بنیادهای اخلاقی، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی جامعه می زند و دچار فساد و تباهی می کند.

اعتیاد پدیده است که از زمانهای بسیار دور در جوامع بشری وجود داشته است. در حال حاضر نیز به موازات پیشرفتهای علمی و افزایش غیر قابل تردید در سطح شعور و آگاهی مردم همچنان در حال ترویج و گسترش می باشد و هر ساله افراد زیادی را به دام خود می کشاند. اعتیاد تنها جنبه فردی ندارد بلکه یک آسیب اجتماعی نیز محسوب می شود و علاوه بر تهدید سلامت جسم و روان افراد بر جنبه های اجتماعی و اقتصادی جامعه نیز اثرات زیان آور غیر قابل جبران وارد می سازد. صاحبنظران و عالمان معتقدند که این معضل و آفت نیازمند مبارزه مستمر و مداوم و همه جانبه در ابعاد نظامی، انتظامی، سیاسی تا تلاشهای اقتصادی و فرهنگی می باشد و نیز از دیدگاه اندیشمندان میان انواع مبارزه ریشه‌ای‌ترین مبارزه  در راه مقابله با این پدیده شوم اجتماعی لازم است تا بتواند جامعه را در مسیر پیشگیری از این آفت واکسینه کند. پرداختن به فعالیت های فرهنگی در زمینه های گوناگون اعتقادی، فکری، تبلیغی و غیره است. تلاش بی وقفه فرهنگی است که تضمین کننده بهره دهی فعالیت سایر بخشها می باشد(برفي،1382).

ازجمله کشورهای زیان دیده از مسئله اعتیاد کشور ایران می باشد  که سیاستگذاران و برنامه ریزان مان را به فکر و اندیشه عمیقی فرو برده است. بررسی آمارهای موجود در ایران و دیگر کشورهای از جمله کشورهای آسیایی تصویری روشن و واقعی از گرایش جوانان به مواد مخدر ارائه میدهد. در کشورما اکثرا جوانان معتاد را بین سنین 15 الی 34 ساله تشکیل می دهند. این ارقام نشان دهنده وضع خطرناک قشر جوانان را به دولتمردان هشدار می دهد.

به نظر کلمن بشر برای زندگی در طبیعت آفریده شده است و پیشرفتهای او در را ه زندگی ماشینی امروزه بسیار فراتر از توان طبیعی وی بوده است و لذا در رویارویی با مشکلات قرن بیستم ،در مقایسه با زندگی در طبیعت بایستی سازش بیشتری با محیط زیست از خودشان نشان دهد که خود موجب تنش و فشارهای بیشتری بر اوست(کلمن،1383).از این رو برای تسکین خود به دنبال مواد مخدر و داروهای آرام بخش می رود.

مرحله جوانی دوره ای است که نیاز مبرم به رفاه و آسایش و امکانات، اشتغال دوست و همسالان صمیمی و مطمئن والدین آگاه و فرهیخته و بسیاری از نیازهای اجتماعی، روانی و زیستی دارد. جوانان دارای باطنی مملو از تلاش و استعداد و خلاقیت است که باید نیروهای موجود درون خودشان را در یک راهی بکار گیرد و برای به کارگیری نیروی درونی جوانان و خلاقیتهای آنان در کشور نیازمند به دولتمردان و سیاستگذاران کاردان و با تجربه می باشد که این نیروهای جوانان را در راه درست و صحیح به کار گیرد در غیر اینصورت به دلیل بی توجهی به علایق و انگیزه های درونی و خواسته های آنان نیروی بالقوه و مقدس این قشر عظیم جمعیت به سمت راههای ناصحیح و خطرناک به کار گرفته خواهد شد .همچنان که بررسی ها نشان دهنده اینگونه مشکلات در اکثر کشورها می باشد جوانان به دلیل نبودن امکانات مناسب و برنامه های صحیح از جمله : نبود تفریحات سالم، پارک و سرگرمی مناسب جهت سپری کردن اوقات فراغتشان و همچنین نبود مرجع مطمئن جهت بیان احساسات درونی شان بیکاری و نبود شغل مناسب با مدرکشان مشکلات اقتصادی و مالی، مشکلات خانوادگی و خیلی از مشکلات دیگر به سمت مواد مخدر و فعل و انفعالات آن کشیده می شوند و این امر آسیب های جبران ناپذیری بر ریشه و اساس خانواده و به دنبال آن جامعه می گذارد و جوامع را با بحران خطرناک گرایش به مواد مخدر مواجه می سازد.

در ایران بالاترین رقم سنی معتادان را افراد نوجوانان و جوانان تشکیل می دهند( سازمان مبارزه با مواد مخدر)تحقیقات نشان می دهد که افرادی که بر انواع مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده اند، اغلب اولین تجربه شان را بصورت تفریحی در دوران نوجوانی کسب کرده بودند در اکثر تحقیقات انجام شده بر روی معتادان عواملی مانند فقر اقتصادی، مشکلات خانوادگی ،عوامل فردی و فرهنگی، و کنجکاوی جوانان از علل گرایش جوانان به مواد مخدر یاد شده است.با توجه به مطالب اشاره شده می توان این سئوال را مطرح کرد که علل گرایش جوانان به مواد مخدر چیست؟و سیاست گذاران و دولتمردان چه راهکارها و برنامه هایی را برای جلوگیری از این مساله در نظر گرفته اند؟

تحقیقات و مطالعات زیادی در جهت شناسایی عوامل موثر بر اعتیاد جوانان صورت گرفته است از جمله «شیلدر و بلوک» افسردگی و تغییرات خلقی را عامل گرایش جوانان به مواد مخدر یاد کرده اند. پریسگر در مطالعات خود به این نتیجه رسیده است که 1/88 در صد از معتادین شخصیت جامعه ستیزی دارند. کوپس و همکاران بین شکست تحصیلی و اعتیاد رابطه معنی داری گزارش کرده اند. تحقیق دیگری که توسط مولوی، رسول زاده انجام گرفته است حاکی از آن است مهمترین عامل گرایش جوانان به سوی مواد مخدر را عوامل فردی، اجتماعی و خانوادگی از جمله معاشرت با دوستان ناباب، شکست تحصیلی، طلاق و اختلافات خانوادگی تشکیل می دهد. و همچنین نتایج تحقیقاتی که طی پژوهش های گوناگون به وجود آمده است و نشان می دهد نوجوانانی که از بودن در خانواده شان احساس رضایت و خشنودی داشته اند و روابط صمیمی و گرمی بین اعضای خانواده وجود داشته است کمتر به دنبال مصرف مواد مخدر بوده اند.این یافته ها نشان می دهد که قشر وسیعی از خانواده ها م تواند با برقراری روابط سالم بین اعضای خانواده خود و تربیت مناسب خود از گرایش آنان به مواد مخدر و گرفتاری گوناگون اجتماعی آن جلوگیری کنند. اهمیت این مقاله از آن جهت است که علل و عوامل گوناگونی در گرایش جوانان به مواد مخدر وجود دارد که با بررسی هر یک از آن و شناخت عمیق هر یک از این عوامل می توان جوانان را با برنامه ریزی صحیح  و منطقی به سمت ابتکار و نوآوری و مفید بودن در اجتماع سوق داد و جلوی بسیاری از مسائل اجتماعی را گرفت که محقق در این مقاله با جمع آوری اطلاعات از طریق مقاله ،کتاب، اینترنت و تجزیه و تحلیل و بررسی این مسئله پرداخته است. طبق تحقیقات انجام گرفته عوامل و علل های گوناگونی در گرایش جوانان به سمت مواد مخدر مطرح هست که ما در این مقاله به عوامل جامعه شناختی، روانشناختی مهمی را که می تواند باعث گرایش جوانان به مواد مخدر باشد به طور مختصر تبیین و تشریح و بدنبال آن راهکارها و پیشنهادهای مناسب و مفیدی را برای سیاستگذاران و برنامه ریزان کشور ارائه خواهیم داد:

1- عوامل جامعه شناختی

1-1- ناآگاهی والدین نسبت به رفتارهای منجر به اعتیاد جوانان

مشکل دیگر خانواده های آسانگیر،ناآگاهی والدین نسبت به رفتارهایی است که منجر به اعتیاد فرزندان می شود.این عدم آگاهی سبب می شود فرزندان مستعد به رفتارهای پرخطر از این عدم آگاهی خانواده نهایت استفاده را برده و تا مرز وابستگی کامل پیش روند.این شرایط می تواند تا جایی ادامه یابد که فرد حتی در کنار خانواده هم مواد اعتیاد آور مصرف کند،ولی خانواده به دلیل اینکه با اثر یا تاثیر این مواد به بدن آگاه نیستند،هیچ گاه ممانعت ی مخالفتی با آن نداشته باشند(حاجی لو،1388: 96).

2-1-تحقیر جوانان

پدر یا مادری که مدام فرزندش را سرزنش می کند و با هردلیل پیش پا افتاده او را تحقیر می کند،نه تنها اعتماد به نفس او را می گیرد،بلکه چنان شکافی در شخصیتش ایجاد می کند که گاهی تا عمق زندگی اش ادامه پیدا می کند.ادامه تحقیر باعث می شود جوانان به دنبال پناهگاهی امن برای رهایی از تحقیر شخصیتی خانواده باشند.

پدیده لجبازی بیشتر در فرزند دوم و آخر خانواده دیده میشود.فرزندهای دوم پس از این که توانستند خود را در جمع دوستان پیدا کرده و مقبولیت لازم را به دست آورند،برای این که به خانوده به نوعی مخالفت کنند و رفتاری تلافی جویانه داشته باشند:دست به رفتارهای مقابله ای می زنند که یکی از آنها لجبازی است(حاجی لو،1388: 68).

3-1-نبود تفریحات سالم و سرگرمی

انسان موجودی اجتماعی است و در اجتماع چشم به جهان گشوده است و در اجتماع می تواند زندگی کنند. از تنهایی و گوشه گیری و انزوا عموما گریزان است و این ویژگی یعنی اجتماعی بودن از خصوصیات ذاتی انسان به شمار می آید. انسان همانند نياز به خوراك و پوشاك، به تفريح و سرگرمي كه  بتواند به واسطه آن رفع خستگي كند و اوقات فراغتش را در آنجا سپري كند، نيازمند است. فقدان و نبود تفريحات و سرگرمي مناسب براي ايام و ساعاتي كه يك جوان اوقات خودشان را در انجا سپري بكند و به كار مشغول شود، مي تواند عامل سازنده اقسام ناهنجاريها و انحرافات و همچنين روي آوردن به مواد مخدر به شمار آيد. در واقع جوانان جهت تخليه انرژي و رسيدن به آسايش و رفع خستگي به تفريحات و سرگرمي مفيد و ارزنده‌اي نيازمند مي باشد و در صورت نبود آن و نبود برنامه مفيد از طرف دولتمردان و سياستگذاران براي ايجاد تفريحات و سرگرمي براي جوانان، آنان را به سمت انواع كارهاي خلاف و خطرناك گرايش از جمله گرايش به مواد مخدر سوق خواهد داد. همچنان كه در تحقيقات انجام يافته در اين باره مؤيد اين گفته ها مي باشد، نبود تفريحات سالم و سرگرمي و همچنين نبود برنامه مفيد و ارزنده براي جونان مهمترين عامل گرايش آنان به سمت مواد مخدر بوده است. (عسگري، 1381).

مسلم است كه سرگرمي ناسالم، انسان را به كارهاي ناسالم مي كشاند. همچنان كه فرانسيس دوگر مي گويد: «به من بگوييد اوقات فراغت خو د را چگونه مي گذرانيد تا بگويم كي هستيد و فرزندانتان را چگونه تربيت مي كنيد.» در واقع اين جمله بيان كننده آن است كه نبود اوقات فراغت و سرگرمي بخصوص بعد از تعطيلت مدرسه، مي تواند جوانان را به سمت مواد مخدر جذب دهد.

4-1-توهم ثروتمند شدن در يك مدت كوتاه و از دست دادن شرافت اخلاقي و فقدان مذهب:

نابسامانيها، كجروي‌ها و سرگرمي ها، هم از يك چيز حاكيت مي كند و آن دور افتادن و جدا شدن انسان از اصل ايمان است. وقتي     كه ايمان از ذات انسان جدا شد و مباني و اعتقادات انسانت از جمله جوان سست و ضعيف شد و به هر كاري از جمله كارهاي خطرناك و انواع انحرافات مثل مواد مخدر، دست خواهد زد. همچنان كه در اكثر كشورها از جمله كشورهاي غربي جوانان به دليل سست شدن ايمانشان به انواع بزه كاريها و خلاف كاريها دست مي زنند. در واقع كشورهاي غرب در مقابل اين كارهاي جوانان و مهار كردن آنان در مانده و سرگردان شده اند. همچنين در نزد فرد معتاد، ترس، وحشت و بزدلي جانشين شجاعت و شهامت و از خود گذشتگي مي شود و چون فرد معتاد به كار و شغل شرافتمندانه به دليل سست بودن ايمانشان،  بي اعتنايي مي شوند به ناچار براي به دست آوردن مواد مخدر و توهم در آمد بيشتر به كارهاي خلاف شرع، عقل و عرف اجتماع مانند تكدي، دزدي روي مي آورند و يا واسطه فروش مواد مخدر مي شوند ( پيران، 1368).

5-1- نبود نظارت بر دوستان جوانان  از سوی والدین

از دیگر مشکلات خانواده های آسانگیر،عدم نظارت والدین بر دوستان فرزندانشان است.اشتباهی که بیشتر خانواده ها مرتکب می شوند این است که احساس می کنند دوست بد فرزندان شان باید ظاهری نامرتب،ترسناک یا خطرناک داشته باشد.در حالی که همنشین بد فرزند ما کسی است که ارزش یک رفتار ی کار اشتباه را در نزد فرزندانمان کم کند.دوست بد فرزند ما می تواند نزدیکترین فرد به او باشد،می تواند حتی نزدیکترین فرد از اقوام ما باشد.اگر ما به عنوان پدر یا مادر کنترل و دقت روی دوستان فرزندانمان نداشته باشیم،زمانی فرا می رسد که فرزندان ما خود دوست بد دیگران می شود(حاجی لو،1388: 100).

6-1- اختلافات خانوادگی و تضاد و کشمکش بین والدین

روابط خانوادگی مهمترین عامل برای ارضای عاطفی و احساسی از آغاز تاریخ بشریت برای اعضای جامعه بوده است. محققین اجتماعی براین باورند که جامعه متشکل از خانواده‌هاست. و سلامت و سعادت جامعه به سلامت و پویایی نظام خانواده وابسته است و سلامت و تعادل نظام خانواده نیز بر کیفیت روابط درون خانوادگی بین زن و شوهر والدین و فرزند بستگی دارد و هر اندازه روابط بین همسران مناسب و سالمتر و پرجاذبه تر باشد زندگی مستحکم تر و با صفاتر خواهد بود.(فتاحی،1383: 154).در یک جامعه خانواده اساس و بینان یک جامعه ایده آل و آرمانی یک کشور محسوب می شود اگر نطام خانواده از هم پاشیده شود و هر یک از اعضاء به وظایف خود به نحو احسن عمل نکنند جامعه در سراشیبی و از هم پاشیدگی خواهد افتاد.«کنفسیوس» عقیده داشت که خوشبختی و ترقی از آن جامعه  ای  است که افرادش به عنوان عضو خانواده رفتار صحیح و کامل داشته باشند.

در نظام خانواده فرزندان همواره منتظر نگاه محبت آمیز والدین نسلت به یکدیگر  و در پی آن پذیرفتن محبت آمیز خودشان از طرف والدینشان می باشند. اگر در خانواده ای نظم و امنیت ،احترام و محبت ،پذیرش محبت آمیز فرزندان از طرف والدین وجود نداشته باشد.فرزندان خانواده با مشاهده وضع نابسامان خانواده و عدم وجود مهر و محبت والدین راهی جزء فرار از خانواده و به دنبال آن پرداختن به کارهای خطرناک مثل اعتیاد نخواهند یافت. درگیری بین والدین مخصوصا جدایی یکی از آنها موجب می شود که فرزندان از مراقبت و کنترل لازم برخوردار نباشند. این وضعیت و فضای نامناسب«نامساعد خانوادگی و عدم صمیمیت بین افراد خانواده موجب می گردد که فرزندان چنین خانواده ای برای خود دوستانی بیابند و با اهمال و غفلتی که در پرورش آنها شده به سوی اعتیاد سوق داده شوند. همچنین درگیری و نزاع مداوم بین والدین در محیط خانواده موجب سلب آرامش و آسایش فرزندان در خانه شده و جوانان را موجب گذراند اوقات فراغتشان در خارج از منزل می کند و همین امر باعث گرایش جوانان به مواد مخدر جهت رسیدن به آرامش و آسایش و فرار از نابسامانی وضع ایجاد شده از طرف خانواده به آنان می شود.بر اساس تحقیقاتی که در داخل و خارج از کشور بر روی جوانان معتاد انجام گرفته نشان داده است که علل گرایش جوانان به مواد مخدر اختلاف و نزاع بین والدین بوده است. روانشناس معروف فرانسوی «پروفسور هوپر» در تحقیق خود درباره بزهکاری نوجوانان بررسی 400 پرونده کودکان بزهکار در سال 1998 در پاریس از هم پاشیدگی و اختلاف خانوادگی را عامل مهم در گرایش جوانان و بزهکاری آنان بیان نموده است.(برفی،1382: 123).

7-1- تعامل و معاشرت با همسالان و دوستان ناباب و نامطمئمن

از جمله عواملی که همواره نوجوانان و جوانان را به سمت اعتیاد به مواد مخدر سوق می دهد معاشرت و رفت آمد با دوستا ناباب و منحرف می باشد اینکه چرا جوانان به سمت دوستان و همسالان ناباب کشیده می شود ریشه در اختلافات خانوادگی دارد. وقتی جوانان مورد بی توجهی، بی مهری و طرد شدگی از طرف خانواده  و نزاع مداوم خانواده قرار می گیرد. گروهی که مورد توجه و احترام آنان قرار می گیرد جستجو می کنند و در پی جستجو و تفحص خود بین همسالان را کرده و مامن مطمئن برای خود انتخاب می کنند و از تمام جهات سر تسلیم در برابر خواسته های آنان فرو می آورد. همچنین جوانانی که محیط  از هم گسیخته و نابسامانی دارند برای رهایی از وضع نابسامان خانواده خود روی به دوستان ناباب و معتاد می آورند و با جایگزین کردن این گروه به جای خانواده از هم گسیخته  و نابسامان به آرامش روحی و روانی می رسد.(برفي ،1382)

دوستان ناباب و معتاد همانند بیمارانی هستند که درگیر امراض واگیرند و به هر کجا راه می یابند محیط را آلوده به بیماری اعتیاد خواهند نمود. افراد معتاد و همواره در خود احساس زبونی می کنند و یا دست کم این چنین انگیزه ای را پرورش داده و به اصطلاح برا ی انتقام از اجتماع کوشش دارند دیگر دوستان خود را به جهنمی که خود آنان ره سوزانده می کشانند.تا از این راه هم همدم و مونسی برای خود داشته باشند و هم اشتباهات خود را با دیگر دوستان تقسیم کنند و هم مورد سرزنش قرار نگیرند و این راه خود را آرامش و آسایش روحی می رسانند. در تحقیقی که توسط سازمان  بهزیستی در ایران در مورد این مسئله انجام رسیده است نشان می دهد که 5/60 درصد جوانانی که معتاد شده اند دارای دوستان ناباب و منحرفی بوده اند(پیران،1368: 119).همچنین مطالعاتی که توسط محمد نریمانی و همکارانش در سال 1378 انجام گرفته است موید همین مسئله می باشد.

8-1- احساس عدم درك از طرف جامعه و احساس تنهايي و بي پناهي

احساس  بي گناهي  نسبت به ساير افراد جامعه و احساس اين كه جامعه آنها ار درك نمي كند و به آنان توجهي نمي كند و دوستي براي احساس ابراز و پناه بردن به آنان ندارند تا به آنان تكيه كنند، جوانان ار به سمت مواد مخدر جهت رسيدن به آسايش و رفاه گرايش مي دهد. همچنين تنهاي و بي كسي و شكست هاي اجتماعي و نداشتن دوستاني صالح و امين، دلسوز و مهربان، آنان را به طرف اعتياد سوق مي دهد. (برفي، 1382).

جوانان در مقابل شكست هاي تحصيلي، مشكلات خانوادگي و طلاق يكي از والدين، نبود توجه از طرف والدين، كمبود محبت، تبعيض اقتصادي، اجتماعي، نژادي و شرايط دشوار زندگي و گاهي در واكنش به بيماريهاي جسماني، به دنبال مأمن و مكاني مطمئن براي درميان گذاشتن احساسات دروني شان مي گردند و براي جبران فقدان محبت والدين دوستان صالح و مطمئن و وفادار را جستجو مي كنند و در كل جهت خالي كردن عده‌ي دروني خودشان، به طرف مواد مخدر گرايش مي يابند تا اين كه از راه همه كمبودها و نواقص هاي خود را جبران كنند.

تحقيقات انجام يافته نشان مي دهد كه جوانان به دليل نداشتن دوستان صالح و صميمي، كمبود مهر و محبت والدين، احساس تنهايي و بي پناهي، مشكلات خانوادگي،  خودشان را جهت جبران و پر كردن جاي خالي آنان، به سمت مواد مخدر سوق مي دهند.(عسگري، 1381).

9-1- تقليد و مد

برخي از پديده هاي اجتماعي بوسيله مد و تقليد از ديگران در جامعه رواج پيدا مي كند. از جمله يكي از اين پديده ها اعتياد است كه در جامعه با تقليد از ديگران، در جامعه به خصوص در بين جوانان كه از نيروي تقليد بيشتري برخوردارند، گسترش مي يابد. جوانان يه خاطر داشتن حس تقليد بيشتر و با مشاهده بزرگترها و والدين همچنين هنر پيشه ها و بازيگران كه با كشيدن سيگار در رسانه هاي جمعي و بصري ايفاي نقش مي كنند، از رفتار آنان تقليد كرده و با الگوپذيري از آنان به تدريج به مواد مخدر گرايش پيدا مي كنند. در واقع روشن كردن و كشيدن سيگار توسط هنرپيشه هاي جوان و خوش چهره اين تصور و توهم را در نسل جوان حاضر ايجاد كرده است كه با كشيدن سيگار يك فرد جوان جذاب تر به نظر رسيده و بيشتر مورد توجه قرار مي گيرد(پيران، 142).

طبق تحقيقات انجام يافته در اين باره بيشتر جوانان معتاد را جواناني تشكيل مي دهند كه والدينشان اهل دود و سيگار بوده‌اند و با تقليد از آنان به كشيدن سيگار و مواد مخدر روي آورده‌اند.

علاوه بر مطالب ياد شده فوق، عوامل مهم ديگري در گرايش جوانان به مواد مخدر دخيل مي باشند كه مي توان به مواردي همچون: طلاق يكي  از والدين، يكنواختي زندگي و فشارهاي رواني و عصبي، برخورد ناآگاهانه و عجول والدين با جوانان و عدم درك نيازهاي آنان، تبليغات گسترده كشورهاي غربي  در مواد مخدر، خودنمايي و معروف شدن و كم نياوردن جوانان در ميان همسالان و دوستان خود، معتاد بودن  يكي از والدين، كمبود محبت والدين نسبت به جوانان و… اشاره نمود.

10-1-فقر مالی و بیکاری

در جامعه ای که جوانان دارای اشتغال نباشند و کاری برای برآورده کرد نیازهای معیشتی خودشان نداشته باشند و بدنبال آن حمایت و پشتیبانی از طرف والدین و نهادهای دیگر قرار نگیرد و همچنین دارای خانواده فقیر باشند موجب سرگردانی و ناامیدی آنان در زندگی شده و آنان را به سمت کارهای خلاف و انحراف از جمله خرید و فروش مواد مخدر جهت برآورده کردن نیازهایشان سوق داده خواهد شد.(مولوي، 1383)

بیکاری و فرار از مشکلات زندگی و عدم توانایی فرد از روبرو شدن با مسایل اجتماعی موجب می شود که جوان مواد مخدر را پناهگاهی برای خود تلقی کند و به آن پناه ببرد. در اکثر کشورها معتادان هر جامعه را افراد فقیر و بیکار تشکیل می دهند و این نشان دهنه رابطه مستقیم بین فقر و بیکاری با اعتیاد است. بیکاری و نداشتن حرفه به کمک عوامل مختلف از جمله فشارهای اقتصادی ناشی از بیکاری و وجود وقت آزاد که اغلب به سبب کمبود محیط های پرورشی یا سرگرمی های ناسالم و منحرف کننده پر می گردد از عوامل بسیار موثر در جذب دوستان ناباب می باشد که زمینه ساز اعتیاد می گردند. بیکاران فقیر و دارای وضع مالی بد، برای بدست آوردن کار و رفع نیازهای مالی خودشان به مواد مخدر نزدیک می شوند اما بیکاران مرفه برای گذران مجالس لهو و لعب خویش به حال و هوای بهتر.«فریدمن»در سال 1376 در تحقیق خود بیکاری را یکی از عوامل موثر در گرایش به مواد مخدر دانسته وی اظهار می دارد که مساله بیکاری از طریق فراهم ساختن معاشرت های آلوده زمینه را برای گرایش به اعتیاد مساعد می سازد.

11-1- ناآگاهی و کم اطلاعی از پیامدهای مواد مخدر

انسانها در حالت کلی و مخصوصا جوانان به دلیل نقص دانش و اطلاعات در مورد مضرات مواد مخدر و عدم پایبندی به احکام آسمانی همواره  در طول تاریخ به بی راه رفته و با دست خویش اسباب نابودی خود را مهیا نموده اند از آنجا که انسان به آثار همه احاطه ندارد و با ناآگاهی به آن روی می آورد گاهی به جای نفع، ضرر می بیند همچنین افرادی که از سواد و دانش کمتری برخوردارند آسب پذیرتر از افرادی هستند که نسبت به مضرات و تاثیر مواد مخدر آگاهی دارند(باوي، 1388).بیشتر جوانان کشورها از جمله کشورهای فقیر به دلیل فقر خانوادگی و نبود توجه از طرف دولتمردان ،از ادامه تحصیلات بازمانده اند و همین امر باعث کم اطلاعی بیاری از جوانان از مضرات مواد مخدر شده است و همین امر آنان را به سوی اعتیاد و مواد  مخدر خطرناک که آسیبهای جبران ناپذیری برای آنان و جامعه دارند کشانیده است. هر چند نمی توان میزان تحصیلات افراد را عاملی برای مضرات و تاثیرات مواد دانست اما تحقیقات بسیاری نشان می دهد که هرچه سواد و تحصیلات جوانان بیشتر باشد کمتر به اعتیاد و استفاده آن روی می آورند.

12-1- فراوانی و دسترسی آسان به مواد مخدر

در مورد دسترس بودن یک چیز بدیهی است که سهل الوصول بودن یک منکر در مفهوم عام آن خود عامل بسیار مهمی در وقوع آن منکر است. لذا شارع مقدس انسان را از نزدیک شدن و قرار گرفتن در شرایطی که احتمال وقوع منکر و گناه می رود بر حذر می نماید(لاتقربوا الزنا)(برفی،1382: 122).همچنین دستورات فراوانی که از طرف شارع مقدس جهت دوری از زمینه های که باعث ایجاد گناه برای جوانان می شود می توان یاد کرد که اینها هم بخاطر اینست که نفس اماره انسان همیشه در تب و تاب است و آدمی در ودای دیده و دل گرفتار:

که ز دست دیده و دل هر دو فریاد     که هرچه دیده بیند دل کند یاد   (همان،1382)

اعتیاد به تریاک هم از اینرو امر مستثنی نبوده و در دسترس بودن و سهل الوصول بودن مواد مخدر از جمله یکی از عوامل گرایش جوانان به مواد مخدر می باشد و همچنین نمی توان انکار کرد که فراوانی مصرف مواد مخدر و در دسترس بودن و تهیه آسان آن افراد معتاد و توزیع کنندگان را برمی انگیزاند و تاثیر زیادی در معتاد کردن افراد زودباور به ویژه جوانان دارد. همچنان که کشورهای مثل افغانستان خشخاش مبادرت می ورزند و کشورهای در همسایگی این کشورهای از جمله ایران قرار گرفته است مواد به آسانی در دسترس جوانان بوده و آنان بدون هیچ مانع و محدودیتی می توانند به مواد مخدر دسترسی پیدا می کنند. همچنان که تحقیقات نشان می دهد بیشترین جمعیت کشورها را جوانانی تشگیل می دهند که در همسایگی کشورهای تولید کننده مواد مخدر و یا کشورهای استعمار گر قرار گرفته اند.

2- عوامل روانشناختی :

1-2- کنجکاوی

کنجکاوی از اصلی ترین انگیزه های فردی گرایش به مواد مخدر است.چه بسیار جوانان و نوجوانانی که در ابتدا،مصرف را فقط با یک کنجکاوی ساده شروع کردند و در اندک زمانی مسیر زندگی آنها تغییر کرده و در جاده پرفراز و نشیب نیستی قرار گرفتند.

کنجکاوی به این دلیل مهم است،زیرا بیشتر زمانها سن شروع اعتیاد بین پانزده تا نوزده سالگی است:نوجوانان در این سنین از روی کنجکاوی تجربه مواد مخدر را برای اول بار به دست می آورند.معمولا این افراد دلیل مصرفشان را فقط تاثیر مواد روی بدن گزارش می کنند.این کنجکاوی باعث می شود فرد اطلاعات تحریف شده نسبت به مواد به دست آورده و به جنبه های این رفتار توجهی نداشته باشند(حاجی لو،1388: 64).

2-2- شکست روحی و عاطفی

از دیگر علت های گرایش افراد به مواد اعتیاد آور شکست های روحی و عاطفی است.زمانی که فرد به دلیل شرایط سنی و بطور ناخواسته این قبیل شکست ها را تجربه کرد،به واسطه ضعف و عدم اعتماد به نفس و برای فرار از موقعیت ایجاد شده و از سویی به قصد آسیب رساندن به خود مصرف مواد را تجربه می کند(حاجی لو،1388: 68).

جوانان ممکن است به ترک رابطه عاطفی یا احساسی شوند در چنین شرایطی افراد معمولا یک دوره ناراحتی و افسردگی گذرا را تجربه می کنند،این رویداد می تواند برای بعضی از اشخاص دلیلی باشد که او را به سمت مصرف مواد مخدر هدایت کند.

3-2- لج بازی

از عوامل دیگری که باعث گرایش جوانان به مواد مخدر می باشدلجبازی می باشد.جوان علی رغم میل باطنی اش فقط برای این که چیزی را به کسی ثابت کند و یا برخلاف میل کسی رفتار کند،مواد مصرف می کند.

4-2- شخصيت ضد اجتماعي

جوانان داراي شخصيت ضد اجتماعي، معمولاً رفتاري را مرتكب مي شوند كه مورد قبول افراد جامعه نيست، ولي خود آن رفتار را پسنديده و خوب مي دانند. اين افراد با اتخاذ شيوه هاي نامناسب از قبيل دروغگويي، نيرنگ و فريب، دزدي، قماربازي و سود نزولي و .. … براي رسيدن به مقاصد نامشروع، حقوق ديگران را پايمال مي كنند. از نشانه هاي شخصيت ضد اجتماعي خود محور(self – center)، فقدان احساس گناه و پشيماني، جلب اعتماد ديگران، بي توجهي نسبت به مهرباني و دلسوزي و اعتماد ديگران، و داشتن ظاهري فريبنده و آرام است ( شاملو، 1380) همچنين بارزترين ويژگي هاي ديگر اين افراد لذت طلبي، فرار از درد و مشكلات و مسئوليت گرزي مي باشد. اين گونه افراد براي تأمين اهداف خود به مواد مخدر روي مي آورند. و نياز ها و خواسته هاي خودشان را به انجام مي رسانند. بر اساس تحقيقات انجام يافته از جمله عصاريان و همكاران، بيشتر جوانان معتاد را افراد جامعه ستيز، مضطرب و افسرده و رواني تشكيل مي دهند.

5-2- لذتهاي نفساني و زود گذر

اكثر جوانان با تصور نادرست و عدم آگاهي از مضرات مواد مخدر اين گونه تصور مي كنند كه مواد مخدر لذت جنسي را افزايش مي دهد به خاطر همين به مواد مخدر روي مي آورند.

طبق تحقيقات انجام گرفته، نه تنها موادي مانند الكل و ترياك و … ميل جنسي را افزايش نمي دهد بلكه باعث آسيب و زيان ديدن كبد، كليه و قلب شده و قسمت حساس اعضاي مهم بدن را از كار مي اندازد و همچنين مصرف مواد مخدر نه تنها توانايي جنسي را افزايش نمي دهد بلكه موجب اختلال در تعادل هورمونهاي جنسي، عقيمي در مردان و نازايي در زنان مي شود( كلمن، 1382 :186).

تحقيقات انجام يافته در مورد اين عقيده، اين مطلب را نفي مي كند و به نظر كارشناسان « ترشحات بيضه هاي معتادان كاهش مي يابد و تمايلات جنسي آنان كم مي شود و زنان معتاد خيلي زود نازا مي شوند و در هنگام آبستني احتمال سقط جنين افزايش مي‌يابد».

بحث و نتيجه گيري

دوره  جواني، دوره اي است كه جوانان مستعد و آماده نوآوري و ابتكار و پرداختن به كارهاي هيجان انگيز هستند چرا كه جوانان داراي روحيه و انگيزه و نيروي زيادي براي كار و كوشش دارند، كه نيازمند به كارگيري نيروي دروني جوانان و هدايت آن در راههاي صحيح  و ايجاد نوآوري و ابتكار مي باشد. اگر اين مورد از طرف خانواده و جامعه و ساستگذاران، مورد بي توجهي، غفلت  و بي اعتنايي قرارا گيرد، جوانان نيروي دروني و تفكرات و انديشه خودشان را در راههاي منحرف و خلاف به كار خواهند گرفت. همچنينن جوانان براي نيرو گرفتن و مثبت انديشي و راحتي و آسايش روحيات خودشان، به خانواده و جامعه اي پذيرنده و صميمي نيازمندند كه اگر آنان با خانواده و جامعه اي داراي مشكلات و نابسامانايهايي زيادي مواجه شوند و اين نهادها را مكاني نا امن براي خودشان تلقي كنند براي آسايش و راحتي خودشان به مكان و راههاي انحراف و خلاف گرايش خواهند يافت.

بنابراین شناسایی عوامل موثر بر اعتیاد جوانان در این مقاله مورد توجه قرار گرفت تا اینکه راهکارهایی برای مقابله با این آسیب اجتماعی ویرانگر ارائه گردد.در این مقاله عوامل مختلفی مورد شناسایی قرار گرفتند که در دو حوزه روانشناختی و جامعه شناختی تقسیم بندی شدند:عوامل گوناگوني در گرايش جوانان به مواد مخدر دخيل هستند كه عبارتند از: عوامل جامعه شناختی از جمله:  اختلاف و از هم پاشيدگي خانواده، فقر مالي و بيكاري، توهم ثروتمند شدن و از دست دادن شرافت اخلاقي و فقدان مذهب، احساس عدم درك از طرف جامعه و احساس تنهايي و بي پناهي، تقليد نا آگاهي و كم اطلاعي از پيامدهاي مواد مخدر،
، فراوانی و دسترسی آسان به مواد مخدر، نبود نظارت بر دوستان از طرف والدین،تحقیر جوانان،تعامل و معاشرت با دوستان ناباب و نامطمئن،نبود تفریحات و سرگرمی های سالم   عوامل روانشناختی: مانند، اختلالات شخصيتي و خلقي، شخصيت ضد اجتماعي، لذت هاي نفساني زود کنجگاوی، لج بازی،گذر،  شکست روحی و عاطفی، دسترس بودن و ……

با توجه به نتایج بدست از مطالعات به نظر می رسد تحقیقات و مقالات متعددی لازم است تا عوامل دیگر دخیل در مسئله شناسایی و تحقیق گردد.

پيشنهاد و راه كار

1-ايجاد و تأسيس كارگاههاي با همكاري نهادهاي مثل سازمان مبارزه با مواد مخدر، سازمان بهزيستي، جمعيت هلال احمر، وزارت بهداشت و درمان و آموزش و پرورش جهت آموزش والدين براي چگونگي مهار اين امر بهداشت و درمان و آموزش و پرورش جهت آموزش والدين براي چگونگي مهار اين امر.

2- تعيين و ايجاد يك واحد درسي در دانشگاهها و موسسات عالي و مدارس جهت افزايش سطح آگاهي دانش و بصيرت جوانان در مورد مضرات و عواقب مصرف مواد مخدر.

3- برگزاري كلاس هاي مهارت آموزي براي افزايش سطح آگاهي والدين جهت برخورد صحيح  و منطقي با فرزندان خود با همكاري  سازمان بهزيستي و هلال احمر و ديگر سازمانها

4- افزايش سطح آگاهي و دانش جوانان از طريق رسانه هاي جمعي در مورد افراد معتاد و كمين ها ي كه معتادان و دوستان ناباب براي آنان ايجاد كرده‌اند.

5-     ايجاد تفريحات سالم و سرگرمي، ايجاد اشتغال براي جوانان و حمايت دولت از جواناني كه گرفتار فقر و مالي و مشكلات خانوادگي هستند.

6-      ايجاد مراكز مشاوره خانواده جهت مهارت آموزي زندگي براي جوانان، و راهنمايي والدين جهت برخورد مناسب و شايسته با جوانان.

منابع

- برفي، محمد(1382)، از ميكده تا ماتمكده، تهران، نشر احسان

- باوي، ساسان(1388)، اعتياد (انواع مواد، درمان، پيشگيري، سبب شناسي)،  اهواز، دانشگاه آزاد اسلامي اهواز.

- پيران، پرويز(1368)، بررسي اعتياد و باز پروري معتادان، تهران، دفتر آموزش و پژوهش بهزيستي

- شاملو، احمد(1380)، علل گرايش جوانان به مواد مخدر

- كلمن، ورنان(1382)، اعتياد چيست و معتاد كيست، مترجم؛مير فخرايي، تهران، نشر اوحدي

- عسگري، مرضيه(1381)، علل گرايش جوانان به مواد مخدر و پيشگيري آن، اردبيل

- فتاحي، بهروز(1381)، علل گرايش جوانان به مواد مخدر و پيشگيري آن

- مولوي، پرويز و همكاران(1383)، بررسي علل مؤثر در گرايش جوانان به مصرف مواد مخدر، اردبيل، مركز مطالعات و توسع آموزش پزشكي

- حاجی لو،محمدرضا(1388)،تاریخجه و علل گرایش به مواد اعتیاد آور،انتشارات نگاه،تهران

 

 1 نظر

ده خاطره از شهید مهدی باکری

10 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

1)توی آبادان، رفته بود جبهه ی فیاضیه، شده بود خمپاره انداز شهید شفیع زاده دیده بانی می کرد و گرا به ش می داد ، اوهم می زد. همان روزهایی که آبادان محاصره بود. روزی سه تا گلوله ی خمپاره ی صد وبیست هم بیش تر سهمیه نداشتند. این قدر می رفتند جلو تا مطمئن شوند گلوله ایشان به هدف می خورد. تعریف می کردند ، می گفتند« یک بار شفیع زاده با بی سیم گفته بوده یه هدف خوب دارم. گلوله بده .» آقا مهدی به گفته بوده « سه تامون رو زده یم. سهمیه ی امروزمون تمومه .»

2)ده تا کامیون می بردیم منطقه ؛ پر مهمات. رسیدیم بانه هوا تاریک تایک شده بود. تا خط هنوز راه بود. دیدیم اگر برویم ، خطرناک است . توی شهر در هر جای دولتی را که زدیم ، اجازه ندادند کامیون را توی حیاطشان بگذاریم . می گفتند « اینجا امنیت نداه ! » مانده بودیم چه کنیم . زنگ زدیم به آقا مهدی و موضوع را به ش گفتیم. گفت « قل هوالله بخونید و بیاین . منتظرتونم.»

3)به مان گفت « من تند تر می رم، شما پشت سرم بیاین .» تعجب کرده بودیم. سابقه نداشت بیش تر از صد کیلومتر سرعت بگیرد. غروب نشده ، رسیدیم گیلان غرب. جلوی مسجدی ایستاد. ماهم پشت سرش. نماز که خواندیم سریع آمدیم بیرون داشتیم تند تند پوتین هامان را می بستیم که زود راه بیفتیم . گفت « کجا با این عجله ؟ می خواستیم به نماز جماعت برسیم که رسیدیم.»

4)والفجر یک بود. با گردانمان نصفه شبی توی راه بودیم . مرتب بی سیم می زدیم به ش و ازش می پرسیدیم « چی کار کنیم؟» وسط راه یک نفربر دیدیم. درش باز بود. نزدیک تر که رفتیم، صدای آقا مهدی را از توش شنیدیم . با بی سیم حرف می زد. رسیده بودیم دم ماشین فرماندهی . رفتیم به ش سلام بکنیم . رنگ صورت مثل گچ سفید بود. چشم هایش هم کاسه ی خون . توی آن گرما یک پتو پیچیده بودبه خودش و مثل بید می لرزید. بد جوری سرما خورده بود. تا آمدیم حرفی بزنیم، راننده ش گفت « به خدا خودم رو کشتم که نیاد ؛ مگه قبول می کنه؟»

5)بد وضعی داشتیم . از همه جا آتش می آمد روی سرمان نمی فهمیدیم تیرو ترکش از کجا می آید.فقط  یک دفعه می دیدم نفر بغل دستیمان افتاد روی زمین . قرارمان این بود که توی درگیری بی سیم ها روشن باشد، اما ارتباط  نداشته باشیم. خیلی از بچه ها شهید شده بودند. زخمی هم زیاد بود.توی همان گیرودار، چند تا اسیر هم گرفته بودیم. به یکی از بچه ها گفتم « ما مواظب خودمون نمی تونیم باشیم، چه برسه به اون بدبختا. بو یه بالیی سرشون بار.» همان موقع صدا از بی سیم آمد « این چه حرفی بود تو زدی؟ زود اسیرهاتون رو بفرستید عقب » صدای آقا مهدی بود. روی شبکه صدایمان راشنیده بود. خودش پشت سرمان بود؛ صد و پنجاه متر عقب تر.

6)هرسه تاشان فرمان ده لشکر بودند ؛ مهدی باکری ، مهدی زین الدین و اسدی. می خواستیم نماز جماعت بخوانیم . همه اصرار می کردند یکی از این سه تا جلو بایستند، خودشان از زیرش در می رفتند. این به آن حواله می کرد، آن یکی به این . بالاخره زور دو تا مهدی ها بیش تر شد، اسدی را فرستادند جلو. بعد از نماز شام خوردیم .غذا را خودشان سه تایی برای بچه ها می آوردند . نان و ماست.

7)توی قیافه ی همه می شد خستگی را دید. دو مرحله عملیات کره بودیم . آقا مهدی وضع را که دید، به بچه های فنی – مهندسی گفت جایی درست کنند برای صبحگاه. درستش کرد, یک روزه . همه ی نیروها هم موظف شدند فردا صبحش توی محوطه جمع شوند. صحبت های آقا مهدی جوری بود که کسی نمی توانست ساکت باشد . آن قدر بلند بلند شعار می داند و فریاد می زدند که نگو.بعد از صبحگاه وقتی آقا مهدی می خواست برود. بچه ها ریختند دور و برش . هرکسی هر جور بود خودش را به ش می رساند وصورتش را می بوسید. بنده ی خدا توی همین گیر و دار چند بار خورد زمین. یک بار هم ساعتش از دستش افتاد . یکی از بچه ها برش داشت. بعد پیغام داد « به ش بگین نمی دم. می خوام یه یادگار ازش داشته باشم.»

8)سرجلسه ، وقت نماز که می شد، تعطیل می کرد تا بعد نماز . داشتیم می رفتیم اهواز . اذان می گفتند. گفت« نماز اول وقت رو بخونیم .» کنار جاده آب گرفته بود. رفتیم جلوتر؛ آب بود . آنقدر رفتیم ، تا موقع نماز اول وقت گذشت . خندید و گفت « اومدیم ادای مؤمن ها رو در بیاریم ، نشد.»

9)اولین روز عملیات خیبر بود. از قسمت جنوبی جزیره ، با یک ماشین داشتم بر می گشتم عقب. توی راه دیدم یک ماشین با چراغ روشن داشت می آمد. این طور راه رفتن توی آن جاده ، آن هم روز اول عملیات، یعنی خودکشی.جلوی ماشین راگرفتم. داننده آقا مهدی بود. به ش گفتم « چرا این جوری می ری؟ می زننت ها .» گفت « می خوام به بچه ها روحیه بدم. عراقی ها رو هم بترسونم. می خوام یه کاری کنم او نا فکر کنن نیروهامون خیلی زیاده.»

10)چند روز مانده بود تا عملیات بدر. جایی که بودیم از همه جلوتر بود. هیچ کس جلوتر از ما نبود، جز عراقی ها . توی سنگر کمین ، پشت پدافند تک لول، نشسته بودم و دیده بانی می کردم. دیدم یک قایق به طرفم می آید. نشانه گرفتم و خواستم بزنم. جلوتر آمد ، دیدم آقا مهدی است. نمی دانم چه شد ، زدم زیر گریه . از قایق که پیاده شد، دیدم . هیچ چیزی هم راهش نیست، نه اسلحه ای ، نه غذایی . نه قمقمه ای ؛ فقط یک دوربین داشت و یک خودکار. از شناسایی می آمد. پرسیدم « چند روز جلو بودی؟» گفت « گمونم چهار – پنج روز.»

 نظر دهید »

حجت الاسلام والمسلمین دکتر رفیعی

07 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

حجت الاسلام والمسلمین دکتر رفیعی

92/3/11

حتی به خنده ای شده میهمان مان کنید زلفی نشان دهید و پریشان مان کنید، از ما مسافران قدم دور خودزدن سلمان شدن گذشت مسلمان مان کنید، یک نور واحدید که در چهارده افق تکرار می شوید که حیران مان کنید.

سوال – در مورد خطاب های قرآن( سوره محمد آیه هفتم) توضیحاتی بفرمایید.

پاسخ – خدا در سوره محمد آیه 7 می فرماید: ای مومنان، اگر خدا را یاری کنید خدا شما را یاری می کند و به شما ثبات قدم می دهد .

خداوند به دو صورت ما را یاری می کند: همه را یاری می کند حتی اگر شما خدا را یاری نکنید. مثلا بچه ای که به دنیا می آید خدا به او بچه می آموزد که شیرمادرش را بمکند،چه فرزند مومن باشد چه فرزند کافر. خدا روزی همه ی جنبده ها را می دهد. گاهی یاری خداوند ویژه است مثل دانش آموزان یک مدرسه که همه در مدرسه درس می خوانند و به همه تغذیه می دهند ولی جایزه ی المپیاد را به همه نمی دهند و به بعضی افراد خاص می دهند.

در این آیه دو نکته وجود دارد :یاری کردن خدا بخاطر نیاز نیست. ممکن است که گاهی ما به کمک کسی احتیاج داشته باشیم و بعد به او کمک کنیم، این یک رابطه ی طرفینی است. در مورد خدا، یاری کردن به این معنا نیست.در نهج البلاغه داریم: خدا از روی نیاز طلب یاری نکرده است. و از روی نداری طلب قرض نکرده است.

وقتی معلم به شاگردانش درس می دهد می گوید که مرا با درس خواندن یاری کنید. یاری کردن دانش آموز، به نفع خودش است. پس خدا به یاری کردن ما نیاز ندارد.

ما چطور می توانیم خدا را یاری کنیم ؟مفسرین می گویند :منظور یاری کردن دین خداست. در این آیه داریم که اگر شما خدا را یاری کردید. دین اوامر و نواهی دارد. اگر شما درخواست های دین را اجابت کردید یعنی خدا را یاری کرده اید. کسی که در جنگ احزاب در کنار پیامبر جنگید یعنی دین خدا را یاری کرده است. اگر بخاطر خدا می خواهند موسسه ی خیریه ای درست کنند و شما کمک مالی کردید، این یاری کردن دین خداست. نوشتن کتاب الغدیر ،یاری کردن دین خداست.

حضرت امیر می فرماید: خداوند را به قلب، دست(عملی) و زبان یاری کنید. در ادامه حضرت می فرماید: خدا قول داده است که اگر تو مرا یاری کردی، من هم تو را یاری می کنم. قلب یعنی روح انسان .اگر ما قلب خودمان را به قساوت نزدیک کنیم، کینه ، بدگمانی و شهوت را به آن راه بدهیم ،اینها دور کردن قلب از خداست. اگر سعی کنیم که قلب و روح مان را از بدی ها پاک کنیم این می شود یاری کردن خدا.

پس ما باید قلب را حرم خدا قرار بدهیم و آنرا از بدی ها پاک کنیم. روایت داریم که قلب حرم خداست و غیر خدا را در آن راه ندهید. خدا می فرماید: من در زمین و زمان نمی گنجم ولی در قلب مومن می گنجم زیرا قلب مومن خیلی بزرگ است. فردی که در دلش حرص یا حسادت یا غضب است و با آن مبارزه می کند، این می شود یاری کردن قلبی خدا.

خداوند می گوید که بگذار من بر این قلب حاکم بشوم. روزی پیامبر از کنار دو قبر عبور می کردند و فرمودند :دارند صاحبان این دو قبر راعذاب می کنند زیرا یکی از آنها سخن چین بود و یکی لا ابالی بود یعنی به طهارت و نجاست اهمیت نمی داد. یکی از اصحاب گفت که ما چگونه می توانیم عذاب صاحب قبر را ببینیم؟ پیامبر فرمود: اگر نبود القائات شیطان به قلب شما ،آنچه را که من می دیدم و می شنیدم شما هم می دیدید و می شنیدید.

در احوالات شیخ عباس قمی داریم که به وادی السلام نجف رفتم و شنیدم صدای نعره ی شتر می آید. دیدم دارند فردی را دفن می کند و او نعره می زند. هیچ کس صدای او را نمی شنید ولی من می شنیدم. این در اثر پاکی قلب و درون است.

جوانی نزد پیامبر آمد و گفت: من میل به زنا و شهوت حرام دارم .پیامبر برای او دعا کرد و فرمود: خدایا قلب او را پاکیزه کن. اگر ظرف شما آلوده باشد آب را هم آلوده می کند. اگر شما بخواهید در انبار، گندم نگه دارید باید تمام سوراخ های انبار را ببندید تا حیوانات موذی به آن را پیدا نکنند. ممکن است که ما ثواب های زیادی جمع کنیم ولی باید بتوانیم آنها را نگه داریم . زیرا ممکن است که انبار ما سوراخ داشته باشد و حشرات موذی در آن راه پیدا کرده باشند.

از مستحبات ماه رجب زیارت اولیاء خداست. یکی از آداب زیارت غسل است که در آن می گوییم: خدایا قلب مرا پاک کن. در دعای عالیةالمضامین داریم: خدایا قلب ما را از رجس و ناپاکی، پاک کن.

یاری کردن خدا با دست (عمل)چند نوع است :فردی با قلم کتاب می نویسد و خدا را یاری می کند مثل علامه امینی، شهید مطهری و… ، کمک مالی هم یاری کردن خداست. فردی که مسجد می سازد خدا را یاری می کند، کمک به بندگان خداهم یاری کردن خداست زیرا وقتی شما دست بنده ی خدا را می گیرید و به او کمک می کنند مثل این است که خدا را یاری کرده اید. در کار خیر پیش قدم بودن هم مصداق یاری کردن خداست.

یاری کردن خدا با زبان یعنی اینکه ما دین خدا را با زبان یاری کنیم که امروزه در جامعه ی ما خیلی کم است. ما باید به افراد جامعه تذکر بدهیم. برنامه سمت خدا یاری کردن زبانی خداست. مثلا بعضی ها نمی دانند که طلا برای مردان حرام است ما باید به آنها تذکر بدهیم. بعضی جوانان مسلمان گردنبند صلیب به گردن می اندازند. با این کار هویت اسلامی آنها زیر سوال می رود، پس باید به آنها تذکر داد.  در برنامه های تلویزیونی ،در منبرها و در میان اقوام باید مسائل اسلامی گفته شود که این خودش مصداق یاری کردن زبانی خداوند است. ما باید مصادیق حلال را بگوییم و مصادیق حرام را ببندیم .

مقام معظم رهبری فرمودند :این انقلاب بدون نام امام خمینی در هیچ جای دنیا شناخته شده نیست. امام خمینی انقلاب را با یاری کردن خدا بصورت زبان شروع کرد. نوار سخنرانی  و اعلامیه های امام به قم می آمد و پخش می شد. انقلاب با بیان و قلم امام شکل گرفت.

شاه سینمای رکش آبادان را آتش زد که آنرا به گردن انقلاب انداختند ولی امام بلافاصله اعلامیه ای دادند که ما این کار را انجام ندادیم و ما با سینما مخالف نیستیم و این کار شاه است.

در مجلس یزید لعنت الله علیه خطیبی از یزید تعریف می کرد و به امام حسین(ع) توهین می کرد. امام سجاد(ع) بلند شد و به خطیب گفت: ساکت باش، تو داری خدا را به خاطر یزید  فدا می کنی. درمجلسی، ابن زیاد قتل امام حسین(ع) را توجیه می کرد و به امام حسین(ع) توهین می کرد، عبدالله بن عفیف که جانباز جنگ های زمان حضرت علی (ع)بود و دو چشمش را از دست داده بود فریاد زد: ابن زیاد، تو دروغگو هستی و پدرت هم دروغگو بود. ابن زیاد او را کشت. این می شود یاری کردن خدا با زبان. بعضی می گویند که اگر ما به کسی امر به معروف و نهی از منکر بکنیم به ما می گویند :فضول. دین خدا هزینه ای دارد و باید هزینه ی آنرا پرداخت. میثم تمار و عماریاسر را هم کشتند.

پس ما باید قلب مان را پاک کنیم .داریم که درخت پاکیزه ی خودش مفید است و میوه اش هم پاکیزه است. اعضای بدن کارمند قلب هستند. دادن خمس یاری کردن خداست. حوزه باید افرادی تربیت کند تا دین را تبلیغ کنند. امام کاظم(ع) زمانی که در زندان بودند خمس را بخشیدند ولی وقتی امام رضا(ع) به امامت رسیدند فرمودند: خمس یاری دین ماست و ما آنرا نمی بخشیم. در دوران غیبت دین داران دین خدا را از طریق مسائل مالی یاری می کنند.  حضرت خدیجه با مالش دین اسلام را یاری کرد. اگر ما در دنیا به مسلمانان فقیر کمک کنیم یعنی دین خدا را یاری کرده ایم.

یاری کردن خدا با زبان یکی دیگر از مصادیق یاری کردن خداست .ما می توانیم برای مسلمانان عراق و افغانستان دعا کنیم. ما می توانیم سخنرانی کنیم. و وظیفه ی ما گفتن است . ما باید نسبت به گناه حساسیت داشته باشیم .مثلا باید امر به معروف ونهی از منکر کنیم. اگر در جامعه می بینیم که دین لطمه می خورد باید تذکر بدهیم.

سوال – صفحه 345 قرآن کریم را توضیح بفرمایید.

پاسخ – خدا می فرماید: ما از هر کس به اندازه ی  وسعش، تکلیف می خواهیم. وقتی کسی پول ندارد حج بر او واجب نمی شود. کسی که نمی تواند ایستاده نماز بخواند می تواند نشسته بخواند.

کسانی که مال ندارند می توانند با زبان شان خدا را یاری کنند یا قلب شان را تطهیر کنند. فردی به پیامبر گفت که من می خواهم به بهشت بروم ،چکار کنم ؟ پیامبر فرمود : به فقرا کمک کن. او گفت:من ثروتی ندارم. پیامبر فرمود: مشک ها را آب کن و به درخانه هایی که آب ندارند بده. او گفت :توان ندارم. پیامبر فرمود: با مردم مهربان باش.

ما گاهی می خواهیم از تکلیف سرباز برنیم بخاطر همین می گوییم: توان نداریم ولی هر کس به اندازه ی ظرفیتش می تواند کار کند. ممکن است که خانمی بگوید که ما نمی توانیم خدا را با عمل یا قلم یاری کنیم ، این درست است ولی یک خانم می تواند با همسرش مهربان باشد و این طوری خدا را یاری کند. مثلا شما می توانید جلوی طلاق در جامعه را بگیرید یا نماز اول وقت بخوانید.

بیشتر مردم در زیارات سعی می کنند که همه ی اعمال مستحبی را هم انجام بدهند ولی بیشتر مردم در نماز جماعت مسجد محل شان شرکت نمی کنند. بعضی مواقع ما ثواب های نزدیک خودمان را فراموش می کنیم.

سوال – خداوند چگونه ما را یاری می کند؟

پاسخ – سوره آل عمران آیه 160 می فرماید: اگر خدا شما را یاری کرد هیچ کس نمی تواند شما را زمین بزند و اگر خدا شما  را رها کرد چه کسی می خواهد شما را یاری کند؟ بر خدا توکل کنید.

یاری کردن خدا در زندگی ما چند جور است. یاری کردن خدا این طور نیست که امام حسین(ع) در روز عاشورا دعا کند و یزید از بین برود و حکومت به دست امام بیفتد. خدا چطور امام حسین را یاری کرد؟ ما باید به آینده ی تاریخ نگاه کنیم. فردی به امام سجاد(ع) گفت :شما پیروز شدید یا یزید؟ امام فرمود: الان در اذان نام جدم پیامبر را می برند نه معاویه را . خدا به ما وعده ای داده است و ما باید به آن ایمان داشته باشیم ولی چگونگی تحقق پیدا کردن آنرا نمی دانیم.

ما خدا را یاری می کنیم ولی نمی دانیم خدا چطور ما را یاری می کند؟ فردی کور بود و به امام صادق(ع)گفت :دعا کنید که چشم من بینا بشود. امام فرمود :اگر بر نابینایی خودت صبر کنی خدا در قیامت به تو اجر زیادی می دهد. او گفت: من نمی خواهم بینا بشویم. پس ما حکمت کاری که خدا می کند نمی دانیم ولی به وعده ی خدا ایمان داریم.

یاری کردن خدا در زندگی چند جور است :یاری کردن فیزیکی ،در جنگ بدر خداوند فرشته هایی فرستاد تا پیامبر را یاری کنند. یاری کردن دیگر گشایش در امور است. در جنگ احد مسلمانان شکست خوردند و بعد نگذاشتند که مسلمانان به مکه بروند ولی بعد گشایش پیدا شد و مسلمانان مکه را فتح کردند. اصل این است که ما به یاری کردن خدا اعتقاد داشته باشیم. ما باید رسم بندگی را بجا بیاوریم خداوند خدایی خودش را می داند. البته ما باید درخواست های  خودمان را بگوییم و خدا خودش یاری می کند. خدا به پیامبر می فرماید: آیا ما تو را در کودکی که یتیم بودی یاری نکردیم؟

حضرت موسی نزدیک رود نیل بود که فرعون به آنها رسید. مردم به موسی اعتراض کردند ولی موسی که به خدا ایمان داشت گفت :نترسید. دریا شکافت و فرعونیان در دریا غرق شدند. موسی نمی دانست که چنین اتفاقی می افتد ولی به خدا اطمینان داشت. حضرت ابراهیم را در آتش انداختند ولی حضرت ابراهیم نمی دانست که در آتش نمی سوزد.

در خیلی از مواقع ما خواسته هایی از خدا داریم که خدا آنرا به ما نمی دهد ولی بعداً یک خواسته ی بهتری به ما می دهد.

خدایا درظهور امام زمان(عج) تعجیل بفرما؛ به برکت امام زمان(عج) به عمر، اولاد و کشور ما برکت عنایت بفرما، ما را مدیون خون شهدا و امام قرار نده و عاقبت ما را به خیر بگردان.

http://www.aviny.com/rahiyan_noor/revaiat-eshgh/khatere/15.aspxمنبع:

 نظر دهید »

نه دی، در ایران بود ولی پایه‌های کاخ سفید در مکان و کاخ سبز معاویه در زمان را لرزاند.

06 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

نه دی، در ایران بود ولی پایه‌های کاخ سفید در مکان و کاخ سبز معاویه در زمان را لرزاند.

 نظر دهید »

میلاد نور مبارک

05 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

 نظر دهید »

خاطرات رهبر انقلاب از شهید سپهبد علی صیاد شیرازی

04 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

خاطرات رهبر انقلاب از شهید سپهبد علی صیاد شیرازی

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در آستانه سالروز شهادت امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی، گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره این شهید بزرگوار را منتشر می‌کند.

او را از اوایل پیروزی انقلاب می‌شناختم
من تقریباً از اوّلین روزهای پیروزی انقلاب این شهید را شناختم. از اصفهان پیش ما میآمد، گزارش میداد و کمک میخواست؛ از آن وقت ما با ایشان آشنا شدیم. او سپس به کردستان رفت و بعد هم در دوران جنگ تحمیلی فعّالیت کرد؛ بعد از جنگ هم که معلوم است. این‌که شما میبینید یک ملت، بزرگش، کوچکش، زن و مردش، جوانش، پیرش، امروزیش، دیروزیش، برای ابراز احترام به پیکر این شهید، یک اجتماع عظیم را به وجود میآورند - که جزو تشییعهای کم نظیر در دوران انقلاب بود - به‌خاطر همین اخلاص و همین صفاست. خدای متعال دلها را متوجّه میکند. ما این را لازم داریم و الحمدلله امروز هم افرادِ این‌گونه داریم.

بیانات در دیدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵

نبوغ نظامی
شاید امروز هم بعضی خیال کنند - که عملیاتی مثل عملیات بیت‌المقدّس، فقط یک هجوم انبوه انسانی بود! اینها سخت در اشتباهند. هیچ امواج انسانی، بدون فرماندهىِ قادرِ قاطعِ هوشیار، نمیتواند هیچ عملی را انجام دهد. در جنگ نظامی، سازماندهی و عملیات و فرماندهی و تاکتیک و دقّت‌نظر و موقع‌شناسی و دهها عامل در کنار هم، دانش نظامی را به وجود میآورد و استعداد و نبوغ نظامی را نشان میدهد. این اتّفاق، در عملیات فتح خرّمشهر - یعنی همان عملیات بیت‌المقدّس - روی داد، که همین شهید عزیزِ اخیرِ ما - شهید صیّاد شیرازی - یکی از کارگردانان اصلی این عملیات بود و خودِ او مثل ظهر چنین روزی، از آن‌جا با تلفن با بنده تماس گرفت و مژده پیروزی را داد و گفت سربازان عراقی صف طولانی کشیده‌اند تا بیایند اسیر شوند! ببینید این عملیات چقدر هوشمندانه و قوی و همه‌جانبه بود که نیروهای دشمن احساس اضطرار میکردند که برای حفظ جان خودشان بیایند خود را تسلیم اسارت کنند! که در آن روز هزاران نفر از نیروهای دشمن متجاوز - که آن همه با غرور و تکبّر، فریاد سر داده بودند - آمدند دودستی خودشان را تسلیم رزمندگان اسلام کردند!

بیانات در دیدار خانواده شهدا - ۱۳۸۴/۳/۳

شیر همه‌ی بیشه‌ها

کشتن کسی مثل «صیّاد شیرازی» خیلی هنر و توانایی و پیچیدگی تشکیلاتی نمیخواهد. آدمی از خانه‌اش بیرون میآید، سوار اتومبیلش میشود و بدون محافظ راه میافتد و میرود. در این میان اگر دو نفر آدم، نامردانه و مخفیانه و با فریبگری تصمیم بگیرند او را به قتل برسانند، کار ساده‌ای است، والّا اگر میخواستند مردانه جلو بیایند، صیّاد شیرازی یک نفری جواب امثال آنها را میداد.
کسی مثل امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام را هم یک نفر آدم با یک همدست میتواند بکشد؛ چون او شیر همه‌ی بیشه‌های مردانگی و شجاعت بود. بنابراین کشتن کسی مثل صیّاد شیرازی، نه دلیل قوّت سازمانی و نه دلیل طرفدار داشتن کسی است. این کار جز خباثت و شقاوت و دوری روزافزون آنها از مردم و ارزش‌ها، چیز دیگری را نشان نمیدهد.
وقتی مردم به این حادثه، این طور جواب میدهند، خیلی چیزهای بزرگ به دست ملت میآید. خون شهید حقیقتاً چیز مبارک و عجیبی است. شما ببینید در تشییع شهید صیّاد شیرازی چه اجتماعی تشکیل شد! همه متأثّر بودند و گریه میکردند. هیچ کس به خاطر رودربایستی و برای نشان دادن خود نیامده بود؛ همه با یک انگیزه‌ی قلبی آمده بودند.

بیانات در دیدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵

معجزه اخلاص

بنده وقتی به تلویزیون نگاه میکردم، سیل عظیم و خروشان جمعیت را میدیدم. من چند جا این حالت را دیده‌ام که یکی از آنها این‌جا بود. دیدم یک عامل معنوی اثر میگذارد و آن، اخلاص است.
برادران عزیز! اخلاص چیز عجیبی است؛ یعنی کار را برای خدا کردن و همان چیزی که مضمون عامیانه‌اش در شعری آمده است: «تو نیکی میکن و در دجله انداز». انسان برای خدا کارِ خوب و درست و صحیح بکند و در پی این نباشد که حتماً به نام او ثبت شود و امضای او زیر آن بیاید؛ این بلافاصله اثر میدهد. خدای متعال بعد از شهادت این مرد، در همین قدم اوّل، به او اجر داد.
البته خودِ شهادت بزرگترین اجری بود که خدا به او داد؛ چون این طور کشته شدن، برای انسان خیلی افتخار است. بالاخره صیاد شیرازی، یک مرد پنجاه و چند ساله، ده سال دیگر، بیست سال دیگر، سی سال دیگر - که با یک چشم به هم زدن میگذرد - از دنیا میرفت و از همین دروازه عبور میکرد؛ منتها با یک ناخوشی، با یک بیماری، با یک تصادف، یا با یک سکته‌ی قلبی؛ از این حوادثی که دائم اتفاق میافتد.

بیانات در دیدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵

حیف بود صیاد بمیرد
دو هفته پیش شهید کاظمی پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: یکی این‌که دعا کنید من روسفید بشوم، دوم این‌که دعا کنید من شهید بشوم. گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهای مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همه‌تان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزی که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایسته‌ی شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتی این جمله را گفتم، چشم‌های شهید کاظمی پُرِ اشک شد، گفت: ان‌شاءاللَّه خبر من را هم به‌تان بدهند!
فاصله‌‌ی بین مرگ و زندگی، فاصله‌ی بسیار کوتاهی است؛ یک لحظه است. ما سرگرم زندگی هستیم و غافلیم از حرکتی که همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات میکنند؛ هر کسی یک طور؛ بعضیها واقعاً روسفید خدا را ملاقات میکنند، که احمد کاظمی و این برادران حتماً از این قبیل بودند؛ اینها زحمت کشیده بودند.

بیانات در مراسم تشییع پیکرهای فرماندهان سپاه  ۱۳۸۴/۱۰/۲۱

مرگ تاجرانه

بنده از قدیم میگفتم شهادت مرگ تاجرانه و مرگ زرنگهاست. آدم همین روغن ریخته را نذر امامزاده میکند. انسان جانِ رفتنىِ از دست دادنىِ نماندنی را به گونه‌ای به خدای متعال میسپرد؛ در صورتی که این متعلّق به اوست و او بالاخره انسان را میبرد. بنابراین اوّلین اجری که خدا به شهید داده، خودِ شهادت است؛ یعنی روغن ریخته‌ی او را قبول کرد و هدیه‌ای را پذیرفت و در نتیجه شهید در عالم وجود و تا قیامت، انسان با ارزش و ماندگاری شد.

بیانات در دیدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵

 1 نظر

اونایی که ازدواج کردن حتما بخونن!

04 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

 

اونایی که ازدواج کردن حتما بخونن!

روزی زنی به شوهرش گفت امروز مقاله ای خواندم در یک مجله برای بهبود رابطه زناشویی حاضری امتحانش کنیم؟! مرد گفت: بله حتما.

زن گفت در مقاله نوشته بود: هر کدام ما یک لیست جداگانه از چیزهایی که دوست نداریم طرف مقابل انجام دهد یا تغیراتی که دوست داریم در همسرمان رخ دهد تهیه کنیم و بعد از یک روز فکر کردن و اصلاح آن روز بعد آن را به همسرمان بدهیم.

شوهرش با لبخند پاسخ مثبت داد و کاغذی برداشت و به اتاق نشیمن رفت و زن هم به اتاق خواب رفت و شروع به نوشتن کرد

صبح روز بعد هنگام خوردن صبحانه زن به همسرش گفت حاضری شروع کنیم؟ و سپس گفت من اول شروع کنم؟ شوهرش گفت باشه شما شروع کن.

زن چند ورق کاغذ درآورد که لیست بلندبالایی در آنها نوشته بود و شروع به خواندن کرد:

عزیزم من دوست ندارم شما…و همینطور ادامه داد از کارهای کوچک و بزرگی که همسرش انجام می دهد و او را اذیت می کند.

مرد سکوت کرده بود و همسرش همچنان لیستی از تغییراتی که باید شوهرش در خود ایجاد می کرد را میخواند تا اینکه زن احساس کرد همسرش ناراحت شده است و پرسید: عزیزم دوست داری ادامه بدم؟ مرد گفت: اشکالی نداره عزیزم شما ادامه بده!

بالاخره لیست زن تمام شد و به شوهرش گفت: حالا تو شروع کن.

مرد کاغذی از جیبش درآورد و گفت: دیروز خیلی فکر کردم و از خودم پرسیدم که دوست دارم چه تغییراتی در تو ایجاد کنم. هر چقدر فکر کردم حتی یک چیز هم به ذهنم نرسید چون تو رو همینجور که هستی قبول کرده ام! سپس کاغذ را که سفید سفید بود به زنش نشان داد و ادامه داد از نظر من تو در نقص هایت کاملا بی نقصی!

زن بغض کرده بود و شوهرش ادامه داد من تو را با تمام نقاط مثبت و منفی که داری قبول کرده ام.

من کل این مجموعه رو دوست دارم و من واقعا عاشقتم. همین

زن کاغذهایی که نوشته بود مچاله کرد و از نظر خودش شرمنده شد

به یاد بیاورید چگونه عاشق همسرتان شدید؟

اگر او را بخاطر اینکه شوخی می کرد و آدم پرحرف و شادی بود دوست داشتید پس چرا حالا دوست دارید او زیپ دهانش را بکشد؟

اگر آدم ساکت و قوی و جدی بود و بخاطر این موضوع عاشقش شدید چرا حالا می خواهید او پرحرف و شوخ طبع باشد؟

اگر بخاطر گذشت و مهربانیش عاشق او شدید پس چگونه اکنون اورا بخاطر دل رحمیش سرزنش می کنید؟

دست از مقایسه بردارید:

قابل توجه متاهلین عزیز…

«««آویزه گوشمان باشد….

هیچ کدام از آنهایی که همسرت را با آنها مقایسه

می کنی ، هنوز با تو زندگی نکرده اند تا نقاط

ضعفشان را هم ببینی ….!!!!

از دور همه در زندگیشان قهرمانند ……

اما نه …!!!!!!

قهرمان واقعی کسی است که با

خوشی و ناخوشی ، عاشقانه در کنارت

زندگی می کند ……

قهرمان زندگیت را عاشقانه باور کن!!!

 نظر دهید »

چرا حال عبادت نداریم؟

04 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

چرا حال عبادت نداریم؟

گفت: برای هر کاری حال دارم، اما هنگام نماز و قرآن و این جور اعمال، بی حال میشم. نمیدونی چرا حال عبادت ندارم؟

گفتم: به خاطر اعمالته.

گفت: یعنی چی؟ منظورت چیه؟

گفتم: یک نگاهی به دعای ابوحمزه ثمالی بنداز، امام سجاد علیه السلام عوامل بی حالی در عبادت را شمردند:

چرا حال عبادت نداریم؟

اللَّهُمَّ إِنِّی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ وَ قُمْتُ لِلصَّلاةِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ نَاجَیْتُکَ أَلْقَیْتَ عَلَیَّ نُعَاسا إِذَا أَنَا صَلَّیْتُ وَ سَلَبْتَنِی مُنَاجَاتَکَ إِذَا أَنَا نَاجَیْتُ مَا لِی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِیرَتِی وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِینَ مَجْلِسِی عَرَضَتْ لِی بَلِیَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِی وَ حَالَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَ خِدْمَتِکَ،سَیِّدِی لَعَلَّکَ عَنْ بَابِکَ طَرَدْتَنِی وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُسْتَخِفّا بِحَقِّکَ فَأَقْصَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضا عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ وَجَدْتَنِی فِی مَقَامِ الْکَاذِبِینَ [الْکَذَّابِینَ‏] فَرَفَضْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی غَیْرَ شَاکِرٍ لِنَعْمَائِکَ فَحَرَمْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی فِی الْغَافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِینَ فَبَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَائِی فَبَاعَدْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِی وَ جَرِیرَتِی کَافَیْتَنِی،أَوْ لَعَلَّکَ بِقِلَّةِ حَیَائِی مِنْکَ جَازَیْتَنِی…(1)

خدایا هر وقت گفتم الآن آماده شدم‏ و در پیشگاهت به نماز ایستادم و قصد مناجات با تو را داشتم، چرتى بر من افکندى، و حال مناجات  را از من گرفتى، مرا چه شده؟ هروقت گفتم درونم شایسته شد، و جایگاهم به‏ جایگاه توبه ‏کنندگان نزدیک گشت، برایم گرفتارى پیش آمد، بر اثر آن گرفتارى پایم لغزید و میان من و خدمت به تو مانع شد. سرور من:

1. شاید مرا از درگاهت رانده ‏اى و از خدمتت عزل کردی

2. یا مرا دیده ‏اى که حقّت را سبک‏ مى ‏شمارم پس از پیشگاهت دورم ساختى

3. یا شاید مرا روى ‏گردانان از خودت مشاهده کردى پس مرا مورد خشم قرار دادى

4. یا شاید مرا در جایگاه دروغگویان یافتى، پس به دورم انداختى

5. یا شاید مرا نسبت به نعمتهایت ناسپاس دیدى، پس محرومم نمودى

6. یا شاید مرا از همنشینى با علما غایب یافتى، پس خوارم نمودى

7. یا شاید مرا در گروه غافلان دیدى، پس از رحمتت‏ ناامیدم کردى

8. یا شاید مرا انس یافته با مجالس بیکاره ‏ها دیدى. پس مرا به آنان وا گذاشتى

9. یا شاید دوست نداشتى دعایم را بشنوى پس دورم کردی

10. یا شاید به خاطر جرم و جنایتم، کیفرم نمودى

11. یا شاید براى کمى‏ حیایم از تو مجازاتم نمودى.

و بعد ادامه دادم: دوست من، حالا فهمیدی چرا حال عبادت نداری؟…

 نظر دهید »

هفته وحدت گرامی باد

04 دی 1394 توسط الزهرا خلخال

گرامی باد هفته وحدت که در بردارنده ولادت ششمین پبشوای شیعه است. گرامی باد هفته ی وحدت، که خنثی کننده ی توطئه های دشمنان، درمسیر تفرقه افکنی است.

 نظر دهید »

هفته پژوهش گرامی باد

23 آذر 1394 توسط الزهرا خلخال

 نظر دهید »

نماز اول وقت

23 آذر 1394 توسط الزهرا خلخال

نماز اول وقت

در جواهر العددیة سلیم بن قیس هلالی آمده است که عمر همیشه با رسول خدا صلی الله علیه و آله منازعه داشت که نماز چگونه بهتر از جهاد است، با اینکه در جهاد، انسان از جان و مال و فرزند می‏گذرد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جواب عمر می‏گفت:هر کس در جهاد کشته شود، یک مرتبه کشته شده و به بهشت می‏رود، اما برای اینکه نماز قبول شود باید همیشه با اخلاص و حضور قلب مجاهدت کرد.
از این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله معلوم می‏شود که نماز بهترین عملی است و هیچ عبادت و عملی برتر از نماز نیست از این روی است که همواره در اذان و اقامه تکرار می‏کنیمحی علی خیر العمل.

 

 نظر دهید »

احادیث تربیتی

23 آذر 1394 توسط الزهرا خلخال

 نظر دهید »

تقوا...

23 آذر 1394 توسط الزهرا خلخال

تقوا از وقی ؛ وقایه به معنای حفظ  کردن می باشد.

می‌گویند: « رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ »1

این « ق » همان وقی  به معنای ؛ خدایا مارا حفظ کن .

در یک کلام تقوا یعنی آنکه انسان به حالتی برسد كه وقتی به گناه رسید ، بتواند خودش را كنترل كند .

تقوا مصونیت است ، نه محدودیت !

بعضی می‌گویند : تقوا کار هر کسی نیست ، تنها ویژگی عالمان بزرگ است !

شهید مطهری می‌فرمایند : تقوامصونیت است نه محدودیت.

مثل اینکه شما وقتی کفش می پوشید ، محدودیتی ایجاد نمی شود ، بلکه پایتان از کثیف شدن و شیشه و خار و خاشاک مصون می ماند .

انسان با تقوا به خاطر روحیه ای که در او ایجاد شده ، مصونیتی پیدا کرده که وقتی به خلاف و گناهی می رسد ، به راحتی خودش را كنترل می كند.

به گفته‌ی قرآن ، یکی از دلایل آمدن همه ی انبیاء الهی ، با تقوا کردن مردم بوده ، به طوری بسیاری از دستورات اسلامی نیز بر پایه ی تقوا استوار می باشد ؛

مثلاً روزه « كُتِبَ عَلَیْكُمُ الصِّیامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ؛ روزه را بر شما واجب كردیم تا روح تقوا در شما زیاد شود.  »

 نظر دهید »

رحلت پیامبر اکرم(ص) تسلیت باد

17 آذر 1394 توسط الزهرا خلخال

 

 

رحلت پیامبر اعظم، معراج وصال اوست با حضرت دوست. رحلت جانسوزش را به عاشقان رسالتش تسلیت می گوییم.

…………………………………………………………………………..

غمی در سینه ام می جوشه امشب
چراغ آسمون، خاموشه امشب
گمونم پیرنِ مشکی شو، زهرا علیهاالسلام
به جای مادرش، می پوشه امشب!

……………………………………….

رسول الله! با غروب آفتاب تو، کعبه تا قیامت سیه پوش گشته و زمزم، اشک عزا به رخسار مکه مى ریزد.

…………………………………………………

یا رسول الله! مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد، اما با تکرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلب خود احساس مى کنیم

.

 

 نظر دهید »

شیوه ها و ابزارهای تبلیغی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم)

17 آذر 1394 توسط الزهرا خلخال

«بسم الله الرحمن الرحیم»

شیوه ها و ابزارهای تبلیغی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم)

پیامبر عظیم الشأن در عالم خلقت سرمایه بس عظیمی است که جهت پرورش انسان ها و هدایت آنان به عنوان یک الگو و سرمشق به شمار می رود تا آنجا که قرآن کریم، شخصیت جاوید و ماندگار جهان، آن حضرت را چنین معرفی می کند: «و لَقَد کانَ لَکُم فی رسول الله اسوةٌ حسنةً ؛ رسول گرامی خداوند اسوه حسنه است، بهترین الگوست»(احزاب 21)

در عصر پیشرفت اطلاعات ، که جهان را با این وسعت به صورت دهکده ای درآورده است ، امپریالیسم جهانی به رهبری آمریکا و همیاری صهیونیسم برنامه ریز و کارکشته ، با بهره گیری از تکنولوژی مدرنی که در اختیار دارند ، می خواهند سلطه خود را بر جهان بگسترانند .

تهاجم فرهنگی وسیع و پر دامنه ی آنان ، علیه اسلام و مسلمین می طلبد که ما ، با استفاده از روش تبلیغی پیامبر گرامی اسلام و سایر معصومین علیهم السلام و به پاسداری از مرزهای ایدئولوژیک خود پرداخته و نیز هویت شیطانی و زیاده خواهی آنها را افشا نماییم.

ضرورت بشر به تبلیغ:

پس از هبوط واستقرار آدم و حوا در زمین و نیز هبوط شیطان و تحکیم عداوت بین او و انسان ضرورت وحی و دین و نحوة موضع گیری های انسان ها در برابر آن مطرح می شود،در عالم ملکوت انسان بی نیاز از تبلیغ و هدایت است ولی آدم با هبوط خود به زمین قابلیتش را از دست می دهد و در هدایت قابلیت ها کسب می شود و به سعادت می رسد،تبلیغ لازمه حیات مادی است حیاتی که جذابیت هایی دارد که ممکن است مسیر فطرت را نتواند طی کند پس با توجه به عالم ناسوت (مادی) تبلیغ لازمه حیات دنیوی است.

تبلیغ در لغت و اصطلاح:

تبلیغ؛یعنی رسانیدن ، وصل کردن ، رسانیدن  عقاید دینی یا غیر آنها با وسایل ممکنه .،در مجموع می توان تبلیغات را نوعی تلاش کم و بیش منتظم و جامع برای تحت نفوذ و تاثیر قراردادن عقاید ، نگرشها و یا اعمال دیگران با استعانت از نمادها کلمات ، اشارات ، موسیقی ، فیلم و … تعریف کرد ،واژه پروپاگاندیزPropagandez)) نیز امروزه در زبان انگلیسی معادل تبلیغ و به معنای تحت تأثیر قرار دادن دیگران می باشد، انتشار دادن، ترویج کردن.

اهمیت تبلیغ:

خداوند در قرآن کریم رسالت اصلی فرستادگان خود را تنها ابلاغ احکام معرفی می کند.« فاعلموا أنَّما عَلی رسولُنا البلاغُ المبین ؛ بدانید بر پیامبر ما جز ابلاغ آشکار چیز دیگری نیست.» (. مائده/ 2)

حتی در جایی دیگر به پیامبر(ص) می فرماید: اگر دستورهای ما را تبلیغ نکنی و به مردم نرسانی رسالت خویش را انجام نداده ای،« یا ایُّها الرَّسول بَلِّغ ما انزِلَ إلیکَ مِن ربِّکَ و أن لَم تَفعَل فما بَلَّغتَ رسالَتَه ؛ ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً بر مردم برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ای ».( مائده/ 92)

قرآن کریم در کنار انبیاء عظام به مسلمانان نیز دستور می دهد که باید از هر قومی عده ای بدنبال فراگیری احکام باشند و سپس آن را در بین قوم خویش تبلیغ نمایند.

« فَلَو لا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طائفَةٌ لِتَفَقَّهوا فی الدّین و لِیُنذروا قَومَهُم اذا رَجَعوا إلَیهِم لَعَلَّهُم یَحذَرونَ ؛ چرا از هر قومی از آنان طائفه ای کوچ نمی کند تا در دین و معارف و احکام اسلامی آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهندکه شاید از مخالفت پرودگار بترسند و خود داری کنند »(توبه / 122)

آن حضرت از همان اول که متولد شد خدا را نشان داد و تبلیغ کرد. با تولد ایشان، قدرت الهی جلوه کرد و جهان را متوجه نقطه شروع کانون تبلیغ توحید نمود. در زمان تولد ایشان حوادثی در عالم مشاهده می شود که حقانیت رسول عظیم الشأن اسلام و دینی را که آن حضرت مبلّغ آن است، نشان می دهد.

شب ولادت رسول خدا(ص) ایوان کسری به لرزه افتاد و چهارده کنکره از آن به زمین افتاد . بت ها سقوط کردند و دریاچة ساوه خشک شد و آتشکده فارس که تا آن زمان هزار سال بود که خاموش نشده بود خاموش گردید.

نوری از وجود آن حضرت، به سوی آسمان بلند شد که شعاع آن فرسنگ ها راه را روشن کرد. انوشیروان و موبدان خواب وحشتناکی دیدند.

مقارن بودن این حوادث مهم و شگفت انگیز با ولادت پیامبر(ص) درست است که فی نفسه تبلیغ نیست ولی زمینه توجه به این مولود را فراهم می سازد و بی تأثیر به افکار عمومی جهان نیز نمی باشد.

شیوه ها و ابزارهای تبلیغی پیامبر (ص):

الف) شیوه ها:

1) خطابه:

یکی از مهمترین و کاربردی ترین روش های تبلیغی پیامبر(ص) سخنرانی و خطابه در اجتماعات بود. سخنان جذاب و دلنشین همواره اثر گذارده است و از این طریق مردم نسبت به آئین یا پیام ابلاغ شده اقبال نشان داده و پیروی از آن را از جان و دل می پذیرند.

2) تمثیل:

پیامبر اکرم(ص) در سیره تبلیغی خویش از تمثیل و تشبیهات ملموس استفاده می کردند. رسول خدا(ص) برای معرفی و شناساندن جایگاه خود به مخاطبان و برای آن که هدف از رسالت خویش را برای مردم بازگوید، می فرماید:

« مَثَلی و مَثَلَکُم کَمَثَلِ رَجُلٍ اوقدُ ناراً فَجَعلَ الفراشِ و الجنادبَ یعقل فیها و هو یُزبِهُنَّ عنها و أنا آخرٌ بحجزکُم عَن النار و انتم تَفَلُّتونَ مِن یدی؛ حکایت من وشما، حکایت مردی است که آتش افروخته و پروانه ها و ملخ ها خود را به درون آن می اندازند و او آن ها را از آتش دور می کند. من هم کمربند شما را گرفته ام و از آتش دورتان می کنم و شما از دستان من می گریزید.» (میزان الحکمه، ج 11، ص 1539.)

3)بهره گیری از ایّام حج:

پیامبر(ص) پس از آنکه در سال چهارم بعثت دعوت خویش را آشکار ساخت از ایام حج برای نشر دعوت خویش استفاده می کرد. مکه در آن زمان یکی از مکان های زیارتی بود که از سرزمین های دور در موسم حج شرکت می کردند.

4):دعوت به مشترکات:

یکی از روشهای مؤثر در جذب پیروان ادیان دیگر به دین مقدس اسلام، بیان نقاط مشترک است که این عمل فاصله را کمتر می کند و حالت عناد و دشمنی اهل کتاب را از بین می برد.

پیامبر اکرم(ص) با اینکه خاتم همه رسولان بود و دین و شریعت ایشان بر همه ی ادیان پیشین برتری داشت و قرآن شرط نجات انسان را در پذیرش اسلام می دانست، آن حضرت در سیره ی تبلیغی خود در برخورد با اهل کتاب هیچ گاه ادیان گذشته و عقاید آنان را نفی نکرد. ایشان در ابتدای رسالت خویش، بنا را بر تأئید عقاید صحیح آنان نهاد و از آنان به سوی مشترکات دعوت نمود.

5)تبشیر و انذار:

تبشیر، مژده دادن، بشارت و از مقوله تشویق است.به خبر مسرّت آور، بشارت گفته می شود. همان گونه که قرآن کریم انسان ها را به انجام اعمال پسندیده ترغیب می کند و از القاب اعمال زشت به شدت برحذر می دارد. سخنان مبلّغ دین نیز باید این گونه باشد او باید انسان پاک و صالح را بشارت پاداش دهد و انسان بدکار را از عذاب الهی بترساند. پیامبر اکرم(ص) به مانند پیامبران پیشین مأمور به انذار از مشرکان می شود.« انّا ارسلناکَ بالحَقِّ بشیراً و نذیراً و إن مِن اُمَةِ إلّآ خَلافیها نذیرٌ ؛ ما تو را به حق برای بشارت و انذار فرستادیم و هر امتی در گذشته انذار کننده ای داشته باشد».( فاطر/24)خداوند در این آیه به پیامبرش دستور می دهد که در انجام وظیفه« بشارت» و « انذار» کوتاهی نکنی برای تو کافی است .ای پیامبر تو ندای خود را به گوش آنان برسان، به پاداش های الهی بشارت ده و از کیفرهای پروردگار آن ها را بترسان، خواه پذیرا شوند، یا بر سر عناد و لجاج بایستند.

5)تبلیغ عملی:

پیامبر اکرم (ص) با ارائه الگوی کامل با زندگی شخصی و عمل خویش مبلّغ آیین اسلام گردید چنان چه اگر شعار توحید می داد خود نخستین موحد بود، در زندگی فردی و اجتماعی، جز خدا تکیه گاهی نمی شناخت و اگر مردم را به عبادت و شب زنده داری دعوت می نمود، خود بیش از همه به عبادت می پرداخت و همین طور اگر به عدالت توصیه می فرمود، بیش از پیش از دیگران عدالت را دربارة خود و نزدیکان خویش اجرا می کرد و زمانی که شعار حمایت از مستضعفان می داد، خود همانند یک مستضعف زندگی می کرد تا آن جا که امام باقر(ع) سوگند یاد می کند که پیامبراسلام (ص) از زمان بعثت تا پایان زندگی، سه روز متوالی از نان گندم سیر نشد.

6 )صبر و استقامت:

به طور طبیعی هر رهبر آزاد اندیشی در مسیر حرکت خود با انواع اتّهام ها مواجه است و شاید هیچ رهبر آزاد اندیشی آسمانی چون رسول خدا(ص) آماج تهمت ها و بی مهری ها قرار نگرفت، نسبت هایی چون شاعر، ساحر، کاهن، دیوانه، بیانگر سخنان شیطان، بازدارنده از شیوه بزرگان و افترا زننده بر خدا، از جمله ی آنان بود و آن حضرت در برابر این اتهام های ناروا دستور الهی را اجرا می کرد که به او فرمود:« فأصبِر صبراً جمیلاً ؛پس صبر کن،صبری زیبا».( معارج/5).برخوردهای کریمانه آن حضرت بخصوص در مکه مکرمه در برابر آزار و اذیت های مشرکان شاهد صدقی بر این گفتار است.

7) نرم خویی و مدارا با مردم:

یکی از رموز موفقیت پیامبر اسلام، خلق و خوی کریمانه آن حضرت بویژه حلم و بردباری و نرمش آن بزرگوار در برخورد با اعراب تندخوی عصر جاهلیت بود که نقش مهمی در جذب و سازماندهی آنان برای تشکیل نخستین هسته های حکومت اسلامی و گسترش آیین اسلامی داشت. بی شک اگر این جاذبه در پیامبر(ص) نبود، مردم او را تنها می گذاشتند و دین اسلام در دوران اولیه گسترش نمی یافت.

8)برهان و منطق:

پیامبر اکرم(ص) از هر وسیله و امکان مشروع برای ابلاغ رسالت الهی استفاده می نمودند، گاهی مأمور بود که با برخورد اخلاقی طرف مقابل را به حق دعوت می کرد گاهی با احسان و برخی مواقع می طلبید که با بحث و مناظره و طرح مسائل منطقی پیام خویش را به گوش مخاطبین برسانند.پیامبر اکرم (ص) نیز در پیشبرد اسلام همواره متوسل منطق بوده و هرگز کسی را به پذیرش اسلام مجبور نساخته است و در تمام جنگ های اسلام با کفار جنبه دفاع داشته است.

ب)ابزار:

1-قران:

قرآن در میان چنین جمعیتی برای پیامبر(ص) نازل شد که علاوه برداشتن یک زبان عالی و پرمایه، در آن عصر به اوج ادبی خود رسیده بود. آیات قرآنی به لحاظ شکل  و محتوا بسیار ادیبانه همراه با رساترین تعابیر بود و خدای متعال برای بیان مقاصد خود در هر مقامی شیواترین و زیباترین الفاظ و سنجیده ترین ترکیباتی را به کار گرفته تا به بهترین وجهی معانی مورد نظر را به مخاطبین بفهماند و در بالاترین فصاحت و بلاغت قرار گیرد.

مهمترین ابزار رسول خدا(ص) در هدایت مردم با آیات قرآنی بود.          آیات خداوند همان محتوای دعوت اسلامی و عقایدی بود که رسول خدا(ص) برای ترویج آن ها برانگیخته شده بود و فصاحت و بلاغت آیات قرآنی به گونه ای بود که استادان بلاغت و شعر و خطابه در برابر آیات آن مبهوت و حیران بودند و همگی اعتراف می کردند که قرآن محمد(ص) در یک سطح عالی تری از فصاحت و بلاغت قرار دارد. به طوری که سخت ترین دشمنان اسلام را پس از استماع آیاتی بر خود می لرزاند . اما چون پرده ی جهل و تعصب جلوی چشمان آن ها را گرفته بود از دعوت پیامبر (ص) روی گردان شده و نسبت های ناروایی مانند سحر و کهانت و خطابه به او می دادند.

2-هجرت:

پیش از هجرت پیامبر(ص)، هجرت هایی برای تبیین توحید و یکتاپرستی در طول تاریخ صورت گرفته است. هجرت اصحاب کهف از سرزمین جور و ظلم، گروهی از جوانان با ایمان و یکتاپرست برای حفظ عقیده خود و مبارزه با طاغوت عصر خویش به غاری از کوه که از همه چیز تهی بود، هجرت کردند. که شرح حال این جوانان را قرآن با عنوان اصحاب کهف آورده است.

در طول تاریخ پیامبر اکرم(ص) هجرت هایی برای نشر آیین اسلامی صورت گرفته که مهم ترین آن ها هجرت مسلمانان به حبشه در سال پنجم بعثت و هجرت تاریخی پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه می باشد.

3-اذان:

از جمله مسایل مهم و شایان توجه در روش تبلیغی پیامبر(ص) وضع شعائر دینی و ابتکار نهادها و نمادهایی بود که تا آن زمان رواج نداشت، اذان یکی از ابزارهای مهم شفاهی است که نقش مؤثر و مهم در معارف دینی و یا تبلیغ و یا فراخوان برای انجام یک آیین دینی است.قبل از هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه یهودیان و نصاری، برای عبادت، نیایش و برای اجتماع مردم از ناقوس و بوق استفاده می کردند تا مردم را از مراسم آگاه کنند. اما پس از هجرت پیامبر(ص)، به هنگام نماز برای اجتماع مسلمانان، از اذان استفاده می شد. همچنین جنبه تبلیغی اذان القاء از طریق تکرار است. در هر پنج بار تکرار در طول شبانه روز بسیاری از معارف و تعالیم دینی به صورت کوتاه و موجز مورد تأئید قرار گیرد. پیامبر اکرم(ص) در امور تبلیغی خود با استفاده از اذان و اقدام به آن در مواقع نماز بر مفاهیم اعتقادی و اسلامی عمق بخشیده و از فضای بوجود آمده در جهت نفوذ در دل های مخاطبین نهایت بهره را می برد.

4-مسجد:

مسجد نیز به عنوان یکی از ابزارهای تبلیغی پیامبر (ص) در طول رسالت ایشان بوده است و نقش آن در پیشرفت و پیشبرد اهداف اسلامی چشمگیر بوده است.

در عظمت مسجد همین بس که در قرآن کریم 28 مرتبه واژه مسجد و ساجد با تکریم خاص بکار رفته و از 4 یا 5 مسجد نام برده شده است( مسجد الحزام، مسجد الاقصی، مسجد پیامبر(مسجد قبا)، مسجد اصحاف کهف، مسجد ضرار). نقش شگفت انگیز مسجد از آغاز تاکنون پنهان نمانده چرا که تأثیر گذارترین و ماندگارترین مرکز مقدس  و مردمی بوده است و نه تنها ابراهیم خلیل(ع) به ساختن و تطهیر خانه کعبه خدا مأمور می شود که پیامبر (ص) هم اولین بنایی که بعد از بعثت و هجرت می سازد، مسجد است. امور قضایی و فصل خصومات و محکوم ساختن بزهکاران و دزدان در مسجد انجام می گرفت و مسجد در آن روز یک دادگستری به تمام معنی بود که عموم کارهای دادخواهی در آن جا صورت می پذیرفت گذشته از این پیامبر خطابه های آتشین خود را برای اعزام مردم به جهاد و مبارزه با کفار و شرک در آن جا ایراد می فرمود. همچنین مسجد پایگاهی بود برای تجمع نیروهای مردمی و مرکز بسیج و سازماندهی و اعزام به جبهه بود. مسجد دارالحکومه و مدرسه و حتی محل غنایم و مالیاتی بود که جمع شده و در آن جا نگهداری می شد و نخستین زندان حکومت اسلامی نیز گوشه ای از مسجد بود.

شاید یکی از اسرار اجتماع امور دینی و تعلیمی، در مسجد این بود که رهبر عالی قدر اسلام می خواست عملاً نشان دهد که علم و ایمان با یکدیگر توأم و همراه اند و هر کجا که مرکز ایمان باشد باید مرکز علم و دین شود و اگر امور قضایی وخدمات اجتماعی و تصمیمات جنگی در مسجد صورت می گرفت برای این بود که بگوید آیین وی معنوی محض نیست که با امور مادی زندگی دنیوی سر و کار نداشته باشد. بلکه در عین اینکه مردم را به تقوی و ایمان دعوت می نماید، از تدابیر امور زندگی و اصلاح اوضاع اجتماعی آنان غفلت نمی نماید. مسجد ساده و نوساز پیامبر(ص) جایی بود که نور تمدن اسلامی از آن جا بر جهان پرتو افکند و انقلاب فکری و فرهنگی بر همه حکومت های ستم پیشه و واپس گرا و متحجّر و غیر الهی بوجود آورد.

5-نامه:

نامه از ابزارهای پیام رسانی و تبلیغ بوده که در طول تاریخ بشر از آن بهره برده است. نامه یعنی رقعه، ورقه ای که روی آن مطالبی خطاب به کسی نوشته شود. نامه هایی که پیامبر گرامی اسلام به عنوان دعوت اسلام برای امراء و سلاطین و رؤسای قبایل و شخصیت های برجسته معنوی و سیاسی نوشته است، از شیوة دعوت ایشان حکایت می کند. در حال حاضر، 185 نامه از متون نامه های پیامبر(ص) که برای تبلیغ و دعوت به اسلام و یا به عنوان میثاق و پیمان نوشته است، موجود می باشد که محدثان و تاریخ نویسان آن ها را ضبط کرده اند.

6-اعزام مبلّغان:

با گسترش اسلام و با افزایش مسلمانان، پیامبر با اعزام گروه های تبلیغی به میان قبایل و مراکز جمعیت قلوب قبایل دوردست را به سوی معارف اسلام جلب می نمود. مبلّغان ورزیده که حافظ قرآن کریم و احکام و سخنان پیامبر (ص) بودند، حاضر بودند به صمیمیت جان خود عقاید اسلامی را با روشن ترین بیان و واضح ترین اسلوب به گوش مردم دور دست برسانند. از جمله مبلّغان اولیه و برگزیده حضرت علی(ع) بودند که نمی توان نقش تبلیغی  ایشان را در گسترش دین اسلام و بیان معارف الهی در مناطقی مانند یمن و قبایل حمدان نادیده گرفت.

7-جهاد

یکی از شیوه های رسول خدا(ص) در برخورد با مخالفان، عملیات نظامی و رویارویی فیزیکی بود که البته به عنوان آخرین راهکار برای مقابله مورد استفاده قرار می گرفت.جهاد تلاش بشر دوستانه و خالصانه ای است که در راه خدا و تکامل انسان ها و نجات توده های ضعیف انجام می یابد که فتنه ها را زدوده و صلح عمومی برقرار شود. در دیدگاه قانونگذاری اسلام، جنگ خود هدف نهایی نیست بلکه وسیله نهایی برای جلوگیری از تجاوزها و ستمگری ها و نیز باز شدن راه سعادت برای انسان های شایسته شناخته شده است

سیره رسول گرامی گواهی می دهد که آن حضرت هرگز برای دعوت به اسلام جنگ نکردند، در جنگ هایی هم که کفار و دشمنان اسلام تحمیل می کردند از همه امکانات برای پرهیز از خونریزی سود می جستند.

تهیه و تنظیم:

حوزه علمیه الزهراء(سلام الله علیها) شهرستان خلخال

 نظر دهید »

رهبر معظم انقلاب اسلامی در جلسه درس خارج فقه:

15 آذر 1394 توسط الزهرا خلخال

 

راهپیمایی عظیم اربعین ترکیب «ایمان و عشق» و از شعائر الهی است/ آرزو می‌کنیم ای کاش همراه زائران اربعین بودیم/ توصیه به رعایت ضوابط و مقررات توسط زائران (۱۳۹۴/۰۹/۰۹ - ۰۸:۵۳)

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (دوشنبه) در جلسه درس خارج فقه، پدیده بی‌نظیر و حرکت عظیم و پر معنای راهپیمایی اربعین حسینی علیه‌السلام را حسنه‌ای ماندگار خواندند و گفتند: ترکیب «عشق و ایمان» و «عقل و عاطفه» از ویژگی‌های منحصر به‌فرد مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام است و حرکت عاشقانه و مؤمنانه مردم از کشورهای مختلف جهان در این پدیده بی‌سابقه، بدون تردید از جمله شعائر الهی است.
حضرت آیت الله خامنه‌ای با اشاره به بزرگواری و محبت مردم عراق در پذیرایی از زائران اربعین، به کسانی که توفیق حضور در این حرکت پر معنا و پر مغز را پیدا کرده‌اند توصیه کردند این فرصت را مغتنم بشمارند و افزودند: ما نیز از دور به حال زائران اربعین غبطه می‌خوریم و آرزو می‌کنیم ای کاش همراه شما بودیم.
رهبر انقلاب، فرصت ارتباط معنوی و عاشقانه با خاندان پیامبر اکرم(ص) و زیارت این عناصر ممتاز، برجسته، نورانی و ملکوتی را از امتیازات تفکر شیعی در میان فرق اسلامی دانستند و گفتند: حرکت عظیم مردم از ایران و سایر کشورهای جهان برای حضور در راهپیمایی اربعین، جلوه‌ای از ویژگیهای برجسته مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام است که در آن، هم «ایمان، اعتقاد قلبی و باورهای راستین» موج می‌زند هم «عشق و محبت».
ایشان همچنین زائران اربعین را به رعایت ضوابط و مقررات توصیه و تأکید کردند: دولت در خصوص خروج از کشور مقرراتی معین کرده که حتماً باید مراعات شود و حرکت خارج از این ضوابط مطلوب نیست

 نظر دهید »

دانشجو كيست؟

15 آذر 1394 توسط الزهرا خلخال

 

توصیه‌های زیر در دیدار دانشجویان با مقام معظم رهبری که روز شانزدهم مردادماه 91برگزار شد، مطرح شده است:
1. شرح صدر سیاسی داشته باشید
2. با اقشار مختلف جامعه در ارتباط باشید
3. مراقب نگاه‌های سوسیالیستی و مارکسیستی باشید
4. ایده اقتصاد مقاومتی را تبیین کنید
5. جریان دانشجویی موضع انتقادی خودش را حفظ کند
6. اعلام نظر کارشناسی متفاوت با رهبری، مخالفت با رهبری به حساب نیاید
7. نیروی جوانی خود را کشف کنید
8. آرمانگرایی را در دانشگاه زنده نگه دارید
9. بدنبال قله‌های علمی باشید
10. محیط دانشگاه باید پاکیزه و معنوی باشد
11. آرمانگرایی را با پرخاشگری اشتباه نگیریم
12. در مسائل اجتماعی موضع‌گیری کنید
13. در تصمیم‌گیری‌ها مطالعه عالمانه داشته باشید
14. در تصمیمات مصلحتها را در نظر بگیرید

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مدرسه علمیه الزهرا خلخال

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس